یحیی بن یعمر بصری: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[یحیی بن یعمر بصری در علوم قرآنی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[یحیی بن یعمر بصری در علوم قرآنی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
خط ۱۲: | خط ۱۱: | ||
[[شعبی]] میگوید: من خیلی مسرور شدم و در دلم گفتم: یحیی از دست [[حجاج بن یوسف ثقفی]] خلاص شد. اما [[حجاج بن یوسف ثقفی]] این توضیح را از [[حجاج بن یوسف ثقفی]] نپذیرفت و گفت: ای [[حجاج بن یوسف ثقفی]]، به [[خدا]] [[سوگند]] این [[آیه]] از ادلۀ روشن برای مدعای من است ولی مراد من از [[قرآن]] این [[آیه]] نبود، رنگ [[حجاج بن یوسف ثقفی]] از جواب یحیی زرد شد و سرش را پایین انداخت، بعد سرش را بلند کرد و گفت: اگر آیهای غیر از این [[آیه]] آوردی که [[دلیل]] بر مدعایت باشد، از [[قتل]] تو میگذرم و ده هزار [[درهم]] نیز به تو جایزه میدهم، و اگر [[دلیل]] نیاوردی برای ریختن خونت مجاز خواهم بود. | [[شعبی]] میگوید: من خیلی مسرور شدم و در دلم گفتم: یحیی از دست [[حجاج بن یوسف ثقفی]] خلاص شد. اما [[حجاج بن یوسف ثقفی]] این توضیح را از [[حجاج بن یوسف ثقفی]] نپذیرفت و گفت: ای [[حجاج بن یوسف ثقفی]]، به [[خدا]] [[سوگند]] این [[آیه]] از ادلۀ روشن برای مدعای من است ولی مراد من از [[قرآن]] این [[آیه]] نبود، رنگ [[حجاج بن یوسف ثقفی]] از جواب یحیی زرد شد و سرش را پایین انداخت، بعد سرش را بلند کرد و گفت: اگر آیهای غیر از این [[آیه]] آوردی که [[دلیل]] بر مدعایت باشد، از [[قتل]] تو میگذرم و ده هزار [[درهم]] نیز به تو جایزه میدهم، و اگر [[دلیل]] نیاوردی برای ریختن خونت مجاز خواهم بود. | ||
یحیی گفت: آری درست است، [[شعبی]] که سخت در [[اضطراب]] بود هر آن احتمال میداد که یحیی نتواند [[حجاج بن یوسف ثقفی]] را قانع کند و در نتیجه جانش در خطر بیفتد، لذا خیلی [[غمگین]] بود تا این که یحیی به [[حجاج بن یوسف ثقفی]] گفت: این که [[خداوند]] - عزوجل - فرموده: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ}}<ref>«داود و سلیمان از فرزندزادگان وی | یحیی گفت: آری درست است، [[شعبی]] که سخت در [[اضطراب]] بود هر آن احتمال میداد که یحیی نتواند [[حجاج بن یوسف ثقفی]] را قانع کند و در نتیجه جانش در خطر بیفتد، لذا خیلی [[غمگین]] بود تا این که یحیی به [[حجاج بن یوسف ثقفی]] گفت: این که [[خداوند]] - عزوجل - فرموده: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ}}<ref>«داود و سلیمان از فرزندزادگان وی بودند» سوره انعام، آیه ۸۴.</ref>. [[داود]] و [[سلیمان]] از ذرّیّه چه کسی هستند؟ [[حجاج بن یوسف ثقفی]] گفت: از [[ذریه ابراهیم]]. یحیی باز پرسید: آیا از [[ذریه ابراهیم]] [[داود]] و [[سلیمان]] هستند؟ [[حجاج بن یوسف ثقفی]] گفت: بله. یحیی گفت: پس ادامه [[آیه]] را بخوان، [[حجاج بن یوسف ثقفی]] خواند: {{متن قرآن|وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند» سوره انعام، آیه ۸۴-۸۵.</ref> سپس یحیی گفت: ای [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج]]، چگونه [[عیسی بن مریم]] از [[ذریه ابراهیم]] است و حال آنکه [[عیسی]] [[پدر]] نداشته است؟ [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج]] گفت: [[عیسی]] از جهت [[مریم]] مادرش ذریّه [[ابراهیم]] بوده است! یحیی فوراً گفت: آیا [[مریم]] به [[ابراهیم]] نزدیکتر است یا [[فاطمه]] به [[حضرت محمد]]، و آیا [[عیسی]] به [[ابراهیم]] نزدیکتر است یا [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] به [[رسول خدا]]{{صل}}؟ یعنی همانطوری که [[عیسی]] از [[ناحیه]] [[مادر]] ([[مریم]])، [[ذریه]] [[حضرت ابراهیم]]، در [[قرآن]] به حساب آمده، پس [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] نیز از [[ناحیه]] [[مادر]] ([[فاطمه]]) به [[حضرت رسول]]{{صل}} ذریّه او به حساب میآیند. | ||
[[شعبی]] میگوید: در این موقع گویا سنگی در دهان [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج]] قرار گرفت و دیگر حرفی نزد، فقط گفت: یحیی را [[آزاد]] کنید که [[خدا]] رویش را سیاه گرداند و ده هزار [[درهم]] هم به او جایزه بدهید که [[خدا]] به او [[برکت]] ندهد. بدین ترتیب، به [[دستور]] [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج]] یحیی [[آزاد]] شد. | [[شعبی]] میگوید: در این موقع گویا سنگی در دهان [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج]] قرار گرفت و دیگر حرفی نزد، فقط گفت: یحیی را [[آزاد]] کنید که [[خدا]] رویش را سیاه گرداند و ده هزار [[درهم]] هم به او جایزه بدهید که [[خدا]] به او [[برکت]] ندهد. بدین ترتیب، به [[دستور]] [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج]] یحیی [[آزاد]] شد. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۰: | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[دانش تفسیر قرآن]] | * [[دانش تفسیر قرآن]] | ||
* [[مفسران شیعه]] | * [[مفسران شیعه]] | ||
خط ۲۸: | خط ۲۷: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|'''اصحاب امام علی، ج۲''']] | # [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|'''اصحاب امام علی، ج۲''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۳۴: | خط ۳۳: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:اصحاب امام علی]] | [[رده:اصحاب امام علی]] | ||
[[رده:مفسران]] | [[رده:مفسران]] | ||
[[رده:مفسران طبقه دوم]] | [[رده:مفسران طبقه دوم]] | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] |