ولایت در لغت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== ریشه لغوی | == ریشه لغوی == | ||
واژه «ولایت» از ریشه (وَلْیْ) گرفته شده؛ اما ساختار [[افعال]] ماضی و مضارع این ریشه به دو صورت ذکر شده است: | واژه «ولایت» از ریشه (وَلْیْ) گرفته شده؛ اما ساختار [[افعال]] ماضی و مضارع این ریشه به دو صورت ذکر شده است: | ||
# {{عربی|وَلِیَه یَلِیهِ}}، به کسر لام در هر دو مورد. | # {{عربی|وَلِیَه یَلِیهِ}}، به کسر لام در هر دو مورد. | ||
# {{عربی|وَلَیَ یَلِی}}، بر وزن وَعَدَ یَعِدُ<ref>{{عربی|وَ فِی الْفِعْلِ لُغَتَانِ أَکْثَرُهُمَا (وَلِیَه) (یَلِیهِ) بِکَسْرَتَیْنِ و الثَّانِیَةُ مِنْ بَابِ وَعَدَ وَ هِیَ قَلِیلَةُ الاسْتِعْمَالِ}}، فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۶۷۲.</ref>. | # {{عربی|وَلَیَ یَلِی}}، بر وزن وَعَدَ یَعِدُ<ref>{{عربی|وَ فِی الْفِعْلِ لُغَتَانِ أَکْثَرُهُمَا (وَلِیَه) (یَلِیهِ) بِکَسْرَتَیْنِ و الثَّانِیَةُ مِنْ بَابِ وَعَدَ وَ هِیَ قَلِیلَةُ الاسْتِعْمَالِ}}، فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۶۷۲.</ref>. | ||
این واژه که به فتح و کسر واو استعمال شده، در هر دو صورت مصدر است؛ چنان که گفته میشود: {{عربی|ولی الشیء و علیه وَلایة و وِلایة}}<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۵، ص۴۰۷، به نقل از ابن سید؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۱۲۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج ۲۰، ص۳۱۰؛ بستانی، محیط المحیط، ص۱۲۰۹.</ref>. منتهی «[[وِلایت]]» به کسر واو، مصدر «[[والی]]» به معنای [[امارت]] و [[سلطنت]] است، اما [[وَلایت]] به فتح واو، مصدر «ولیّ» ضدّ «عدوّ» است<ref>فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۱۲۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج ۲۰؛ به هر حال، عنصر اصلی در معنای واژه ولایت «نزدیکبودن» است و معانی دیگر این واژه به همین معنا بازمیگردد. واژههایی همچون «ارتباط»، «پیوند» و «اتصال» میتواند تا حدی هممعنای آن واژه باشد؛ اما باز هیچیک معادل دقیق آن نیستند. [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[حکیمانهترین حکومت (کتاب)|حکیمانهترین حکومت]]، ص۳۸.</ref>. | این واژه که به فتح و کسر واو استعمال شده، در هر دو صورت مصدر است؛ چنان که گفته میشود: {{عربی|ولی الشیء و علیه وَلایة و وِلایة}}<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۵، ص۴۰۷، به نقل از ابن سید؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۱۲۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج ۲۰، ص۳۱۰؛ بستانی، محیط المحیط، ص۱۲۰۹.</ref>. منتهی «[[وِلایت]]» به کسر واو، مصدر «[[والی]]» به معنای [[امارت]] و [[سلطنت]] است، اما [[وَلایت]] به فتح واو، مصدر «ولیّ» ضدّ «عدوّ» است<ref>فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۱۲۰۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج ۲۰؛ به هر حال، عنصر اصلی در معنای واژه ولایت «نزدیکبودن» است و معانی دیگر این واژه به همین معنا بازمیگردد. واژههایی همچون «ارتباط»، «پیوند» و «اتصال» میتواند تا حدی هممعنای آن واژه باشد؛ اما باز هیچیک معادل دقیق آن نیستند. [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[حکیمانهترین حکومت (کتاب)|حکیمانهترین حکومت]]، ص۳۸.</ref>. | ||
== معانی واژه | == معانی واژه == | ||
لغت شناسان برای واژه «وَلْی» دو معنای کلی ذکر کردهاند: | لغت شناسان برای واژه «وَلْی» دو معنای کلی ذکر کردهاند: | ||
# یکی به معنای [[قرب]] و نزدیک شدن | # یکی به معنای [[قرب]] و نزدیک شدن | ||
در موجودات مادی، شرط تأثیر و تأثر این است که نزدیک هم باشند. وقتی نزدیکی برقرار شد زمینه تأثیر و تأثر هم فراهم میشود و یکی در دیگری تصرف میکند یا هر دو در هم تصرف میکنند. این معنای دیگری است که علاوه بر قرب، از کلمه «ولایت» فهمیده میشود. <ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[در پرتو ولایت (کتاب)|در پرتو ولایت]]، ص۲۶۴.</ref>. | در موجودات مادی، شرط تأثیر و تأثر این است که نزدیک هم باشند. وقتی نزدیکی برقرار شد زمینه تأثیر و تأثر هم فراهم میشود و یکی در دیگری تصرف میکند یا هر دو در هم تصرف میکنند. این معنای دیگری است که علاوه بر قرب، از کلمه «ولایت» فهمیده میشود. <ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[در پرتو ولایت (کتاب)|در پرتو ولایت]]، ص۲۶۴.</ref>. به همین جهت برخی گفتهاند: اصل در معنای "ولی"، شدت [[قرب]] و نزدیکی دو شیء یا بیشتر به یکدیگر است. کتاب مقاییساللغة میگوید: {{عربی|جَلَسَ ممّا يَلِينى، أى يُقارِبُنی}} و سپس اضافه میکند: اینکه به بارانی که بلافاصله بعد از [[باران]] بهاری {{عربی|الوَسمِی}} میبارد {{عربی|الوَلِیّ}} گفته شده، به خاطر آن است که بعد از آن میبارد: {{عربی|المَطَر يجىءُ بعد الوَسْمىّ، سمِّى بذلك لأنَّه يلى الوسمِىّ}}<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۶، ص۱۴۱.</ref>. همین بیان را فیومی در المصباح المنیر ذکر میکند و میگوید: {{عربی|الولی مثل الفلس، بمعنی القرب و حصول الثانی بعد الأول من غیر فصل}}<ref>المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ج۲، ص۶۷۲.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۴۳؛ [[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۳۳.</ref> | ||
به همین جهت برخی گفتهاند: اصل در معنای "ولی"، شدت [[قرب]] و نزدیکی دو شیء یا بیشتر به یکدیگر است. کتاب مقاییساللغة میگوید: {{عربی|جَلَسَ ممّا يَلِينى، أى يُقارِبُنی}} و سپس اضافه میکند: اینکه به بارانی که بلافاصله بعد از [[باران]] بهاری {{عربی|الوَسمِی}} میبارد {{عربی|الوَلِیّ}} گفته شده، به خاطر آن است که بعد از آن میبارد: {{عربی|المَطَر يجىءُ بعد الوَسْمىّ، سمِّى بذلك لأنَّه يلى الوسمِىّ}}<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۶، ص۱۴۱.</ref>. | # دیگری به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر؛ بدون آنکه فاصلهای میان آن دو باشد. <ref>{{عربی|الوَلْیُ: مِثْلُ فَلْسِ الْقُرْبُ... وَ قِیلَ (الْوَلْیُ) حُصُولُ الثَّانِی بَعْدَ الْأَوَّلِ مِنْ غَیْرِ فَصْل}}، فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۶۷۲.</ref>. که میتوان از آن به «اتصال و پیوند دو شیء» تعبیر کرد. علاوه بر این دو معنا، برای کلمه "ولی" اسم مصدر و مشتقات آن، معانی گوناگون دیگری در کتابهای لغت ذکر گردیده، بهگونهای که برخی این معانی را تا ٢۱ معنا نیز دانستهاند.<ref>تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰، کلمه ولی.</ref>. معانیای همانندِ [[محب]]، [[صدیق]]، مالک، [[ناصر]]، صهر، [[عبد]]، ابن عم، معتَق، معتِق، حلیف، [[عقید]]، [[امارت]]، خطّه، [[سلطان]]، تابع، [[منعم علیه]] و...<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۳۳؛ [[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۴۲.</ref>. | ||
همین بیان را فیومی در المصباح المنیر ذکر میکند و میگوید: {{عربی|الولی مثل الفلس، بمعنی القرب و حصول الثانی بعد الأول من غیر فصل}}<ref>المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ج۲، ص۶۷۲.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۴ ص ۴۳؛ [[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۳۳.</ref> | |||
# دیگری به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر؛ بدون آنکه فاصلهای میان آن دو باشد. <ref>{{عربی|الوَلْیُ: مِثْلُ فَلْسِ الْقُرْبُ... وَ قِیلَ (الْوَلْیُ) حُصُولُ الثَّانِی بَعْدَ الْأَوَّلِ مِنْ غَیْرِ فَصْل}}، فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۶۷۲.</ref>. که میتوان از آن به «اتصال و پیوند دو شیء» تعبیر کرد. | |||
علاوه بر این دو معنا، برای کلمه "ولی" اسم مصدر و مشتقات آن، معانی گوناگون دیگری در کتابهای لغت ذکر گردیده، بهگونهای که برخی این معانی را تا ٢۱ معنا نیز دانستهاند.<ref>تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰، کلمه ولی.</ref>. معانیای همانندِ [[محب]]، [[صدیق]]، مالک، [[ناصر]]، صهر، [[عبد]]، ابن عم، معتَق، معتِق، حلیف، [[عقید]]، [[امارت]]، خطّه، [[سلطان]]، تابع، [[منعم علیه]] و...<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۳۳؛ [[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۴۲.</ref>. | |||
افزون بر معنای ذکر شده، معانی دیگری نیز برای [[ولایت]] ذکر کردهاند. از قبیل: تسلّط، [[قدرت]]، [[فرمانروایی]]، [[محبّت]] و [[دوستی]]، کمک و [[یاری]]، عهدهدار شدن کاری با [[مسئولیت]] و سمتی، [[حکم]]، [[سلطنت]]، [[پشتیبانی]]، [[زمامداری]]، [[سرپرستی]] و تصرّف در اشیا و امور [[انسانها]]<ref>اقرب الموارد، ج۵، (ل - ی)، ص۸۳۲-۸۳۳، ماده «ولی»، فرهنگ نوین، ص۸۱۵، ماده «ولی»؛ مجمع البحرین، ج۲، النهایة، ج۵، ماده «ولی»؛ المختار من صحاح اللغة، ص۵۸۴، مادّه «ولی».</ref>. | افزون بر معنای ذکر شده، معانی دیگری نیز برای [[ولایت]] ذکر کردهاند. از قبیل: تسلّط، [[قدرت]]، [[فرمانروایی]]، [[محبّت]] و [[دوستی]]، کمک و [[یاری]]، عهدهدار شدن کاری با [[مسئولیت]] و سمتی، [[حکم]]، [[سلطنت]]، [[پشتیبانی]]، [[زمامداری]]، [[سرپرستی]] و تصرّف در اشیا و امور [[انسانها]]<ref>اقرب الموارد، ج۵، (ل - ی)، ص۸۳۲-۸۳۳، ماده «ولی»، فرهنگ نوین، ص۸۱۵، ماده «ولی»؛ مجمع البحرین، ج۲، النهایة، ج۵، ماده «ولی»؛ المختار من صحاح اللغة، ص۵۸۴، مادّه «ولی».</ref>. | ||
خط ۲۹: | خط ۲۶: | ||
== حقیقت معنای ولایت == | == حقیقت معنای ولایت == | ||
در اینکه کدام یک، معنای [[حقیقی]] کلمه "ولایت" به [[فتح]] یا کسر واو است، [[اختلاف]] شده و از آثار [[اهل]] لغت به دست میآید لغویان در این باره دو دستهاند: عدهای هر دو کلمه را به یک معنا گرفتهاند و برخی بین آن دو تفاوت قائل شدهاند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۳۴-۳۶؛ [[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص۱۶۱.</ref>. | در اینکه کدام یک، معنای [[حقیقی]] کلمه "ولایت" به [[فتح]] یا کسر واو است، [[اختلاف]] شده و از آثار [[اهل]] لغت به دست میآید لغویان در این باره دو دستهاند: عدهای هر دو کلمه را به یک معنا گرفتهاند و برخی بین آن دو تفاوت قائل شدهاند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۳۴-۳۶؛ [[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص۱۶۱.</ref>. | ||
هرچند معنای قرب در باب [[ولایت]] به حدی محوری است که راغب در مفردات خود، معنای ولایت را شدت نزدیکی دو چیز به یکدیگر دانسته؛ به گونهای که میان آنها فاصلهای جز خودشان نباشد. او سپس تصریح میکند که سایر معانی از قبیل [[دوستی]]، [[نسب]]، [[یاری]] و یا همکیشی، معنای لازم و استعاری قرب است. بنابراین، سایر معانی که در معنای ولایت گفته شده، باید با توجه به معنای اصلی ترجمه شود<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۸۸۵.</ref>. | هرچند معنای قرب در باب [[ولایت]] به حدی محوری است که راغب در مفردات خود، معنای ولایت را شدت نزدیکی دو چیز به یکدیگر دانسته؛ به گونهای که میان آنها فاصلهای جز خودشان نباشد. او سپس تصریح میکند که سایر معانی از قبیل [[دوستی]]، [[نسب]]، [[یاری]] و یا همکیشی، معنای لازم و استعاری قرب است. بنابراین، سایر معانی که در معنای ولایت گفته شده، باید با توجه به معنای اصلی ترجمه شود<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۸۸۵.</ref>. | ||
اگر در معانی ذکر شده دقت شود، همگی نوع خاصی از نزدیکی هستند که با تأثیر و تأثر و [[سرپرستی]] و تصرّف در امور همراه هستند. این معنای از [[ولایت]] همان معنای مورد نظر [[قرآن]] و [[اسلام]] است؛ چون [[ولایت قرآنی]] را نیز [[قرب]] و نزدیکی خاصی اعلام داشتهاند که با نوع یا انواعی از تأثیر و تأثّر، [[تصرف]]، تملک، [[تدبیر]]، [[سرپرستی]] و مانند آن همراه است<ref>ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ج۵، ص۳۶۸- ۳۶۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۳۶۵.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴-۳۶.</ref> | اگر در معانی ذکر شده دقت شود، همگی نوع خاصی از نزدیکی هستند که با تأثیر و تأثر و [[سرپرستی]] و تصرّف در امور همراه هستند. این معنای از [[ولایت]] همان معنای مورد نظر [[قرآن]] و [[اسلام]] است؛ چون [[ولایت قرآنی]] را نیز [[قرب]] و نزدیکی خاصی اعلام داشتهاند که با نوع یا انواعی از تأثیر و تأثّر، [[تصرف]]، تملک، [[تدبیر]]، [[سرپرستی]] و مانند آن همراه است<ref>ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ج۵، ص۳۶۸- ۳۶۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۳۶۵.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۴-۳۶.</ref> | ||