پرش به محتوا

خطبه امام حسین در کربلا: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:
«خدایا! از [[اندوه]] و [[بلا]] به تو [[پناه]] می‌برم! اینجاست، محل فرود آمدن ما. و به [[خدا]] [[سوگند]] همین جاست محل قبرهای ما و به خدا سوگند از اینجاست که در [[قیامت]] [[محشور]] و منشور خواهیم گردید، و این وعده‌ای است از جدم [[رسول خدا]]{{صل}} که خلافی در آن نیست».
«خدایا! از [[اندوه]] و [[بلا]] به تو [[پناه]] می‌برم! اینجاست، محل فرود آمدن ما. و به [[خدا]] [[سوگند]] همین جاست محل قبرهای ما و به خدا سوگند از اینجاست که در [[قیامت]] [[محشور]] و منشور خواهیم گردید، و این وعده‌ای است از جدم [[رسول خدا]]{{صل}} که خلافی در آن نیست».


[[حضرت سیدالشهداء]]{{ع}} در دوم [[محرم]] الحرام سال ۶۱ ه. ق وارد سرزمین کربلا شدند و پس از توقف کوتاهی در میان [[یاران]] و همراهان خود قرار گرفته و این [[خطبه]] را ایراد فرمودند: {{متن حدیث|أما بعد، فقد نزل بنا من الأمر ما قد ترون. و إن الدنيا قد تغيّرت و تنكّرت و أدبر معروفها، و لم يبق منها إلا صبابة كصبابة الإناء، و خسيس عيش كالمرعى الوبيل. أ لا ترون إلى [[الحق]] لا يعمل به، و إلى الباطل لا يتناهى عنه، ليرغب [[المؤمن]] في [[لقاء الله]]، فإني لا أرى الموت إلا سعادة، و الحياة مع الظالمين إلا برما.
[[حضرت سیدالشهداء]]{{ع}} در دوم [[محرم]] الحرام سال ۶۱ ه. ق وارد سرزمین کربلا شدند و پس از توقف کوتاهی در میان [[یاران]] و همراهان خود قرار گرفته و این [[خطبه]] را ایراد فرمودند: {{متن حدیث|أما بعد، فقد نزل بنا من الأمر ما قد ترون. و إن الدنيا قد تغيّرت و تنكّرت و أدبر معروفها، و لم يبق منها إلا صبابة كصبابة الإناء، و خسيس عيش كالمرعى الوبيل. أ لا ترون إلى الحق لا يعمل به، و إلى الباطل لا يتناهى عنه، ليرغب المؤمن في لقاء الله، فإني لا أرى الموت إلا سعادة، و الحياة مع الظالمين إلا برما. الناس عبيد الدنيا، و الدين لعق على ألسنتهم، يحوطونه ما درّت معايشهم، فإذا محّصوا بالبلاء قلّ الدّيّانون}}.
[[الناس]] عبيد الدنيا، و الدين لعق على ألسنتهم، يحوطونه ما درّت معايشهم، فإذا محّصوا بالبلاء قلّ الدّيّانون}}.
«اما بعد، پیشامد ما همین است که می‌بینید؛ جداً اوضاع [[زمان]] دگرگون گردیده، [[زشتی‌ها]] آشکار و نیکی‎ها و فضلیت‌ها از محیط ما رخت بر بسته است، از [[فضائل انسانی]] باقی نمانده است مگر اندکی، مانند قطرات ته مانده ظرف آب.
«اما بعد، پیشامد ما همین است که می‌بینید؛ جداً اوضاع [[زمان]] دگرگون گردیده، [[زشتی‌ها]] آشکار و نیکی‎ها و فضلیت‌ها از محیط ما رخت بر بسته است، از [[فضائل انسانی]] باقی نمانده است مگر اندکی، مانند قطرات ته مانده ظرف آب.
[[مردم]] در [[زندگی]] ننگین و ذلت‌باری به سر می‌برند که نه به [[حق]]، عمل و نه از [[باطل]] روگردانی می‌شود. [[شایسته]] است که در چنین محیط ننگین، شخص با [[ایمان]] و [[فضیلت]]، [[فداکاری]] و [[جانبازی]] کند و به سوی [[فیض]] [[دیدار]] پروردگارش بشتابد، من در چنین محیط ذلت‌باری [[مرگ]] را جز [[سعادت]] و [[خوشبختی]] و زندگی با این [[ستمگران]] را چیزی جز [[رنج]] و نکبت نمی‌دانم.
[[مردم]] در [[زندگی]] ننگین و ذلت‌باری به سر می‌برند که نه به [[حق]]، عمل و نه از [[باطل]] روگردانی می‌شود. [[شایسته]] است که در چنین محیط ننگین، شخص با [[ایمان]] و [[فضیلت]]، [[فداکاری]] و [[جانبازی]] کند و به سوی [[فیض]] [[دیدار]] پروردگارش بشتابد، من در چنین محیط ذلت‌باری [[مرگ]] را جز [[سعادت]] و [[خوشبختی]] و زندگی با این [[ستمگران]] را چیزی جز [[رنج]] و نکبت نمی‌دانم.
خط ۲۶: خط ۲۵:


آنگاه که [[شب عاشورا]] فرا رسید و [[یاران]] [[حضرت اباعبدالله]] حسین{{ع}} برای نماز [[مغرب]] جمع شده بودند، [[حضرت]] در میان آنان قرار گرفته و به ایراد خطبه‌ای بدین شرح پرداختند:
آنگاه که [[شب عاشورا]] فرا رسید و [[یاران]] [[حضرت اباعبدالله]] حسین{{ع}} برای نماز [[مغرب]] جمع شده بودند، [[حضرت]] در میان آنان قرار گرفته و به ایراد خطبه‌ای بدین شرح پرداختند:
{{متن حدیث|اثني على [[اللّه]] -تبارك و تعالى- أحسن الثناء، و أحمده على السرّاء و الضرّاء، اللهمّ اني أحمدك على أن اكرمتنا بالنبوّة، و علّمتنا القرآن و فقّهتنا في الدين، و جعلت لنا أسماعا و أبصارا و أفئدة، و لم تجعلنا من المشركين.
{{متن حدیث|اثني على اللّه -تبارك و تعالى- أحسن الثناء، و أحمده على السرّاء و الضرّاء، اللهمّ اني أحمدك على أن اكرمتنا بالنبوّة، و علّمتنا القرآن و فقّهتنا في الدين، و جعلت لنا أسماعا و أبصارا و أفئدة، و لم تجعلنا من المشركين. أما بعد؛ فاني لا أعلم أصحابا أولى و لا خيرا من أصحابي، و لا أهل بيت أبرّ و لا أوصل من أهل بيتي، فجزاكم اللّه عني جميعا خيرا. و قد اخبرني جدّي رسول اللّه{{صل}} بأنّي ساساق إلى العراق فأنزل أرضا يقال لها عمورا و كربلاء و فيها استشهد و قد قرب الموعد. ألا و إنّي أظنّ يومنا من هؤلاء الأعداء غدا، ألا و اني قد اذنت لكم فانطلقوا جميعا في حل، ليس عليكم منّي ذمام، هذا الليل قد غشيكم فاتخذوه جملا و ليأخذ كل رجل منكم بيد رجل من أهل بيتي، فجزاكم الله جميعا خیرا و تفرّقوا في سوادكم و مدائنكم، فان القوم انما يطلبونني، و لو أصابوني لذهوا عن طلب غيري ... حسبكم من القتل بمسلم، اذهبوا، قد أذنت لكم! ... إني غدا اقتل و كلكم تقتلون معي و لا يبقی منكم أحد حتى القاسم و عبد الله الرضيع}}.
أما بعد؛ فاني لا أعلم أصحابا أولى و لا خيرا من أصحابي، و لا [[أهل]] بيت أبرّ و لا أوصل من أهل بيتي، فجزاكم اللّه عني جميعا خيرا. و قد اخبرني جدّي [[رسول اللّه]]{{صل}} بأنّي ساساق إلى العراق فأنزل أرضا يقال لها [[عمورا]] و كربلاء و فيها استشهد و قد [[قرب]] الموعد.
ألا و إنّي أظنّ يومنا من هؤلاء الأعداء غدا، ألا و اني قد اذنت لكم فانطلقوا جميعا في حل، ليس عليكم منّي [[ذمام]]، هذا الليل قد غشيكم فاتخذوه جملا و ليأخذ كل [[رجل]] منكم بيد رجل من أهل بيتي، فجزاكم [[الله]] جميعا خیرا و تفرّقوا في سوادكم و مدائنكم، فان القوم انما يطلبونني، و لو أصابوني لذهوا عن [[طلب]] غيري}}.
{{متن حدیث|حسبكم من القتل بمسلم، اذهبوا، قد أذنت لكم!}}.
{{متن حدیث|... إني غدا اقتل و كلكم تقتلون معي و لا يبقی منكم أحد حتى القاسم و عبد الله الرضيع}}.
«[[خداوند]] را به بهترین وجه [[ستایش]] کرده و در [[شداید]] و [[آسایش]] و [[رنج]] و [[رفاه]]، مقابل نعمت‌هایش [[سپاس]] گذارم. خدایا! تو را می‌ستایم که بر ما [[خاندان]]، با [[نبوت]]، [[کرامت]] بخشیدی و [[قرآن]] را به ما آموختی و به [[دین]] و آیین‌مان آشنا ساختی و بر ما گوش و چشم و [[قلب]] عطا فرموده‌ای و از گروه [[مشرک]] و خدانشناس قرار ندادی.
«[[خداوند]] را به بهترین وجه [[ستایش]] کرده و در [[شداید]] و [[آسایش]] و [[رنج]] و [[رفاه]]، مقابل نعمت‌هایش [[سپاس]] گذارم. خدایا! تو را می‌ستایم که بر ما [[خاندان]]، با [[نبوت]]، [[کرامت]] بخشیدی و [[قرآن]] را به ما آموختی و به [[دین]] و آیین‌مان آشنا ساختی و بر ما گوش و چشم و [[قلب]] عطا فرموده‌ای و از گروه [[مشرک]] و خدانشناس قرار ندادی.
اما بعد: من [[اصحاب]] و یارانی بهتر از [[یاران]] خود ندیده‌ام و [[اهل بیت]] و خاندانی باوفاتر و صدیقتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. [[خداوند]] به همه شما جزای خیر دهد.
اما بعد: من [[اصحاب]] و یارانی بهتر از [[یاران]] خود ندیده‌ام و [[اهل بیت]] و خاندانی باوفاتر و صدیق‌تر از اهل بیت خود سراغ ندارم. [[خداوند]] به همه شما جزای خیر دهد.
 
جدم [[رسول خدا]]{{صل}} خبر داده بود که من به [[عراق]] فرا خوانده می‌شوم و در محلی به نام «[[عمورا]]» و یا «[[کربلا]]» فرود آمده و در همانجا به [[شهادت]] می‌رسم و اینک وقت این شهادت رسیده است،؛ چراکه [[گمان]] می‌کنم همین فردا، [[دشمن]] [[جنگ]] خود را با ما آغاز خواهد نمود.
جدم [[رسول خدا]]{{صل}} خبر داده بود که من به [[عراق]] فرا خوانده می‌شوم و در محلی به نام «[[عمورا]]» و یا «[[کربلا]]» فرود آمده و در همانجا به [[شهادت]] می‌رسم و اینک وقت این شهادت رسیده است،؛ چراکه [[گمان]] می‌کنم همین فردا، [[دشمن]] [[جنگ]] خود را با ما آغاز خواهد نمود.
حالا شما [[آزاد]] هستید و من [[بیعت]] خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه می‌دهم که از این سیاهی شب استفاده کرده و هر یک از شما دست یکی از افراد [[خانواده]] مرا بگیرد و به سوی [[آبادی]] و [[شهر]] خویش حرکت کند و [[جان]] خود را از [[مرگ]] [[نجات]] بخشد؛ زیرا این [[مردم]] فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست بیابند با دیگران کاری نخواهند داشت، خداوند به همه شما جزای خیر و [[پاداش نیک]] [[عنایت]] کند».
حالا شما [[آزاد]] هستید و من [[بیعت]] خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه می‌دهم که از این سیاهی شب استفاده کرده و هر یک از شما دست یکی از افراد [[خانواده]] مرا بگیرد و به سوی [[آبادی]] و [[شهر]] خویش حرکت کند و [[جان]] خود را از [[مرگ]] [[نجات]] بخشد؛ زیرا این [[مردم]] فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست بیابند با دیگران کاری نخواهند داشت، خداوند به همه شما جزای خیر و [[پاداش نیک]] [[عنایت]] کند».
پس از [[سخنان امام]] هر یک از اصحاب و یارانش در [[حمایت]] از ایشان سخنانی گفتند و [[آمادگی]] خود را برای جان فشانی در راه [[هدف]] امامشان، بار دیگر اعلام نمودند.
پس از [[سخنان امام]] هر یک از اصحاب و یارانش در [[حمایت]] از ایشان سخنانی گفتند و [[آمادگی]] خود را برای جان فشانی در راه [[هدف]] امامشان، بار دیگر اعلام نمودند.
سپس [[امام]] نگاهی به [[فرزندان عقیل]] کردند و گفتند:
سپس [[امام]] نگاهی به [[فرزندان عقیل]] کردند و گفتند:
«کشته شدن مسلم برای شما بس است، من اجازه می‌دهم شما برگردید» و آنگاه که [[حضرت]] [[پایداری]] و حمایت [[راسخ]] آنان را دید فرمود: پس بدانید من فردا کشته خواهم شد و همه شما حتی قاسم و عبدالله شیرخوار نیز با من کشته خواهید شد!».
«کشته شدن مسلم برای شما بس است، من اجازه می‌دهم شما برگردید» و آنگاه که [[حضرت]] [[پایداری]] و حمایت [[راسخ]] آنان را دید فرمود: پس بدانید من فردا کشته خواهم شد و همه شما حتی قاسم و عبدالله شیرخوار نیز با من کشته خواهید شد!».
خط ۷۹: خط ۷۲:
لیکن [[لشکر]] [[کوفه]] حتی اجازه [[نماز خواندن]] به حضرت ندادند! و یکی از سران آنان در قبال این خواسته به [[حق]] حضرت گفت نمازی که شما می‌خوانید مورد قبول خدا نیست!؟
لیکن [[لشکر]] [[کوفه]] حتی اجازه [[نماز خواندن]] به حضرت ندادند! و یکی از سران آنان در قبال این خواسته به [[حق]] حضرت گفت نمازی که شما می‌خوانید مورد قبول خدا نیست!؟
پس [[امام]] [[نماز خوف]] خواندند و جمعی از یارانش در مقابل تیرهای [[دشمنان]] ایستادند تا نماز حضرت و اصحابش به پایان رسد. پس از این نماز با [[شکوه]] دو تن از [[یاران امام]] بر اثر تیرهایی که به بدنشان رسیده بود به [[شهادت]] رسیدند. هر یک آن دو در هنگام شهادت لحظه‌ای چشم به [[حضرت]] دوختند و عرض کردند:
پس [[امام]] [[نماز خوف]] خواندند و جمعی از یارانش در مقابل تیرهای [[دشمنان]] ایستادند تا نماز حضرت و اصحابش به پایان رسد. پس از این نماز با [[شکوه]] دو تن از [[یاران امام]] بر اثر تیرهایی که به بدنشان رسیده بود به [[شهادت]] رسیدند. هر یک آن دو در هنگام شهادت لحظه‌ای چشم به [[حضرت]] دوختند و عرض کردند:
{{عربی|اوفيت يا بن رسول الله؟}} «ای فرزند [[رسول خدا]] آیا به [[وظیفه]] خود عمل کردم؟»
{{عربی|أَ وَفَيْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؟}} «ای فرزند [[رسول خدا]] آیا به [[وظیفه]] خود عمل کردم؟»
[[امام حسین]]{{ع}} در جوابشان فرمودند: {{متن حدیث|نَعَمْ أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّةِ فَاقْرَأْ رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُ أَنِّي فِي الْأَثَرِ}}. «بله، وظیفه خود را انجام دادی و در [[بهشت]] پیشاپیش من هستی! [[سلام]] مرا به رسول خدا برسان و به ایشان عرض کن که من نیز بعد از تو به دیدارش نایل خواهم شد».
[[امام حسین]]{{ع}} در جوابشان فرمودند: {{متن حدیث|نَعَمْ أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّةِ فَاقْرَأْ رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُ أَنِّي فِي الْأَثَرِ}}. «بله، وظیفه خود را انجام دادی و در [[بهشت]] پیشاپیش من هستی! [[سلام]] مرا به رسول خدا برسان و به ایشان عرض کن که من نیز بعد از تو به دیدارش نایل خواهم شد».


خط ۹۵: خط ۸۸:
«تو حر و [[آزاد]] مردی، همان گونه که مادرت تو را حر نامیده است. تو آزاد مردی در [[دنیا]] و [[آخرت]]!»
«تو حر و [[آزاد]] مردی، همان گونه که مادرت تو را حر نامیده است. تو آزاد مردی در [[دنیا]] و [[آخرت]]!»


[[زهیر بن قین]] یکی از [[یاران امام]] با خواندن دو [[بیت]] [[شعر]] از [[امام]] اجازه خواست به میدان [[جنگ]] رود، حضرتش در جواب وی فرمود: {{عربی|و أنا ألقاهم على إثرك}} یعنی من نیز در پشت سر تو با اجدادم [[ملاقات]] خواهم کرد. و پس از [[شهادت]] زهیر فرمود: {{متن حدیث|لا يبعدك الله يا زهير و لعن قاتليك لعن الذين مسخوا قردة و خنازير}}.
[[زهیر بن قین]] یکی از [[یاران امام]] با خواندن دو [[بیت]] [[شعر]] از [[امام]] اجازه خواست به میدان [[جنگ]] رود، حضرتش در جواب وی فرمود: {{عربی|وَ أَنَا أَلْقَاهُمْ عَلَى إثْرِكَ}} یعنی من نیز در پشت سر تو با اجدادم [[ملاقات]] خواهم کرد. و پس از [[شهادت]] زهیر فرمود: {{متن حدیث|لا يبعدك الله يا زهير و لعن قاتليك لعن الذين مسخوا قردة و خنازير}}.
«زهیر! [[خداوند]] تو را از رحمتش دور نگرداند و بر قاتلان و کشندگان تو [[لعنت]] کند همان گونه که در دوران‌های گذشته افرادی را لعنت نمود و [[مسخ]] گردیدند و به صورت [[میمون]] و خوک درآمدند».
«زهیر! [[خداوند]] تو را از رحمتش دور نگرداند و بر قاتلان و کشندگان تو [[لعنت]] کند همان گونه که در دوران‌های گذشته افرادی را لعنت نمود و [[مسخ]] گردیدند و به صورت [[میمون]] و خوک درآمدند».


خط ۱۳۹: خط ۱۳۲:
«برای روزهای غم‎بار آماده باشید و بدانید [[خداوند]] [[پشتیبان]] و [[حافظ]] شماست. و در [[آینده]] نزدیک شما را از [[شر]] [[دشمنان]] [[نجات]] خواهد داد و [[عاقبت]] شما را مبدل به خیر و [[دشمن]] شما را به عذاب‌های گوناگون [[مبتلا]] خواهد نمود. و در عوض این [[سختی]] و [[مصیبت]] انواع [[نعمت‌ها]] و کرامت‌ها را در [[اختیار]] شما قرار خواهد داد. پس شِکوه نکنید و آنچه [[ارزش]] شما را کم می‌کند بر زبان نیاورید!»
«برای روزهای غم‎بار آماده باشید و بدانید [[خداوند]] [[پشتیبان]] و [[حافظ]] شماست. و در [[آینده]] نزدیک شما را از [[شر]] [[دشمنان]] [[نجات]] خواهد داد و [[عاقبت]] شما را مبدل به خیر و [[دشمن]] شما را به عذاب‌های گوناگون [[مبتلا]] خواهد نمود. و در عوض این [[سختی]] و [[مصیبت]] انواع [[نعمت‌ها]] و کرامت‌ها را در [[اختیار]] شما قرار خواهد داد. پس شِکوه نکنید و آنچه [[ارزش]] شما را کم می‌کند بر زبان نیاورید!»
همچنین [[سیدالشهداء]]{{ع}} پس از [[وداع]] با فرزندش [[امام سجاد]]{{ع}} عازم [[نبرد]] شد و در میدان این اشعار را قرائت می‎‌کرد:
همچنین [[سیدالشهداء]]{{ع}} پس از [[وداع]] با فرزندش [[امام سجاد]]{{ع}} عازم [[نبرد]] شد و در میدان این اشعار را قرائت می‎‌کرد:
{{عربی|الموت اولى من ركوب العار والعار اولى من دخول النار
{{شعر}}
انا الحسين بن على آليت ان لا آنثني
{{ب|''الْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْعَارِ''|2=''وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّارِ''}}
احمي عيالات أبي امضي على دين النبي}}
{{ب|''أَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ''|2=''آلَيْتُ أَنْ لَا أَنْثَنِي‏''}}
{{ب|''أَحْمِي عِيَالاتِ أَبِي''|2=''أَمْضِي عَلَى دِينِ النَّبِي‏''}}
{{پایان شعر}}
«[[مرگ]] بهتر از [[پذیرفتن]] [[ننگ]] است و پذیرفتن ننگ بهتر از قبول [[آتش]]! من [[حسین بن علی]] هستم، سوگند یاد کرده‌ام که در مقابل دشمن سر فرود نیاورم. من از اهل و عیال پدرم [[حمایت]] می‌کنم و در راه [[آیین]] [[پیامبر]] کشته می‌شوم».
«[[مرگ]] بهتر از [[پذیرفتن]] [[ننگ]] است و پذیرفتن ننگ بهتر از قبول [[آتش]]! من [[حسین بن علی]] هستم، سوگند یاد کرده‌ام که در مقابل دشمن سر فرود نیاورم. من از اهل و عیال پدرم [[حمایت]] می‌کنم و در راه [[آیین]] [[پیامبر]] کشته می‌شوم».
{{عربی| أنَا ابنُ عَلِيِّ الخَيرِ مِن آلِ هاشِمٍ
{{شعر}}
كَفاني بِهذا مَفخَرًا حينَ أفخَرُ
{{ب|''أنَا ابنُ عَلِيِّ الخَيرِ مِن آلِ هاشِمٍ''|2=''كَفاني بِهذا مَفخَرًا حينَ أفخَرُ''}}
وجَدّي رَسولُ اللّهِ أكرَمُ خَلقِهِ
{{ب|''وجَدّي رَسولُ اللّهِ أكرَمُ خَلقِهِ''|2=''ونَحنُ سِراجُ اللّهِ فِي الأَرضِ يَزهَرُ''}}
ونَحنُ سِراجُ اللّهِ فِي الأَرضِ يَزهَرُ
{{ب|''وفاطِمُ اُمّي مِن سُلالَةِ أحمَدَ''|2=''وعَمِّيَ يُدعى ذَا الجَناحَينِ جَعفَرُ''}}
وفاطِمُ اُمّي مِن سُلالَةِ أحمَدَ
{{ب|''وفينا كِتابُ اللّهِ اُنزِلَ صادِقًا''|2=''وفينَا الهُدى وَالوَحيُ بِالخَيرِ يُذكَرُ''}}
وعَمِّيَ يُدعى ذَا الجَناحَينِ جَعفَرُ
{{ب|''ونَحنُ أمانُ اللّهِ لِلخَلقِ كُلِّهِمُ''|2=''نُسِرُّ بِهذا فِي الأَنامِ ونَجهَرُ''}}
وفينا كِتابُ اللّهِ اُنزِلَ صادِقًا
{{ب|''ونَحنُ وُلاةُ الحَوضِ نَسقي وَلِيَّنا''|2=''بِكَأسِ رَسولِ اللّهِ ما لَيسَ يُنكَرُ''}}
وفينَا الهُدى وَالوَحيُ بِالخَيرِ يُذكَرُ
{{ب|''وشيعَتُنا فِي النّاسِ أكرَمُ شيعَةٍ''|2=''ومُبغِضُنا يَومَ القِيامَةِ يَخسَرُ''}}
ونَحنُ أمانُ اللّهِ لِلخَلقِ كُلِّهِمُ
{{پایان شعر}}
نُسِرُّ بِهذا فِي الأَنامِ ونَجهَرُ
ونَحنُ وُلاةُ الحَوضِ نَسقي وَلِيَّنا
بِكَأسِ رَسولِ اللّهِ ما لَيسَ يُنكَرُ
وشيعَتُنا فِي النّاسِ أكرَمُ شيعَةٍ
ومُبغِضُنا يَومَ القِيامَةِ يَخسَرُ}}
«من پسر علی آن مرد [[نیک]] [[هاشمی]] هستم که در [[مقام]] [[افتخار]] همین برای من بس است. جدم [[رسول الله]] که شریفترین گذشتگان است و ما چراغ‌های [[خدا]] هستیم که در روی [[زمین]] می‌درخشیم.
«من پسر علی آن مرد [[نیک]] [[هاشمی]] هستم که در [[مقام]] [[افتخار]] همین برای من بس است. جدم [[رسول الله]] که شریفترین گذشتگان است و ما چراغ‌های [[خدا]] هستیم که در روی [[زمین]] می‌درخشیم.
و مادرم [[فاطمه]] دختر [[پاک]] احمد و عمویم جعفر که [[ذوالجناحین]] نام یافته است. [[کتاب خدا]] در پیش ماست؛ کتابی که برای [[روشنگری]] نازل گردیده است. و در میان ماست [[وحی]] و [[هدایتی]] که به نکویی یاد می‌شود.
و مادرم [[فاطمه]] دختر [[پاک]] احمد و عمویم جعفر که [[ذوالجناحین]] نام یافته است. [[کتاب خدا]] در پیش ماست؛ کتابی که برای [[روشنگری]] نازل گردیده است. و در میان ماست [[وحی]] و [[هدایتی]] که به نکویی یاد می‌شود.
و ما در میان همه [[خلق]] وسیله [[امن]] هستیم و این [[حقیقت]] را در میان [[مردم]] گاهی [[نهان]] داریم و گاهی عیان.
و ما در میان همه [[خلق]] وسیله [[امن]] هستیم و این [[حقیقت]] را در میان [[مردم]] گاهی [[نهان]] داریم و گاهی عیان.
و ماییم ساقیان [[حوض]] که [[دوستان]] خود را با جام مخصوص [[سیراب]] می‌کنیم و این حوض گوارا همان «[[کوثر]]» است. در [[روز قیامت]] دوستان ما به وسیله [[محبت]] ما به [[سعادت]]، و [[دشمنان]] ما به [[خسران]] خواهند رسید».
و ماییم ساقیان [[حوض]] که [[دوستان]] خود را با جام مخصوص [[سیراب]] می‌کنیم و این حوض گوارا همان «[[کوثر]]» است. در [[روز قیامت]] دوستان ما به وسیله [[محبت]] ما به [[سعادت]]، و [[دشمنان]] ما به [[خسران]] خواهند رسید».
خط ۱۶۶: خط ۱۵۵:
«ای [[پیروان]] [[خاندان]] [[ابی سفیان]]، اگر [[دین]] ندارید و از [[روز جزا]] نمی‌هراسید، لااقل در [[زندگی]] [[آزاد]] مرد باشید، و اگر خود را [[عرب]] می‌پندارید، به نیاکان خود بیندیشید و [[شرف]] [[انسانی]] خود را [[حفظ]] کنید».
«ای [[پیروان]] [[خاندان]] [[ابی سفیان]]، اگر [[دین]] ندارید و از [[روز جزا]] نمی‌هراسید، لااقل در [[زندگی]] [[آزاد]] مرد باشید، و اگر خود را [[عرب]] می‌پندارید، به نیاکان خود بیندیشید و [[شرف]] [[انسانی]] خود را [[حفظ]] کنید».


[[شمر]] گفت: {{عربی| مَا تَقُولُ يَا حُسَين}}؛ حسین! چه می‎گویی؟!.
[[شمر]] گفت: {{عربی|مَا تَقُولُ يَا حُسَيْنُ}}؛ حسین! چه می‌‎گویی؟!.
آن حضرت{{ع}} پاسخ داد: «من با شما می‌جنگم و شما با من می‌جنگید و این [[زنان]] گناهی ندارند، تا من زنده هستم به [[اهل بیت]] من تعرض نکنید و از تعرض این [[باغیان]] جلوگیری نمایید»
آن حضرت{{ع}} پاسخ داد: «من با شما می‌جنگم و شما با من می‌جنگید و این [[زنان]] گناهی ندارند، تا من زنده هستم به [[اهل بیت]] من تعرض نکنید و از تعرض این [[باغیان]] جلوگیری نمایید»
شمر گفت: {{عربی|لَكَ ذَلِكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ}}؛ [[فرزند فاطمه]] این [[حق]] را به تو می‌دهیم.
شمر گفت: {{عربی|لَكَ ذَلِكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ}}؛ [[فرزند فاطمه]] این [[حق]] را به تو می‌دهیم.
سپس [[سپاهیان]] را صدا کرد: {{عربی|إليكم عن حرم الرجل و أقصدوه بنفسه فلعمري لهو كفو كريم...}}؛ دست از [[حرم]] وی بردارید و [[حمله]] را متوجه خود او سازید! به جانم [[سوگند]] او هماورد شریفی است...<ref>[[محمد حسن تشیع|تشیع، محمد حسن]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۳ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی]]، ج۳، ص ۸۰.</ref>
سپس [[سپاهیان]] را صدا کرد: {{عربی|إِلَيْكُمْ عَنْ حَرَمِ الرَّجُلِ وَ اقْصُدوهُ بِنَفْسِهِ فَلَعَمْرِي لَهُوَ كُفْؤٌ كَرِيمٌ...}}؛ دست از [[حرم]] وی بردارید و [[حمله]] را متوجه خود او سازید! به جانم [[سوگند]] او هماورد شریفی است...<ref>[[محمد حسن تشیع|تشیع، محمد حسن]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۳ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی]]، ج۳، ص ۸۰.</ref>


==[[سخنان امام حسین در عاشورا]]==
==[[سخنان امام حسین در عاشورا]]==
۲٬۱۱۸

ویرایش