آمرزش در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
گذشت و [[بخشش]]، از صفات ارزشمند انسانی و از ویژگیهای بارز [[اخلاقی]] یک [[انسان]] خودساخته و با [[ایمان]] شمرده شده است که نتیجه داشتن روحی بزرگ و صبری [[عظیم]] و درکی عمیق است و بیتردید، میتوان گفت، اوج این صفت [[اخلاقی]] و کمال نفسانی در وجود نازنین [[رسول خدا]]{{صل}} گرد آمده بود. بخششها و گذشتهای بسیار ایشان بر اساس روشی [[اسلامی]] و بر مبنای [[شناخت]] درست [[انسان]] و [[جامعه]]، صورت میگرفت. و همین گذشتها، همراه [[نرمخویی]] پیغمبرانه ایشان، زمینهساز تحولی [[عظیم]] در انسانهای [[عصر]] ایشان شد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۰.</ref>. | گذشت و [[بخشش]]، از صفات ارزشمند انسانی و از ویژگیهای بارز [[اخلاقی]] یک [[انسان]] خودساخته و با [[ایمان]] شمرده شده است که نتیجه داشتن روحی بزرگ و صبری [[عظیم]] و درکی عمیق است و بیتردید، میتوان گفت، اوج این صفت [[اخلاقی]] و کمال نفسانی در وجود نازنین [[رسول خدا]]{{صل}} گرد آمده بود. بخششها و گذشتهای بسیار ایشان بر اساس روشی [[اسلامی]] و بر مبنای [[شناخت]] درست [[انسان]] و [[جامعه]]، صورت میگرفت. و همین گذشتها، همراه [[نرمخویی]] پیغمبرانه ایشان، زمینهساز تحولی [[عظیم]] در انسانهای [[عصر]] ایشان شد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۰.</ref>. | ||
==[[بخشش]] و گذشت در [[سیره]] [[نبی خاتم]]{{صل}} == | == [[بخشش]] و گذشت در [[سیره]] [[نبی خاتم]]{{صل}} == | ||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در تمام دوران رسالتش، با همه [[مدارا]] و از بسیاری خطاها گذشت کرد و هرگز [[درشتی]] و [[خشونت]] نورزید؛ زیرا بر قله [[کمالات انسانی]] [[ایستاده]] بود و از چنین جایگاهی [[مردم]] را [[هدایت]] و راهبری میکرد. گذشت و [[بخشش]] ایشان آن [[قدر]] فراگیر بود که حتی با آنان که سالها با او [[دشمنی]] کرده و [[کینه]] ورزیده بودند نیز [[مدارا]] میکرد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۰.</ref>. | [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در تمام دوران رسالتش، با همه [[مدارا]] و از بسیاری خطاها گذشت کرد و هرگز [[درشتی]] و [[خشونت]] نورزید؛ زیرا بر قله [[کمالات انسانی]] [[ایستاده]] بود و از چنین جایگاهی [[مردم]] را [[هدایت]] و راهبری میکرد. گذشت و [[بخشش]] ایشان آن [[قدر]] فراگیر بود که حتی با آنان که سالها با او [[دشمنی]] کرده و [[کینه]] ورزیده بودند نیز [[مدارا]] میکرد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۰.</ref>. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
[[قبیله قریش]] پس از [[بعثت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} و آغاز [[رسالت الهی]] ایشان، [[حضرت]] را میآزردند و با [[مرگ]] [[ابوطالب]]، بیباکانه بر شدت این آزارها افزودند. برخی وقتی به آن [[حضرت]] میرسیدند، زبان به [[ناسزا]] گشوده، به طرف آن [[حضرت]]، شکمبه و خونابه پرتاب میکردند و در مسیرش خار و خاشاک میریختند و به سر و صورت مبارکش، [[خاک]] و خاکستر میپاشیدند<ref>همان، ص ۱۵۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۲۲ - ۱۲۳؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۸۸۵ و ابنجوزی، المنتظم، ج ۲، ص ۳۶۵.</ref> و او را ساحر، مجنون و دیوانه میخواندند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۳۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۷۸ و المنتظم، ج ۲، ص ۳۷۸.</ref>؛ با این حال، در [[فتح مکه]] آن [[حضرت]] فرمود که کسی از [[مردم]] را نکشید؛ مگر چهار نفر را که [[گناهان کبیره]] کرده بودند. در حالی که [[مکه]] از دشمنانش پر بود؛ دشمنانی که او را از خانه و دیارش بیرون کردند و بین او، [[خویشاوندان]] و وطنش فاصله انداختند و در راه کشتن او از هیچ [[حیله]] و مکری دریغ نورزیدند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۱-۳۳۲.</ref>. | [[قبیله قریش]] پس از [[بعثت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} و آغاز [[رسالت الهی]] ایشان، [[حضرت]] را میآزردند و با [[مرگ]] [[ابوطالب]]، بیباکانه بر شدت این آزارها افزودند. برخی وقتی به آن [[حضرت]] میرسیدند، زبان به [[ناسزا]] گشوده، به طرف آن [[حضرت]]، شکمبه و خونابه پرتاب میکردند و در مسیرش خار و خاشاک میریختند و به سر و صورت مبارکش، [[خاک]] و خاکستر میپاشیدند<ref>همان، ص ۱۵۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۲۲ - ۱۲۳؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۸۸۵ و ابنجوزی، المنتظم، ج ۲، ص ۳۶۵.</ref> و او را ساحر، مجنون و دیوانه میخواندند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۳۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۷۸ و المنتظم، ج ۲، ص ۳۷۸.</ref>؛ با این حال، در [[فتح مکه]] آن [[حضرت]] فرمود که کسی از [[مردم]] را نکشید؛ مگر چهار نفر را که [[گناهان کبیره]] کرده بودند. در حالی که [[مکه]] از دشمنانش پر بود؛ دشمنانی که او را از خانه و دیارش بیرون کردند و بین او، [[خویشاوندان]] و وطنش فاصله انداختند و در راه کشتن او از هیچ [[حیله]] و مکری دریغ نورزیدند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۱-۳۳۲.</ref>. | ||
همچنین، آن [[حضرت]] در گرماگرم [[نبرد]] [[فتح مکه]] ندا داد: هر کس داخل خانه [[ابوسفیان]] شود، یا در خانهاش بماند، در [[امان]] است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۰۵ ۴۰۶؛ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۲۲۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۵۴؛ ابنحزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۱۸۲ و احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۲۹۲.</ref> و وقتی [[مکه]] [[فتح]] شد، در جمع [[مردم]] [[مکه]] به [[سخنرانی]] پرداخت و پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[الهی]] فرمود: "شما چه میگویید و چه تصور میکنید؟" گفتند: "خیر و [[نیکی]] میگوییم و گمانی جز [[نیکی]] نداریم که تو [[برادری]] بزرگوار و برادرزادهای گرامی هستی و اکنون به [[قدرت]] رسیدهای" | همچنین، آن [[حضرت]] در گرماگرم [[نبرد]] [[فتح مکه]] ندا داد: هر کس داخل خانه [[ابوسفیان]] شود، یا در خانهاش بماند، در [[امان]] است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۰۵ ۴۰۶؛ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۲۲۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۵۴؛ ابنحزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۱۸۲ و احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۲۹۲.</ref> و وقتی [[مکه]] [[فتح]] شد، در جمع [[مردم]] [[مکه]] به [[سخنرانی]] پرداخت و پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[الهی]] فرمود: "شما چه میگویید و چه تصور میکنید؟" گفتند: "خیر و [[نیکی]] میگوییم و گمانی جز [[نیکی]] نداریم که تو [[برادری]] بزرگوار و برادرزادهای گرامی هستی و اکنون به [[قدرت]] رسیدهای"؛ پس، [[اشک]] در چشمان آن [[حضرت]]، حلقه زد و فرمود: "من اکنون همان سخنی را با شما میگویم که برادرم [[یوسف]] گفت: {{متن قرآن|قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربانترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲.</ref><ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۲، ص ۸۳۵؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۱۴۱ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۵، ص ۲۴۲.</ref>. او حتی [[ابوسفیان]] را هم بخشید؛ ابوسفیانی که از بزرگترین [[دشمنان]] او و از تحریک کنندگان [[مردم]] بر [[قتل]] [[حضرت]]، پیش از [[هجرت]] و در جنگهای پس از [[هجرت]] بود؛ کسی که [[دشمنان]] را در روز [[احد]] و دیگر [[غزوات]] پیش از [[فتح مکه]] علیه [[رسول خدا]]{{صل}} جمع کرده بود و از کسانی بود که اموالش را در راه [[جنگ]] با [[رسول اکرم]]{{صل}} خرج میکرد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۲.</ref>. | ||
همچنین آن [[حضرت]]، [[هند بنت عتبه]]، [[همسر]] [[ابوسفیان]] را بخشید، با اینکه او جنازه عمویش، حمزه [[سیدالشهداء]] را مثله کرده بود<ref>ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص ۷۸.</ref>؛ کسی که حتی [[ابوسفیان]]، او را به [[علت]] [[کار]] زشتش توبیخ کرد. همچنین آن [[حضرت]] از وحشی، [[غلام]] [[جبیر بن مطعم]]، که حمزه را کشت، در گذشت<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۳؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۷۲ و المغازی، ج ۲، ص ۸۶۳.</ref>. آن [[حضرت]] در [[فتح مکه]]، صفوان بن [[امیه]] را نیز بخشید؛ کسی که شدیدترین [[دشمنیها]] را نسبت به آن [[حضرت]]{{صل}} داشت. در آن زمان، [[عمیر بن وهب]] گفت: "ای [[نبی]] [[خدا]]{{صل}} همانا [[صفوان بن امیه]] فرار کرده تا خودش را در دریا [[غرق]] کند؛ به او [[امان]] بده!"<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۴، ص ۳۰۸؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۱۸ - ۴۱۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف، ج ۷، ص ۱۱۵؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۶۳ و المغازی، ج ۲، ص ۸۵۳.</ref>[[حضرت رسول]] به وی [[امان]] داد و [[عمامه]] خود را برایش فرستاد تا با آن به [[مکه]] داخل شود. همچنین [[رسول خدا]]{{صل}} شاعرانی را بخشید که ایشان را هجو کرده، [[مردم]] را با شعرشان علیه ایشان برانگیخته بودند<ref>اعلام النبوه (رازی)، ص ۷۹.</ref>؛ شاعرانی چون [[عبداللّه بن زبعری]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۳، ص ۹۰۲، حمیری کلاعی، الاکتفاء، ج ۱، ص ۵۴۶ - ۵۴۷؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۷۳ - ۲۷۴؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۶۴ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۹۹.</ref>، [[کعب بن زهیره]]<ref>الاستیعاب، ص ۱۳۱۳ - ۱۳۱۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج ۵، ص ۴۴۴؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۷۶؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۸۸؛ جوامع السیره، ص ۱۹۸ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۲۰۷ - ۲۰۸.</ref> و بسیاری دیگر<ref>اعلام النبوه (رازی)، ص ۸۰ و الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۲، ص۴۹۸-۴۹۹.</ref> آن [[حضرت]] نه تنها آنان، بلکه بسیاری از دشمنانش را - که [[اعمال]] [[پلیدی]] انجام داده بودند، بخشید-؛ گذشت و عطوفت ایشان چندان [[ابوسفیان]] را شگفت زده کرد که به آن [[حضرت]]{{صل}} گفت: {{عربی| | همچنین آن [[حضرت]]، [[هند بنت عتبه]]، [[همسر]] [[ابوسفیان]] را بخشید، با اینکه او جنازه عمویش، حمزه [[سیدالشهداء]] را مثله کرده بود<ref>ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص ۷۸.</ref>؛ کسی که حتی [[ابوسفیان]]، او را به [[علت]] [[کار]] زشتش توبیخ کرد. همچنین آن [[حضرت]] از وحشی، [[غلام]] [[جبیر بن مطعم]]، که حمزه را کشت، در گذشت<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۳؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۷۲ و المغازی، ج ۲، ص ۸۶۳.</ref>. آن [[حضرت]] در [[فتح مکه]]، صفوان بن [[امیه]] را نیز بخشید؛ کسی که شدیدترین [[دشمنیها]] را نسبت به آن [[حضرت]]{{صل}} داشت. در آن زمان، [[عمیر بن وهب]] گفت: "ای [[نبی]] [[خدا]]{{صل}} همانا [[صفوان بن امیه]] فرار کرده تا خودش را در دریا [[غرق]] کند؛ به او [[امان]] بده!"<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۴، ص ۳۰۸؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۱۸ - ۴۱۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف، ج ۷، ص ۱۱۵؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۶۳ و المغازی، ج ۲، ص ۸۵۳.</ref>[[حضرت رسول]] به وی [[امان]] داد و [[عمامه]] خود را برایش فرستاد تا با آن به [[مکه]] داخل شود. همچنین [[رسول خدا]]{{صل}} شاعرانی را بخشید که ایشان را هجو کرده، [[مردم]] را با شعرشان علیه ایشان برانگیخته بودند<ref>اعلام النبوه (رازی)، ص ۷۹.</ref>؛ شاعرانی چون [[عبداللّه بن زبعری]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۳، ص ۹۰۲، حمیری کلاعی، الاکتفاء، ج ۱، ص ۵۴۶ - ۵۴۷؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۷۳ - ۲۷۴؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۶۴ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۹۹.</ref>، [[کعب بن زهیره]]<ref>الاستیعاب، ص ۱۳۱۳ - ۱۳۱۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج ۵، ص ۴۴۴؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۷۶؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۸۸؛ جوامع السیره، ص ۱۹۸ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۲۰۷ - ۲۰۸.</ref> و بسیاری دیگر<ref>اعلام النبوه (رازی)، ص ۸۰ و الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۲، ص۴۹۸-۴۹۹.</ref> آن [[حضرت]] نه تنها آنان، بلکه بسیاری از دشمنانش را - که [[اعمال]] [[پلیدی]] انجام داده بودند، بخشید-؛ گذشت و عطوفت ایشان چندان [[ابوسفیان]] را شگفت زده کرد که به آن [[حضرت]]{{صل}} گفت: {{عربی| مَا رَأَيْنَا احْلُمْ مِنْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} }}<ref>اعلام النبوه (رازی)، ص ۷۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۳.</ref>. | ||
در [[مدینه]] هم [[رسول خدا]]{{صل}} دشواریهای بسیاری سرکردگی را [[تحمل]] کرد و [[دشمنیها]] و خیانتهای [[قوم یهود]] و کارشکنیهای [[منافقان]] [[مدینه]] به سرکردگی [[عبداللّه بن أبی]] به شدت آن [[حضرت]] را آزرده خاطر میساخت، با این حال، تا زمانی که آنها علیه [[دولت]] تازه تأسیس [[نبوی]]{{صل}}، به [[جنگ]] برنخاسته بودند، همواره با اغماض به اعمالشان مینگریست و بر توهینها و آزارهایشان [[صبر]] کرده، بزرگوارانه آنها را میبخشید. چشمپوشی از کارشکنیهای [[منافقان]] در [[غزوه]] [[احد]]، واقعه إفک و دهها مورد دیگر، از موارد [[بخشش]] ایشان است<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۳.</ref>. | در [[مدینه]] هم [[رسول خدا]]{{صل}} دشواریهای بسیاری سرکردگی را [[تحمل]] کرد و [[دشمنیها]] و خیانتهای [[قوم یهود]] و کارشکنیهای [[منافقان]] [[مدینه]] به سرکردگی [[عبداللّه بن أبی]] به شدت آن [[حضرت]] را آزرده خاطر میساخت، با این حال، تا زمانی که آنها علیه [[دولت]] تازه تأسیس [[نبوی]]{{صل}}، به [[جنگ]] برنخاسته بودند، همواره با اغماض به اعمالشان مینگریست و بر توهینها و آزارهایشان [[صبر]] کرده، بزرگوارانه آنها را میبخشید. چشمپوشی از کارشکنیهای [[منافقان]] در [[غزوه]] [[احد]]، واقعه إفک و دهها مورد دیگر، از موارد [[بخشش]] ایشان است<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۳.</ref>. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
[[اسحاق بن عبداللّه]] از [[انس بن مالک]]، خادم [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] میکند که روزی با [[رسول خدا]]{{صل}} قدم میزدیم، در حالی که ایشان بردی با حاشیههای ضخیم به تن کرده بود. پس یک نفر [[اعرابی]] به آن [[حضرت]] نزدیک شد و برد ایشان را چنان کشید که اثر حاشیه هایش بر گردن آن [[حضرت]] باقی ماند و سپس گفت: "ای [[محمد]]{{صل}} از که نزد [[خدا]] که نزد توست به من بده"، پس، [[رسول خدا]]{{صل}} خندید و آن را به او بخشید"<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۵؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۷؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۱۸؛ صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۰۳ و صحیح البخاری، ج ۷، ص ۴۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۴.</ref>. | [[اسحاق بن عبداللّه]] از [[انس بن مالک]]، خادم [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] میکند که روزی با [[رسول خدا]]{{صل}} قدم میزدیم، در حالی که ایشان بردی با حاشیههای ضخیم به تن کرده بود. پس یک نفر [[اعرابی]] به آن [[حضرت]] نزدیک شد و برد ایشان را چنان کشید که اثر حاشیه هایش بر گردن آن [[حضرت]] باقی ماند و سپس گفت: "ای [[محمد]]{{صل}} از که نزد [[خدا]] که نزد توست به من بده"، پس، [[رسول خدا]]{{صل}} خندید و آن را به او بخشید"<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۵؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۷؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۱۸؛ صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۰۳ و صحیح البخاری، ج ۷، ص ۴۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۴.</ref>. | ||
==گذشت نکردن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره مسائل اصولی== | == گذشت نکردن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره مسائل اصولی== | ||
[[پیامبر]]{{صل}} با اینکه در مسائل شخصی فردی بسیار ملایم و [[مهربان]] و با گذشت بود؛ اما در مسائل اصولی بسیار پرصلابت و انعطاف ناپذیر بود؛ مثلاً [[نقل]] شده است، زمانی که حقی یا حدی از [[حدود الهی]]، خدشهدار میشد، ایشان به پاس حفظ [[حرمت الهی]]، چنان [[خشم]] میگرفت که کسی او را نمیشناخت و تا [[حق]] از کف رفته را باز نمیگرداند، غضبش فرو نمینشست<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۸۸؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۵ و یعقوب بن سفیان البسوی، المعرفة و التاریخ، ج ۳، ص ۲۸۵.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۵.</ref>. | [[پیامبر]]{{صل}} با اینکه در مسائل شخصی فردی بسیار ملایم و [[مهربان]] و با گذشت بود؛ اما در مسائل اصولی بسیار پرصلابت و انعطاف ناپذیر بود؛ مثلاً [[نقل]] شده است، زمانی که حقی یا حدی از [[حدود الهی]]، خدشهدار میشد، ایشان به پاس حفظ [[حرمت الهی]]، چنان [[خشم]] میگرفت که کسی او را نمیشناخت و تا [[حق]] از کف رفته را باز نمیگرداند، غضبش فرو نمینشست<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۸۸؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۵ و یعقوب بن سفیان البسوی، المعرفة و التاریخ، ج ۳، ص ۲۸۵.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۵.</ref>. | ||
[[روایت]] کردهاند، پس از [[فتح مکه]]، زنی از اشراف [[قریش]] چیزی را دزدید و جرمش نیز ثابت شد. [[خاندان]] او به جنب و جوش افتادند تا [[رسول خدا]]{{صل}} را از اجرای این [[حکم]] منصرف کنند؛ پس با [[اسامة بن زید]] که نزد [[حضرت]]، [[محبوبیت]] خاصی داشت، [[گفتگو]] کردند تا درباره آن [[زن]] [[شفاعت]] کند و [[عفو]] او را از [[پیامبر]]{{صل}} بخواهد. [[اسامه]] نیز چنین کرد؛ وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} این حرف را شنید و تلاش [[خاندان]] [[بنیمخزوم]] را برای متوقف کردن [[حکم]] [[الهی]] دید، رنگش از [[خشم]] برافروخته شد و به [[اسامه]] فرمود: "آیا برای [[اجرا]] نشدن حدی از حدود [[خداوند]] وساطت میکنی؟"<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۰ - ۱۵۱، الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۵۲، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۵ - ۲۳۶.</ref> سپس برای روشن کردن افکار عمومی [[سخنرانی]] کرد و پس از [[حمد]] و [[[[ثنای الهی]]]]، فرمود: "اما بعد؛ همانا ملتهای پیشین به این [[دلیل]] نابود شدند که چون شخص [[صاحب]] [[نسب]] و بانفوذی از میان آنان جرمی انجام میداد، او را رها کرده، مجازات نمیکردند؛ اما چون شخص ضعیفی، جرمی انجام میداد، بر او حد جاری میساختند. به [[خدا]] [[سوگند]]! در [[اجرای قانون]] [[خدا]] درباره هیچ کس، [[سستی]] و کوتاهی نمیکنم و اگر [[فاطمه]]{{س}} دختر [[محمد]]{{صل}} هم دزدی کرده بود، دست او را میبریدم"<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۱؛ دلائل النبوة، ج ۵، ص ۸۸، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۵.</ref>. | [[روایت]] کردهاند، پس از [[فتح مکه]]، زنی از اشراف [[قریش]] چیزی را دزدید و جرمش نیز ثابت شد. [[خاندان]] او به جنب و جوش افتادند تا [[رسول خدا]]{{صل}} را از اجرای این [[حکم]] منصرف کنند؛ پس با [[اسامة بن زید]] که نزد [[حضرت]]، [[محبوبیت]] خاصی داشت، [[گفتگو]] کردند تا درباره آن [[زن]] [[شفاعت]] کند و [[عفو]] او را از [[پیامبر]]{{صل}} بخواهد. [[اسامه]] نیز چنین کرد؛ وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} این حرف را شنید و تلاش [[خاندان]] [[بنیمخزوم]] را برای متوقف کردن [[حکم]] [[الهی]] دید، رنگش از [[خشم]] برافروخته شد و به [[اسامه]] فرمود: "آیا برای [[اجرا]] نشدن حدی از حدود [[خداوند]] وساطت میکنی؟"<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۰ - ۱۵۱، الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۵۲، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۵ - ۲۳۶.</ref> سپس برای روشن کردن افکار عمومی [[سخنرانی]] کرد و پس از [[حمد]] و [[[[ثنای الهی]]]]، فرمود: "اما بعد؛ همانا ملتهای پیشین به این [[دلیل]] نابود شدند که چون شخص [[صاحب]] [[نسب]] و بانفوذی از میان آنان جرمی انجام میداد، او را رها کرده، مجازات نمیکردند؛ اما چون شخص ضعیفی، جرمی انجام میداد، بر او حد جاری میساختند. به [[خدا]] [[سوگند]]! در [[اجرای قانون]] [[خدا]] درباره هیچ کس، [[سستی]] و کوتاهی نمیکنم و اگر [[فاطمه]]{{س}} دختر [[محمد]]{{صل}} هم دزدی کرده بود، دست او را میبریدم"<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۱؛ دلائل النبوة، ج ۵، ص ۸۸، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۵.</ref>. | ||
از دیگر موارد در این باره کشتن [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از [[هجرت]] به [[مدینه]]، پیمانی را با [[اقوام]] و ساکنان [[مدینه]] مانند [[یهودیان]] [[مدینه]] به [[امضا]] رساند که بر پایه آن، [[یهودیان]] [[مدینه]] از [[پیمانشکنی]] و [[همراهی]] با [[دشمنان اسلام]] منع شده بودند<ref>السیرة النبویة، ج ۱، ص ۵۰۱ - ۵۰۴ و عیون الأثر، ج ۱، ص ۲۲۷ - ۲۲۹.</ref>؛ اما آنان اندکی بعد، [[پیمانشکنی]] کرده، علیه | از دیگر موارد در این باره کشتن [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از [[هجرت]] به [[مدینه]]، پیمانی را با [[اقوام]] و ساکنان [[مدینه]] مانند [[یهودیان]] [[مدینه]] به [[امضا]] رساند که بر پایه آن، [[یهودیان]] [[مدینه]] از [[پیمانشکنی]] و [[همراهی]] با [[دشمنان اسلام]] منع شده بودند<ref>السیرة النبویة، ج ۱، ص ۵۰۱ - ۵۰۴ و عیون الأثر، ج ۱، ص ۲۲۷ - ۲۲۹.</ref>؛ اما آنان اندکی بعد، [[پیمانشکنی]] کرده، علیه [[مسلمانان]] به [[مبارزه]] برخاستند. [[رسول خدا]]{{صل}} نیز با آنان به مقابله پرداخته، دژ آنان را به محاصره خود در آورد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۵-۳۳۶.</ref>. | ||
سرانجام، [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] [[تسلیم]] شده، بر [[حکم]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گردن نهادند. دو طرف درگیر به [[حکمیت]] "[[سعد بن معاذ]]" بزرگ اوسیان، [[رضایت]] دادند و [[سرنوشت]] [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] به دستان [[سعد بن معاذ]] سپرده شد. پس، [[سعد بن معاذ]] را در حالی که مجروح بود، آوردند. او به کشتن جنگجویان [[بنیقریظه]] و [[اسارت]] [[زنان]] و تقسیم [[اموال]] آنان [[حکم]] داد<ref>الانساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ص ۵۲ و السیرة النبویه، ص ۲۴۰.</ref>. پس برخی از [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] که مورخان، تعداد آنان را بین پانصد تا نهصد نفر نوشتهاند، به [[جرم]] خیانتشان گردن زده شدند<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۸۷، المغازی، ج ۲، ص ۵۱۲ - ۵۱۶؛ تاریخ الیعقوبی، ص ۵۳ و السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۴۰ – ۲۴۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۶.</ref>. | سرانجام، [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] [[تسلیم]] شده، بر [[حکم]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گردن نهادند. دو طرف درگیر به [[حکمیت]] "[[سعد بن معاذ]]" بزرگ اوسیان، [[رضایت]] دادند و [[سرنوشت]] [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] به دستان [[سعد بن معاذ]] سپرده شد. پس، [[سعد بن معاذ]] را در حالی که مجروح بود، آوردند. او به کشتن جنگجویان [[بنیقریظه]] و [[اسارت]] [[زنان]] و تقسیم [[اموال]] آنان [[حکم]] داد<ref>الانساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ص ۵۲ و السیرة النبویه، ص ۲۴۰.</ref>. پس برخی از [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] که مورخان، تعداد آنان را بین پانصد تا نهصد نفر نوشتهاند، به [[جرم]] خیانتشان گردن زده شدند<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۸۷، المغازی، ج ۲، ص ۵۱۲ - ۵۱۶؛ تاریخ الیعقوبی، ص ۵۳ و السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۴۰ – ۲۴۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۶.</ref>. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
== سیره پیامبر خاتم در آمرزش == | == سیره پیامبر خاتم در آمرزش == | ||
در [[راه و رسم نبوی]]، [[بخشش]] و گذشت در [[خانواده]]، قاعدهای [[حاکم]] و [[راسخ]] بوده و شخص [[رسول خدا]]{{صل}} در تمام دوران [[زندگی]] خانوادگیاش از بخشش و گذشت دور نشده است. [[ابوعبدالله]] جَدَلی<ref>أبوعبدالله عبید یا عبدالرحمن بن عبد جدلی کوفی از تابعین و راویان ثقه است. وی از اصحاب امیرمؤمنان علی{{ع}} بوده و در قیام مختار در صف یاران او بوده است. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۵۴-۵۵؛ عبدالغفار سلیمان البنداری، سید کسروی حسن، موسوعة رجال الکتب التسعة، الطبعة الاولی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۳ ق. ج۴، ص۴۱۹.</ref> از [[عایشه]] پرسید: [[اخلاق]] رسول خدا{{صل}} نسبت به خانوادهاش چگونه بود؟ عایشه چنین گفت: {{متن حدیث|كَانَ أَحْسَنَ النَّاسِ خُلُقًا لَمْ يَكُنْ فَاحِشَاً وَ لَا مُتَفَحِّشَاً وَلَا صَخَّابّاً فِي الْأَسْوَاقِ، وَلَا يَجْزِي بِالسَّيِّئَةِ مِثْلَهَا، وَ لكِنْ يعْفُو وَ يَصْفَحُ}}<ref>«[رسول خدا{{صل}}]خوشاخلاقترین مردمان بود، نه دشنام میداد و نه بدزبانی میکرد، و نه در کوچه و بازار هیاهو به راه میانداخت، و نه بدی را به بدی جبران میکرد، بلکه میبخشید و گذشت میکرد». الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۵؛ کتاب الصمت و آداب اللسان، ص۱۷۷؛ صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۳۵۵؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۵۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۳۸۱؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۹، ص۷۰؛ کنز العمال، ج۷، ص۲۲۲.</ref>. | در [[راه و رسم نبوی]]، [[بخشش]] و گذشت در [[خانواده]]، قاعدهای [[حاکم]] و [[راسخ]] بوده و شخص [[رسول خدا]]{{صل}} در تمام دوران [[زندگی]] خانوادگیاش از بخشش و گذشت دور نشده است. [[ابوعبدالله]] جَدَلی<ref>أبوعبدالله عبید یا عبدالرحمن بن عبد جدلی کوفی از تابعین و راویان ثقه است. وی از اصحاب امیرمؤمنان علی{{ع}} بوده و در قیام مختار در صف یاران او بوده است. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۵۴-۵۵؛ عبدالغفار سلیمان البنداری، سید کسروی حسن، موسوعة رجال الکتب التسعة، الطبعة الاولی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۳ ق. ج۴، ص۴۱۹.</ref> از [[عایشه]] پرسید: [[اخلاق]] رسول خدا{{صل}} نسبت به خانوادهاش چگونه بود؟ عایشه چنین گفت: {{متن حدیث|كَانَ أَحْسَنَ النَّاسِ خُلُقًا لَمْ يَكُنْ فَاحِشَاً وَ لَا مُتَفَحِّشَاً وَلَا صَخَّابّاً فِي الْأَسْوَاقِ، وَلَا يَجْزِي بِالسَّيِّئَةِ مِثْلَهَا، وَ لكِنْ يعْفُو وَ يَصْفَحُ}}<ref>«[رسول خدا{{صل}}]خوشاخلاقترین مردمان بود، نه دشنام میداد و نه بدزبانی میکرد، و نه در کوچه و بازار هیاهو به راه میانداخت، و نه بدی را به بدی جبران میکرد، بلکه میبخشید و گذشت میکرد». الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۵؛ کتاب الصمت و آداب اللسان، ص۱۷۷؛ صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۳۵۵؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۵۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۳۸۱؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۹، ص۷۰؛ کنز العمال، ج۷، ص۲۲۲.</ref>. | ||
[[پیامبری]] که با سرسختترین [[دشمنان]] و بدرفتارترین نامردمان، با بخشش و گذشت [[رفتار]] کرد، مگر ممکن است که با [[دوستان]] و [[نزدیکان]] خود جز با بخششی فراگیر و گذشتی دلپذیر رفتار نماید! [[عبد الله بن مسعود]] گوید: {{متن حدیث|كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى النَّبِيِّ{{صل}} يَحْكِي نَبِيًّا مِنَ الأَنْبِيَاءِ، ضَرَبَهُ قَوْمُهُ فَأَدْمَوْهُ، وَ هُوَ يَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ وَجْهِهِ، وَيَقُولُ: اللّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِي فَإِنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ}}<ref>«گویا رسول خدا{{صل}} را میبینم که داستان پیامبری از پیامبران را به نمایش میگذارد که قومش او را زدند و خونین کردند و او خون از چهرهاش پاک میکرد و میگفت: بار خدایا! قوم مرا بیامرز، زیرا که آنان نادانند». مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۳۸۰؛ صحیح البخاری، ج۵، ص۱۰، ج۹، ص۶۲۶؛ صحیح مسلم، ج۱۲، ص۱۵۰؛ سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۳۳۵؛ مسند أبی یعلی الموصلی، ج۹، ص۷؛ صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۵۳۸؛ المحلی، ج۱۱، ص۴۱۱؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۱۹۹، ج۸، ص۲۷۳؛ البدایة و النهایة، ج۲، ص۱۸۴.</ref>. | [[پیامبری]] که با سرسختترین [[دشمنان]] و بدرفتارترین نامردمان، با بخشش و گذشت [[رفتار]] کرد، مگر ممکن است که با [[دوستان]] و [[نزدیکان]] خود جز با بخششی فراگیر و گذشتی دلپذیر رفتار نماید! [[عبد الله بن مسعود]] گوید: {{متن حدیث|كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى النَّبِيِّ{{صل}} يَحْكِي نَبِيًّا مِنَ الأَنْبِيَاءِ، ضَرَبَهُ قَوْمُهُ فَأَدْمَوْهُ، وَ هُوَ يَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ وَجْهِهِ، وَيَقُولُ: اللّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِي فَإِنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ}}<ref>«گویا رسول خدا{{صل}} را میبینم که داستان پیامبری از پیامبران را به نمایش میگذارد که قومش او را زدند و خونین کردند و او خون از چهرهاش پاک میکرد و میگفت: بار خدایا! قوم مرا بیامرز، زیرا که آنان نادانند». مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۳۸۰؛ صحیح البخاری، ج۵، ص۱۰، ج۹، ص۶۲۶؛ صحیح مسلم، ج۱۲، ص۱۵۰؛ سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۳۳۵؛ مسند أبی یعلی الموصلی، ج۹، ص۷؛ صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۵۳۸؛ المحلی، ج۱۱، ص۴۱۱؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۱۹۹، ج۸، ص۲۷۳؛ البدایة و النهایة، ج۲، ص۱۸۴.</ref>. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
[[رسول خدا]]{{صل}} در [[زندگی خانوادگی]]، آنقدر با [[همسران]] خود از سر بخشش و گذشت [[رفتار]] میکرد که برخی از آنان به خود جرئت میدادند که با آن [[حضرت]] [[بدرفتاری]] کنند. [[پیامبر]]{{صل}} هیچوقت در امور [[خانه]] برای همسرانش تعیین [[تکلیف]] نمیکرد و کار خانه را یکسر به آنان واگذاشته بود و در بسیاری امور به میل آنان عمل میکرد. گاه نزد [[زینب دختر جحش]] - یکی از همسرانش - میرفت. [[زینب]] او را نگاه میداشت و از [شربت]عسلی که تهیه کرده بود برای پیامبر{{صل}} میآورد. این مطلب به [[گوش]] [[عایشه]] رسید و بر او گران آمد. خود گوید: من با [[حفصه]] - [[همسر]] دیگر پیامبر - قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر{{صل}} نزد یکی از ما آمد، فوراً بگوییم آیا صمغ مغافیر خوردهای؟ [مغافیر صمغی بود که از نوعی از درختان [[حجاز]] به نام عرفط تراوش میکرد و بوی نامناسبی داشت]. و پیامبر{{صل}} [[مقید]] بود که هرگز بوی نامناسبی از دهان یا لباسش شنیده نشود، بلکه [[اصرار]] داشت همیشه خوشبو و [[معطر]] باشد. | [[رسول خدا]]{{صل}} در [[زندگی خانوادگی]]، آنقدر با [[همسران]] خود از سر بخشش و گذشت [[رفتار]] میکرد که برخی از آنان به خود جرئت میدادند که با آن [[حضرت]] [[بدرفتاری]] کنند. [[پیامبر]]{{صل}} هیچوقت در امور [[خانه]] برای همسرانش تعیین [[تکلیف]] نمیکرد و کار خانه را یکسر به آنان واگذاشته بود و در بسیاری امور به میل آنان عمل میکرد. گاه نزد [[زینب دختر جحش]] - یکی از همسرانش - میرفت. [[زینب]] او را نگاه میداشت و از [شربت]عسلی که تهیه کرده بود برای پیامبر{{صل}} میآورد. این مطلب به [[گوش]] [[عایشه]] رسید و بر او گران آمد. خود گوید: من با [[حفصه]] - [[همسر]] دیگر پیامبر - قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر{{صل}} نزد یکی از ما آمد، فوراً بگوییم آیا صمغ مغافیر خوردهای؟ [مغافیر صمغی بود که از نوعی از درختان [[حجاز]] به نام عرفط تراوش میکرد و بوی نامناسبی داشت]. و پیامبر{{صل}} [[مقید]] بود که هرگز بوی نامناسبی از دهان یا لباسش شنیده نشود، بلکه [[اصرار]] داشت همیشه خوشبو و [[معطر]] باشد. | ||
بدین ترتیب روزی پیامبر{{صل}} نزد حفصه آمد، و او این سخن را به پیامبر{{صل}} گفت. حضرت فرمود: من مغافیر نخوردهام، بلکه [شربت]عسلی نزد زینب دختر جحش نوشیدهام، و [[سوگند]] یاد میکنم که دیگر از آن عسل ننوشم [نکند زنبور آن عسل روی گیاه نامناسبی و احتمالاً مغافیر نشسته باشد]، ولی این سخن را به کسی مگو [مبادا به گوش [[مردم]] برسد، و بگویند چرا پیامبر [[خوراک]] حلالی را بر خود [[تحریم]] کرده است، و یا از کار [[پیامبر]] در این مورد و یا مشابه آن [[پیروی]] کنند، و یا به [[گوش]] [[زینب]] برسد و او دلآزرده شود]. ولی سرانجام [[حفصه]] این [[راز]] را افشا کرد و بعداً معلوم شد اصل این قضیه توطئهای بوده است. پیامبر{{صل}} سخت ناراحت شد ولی هیچ به روی آنان نیاورد تا چنین نازل شد<ref>تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۱-۲۷۲.</ref>: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ * قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ * إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ * عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا}}<ref>«ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام میداری؟ و خداوند آمرزندهای بخشاینده است * خداوند، برای شما گشودن سوگندهایتان را (با دادن کفّاره) اجازه داده است و خداوند سرور شماست و او دانای فرزانه است * و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که (پیامبر) آن (همسر رازگشا) را از این (*اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بیگمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان ویاند * بسا اگر شما را طلاق دهد پروردگار وی برای او همسرانی به از شما- چه بیوه چه دوشیزه- جایگزین فرماید که مسلمان، مؤمن، فرمانبردار، اهل توبه، اهل عبادت و روزهگیر باشند» سوره تحریم، آیه ۱-۵.</ref>. | بدین ترتیب روزی پیامبر{{صل}} نزد حفصه آمد، و او این سخن را به پیامبر{{صل}} گفت. حضرت فرمود: من مغافیر نخوردهام، بلکه [شربت]عسلی نزد زینب دختر جحش نوشیدهام، و [[سوگند]] یاد میکنم که دیگر از آن عسل ننوشم [نکند زنبور آن عسل روی گیاه نامناسبی و احتمالاً مغافیر نشسته باشد]، ولی این سخن را به کسی مگو [مبادا به گوش [[مردم]] برسد، و بگویند چرا پیامبر [[خوراک]] حلالی را بر خود [[تحریم]] کرده است، و یا از کار [[پیامبر]] در این مورد و یا مشابه آن [[پیروی]] کنند، و یا به [[گوش]] [[زینب]] برسد و او دلآزرده شود]. ولی سرانجام [[حفصه]] این [[راز]] را افشا کرد و بعداً معلوم شد اصل این قضیه توطئهای بوده است. پیامبر{{صل}} سخت ناراحت شد ولی هیچ به روی آنان نیاورد تا چنین نازل شد<ref>تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۱-۲۷۲.</ref>: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ * قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ * إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ * عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا}}<ref>«ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام میداری؟ و خداوند آمرزندهای بخشاینده است * خداوند، برای شما گشودن سوگندهایتان را (با دادن کفّاره) اجازه داده است و خداوند سرور شماست و او دانای فرزانه است * و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که (پیامبر) آن (همسر رازگشا) را از این (* اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بیگمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان ویاند * بسا اگر شما را طلاق دهد پروردگار وی برای او همسرانی به از شما- چه بیوه چه دوشیزه- جایگزین فرماید که مسلمان، مؤمن، فرمانبردار، اهل توبه، اهل عبادت و روزهگیر باشند» سوره تحریم، آیه ۱-۵.</ref>. | ||
جالب آن است که وقتی [[حفصه]] [[راز]] [[پیامبر]]{{صل}} را، یعنی [[نوشیدن]] [شربت]عسل نزد [[همسر]] دیگرش، [[زینب]] دختر جَحْشْ، و [[تحریم]] نوشیدن آن بر خود در [[آینده]]، را فاش کرد و [[رسول خدا]]{{صل}} از [[طریق وحی]]، از این [[افشای راز]] [[آگاه]] شد، قسمتی از آن را به حفصه گفت، و برای اینکه او زیاد شرمنده و خجل نشود از بیان قسمت دیگر خودداری کرد<ref>تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۵.</ref>. آن [[حضرت]] پس از [[نزول]] این [[آیات]]، [[حقانیت]] خود را به رخ همسرانش نکشید و هیچگونه نکوهشی نشان نداد و زبان به ملامت آنان نگشود<ref>تفسیر الکشاف، ج۴، ص۵۶۶.</ref>. | جالب آن است که وقتی [[حفصه]] [[راز]] [[پیامبر]]{{صل}} را، یعنی [[نوشیدن]] [شربت]عسل نزد [[همسر]] دیگرش، [[زینب]] دختر جَحْشْ، و [[تحریم]] نوشیدن آن بر خود در [[آینده]]، را فاش کرد و [[رسول خدا]]{{صل}} از [[طریق وحی]]، از این [[افشای راز]] [[آگاه]] شد، قسمتی از آن را به حفصه گفت، و برای اینکه او زیاد شرمنده و خجل نشود از بیان قسمت دیگر خودداری کرد<ref>تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۵.</ref>. آن [[حضرت]] پس از [[نزول]] این [[آیات]]، [[حقانیت]] خود را به رخ همسرانش نکشید و هیچگونه نکوهشی نشان نداد و زبان به ملامت آنان نگشود<ref>تفسیر الکشاف، ج۴، ص۵۶۶.</ref>. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
از این آیات برمیآید که برخی از [[همسران پیامبر]]{{صل}} نه تنها با سخنان خود آن حضرت را میآزردند و ناراحت میساختند، بلکه موضوع [[رازداری]] را که از مهمترین شرایط یک همسر باوفا است رعایت نمیکردند؛ و برخلاف [[رفتار]] آنان، پیامبر{{صل}} با [[بخشش]] و گذشت تمام با ایشان رفتار میکرد، چنانکه در این ماجرا حتی حاضر نشد تمام رازی را که حفصه افشا کرده بود، به رخ او بکشد<ref>تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۵-۲۷۶.</ref>. بر همین اساس [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|مَا اِسْتَقْصَى كَرِيمٌ قَطُّ، لِأَنَّ اللهَ تَعَالَى يَقُولُ: [قَالَ اللَّهُ تَعَالَى] {{متن قرآن|عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ}}}}<ref>«انسان بزرگوار [در مقام احقاق حق خویش] تا آخرین مرحله پیش نمیرود، زیرا خدای متعال [در مورد پیامبرش] میفرماید: “او بخشی از آن را اظهار کرد و از بخشی [دیگر] اعراض نمود”». احکام القرآن الجصاص، ج۱، ص۶۱۲؛ شرح ابن أبیالحدید، ج۲۰، ص۲۶۴؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۲۴۱؛ کنزالعمال، ج۲، ص۵۳۹؛ تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۳۸.</ref>. | از این آیات برمیآید که برخی از [[همسران پیامبر]]{{صل}} نه تنها با سخنان خود آن حضرت را میآزردند و ناراحت میساختند، بلکه موضوع [[رازداری]] را که از مهمترین شرایط یک همسر باوفا است رعایت نمیکردند؛ و برخلاف [[رفتار]] آنان، پیامبر{{صل}} با [[بخشش]] و گذشت تمام با ایشان رفتار میکرد، چنانکه در این ماجرا حتی حاضر نشد تمام رازی را که حفصه افشا کرده بود، به رخ او بکشد<ref>تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۷۵-۲۷۶.</ref>. بر همین اساس [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|مَا اِسْتَقْصَى كَرِيمٌ قَطُّ، لِأَنَّ اللهَ تَعَالَى يَقُولُ: [قَالَ اللَّهُ تَعَالَى] {{متن قرآن|عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ}}}}<ref>«انسان بزرگوار [در مقام احقاق حق خویش] تا آخرین مرحله پیش نمیرود، زیرا خدای متعال [در مورد پیامبرش] میفرماید: “او بخشی از آن را اظهار کرد و از بخشی [دیگر] اعراض نمود”». احکام القرآن الجصاص، ج۱، ص۶۱۲؛ شرح ابن أبیالحدید، ج۲۰، ص۲۶۴؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۲۴۱؛ کنزالعمال، ج۲، ص۵۳۹؛ تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۳۸.</ref>. | ||
رسول خدا{{صل}} به [[پیروان]] خود سفارش میفرمود که بنای رفتارشان در [[خانواده]] بر بخشش و گذشت باشد، چنانکه [[روایت]] شده است مردی به نام جزء<ref>جزء بن مالک بن عامر انصاری از اصحاب پیامبر{{صل}} است که احتمالاً در نبرد یمامه به شهادت رسیده است. البته طبری او را از جمله شهدای احد دانسته است. ر.ک: المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۶۹؛ الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۶؛ اسدالغابة، ج۱، ص۳۳۶؛ الوافی بالوفیات، ج۱۱، ص۸۴.</ref> نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و گفت: “ای رسول خدا، خانوادهام مرا عصبانی میکنند، چگونه مجازاتشان | رسول خدا{{صل}} به [[پیروان]] خود سفارش میفرمود که بنای رفتارشان در [[خانواده]] بر بخشش و گذشت باشد، چنانکه [[روایت]] شده است مردی به نام جزء<ref>جزء بن مالک بن عامر انصاری از اصحاب پیامبر{{صل}} است که احتمالاً در نبرد یمامه به شهادت رسیده است. البته طبری او را از جمله شهدای احد دانسته است. ر. ک: المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۶۹؛ الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۶؛ اسدالغابة، ج۱، ص۳۳۶؛ الوافی بالوفیات، ج۱۱، ص۸۴.</ref> نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و گفت: “ای رسول خدا، خانوادهام مرا عصبانی میکنند، چگونه مجازاتشان کنم؟ ” [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|تَعْفُو}} ببخش و درگذر! جزء دوباره پرسید و پیامبر{{صل}} همان پاسخ را داد. بار سوم که پرسید پیامبر{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|فإِنْ عاقَبْتَ فَعاقِبْ بِقَدْرِ الذَّنْبِ واتَّقِ الوَجْهَ}}<ref>«اگر هم [به ناچار]مجازات کردی، به اندازه گناه و جرم مجازات کن، و از زدن به صورت پرهیز کن». المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۶۹.</ref> | ||
در همین [[جهت]] از [[عبدالله بن عمر]] چنین نقل شده است: {{متن حدیث|إِنَّ رَجُلاً أَتَى رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِى خَادِمًا يُسِىءُ وَيَظْلِمُ أَفَأَضْرِبُهُ قَالَ تَعْفُو عَنْهُ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً}}<ref>«مردی نزد رسول خدا{{صل}} آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، خدمتگزاری دارم که بدی میکند و ستم مینماید، آیا او را بزنم؟ پیامبر{{صل}} فرمود: هر روز هفتاد بار از او گذشت کن». مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۹۸؛ مسند أبی یعلی الموصلی، ج۵، ص۲۹۷؛ المنتخب من مسند عبد بن حمید، ص۲۶۱؛ السنن الکبری، ج۸، ص۱۸.</ref>. | در همین [[جهت]] از [[عبدالله بن عمر]] چنین نقل شده است: {{متن حدیث|إِنَّ رَجُلاً أَتَى رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِى خَادِمًا يُسِىءُ وَيَظْلِمُ أَفَأَضْرِبُهُ قَالَ تَعْفُو عَنْهُ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً}}<ref>«مردی نزد رسول خدا{{صل}} آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، خدمتگزاری دارم که بدی میکند و ستم مینماید، آیا او را بزنم؟ پیامبر{{صل}} فرمود: هر روز هفتاد بار از او گذشت کن». مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۹۸؛ مسند أبی یعلی الموصلی، ج۵، ص۲۹۷؛ المنتخب من مسند عبد بن حمید، ص۲۶۱؛ السنن الکبری، ج۸، ص۱۸.</ref>. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} خود در [[زندگی]] [[خانواده]] والاترین [[سرمشق]] [[بخشش]] و گذشت را در [[رفتار]] و سلوکش ارائه نمود تا پیروانش [[راه و رسم]] او را دریابند و در همان مسیر [[سلوک]] کنند. وقتی از [[عایشه]] درباره [[اخلاق خانوادگی]] رسول خدا{{صل}} [[پرسش]] شد. چنین گفت: {{متن حدیث|كَانَ أَحْسَنَ النَّاسِ خُلُقًا... وَ لَا یَجْزِي بِالسَّيِّئَةَ بِالسَّيِّئَةِ وَ لَكِنْ يَعْفُو وَ يَصْفَحُ}}<ref>«خوشخوترین مردمان بود... و بدی را به بدی جبران نمیکرد، بلکه میبخشید و گذشت مینمود». الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۵.</ref>. | [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خود در [[زندگی]] [[خانواده]] والاترین [[سرمشق]] [[بخشش]] و گذشت را در [[رفتار]] و سلوکش ارائه نمود تا پیروانش [[راه و رسم]] او را دریابند و در همان مسیر [[سلوک]] کنند. وقتی از [[عایشه]] درباره [[اخلاق خانوادگی]] رسول خدا{{صل}} [[پرسش]] شد. چنین گفت: {{متن حدیث|كَانَ أَحْسَنَ النَّاسِ خُلُقًا... وَ لَا یَجْزِي بِالسَّيِّئَةَ بِالسَّيِّئَةِ وَ لَكِنْ يَعْفُو وَ يَصْفَحُ}}<ref>«خوشخوترین مردمان بود... و بدی را به بدی جبران نمیکرد، بلکه میبخشید و گذشت مینمود». الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۵.</ref>. | ||
[[اوصیای پیامبر]]{{صل}} نیز راه و رسم آن [[حضرت]] را در بخشش و گذشت در خانواده به تمام معنا پاس میداشتند و بدان سفارش مینمودند. [[اسحاق بن عمار]]<ref>اسحاق بن عمار صیرفی از شخصیتهای برجسته و گرانقدر شیعه و از اصحاب امام صادق و امام کاظم{{ع}} و از راویان ثقه است. ر.ک: رجال النجاشی، ص۷۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۵۲-۶۳؛ معجم الثقات، ص۱۵؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۵۷-۷۷۰.</ref> گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} گفتم: “حق [[زن]] بر شوهر چیست که هرگاه شوهر آن را به جای آورد، [[نیکوکار]] شمرده خواهد | [[اوصیای پیامبر]]{{صل}} نیز راه و رسم آن [[حضرت]] را در بخشش و گذشت در خانواده به تمام معنا پاس میداشتند و بدان سفارش مینمودند. [[اسحاق بن عمار]]<ref>اسحاق بن عمار صیرفی از شخصیتهای برجسته و گرانقدر شیعه و از اصحاب امام صادق و امام کاظم{{ع}} و از راویان ثقه است. ر. ک: رجال النجاشی، ص۷۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۵۲-۶۳؛ معجم الثقات، ص۱۵؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۵۷-۷۷۰.</ref> گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} گفتم: “حق [[زن]] بر شوهر چیست که هرگاه شوهر آن را به جای آورد، [[نیکوکار]] شمرده خواهد شد؟ ” [[حضرت]] [[حقوق زن]] را برشمرد و از جمله فرمود: {{متن حدیث|وَ إِنْ جَهِلَتْ غَفَرَ لَهَا}}<ref>الکافی، ج۵، ص۵۱۱؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۴۰؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۲۱؛ الحدائق الناضرة، ج۲۳، ص۱۲۲، ج۲۵، ص۹۸؛ جواهر الکلام، ج۳۱، ص۱۵۳.</ref> و اگر خطایی مرتکب شد و [[نادانی]] و جسارتی کرد او را ببخشد. | ||
[[یونس بن عمار]]<ref>یونس بن عمار صیرفی برادر اسحاق بن عمار از اصحاب امام صادق{{ع}} و از راویان ثقه است. ر.ک: رجال البرقی، ص۲۹؛ رجال النجاشی، ص۷۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۲۲۵-۲۲۶؛ معجم الثقات، ص۱۳۴؛ قاموس الرجال، ج۱۱، ص۱۸۷-۱۸۸.</ref> نیز گوید: امام صادق{{ع}} دختر [[اسماعیل]] را به [[همسر]] من درآورد، و به من فرمود: “با او به [[نیکی]] [[رفتار]] کن” عرض کردم: “نیکرفتاری با همسر | [[یونس بن عمار]]<ref>یونس بن عمار صیرفی برادر اسحاق بن عمار از اصحاب امام صادق{{ع}} و از راویان ثقه است. ر. ک: رجال البرقی، ص۲۹؛ رجال النجاشی، ص۷۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۲۲۵-۲۲۶؛ معجم الثقات، ص۱۳۴؛ قاموس الرجال، ج۱۱، ص۱۸۷-۱۸۸.</ref> نیز گوید: امام صادق{{ع}} دختر [[اسماعیل]] را به [[همسر]] من درآورد، و به من فرمود: “با او به [[نیکی]] [[رفتار]] کن” عرض کردم: “نیکرفتاری با همسر چیست؟ ” حضرت نکاتی را به یونس بن عمار فرمود، از جمله: {{متن حدیث|وَ اغْفِرْ ذَنْبَهَا}}<ref>«خطا و جسارتش را ببخش». الکافی، ج۵، ص۵۱۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۲۱.</ref>. | ||
[[پیشوایان دین]] آموختهاند که در [[زندگی خانوادگی]]، حتی آنجا که همسری [[بدخلقی]] مینماید، باید با [[بخشش]] و گذشت با او روبهرو شد، و با وی [[مدارا]] نمود. [[حضرت رضا]]{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|اعْلَمْ أَنَّ النِّسَاءَ شَتَّى... فَمَنْ ظَفِرَ بِصَالِحَتِهِنَّ يَسْعَدُ وَ مَنْ وَقَعَ فِي طَالِحَتِهِنَّ فَقَدِ ابْتُلِيَ وَ لَيْسَ لَهُ انْتِقَامٌ}}<ref>«زنان چند گروهند:... پس هر مردی که همسر صالح نصیبش شود، سعادتمند گردیده است، و هرکس گرفتار زن بدی شود، بیگمان آزمایش شده است، و حق ندارد انتقام بگیرد». فقه الرضا، ص۳۰؛ بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۳۴؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۶۱.</ref>. | [[پیشوایان دین]] آموختهاند که در [[زندگی خانوادگی]]، حتی آنجا که همسری [[بدخلقی]] مینماید، باید با [[بخشش]] و گذشت با او روبهرو شد، و با وی [[مدارا]] نمود. [[حضرت رضا]]{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|اعْلَمْ أَنَّ النِّسَاءَ شَتَّى... فَمَنْ ظَفِرَ بِصَالِحَتِهِنَّ يَسْعَدُ وَ مَنْ وَقَعَ فِي طَالِحَتِهِنَّ فَقَدِ ابْتُلِيَ وَ لَيْسَ لَهُ انْتِقَامٌ}}<ref>«زنان چند گروهند:... پس هر مردی که همسر صالح نصیبش شود، سعادتمند گردیده است، و هرکس گرفتار زن بدی شود، بیگمان آزمایش شده است، و حق ندارد انتقام بگیرد». فقه الرضا، ص۳۰؛ بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۳۴؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۶۱.</ref>. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
[[زندگی]] جز بر پایه بخشش و گذشت، [[استواری]] نمییابد و به [[درستی]] پیش نمیرود، که [[راه و رسم نبوی]] به همین فراخوانده است؛ و [[پیروان]] پیامآور [[رحمت]] جز بر این مسیر نرفتهاند.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۴۱۵-۴۲۱.</ref> | [[زندگی]] جز بر پایه بخشش و گذشت، [[استواری]] نمییابد و به [[درستی]] پیش نمیرود، که [[راه و رسم نبوی]] به همین فراخوانده است؛ و [[پیروان]] پیامآور [[رحمت]] جز بر این مسیر نرفتهاند.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۴۱۵-۴۲۱.</ref> | ||
==عفو در سیره پیامبر اعظم== | == عفو در سیره پیامبر اعظم == | ||
داستانهای زیادی از [[سیره]] [[عفو]] و [[گذشت پیامبر]] در [[تاریخ]] به ثبت رسیده است. [[حضرت]] در برابر انسانهای [[نادان]]، و حتی [[یهود]] و [[نصاری]] همواره با [[عفو و گذشت]] [[رفتار]] میکرد. [[رسول خدا]] هنگام [[فتح مکه]]، آزارهای بیشمار [[مشرکان]] را عفو نمود و آنها نیز [[اسلام]] را پذیرفتند. [[پیامبر]] حتی [[وحشی]]، [[قاتل]] حضرت [[حمزه]]، را نیز عفو کرد و او را پذیرفت و این گذشت، باعث شد تا وی اسلام آورد. وی سرانجام بزرگترین [[اشقیا]] ([[مسیلمه]] [[کذاب]]) را که سد راه اسلام و [[مسلمین]] بود، کشت<ref>قلب سلیم، ص۶۳۱.</ref>. | داستانهای زیادی از [[سیره]] [[عفو]] و [[گذشت پیامبر]] در [[تاریخ]] به ثبت رسیده است. [[حضرت]] در برابر انسانهای [[نادان]]، و حتی [[یهود]] و [[نصاری]] همواره با [[عفو و گذشت]] [[رفتار]] میکرد. [[رسول خدا]] هنگام [[فتح مکه]]، آزارهای بیشمار [[مشرکان]] را عفو نمود و آنها نیز [[اسلام]] را پذیرفتند. [[پیامبر]] حتی [[وحشی]]، [[قاتل]] حضرت [[حمزه]]، را نیز عفو کرد و او را پذیرفت و این گذشت، باعث شد تا وی اسلام آورد. وی سرانجام بزرگترین [[اشقیا]] ([[مسیلمه]] [[کذاب]]) را که سد راه اسلام و [[مسلمین]] بود، کشت<ref>قلب سلیم، ص۶۳۱.</ref>. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
در [[حدیثی]] از [[امام باقر]]{{ع}} آمده است که حضرت فرمود: سه چیز است که اگر آن را شخص [[مسلمان]] انجام دهد، باعث افزایش [[عزت]] او در [[جامعه]] میگردد: گذشت از کسی که به او [[ستم]] کرده، [[بخشش]] به کسی که از او دریغ کرده و پیوند با کسی که از او [[بریده]] است<ref>أصول کافی، باب العفو، ح۱۰.</ref>. بخش اول این [[حدیث]] دلالت دارد بر اینکه به هر کسی [[ظلم]] شود و او به جای [[انتقام]]، از [[ظالم]] بگذرد، این کار وی باعث میشود تا [[خداوند]] بر عزتش بیفزاید البته نباید فراموش کرد که در برخی موارد لازم است از [[ستمکار]] انتقام گرفته شود، تا درس عبرتی برای او و سایر افراد جامعه باشد<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۷۱.</ref> | در [[حدیثی]] از [[امام باقر]]{{ع}} آمده است که حضرت فرمود: سه چیز است که اگر آن را شخص [[مسلمان]] انجام دهد، باعث افزایش [[عزت]] او در [[جامعه]] میگردد: گذشت از کسی که به او [[ستم]] کرده، [[بخشش]] به کسی که از او دریغ کرده و پیوند با کسی که از او [[بریده]] است<ref>أصول کافی، باب العفو، ح۱۰.</ref>. بخش اول این [[حدیث]] دلالت دارد بر اینکه به هر کسی [[ظلم]] شود و او به جای [[انتقام]]، از [[ظالم]] بگذرد، این کار وی باعث میشود تا [[خداوند]] بر عزتش بیفزاید البته نباید فراموش کرد که در برخی موارد لازم است از [[ستمکار]] انتقام گرفته شود، تا درس عبرتی برای او و سایر افراد جامعه باشد<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۷۱.</ref> | ||
==پیآمدهای اجتماعی عفو== | == پیآمدهای اجتماعی عفو == | ||
*'''از بین رفتن [[کینه]]''': [[پیامبر اعظم]] فرمود: همدیگر را ببخشید تا کینههایتان از میان برود: {{متن حدیث|تعافوا يسقط الضّغائن بينكم}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۱۱۵۵.</ref>. | *'''از بین رفتن [[کینه]]''': [[پیامبر اعظم]] فرمود: همدیگر را ببخشید تا کینههایتان از میان برود: {{متن حدیث|تعافوا يسقط الضّغائن بينكم}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۱۱۵۵.</ref>. | ||
*'''موجب [[عزت]]''': در [[حدیث نبوی]] آمده است: [[بخشش]] مایه عزت است، ببخشید تا [[خدا]] شما را [[عزیز]] سازد: {{متن حدیث|وَ الْعَفْوُ لَا يَزِيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَاعْفُوا يُعِزَّكُمُ اللَّهُ}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۱۲۰۷.</ref>. | *'''موجب [[عزت]]''': در [[حدیث نبوی]] آمده است: [[بخشش]] مایه عزت است، ببخشید تا [[خدا]] شما را [[عزیز]] سازد: {{متن حدیث|وَ الْعَفْوُ لَا يَزِيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَاعْفُوا يُعِزَّكُمُ اللَّهُ}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۱۲۰۷.</ref>. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
*'''[[فرو بردن خشم]]''': چنانکه ذکر شد، [[زندگی اجتماعی]] آمیخته با تضادها و تعارضهاست و [[انسان]] در [[جامعه]] با افراد گوناگونی مواجه میشود و در [[روابط اجتماعی]] برخوردهای مختلف صورت میگیرد، گاه انسان با کسانی برخورد میکند که بیجهت به انسان توهین میکنند و او را به باد مسخره میگیرند، در چنین شرایطی عنان [[صبر]] از دست میرود و [[خشم]] بر انسان [[غلبه]] میکند، اما باید متوجه باشیم، خشم خود را فرو بریم و عاقلانه [[رفتار]] کنیم، تا خدای نخواسته مرتکب عمل [[بدی]] نشویم. در این مواقع [[بهترین]] راه [[پیشگیری]] [[فروبردن خشم]] است. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] [[پرهیزگاران]] را ستوده و یکی از صفات مهم آنها را فروبردن خشم بیان داشته است: {{متن قرآن|وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ}}<ref>«و فروخورندگان خشم» سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.</ref><ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۷۳.</ref> | *'''[[فرو بردن خشم]]''': چنانکه ذکر شد، [[زندگی اجتماعی]] آمیخته با تضادها و تعارضهاست و [[انسان]] در [[جامعه]] با افراد گوناگونی مواجه میشود و در [[روابط اجتماعی]] برخوردهای مختلف صورت میگیرد، گاه انسان با کسانی برخورد میکند که بیجهت به انسان توهین میکنند و او را به باد مسخره میگیرند، در چنین شرایطی عنان [[صبر]] از دست میرود و [[خشم]] بر انسان [[غلبه]] میکند، اما باید متوجه باشیم، خشم خود را فرو بریم و عاقلانه [[رفتار]] کنیم، تا خدای نخواسته مرتکب عمل [[بدی]] نشویم. در این مواقع [[بهترین]] راه [[پیشگیری]] [[فروبردن خشم]] است. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] [[پرهیزگاران]] را ستوده و یکی از صفات مهم آنها را فروبردن خشم بیان داشته است: {{متن قرآن|وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ}}<ref>«و فروخورندگان خشم» سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.</ref><ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۷۳.</ref> | ||
===[[تعلیم]] [[زیبایی]] پیامبر اعظم{{صل}}=== | === [[تعلیم]] [[زیبایی]] پیامبر اعظم{{صل}}=== | ||
مردی نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و گفت: یا [[رسول الله]]! مرا تعلیم ده. حضرت فرمود: برو خشم مکن. آن مرد گفت: همین مرا بس است. میان [[قبیله]] و [[خاندان]] خود برگشت و دید [[جنگی]] برپاست، همه صف بسته و [[سلاح]] [[جنگ]] برداشته بودند. او نیز [[سلاح]] خود را برداشت و با آنها در صف ایستاد آنگاه به یاد فرمایش [[رسول خدا]] افتاد که فرمود: [[خشم]] مکن. وی به سرعت سلاح [[جنگ]] را [[زمین]] انداخت و نزد آن قبیلهای رفت که [[دشمن]] تیره و تبارش بودند. آنگاه گفت: ای حاضران هرچه زخم و [[کشتار]] و زدن بیجهت بر شما وارد شده است به عهده من باشد، از [[مال]] خودم غرامت میدهم. آن [[مردم]] هم در پاسخ گفتند: هر چه از این بابت است؛ از آن شما، ما خودمان سزاوارتریم که آن را [[تلافی]] کنیم. بدین ترتیب آنها با هم [[سازش]] کردند و خشم از میان رفت<ref>قلب سلیم، ص۶۶۰ (به نقل از: أصول کافی).</ref>. آن مرد با این کار خود مانع ریختن [[خون]] بسیاری از انسانهای بیگناه گردید.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۷۴.</ref> | مردی نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و گفت: یا [[رسول الله]]! مرا تعلیم ده. حضرت فرمود: برو خشم مکن. آن مرد گفت: همین مرا بس است. میان [[قبیله]] و [[خاندان]] خود برگشت و دید [[جنگی]] برپاست، همه صف بسته و [[سلاح]] [[جنگ]] برداشته بودند. او نیز [[سلاح]] خود را برداشت و با آنها در صف ایستاد آنگاه به یاد فرمایش [[رسول خدا]] افتاد که فرمود: [[خشم]] مکن. وی به سرعت سلاح [[جنگ]] را [[زمین]] انداخت و نزد آن قبیلهای رفت که [[دشمن]] تیره و تبارش بودند. آنگاه گفت: ای حاضران هرچه زخم و [[کشتار]] و زدن بیجهت بر شما وارد شده است به عهده من باشد، از [[مال]] خودم غرامت میدهم. آن [[مردم]] هم در پاسخ گفتند: هر چه از این بابت است؛ از آن شما، ما خودمان سزاوارتریم که آن را [[تلافی]] کنیم. بدین ترتیب آنها با هم [[سازش]] کردند و خشم از میان رفت<ref>قلب سلیم، ص۶۶۰ (به نقل از: أصول کافی).</ref>. آن مرد با این کار خود مانع ریختن [[خون]] بسیاری از انسانهای بیگناه گردید.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۷۴.</ref> | ||
===قهرمان [[واقعی]]=== | === قهرمان [[واقعی]] === | ||
روزی [[پیامبر اعظم]]{{صل}} از جایی میگذشت، عدهای را دید که توان و نیروی خود را [[آزمایش]] میکردند و برای نشان دادن قدرتشان، سنگهای بزرگی برمیداشتند. [[حضرت]] فرمود: آیا [[گمان]] میکنید [[نیرومندی]] و [[قهرمانی]] در برداشتن سنگ است؟ نیرومند واقعی آن است که [[خشمگین]] شود و بر خشم خود غالب گردد: {{متن حدیث|أ تَحْسِبُونَ الشِّدَّة في حَمْل الحجارة؟ إنما الشدة أن يمتلىء أحدُكم غيظاً ثم يغلبَه}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۲۸.</ref>. | روزی [[پیامبر اعظم]]{{صل}} از جایی میگذشت، عدهای را دید که توان و نیروی خود را [[آزمایش]] میکردند و برای نشان دادن قدرتشان، سنگهای بزرگی برمیداشتند. [[حضرت]] فرمود: آیا [[گمان]] میکنید [[نیرومندی]] و [[قهرمانی]] در برداشتن سنگ است؟ نیرومند واقعی آن است که [[خشمگین]] شود و بر خشم خود غالب گردد: {{متن حدیث|أ تَحْسِبُونَ الشِّدَّة في حَمْل الحجارة؟ إنما الشدة أن يمتلىء أحدُكم غيظاً ثم يغلبَه}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۲۸.</ref>. | ||
[[فرو بردن خشم]] دوستداشتنیترین راه به سوی [[خدا]]: در [[حدیث نبوی]] آمده است دو جرعه هست که سر کشیدن آن از محبوبترین راه به سوی [[خداوند]] است: یکی [[فروبردن خشم]] و تبدیل آن به [[حلم]] و [[بردباری]] و دیگری، جرعه [[مصیبت]] و تبدیل آن به [[صبر]]<ref>أصول کافی، باب کظم الغیظ، ح۹.</ref><ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۷۵.</ref> | [[فرو بردن خشم]] دوستداشتنیترین راه به سوی [[خدا]]: در [[حدیث نبوی]] آمده است دو جرعه هست که سر کشیدن آن از محبوبترین راه به سوی [[خداوند]] است: یکی [[فروبردن خشم]] و تبدیل آن به [[حلم]] و [[بردباری]] و دیگری، جرعه [[مصیبت]] و تبدیل آن به [[صبر]]<ref>أصول کافی، باب کظم الغیظ، ح۹.</ref><ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۷۵.</ref> | ||
==[[شرح صدر]] و گذشت== | == [[شرح صدر]] و گذشت == | ||
در [[فضایل]] [[پیامبر اعظم]]{{صل}} آمده است: | در [[فضایل]] [[پیامبر اعظم]]{{صل}} آمده است: | ||
{{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} لَمْ يَنْتَقِمْ لِنَفْسِهِ مِنْ أَحَدٍ قَطُّ بَلْ كَانَ يَعْفُو وَ يَصْفَحُ}}<ref>«رسول خدا{{صل}} هرگز برای خود از کسی انتقام نگرفت، بلکه (از آنان که آزارش میدادند،) گذشت میکرد». مستدرک الوسائل، ج۲، ص۸۷.</ref>. | {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} لَمْ يَنْتَقِمْ لِنَفْسِهِ مِنْ أَحَدٍ قَطُّ بَلْ كَانَ يَعْفُو وَ يَصْفَحُ}}<ref>«رسول خدا{{صل}} هرگز برای خود از کسی انتقام نگرفت، بلکه (از آنان که آزارش میدادند،) گذشت میکرد». مستدرک الوسائل، ج۲، ص۸۷.</ref>. | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
در بازگشت از [[غزوه تبوک]] نیز جمعی از [[منافقان]] [[توطئه]] کردند تا هنگام عبور از گردنه، [[مرکب پیامبر]] را رم دهند تا در پرتگاه [[سقوط]] کند. با اینکه همگی صورت خود را پوشانده بودند، [[پیامبر]] آنها را [[شناخت]] و با وجود [[اصرار]] فراوان یارانش، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرفنظر کرد<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۷۹.</ref><ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۳۴.</ref> | در بازگشت از [[غزوه تبوک]] نیز جمعی از [[منافقان]] [[توطئه]] کردند تا هنگام عبور از گردنه، [[مرکب پیامبر]] را رم دهند تا در پرتگاه [[سقوط]] کند. با اینکه همگی صورت خود را پوشانده بودند، [[پیامبر]] آنها را [[شناخت]] و با وجود [[اصرار]] فراوان یارانش، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرفنظر کرد<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۷۹.</ref><ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۳۴.</ref> | ||
==[[عفو و گذشت]]== | == [[عفو و گذشت]] == | ||
در [[سال ششم هجری]]، قراردادی ده ساله میان [[سران قریش]] و [[پیامبر اعظم]] بسته شد که به [[پیمان]] [[حدیبیه]] [[شهرت]] یافت. [[آرامش]] حاصل از این پیمان بیش از دو سال به طول نینجامید و با [[حمله]] شبانه گروهی از جنگجویان [[قریش]] به [[قبیله خزاعه]] که همپیمان [[مسلمانان]] بودند، [[قرارداد]] یاد شده نقض گردید. پس از [[پیمانشکنی]] قریش، [[رسول خدا]]{{صل}} [[تصمیم]] گرفت [[خانه خدا]] را از دست [[مشرکان]] [[آزاد]] کند. ازاین رو، [[بسیج عمومی]] اعلام کرد که بیدرنگ سپاهی نیرومند در [[مدینه]] گرد آورد. آنگاه [[روز]] دهم [[رمضان]] [[سال هشتم هجرت]]، مدینه را به سوی [[مکه]] ترک کرد. | در [[سال ششم هجری]]، قراردادی ده ساله میان [[سران قریش]] و [[پیامبر اعظم]] بسته شد که به [[پیمان]] [[حدیبیه]] [[شهرت]] یافت. [[آرامش]] حاصل از این پیمان بیش از دو سال به طول نینجامید و با [[حمله]] شبانه گروهی از جنگجویان [[قریش]] به [[قبیله خزاعه]] که همپیمان [[مسلمانان]] بودند، [[قرارداد]] یاد شده نقض گردید. پس از [[پیمانشکنی]] قریش، [[رسول خدا]]{{صل}} [[تصمیم]] گرفت [[خانه خدا]] را از دست [[مشرکان]] [[آزاد]] کند. ازاین رو، [[بسیج عمومی]] اعلام کرد که بیدرنگ سپاهی نیرومند در [[مدینه]] گرد آورد. آنگاه [[روز]] دهم [[رمضان]] [[سال هشتم هجرت]]، مدینه را به سوی [[مکه]] ترک کرد. | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
آراسته شدن به صفت [[عفو]] و [[بخشش]]، به نوعی خداگونگی است؛ چراکه [[رسول]] [[رحمت]] فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ اللّهَ عَفُوٌّ يُحِبُّ العَفْوَ}}؛ «خداوند، بسیار با گذشت است و گذشت را [[دوست]] دارد»<ref>میزان الحکمه، ج۸، ص۳۸۳۲.</ref>. از نگاهی دیگر، گذشت را مایه افزایش عمر نیز دانسته و فرموده است: {{متن حدیث|مَنْ كَثُرَ عَفْوُهُ مُدَّ فِي عُمُرِهِ}}؛ «هرکه پرگذشت باشد، عمرش دراز میشود»<ref>میزان الحکمه، ج۸، ص۳۸۳۴.</ref><ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[رسول مهربانی (کتاب)|رسول مهربانی]] ص ۷۳.</ref>. | آراسته شدن به صفت [[عفو]] و [[بخشش]]، به نوعی خداگونگی است؛ چراکه [[رسول]] [[رحمت]] فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ اللّهَ عَفُوٌّ يُحِبُّ العَفْوَ}}؛ «خداوند، بسیار با گذشت است و گذشت را [[دوست]] دارد»<ref>میزان الحکمه، ج۸، ص۳۸۳۲.</ref>. از نگاهی دیگر، گذشت را مایه افزایش عمر نیز دانسته و فرموده است: {{متن حدیث|مَنْ كَثُرَ عَفْوُهُ مُدَّ فِي عُمُرِهِ}}؛ «هرکه پرگذشت باشد، عمرش دراز میشود»<ref>میزان الحکمه، ج۸، ص۳۸۳۴.</ref><ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[رسول مهربانی (کتاب)|رسول مهربانی]] ص ۷۳.</ref>. | ||
==گذشت و چشمپوشی، زمینه بهبود روابط اجتماعی== | == گذشت و چشمپوشی، زمینه بهبود روابط اجتماعی == | ||
گذشت و [[چشمپوشی]] از [[اشتباه]] دیگران، از ویژگیهای برجسته [[پیامبر اعظم]]{{صل}} است. [[عبدالله بن عباس]] نقل میکند: | گذشت و [[چشمپوشی]] از [[اشتباه]] دیگران، از ویژگیهای برجسته [[پیامبر اعظم]]{{صل}} است. [[عبدالله بن عباس]] نقل میکند: | ||
[[رسول خدا]]{{صل}} هنگام [[فتح مکه]] خطاب به مکیان فرمود: «ای [[اهل مکه]] که مرا رنجانده و [[تکذیب]] کرده و از [[خانه]] و کاشانهام بیرون راندهاید! [[گمان]] میبرید که من با شما چه خواهم کرد؟» گفتند: «ما از تو [[انتظار]] [[بزرگواری]] و [[رحمت]] داریم». پس [[پیامبر]] [[آیات شریفه]] [[سوره یوسف]] درباره چگونگی برخورد آن [[حضرت]] با [[برادران]] خطاکارش را [[تلاوت]] و [[رفتار]] خود را رفتار سراسر رحمت و [[آمرزش]] اعلام کرد<ref>تفسیر روح الجنان، ج۳، ص۱۶۰؛ تفسیر منهج الصادقین، ج۵، ص۷۵. </ref> و فرمود: «بروید که شما آزادشدگانید»<ref>سیره ابن هشام، ج۴، ص۷۳.</ref> | [[رسول خدا]]{{صل}} هنگام [[فتح مکه]] خطاب به مکیان فرمود: «ای [[اهل مکه]] که مرا رنجانده و [[تکذیب]] کرده و از [[خانه]] و کاشانهام بیرون راندهاید! [[گمان]] میبرید که من با شما چه خواهم کرد؟» گفتند: «ما از تو [[انتظار]] [[بزرگواری]] و [[رحمت]] داریم». پس [[پیامبر]] [[آیات شریفه]] [[سوره یوسف]] درباره چگونگی برخورد آن [[حضرت]] با [[برادران]] خطاکارش را [[تلاوت]] و [[رفتار]] خود را رفتار سراسر رحمت و [[آمرزش]] اعلام کرد<ref>تفسیر روح الجنان، ج۳، ص۱۶۰؛ تفسیر منهج الصادقین، ج۵، ص۷۵. </ref> و فرمود: «بروید که شما آزادشدگانید»<ref>سیره ابن هشام، ج۴، ص۷۳.</ref> | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
از اینرو، [[رسول اکرم]]{{صل}} گذشت و [[چشمپوشی]] از [[اشتباه]] دیگران و رفتار کریمانه را از مهمترین اصول [[رفتاری]] خود برای پایهگذاری [[تمدن الهی]] میدانست و بر آن تأکید داشت. [[امام علی]]{{ع}} در این باره میفرماید: «[[رسول خدا]]{{صل}} از همه [[مردم]] بخشندهتر و در [[معاشرت]] از همه بزرگوارتر بود<ref>محمدحسین طباطبایی، سنن النبی، تحقیق: محمدهادی فقیهی، ص۷۵.</ref>... و عذر کسی را که از ایشان معذرت میخواست، میپذیرفت»<ref>مکارم الاخلاق، ص۱۷.</ref><ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصههای تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصههای تمدن نبوی]]، ص ۱۱۲.</ref>. | از اینرو، [[رسول اکرم]]{{صل}} گذشت و [[چشمپوشی]] از [[اشتباه]] دیگران و رفتار کریمانه را از مهمترین اصول [[رفتاری]] خود برای پایهگذاری [[تمدن الهی]] میدانست و بر آن تأکید داشت. [[امام علی]]{{ع}} در این باره میفرماید: «[[رسول خدا]]{{صل}} از همه [[مردم]] بخشندهتر و در [[معاشرت]] از همه بزرگوارتر بود<ref>محمدحسین طباطبایی، سنن النبی، تحقیق: محمدهادی فقیهی، ص۷۵.</ref>... و عذر کسی را که از ایشان معذرت میخواست، میپذیرفت»<ref>مکارم الاخلاق، ص۱۷.</ref><ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصههای تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصههای تمدن نبوی]]، ص ۱۱۲.</ref>. | ||
==پرسش مستقیم== | == پرسش مستقیم == | ||
* [[سیره پیامبر خاتم در بخشش و گذشت خانوادگی چه بوده است؟ (پرسش)]] | * [[سیره پیامبر خاتم در بخشش و گذشت خانوادگی چه بوده است؟ (پرسش)]] | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | {{پایان مدخل وابسته}} |