ابوالحتوف بن حرث انصاری عجلانی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابوالحتوف بن حرث انصاری عجلانی در تراجم و رجال]] - [[ابوالحتوف بن حرث انصاری عجلانی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابوالحتوف بن حرث انصاری عجلانی در تراجم و رجال]] - [[ابوالحتوف بن حرث انصاری عجلانی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[ابوالحتوف]] فرزند [[حرث انصاری عجلانی]] و برادرش سعد اگرچه این دو برادر از نیروهای [[شجاع]] و [[جنگ]] و جو از [[یاران]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودند و در [[جنگ صفین]] [[امام]]{{ع}} را [[یاری]] کردند اما در روزهای آخر جنگ صفین هنگامی که [[معاویه]] برای [[نجات]] خود از [[هلاکت]] و نابودی، قرآنها بر سر نیزه کرد عدهای کج [[فهم]] و ظاهر بین گول این امر را خوردند و با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} که [[قرآن ناطق]] و [[مظهر]] [[حق]] و [[عدالت]] بود [[مخالفت]] ورزیدند و هرچه امام{{ع}} [[اصرار]] بر [[حقانیت]] خود و [[توطئه]] معاویه و یارانش راا گوشزد کرد برای این گروه ظاهر بین موثر واقع نشد و با [[علی]]{{ع}} از سر مخالفت برخاستند و تقاضای توقف جنگ کردند و [[حکمیت]] [[قرآن]] را تنها نجات هر دو [[سپاه]] اعلام کردند. | [[ابوالحتوف]] فرزند [[حرث انصاری عجلانی]] و برادرش سعد اگرچه این دو برادر از نیروهای [[شجاع]] و [[جنگ]] و جو از [[یاران]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودند و در [[جنگ صفین]] [[امام]]{{ع}} را [[یاری]] کردند اما در روزهای آخر جنگ صفین هنگامی که [[معاویه]] برای [[نجات]] خود از [[هلاکت]] و نابودی، قرآنها بر سر نیزه کرد عدهای کج [[فهم]] و ظاهر بین گول این امر را خوردند و با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} که [[قرآن ناطق]] و [[مظهر]] [[حق]] و [[عدالت]] بود [[مخالفت]] ورزیدند و هرچه امام{{ع}} [[اصرار]] بر [[حقانیت]] خود و [[توطئه]] معاویه و یارانش راا گوشزد کرد برای این گروه ظاهر بین موثر واقع نشد و با [[علی]]{{ع}} از سر مخالفت برخاستند و تقاضای توقف جنگ کردند و [[حکمیت]] [[قرآن]] را تنها نجات هر دو [[سپاه]] اعلام کردند. | ||
متاسفانه این توطئه معاویه که با نقشه [[عمرو عاص]] صورت گرفت کارساز شد و [[جنگی]] که نزدیک به [[پیروزی]] [[سپاه امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[شکست]] [[قطعی]] [[سپاه معاویه]] بود با این طرح به پایان رسید و در نتیجه، [[حکمیت]] هم با توطئه معاویه به [[ضرر]] [[حضرت علی]]{{ع}} خاتمه یافت و نتیجه این موضوع [[جبهه]] جدیدی از گروه [[خوارج]] که همگی از [[یاران علی]]{{ع}} بودند را تشکیل داد و در مقابل [[حضرت]] قرار گرفتند و نتیجتاً جنگ سومی را بر آن حضرت [[تحمیل]] نمودند. | متاسفانه این توطئه معاویه که با نقشه [[عمرو عاص]] صورت گرفت کارساز شد و [[جنگی]] که نزدیک به [[پیروزی]] [[سپاه امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[شکست]] [[قطعی]] [[سپاه معاویه]] بود با این طرح به پایان رسید و در نتیجه، [[حکمیت]] هم با توطئه معاویه به [[ضرر]] [[حضرت علی]]{{ع}} خاتمه یافت و نتیجه این موضوع [[جبهه]] جدیدی از گروه [[خوارج]] که همگی از [[یاران علی]]{{ع}} بودند را تشکیل داد و در مقابل [[حضرت]] قرار گرفتند و نتیجتاً جنگ سومی را بر آن حضرت [[تحمیل]] نمودند. | ||
ابوالحتوف و برادرش سعد هر دو از همین گروه ظاهر بین و کجفهم بودند که در زمره [[مخالفین]] امام{{ع}} قرار گرفتند و پس از [[شهادت]] [[امام علی]]{{ع}} از [[خاندان پیامبر]] بریدند و لذا در جریان [[لشکر کشی]] [[عمر سعد]] از [[کوفه]] به [[کربلا]]، این دو [[برادر]] در سپاه عمر سعد درآمدند تا با [[امام حسین]]{{ع}} بجنگند<ref>ر.ک: تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲، ترجمه سعد بن حرث.</ref>. | ابوالحتوف و برادرش سعد هر دو از همین گروه ظاهر بین و کجفهم بودند که در زمره [[مخالفین]] امام{{ع}} قرار گرفتند و پس از [[شهادت]] [[امام علی]]{{ع}} از [[خاندان پیامبر]] بریدند و لذا در جریان [[لشکر کشی]] [[عمر سعد]] از [[کوفه]] به [[کربلا]]، این دو [[برادر]] در سپاه عمر سعد درآمدند تا با [[امام حسین]]{{ع}} بجنگند<ref>ر. ک: تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲، ترجمه سعد بن حرث.</ref>. | ||
اما از آن جائی که گاهی [[بخت]]، [[انسان]] را یاری میکند و به عللی که بر دیگران مخفی است [[خداوند]] توسط افراد [[هدایتگر]] [[دست]] [[انسان]] را میگیرد و از [[گمراهی]] [[نجات]] میدهد. در واقعه جانگداز [[کربلا]] [[پیام]] دلسوزانه و غریبانه [[امام حسین]]{{ع}} [[ابوالحتوف]] و برادرش را نجات داد و پس از آنکه ندای {{متن حدیث|هَلْ مِنْ نٰاصرٍ يَنْصُرُنِى}}، امام حسین{{ع}} در [[روز عاشورا]] بلند شد و صدای [[ضجه]] و ناله [[زنان]] و [[کودکان]] [[حرم حسینی]] در فضای کربلا طنین انداز شد، این دو [[برادر]] به خود آمدند و با همان [[شعار]] [[خوارج]] که در مقابل [[حضرت علی]]{{ع}} سر میدادند در این جا هم سردادند و گفتند: {{متن حدیث|لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَا طَاعَةَ لِمَنْ عَصَاهُ}}؛ حکمی نیست برای کسی جز [[خدا]]، و کسی که [[گناه]] کرده [[اطاعت]] ندارد. | اما از آن جائی که گاهی [[بخت]]، [[انسان]] را یاری میکند و به عللی که بر دیگران مخفی است [[خداوند]] توسط افراد [[هدایتگر]] [[دست]] [[انسان]] را میگیرد و از [[گمراهی]] [[نجات]] میدهد. در واقعه جانگداز [[کربلا]] [[پیام]] دلسوزانه و غریبانه [[امام حسین]]{{ع}} [[ابوالحتوف]] و برادرش را نجات داد و پس از آنکه ندای {{متن حدیث|هَلْ مِنْ نٰاصرٍ يَنْصُرُنِى}}، امام حسین{{ع}} در [[روز عاشورا]] بلند شد و صدای [[ضجه]] و ناله [[زنان]] و [[کودکان]] [[حرم حسینی]] در فضای کربلا طنین انداز شد، این دو [[برادر]] به خود آمدند و با همان [[شعار]] [[خوارج]] که در مقابل [[حضرت علی]]{{ع}} سر میدادند در این جا هم سردادند و گفتند: {{متن حدیث|لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَا طَاعَةَ لِمَنْ عَصَاهُ}}؛ حکمی نیست برای کسی جز [[خدا]]، و کسی که [[گناه]] کرده [[اطاعت]] ندارد. | ||
پس از این شعار، به ندای مظلومانه امام حسین{{ع}} پاسخ مثبت دادند و گفتند: «و این [[حسین]] فرزند [[دختر پیامبر]] ما [[محمد]] میباشد در حالی که ما آرزوی [[شفاعت]] جد او را در [[روز قیامت]] داریم، چگونه با این وضعی که هیچ [[یار]] و [[یاوری]] ندارد با وی بجنگیم»<ref>{{عربی|وهذا الحسین ابن بنت نبینا محمد، و نحن نرجو شفاعة جده یوم القیامة، فکیف نقاتله و هو بهذا الحال نراه لا ناصر له و لا معین}}درباره ملحق شدن ابوالحتوف و برادرش سعد به قافله کربلا و شهادتشان در روز عاشورا اختلاف است، برخی از مورخان منکر شهادت آنان شدهاند و گفتهاند: ابو الحتوف تا آخر واقعه عاشورا در میان سپاهیان عمر سعد بود و با شمر همکاری میکرد و سنگ بر پیشانی امام{{ع}} زد! و برادرش سعد هم در صفین در رکاب علی{{ع}} به شهادت رسید، بنابراین او زنده نبوده تا در کربلا حاضر شود! به نظر مؤلف: اولا شخصی که در سپاه عمر سعد بوده و با شمر همکاری میکرده و سنگ به پیشانی امام{{ع}} زده به نام ابوالخنوق بوده نه أبوالحتوف، ر.ک: الملهوف، و ثانیاً طبق مدارکی که در ذیل آوردیم به نظر میرسد ابوالحتوف از عقیده خوارجی خود دست برداشته و در زمره سپاهیان امام{{ع}} آمده و بعد هم به شهادت رسیده است، العهدة علی الراوی، و اما راجع به برادرش سعد، نیز در ترجمه او توضیح خواهیم داد که او زنده بود و در کربلا در رکاب امام حسین{{ع}} به شهادت رسید.</ref>. | پس از این شعار، به ندای مظلومانه امام حسین{{ع}} پاسخ مثبت دادند و گفتند: «و این [[حسین]] فرزند [[دختر پیامبر]] ما [[محمد]] میباشد در حالی که ما آرزوی [[شفاعت]] جد او را در [[روز قیامت]] داریم، چگونه با این وضعی که هیچ [[یار]] و [[یاوری]] ندارد با وی بجنگیم»<ref>{{عربی|وهذا الحسین ابن بنت نبینا محمد، و نحن نرجو شفاعة جده یوم القیامة، فکیف نقاتله و هو بهذا الحال نراه لا ناصر له و لا معین}}درباره ملحق شدن ابوالحتوف و برادرش سعد به قافله کربلا و شهادتشان در روز عاشورا اختلاف است، برخی از مورخان منکر شهادت آنان شدهاند و گفتهاند: ابو الحتوف تا آخر واقعه عاشورا در میان سپاهیان عمر سعد بود و با شمر همکاری میکرد و سنگ بر پیشانی امام{{ع}} زد! و برادرش سعد هم در صفین در رکاب علی{{ع}} به شهادت رسید، بنابراین او زنده نبوده تا در کربلا حاضر شود! به نظر مؤلف: اولا شخصی که در سپاه عمر سعد بوده و با شمر همکاری میکرده و سنگ به پیشانی امام{{ع}} زده به نام ابوالخنوق بوده نه أبوالحتوف، ر. ک: الملهوف، و ثانیاً طبق مدارکی که در ذیل آوردیم به نظر میرسد ابوالحتوف از عقیده خوارجی خود دست برداشته و در زمره سپاهیان امام{{ع}} آمده و بعد هم به شهادت رسیده است، العهدة علی الراوی، و اما راجع به برادرش سعد، نیز در ترجمه او توضیح خواهیم داد که او زنده بود و در کربلا در رکاب امام حسین{{ع}} به شهادت رسید.</ref>. | ||
سپس [[شمشیر]] کشیدند و خود را به کاروان [[امام]]{{ع}} رساندند و در کنار امام{{ع}} با [[دشمنان]] وی به [[جنگ]] پرداختند و پس از کشتن شماری از [[سپاه]] عمرسعد و مجروح کردن شماری دیگر، هر دو با هم در یک مکان به [[شهادت]] رسیدند، و به ندای [[حق]] طلبانه [[سیدالشهدا]]{{ع}} با [[جان]] خود لبیک گفتند<ref>تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۳۴۳؛ عنصر شجاعت، ج۳، ص۱۶۹ - ۱۷۰ و ابصارالعین، ص۱۴۰.</ref>. | سپس [[شمشیر]] کشیدند و خود را به کاروان [[امام]]{{ع}} رساندند و در کنار امام{{ع}} با [[دشمنان]] وی به [[جنگ]] پرداختند و پس از کشتن شماری از [[سپاه]] عمرسعد و مجروح کردن شماری دیگر، هر دو با هم در یک مکان به [[شهادت]] رسیدند، و به ندای [[حق]] طلبانه [[سیدالشهدا]]{{ع}} با [[جان]] خود لبیک گفتند<ref>تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۳۴۳؛ عنصر شجاعت، ج۳، ص۱۶۹ - ۱۷۰ و ابصارالعین، ص۱۴۰.</ref>. |