ابوسعید بن زید: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابوسعید بن زید در تراجم و رجال]] - [[ابوسعید بن زید در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابوسعید بن زید در تراجم و رجال]] - [[ابوسعید بن زید در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
اطلاعات منابع در مورد نام و [[نسب]]، تبار و [[لقب]] وی همین مقدار است. او را به استناد گزارشی که در آن به دیدن و [[ادراک]] [[رسول خدا]]{{صل}} تصریح شده است، [[صحابی]] دانستهاند. [[ابن حجر]] و [[ابن اثیر]] این را [[نادرست]] میدانند که تفصیل آن خواهد آمد. گزارش یاد شده چنین است: [[ابوسعید]] میگوید: در [[تشییع]] جنازهای همراه [[پیامبر]] بودیم. هنگامی که جنازه را بر [[زمین]] گذاشتند، [[حضرت]] فرمود: "آیا این شخص میت به کسی بدهی دارد؟" گفتند: آری، او دو [[درهم]] بدهکار است. حضرت فرمود: "خودتان بر او [[نماز]] بخوانید". [[امام علی]]{{ع}} عرض کرد: "ای رسول خدا{{صل}}! من آن دو درهم را به عهده میگیرم و آن را ضمانت میکنم". پیامبر{{صل}} بر وی نماز خواند و سپس رو به [[علی]]{{ع}} کرد و فرمود: "[[خداوند]] بدهی و دینت را ادا کند، چنانکه [[دین]] برادرت را ادا کردی"<ref>علامه حلی، ج۲، ص۸۵.</ref>. ابوسعید در گزارش دیگری میگوید: هرگاه جنازهای را از مقابل رسول خدا{{صل}} تشییع میکردند، حضرت میایستاد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۶۴ و ج۴، ص۳۴۶؛ ابونعیم، ج۵، ص۲۹۱۱؛ نسائی، ج۴، ص۴۵؛ هیثمی، ج۳، ص۲۷؛ ابن حجر، فتح، ج۳، ص۱۴۳ و همو، تسجیل المنفعه، ص۴۸۹؛ دارقطنی، ج۴، ص۴۲.</ref>. همچنین میگوید: هرگز ندیدیم رسول خدا تشییع جنازهای را ببیند و تا آن را بر زمین نگذاشتهاند، بنشیند <ref>شامی، ۳۶۱ / ۸.</ref>. این گزارشها را با اندکی [[اختلاف]] در تعابیر، افزون بر ابوسعید بن زید، از امام علی{{ع}}، [[عثمان]]، [[جابر]]، [[سهل بن حنیف]]، [[قیس بن سعد]]، [[انس]] و [[ابوسعید خدری]] [[روایت]] کردهاند <ref>شامی، ج۸، ص۳۶۰-۳۶۱.</ref>. در برخی از این گزارشها آمده است که به رسول خدا{{صل}} گفتند: این جنازه زنی [[یهودی]] است. از حضرت دو سه جواب نقل شده است، فرمودند: "ما برای ملانکه [[قیام]] میکنیم؛ مگر این [[انسان]] نیست؛ و [[مرگ]]، فزعی هولناک است، پس هرگاه جنازهای دیدید بایستید"<ref>شامی، ج۸، ص۳۶۰ و ۳۶۱.</ref>. نیز از او روایتی درباره نعمتهایی که [[خداوند]] به [[حضرت موسی]]{{ع}} [[عطا]] فرمود نقل شده است<ref>شوکانی، ج۱، ص۸۷.</ref>. | اطلاعات منابع در مورد نام و [[نسب]]، تبار و [[لقب]] وی همین مقدار است. او را به استناد گزارشی که در آن به دیدن و [[ادراک]] [[رسول خدا]]{{صل}} تصریح شده است، [[صحابی]] دانستهاند. [[ابن حجر]] و [[ابن اثیر]] این را [[نادرست]] میدانند که تفصیل آن خواهد آمد. گزارش یاد شده چنین است: [[ابوسعید]] میگوید: در [[تشییع]] جنازهای همراه [[پیامبر]] بودیم. هنگامی که جنازه را بر [[زمین]] گذاشتند، [[حضرت]] فرمود: "آیا این شخص میت به کسی بدهی دارد؟" گفتند: آری، او دو [[درهم]] بدهکار است. حضرت فرمود: "خودتان بر او [[نماز]] بخوانید". [[امام علی]]{{ع}} عرض کرد: "ای رسول خدا{{صل}}! من آن دو درهم را به عهده میگیرم و آن را ضمانت میکنم". پیامبر{{صل}} بر وی نماز خواند و سپس رو به [[علی]]{{ع}} کرد و فرمود: "[[خداوند]] بدهی و دینت را ادا کند، چنانکه [[دین]] برادرت را ادا کردی"<ref>علامه حلی، ج۲، ص۸۵.</ref>. ابوسعید در گزارش دیگری میگوید: هرگاه جنازهای را از مقابل رسول خدا{{صل}} تشییع میکردند، حضرت میایستاد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۶۴ و ج۴، ص۳۴۶؛ ابونعیم، ج۵، ص۲۹۱۱؛ نسائی، ج۴، ص۴۵؛ هیثمی، ج۳، ص۲۷؛ ابن حجر، فتح، ج۳، ص۱۴۳ و همو، تسجیل المنفعه، ص۴۸۹؛ دارقطنی، ج۴، ص۴۲.</ref>. همچنین میگوید: هرگز ندیدیم رسول خدا تشییع جنازهای را ببیند و تا آن را بر زمین نگذاشتهاند، بنشیند <ref>شامی، ۳۶۱ / ۸.</ref>. این گزارشها را با اندکی [[اختلاف]] در تعابیر، افزون بر ابوسعید بن زید، از امام علی{{ع}}، [[عثمان]]، [[جابر]]، [[سهل بن حنیف]]، [[قیس بن سعد]]، [[انس]] و [[ابوسعید خدری]] [[روایت]] کردهاند <ref>شامی، ج۸، ص۳۶۰-۳۶۱.</ref>. در برخی از این گزارشها آمده است که به رسول خدا{{صل}} گفتند: این جنازه زنی [[یهودی]] است. از حضرت دو سه جواب نقل شده است، فرمودند: "ما برای ملانکه [[قیام]] میکنیم؛ مگر این [[انسان]] نیست؛ و [[مرگ]]، فزعی هولناک است، پس هرگاه جنازهای دیدید بایستید"<ref>شامی، ج۸، ص۳۶۰ و ۳۶۱.</ref>. نیز از او روایتی درباره نعمتهایی که [[خداوند]] به [[حضرت موسی]]{{ع}} [[عطا]] فرمود نقل شده است<ref>شوکانی، ج۱، ص۸۷.</ref>. | ||