پرش به محتوا

احد در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۹: خط ۹:


[[أحد]] و «واحد» با این که در لغت بر یک معنا، یعنی اول اعداد دلالت می‌‌کنند <ref>لسان العرب، ج۱، ص۸۲ و ج۱۵، ص۲۳۰، الصحاح، ج۲، ص۴۴۰</ref> فرق‌های فراوانی نیز دارند که به برخی از آنها اشاره می‌‌شود:
[[أحد]] و «واحد» با این که در لغت بر یک معنا، یعنی اول اعداد دلالت می‌‌کنند <ref>لسان العرب، ج۱، ص۸۲ و ج۱۵، ص۲۳۰، الصحاح، ج۲، ص۴۴۰</ref> فرق‌های فراوانی نیز دارند که به برخی از آنها اشاره می‌‌شود:
# [[احد]] به چیزی اطلاق می‌‌شود که هیچ کثرت خارجی و [[ذهنی]] را نمی‌پذیرد و به این دلیل، قابل شمارش نبوده و نمی‌توان گفت: أحد، اثنان، ثلاثة...، ولی واحد چنین نیست و ممکن است در خارج یا [[ذهن]]، دوم، سوم و... داشته باشد <ref>المیزان، ج۲، ص۳۸۷، مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۶۰، لوامع البیّنات، ص۳۱۰ ـ ۳۱۱</ref>
# [[احد]] به چیزی اطلاق می‌‌شود که هیچ کثرت خارجی و [[ذهنی]] را نمی‌پذیرد و به این دلیل، قابل شمارش نبوده و نمی‌توان گفت: أحد، اثنان، ثلاثة... ، ولی واحد چنین نیست و ممکن است در خارج یا [[ذهن]]، دوم، سوم و... داشته باشد <ref>المیزان، ج۲، ص۳۸۷، مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۶۰، لوامع البیّنات، ص۳۱۰ ـ ۳۱۱</ref>
#أحد هنگامی که در [[نفی]] به کار می‌‌رود، شمول بیشتری در نفی دارد، برای مثال وقتی گفته می‌‌شود:ما فی الدار واحد معنایش این است که در [[خانه]] یک نفر نیست، ولی ممکن است دو نفر در خانه باشد، اما هنگامی که گفته می‌‌شود: ما فی الدار أحد معنایش این است که هیچ [[انسانی]] در خانه نیست <ref>تفسیر کبیر، ج۳۲، ص۱۷۸، مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۶۰</ref>
# أحد هنگامی که در [[نفی]] به کار می‌‌رود، شمول بیشتری در نفی دارد، برای مثال وقتی گفته می‌‌شود:ما فی الدار واحد معنایش این است که در [[خانه]] یک نفر نیست، ولی ممکن است دو نفر در خانه باشد، اما هنگامی که گفته می‌‌شود: ما فی الدار أحد معنایش این است که هیچ [[انسانی]] در خانه نیست <ref>تفسیر کبیر، ج۳۲، ص۱۷۸، مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۶۰</ref>
#واحد و أحد در نفی برای هر موجودی استعمال می‌‌شوند، ولی در [[اثبات]] با یکدیگر فرق دارند،؛ چراکه واحد صفت هر موجودی واقع می‌‌شود، ولی أحد به صورت مقیّد برای همه موجودات و به صورت مطلق، فقط برای [[واجب تعالی]] به کار می‌‌رود <ref>المیزان، ج۲، ص۳۸۷، لوامع البینات، ص۳۱۰ـ ۳۱۱</ref>
# واحد و أحد در نفی برای هر موجودی استعمال می‌‌شوند، ولی در [[اثبات]] با یکدیگر فرق دارند،؛ چراکه واحد صفت هر موجودی واقع می‌‌شود، ولی أحد به صورت مقیّد برای همه موجودات و به صورت مطلق، فقط برای [[واجب تعالی]] به کار می‌‌رود <ref>المیزان، ج۲، ص۳۸۷، لوامع البینات، ص۳۱۰ـ ۳۱۱</ref>
#أحد بر خلاف واحد جمع بسته نمی‌شود. ازهری نقل می‌‌کند: شخصی از [[ابن عباس]] پرسید: آیا [[آحاد]] جمع أحد است، او گفت: احد جمع ندارد. می‌‌توان گفت: آحاد جمع واحد است، چنان که أشهاد جمع [[شاهد]] است <ref>لسان العرب، ج۵، ص۲۳۱، لوامع البیّنات، ص۳۱۰ـ ۳۱۱</ref>
# أحد بر خلاف واحد جمع بسته نمی‌شود. ازهری نقل می‌‌کند: شخصی از [[ابن عباس]] پرسید: آیا [[آحاد]] جمع أحد است، او گفت: احد جمع ندارد. می‌‌توان گفت: آحاد جمع واحد است، چنان که أشهاد جمع [[شاهد]] است <ref>لسان العرب، ج۵، ص۲۳۱، لوامع البیّنات، ص۳۱۰ـ ۳۱۱</ref>


از نظر [[متکلمان]] و [[فلاسفه]]، صفت یا اسم [[أحد]] بیانگر [[توحید]] أحدی و [[نفی]] هرگونه ترکیبی از [[واجب تعالی]] است <ref>شرح الاسماء الحسنی، ص۱۲۵، لوامع البیّنات، ص۳۱۰ـ ۳۱۱</ref>
از نظر [[متکلمان]] و [[فلاسفه]]، صفت یا اسم [[أحد]] بیانگر [[توحید]] أحدی و [[نفی]] هرگونه ترکیبی از [[واجب تعالی]] است <ref>شرح الاسماء الحسنی، ص۱۲۵، لوامع البیّنات، ص۳۱۰ـ ۳۱۱</ref>


اقسام ترکیب عبارتند از:
اقسام ترکیب عبارتند از:
#ترکیب از مادّه و صورت خارجی در عناصر و مرکبات آنها <ref>الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۰۰، شرح المنظومه، ج۳، ص۵۳۷، نهایة الحکمه، ص۲۷۵</ref>
# ترکیب از مادّه و صورت خارجی در عناصر و مرکبات آنها <ref>الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۰۰، شرح المنظومه، ج۳، ص۵۳۷، نهایة الحکمه، ص۲۷۵</ref>
#ترکیب از اجزای مقداری، مثل اجزای فرضی خط، سطح و [[جسم]] [[تعلیمی]](حجم).
# ترکیب از اجزای مقداری، مثل اجزای فرضی خط، سطح و [[جسم]] [[تعلیمی]](حجم).
#ترکیب از جنس و فصل، مانند ترکیب [[انسان]] از [[حیوان]] و ناطق <ref>شرح الإشارات، ج۳، ص۵۵، الحکمة المتعالیه، ج۶، ص ۱۰۰، شرح المنظومه، ج۳، ص۳۶، نهایة الحکمه، ص۲۷۵</ref>
# ترکیب از جنس و فصل، مانند ترکیب [[انسان]] از [[حیوان]] و ناطق <ref>شرح الإشارات، ج۳، ص۵۵، الحکمة المتعالیه، ج۶، ص ۱۰۰، شرح المنظومه، ج۳، ص۳۶، نهایة الحکمه، ص۲۷۵</ref>
#ترکیب از ماده و صورت [[عقلی]]، مانند [[اعراض]].
# ترکیب از ماده و صورت [[عقلی]]، مانند [[اعراض]].
#ترکیب از وجود و ماهیت، که تمام ممکنات را در برمی‌گیرد <ref>شرح الاشارات، ج۳، ص۵۵، الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۰۰، شرح المنظومه، ج۳، ص۵۳۶، نهایة الحکمه، ص۲۷۵</ref>
# ترکیب از وجود و ماهیت، که تمام ممکنات را در برمی‌گیرد <ref>شرح الاشارات، ج۳، ص۵۵، الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۰۰، شرح المنظومه، ج۳، ص۵۳۶، نهایة الحکمه، ص۲۷۵</ref>


صفت یا اسم واحد در [[خداوند]] به این معناست که خداوند در صفات خود یکتاست و [[شریک]] ندارد <ref>الذخیره، ص۵۸۶، شرح الأسماء الحسنی، ص۱۲۵</ref> اگر چه گاهی در معنای أحد نیز به کار رفته است <ref>الذخیره، ص۵۸۶، الاسماء والصفات، ص۱۴</ref>
صفت یا اسم واحد در [[خداوند]] به این معناست که خداوند در صفات خود یکتاست و [[شریک]] ندارد <ref>الذخیره، ص۵۸۶، شرح الأسماء الحسنی، ص۱۲۵</ref> اگر چه گاهی در معنای أحد نیز به کار رفته است <ref>الذخیره، ص۵۸۶، الاسماء والصفات، ص۱۴</ref>
خط ۳۱: خط ۳۱:
مرتبه دیگر خداوند مرتبه واحدیت و [[الاهیت]] است که صفات و مفاهیم در این مرتبه مورد توجه قرار گرفته و عین ذات اعتبار می‌‌شوند و به اعتبار همین مرحله می‌‌توان مفاهیم صفات را جدا از یکدیگر و جدا از ذات، در نظر گرفت و صفات، کثیر می‌‌شوند و به واسطه این کثرت، مظاهر [[اسما]] و صفات نیز کثیر گشته و عالم، [[خلق]] می‌‌شود <ref>الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۸۴ و جامع الأسرار، ص۵۱ و ۷۶</ref>
مرتبه دیگر خداوند مرتبه واحدیت و [[الاهیت]] است که صفات و مفاهیم در این مرتبه مورد توجه قرار گرفته و عین ذات اعتبار می‌‌شوند و به اعتبار همین مرحله می‌‌توان مفاهیم صفات را جدا از یکدیگر و جدا از ذات، در نظر گرفت و صفات، کثیر می‌‌شوند و به واسطه این کثرت، مظاهر [[اسما]] و صفات نیز کثیر گشته و عالم، [[خلق]] می‌‌شود <ref>الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۸۴ و جامع الأسرار، ص۵۱ و ۷۶</ref>


گرچه کلمه [[أحد]] در [[قرآن]] فراوان به کار رفته است، لکن تنها در یک مورد به معنای أحدیت [[ذات خداوند]] استعمال شده و واحد نیز در [[آیات]] زیادی از قرآن به کار رفته است، از قبیل: {{متن قرآن|وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و خدای شما خدایی یگانه است، خدایی جز آن بخشنده بخشاینده نیست» سوره بقره، آیه ۱۶۳.</ref>. در این [[آیه]] واحد علاوه بر [[نفی]] [[شریک]] از [[ذات الهی]]، اولاً، بیان کننده انحصار صفات [[الوهیت]]، [[خالقیت]]، [[علم]]، [[قدرت]] و سایر [[صفات کمال]] در خداوند بوده، و ثانیاً، عینیت هر یک از صفات کمال با ذات الهی را نیز تبیین می‌‌کند <ref>المیزان، ج۱، ص۳۹۴</ref> وگاهی واحد برای نفی تکثر در ذات و برای بیان أحدیت و بساطت مطلقه ذات به کار رفته است، مانند قول خداوند: {{متن قرآن|لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ}}<ref>«به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید» سوره مائده، آیه ۷۳.</ref>، آنها که گفتند خداوند یکی از سه خداست به طور مسلّم [[کافر]] شدند و معبودی جز [[معبود]] یگانه نیست. این آیه ردّ [[تثلیث]] [[مسیحیت]] است که ذات خداوند را به سه اقنوم وجود (أب)، اقنوم علم و کلمه (ابن) و اقنوم [[حیات]] ([[روح]]) تقسیم و تجزیه می‌‌کنند <ref>المیزان، ج۳، ص۲۸۶ و ج۶، ص۹۰</ref>
گرچه کلمه [[أحد]] در [[قرآن]] فراوان به کار رفته است، لکن تنها در یک مورد به معنای أحدیت [[ذات خداوند]] استعمال شده و واحد نیز در [[آیات]] زیادی از قرآن به کار رفته است، از قبیل: {{متن قرآن|وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و خدای شما خدایی یگانه است، خدایی جز آن بخشنده بخشاینده نیست» سوره بقره، آیه ۱۶۳.</ref>. در این [[آیه]] واحد علاوه بر [[نفی]] [[شریک]] از [[ذات الهی]]، اولاً، بیان کننده انحصار صفات [[الوهیت]]، [[خالقیت]]، [[علم]]، [[قدرت]] و سایر [[صفات کمال]] در خداوند بوده، و ثانیاً، عینیت هر یک از صفات کمال با ذات الهی را نیز تبیین می‌‌کند <ref>المیزان، ج۱، ص۳۹۴</ref> وگاهی واحد برای نفی تکثر در ذات و برای بیان أحدیت و بساطت مطلقه ذات به کار رفته است، مانند قول خداوند: {{متن قرآن|لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ}}<ref>«به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید» سوره مائده، آیه ۷۳.</ref>، آنها که گفتند خداوند یکی از سه خداست به طور مسلّم [[کافر]] شدند و معبودی جز [[معبود]] یگانه نیست. این آیه ردّ [[تثلیث]] [[مسیحیت]] است که ذات خداوند را به سه اقنوم وجود (أب)، اقنوم علم و کلمه (ابن) و اقنوم [[حیات]] ([[روح]]) تقسیم و تجزیه می‌‌کنند <ref>المیزان، ج۳، ص۲۸۶ و ج۶، ص۹۰</ref>


[[وحدت]] [[خداوند]] غیر عددی و به معنای نامتناهی بودن اوست، به همین دلیل، اکثر آیاتی که خداوند را به صفت واحد توصیف کرده، صفت قهّار بودن را نیز ذکر کرده، تا روشن شود که وحدت خداوند نه از جهت [[کاستی]] و [[ضعف]] است، بلکه از جهت غالب بودن و نامتناهی وواجب الوجود بودن اوست <ref>المیزان، ج۶، ص۹۱</ref>. [[علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|كُلُّ مُسَمًّى بِالْوَحْدَةِ غَيْرَهُ قَلِيلٌ}}، هر واحد و [[تنهایی]] غیر از خداوند قلیل و اندک است، ولی خداوند وحدتش بر قلّت دلالت نمی‌کند <ref>نهج البلاغه، خطبه۶۵.</ref> و این که [[حکما]] گفته‌اند: [[واجب]] الوجود [[حقیقت]] بسیط است و هر بسیط الحقیقه ای تمام اشیاء است، یعنی تمام [[کمالات]] را داراست، به همان حقیقت اشاره دارد <ref>الحکمة المتعالیه، ج۲، ص۳۶۸</ref>
[[وحدت]] [[خداوند]] غیر عددی و به معنای نامتناهی بودن اوست، به همین دلیل، اکثر آیاتی که خداوند را به صفت واحد توصیف کرده، صفت قهّار بودن را نیز ذکر کرده، تا روشن شود که وحدت خداوند نه از جهت [[کاستی]] و [[ضعف]] است، بلکه از جهت غالب بودن و نامتناهی وواجب الوجود بودن اوست <ref>المیزان، ج۶، ص۹۱</ref>. [[علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|كُلُّ مُسَمًّى بِالْوَحْدَةِ غَيْرَهُ قَلِيلٌ}}، هر واحد و [[تنهایی]] غیر از خداوند قلیل و اندک است، ولی خداوند وحدتش بر قلّت دلالت نمی‌کند <ref>نهج البلاغه، خطبه۶۵.</ref> و این که [[حکما]] گفته‌اند: [[واجب]] الوجود [[حقیقت]] بسیط است و هر بسیط الحقیقه ای تمام اشیاء است، یعنی تمام [[کمالات]] را داراست، به همان حقیقت اشاره دارد <ref>الحکمة المتعالیه، ج۲، ص۳۶۸</ref>
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش