پرش به محتوا

خالد بن ولید: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:


== [[اسلام]] آوردن خالد ==
== [[اسلام]] آوردن خالد ==
[[خالد بن ولید]]، پس از [[صلح حدیبیه]] و در [[سال ششم هجری]] [[اسلام]] [[اختیار]] کرد، اما این [[ایمان]]، ایمان [[پایداری]] نبود چرا که خیلی زود از آن دست برداشت. از خود او [[نقل]] شده که در ماجرای [[عمره]] قضیه در [[سال هفتم هجری]] [[غیبت]] کردم و داخل شدن رسول خدا{{صل}} را به [[مکه]] ندیدم و برادرم ولید بن ولید [[مسلمان]] شده و همراه پیامبر عمره به جا آورده بود. رسول خدا{{صل}} درباره من از او پرسیده بود که ولید گفته بود: [[خدا]] او را خواهد آورد! در این هنگام ولید نامه‌ای برای من نوشت<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۷۴۶-۷۴۷.</ref>.
خالد بن ولید، پس از [[صلح حدیبیه]] و در [[سال ششم هجری]] [[اسلام]] [[اختیار]] کرد، اما این [[ایمان]]، ایمان [[پایداری]] نبود چرا که خیلی زود از آن دست برداشت. از خود او [[نقل]] شده که در ماجرای [[عمره]] قضیه در [[سال هفتم هجری]] [[غیبت]] کردم و داخل شدن رسول خدا{{صل}} را به [[مکه]] ندیدم و برادرم ولید بن ولید [[مسلمان]] شده و همراه پیامبر عمره به جا آورده بود. رسول خدا{{صل}} درباره من از او پرسیده بود که ولید گفته بود: [[خدا]] او را خواهد آورد! در این هنگام ولید نامه‌ای برای من نوشت<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۷۴۶-۷۴۷.</ref>.


زمانی که می‌خواستم نزد رسول خدا{{صل}} بروم، با خود گفتم با چه کسی بروم. دراین هنگام [[صفوان بن امیه]] را دیدم و به او گفتم: ای "ابا وهب! آیا وضعیت‌مان را نمی‌بینی؟ ما کم تعداد هستیم و [[محمد]] بر [[عرب]] و [[عجم]] [[غلبه]] کرده، پس اگر نزد محمد برویم و از او [[پیروی]] کنیم، ما نیز به خاطر [[شرف]] محمد، شرف و [[عزت]] پیدا می‌کنیم!
زمانی که می‌خواستم نزد رسول خدا{{صل}} بروم، با خود گفتم با چه کسی بروم. دراین هنگام [[صفوان بن امیه]] را دیدم و به او گفتم: ای "ابا وهب! آیا وضعیت‌مان را نمی‌بینی؟ ما کم تعداد هستیم و [[محمد]] بر [[عرب]] و [[عجم]] [[غلبه]] کرده، پس اگر نزد محمد برویم و از او [[پیروی]] کنیم، ما نیز به خاطر [[شرف]] محمد، شرف و [[عزت]] پیدا می‌کنیم!
خط ۲۱: خط ۲۱:
== کارهای [[خالد]] در [[زمان]] رسول خدا{{صل}} ==
== کارهای [[خالد]] در [[زمان]] رسول خدا{{صل}} ==
برای خالد در زمان رسول خدا{{صل}} ماجراهای متعددی اتفاق افتاد که به برخی از آنها به صورت خلاصه اشاره می‌کنیم:
برای خالد در زمان رسول خدا{{صل}} ماجراهای متعددی اتفاق افتاد که به برخی از آنها به صورت خلاصه اشاره می‌کنیم:
#یکی از مسائلی که بی‌توجهی خالد به آن موجب بسیاری از خطاهای وی شد و [[مصائب]] فراوانی به وجود آورد، توجه نداشتن به این مسئله بود که [[ایمان زبانی]] افراد کافی است تا [[جان]] و [[مال]] و عرض آنها در [[امان]] باشد و نیازی به اطلاع از درست یا غلط بودن و یا به خاطر [[ترس]] و اجباری بودن یا نبودن آن نیست. نقل شده است که روزی شخصی به رسول خدا{{صل}} جسارتی کرد. [[خالد بن ولید]] که همیشه شمشیرش آماده بود، [[شمشیر]] کشید و به رسول خدا{{صل}} گفت: "اجازه دهید گردن او را بزنم؟" حضرت فرمودند: "نه، شاید او [[اهل نماز]] ([[مؤمن]]) باشد" خالد گفت: افراد زیادی هستند که [[نماز]] می‌خوانند و چیزی به [[زبان]] می‌گویند که در [[دل]] آن را قبول ندارند". سپس رسول خدا{{صل}} فرمودند: "به من هرگز امر نشده که از دل [[مردم]] [[آگاه]] شوم و شکم آنها را بشکافم"<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۵، ص۱۱۱؛ صحیح مسلم، مسلم، ج۳، ص۱۱۱؛ عمدة القاری، عینی، ج۱۸، ص۷؛ ارواء الغلیل، البانی، ج۳، ص۳۶۹؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۲۰۷؛ السیرة الحلبیه، حلبی، ج۳، ص۸۸؛ نیل الاوطار، شوکانی، ج۱، ص۳۶۷؛ المحلی، ابن حزم، ج۱۱، ص۲۲۰؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۵، ص۱۲۳.</ref>.
#یکی از مسائلی که بی‌توجهی خالد به آن موجب بسیاری از خطاهای وی شد و [[مصائب]] فراوانی به وجود آورد، توجه نداشتن به این مسئله بود که [[ایمان زبانی]] افراد کافی است تا [[جان]] و [[مال]] و عرض آنها در [[امان]] باشد و نیازی به اطلاع از درست یا غلط بودن و یا به خاطر [[ترس]] و اجباری بودن یا نبودن آن نیست. نقل شده است که روزی شخصی به رسول خدا{{صل}} جسارتی کرد. خالد بن ولید که همیشه شمشیرش آماده بود، [[شمشیر]] کشید و به رسول خدا{{صل}} گفت: "اجازه دهید گردن او را بزنم؟" حضرت فرمودند: "نه، شاید او [[اهل نماز]] ([[مؤمن]]) باشد" خالد گفت: افراد زیادی هستند که [[نماز]] می‌خوانند و چیزی به [[زبان]] می‌گویند که در [[دل]] آن را قبول ندارند". سپس رسول خدا{{صل}} فرمودند: "به من هرگز امر نشده که از دل [[مردم]] [[آگاه]] شوم و شکم آنها را بشکافم"<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۵، ص۱۱۱؛ صحیح مسلم، مسلم، ج۳، ص۱۱۱؛ عمدة القاری، عینی، ج۱۸، ص۷؛ ارواء الغلیل، البانی، ج۳، ص۳۶۹؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۲۰۷؛ السیرة الحلبیه، حلبی، ج۳، ص۸۸؛ نیل الاوطار، شوکانی، ج۱، ص۳۶۷؛ المحلی، ابن حزم، ج۱۱، ص۲۲۰؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۵، ص۱۲۳.</ref>.
#بین خالد و [[عمار]] اختلافی پیش آمد، خالد نزد رسول خدا{{صل}} [[شکایت]] کرد. رسول خدا{{صل}} به خالد فرمودند: به [[عمار]] [[ناسزا]] نگو که هر کس به عمار [[دشنام]] بگوید، به [[خدا]] دشنام داده است و هر کس عمار را [[دشمن]] بدارد با خدا [[دشمنی]] کرده است و هر کس عمار را سفیه بداند خدا را سفیه دانسته است<ref>{{متن حدیث|لاَ تَسُبَّ عَمَّاراً، فَإِنَّهُ مَنْ سَبَّ عَمَّاراً سَبَّهُ اَللَّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَ عَمَّاراً أَبْغَضَهُ اَللَّهُ}}، سنن الکبری، نسائی، ج۵، ص۷۴؛ فضائل الصحابه، نسائی، ص۵۰؛ اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، ج۱، ص۱۵۰؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۹۰؛ تفسیر ثعلبی، ثعلبی، ج۳، ص۳۳۵؛ معجم الکبیر، طبرانی، ج۴، ص۱۱۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۶، ص۲۳۶ و ج۴۳، ص۳۸۹؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۴۱۵ و ج۹، ص۳۶۷؛ تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج۱، ص۵۳۰؛ معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۸، ص۴۱؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۶، ص۳۰۰.</ref>،  خود [[خالد]] می‌گوید: "از هیچ گناهی به اندازه سفیه خواندن عمار نمی‌ترسم"<ref>تهذیب الکمال، مزی، ج۲۵، ص۳۶۶.</ref>.
#بین خالد و [[عمار]] اختلافی پیش آمد، خالد نزد رسول خدا{{صل}} [[شکایت]] کرد. رسول خدا{{صل}} به خالد فرمودند: به [[عمار]] [[ناسزا]] نگو که هر کس به عمار [[دشنام]] بگوید، به [[خدا]] دشنام داده است و هر کس عمار را [[دشمن]] بدارد با خدا [[دشمنی]] کرده است و هر کس عمار را سفیه بداند خدا را سفیه دانسته است<ref>{{متن حدیث|لاَ تَسُبَّ عَمَّاراً، فَإِنَّهُ مَنْ سَبَّ عَمَّاراً سَبَّهُ اَللَّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَ عَمَّاراً أَبْغَضَهُ اَللَّهُ}}، سنن الکبری، نسائی، ج۵، ص۷۴؛ فضائل الصحابه، نسائی، ص۵۰؛ اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، ج۱، ص۱۵۰؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۹۰؛ تفسیر ثعلبی، ثعلبی، ج۳، ص۳۳۵؛ معجم الکبیر، طبرانی، ج۴، ص۱۱۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۶، ص۲۳۶ و ج۴۳، ص۳۸۹؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۴۱۵ و ج۹، ص۳۶۷؛ تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج۱، ص۵۳۰؛ معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۸، ص۴۱؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۶، ص۳۰۰.</ref>،  خود [[خالد]] می‌گوید: "از هیچ گناهی به اندازه سفیه خواندن عمار نمی‌ترسم"<ref>تهذیب الکمال، مزی، ج۲۵، ص۳۶۶.</ref>.
#در یکی از [[جنگ‌ها]] [[رسول خدا]]{{صل}} از کنار کشته‌ها می‌گذشت، جنازه زنی را دید که [[خالد بن ولید]] او را کشته بود. رسول خدا{{صل}} شخصی را فرستاد تا به او پیغام دهد که رسول خدا{{صل}} تو را از کشتن [[زنان]] و بردگان [[نهی]] کرده است<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۳۸ و ج۴، ص۹۰۵؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۲۶۵؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۴، ص۳۸۵؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۲، ص۱۸.</ref>. [[عبدالرحمن بن ازهر]] می‌گوید: "[[روز]] [[جنگ حنین]] همراه رسول خدا{{صل}} بودم، رسول خدا{{صل}} مردها را کنار می‌زد و در پی یافتن خالد بن ولید بود. وقتی به او رسید، [[خاک]] بر سر و صورت او پاشید و به همراهانش [[دستور]] داد تا با هر چه در دست دارند، او را به عنوان [[کیفر]] کشتن آن [[زن]] بزنند<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۹۲۲.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خالد بن ولید (مقاله)|مقاله «خالد بن ولید»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۴۸۸-۴۹۱.</ref>
#در یکی از [[جنگ‌ها]] [[رسول خدا]]{{صل}} از کنار کشته‌ها می‌گذشت، جنازه زنی را دید که خالد بن ولید او را کشته بود. رسول خدا{{صل}} شخصی را فرستاد تا به او پیغام دهد که رسول خدا{{صل}} تو را از کشتن [[زنان]] و بردگان [[نهی]] کرده است<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۳۸ و ج۴، ص۹۰۵؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۲۶۵؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۴، ص۳۸۵؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۲، ص۱۸.</ref>. [[عبدالرحمن بن ازهر]] می‌گوید: "[[روز]] [[جنگ حنین]] همراه رسول خدا{{صل}} بودم، رسول خدا{{صل}} مردها را کنار می‌زد و در پی یافتن خالد بن ولید بود. وقتی به او رسید، [[خاک]] بر سر و صورت او پاشید و به همراهانش [[دستور]] داد تا با هر چه در دست دارند، او را به عنوان [[کیفر]] کشتن آن [[زن]] بزنند<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۹۲۲.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خالد بن ولید (مقاله)|مقاله «خالد بن ولید»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۴۸۸-۴۹۱.</ref>


== خالد و [[همکاری]] با [[مشرکان]] در [[جنگ‌ها]] ==
== خالد و [[همکاری]] با [[مشرکان]] در [[جنگ‌ها]] ==
'''[[جنگ بدر]]:''' [[برادر]] خالد به نام [[ولید بن ولید]] در جنگ بدر [[اسیر]] شد و زمانی که [[رسول خدا]]{{صل}} اجازه دادند [[اسرا]] با پرداخت فدیه [[آزاد]] شوند، [[خالد بن ولید]] با پرداخت چهار هزار [[درهم]]، برادرش را آزاد کرد<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۱۳۸.</ref>.
'''[[جنگ بدر]]:''' [[برادر]] خالد به نام [[ولید بن ولید]] در جنگ بدر [[اسیر]] شد و زمانی که [[رسول خدا]]{{صل}} اجازه دادند [[اسرا]] با پرداخت فدیه [[آزاد]] شوند، خالد بن ولید با پرداخت چهار هزار [[درهم]]، برادرش را آزاد کرد<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۱۳۸.</ref>.


'''[[جنگ احد]]:''' خالد بن ولید در جنگ احد جزو [[سپاه مشرکان]] و [[فرمانده]] قسمت راست [[لشکر]] بود <ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۳۱۶؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۲، ص۴۰۴؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۱۵۱؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱، ص۱۳۸.</ref>.
'''[[جنگ احد]]:''' خالد بن ولید در جنگ احد جزو [[سپاه مشرکان]] و [[فرمانده]] قسمت راست [[لشکر]] بود <ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۳۱۶؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۲، ص۴۰۴؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۱۵۱؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱، ص۱۳۸.</ref>.


'''[[جنگ خندق]]:''' [[جابر بن عبدالله انصاری]] می‌گوید: "در جنگ خندق، من [[نگهبان]] [[خندق]] بودم و [[مشرکان]] دور خندق می‌گشتند و می‌خواستند از آن عبور کنند ولی در آن [[سقوط]] می‌کردند. [[عمرو بن عاص]] و [[خالد بن ولید]] از کسانی بودند که [[منتظر]] [[غفلت]] [[مسلمانان]] بودند تا از خندق عبور کنند. [[خالد]] را دیدم که با صد نفر [[جنگ]] جو به سمت پل خندق آمد و می‌خواست افرادش را از آن عبور دهد ولی ما با نیزه مانع شدیم تا ناچار شد برگردد<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۴۵۶.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خالد بن ولید (مقاله)|مقاله «خالد بن ولید»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۴۹۶-۴۹۷.</ref>
'''[[جنگ خندق]]:''' [[جابر بن عبدالله انصاری]] می‌گوید: "در جنگ خندق، من [[نگهبان]] [[خندق]] بودم و [[مشرکان]] دور خندق می‌گشتند و می‌خواستند از آن عبور کنند ولی در آن [[سقوط]] می‌کردند. [[عمرو بن عاص]] و خالد بن ولید از کسانی بودند که [[منتظر]] [[غفلت]] [[مسلمانان]] بودند تا از خندق عبور کنند. [[خالد]] را دیدم که با صد نفر [[جنگ]] جو به سمت پل خندق آمد و می‌خواست افرادش را از آن عبور دهد ولی ما با نیزه مانع شدیم تا ناچار شد برگردد<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۴۵۶.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خالد بن ولید (مقاله)|مقاله «خالد بن ولید»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۴۹۶-۴۹۷.</ref>


== [[مکر]] خالد قبل از [[صلح]] در [[حدیبیه]] ==
== [[مکر]] خالد قبل از [[صلح]] در [[حدیبیه]] ==
خط ۳۷: خط ۳۷:


== [[خالد]] و شرکت در [[جنگ‌ها]] بعد از [[مسلمان]] شدن ==
== [[خالد]] و شرکت در [[جنگ‌ها]] بعد از [[مسلمان]] شدن ==
'''[[جنگ موته]]:''' در [[جمادی]] الاولای [[سال هشتم هجری]] پیامبر{{صل}} لشکری را به [[فرماندهی]] [[زید بن حارثه]]، [[جعفر بن ابیطالب]] و [[عبدالله بن رواحه]] به [[موته]] فرستاد. اولین کسی که [[شهید]] شد، زید بن حارثه بود و بعد از او جعفر بن ابی طالب، [[فرمانده لشکر]] شد. او نیز پس از مدتی [[جنگ]]، با برداشتن ۷۲ زخم و [[قطع]] شدن دو دست، [[شهید]] شد که [[پیامبر]]{{صل}} در این باره فرمود: "[[خدا]] به جای آن دو دست، در [[بهشت]] دو بال به او خواهد داد". پس از او [[عبدالله بن رواحه]] [[فرمانده لشکر]] شد که او نیز شهید شد. سپس [[خالد بن ولید]] [[پرچم]] را گرفت و عقب نشینی کرد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۳۲۱؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۳۸۰؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۶، ص۱۵۹؛ فتح الباری، ابن حجر، ج۷، ص۳۹۳.</ref>.
'''[[جنگ موته]]:''' در [[جمادی]] الاولای [[سال هشتم هجری]] پیامبر{{صل}} لشکری را به [[فرماندهی]] [[زید بن حارثه]]، [[جعفر بن ابیطالب]] و [[عبدالله بن رواحه]] به [[موته]] فرستاد. اولین کسی که [[شهید]] شد، زید بن حارثه بود و بعد از او جعفر بن ابی طالب، [[فرمانده لشکر]] شد. او نیز پس از مدتی [[جنگ]]، با برداشتن ۷۲ زخم و [[قطع]] شدن دو دست، [[شهید]] شد که [[پیامبر]]{{صل}} در این باره فرمود: "[[خدا]] به جای آن دو دست، در [[بهشت]] دو بال به او خواهد داد". پس از او [[عبدالله بن رواحه]] [[فرمانده لشکر]] شد که او نیز شهید شد. سپس خالد بن ولید [[پرچم]] را گرفت و عقب نشینی کرد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۳۲۱؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۳۸۰؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۶، ص۱۵۹؛ فتح الباری، ابن حجر، ج۷، ص۳۹۳.</ref>.


'''[[فتح مکه]]:''' در جریان فتح مکه در [[سال هشتم هجری]] پیامبر{{صل}} [[دستور]] فرمودند که کسی از [[زور]] استفاده نکند و همه [[لشکر]] را از [[جنگیدن]] و استفاده از [[سلاح]] [[نهی]] کردند. [[خالد]] با عده‌ای از [[قریش]] از جمله [[صفوان بن امیه]] و [[عکرمة بن أبی جهل]] مواجه شد که [[مقاومت]] کردند. اطرافیان گفتند: [[رسول خدا]]{{صل}} ما را از جنگ منع کردند اما خالد فریادی بر سر افرادش کشید و آنها را به جنگ امر کرد. در این درگیری ۲۴ نفر از قریش و چهار نفر از قبیلة [[هذیل]] کشته شدند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۱۳۶ و ج۷، ص۳۹۶؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۵، ص۲۲۸؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۷، ص۲۷۵؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱، ص۳۸۵.</ref>. رسول خدا{{صل}} وقتی برق شمشیرها را دیدند، فرمودند: "این برق [[شمشیر]] چیست؟ مگر شما را از [[جنگیدن]] [[نهی]] نکردم؟ [[اصحاب]] به حضرت گفتند: [[خالد بن ولید]] است که می‌جنگد<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۸۲۶؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۱۳۶؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۵، ص۲۲۹؛ الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۱۸۸؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱، ص۳۸۷.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} با دیدن [[خالد]] او را [[سرزنش]] کردند و فرمودند: "ای خالد! چرا جنگیدی در حالی که تو را از جنگیدن نهی کردم؟ او نیز پاسخ‌هایی داد اما روشن است که [[تخلف]] از [[فرمان]] به هر صورت، تخلف است؛ لذا رسول خدا{{صل}} با شنیدن سخنان خالد، فرمودند: "[[قضای الهی]] [[خیر]] است"<ref>السیرة الحلبیه، حلبی، ج۳، ص۲۶؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۵، ص۲۳۳.</ref>.
'''[[فتح مکه]]:''' در جریان فتح مکه در [[سال هشتم هجری]] پیامبر{{صل}} [[دستور]] فرمودند که کسی از [[زور]] استفاده نکند و همه [[لشکر]] را از [[جنگیدن]] و استفاده از [[سلاح]] [[نهی]] کردند. [[خالد]] با عده‌ای از [[قریش]] از جمله [[صفوان بن امیه]] و [[عکرمة بن أبی جهل]] مواجه شد که [[مقاومت]] کردند. اطرافیان گفتند: [[رسول خدا]]{{صل}} ما را از جنگ منع کردند اما خالد فریادی بر سر افرادش کشید و آنها را به جنگ امر کرد. در این درگیری ۲۴ نفر از قریش و چهار نفر از قبیلة [[هذیل]] کشته شدند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۱۳۶ و ج۷، ص۳۹۶؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۵، ص۲۲۸؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۷، ص۲۷۵؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱، ص۳۸۵.</ref>. رسول خدا{{صل}} وقتی برق شمشیرها را دیدند، فرمودند: "این برق [[شمشیر]] چیست؟ مگر شما را از [[جنگیدن]] [[نهی]] نکردم؟ [[اصحاب]] به حضرت گفتند: خالد بن ولید است که می‌جنگد<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۸۲۶؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۱۳۶؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۵، ص۲۲۹؛ الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۱۸۸؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱، ص۳۸۷.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} با دیدن [[خالد]] او را [[سرزنش]] کردند و فرمودند: "ای خالد! چرا جنگیدی در حالی که تو را از جنگیدن نهی کردم؟ او نیز پاسخ‌هایی داد اما روشن است که [[تخلف]] از [[فرمان]] به هر صورت، تخلف است؛ لذا رسول خدا{{صل}} با شنیدن سخنان خالد، فرمودند: "[[قضای الهی]] [[خیر]] است"<ref>السیرة الحلبیه، حلبی، ج۳، ص۲۶؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۵، ص۲۳۳.</ref>.


'''[[فتح]] [[حیره]]:''' خالد زمانی که حیره را فتح کرد، هشت رکعت [[نماز]] با یک [[سلام]] خواند<ref>البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۶، ص۳۸۳.</ref>. [[ابن کثیر]] می‌گوید: زمانی که امیری [[کشور]] یا شهری را فتح می‌کند، [[مستحب]] است این گونه نماز بخواند!! ولی خود او بلافاصله [[نقل]] می‌کند که رسول خدا{{صل}} [[روز]] فتح مکه در هر دو رکعت، سلام داد<ref>سنن، ابن ماجه، ج۱، ص۴۱۹؛ سنن ابی داوود، ابن اشعث سجستانی، ج۱، ص۲۹۱؛ سنن الکبری، بیهقی، ج۳، ص۴۸؛ تلخیص الحبیر، ابن حجر، ج۴، ص۲۵۸؛ المجموع، نووی، ج۴، ص۳۹؛ تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج۴، ص۶۰۱؛ تنویر الحوالک، سیوطی، ص۱۶۸.</ref>.
'''[[فتح]] [[حیره]]:''' خالد زمانی که حیره را فتح کرد، هشت رکعت [[نماز]] با یک [[سلام]] خواند<ref>البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۶، ص۳۸۳.</ref>. [[ابن کثیر]] می‌گوید: زمانی که امیری [[کشور]] یا شهری را فتح می‌کند، [[مستحب]] است این گونه نماز بخواند!! ولی خود او بلافاصله [[نقل]] می‌کند که رسول خدا{{صل}} [[روز]] فتح مکه در هر دو رکعت، سلام داد<ref>سنن، ابن ماجه، ج۱، ص۴۱۹؛ سنن ابی داوود، ابن اشعث سجستانی، ج۱، ص۲۹۱؛ سنن الکبری، بیهقی، ج۳، ص۴۸؛ تلخیص الحبیر، ابن حجر، ج۴، ص۲۵۸؛ المجموع، نووی، ج۴، ص۳۹؛ تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج۴، ص۶۰۱؛ تنویر الحوالک، سیوطی، ص۱۶۸.</ref>.
۱۱۲٬۹۹۷

ویرایش