پرش به محتوا

آسیه در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۱۳: خط ۱۳:
در اینکه وی از [[نژاد]] [[بنی‌اسرائیل]] یا از قبطیان بوده [[اختلاف]] است. به گفته [[طبری]]، آسیه دختر [[مزاحم ‌بن عبید بن ریّان بن ولید قبطی]]، فرعون [[زمان]] [[یوسف]] بوده است<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۳۱.</ref>. [[مقاتل]] نیز گفته: از قبطیان فقط سه نفر به [[موسی]]{{ع}} ایمان آوردند که یکی از آنان آسیه بود<ref>بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۵۱.</ref>. گروهی دیگر قائلند وی از [[بهترین زنان]] بنی‌اسرائیل، پیامبرزاده و [[مادر]] و مددکار [[مؤمنان]] بوده است<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۳۷۸.</ref> و برخی او را عمّه [[موسی]] دانسته‌اند؛<ref>قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۳۲.</ref> ولی [[آلوسی]] این نسبت را بعید شمرده است<ref>روح‌المعانی، مج۱۱، ج ۲۰، ص ۷۱.</ref>. جمع بین دو نظر این است که آسیه از سوی [[پدر]] قبطی و از سوی مادر از بنی‌اسرائیل یا به عکس بوده است. به نوشته طبری، آسیه ابتدا [[همسر]] [[قابوس‌ بن مصعب ‌بن معاویه]] بود. هنگامی که [[موسی]]{{ع}} به [[پیامبری]] رسید، قابوس (فرعون زمان [[کودکی]] [[موسی]]) مُرد و برادرش ولید (فرعون [[غرق]] شده در نیل) به جای وی نشست و با آسیه، همسر برادرش [[ازدواج]] کرد<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۳۱.</ref>؛ ولی از [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ}}<ref>«(فرعون) گفت: آیا در کودکی تو را نزد خود نپروردیم و سال‌هایی از عمرت را نزد ما نگذراندی؟» سوره شعراء، آیه ۱۸.</ref> برمی‌آید که فرعونِ [[غرق]] شده در نیل، همان فرعونِ زمانِ [[کودکی]] [[موسی]]{{ع}} است و گفته [[طبری]] [[تضعیف]] می‌شود. از سوی دیگر، نام‌های نامتناسب با [[فرهنگ]] و [[زبان]] قبطی، خود می‌تواند دلیلی بر [[نادرستی]] گزارش‌های مذکور باشد<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[آسیه - دشتی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱؛ [[مرضیه السادات کدخدایی|کدخدایی، مرضیه السادات]]، [[آسیه - کدخدایی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۴۸-۴۹.</ref>.
در اینکه وی از [[نژاد]] [[بنی‌اسرائیل]] یا از قبطیان بوده [[اختلاف]] است. به گفته [[طبری]]، آسیه دختر [[مزاحم ‌بن عبید بن ریّان بن ولید قبطی]]، فرعون [[زمان]] [[یوسف]] بوده است<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۳۱.</ref>. [[مقاتل]] نیز گفته: از قبطیان فقط سه نفر به [[موسی]]{{ع}} ایمان آوردند که یکی از آنان آسیه بود<ref>بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۵۱.</ref>. گروهی دیگر قائلند وی از [[بهترین زنان]] بنی‌اسرائیل، پیامبرزاده و [[مادر]] و مددکار [[مؤمنان]] بوده است<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۳۷۸.</ref> و برخی او را عمّه [[موسی]] دانسته‌اند؛<ref>قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۳۲.</ref> ولی [[آلوسی]] این نسبت را بعید شمرده است<ref>روح‌المعانی، مج۱۱، ج ۲۰، ص ۷۱.</ref>. جمع بین دو نظر این است که آسیه از سوی [[پدر]] قبطی و از سوی مادر از بنی‌اسرائیل یا به عکس بوده است. به نوشته طبری، آسیه ابتدا [[همسر]] [[قابوس‌ بن مصعب ‌بن معاویه]] بود. هنگامی که [[موسی]]{{ع}} به [[پیامبری]] رسید، قابوس (فرعون زمان [[کودکی]] [[موسی]]) مُرد و برادرش ولید (فرعون [[غرق]] شده در نیل) به جای وی نشست و با آسیه، همسر برادرش [[ازدواج]] کرد<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۳۱.</ref>؛ ولی از [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ}}<ref>«(فرعون) گفت: آیا در کودکی تو را نزد خود نپروردیم و سال‌هایی از عمرت را نزد ما نگذراندی؟» سوره شعراء، آیه ۱۸.</ref> برمی‌آید که فرعونِ [[غرق]] شده در نیل، همان فرعونِ زمانِ [[کودکی]] [[موسی]]{{ع}} است و گفته [[طبری]] [[تضعیف]] می‌شود. از سوی دیگر، نام‌های نامتناسب با [[فرهنگ]] و [[زبان]] قبطی، خود می‌تواند دلیلی بر [[نادرستی]] گزارش‌های مذکور باشد<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[آسیه - دشتی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱؛ [[مرضیه السادات کدخدایی|کدخدایی، مرضیه السادات]]، [[آسیه - کدخدایی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۴۸-۴۹.</ref>.


== نقش [[آسیه]] در [[حفظ جان]] [[موسی]]{{ع}}==
== نقش [[آسیه]] در [[حفظ جان]] [[موسی]]{{ع}} ==
درباره گرفتن موسی{{ع}} از [[رود نیل]] و [[رفتار]] [[فرعون]] با وی، آرای گوناگونی وجود دارد: به گفته برخی، آسیه به بَرَص دچار شده بود و پزشکان از درمان آن [[ناتوان]] بودند. [[کاهنان]] به فرعون گفتند: در فلان [[زمان]]، کودکی را در رود نیل، در صندوق می‌یابید که آب دهان او شفای این [[بیماری]] است. فرعون کسانی را کنار رود نیل قرار داد. هنگامی که صندوق را یافتند، آسیه آب دهان وی را بر برص مالید و بی‌درنگ [[شفا]] یافت. اطرافیان فرعون گفتند: این همان طفلی است که باید کشته شود؛ ولی آسیه مانع شد و به فرعون گفت: {{متن قرآن|وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«و همسر فرعون گفت: روشنی چشمی برای من و توست، او را نکشید باشد که به ما سود رساند یا آنکه او را به فرزندی بگیریم و آنان درنمی‌یافتند (که چه می‌کنند)» سوره قصص، آیه ۹.</ref> و موسی{{ع}} این‌گونه از [[مرگ]] [[رهایی]] یافت. آسیه نام [[کودک]] را [[موسی]]{{ع}} (برگرفته از میان آب و درخت<ref>لسان‌العرب، ج ۱۳، ص ۲۲۲.</ref> یا فرزند آب<ref> الجواهر، مج ۷، ج ۱۴، ص ۲۱.</ref>) نهاد<ref> روض‌الجنان، ج ۱۵، ص ۱۰۱.</ref> این وجه تسمیه از [[عهد عتیق]] گرفته شده است<ref>کتاب مقدّس سفر خروج، ۲: ۱۰.</ref>.
درباره گرفتن موسی {{ع}} از [[رود نیل]] و [[رفتار]] [[فرعون]] با وی، آرای گوناگونی وجود دارد: به گفته برخی، آسیه به بَرَص دچار شده بود و پزشکان از درمان آن [[ناتوان]] بودند. [[کاهنان]] به فرعون گفتند: در فلان [[زمان]]، کودکی را در رود نیل، در صندوق می‌یابید که آب دهان او شفای این [[بیماری]] است. فرعون کسانی را کنار رود نیل قرار داد. هنگامی که صندوق را یافتند، آسیه آب دهان وی را بر برص مالید و بی‌درنگ [[شفا]] یافت. اطرافیان فرعون گفتند: این همان طفلی است که باید کشته شود؛ ولی آسیه مانع شد و به فرعون گفت: {{متن قرآن|وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«و همسر فرعون گفت: روشنی چشمی برای من و توست، او را نکشید باشد که به ما سود رساند یا آنکه او را به فرزندی بگیریم و آنان درنمی‌یافتند (که چه می‌کنند)» سوره قصص، آیه ۹.</ref> و موسی {{ع}} این‌گونه از [[مرگ]] [[رهایی]] یافت. آسیه نام [[کودک]] را [[موسی]]{{ع}} (برگرفته از میان آب و درخت<ref>لسان‌العرب، ج ۱۳، ص ۲۲۲.</ref> یا فرزند آب<ref> الجواهر، مج ۷، ج ۱۴، ص ۲۱.</ref>) نهاد<ref> روض‌الجنان، ج ۱۵، ص ۱۰۱.</ref> این وجه تسمیه از [[عهد عتیق]] گرفته شده است<ref>کتاب مقدّس سفر خروج، ۲: ۱۰.</ref>.


همچنین گفته‌اند: آسیه برای [[انکار]] انتساب [[موسی]]{{ع}} به [[بنی‌اسرائیل]]، در دفاع از وی گفت: [[زنان]] بنی‌اسرائیل علاقه شدیدی به فرزندانشان دارند و آنها را پنهان می‌کنند؛ پس چگونه ممکن است آنها را به دریا بیندازند؟<ref> کشف‌الأسرار، ج ۷، ص ۲۷۷.</ref> به گفته [[ثعلبی]]، کنیزانی که برای شست و شو و بردن آب به کنار نیل آمده بودند، صندوق حامل [[موسی]]{{ع}} را یافته، نزد [[آسیه]] آوردند. چون آسیه درِ آن را گشود، [[خداوند]] [[محبّت]] او را در دلش افکند. از [[فرعون]] خواست آن [[کودک]] را که مایه روشنی چشمانشان شده، به او ببخشد. فرعون گفت: می‌ترسم این همان کسی باشد که نابودی ما به دست او است؛ ولی با [[اصرار]] آسیه، [[موسی]]{{ع}} را به او بخشید<ref>قصص الانبیا، ص ۱۴۹.</ref>.
همچنین گفته‌اند: آسیه برای [[انکار]] انتساب [[موسی]]{{ع}} به [[بنی‌اسرائیل]]، در دفاع از وی گفت: [[زنان]] بنی‌اسرائیل علاقه شدیدی به فرزندانشان دارند و آنها را پنهان می‌کنند؛ پس چگونه ممکن است آنها را به دریا بیندازند؟<ref> کشف‌الأسرار، ج ۷، ص ۲۷۷.</ref> به گفته [[ثعلبی]]، کنیزانی که برای شست و شو و بردن آب به کنار نیل آمده بودند، صندوق حامل [[موسی]]{{ع}} را یافته، نزد [[آسیه]] آوردند. چون آسیه درِ آن را گشود، [[خداوند]] [[محبّت]] او را در دلش افکند. از [[فرعون]] خواست آن [[کودک]] را که مایه روشنی چشمانشان شده، به او ببخشد. فرعون گفت: می‌ترسم این همان کسی باشد که نابودی ما به دست او است؛ ولی با [[اصرار]] آسیه، [[موسی]]{{ع}} را به او بخشید<ref>قصص الانبیا، ص ۱۴۹.</ref>.


از [[امام باقر]]{{ع}} [[نقل]] شده که آسیه و فرعون برای [[تفریح]] در ایام [[بهار]]، در خیمه‌ای (قصری)<ref>نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۵.</ref> کنار [[رود نیل]] به سر می‌بردند که موسی{{ع}} را یافتند <ref>نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۴.</ref> و فرعون با دیدن [[موسی]]{{ع}} گفت: چگونه است که این کودک کشته نشده؟ آسیه گفت: تو [[فرمان]] کشتن کودکانی را صادر کرده‌ای که امسال به [[دنیا]] آمده‌اند و این کودک، بیش از یک سال دارد<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۳۷۸.</ref>. به گفته بیش‌تر [[مفسّران]]، فرعون ابتدا قصد کشتن [[موسی]]{{ع}} را داشت و در مقابل سخن آسیه که این کودک، [[نور]] چشم من و تو است، گفت: نور چشم من نیست<ref>روض‌الجنان، ج۱۵، ص۱۰۱؛ عرائس المجالس، ثعلبی، ص ۱۴۹.</ref>. از جملۀ {{متن قرآن|لَا تَقْتُلُوهُ}} نیز برمی‌آید که آنها قصد کشتن [[موسی]]{{ع}} را داشتند؛ هم‌چنین آسیه واسطه می‌شود تا [[مادر موسی]] در [[مقام]] دایه پذیرفته شود. از امام‌ باقر{{ع}} نقل شده که فرعون، ابتدا نمی‌پذیرفت مادر موسی که از [[بنی‌اسرائیل]] بود، به وی شیر دهد؛ ولی با اصرار آسیه پذیرفت<ref>نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۵.</ref>. بار دیگر که فرعون [[تصمیم]] گرفت [[موسی]]{{ع}} را به [[قتل]] برساند، آسیه با [[زیرکی]] مانع شد. به گفته [[علی ‌بن ‌ابراهیم]]، این بار هنگامی بود که [[موسی]]{{ع}} با چنگ زدن به ریش فرعون چند مو از آن را کَند. فرعون به شدّت ناراحت شد و تصمیم گرفت او را بکشد. آسیه گفت: این [[کودکی]] است که نمی‌داند چه می‌کند. فرعون گفت: خوب می‌داند. آسیه گفت: دانه‌ای خرما (یاقوت)<ref> کشف‌الأسرار، ج ۶، ص ۱۱۸؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۳۳.</ref> و حبّه‌ای [[آتش]] در برابرش بگذار؛ اگر آن دو را تشخیص داد، تو راست می‌گویی. او چنین کرد و به [[موسی]]{{ع}} گفت: بخور. موسی{{ع}} دست به طرف خرما برد؛ ولی [[جبرئیل]]، دستش را به طرف [[آتش]] گرداند. موسی{{ع}} آتش را گرفت و در دهان گذاشت<ref>قمی، ج ۲، ص ۱۳۷.</ref> (و همین سوختن [[زبان]]، سبب لکنت زبان او شد)<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۳۳؛ کشف‌الأسرار، ج ۶، ص ۱۱۹.</ref> و بدین وسیله [[رهایی]] یافت<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[آسیه - دشتی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱؛ [[مرضیه السادات کدخدایی|کدخدایی، مرضیه السادات]]، [[آسیه - کدخدایی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۴۸-۴۹.</ref>.
از [[امام باقر]]{{ع}} [[نقل]] شده که آسیه و فرعون برای [[تفریح]] در ایام [[بهار]]، در خیمه‌ای (قصری)<ref>نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۵.</ref> کنار [[رود نیل]] به سر می‌بردند که موسی {{ع}} را یافتند <ref>نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۴.</ref> و فرعون با دیدن [[موسی]]{{ع}} گفت: چگونه است که این کودک کشته نشده؟ آسیه گفت: تو [[فرمان]] کشتن کودکانی را صادر کرده‌ای که امسال به [[دنیا]] آمده‌اند و این کودک، بیش از یک سال دارد<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۳۷۸.</ref>. به گفته بیش‌تر [[مفسّران]]، فرعون ابتدا قصد کشتن [[موسی]]{{ع}} را داشت و در مقابل سخن آسیه که این کودک، [[نور]] چشم من و تو است، گفت: نور چشم من نیست<ref>روض‌الجنان، ج۱۵، ص۱۰۱؛ عرائس المجالس، ثعلبی، ص ۱۴۹.</ref>. از جملۀ {{متن قرآن|لَا تَقْتُلُوهُ}} نیز برمی‌آید که آنها قصد کشتن [[موسی]]{{ع}} را داشتند؛ هم‌چنین آسیه واسطه می‌شود تا [[مادر موسی]] در [[مقام]] دایه پذیرفته شود. از امام‌ باقر {{ع}} نقل شده که فرعون، ابتدا نمی‌پذیرفت مادر موسی که از [[بنی‌اسرائیل]] بود، به وی شیر دهد؛ ولی با اصرار آسیه پذیرفت<ref>نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۵.</ref>. بار دیگر که فرعون [[تصمیم]] گرفت [[موسی]]{{ع}} را به [[قتل]] برساند، آسیه با [[زیرکی]] مانع شد. به گفته [[علی ‌بن ‌ابراهیم]]، این بار هنگامی بود که [[موسی]]{{ع}} با چنگ زدن به ریش فرعون چند مو از آن را کَند. فرعون به شدّت ناراحت شد و تصمیم گرفت او را بکشد. آسیه گفت: این [[کودکی]] است که نمی‌داند چه می‌کند. فرعون گفت: خوب می‌داند. آسیه گفت: دانه‌ای خرما (یاقوت)<ref> کشف‌الأسرار، ج ۶، ص ۱۱۸؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۳۳.</ref> و حبّه‌ای [[آتش]] در برابرش بگذار؛ اگر آن دو را تشخیص داد، تو راست می‌گویی. او چنین کرد و به [[موسی]]{{ع}} گفت: بخور. موسی {{ع}} دست به طرف خرما برد؛ ولی [[جبرئیل]]، دستش را به طرف [[آتش]] گرداند. موسی {{ع}} آتش را گرفت و در دهان گذاشت<ref>قمی، ج ۲، ص ۱۳۷.</ref> (و همین سوختن [[زبان]]، سبب لکنت زبان او شد)<ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۳۳؛ کشف‌الأسرار، ج ۶، ص ۱۱۹.</ref> و بدین وسیله [[رهایی]] یافت<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[آسیه - دشتی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱؛ [[مرضیه السادات کدخدایی|کدخدایی، مرضیه السادات]]، [[آسیه - کدخدایی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۴۸-۴۹.</ref>.


== [[ایمان]] [[آسیه]] ==
== [[ایمان]] [[آسیه]] ==
آسیه، با [[مشاهده]] [[معجزه]] [[عصای موسی]] و [[غلبه]] وی بر ساحران به او ایمان آورد<ref>مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۴۷۹.</ref>؛ ولی ایمان خود را اظهار نمی‌کرد تا زمانی که [[همسر حزقیل]] (خزانه‌دار [[فرعون]] و آرایش‌گر دخترش) به سبب ایمانش به دست فرعون کشته شد؛ آنگاه، با [[اعتراض]] به فرعون و [[سرزنش]] وی، ایمان خود را آشکار ساخت<ref>کشف‌الأسرار، ج ۱۰، ص ۴۸۶؛ روض‌الجنان، ج ۲۰، ص ۲۶۸.</ref>. براساس روایتی از [[پیامبر]]{{صل}} اگر فرعون هم می‌گفت: موسی{{ع}} [[نور]] چشم من است، [[خدا]] او را چون آسیه [[هدایت]] می‌کرد<ref>مجمع‌البیان، ج۷، ص۳۷۸؛ الکشّاف، ج۳، ص۳۹۴.</ref>. از این [[حدیث]] استفاده می‌شود زمینه ایمان آسیه، پیش‌تر فراهم بوده است. در روایتی، آسیه، پیش از ایمان به موسی{{ع}} زنی [[نیکوکار]] شمرده شده است<ref>نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۴.</ref>. [[جابر]] از پیامبر{{صل}} [[نقل]] کرده که سه نفر ([[مؤمن]] [[آل یاسین]]، [[علی بن‌ ابی‌‌طالب]]{{ع}} و [[آسیه همسر فرعون]]) حتّی یک لحظه به [[وحی]] [[کافر]] نشدند<ref> الخصال، ص ۱۷۴.</ref><ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[آسیه - دشتی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۴؛ [[مرضیه السادات کدخدایی|کدخدایی، مرضیه السادات]]، [[آسیه - کدخدایی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۴۸-۴۹.</ref>
آسیه، با [[مشاهده]] [[معجزه]] [[عصای موسی]] و [[غلبه]] وی بر ساحران به او ایمان آورد<ref>مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۴۷۹.</ref>؛ ولی ایمان خود را اظهار نمی‌کرد تا زمانی که [[همسر حزقیل]] (خزانه‌دار [[فرعون]] و آرایش‌گر دخترش) به سبب ایمانش به دست فرعون کشته شد؛ آنگاه، با [[اعتراض]] به فرعون و [[سرزنش]] وی، ایمان خود را آشکار ساخت<ref>کشف‌الأسرار، ج ۱۰، ص ۴۸۶؛ روض‌الجنان، ج ۲۰، ص ۲۶۸.</ref>. براساس روایتی از [[پیامبر]]{{صل}} اگر فرعون هم می‌گفت: موسی {{ع}} [[نور]] چشم من است، [[خدا]] او را چون آسیه [[هدایت]] می‌کرد<ref>مجمع‌البیان، ج۷، ص۳۷۸؛ الکشّاف، ج۳، ص۳۹۴.</ref>. از این [[حدیث]] استفاده می‌شود زمینه ایمان آسیه، پیش‌تر فراهم بوده است. در روایتی، آسیه، پیش از ایمان به موسی {{ع}} زنی [[نیکوکار]] شمرده شده است<ref>نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۱۴.</ref>. [[جابر]] از پیامبر {{صل}} [[نقل]] کرده که سه نفر ([[مؤمن]] [[آل یاسین]]، [[علی بن‌ ابی‌‌طالب]]{{ع}} و [[آسیه همسر فرعون]]) حتّی یک لحظه به [[وحی]] [[کافر]] نشدند<ref> الخصال، ص ۱۷۴.</ref><ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[آسیه - دشتی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۴؛ [[مرضیه السادات کدخدایی|کدخدایی، مرضیه السادات]]، [[آسیه - کدخدایی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۴۸-۴۹.</ref>


== [[شکنجه]] و [[شهادت]] آسیه ==
== [[شکنجه]] و [[شهادت]] آسیه ==
پس از آنکه آسیه ایمانش را آشکار کرد، فرعون او را دیوانه خواند. آسیه گفت: من دیوانه نیستم. خدای من و تو و همه جهانیان کسی است که [[آسمان]]، [[زمین]]، [[کوه]] و دریا را آفرید. فرعون بر او [[خشم]] گرفت و او را از خود راند. آسیه در پاسخِ [[نصیحت]] [[پدر]] و مادرش که از وی می‌خواستند با فرعون که به [[عقیده]] آنان خدای آسمان و زمین بود، [[مخالفت]] نکند، گفت: اگر او خدای آسمان و زمین است، بگویید برای من تاجی بسازد که [[آفتاب]] در پیش، ماه در پشت و [[ستارگان]] بر گرد آن باشند. گفتند: او نمی‌تواند. [[آسیه]] گفت: [[خداوند]] بر این کار تواناست<ref>روض‌الجنان، ج ۲۰، ص ۲۶۸.</ref>. [[نیشابوری]] می‌گوید: هنگامی که آسیه، خبر [[قتل]] آرایش‌گر را شنید، به [[فرعون]] گفت: وای بر تو! چه چیز تو را این [[قدر]] در مقابل [[خداوند بزرگ]] گستاخ کرده است؟ فرعون گفت: شاید تو نیز دیوانه شده‌ای! آسیه گفت: دیوانه نشده‌ام؛ بلکه به [[پروردگار]] خود و تو و همه جهانیان [[ایمان]] آورده‌ام<ref>عرائس‌المجالس، ثعلبی، ص ۱۶۶.</ref>.
پس از آنکه آسیه ایمانش را آشکار کرد، فرعون او را دیوانه خواند. آسیه گفت: من دیوانه نیستم. خدای من و تو و همه جهانیان کسی است که [[آسمان]]، [[زمین]]، [[کوه]] و دریا را آفرید. فرعون بر او [[خشم]] گرفت و او را از خود راند. آسیه در پاسخِ [[نصیحت]] [[پدر]] و مادرش که از وی می‌خواستند با فرعون که به [[عقیده]] آنان خدای آسمان و زمین بود، [[مخالفت]] نکند، گفت: اگر او خدای آسمان و زمین است، بگویید برای من تاجی بسازد که [[آفتاب]] در پیش، ماه در پشت و [[ستارگان]] بر گرد آن باشند. گفتند: او نمی‌تواند. [[آسیه]] گفت: [[خداوند]] بر این کار تواناست<ref>روض‌الجنان، ج ۲۰، ص ۲۶۸.</ref>. [[نیشابوری]] می‌گوید: هنگامی که آسیه، خبر [[قتل]] آرایش‌گر را شنید، به [[فرعون]] گفت: وای بر تو! چه چیز تو را این [[قدر]] در مقابل [[خداوند بزرگ]] گستاخ کرده است؟ فرعون گفت: شاید تو نیز دیوانه شده‌ای! آسیه گفت: دیوانه نشده‌ام؛ بلکه به [[پروردگار]] خود و تو و همه جهانیان [[ایمان]] آورده‌ام<ref>عرائس‌المجالس، ثعلبی، ص ۱۶۶.</ref>.


به [[روایت]] [[ابوالعالیه]]، هنگامی که فرعون از ایمانِ آسیه [[آگاه]] شد، از سران دربارش درباره آسیه نظر خواست و همگی او را ستودند. فرعون گفت: او پروردگاری جز مرا [[عبادت]] می‌کند. آنها قتل آسیه را پیشنهاد کردند<ref>قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۳۲.</ref>. فرعون [[دستور]] داد آسیه را به [[زمین]] میخ‌کوب کرده، سنگی بزرگ را بالای سرش بیاویزند؛ اگر از ایمانش دست برداشت، به [[قصر]] فرعون باز گردد و هم‌چنان [[همسر]] وی باشد و گرنه سنگ را بر او بیفکنند<ref>جامع‌البیان، ج۱۲، ص۱۱۰؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۵۵.</ref>. آسیه از ایمان خود دست برنداشت و از خداوند خواست که به جای قصر فرعون، خانه‌ای در جوار [[رحمت]] خویش در [[بهشت]] برایش بنا کند و او را از فرعون و [[کفر]] و [[ستم]] او و نیز از [[عُمّال]] ستم‌کارش [[رهایی]] بخشد: {{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.</ref> بیشتر [[مفسّران]]، [[عمل]] فرعون را به کفر و [[گمراهی]] یا به ستم و [[شکنجه]] او [[تفسیر]] کرده‌اند و در روایتی از [[ابن‌عباس]]، به آمیزش تفسیر شده<ref>مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۴۷۹.</ref>؛ ولی [[ابن‌عطیه]] این نظر را [[ضعیف]] دانسته است<ref>المحررالوجیز، ج ۱۶، ص ۵۷.</ref>. خداوند، دعای آسیه را [[اجابت]] کرد و خانه‌اش را در بهشت که از درّ و مروارید ساخته شده بود، به او نشان داد و آسیه با [[مشاهده]] آن خندید. [[فرعون]] که نظاره‌گر بود گفت: از دیوانگی این [[زن]] [[تعجب]] نمی‌کنید؟ در حالی که او را [[شکنجه]] می‌دهم، می‌خندد<ref>قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۳۲.</ref>؛ آنگاه سنگ را رها کردند؛ امّا پیش از فرود آمدن سنگ، [[روح]] از بدنش جدا شده بود<ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۵۵.</ref>. از [[سلمان فارسی]] [[نقل]] شده که [[همسر فرعون]] را زیر [[آفتاب]] سوزان شکنجه می‌دادند و هنگامی که حرارت [[خورشید]] او را [[آزار]] می‌داد، [[فرشتگان]] با بال‌های خود بر او سایه می‌افکندند<ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۲۱۸؛ قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۳۲.</ref>. به گفته ابن‌عبّاس، هنگام شکنجه [[آسیه]]، [[موسی]]{{ع}} بر وی گذشت. آسیه با اشاره از شکنجه‌اش به موسی{{ع}} [[شکایت]] کرد. موسی{{ع}} او را [[دعا]] و [[خداوند]] شکنجه را بر وی آسان کرد و آسیه بر اثر شکنجه از [[دنیا]] رفت<ref>عرائس‌المجالس، ثعلبی، ص ۱۶۷.</ref><ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[آسیه - دشتی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱؛ [[مرضیه السادات کدخدایی|کدخدایی، مرضیه السادات]]، [[آسیه - کدخدایی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۴۸-۴۹.</ref>
به [[روایت]] [[ابوالعالیه]]، هنگامی که فرعون از ایمانِ آسیه [[آگاه]] شد، از سران دربارش درباره آسیه نظر خواست و همگی او را ستودند. فرعون گفت: او پروردگاری جز مرا [[عبادت]] می‌کند. آنها قتل آسیه را پیشنهاد کردند<ref>قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۳۲.</ref>. فرعون [[دستور]] داد آسیه را به [[زمین]] میخ‌کوب کرده، سنگی بزرگ را بالای سرش بیاویزند؛ اگر از ایمانش دست برداشت، به [[قصر]] فرعون باز گردد و هم‌چنان [[همسر]] وی باشد و گرنه سنگ را بر او بیفکنند<ref>جامع‌البیان، ج۱۲، ص۱۱۰؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۵۵.</ref>. آسیه از ایمان خود دست برنداشت و از خداوند خواست که به جای قصر فرعون، خانه‌ای در جوار [[رحمت]] خویش در [[بهشت]] برایش بنا کند و او را از فرعون و [[کفر]] و [[ستم]] او و نیز از [[عُمّال]] ستم‌کارش [[رهایی]] بخشد: {{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.</ref> بیشتر [[مفسّران]]، [[عمل]] فرعون را به کفر و [[گمراهی]] یا به ستم و [[شکنجه]] او [[تفسیر]] کرده‌اند و در روایتی از [[ابن‌عباس]]، به آمیزش تفسیر شده<ref>مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۴۷۹.</ref>؛ ولی [[ابن‌عطیه]] این نظر را [[ضعیف]] دانسته است<ref>المحررالوجیز، ج ۱۶، ص ۵۷.</ref>. خداوند، دعای آسیه را [[اجابت]] کرد و خانه‌اش را در بهشت که از درّ و مروارید ساخته شده بود، به او نشان داد و آسیه با [[مشاهده]] آن خندید. [[فرعون]] که نظاره‌گر بود گفت: از دیوانگی این [[زن]] [[تعجب]] نمی‌کنید؟ در حالی که او را [[شکنجه]] می‌دهم، می‌خندد<ref>قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۳۲.</ref>؛ آنگاه سنگ را رها کردند؛ امّا پیش از فرود آمدن سنگ، [[روح]] از بدنش جدا شده بود<ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۵۵.</ref>. از [[سلمان فارسی]] [[نقل]] شده که [[همسر فرعون]] را زیر [[آفتاب]] سوزان شکنجه می‌دادند و هنگامی که حرارت [[خورشید]] او را [[آزار]] می‌داد، [[فرشتگان]] با بال‌های خود بر او سایه می‌افکندند<ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۲۱۸؛ قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۳۲.</ref>. به گفته ابن‌عبّاس، هنگام شکنجه [[آسیه]]، [[موسی]]{{ع}} بر وی گذشت. آسیه با اشاره از شکنجه‌اش به موسی {{ع}} [[شکایت]] کرد. موسی {{ع}} او را [[دعا]] و [[خداوند]] شکنجه را بر وی آسان کرد و آسیه بر اثر شکنجه از [[دنیا]] رفت<ref>عرائس‌المجالس، ثعلبی، ص ۱۶۷.</ref><ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[آسیه - دشتی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱؛ [[مرضیه السادات کدخدایی|کدخدایی، مرضیه السادات]]، [[آسیه - کدخدایی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۴۸-۴۹.</ref>


== دیگر [[فضایل]] آسیه ==
== دیگر [[فضایل]] آسیه ==
خط ۳۳: خط ۳۳:
سبب [[الگو]] بودن آسیه آن است که [[ایمان]] خود را در کنار فرعون [[حفظ]] کرد<ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۵۴.</ref> و از همه جاذبه‌های [[زندگی دنیا]] گذشت و جوار [[رحمت]] خداوند را بر [[زندگی]] در [[قصر]] فرعون ترجیح داد و در دعای خود، [[کرامت]] [[معنوی]] ([[قرب]] خداوند) و صوری ([[بهشت]]) را ‌طلبید<ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۳۴۴ و ۳۴۵.</ref>. در [[روایات]] نیز از آسیه به [[نیکی]] یاد شده است. [[پیامبراکرم]]{{صل}}، آسیه را در کنار مریم، [[خدیجه]] و [[فاطمه]] {{عم}} یکی از چهار زن کامل و [[برتر]] عالم و نیز از [[بهترین زنان]] [[اهل بهشت]] شمرده است<ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۵۵؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} به نقل [[ابوموسی]]، آسیه را به همراه مریم و خدیجه و فاطمه {{عم}} از زنانی می‌شمرد که به نهایت مراتب کمال رسیدند<ref>صحیح‌ بخاری، ج۴، ص۲۶۴؛ الکشّاف، ج۴، ص۵۷۳؛ مجمع‌البیان، ج۱۰، ص ۴۸۰.</ref>.
سبب [[الگو]] بودن آسیه آن است که [[ایمان]] خود را در کنار فرعون [[حفظ]] کرد<ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۵۴.</ref> و از همه جاذبه‌های [[زندگی دنیا]] گذشت و جوار [[رحمت]] خداوند را بر [[زندگی]] در [[قصر]] فرعون ترجیح داد و در دعای خود، [[کرامت]] [[معنوی]] ([[قرب]] خداوند) و صوری ([[بهشت]]) را ‌طلبید<ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۳۴۴ و ۳۴۵.</ref>. در [[روایات]] نیز از آسیه به [[نیکی]] یاد شده است. [[پیامبراکرم]]{{صل}}، آسیه را در کنار مریم، [[خدیجه]] و [[فاطمه]] {{عم}} یکی از چهار زن کامل و [[برتر]] عالم و نیز از [[بهترین زنان]] [[اهل بهشت]] شمرده است<ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۵۵؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} به نقل [[ابوموسی]]، آسیه را به همراه مریم و خدیجه و فاطمه {{عم}} از زنانی می‌شمرد که به نهایت مراتب کمال رسیدند<ref>صحیح‌ بخاری، ج۴، ص۲۶۴؛ الکشّاف، ج۴، ص۵۷۳؛ مجمع‌البیان، ج۱۰، ص ۴۸۰.</ref>.


نقل شده که [[آسیه]]، به همراه حوّا، [[مریم]] و [[مادر موسی]] برای کمک به وضع حمل [[فاطمه بنت اسد]] داخل [[کعبه]] شد و آسیه، [[علی]]{{ع}} را پس از تولّد در پارچه‌ای پیچید<ref> بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۱۵.</ref> و هنگام تولّد [[فاطمه]] ([[دختر پیامبر]]) آسیه به همراه [[ساره]]، مریم و [[خواهر]] [[موسی]]، برای کمک به [[خدیجه]] نزد وی آمدند<ref>بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳.</ref>. آسیه، همدم خدیجه در [[بهشت]] <ref>الدّرالمنثور، ج ۸، ص ۲۹۹.</ref> و از [[همسران]] بهشتی [[پیامبر]] دانسته شده است<ref>الدرّالمنثور، ج ۸، ص ۲۲۹؛ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۲۴.</ref>. [[نقل]] شده هنگام [[وفات خدیجه]]، پیامبر به وی گفت: هنگامی که بر هووهای خود، مریم، [[کلثوم]] خواهر موسی و آسیه، [[همسر فرعون]] ‌وارد شدی، [[سلام]] مرا برسان<ref> بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۲۰ و ۲۴.</ref>. [[امام حسین]]{{ع}} هنگام [[دفن]] [[امیرمؤمنان]]، آسیه را به همراه فاطمه و حوّا و مریم در حال [[ندبه]] بر ایشان [[مشاهده]] کرد<ref> بحارالانوار، ج۴۲، ص ۳۰۱.</ref>. از پیامبر{{صل}} نقل شد [[حوا]] در [[روز قیامت]]، درحالی‌که آسیه با اوست، در میان هفتاد هزار حوریه به استقبال فاطمه می‌آید<ref> بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۷.</ref><ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[آسیه - دشتی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱؛ [[مرضیه السادات کدخدایی|کدخدایی، مرضیه السادات]]، [[آسیه - کدخدایی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۴۸-۴۹.</ref>
نقل شده که [[آسیه]]، به همراه حوّا، [[مریم]] و [[مادر موسی]] برای کمک به وضع حمل [[فاطمه بنت اسد]] داخل [[کعبه]] شد و آسیه، [[علی]]{{ع}} را پس از تولّد در پارچه‌ای پیچید<ref> بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۱۵.</ref> و هنگام تولّد [[فاطمه]] ([[دختر پیامبر]]) آسیه به همراه [[ساره]]، مریم و [[خواهر]] [[موسی]]، برای کمک به [[خدیجه]] نزد وی آمدند<ref>بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳.</ref>. آسیه، همدم خدیجه در [[بهشت]] <ref>الدّرالمنثور، ج ۸، ص ۲۹۹.</ref> و از [[همسران]] بهشتی [[پیامبر]] دانسته شده است<ref>الدرّالمنثور، ج ۸، ص ۲۲۹؛ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۲۴.</ref>. [[نقل]] شده هنگام [[وفات خدیجه]]، پیامبر به وی گفت: هنگامی که بر هووهای خود، مریم، [[کلثوم]] خواهر موسی و آسیه، [[همسر فرعون]] ‌وارد شدی، [[سلام]] مرا برسان<ref> بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۲۰ و ۲۴.</ref>. [[امام حسین]]{{ع}} هنگام [[دفن]] [[امیرمؤمنان]]، آسیه را به همراه فاطمه و حوّا و مریم در حال [[ندبه]] بر ایشان [[مشاهده]] کرد<ref> بحارالانوار، ج۴۲، ص ۳۰۱.</ref>. از پیامبر {{صل}} نقل شد [[حوا]] در [[روز قیامت]]، درحالی‌که آسیه با اوست، در میان هفتاد هزار حوریه به استقبال فاطمه می‌آید<ref> بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۷.</ref><ref>[[سید محمود دشتی|دشتی، سید محمود]]، [[آسیه - دشتی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱؛ [[مرضیه السادات کدخدایی|کدخدایی، مرضیه السادات]]، [[آسیه - کدخدایی (مقاله)|مقاله «آسیه»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۴۸-۴۹.</ref>


== [[آسیه]] در [[قرآن]] ==
== [[آسیه]] در [[قرآن]] ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش