آیه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
[[معرفت]] آیات قرآنی، توقیفی بوده <ref>غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج۱، ص ۶۶.</ref> و [[شناخت]] آن، جز با [[علم الهی]] ممکن نیست، چرا که بعضی از حروف و کلمات مانند {{متن قرآن|المص}}<ref>سوره اعراف، آیه ۱.</ref> آیه است، لکن برخی دیگر مثل المر آیه نیست <ref>مناهل العرفان، ج۱، ص ۳۳۹.</ref>. | [[معرفت]] آیات قرآنی، توقیفی بوده <ref>غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج۱، ص ۶۶.</ref> و [[شناخت]] آن، جز با [[علم الهی]] ممکن نیست، چرا که بعضی از حروف و کلمات مانند {{متن قرآن|المص}}<ref>سوره اعراف، آیه ۱.</ref> آیه است، لکن برخی دیگر مثل المر آیه نیست <ref>مناهل العرفان، ج۱، ص ۳۳۹.</ref>. | ||
آیه بودن چیزی به اعتبارها و جهات گوناگون فرق کرده و قابل شدت و [[ضعف]] است؛ مثلاً بخشی از قرآن به اعتبار عجز [[بشر]] از آوردن مثل آن، آیه خداست. [[احکام]] و [[تکالیف الهی]] به اعتبار حصول [[تقوا]] و [[تقرّب]] به سبب آنها، [[آیات]] [[خداوند]] هستند. موجودات [[عینی]] به اعتبار این که وجود و خصوصیات وجودی شان، به وجود و خصوصیات وجودی خداوند دلالت میکند، آیات خداوند میباشند. [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] به [[جهت]] این که در قول و عمل، [[مردم]] را به [[خدا]] [[دعوت]] میکنند باز از [[آیات الهی]] هستند؛ چنان که از [[امام باقر]]{{ع}} درباره آیه {{متن قرآن|كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا}}<ref>«آنان همه نشانههای ما را دروغ شمردند» سوره قمر، آیه ۴۲.</ref> وارد شده که مراد از آیاتنا همه [[اوصیا]] میباشند. همچنین از [[امام صادق]] و [[امام رضا]]{{ع}} درباره آیه: {{متن قرآن|وَعَلَامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ}}<ref>«و نشانههایی را (برای مردم نهاد) و آنان با ستاره راهیابی میکنند» سوره نحل، آیه ۱۶.</ref> سؤال شده که فرمود: مراد از [[نجم]] [[رسول خدا]]{{صل}} و مراد از علامات [[ائمه]]{{ع}} میباشند <ref>اصول کافی، ج۱، ص ۲۰۷؛ المیزان، ج۱، ص ۲۵۰.</ref>. امور [[خارقالعاده]] و [[معجزات انبیا]] نیز به خصوص [[آیات]] نامیده میشوند، زیرا هم دلالت روشن تری به [[قدرت]] و [[عظمت]] [[الهی]] دارند و هم نشانه [[صدق]] [[انبیا]] در [[دعوی نبوت]] هستند <ref>قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۳.</ref>. | آیه بودن چیزی به اعتبارها و جهات گوناگون فرق کرده و قابل شدت و [[ضعف]] است؛ مثلاً بخشی از قرآن به اعتبار عجز [[بشر]] از آوردن مثل آن، آیه خداست. [[احکام]] و [[تکالیف الهی]] به اعتبار حصول [[تقوا]] و [[تقرّب]] به سبب آنها، [[آیات]] [[خداوند]] هستند. موجودات [[عینی]] به اعتبار این که وجود و خصوصیات وجودی شان، به وجود و خصوصیات وجودی خداوند دلالت میکند، آیات خداوند میباشند. [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] به [[جهت]] این که در قول و عمل، [[مردم]] را به [[خدا]] [[دعوت]] میکنند باز از [[آیات الهی]] هستند؛ چنان که از [[امام باقر]] {{ع}} درباره آیه {{متن قرآن|كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا}}<ref>«آنان همه نشانههای ما را دروغ شمردند» سوره قمر، آیه ۴۲.</ref> وارد شده که مراد از آیاتنا همه [[اوصیا]] میباشند. همچنین از [[امام صادق]] و [[امام رضا]] {{ع}} درباره آیه: {{متن قرآن|وَعَلَامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ}}<ref>«و نشانههایی را (برای مردم نهاد) و آنان با ستاره راهیابی میکنند» سوره نحل، آیه ۱۶.</ref> سؤال شده که فرمود: مراد از [[نجم]] [[رسول خدا]] {{صل}} و مراد از علامات [[ائمه]] {{ع}} میباشند <ref>اصول کافی، ج۱، ص ۲۰۷؛ المیزان، ج۱، ص ۲۵۰.</ref>. امور [[خارقالعاده]] و [[معجزات انبیا]] نیز به خصوص [[آیات]] نامیده میشوند، زیرا هم دلالت روشن تری به [[قدرت]] و [[عظمت]] [[الهی]] دارند و هم نشانه [[صدق]] [[انبیا]] در [[دعوی نبوت]] هستند <ref>قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۳.</ref>. | ||
[[آیات الهی]] را ابتدا میتوان به دو بخش [[تشریعی]] و [[تکوینی]] تقسیم کرد؛ آیات تشریعی عمدتاً، [[قرآن کریم]] و دیگر [[کتابهای آسمانی]] است <ref>قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۴.</ref>. البته برخی از [[آیات قرآنی]] بیانگر آیات تکوینی نیز هستند. و برخی دربردارنده [[معارف]] [[اعتقادی]]، [[احکام عملی]] و یا [[اخلاقیات]] بوده که مایه [[تقرب]] به سوی خداست <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۱۵۹.</ref>. آیات تکوینی [[خداوند]] امور [[عینی]] و خارجی هستند که به وجود خارجی شان، بر [[وحدت]] خداوند در [[خلق]] و اتصاف او به [[صفات کمال]] و تنزّه از [[نقص]] و نیاز دلالت میکنند <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۱۵۸.</ref> که این دسته از آیات الهی باز به دو دسته تقسیم میشود: عادی و خارقالعاده. آیات تکوینی عادی شامل همه پدیدههای [[جهان]] میشود، ولی خارقالعاده دربردارنده امور خارج از عادات و [[معجزات]] [[پیامبران]] است <ref>قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۴.</ref>. | [[آیات الهی]] را ابتدا میتوان به دو بخش [[تشریعی]] و [[تکوینی]] تقسیم کرد؛ آیات تشریعی عمدتاً، [[قرآن کریم]] و دیگر [[کتابهای آسمانی]] است <ref>قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۴.</ref>. البته برخی از [[آیات قرآنی]] بیانگر آیات تکوینی نیز هستند. و برخی دربردارنده [[معارف]] [[اعتقادی]]، [[احکام عملی]] و یا [[اخلاقیات]] بوده که مایه [[تقرب]] به سوی خداست <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۱۵۹.</ref>. آیات تکوینی [[خداوند]] امور [[عینی]] و خارجی هستند که به وجود خارجی شان، بر [[وحدت]] خداوند در [[خلق]] و اتصاف او به [[صفات کمال]] و تنزّه از [[نقص]] و نیاز دلالت میکنند <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۱۵۸.</ref> که این دسته از آیات الهی باز به دو دسته تقسیم میشود: عادی و خارقالعاده. آیات تکوینی عادی شامل همه پدیدههای [[جهان]] میشود، ولی خارقالعاده دربردارنده امور خارج از عادات و [[معجزات]] [[پیامبران]] است <ref>قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۴.</ref>. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
در [[قرآن]] و [[روایات]]، به مطالعه و تدبّر در آیات آفاقی، به ویژه آیات انفسی تأکید فراوان شده است؛ چنان که [[خدای سبحان]] میفرماید: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>. | در [[قرآن]] و [[روایات]]، به مطالعه و تدبّر در آیات آفاقی، به ویژه آیات انفسی تأکید فراوان شده است؛ چنان که [[خدای سبحان]] میفرماید: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>. | ||
درباره موارد و مصادیق آیات آفاقی و انفسی، دیدگاههای مختلفی مطرح شده است: برخی، مراد از [[آیات آفاقی]] را موارد ذیل دانستهاند: ماه، [[خورشید]]، [[ستارگان]]، گیاهان، درختان، کوهها <ref>کشف الاسرار وعدة الابرار، ج۸، ص ۵۴۲؛ منهج الصادقین، ج۸، ص ۱۹۹؛ صافی، ج۴، ص ۳۶۴.</ref>، [[طلوع خورشید از مغرب]] <ref>مجمع البحرین، ج۴، ص ۱۴۰ـ ۱۴۲.</ref>، واقعهها و [[غزوات پیامبر]] در اطراف [[مکه]] <ref>جامع البیان، ج۱۱، ص ۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۹.</ref>، [[اخبار]] [[پیامبر]] از حوادثی نظیر [[شق القمر]] <ref>مجمع البیان، ج۹، ص ۱۳۸.</ref>، عذابهایی که بر [[امتهای پیشین]] و [[منکران]] [[دین خدا]] و [[رسولان الهی]] وارد شده است <ref>منهج الصادقین، ج۸، ص ۱۹۹.</ref>، [[ظهور]] و [[پیروزی]] پیامبر{{صل}} بر جهانیان که بیانگر [[نصرت الهی]] بر اوست <ref>جامع البیان، ج۱۱، ص ۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۹؛ المیزان، ج۱۷، ص ۴۰۵.</ref>. | درباره موارد و مصادیق آیات آفاقی و انفسی، دیدگاههای مختلفی مطرح شده است: برخی، مراد از [[آیات آفاقی]] را موارد ذیل دانستهاند: ماه، [[خورشید]]، [[ستارگان]]، گیاهان، درختان، کوهها <ref>کشف الاسرار وعدة الابرار، ج۸، ص ۵۴۲؛ منهج الصادقین، ج۸، ص ۱۹۹؛ صافی، ج۴، ص ۳۶۴.</ref>، [[طلوع خورشید از مغرب]] <ref>مجمع البحرین، ج۴، ص ۱۴۰ـ ۱۴۲.</ref>، واقعهها و [[غزوات پیامبر]] در اطراف [[مکه]] <ref>جامع البیان، ج۱۱، ص ۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۹.</ref>، [[اخبار]] [[پیامبر]] از حوادثی نظیر [[شق القمر]] <ref>مجمع البیان، ج۹، ص ۱۳۸.</ref>، عذابهایی که بر [[امتهای پیشین]] و [[منکران]] [[دین خدا]] و [[رسولان الهی]] وارد شده است <ref>منهج الصادقین، ج۸، ص ۱۹۹.</ref>، [[ظهور]] و [[پیروزی]] پیامبر {{صل}} بر جهانیان که بیانگر [[نصرت الهی]] بر اوست <ref>جامع البیان، ج۱۱، ص ۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۹؛ المیزان، ج۱۷، ص ۴۰۵.</ref>. | ||
از همه موارد فوق آنچه به [[حقیقت]] نزدیکتر است قول اخیر یعنی [[برتری]] [[دین]] پیامبر (ظهور [[دین]] او) بر همه [[ادیان]] علیرغم [[کراهت]] [[مشرکان]] میباشد <ref>جامع البیان، ج۱۱، ص ۴.</ref>. چنان که از [[آیه]] پنجاه و پنجم [[سوره نور]] استفاده میشود که [[خداوند]] دینش را بر تمامی [[دینها]] غالب میگرداند؛ به گونهای که غیر از [[خدا]] [[عبادت]] نمیشود و چتر [[سعادت]] بر همه عالم [[انسانی]] سایهگستر خواهد شد که این، [[غایت]] [[آفرینش انسان]]هاست. <ref>المیزان، ج۱۷، ص ۴۰۴.</ref>. البته این [[سیطره]] به طور کامل و تمام در موقع ظهور [[حضرت ولی عصر]]{{ع}} تحقق خواهد یافت، از این رو، برخی مراد از آیات آفاقی را ظهور حضرتش و [[غلبه]] بر [[جهان]] و [[گسترش عدالت]] در سراسر عالم دانستهاند <ref>منهج الصادقین، ج۸،ص ۱۹۹.</ref>. که قول اخیر نیز به همین دیدگاه برمی گردد. | از همه موارد فوق آنچه به [[حقیقت]] نزدیکتر است قول اخیر یعنی [[برتری]] [[دین]] پیامبر (ظهور [[دین]] او) بر همه [[ادیان]] علیرغم [[کراهت]] [[مشرکان]] میباشد <ref>جامع البیان، ج۱۱، ص ۴.</ref>. چنان که از [[آیه]] پنجاه و پنجم [[سوره نور]] استفاده میشود که [[خداوند]] دینش را بر تمامی [[دینها]] غالب میگرداند؛ به گونهای که غیر از [[خدا]] [[عبادت]] نمیشود و چتر [[سعادت]] بر همه عالم [[انسانی]] سایهگستر خواهد شد که این، [[غایت]] [[آفرینش انسان]]هاست. <ref>المیزان، ج۱۷، ص ۴۰۴.</ref>. البته این [[سیطره]] به طور کامل و تمام در موقع ظهور [[حضرت ولی عصر]] {{ع}} تحقق خواهد یافت، از این رو، برخی مراد از آیات آفاقی را ظهور حضرتش و [[غلبه]] بر [[جهان]] و [[گسترش عدالت]] در سراسر عالم دانستهاند <ref>منهج الصادقین، ج۸،ص ۱۹۹.</ref>. که قول اخیر نیز به همین دیدگاه برمی گردد. | ||
در مورد [[آیات انفسی]] نیز اقوال متفاوتی ارائه شده است، لکن آنچه در میان آنها مهم مینماید این است که مراد از آیات انفسی مطالعه در [[انسان]] و چگونگی [[آفرینش]] او از نطفه، سپس علقه و مضغه و مراحل بعدی [[خلقت]] او، ظرایف و دقایقی که در [[آفرینش انسان]] به کار رفته و از همه مهمتر دمیده شدن [[روح الهی]] در وجود [[انسان]] و مطالعه در حالات و اوصاف این [[روح]] و نحوه [[ارتباط]] آن با [[بدن]] است، که از مهمترین [[دلایل]] [[الهی]] بر [[توحید]] میباشد <ref>مجمع البیان، ج۵، ص ۱۹؛ التبیان، ج۹، ص ۱۳۸؛ نمونه، ج۲۰، ص ۳۲۹.</ref>. | در مورد [[آیات انفسی]] نیز اقوال متفاوتی ارائه شده است، لکن آنچه در میان آنها مهم مینماید این است که مراد از آیات انفسی مطالعه در [[انسان]] و چگونگی [[آفرینش]] او از نطفه، سپس علقه و مضغه و مراحل بعدی [[خلقت]] او، ظرایف و دقایقی که در [[آفرینش انسان]] به کار رفته و از همه مهمتر دمیده شدن [[روح الهی]] در وجود [[انسان]] و مطالعه در حالات و اوصاف این [[روح]] و نحوه [[ارتباط]] آن با [[بدن]] است، که از مهمترین [[دلایل]] [[الهی]] بر [[توحید]] میباشد <ref>مجمع البیان، ج۵، ص ۱۹؛ التبیان، ج۹، ص ۱۳۸؛ نمونه، ج۲۰، ص ۳۲۹.</ref>. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
بدین ترتیب [[یقین]] حاصل میشود که نظام تدبیر هر یک از این قوا، همانند خود آن قوا، از صنع صانع او بوده و نظام عام او و تدبیرش اقتضا میکرده، که چنین نظامی به این قوا بدهد <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۴۰۵.</ref>. | بدین ترتیب [[یقین]] حاصل میشود که نظام تدبیر هر یک از این قوا، همانند خود آن قوا، از صنع صانع او بوده و نظام عام او و تدبیرش اقتضا میکرده، که چنین نظامی به این قوا بدهد <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۴۰۵.</ref>. | ||
در [[روایات]] نیز به اهمیت [[معرفت]] آفاقی و به ویژه انفسی توجه و تأکید بیشتری شده است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}}) فرموده است: "هر کس خود را [[شناخت]] خدایش را شناخته است"<ref>{{متن حدیث| مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ}}؛ بحارالانوار، ج۲، ص ۳۲؛ غرر الحکم، ص ۲۳۲.</ref>، [[آگاه]] ترین شما به نفس خود، [[عارف]] ترینتان به خدای خود است <ref>{{متن حدیث|أَعْرَفُكُمْ بِنَفْسِهِ أَعْرَفُكُمْ بِرَبِّهِ}}؛ جامع الاخبار، ص ۴؛ متشابه القرآن، ج۱، ص ۴۴.</ref>. | در [[روایات]] نیز به اهمیت [[معرفت]] آفاقی و به ویژه انفسی توجه و تأکید بیشتری شده است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}}) فرموده است: "هر کس خود را [[شناخت]] خدایش را شناخته است"<ref>{{متن حدیث| مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ}}؛ بحارالانوار، ج۲، ص ۳۲؛ غرر الحکم، ص ۲۳۲.</ref>، [[آگاه]] ترین شما به نفس خود، [[عارف]] ترینتان به خدای خود است <ref>{{متن حدیث|أَعْرَفُكُمْ بِنَفْسِهِ أَعْرَفُكُمْ بِرَبِّهِ}}؛ جامع الاخبار، ص ۴؛ متشابه القرآن، ج۱، ص ۴۴.</ref>. | ||
در نحوه تلازم بین دو معرفت، [[تفاسیر]] متعدّدی بیان شده که به مهمترین آنها اشاره میشود: | در نحوه تلازم بین دو معرفت، [[تفاسیر]] متعدّدی بیان شده که به مهمترین آنها اشاره میشود: | ||
# هر کس به واحد بودن نفس خود عارف باشد، و این که اگر نفس متعدّد بود امکان [[تعارض]] و تمانع و [[فساد]] در بدن وجود داشت، از این رهگذر [[کشف]] میکند که [[خدای عالم]] نیز واحد است، چرا که در صورت متعدّد بودن، تعارض و فساد رخ میدهد <ref>مصابیح الانوار، ج۱، ص ۲۰۴.</ref>. برگشت این [[تفسیر]]، به [[اثبات]] [[توحید]] در [[ربوبیّت]] است <ref>الالهیات فی مدرسة أهل البیت{{ع}}، ص ۳۶.</ref>. | # هر کس به واحد بودن نفس خود عارف باشد، و این که اگر نفس متعدّد بود امکان [[تعارض]] و تمانع و [[فساد]] در بدن وجود داشت، از این رهگذر [[کشف]] میکند که [[خدای عالم]] نیز واحد است، چرا که در صورت متعدّد بودن، تعارض و فساد رخ میدهد <ref>مصابیح الانوار، ج۱، ص ۲۰۴.</ref>. برگشت این [[تفسیر]]، به [[اثبات]] [[توحید]] در [[ربوبیّت]] است <ref>الالهیات فی مدرسة أهل البیت {{ع}}، ص ۳۶.</ref>. | ||
# همچنان که حالات [[بدن]] بر نفس مخفی نیست و نفس بر تمام [[شئون]] بدن احاطه دارد، [[کشف]] میشود که خدای [[جهان]] آفرین نیز بر ذرّات هستی [[علم]] و احاطه داشته، چیزی از [[اخبار]] و وقایع [[زمین]] و [[آسمان]] بر او پنهان نیست. این وجه نیز علم محیط [[خدا]] بر عالم را [[اثبات]] میکند. | # همچنان که حالات [[بدن]] بر نفس مخفی نیست و نفس بر تمام [[شئون]] بدن احاطه دارد، [[کشف]] میشود که خدای [[جهان]] آفرین نیز بر ذرّات هستی [[علم]] و احاطه داشته، چیزی از [[اخبار]] و وقایع [[زمین]] و [[آسمان]] بر او پنهان نیست. این وجه نیز علم محیط [[خدا]] بر عالم را [[اثبات]] میکند. | ||
# هر کس بداند که نسبت نفس به بدن و اجزای آن، (به لحاظ [[قرب]] و بعد)، مساوی است، از این جا متوجه میشود که نسبت اجزای هستی به علم و [[قدرت خداوند]] مساوی است <ref>الالهیات فی مدرسة أهل البیت{{ع}}، ص ۲۰۴.</ref>. | # هر کس بداند که نسبت نفس به بدن و اجزای آن، (به لحاظ [[قرب]] و بعد)، مساوی است، از این جا متوجه میشود که نسبت اجزای هستی به علم و [[قدرت خداوند]] مساوی است <ref>الالهیات فی مدرسة أهل البیت {{ع}}، ص ۲۰۴.</ref>. | ||
# هر کس نفس خود را به صفات [[نقص]] بشناسد، به ناچار [[خداوند]] را به [[صفات کمال]] میشناسد، چرا که نقص دلالت بر حدوث میکند و این ملازم با کمال قدیمی خواهد بود <ref>مصابیح الانوار، ج۱، ص ۲۰۵.</ref>. | # هر کس نفس خود را به صفات [[نقص]] بشناسد، به ناچار [[خداوند]] را به [[صفات کمال]] میشناسد، چرا که نقص دلالت بر حدوث میکند و این ملازم با کمال قدیمی خواهد بود <ref>مصابیح الانوار، ج۱، ص ۲۰۵.</ref>. | ||
# [[انسان]] عالم صغیر مجمل است و غیر او عالم کبیر مفصل، عالم شدن به [[حقیقت]] عالم صغیر مستلزم علم به جمیع ماسوای اوست، و آن مستلزم [[معرفت]] [[حق تعالی]] است <ref>منهج الصادقین، ج۸، ص ۲۰۰؛ اثنی عشری، ج۱۱، ص ۳۹۰.</ref>. از باب نمونه [[آدمی]] در هنگام [[بلاها]] و [[سختیها]] دچار بی تابو و [[ناامیدی]] میشود و هنگامی که [[خیرات]] و [[منافع]] به او روی میآورد [[توازن]] و تعادلش را از دست داده، دچار منع شده و [[بخل]] میورزد؛ چنان که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا}}<ref>«چون شرّی بدو رسد بیتاب است» سوره معارج، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا}}<ref>«و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۲۱.</ref>. بنابراین حالات گوناگون و متغیر نفس [[گواه]] آن است که نفس مخلوق و تحت [[تدبیر]] خداست <ref>من هدی القرآن، ج۱۲، ص ۲۵۱.</ref>. | # [[انسان]] عالم صغیر مجمل است و غیر او عالم کبیر مفصل، عالم شدن به [[حقیقت]] عالم صغیر مستلزم علم به جمیع ماسوای اوست، و آن مستلزم [[معرفت]] [[حق تعالی]] است <ref>منهج الصادقین، ج۸، ص ۲۰۰؛ اثنی عشری، ج۱۱، ص ۳۹۰.</ref>. از باب نمونه [[آدمی]] در هنگام [[بلاها]] و [[سختیها]] دچار بی تابو و [[ناامیدی]] میشود و هنگامی که [[خیرات]] و [[منافع]] به او روی میآورد [[توازن]] و تعادلش را از دست داده، دچار منع شده و [[بخل]] میورزد؛ چنان که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا}}<ref>«چون شرّی بدو رسد بیتاب است» سوره معارج، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا}}<ref>«و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۲۱.</ref>. بنابراین حالات گوناگون و متغیر نفس [[گواه]] آن است که نفس مخلوق و تحت [[تدبیر]] خداست <ref>من هدی القرآن، ج۱۲، ص ۲۵۱.</ref>. | ||
[[امام علی]]{{ع}} نیز در بیان [[نورانی]] دیگری به معرفت آفاقی و انفسی اشاره کرده، معرفت انفسی را مورد تأکید ویژه قرار داده است: "همانا [[معرفت نفس]] پرسودترین دو تا [[شناخت]] است و معرفت نفس [[افضل]] [[معرفت]] هاست"<ref>{{متن حدیث| إِنَّ الْمَعْرِفَةَ بِالنَّفْسِ انْفَعْ المعرفتين، وَاِنّها أَفْضَلُ الْمَعْرِفَةِ }}؛غرر الحکم ودرر الکلم، ص ۲۳۲.</ref>. | [[امام علی]] {{ع}} نیز در بیان [[نورانی]] دیگری به معرفت آفاقی و انفسی اشاره کرده، معرفت انفسی را مورد تأکید ویژه قرار داده است: "همانا [[معرفت نفس]] پرسودترین دو تا [[شناخت]] است و معرفت نفس [[افضل]] [[معرفت]] هاست"<ref>{{متن حدیث| إِنَّ الْمَعْرِفَةَ بِالنَّفْسِ انْفَعْ المعرفتين، وَاِنّها أَفْضَلُ الْمَعْرِفَةِ }}؛غرر الحکم ودرر الکلم، ص ۲۳۲.</ref>. | ||
ظاهر این است که مراد از دو تا معرفت، معرفت به [[آیات انفسی]] و آفاقی است، و هر دو معرفت ملازم با شناخت [[خدای سبحان]]، [[اسما]]، صفات و افعالش خواهد بود و [[انسان]] را به [[تمسک]] به [[دین الهی]] و [[شریعت]] [[حق]] و [[ایمان]] و [[تقوا]] فرا خواهد خواند، لکن معرفت به آیات انفسی در این زمینه، نافعتر از [[آیات آفاقی]] بیان شده است. به دلیل این که دقت در آیات انفسی، همراه با وقوف به ذات نفس، قوای آن و ابزارهای [[روحی]] و بدنی بوده و [[آدمی]] را با حالات نفس و آنچه که مایه [[اعتدال]] و [[طغیان]] آن، یا آنچه که مایه [[فضیلت]] و [[رذیلت]] آن است [[آگاه]] میسازد. از همین رو انسان از نزدیک درد و درمان را شناخته و به [[اصلاح]] نفس خویش میپردازد، به خلاف آیات آفاقی که هر چند آن نیز در این [[جهت]] مشترک و مؤثر است لکن اثرگذاری او از دور بوده و به اندازه معرفت آیات انفسی نیست. | ظاهر این است که مراد از دو تا معرفت، معرفت به [[آیات انفسی]] و آفاقی است، و هر دو معرفت ملازم با شناخت [[خدای سبحان]]، [[اسما]]، صفات و افعالش خواهد بود و [[انسان]] را به [[تمسک]] به [[دین الهی]] و [[شریعت]] [[حق]] و [[ایمان]] و [[تقوا]] فرا خواهد خواند، لکن معرفت به آیات انفسی در این زمینه، نافعتر از [[آیات آفاقی]] بیان شده است. به دلیل این که دقت در آیات انفسی، همراه با وقوف به ذات نفس، قوای آن و ابزارهای [[روحی]] و بدنی بوده و [[آدمی]] را با حالات نفس و آنچه که مایه [[اعتدال]] و [[طغیان]] آن، یا آنچه که مایه [[فضیلت]] و [[رذیلت]] آن است [[آگاه]] میسازد. از همین رو انسان از نزدیک درد و درمان را شناخته و به [[اصلاح]] نفس خویش میپردازد، به خلاف آیات آفاقی که هر چند آن نیز در این [[جهت]] مشترک و مؤثر است لکن اثرگذاری او از دور بوده و به اندازه معرفت آیات انفسی نیست. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
البته بیان دقیقتری برای [[روایت]] نیز ذکر شده و آن این که معرفت به آیات آفاقی، معرفت نظری و [[علم حصولی]] است، و علم حصولی در تحققش به [[نظم]] قیاسها و استعمال [[برهان]] [[نیازمند]] است و تأثیر آن در گرو [[علم]] و توجه انسان به مقدمات برهان و عدم [[اشتغال]] به غیر آن است و در نهایت معرفت حاصل از آن در قالب مفاهیم و صورتهای [[ذهنی]] بوده و [[خداوند]] بزرگتر از آن است که در [[ذهن]] بگنجد و یا [[ذات مقدس]] مساوی با صورتی باشد که مخلوقی آن را در نفس خود [[آفریده]] و منقش ساخته است، به خلاف معرفت به آیات انفسی که در آن [[درک]] نفس، قوا و حالات آن به صورت حضوری و [[شهودی]] صورت میگیرد، و در این معرفت وقتی [[آدمی]]، خود را در تمام حالات [[زندگی]] [[نیازمند]] [[خدا]] میبیند، [[امر]] شگفت آوری را [[مشاهده]] کرده و متوجه میشود که نفس او در وجود، [[حیات]]، [[علم]]، [[قدرت]]، [[سمع]] و [[بصر]]، [[اراده]] و سایر صفات و افعالش متعلّق و متصّل به [[ساحت]] [[عظمت]] و مقدسی است که به لحاظ تمامی [[صفات کمال]] و جلال بینهایت است. در این حالت آدمی با آنکه در [[دنیا]] و با اشیا در [[ارتباط]] است، لکن به لحاظ واقع، از همه آنها منقطع و در محضر خدای خویش بوده و هیچ مانع و حائلی بین خود و خدا وجود ندارد، و این است همان [[حق]] [[معرفتی]] که برای [[آدمیان]] قرار داده شده و [[شایسته]] است چنین معرفتی را [[معرفت خدا]] به خدانام نهاد. <ref>المیزان، ج۶، ص ۱۷۰ـ۱۷۲.</ref>. | البته بیان دقیقتری برای [[روایت]] نیز ذکر شده و آن این که معرفت به آیات آفاقی، معرفت نظری و [[علم حصولی]] است، و علم حصولی در تحققش به [[نظم]] قیاسها و استعمال [[برهان]] [[نیازمند]] است و تأثیر آن در گرو [[علم]] و توجه انسان به مقدمات برهان و عدم [[اشتغال]] به غیر آن است و در نهایت معرفت حاصل از آن در قالب مفاهیم و صورتهای [[ذهنی]] بوده و [[خداوند]] بزرگتر از آن است که در [[ذهن]] بگنجد و یا [[ذات مقدس]] مساوی با صورتی باشد که مخلوقی آن را در نفس خود [[آفریده]] و منقش ساخته است، به خلاف معرفت به آیات انفسی که در آن [[درک]] نفس، قوا و حالات آن به صورت حضوری و [[شهودی]] صورت میگیرد، و در این معرفت وقتی [[آدمی]]، خود را در تمام حالات [[زندگی]] [[نیازمند]] [[خدا]] میبیند، [[امر]] شگفت آوری را [[مشاهده]] کرده و متوجه میشود که نفس او در وجود، [[حیات]]، [[علم]]، [[قدرت]]، [[سمع]] و [[بصر]]، [[اراده]] و سایر صفات و افعالش متعلّق و متصّل به [[ساحت]] [[عظمت]] و مقدسی است که به لحاظ تمامی [[صفات کمال]] و جلال بینهایت است. در این حالت آدمی با آنکه در [[دنیا]] و با اشیا در [[ارتباط]] است، لکن به لحاظ واقع، از همه آنها منقطع و در محضر خدای خویش بوده و هیچ مانع و حائلی بین خود و خدا وجود ندارد، و این است همان [[حق]] [[معرفتی]] که برای [[آدمیان]] قرار داده شده و [[شایسته]] است چنین معرفتی را [[معرفت خدا]] به خدانام نهاد. <ref>المیزان، ج۶، ص ۱۷۰ـ۱۷۲.</ref>. | ||
علاوه بر موارد کلی که در [[روایات]] به [[کسب معرفت]] آفاقی و انفسی تأکید شده است، [[امامان]]{{ع}} نیز به [[خداشناسی]] از این طریق [[استدلال]] کردهاند؛ چنان که از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} سؤال شد خدایت را به چه چیز [[شناختی]]؟ [[حضرت]] در پاسخ فرمودند: "به [[سست]] شدن [[تصمیمها]] و از بین رفتن همّتها، وقتی بر کاری [[همت]] میگمارم او بین من و همّتم حائل میشود، [[تصمیم]] میگیرم، لکن خواست او [[عزم]] مرا بر هم میزند، در چنین صورتی معلوم میشود که مدبّر غیر از من است"<ref>{{متن حدیث| بِفَسْخِ اَلْعَزْمِ، وَ نَقْضِ اَلْهِمَمِ، لَمَّا أَنْ هَمَمْتُ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَ هَمِّي، وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ اَلْقَضَاءُ عَزْمِي، فَعَلِمْتُ أَنَّ اَلْمُدَبِّرَ غَيْرِي}}؛ بحارالانوار، ج۳، ص ۴۲؛ ارشاد القلوب، ج۱، ص ۱۶۸.</ref>. | علاوه بر موارد کلی که در [[روایات]] به [[کسب معرفت]] آفاقی و انفسی تأکید شده است، [[امامان]] {{ع}} نیز به [[خداشناسی]] از این طریق [[استدلال]] کردهاند؛ چنان که از [[امیرمؤمنان]] {{ع}} سؤال شد خدایت را به چه چیز [[شناختی]]؟ [[حضرت]] در پاسخ فرمودند: "به [[سست]] شدن [[تصمیمها]] و از بین رفتن همّتها، وقتی بر کاری [[همت]] میگمارم او بین من و همّتم حائل میشود، [[تصمیم]] میگیرم، لکن خواست او [[عزم]] مرا بر هم میزند، در چنین صورتی معلوم میشود که مدبّر غیر از من است"<ref>{{متن حدیث| بِفَسْخِ اَلْعَزْمِ، وَ نَقْضِ اَلْهِمَمِ، لَمَّا أَنْ هَمَمْتُ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَ هَمِّي، وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ اَلْقَضَاءُ عَزْمِي، فَعَلِمْتُ أَنَّ اَلْمُدَبِّرَ غَيْرِي}}؛ بحارالانوار، ج۳، ص ۴۲؛ ارشاد القلوب، ج۱، ص ۱۶۸.</ref>. | ||
[[امام علی]]{{ع}} در بیانی دیگر از طریق [[آیات آفاقی]] به وجود خدا، دلیل اقامه کرده است: پس [[اندیشه]] کن در [[آفتاب]] و ماه، و درخت و [[گیاه]]، و آب و سنگ، و [[اختلاف]] [[شب]] و [[روز]]، و جوشش دریاها، و فراوانی کوهها، و بلندای قلّهها، و گوناگونی لغتها، و تفاوت زبانها، که نشانههای روشن پروردگارند. پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد، و [[تدبیر]] کننده را [[انکار]] کند! [[گمان]] کردند که آنها چون گیاهانند و زارعی ندارند، و [[اختلاف]] صورتهایشان را سازندهای نیست، بر آنچه ادعا میکنند [[حجت]] و دلیلی ندارند، آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده باشد <ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.</ref>. | [[امام علی]] {{ع}} در بیانی دیگر از طریق [[آیات آفاقی]] به وجود خدا، دلیل اقامه کرده است: پس [[اندیشه]] کن در [[آفتاب]] و ماه، و درخت و [[گیاه]]، و آب و سنگ، و [[اختلاف]] [[شب]] و [[روز]]، و جوشش دریاها، و فراوانی کوهها، و بلندای قلّهها، و گوناگونی لغتها، و تفاوت زبانها، که نشانههای روشن پروردگارند. پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد، و [[تدبیر]] کننده را [[انکار]] کند! [[گمان]] کردند که آنها چون گیاهانند و زارعی ندارند، و [[اختلاف]] صورتهایشان را سازندهای نیست، بر آنچه ادعا میکنند [[حجت]] و دلیلی ندارند، آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده باشد <ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.</ref>. | ||
توجه و [[تمسک]] به [[آیات آفاقی]] و انفسی در [[فلسفه]] و [[عرفان]] نیز مورد بحث واقع شده است که در این جا به دیدگاه [[حکیم]] متألّه [[ملاصدرا]] اکتفا میشود: [[صحیفه]] وجود عالم [[عقلی]] و فعلی [[آفرینش]]، [[کتاب]] [[خداوند متعال]] بوده و [[آیات]] آن، اعیان موجودات و صورتهای خارجی است؛ چنان که [[خداوند]] فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ فِي اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ}}<ref>«بیگمان در پیاپی آمدن شب و روز و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده نشانههایی است برای (اندیشیدن) گروهی که پرهیزگاری میورزند» سوره یونس، آیه ۶.</ref><ref>الأسفار الأربعه، ج۷، ص ۱۴؛ اسرار الآیات، ص ۱۶.</ref> و این آیات روشن آفرینش در عالم [[آفاق]] در قالب موادّ [[جسمانی]] تحقق یافتهاند، تا صاحبان [[خرد]] آنها را [[تلاوت]] کرده و در آنها [[تدبر]] نموده و از طریق آن به آیات امری عقلی که در عالم [[انفس]] و [[عقول]] [[ثابت]] است، متوجه شده و از محسوس به معقول و از [[عالم شهادت]] به [[عالم غیب]] و از [[دنیا]] به [[آخرت]] منتقل شده و با [[خدای سبحان]] [[محشور]] شوند؛ چنان که خداوند فرمود: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref><ref>الأسفار الأربعه، ج۷،ص ۱۴.</ref>. | توجه و [[تمسک]] به [[آیات آفاقی]] و انفسی در [[فلسفه]] و [[عرفان]] نیز مورد بحث واقع شده است که در این جا به دیدگاه [[حکیم]] متألّه [[ملاصدرا]] اکتفا میشود: [[صحیفه]] وجود عالم [[عقلی]] و فعلی [[آفرینش]]، [[کتاب]] [[خداوند متعال]] بوده و [[آیات]] آن، اعیان موجودات و صورتهای خارجی است؛ چنان که [[خداوند]] فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ فِي اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ}}<ref>«بیگمان در پیاپی آمدن شب و روز و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده نشانههایی است برای (اندیشیدن) گروهی که پرهیزگاری میورزند» سوره یونس، آیه ۶.</ref><ref>الأسفار الأربعه، ج۷، ص ۱۴؛ اسرار الآیات، ص ۱۶.</ref> و این آیات روشن آفرینش در عالم [[آفاق]] در قالب موادّ [[جسمانی]] تحقق یافتهاند، تا صاحبان [[خرد]] آنها را [[تلاوت]] کرده و در آنها [[تدبر]] نموده و از طریق آن به آیات امری عقلی که در عالم [[انفس]] و [[عقول]] [[ثابت]] است، متوجه شده و از محسوس به معقول و از [[عالم شهادت]] به [[عالم غیب]] و از [[دنیا]] به [[آخرت]] منتقل شده و با [[خدای سبحان]] [[محشور]] شوند؛ چنان که خداوند فرمود: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref><ref>الأسفار الأربعه، ج۷،ص ۱۴.</ref>. |