پرش به محتوا

ابوحماد جهنی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۴: خط ۴:
نام و نسبش [[عقبة بن عامر بن عبس جهنی]]، از [[جهینه]]، تیره‌ای از [[قضاعه]] است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۷۹. نسب کامل وی را بنگرید در: همو، تهذیب، ج۷، ص۲۱۶؛ تاریخ ابن یونس، ج۱، ص۳۴۵ و منابع دیگری که مصحح کتاب درباره نسب وی و اشتباهات پیش آمده در همین زمینه معرفی کرده است.</ref>. ابوحماد [[گمان]] می‌کرد از تیره معد است، ولی [[پیامبر]] به او فرمود از شاخه [[قضاعة بن مالک بن حمیر]] است<ref>ابن سعد، ج۴، ص۳۱۰.</ref>. در [[کنیه]] وی [[اختلاف]] بسیار وجود دارد. افزون بر ابوحماد<ref>ابن معین، ج۱، ص۱۶؛ دولابی، ج۱، ص۲۰۴.</ref>، ابوسعاد<ref>مزی، ج۲۰، ص۲۰۳؛ ابن حبان، ج۳، ص۲۸۰.</ref>، ابوحماذ<ref>بخاری، ج۶، ص۴۳۰.</ref>، ابوحامد، [[ابوعامر]]<ref>ابن حبان، ج۳، ص۳۸۰.</ref>، ابوعمرو<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶؛ ابن قتیبه، ص۲۷۹.</ref>، [[ابوعمار]]<ref>ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۸۳.</ref> [[ابواسید]]<ref>ابن عبد البر، ج۳، ص۱۸۳؛ ابن ابی حاتم، ج۶، ص۳۱۳.</ref>، ابوأسد<ref>ابن حبان، ج۳، ص۲۸۰؛ باجی، ج۳، ص۱۱۲۴.</ref>، [[ابوالاسود]]<ref>مزی، ج۱۳، ص۱۲۶.</ref>، ابوسعد<ref>ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۸۳.</ref> و ابوعبس<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۵؛ ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۱؛ ابن ماکولا، ج۶، ص۸۸.</ref> از جمله کنیه‌های گفته شده برای وی است.
نام و نسبش [[عقبة بن عامر بن عبس جهنی]]، از [[جهینه]]، تیره‌ای از [[قضاعه]] است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۷۹. نسب کامل وی را بنگرید در: همو، تهذیب، ج۷، ص۲۱۶؛ تاریخ ابن یونس، ج۱، ص۳۴۵ و منابع دیگری که مصحح کتاب درباره نسب وی و اشتباهات پیش آمده در همین زمینه معرفی کرده است.</ref>. ابوحماد [[گمان]] می‌کرد از تیره معد است، ولی [[پیامبر]] به او فرمود از شاخه [[قضاعة بن مالک بن حمیر]] است<ref>ابن سعد، ج۴، ص۳۱۰.</ref>. در [[کنیه]] وی [[اختلاف]] بسیار وجود دارد. افزون بر ابوحماد<ref>ابن معین، ج۱، ص۱۶؛ دولابی، ج۱، ص۲۰۴.</ref>، ابوسعاد<ref>مزی، ج۲۰، ص۲۰۳؛ ابن حبان، ج۳، ص۲۸۰.</ref>، ابوحماذ<ref>بخاری، ج۶، ص۴۳۰.</ref>، ابوحامد، [[ابوعامر]]<ref>ابن حبان، ج۳، ص۳۸۰.</ref>، ابوعمرو<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶؛ ابن قتیبه، ص۲۷۹.</ref>، [[ابوعمار]]<ref>ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۸۳.</ref> [[ابواسید]]<ref>ابن عبد البر، ج۳، ص۱۸۳؛ ابن ابی حاتم، ج۶، ص۳۱۳.</ref>، ابوأسد<ref>ابن حبان، ج۳، ص۲۸۰؛ باجی، ج۳، ص۱۱۲۴.</ref>، [[ابوالاسود]]<ref>مزی، ج۱۳، ص۱۲۶.</ref>، ابوسعد<ref>ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۸۳.</ref> و ابوعبس<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۵؛ ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۱؛ ابن ماکولا، ج۶، ص۸۸.</ref> از جمله کنیه‌های گفته شده برای وی است.


منشأ این تعدد، تصحیف یا خلط اطلاعات مربوط به وی با فرد دیگری است، زیرا اطلاعات مربوط به [[عوف بن مالک]] که [[صحابی]] [[رسول]] خداست، اشتراکاتی با وی دارد. کنیه ابوحماد و ابوعمرو و نیز تعبیر صاحب النبی{{صل}} برای هر دو به کار رفته است و هر دو ساکن [[شام]] بودند و خانه‌ای در [[دمشق]] داشتند<ref>مزی، ج۲۲، ص۴۴۳.</ref>. اشتهار بیشتر وی به ابوحماد است؛ چنان که [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۶۲.</ref> و [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۷۱.</ref> مدخل ابوحامد را به ابوحماد ارجاع داده‌اند. در [[سند]] [[حدیثی]] که از وی نقل شده، به احتمال اشتباهی رخ داده که گویی کنیه ابوحماد برای شخص دیگری است. سند - حدیث چنین است: {{عربی |".....عن عقبة بن عامر، و ابي حماد او ابي حامد الانصاري صاحبي رسول الله....."}}؛ واوِ پیش از ابوحماد و تعبیر صاحبی [[رسول الله]] که تثنیه است، نشان می‌دهد [[عقبة بن عامر]] و [[ابو حماد]] دو نفرند که بر همین مبنا [[ذهبی]]<ref>تجرید، ج۲، ص۱۶۰.</ref> و [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۷۹.</ref> مدخلی را به [[ابوحماد انصاری]] اختصاص داده‌اند. اما بی‌تردید، واو پیش از ابوحماد افزوده شده و در پی آن، به [[اشتباه]] صاحب [[رسول الله]] به تثنیه تبدیل شده است؛ چنان که در موارد دیگر، [[سند صحیح]] بدین گونه است: {{عربی|"عن عقبة بن عامر ابي حماد الانصاري - وفي نسخة أبي حامد الانصاري - صاحب رسول الله...}}"<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۷۴.</ref>. ضمن آنکه [[حدیثی]] که بعد از این [[سند]] آمده، در منابع برای [[عقبة بن عامر]] نوشته شده است<ref>احمدبن حنبل، ج۴، ص۱۴۷.</ref>.
منشأ این تعدد، تصحیف یا خلط اطلاعات مربوط به وی با فرد دیگری است، زیرا اطلاعات مربوط به [[عوف بن مالک]] که [[صحابی]] [[رسول]] خداست، اشتراکاتی با وی دارد. کنیه ابوحماد و ابوعمرو و نیز تعبیر صاحب النبی {{صل}} برای هر دو به کار رفته است و هر دو ساکن [[شام]] بودند و خانه‌ای در [[دمشق]] داشتند<ref>مزی، ج۲۲، ص۴۴۳.</ref>. اشتهار بیشتر وی به ابوحماد است؛ چنان که [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۶۲.</ref> و [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۷۱.</ref> مدخل ابوحامد را به ابوحماد ارجاع داده‌اند. در [[سند]] [[حدیثی]] که از وی نقل شده، به احتمال اشتباهی رخ داده که گویی کنیه ابوحماد برای شخص دیگری است. سند - حدیث چنین است: {{عربی |".....عن عقبة بن عامر، و ابي حماد او ابي حامد الانصاري صاحبي رسول الله....."}}؛ واوِ پیش از ابوحماد و تعبیر صاحبی [[رسول الله]] که تثنیه است، نشان می‌دهد [[عقبة بن عامر]] و [[ابو حماد]] دو نفرند که بر همین مبنا [[ذهبی]]<ref>تجرید، ج۲، ص۱۶۰.</ref> و [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۷۹.</ref> مدخلی را به [[ابوحماد انصاری]] اختصاص داده‌اند. اما بی‌تردید، واو پیش از ابوحماد افزوده شده و در پی آن، به [[اشتباه]] صاحب [[رسول الله]] به تثنیه تبدیل شده است؛ چنان که در موارد دیگر، [[سند صحیح]] بدین گونه است: {{عربی|"عن عقبة بن عامر ابي حماد الانصاري - وفي نسخة أبي حامد الانصاري - صاحب رسول الله...}}"<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۷۴.</ref>. ضمن آنکه [[حدیثی]] که بعد از این [[سند]] آمده، در منابع برای [[عقبة بن عامر]] نوشته شده است<ref>احمدبن حنبل، ج۴، ص۱۴۷.</ref>.


او به عنوان یکی از [[اصحاب]] بلندپایه [[رسول خدا]]{{صل}} شمرده شده<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۵۰۰؛ ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸؛ در تهذیب، ج۷، ص۲۱۶؛ به جای رفعاء اصحاب محمد رفقاء أصحاب محمد است.</ref> و با تعبیر "صاحب النبی" از او یاد گردیده است<ref>مزی، ج۲۰، ص۲۰۳.</ref>. بیشتر [[صحابه]] نگاران او را از [[صحابه رسول خدا]] که در [[مصر]] [[مسکن]] گزیدند<ref>خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۵۳۱.</ref> آورده و وی را ستوده‌اند. نیز از او با عنوان {{عربی | "قديم الهجرة والسابقة والصحبة"}}؛ یاد شده<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۷؛ ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۲۱۶.</ref> و ذهبی او را با اوصافی چون [[امام]]، عالم، مُقرئ، [[فصیح]]، [[فقیه]] آشنا به [[قوانین]] [[ارث]] و شاعر بلند پایه [[ستایش]] کرده است<ref>ذهبی، سیر، ج۲، ص۴۶۷.</ref>. با این حال در [[غزوات]] عصر رسول خدا{{صل}} به جز [[تبوک]]، از او یادی نشده و [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶.</ref> شرح حال او را در صحابه‌ای آورده است که پیش از [[فتح مکه]] [[مسلمان]] شدند.
او به عنوان یکی از [[اصحاب]] بلندپایه [[رسول خدا]] {{صل}} شمرده شده<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۵۰۰؛ ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸؛ در تهذیب، ج۷، ص۲۱۶؛ به جای رفعاء اصحاب محمد رفقاء أصحاب محمد است.</ref> و با تعبیر "صاحب النبی" از او یاد گردیده است<ref>مزی، ج۲۰، ص۲۰۳.</ref>. بیشتر [[صحابه]] نگاران او را از [[صحابه رسول خدا]] که در [[مصر]] [[مسکن]] گزیدند<ref>خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۵۳۱.</ref> آورده و وی را ستوده‌اند. نیز از او با عنوان {{عربی | "قديم الهجرة والسابقة والصحبة"}}؛ یاد شده<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۷؛ ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۲۱۶.</ref> و ذهبی او را با اوصافی چون [[امام]]، عالم، مُقرئ، [[فصیح]]، [[فقیه]] آشنا به [[قوانین]] [[ارث]] و شاعر بلند پایه [[ستایش]] کرده است<ref>ذهبی، سیر، ج۲، ص۴۶۷.</ref>. با این حال در [[غزوات]] عصر رسول خدا {{صل}} به جز [[تبوک]]، از او یادی نشده و [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶.</ref> شرح حال او را در صحابه‌ای آورده است که پیش از [[فتح مکه]] [[مسلمان]] شدند.


وی چون خبر آمدن [[پیامبر]] را به [[مدینه]] شنید، [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} آمد تا با آن [[حضرت]] [[بیعت]] کند. پیامبر فرمود: بیعتی به گونه بیعت اعراب بادیه‌نشین یا بیعتی همراه با [[هجرت]]؟ عقبة بن عامر [[بیعت]] کرد و در مدینه ماند<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶؛ ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۲.</ref>. براساس گزارش دیگری که خود وی نقل کرده، همراه [[دوازده تن]] برای [[دیدار]] با [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] آمدند. آن جمع [[مسئولیت]] [[حفظ]] و چرای شتران را به وی سپردند و قرار گذاشتند هرچه از رسول خدا{{صل}} فرا می‌گیرند، بدو بیاموزند. چند روزی چنین سپری شد و [[عقبه]] [[تصمیم]] گرفت خود به دیدار [[پیامبر]] برود و از آن [[حضرت]] سماع کند. چون نزد حضرت آمد، رسول خدا{{صل}} از او رو برگرداند و فرمود: یک نفر بهتر است یا [[دوازده نفر]]؟ عقبه چون [[ناراحتی]] رسول خدا{{صل}} را دید، به سوی [[یاران]] خود بازگشت<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۲۹۵.</ref>. او از [[اهل]] صُفه شمرده شده<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۶؛ ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸.</ref> و می‌گوید رسول خدا{{صل}} پس از پیشنهاد اموالی (شترانی) به آنان و استقبال اهل صُفه از این مسئله خواندن یا [[آموختن]] یک [[آیه قرآن]] را بهتر از یک شتر دانست<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۵۴؛ ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۶.</ref>. أبوحماد در [[غزوه تبوک]] شرکت داشت و مسئولیت چرای [[چارپایان]] به عهده وی و دوستش بود<ref>طبرانی، ج۱۷، ص۳۴۳.</ref>. واقدی<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۱۵.</ref> نیز از [[عقبة بن عامر]] نامی در [[تبوک]] یاد می‌کند که می‌تواند ابوحماد مورد نظر ما باشد. عقبة بن عامر روزی [[دست]] رسول خدا{{صل}} را گرفت و از [[نجات]] [[مؤمن]] پرسید، آن حضرت به [[حفظ زبان]] و [[گریه]] بر [[گناهان]] سفارش کرد<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۶.</ref>. وی در سفری مرکب رسول خدا{{صل}} را می‌راند. آن حضرت از وی خواست سوار مرکب شود و خود پیاده شد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۴.</ref> و برای او سه [[سوره]] بهتری ([[اخلاص]]، فلق و [[الناس]]) را که در [[تورات]]، [[انجیل]]، زبورو [[قرآن]] بود، خواند و به وی سفارش کرد هیچ گاه آنها را فراموش نکند و هنگام [[خواب]] قرائت نماید که عقبه نیز به آن پایبند ماند<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۶.</ref>، بار دیگر عقبه، دست پیامبر{{صل}} را گرفت و از [[بهترین]] [[اعمال]] پرسید. آن حضرت، پیوند با کسی که رابط را قطع کرده، [[بخشش]] و دادن به کسی که ([[آدمی]] را) [[محروم]] ساخته و گذشت از کسی که در [[حق]] [[انسان]] [[ستم]] کرده را برشمرد<ref>احمدبن حنبل، ج۴، ص۱۴۸.</ref>. روزی نیز همراه [[رسول خدا]]{{صل}} بود که باد [[تندی]] وزید و هوا تاریک شد. آن [[حضرت]] [[سوره ناس]] و فلق را خواند و آنها را [[بهترین]] [[تعویذ]] دانست و به [[عقبه]] نیز سفارش کرد این [[سوره‌ها]] را بخواند<ref>طبرانی، ج۱۷، ص۳۴۵.</ref>. [[عقبة بن عامر]] در [[فراگیری قرآن]] کوشا بود، در جلسات [[قرآن]] حضور می‌یافت<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۵۳.</ref> و در فرصت‌های مختلف از [[پیامبر]] درخواست [[قرائت قرآن]] می‌کرد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۹.</ref>. گاه نیز سؤالاتی در این زمینه می‌پرسید<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۵۱.</ref>. دو نفر [[نزاع]] داشتند و نزد رسول خدا{{صل}} آمدند. آن حضرت از عقبه خواست میان آنان [[قضاوت]] و [[داوری]] کند، ولی او [[امتناع]] کرد و رسول خدا{{صل}} را سزاوار و مقدم برای این کار دانست. پیامبر{{صل}} از او خواست میان آنان قضاوت کند و بدو فرمود: اگر در قضاوت به حق رسیدی، ده [[حسنه]] خواهی داشت و اگر به [[خطا]] رفتی، تنها یک حسنه برای تو نوشته می‌شود<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۷.</ref>. پیامبر{{صل}} گوسفندانی به وی داد که برای [[قربانی کردن]] به [[صحابه]] دهد. چون گوسفندی باقی ماند، حضرت از او خواست خودش آن را [[قربانی]] کند<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۹؛ ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۸۷.</ref>. بنا بر روایتی، وی با عنوان جمع کننده [[زکات]] از سوی رسول خدا{{صل}} [[مأمور]] شد و از آن حضرت اجازه گرفت از [[صدقات]] [[مصرف]] کند<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۵ و ۱۵۷.</ref>. [[بلاذری]]<ref>أنساب، ج۲، ص۱۳۴.</ref> او را در زمره کسانی شمرده که [[کتابت]] می‌دانستند، ولی برخی به [[اشتباه]] او را از کاتبان رسول خدا{{صل}} دانسته و به نامه‌ای از پیامبر که [[ابن سعد]] آن را آورده و در انتهای آن نام عقبه است، [[استشهاد]] کرده‌اند. [[احمدی میانجی]]<ref>میانجی، ج۱، ص۱۸۰.</ref> این سخن را صحیح ندانسته و کاتب یاد شده را بر اساس [[نسخ]] موجود طبقات، [[علاء]] بن [[عقبه]] ذکر کرده است.
وی چون خبر آمدن [[پیامبر]] را به [[مدینه]] شنید، [[خدمت]] رسول خدا {{صل}} آمد تا با آن [[حضرت]] [[بیعت]] کند. پیامبر فرمود: بیعتی به گونه بیعت اعراب بادیه‌نشین یا بیعتی همراه با [[هجرت]]؟ عقبة بن عامر [[بیعت]] کرد و در مدینه ماند<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶؛ ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۲.</ref>. براساس گزارش دیگری که خود وی نقل کرده، همراه [[دوازده تن]] برای [[دیدار]] با [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مدینه]] آمدند. آن جمع [[مسئولیت]] [[حفظ]] و چرای شتران را به وی سپردند و قرار گذاشتند هرچه از رسول خدا {{صل}} فرا می‌گیرند، بدو بیاموزند. چند روزی چنین سپری شد و [[عقبه]] [[تصمیم]] گرفت خود به دیدار [[پیامبر]] برود و از آن [[حضرت]] سماع کند. چون نزد حضرت آمد، رسول خدا {{صل}} از او رو برگرداند و فرمود: یک نفر بهتر است یا [[دوازده نفر]]؟ عقبه چون [[ناراحتی]] رسول خدا {{صل}} را دید، به سوی [[یاران]] خود بازگشت<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۲۹۵.</ref>. او از [[اهل]] صُفه شمرده شده<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۶؛ ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸.</ref> و می‌گوید رسول خدا {{صل}} پس از پیشنهاد اموالی (شترانی) به آنان و استقبال اهل صُفه از این مسئله خواندن یا [[آموختن]] یک [[آیه قرآن]] را بهتر از یک شتر دانست<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۵۴؛ ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۶.</ref>. أبوحماد در [[غزوه تبوک]] شرکت داشت و مسئولیت چرای [[چارپایان]] به عهده وی و دوستش بود<ref>طبرانی، ج۱۷، ص۳۴۳.</ref>. واقدی<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۱۵.</ref> نیز از [[عقبة بن عامر]] نامی در [[تبوک]] یاد می‌کند که می‌تواند ابوحماد مورد نظر ما باشد. عقبة بن عامر روزی [[دست]] رسول خدا {{صل}} را گرفت و از [[نجات]] [[مؤمن]] پرسید، آن حضرت به [[حفظ زبان]] و [[گریه]] بر [[گناهان]] سفارش کرد<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۶.</ref>. وی در سفری مرکب رسول خدا {{صل}} را می‌راند. آن حضرت از وی خواست سوار مرکب شود و خود پیاده شد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۴.</ref> و برای او سه [[سوره]] بهتری ([[اخلاص]]، فلق و [[الناس]]) را که در [[تورات]]، [[انجیل]]، زبورو [[قرآن]] بود، خواند و به وی سفارش کرد هیچ گاه آنها را فراموش نکند و هنگام [[خواب]] قرائت نماید که عقبه نیز به آن پایبند ماند<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۶.</ref>، بار دیگر عقبه، دست پیامبر {{صل}} را گرفت و از [[بهترین]] [[اعمال]] پرسید. آن حضرت، پیوند با کسی که رابط را قطع کرده، [[بخشش]] و دادن به کسی که ([[آدمی]] را) [[محروم]] ساخته و گذشت از کسی که در [[حق]] [[انسان]] [[ستم]] کرده را برشمرد<ref>احمدبن حنبل، ج۴، ص۱۴۸.</ref>. روزی نیز همراه [[رسول خدا]] {{صل}} بود که باد [[تندی]] وزید و هوا تاریک شد. آن [[حضرت]] [[سوره ناس]] و فلق را خواند و آنها را [[بهترین]] [[تعویذ]] دانست و به [[عقبه]] نیز سفارش کرد این [[سوره‌ها]] را بخواند<ref>طبرانی، ج۱۷، ص۳۴۵.</ref>. [[عقبة بن عامر]] در [[فراگیری قرآن]] کوشا بود، در جلسات [[قرآن]] حضور می‌یافت<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۵۳.</ref> و در فرصت‌های مختلف از [[پیامبر]] درخواست [[قرائت قرآن]] می‌کرد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۹.</ref>. گاه نیز سؤالاتی در این زمینه می‌پرسید<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۵۱.</ref>. دو نفر [[نزاع]] داشتند و نزد رسول خدا {{صل}} آمدند. آن حضرت از عقبه خواست میان آنان [[قضاوت]] و [[داوری]] کند، ولی او [[امتناع]] کرد و رسول خدا {{صل}} را سزاوار و مقدم برای این کار دانست. پیامبر {{صل}} از او خواست میان آنان قضاوت کند و بدو فرمود: اگر در قضاوت به حق رسیدی، ده [[حسنه]] خواهی داشت و اگر به [[خطا]] رفتی، تنها یک حسنه برای تو نوشته می‌شود<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۷.</ref>. پیامبر {{صل}} گوسفندانی به وی داد که برای [[قربانی کردن]] به [[صحابه]] دهد. چون گوسفندی باقی ماند، حضرت از او خواست خودش آن را [[قربانی]] کند<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۹؛ ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۸۷.</ref>. بنا بر روایتی، وی با عنوان جمع کننده [[زکات]] از سوی رسول خدا {{صل}} [[مأمور]] شد و از آن حضرت اجازه گرفت از [[صدقات]] [[مصرف]] کند<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۵ و ۱۵۷.</ref>. [[بلاذری]]<ref>أنساب، ج۲، ص۱۳۴.</ref> او را در زمره کسانی شمرده که [[کتابت]] می‌دانستند، ولی برخی به [[اشتباه]] او را از کاتبان رسول خدا {{صل}} دانسته و به نامه‌ای از پیامبر که [[ابن سعد]] آن را آورده و در انتهای آن نام عقبه است، [[استشهاد]] کرده‌اند. [[احمدی میانجی]]<ref>میانجی، ج۱، ص۱۸۰.</ref> این سخن را صحیح ندانسته و کاتب یاد شده را بر اساس [[نسخ]] موجود طبقات، [[علاء]] بن [[عقبه]] ذکر کرده است.


وی پس از [[درگذشت پیامبر]]، حضور فعال‌تری در حوادث داشت. در فتوح [[شام]] و [[مصر]] شرکت کرد<ref>ابن سعد، ج۷، ص۳۴۵.</ref> و به عنوان پیک ([[برید]]) خبر [[فتح]] شام را به [[عمر]] رساند<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۸۷؛ ذهبی، سیر، ج۲، ص۴۶۷.</ref>. وی می‌گوید [[روز]] جمعه‌ای از شام خارج شده و روز جمعه‌ای به [[مدینه]] رسیدم. عمر گفت: آیا کفش‌هایت را از پا در آورده‌ای، جواب منفی دادم. گفت: موافق [[سنت]] عمل کرده‌ای<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۸۷؛ ذهبی، سیر، ج۲، ص۴۶۷.</ref>. او پس از [[فتح مصر]]، خانه‌ای برای خود در آنجا ساخت و بعدها از [[معاویه]] تقاضای زمین‌های اطراف آن را کرد که با آن موافقت شد. این [[سرزمین]] معروف به "منه عقبه" گشت که در "جیزه [[فسطاط]]" مصر بود<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۶؛ یاقوت مدخلی با عنوان «منیه عقبه» ندارد.</ref>.
وی پس از [[درگذشت پیامبر]]، حضور فعال‌تری در حوادث داشت. در فتوح [[شام]] و [[مصر]] شرکت کرد<ref>ابن سعد، ج۷، ص۳۴۵.</ref> و به عنوان پیک ([[برید]]) خبر [[فتح]] شام را به [[عمر]] رساند<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۸۷؛ ذهبی، سیر، ج۲، ص۴۶۷.</ref>. وی می‌گوید [[روز]] جمعه‌ای از شام خارج شده و روز جمعه‌ای به [[مدینه]] رسیدم. عمر گفت: آیا کفش‌هایت را از پا در آورده‌ای، جواب منفی دادم. گفت: موافق [[سنت]] عمل کرده‌ای<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۸۷؛ ذهبی، سیر، ج۲، ص۴۶۷.</ref>. او پس از [[فتح مصر]]، خانه‌ای برای خود در آنجا ساخت و بعدها از [[معاویه]] تقاضای زمین‌های اطراف آن را کرد که با آن موافقت شد. این [[سرزمین]] معروف به "منه عقبه" گشت که در "جیزه [[فسطاط]]" مصر بود<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۶؛ یاقوت مدخلی با عنوان «منیه عقبه» ندارد.</ref>.
خط ۱۴: خط ۱۴:
ابوحماد صدایی [[نیکو]] برای [[قرائت قرآن]] داشت و چون نزد عمر [[قرآن]] خواند، عمر گریست<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۲۹۹؛ ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸.</ref>. وی همچنین یکی از جمع کنندگان قرآن بود که مصحفش متفاوت از [[مصحف]] [[عثمان]] بود. این مصحف که به خط خود [[عقبة بن عامر]] بود (و فی آخره بخطه و کتب عقبة بن عامر بیده) تا [[زمان]] [[ابن یونس مصری]] وجود داشت و [[علما]] هیچ شکی در اینکه مصحف عقبة بن عامر است نداشتند<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۷؛ ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۲۱۶.</ref>. او افزون بر قرائت قرآن، در نقل [[حدیث]] نیز فعال و از جمله کسانی بود که عمر آنها را گرد آورده و از پراکندن [[احادیث]] در مناطق دوردست برحذر داشت. آنان نیز تا زمانی که عمر زنده بود، به سفارش وی پایبند بودند و از او جدا نشدند<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۵۰۰.</ref>.
ابوحماد صدایی [[نیکو]] برای [[قرائت قرآن]] داشت و چون نزد عمر [[قرآن]] خواند، عمر گریست<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۲۹۹؛ ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸.</ref>. وی همچنین یکی از جمع کنندگان قرآن بود که مصحفش متفاوت از [[مصحف]] [[عثمان]] بود. این مصحف که به خط خود [[عقبة بن عامر]] بود (و فی آخره بخطه و کتب عقبة بن عامر بیده) تا [[زمان]] [[ابن یونس مصری]] وجود داشت و [[علما]] هیچ شکی در اینکه مصحف عقبة بن عامر است نداشتند<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۷؛ ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۲۱۶.</ref>. او افزون بر قرائت قرآن، در نقل [[حدیث]] نیز فعال و از جمله کسانی بود که عمر آنها را گرد آورده و از پراکندن [[احادیث]] در مناطق دوردست برحذر داشت. آنان نیز تا زمانی که عمر زنده بود، به سفارش وی پایبند بودند و از او جدا نشدند<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۵۰۰.</ref>.


بنا بر برخی گزارش‌ها، او در [[صفین]] همراه معاویه بود<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶؛ ابن قتیبه، ص۲۷۹؛ ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸.</ref>. با این حال منقری<ref>منقری، ص۵۰۷.</ref> او را یکی از [[یاران امام علی]]{{ع}} دانسته است که به عنوان [[شاهد]]، [[نامه]] [[تحکیم]] را [[امضا]] کردند. حوادث بعدی زندگانی وی، از جمله پذیرش [[فرمانداری]] [[مصر]] از سوی [[معاویه]]، گزارش اول را [[تأیید]] می‌کند. او پس از [[مرگ]] [[برادر]] معاویه، [[عتبة بن ابی سفیان]] در سال ۴۴، [[حکمرانی]] مصر را از سوی معاویه پذیرفت<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۶؛ مزی، ج۲۰، ص۲۰۳؛ ابن ابی حائم، ج۶، ص۳۱۳.</ref>. ابن یونس و [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۱.</ref> تعبیر ولی الجند دارند. کندی [[نماز]] و [[خراج]] مصر را به عهده وی ذکر می‌کند<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۲۱۶.</ref>. گزارشی حکایت از این دارد که وی برای [[امامت جماعت]] [[کراهت]] داشت و به [[حدیثی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} که [[اشتباه]] و نقصان در [[نماز جماعت]] را به عهده [[امام]] و نه [[مأموم]] می‌دانست استناد می‌کرد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۵۴؛ ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۹.</ref> که این ماجرا باید پیش از فرمانداری وی باشد. او دو سال و سه ماه در سمت فرمانداری مصر باقی بود<ref>ابن عساکر، ج۳۰، ص۵۰۱.</ref> و چون معاویه [[تصمیم]] به برکناری‌اش گرفت، او را به بهانه‌ای به [[جنگ]] دریایی فرستاد<ref>ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸.</ref> و [[مسلمة بن مخلد]] را به [[ولایت]] مصر گماشت. [[عقبه]] پس از حرکت، متوجه [[عزل]] خود شد و این [[اقدام]] را به دور از [[انصاف]] دانست<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۶.</ref>. عزل وی از [[امارت مصر]]، در [[ربیع الاول]] [[سال]] ۴۷ بود<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۲۱۶.</ref>. [[ابوایوب انصاری]] بدو به خاطر اینکه نماز [[مغرب]] را به تأخیر انداخت، [[اعتراض]] کرد و گفت: [[مردم]] [[گمان]] می‌کنند نماز [[پیامبر]] نیز اینگونه بوده است؛ زیرا تو [[حضرت]] را دیده‌ای و با او بوده‌ای. او نیز علت تأخیر را مشغله کاری ذکر کرد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۷.</ref>؛ چنان که خود می‌گفت: در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} پیش از مغرب دو رکعت نماز می‌گزاردیم، ولی اینکه به خاطر مشغله، [[توفیق]] چنین عملی نداریم<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۵۵.</ref>.
بنا بر برخی گزارش‌ها، او در [[صفین]] همراه معاویه بود<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶؛ ابن قتیبه، ص۲۷۹؛ ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸.</ref>. با این حال منقری<ref>منقری، ص۵۰۷.</ref> او را یکی از [[یاران امام علی]] {{ع}} دانسته است که به عنوان [[شاهد]]، [[نامه]] [[تحکیم]] را [[امضا]] کردند. حوادث بعدی زندگانی وی، از جمله پذیرش [[فرمانداری]] [[مصر]] از سوی [[معاویه]]، گزارش اول را [[تأیید]] می‌کند. او پس از [[مرگ]] [[برادر]] معاویه، [[عتبة بن ابی سفیان]] در سال ۴۴، [[حکمرانی]] مصر را از سوی معاویه پذیرفت<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۶؛ مزی، ج۲۰، ص۲۰۳؛ ابن ابی حائم، ج۶، ص۳۱۳.</ref>. ابن یونس و [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۱.</ref> تعبیر ولی الجند دارند. کندی [[نماز]] و [[خراج]] مصر را به عهده وی ذکر می‌کند<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۲۱۶.</ref>. گزارشی حکایت از این دارد که وی برای [[امامت جماعت]] [[کراهت]] داشت و به [[حدیثی]] از [[رسول خدا]] {{صل}} که [[اشتباه]] و نقصان در [[نماز جماعت]] را به عهده [[امام]] و نه [[مأموم]] می‌دانست استناد می‌کرد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۵۴؛ ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۹.</ref> که این ماجرا باید پیش از فرمانداری وی باشد. او دو سال و سه ماه در سمت فرمانداری مصر باقی بود<ref>ابن عساکر، ج۳۰، ص۵۰۱.</ref> و چون معاویه [[تصمیم]] به برکناری‌اش گرفت، او را به بهانه‌ای به [[جنگ]] دریایی فرستاد<ref>ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸.</ref> و [[مسلمة بن مخلد]] را به [[ولایت]] مصر گماشت. [[عقبه]] پس از حرکت، متوجه [[عزل]] خود شد و این [[اقدام]] را به دور از [[انصاف]] دانست<ref>ابن یونس، ج۱، ص۳۴۶.</ref>. عزل وی از [[امارت مصر]]، در [[ربیع الاول]] [[سال]] ۴۷ بود<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۲۱۶.</ref>. [[ابوایوب انصاری]] بدو به خاطر اینکه نماز [[مغرب]] را به تأخیر انداخت، [[اعتراض]] کرد و گفت: [[مردم]] [[گمان]] می‌کنند نماز [[پیامبر]] نیز اینگونه بوده است؛ زیرا تو [[حضرت]] را دیده‌ای و با او بوده‌ای. او نیز علت تأخیر را مشغله کاری ذکر کرد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۷.</ref>؛ چنان که خود می‌گفت: در [[زمان رسول خدا]] {{صل}} پیش از مغرب دو رکعت نماز می‌گزاردیم، ولی اینکه به خاطر مشغله، [[توفیق]] چنین عملی نداریم<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۵۵.</ref>.


وی که موهایش را با رنگ سیاه رنگ می‌کرد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶؛ ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۱؛ ابن حبان، ج۳، ص۲۸۰.</ref> [[عشق]] و علاقه فراوانی به [[تیراندازی]] داشت و به عنوان یکی از تیراندازان از او یاد می‌شود<ref>ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸.</ref>. تمرین تیراندازی، کار هر [[روز]] او بود. وقتی کسی که همراهش به تیراندازی می‌آمد خسته می‌شد، برای وی [[حدیث]] [[رسول خدا]]{{صل}} می‌خواند که برای یک تیر، سه نفر وارد [[بهشت]] می‌شوند که یکی از آنها، تیرانداز است<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۷.</ref>. هنگام [[مرگ]] نیز هفتاد و اندی کمان با تیرهایش داشت که برای استفاده آنها در [[راه خدا]] [[وصیت]] کرد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۸.</ref>. از او احادیثی درباره تیراندازی باقی مانده است<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۴.</ref>. براساس گزارشی داستانی، در خوابی که یکی از دوستانش دید، بدو سفارش شد به [[عقبه]] [[وعده]] [[دوزخ]] دهد. چون این [[خواب]] را به او گفتند، عقبه آن را [[شیطان]] دانست. [[دوست]] عقبه دوباره آن فرد را در خواب دید و سخن عقبه را بدو گفتند. آن فرد سخن عقبه را [[تأیید]] کرد و گفت: هر تیری که وی می‌اندازد، به صورت و چشم‌های من اصابت می‌کند<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۸.</ref>.
وی که موهایش را با رنگ سیاه رنگ می‌کرد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶؛ ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۱؛ ابن حبان، ج۳، ص۲۸۰.</ref> [[عشق]] و علاقه فراوانی به [[تیراندازی]] داشت و به عنوان یکی از تیراندازان از او یاد می‌شود<ref>ذهبی، سیر، ج۶، ص۴۶۸.</ref>. تمرین تیراندازی، کار هر [[روز]] او بود. وقتی کسی که همراهش به تیراندازی می‌آمد خسته می‌شد، برای وی [[حدیث]] [[رسول خدا]] {{صل}} می‌خواند که برای یک تیر، سه نفر وارد [[بهشت]] می‌شوند که یکی از آنها، تیرانداز است<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۷.</ref>. هنگام [[مرگ]] نیز هفتاد و اندی کمان با تیرهایش داشت که برای استفاده آنها در [[راه خدا]] [[وصیت]] کرد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۸.</ref>. از او احادیثی درباره تیراندازی باقی مانده است<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۴.</ref>. براساس گزارشی داستانی، در خوابی که یکی از دوستانش دید، بدو سفارش شد به [[عقبه]] [[وعده]] [[دوزخ]] دهد. چون این [[خواب]] را به او گفتند، عقبه آن را [[شیطان]] دانست. [[دوست]] عقبه دوباره آن فرد را در خواب دید و سخن عقبه را بدو گفتند. آن فرد سخن عقبه را [[تأیید]] کرد و گفت: هر تیری که وی می‌اندازد، به صورت و چشم‌های من اصابت می‌کند<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۸.</ref>.


می‌گویند دو [[خانه]] داشت: خانه‌ای در [[دمشق]] در "قنطره سنان" از نواحی "باب [[توما]]"<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۸۷؛ مزی، ج۲۰، ص۲۰۳؛ ذهبی، سیر، ج۲، ص۴۶۷.</ref> که باید [[منزل]] وی پیش از انتقال همیشگی به [[مصر]] بوده باشد، و خانه‌ای در مصر<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶.</ref> که این خانه و [[اموال]] موقوفه آن تا اوایل [[قرن سوم]] باقی بود<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۰.</ref>.
می‌گویند دو [[خانه]] داشت: خانه‌ای در [[دمشق]] در "قنطره سنان" از نواحی "باب [[توما]]"<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۸۷؛ مزی، ج۲۰، ص۲۰۳؛ ذهبی، سیر، ج۲، ص۴۶۷.</ref> که باید [[منزل]] وی پیش از انتقال همیشگی به [[مصر]] بوده باشد، و خانه‌ای در مصر<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۶.</ref> که این خانه و [[اموال]] موقوفه آن تا اوایل [[قرن سوم]] باقی بود<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۴۹۰.</ref>.
خط ۲۲: خط ۲۲:
از او [[احادیث]] بسیاری به جا مانده است. [[احمد بن حنبل]]<ref>مسند، ج۴، ص۱۵۹-۱۴۳، هفده صفحه رحلی.</ref> و [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۱.</ref> تعدادی از احادیث وی را آورده‌اند و [[ذهبی]]<ref>سیر، ج۶، ص۴۶۸.</ref> در [[مسند]] بَقی بن مَخلد برای وی ۵۵ حدیث یافته است. [[راویان]] بسیاری از جمله [[جابر بن عبدالله انصاری]] و [[حسن بصری]] از او [[روایت]] می‌کنند<ref>مزی، ج۲۰، ص۲۰۳.</ref>. او [[حدیثی]] از [[پیامبر]] بدین مضمون نقل کرده است: هر کس بر [[خطا]] و [[اشتباه]] مؤمنی [[آگاهی]] یافت و آن را پوشاند، مانند آن است که نوزاد زنده به [[گور]] شده‌ای را [[احیا]] کرده باشد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۷؛ ابن اثیر، ج۶، ص۶۲؛ ابن حجر، ج۷، ص۷۱.</ref>.
از او [[احادیث]] بسیاری به جا مانده است. [[احمد بن حنبل]]<ref>مسند، ج۴، ص۱۵۹-۱۴۳، هفده صفحه رحلی.</ref> و [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۱.</ref> تعدادی از احادیث وی را آورده‌اند و [[ذهبی]]<ref>سیر، ج۶، ص۴۶۸.</ref> در [[مسند]] بَقی بن مَخلد برای وی ۵۵ حدیث یافته است. [[راویان]] بسیاری از جمله [[جابر بن عبدالله انصاری]] و [[حسن بصری]] از او [[روایت]] می‌کنند<ref>مزی، ج۲۰، ص۲۰۳.</ref>. او [[حدیثی]] از [[پیامبر]] بدین مضمون نقل کرده است: هر کس بر [[خطا]] و [[اشتباه]] مؤمنی [[آگاهی]] یافت و آن را پوشاند، مانند آن است که نوزاد زنده به [[گور]] شده‌ای را [[احیا]] کرده باشد<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۴۷؛ ابن اثیر، ج۶، ص۶۲؛ ابن حجر، ج۷، ص۷۱.</ref>.


[[مرگ]] وی سال ۵۸<ref>خلیفة بن خیاط، التاریخ، ص۱۷۱؛ ابن یونس، ج۱، ص۳۴۷؛ ابن عساکر، ج۴۰، ص۵۰۲.</ref> در [[مصر]] فرا رسید<ref>باجی، ج۳، ص۱۱۲۴.</ref> و در [[قبرستان]] مقطم [[دفن]] شد<ref>ابن سعد، ج۷، ص۳۴۵؛ ابن یونس، ج۱، ص۳۲۷؛ مزی، ج۲۰، ص۲۰۳.</ref>. اما برخی، مرگ وی را در [[شام]] ذکر کرده‌اند<ref>باجی، ج۳، ص۱۱۲۴.</ref>. [[سخن]] [[حرملة بن عمران]] که [[قبر]] وی را در مُقَطّم دیده است<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۵۰۲.</ref> نظر اول را [[تأیید]] می‌کند؛ البته [[نووی]]، قبر وی را در قرافه مصر مشهور و معروف می‌داند<ref>نووی، ج۱۲، ص۱۱۲؛ بنا بر نظر برخی این مقبره بعدها بر اساس خوابی یافت شده است؛ الفتنی، ص۲۲۰؛ العجلونی، ج۲، ص۴۰۳.</ref>. زرکلی<ref>زرکلی، ج۴، ص۲۴۰.</ref> نیز مسجدی با نام "[[مسجد]] [[عقبة بن عامر]]" در قاهره نام می‌برد که [[مقبره]] [[عقبه]] کنار آن است. درگذشت وی در سال ۵۲ صحیح نیست<ref>ر. ک: حاکم، ج۳، ص۴۶۷.</ref> و به احتمال منشأ آن، تصحیف میان "ثمان" و "اثنین" است. خلیفة بن خیاط در التاریخ<ref>خلیفه بن خیاط، ص۱۴۹.</ref> از جمله [[اصحاب امام علی]] که در [[نهروان]] در سال ۳۸ به [[شهادت]] رسیدند، [[ابونعیم]]<ref>در تهذیب، ج۷، ص۱۷۷: ابوعامر.</ref> [[عقبة بن عامر جهنی]] را نام برده که اگر اشتباهی نشده باشد، قاعدتاً باید فرد دیگری غیر از صاحب ترجمه باشد<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۲۱۷؛ ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۸۳؛ نسیز این اشتباه خلیفة بن خیاط را تذکر داده است.</ref>. این فرد ناشناخته، می‌تواند همان کسی باشد که منقری<ref>منقری، ص۵۰۷.</ref> او را یکی از [[یاران امام علی]]{{ع}} می‌داند که به عنوان [[شاهد]]، [[نامه]] [[تحکیم]] را [[امضا]] کردند؛ هرچند برای امضای چنین [[پیمان]] مهمی، باید فرد شناخته شده‌ای آن را امضا می‌کرد، چنانکه شخصی با همین نام، در [[خلافت]] [[عبدالملک بن مروان]] دیده شده که برای [[مردم]] [[حدیث]] می‌گفته است که باید فرد دیگری غیر از [[عقبة بن عامر]] مورد نظر ما باشد<ref>حاکم، ج۳، ص۴۶۸؛ ابن عساکر، ج۴۰، ص۵۰۲.</ref> یا در گزارش زمان‌ها اشتباهی رخ داده باشد.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوحماد جهنی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۲۴۷-۲۵۰.</ref>
[[مرگ]] وی سال ۵۸<ref>خلیفة بن خیاط، التاریخ، ص۱۷۱؛ ابن یونس، ج۱، ص۳۴۷؛ ابن عساکر، ج۴۰، ص۵۰۲.</ref> در [[مصر]] فرا رسید<ref>باجی، ج۳، ص۱۱۲۴.</ref> و در [[قبرستان]] مقطم [[دفن]] شد<ref>ابن سعد، ج۷، ص۳۴۵؛ ابن یونس، ج۱، ص۳۲۷؛ مزی، ج۲۰، ص۲۰۳.</ref>. اما برخی، مرگ وی را در [[شام]] ذکر کرده‌اند<ref>باجی، ج۳، ص۱۱۲۴.</ref>. [[سخن]] [[حرملة بن عمران]] که [[قبر]] وی را در مُقَطّم دیده است<ref>ابن عساکر، ج۴۰، ص۵۰۲.</ref> نظر اول را [[تأیید]] می‌کند؛ البته [[نووی]]، قبر وی را در قرافه مصر مشهور و معروف می‌داند<ref>نووی، ج۱۲، ص۱۱۲؛ بنا بر نظر برخی این مقبره بعدها بر اساس خوابی یافت شده است؛ الفتنی، ص۲۲۰؛ العجلونی، ج۲، ص۴۰۳.</ref>. زرکلی<ref>زرکلی، ج۴، ص۲۴۰.</ref> نیز مسجدی با نام "[[مسجد]] [[عقبة بن عامر]]" در قاهره نام می‌برد که [[مقبره]] [[عقبه]] کنار آن است. درگذشت وی در سال ۵۲ صحیح نیست<ref>ر. ک: حاکم، ج۳، ص۴۶۷.</ref> و به احتمال منشأ آن، تصحیف میان "ثمان" و "اثنین" است. خلیفة بن خیاط در التاریخ<ref>خلیفه بن خیاط، ص۱۴۹.</ref> از جمله [[اصحاب امام علی]] که در [[نهروان]] در سال ۳۸ به [[شهادت]] رسیدند، [[ابونعیم]]<ref>در تهذیب، ج۷، ص۱۷۷: ابوعامر.</ref> [[عقبة بن عامر جهنی]] را نام برده که اگر اشتباهی نشده باشد، قاعدتاً باید فرد دیگری غیر از صاحب ترجمه باشد<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۲۱۷؛ ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۸۳؛ نسیز این اشتباه خلیفة بن خیاط را تذکر داده است.</ref>. این فرد ناشناخته، می‌تواند همان کسی باشد که منقری<ref>منقری، ص۵۰۷.</ref> او را یکی از [[یاران امام علی]] {{ع}} می‌داند که به عنوان [[شاهد]]، [[نامه]] [[تحکیم]] را [[امضا]] کردند؛ هرچند برای امضای چنین [[پیمان]] مهمی، باید فرد شناخته شده‌ای آن را امضا می‌کرد، چنانکه شخصی با همین نام، در [[خلافت]] [[عبدالملک بن مروان]] دیده شده که برای [[مردم]] [[حدیث]] می‌گفته است که باید فرد دیگری غیر از [[عقبة بن عامر]] مورد نظر ما باشد<ref>حاکم، ج۳، ص۴۶۸؛ ابن عساکر، ج۴۰، ص۵۰۲.</ref> یا در گزارش زمان‌ها اشتباهی رخ داده باشد.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوحماد جهنی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۲۴۷-۲۵۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش