پرش به محتوا

ابوسروعه نوفلی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۴: خط ۴:
نام او [[عقبة بن حارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف قرشی نوفلی]]<ref>طبرانی، ج۱۷، ص۳۵۱؛ حاکم نیشابوری، ج۳، ص۴۳۲.</ref> و از اهالی [[مکه]] است. در اینکه ابوسروعه [[کنیه]] کیست، [[اختلاف]] است<ref>ابن حجر، ج۲، ص۲۲۶.</ref>. برخی ابو سروعه را [[برادر]] عقبة بن حارث دانسته‌اند که این قول نسب‌شناسان است<ref>ابن عبد البر، ج۳، ص۱۸۲.</ref> و به نقل [[ابن حجر]]<ref>ج۴، ص۴۲۷ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷.</ref> ابواحمد عسکری نیز همین نظر را صحیح دانسته است. برخی مانند [[مصعب زبیری]]، ابوسروعه را برادر [[مادری]] عقبة بن حارث دانسته‌اند<ref>ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷؛ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۲۷۹.</ref>، اما [[اهل حدیث]]<ref>ابن عبد البر، ج۳، ص۱۸۲؛ ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷.</ref> و بیشتر کسانی که از ابوسروعه نام برده‌اند، او را کنیة عقبة بن حارث بن عامر می‌دانند<ref>عبد الرزاق صنعانی، ج۹، ص۲۳۲؛ بخاری، ج۶، ص۴۳۰؛ ابن حبان، مشاهیر، ص۶۴.</ref>. ابن عبدالبر<ref>ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۸۲.</ref> با استناد به قول [[جابر بن عبدالله انصاری]] که گفته است: [[خبیب]] را، ابوسروعه عقبة بن حارث بن عامر بن نوفل به [[قتل]] رساند، صحیح‌ترین اقوال را در نام ابوسروعه، عقبة بن حارث دانسته است. نام [[مادر]] ابوسروعه، [[خدیجه]] یا اُمامه، دختر [[عیاض بن رافع]] است که از تیره [[خزاعه]] [[قبیله]] [[اسلم]] بود<ref>ابن سعد، ج۶، ص۶.</ref>. پدرش حارث، جزو [[اطعام]] کنندگان [[مشرکان]] در [[روز]] [[بدر]] به شمار می‌آمد<ref>ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۲۷۹.</ref> که همان روز کشته شد<ref>ابن سعد، ج۲، ص۱۳.</ref>. [[حجیر بن ابی اهاب تمیمی]]، دایی و پسر عموی ابوسروه، [[خبیب بن عدی]] را که در حادثه [[رجیع]] - [[سال سوم هجری]] به [[اسارت]] [[قبایل]] [[عضل]] و قاره درآمده بود، به هشتاد مثقال طلا یا پنجاه شتر<ref>واقدی، ج۱، ص۳۵۷.</ref> خرید و ابوسروعه او را به ازای [[خون]] پدرش که در بدر کشته شده بود، کشت<ref>ابن هشام، ج۳، ص۱۸۰؛ ابن سعد، ج۲، ص۴۳؛ طبری، ج۲، ص۵۳۹.</ref>. [[ابواهاب]] - دایی ابوسروعه. و حارث، [[پدر]] ابوسروعه، در [[جاهلیت]] به دزدیدن [[اموال]] [[کعبه]] متهم بودند<ref>طبری، ج۲، ص۲۸۶.</ref>. ابو سروعه از [[مسلمانان]] [[فتح مکه]] - [[مسلمة]] الفتح - است<ref>ابن عبدالبر، ج۲، ص۱۸۲؛ مزی، ج۲۰، ص۱۹۲.</ref>.
نام او [[عقبة بن حارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف قرشی نوفلی]]<ref>طبرانی، ج۱۷، ص۳۵۱؛ حاکم نیشابوری، ج۳، ص۴۳۲.</ref> و از اهالی [[مکه]] است. در اینکه ابوسروعه [[کنیه]] کیست، [[اختلاف]] است<ref>ابن حجر، ج۲، ص۲۲۶.</ref>. برخی ابو سروعه را [[برادر]] عقبة بن حارث دانسته‌اند که این قول نسب‌شناسان است<ref>ابن عبد البر، ج۳، ص۱۸۲.</ref> و به نقل [[ابن حجر]]<ref>ج۴، ص۴۲۷ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷.</ref> ابواحمد عسکری نیز همین نظر را صحیح دانسته است. برخی مانند [[مصعب زبیری]]، ابوسروعه را برادر [[مادری]] عقبة بن حارث دانسته‌اند<ref>ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷؛ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۲۷۹.</ref>، اما [[اهل حدیث]]<ref>ابن عبد البر، ج۳، ص۱۸۲؛ ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷.</ref> و بیشتر کسانی که از ابوسروعه نام برده‌اند، او را کنیة عقبة بن حارث بن عامر می‌دانند<ref>عبد الرزاق صنعانی، ج۹، ص۲۳۲؛ بخاری، ج۶، ص۴۳۰؛ ابن حبان، مشاهیر، ص۶۴.</ref>. ابن عبدالبر<ref>ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۸۲.</ref> با استناد به قول [[جابر بن عبدالله انصاری]] که گفته است: [[خبیب]] را، ابوسروعه عقبة بن حارث بن عامر بن نوفل به [[قتل]] رساند، صحیح‌ترین اقوال را در نام ابوسروعه، عقبة بن حارث دانسته است. نام [[مادر]] ابوسروعه، [[خدیجه]] یا اُمامه، دختر [[عیاض بن رافع]] است که از تیره [[خزاعه]] [[قبیله]] [[اسلم]] بود<ref>ابن سعد، ج۶، ص۶.</ref>. پدرش حارث، جزو [[اطعام]] کنندگان [[مشرکان]] در [[روز]] [[بدر]] به شمار می‌آمد<ref>ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۲۷۹.</ref> که همان روز کشته شد<ref>ابن سعد، ج۲، ص۱۳.</ref>. [[حجیر بن ابی اهاب تمیمی]]، دایی و پسر عموی ابوسروه، [[خبیب بن عدی]] را که در حادثه [[رجیع]] - [[سال سوم هجری]] به [[اسارت]] [[قبایل]] [[عضل]] و قاره درآمده بود، به هشتاد مثقال طلا یا پنجاه شتر<ref>واقدی، ج۱، ص۳۵۷.</ref> خرید و ابوسروعه او را به ازای [[خون]] پدرش که در بدر کشته شده بود، کشت<ref>ابن هشام، ج۳، ص۱۸۰؛ ابن سعد، ج۲، ص۴۳؛ طبری، ج۲، ص۵۳۹.</ref>. [[ابواهاب]] - دایی ابوسروعه. و حارث، [[پدر]] ابوسروعه، در [[جاهلیت]] به دزدیدن [[اموال]] [[کعبه]] متهم بودند<ref>طبری، ج۲، ص۲۸۶.</ref>. ابو سروعه از [[مسلمانان]] [[فتح مکه]] - [[مسلمة]] الفتح - است<ref>ابن عبدالبر، ج۲، ص۱۸۲؛ مزی، ج۲۰، ص۱۹۲.</ref>.


عقبة بن حارث. یعنی همان ابوسروعه. می‌گوید: ام یحیی دختر [[ابواهاب]] را به زنی گرفتم. پس از مدتی [[زن]] سیاه پوستی نزد ما آمد و چنین می‌پنداشت که من و همسرم را در [[کودکی]] شیر داده است. موضوع را [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} عرض کردم، آن [[حضرت]] مطلبی نفرمود. دوباره خدمت آن حضرت عرض کردم: آن زن [[دروغ]] می‌گوید. رسول خدا{{صل}} فرمود: "از کجا می‌دانی دروغ می‌گوید، مطلبی را مدعی شده، رهایش کن"<ref>ابن سعد، ج۶، ص۶؛ ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۴.</ref>.
عقبة بن حارث. یعنی همان ابوسروعه. می‌گوید: ام یحیی دختر [[ابواهاب]] را به زنی گرفتم. پس از مدتی [[زن]] سیاه پوستی نزد ما آمد و چنین می‌پنداشت که من و همسرم را در [[کودکی]] شیر داده است. موضوع را [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} عرض کردم، آن [[حضرت]] مطلبی نفرمود. دوباره خدمت آن حضرت عرض کردم: آن زن [[دروغ]] می‌گوید. رسول خدا {{صل}} فرمود: "از کجا می‌دانی دروغ می‌گوید، مطلبی را مدعی شده، رهایش کن"<ref>ابن سعد، ج۶، ص۶؛ ابونعیم، ج۴، ص۲۱۵۴.</ref>.


عقبة بن حارث می‌گوید: روزی رسول خدا{{صل}} بعد از [[خواندن نماز]] عصر با [[شتاب]] از [[مسجد]] بیرون رفت. [[مردم]] از این کار آن حضرت در شگفت شدند. وقتی رسول خدا{{صل}} بازگشت، متوجه [[شگفتی]] مردم شد، فرمود: "در [[خانه]] مقداری طلا بود، [[دوست]] نداشتم شب در خانه‌ام باشد، رفتم آن را پخش کردم و بازگشتم"<ref>ابن سعد، ج۲، ص۱۸۳.</ref>. این [[روایت]] را [[ابن ابی ملیکه]] از عقبة بن حارث نقل کرده، ولی [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، ج۶، ص۳۰۹.</ref> به نقل از ایوب گفته است: ابن ابی ملیکه، عقبة بن حارث را [[درک]] نکرده، و روایت [[عقبه]] را [[عبید بن ابی مریم]] برای ابن ابی ملیکه نقل کرده است، بنابراین، [[راوی]] این روایت باید غیر از ابوسروعه باشد؛ در حالی که [[بخاری]] و برخی دیگر از صاحبان مجامیع [[روایی]]، روایت ابوسروعه را از طریق ابن ابی ملیکه نقل کرده‌اند<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۷؛ بخاری، ج۶، ص۱۲۶؛ ترمذی، ج۲، ص۳۱.</ref>.
عقبة بن حارث می‌گوید: روزی رسول خدا {{صل}} بعد از [[خواندن نماز]] عصر با [[شتاب]] از [[مسجد]] بیرون رفت. [[مردم]] از این کار آن حضرت در شگفت شدند. وقتی رسول خدا {{صل}} بازگشت، متوجه [[شگفتی]] مردم شد، فرمود: "در [[خانه]] مقداری طلا بود، [[دوست]] نداشتم شب در خانه‌ام باشد، رفتم آن را پخش کردم و بازگشتم"<ref>ابن سعد، ج۲، ص۱۸۳.</ref>. این [[روایت]] را [[ابن ابی ملیکه]] از عقبة بن حارث نقل کرده، ولی [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، ج۶، ص۳۰۹.</ref> به نقل از ایوب گفته است: ابن ابی ملیکه، عقبة بن حارث را [[درک]] نکرده، و روایت [[عقبه]] را [[عبید بن ابی مریم]] برای ابن ابی ملیکه نقل کرده است، بنابراین، [[راوی]] این روایت باید غیر از ابوسروعه باشد؛ در حالی که [[بخاری]] و برخی دیگر از صاحبان مجامیع [[روایی]]، روایت ابوسروعه را از طریق ابن ابی ملیکه نقل کرده‌اند<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۷؛ بخاری، ج۶، ص۱۲۶؛ ترمذی، ج۲، ص۳۱.</ref>.


تمام آنچه از او در ایام [[خلافت ابوبکر]] و [[عمر]] گزارش شده، دو روایت زیر است که روایت اول را خود ابوسروعه از [[زمان]] [[ابوبکر]]، و روایت دوم را [[عبدالله بن عمر]] درباره او نقل کرده است. ابوسروعه می‌گوید: ابوبکر بعد از تمام شدن [[نماز عصر]] همراه [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} به راه افتاد. در بین راه سلاله رسول خدا{{صل}}، [[حسن بن علی]]{{ع}} را دید که در حال [[بازی]] با [[کودکان]] بود. پس او را بر گردن خود سوار کرد و در نوازش او می‌گفت: {{عربی|"بأَبِي شَبِيهٌ بالنبيِّ، ليسَ شَبِيهٌ بعَلِيٍّ "}}؛ و [[امام علی]]{{ع}} از شنیدن این سخنان می‌خندید<ref>ابن بطرین، ص۴۰۰.</ref>.
تمام آنچه از او در ایام [[خلافت ابوبکر]] و [[عمر]] گزارش شده، دو روایت زیر است که روایت اول را خود ابوسروعه از [[زمان]] [[ابوبکر]]، و روایت دوم را [[عبدالله بن عمر]] درباره او نقل کرده است. ابوسروعه می‌گوید: ابوبکر بعد از تمام شدن [[نماز عصر]] همراه [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} به راه افتاد. در بین راه سلاله رسول خدا {{صل}}، [[حسن بن علی]] {{ع}} را دید که در حال [[بازی]] با [[کودکان]] بود. پس او را بر گردن خود سوار کرد و در نوازش او می‌گفت: {{عربی|"بأَبِي شَبِيهٌ بالنبيِّ، ليسَ شَبِيهٌ بعَلِيٍّ "}}؛ و [[امام علی]] {{ع}} از شنیدن این سخنان می‌خندید<ref>ابن بطرین، ص۴۰۰.</ref>.


[[عبدالله بن عمر]] می‌گوید: برادرم [[عبدالرحمان]] در [[روزگار]] [[خلافت]] پدرم، همراه ابوسروعه در [[مصر]] شراب خوردند و پس از درآمدن از مستی، خود را به [[والی مصر]]، [[عمرو بن عاص]] معرفی کردند و از او خواستند تا با زدن حد بر ایشان، آنان را [[پاک]] کند، ولی عمرو بن عاص که خود شراب خورده و مست بود، متوجه نشد. عبدالله بن عمر می‌گوید: من سر برادرم و ابوسروعه را تراشیدم و در آن [[زمان]] همراه حد، سر را نیز می‌تراشیدند. و عمرو بن عاص آنان را حد زد، اما [[عمر]] قانع نشد و بار دوم بر پسرش عبدالرحمان حد جاری کرد<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۹، ص۲۳۲؛ بیهقی، ج۸، ص۳۱۲؛ خطیب بغدادی، ج۳، ص۷۵.</ref>، این در حالی است که هیچ کدام از [[فرق اسلامی]]، جاری کردن دوباره حد را بر یک [[جرم]] جایز نمی‌دانند. از این‌رو، برخی از [[منابع اهل سنت]] درصدد برآمده‌اند حد زدن دوباره عمر را بر فرزندش توجیه کنند<ref>خطیب بغدادی، ج۳، ص۷۵؛ ابن عساکر، ج۴۴، ص۳۲۴.</ref>. ابوسروعه در زمان خلافت [[عبدالله بن زبیر]] درگذشت<ref>ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷.</ref>. او از [[ابوبکر]] [[روایت]] دارد و [[عبدالرحمان بن عوف]] و [[عبید بن ابی مریم مکی]] از او روایت نقل کرده‌اند<ref>ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷.</ref><ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوسروعه نوفلی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۳۰-۳۳۱.</ref>
[[عبدالله بن عمر]] می‌گوید: برادرم [[عبدالرحمان]] در [[روزگار]] [[خلافت]] پدرم، همراه ابوسروعه در [[مصر]] شراب خوردند و پس از درآمدن از مستی، خود را به [[والی مصر]]، [[عمرو بن عاص]] معرفی کردند و از او خواستند تا با زدن حد بر ایشان، آنان را [[پاک]] کند، ولی عمرو بن عاص که خود شراب خورده و مست بود، متوجه نشد. عبدالله بن عمر می‌گوید: من سر برادرم و ابوسروعه را تراشیدم و در آن [[زمان]] همراه حد، سر را نیز می‌تراشیدند. و عمرو بن عاص آنان را حد زد، اما [[عمر]] قانع نشد و بار دوم بر پسرش عبدالرحمان حد جاری کرد<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۹، ص۲۳۲؛ بیهقی، ج۸، ص۳۱۲؛ خطیب بغدادی، ج۳، ص۷۵.</ref>، این در حالی است که هیچ کدام از [[فرق اسلامی]]، جاری کردن دوباره حد را بر یک [[جرم]] جایز نمی‌دانند. از این‌رو، برخی از [[منابع اهل سنت]] درصدد برآمده‌اند حد زدن دوباره عمر را بر فرزندش توجیه کنند<ref>خطیب بغدادی، ج۳، ص۷۵؛ ابن عساکر، ج۴۴، ص۳۲۴.</ref>. ابوسروعه در زمان خلافت [[عبدالله بن زبیر]] درگذشت<ref>ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷.</ref>. او از [[ابوبکر]] [[روایت]] دارد و [[عبدالرحمان بن عوف]] و [[عبید بن ابی مریم مکی]] از او روایت نقل کرده‌اند<ref>ابن حجر، ج۴، ص۴۲۷.</ref><ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوسروعه نوفلی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۳۰-۳۳۱.</ref>
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش