پرش به محتوا

ابوعقرب بکری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۸: خط ۸:
از آنجا که هر سه [[لقب]] عُریجی، بکری و کنانی در یک سلسله نسب قرار دارند، به این ترتیب انتساب أبوعقرب به نیاکان دور و نزدیکش [[خطا]] به شمار نمی‌رود؛ البته بیشتر منابع، وی را بکری و کنانی معرفی کرده‌اند<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۹؛ ابن اثیر، ج۵، ص۲۷۵؛ ذهبی، ج۲، ص۴۴۴.</ref>. برخی، [[لقب]] لیثی را [[خطا]] شمرده‌اند <ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۷۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۴۹.</ref>. و از آنجا که لیث [[برادر]] عریج بن بکر است، شاید از باب انتساب برادرزاده به عمو، این انتساب صحیح باشد. عریجی، لقبی است که به گروهی از تیره‌های [[قبایل عرب]] گفته می‌شود؛ از جمله آنها، [[عریج بن بکر بن عبد مناف بن کنانه]] است<ref>سمعانی، ج۴، ص۱۶۰.</ref>.
از آنجا که هر سه [[لقب]] عُریجی، بکری و کنانی در یک سلسله نسب قرار دارند، به این ترتیب انتساب أبوعقرب به نیاکان دور و نزدیکش [[خطا]] به شمار نمی‌رود؛ البته بیشتر منابع، وی را بکری و کنانی معرفی کرده‌اند<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۹؛ ابن اثیر، ج۵، ص۲۷۵؛ ذهبی، ج۲، ص۴۴۴.</ref>. برخی، [[لقب]] لیثی را [[خطا]] شمرده‌اند <ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۷۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۴۹.</ref>. و از آنجا که لیث [[برادر]] عریج بن بکر است، شاید از باب انتساب برادرزاده به عمو، این انتساب صحیح باشد. عریجی، لقبی است که به گروهی از تیره‌های [[قبایل عرب]] گفته می‌شود؛ از جمله آنها، [[عریج بن بکر بن عبد مناف بن کنانه]] است<ref>سمعانی، ج۴، ص۱۶۰.</ref>.


ابوعقرب را در شمار "[[مسلمة]] الفتح" یعنی کسانی که هنگام [[فتح مکه]] [[مسلمان]] شدند، آورده<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۵۰؛ ابن حمزه، ص۵۳۶.</ref> و در شمار [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} می‌دانند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۴۵۷.</ref> و او را دارای صفت [[جود]] و [[بخشش]] معرفی می‌کنند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۳۲.</ref>. گفتنی است [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۲، ص۲۹۴.</ref> به نقل از ابن شاهین و دیگران، وی را [[صحابی]] می‌داند، اما در کتاب [[تاریخ]] أسماء الثقات ابن شاهین، از وی نام و نشانی یافت نشد.
ابوعقرب را در شمار "[[مسلمة]] الفتح" یعنی کسانی که هنگام [[فتح مکه]] [[مسلمان]] شدند، آورده<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۵۰؛ ابن حمزه، ص۵۳۶.</ref> و در شمار [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} می‌دانند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۴۵۷.</ref> و او را دارای صفت [[جود]] و [[بخشش]] معرفی می‌کنند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۳۲.</ref>. گفتنی است [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۲، ص۲۹۴.</ref> به نقل از ابن شاهین و دیگران، وی را [[صحابی]] می‌داند، اما در کتاب [[تاریخ]] أسماء الثقات ابن شاهین، از وی نام و نشانی یافت نشد.


ابن حجر<ref>تهذیب، ج۱۲، ص۱۵۴.</ref> به نقل از واقدی، وی را از [[اهل]] [[مدینه]] می‌شمارد و [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶.</ref> به نقل از واقدی، همو را مکی می‌نگارد، اما هیچ یک از این گزارش‌ها در کتاب [[مغازی]] واقدی یافت نشد. [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۶، ص۱۳.</ref> وی را از مکیان شمرده است، اما خلیفة بن خیاط<ref>خلیفه بن خیاط، ص۴۸۸.</ref> وی را هم از اهالی [[مکه]] و هم اهل [[بصره]]<ref>حلیفه بن خیاط، ص۲۹۹.</ref> می‌داند. ابن اثیر<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶.</ref> از قول خلیفة بن خیاط، فقط اهل بصره بودن ابوعقرب را گزارش کرده است. نظر ابن حجر<ref>الاصابه، ج۷، ص۲۳۲.</ref> این است که او مکی بود و بعدها ساکن بصره شد. به نظر می‌رسد این [[عقیده]]، با تمام گزارش‌های پیشین قابل جمع باشد و شواهد بسیاری برای آن وجود دارد که کسی اهل دو مکان باشد.
ابن حجر<ref>تهذیب، ج۱۲، ص۱۵۴.</ref> به نقل از واقدی، وی را از [[اهل]] [[مدینه]] می‌شمارد و [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶.</ref> به نقل از واقدی، همو را مکی می‌نگارد، اما هیچ یک از این گزارش‌ها در کتاب [[مغازی]] واقدی یافت نشد. [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۶، ص۱۳.</ref> وی را از مکیان شمرده است، اما خلیفة بن خیاط<ref>خلیفه بن خیاط، ص۴۸۸.</ref> وی را هم از اهالی [[مکه]] و هم اهل [[بصره]]<ref>حلیفه بن خیاط، ص۲۹۹.</ref> می‌داند. ابن اثیر<ref>ابن اثیر، ج۵، ص۲۵۶.</ref> از قول خلیفة بن خیاط، فقط اهل بصره بودن ابوعقرب را گزارش کرده است. نظر ابن حجر<ref>الاصابه، ج۷، ص۲۳۲.</ref> این است که او مکی بود و بعدها ساکن بصره شد. به نظر می‌رسد این [[عقیده]]، با تمام گزارش‌های پیشین قابل جمع باشد و شواهد بسیاری برای آن وجود دارد که کسی اهل دو مکان باشد.


فرزندش ابونوفل، [[راوی]] اوست و خبری را که حاکی از [[پرسش و پاسخ]] او و [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[روزه]] مستحبی (سه [[روز]] در هر ماه) است، نقل کرده است<ref>أبونعیم، ج۵، ص۲۹۷۲؛ ذهبی، ج۲، ص۴۴۴؛مزی، ج۳۴، ص۹۷.</ref>. مزی<ref>مزی، ج۳۴، ص۹۷.</ref> [[روایت]] ابوعقرب را [[حسن]] و عالی می‌شمارد. همچنین او روایت می‌کند که لهب فرزند [[ابولهب]]، به [[رسول خدا]]{{صل}} [[دشنام]] می‌داد و در اثر [[نفرین]] [[حضرت]] که فرمود: {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ سَلِّطْ عَلَيْهِ كَلْباً }}؛ لهب در سفری به [[شام]] در منزلگاهی که اقامت کرده بودند، طعمه درندهای (شیری) شد<ref>أبونعیم، ج۵، ص۲۹۷۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۸۸ و ج۷، ص۲۳۲.</ref>.
فرزندش ابونوفل، [[راوی]] اوست و خبری را که حاکی از [[پرسش و پاسخ]] او و [[رسول خدا]] {{صل}} درباره [[روزه]] مستحبی (سه [[روز]] در هر ماه) است، نقل کرده است<ref>أبونعیم، ج۵، ص۲۹۷۲؛ ذهبی، ج۲، ص۴۴۴؛مزی، ج۳۴، ص۹۷.</ref>. مزی<ref>مزی، ج۳۴، ص۹۷.</ref> [[روایت]] ابوعقرب را [[حسن]] و عالی می‌شمارد. همچنین او روایت می‌کند که لهب فرزند [[ابولهب]]، به [[رسول خدا]] {{صل}} [[دشنام]] می‌داد و در اثر [[نفرین]] [[حضرت]] که فرمود: {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ سَلِّطْ عَلَيْهِ كَلْباً }}؛ لهب در سفری به [[شام]] در منزلگاهی که اقامت کرده بودند، طعمه درندهای (شیری) شد<ref>أبونعیم، ج۵، ص۲۹۷۲؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۸۸ و ج۷، ص۲۳۲.</ref>.


از شخص دیگری به نام [[ابوعقرب اسدی]]، روایتی در مورد [[لیلة القدر]] در هفت [[روز]] پایانی [[ماه رمضان]] نقل شده است. البته او از [[عبدالله بن مسعود]] نیز روایت کرده است و به نظر می‌رسد از [[تابعین]] باشد<ref>ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۱۷ و ۴۱۸.</ref><ref>[[محمود حیدری آقایی|حیدری آقایی، محمود]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوعقرب بکری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۴۶-۴۴۷.</ref>
از شخص دیگری به نام [[ابوعقرب اسدی]]، روایتی در مورد [[لیلة القدر]] در هفت [[روز]] پایانی [[ماه رمضان]] نقل شده است. البته او از [[عبدالله بن مسعود]] نیز روایت کرده است و به نظر می‌رسد از [[تابعین]] باشد<ref>ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۱۷ و ۴۱۸.</ref><ref>[[محمود حیدری آقایی|حیدری آقایی، محمود]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوعقرب بکری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۴۶-۴۴۷.</ref>
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش