اسرار اهل بیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[اسرار اهل بیت در حدیث]] - [[اسرار اهل بیت در تاریخ اسلامی]] - [[اسرار اهل بیت در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[اسرار اهل بیت در حدیث]] - [[اسرار اهل بیت در تاریخ اسلامی]] - [[اسرار اهل بیت در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
اموری که به صلاحدید [[اهل بیت]]{{عم}} لازم است از همه [[مردم]] و یا برخی از آنان پنهان داشته شود. در روایت‌های منقول از [[امام رضا]]{{ع}} بر [[حفظ]] [[اسرار]] تأکید و بعضی از مصادیق آن ذکر شده است. اسرار در لغت جمع سرّ است و معانی مختلف دارد، از جمله امر پنهانی، [[بهترین]] چیزی، اصل چیزی، میان، [[سرزمین]] [[نیکو]]، مغز و [[لُب]]<ref>کتاب العین، ج۷، ص۱۹؛ تاج العروس، ج۶، ص۵۱۱؛ صحاح اللغة، ج۲، ص۶۸۱؛ لسان اللسان، ج۱، ص۵۹۳.</ref>. می‌توان گفت سرّ، چیزی است که دارنده آن می‌خواهد آن را از غیر خود و غیر محرمان خویش بپوشاند و اغیار را بر آن چیز [[آگاه]] نسازد. در برخی روایت‌های منقول از [[امامان]] معصوم‌{{عم}} از این مطلب سخن رفته که [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} واجد اسراری هستند که حاملان اسرار و شیعیانشان باید آنها را حفظ کنند. وقتی از سرّ اهل بیت سخن می‌رود هم می‌تواند محتوای سرّ خود شخص [[معصوم]] باشد و هم می‌تواند این سرّ متعلق به [[مقام عصمت]] و [[مقامات معنوی]]، احوال و اقوال اهل بیت پیامبر{{صل}} باشد. اگر بخواهیم برای معنای نخست مثالی ذکر کنیم می‌توانیم به پنهان کردن نام [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} توسط [[پدر]] بزرگوارشان اشاره کنیم. نقل است که چون [[امام صادق]]{{ع}} از [[دنیا]] رفت، [[منصور عباسی]] [[دستور]] داد هر کس را که امام [[وصی]] خود قرار داده گردن بزنند. به وی خبر رسید که امام به جای یک نفر، پنج نفر (منصور عباسی، [[محمد بن سلیمان]] [[والی مدینه]]، [[عبدالله]] و موسی بن جعفر{{عم}} و [[حمیده همسر امام صادق]]{{ع}}) را وصی خود نموده است. [[منصور]] از [[فرمان]] خود منصرف شد<ref>الکافی، ج۱، ص۳۱۰؛ بحارالأنوار، ج۴۷، ص۳.</ref>. امام صادق{{ع}} نام امام پس از خود (موسی بن جعفر{{ع}}) را در میان نام‌های دیگر ذکر فرمود تا از آسیب [[دشمنان]] در [[امان]] باشد، این در حالی بود که به [[اصحاب خاص]] خود نام ایشان را اعلام کرده بود. در حالت دوم، سرّ [[امام]] می‌تواند احوال یا اقوالی از ایشان باشد. پس وقتی گفته می‌شود سر [[اهل بیت]]{{عم}}، مراد احوال و اقوال خاص ایشان است که بنابر مصالحی فاش کردن آن در میان نامحرمان روا نیست. کسی که سخنی و حالی را از امام برای نامحرمان نقل می‌کند که [[معصوم]] بدان [[راضی]] نیست و آن را از مصادیق افشای [[اسرار]] مگو می‌داند، خیانتی بزرگ به اهل بیت{{عم}} کرده است. در [[روایت‌ها]] نقل شده کسی که اسرار ما را فاش می‌کند مانند کسی است که بر روی ما [[شمشیر]] کشیده و قصد [[جان]] ما را کرده است<ref>تحف العقول، ص۳۰۸؛ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۲۸۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۹۰.</ref>.
اموری که به صلاحدید [[اهل بیت]] {{عم}} لازم است از همه [[مردم]] و یا برخی از آنان پنهان داشته شود. در روایت‌های منقول از [[امام رضا]] {{ع}} بر [[حفظ]] [[اسرار]] تأکید و بعضی از مصادیق آن ذکر شده است. اسرار در لغت جمع سرّ است و معانی مختلف دارد، از جمله امر پنهانی، [[بهترین]] چیزی، اصل چیزی، میان، [[سرزمین]] [[نیکو]]، مغز و [[لُب]]<ref>کتاب العین، ج۷، ص۱۹؛ تاج العروس، ج۶، ص۵۱۱؛ صحاح اللغة، ج۲، ص۶۸۱؛ لسان اللسان، ج۱، ص۵۹۳.</ref>. می‌توان گفت سرّ، چیزی است که دارنده آن می‌خواهد آن را از غیر خود و غیر محرمان خویش بپوشاند و اغیار را بر آن چیز [[آگاه]] نسازد. در برخی روایت‌های منقول از [[امامان]] معصوم‌{{عم}} از این مطلب سخن رفته که [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} واجد اسراری هستند که حاملان اسرار و شیعیانشان باید آنها را حفظ کنند. وقتی از سرّ اهل بیت سخن می‌رود هم می‌تواند محتوای سرّ خود شخص [[معصوم]] باشد و هم می‌تواند این سرّ متعلق به [[مقام عصمت]] و [[مقامات معنوی]]، احوال و اقوال اهل بیت پیامبر {{صل}} باشد. اگر بخواهیم برای معنای نخست مثالی ذکر کنیم می‌توانیم به پنهان کردن نام [[امام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} توسط [[پدر]] بزرگوارشان اشاره کنیم. نقل است که چون [[امام صادق]] {{ع}} از [[دنیا]] رفت، [[منصور عباسی]] [[دستور]] داد هر کس را که امام [[وصی]] خود قرار داده گردن بزنند. به وی خبر رسید که امام به جای یک نفر، پنج نفر (منصور عباسی، [[محمد بن سلیمان]] [[والی مدینه]]، [[عبدالله]] و موسی بن جعفر {{عم}} و [[حمیده همسر امام صادق]] {{ع}}) را وصی خود نموده است. [[منصور]] از [[فرمان]] خود منصرف شد<ref>الکافی، ج۱، ص۳۱۰؛ بحارالأنوار، ج۴۷، ص۳.</ref>. امام صادق {{ع}} نام امام پس از خود (موسی بن جعفر {{ع}}) را در میان نام‌های دیگر ذکر فرمود تا از آسیب [[دشمنان]] در [[امان]] باشد، این در حالی بود که به [[اصحاب خاص]] خود نام ایشان را اعلام کرده بود. در حالت دوم، سرّ [[امام]] می‌تواند احوال یا اقوالی از ایشان باشد. پس وقتی گفته می‌شود سر [[اهل بیت]] {{عم}}، مراد احوال و اقوال خاص ایشان است که بنابر مصالحی فاش کردن آن در میان نامحرمان روا نیست. کسی که سخنی و حالی را از امام برای نامحرمان نقل می‌کند که [[معصوم]] بدان [[راضی]] نیست و آن را از مصادیق افشای [[اسرار]] مگو می‌داند، خیانتی بزرگ به اهل بیت {{عم}} کرده است. در [[روایت‌ها]] نقل شده کسی که اسرار ما را فاش می‌کند مانند کسی است که بر روی ما [[شمشیر]] کشیده و قصد [[جان]] ما را کرده است<ref>تحف العقول، ص۳۰۸؛ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۲۸۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۹۰.</ref>.


در [[روایت]] [[معصومان]] [[افشای راز]] از [[رذائل]] بزرگ و از جنس [[رذیلت]] [[خیانت]] شمرده می‌شود<ref>غرر الحکم، ص۳۲۱؛ شرح غرر الحکم، ج۵، ص۲۶۸.</ref>؛ زیرا دارنده [[راز]] [[امانتدار]] دانسته می‌شود و آنچه را بدو می‌نمایند، امانتی نزد وی قرار می‌دهند. از این رو، [[شایسته]] نیست آنچه را رضایتی به افشای آن نیست، آشکار کند. در روایت‌های معصومان وقتی سخن از حاملان اسرار و [[اصحاب]] سرّ است، به هیچ وجه مراد از آن تنها کسانی نیست که اقوال و احوال ایشان را در می‌یابند و آن را [[تصدیق]] و [[تأیید]] می‌کنند. علاوه بر [[فهم]] و تصدیق، فرد باید آن حال و قال را از نا آشنایان و نامحرمان پوشیده بدارد. [[امام رضا]]{{ع}} [[رازداری]] و [[حفظ]] اسرار را صفت و فضیلتی می‌داند که [[مؤمن]] از [[خداوند متعال]] می‌آموزد. ایشان می‌فرماید: مؤمن هنگامی مؤمن [[راستین]] است که سه [[خوی]] در او باشد. خویی از پروردگارش و خویی از پیامبرش و خویی از ولی و امامش. اما خویی که باید از پروردگارش بیاموزد، نگهداری راز خویش است. [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref>«بگو: دانش (آن) نزد خداوند است و من تنها بیم‌دهنده‌ای آشکارم» سوره ملک، آیه ۲۶.</ref> و خویی که باید از پیامبرش بیاموزد، [[خوش‌رفتاری]] با [[مردم]] است و خویی که باید از امامش بیاموزد [[صبر]] کردن در [[زمان]] [[تنگدستی]] و پریشان حالی است<ref>الکافی، ج۲، ص۲۴۱؛ الأمالی، صدوق، ص۳۲۹؛ الخصال، ص۸۲؛ معانی الأخبار، ص۱۸۴؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۵۶.</ref>. به بیان [[امام رضا]]{{ع}} [[حفظ]] [[اسرار]] خویی [[الهی]] است و از آنجا که [[معصومان]] [[کامل‌ترین]] تجلیات [[حق]] متعال‌اند، رازدارترین [[مردم]] به شمار می‌آیند. از ایشان نقل شده که فرمود: [[اهل بیت]]{{عم}} امینان اسرار الهی‌اند<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ص۲۰۲؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۳۵.</ref>. همان گونه که اهل بیت{{عم}} در قبال [[اسرار الهی]] امین‌اند، از [[شیعیان]] نیز خواسته شده که اسرار [[امامان]] خویش را محفوظ نگاه دارند و آنها را در [[اختیار]] [[بیگانگان]] قرار ندهند. این صفت به حدی مهم است که از ناحیه [[ائمه]]{{عم}} همواره به عنوان یکی از مهم‌ترین نشانه‌های [[شیعه]] بودن مطرح شده است<ref>قرب الإسناد، ص۷۸؛ بحار الأنوار، ج۶، ص۱۴۹؛ ج۷۱، ص۳۹۱.</ref>. امام رضا{{ع}} از شیعیان خواسته علاوه بر [[حفظ اسرار اهل بیت]]{{عم}} در قبال عدم بیان برخی مطالب از ناحیه ایشان خویشتندار باشند و برخی از اموری را که بیانش به [[مصلحت]] نیست از ایشان مطالبه نکنند. از [[احمد بن محمد]] چنین نقل شده است: نامه‌ای [[خدمت]] امام رضا{{ع}} ارسال داشتم. [[حضرت]] در پاسخ نوشت: شیعیان ما کسانی هستند که از ما [[پیروی]] می‌نمایند و هرگز با [[اوامر]] ما [[مخالفت]] نمی‌کنند و هرگاه بنابر مصلحتی چیزی را [[کتمان]] کنیم، [[تسلیم]] می‌شوند و به ما [[اعتماد]] می‌نمایند و [[ایمان]] می‌آورند. سپس [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}<ref>«و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref> را ذکر کرد و فرمود: [[خداوند]] به شما امر فرموده و [[واجب]] کرده که از ما [[ائمه]] سؤال کنید و به سوی ما بیایید؛ ولی ما موظف نیستیم جواب سؤالات شما را بدهیم و [[خداوند]] هم بر ما [[واجب]] نفرموده است<ref>التفسیر، عیاشی، ج۲، ص۱۱۷، ۲۶۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۸۳.</ref>. با این توضیحات می‌توان دانست آنچه «[[اسرار اهل بیت]]{{عم}}» دانسته می‌شود، شامل همه اموری می‌شود که به صلاحدید ایشان از همه [[مردم]] و یا برخی از آنان پنهان داشته می‌شده است.
در [[روایت]] [[معصومان]] [[افشای راز]] از [[رذائل]] بزرگ و از جنس [[رذیلت]] [[خیانت]] شمرده می‌شود<ref>غرر الحکم، ص۳۲۱؛ شرح غرر الحکم، ج۵، ص۲۶۸.</ref>؛ زیرا دارنده [[راز]] [[امانتدار]] دانسته می‌شود و آنچه را بدو می‌نمایند، امانتی نزد وی قرار می‌دهند. از این رو، [[شایسته]] نیست آنچه را رضایتی به افشای آن نیست، آشکار کند. در روایت‌های معصومان وقتی سخن از حاملان اسرار و [[اصحاب]] سرّ است، به هیچ وجه مراد از آن تنها کسانی نیست که اقوال و احوال ایشان را در می‌یابند و آن را [[تصدیق]] و [[تأیید]] می‌کنند. علاوه بر [[فهم]] و تصدیق، فرد باید آن حال و قال را از نا آشنایان و نامحرمان پوشیده بدارد. [[امام رضا]] {{ع}} [[رازداری]] و [[حفظ]] اسرار را صفت و فضیلتی می‌داند که [[مؤمن]] از [[خداوند متعال]] می‌آموزد. ایشان می‌فرماید: مؤمن هنگامی مؤمن [[راستین]] است که سه [[خوی]] در او باشد. خویی از پروردگارش و خویی از پیامبرش و خویی از ولی و امامش. اما خویی که باید از پروردگارش بیاموزد، نگهداری راز خویش است. [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref>«بگو: دانش (آن) نزد خداوند است و من تنها بیم‌دهنده‌ای آشکارم» سوره ملک، آیه ۲۶.</ref> و خویی که باید از پیامبرش بیاموزد، [[خوش‌رفتاری]] با [[مردم]] است و خویی که باید از امامش بیاموزد [[صبر]] کردن در [[زمان]] [[تنگدستی]] و پریشان حالی است<ref>الکافی، ج۲، ص۲۴۱؛ الأمالی، صدوق، ص۳۲۹؛ الخصال، ص۸۲؛ معانی الأخبار، ص۱۸۴؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۵۶.</ref>. به بیان [[امام رضا]] {{ع}} [[حفظ]] [[اسرار]] خویی [[الهی]] است و از آنجا که [[معصومان]] [[کامل‌ترین]] تجلیات [[حق]] متعال‌اند، رازدارترین [[مردم]] به شمار می‌آیند. از ایشان نقل شده که فرمود: [[اهل بیت]] {{عم}} امینان اسرار الهی‌اند<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ص۲۰۲؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۳۵.</ref>. همان گونه که اهل بیت {{عم}} در قبال [[اسرار الهی]] امین‌اند، از [[شیعیان]] نیز خواسته شده که اسرار [[امامان]] خویش را محفوظ نگاه دارند و آنها را در [[اختیار]] [[بیگانگان]] قرار ندهند. این صفت به حدی مهم است که از ناحیه [[ائمه]] {{عم}} همواره به عنوان یکی از مهم‌ترین نشانه‌های [[شیعه]] بودن مطرح شده است<ref>قرب الإسناد، ص۷۸؛ بحار الأنوار، ج۶، ص۱۴۹؛ ج۷۱، ص۳۹۱.</ref>. امام رضا {{ع}} از شیعیان خواسته علاوه بر [[حفظ اسرار اهل بیت]] {{عم}} در قبال عدم بیان برخی مطالب از ناحیه ایشان خویشتندار باشند و برخی از اموری را که بیانش به [[مصلحت]] نیست از ایشان مطالبه نکنند. از [[احمد بن محمد]] چنین نقل شده است: نامه‌ای [[خدمت]] امام رضا {{ع}} ارسال داشتم. [[حضرت]] در پاسخ نوشت: شیعیان ما کسانی هستند که از ما [[پیروی]] می‌نمایند و هرگز با [[اوامر]] ما [[مخالفت]] نمی‌کنند و هرگاه بنابر مصلحتی چیزی را [[کتمان]] کنیم، [[تسلیم]] می‌شوند و به ما [[اعتماد]] می‌نمایند و [[ایمان]] می‌آورند. سپس [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}<ref>«و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref> را ذکر کرد و فرمود: [[خداوند]] به شما امر فرموده و [[واجب]] کرده که از ما [[ائمه]] سؤال کنید و به سوی ما بیایید؛ ولی ما موظف نیستیم جواب سؤالات شما را بدهیم و [[خداوند]] هم بر ما [[واجب]] نفرموده است<ref>التفسیر، عیاشی، ج۲، ص۱۱۷، ۲۶۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۸۳.</ref>. با این توضیحات می‌توان دانست آنچه «[[اسرار اهل بیت]] {{عم}}» دانسته می‌شود، شامل همه اموری می‌شود که به صلاحدید ایشان از همه [[مردم]] و یا برخی از آنان پنهان داشته می‌شده است.


از برخی [[روایت‌ها]] استفاده می‌شود که بخش مهمی از اسرار اهل بیت{{عم}} مرتبط با [[اسرار]] خاص [[الهی]] است که [[امام رضا]]{{ع}} ایشان را [[امانتدار]] آن می‌داند. [[اهل بیت]]{{عم}} از [[حقایق]] [[ملک]] و [[ملکوت]] به [[علم وهبی]] و [[لدنی]] آگاه‌اند و از آن حقایق اندکی را در [[اختیار]] برخی از [[خلق]] می‌گذارند و از ایشان می‌خواهند که مانند ایشان امانتدارانه با این اسرار مواجه شوند و آنها را تنها در اختیار کسانی بگذارند که تاب دریافت آنها را دارند. برای نمونه، امام رضا{{ع}} وقتی در [[مناظره]] با [[عمران صابی]] از [[آفرینش]] و [[قدرت الهی]] سخن می‌گوید و دقایق و ظرایفی را در این باب مطرح می‌کند به عمران متذکر می‌شود: آنچه از ما می‌شنوی دانشی است که متعلق به خداوند و پیامبرانش و نیز [[اهل]] سرّ است و هیچ کس را یارای دستیابی بدان نیست<ref>التوحید، ص۴۴۰؛عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۷۷؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۲۵.</ref>. [[اسرار الهی]] اهل بیت{{عم}} تنها قابل انتقال به کسانی است که از عالم محسوس فراتر رفته و به [[دیدار]] [[جهان غیب]] و عجایب آن بار یافته‌اند. کسانی که حقایق هستی را منحصر در همین امور پیرامونی می‌دانند و به ماورای آن [[آگاهی]] و [[باور]] ندارند، در مقابل بیان چنین اسراری دچار [[انکار]] و دست کم سردرگمی می‌شوند. بیان این امر در گفت‌و‌گوی [[امام علی]]{{ع}} با [[کمیل بن زیاد]] قابل [[مشاهده]] است. کمیل بن زیاد می‌گوید: [[امیر مؤمنان]]{{ع}} دستم را گرفت و به صحرا برد. چون به آنجا رسید آهی کشید چون [[آه]] غم‌زدگان. سپس فرمود: ای [[کمیل]]! این [[دل‌ها]] ظرف‌هاست و [[بهترین]] آنها نگاهدارنده‌ترین آنهاست. بدان که در اینجا - و به سینه خود اشارت فرمود - دانشی است انباشته، اگر کسانی را برای فراگیری آن می‌یافتم، آن را به ایشان منتقل می‌کردم. البته کسانی را یافتم که تیز هوش بودند، لکن [[امین]] نبودند. آنان با [[دین]]، [[دنیا]] می‌اندوختند و به [[نعمت خدا]] بر بندگانش [[برتری]] می‌جستند. جماعتی دیگر نیز گرچه امین بودند، در شناختن نکته‌های باریک [[اسرار]] واجد [[بینش]] نبودند و چون شبهه‌ای بدیشان روی کند، در مانده می‌شوند<ref>نهج البلاغة، صبحی صالح، ص۴۹۶؛ نزهة الناظر، حلوانی، ص۵۷. </ref>. ابیاتی به [[امام زین‌العابدین]]{{ع}} منتسب است که مطلب پیش گفته در آن به وضوح قابل [[مشاهده]] است. ایشان می‌فرماید: به [[راستی]] که من گوهرهای [[دانش]] خود را پنهان می‌دارم تا مبادا شخص [[جاهلی]] [[حقیقت]] را مشاهده کند و به جهت عدم [[درک]] آن ما را به [[دشواری]] اندازد. بعد می‌افزاید: این نکته‌ای است که پیش از این [[امیرمؤمنان]] آن را به [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} سفارش کرد: چه بسا گوهرهایی از دانش که اگر آنها را آشکار کنم، [[مردم]] به من [[تهمت]] [[بت‌پرستی]] زنند و مردان [[مسلمان]] خونم را [[حلال]] دانند و زشت‌ترین [[اعمال]] را [[نیکو]] پندارند<ref>کتاب الوافی، ج۱، ص۱۱، ۲۲۵؛ مشارق أنوار الیقین، ص۷- ۸.</ref>. البته این تنها در سطح [[علم]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیست و تنها شامل حال کسانی نمی‌شود که در ایمانشان خللی است. هر کس که بهره‌ای از [[علم لدنی]] [[الهی]] داشته باشد، ممکن است در معرض چنین بدفهمی‌هایی قرار بگیرد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲.</ref>. داستان [[موسی و خضر]] در [[سوره کهف]] بیانگر همین مطلب است. [[موسی]]{{ع}} با آنکه واجد [[مقام نبوت]] است، در مقابل علم لدنی [[خضر]] تاب نمی‌آورد و خضر مکرر وی را [[توبیخ]] می‌کند. اسراری که خضر می‌داند بر موسی پنهان است و حتی موجب انکارش می‌شود<ref>کهف/ ۶۰-۸۲.</ref>. همچنین از برخی از [[معصومان]] نقل شده که اگر [[ابوذر]] آنچه را در [[قلب]] [[سلمان]] است می‌دانست، او را به [[قتل]] می‌رساند با [[تکفیر]] می‌کرد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱؛ بصائر الدرجات، ص۲۵؛ کتاب الوافی، ج۱، ص۱۱.</ref>. البته [[اسرار]] هر کس که به [[علم وهبی]] و [[لدنی]] اختصاص یافته، متناسب با مراتب کمالی وی متفاوت است و چه بسا کسی در مرتبه‌ای از [[دانش]] لدنی باشد و درکی از مراتب بالاتر خود نداشته باشد. آنچه از [[سخنان امام رضا]]{{ع}} استفاده می‌شود این است که والاترین مراتب [[دانش الهی]] از آن حضرات [[معصومان]] است و ایشان‌اند که به نحو گسترده به [[علم غیب]] دسترس دارند. ایشان در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۷.</ref> نکته ژرفی را بیان می‌کند که بیانگر دانش شگفت [[اهل بیت]]{{عم}} است. [[امام]] می‌فرماید: [[وارثان]] آن [[رسول]] که [[خداوند]] او را بر همه دانش‌های پیشینیان و پسینیان تا [[روز قیامت]] [[آگاه]] ساخته، ما [[اهل]] بیتیم<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۴۳؛ بحار الأنوار، ج۶۴، ص۲۸۱.</ref>. در روایت‌های متعددی از [[امامان معصوم]]{{عم}} نقل شده که [[حدیث]] [[آل محمد]]{{عم}} صعب و مستصعب است و جز [[فرشته مقرب]] یا [[پیامبر]] مرسل یا بنده‌ای که [[خدا]] دلش را به [[ایمان]] آزموده، بدان ایمان نمی‌آورد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱- ۴۰۲.</ref>. اینکه تنها این سه دسته می‌توانند حدیث آل محمد را تاب بیاورند از آن روست که تنها ایشان‌اند که در تجربه عمیق مواجهه با [[غیب]] و اسرار آن با ایشان شریک‌اند البته این سه دسته نیز همه [[اسرار آل محمد]] را [[درک]] نمی‌کنند و تنها بخشی از آن را می‌فهمند. از این روست که در برخی [[روایت‌ها]] از این سخن رفته که سری از اسرار خداوند و دانشی از دانش‌های [[الهی]] نزد اهل بیت{{عم}} موجود است که هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل و بنده‌ای که [[خدا]] دلش را به [[ایمان]] آزموده، آن را [[درک]] نمی‌کند و نمی‌تواند بار آن را به دوش کشد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱- ۴۰۲؛ الشموس الطالعة، ص۲۸۰-۲۸۳.</ref>. این [[دانش]] ژرف و شگرف می‌تواند برای [[امام]] توانایی‌های بسیاری را ایجاد کند و او را در عرصه [[تشریع]] و [[تکوین]] به مقامی ممتاز برساند. [[آگاهی]] به [[اسم اعظم]] و [[توانایی]] در استفاده از آن از اموری است که موجب می‌شود امام بتواند [[کرامات]] و خوارقی را انجام دهد که دیگران از انجام دادن آن ناتوان‌اند<ref>هزار و یک کلمه، ج۲، ص۶۱.</ref>. ممکن است امام در موضعی از توانایی‌های خود در این باب پرده بردارد. اینجاست که بیشترین [[لغزش‌ها]] در میان [[خلق]] در [[شناخت]] ایشان رخ می‌دهد. کسانی که آن توانایی را از [[ذهن]] دور می‌دانند آن را [[انکار]] می‌کنند و کسانی که وجه [[الهی]] آن را در نمی‌یابند، آن را متعلق به [[معصوم]] می‌دانند و دچار [[غلو]] می‌گردند و سخنی را در [[باب امام]] می‌گویند که مورد [[رضایت]] ایشان نیست. [[حفظ اسرار اهل بیت]]{{عم}} به چنین مواردی نیز تعلق می‌گیرد.
از برخی [[روایت‌ها]] استفاده می‌شود که بخش مهمی از اسرار اهل بیت {{عم}} مرتبط با [[اسرار]] خاص [[الهی]] است که [[امام رضا]] {{ع}} ایشان را [[امانتدار]] آن می‌داند. [[اهل بیت]] {{عم}} از [[حقایق]] [[ملک]] و [[ملکوت]] به [[علم وهبی]] و [[لدنی]] آگاه‌اند و از آن حقایق اندکی را در [[اختیار]] برخی از [[خلق]] می‌گذارند و از ایشان می‌خواهند که مانند ایشان امانتدارانه با این اسرار مواجه شوند و آنها را تنها در اختیار کسانی بگذارند که تاب دریافت آنها را دارند. برای نمونه، امام رضا {{ع}} وقتی در [[مناظره]] با [[عمران صابی]] از [[آفرینش]] و [[قدرت الهی]] سخن می‌گوید و دقایق و ظرایفی را در این باب مطرح می‌کند به عمران متذکر می‌شود: آنچه از ما می‌شنوی دانشی است که متعلق به خداوند و پیامبرانش و نیز [[اهل]] سرّ است و هیچ کس را یارای دستیابی بدان نیست<ref>التوحید، ص۴۴۰؛عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۱۷۷؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۲۵.</ref>. [[اسرار الهی]] اهل بیت {{عم}} تنها قابل انتقال به کسانی است که از عالم محسوس فراتر رفته و به [[دیدار]] [[جهان غیب]] و عجایب آن بار یافته‌اند. کسانی که حقایق هستی را منحصر در همین امور پیرامونی می‌دانند و به ماورای آن [[آگاهی]] و [[باور]] ندارند، در مقابل بیان چنین اسراری دچار [[انکار]] و دست کم سردرگمی می‌شوند. بیان این امر در گفت‌و‌گوی [[امام علی]] {{ع}} با [[کمیل بن زیاد]] قابل [[مشاهده]] است. کمیل بن زیاد می‌گوید: [[امیر مؤمنان]] {{ع}} دستم را گرفت و به صحرا برد. چون به آنجا رسید آهی کشید چون [[آه]] غم‌زدگان. سپس فرمود: ای [[کمیل]]! این [[دل‌ها]] ظرف‌هاست و [[بهترین]] آنها نگاهدارنده‌ترین آنهاست. بدان که در اینجا - و به سینه خود اشارت فرمود - دانشی است انباشته، اگر کسانی را برای فراگیری آن می‌یافتم، آن را به ایشان منتقل می‌کردم. البته کسانی را یافتم که تیز هوش بودند، لکن [[امین]] نبودند. آنان با [[دین]]، [[دنیا]] می‌اندوختند و به [[نعمت خدا]] بر بندگانش [[برتری]] می‌جستند. جماعتی دیگر نیز گرچه امین بودند، در شناختن نکته‌های باریک [[اسرار]] واجد [[بینش]] نبودند و چون شبهه‌ای بدیشان روی کند، در مانده می‌شوند<ref>نهج البلاغة، صبحی صالح، ص۴۹۶؛ نزهة الناظر، حلوانی، ص۵۷. </ref>. ابیاتی به [[امام زین‌العابدین]] {{ع}} منتسب است که مطلب پیش گفته در آن به وضوح قابل [[مشاهده]] است. ایشان می‌فرماید: به [[راستی]] که من گوهرهای [[دانش]] خود را پنهان می‌دارم تا مبادا شخص [[جاهلی]] [[حقیقت]] را مشاهده کند و به جهت عدم [[درک]] آن ما را به [[دشواری]] اندازد. بعد می‌افزاید: این نکته‌ای است که پیش از این [[امیرمؤمنان]] آن را به [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} سفارش کرد: چه بسا گوهرهایی از دانش که اگر آنها را آشکار کنم، [[مردم]] به من [[تهمت]] [[بت‌پرستی]] زنند و مردان [[مسلمان]] خونم را [[حلال]] دانند و زشت‌ترین [[اعمال]] را [[نیکو]] پندارند<ref>کتاب الوافی، ج۱، ص۱۱، ۲۲۵؛ مشارق أنوار الیقین، ص۷- ۸.</ref>. البته این تنها در سطح [[علم]] [[اهل بیت]] {{عم}} نیست و تنها شامل حال کسانی نمی‌شود که در ایمانشان خللی است. هر کس که بهره‌ای از [[علم لدنی]] [[الهی]] داشته باشد، ممکن است در معرض چنین بدفهمی‌هایی قرار بگیرد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲.</ref>. داستان [[موسی و خضر]] در [[سوره کهف]] بیانگر همین مطلب است. [[موسی]] {{ع}} با آنکه واجد [[مقام نبوت]] است، در مقابل علم لدنی [[خضر]] تاب نمی‌آورد و خضر مکرر وی را [[توبیخ]] می‌کند. اسراری که خضر می‌داند بر موسی پنهان است و حتی موجب انکارش می‌شود<ref>کهف/ ۶۰-۸۲.</ref>. همچنین از برخی از [[معصومان]] نقل شده که اگر [[ابوذر]] آنچه را در [[قلب]] [[سلمان]] است می‌دانست، او را به [[قتل]] می‌رساند با [[تکفیر]] می‌کرد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱؛ بصائر الدرجات، ص۲۵؛ کتاب الوافی، ج۱، ص۱۱.</ref>. البته [[اسرار]] هر کس که به [[علم وهبی]] و [[لدنی]] اختصاص یافته، متناسب با مراتب کمالی وی متفاوت است و چه بسا کسی در مرتبه‌ای از [[دانش]] لدنی باشد و درکی از مراتب بالاتر خود نداشته باشد. آنچه از [[سخنان امام رضا]] {{ع}} استفاده می‌شود این است که والاترین مراتب [[دانش الهی]] از آن حضرات [[معصومان]] است و ایشان‌اند که به نحو گسترده به [[علم غیب]] دسترس دارند. ایشان در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۷.</ref> نکته ژرفی را بیان می‌کند که بیانگر دانش شگفت [[اهل بیت]] {{عم}} است. [[امام]] می‌فرماید: [[وارثان]] آن [[رسول]] که [[خداوند]] او را بر همه دانش‌های پیشینیان و پسینیان تا [[روز قیامت]] [[آگاه]] ساخته، ما [[اهل]] بیتیم<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۴۳؛ بحار الأنوار، ج۶۴، ص۲۸۱.</ref>. در روایت‌های متعددی از [[امامان معصوم]] {{عم}} نقل شده که [[حدیث]] [[آل محمد]] {{عم}} صعب و مستصعب است و جز [[فرشته مقرب]] یا [[پیامبر]] مرسل یا بنده‌ای که [[خدا]] دلش را به [[ایمان]] آزموده، بدان ایمان نمی‌آورد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱- ۴۰۲.</ref>. اینکه تنها این سه دسته می‌توانند حدیث آل محمد را تاب بیاورند از آن روست که تنها ایشان‌اند که در تجربه عمیق مواجهه با [[غیب]] و اسرار آن با ایشان شریک‌اند البته این سه دسته نیز همه [[اسرار آل محمد]] را [[درک]] نمی‌کنند و تنها بخشی از آن را می‌فهمند. از این روست که در برخی [[روایت‌ها]] از این سخن رفته که سری از اسرار خداوند و دانشی از دانش‌های [[الهی]] نزد اهل بیت {{عم}} موجود است که هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل و بنده‌ای که [[خدا]] دلش را به [[ایمان]] آزموده، آن را [[درک]] نمی‌کند و نمی‌تواند بار آن را به دوش کشد<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۱- ۴۰۲؛ الشموس الطالعة، ص۲۸۰-۲۸۳.</ref>. این [[دانش]] ژرف و شگرف می‌تواند برای [[امام]] توانایی‌های بسیاری را ایجاد کند و او را در عرصه [[تشریع]] و [[تکوین]] به مقامی ممتاز برساند. [[آگاهی]] به [[اسم اعظم]] و [[توانایی]] در استفاده از آن از اموری است که موجب می‌شود امام بتواند [[کرامات]] و خوارقی را انجام دهد که دیگران از انجام دادن آن ناتوان‌اند<ref>هزار و یک کلمه، ج۲، ص۶۱.</ref>. ممکن است امام در موضعی از توانایی‌های خود در این باب پرده بردارد. اینجاست که بیشترین [[لغزش‌ها]] در میان [[خلق]] در [[شناخت]] ایشان رخ می‌دهد. کسانی که آن توانایی را از [[ذهن]] دور می‌دانند آن را [[انکار]] می‌کنند و کسانی که وجه [[الهی]] آن را در نمی‌یابند، آن را متعلق به [[معصوم]] می‌دانند و دچار [[غلو]] می‌گردند و سخنی را در [[باب امام]] می‌گویند که مورد [[رضایت]] ایشان نیست. [[حفظ اسرار اهل بیت]] {{عم}} به چنین مواردی نیز تعلق می‌گیرد.


دسته دوم اسراری که [[شیعیان]] به [[حفظ]] آن [[مأمور]] شده‌اند، با دسته نخست تفاوتی ماهوی دارد و خاص [[زمان]] و مکان و افراد خاصی و عمدتاً مرتبط به مسائل عصر ایشان است. از آنجا که [[اهل بیت]]{{عم}} به شدت مورد تعقیب و [[آزار]] [[امویان]] و [[عباسیان]] بودند، لازم بود که ایشان به حفظ [[اسرار]] و اطلاعات [[حریم]] خود توجه ویژه داشته باشند و به گونه‌ای [[رفتار]] کنند که موجب حساسیت و [[اقدام]] دستگاه [[حاکم]] نشوند. چنان که در بحث از حکایت [[منصور عباسی]] و [[وصایت]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} نیز گفته شد، ائمه‌{{عم}} کاملاً به این [[عنایت]] داشتند به گونه‌ای عمل کنند که [[حکام]] نتوانند متوجه فعالیت‌های ایشان شوند و به خنثا کردن آن اهتمام ورزند. کافی بود اطلاعاتی در باب [[تبلیغات]] [[ائمه]]{{عم}} و دیدگاه ایشان در باب دستگاه حاکمه منتشر شود تا هم [[امامان]] و هم شیعیانشان مورد بدترین آزارها قرار بگیرند. هم [[امام رضا]]{{ع}} هم [[پدر]] بزرگوارشان از افشای اسرارشان آسیب‌های بسیار دیدند. امام رضا{{ع}} [[شهادت]] پدرشان را بی‌ارتباط با فاش کردن [[اسرار]] ایشان توسط آل‌برمک نمی‌دانست. [[احمد بن محمد بن ابی‌نصر]] نقل می‌کند که از امام رضا{{ع}} مسأله‌ای را پرسیدم، و ایشان پاسخ نداد و خودداری کرد. سپس فرمود: اگر هر چه را بخواهید به شما بگوییم، برایتان بدتر می‌شود و گردن صاحب الامرتان را نیز می‌گیرد. [[ترس از خدا]] داشته باشید و سخنان ما را فاش نکنید. اگر [[دفاع]] [[خدا]] از اولیای خود نبود، رشته [[امامت]] به واسطه افشای اسرار گسسته می‌شد. آیا ندیدی که خدا با برامکه چه کرد و چگونه [[انتقام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} را گرفت. شما در عراق‌اید و [[رفتار]] این فرعونان ([[بنی‌عباس]] و کارگزارانشان) را می‌بینید<ref>الکافی، ج۲، ص۲۳۴- ۲۲۵.</ref>. اشاره [[امام]] در اینجا به عملی است که [[یحیی]] [[برمکی]] در [[حق]] [[امام کاظم]]{{ع}} انجام داد. نقل است که [[یحیی برمکی]]، [[علی بن اسماعیل]] نواده [[امام صادق]]{{ع}} را [[فریب]] داد تا [[جاسوسی]] عمویش را بکند و اسرار او را هویدا سازد تا از طریق آن دستاویزی برای کشتن ایشان به دست [[خلیفه]] فراهم آورد<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۳۷- ۲۳۸.</ref>. خود امام رضا{{ع}} نیز از افشای اسرارش توسط یکی از اصحابش آسیب بسیار دید. این [[یار]] نزدیک [[هشام بن ابراهیم]] نام داشت. وی پیش از ورود به [[خراسان]] از [[مقربان]] امام بود و پس از آن فریفته [[عباسیان]] شد. کارش این بود که [[اخبار]] امام را به [[مأمون]] و [[فضل بن سهل]] گزارش می‌داد و بدین وسیله نزد آن دو [[تقرب]] می‌جست. به این دلیل هیچ خبری از امام بر این دو پوشیده نمی‌ماند. مأمون او را پرده‌دار مخصوص امام کرده بود و او اجازه ورود هیچ کس را به [[خدمت]] امام نمی‌داد، مگر آنان که مایل بود. نیز گزارش هر [[کلام امام]] را به مأمون و وزیرش می‌داد<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۵۳؛ بحار الأنوار، ج۴۹، ص۱۳۹.</ref>. این وضعیت [[امنیتی]] شدید برای [[ائمه]]{{عم}} موجب می‌شد که ایشان در [[حفظ]] [[اسرار]] خود و [[شیعیان]] دقت بسیار نمایند و در مواضع خطر یا طریق [[سکوت]] را پیشه کنند و یا از روی [[تقیه]] سخن گویند و [[حقایق]] مورد نظرشان را [[کتمان]] کنند. البته برخی از [[اصحاب خاص]] ایشان نیز رابط آنان با توده‌های [[پیروان]] بودند که [[اصحاب]] سرّ ایشان به شمار می‌آمدند. از این اصحاب سرّ ائمه{{عم}} می‌توان [[کمیل بن زیاد]]، [[جابر بن یزید جعفی]]، [[زرارة بن اعین]] و [[علی بن یقطین]] را نام برد.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[اسرار اهل بیت - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «اسرار اهل بیت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۱۸۱.</ref>
دسته دوم اسراری که [[شیعیان]] به [[حفظ]] آن [[مأمور]] شده‌اند، با دسته نخست تفاوتی ماهوی دارد و خاص [[زمان]] و مکان و افراد خاصی و عمدتاً مرتبط به مسائل عصر ایشان است. از آنجا که [[اهل بیت]] {{عم}} به شدت مورد تعقیب و [[آزار]] [[امویان]] و [[عباسیان]] بودند، لازم بود که ایشان به حفظ [[اسرار]] و اطلاعات [[حریم]] خود توجه ویژه داشته باشند و به گونه‌ای [[رفتار]] کنند که موجب حساسیت و [[اقدام]] دستگاه [[حاکم]] نشوند. چنان که در بحث از حکایت [[منصور عباسی]] و [[وصایت]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} نیز گفته شد، ائمه‌{{عم}} کاملاً به این [[عنایت]] داشتند به گونه‌ای عمل کنند که [[حکام]] نتوانند متوجه فعالیت‌های ایشان شوند و به خنثا کردن آن اهتمام ورزند. کافی بود اطلاعاتی در باب [[تبلیغات]] [[ائمه]] {{عم}} و دیدگاه ایشان در باب دستگاه حاکمه منتشر شود تا هم [[امامان]] و هم شیعیانشان مورد بدترین آزارها قرار بگیرند. هم [[امام رضا]] {{ع}} هم [[پدر]] بزرگوارشان از افشای اسرارشان آسیب‌های بسیار دیدند. امام رضا {{ع}} [[شهادت]] پدرشان را بی‌ارتباط با فاش کردن [[اسرار]] ایشان توسط آل‌برمک نمی‌دانست. [[احمد بن محمد بن ابی‌نصر]] نقل می‌کند که از امام رضا {{ع}} مسأله‌ای را پرسیدم، و ایشان پاسخ نداد و خودداری کرد. سپس فرمود: اگر هر چه را بخواهید به شما بگوییم، برایتان بدتر می‌شود و گردن صاحب الامرتان را نیز می‌گیرد. [[ترس از خدا]] داشته باشید و سخنان ما را فاش نکنید. اگر [[دفاع]] [[خدا]] از اولیای خود نبود، رشته [[امامت]] به واسطه افشای اسرار گسسته می‌شد. آیا ندیدی که خدا با برامکه چه کرد و چگونه [[انتقام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} را گرفت. شما در عراق‌اید و [[رفتار]] این فرعونان ([[بنی‌عباس]] و کارگزارانشان) را می‌بینید<ref>الکافی، ج۲، ص۲۳۴- ۲۲۵.</ref>. اشاره [[امام]] در اینجا به عملی است که [[یحیی]] [[برمکی]] در [[حق]] [[امام کاظم]] {{ع}} انجام داد. نقل است که [[یحیی برمکی]]، [[علی بن اسماعیل]] نواده [[امام صادق]] {{ع}} را [[فریب]] داد تا [[جاسوسی]] عمویش را بکند و اسرار او را هویدا سازد تا از طریق آن دستاویزی برای کشتن ایشان به دست [[خلیفه]] فراهم آورد<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۳۷- ۲۳۸.</ref>. خود امام رضا {{ع}} نیز از افشای اسرارش توسط یکی از اصحابش آسیب بسیار دید. این [[یار]] نزدیک [[هشام بن ابراهیم]] نام داشت. وی پیش از ورود به [[خراسان]] از [[مقربان]] امام بود و پس از آن فریفته [[عباسیان]] شد. کارش این بود که [[اخبار]] امام را به [[مأمون]] و [[فضل بن سهل]] گزارش می‌داد و بدین وسیله نزد آن دو [[تقرب]] می‌جست. به این دلیل هیچ خبری از امام بر این دو پوشیده نمی‌ماند. مأمون او را پرده‌دار مخصوص امام کرده بود و او اجازه ورود هیچ کس را به [[خدمت]] امام نمی‌داد، مگر آنان که مایل بود. نیز گزارش هر [[کلام امام]] را به مأمون و وزیرش می‌داد<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۵۳؛ بحار الأنوار، ج۴۹، ص۱۳۹.</ref>. این وضعیت [[امنیتی]] شدید برای [[ائمه]] {{عم}} موجب می‌شد که ایشان در [[حفظ]] [[اسرار]] خود و [[شیعیان]] دقت بسیار نمایند و در مواضع خطر یا طریق [[سکوت]] را پیشه کنند و یا از روی [[تقیه]] سخن گویند و [[حقایق]] مورد نظرشان را [[کتمان]] کنند. البته برخی از [[اصحاب خاص]] ایشان نیز رابط آنان با توده‌های [[پیروان]] بودند که [[اصحاب]] سرّ ایشان به شمار می‌آمدند. از این اصحاب سرّ ائمه {{عم}} می‌توان [[کمیل بن زیاد]]، [[جابر بن یزید جعفی]]، [[زرارة بن اعین]] و [[علی بن یقطین]] را نام برد.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[اسرار اهل بیت - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «اسرار اهل بیت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۱۸۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش