اسعد بن زراره: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[اسعد بن زراره در قرآن]] - [[اسعد بن زراره در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[اسعد بن زراره در قرآن]] - [[اسعد بن زراره در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
ابوامامه، [[اسعد بن زراره بن عدس بن نجار انصاری خزرجی]] از بزرگان [[صحابه]] و یکی از دوازده نفری است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} او را برای [[خزرجیان]] [[اهل]] [[مدینه]] [[رئیس]] قرار داد<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۸۰.</ref>. | ابوامامه، [[اسعد بن زراره بن عدس بن نجار انصاری خزرجی]] از بزرگان [[صحابه]] و یکی از دوازده نفری است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} او را برای [[خزرجیان]] [[اهل]] [[مدینه]] [[رئیس]] قرار داد<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۸۰.</ref>. | ||
اسعد در تمام مدتی که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[خانه]] [[ابوایوب انصاری]] بود، غذای صبح و ظهر را [[خدمت]] [[حضرت]] میفرستاد، و غذای [[شب]] [[پیامبر]]{{صل}} را هم از [[خانه]] [[سعد بن عباده]] میفرستادند. | اسعد در تمام مدتی که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} در [[خانه]] [[ابوایوب انصاری]] بود، غذای صبح و ظهر را [[خدمت]] [[حضرت]] میفرستاد، و غذای [[شب]] [[پیامبر]] {{صل}} را هم از [[خانه]] [[سعد بن عباده]] میفرستادند. | ||
او اولین [[اسلام]] آورنده از [[اهل]] [[مدینه]] بود. سبب [[اسلام آوردن]] اسعد این بود که مدتی طولانی بین دو [[طایفه]] [[اوس]] و [[خزرج]] در [[مدینه]] [[جنگ]] بود و آخرین [[جنگی]] که بین آنها اتفاق افتاد [[جنگ]] "بعاث" بود که در آن [[جنگ]]، [[طایفه]] [[اوس]] [[پیروز]] شد. | او اولین [[اسلام]] آورنده از [[اهل]] [[مدینه]] بود. سبب [[اسلام آوردن]] اسعد این بود که مدتی طولانی بین دو [[طایفه]] [[اوس]] و [[خزرج]] در [[مدینه]] [[جنگ]] بود و آخرین [[جنگی]] که بین آنها اتفاق افتاد [[جنگ]] "بعاث" بود که در آن [[جنگ]]، [[طایفه]] [[اوس]] [[پیروز]] شد. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
عتبه گفت: "پنبه در گوشهایت بگذار تا سخنانش را نشنوی". | عتبه گفت: "پنبه در گوشهایت بگذار تا سخنانش را نشنوی". | ||
اسعد بن زراره در گوشهایش پنبه گذاشت، به [[مسجد]] آمد و مشغول [[طواف]] شد. در این هنگام [[پیامبر]]{{صل}} را دید که در کناری نشسته است و جمعیتی اطرافش را گرفتهاند؛ نگاهی به آنها کرد و به کار خود ادامه داد. | اسعد بن زراره در گوشهایش پنبه گذاشت، به [[مسجد]] آمد و مشغول [[طواف]] شد. در این هنگام [[پیامبر]] {{صل}} را دید که در کناری نشسته است و جمعیتی اطرافش را گرفتهاند؛ نگاهی به آنها کرد و به کار خود ادامه داد. | ||
در شوط دوم<ref>در طواف، باید هفت بار به دور کعبه چرخید و هر بار را یک شوط نامند.</ref> [[طواف]] با خود گفت: "آیا کسی از من نادانتر هست؟ اگر در [[مکه]] درباره چنین خبر مهمی که تمام [[مردم]] [[قریش]] را فلج کرده است تحقیق نکنم، وقتی به [[مدینه]] رفتم و [[مردم]] در این باره از من پرسیدند، چه بگویم؟" | در شوط دوم<ref>در طواف، باید هفت بار به دور کعبه چرخید و هر بار را یک شوط نامند.</ref> [[طواف]] با خود گفت: "آیا کسی از من نادانتر هست؟ اگر در [[مکه]] درباره چنین خبر مهمی که تمام [[مردم]] [[قریش]] را فلج کرده است تحقیق نکنم، وقتی به [[مدینه]] رفتم و [[مردم]] در این باره از من پرسیدند، چه بگویم؟" | ||
پس پنبه را از گوش خود خارج ساخت و نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و طبق [[آداب]] زمان [[جاهلیت]] گفت: {{عربی|أنعم صباحاً}}. [[پیامبر]]{{صل}} نگاهی به صورت شخص تازه وارد نمود و فرمود: "خدای بزرگ به جای این [[کلام]]، درودی بهتر به ما [[دستور]] داده است و آن تحیّت و [[درود]] [[بهشتیان]] است، بگو: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ}}". | پس پنبه را از گوش خود خارج ساخت و نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و طبق [[آداب]] زمان [[جاهلیت]] گفت: {{عربی|أنعم صباحاً}}. [[پیامبر]] {{صل}} نگاهی به صورت شخص تازه وارد نمود و فرمود: "خدای بزرگ به جای این [[کلام]]، درودی بهتر به ما [[دستور]] داده است و آن تحیّت و [[درود]] [[بهشتیان]] است، بگو: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ}}". | ||
اسعد گفت: "یا [[محمد]]! [[مردم]] را به چه چیز [[دعوت]] میکنی؟" | اسعد گفت: "یا [[محمد]]! [[مردم]] را به چه چیز [[دعوت]] میکنی؟" | ||
[[پیامبر]]{{صل}} فرمودند: {{متن حدیث|إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ وَ أَدْعُوكُمْ إِلَى: {{متن قرآن|أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ * وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی میرسانیم؛ و زشتکاریهای آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید * و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۱-۱۵۲.</ref>}}. | [[پیامبر]] {{صل}} فرمودند: {{متن حدیث|إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ وَ أَدْعُوكُمْ إِلَى: {{متن قرآن|أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ * وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی میرسانیم؛ و زشتکاریهای آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید * و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۱-۱۵۲.</ref>}}. | ||
اسعد همین که این جملات را شنید، با [[شوق]] بسیاری گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ}}، ای [[پیامبر خدا]]! [[پدر]] و مادرم به قربانت، من از [[طایفه]] [[خزرج]] و [[اهل]] مدینهام. بین ما و [[برادران]] [[اوسی]] ما مدت مدیدی است که رشته علاقه و [[محبت]] گسیخته، و مهر و [[محبت]] [[خویشاوندی]] به [[کینه]] و [[عداوت]] مبدل گشته است. امیدوارم [[خدا]] به وسیله شما این رشته گسیخته را دوباره برقرار ساخته و این [[دشمنی]] را به [[دوستی]] تبدیل فرماید. ای [[پیامبر]]! رفیقی دارم از بستگانم که اگر او هم [[اسلام]] آورد [[امید]] است کار ما با وجود شما سامان یابد. | اسعد همین که این جملات را شنید، با [[شوق]] بسیاری گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ}}، ای [[پیامبر خدا]]! [[پدر]] و مادرم به قربانت، من از [[طایفه]] [[خزرج]] و [[اهل]] مدینهام. بین ما و [[برادران]] [[اوسی]] ما مدت مدیدی است که رشته علاقه و [[محبت]] گسیخته، و مهر و [[محبت]] [[خویشاوندی]] به [[کینه]] و [[عداوت]] مبدل گشته است. امیدوارم [[خدا]] به وسیله شما این رشته گسیخته را دوباره برقرار ساخته و این [[دشمنی]] را به [[دوستی]] تبدیل فرماید. ای [[پیامبر]]! رفیقی دارم از بستگانم که اگر او هم [[اسلام]] آورد [[امید]] است کار ما با وجود شما سامان یابد. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
ای [[پیامبر الهی]]! از دیر زمان خبر [[بعثت]] شما را از [[یهود]] میشنیدیم؛ محل [[بعثت]] شما را به ما مژده میدادند و صفات و خصوصیات شما را برای ما بیان میکردند. امیدواریم [[وطن]] ما محل [[هجرت]] شما باشد که این را هم از [[دانشمندان یهود]] شنیدهایم. [[خدا]] را [[شکر]] میکنم که مرا به اینجا رهنمون ساخت. من آمده بودم تا [[پشتیبان]] و همپیمانی برای طایفهام پیدا کنم اما [[خدا]] بهتر از آنچه میخواستم به من عطا فرمود. | ای [[پیامبر الهی]]! از دیر زمان خبر [[بعثت]] شما را از [[یهود]] میشنیدیم؛ محل [[بعثت]] شما را به ما مژده میدادند و صفات و خصوصیات شما را برای ما بیان میکردند. امیدواریم [[وطن]] ما محل [[هجرت]] شما باشد که این را هم از [[دانشمندان یهود]] شنیدهایم. [[خدا]] را [[شکر]] میکنم که مرا به اینجا رهنمون ساخت. من آمده بودم تا [[پشتیبان]] و همپیمانی برای طایفهام پیدا کنم اما [[خدا]] بهتر از آنچه میخواستم به من عطا فرمود. | ||
در این میان ذکوان هم به آنها نزدیک شد. اسعد او را صدا زد و به او گفت: "آن [[پیامبری]] که [[یهود]]، سالیان دراز مژده آمدنش را به ما میدادند، این جاست، بیا و [[مسلمان]] شو". ذکوان هم [[مسلمان]] شد؛ سپس از [[پیامبر]]{{صل}} تقاضا کردند کسی را با آنها به [[مدینه]] بفرستد تا به آنها [[قرآن]] بیاموزد و [[مردم]] را به [[دین اسلام]] بخواند<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۳۹-۱۳۳؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۸۲؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۸۶-۸۷؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۹؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۱؛ ص۶۵۰-۶۵۲.</ref>. | در این میان ذکوان هم به آنها نزدیک شد. اسعد او را صدا زد و به او گفت: "آن [[پیامبری]] که [[یهود]]، سالیان دراز مژده آمدنش را به ما میدادند، این جاست، بیا و [[مسلمان]] شو". ذکوان هم [[مسلمان]] شد؛ سپس از [[پیامبر]] {{صل}} تقاضا کردند کسی را با آنها به [[مدینه]] بفرستد تا به آنها [[قرآن]] بیاموزد و [[مردم]] را به [[دین اسلام]] بخواند<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۳۹-۱۳۳؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۸۲؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۸۶-۸۷؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۹؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۱؛ ص۶۵۰-۶۵۲.</ref>. | ||
[[مصعب بن عمیر]]<ref>جهت توضیح بیشتر ر.ک: دایرة المعارف صحابه، ج۶.</ref> نیز [[مأمور]] شد تا به همراه ایشان به [[مدینه]] رفته و [[دین اسلام]] را [[تبلیغ]] نماید و به کسانی که [[ایمان]] میآورند [[قرآن]] و دستورهای [[دینی]] را بیاموزد<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۱۴۴-۱۳۹؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۸۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۹، ص۱۰؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۱، ص۶۵۲.</ref><ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۰۱.</ref>. | [[مصعب بن عمیر]]<ref>جهت توضیح بیشتر ر. ک: دایرة المعارف صحابه، ج۶.</ref> نیز [[مأمور]] شد تا به همراه ایشان به [[مدینه]] رفته و [[دین اسلام]] را [[تبلیغ]] نماید و به کسانی که [[ایمان]] میآورند [[قرآن]] و دستورهای [[دینی]] را بیاموزد<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۱۴۴-۱۳۹؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۸۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۹، ص۱۰؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۱، ص۶۵۲.</ref><ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۰۱.</ref>. | ||
==اسعد و [[حمایت]] از [[تبلیغ]] [[اسلام در مدینه]]== | == اسعد و [[حمایت]] از [[تبلیغ]] [[اسلام در مدینه]] == | ||
==اسعد و [[بیعت عقبه]]== | == اسعد و [[بیعت عقبه]] == | ||
==اسعد و برگزاری اولین [[نماز جمعه]]== | == اسعد و برگزاری اولین [[نماز جمعه]] == | ||
==اسعد و خریدن [[زمین]] [[مسجد]]== | == اسعد و خریدن [[زمین]] [[مسجد]] == | ||
==اسعد و ذکر [[فضیلت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}== | == اسعد و ذکر [[فضیلت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} == | ||
==اسعد از [[راویان حدیث]] {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه}} در اوائل [[هجرت]]== | == اسعد از [[راویان حدیث]] {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه}} در اوائل [[هجرت]] == | ||
==اسعد و [[سرپرستی]] [[پیغمبر]]{{صل}} درباره [[خانواده]] او== | == اسعد و [[سرپرستی]] [[پیغمبر]] {{صل}} درباره [[خانواده]] او == | ||
==اسعد؛ اولین میتی که [[پیامبر]]{{صل}} بر او [[نماز]] گزارد== | == اسعد؛ اولین میتی که [[پیامبر]] {{صل}} بر او [[نماز]] گزارد == | ||
==[[پیامبر]]{{صل}}؛ [[نقیب]] [[خاندان]] اسعد== | == [[پیامبر]] {{صل}}؛ [[نقیب]] [[خاندان]] اسعد == | ||
== منابع == | == منابع == |