پرش به محتوا

اسماء بنت عمیس در تراجم و رجال: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
اسماء دختر [[عمیس بن معبد]] از [[قبیله خثعم]] بود. مادرش [[هند]] دختر [[عوف بن زهیر]]<ref>ر.ک: طبقات الکبری، ج۸ ص۲۸۰؛ اسدالغابه، ج۵، ص۳۹۵؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۳۴۲.</ref> از [[بانوان]] بسیار مجلّل و [[خردمندی]] بود که در [[خاندان]] بزرگ و با [[شخصیت]] پرورش یافت. وی قبل از آمدن [[پیامبر]]{{صل}} به [[خانه]] [[ارقم]] در [[مکه]] با [[پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] کرد و [[مسلمان]] شد و از [[اصحاب]] باوفای [[رسول خدا]]{{صل}} و [[یاران]] [[مخلص]] و [[محرم اسرار]] [[خاندان رسالت]] گردید. پس از [[وفات]] شوهرش [[جعفر طیار]] به همسری [[ابوبکر]] و پس از او به همسری [[امیرمؤمنان]]{{ع}} درآمد و [[فرزندان]] بزرگوار و باشخصیتی چون [[عبدالله بن جعفر]]، [[محمد بن جعفر]] و [[عون بن جعفر]] [[فرزندان]] [[جعفر طیار]]، و [[فرزندی]] به نام [[محمد بن ابی بکر]] را از [[ابوبکر]] و [[یحیی]] را از [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} به [[دنیا]] آورد.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۵۹.</ref>
اسماء دختر [[عمیس بن معبد]] از [[قبیله خثعم]] بود. مادرش [[هند]] دختر [[عوف بن زهیر]]<ref>ر. ک: طبقات الکبری، ج۸ ص۲۸۰؛ اسدالغابه، ج۵، ص۳۹۵؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۳۴۲.</ref> از [[بانوان]] بسیار مجلّل و [[خردمندی]] بود که در [[خاندان]] بزرگ و با [[شخصیت]] پرورش یافت. وی قبل از آمدن [[پیامبر]] {{صل}} به [[خانه]] [[ارقم]] در [[مکه]] با [[پیامبر]] {{صل}} [[بیعت]] کرد و [[مسلمان]] شد و از [[اصحاب]] باوفای [[رسول خدا]] {{صل}} و [[یاران]] [[مخلص]] و [[محرم اسرار]] [[خاندان رسالت]] گردید. پس از [[وفات]] شوهرش [[جعفر طیار]] به همسری [[ابوبکر]] و پس از او به همسری [[امیرمؤمنان]] {{ع}} درآمد و [[فرزندان]] بزرگوار و باشخصیتی چون [[عبدالله بن جعفر]]، [[محمد بن جعفر]] و [[عون بن جعفر]] [[فرزندان]] [[جعفر طیار]]، و [[فرزندی]] به نام [[محمد بن ابی بکر]] را از [[ابوبکر]] و [[یحیی]] را از [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} به [[دنیا]] آورد.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۵۹.</ref>


==اسماء و [[هجرت به حبشه]] و [[مدینه]]==
== اسماء و [[هجرت به حبشه]] و [[مدینه]] ==
اسماء از سابقان در [[اسلام]] بود و همواره زندگانی پر فراز و نشیبی داشت. وی از [[بانوان]] [[مسلمانی]] است که همراه شوهرش [[جعفر بن ابی‌طالب]] (مشهور به [[جعفر طیار]]) به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کرد و در مدتی که در آنجا بود، سه [[فرزند]] از [[جعفر طیار]] به نام‌های [[عبدالله بن جعفر]] (شوهر [[زینب کبری]] [[دختر امیرالمؤمنین]]{{ع}}) [[محمد بن جعفر]] و [[عون بن جعفر]] به [[دنیا]] آورد.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۵۹-۱۴۶۰.</ref>
اسماء از سابقان در [[اسلام]] بود و همواره زندگانی پر فراز و نشیبی داشت. وی از [[بانوان]] [[مسلمانی]] است که همراه شوهرش [[جعفر بن ابی‌طالب]] (مشهور به [[جعفر طیار]]) به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کرد و در مدتی که در آنجا بود، سه [[فرزند]] از [[جعفر طیار]] به نام‌های [[عبدالله بن جعفر]] (شوهر [[زینب کبری]] [[دختر امیرالمؤمنین]] {{ع}}) [[محمد بن جعفر]] و [[عون بن جعفر]] به [[دنیا]] آورد.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۵۹-۱۴۶۰.</ref>


==[[ازدواج]] با [[ابوبکر]] و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}==
== [[ازدواج]] با [[ابوبکر]] و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ==
اسماء پس از آن‌که [[جعفر طیار]] در [[جنگ موته]] ([[سال هشتم هجری]]) به [[شهادت]] رسید، به همسری [[ابوبکر]] در آمد و از او هم [[فرزند]] پسری به نام [[محمد بن ابی بکر]] به [[دنیا]] آورد<ref>اسماء در سال دهم هجری در «حجة الوداع» که به همراه شوهرش و هزاران مسلمان با رسول خدا{{صل}} عازم بودند در «ذی الحلیفه» درد مخاض گرفت و محمد را به دنیا آورد. ابوبکر می‌خواست او را به مدینه بازگرداند و در این باره از حضرت سؤال کرد، اما پیامبر{{صل}} دستور داد، او غسل کند و محرم شود و عازم مکه گردد، بدین ترتیب رسول خدا{{صل}} یک شب را با سایر مسلمانان در آن سرزمین ماند و فردا مُحرم شدند و عازم مکه گردیدند و اسماء نیز مُحرم شد. (ر.ک: طبقات الکبری، ج۸، ص۲۸۲؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۳۸۲ و ۴۰۳).</ref>. [[محمد بن ابی بکر]] با این که پسر [[ابوبکر]] بود، ولی از فداییان [[حضرت علی]]{{ع}} به شمار می‌آمد و برای خود پدری غیر از [[حضرت علی]]{{ع}} نمی‌شناخت و کسی را هم بر ایشان ترجیح نمی‌داد و متقابلاً [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} هم علاقه زیادی به او داشت تا جایی که می‌فرمود: "[[محمد]] پسر من از صلب [[ابوبکر]] است"<ref>{{متن حدیث|مُحَمَّدٌ ابني مِن صُلبِ أبي بَكرٍ}}؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۶، ص۵۳.</ref>؛
اسماء پس از آن‌که [[جعفر طیار]] در [[جنگ موته]] ([[سال هشتم هجری]]) به [[شهادت]] رسید، به همسری [[ابوبکر]] در آمد و از او هم [[فرزند]] پسری به نام [[محمد بن ابی بکر]] به [[دنیا]] آورد<ref>اسماء در سال دهم هجری در «حجة الوداع» که به همراه شوهرش و هزاران مسلمان با رسول خدا {{صل}} عازم بودند در «ذی الحلیفه» درد مخاض گرفت و محمد را به دنیا آورد. ابوبکر می‌خواست او را به مدینه بازگرداند و در این باره از حضرت سؤال کرد، اما پیامبر {{صل}} دستور داد، او غسل کند و محرم شود و عازم مکه گردد، بدین ترتیب رسول خدا {{صل}} یک شب را با سایر مسلمانان در آن سرزمین ماند و فردا مُحرم شدند و عازم مکه گردیدند و اسماء نیز مُحرم شد. (ر. ک: طبقات الکبری، ج۸، ص۲۸۲؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۳۸۲ و ۴۰۳).</ref>. [[محمد بن ابی بکر]] با این که پسر [[ابوبکر]] بود، ولی از فداییان [[حضرت علی]] {{ع}} به شمار می‌آمد و برای خود پدری غیر از [[حضرت علی]] {{ع}} نمی‌شناخت و کسی را هم بر ایشان ترجیح نمی‌داد و متقابلاً [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} هم علاقه زیادی به او داشت تا جایی که می‌فرمود: "[[محمد]] پسر من از صلب [[ابوبکر]] است"<ref>{{متن حدیث|مُحَمَّدٌ ابني مِن صُلبِ أبي بَكرٍ}}؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۶، ص۵۳.</ref>؛


اسماء همواره مورد [[اعتماد]] [[ابوبکر]] بود و به هنگام [[وفات]] [[وصیت]] کرد که بدنش را اسماء [[غسل]] دهد. اسماء هم طبق [[وصیت]] [[ابوبکر]] عمل کرد و او را [[غسل]] داد<ref>طبقات الکبری، ج۳، ص۲۰۳ و ج۸، ص۲۸۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۵.</ref>. اسماء از [[وفات]] [[ابوبکر]] به همسری [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} مفتخر شد و از آن [[حضرت صاحب]] پسری به نام [[یحیی]] شد. وی دارای پنج پسر از سه شوهر است، از [[جعفر طیار]] [[عبدالله بن جعفر]]، [[محمد بن جعفر]] و [[عون بن جعفر]]، و از [[ابوبکر]] [[محمد بن ابی بکر]] و از [[حضرت علی]]{{ع}} [[یحیی]] که همه [[برادران]] مادری‌اند<ref>ر.ک: اسدالغابه، ج۵، ص۳۹۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۵.</ref>.
اسماء همواره مورد [[اعتماد]] [[ابوبکر]] بود و به هنگام [[وفات]] [[وصیت]] کرد که بدنش را اسماء [[غسل]] دهد. اسماء هم طبق [[وصیت]] [[ابوبکر]] عمل کرد و او را [[غسل]] داد<ref>طبقات الکبری، ج۳، ص۲۰۳ و ج۸، ص۲۸۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۵.</ref>. اسماء از [[وفات]] [[ابوبکر]] به همسری [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} مفتخر شد و از آن [[حضرت صاحب]] پسری به نام [[یحیی]] شد. وی دارای پنج پسر از سه شوهر است، از [[جعفر طیار]] [[عبدالله بن جعفر]]، [[محمد بن جعفر]] و [[عون بن جعفر]]، و از [[ابوبکر]] [[محمد بن ابی بکر]] و از [[حضرت علی]] {{ع}} [[یحیی]] که همه [[برادران]] مادری‌اند<ref>ر. ک: اسدالغابه، ج۵، ص۳۹۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۵.</ref>.


[[ابن ابی الحدید]] می‌نویسد: اسماء از [[حضرت علی]]{{ع}} دو پسر به نام‌های: [[یحیی]] و [[عون]] به [[دنیا]] آورد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۹، ص۲۴۳.</ref> که در مجموع شش پسر داشته است.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۰-۱۴۶۱.</ref>
[[ابن ابی الحدید]] می‌نویسد: اسماء از [[حضرت علی]] {{ع}} دو پسر به نام‌های: [[یحیی]] و [[عون]] به [[دنیا]] آورد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۹، ص۲۴۳.</ref> که در مجموع شش پسر داشته است.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۰-۱۴۶۱.</ref>


==[[خردمندی]] و [[هوشیاری]] اسماء==
== [[خردمندی]] و [[هوشیاری]] اسماء ==
گاهی بین [[فرزندان]] اسماء ([[برادران]] [[مادری]]) اختلافی به وجود می‌آمد و اسماء با [[درایت]] و [[هوشیاری]] به [[نزاع]] آنها خاتمه می‌داد. از جمله آن موقعی که اسماء [[همسر]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بود، میان [[محمد بن ابی بکر]] [[فرزند]] [[ابوبکر]] و [[محمد بن جعفر]] [[فرزند]] [[جعفر طیار]] نزاعی رخ داد که به یک دیگر می‌گفتند: من از تو کریم‌تر و پدرم از پدرت بهتر است.
گاهی بین [[فرزندان]] اسماء ([[برادران]] [[مادری]]) اختلافی به وجود می‌آمد و اسماء با [[درایت]] و [[هوشیاری]] به [[نزاع]] آنها خاتمه می‌داد. از جمله آن موقعی که اسماء [[همسر]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} بود، میان [[محمد بن ابی بکر]] [[فرزند]] [[ابوبکر]] و [[محمد بن جعفر]] [[فرزند]] [[جعفر طیار]] نزاعی رخ داد که به یک دیگر می‌گفتند: من از تو کریم‌تر و پدرم از پدرت بهتر است.


در این موقع [[حضرت امیر]]{{ع}} به اسماء فرمود: "بین این دو پسر [[قضاوت]] کن!"
در این موقع [[حضرت امیر]] {{ع}} به اسماء فرمود: "بین این دو پسر [[قضاوت]] کن!"


اسماء گفت: من در میان [[عرب]]، [[جوانی]] بهتر از [[جعفر طیار]] و [[پیری]] بهتر از [[ابوبکر]] ندیده‌ام. او با گفتن این جمله [[دل]] هر دو [[فرزند]] را به دست آورد و جلو آزردگی و [[اختلاف]] آنان را گرفت.  
اسماء گفت: من در میان [[عرب]]، [[جوانی]] بهتر از [[جعفر طیار]] و [[پیری]] بهتر از [[ابوبکر]] ندیده‌ام. او با گفتن این جمله [[دل]] هر دو [[فرزند]] را به دست آورد و جلو آزردگی و [[اختلاف]] آنان را گرفت.  


[[امیرمؤمنان]]{{ع}} به او فرمود: "تو که برای ما چیزی باقی نگذاشتی، پس من چه خوبی دارم؟" اسماء برای آن‌که [[حق]] را گفته باشد، گفت: "به [[خدا]] قسم، در میان این سه نفر بهرۀ شما از [[زناشویی]] با من از همه کمتر (چون سن اسماء زیاد بوده)؛ ولی تو از همه [[برتری]]". [[حضرت]] از پاسخ منطقی و خردمندانه او [[خشنود]] گردید<ref>طبقات الکبری، ج۴، ص۴۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۶.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۱-۱۴۶۲.</ref>
[[امیرمؤمنان]] {{ع}} به او فرمود: "تو که برای ما چیزی باقی نگذاشتی، پس من چه خوبی دارم؟" اسماء برای آن‌که [[حق]] را گفته باشد، گفت: "به [[خدا]] قسم، در میان این سه نفر بهرۀ شما از [[زناشویی]] با من از همه کمتر (چون سن اسماء زیاد بوده)؛ ولی تو از همه [[برتری]]". [[حضرت]] از پاسخ منطقی و خردمندانه او [[خشنود]] گردید<ref>طبقات الکبری، ج۴، ص۴۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۶.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۱-۱۴۶۲.</ref>


==خوابی که تعبیر شد==
== خوابی که تعبیر شد ==
[[ابن ابی الحدید]] [[نقل]] می‌کند: در [[حیات رسول خدا]]{{صل}}، [[ابوبکر]] برای شرکت در [[جنگی]] از [[مدینه]] خارج شد، در همین ایام همسرش [[اسماء بنت عمیس]] [[خواب]] دید که [[ابوبکر]] موهای سر و ریش خود را [[حنا]] بسته و [[جامه]] سفیدی بر تن دارد، اسماء از [[خواب]] بیدار شد و [[خواب]] خود را برای [[عایشه]] [[نقل]] کرد. [[عایشه]] گفت: اگر خوابت درست باشد، پدرم کشته شده است؛ شروع به [[گریستن]] کرد. در همین حال [[رسول خدا]]{{صل}} وارد شد و فرمود: "چه چیزی سبب [[گریه]] [[عایشه]] شده؟" گفتند: ای [[رسول خدا]]؛ اسماء خوابی را درباره [[ابوبکر]] دیده و تعبیر [[عایشه]] به [[شهادت]] اوست.
[[ابن ابی الحدید]] [[نقل]] می‌کند: در [[حیات رسول خدا]] {{صل}}، [[ابوبکر]] برای شرکت در [[جنگی]] از [[مدینه]] خارج شد، در همین ایام همسرش [[اسماء بنت عمیس]] [[خواب]] دید که [[ابوبکر]] موهای سر و ریش خود را [[حنا]] بسته و [[جامه]] سفیدی بر تن دارد، اسماء از [[خواب]] بیدار شد و [[خواب]] خود را برای [[عایشه]] [[نقل]] کرد. [[عایشه]] گفت: اگر خوابت درست باشد، پدرم کشته شده است؛ شروع به [[گریستن]] کرد. در همین حال [[رسول خدا]] {{صل}} وارد شد و فرمود: "چه چیزی سبب [[گریه]] [[عایشه]] شده؟" گفتند: ای [[رسول خدا]]؛ اسماء خوابی را درباره [[ابوبکر]] دیده و تعبیر [[عایشه]] به [[شهادت]] اوست.


[[حضرت]] فرمود: "چنان نیست که [[عایشه]] تعبیر کرده است، بلکه [[ابوبکر]] به [[سلامت]] باز می‌گردد و اسماء از او پسری به [[دنیا]] می‌آورد و نامش را [[محمد]] می‌گذارد و [[خداوند]] این [[فرزند]] را مایه [[خشم]] [[کافران]] و [[منافقان]] قرار خواهد داد"<ref>{{متن حدیث|لَيْسَ كَمَا عَبَّرَتْ عَائِشَةُ وَ لَكِنْ يَرْجِعُ أَبُو بَكْرٍ صَالِحاً فَيَلْقَى أَسْمَاءَ فَتَحْمِلُ مِنْهُ أَسْمَاءُ بِغُلَامٍ تُسَمِّيهِ مُحَمَّداً يَجْعَلُهُ اللَّهُ غَيْظاً عَلَى الْكَافِرِينَ وَ الْمُنَافِقِينَ}}</ref>
[[حضرت]] فرمود: "چنان نیست که [[عایشه]] تعبیر کرده است، بلکه [[ابوبکر]] به [[سلامت]] باز می‌گردد و اسماء از او پسری به [[دنیا]] می‌آورد و نامش را [[محمد]] می‌گذارد و [[خداوند]] این [[فرزند]] را مایه [[خشم]] [[کافران]] و [[منافقان]] قرار خواهد داد"<ref>{{متن حدیث|لَيْسَ كَمَا عَبَّرَتْ عَائِشَةُ وَ لَكِنْ يَرْجِعُ أَبُو بَكْرٍ صَالِحاً فَيَلْقَى أَسْمَاءَ فَتَحْمِلُ مِنْهُ أَسْمَاءُ بِغُلَامٍ تُسَمِّيهِ مُحَمَّداً يَجْعَلُهُ اللَّهُ غَيْظاً عَلَى الْكَافِرِينَ وَ الْمُنَافِقِينَ}}</ref>


[[راوی]] گوید: درست همان‌گونه که [[پیامبر]]{{صل}} خبر داد، واقع شد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۶، ص۸۸.</ref>؛ زیرا وقتی [[محمد بن ابی بکر]] بزرگ شد از [[یاوران]] باوفای [[حضرت علی]]{{ع}} گردید و در [[صفین]] در رکاب آن [[حضرت]] جنگید و همواره مایه [[خشم]] [[شرک]] و [[نفاق]] بود تا سرانجام به دست [[منافقان]] و [[یاران]] [[معاویه]] به [[شهادت]] رسید.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۲-۱۴۶۳.</ref>
[[راوی]] گوید: درست همان‌گونه که [[پیامبر]] {{صل}} خبر داد، واقع شد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۶، ص۸۸.</ref>؛ زیرا وقتی [[محمد بن ابی بکر]] بزرگ شد از [[یاوران]] باوفای [[حضرت علی]] {{ع}} گردید و در [[صفین]] در رکاب آن [[حضرت]] جنگید و همواره مایه [[خشم]] [[شرک]] و [[نفاق]] بود تا سرانجام به دست [[منافقان]] و [[یاران]] [[معاویه]] به [[شهادت]] رسید.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۲-۱۴۶۳.</ref>


==اسماء و [[حدیث رد شمس]]==
== اسماء و [[حدیث رد شمس]] ==
از [[روایات]] بسیار معتبر که از [[شیعه]] و [[اهل سنت]] به طور [[متواتر]] [[نقل]] شده است، [[حدیث رد شمس]] (بازگشت [[خورشید]]) برای [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} است و این [[روایت]] را بسیاری از [[اصحاب]] مثل [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[ابو سعید خدری]]، [[ام سلمه]] و [[اسماء بنت عمیس]] [[نقل]] کرده‌اند. طبق [[نقل]] [[موثق]] ۳۳ نفر از [[محدثین]] و بزرگان علمای [[اهل سنت]] این [[حدیث]] را از [[اسماء بنت عمیس]] در آثار خود آورده‌اند <ref>احقاق الحق، ج۵، ص۵۲۲ - ۵۳۳.</ref>.
از [[روایات]] بسیار معتبر که از [[شیعه]] و [[اهل سنت]] به طور [[متواتر]] [[نقل]] شده است، [[حدیث رد شمس]] (بازگشت [[خورشید]]) برای [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} است و این [[روایت]] را بسیاری از [[اصحاب]] مثل [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[ابو سعید خدری]]، [[ام سلمه]] و [[اسماء بنت عمیس]] [[نقل]] کرده‌اند. طبق [[نقل]] [[موثق]] ۳۳ نفر از [[محدثین]] و بزرگان علمای [[اهل سنت]] این [[حدیث]] را از [[اسماء بنت عمیس]] در آثار خود آورده‌اند <ref>احقاق الحق، ج۵، ص۵۲۲ - ۵۳۳.</ref>.


[[ابو جعفر]] [[احمد بن محمد]] معروف به [[طحاوی]] (از علمای [[حنفی]] [[مذهب]]) از [[احمد بن صالح]] [[نقل]] می‌کند: کسی که در [[راه]] [[علم]] گام برمی‌دارد، سزاوار نیست از [[حدیث]] اسماء [[سرپیچی]] کند؛ زیرا این [[حدیث]] از نشانه‌های [[نبوت]] است<ref>سفینة البحار، ج۱، عنوان سما، ص۶۶۳.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۲-۱۴۶۳.</ref>
[[ابو جعفر]] [[احمد بن محمد]] معروف به [[طحاوی]] (از علمای [[حنفی]] [[مذهب]]) از [[احمد بن صالح]] [[نقل]] می‌کند: کسی که در [[راه]] [[علم]] گام برمی‌دارد، سزاوار نیست از [[حدیث]] اسماء [[سرپیچی]] کند؛ زیرا این [[حدیث]] از نشانه‌های [[نبوت]] است<ref>سفینة البحار، ج۱، عنوان سما، ص۶۶۳.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۲-۱۴۶۳.</ref>


==اسماء و اطلاع رسانی از [[توطئه]]==
== اسماء و اطلاع رسانی از [[توطئه]] ==
پس از [[رحلت پیامبر اسلام]]{{صل}}، اسماء که [[همسر]] [[ابوبکر]] بود، با خبر شد که از [[توطئه]] خطرناکی در [[سقیفه]] کشیده شد تا [[حضرت علی]]{{ع}} به هنگام [[نماز صبح]] به دست [[خالد ابن ولید]] کشته شود! لذا فوراً از [[کنیز]] خود خواست به [[خانه]] [[فاطمه]]{{س}} [[دختر رسول خدا]]{{صل}} برود و پس از ادای [[سلام]] این [[آیه]] را بخواند: {{متن قرآن|إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ}}<ref>«سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شده‌اند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.</ref> اشاره به اینکه [[یا علی]]، مراقب باش که قصد کشتن تو را دارند.
پس از [[رحلت پیامبر اسلام]] {{صل}}، اسماء که [[همسر]] [[ابوبکر]] بود، با خبر شد که از [[توطئه]] خطرناکی در [[سقیفه]] کشیده شد تا [[حضرت علی]] {{ع}} به هنگام [[نماز صبح]] به دست [[خالد ابن ولید]] کشته شود! لذا فوراً از [[کنیز]] خود خواست به [[خانه]] [[فاطمه]] {{س}} [[دختر رسول خدا]] {{صل}} برود و پس از ادای [[سلام]] این [[آیه]] را بخواند: {{متن قرآن|إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ}}<ref>«سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شده‌اند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.</ref> اشاره به اینکه [[یا علی]]، مراقب باش که قصد کشتن تو را دارند.


[[کنیز]] آمد در [[خانه]] را کوبید و بعد از [[سلام]]، [[آیه]] را [[تلاوت]] کرد. موقعی که خواست برگردد، دوباره [[آیه]] را قرائت کرد. [[حضرت علی]]{{ع}} چون از [[توطئه]] [[آگاه]] شد، شمشیرش را برداشت و برای [[نماز صبح]] با به [[مسجد]] آمد و با [[ابوبکر]] [[نماز]] را به [[جماعت]] خواند، [[خالد ابن ولید]] هم کنار [[حضرت علی]]{{ع}} ایستاد و [[تصمیم]] داشت موقعی که [[ابوبکر]] [[سلام]] [[نماز]] را می‌دهد، کار آن [[حضرت]] را تمام کند؛ اما [[ابوبکر]] قبل از آن‌که [[سلام]] بدهد از این پیشنهاد پشیمان شد و با خود گفت: ممکن است [[خالد ابن ولید]] نتواند کار را تمام کند و سبب [[فتنه]] گردد، از این رو موقع تشهد گفت: "ای [[خالد ابن ولید]]، آنچه به تو [[دستور]] داده شده هرگز انجام نده". و بعد [[سلام]] [[نماز]] را داد.
[[کنیز]] آمد در [[خانه]] را کوبید و بعد از [[سلام]]، [[آیه]] را [[تلاوت]] کرد. موقعی که خواست برگردد، دوباره [[آیه]] را قرائت کرد. [[حضرت علی]] {{ع}} چون از [[توطئه]] [[آگاه]] شد، شمشیرش را برداشت و برای [[نماز صبح]] با به [[مسجد]] آمد و با [[ابوبکر]] [[نماز]] را به [[جماعت]] خواند، [[خالد ابن ولید]] هم کنار [[حضرت علی]] {{ع}} ایستاد و [[تصمیم]] داشت موقعی که [[ابوبکر]] [[سلام]] [[نماز]] را می‌دهد، کار آن [[حضرت]] را تمام کند؛ اما [[ابوبکر]] قبل از آن‌که [[سلام]] بدهد از این پیشنهاد پشیمان شد و با خود گفت: ممکن است [[خالد ابن ولید]] نتواند کار را تمام کند و سبب [[فتنه]] گردد، از این رو موقع تشهد گفت: "ای [[خالد ابن ولید]]، آنچه به تو [[دستور]] داده شده هرگز انجام نده". و بعد [[سلام]] [[نماز]] را داد.


به [[نقل]] دیگر، [[ابوبکر]] قبل از [[سلام]] [[نماز]] گفت: ای [[خالد ابن ولید]]، آنچه را [[دستور]] دادم، انجام نده، اگر انجام دهی تو را خواهم کشت. این را گفت و [[سلام]] [[نماز]] را داد.
به [[نقل]] دیگر، [[ابوبکر]] قبل از [[سلام]] [[نماز]] گفت: ای [[خالد ابن ولید]]، آنچه را [[دستور]] دادم، انجام نده، اگر انجام دهی تو را خواهم کشت. این را گفت و [[سلام]] [[نماز]] را داد.


وقتی [[نماز]] تمام شد، [[حضرت]] گریبان [[خالد ابن ولید]] را گرفت و [[شمشیر]] او را از دستش کشید و به سرعت او را به [[زمین]] انداخت و روی سینه‌اش نشست و خواست او را بکشد، [[اهل]] [[مسجد]] هر چه کردند تا [[خالد ابن ولید]] را از [[دست حضرت]]{{ع}} [[نجات]] دهند، نتوانستند. [[عباس]] گفت: او را به صاحب این [[قبر]] یعنی [[رسول الله]]{{صل}} قسم بدهید که دست از او بردارد. آنان [[حضرت]] را به [[قبر مطهر]] [[رسول خدا]] قسم دادند؛ [[حضرت]] [[خالد ابن ولید]] را رها کرد و برخاست و به [[منزل]] رفت<ref>بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۰۶ و ۳۰۹.</ref>.
وقتی [[نماز]] تمام شد، [[حضرت]] گریبان [[خالد ابن ولید]] را گرفت و [[شمشیر]] او را از دستش کشید و به سرعت او را به [[زمین]] انداخت و روی سینه‌اش نشست و خواست او را بکشد، [[اهل]] [[مسجد]] هر چه کردند تا [[خالد ابن ولید]] را از [[دست حضرت]] {{ع}} [[نجات]] دهند، نتوانستند. [[عباس]] گفت: او را به صاحب این [[قبر]] یعنی [[رسول الله]] {{صل}} قسم بدهید که دست از او بردارد. آنان [[حضرت]] را به [[قبر مطهر]] [[رسول خدا]] قسم دادند؛ [[حضرت]] [[خالد ابن ولید]] را رها کرد و برخاست و به [[منزل]] رفت<ref>بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۰۶ و ۳۰۹.</ref>.


اسماء توانست [[حضرت علی]]{{ع}} را از توطئه‌ای که برای کشتن او [[تدارک]] دیده بودند، [[آگاه]] کند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۳-۱۴۶۴.</ref>
اسماء توانست [[حضرت علی]] {{ع}} را از توطئه‌ای که برای کشتن او [[تدارک]] دیده بودند، [[آگاه]] کند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۳-۱۴۶۴.</ref>


==وصایای [[فاطمه زهرا]]{{س}} با اسماء==
== وصایای [[فاطمه زهرا]] {{س}} با اسماء ==
با این که اسماء در هنگام [[رحلت پیامبر]]{{صل}} و [[شهادت فاطمه زهرا]]{{س}}، [[همسر]] [[ابوبکر]] بود، اما به خاطر سابقه و علقه [[خانوادگی]] که با [[جعفر طیار]] [[برادر]] [[حضرت علی]]{{ع}} داشت، همواره اما به [[خانه علی]]{{ع}} رفت و آمد داشت و [[محرم اسرار]] این [[خاندان]] [[پاک]] بود. لذا در [[تشییع پیکر]] [[مطهر]] [[فاطمه]]{{س}} - که محرمانه و شبانه انجام شد -شرکت داشت و حتی در حالت [[احتضار]] آن بانوی مکرمه نیز حاضر بود.
با این که اسماء در هنگام [[رحلت پیامبر]] {{صل}} و [[شهادت فاطمه زهرا]] {{س}}، [[همسر]] [[ابوبکر]] بود، اما به خاطر سابقه و علقه [[خانوادگی]] که با [[جعفر طیار]] [[برادر]] [[حضرت علی]] {{ع}} داشت، همواره اما به [[خانه علی]] {{ع}} رفت و آمد داشت و [[محرم اسرار]] این [[خاندان]] [[پاک]] بود. لذا در [[تشییع پیکر]] [[مطهر]] [[فاطمه]] {{س}} - که محرمانه و شبانه انجام شد -شرکت داشت و حتی در حالت [[احتضار]] آن بانوی مکرمه نیز حاضر بود.


طبق [[نقل]] مؤرخان، [[حضرت فاطمه]]{{س}} روزهای آخر [[عمر]] پر برکتش وصایایی با اسماء در میان گذاشت، از جمله به او فرمود: "همانا من [[زشت]] می‌دانم اینگونه که زن‌ها [[تشییع جنازه]] می‌شوند، که پارچه‌ای روی او می‌اندازند و اندام او بر هر کسی که نگاهش کند، پیداست"<ref>احتمال دارد معنای کلام حضرت فاطمه{{س}} که فرمود: {{متن حدیث|فیصفها لمن رأی}} این باشد که: فاطمه توصیف کرد آنچه را دیده بود؟</ref>.
طبق [[نقل]] مؤرخان، [[حضرت فاطمه]] {{س}} روزهای آخر [[عمر]] پر برکتش وصایایی با اسماء در میان گذاشت، از جمله به او فرمود: "همانا من [[زشت]] می‌دانم اینگونه که زن‌ها [[تشییع جنازه]] می‌شوند، که پارچه‌ای روی او می‌اندازند و اندام او بر هر کسی که نگاهش کند، پیداست"<ref>احتمال دارد معنای کلام حضرت فاطمه {{س}} که فرمود: {{متن حدیث|فیصفها لمن رأی}} این باشد که: فاطمه توصیف کرد آنچه را دیده بود؟</ref>.


اسماء می‌گوید: عرض کردم که در [[سرزمین]] [[حبشه]] عمار‌ه‌ای (تابوتی) می‌ساختند و جنازه را در او می‌گذاشتند و جامه‌ای بر او می‌پوشاندند، که [[جسد]] مرده پیدا نبود. [[حضرت]] فوراً فرستاد چند قطعه چوب تازه از [[نخل]] خرما آوردند و تابوتی به همان نوع که اسماء در [[حبشه]] دیده بود، ترتیب دادند. آن وقت فرمود: "چه خوب و زیباست این [[تابوت]]؛ زیرا دیگر مرد از [[زن]] تشخیص داده نمی‌شود"<ref>{{متن حدیث|مَا أَحْسَنَ هَذَا وَ أَجْمَلَهُ لاَ تُعْرَفُ بِهِ اَلْمَرْأَةُ مِنَ اَلرَّجُلِ }}</ref>
اسماء می‌گوید: عرض کردم که در [[سرزمین]] [[حبشه]] عمار‌ه‌ای (تابوتی) می‌ساختند و جنازه را در او می‌گذاشتند و جامه‌ای بر او می‌پوشاندند، که [[جسد]] مرده پیدا نبود. [[حضرت]] فوراً فرستاد چند قطعه چوب تازه از [[نخل]] خرما آوردند و تابوتی به همان نوع که اسماء در [[حبشه]] دیده بود، ترتیب دادند. آن وقت فرمود: "چه خوب و زیباست این [[تابوت]]؛ زیرا دیگر مرد از [[زن]] تشخیص داده نمی‌شود"<ref>{{متن حدیث|مَا أَحْسَنَ هَذَا وَ أَجْمَلَهُ لاَ تُعْرَفُ بِهِ اَلْمَرْأَةُ مِنَ اَلرَّجُلِ }}</ref>


چون [[حضرت فاطمه]]{{س}} از [[دنیا]] رفت، [[عایشه]] آمد که داخل [[خانه]] [[فاطمه]]{{س}} شود، اسماء مانع او شد. [[عایشه]] نزد پدرش [[ابوبکر]] رفت و از [[رفتار]] اسماء و [[تابوت]] [[فاطمه]]{{س}} که مثل حجله ساخته، گلایه کرد. [[ابوبکر]] به سرعت بر در خانۀ [[فاطمه]]{{س}}<ref>خانه حضرت فاطمه{{س}} در ابتدا کنار مسجد پیامبر{{صل}} بوده و بعد که مسجد النبی توسعه یافت، خانه داخل مسجد، مقابل صفه قرار گرفت و در حال حاضر هم‌چنین است.</ref> آمد و گفت: ای اسماء، چرا مانعِ ورود زن‌های [[پیامبری]]؟ چرا [[تابوت]] [[حضرت فاطمه]]{{س}} مثل هودج عروس است؟ اسماء گفت: [[حضرت فاطمه]]{{س}} به من فرموده، نگذارم کسی داخل [[خانه]] او شود و این [[تابوت]] در زمان [[حیات]] [[حضرت فاطمه]]{{س}} ساخته شده است و خود او فرمود که این‌گونه [[تابوت]] بسازم. [[ابوبکر]] گفت: مانعی ندارد، همان گونه که [[حضرت فاطمه]]{{س}} [[دستور]] داده است عمل نما. این را گفت و برگشت.
چون [[حضرت فاطمه]] {{س}} از [[دنیا]] رفت، [[عایشه]] آمد که داخل [[خانه]] [[فاطمه]] {{س}} شود، اسماء مانع او شد. [[عایشه]] نزد پدرش [[ابوبکر]] رفت و از [[رفتار]] اسماء و [[تابوت]] [[فاطمه]] {{س}} که مثل حجله ساخته، گلایه کرد. [[ابوبکر]] به سرعت بر در خانۀ [[فاطمه]] {{س}}<ref>خانه حضرت فاطمه {{س}} در ابتدا کنار مسجد پیامبر {{صل}} بوده و بعد که مسجد النبی توسعه یافت، خانه داخل مسجد، مقابل صفه قرار گرفت و در حال حاضر هم‌چنین است.</ref> آمد و گفت: ای اسماء، چرا مانعِ ورود زن‌های [[پیامبری]]؟ چرا [[تابوت]] [[حضرت فاطمه]] {{س}} مثل هودج عروس است؟ اسماء گفت: [[حضرت فاطمه]] {{س}} به من فرموده، نگذارم کسی داخل [[خانه]] او شود و این [[تابوت]] در زمان [[حیات]] [[حضرت فاطمه]] {{س}} ساخته شده است و خود او فرمود که این‌گونه [[تابوت]] بسازم. [[ابوبکر]] گفت: مانعی ندارد، همان گونه که [[حضرت فاطمه]] {{س}} [[دستور]] داده است عمل نما. این را گفت و برگشت.


اما [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و اسماء پیکر [[پاک]] آن [[حضرت]] را شبانه و محرمانه [[غسل]] دادند، و با حضور چند نفر از [[نزدیکان]] مخفیانه به [[خاک]] سپردند<ref>کشف الغمه (مترجم)، ج۲، ص۶۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۹؛ ج۸۱، ص۲۵۱؛ و ر.ک: طبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۴-۱۴۶۶.</ref>
اما [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و اسماء پیکر [[پاک]] آن [[حضرت]] را شبانه و محرمانه [[غسل]] دادند، و با حضور چند نفر از [[نزدیکان]] مخفیانه به [[خاک]] سپردند<ref>کشف الغمه (مترجم)، ج۲، ص۶۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۹؛ ج۸۱، ص۲۵۱؛ و ر. ک: طبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۴-۱۴۶۶.</ref>


==اسماء ناظر [[شهادت حضرت فاطمه]]{{س}}==
== اسماء ناظر [[شهادت حضرت فاطمه]] {{س}} ==
در [[حدیث]] آمده است: هنگامی که [[حضرت زهرا]]{{س}} در حال [[احتضار]] بود، به اسماء سفارش کرد، از آن کافوری که [[جبرئیل]] برای پدرم آورد و سه قسمت کرد: "یک قسمت برای خودش و یک قسمت برای [[حضرت علی]]{{ع}} و یک قسمت برای من گذاشت" و نیز زیادی [[حنوط]] پدرم را بیاور و کنار سرم بگذار. بعد او [[لباس]] را به روی خود کشید و فرمود: "اسماء، لحظاتی درنگ کن و بعد مرا صدا بزن، اگر تو را پاسخ دادم که هیچ، اگر پاسخ ندادم بدان که به نزد پدرم [[رسول خدا]]{{صل}} رفته‌ام"<ref>{{متن حدیث| اِنْتَظِرِينِي هُنَيْهَةً وَ اُدْعِينِي فَإِنْ أَجَبْتُكِ وَ إِلاَّ فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِي {{صل}}}}</ref>
در [[حدیث]] آمده است: هنگامی که [[حضرت زهرا]] {{س}} در حال [[احتضار]] بود، به اسماء سفارش کرد، از آن کافوری که [[جبرئیل]] برای پدرم آورد و سه قسمت کرد: "یک قسمت برای خودش و یک قسمت برای [[حضرت علی]] {{ع}} و یک قسمت برای من گذاشت" و نیز زیادی [[حنوط]] پدرم را بیاور و کنار سرم بگذار. بعد او [[لباس]] را به روی خود کشید و فرمود: "اسماء، لحظاتی درنگ کن و بعد مرا صدا بزن، اگر تو را پاسخ دادم که هیچ، اگر پاسخ ندادم بدان که به نزد پدرم [[رسول خدا]] {{صل}} رفته‌ام"<ref>{{متن حدیث| اِنْتَظِرِينِي هُنَيْهَةً وَ اُدْعِينِي فَإِنْ أَجَبْتُكِ وَ إِلاَّ فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِي {{صل}}}}</ref>


اسماء لحظاتی [[صبر]] کرد و او را صدا زد اما جواب نیامد، دوباره صدایش کرد و گفت:ای دختر [[محمد مصطفی]]، ای دختر [[بهترین]] کسی که [[مادر]] به او حامله شده، ای [[بهترین]] کسی که روی [[زمین]] [[راه]] رفته، ای دختر کسی که بین او و [[پروردگار]] به اندازه قاب دو قوس یا کمتر بود.<ref>{{عربی|"يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى يَا بِنْتَ أَكْرَمِ مَنْ حَمَلَتْهُ اَلنِّسَاءُ يَا بِنْتَ خَيْرِ مَنْ وَطِئَ اَلْحَصَا يَا بِنْتَ مَنْ كَانَ مِنْ رَبِّهِ قٰابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنىٰ"}}</ref>
اسماء لحظاتی [[صبر]] کرد و او را صدا زد اما جواب نیامد، دوباره صدایش کرد و گفت:ای دختر [[محمد مصطفی]]، ای دختر [[بهترین]] کسی که [[مادر]] به او حامله شده، ای [[بهترین]] کسی که روی [[زمین]] [[راه]] رفته، ای دختر کسی که بین او و [[پروردگار]] به اندازه قاب دو قوس یا کمتر بود.<ref>{{عربی|"يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى يَا بِنْتَ أَكْرَمِ مَنْ حَمَلَتْهُ اَلنِّسَاءُ يَا بِنْتَ خَيْرِ مَنْ وَطِئَ اَلْحَصَا يَا بِنْتَ مَنْ كَانَ مِنْ رَبِّهِ قٰابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنىٰ"}}</ref>


اسماء می‌گوید: هر چه گفتم جوابی نیامد. پارچه را کنار زدم، دیدم [[دختر پیامبر]]{{صل}} از [[دنیا]] رفته است. اسماء خودش را روی [[بدن]] [[مطهر]] [[فاطمه زهرا]] انداخت و او را بوسید و گفت: "هر گاه به محضر پدرت شرفیاب شدی، [[سلام]] [[اسماء بنت عمیس]] را به او برسان"<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۶-۱۴۶۷.</ref>
اسماء می‌گوید: هر چه گفتم جوابی نیامد. پارچه را کنار زدم، دیدم [[دختر پیامبر]] {{صل}} از [[دنیا]] رفته است. اسماء خودش را روی [[بدن]] [[مطهر]] [[فاطمه زهرا]] انداخت و او را بوسید و گفت: "هر گاه به محضر پدرت شرفیاب شدی، [[سلام]] [[اسماء بنت عمیس]] را به او برسان"<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۶-۱۴۶۷.</ref>


==[[وفات]] اسماء==
== [[وفات]] اسماء ==
اسماء با [[تربیت]] فرزندانی [[صالح]]<ref>فرزندان اسماء که در ابتدای بخش یادآور شدیم، دارای پنج پسر بود، سه پسر به نام عبدالله و محمد و عون از جعفر به دنیا آورد و محمد را از ابوبکر، و یحیی را از امیرالمؤمنین علی{{ع}}. </ref> و با [[ایمان]] همواره خود و فرزندانش در [[خدمت]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} بود و هیچ‌گاه از [[راه]] و رسمی که [[برگزیده]] بود، پا عقب نگذاشت و [[سختی‌ها]] و نشیب‌های زندگانی کمترین تأثیری در [[ایمان]] و [[اعتقاد]] او نگذاشت و سرانجام او با [[ایمانی]] [[استوار]] و دلی آرام دار فانی را [[وداع]] گفت؛ و چشم از [[جهان]] فرو بست. البته در کتاب‌های [[تاریخ]]، [[سال]] [[وفات]] او به [[ثبت]] نرسیده است.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۷.</ref>
اسماء با [[تربیت]] فرزندانی [[صالح]]<ref>فرزندان اسماء که در ابتدای بخش یادآور شدیم، دارای پنج پسر بود، سه پسر به نام عبدالله و محمد و عون از جعفر به دنیا آورد و محمد را از ابوبکر، و یحیی را از امیرالمؤمنین علی {{ع}}. </ref> و با [[ایمان]] همواره خود و فرزندانش در [[خدمت]] [[خاندان پیامبر]] {{صل}} بود و هیچ‌گاه از [[راه]] و رسمی که [[برگزیده]] بود، پا عقب نگذاشت و [[سختی‌ها]] و نشیب‌های زندگانی کمترین تأثیری در [[ایمان]] و [[اعتقاد]] او نگذاشت و سرانجام او با [[ایمانی]] [[استوار]] و دلی آرام دار فانی را [[وداع]] گفت؛ و چشم از [[جهان]] فرو بست. البته در کتاب‌های [[تاریخ]]، [[سال]] [[وفات]] او به [[ثبت]] نرسیده است.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۶۷.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش