اصلاح در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==معناشناسی== | == معناشناسی == | ||
[[اصلاح]] عبارت است از مصالحه کردن، صلح کردن<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ج۲، ص۵۱۶.</ref>، اصلاح کردن، آشتی دادن. اصل آن "[[صلح]]" در مقابل [[فساد]] به معنای [[سلامت]] از [[فساد]] است<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۶، ص۲۶۵.</ref>. | [[اصلاح]] عبارت است از مصالحه کردن، صلح کردن<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ج۲، ص۵۱۶.</ref>، اصلاح کردن، آشتی دادن. اصل آن "[[صلح]]" در مقابل [[فساد]] به معنای [[سلامت]] از [[فساد]] است<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۶، ص۲۶۵.</ref>. | ||
==اصلاح در قرآن== | == اصلاح در قرآن == | ||
{{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ}}<ref>«جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۱۰.</ref>. اِصلاح به معنای "رفع [[فساد]] و [[اختلاف]]" در [[قرآن کریم]] در یک موضوع وارد شده است که به معنای [[اصلاح]] گری در امری است: {{متن قرآن|اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>. | {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ}}<ref>«جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۱۰.</ref>. اِصلاح به معنای "رفع [[فساد]] و [[اختلاف]]" در [[قرآن کریم]] در یک موضوع وارد شده است که به معنای [[اصلاح]] گری در امری است: {{متن قرآن|اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>. | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
در مورد [[جنگ]] میان [[مسلمانان]]، [[امر الهی]] بر [[آشتی]] برقرارکردن با [[تنبیه]] متجاوز و جبران خسارتهای وارده طرف دیگر است: {{متن قرآن|فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ}}<ref>«میان آن دو با دادگری آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۹.</ref>. [[صلح]] بین [[مؤمنان]] تنها به زمینگذاشتن [[سلاح]] و ترک [[مخاصمه]] نیست؛ بلکه [[اصلاح]] به [[عدل]] است؛ یعنی [[اجرای احکام الهی]] درباره متجاوز در آنچه به آنها [[تجاوز]] روا داشته شده است؛ مثل [[خون]]، [[آبرو]]، [[مال]] و هر حقی که ضایع شده باشد<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۳۱۴-۳۱۵.</ref>. | در مورد [[جنگ]] میان [[مسلمانان]]، [[امر الهی]] بر [[آشتی]] برقرارکردن با [[تنبیه]] متجاوز و جبران خسارتهای وارده طرف دیگر است: {{متن قرآن|فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ}}<ref>«میان آن دو با دادگری آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۹.</ref>. [[صلح]] بین [[مؤمنان]] تنها به زمینگذاشتن [[سلاح]] و ترک [[مخاصمه]] نیست؛ بلکه [[اصلاح]] به [[عدل]] است؛ یعنی [[اجرای احکام الهی]] درباره متجاوز در آنچه به آنها [[تجاوز]] روا داشته شده است؛ مثل [[خون]]، [[آبرو]]، [[مال]] و هر حقی که ضایع شده باشد<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۳۱۴-۳۱۵.</ref>. | ||
==اصلاح در روابط میان مردم و کشورها== [[صلح]]" اصطلاحی است که در صحنه [[روابط]] داخلی [[امت اسلامی]] میان افراد یا [[اقوام]] [[مسلمان]] به کار رفته و در عرصه [[روابط]] خارجی، [[قرآن کریم]] از اصطلاح {{متن قرآن|سَّلْمِ}} برای [[آشتی]] [[مسلمانان]] و غیر مسلمانان استفاده کرده است: {{متن قرآن|وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا}}<ref>«و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای» سوره انفال، آیه ۶۱.</ref>. | == اصلاح در روابط میان مردم و کشورها == [[صلح]]" اصطلاحی است که در صحنه [[روابط]] داخلی [[امت اسلامی]] میان افراد یا [[اقوام]] [[مسلمان]] به کار رفته و در عرصه [[روابط]] خارجی، [[قرآن کریم]] از اصطلاح {{متن قرآن|سَّلْمِ}} برای [[آشتی]] [[مسلمانان]] و غیر مسلمانان استفاده کرده است: {{متن قرآن|وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا}}<ref>«و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای» سوره انفال، آیه ۶۱.</ref>. | ||
ایجاد [[صلح]] و رفع [[مخاصمه]] در میان [[مسلمانان]] و [[اقوام]] [[مسلمان]] از [[وظایف]] آحاد [[مسلمین]] و [[دولت اسلامی]] است و در چنین صلحی [[اجرای احکام الهی]] نیز از [[وظایف]] [[واجب الهی]] است تا متجاوز [[تنبیه]] و [[سرکوب]] گردد<ref>حامد ناجی، "صلح"، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۲، ص۱۳۸۰.</ref><ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص:۱۰۳.</ref> | ایجاد [[صلح]] و رفع [[مخاصمه]] در میان [[مسلمانان]] و [[اقوام]] [[مسلمان]] از [[وظایف]] آحاد [[مسلمین]] و [[دولت اسلامی]] است و در چنین صلحی [[اجرای احکام الهی]] نیز از [[وظایف]] [[واجب الهی]] است تا متجاوز [[تنبیه]] و [[سرکوب]] گردد<ref>حامد ناجی، "صلح"، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۲، ص۱۳۸۰.</ref><ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص:۱۰۳.</ref> | ||
==اصلاح طلبی== | == اصلاح طلبی == | ||
اِصلاحطَلَبی، به [[جریان سیاسی]] گفته میشود که انجام [[تغییر]] در [[جامعه]] را از راه انجام [[اصلاحات]] در [[قوانین]] و [[سیاستها]] و نه از طریق [[انقلاب]] و تعویض [[حکومت]]، [[تبلیغ]] میکند. | اِصلاحطَلَبی، به [[جریان سیاسی]] گفته میشود که انجام [[تغییر]] در [[جامعه]] را از راه انجام [[اصلاحات]] در [[قوانین]] و [[سیاستها]] و نه از طریق [[انقلاب]] و تعویض [[حکومت]]، [[تبلیغ]] میکند. | ||
اِصلاحطَلَبی، [[اندیشه]] [[حاکم]] بر حرکتهایی با [[هدف]] بهسازی نهادها و [[روابط اجتماعی]] است که به ویژه در یک و نیم سده اخیر در [[جهان اسلام]] اهمیتی قابل ملاحظه یافته است. آنچه در این دوره اخیر با عنوان [[اصلاحطلبی]] شناخته شده، در پارهای موارد با [[تجددطلبی]] و در مواردی با [[بنیادگرایی]] همراه شده، و به این ترتیب اصلاحطلبی در طیفهایی بسیار متفاوت جلوه کرده است. با توجه به معنایی که در جهان اسلام از اصلاحطلبی شکل گرفته، در [[گفتوگو]] از آن، یاد شخصیتهایی چون [[سید جمالالدین اسدآبادی]] و [[شیخ محمد عبده]] تداعی میشود؛ اما باید توجه داشت که شخصیتهای اصلاحطلب از نظر نقش [[اجتماعی]]، طیفی وسیع را تشکیل دادهاند و در میان آنان از [[روحانیان]] و معلمان، تا [[سیاستمداران]] و [[نظامیان]] دیده میشوند. | اِصلاحطَلَبی، [[اندیشه]] [[حاکم]] بر حرکتهایی با [[هدف]] بهسازی نهادها و [[روابط اجتماعی]] است که به ویژه در یک و نیم سده اخیر در [[جهان اسلام]] اهمیتی قابل ملاحظه یافته است. آنچه در این دوره اخیر با عنوان [[اصلاحطلبی]] شناخته شده، در پارهای موارد با [[تجددطلبی]] و در مواردی با [[بنیادگرایی]] همراه شده، و به این ترتیب اصلاحطلبی در طیفهایی بسیار متفاوت جلوه کرده است. با توجه به معنایی که در جهان اسلام از اصلاحطلبی شکل گرفته، در [[گفتوگو]] از آن، یاد شخصیتهایی چون [[سید جمالالدین اسدآبادی]] و [[شیخ محمد عبده]] تداعی میشود؛ اما باید توجه داشت که شخصیتهای اصلاحطلب از نظر نقش [[اجتماعی]]، طیفی وسیع را تشکیل دادهاند و در میان آنان از [[روحانیان]] و معلمان، تا [[سیاستمداران]] و [[نظامیان]] دیده میشوند. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
پدیده [[اصلاح]] میتواند به [[شؤون]] مختلف یک [[جامعه]] بازگردد و از همین رو، متناسب با تنوع نهادها در یک جامعه، مصادیق آن متنوع است. از دیدگاه جامعهشناختی، موضوعاتی چون [[ساختار سیاسی]]، ساختار [[اقتصادی]]، ساختار [[فرهنگی]] و... ابعاد گوناگون [[هویت]] یک جامعه را تشکیل میدهند؛ تغییرات در [[روابط اجتماعی]]، پدیدهای است که به طور مستمر در هر جامعه وجود دارد و از نمودهای آن بروز تغییرات در نهادهای [[اجتماعی]] است. آنچه در [[غرب]] با عنوان «[[رفرمیسم]]» و در [[جوامع اسلامی]] با عنوان [[اصلاحطلبی]] شناخته میشود، تعبیر دیگری از همین [[تغییر]] و [[تحول]] در نهادهای گوناگون جوامع اسلامی است که به سبب نیاز به [[همراهی]] با تغییرات گسترده و تند در [[جوامع بشری]]، شتابی خاص گرفته، و نمودی محسوس یافته است. بر این پایه، [[حرکتهای اصلاحی]] را میتوان در نهادهای گوناگون اجتماعی، اعم از [[نظام سیاسی]] و اقتصادی جستوجو کرد، اما در مفهومی که از اصلاحطلبی [[اراده]] میشود، اغلب اصلاحاتی مورد توجه است که بر مبانی نظری و فرهنگی [[استوار]] بودهاند. | پدیده [[اصلاح]] میتواند به [[شؤون]] مختلف یک [[جامعه]] بازگردد و از همین رو، متناسب با تنوع نهادها در یک جامعه، مصادیق آن متنوع است. از دیدگاه جامعهشناختی، موضوعاتی چون [[ساختار سیاسی]]، ساختار [[اقتصادی]]، ساختار [[فرهنگی]] و... ابعاد گوناگون [[هویت]] یک جامعه را تشکیل میدهند؛ تغییرات در [[روابط اجتماعی]]، پدیدهای است که به طور مستمر در هر جامعه وجود دارد و از نمودهای آن بروز تغییرات در نهادهای [[اجتماعی]] است. آنچه در [[غرب]] با عنوان «[[رفرمیسم]]» و در [[جوامع اسلامی]] با عنوان [[اصلاحطلبی]] شناخته میشود، تعبیر دیگری از همین [[تغییر]] و [[تحول]] در نهادهای گوناگون جوامع اسلامی است که به سبب نیاز به [[همراهی]] با تغییرات گسترده و تند در [[جوامع بشری]]، شتابی خاص گرفته، و نمودی محسوس یافته است. بر این پایه، [[حرکتهای اصلاحی]] را میتوان در نهادهای گوناگون اجتماعی، اعم از [[نظام سیاسی]] و اقتصادی جستوجو کرد، اما در مفهومی که از اصلاحطلبی [[اراده]] میشود، اغلب اصلاحاتی مورد توجه است که بر مبانی نظری و فرهنگی [[استوار]] بودهاند. | ||
واژه اصلاح که بسیاری از اصلاحطلبان برای نامیدن حرکت خود از آن بهره گرفتهاند، واژهای [[الهام]] گرفته از [[قرآن کریم]] است. «اصلاح» به معنای «بهبود بخشیدن»، و واژههای همریشه آن، بارها در [[آیات قرآنی]] به کار رفته است؛ در این میان، به ویژه باید به مواردی اشاره کرد که در آنها از اصلاح به معنای تلاش در جهت بهسازی اوضاع اجتماعی سخن آمده، و در این کاربردها، گاه اصلاح با [[افساد]] مقابل نهاده شده است<ref>{{متن قرآن|وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}} «و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>. بدون تکیه بر واژه اصلاح، یا بر آیهای خاص، با نگرشی کلی در [[فرهنگ قرآنی]]، میتوان به روشنی برداشت کرد که در [[قرآن کریم]]، [[ظهور]] [[دین اسلام]] خود یک حرکت مهم اصلاحی، و [[اصلاح جامعه]] یکی از اهداف اصلی [[رسالت پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} بوده است؛ حرکتی که هم [[اصلاح]] [[باورها]] و [[اعمال]] [[دینی]] را [[هدف]] خود قرار داده، و هم به اصلاح نهادهای گوناگون [[اجتماعی]] و برقراری [[قسط و عدل]] توجه داشته است. | واژه اصلاح که بسیاری از اصلاحطلبان برای نامیدن حرکت خود از آن بهره گرفتهاند، واژهای [[الهام]] گرفته از [[قرآن کریم]] است. «اصلاح» به معنای «بهبود بخشیدن»، و واژههای همریشه آن، بارها در [[آیات قرآنی]] به کار رفته است؛ در این میان، به ویژه باید به مواردی اشاره کرد که در آنها از اصلاح به معنای تلاش در جهت بهسازی اوضاع اجتماعی سخن آمده، و در این کاربردها، گاه اصلاح با [[افساد]] مقابل نهاده شده است<ref>{{متن قرآن|وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}} «و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>. بدون تکیه بر واژه اصلاح، یا بر آیهای خاص، با نگرشی کلی در [[فرهنگ قرآنی]]، میتوان به روشنی برداشت کرد که در [[قرآن کریم]]، [[ظهور]] [[دین اسلام]] خود یک حرکت مهم اصلاحی، و [[اصلاح جامعه]] یکی از اهداف اصلی [[رسالت پیامبر]] [[اکرم]] {{صل}} بوده است؛ حرکتی که هم [[اصلاح]] [[باورها]] و [[اعمال]] [[دینی]] را [[هدف]] خود قرار داده، و هم به اصلاح نهادهای گوناگون [[اجتماعی]] و برقراری [[قسط و عدل]] توجه داشته است. | ||
با توجه به تنوع ساختار اجتماعی در بخشهای گوناگون [[جهان اسلام]]، و با عطف نظر به جریان پرفراز و نشیب [[تاریخ]] [[ملل]] [[اسلامی]]، توجه به [[اصلاحات]] اجتماعی نکتهای است که در بومهای مختلف و در برهههای گوناگون [[تاریخ اسلام]] میتوان [[انتظار]] داشت. اگر [[اصلاحطلبی]] در یک و نیم سده اخیر، جلوهای بارز یافته، نه از آن روست که در دورههای پیشین مصداقی نیافته، بلکه از آنجاست که ساختار نهادهای اجتماعی در آن دورهها با جهشی اینچنین مواجه نبوده است. | با توجه به تنوع ساختار اجتماعی در بخشهای گوناگون [[جهان اسلام]]، و با عطف نظر به جریان پرفراز و نشیب [[تاریخ]] [[ملل]] [[اسلامی]]، توجه به [[اصلاحات]] اجتماعی نکتهای است که در بومهای مختلف و در برهههای گوناگون [[تاریخ اسلام]] میتوان [[انتظار]] داشت. اگر [[اصلاحطلبی]] در یک و نیم سده اخیر، جلوهای بارز یافته، نه از آن روست که در دورههای پیشین مصداقی نیافته، بلکه از آنجاست که ساختار نهادهای اجتماعی در آن دورهها با جهشی اینچنین مواجه نبوده است. |