امام حسن مجتبی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
}}
}}


'''امام حسن{{ع}}''' [[امام دوم]] [[مسلمانان]]، در نیمه [[ماه رمضان]] [[سال سوم هجری]] قمری در [[مدینه]] متولد شد. پدر ایشان [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و مادرشان [[حضرت زهرا]]{{س}} است. کنیه حضرت ابومحمد و زکی، سبط و مجتبی از [[القاب]] ایشان است. [[زمان]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[داستان مباهله]] شرکت داشت و در دوران [[خلافت علی]]{{ع}} در صحنه‌ها حضور یافت و در همه مقاطع مانند [[جنگ جمل]] و [[صفین]] و... پدر را [[همراهی]] کرد.
'''امام حسن {{ع}}''' [[امام دوم]] [[مسلمانان]]، در نیمه [[ماه رمضان]] [[سال سوم هجری]] قمری در [[مدینه]] متولد شد. پدر ایشان [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} و مادرشان [[حضرت زهرا]] {{س}} است. کنیه حضرت ابومحمد و زکی، سبط و مجتبی از [[القاب]] ایشان است. [[زمان]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[داستان مباهله]] شرکت داشت و در دوران [[خلافت علی]] {{ع}} در صحنه‌ها حضور یافت و در همه مقاطع مانند [[جنگ جمل]] و [[صفین]] و... پدر را [[همراهی]] کرد.


بعد از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[خلافت]] به ایشان رسید منتها به سبب مساعد نبودن اوضاع، [[اختلافات]] و [[تفرقه]] موجود بین [[یاران امام حسن مجتبی|یاران حضرت]] و [[دنیاخواهی]] آنها، سیاست‌های فریبنده معاویه، خودفروختگی بعضی از [[یاران]] و... با [[معاویه]] [[صلح]] کرد و پس از آن تا آخر [[عمر]] در مدینه [[زندگی]] کرد.
بعد از [[شهادت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[خلافت]] به ایشان رسید منتها به سبب مساعد نبودن اوضاع، [[اختلافات]] و [[تفرقه]] موجود بین [[یاران امام حسن مجتبی|یاران حضرت]] و [[دنیاخواهی]] آنها، سیاست‌های فریبنده معاویه، خودفروختگی بعضی از [[یاران]] و... با [[معاویه]] [[صلح]] کرد و پس از آن تا آخر [[عمر]] در مدینه [[زندگی]] کرد.


حضرت بردبار و متین بود و در [[گشایش]] [[مشکلات]] دیگران پیشگام بود. سه بار برای [[خدا]] نیمی از [[دارایی]] خود را به [[فقیران]] بخشید و سرانجام در چهل و هشت سالگی به علت مسمومیت ناشی از سمی که جعده [[همسر]] حضرت با دسیسه معاویه به ایشان داده بود به شهادت رسید و در [[قبرستان بقیع]] مدفون گشت.
حضرت بردبار و متین بود و در [[گشایش]] [[مشکلات]] دیگران پیشگام بود. سه بار برای [[خدا]] نیمی از [[دارایی]] خود را به [[فقیران]] بخشید و سرانجام در چهل و هشت سالگی به علت مسمومیت ناشی از سمی که جعده [[همسر]] حضرت با دسیسه معاویه به ایشان داده بود به شهادت رسید و در [[قبرستان بقیع]] مدفون گشت.


==نسب‌شناسی==
== نسب‌شناسی ==
ابومحمد، [[حسن بن علی بن ابی‌طالب]] [[هاشمی]] قرشی، در [[نیمه رمضان]] [[سال سوم هجری]] در [[مدینه]] به [[دنیا]] آمد. [[کلینی]]، ولادت ایشان را در سال دوم دانسته است و برخی نیز در [[سال ۵ هجری]] و [[ابن قتیبه]] به [[نقل]] [[ابن اسحاق]] در سال ۶ پس از [[خیبر]]، که این صحیح و پذیرفته نیست<ref>المعارف، ص۱۵۸؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ تاریخ اصبهان، ص۹۶.</ref>.
ابومحمد، [[حسن بن علی بن ابی‌طالب]] [[هاشمی]] قرشی، در [[نیمه رمضان]] [[سال سوم هجری]] در [[مدینه]] به [[دنیا]] آمد. [[کلینی]]، ولادت ایشان را در سال دوم دانسته است و برخی نیز در [[سال ۵ هجری]] و [[ابن قتیبه]] به [[نقل]] [[ابن اسحاق]] در سال ۶ پس از [[خیبر]]، که این صحیح و پذیرفته نیست<ref>المعارف، ص۱۵۸؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ تاریخ اصبهان، ص۹۶.</ref>.


[[مادر]] ایشان [[فاطمه]] [[زهرا]]{{س}} [[دختر پیامبر]]{{صل}} و پدرشان [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} بود. [[پدر]] بزرگ ایشان [[رسول خدا]]{{صل}} او را [[حسن]] نام نهاد و در گوش وی [[اذان]] گفت<ref>المصنف، عبد الرزاق، ج۴، ص۳۳۵-۳۳۶؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۰.</ref> و هفت روز پس از ولادت برای آن [[حضرت]] [[قربانی]] کرد ([[عقیقه]])<ref>الکافی، ج۶، ص۳۳.</ref> و به وزن موهای سرش نقره [[صدقه]] داد<ref>ذخائر العقبی، ص۱۱۸.</ref>. از [[القاب]] وی، [[سبط]] و [[مجتبی]] است<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۵۵.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
[[مادر]] ایشان [[فاطمه]] [[زهرا]] {{س}} [[دختر پیامبر]] {{صل}} و پدرشان [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} بود. [[پدر]] بزرگ ایشان [[رسول خدا]] {{صل}} او را [[حسن]] نام نهاد و در گوش وی [[اذان]] گفت<ref>المصنف، عبد الرزاق، ج۴، ص۳۳۵-۳۳۶؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۰.</ref> و هفت روز پس از ولادت برای آن [[حضرت]] [[قربانی]] کرد ([[عقیقه]])<ref>الکافی، ج۶، ص۳۳.</ref> و به وزن موهای سرش نقره [[صدقه]] داد<ref>ذخائر العقبی، ص۱۱۸.</ref>. از [[القاب]] وی، [[سبط]] و [[مجتبی]] است<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۵۵.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==در روزگار [[رسول خدا]]{{صل}}==
== در روزگار [[رسول خدا]] {{صل}} ==
[[پیامبر]]{{صل}} آشکارا رفتارهای بسیار محبت‌آمیزی با نواده خود داشت؛ مانند بوسیدن، حمل کردن بر دوش، آهسته برخاستن از [[سجده]] به جهت مراعات حال او<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۵۰ به بعد؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۴.</ref>، باز کردن پا در [[رکوع]] برای عبور وی<ref>نسب قریش، ج۱، ص۲۳.</ref>، ناتمام گذاشتن [[خطبه]] و پایین آمدن با سرعت از [[منبر]] به محض [[زمین]] خوردن وی<ref>کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۶۰.</ref>، همراه بردن وی با خود بر روی [[منبر]]<ref>البدایة والنهایه، ج۶، ص۲۴۵.</ref>، بی‌تاب شدن از [[گریه]] [[حسنین]]{{عم}}<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۳.</ref> و [[اذیت]] او را در [[حکم]] آزردن خود دانستن<ref>مجمع الزوائد، ج۱، ص۲۸۴.</ref>. افزون بر اینها، [[رسول خدا]]{{صل}} سخنان بلندی که معمولاً از آنها به [[مناقب]] مشترک [[حسنین]]{{عم}} یاد می‌شوند، درباره وی فرموده است؛ مانند سفارش به [[دوست داشتن]] آن دو، معرفی آنان به [[سروری]] [[جوانان اهل بهشت]]، [[پیشوا]] دانستن آن دو و بیان شباهت بدنی و [[رفتاری]] [[امام حسن]]{{ع}} به آن [[حضرت]]<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۵؛ اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹۳-۲۹۴.</ref>.
[[پیامبر]] {{صل}} آشکارا رفتارهای بسیار محبت‌آمیزی با نواده خود داشت؛ مانند بوسیدن، حمل کردن بر دوش، آهسته برخاستن از [[سجده]] به جهت مراعات حال او<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۵۰ به بعد؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۴.</ref>، باز کردن پا در [[رکوع]] برای عبور وی<ref>نسب قریش، ج۱، ص۲۳.</ref>، ناتمام گذاشتن [[خطبه]] و پایین آمدن با سرعت از [[منبر]] به محض [[زمین]] خوردن وی<ref>کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۶۰.</ref>، همراه بردن وی با خود بر روی [[منبر]]<ref>البدایة والنهایه، ج۶، ص۲۴۵.</ref>، بی‌تاب شدن از [[گریه]] [[حسنین]] {{عم}}<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۳.</ref> و [[اذیت]] او را در [[حکم]] آزردن خود دانستن<ref>مجمع الزوائد، ج۱، ص۲۸۴.</ref>. افزون بر اینها، [[رسول خدا]] {{صل}} سخنان بلندی که معمولاً از آنها به [[مناقب]] مشترک [[حسنین]] {{عم}} یاد می‌شوند، درباره وی فرموده است؛ مانند سفارش به [[دوست داشتن]] آن دو، معرفی آنان به [[سروری]] [[جوانان اهل بهشت]]، [[پیشوا]] دانستن آن دو و بیان شباهت بدنی و [[رفتاری]] [[امام حسن]] {{ع}} به آن [[حضرت]]<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۵؛ اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹۳-۲۹۴.</ref>.


[[رسول خدا]]{{صل}} از [[حسنین]]{{عم}} با تعبیر [[فرزند]] یاد و بر این مطلب تأکید می‌کرد<ref>المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۵۱۲-۵۱۳؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۴.</ref>، چنان که پس از [[رسول اکرم]]{{صل}} خود آنان بر این نسبت تأکید داشتند<ref>العقد الفرید، ج۴، ص۱۰۳؛ مناقب، ج۴، ص۱۲.</ref>؛ ولی در [[آینده]] [[مخالفان]] [[حضرت علی]]{{ع}} [[تمایل]] داشتند [[حسنین]] را [[فرزندان علی]]{{ع}} نه [[پیامبر]]{{صل}} به شمار آورند<ref>کشف الغمه، ج۱، ص۵۵۰؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۵۸.</ref>. خطبه‌های [[فصیح]]<ref>نک: صبح الاعشی، ج۱، ص۲۵۹؛ جمهرة خطب العرب، ج۱، ص۲۹۳-۲۹۴.</ref> و مناظرات [[زیبایی]] از [[حضرت]] به یادگار مانده است<ref>المحاسن و الاضداد، ص۱۳۳ به بعد.</ref> و همنشینان وی [[دوست]] داشتند که سخنان او ادامه یابد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۷.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} پیگیر [[سلامت]] دو نواده خود بود و برای [[حفظ]] آنان از [[شر]] [[شیطان]] و زخم چشم، تعویذاتی می‌خواند <ref>مسند احمد، ج۱، ص۲۷۰؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۹؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۷۸.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} از [[حسنین]] {{عم}} با تعبیر [[فرزند]] یاد و بر این مطلب تأکید می‌کرد<ref>المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۵۱۲-۵۱۳؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۴.</ref>، چنان که پس از [[رسول اکرم]] {{صل}} خود آنان بر این نسبت تأکید داشتند<ref>العقد الفرید، ج۴، ص۱۰۳؛ مناقب، ج۴، ص۱۲.</ref>؛ ولی در [[آینده]] [[مخالفان]] [[حضرت علی]] {{ع}} [[تمایل]] داشتند [[حسنین]] را [[فرزندان علی]] {{ع}} نه [[پیامبر]] {{صل}} به شمار آورند<ref>کشف الغمه، ج۱، ص۵۵۰؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۵۸.</ref>. خطبه‌های [[فصیح]]<ref>نک: صبح الاعشی، ج۱، ص۲۵۹؛ جمهرة خطب العرب، ج۱، ص۲۹۳-۲۹۴.</ref> و مناظرات [[زیبایی]] از [[حضرت]] به یادگار مانده است<ref>المحاسن و الاضداد، ص۱۳۳ به بعد.</ref> و همنشینان وی [[دوست]] داشتند که سخنان او ادامه یابد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۷.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} پیگیر [[سلامت]] دو نواده خود بود و برای [[حفظ]] آنان از [[شر]] [[شیطان]] و زخم چشم، تعویذاتی می‌خواند <ref>مسند احمد، ج۱، ص۲۷۰؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۹؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۷۸.</ref>.


[[امام حسن]]{{ع}} بسیار به [[پیامبر]]{{صل}} شباهت داشت<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۴۵.</ref> و موی سرشان بلند و انبوه بود. (له جُمَّه) با برگ گیاهی به نام وسمه (نام برگ گیاهی است که با برگ آن [[خضاب]] می‌کنند) [[خضاب]] می‌کرد<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۱، ۲۳؛ معرفة الصحابه، ج۲، ص۳.</ref>. وی خاطراتی از [[دوران کودکی]] خود با [[رسول خدا]]{{صل}} بازگو می‌کرد که بیرون کشیدن خرمای [[صدقه]] از دهان [[امام حسن]]{{ع}}، یادگیری نمازهای پنج‌گانه و [[آموختن]] دعایی برای قرائت در [[قنوت]] [[نماز شب]] از آن [[حضرت]]، برخی از این مواردند <ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۷۴ به بعد.</ref>.
[[امام حسن]] {{ع}} بسیار به [[پیامبر]] {{صل}} شباهت داشت<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۴۵.</ref> و موی سرشان بلند و انبوه بود. (له جُمَّه) با برگ گیاهی به نام وسمه (نام برگ گیاهی است که با برگ آن [[خضاب]] می‌کنند) [[خضاب]] می‌کرد<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۱، ۲۳؛ معرفة الصحابه، ج۲، ص۳.</ref>. وی خاطراتی از [[دوران کودکی]] خود با [[رسول خدا]] {{صل}} بازگو می‌کرد که بیرون کشیدن خرمای [[صدقه]] از دهان [[امام حسن]] {{ع}}، یادگیری نمازهای پنج‌گانه و [[آموختن]] دعایی برای قرائت در [[قنوت]] [[نماز شب]] از آن [[حضرت]]، برخی از این مواردند <ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۷۴ به بعد.</ref>.


ناقل یکی از ویژگی‌های بلند در باره قیافه ظاهری [[رسول خدا]]{{صل}}، [[امام حسن]]{{ع}} است<ref>دلائل النبوه، ج۱، ص۲۸۶.</ref>. در دوران [[نبوی]]، [[پیامبر]]{{صل}} در سه رخداد مهم [[حسنین]]{{عم}} را شرکت داد: در [[سال ۶ هجری]] در [[داستان مباهله]]، آنان را با خود همراه برد. براساس منابع [[شیعی]] با ایشان (در [[بیعت رضوان]]) [[بیعت]] کرد<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۹، ۲۸۷؛ اعلام الوری، ج۲، ص۱۰۵؛ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۹۰.</ref> و در [[سال ۹ هجری]] آنان را [[شاهدان]] [[نامه]] بر ثقیف قرار داد<ref>الاموال، ص۲۵۱.</ref>. بر پایه خبری، [[امام حسن]]{{ع}} آخرین دیدار کننده با [[پیامبر]]{{صل}} بود: هنگامی که [[انگشتر]] [[مغیرة بن شعبه]] در [[قبر]] [[رسول اکرم]]{{صل}} افتاد، وی به [[دستور]] [[پدر]] به [[قبر]] درآمد و [[انگشتر]] را بیرون آورد<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۶.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
ناقل یکی از ویژگی‌های بلند در باره قیافه ظاهری [[رسول خدا]] {{صل}}، [[امام حسن]] {{ع}} است<ref>دلائل النبوه، ج۱، ص۲۸۶.</ref>. در دوران [[نبوی]]، [[پیامبر]] {{صل}} در سه رخداد مهم [[حسنین]] {{عم}} را شرکت داد: در [[سال ۶ هجری]] در [[داستان مباهله]]، آنان را با خود همراه برد. براساس منابع [[شیعی]] با ایشان (در [[بیعت رضوان]]) [[بیعت]] کرد<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۹، ۲۸۷؛ اعلام الوری، ج۲، ص۱۰۵؛ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۹۰.</ref> و در [[سال ۹ هجری]] آنان را [[شاهدان]] [[نامه]] بر ثقیف قرار داد<ref>الاموال، ص۲۵۱.</ref>. بر پایه خبری، [[امام حسن]] {{ع}} آخرین دیدار کننده با [[پیامبر]] {{صل}} بود: هنگامی که [[انگشتر]] [[مغیرة بن شعبه]] در [[قبر]] [[رسول اکرم]] {{صل}} افتاد، وی به [[دستور]] [[پدر]] به [[قبر]] درآمد و [[انگشتر]] را بیرون آورد<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۶.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==دوران خلفای سه‌گانه==
== دوران خلفای سه‌گانه ==
به گفته [[طبرسی]] هنگام درگذشت [[رسول خدا]]{{صل}}، [[امام حسن]]{{ع}} ۷ سال داشت<ref>اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۲.</ref>. در دوران [[خلافت ابوبکر]]، از [[امام حسن]]{{ع}} که خردسال بود، دو گزارش در دست است: [[ابوبکر]] هنگامی که بر [[منبر]] بود، [[امام حسن]] بالای [[منبر]] رفت و بدو گفت که از [[منبر]] پدرش پایین بیاید <ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۰۰؛ تاریخ المدینه، ج۳، ص۷۹۹؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۳۰۷.</ref>. مورد دیگر، اظهار سخنان [[ابوبکر]] به [[امام حسن]]{{ع}} و [[یادآوری]] شباهت وی به [[پیامبر]]{{صل}} نه [[امام علی]]{{ع}} است<ref>مسند احمد، ج۱، ص۸.</ref>.
به گفته [[طبرسی]] هنگام درگذشت [[رسول خدا]] {{صل}}، [[امام حسن]] {{ع}} ۷ سال داشت<ref>اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۲.</ref>. در دوران [[خلافت ابوبکر]]، از [[امام حسن]] {{ع}} که خردسال بود، دو گزارش در دست است: [[ابوبکر]] هنگامی که بر [[منبر]] بود، [[امام حسن]] بالای [[منبر]] رفت و بدو گفت که از [[منبر]] پدرش پایین بیاید <ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۰۰؛ تاریخ المدینه، ج۳، ص۷۹۹؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۳۰۷.</ref>. مورد دیگر، اظهار سخنان [[ابوبکر]] به [[امام حسن]] {{ع}} و [[یادآوری]] شباهت وی به [[پیامبر]] {{صل}} نه [[امام علی]] {{ع}} است<ref>مسند احمد، ج۱، ص۸.</ref>.


در دوره [[خلافت عمر]] نیز در چندین موضوع از [[امام حسن]]{{ع}} یاد شده است: [[عمر]] هنگامی که برای پرداخت مقرری [[دیوان]] برقرار کرد، [[حسنین]]{{عم}} را به جهت [[قرابت]] با [[رسول خدا]]{{صل}} در ردیف [[اهل]] [[بدر]] نهاد<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۸۴.</ref>، چنان که به [[کارگزار]] خود بر [[یمن]] سفارش کرد برای آن دو حُله‌ای (پارچه) بفرستد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۷۷.</ref>. بر پایه گزارشی، [[عمر]]، افزون بر [[تعیین]] اعضای [[شورای خلافت]] در بستر [[مرگ]]، سفارش کرد [[امام حسن]]{{ع}} و [[عبدالله بن عباس]] بی داشتن [[حق]] [[رأی]] به جهت [[قرابت]] ایشان به [[رسول خدا]]{{صل}} در جلسات [[شورا]] حضور یابند<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۴۲، ۴۴.</ref>.
در دوره [[خلافت عمر]] نیز در چندین موضوع از [[امام حسن]] {{ع}} یاد شده است: [[عمر]] هنگامی که برای پرداخت مقرری [[دیوان]] برقرار کرد، [[حسنین]] {{عم}} را به جهت [[قرابت]] با [[رسول خدا]] {{صل}} در ردیف [[اهل]] [[بدر]] نهاد<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۸۴.</ref>، چنان که به [[کارگزار]] خود بر [[یمن]] سفارش کرد برای آن دو حُله‌ای (پارچه) بفرستد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۷۷.</ref>. بر پایه گزارشی، [[عمر]]، افزون بر [[تعیین]] اعضای [[شورای خلافت]] در بستر [[مرگ]]، سفارش کرد [[امام حسن]] {{ع}} و [[عبدالله بن عباس]] بی داشتن [[حق]] [[رأی]] به جهت [[قرابت]] ایشان به [[رسول خدا]] {{صل}} در جلسات [[شورا]] حضور یابند<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۴۲، ۴۴.</ref>.


[[امام حسن]]{{ع}} هنگام به [[خلافت]] رسیدن [[عثمان]]<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۱.</ref>، نزدیک ۲۰ سال داشت. مواضع [[سیاسی]] [[حضرت]] با پدرشان در این ایام همسو بودند، چنان که در [[آینده]] در نامه‌نگاری با [[معاویه]] تأکید کرد که [[خلافت]] را [[حق]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} می‌دانست<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۵.</ref>؛ ولی به [[پیروی]] از [[پدر]]، [[سیاست]] [[مدارا]] و [[راهنمایی]] را در [[رفتار]] با [[خلفا]] در پیش گرفت. از حضور [[امام حسن]]{{ع}}، در چند حادثه در دوران [[عثمان]] یاد شده است: [[امام حسن]] در بدرقه [[ابوذر]] که از سوی [[حکومت]] [[تبعید]] شده بود، به همراه [[پدر]] شرکت جست<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۲.</ref>. گزارش‌های درخور توجهی از شرکت او به سال ۳۰ در [[فتح]] [[طبرستان]] در دست است<ref>فتوح البلدان، ص۳۲۶؛ البلدان، ص۵۷۰؛ تاریخ اصبهان، ج۱، ص۶۹.</ref>. هر چند این خبر از قدیم پذیرفته نشده است<ref>تاریخ رویان، ص۴۵.</ref> و برخی مؤرخان معاصر نیز آن را رد کرده‌اند<ref>الحیاة السیاسیة للامام الحسن، ص۱۱۵-۱۱۷.</ref>، شاید خبر حضور آن [[حضرت]] در [[فتح]] [[طبرستان]] را [[علویان]] [[زیدی]] [[طبرستان]] که به [[امام حسن]]{{ع}} [[نسب]] می‌بردند، برای نشان دادن قدمت [[مشروعیت]] خود ساخته باشند.
[[امام حسن]] {{ع}} هنگام به [[خلافت]] رسیدن [[عثمان]]<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۱.</ref>، نزدیک ۲۰ سال داشت. مواضع [[سیاسی]] [[حضرت]] با پدرشان در این ایام همسو بودند، چنان که در [[آینده]] در نامه‌نگاری با [[معاویه]] تأکید کرد که [[خلافت]] را [[حق]] [[خاندان پیامبر]] {{صل}} می‌دانست<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۵.</ref>؛ ولی به [[پیروی]] از [[پدر]]، [[سیاست]] [[مدارا]] و [[راهنمایی]] را در [[رفتار]] با [[خلفا]] در پیش گرفت. از حضور [[امام حسن]] {{ع}}، در چند حادثه در دوران [[عثمان]] یاد شده است: [[امام حسن]] در بدرقه [[ابوذر]] که از سوی [[حکومت]] [[تبعید]] شده بود، به همراه [[پدر]] شرکت جست<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۲.</ref>. گزارش‌های درخور توجهی از شرکت او به سال ۳۰ در [[فتح]] [[طبرستان]] در دست است<ref>فتوح البلدان، ص۳۲۶؛ البلدان، ص۵۷۰؛ تاریخ اصبهان، ج۱، ص۶۹.</ref>. هر چند این خبر از قدیم پذیرفته نشده است<ref>تاریخ رویان، ص۴۵.</ref> و برخی مؤرخان معاصر نیز آن را رد کرده‌اند<ref>الحیاة السیاسیة للامام الحسن، ص۱۱۵-۱۱۷.</ref>، شاید خبر حضور آن [[حضرت]] در [[فتح]] [[طبرستان]] را [[علویان]] [[زیدی]] [[طبرستان]] که به [[امام حسن]] {{ع}} [[نسب]] می‌بردند، برای نشان دادن قدمت [[مشروعیت]] خود ساخته باشند.


هنگامی که [[شورش]] ضد [[عثمان]] اوج گرفت، [[امام حسن]]{{ع}} واسطه میان [[پدر]] و [[عثمان]] در پیام رسانی بود<ref>العقد الفرید، ج۵، ص۵۸-۵۹؛ المنتظم، ج۵، ص۵۱.</ref>. در پایان [[خلافت عثمان]]، با وجود [[اعتراض]] عمومی به [[عثمان]]، آن [[حضرت]] از طرف [[پدر]] [[مأمور]] [[حفاظت]] از [[جان]] [[عثمان]] در برابر [[شورشیان]] گردید، تا در [[آینده]] [[امام علی]]{{ع}} متهم به [[حمایت]] از [[قتل]] [[خلیفه]] نشود. به گزارش برخی منابع، [[امام حسن]]{{ع}}، در [[پاسداری]] از [[عثمان]] تیر خورد و خون‌آلود شد<ref>تاریخ المدینه، ج۳، ص۱۱۳۱؛ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۶۲.</ref>؛ حتی براساس [[اخبار]] دیگری، [[امام علی]]{{ع}} با شنیدن خبر [[قتل عثمان]] با [[تندی]] با [[امام حسن]]{{ع}} [[رفتار]] کرد<ref>مروج الذهب، ج۱، ص۳۴۵؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۴۶۰.</ref>، در حالی که [[امام علی]]{{ع}} چنان که خود می‌فرمود از [[قتل عثمان]]، نه شادمان گشت و نه [[غمگین]]<ref>نک: شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۲۶.</ref>، بنابراین واکنشی بدین [[تندی]] نمی‌توانسته از او سر زده باشد. این گزارش‌ها که [[فرزندان]] [[صحابه]] نامدار ([[علی]]{{ع}}، [[عمر]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]) را کنار [[عثمان]] می‌نهند و در پی نشان دادن [[رفتار]] همدلانه [[صحابه]] با عثمان‌اند، نمی‌توانند صحیح باشند، زیرا با گزارش‌های بسیار دیگری سازگار نیستند که [[صحابه]] را ضد [[عثمان]] می‌نمایانند.
هنگامی که [[شورش]] ضد [[عثمان]] اوج گرفت، [[امام حسن]] {{ع}} واسطه میان [[پدر]] و [[عثمان]] در پیام رسانی بود<ref>العقد الفرید، ج۵، ص۵۸-۵۹؛ المنتظم، ج۵، ص۵۱.</ref>. در پایان [[خلافت عثمان]]، با وجود [[اعتراض]] عمومی به [[عثمان]]، آن [[حضرت]] از طرف [[پدر]] [[مأمور]] [[حفاظت]] از [[جان]] [[عثمان]] در برابر [[شورشیان]] گردید، تا در [[آینده]] [[امام علی]] {{ع}} متهم به [[حمایت]] از [[قتل]] [[خلیفه]] نشود. به گزارش برخی منابع، [[امام حسن]] {{ع}}، در [[پاسداری]] از [[عثمان]] تیر خورد و خون‌آلود شد<ref>تاریخ المدینه، ج۳، ص۱۱۳۱؛ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۶۲.</ref>؛ حتی براساس [[اخبار]] دیگری، [[امام علی]] {{ع}} با شنیدن خبر [[قتل عثمان]] با [[تندی]] با [[امام حسن]] {{ع}} [[رفتار]] کرد<ref>مروج الذهب، ج۱، ص۳۴۵؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۴۶۰.</ref>، در حالی که [[امام علی]] {{ع}} چنان که خود می‌فرمود از [[قتل عثمان]]، نه شادمان گشت و نه [[غمگین]]<ref>نک: شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۲۶.</ref>، بنابراین واکنشی بدین [[تندی]] نمی‌توانسته از او سر زده باشد. این گزارش‌ها که [[فرزندان]] [[صحابه]] نامدار ([[علی]] {{ع}}، [[عمر]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]) را کنار [[عثمان]] می‌نهند و در پی نشان دادن [[رفتار]] همدلانه [[صحابه]] با عثمان‌اند، نمی‌توانند صحیح باشند، زیرا با گزارش‌های بسیار دیگری سازگار نیستند که [[صحابه]] را ضد [[عثمان]] می‌نمایانند.


برخی منابع [[سنی]] کوشیده‌اند [[امام حسن]]{{ع}} را دارای [[گرایش]] به [[عثمان]] و وی را فردی بشناسانند که با او پیوند داشته<ref>تاریخ المدینه، ج۴، ص۱۲۱۳، ۱۲۱۵.</ref> و خرده‌هایی بر [[سیاست]] [[پدر]] می‌گرفته است. بر پایه این گزارش‌ها او با طعنه و کنایه، [[امام علی]]{{ع}} را در [[قتل عثمان]] [[شریک]] می‌دانست<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۰.</ref>، چنان‌که ماندن پدرشان در [[مدینه]] به هنگام محاصره [[عثمان]]، [[بیعت]] زود هنگام پس از [[قتل عثمان]] و رویدادهای دیگری مانند تعقیب [[طلحه]] و [[زبیر]] را صحیح نمی‌دانست و با [[پدر]] در این زمینه محاجّه می‌کرد؛ ولی [[امام علی]]{{ع}} اقدامات خود در این موارد را صحیح می‌دانست<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۷۴-۲۷۵؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۶-۴۵۷.</ref>.
برخی منابع [[سنی]] کوشیده‌اند [[امام حسن]] {{ع}} را دارای [[گرایش]] به [[عثمان]] و وی را فردی بشناسانند که با او پیوند داشته<ref>تاریخ المدینه، ج۴، ص۱۲۱۳، ۱۲۱۵.</ref> و خرده‌هایی بر [[سیاست]] [[پدر]] می‌گرفته است. بر پایه این گزارش‌ها او با طعنه و کنایه، [[امام علی]] {{ع}} را در [[قتل عثمان]] [[شریک]] می‌دانست<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۰.</ref>، چنان‌که ماندن پدرشان در [[مدینه]] به هنگام محاصره [[عثمان]]، [[بیعت]] زود هنگام پس از [[قتل عثمان]] و رویدادهای دیگری مانند تعقیب [[طلحه]] و [[زبیر]] را صحیح نمی‌دانست و با [[پدر]] در این زمینه محاجّه می‌کرد؛ ولی [[امام علی]] {{ع}} اقدامات خود در این موارد را صحیح می‌دانست<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۷۴-۲۷۵؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۶-۴۵۷.</ref>.


بر پایه گزارش‌های بسیار، [[امام حسن]]{{ع}} در دوران [[عثمان]] از مواضع [[پدر]] [[حمایت]] می‌کرد و در سخنانی که در [[آینده]] در برابر [[مخالفان]] سیاست‌های [[امام علی]]{{ع}} ایراد کرد، مواضع [[پدر]] را ستود و [[صحابه]] دیگر را متهم در [[خون عثمان]] شناساند<ref>الجمل، ص۳۲۷.</ref>، چنان‌که در رخدادهای دیگری در دوران [[خلافت امام علی]]{{ع}} با [[پدر]]، به گونه‌ای جدی [[همراهی]] داشت. این نمونه گزارش‌ها آشکارا بطلان گزارش‌های پیشین درباره [[مخالفت]] [[امام حسن]]{{ع}} با مواضع [[سیاسی]] [[امام علی]]{{ع}} را ثابت می‌کنند. افزون بر این موارد، [[امام حسن]]{{ع}} [[رفتار]]، [[منش]] و گفتاری بسیار نرم داشت؛ حتی با [[مخالفان]] خود، پس چگونه با پدرش با آن [[جسارت]] - که برخی گزارش‌ها آن را بازتاب داده‌اند - [[رفتار]] کرده باشد! برخی تشابه اسمی میان [[امام حسن]]{{ع}} و [[حسن بصری]] را که مخالفت‌هایی با [[امام علی]]{{ع}} داشت، سبب آمیختگی اطلاعات مربوط به ایشان دانسته‌اند<ref>نک: الحیاة السیاسیة للامام الحسن، ص۱۵۴-۱۶۷.</ref>؛ اما این گزارش‌ها را باید از ریشه، ساخته مورخان [[عثمانی]] [[مذهب]] دانست که مورخان معاصری همچون طه [[حسین]] در الفتنة الکبری به [[پیروی]] از آنها برای [[امام حسن]] چنین جهت‌گیری را مسلّم دانسته‌اند<ref>الفتنة الکبری، ج۲، ص۳۰.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
بر پایه گزارش‌های بسیار، [[امام حسن]] {{ع}} در دوران [[عثمان]] از مواضع [[پدر]] [[حمایت]] می‌کرد و در سخنانی که در [[آینده]] در برابر [[مخالفان]] سیاست‌های [[امام علی]] {{ع}} ایراد کرد، مواضع [[پدر]] را ستود و [[صحابه]] دیگر را متهم در [[خون عثمان]] شناساند<ref>الجمل، ص۳۲۷.</ref>، چنان‌که در رخدادهای دیگری در دوران [[خلافت امام علی]] {{ع}} با [[پدر]]، به گونه‌ای جدی [[همراهی]] داشت. این نمونه گزارش‌ها آشکارا بطلان گزارش‌های پیشین درباره [[مخالفت]] [[امام حسن]] {{ع}} با مواضع [[سیاسی]] [[امام علی]] {{ع}} را ثابت می‌کنند. افزون بر این موارد، [[امام حسن]] {{ع}} [[رفتار]]، [[منش]] و گفتاری بسیار نرم داشت؛ حتی با [[مخالفان]] خود، پس چگونه با پدرش با آن [[جسارت]] - که برخی گزارش‌ها آن را بازتاب داده‌اند - [[رفتار]] کرده باشد! برخی تشابه اسمی میان [[امام حسن]] {{ع}} و [[حسن بصری]] را که مخالفت‌هایی با [[امام علی]] {{ع}} داشت، سبب آمیختگی اطلاعات مربوط به ایشان دانسته‌اند<ref>نک: الحیاة السیاسیة للامام الحسن، ص۱۵۴-۱۶۷.</ref>؛ اما این گزارش‌ها را باید از ریشه، ساخته مورخان [[عثمانی]] [[مذهب]] دانست که مورخان معاصری همچون طه [[حسین]] در الفتنة الکبری به [[پیروی]] از آنها برای [[امام حسن]] چنین جهت‌گیری را مسلّم دانسته‌اند<ref>الفتنة الکبری، ج۲، ص۳۰.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==دوران [[خلافت]] پدر==
== دوران [[خلافت]] پدر ==
[[امام حسن]]{{ع}} در دوران [[خلافت علی]]{{ع}} در صحنه‌ها کوشا حضور یافت و در همه مقاطع [[پدر]] را [[همراهی]] کرد. هنگامی که [[امام علی]]{{ع}} در تعقیب [[اهل]] [[جمل]] رهسپار [[بصره]] شد، [[امام حسن]]{{ع}}، [[عمار]] و [[قیس بن سعد]] را برای [[بسیج]] نیرو به [[کوفه]] فرستاد<ref>الجمل، ص۲۴۳.</ref>. [[امام حسن]] که تصدّی امور را در این [[مأموریت]] بر عهده داشت، [[با تدبیر]] و [[ملایمت]] کوشید تا [[ابو موسی اشعری]] [[فرماندار کوفه]] مواضع خود را که [[مردم]] را به [[قعود]] می‌خواند، کنار بگذارد. او چندین بار برای [[مردم]] [[خطبه]] خواند و آنان را به [[همراهی]] [[تشویق]] کرد. [[ابوموسی اشعری]]، تنها هنگامی که [[مالک اشتر]] به میدان آمد، به [[اجبار]] [[تسلیم]] شد<ref>نک: الجمل، ص۲۴۴ به بعد.</ref>.
[[امام حسن]] {{ع}} در دوران [[خلافت علی]] {{ع}} در صحنه‌ها کوشا حضور یافت و در همه مقاطع [[پدر]] را [[همراهی]] کرد. هنگامی که [[امام علی]] {{ع}} در تعقیب [[اهل]] [[جمل]] رهسپار [[بصره]] شد، [[امام حسن]] {{ع}}، [[عمار]] و [[قیس بن سعد]] را برای [[بسیج]] نیرو به [[کوفه]] فرستاد<ref>الجمل، ص۲۴۳.</ref>. [[امام حسن]] که تصدّی امور را در این [[مأموریت]] بر عهده داشت، [[با تدبیر]] و [[ملایمت]] کوشید تا [[ابو موسی اشعری]] [[فرماندار کوفه]] مواضع خود را که [[مردم]] را به [[قعود]] می‌خواند، کنار بگذارد. او چندین بار برای [[مردم]] [[خطبه]] خواند و آنان را به [[همراهی]] [[تشویق]] کرد. [[ابوموسی اشعری]]، تنها هنگامی که [[مالک اشتر]] به میدان آمد، به [[اجبار]] [[تسلیم]] شد<ref>نک: الجمل، ص۲۴۴ به بعد.</ref>.


پیش از آغاز [[جنگ جمل]]، هنگامی که [[عبدالله بن زبیر]] خطبه‌ای ضد [[امام علی]]{{ع}} خواند، [[حضرت]] از [[امام حسن]]{{ع}} خواست که خطبه‌ای بخواند و به سخنان [[نادرست]] [[عبدالله بن زبیر]] پاسخ دهد که [[امام علی]]{{ع}} را به ریختن [[خون عثمان]] متهم کرده بود و [[امام حسن]]{{ع}} چنین کرد<ref>الجمل، ص۳۲۷؛ الفتوح، ج۲، ص۴۶۶.</ref>. هنگام آغاز [[نبرد]] نیز [[پرچم]] را به دست فرزندش [[محمد بن حنفیه]] داد و فرمود به جهت [[جایگاه]] بلند [[حسنین]]{{عم}} نزد [[رسول خدا]]{{صل}} [[پرچم]] را به آن دو نداده است<ref>شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۱۱.</ref>.
پیش از آغاز [[جنگ جمل]]، هنگامی که [[عبدالله بن زبیر]] خطبه‌ای ضد [[امام علی]] {{ع}} خواند، [[حضرت]] از [[امام حسن]] {{ع}} خواست که خطبه‌ای بخواند و به سخنان [[نادرست]] [[عبدالله بن زبیر]] پاسخ دهد که [[امام علی]] {{ع}} را به ریختن [[خون عثمان]] متهم کرده بود و [[امام حسن]] {{ع}} چنین کرد<ref>الجمل، ص۳۲۷؛ الفتوح، ج۲، ص۴۶۶.</ref>. هنگام آغاز [[نبرد]] نیز [[پرچم]] را به دست فرزندش [[محمد بن حنفیه]] داد و فرمود به جهت [[جایگاه]] بلند [[حسنین]] {{عم}} نزد [[رسول خدا]] {{صل}} [[پرچم]] را به آن دو نداده است<ref>شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۱۱.</ref>.


'''[[امام حسن]]{{ع}} گاه میانجی بود:''' پس از [[جنگ جمل]] و هنگامی که [[سلیمان بن صرد]] به سبب عدم حضورش در آن [[نبرد]]، به [[سرزنش]] [[امام علی]]{{ع}} گرفتار شد، [[امام حسن]]{{ع}} از او [[دلجویی]] کرد تا بتواند وی را در صف [[یاران]] پدرشان نگه دارد<ref>الفتوح، ج۲، ص۴۹۲.</ref> و در [[جنگ صفین]] نیز [[پدر]] را [[همراهی]] کرد<ref>وقعة صفین، ص۲۴۹.</ref> و بر پایه برخی از گزارش‌ها [[فرماندهی]] [[قلب]] [[سپاه]] [[پدر]] را بر عهده داشت<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۲۴.</ref>. [[معاویه]] با فرستادن [[عبیدالله بن عمر]] کوشید با [[ترغیب]] و [[تطمیع]] [[امام حسن]]{{ع}} به [[خلافت]]، او را از [[پدر]] جدا سازد؛ اما آن [[حضرت]] جواب محکمی به او داد و اقدامات [[پدر]] خود را [[حق]] و درست دانست<ref>وقعة صفین، ص۲۹۷.</ref>. وی در [[صفین]] نگران [[جان]] [[پدر]] بود و در این زمینه به وی پیشنهادهایی می‌داد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۹.</ref> و [[امام علی]]{{ع}} نیز می‌کوشید [[حسنین]]{{عم}} بی‌محابا وارد معرکه نشوند، زیرا آنان را سلاله [[رسول خدا]]{{صل}} می‌دانست و می‌فرمود بر اثر صدمه دیدن این دو، [[نسل]] [[پیامبر]]{{صل}} گسیخته خواهد شد<ref>وقعة صفین، ص۵۳۰.</ref>.
'''[[امام حسن]] {{ع}} گاه میانجی بود:''' پس از [[جنگ جمل]] و هنگامی که [[سلیمان بن صرد]] به سبب عدم حضورش در آن [[نبرد]]، به [[سرزنش]] [[امام علی]] {{ع}} گرفتار شد، [[امام حسن]] {{ع}} از او [[دلجویی]] کرد تا بتواند وی را در صف [[یاران]] پدرشان نگه دارد<ref>الفتوح، ج۲، ص۴۹۲.</ref> و در [[جنگ صفین]] نیز [[پدر]] را [[همراهی]] کرد<ref>وقعة صفین، ص۲۴۹.</ref> و بر پایه برخی از گزارش‌ها [[فرماندهی]] [[قلب]] [[سپاه]] [[پدر]] را بر عهده داشت<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۲۴.</ref>. [[معاویه]] با فرستادن [[عبیدالله بن عمر]] کوشید با [[ترغیب]] و [[تطمیع]] [[امام حسن]] {{ع}} به [[خلافت]]، او را از [[پدر]] جدا سازد؛ اما آن [[حضرت]] جواب محکمی به او داد و اقدامات [[پدر]] خود را [[حق]] و درست دانست<ref>وقعة صفین، ص۲۹۷.</ref>. وی در [[صفین]] نگران [[جان]] [[پدر]] بود و در این زمینه به وی پیشنهادهایی می‌داد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۹.</ref> و [[امام علی]] {{ع}} نیز می‌کوشید [[حسنین]] {{عم}} بی‌محابا وارد معرکه نشوند، زیرا آنان را سلاله [[رسول خدا]] {{صل}} می‌دانست و می‌فرمود بر اثر صدمه دیدن این دو، [[نسل]] [[پیامبر]] {{صل}} گسیخته خواهد شد<ref>وقعة صفین، ص۵۳۰.</ref>.


[[امام حسن]]{{ع}} از [[شاهدان]] [[پیمان‌نامه]] [[حکمیت]] در [[صفین]] بود<ref>وقعة صفین، ص۵۰۷.</ref> و پس از برگزاری جلسات تحکیم و تصمیماتی که ضد [[امام علی]]{{ع}} گرفته شد، [[حضرت]] از [[امام حسن]]{{ع}} خواست با سخنان خود برای توده [[مردم]] در این زمینه [[روشنگری]] کند و [[امام حسن]]{{ع}} با خواندن خطبه‌ای [[رفتار]] [[نادرست]] حَکَمین و [[اشتباهات]] آنان را یاد کرد و [[اقدام]] و [[رأی]] آنان را از روی [[هوا و هوس]] دانست<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۵۸.</ref>. در دوران [[حکومت]] [[حضرت علی]]{{ع}} [[پدر]]، گاه برخی [[وظایف]] مانند خواندن [[خطبه]] [[نماز جمعه]] را به [[امام حسن]]{{ع}} می‌سپرد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۱.</ref>، چنان که [[پاسخگویی]] به برخی مراجعات [[علمی]] را<ref>الکافی، ج۱، ص۵۲۶؛ ج۷، ص۲۰۲.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} پس از ضربت خوردن، به [[حسنین]]{{عم}} سفارش‌هایی کرد؛ به ویژه [[امام حسن]]{{ع}} را به [[تقوا]] توصیه کرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>. افزون بر این، [[امام علی]]{{ع}} سفارش‌های [[تربیتی]] بلندی خطاب به فرزندش [[امام حسن]] دارد<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۳۱؛ حکمت ۳۸.</ref>. پس از [[شهادت]] [[پدر]]، [[امام حسن]]{{ع}} بر جنازه ایشان [[نماز]] گزارد<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۰.</ref>.
[[امام حسن]] {{ع}} از [[شاهدان]] [[پیمان‌نامه]] [[حکمیت]] در [[صفین]] بود<ref>وقعة صفین، ص۵۰۷.</ref> و پس از برگزاری جلسات تحکیم و تصمیماتی که ضد [[امام علی]] {{ع}} گرفته شد، [[حضرت]] از [[امام حسن]] {{ع}} خواست با سخنان خود برای توده [[مردم]] در این زمینه [[روشنگری]] کند و [[امام حسن]] {{ع}} با خواندن خطبه‌ای [[رفتار]] [[نادرست]] حَکَمین و [[اشتباهات]] آنان را یاد کرد و [[اقدام]] و [[رأی]] آنان را از روی [[هوا و هوس]] دانست<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۵۸.</ref>. در دوران [[حکومت]] [[حضرت علی]] {{ع}} [[پدر]]، گاه برخی [[وظایف]] مانند خواندن [[خطبه]] [[نماز جمعه]] را به [[امام حسن]] {{ع}} می‌سپرد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۱.</ref>، چنان که [[پاسخگویی]] به برخی مراجعات [[علمی]] را<ref>الکافی، ج۱، ص۵۲۶؛ ج۷، ص۲۰۲.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} پس از ضربت خوردن، به [[حسنین]] {{عم}} سفارش‌هایی کرد؛ به ویژه [[امام حسن]] {{ع}} را به [[تقوا]] توصیه کرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>. افزون بر این، [[امام علی]] {{ع}} سفارش‌های [[تربیتی]] بلندی خطاب به فرزندش [[امام حسن]] دارد<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۳۱؛ حکمت ۳۸.</ref>. پس از [[شهادت]] [[پدر]]، [[امام حسن]] {{ع}} بر جنازه ایشان [[نماز]] گزارد<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۰.</ref>.


بر خلاف اخباری که تأکید می‌کنند [[امام علی]]{{ع}} برای [[جانشینی]] خود کسی را معرفی نکرد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۶-۱۴۷؛ المنتظم، ج۵، ص۱۷۵؛ دلائل النبوه، ج۷، ص۲۲۳.</ref>، به تصریح گزارش‌هایی، [[حضرت]] فرزندش [[حسن]]{{ع}} را به [[جانشینی]] گماشت. یکی از این موارد، [[نامه]] [[امام حسن]]{{ع}} به [[معاویه]] است<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۵؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۳۳.</ref>. بر اساس منابع [[شیعی]]، آن [[حضرت]] [[ودایع امامت]] را نیز به [[امام حسن]]{{ع}} سپرد<ref>الکافی، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. افزون بر [[جانشینی]] در [[خلافت]]، آن [[حضرت]] را [[وصی]] بر [[خانواده]]، [[صدقات]] و اوقاف خود نیز قرار داد<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۲۶؛ الارشاد، ج۲، ص۷.</ref>. [[امام حسن]]{{ع}} [[قاتل]] [[پدر]] را [[قصاص]] کرد و از خواست و سفارش [[پدر]] عدول نکرد و پس از آن، خطبه‌ای خواند و [[تمجید]] بلندی از [[امام علی]]{{ع}} انجام داد<ref>معرفة الثقات، ج۲، ص۱۵۵؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۵۶۵، ۵۷۸-۵۷۹.</ref>.
بر خلاف اخباری که تأکید می‌کنند [[امام علی]] {{ع}} برای [[جانشینی]] خود کسی را معرفی نکرد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۶-۱۴۷؛ المنتظم، ج۵، ص۱۷۵؛ دلائل النبوه، ج۷، ص۲۲۳.</ref>، به تصریح گزارش‌هایی، [[حضرت]] فرزندش [[حسن]] {{ع}} را به [[جانشینی]] گماشت. یکی از این موارد، [[نامه]] [[امام حسن]] {{ع}} به [[معاویه]] است<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۵؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۳۳.</ref>. بر اساس منابع [[شیعی]]، آن [[حضرت]] [[ودایع امامت]] را نیز به [[امام حسن]] {{ع}} سپرد<ref>الکافی، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. افزون بر [[جانشینی]] در [[خلافت]]، آن [[حضرت]] را [[وصی]] بر [[خانواده]]، [[صدقات]] و اوقاف خود نیز قرار داد<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۲۶؛ الارشاد، ج۲، ص۷.</ref>. [[امام حسن]] {{ع}} [[قاتل]] [[پدر]] را [[قصاص]] کرد و از خواست و سفارش [[پدر]] عدول نکرد و پس از آن، خطبه‌ای خواند و [[تمجید]] بلندی از [[امام علی]] {{ع}} انجام داد<ref>معرفة الثقات، ج۲، ص۱۵۵؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۵۶۵، ۵۷۸-۵۷۹.</ref>.


==[[خلافت]]==
== [[خلافت]] ==
[[امام حسن]]{{ع}} هنگام [[پذیرش]] [[خلافت]] ۳۷ سال داشت<ref>اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۲.</ref>. عراقیان و حامیان [[امام علی]]{{ع}} با وی [[بیعت]] کردند؛ شمار بیعت‌کنندگان، ۴۰۰۰۰ تن ذکر شده است. این رقم، عدد آخرین [[سپاهیان]] [[امام علی]]{{ع}} بود که برای [[نبرد]] با [[معاویه]] [[تدارک]] دیده بود. [[اهل عراق]]، یکدست از [[خلافت]] [[امام حسن]]{{ع}} [[حمایت]] کردند<ref>تذکرة الخواص، ص۱۷۹؛ الکامل، ج۳، ص۴۰۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۴۸.</ref> و مؤرّخان مخالفتی در [[خلافت]] وی [[ثبت]] نکرده‌اند که احتمالاً به جهت فضای احساسی پیش آمده [[پس از شهادت امام علی]]{{ع}} و [[بیم]] خطر [[پیروزی]] [[شام]] بر [[عراق]] بود، که [[یکپارچگی]] را برای [[حفظ]] موقعیت [[کوفیان]] می‌طلبید.
[[امام حسن]] {{ع}} هنگام [[پذیرش]] [[خلافت]] ۳۷ سال داشت<ref>اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۲.</ref>. عراقیان و حامیان [[امام علی]] {{ع}} با وی [[بیعت]] کردند؛ شمار بیعت‌کنندگان، ۴۰۰۰۰ تن ذکر شده است. این رقم، عدد آخرین [[سپاهیان]] [[امام علی]] {{ع}} بود که برای [[نبرد]] با [[معاویه]] [[تدارک]] دیده بود. [[اهل عراق]]، یکدست از [[خلافت]] [[امام حسن]] {{ع}} [[حمایت]] کردند<ref>تذکرة الخواص، ص۱۷۹؛ الکامل، ج۳، ص۴۰۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۴۸.</ref> و مؤرّخان مخالفتی در [[خلافت]] وی [[ثبت]] نکرده‌اند که احتمالاً به جهت فضای احساسی پیش آمده [[پس از شهادت امام علی]] {{ع}} و [[بیم]] خطر [[پیروزی]] [[شام]] بر [[عراق]] بود، که [[یکپارچگی]] را برای [[حفظ]] موقعیت [[کوفیان]] می‌طلبید.


هنگام [[بیعت]] با [[امام حسن]]{{ع}}، با وجود تلاش برخی از [[اصحاب]] آن [[حضرت]] که [[بیعت]] بر محور [[قتال]] باشد، [[امام]] تأکید کرد که [[بیعت]] بر [[کتاب خدا]]، [[سنت]] [[رسول‌الله]]{{صل}} و [[سمع]] و [[طاعت]] [[استوار]] شود<ref>الکامل، ج۳، ص۴۰۲.</ref>. این قید می‌توانست، بر اثر [[اوضاع نابسامان]] پیش آمده در جریان [[پذیرش]] [[حکمیت]] در [[جنگ صفین]] و ضامن [[پیروی از امام]] در همه شرایط، اعم از [[جنگ]] و [[صلح]] باشد. بر پایه گزارشی، موافقان استمرار [[پیکار]] کوشیدند [[امام حسین]]{{ع}} را همراه خود کنند؛ اما آن [[حضرت]] از آنان استقبال نکرد<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۴.</ref>؛ لکن مراجعه این گروه به [[امام حسین]]{{ع}} پس از [[پذیرش]] [[صلح]] از سوی [[امام حسن]]{{ع}} بوده است نه زمان [[بیعت]] با ایشان.
هنگام [[بیعت]] با [[امام حسن]] {{ع}}، با وجود تلاش برخی از [[اصحاب]] آن [[حضرت]] که [[بیعت]] بر محور [[قتال]] باشد، [[امام]] تأکید کرد که [[بیعت]] بر [[کتاب خدا]]، [[سنت]] [[رسول‌الله]] {{صل}} و [[سمع]] و [[طاعت]] [[استوار]] شود<ref>الکامل، ج۳، ص۴۰۲.</ref>. این قید می‌توانست، بر اثر [[اوضاع نابسامان]] پیش آمده در جریان [[پذیرش]] [[حکمیت]] در [[جنگ صفین]] و ضامن [[پیروی از امام]] در همه شرایط، اعم از [[جنگ]] و [[صلح]] باشد. بر پایه گزارشی، موافقان استمرار [[پیکار]] کوشیدند [[امام حسین]] {{ع}} را همراه خود کنند؛ اما آن [[حضرت]] از آنان استقبال نکرد<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۴.</ref>؛ لکن مراجعه این گروه به [[امام حسین]] {{ع}} پس از [[پذیرش]] [[صلح]] از سوی [[امام حسن]] {{ع}} بوده است نه زمان [[بیعت]] با ایشان.


برخلاف گزارش‌های [[سستی]] که [[امام حسن]]{{ع}} را در [[پذیرش]] خلافت جدّی نشان نمی‌دهند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۸.</ref>، آن [[حضرت]] در پذیرش [[خلافت]] و استمرار آن کوشا بود، از این رو به [[سازماندهی]] نیروها و گردآوری آنان پرداخت و [[کارگزاران امام علی]]{{ع}} را ابقا کرد<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۳.</ref>. دریافتی [[سپاهیان]] را با [[هدف]] [[تشویق]] ایشان افزود<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۴.</ref> و به اعدام دو تن از جاسوسان [[معاویه]] [[دستور]]<ref>الارشاد، ج۲، ص۹.</ref> و در نامه‌ای به [[معاویه]] هشدار داد که این حرکت‌ها زمینه درگیری را فراهم می‌کنند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۶۳؛ الارشاد، ج۲، ص۹.</ref>. همه این اقدامات، نشانه جدی بودن وی در [[تشکیل حکومت]] و نگراییدن به [[صلح]] از آغاز کارند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۸.</ref>. از این پس، نامه‌نگاری‌ها میان [[امام حسن]]{{ع}} و [[معاویه]] در گرفت و هر یک دیگری را به [[بیعت]] و [[همراهی]] فرا می‌خواند. [[امام حسن]]{{ع}} در نامه‌ای به [[معاویه]] [[خلافت]] را [[حق]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} دانست و در پایان، وی را [[تهدید]] کرد که در صورت نپیوستن به [[مردم]] و [[بی‌اعتنایی]] به [[بیعت]] با او، با [[سپاهیان]] به سوی وی خواهد رفت<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۴-۲۸۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۳۶-۳۷.</ref>. این [[نامه]]، نشانه [[عزم]] جدی آن [[حضرت]] بر استمرار [[خلافت]] است. [[معاویه]] در جواب، [[شایستگی]]، [[توانایی]]، سن و تجربه خود را، بیش از [[امام حسن]]{{ع}} برشمرد و خود را برای [[خلافت]] مناسب‌تر دانست و با طعنه بر [[امام]]، وضعیت خود و [[حضرت]] را در این برهه همچون روزهای پس از درگذشت [[رسول خدا]]{{صل}} خواند که [[مردم]] در برابر گزینه‌ها - بی لحاظ انتسابات به [[پیامبر]]{{صل}} - داناتر و تواناتر را برگزیدند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۳۵-۳۶.</ref>. چون نامه‌نگاری‌ها سود نداشت، [[معاویه]] به سوی [[عراق]] حرکت کرد و [[امام حسن]]{{ع}} پس از [[آگاهی]] از این خبر، [[مردم]] را به [[جهاد]] و [[مقاومت]] فرا خواند و از آنها خواست که در لشکرگاه [[نخیله]] گردهم آیند؛ اما [[مردم]] واکنش مناسبی نشان ندادند و برخی بزرگان مانند [[عدی بن حاتم]]، [[سکوت]] [[مردم]] را نپسندیدند و آنان را به [[اجابت]] خواسته [[حضرت]] [[تشویق]] کردند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref>. مجموع [[لشکریان]] [[امام حسن]]{{ع}} را ۲۰۰۰۰ تن یاد کرده‌اند که ۱۲۰۰۰ در قالب مقدمه [[لشکر]] به [[فرماندهی]] [[عبیدالله بن عباس]] برای مقابله با [[سپاه معاویه]] و جلوگیری از پیشروی وی به مَسکِن اعزام شدند. [[سپاه معاویه]] را ۶۰۰۰۰ نفر تخمین زده‌اند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ نک: صلح الحسن، ص۱۲۲-۱۲۴.</ref>. [[امام]] پس از گسیل [[عبیدالله بن عباس]] به [[مسکن]]، خود به سوی [[مدائن]] رهسپار شد و در آنجا اردو زد. فاصله این دو مکان نزدیک ۶۰ کیلومتر بود. [[معاویه]] توانست با وعده‌هایی، شماری از [[اصحاب امام حسن]]{{ع}} را به سوی خود بکشاند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۴۰-۴۱؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴.</ref>.  
برخلاف گزارش‌های [[سستی]] که [[امام حسن]] {{ع}} را در [[پذیرش]] خلافت جدّی نشان نمی‌دهند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۸.</ref>، آن [[حضرت]] در پذیرش [[خلافت]] و استمرار آن کوشا بود، از این رو به [[سازماندهی]] نیروها و گردآوری آنان پرداخت و [[کارگزاران امام علی]] {{ع}} را ابقا کرد<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۳.</ref>. دریافتی [[سپاهیان]] را با [[هدف]] [[تشویق]] ایشان افزود<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۴.</ref> و به اعدام دو تن از جاسوسان [[معاویه]] [[دستور]]<ref>الارشاد، ج۲، ص۹.</ref> و در نامه‌ای به [[معاویه]] هشدار داد که این حرکت‌ها زمینه درگیری را فراهم می‌کنند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۶۳؛ الارشاد، ج۲، ص۹.</ref>. همه این اقدامات، نشانه جدی بودن وی در [[تشکیل حکومت]] و نگراییدن به [[صلح]] از آغاز کارند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۸.</ref>. از این پس، نامه‌نگاری‌ها میان [[امام حسن]] {{ع}} و [[معاویه]] در گرفت و هر یک دیگری را به [[بیعت]] و [[همراهی]] فرا می‌خواند. [[امام حسن]] {{ع}} در نامه‌ای به [[معاویه]] [[خلافت]] را [[حق]] [[خاندان پیامبر]] {{صل}} دانست و در پایان، وی را [[تهدید]] کرد که در صورت نپیوستن به [[مردم]] و [[بی‌اعتنایی]] به [[بیعت]] با او، با [[سپاهیان]] به سوی وی خواهد رفت<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۴-۲۸۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۳۶-۳۷.</ref>. این [[نامه]]، نشانه [[عزم]] جدی آن [[حضرت]] بر استمرار [[خلافت]] است. [[معاویه]] در جواب، [[شایستگی]]، [[توانایی]]، سن و تجربه خود را، بیش از [[امام حسن]] {{ع}} برشمرد و خود را برای [[خلافت]] مناسب‌تر دانست و با طعنه بر [[امام]]، وضعیت خود و [[حضرت]] را در این برهه همچون روزهای پس از درگذشت [[رسول خدا]] {{صل}} خواند که [[مردم]] در برابر گزینه‌ها - بی لحاظ انتسابات به [[پیامبر]] {{صل}} - داناتر و تواناتر را برگزیدند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۳۵-۳۶.</ref>. چون نامه‌نگاری‌ها سود نداشت، [[معاویه]] به سوی [[عراق]] حرکت کرد و [[امام حسن]] {{ع}} پس از [[آگاهی]] از این خبر، [[مردم]] را به [[جهاد]] و [[مقاومت]] فرا خواند و از آنها خواست که در لشکرگاه [[نخیله]] گردهم آیند؛ اما [[مردم]] واکنش مناسبی نشان ندادند و برخی بزرگان مانند [[عدی بن حاتم]]، [[سکوت]] [[مردم]] را نپسندیدند و آنان را به [[اجابت]] خواسته [[حضرت]] [[تشویق]] کردند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref>. مجموع [[لشکریان]] [[امام حسن]] {{ع}} را ۲۰۰۰۰ تن یاد کرده‌اند که ۱۲۰۰۰ در قالب مقدمه [[لشکر]] به [[فرماندهی]] [[عبیدالله بن عباس]] برای مقابله با [[سپاه معاویه]] و جلوگیری از پیشروی وی به مَسکِن اعزام شدند. [[سپاه معاویه]] را ۶۰۰۰۰ نفر تخمین زده‌اند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ نک: صلح الحسن، ص۱۲۲-۱۲۴.</ref>. [[امام]] پس از گسیل [[عبیدالله بن عباس]] به [[مسکن]]، خود به سوی [[مدائن]] رهسپار شد و در آنجا اردو زد. فاصله این دو مکان نزدیک ۶۰ کیلومتر بود. [[معاویه]] توانست با وعده‌هایی، شماری از [[اصحاب امام حسن]] {{ع}} را به سوی خود بکشاند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۴۰-۴۱؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴.</ref>.  


[[خیانت]] [[یاران امام]]{{ع}} به گونه‌ای بود که در میان [[اصحاب]] خود نیز [[امنیت]] جانی نداشت<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۲۱.</ref>. [[معاویه]] برای رسیدن به [[هدف]] خویش و از پا انداختن [[سپاه امام]]، از ابزار شایعه نیز بسیار خوب بهره گرفت و در [[مدائن]] شایعات [[تسلیم]] و [[صلح]] [[سپاه]] [[مسکن]] یا کشته شدن [[فرمانده]] آنان را پخش می‌کرد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۹.</ref> و در [[مسکن]] نیز شایع ساخت که [[امام حسن]]{{ع}} [[صلح]] کرده است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴.</ref>. فرستادگان [[معاویه]] در [[مدائن]] که برای [[مذاکره]] نزد [[امام]]{{ع}} آمدند، هنگام خروج به قصد دامن زدن به [[اختلافات]] با صدای بلند در میان [[لشکریان]] [[امام]]{{ع}} چنین [[القا]] کردند که [[حضرت]] [[صلح]] را پذیرفته است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۵.</ref>. در این شرایط، [[امام حسن]]{{ع}} برای استمزاج [[مردم]]، در خطبه‌ای اعلام کرد که [[معاویه]] برای [[صلح]] پیشنهاداتی داده است و نظر آنان را در این زمینه جویا شد و آنها خواهان [[پذیرش]] [[صلح]] شدند<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۱۴.</ref>. بر اثر شایعات و وعده‌های [[معاویه]]، [[عبیدالله بن عباس]]، یکی از سه [[فرمانده]] اصلی [[امام]]{{ع}} همراه شماری از [[سپاهیان]] به اردوی [[معاویه]] پیوست. در این هنگامه، [[امام]] در خطبه‌ای در مُظلِم [[ساباط]] [[مدائن]] بر موضوع [[جماعت]] ([[همبستگی]]) تأکید کرد. در پی این [[خطبه]]، گروهی - که دیگر آن [[حضرت]] را [[خلیفه]] نمی‌دانستند - بر [[امام]] یورش برده و [[خیمه]] او را [[غارت]] کردند. پس از این بی‌حرمتی، جرّاح بن سنان از [[خوارج]] [[حضرت]] را [[ترور]] کرد که برای مداوا به [[مدائن]] برده شد<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۱-۱۲.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
[[خیانت]] [[یاران امام]] {{ع}} به گونه‌ای بود که در میان [[اصحاب]] خود نیز [[امنیت]] جانی نداشت<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۲۱.</ref>. [[معاویه]] برای رسیدن به [[هدف]] خویش و از پا انداختن [[سپاه امام]]، از ابزار شایعه نیز بسیار خوب بهره گرفت و در [[مدائن]] شایعات [[تسلیم]] و [[صلح]] [[سپاه]] [[مسکن]] یا کشته شدن [[فرمانده]] آنان را پخش می‌کرد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۹.</ref> و در [[مسکن]] نیز شایع ساخت که [[امام حسن]] {{ع}} [[صلح]] کرده است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴.</ref>. فرستادگان [[معاویه]] در [[مدائن]] که برای [[مذاکره]] نزد [[امام]] {{ع}} آمدند، هنگام خروج به قصد دامن زدن به [[اختلافات]] با صدای بلند در میان [[لشکریان]] [[امام]] {{ع}} چنین [[القا]] کردند که [[حضرت]] [[صلح]] را پذیرفته است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۵.</ref>. در این شرایط، [[امام حسن]] {{ع}} برای استمزاج [[مردم]]، در خطبه‌ای اعلام کرد که [[معاویه]] برای [[صلح]] پیشنهاداتی داده است و نظر آنان را در این زمینه جویا شد و آنها خواهان [[پذیرش]] [[صلح]] شدند<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۱۴.</ref>. بر اثر شایعات و وعده‌های [[معاویه]]، [[عبیدالله بن عباس]]، یکی از سه [[فرمانده]] اصلی [[امام]] {{ع}} همراه شماری از [[سپاهیان]] به اردوی [[معاویه]] پیوست. در این هنگامه، [[امام]] در خطبه‌ای در مُظلِم [[ساباط]] [[مدائن]] بر موضوع [[جماعت]] ([[همبستگی]]) تأکید کرد. در پی این [[خطبه]]، گروهی - که دیگر آن [[حضرت]] را [[خلیفه]] نمی‌دانستند - بر [[امام]] یورش برده و [[خیمه]] او را [[غارت]] کردند. پس از این بی‌حرمتی، جرّاح بن سنان از [[خوارج]] [[حضرت]] را [[ترور]] کرد که برای مداوا به [[مدائن]] برده شد<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۱-۱۲.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==[[صلح]]==
== [[صلح]] ==
درباره [[صلح]] دو گونه صدا از [[لشکر]] [[امام حسن]] به گوش می‌رسید: [[اکثریت]] خواهان [[صلح]]، با سر دادن [[شعار]] "البقیه البقیه" بر آن تأکید می‌کردند؛ ولی برخی [[یاران]] [[مخلص]] [[امام]]{{ع}} و بعضی از [[خوارج]]، خواهان [[جنگ]] بودند؛ آنان که بر [[خیمه]] [[امام]] یورش بردند و [[حضرت]] را زخمی کردند، [[اندیشه]] خارجی داشتند. [[امام]] که اکنون مجروح و به لحاظ جسمانی [[ناتوان]] شده بود و [[اختلاف]] و پراکندگی [[اصحاب]] خود را درباره [[صلح]] می‌دید، پیشنهاد [[صلح]] [[معاویه]] را پذیرفت.
درباره [[صلح]] دو گونه صدا از [[لشکر]] [[امام حسن]] به گوش می‌رسید: [[اکثریت]] خواهان [[صلح]]، با سر دادن [[شعار]] "البقیه البقیه" بر آن تأکید می‌کردند؛ ولی برخی [[یاران]] [[مخلص]] [[امام]] {{ع}} و بعضی از [[خوارج]]، خواهان [[جنگ]] بودند؛ آنان که بر [[خیمه]] [[امام]] یورش بردند و [[حضرت]] را زخمی کردند، [[اندیشه]] خارجی داشتند. [[امام]] که اکنون مجروح و به لحاظ جسمانی [[ناتوان]] شده بود و [[اختلاف]] و پراکندگی [[اصحاب]] خود را درباره [[صلح]] می‌دید، پیشنهاد [[صلح]] [[معاویه]] را پذیرفت.


درباره طرف پیشگام در [[صلح]]، گزارش‌ها مختلف‌اند. [[معاویه]] بسیار برای [[صلح]] می‌کوشید، زیرا با [[صلح]] می‌توانست با کمترین پیامد به [[خلافت]] برسد، از این رو با [[وعده]] و [[پذیرش]] ظاهری شروط، توافق خود را با [[سازش]] اعلام کرد؛ حتی برخلاف میل [[قیس بن سعد]] که سرسختانه خواهان [[جنگ]] بود، [[دست]] او را به [[زور]] گرفت و با او [[مصافحه]] کرد و به [[مردم]] اعلام کرد: [[قیس بن سعد]] [[بیعت]] کرد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷.</ref>، تا بی‌کمترین درگیری به [[هدف]] خود برسد. از سوی دیگر، [[امام حسن]]{{ع}} نیز با شرایط پیش آمده خواهان [[صلح]] بود، زیرا افزون بر [[گرایش]] عمومی [[یاران]] به [[صلح]]، [[حفظ]] و بقای [[خاندان]] و [[شیعیان]] را در [[صلح]] می‌دید<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۰.</ref>، بنابراین در شرایط جدید، هر دو طرف با نیات متفاوتی به [[صلح]] [[خشنود]] بودند. [[صلح]] در سال ۴۱ انجام گرفت و این سال را [[جماعت]] نام گذاشتند <ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۲؛ الاستیعاب، ج۱، ص۴۳۸-۴۳۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶-۱۷.</ref>.
درباره طرف پیشگام در [[صلح]]، گزارش‌ها مختلف‌اند. [[معاویه]] بسیار برای [[صلح]] می‌کوشید، زیرا با [[صلح]] می‌توانست با کمترین پیامد به [[خلافت]] برسد، از این رو با [[وعده]] و [[پذیرش]] ظاهری شروط، توافق خود را با [[سازش]] اعلام کرد؛ حتی برخلاف میل [[قیس بن سعد]] که سرسختانه خواهان [[جنگ]] بود، [[دست]] او را به [[زور]] گرفت و با او [[مصافحه]] کرد و به [[مردم]] اعلام کرد: [[قیس بن سعد]] [[بیعت]] کرد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷.</ref>، تا بی‌کمترین درگیری به [[هدف]] خود برسد. از سوی دیگر، [[امام حسن]] {{ع}} نیز با شرایط پیش آمده خواهان [[صلح]] بود، زیرا افزون بر [[گرایش]] عمومی [[یاران]] به [[صلح]]، [[حفظ]] و بقای [[خاندان]] و [[شیعیان]] را در [[صلح]] می‌دید<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۰.</ref>، بنابراین در شرایط جدید، هر دو طرف با نیات متفاوتی به [[صلح]] [[خشنود]] بودند. [[صلح]] در سال ۴۱ انجام گرفت و این سال را [[جماعت]] نام گذاشتند <ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۲؛ الاستیعاب، ج۱، ص۴۳۸-۴۳۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶-۱۷.</ref>.


بندهای [[صلح]] [[نامه]] متغیر است و کتاب‌های [[تاریخی]] هریک بر بندهایی از آن تأکید کرده‌اند: در برخی از گزارش‌ها به هیچ رو از بندهای [[مالی]] یادی نشده، بلکه این گونه بندها را افزوده واسطه‌ها<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۱.</ref> یا نخستین پیشنهادات [[معاویه]] دانسته‌اند که [[امام حسن]]{{ع}} نپذیرفت<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۶.</ref>؛ ولی در بعضی گزارش‌ها شرایط [[مالی]] برجسته شده و [[میزان]] آنها را نیز بسیار کلان پنداشته‌اند <ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۲.</ref>. مجموعه بندها چنین‌اند:
بندهای [[صلح]] [[نامه]] متغیر است و کتاب‌های [[تاریخی]] هریک بر بندهایی از آن تأکید کرده‌اند: در برخی از گزارش‌ها به هیچ رو از بندهای [[مالی]] یادی نشده، بلکه این گونه بندها را افزوده واسطه‌ها<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۱.</ref> یا نخستین پیشنهادات [[معاویه]] دانسته‌اند که [[امام حسن]] {{ع}} نپذیرفت<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۶.</ref>؛ ولی در بعضی گزارش‌ها شرایط [[مالی]] برجسته شده و [[میزان]] آنها را نیز بسیار کلان پنداشته‌اند <ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۲.</ref>. مجموعه بندها چنین‌اند:
#واگذاری [[حکومت]] ([[تسلیم]] الامر) به [[معاویه]]، براین اساس که وی به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] و [[سیره]] خلفای [[صالح]] عمل کند؛
# واگذاری [[حکومت]] ([[تسلیم]] الامر) به [[معاویه]]، براین اساس که وی به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] و [[سیره]] خلفای [[صالح]] عمل کند؛
# [[خلافت]] پس از [[معاویه]] از آنِ [[امام حسن]]{{ع}} باشد؛
# [[خلافت]] پس از [[معاویه]] از آنِ [[امام حسن]] {{ع}} باشد؛
# [[مردم]] در [[امان]] هستند و [[معاویه]] نباید کسی را به جهت اقدامات گذشته تعقیب کند؛
# [[مردم]] در [[امان]] هستند و [[معاویه]] نباید کسی را به جهت اقدامات گذشته تعقیب کند؛
# [[حضرت علی]]{{ع}} [[سبّ]] نشود و ضد [[امام حسن]]{{ع}} [[توطئه]] نگردد؛
# [[حضرت علی]] {{ع}} [[سبّ]] نشود و ضد [[امام حسن]] {{ع}} [[توطئه]] نگردد؛
# [[خراج]] فسا و [[دارابجرد]] (برای پرداخت به صدمه دیدگان جنگ‌های [[دوران امام علی]]) در [[اختیار]] [[امام حسن]]{{ع}} قرار گیرد<ref>الانتصار، ج۸، ص۱۰۶، ۱۴۰؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ الفصول‌المهمه، ج۲، ص۷۲۸-۷۲۹.</ref>.
# [[خراج]] فسا و [[دارابجرد]] (برای پرداخت به صدمه دیدگان جنگ‌های [[دوران امام علی]]) در [[اختیار]] [[امام حسن]] {{ع}} قرار گیرد<ref>الانتصار، ج۸، ص۱۰۶، ۱۴۰؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ الفصول‌المهمه، ج۲، ص۷۲۸-۷۲۹.</ref>.


[[امام]] تأکید کرد که [[صلح]] بر پایه [[امنیت]] و [[امان]] عمومی برقرار شود<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۰.</ref>. سخنان [[حضرت]] پس از [[صلح]] در حضور [[مردم]] و [[معاویه]] بیان کرد می‌توانند بیانگر مهم‌ترین بندهای [[صلح‌نامه]] باشند. آن [[حضرت]] خطاب به [[مردم]]، انتظارات از [[حکومت]] را [[برقراری عدالت]]، پرداخت کامل [[حق مردم]] از [[غنائم]] و تقسیم فیی‌ء میان آنان یاد کرد که همه موارد را [[معاویه]] [[تأیید]] کرد <ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۲۵-۳۲۶.</ref>. پس از [[پذیرش]] [[صلح]]، دو طرف توافق کردند برای اعلام رسمی آن، با برگزاری جلسه مشترک عمومی در [[کوفه]] آن را اعلام کنند. در این جلسه [[امام حسن]]{{ع}} پس از [[معاویه]] [[سخن]] گفت و خطاب به [[یاران]] خود تأکید کرد که [[یکپارچگی]] برای آنان سودمندتر است و از آنها خواست که با [[رأی]] وی [[مخالفت]] نکنند، زیرا نظر [[امام]] بر خواست آنان ترجیح دارد؛ همچنین تأکید ورزید که [[کناره‌گیری]] از [[خلافت]] از آن رو نیست که خود را [[شایسته]] [[خلافت]] نمی‌دانسته است<ref>الاحتجاج، ج۲، ص۲۸۸-۲۸۹.</ref>. [[معاویه]] بربندهای [[صلح‌نامه]] پای‌بند نماند؛ برای نمونه با تحریک عوامل خود، نگذاشت [[خراج]] فسا و دارابجرد به [[امام]] برسد و پس از آن [[یاران امام علی]]{{ع}} را - مانند [[حجر بن عدی]] - تعقیب کرد<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۰.</ref>.
[[امام]] تأکید کرد که [[صلح]] بر پایه [[امنیت]] و [[امان]] عمومی برقرار شود<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۰.</ref>. سخنان [[حضرت]] پس از [[صلح]] در حضور [[مردم]] و [[معاویه]] بیان کرد می‌توانند بیانگر مهم‌ترین بندهای [[صلح‌نامه]] باشند. آن [[حضرت]] خطاب به [[مردم]]، انتظارات از [[حکومت]] را [[برقراری عدالت]]، پرداخت کامل [[حق مردم]] از [[غنائم]] و تقسیم فیی‌ء میان آنان یاد کرد که همه موارد را [[معاویه]] [[تأیید]] کرد <ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۲۵-۳۲۶.</ref>. پس از [[پذیرش]] [[صلح]]، دو طرف توافق کردند برای اعلام رسمی آن، با برگزاری جلسه مشترک عمومی در [[کوفه]] آن را اعلام کنند. در این جلسه [[امام حسن]] {{ع}} پس از [[معاویه]] [[سخن]] گفت و خطاب به [[یاران]] خود تأکید کرد که [[یکپارچگی]] برای آنان سودمندتر است و از آنها خواست که با [[رأی]] وی [[مخالفت]] نکنند، زیرا نظر [[امام]] بر خواست آنان ترجیح دارد؛ همچنین تأکید ورزید که [[کناره‌گیری]] از [[خلافت]] از آن رو نیست که خود را [[شایسته]] [[خلافت]] نمی‌دانسته است<ref>الاحتجاج، ج۲، ص۲۸۸-۲۸۹.</ref>. [[معاویه]] بربندهای [[صلح‌نامه]] پای‌بند نماند؛ برای نمونه با تحریک عوامل خود، نگذاشت [[خراج]] فسا و دارابجرد به [[امام]] برسد و پس از آن [[یاران امام علی]] {{ع}} را - مانند [[حجر بن عدی]] - تعقیب کرد<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۰.</ref>.


[[صلح]] یاد شده بازتاب‌هایی میان [[یاران]] [[راستین]] [[امام حسن]]{{ع}} نیز داشت: برخی [[امام حسین]]{{ع}} را [[مخالف]] [[صلح]] دانسته‌اند<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۳۱.</ref>؛ اما درست نیست، زیرا [[امام حسین]] کاملاً به شرایطی که برادرشان در آن قرار گرفته بود، [[آگاه]] بود و رفتارهای پسین وی و پایداری‌اش بر [[صلح]] تا هنگام زنده بودن [[معاویه]]، گویای همین مطلب است. [[امام حسین]]{{ع}} هرچند از [[پذیرش]] [[صلح]] همانند برادرش ناخشنود بود، کاملاً با [[برادر]] هماهنگ بود و ضد وی اقدامی نمی‌کرد<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۶.</ref>. برخی [[یاران]] نزدیک [[امام حسن]]{{ع}}، با سخنان [[تندی]] از [[صلح]] یاد کردند و عمل وی را نکوهیدند و گاه تعابیری ناشایست به کار بردند. برخی [[یاران]] برجسته، چون [[حجر بن عدی]]<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۰.</ref>، [[عدی بن حاتم]]<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۰.</ref>، [[مسیب بن نجبه]]<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۴-۲۹۵.</ref>، [[قیس بن سعد]]، [[سلیمان بن صُرد]]<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۵.</ref> و [[سفیان بن ابی لیلی]]<ref>المعرفة و التاریخ، ج۳، ص۳۱۷.</ref> در میان آنها بودند. شماری بر اصل [[صلح]] و برخی به محتوا و کیفیت آن [[اعتراض]] داشتند. به [[اعتقاد]] [[سلیمان بن صرد]]، [[پیمان‌نامه]] آن چنان مستحکم نبود که [[معاویه]] را به اجرای آن وا دارد و [[حقوق]] [[امام حسن]]{{ع}} در آن رعایت نگردیده است<ref>نک: الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۵-۱۸۶.</ref>. [[حضرت]] با خواندن آیه‌ای درباره دوران [[فتنه]]<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۶۳؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۳۷.</ref> و با استناد به آیه‌ای که [[عاقبت]] خوش را برای مسائل به ظاهر [[ناپسند]] [[وعده]] می‌داد<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶۴.</ref>، به توجیه و اقناع [[یاران]] پرداخت و برای توجیه معترضان، [[پذیرش]] [[صلح]] را چونان اقدامات [[خضر]]{{ع}} (سوراخ کردن کشتی، [[قتل]] و...) ارزیابی می‌کرد که به ظاهر پذیرفتنی نبودند؛ اما حکمتی بالاتر در آنها نهفته بود <ref>الطرائف، ص۱۹۶؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱-۳.</ref>.
[[صلح]] یاد شده بازتاب‌هایی میان [[یاران]] [[راستین]] [[امام حسن]] {{ع}} نیز داشت: برخی [[امام حسین]] {{ع}} را [[مخالف]] [[صلح]] دانسته‌اند<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۳۱.</ref>؛ اما درست نیست، زیرا [[امام حسین]] کاملاً به شرایطی که برادرشان در آن قرار گرفته بود، [[آگاه]] بود و رفتارهای پسین وی و پایداری‌اش بر [[صلح]] تا هنگام زنده بودن [[معاویه]]، گویای همین مطلب است. [[امام حسین]] {{ع}} هرچند از [[پذیرش]] [[صلح]] همانند برادرش ناخشنود بود، کاملاً با [[برادر]] هماهنگ بود و ضد وی اقدامی نمی‌کرد<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۶.</ref>. برخی [[یاران]] نزدیک [[امام حسن]] {{ع}}، با سخنان [[تندی]] از [[صلح]] یاد کردند و عمل وی را نکوهیدند و گاه تعابیری ناشایست به کار بردند. برخی [[یاران]] برجسته، چون [[حجر بن عدی]]<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۰.</ref>، [[عدی بن حاتم]]<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۰.</ref>، [[مسیب بن نجبه]]<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۴-۲۹۵.</ref>، [[قیس بن سعد]]، [[سلیمان بن صُرد]]<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۵.</ref> و [[سفیان بن ابی لیلی]]<ref>المعرفة و التاریخ، ج۳، ص۳۱۷.</ref> در میان آنها بودند. شماری بر اصل [[صلح]] و برخی به محتوا و کیفیت آن [[اعتراض]] داشتند. به [[اعتقاد]] [[سلیمان بن صرد]]، [[پیمان‌نامه]] آن چنان مستحکم نبود که [[معاویه]] را به اجرای آن وا دارد و [[حقوق]] [[امام حسن]] {{ع}} در آن رعایت نگردیده است<ref>نک: الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۵-۱۸۶.</ref>. [[حضرت]] با خواندن آیه‌ای درباره دوران [[فتنه]]<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۶۳؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۳۷.</ref> و با استناد به آیه‌ای که [[عاقبت]] خوش را برای مسائل به ظاهر [[ناپسند]] [[وعده]] می‌داد<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶۴.</ref>، به توجیه و اقناع [[یاران]] پرداخت و برای توجیه معترضان، [[پذیرش]] [[صلح]] را چونان اقدامات [[خضر]] {{ع}} (سوراخ کردن کشتی، [[قتل]] و...) ارزیابی می‌کرد که به ظاهر پذیرفتنی نبودند؛ اما حکمتی بالاتر در آنها نهفته بود <ref>الطرائف، ص۱۹۶؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱-۳.</ref>.


[[امام]] تأکید داشت برای جلوگیری از [[خونریزی]] به [[صلح]] [[تصمیم]] گرفته است<ref>بحارالانوار، ج۴۴، ص۵۶.</ref> و به [[حجر بن عدی]] گوشزد فرمود که توده [[مردم]] مانند وی نمی‌اندیشند و تمایلاتشان متفاوت از اوست <ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۵.</ref>. در مدت [[خلافت]] [[امام حسن]]{{ع}} [[اختلاف]] است: بیشتر اقوال بر ۷ ماه و اندی تأکید می‌کنند<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۳؛ العقد الفرید، ج۵، ص۱۱۰.</ref>. او در [[رمضان]] [[سال]] ۴۰ [[هجری]] به [[خلافت]] نشست و در ربیع‌الآخر سال ۴۱، [[حکومت]] را به [[معاویه]] واگذاشت. وی را در شمار [[خلفای راشدین]] دانسته‌اند و [[حدیث]] مشهور [[اهل سنت]] که [[خلافت]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} ۳۰ سال قلمداد شده که پس از آن [[پادشاهی]] می‌شود، این زمان تنها با احتساب [[خلافت]] ۶ ماهه [[امام حسن]]{{ع}} کامل می‌گردد<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶-۱۷.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
[[امام]] تأکید داشت برای جلوگیری از [[خونریزی]] به [[صلح]] [[تصمیم]] گرفته است<ref>بحارالانوار، ج۴۴، ص۵۶.</ref> و به [[حجر بن عدی]] گوشزد فرمود که توده [[مردم]] مانند وی نمی‌اندیشند و تمایلاتشان متفاوت از اوست <ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۵.</ref>. در مدت [[خلافت]] [[امام حسن]] {{ع}} [[اختلاف]] است: بیشتر اقوال بر ۷ ماه و اندی تأکید می‌کنند<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۳؛ العقد الفرید، ج۵، ص۱۱۰.</ref>. او در [[رمضان]] [[سال]] ۴۰ [[هجری]] به [[خلافت]] نشست و در ربیع‌الآخر سال ۴۱، [[حکومت]] را به [[معاویه]] واگذاشت. وی را در شمار [[خلفای راشدین]] دانسته‌اند و [[حدیث]] مشهور [[اهل سنت]] که [[خلافت]] پس از [[پیامبر]] {{صل}} ۳۰ سال قلمداد شده که پس از آن [[پادشاهی]] می‌شود، این زمان تنها با احتساب [[خلافت]] ۶ ماهه [[امام حسن]] {{ع}} کامل می‌گردد<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶-۱۷.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==در [[مدینه]]==
== در [[مدینه]] ==
پس از [[صلح]]، [[امام]] با مشایعت [[معاویه]] از [[کوفه]] به [[مدینه]] بازگشت<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۹.</ref> و در آنجا بزرگ و [[سرپرست]] [[بنی‌هاشم]] بود و در امور با وی [[مشورت]] می‌شد. این موضوع در داستان خواستگاری [[یزید]] از دختر [[عبدالله بن جعفر]] آشکار است که [[امام]] با این [[ازدواج]] موافقت نکرد <ref>مقتل الحسین، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۱۹.</ref>؛ همچنین در این روزها [[یاور]] [[دوستداران]] [[اهل بیت]]{{عم}} بود و با وساطت و [[شفاعت]] نزد [[حکمرانان]]، در رفع مشکل آنان می‌کوشید؛ نمونه‌اش، [[نامه]] به [[زیاد بن ابیه]] درباره [[سعید بن سرح]] بود که او را تعقیب کرده بود<ref>مناقب، ج۴، ص۲۶-۲۷.</ref>.
پس از [[صلح]]، [[امام]] با مشایعت [[معاویه]] از [[کوفه]] به [[مدینه]] بازگشت<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۹.</ref> و در آنجا بزرگ و [[سرپرست]] [[بنی‌هاشم]] بود و در امور با وی [[مشورت]] می‌شد. این موضوع در داستان خواستگاری [[یزید]] از دختر [[عبدالله بن جعفر]] آشکار است که [[امام]] با این [[ازدواج]] موافقت نکرد <ref>مقتل الحسین، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۱۹.</ref>؛ همچنین در این روزها [[یاور]] [[دوستداران]] [[اهل بیت]] {{عم}} بود و با وساطت و [[شفاعت]] نزد [[حکمرانان]]، در رفع مشکل آنان می‌کوشید؛ نمونه‌اش، [[نامه]] به [[زیاد بن ابیه]] درباره [[سعید بن سرح]] بود که او را تعقیب کرده بود<ref>مناقب، ج۴، ص۲۶-۲۷.</ref>.


[[امام حسن]]، [[رفتار]] مسالمت‌آمیزی با [[حکمرانان]] در پیش گرفت. او می‌کوشید رفتارهایش حساسیت [[حکومت]] را بر نینگیزد و چون شایعاتی درباره [[گرایش]] وی برای دستیابی به [[خلافت]] می‌پراکندند، اظهار کرد زمانی که مردان [[جنگی]] در [[اختیار]] داشت برای [[خشنودی خدا]] از [[حکومت]] [[چشم]] پوشیده است؛ چگونه در [[حجاز]] که تهی از مردان رزمی است، چنین ایده‌ای را می‌تواند پی‌گیرد!<ref>تهذیب الکمال، ج۶، ص۲۵۰؛ نک: ذخائر العقبی، ص۱۳۹.</ref> [[معاویه]] نیز که [[اخبار]] و [[رفتار]] [[امام]] در [[مدینه]] را دنبال می‌کرد، چون می‌شنید وی سرگرم [[امور عبادی]] و مراوده با [[مردم]] است و با وی کاری ندارد، [[خرسندی]] اظهار می‌کرد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۴۱.</ref>. گاه نیز که هواداران [[کوفی]] [[حضرت]] [[خدمت]] وی آمده و برای مقابله با [[معاویه]] [[آمادگی]] خود را اعلام می‌کردند، آن [[حضرت]] با وجود بی‌وفایی‌های [[معاویه]]، پای‌بند [[صلح]] بود و خواسته‌های آنان را نمی‌پذیرفت<ref>نک: الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۱.</ref>. [[سفر]] [[امام]] به [[شام]] را هر چند مؤرخان [[تأیید]] می‌کنند<ref>عیون الاخبار، ج۲، ص۱۸۸؛ العقد الفرید، ج۱، ص۳۲۰.</ref>، تأکید بر فراوانی و [[پیوستگی]] این سفرها و آمیخته بودن آنها با جوایز [[معاویه]]، بیشتر برای [[تأیید]] [[حکومت معاویه]] ساخته شده‌اند.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
[[امام حسن]]، [[رفتار]] مسالمت‌آمیزی با [[حکمرانان]] در پیش گرفت. او می‌کوشید رفتارهایش حساسیت [[حکومت]] را بر نینگیزد و چون شایعاتی درباره [[گرایش]] وی برای دستیابی به [[خلافت]] می‌پراکندند، اظهار کرد زمانی که مردان [[جنگی]] در [[اختیار]] داشت برای [[خشنودی خدا]] از [[حکومت]] [[چشم]] پوشیده است؛ چگونه در [[حجاز]] که تهی از مردان رزمی است، چنین ایده‌ای را می‌تواند پی‌گیرد!<ref>تهذیب الکمال، ج۶، ص۲۵۰؛ نک: ذخائر العقبی، ص۱۳۹.</ref> [[معاویه]] نیز که [[اخبار]] و [[رفتار]] [[امام]] در [[مدینه]] را دنبال می‌کرد، چون می‌شنید وی سرگرم [[امور عبادی]] و مراوده با [[مردم]] است و با وی کاری ندارد، [[خرسندی]] اظهار می‌کرد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۴۱.</ref>. گاه نیز که هواداران [[کوفی]] [[حضرت]] [[خدمت]] وی آمده و برای مقابله با [[معاویه]] [[آمادگی]] خود را اعلام می‌کردند، آن [[حضرت]] با وجود بی‌وفایی‌های [[معاویه]]، پای‌بند [[صلح]] بود و خواسته‌های آنان را نمی‌پذیرفت<ref>نک: الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۱.</ref>. [[سفر]] [[امام]] به [[شام]] را هر چند مؤرخان [[تأیید]] می‌کنند<ref>عیون الاخبار، ج۲، ص۱۸۸؛ العقد الفرید، ج۱، ص۳۲۰.</ref>، تأکید بر فراوانی و [[پیوستگی]] این سفرها و آمیخته بودن آنها با جوایز [[معاویه]]، بیشتر برای [[تأیید]] [[حکومت معاویه]] ساخته شده‌اند.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==[[شهادت]]==
== [[شهادت]] ==
[[امام]] با [[مسموم]] شدن به دست همسرش [[جعده]]، دختر [[اشعث]]، به [[شهادت]] رسید<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۳۸.</ref>. بیشتر [[روایات]] تأکید می‌کنند که این کار با دسیسه و سفارش [[معاویه]] بوده است<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۱.</ref>. [[امام حسین]]{{ع}} هنگام [[شهادت]] [[برادر]]، برای آرام ساختن او [[دیدار]] با [[پدر]]، [[مادر]]، جدش [[پیامبر]]{{صل}}، [[خدیجه]]، عموهایش [[جعفر]] و [[حمزه]] و دیگر بستگان را یاد می‌کرد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۸۶؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۵۲، ۵۸۷.</ref>. [[معاویه]] که پیگیر [[اخبار]] [[حضرت]] بود، چون خبر [[شهادت]] ایشان را شنید، [[شادمانی]] کرد<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۹۶؛ اخبار الدولة العباسیه، ص۴۳.</ref>. [[شهادت امام حسن]]{{ع}} را سال ۴۹ یا ۵۰<ref>تاریخ الاسلام، ج۴، ص۴۰-۴۱.</ref> دانسته‌اند<ref>نک: مسند الامام المجتبی، ص۴۳۰، ۴۶۰.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
[[امام]] با [[مسموم]] شدن به دست همسرش [[جعده]]، دختر [[اشعث]]، به [[شهادت]] رسید<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۳۸.</ref>. بیشتر [[روایات]] تأکید می‌کنند که این کار با دسیسه و سفارش [[معاویه]] بوده است<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۱.</ref>. [[امام حسین]] {{ع}} هنگام [[شهادت]] [[برادر]]، برای آرام ساختن او [[دیدار]] با [[پدر]]، [[مادر]]، جدش [[پیامبر]] {{صل}}، [[خدیجه]]، عموهایش [[جعفر]] و [[حمزه]] و دیگر بستگان را یاد می‌کرد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۸۶؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۵۲، ۵۸۷.</ref>. [[معاویه]] که پیگیر [[اخبار]] [[حضرت]] بود، چون خبر [[شهادت]] ایشان را شنید، [[شادمانی]] کرد<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۹۶؛ اخبار الدولة العباسیه، ص۴۳.</ref>. [[شهادت امام حسن]] {{ع}} را سال ۴۹ یا ۵۰<ref>تاریخ الاسلام، ج۴، ص۴۰-۴۱.</ref> دانسته‌اند<ref>نک: مسند الامام المجتبی، ص۴۳۰، ۴۶۰.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==خاکسپاری==
== خاکسپاری ==
گزارش‌های خاکسپاری [[امام حسن]]{{ع}} به دو گونه‌اند: در منابع [[شیعی]] تأکید شده است که [[امام]] به جهت [[آگاهی]] از اوضاع و شرایط، خواهان [[دفن]] در کنار [[پیامبر]]{{صل}} نبود، بلکه خواسته بود پس از [[مرگ]] برای [[تجدید عهد]]، او را نزد [[قبر]] [[رسول خدا]]{{صل}} ببردند؛ آن گاه در [[بقیع]] به [[خاک]] بسپارند؛ اما [[عایشه]] و [[مروان]] [[گمان]] کردند [[بنی‌هاشم]] [[دفن]] [[امام حسن]]{{ع}} در آن مکان را قصد دارند که به [[مخالفت]] با آنان برخاسته و درگیری‌هایی پیش آمد. برخلاف منابع [[سنی]]، براساس گزارش منابع [[شیعی]]، [[عایشه]] در این زمینه پررنگ‌تر نقش داشت<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۴۱۴؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۸۶.</ref>.
گزارش‌های خاکسپاری [[امام حسن]] {{ع}} به دو گونه‌اند: در منابع [[شیعی]] تأکید شده است که [[امام]] به جهت [[آگاهی]] از اوضاع و شرایط، خواهان [[دفن]] در کنار [[پیامبر]] {{صل}} نبود، بلکه خواسته بود پس از [[مرگ]] برای [[تجدید عهد]]، او را نزد [[قبر]] [[رسول خدا]] {{صل}} ببردند؛ آن گاه در [[بقیع]] به [[خاک]] بسپارند؛ اما [[عایشه]] و [[مروان]] [[گمان]] کردند [[بنی‌هاشم]] [[دفن]] [[امام حسن]] {{ع}} در آن مکان را قصد دارند که به [[مخالفت]] با آنان برخاسته و درگیری‌هایی پیش آمد. برخلاف منابع [[سنی]]، براساس گزارش منابع [[شیعی]]، [[عایشه]] در این زمینه پررنگ‌تر نقش داشت<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۴۱۴؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۸۶.</ref>.


سخت می‌توان پذیرفت این درگیری تنها بر اثر [[سوء]] تفاهمی پدید آمده باشد! برپایه گزارش‌های دیگر که [[منابع اهل سنت]] بازتاب داده‌اند، [[امام حسن]]{{ع}} می‌خواسته نزد جدش [[رسول خدا]]{{صل}} به [[خاک]] سپرده شود، از این‌رو موافقت [[عایشه]] را پیش از [[شهادت]] جلب کرد<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۱۱؛ الاستیعاب، ج۱، ص۴۴۰.</ref>. [[مروان]] که در این هنگام از [[حکمرانی]] [[مدینه]] برکنار شده بود، به جهت کینه‌های پیشین و خوش‌خدمتی به [[معاویه]] در این زمینه [[مخالف]] جدی بود و همراه [[امویان]] به مقابله و صف‌کشی پرداخت؛ به این بهانه که [[عثمان]] پیش از این اجازه نیافته است تا در [[مقبره]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[دفن]] شود. با وجود صف‌کشی وابستگان دو طرف سرانجام [[بنی‌هاشم]] برپایه [[وصیت امام]] [[حسن]]{{ع}} برای [[پرهیز]] از [[خونریزی]]، آن [[حضرت]] را در [[قبرستان بقیع]] به [[خاک]] سپردند<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۴۱-۳۴۷، ۳۵۴-۳۵۵.</ref>.
سخت می‌توان پذیرفت این درگیری تنها بر اثر [[سوء]] تفاهمی پدید آمده باشد! برپایه گزارش‌های دیگر که [[منابع اهل سنت]] بازتاب داده‌اند، [[امام حسن]] {{ع}} می‌خواسته نزد جدش [[رسول خدا]] {{صل}} به [[خاک]] سپرده شود، از این‌رو موافقت [[عایشه]] را پیش از [[شهادت]] جلب کرد<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۱۱؛ الاستیعاب، ج۱، ص۴۴۰.</ref>. [[مروان]] که در این هنگام از [[حکمرانی]] [[مدینه]] برکنار شده بود، به جهت کینه‌های پیشین و خوش‌خدمتی به [[معاویه]] در این زمینه [[مخالف]] جدی بود و همراه [[امویان]] به مقابله و صف‌کشی پرداخت؛ به این بهانه که [[عثمان]] پیش از این اجازه نیافته است تا در [[مقبره]] [[رسول خدا]] {{صل}} [[دفن]] شود. با وجود صف‌کشی وابستگان دو طرف سرانجام [[بنی‌هاشم]] برپایه [[وصیت امام]] [[حسن]] {{ع}} برای [[پرهیز]] از [[خونریزی]]، آن [[حضرت]] را در [[قبرستان بقیع]] به [[خاک]] سپردند<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۴۱-۳۴۷، ۳۵۴-۳۵۵.</ref>.


منابع [[سنی]] تصریح می‌کنند که آن [[حضرت]] کنار مادرش [[فاطمه]]{{س}} [[دفن]] شده<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۸.</ref>، حال آنکه [[قبر]] [[فاطمه]] [[زهرا]]{{س}} آشکار نبوده، بلکه آن [[حضرت]] کنار [[مادر]] بزرگش [[فاطمه بنت اسد]] به [[خاک]] سپرده شده است. جنازه [[امام]]{{ع}} با شکوه [[تشییع]] شد<ref>الاصابه، ج۲، ص۶۵.</ref>. و به گزارش منابع [[سنی]]، برای مراعات [[سنت]]، [[سعید بن عاص]]، فرماندار [[مدینه]] با [[رضایت]] [[امام حسین]]{{ع}} بر پیکر [[امام]] [[نماز]] گزارد<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۴۴۲.</ref>. [[زنان]] [[مدینه]] در [[مرگ]] او به نوحه‌سرایی پرداخته و [[لباس]] عزا بر تن کردند<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۸.</ref>. [[شیعیان]] [[بغداد]] در [[قرن چهارم]] به [[لعن]] کسانی می‌پرداختند که نگذاشتند [[امام حسن]]{{ع}} کنار جدش [[دفن]] شود<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۶، ص۸؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۵۸۵.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
منابع [[سنی]] تصریح می‌کنند که آن [[حضرت]] کنار مادرش [[فاطمه]] {{س}} [[دفن]] شده<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۸.</ref>، حال آنکه [[قبر]] [[فاطمه]] [[زهرا]] {{س}} آشکار نبوده، بلکه آن [[حضرت]] کنار [[مادر]] بزرگش [[فاطمه بنت اسد]] به [[خاک]] سپرده شده است. جنازه [[امام]] {{ع}} با شکوه [[تشییع]] شد<ref>الاصابه، ج۲، ص۶۵.</ref>. و به گزارش منابع [[سنی]]، برای مراعات [[سنت]]، [[سعید بن عاص]]، فرماندار [[مدینه]] با [[رضایت]] [[امام حسین]] {{ع}} بر پیکر [[امام]] [[نماز]] گزارد<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۴۴۲.</ref>. [[زنان]] [[مدینه]] در [[مرگ]] او به نوحه‌سرایی پرداخته و [[لباس]] عزا بر تن کردند<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۸.</ref>. [[شیعیان]] [[بغداد]] در [[قرن چهارم]] به [[لعن]] کسانی می‌پرداختند که نگذاشتند [[امام حسن]] {{ع}} کنار جدش [[دفن]] شود<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۶، ص۸؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۵۸۵.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==[[اخلاق]] و روحیات==
== [[اخلاق]] و روحیات ==
[[امام حسن]]{{ع}} بردبار و [[متین]] بود. به [[گواهی]] [[مخالفان]] وی همچون [[مروان]] و [[معاویه]]<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۳۰۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۷.</ref> نرم سخن می‌گفت و از درشتگویی [[پرهیز]] و [[آداب]] [[معاشرت]] را رعایت می‌کرد<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref>. در [[گشایش]] [[مشکلات]] دیگران پیشگام بود<ref>نک: الکافی، ج۲، ص۱۹۸-۱۹۹؛ الفصول المهمه، ج۲، ص۷۰۷.</ref>. با بی‌ادبان به خود، بسیار مناسب [[رفتار]] می‌کرد، به گونه‌ای که مایه [[شرمندگی]] آنان می‌شد<ref>مناقب، ج۴، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۴۴.</ref>. حال دیگران حتی حیوانات را مراعات می‌کرد و هنگام [[غذا خوردن]]، اگر حیوانی بدو می‌نگریست، از غذای خود به وی می‌داد<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۵۲.</ref>. [[بخشنده]] بود<ref>نک: مناقب، ج۴، ص۱۸.</ref> و تقاضا کننده را رد نمی‌کرد<ref>زهر الآداب، ج۱، ص۶۷.</ref> و با [[خرسندی]] مبالغ درخوری هدیه می‌داد؛ حتی به کسانی که از او درخواست نکرده بودند<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۴۵، ۲۴۸.</ref>، چنان که برای [[حفظ]] [[آبرو]] دریغی از بخشیدن [[پول]] به [[شاعران]] نداشت<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۶.</ref> و در همان حال بسیار [[زاهد]] بود<ref>نک: رجال نجاشی، ص۳۹۱.</ref>. سه بار برای [[خدا]] نیمی از [[دارایی]] خود را به [[فقیران]] بخشید<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۶.</ref>. پیاده بسیار به [[حج]] می‌رفت و پس از [[نماز صبح]] تا هنگام بر آمدن [[آفتاب]] بر جای خود در [[مسجدالنبی]] می‌نشست<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۴.</ref>. بسیار با [[حیا]] بود و چگونگی [[پوشش]] [[بدن]]، حتی هنگام رفتن به آب [[فرات]] گویای این مطلب است<ref>المحاسن، ج۲، ص۵۷۹؛ مناقب، ج۴، ص۱۹.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
[[امام حسن]] {{ع}} بردبار و [[متین]] بود. به [[گواهی]] [[مخالفان]] وی همچون [[مروان]] و [[معاویه]]<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۳۰۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۷.</ref> نرم سخن می‌گفت و از درشتگویی [[پرهیز]] و [[آداب]] [[معاشرت]] را رعایت می‌کرد<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref>. در [[گشایش]] [[مشکلات]] دیگران پیشگام بود<ref>نک: الکافی، ج۲، ص۱۹۸-۱۹۹؛ الفصول المهمه، ج۲، ص۷۰۷.</ref>. با بی‌ادبان به خود، بسیار مناسب [[رفتار]] می‌کرد، به گونه‌ای که مایه [[شرمندگی]] آنان می‌شد<ref>مناقب، ج۴، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۴۴.</ref>. حال دیگران حتی حیوانات را مراعات می‌کرد و هنگام [[غذا خوردن]]، اگر حیوانی بدو می‌نگریست، از غذای خود به وی می‌داد<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۵۲.</ref>. [[بخشنده]] بود<ref>نک: مناقب، ج۴، ص۱۸.</ref> و تقاضا کننده را رد نمی‌کرد<ref>زهر الآداب، ج۱، ص۶۷.</ref> و با [[خرسندی]] مبالغ درخوری هدیه می‌داد؛ حتی به کسانی که از او درخواست نکرده بودند<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۴۵، ۲۴۸.</ref>، چنان که برای [[حفظ]] [[آبرو]] دریغی از بخشیدن [[پول]] به [[شاعران]] نداشت<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۶.</ref> و در همان حال بسیار [[زاهد]] بود<ref>نک: رجال نجاشی، ص۳۹۱.</ref>. سه بار برای [[خدا]] نیمی از [[دارایی]] خود را به [[فقیران]] بخشید<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۶.</ref>. پیاده بسیار به [[حج]] می‌رفت و پس از [[نماز صبح]] تا هنگام بر آمدن [[آفتاب]] بر جای خود در [[مسجدالنبی]] می‌نشست<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۴.</ref>. بسیار با [[حیا]] بود و چگونگی [[پوشش]] [[بدن]]، حتی هنگام رفتن به آب [[فرات]] گویای این مطلب است<ref>المحاسن، ج۲، ص۵۷۹؛ مناقب، ج۴، ص۱۹.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==[[ازدواج]] و طلاق‌ها==
== [[ازدواج]] و طلاق‌ها ==
منابع [[سنی]] کوشیده‌اند [[امام حسن]]{{ع}} را مردی بشناسانند که بسیار [[ازدواج]] می‌کرد و [[طلاق]] می‌داد، به گونه‌ای که [[پدر]] وی [[مردم]] را از [[زن]] دادن به وی [[نهی]] می‌کرد<ref>البدایة والنهایة، ج۸، ص۴۳.</ref>. شمار [[زنان]] او را ۷۰<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۲.</ref>، ۹۰<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۰۸؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۷.</ref>، ۲۰۰<ref>البدء و التاریخ، ج۵، ص۷۴.</ref>، ۳۰۰<ref>قوت القلوب، ج۲، ص۴۰۸.</ref> حتی ۷۰۰<ref>الکواکب الدریه، ج۱، ص۹۵.</ref> تن نیز برشمرده‌اند<ref>نک: حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۴۴۵-۴۴۶.</ref>. افزون بر [[سستی]] این [[روایات]]، با توجه به نام [[همسران]] وی که منابع تلاش کرده‌اند کامل برشمارند و همچنین با [[عنایت]] به نام [[فرزندان]] او، به هیچ رو ارقام یاد شده را نمی‌توان [[تأیید]] کرد. فزونی [[طلاق]] [[همسران]]، موضوعی نبوده که در روزگار خود [[امام حسن]]{{ع}} یاد و بر وی خرده گرفته شود، بلکه این موضوع را هنگامی که حسنیان در دوران [[ابو جعفر منصور]] به اقداماتی ضد [[خلافت]] [[دست]] زدند، [[منصور]] رقیب [[سیاسی]] ایشان با [[مبالغه]] به زبان آورد، تا جد حسنیان را [[تخریب]] کند: او در [[محاجه]] مکتوبش با [[محمد نفس زکیه]]، ایراداتی مانند فروش [[خلافت]] در برابر [[مال]]<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۵۷۰.</ref> و سرگرمی با [[زنان]] را به [[امام حسن]]{{ع}} نسبت داد<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۹۳؛ مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۰.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} زمانی که [[امام حسن]]{{ع}} را [[وصی]] خویش نهاد، تأکید کرد که وی در [[غذا]] و [[ازدواج]] بی‌مبالات و [[آلوده]] نیست<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۲-۲۶۳.</ref> و سفارش کرد که [[وصی]] وی باید این‌گونه باشد: {{متن حدیث|غير طاعن عليه في بطن و لا فرج}}<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۲.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
منابع [[سنی]] کوشیده‌اند [[امام حسن]] {{ع}} را مردی بشناسانند که بسیار [[ازدواج]] می‌کرد و [[طلاق]] می‌داد، به گونه‌ای که [[پدر]] وی [[مردم]] را از [[زن]] دادن به وی [[نهی]] می‌کرد<ref>البدایة والنهایة، ج۸، ص۴۳.</ref>. شمار [[زنان]] او را ۷۰<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۲.</ref>، ۹۰<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۰۸؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۷.</ref>، ۲۰۰<ref>البدء و التاریخ، ج۵، ص۷۴.</ref>، ۳۰۰<ref>قوت القلوب، ج۲، ص۴۰۸.</ref> حتی ۷۰۰<ref>الکواکب الدریه، ج۱، ص۹۵.</ref> تن نیز برشمرده‌اند<ref>نک: حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۴۴۵-۴۴۶.</ref>. افزون بر [[سستی]] این [[روایات]]، با توجه به نام [[همسران]] وی که منابع تلاش کرده‌اند کامل برشمارند و همچنین با [[عنایت]] به نام [[فرزندان]] او، به هیچ رو ارقام یاد شده را نمی‌توان [[تأیید]] کرد. فزونی [[طلاق]] [[همسران]]، موضوعی نبوده که در روزگار خود [[امام حسن]] {{ع}} یاد و بر وی خرده گرفته شود، بلکه این موضوع را هنگامی که حسنیان در دوران [[ابو جعفر منصور]] به اقداماتی ضد [[خلافت]] [[دست]] زدند، [[منصور]] رقیب [[سیاسی]] ایشان با [[مبالغه]] به زبان آورد، تا جد حسنیان را [[تخریب]] کند: او در [[محاجه]] مکتوبش با [[محمد نفس زکیه]]، ایراداتی مانند فروش [[خلافت]] در برابر [[مال]]<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۵۷۰.</ref> و سرگرمی با [[زنان]] را به [[امام حسن]] {{ع}} نسبت داد<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۹۳؛ مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۰.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} زمانی که [[امام حسن]] {{ع}} را [[وصی]] خویش نهاد، تأکید کرد که وی در [[غذا]] و [[ازدواج]] بی‌مبالات و [[آلوده]] نیست<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۲-۲۶۳.</ref> و سفارش کرد که [[وصی]] وی باید این‌گونه باشد: {{متن حدیث|غير طاعن عليه في بطن و لا فرج}}<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۲.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==[[نسل]]==
== [[نسل]] ==
[[ابن‌سعد]] برای [[حضرت]] ۲۱ [[فرزند]] و ۱۰ [[همسر]] بدین شرح برشمرده است:
[[ابن‌سعد]] برای [[حضرت]] ۲۱ [[فرزند]] و ۱۰ [[همسر]] بدین شرح برشمرده است:
# [[محمد اصغر]].
# [[محمد اصغر]].
خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
# [[عبدالرحمن]].
# [[عبدالرحمن]].
# [[ام سلمه]] از کنیزی به نام [[ظمیا]].  
# [[ام سلمه]] از کنیزی به نام [[ظمیا]].  
#عمرو که مادرش ام ولد بود.  
# عمرو که مادرش ام ولد بود.  
# [[ام عبدالله]] که مادرش کنیزی به نام [[صافیه]] بود.  
# [[ام عبدالله]] که مادرش کنیزی به نام [[صافیه]] بود.  
# [[طلحه]] که مادرش [[ام اسحاق دختر طلحة بن عبیدالله]] بود.  
# [[طلحه]] که مادرش [[ام اسحاق دختر طلحة بن عبیدالله]] بود.  
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:
سه تن از دامادهای آن [[حضرت]] [[عبدالله بن زبیر بن عوام]] (همسرش [[ام الحسن]])، [[عمرو بن منذر بن زبیر]] (همسرش [[ام سلمه]]) و [[علی بن الحسین]] [[زین العابدین]] (همسرش ام [[عبدالله]])، نام داشتند<ref>المحبر، ص۵۷.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
سه تن از دامادهای آن [[حضرت]] [[عبدالله بن زبیر بن عوام]] (همسرش [[ام الحسن]])، [[عمرو بن منذر بن زبیر]] (همسرش [[ام سلمه]]) و [[علی بن الحسین]] [[زین العابدین]] (همسرش ام [[عبدالله]])، نام داشتند<ref>المحبر، ص۵۷.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==[[آیات قرآنی]]==
== [[آیات قرآنی]] ==
چند دسته از [[آیات قرآن]] با [[امام حسن]]{{ع}} [[ارتباط]] می‌یابند:
چند دسته از [[آیات قرآن]] با [[امام حسن]] {{ع}} [[ارتباط]] می‌یابند:
#آیاتی که دامنه شمول آنها [[اهل بیت]]{{عم}} است و به همین مناسبت، [[امام حسن]]{{ع}} را نیز در بر می‌گیرند؛ مانند [[آیه تطهیر]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> که به [[حدیث کساء]] ربط می‌یابد و بر پایه [[روایات]] بسیاری، درباره ۵ تن فرود آمده است که [[امام حسن]]{{ع}} نیز در شمار آنان است<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۹، ص۳۱۳۱؛ التبیان، ج۸، ص۳۳۹؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۱۹۸.</ref>. حضرت با استناد به این [[آیه]]، خود را از [[اهل بیت]] می‌خواند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۹.</ref>. همچنین [[آیه]] {{متن قرآن|فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.</ref> بر پایه [[روایات]]، [[حضرت آدم]] با [[توسل]] به نام و [[حق اهل بیت]]{{عم}} از جمله [[امام حسن]]{{ع}} [[توبه]] کرد. [[کتاب‌های تفسیری]] [[شیعه]]، ذیل این [[آیه]] به این [[روایات]] اشاره کرده‌اند<ref>نک: مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۰؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۵۲؛ الصافی، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۱.</ref>؛ اما کتاب‌ها و [[احادیث]] [[تفسیری]] [[اهل سنت]] به ندرت این [[آیه]] را با [[اهل بیت]]{{عم}} پیوند زده‌اند. [[سیوطی]] در الدرالمنثور روایتی در این زمینه آورده است<ref>الدرالمنثور، ج۱، ص۶۱.</ref>.
# آیاتی که دامنه شمول آنها [[اهل بیت]] {{عم}} است و به همین مناسبت، [[امام حسن]] {{ع}} را نیز در بر می‌گیرند؛ مانند [[آیه تطهیر]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> که به [[حدیث کساء]] ربط می‌یابد و بر پایه [[روایات]] بسیاری، درباره ۵ تن فرود آمده است که [[امام حسن]] {{ع}} نیز در شمار آنان است<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۹، ص۳۱۳۱؛ التبیان، ج۸، ص۳۳۹؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۱۹۸.</ref>. حضرت با استناد به این [[آیه]]، خود را از [[اهل بیت]] می‌خواند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۹.</ref>. همچنین [[آیه]] {{متن قرآن|فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.</ref> بر پایه [[روایات]]، [[حضرت آدم]] با [[توسل]] به نام و [[حق اهل بیت]] {{عم}} از جمله [[امام حسن]] {{ع}} [[توبه]] کرد. [[کتاب‌های تفسیری]] [[شیعه]]، ذیل این [[آیه]] به این [[روایات]] اشاره کرده‌اند<ref>نک: مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۰؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۵۲؛ الصافی، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۱.</ref>؛ اما کتاب‌ها و [[احادیث]] [[تفسیری]] [[اهل سنت]] به ندرت این [[آیه]] را با [[اهل بیت]] {{عم}} پیوند زده‌اند. [[سیوطی]] در الدرالمنثور روایتی در این زمینه آورده است<ref>الدرالمنثور، ج۱، ص۶۱.</ref>.
#آیاتی که درباره [[امام علی]]، [[فاطمه]] و دو فرزندشان{{عم}} هستند؛ مانند [[آیات]] نخستین [[سوره انسان]]: {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}}<ref>«و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.</ref> در پی [[بیماری]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} [[والدین]] آن دو بزرگوار برای بهبودی [[فرزندان]] [[روزه]] [[نذر]] می‌کنند و پس از بهبودی، هنگام ادای [[نذر]]، [[روزه‌داری]] آنان با [[ایثار]] و [[فداکاری]] در [[بخشش]] [[غذا]] به [[مسکین]]، [[یتیم]] و [[اسیر]] آمیخته می‌شود. [[شیخ طوسی]] [[نزول]] این [[آیه]] را به [[روایت]] [[شیعه]] و [[سنّی]] درباره [[امام علی]]، [[فاطمه]] [[زهرا]] و [[حسنین]]{{عم}} دانسته است<ref>التبیان، ج۱۰، ص۲۱۱.</ref>؛ اما در [[کتاب‌های تفسیری]] [[اهل سنت]]، کمتر این [[آیات]] با [[اهل بیت]]{{عم}} پیوند خورده‌اند. در میان [[تفاسیر]] کهن [[اهل سنت]]<ref>الکشاف، ج۴، ص۶۷۰؛ تفسیر ثعلبی، ج۱۰، ص۹۸.</ref>، این [[آیات]] را درباره [[اهل بیت]]{{عم}} دانسته و روایاتی همچون کتب [[شیعی]] درج کرده‌اند. برخی [[مفسران]] دیگر [[اهل سنت]] به تردید، [[آیه]] را درباره [[اقدام]] ابو دحداح [[انصاری]] یا [[امام علی]]{{ع}} دانسته‌اند<ref>تفسیر مقاتل، ج۴، ص۵۲۵؛ زاد المسیر، ج۴، ص۳۷۷؛ تفسیر بغوی، ج۵، ص۱۹۱.</ref>. کتاب‌های [[اهل سنت]] که در موضوع زندگانی [[ائمه شیعه]] تدوین شده‌اند، مانند کفایة الطالب گنجی<ref>کفایة الطالب، ص۳۴۵-۳۴۶.</ref> و [[فرائد السمطین]] حموینی<ref>فرائد السمطین، ج۲، ص۵۲.</ref> این داستان را به تفصیل [[نقل]] کرده‌اند. منابع یاد شده [[اهل سنت]]، [[روزه‌داری]] را به [[امام علی]]{{ع}} و [[فاطمه]] [[زهرا]]{{س}} نسبت داده و از [[روزه‌داری]] [[حسنین]]{{عم}} مطلبی ننوشته‌اند. [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> و مراد از {{متن قرآن|فِي الْقُرْبَى}} [[اختلاف]] دارند: آنان که {{متن قرآن|فِي الْقُرْبَى}} را به معنای اقربا و بستگان [[پیامبر]]{{صل}} دانسته‌اند، در مصداق و دامنه شمول آن نیز [[اختلاف]] دارند. بر پایه برخی [[روایات]] [[شیعی]] و [[سنی]]، اقربای [[پیامبر]]{{صل}} همانا [[حضرت علی]]، [[فاطمه]] و دو فرزندشان{{عم}} دانسته شده‌اند<ref>مجمع‌البیان، ج۹، ص۴۳؛ زاد المسیر، ج۴، ص۶۴؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۷.</ref>. [[امام حسن]]{{ع}} با استناد به این [[آیه]]، خود را از [[اهل بیت]]{{عم}} می‌خواند که [[دوستی]] و [[مودت]] ایشان را [[خدا]] [[واجب]] کرده است<ref>الذریة الطاهره، ص۱۱۰؛ المستدرک، ج۳، ص۱۷۲.</ref>. بیشتر [[مفسران اهل سنت]]، [[آیه]] یاد شده را [[مکی]] ـ پیش از [[ازدواج]] [[فاطمه]] [[زهرا]] و [[امام علی]]{{ع}} ـ و موضوع آن را سفارش کلی به [[حفظ]] [[حرمت]] بستگان [[رسول خدا]]{{صل}} دانسته‌اند که خاندان‌هایی مانند [[فرزندان]] [[عباس]] را نیز در بر می‌گیرد<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref>.
# آیاتی که درباره [[امام علی]]، [[فاطمه]] و دو فرزندشان {{عم}} هستند؛ مانند [[آیات]] نخستین [[سوره انسان]]: {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}}<ref>«و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.</ref> در پی [[بیماری]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} [[والدین]] آن دو بزرگوار برای بهبودی [[فرزندان]] [[روزه]] [[نذر]] می‌کنند و پس از بهبودی، هنگام ادای [[نذر]]، [[روزه‌داری]] آنان با [[ایثار]] و [[فداکاری]] در [[بخشش]] [[غذا]] به [[مسکین]]، [[یتیم]] و [[اسیر]] آمیخته می‌شود. [[شیخ طوسی]] [[نزول]] این [[آیه]] را به [[روایت]] [[شیعه]] و [[سنّی]] درباره [[امام علی]]، [[فاطمه]] [[زهرا]] و [[حسنین]] {{عم}} دانسته است<ref>التبیان، ج۱۰، ص۲۱۱.</ref>؛ اما در [[کتاب‌های تفسیری]] [[اهل سنت]]، کمتر این [[آیات]] با [[اهل بیت]] {{عم}} پیوند خورده‌اند. در میان [[تفاسیر]] کهن [[اهل سنت]]<ref>الکشاف، ج۴، ص۶۷۰؛ تفسیر ثعلبی، ج۱۰، ص۹۸.</ref>، این [[آیات]] را درباره [[اهل بیت]] {{عم}} دانسته و روایاتی همچون کتب [[شیعی]] درج کرده‌اند. برخی [[مفسران]] دیگر [[اهل سنت]] به تردید، [[آیه]] را درباره [[اقدام]] ابو دحداح [[انصاری]] یا [[امام علی]] {{ع}} دانسته‌اند<ref>تفسیر مقاتل، ج۴، ص۵۲۵؛ زاد المسیر، ج۴، ص۳۷۷؛ تفسیر بغوی، ج۵، ص۱۹۱.</ref>. کتاب‌های [[اهل سنت]] که در موضوع زندگانی [[ائمه شیعه]] تدوین شده‌اند، مانند کفایة الطالب گنجی<ref>کفایة الطالب، ص۳۴۵-۳۴۶.</ref> و [[فرائد السمطین]] حموینی<ref>فرائد السمطین، ج۲، ص۵۲.</ref> این داستان را به تفصیل [[نقل]] کرده‌اند. منابع یاد شده [[اهل سنت]]، [[روزه‌داری]] را به [[امام علی]] {{ع}} و [[فاطمه]] [[زهرا]] {{س}} نسبت داده و از [[روزه‌داری]] [[حسنین]] {{عم}} مطلبی ننوشته‌اند. [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> و مراد از {{متن قرآن|فِي الْقُرْبَى}} [[اختلاف]] دارند: آنان که {{متن قرآن|فِي الْقُرْبَى}} را به معنای اقربا و بستگان [[پیامبر]] {{صل}} دانسته‌اند، در مصداق و دامنه شمول آن نیز [[اختلاف]] دارند. بر پایه برخی [[روایات]] [[شیعی]] و [[سنی]]، اقربای [[پیامبر]] {{صل}} همانا [[حضرت علی]]، [[فاطمه]] و دو فرزندشان {{عم}} دانسته شده‌اند<ref>مجمع‌البیان، ج۹، ص۴۳؛ زاد المسیر، ج۴، ص۶۴؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۷.</ref>. [[امام حسن]] {{ع}} با استناد به این [[آیه]]، خود را از [[اهل بیت]] {{عم}} می‌خواند که [[دوستی]] و [[مودت]] ایشان را [[خدا]] [[واجب]] کرده است<ref>الذریة الطاهره، ص۱۱۰؛ المستدرک، ج۳، ص۱۷۲.</ref>. بیشتر [[مفسران اهل سنت]]، [[آیه]] یاد شده را [[مکی]] ـ پیش از [[ازدواج]] [[فاطمه]] [[زهرا]] و [[امام علی]] {{ع}} ـ و موضوع آن را سفارش کلی به [[حفظ]] [[حرمت]] بستگان [[رسول خدا]] {{صل}} دانسته‌اند که خاندان‌هایی مانند [[فرزندان]] [[عباس]] را نیز در بر می‌گیرد<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref>.
#آیاتی که تعابیر آنها به [[حسنین]]{{عم}} می‌گردند؛ مانند [[آیه مباهله]]: {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ...}}<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> که همه [[روایات]] و [[مفسران]]، {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} را در [[آیه]] یاد شده، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} می‌دانند که در [[داستان مباهله]] با [[رسول خدا]]{{صل}} همراه شدند<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۲، ص۶۶۷؛ مجمع‌البیان، ج۲، ص۷۶۳.</ref>. این [[آیه]]، مستندی در برابر [[مخالفان اهل بیت]]{{عم}} بود که می‌کوشیدند ایشان را به [[حضرت علی]]{{ع}} نه [[پیامبر]]{{صل}} نسبت دهند<ref>التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۹۴؛ حیاة الحیوان، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} با [[استشهاد]] به این [[آیه]]، [[حسنین]]{{عم}} را [[فرزندان رسول خدا]]{{صل}} می‌دانست<ref>تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۴۳۲؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۶۷.</ref>، چنان که [[امام رضا]]{{ع}} برای [[استدلال]] بر اینکه آنان [[ذریه]] [[پیامبر]]{{صل}} هستند، به واژه {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} در همین [[آیه]] استناد می‌کرد<ref>عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۱۰.</ref>؛
# آیاتی که تعابیر آنها به [[حسنین]] {{عم}} می‌گردند؛ مانند [[آیه مباهله]]: {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ...}}<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> که همه [[روایات]] و [[مفسران]]، {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} را در [[آیه]] یاد شده، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} می‌دانند که در [[داستان مباهله]] با [[رسول خدا]] {{صل}} همراه شدند<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۲، ص۶۶۷؛ مجمع‌البیان، ج۲، ص۷۶۳.</ref>. این [[آیه]]، مستندی در برابر [[مخالفان اهل بیت]] {{عم}} بود که می‌کوشیدند ایشان را به [[حضرت علی]] {{ع}} نه [[پیامبر]] {{صل}} نسبت دهند<ref>التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۹۴؛ حیاة الحیوان، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} با [[استشهاد]] به این [[آیه]]، [[حسنین]] {{عم}} را [[فرزندان رسول خدا]] {{صل}} می‌دانست<ref>تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۴۳۲؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۶۷.</ref>، چنان که [[امام رضا]] {{ع}} برای [[استدلال]] بر اینکه آنان [[ذریه]] [[پیامبر]] {{صل}} هستند، به واژه {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} در همین [[آیه]] استناد می‌کرد<ref>عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۱۰.</ref>؛
#گاه [[مفسران]] واژه‌ها و مواردی را که در [[قرآن]]، تثنیه یا زوج آمده‌اند، از روی [[جری و تطبیق]] بر [[حسنین]]{{عم}} اطلاق کرده‌اند؛ مانند {{متن قرآن|يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ}}<ref>«از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد» سوره حدید، آیه ۲۸.</ref> که {{متن قرآن|كِفْلَيْنِ}} (دو چندان، دو بهره) در این [[آیه]]، [[حسنین]]{{عم}} دانسته شده<ref>الکافی، ج۱، ص۴۳۰؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۴۶۸.</ref>، چنان که {{متن قرآن|وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ}}<ref>«سوگند به انجیر و زیتون» سوره تین، آیه ۱.</ref> به ایشان [[تفسیر]] شده است<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۵۷۸؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۵؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۷۸۷.</ref>. برخی نیز تین و زیتون را [[رسول خدا]]{{صل}} و [[امام علی]]{{ع}} دانسته و {{متن قرآن|وَطُورِ سِينِينَ}}<ref>«و به کوه سینا» سوره تین، آیه ۲.</ref> را [[حسنین]]{{عم}} قلمداد کرده‌اند<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۴۲۹.</ref>. در [[آیه]] {{متن قرآن|رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ}}<ref>«پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر» سوره الرحمن، آیه ۱۷.</ref> با واژه {{متن قرآن|الْمَشْرِقَيْنِ}} به [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی]]{{ع}} و با کلمه {{متن قرآن|الْمَغْرِبَيْنِ}} به [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} اشاره شده است<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۴؛ الصافی، ج۵، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref> و در [[آیه]] {{متن قرآن|يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ}}<ref>«از آنها مروارید و مرجان برون می‌آید» سوره الرحمن، آیه ۲۲.</ref>، لؤلؤ و مرجان، [[حسنین]]{{عم}} معرفی شده‌اند<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۴؛ تفسیر ثعلبی، ج۹، ص۱۸۲؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۱۴۳.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
# گاه [[مفسران]] واژه‌ها و مواردی را که در [[قرآن]]، تثنیه یا زوج آمده‌اند، از روی [[جری و تطبیق]] بر [[حسنین]] {{عم}} اطلاق کرده‌اند؛ مانند {{متن قرآن|يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ}}<ref>«از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد» سوره حدید، آیه ۲۸.</ref> که {{متن قرآن|كِفْلَيْنِ}} (دو چندان، دو بهره) در این [[آیه]]، [[حسنین]] {{عم}} دانسته شده<ref>الکافی، ج۱، ص۴۳۰؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۴۶۸.</ref>، چنان که {{متن قرآن|وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ}}<ref>«سوگند به انجیر و زیتون» سوره تین، آیه ۱.</ref> به ایشان [[تفسیر]] شده است<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۵۷۸؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۵؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۷۸۷.</ref>. برخی نیز تین و زیتون را [[رسول خدا]] {{صل}} و [[امام علی]] {{ع}} دانسته و {{متن قرآن|وَطُورِ سِينِينَ}}<ref>«و به کوه سینا» سوره تین، آیه ۲.</ref> را [[حسنین]] {{عم}} قلمداد کرده‌اند<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۴۲۹.</ref>. در [[آیه]] {{متن قرآن|رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ}}<ref>«پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر» سوره الرحمن، آیه ۱۷.</ref> با واژه {{متن قرآن|الْمَشْرِقَيْنِ}} به [[پیامبر]] {{صل}} و [[امام علی]] {{ع}} و با کلمه {{متن قرآن|الْمَغْرِبَيْنِ}} به [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} اشاره شده است<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۴؛ الصافی، ج۵، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref> و در [[آیه]] {{متن قرآن|يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ}}<ref>«از آنها مروارید و مرجان برون می‌آید» سوره الرحمن، آیه ۲۲.</ref>، لؤلؤ و مرجان، [[حسنین]] {{عم}} معرفی شده‌اند<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۴؛ تفسیر ثعلبی، ج۹، ص۱۸۲؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۱۴۳.</ref><ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش