امامت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
[[قرآن کریم]] نخستین متنی است که از [[امامت]] و [[حقیقت]] آن [[سخن]] به میان آورده است. [[امامت]] به معنی رهبری جامعه اسلامی و [[جانشینی پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[امور دینی]] و [[دنیوی]]، در [[قرآن]] از جایگاهی والا و بالا برخوردار است. طبق بیان قرآن [[دنیا]] و [[آخرت]] [[مردم]] با دو دسته از [[امامان]] [[هدایت]] و [[ضلالت]] گره خورده و اعلام مسئله [[ولایت]] و امامت، به عنوان رسالتی الهی معرفی شده است. قرآن کریم در ضمن بیان اعطای ولایت به عنوان یکی از [[شئون امام]] و همطرازی [[اطاعت از امام]] با [[اطاعت خداوند]] و [[رسول الله]]، بیان میدارد که واگذاری این [[شأن]] و جایگاه اولا باید به جعل و [[نصب الهی]] باشد، ثانیا دارنده [[مقام امامت]] باید از اوصاف و شرایطی همچون [[عصمت]] و [[علم]] برخوردار باشد. در این صورت است که هدایت و [[عبادت]] که غایت خلقت [[جن]] و [[بشر]] است محقق میگردد. | [[قرآن کریم]] نخستین متنی است که از [[امامت]] و [[حقیقت]] آن [[سخن]] به میان آورده است. [[امامت]] به معنی رهبری جامعه اسلامی و [[جانشینی پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[امور دینی]] و [[دنیوی]]، در [[قرآن]] از جایگاهی والا و بالا برخوردار است. طبق بیان قرآن [[دنیا]] و [[آخرت]] [[مردم]] با دو دسته از [[امامان]] [[هدایت]] و [[ضلالت]] گره خورده و اعلام مسئله [[ولایت]] و امامت، به عنوان رسالتی الهی معرفی شده است. قرآن کریم در ضمن بیان اعطای ولایت به عنوان یکی از [[شئون امام]] و همطرازی [[اطاعت از امام]] با [[اطاعت خداوند]] و [[رسول الله]]، بیان میدارد که واگذاری این [[شأن]] و جایگاه اولا باید به جعل و [[نصب الهی]] باشد، ثانیا دارنده [[مقام امامت]] باید از اوصاف و شرایطی همچون [[عصمت]] و [[علم]] برخوردار باشد. در این صورت است که هدایت و [[عبادت]] که غایت خلقت [[جن]] و [[بشر]] است محقق میگردد. | ||
==معناشناسی== | == معناشناسی == | ||
===معنای لغوی=== | === معنای لغوی === | ||
[[بهترین]] راه [[شناخت]] مفهوم [[امام]] و [[امامت]]، [[تمسک]] جستن و [[استمداد]] از [[کلام الهی]] یعنی [[قرآن کریم]] است. بیشترین کاربرد واژه «امام» در [[قرآن]] در معنای غالب لغوی آن است. امام در لغت به معانی [[پیشوا]]، پیشرو، مقدم، [[مقتدا]]، [[قیّم]]، [[مصلح]]، [[الگو]]، طریق و راه اصلی، [[راهنما]]<ref>ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷.</ref> و کسی که همواره مقصود و [[هدف]] حرکت و [[تلاش]] دیگران قرار بگیرد، آمده است<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>. | [[بهترین]] راه [[شناخت]] مفهوم [[امام]] و [[امامت]]، [[تمسک]] جستن و [[استمداد]] از [[کلام الهی]] یعنی [[قرآن کریم]] است. بیشترین کاربرد واژه «امام» در [[قرآن]] در معنای غالب لغوی آن است. امام در لغت به معانی [[پیشوا]]، پیشرو، مقدم، [[مقتدا]]، [[قیّم]]، [[مصلح]]، [[الگو]]، طریق و راه اصلی، [[راهنما]]<ref>ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷.</ref> و کسی که همواره مقصود و [[هدف]] حرکت و [[تلاش]] دیگران قرار بگیرد، آمده است<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>. | ||
===معنای اصطلاحی=== | === معنای اصطلاحی === | ||
====اصطلاح امامت در قرآن==== | ==== اصطلاح امامت در قرآن ==== | ||
=====کاربردهای [[امام در قرآن]]===== | ===== کاربردهای [[امام در قرآن]] ===== | ||
هرچند لفظ «[[امامت]]» در [[قرآن]] به [[کار]] نرفته؛ [[ولی]] واژه «[[امام]]» به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد در قرآن استعمال شده است که برخی از آنها به موضوع امامت [[ارتباط]] دارد. این موارد به دو دسته قابل تقسیم است: مصادیق بشری و مصادیق غیر بشری. | هرچند لفظ «[[امامت]]» در [[قرآن]] به [[کار]] نرفته؛ [[ولی]] واژه «[[امام]]» به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد در قرآن استعمال شده است که برخی از آنها به موضوع امامت [[ارتباط]] دارد. این موارد به دو دسته قابل تقسیم است: مصادیق بشری و مصادیق غیر بشری. | ||
# '''[[پیشوا]]:''' از جمله مصادیق بشری [[امام]] و امامت در قرآن، معنای [[پیشوایی]] است که سه دسته هستند: | # '''[[پیشوا]]:''' از جمله مصادیق بشری [[امام]] و امامت در قرآن، معنای [[پیشوایی]] است که سه دسته هستند: | ||
##'''دسته اول:''' پیشوایی و [[امامت]] [[حق]] و [[بالاصاله]] که از آن به [[پیشوایان]] [[هدایتگر]] تعبیر میشود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند.» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>. البته گاهی به پیشوایی به [[حق]] به نحو [[جانشینی]] نیز به [[کار]] میرود: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید.» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. امام [[حق در قرآن]] مصادیق گوناگونی دارد: | ## '''دسته اول:''' پیشوایی و [[امامت]] [[حق]] و [[بالاصاله]] که از آن به [[پیشوایان]] [[هدایتگر]] تعبیر میشود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند.» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>. البته گاهی به پیشوایی به [[حق]] به نحو [[جانشینی]] نیز به [[کار]] میرود: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید.» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. امام [[حق در قرآن]] مصادیق گوناگونی دارد: | ||
### '''[[پیامبران الهی]]'''<ref>سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>؛ | ### '''[[پیامبران الهی]]'''<ref>سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>؛ | ||
### '''[[بندگان شایسته خداوند]] ([[عباد الرحمن]]):''' {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و آنان که میگویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>؛ | ### '''[[بندگان شایسته خداوند]] ([[عباد الرحمن]]):''' {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}}<ref>«و آنان که میگویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>؛ | ||
### '''[[مستضعفان]]:''' {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند | ### '''[[مستضعفان]]:''' {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref>. | ||
##'''دسته دوم:''' پیشوایی و امامت [[باطل]] که از آن به [[پیشوایان ضلالت]] و [[گمراه کننده]] تعبیر میشود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم | ## '''دسته دوم:''' پیشوایی و امامت [[باطل]] که از آن به [[پیشوایان ضلالت]] و [[گمراه کننده]] تعبیر میشود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>. | ||
##'''دسته سوم:''' [[جامع]] بین [[هدایت]] و ضلالت: در یک [[آیه]] نیز واژۀ امام به گونه ای به کار رفته که هم پیشوای حق و هم [[امام باطل]] و هم پیشوای بشری و هم پیشوای غیر بشری را شامل میشود: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دستهای | ## '''دسته سوم:''' [[جامع]] بین [[هدایت]] و ضلالت: در یک [[آیه]] نیز واژۀ امام به گونه ای به کار رفته که هم پیشوای حق و هم [[امام باطل]] و هم پیشوای بشری و هم پیشوای غیر بشری را شامل میشود: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref><ref>جامع البیان، ج۱، ص۱۳۶، ۷۳۷؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۴۴.</ref> درباره معنای واژۀ «امام» در این آیه، اقوال متعددی [[نقل]] شده است: پیامبران الهی؛ [[کتابهای آسمانی]]؛ هر کس که در [[دنیا]] از وی [[پیروی]] میکردند؛ [[کتاب آسمانی]]؛ [[کتاب اعمال]] افراد؛ [[مادران]] افراد<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۶، ص۶۶۳.</ref><ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۳.</ref> | ||
#'''کتاب ([[شریعت]]):''' {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راستشمارنده (ی کتاب موسی) به زبان | # '''کتاب ([[شریعت]]):''' {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راستشمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲.</ref> و {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}<ref>«پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است.» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>، در اینجا مقصود همان [[پیشوایی]] کتاب است و در [[حقیقت]] معنای لغوی [[امام]] [[حفظ]] شده است. | ||
#'''طریق و راه روشن:''' {{متن قرآن|وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«پس از آنان داد ستاندیم و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>، معروف و مشهور این است که اشاره به [[شهر]] [[قوم لوط]] و شهر [[اصحاب ایکه]]<ref>«اصحاب الایکه» ۴ بار در آیات ۷۸ سوره حجر؛ ۱۷۶ سوره شعراء؛ ۱۳ سوره صو ۱۴ سوره ق آمده است، اَصحاب اَیْکَه، ساکنان بیشهزاری که بر اثر کم فروشی و در پی تکذیب شعیب با عذاب الهی نابود شدند.</ref> است و کلمه «امام» به معنی راه و جاده است<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص۱۲۱؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۱۲، ص۱۸۵؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۶، ص۵۲۹.</ref><ref>ر.ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۳۰.</ref> | # '''طریق و راه روشن:''' {{متن قرآن|وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«پس از آنان داد ستاندیم و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref>، معروف و مشهور این است که اشاره به [[شهر]] [[قوم لوط]] و شهر [[اصحاب ایکه]]<ref>«اصحاب الایکه» ۴ بار در آیات ۷۸ سوره حجر؛ ۱۷۶ سوره شعراء؛ ۱۳ سوره صو ۱۴ سوره ق آمده است، اَصحاب اَیْکَه، ساکنان بیشهزاری که بر اثر کم فروشی و در پی تکذیب شعیب با عذاب الهی نابود شدند.</ref> است و کلمه «امام» به معنی راه و جاده است<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص۱۲۱؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۱۲، ص۱۸۵؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۶، ص۵۲۹.</ref><ref>ر. ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۳۰.</ref> | ||
# '''[[لوح محفوظ]] (یا [[نامه اعمال]]):''' {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«ما خود، مردگان را زنده میگردانیم و هر چه را پیش فرستادهاند و آنچه را از آنان بر جای مانده است مینگاریم و هر چیزی را در نوشتهای روشن | # '''[[لوح محفوظ]] (یا [[نامه اعمال]]):''' {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«ما خود، مردگان را زنده میگردانیم و هر چه را پیش فرستادهاند و آنچه را از آنان بر جای مانده است مینگاریم و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref>، غالب [[مفسران]]<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۴۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۵۴؛ حسین بن علی ابوالفتح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۶، ص۱۳۹؛ ملا محسن فیض کاشانی، منهج الصادقین، ج۷، ص۴۳۲؛ علی بن حسین عاملی، الوجیز فی تفسیر القران العزیز، ج۳، ص۵۷؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۶۷؛ ص۱۶؛ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۴۲۰؛ نصر بن محمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۳، ص۱۱۷؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر، ج۳، ص۵۱۹؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۱۳؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القران العظیم، ج۶، ص۵۰۴؛ حسن بن محمد نیشابوری، غرائب القرآن، ج۵، ص۵۲۷؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۷۳۶؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱۱، ص۳۹۲؛ علی بن محمد علی دخیل، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۱، ص۵۸۵؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۴، ص۲۶۴؛ محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط، ج۹، ص۵۲؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج۱۲.</ref> «[[امام مبین]]» در این [[آیه]] را به عنوان «[[لوح محفوظ]]» یا همان [[کتابی]] که همه [[اعمال]] و همه موجودات و حوادث این [[جهان]] در آن [[ثبت]] و محفوظ است [[تفسیر]] کردهاند<ref>ر. ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۲۹.</ref>. البته اینکه لوح محفوظ از جنس کتاب است، از دیگر [[آیات]] دانسته میشود؛ چنانکه میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر که روزیاش بر خداوند است و (خداوند) آرامشگاه و ودیعهگاه او را میداند؛ (این) همه در کتابی روشن (آمده) است» سوره هود، آیه ۶.</ref><ref>[[یعقوبعلی برجی|برجی، یعقوبعلی]]، [[امامت - برجی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲؛ [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص۱۶۳-۱۷۰؛ [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۷۹-۸۱.</ref> | ||
با دقت در کاربردهای [[قرآنی]] «[[امام]]» میتوان دریافت: | با دقت در کاربردهای [[قرآنی]] «[[امام]]» میتوان دریافت: | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
# از آنجا که [[هدف خلقت انسان]] و [[نزول قرآن]]، هدایت و [[سعادت انسان]] در سایه [[اطاعت]] و [[پیروی]] از [[پیشوا]] و امام است، با برشمردن ویژگیهای [[امامان]] و [[پیشوایان باطل]]، [[لزوم]] [[اقتدا]] به [[پیشوایان حق]] را ضروری میسازد<ref>رک: جمعی از نویسندگان، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۲۴۴؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی ۵]]، ص۳۲.</ref>. | # از آنجا که [[هدف خلقت انسان]] و [[نزول قرآن]]، هدایت و [[سعادت انسان]] در سایه [[اطاعت]] و [[پیروی]] از [[پیشوا]] و امام است، با برشمردن ویژگیهای [[امامان]] و [[پیشوایان باطل]]، [[لزوم]] [[اقتدا]] به [[پیشوایان حق]] را ضروری میسازد<ref>رک: جمعی از نویسندگان، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۲۴۴؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی ۵]]، ص۳۲.</ref>. | ||
======[[ویژگیهای امام]] [[حق]]====== | ====== [[ویژگیهای امام]] [[حق]] ====== | ||
======[[ویژگیهای امام]] [[باطل]]====== | ====== [[ویژگیهای امام]] [[باطل]] ====== | ||
# '''[[دعوت]] به سوی [[آتش]]:''' مهمترین ویژگی [[امامت]] باطل دعوت به سوی آتش است: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم | # '''[[دعوت]] به سوی [[آتش]]:''' مهمترین ویژگی [[امامت]] باطل دعوت به سوی آتش است: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>، مراد از فرا [[خواندن]] به آتش، دعوت به [[معصیت]] و [[کفر]] و افعالی است که [[استحقاق]] [[عذاب]] [[جهنم]] و آتش را در پی دارد<ref>مجمعالبیان، ج۷، ص۳۲۹؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۸؛ کنزالدقائق، ج۱۰، ص۷۳.</ref>. | ||
# '''[[پیمان شکنی]] و [[طعن]] در [[دین]]:''' ویژگیِ دیگرِ [[امامان]] باطل، [[پیمانشکنی]] و طعن در دین و ازاینرو [[پیکار]] با آنها لازم است: {{متن قرآن|وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ}}<ref>«و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref>. | # '''[[پیمان شکنی]] و [[طعن]] در [[دین]]:''' ویژگیِ دیگرِ [[امامان]] باطل، [[پیمانشکنی]] و طعن در دین و ازاینرو [[پیکار]] با آنها لازم است: {{متن قرآن|وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ}}<ref>«و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref>. | ||
افزون بر این، امامان باطل پس از مرگشان در [[دنیا]] به [[لعنت الهی]] گرفتار میشوند و در [[قیامت]] کسی آنان را [[یاری]] نمیکند و در آنجا از [[زشت]] چهرگان خواهند بود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم | افزون بر این، امامان باطل پس از مرگشان در [[دنیا]] به [[لعنت الهی]] گرفتار میشوند و در [[قیامت]] کسی آنان را [[یاری]] نمیکند و در آنجا از [[زشت]] چهرگان خواهند بود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد و در این جهان، لعنتی بدرقه آنان کردیم و در روز رستخیز، آنان از زشت چهرگانند» سوره قصص، آیه ۴۱ ـ ۴۲.</ref>. | ||
نکتۀ قابل توجه آنکه [[خداوند]] در [[قرآن]] میان [[امام]] و پیروانش سنخیت برقرار کرده است و فرموده: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دستهای | نکتۀ قابل توجه آنکه [[خداوند]] در [[قرآن]] میان [[امام]] و پیروانش سنخیت برقرار کرده است و فرموده: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> و یا در مورد [[فرعونیان]] (که [[گمراه]] و [[جهنمی]] بودند) فرموده: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> و در باب امامان [[هدایت]] فرموده: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>، از این [[آیات]] روشن میشود که امامت در قرآن، به تعبیر دیگری به دو قسم امامت [[شیطان]] و [[طاغوت]] که [[امت]] و پیروانشان را به سوی جهنم سوق میدهند و [[امامت الهی]] که [[پیروان]] خودشان را به طرف [[کمال]] و [[سعادت]] و [[بهشت]] هدایت مینمایند؛ تقسیم میشود. خداوند این دو قسم [[رهبری]] را در [[آیه]] ۲۵۷ [[سوره بقره]] بیان فرموده: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref><ref>[[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ج۴.</ref> | ||
====اصطلاح امامت در کتب کلامی==== | ==== اصطلاح امامت در کتب کلامی ==== | ||
هرچند این معنا به صورت مطلق و عام در قرآن [[ذکر]] شده است<ref>تنها بر پیشوایان حق اطلاق نشده است، بلکه پیشوایی در امور باطل نیز حوزه کاربرد آن است.</ref>، اما با توجه به [[جعل الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> و [[غایت]] [[هدایتگری]] که برای آن منظور شده است<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و هدف و غایت از [[خلقت انسان]]، مراد از واژه «امام»، امام و پیشوای [[حق]] و [[هدایت]] است. در نتیجه امام، پیشوا و [[رهبر معصوم]] [[الهی]] است که [[حجت]] و خلیفۀ [[خدا]] در [[زمین]] بوده<ref>سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ سوره ص، آیه ۲۶.</ref> و امامت منصبی الهی و [[ریاست]] عمومی در امر [[دین]] و [[دنیا]] و مقامی [[دینی]] است که ادامه [[منصب نبوت]] و بالاتر از آن است که مؤلفههایی چون [[ولایت]]<ref>سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> و [[اطاعت]]<ref>سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> را دربردارد<ref>ر.ک: جمعی از نویسندگان، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۴۵-۴۶.</ref>. | هرچند این معنا به صورت مطلق و عام در قرآن [[ذکر]] شده است<ref>تنها بر پیشوایان حق اطلاق نشده است، بلکه پیشوایی در امور باطل نیز حوزه کاربرد آن است.</ref>، اما با توجه به [[جعل الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> و [[غایت]] [[هدایتگری]] که برای آن منظور شده است<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و هدف و غایت از [[خلقت انسان]]، مراد از واژه «امام»، امام و پیشوای [[حق]] و [[هدایت]] است. در نتیجه امام، پیشوا و [[رهبر معصوم]] [[الهی]] است که [[حجت]] و خلیفۀ [[خدا]] در [[زمین]] بوده<ref>سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ سوره ص، آیه ۲۶.</ref> و امامت منصبی الهی و [[ریاست]] عمومی در امر [[دین]] و [[دنیا]] و مقامی [[دینی]] است که ادامه [[منصب نبوت]] و بالاتر از آن است که مؤلفههایی چون [[ولایت]]<ref>سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> و [[اطاعت]]<ref>سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> را دربردارد<ref>ر. ک: جمعی از نویسندگان، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۴۵-۴۶.</ref>. | ||
==[[روابط]] مفهومی [[امامت]] با واژگان همسو== | == [[روابط]] مفهومی [[امامت]] با واژگان همسو == | ||
===رابطه [[امامت]] با [[خلافت]]=== | === رابطه [[امامت]] با [[خلافت]] === | ||
===رابطه [[امامت]] با [[ولایت]]=== | === رابطه [[امامت]] با [[ولایت]] === | ||
==ضرورت امامت== | == ضرورت امامت == | ||
===[[ادله]] [[ضرورت]] و [[وجوب]] امامت در قرآن=== | === [[ادله]] [[ضرورت]] و [[وجوب]] امامت در قرآن === | ||
====[[آیه اولی الامر|آیه «اولی الامر»]]==== | ==== [[آیه اولی الامر|آیه «اولی الامر»]]==== | ||
آیه شریفۀ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند | آیه شریفۀ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> از جمله آیاتی است که بر [[وجوب امامت]] به آن [[استدلال]] شده است<ref>محقق طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>. [[تفتازانی]] [[وجوب اطاعت]] از [[اولوا الامر]] را مقتضای وجوب تحقق آن دانسته است<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۵، ص۲۳۹.</ref><ref>ر. ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۲۴.</ref> از [[آیه شریفه]] به دست میآید وجوب امامت (اولی الامر)، [[وجوب کلامی]] است؛ نه [[فقهی]]. یعنی همانگونه که [[نصب]] و [[تعیین]] [[پیامبر]] [[فعل خداوند]] است، نصب و تعییین امام نیز فعل خداوند است<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)| امامت در بینش اسلامی]]، ص۵۷.</ref>. | ||
با توجه به مطلق بودن امر به [[اطاعت]] که نشانه [[عصمت]] [[ولیّ]] امر است<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج ۴، ص۳۸۹.</ref>، [[منابع شیعه]] و [[اهل سنت]]، مصداق اولی الامر را [[امامان معصوم]] از [[اهل بیت پیامبر]] معرفی میکنند<ref>صدوق، محمدبن بابویه، کمال الدین، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص: ۲۷۴-۲۷۷؛ جوینی، ابراهیم بن محمد بن مؤید، فرائد السمطین، ج ۱، ص۳۱۲.</ref><ref>ر.ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۱۶۶؛ [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۱۴۵-۱۵۳.</ref> نکتۀ قابل استفاده از [[آیه شریفه]] این است که در هر [[عصر]] و زمانی باید [[امام]] معصومی در قید [[حیات]] باشد تا او را [[اطاعت]] نماییم، اطاعتی که همانند [[اطاعت از پیامبر]]، بلکه [[اطاعت از خداوند]] است<ref>ر.ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۸۶؛ از برید عجلی روایت شده که گفت: امام باقر{{ع}} فرمود: "خداوند در آیه «اولی الامر» تنها ما را قصد کرده است. تمام مؤمنان را تا روز قیامت به اطاعت ما (امامان معصوم) فرمان داده است"</ref>. | با توجه به مطلق بودن امر به [[اطاعت]] که نشانه [[عصمت]] [[ولیّ]] امر است<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج ۴، ص۳۸۹.</ref>، [[منابع شیعه]] و [[اهل سنت]]، مصداق اولی الامر را [[امامان معصوم]] از [[اهل بیت پیامبر]] معرفی میکنند<ref>صدوق، محمدبن بابویه، کمال الدین، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص: ۲۷۴-۲۷۷؛ جوینی، ابراهیم بن محمد بن مؤید، فرائد السمطین، ج ۱، ص۳۱۲.</ref><ref>ر. ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۱۶۶؛ [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۱۴۵-۱۵۳.</ref> نکتۀ قابل استفاده از [[آیه شریفه]] این است که در هر [[عصر]] و زمانی باید [[امام]] معصومی در قید [[حیات]] باشد تا او را [[اطاعت]] نماییم، اطاعتی که همانند [[اطاعت از پیامبر]]، بلکه [[اطاعت از خداوند]] است<ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۸۶؛ از برید عجلی روایت شده که گفت: امام باقر {{ع}} فرمود: "خداوند در آیه «اولی الامر» تنها ما را قصد کرده است. تمام مؤمنان را تا روز قیامت به اطاعت ما (امامان معصوم) فرمان داده است"</ref>. | ||
====[[آیه دعوت مردم با امامشان|آیه «دعوت مردم با امامشان در قیامت»]]==== | ==== [[آیه دعوت مردم با امامشان|آیه «دعوت مردم با امامشان در قیامت»]]==== | ||
{{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دستهای | {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> [[خداوند]] در [[آیه]] به این مطلب اشاره دارد که در [[روز قیامت]]، هر مردمی با امام خود در صحرای [[محشر]] حاضر میشوند. بنابراین برای هر طایفهای از مردم، امامی غیر از [[طایفه]] دیگر وجود دارد<ref>ر. ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۱۸۴.</ref>. [[حسین بن مسعود بغوی]] بر اساس دو آیه شریفه{{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> و {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> مراد از امام در آیه ۷۱ [[سوره اسراء]] را امام زمانشان که مردم را به [[هدایت]] و [[ضلالت]] [[دعوت]] میکنند، [[تفسیر]] کرده است<ref>بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص۱۴۵.</ref><ref>ر. ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۱۸۴ ـ ۱۸۵.</ref> | ||
از آیه فوق استفاده میشود هر کس در روز قیامت همراه با امامش بوده و او را با پیشوایش میخوانند؛ [[امام هدایت]] و یا امام ضلالت. پس باید در هر زمانی امام به [[حق]] و [[حقیقت]] که از [[مقام عصمت]] برخوردار است وجود داشته باشد تا با [[اعتقاد]] به او و [[پیروی]] از دستوراتش [[رستگار]] شده و [[نامه]] عملش به دست راستش داده شود. همچنین از آیه شریفه استفاده میشود که هر کسی باید امام به حق که [[واجب الاطاعه]] است، داشته باشد.و لذا هیچ زمانی از وجود او خالی نیست<ref>ر.ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۸۸-۱۸۹.</ref>. | از آیه فوق استفاده میشود هر کس در روز قیامت همراه با امامش بوده و او را با پیشوایش میخوانند؛ [[امام هدایت]] و یا امام ضلالت. پس باید در هر زمانی امام به [[حق]] و [[حقیقت]] که از [[مقام عصمت]] برخوردار است وجود داشته باشد تا با [[اعتقاد]] به او و [[پیروی]] از دستوراتش [[رستگار]] شده و [[نامه]] عملش به دست راستش داده شود. همچنین از آیه شریفه استفاده میشود که هر کسی باید امام به حق که [[واجب الاطاعه]] است، داشته باشد. و لذا هیچ زمانی از وجود او خالی نیست<ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۸۸-۱۸۹.</ref>. | ||
===[[ادله]] [[ضرورت وجود امام]] در هر [[زمان]]=== | === [[ادله]] [[ضرورت وجود امام]] در هر [[زمان]] === | ||
====[[آیات]] «[[لیلة القدر]]» ([[سوره قدر]] و [[سوره دخان]] آیات ۱ تا ۴)==== | ==== [[آیات]] «[[لیلة القدر]]» ([[سوره قدر]] و [[سوره دخان]] آیات ۱ تا ۴)==== | ||
از این آیات به خوبی استفاده میشود [[ملائکه]] در هر [[شب قدر]] به جهت تمام امور بر [[زمین]] فرود میآیند. شکی نیست که ملائکه در [[زمان حیات پیامبر]]{{صل}} بر آن [[حضرت]] نازل میشدند و لذا او محل امور [[تکوینی]] و [[تشریعی]] بوده است، [[ولی]] [[سخن]] درباره بعد از دوران [[حیات]] آن حضرت است و [[سؤال]] این است که آیا تاکنون در هر شب قدر، ملائکه بر زمین فرود آمده و خواهند آمد؟ آیا با [[انقطاع وحی]] بر [[پیامبر]] [[نزول]] ملائکه در شب قدر نیز منقطع گشته است؟ بعد از پیامبر ملائکه بر چه کسی نازل شده و فرود میآیند؟ | از این آیات به خوبی استفاده میشود [[ملائکه]] در هر [[شب قدر]] به جهت تمام امور بر [[زمین]] فرود میآیند. شکی نیست که ملائکه در [[زمان حیات پیامبر]] {{صل}} بر آن [[حضرت]] نازل میشدند و لذا او محل امور [[تکوینی]] و [[تشریعی]] بوده است، [[ولی]] [[سخن]] درباره بعد از دوران [[حیات]] آن حضرت است و [[سؤال]] این است که آیا تاکنون در هر شب قدر، ملائکه بر زمین فرود آمده و خواهند آمد؟ آیا با [[انقطاع وحی]] بر [[پیامبر]] [[نزول]] ملائکه در شب قدر نیز منقطع گشته است؟ بعد از پیامبر ملائکه بر چه کسی نازل شده و فرود میآیند؟ | ||
در سوره قدر فعل مضارع «تنزّل» [[دلالت]] بر دوام و استمرار دارد و [[ماه رمضان]] تا [[روز قیامت]] [[استمرار]] دارد؛ لذا لیلة القدر نیز تا روز قیامت استمرار دارد و در نتیجه فرود آمدن ملائکه و [[روح]] هم تا روز قیامت ادامه دارد. | در سوره قدر فعل مضارع «تنزّل» [[دلالت]] بر دوام و استمرار دارد و [[ماه رمضان]] تا [[روز قیامت]] [[استمرار]] دارد؛ لذا لیلة القدر نیز تا روز قیامت استمرار دارد و در نتیجه فرود آمدن ملائکه و [[روح]] هم تا روز قیامت ادامه دارد. | ||
سؤال این است ملائکه و روح که هر سال در شب قدر بر زمین فرود میآیند، بر چه کسی وارد میشوند؟ با کمترین [[تدبر]] و [[تأمل]] به این [[پاسخ]] میرسیم که باید در هر زمان [[امام]] [[معصوم]] و کاملی باشد تا [[محل نزول ملائکه]] و روح گردد؛ لذا [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: "ای [[شیعیان]] با [[دشمنان]] ما به [[سوره]] «انا انزلناه» [[استدلال]] و [[احتجاج]] کنید که [[پیروز]] خواهید شد، پس [[سوگند]] به خد که این سوره از برای [[حجت]] [[خدای تبارک و تعالی]] بر [[خلق]] بعد از [[رسول]] اوست. این سوره همانا [[مدرک]] [[دین]] شما و نهایت [[علم]] ماست. ای [[جماعت]] [[شیعه]] با [[آیه]] «حم و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیلة [[مبارکه]] انا کنا منذرین» بحث کنید، این آیات اختصاص به [[والیان امر]] دارد"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ{{ع}}قَالَ: یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ خَاصِمُوا بِسُورَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ تَفْلُجُوا فَوَ اللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّةُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صوَ إِنَّهَا لَسَیِّدَةُ دِینِکُمْ وَ إِنَّهَا لَغَایَةُ عِلْمِنَا یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ خَاصِمُوا بِ حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ فَإِنَّهَا لِوُلَاةِ الْأَمْرِ خَاصَّةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۴۹.</ref>. | سؤال این است ملائکه و روح که هر سال در شب قدر بر زمین فرود میآیند، بر چه کسی وارد میشوند؟ با کمترین [[تدبر]] و [[تأمل]] به این [[پاسخ]] میرسیم که باید در هر زمان [[امام]] [[معصوم]] و کاملی باشد تا [[محل نزول ملائکه]] و روح گردد؛ لذا [[امام باقر]] {{ع}} فرمودند: "ای [[شیعیان]] با [[دشمنان]] ما به [[سوره]] «انا انزلناه» [[استدلال]] و [[احتجاج]] کنید که [[پیروز]] خواهید شد، پس [[سوگند]] به خد که این سوره از برای [[حجت]] [[خدای تبارک و تعالی]] بر [[خلق]] بعد از [[رسول]] اوست. این سوره همانا [[مدرک]] [[دین]] شما و نهایت [[علم]] ماست. ای [[جماعت]] [[شیعه]] با [[آیه]] «حم و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیلة [[مبارکه]] انا کنا منذرین» بحث کنید، این آیات اختصاص به [[والیان امر]] دارد"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ {{ع}}قَالَ: یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ خَاصِمُوا بِسُورَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ تَفْلُجُوا فَوَ اللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّةُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صوَ إِنَّهَا لَسَیِّدَةُ دِینِکُمْ وَ إِنَّهَا لَغَایَةُ عِلْمِنَا یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ خَاصِمُوا بِ حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ فَإِنَّهَا لِوُلَاةِ الْأَمْرِ خَاصَّةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۴۹.</ref>. | ||
آنچه از [[سوره قدر]] و دخان و [[روایات]] ذیل آن استفاده میشود عبارت است از: | آنچه از [[سوره قدر]] و دخان و [[روایات]] ذیل آن استفاده میشود عبارت است از: | ||
# [[ضرورت]] وجود [[نظام]] و تقدیر در [[عالم]] از اولین [[زمان]] [[خلقت]] که «[[لیلة القدر]]» ظرف تقدیر و تنظیم امور به شمار میآید. | # [[ضرورت]] وجود [[نظام]] و تقدیر در [[عالم]] از اولین [[زمان]] [[خلقت]] که «[[لیلة القدر]]» ظرف تقدیر و تنظیم امور به شمار میآید. | ||
#ضرورت وجود [[حجت]] که همان تنفیذ کننده مقدرات به [[اذن]] خداست و او [[خلیفه خدا]]، [[نبی]] یا [[وصی]] نبی است. | # ضرورت وجود [[حجت]] که همان تنفیذ کننده مقدرات به [[اذن]] خداست و او [[خلیفه خدا]]، [[نبی]] یا [[وصی]] نبی است. | ||
#ضرورت وجود واسطه داخلی برای عالم که [[واسطه فیض الهی]] است که عبارت است از [[ولی]] و [[حجت خدا]] و وجود او مقدم بر وجود دیگران است. | # ضرورت وجود واسطه داخلی برای عالم که [[واسطه فیض الهی]] است که عبارت است از [[ولی]] و [[حجت خدا]] و وجود او مقدم بر وجود دیگران است. | ||
#ضرورت استمرار این [[سنت الهی]] بدون وقفه تا [[پایان تاریخ]] [[بشریت]]<ref>ر.ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref>. | # ضرورت استمرار این [[سنت الهی]] بدون وقفه تا [[پایان تاریخ]] [[بشریت]]<ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref>. | ||
====[[آیات شهادت]] و [[آیات گواهی|گواهی]]==== | ==== [[آیات شهادت]] و [[آیات گواهی|گواهی]] ==== | ||
از جمله آیاتی که [[دلالت]] بر [[ضرورت وجود امام]] [[معصوم]] در هر زمانی دارد، [[آیات]] [[گواهان]] و [[شهادت]] است. [[خداوند]] در بین هر امتی کسی را به عنوان [[شاهد]] و [[گواه]] قرار داده تا [[روز قیامت]] بر آنها [[احتجاج]] کند: | از جمله آیاتی که [[دلالت]] بر [[ضرورت وجود امام]] [[معصوم]] در هر زمانی دارد، [[آیات]] [[گواهان]] و [[شهادت]] است. [[خداوند]] در بین هر امتی کسی را به عنوان [[شاهد]] و [[گواه]] قرار داده تا [[روز قیامت]] بر آنها [[احتجاج]] کند: | ||
#{{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا}}<ref>«پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم | #{{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا}}<ref>«پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.</ref>؛ | ||
#{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ثُمَّ لَا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ}}<ref>«و (به یاد آور) روزی را که از هر امّتی گواهی برانگیزیم آنگاه به کافران نه اجازه (پوزش) داده میشود و نه پوزش آنان پذیرفته میگردد» سوره نحل، آیه ۸۴.</ref>؛ | #{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ثُمَّ لَا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ}}<ref>«و (به یاد آور) روزی را که از هر امّتی گواهی برانگیزیم آنگاه به کافران نه اجازه (پوزش) داده میشود و نه پوزش آنان پذیرفته میگردد» سوره نحل، آیه ۸۴.</ref>؛ | ||
#{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ}}<ref>«و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان | #{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ}}<ref>«و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>. | ||
از این آیات استفاده میشود خداوند در هر زمان و برای هر امتی، افرادی [[معصوم از خطا]] و [[اشتباه]] قرار داده است تا در روز قیامت بر [[اعمال]] آن [[امت]] گواهی دهند. کسی که قرار است شاهد باشد، در شهادتش نزد خداوند نباید اشتباه کند. اینان کسانیاند که در امر [[هدایت]] [[بشر]] [[حجت خداوند]] در روی زمیناند. [[شاهد]] هر [[امت]] و قومی باید زنده بوده، معاصر با آن [[قوم]] باشد، همان گونه که [[قرآن]] از زبان [[حضرت عیسی]]{{ع}} [[نقل]] میکند: {{متن قرآن|وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی | از این آیات استفاده میشود خداوند در هر زمان و برای هر امتی، افرادی [[معصوم از خطا]] و [[اشتباه]] قرار داده است تا در روز قیامت بر [[اعمال]] آن [[امت]] گواهی دهند. کسی که قرار است شاهد باشد، در شهادتش نزد خداوند نباید اشتباه کند. اینان کسانیاند که در امر [[هدایت]] [[بشر]] [[حجت خداوند]] در روی زمیناند. [[شاهد]] هر [[امت]] و قومی باید زنده بوده، معاصر با آن [[قوم]] باشد، همان گونه که [[قرآن]] از زبان [[حضرت عیسی]] {{ع}} [[نقل]] میکند: {{متن قرآن|وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.</ref>. | ||
شاهدی را که [[خداوند]] به او در [[روز قیامت]] [[احتجاج]] میکند باید هم [[عصر]] کسانی باشد که قرار است برای آنها [[شهادت]] دهد. با این بیان نمیتوان [[شاهدان]] بر [[امتها]] را منحصر در [[انبیاء]] دانست؛ زیرا [[انبیا]] همیشه وجود نداشتهاند، بلکه آنچه [[ضرورت]] دارد، وجود شاهدی معاصر و زنده در هر عصر و [[زمان]] و برای هر امتی از [[پیامبر]] یا [[امام]] و [[حجت]] [[معصوم]] است تا در روز قیامت [[حجت خدا]] برای [[مردم]] باشد و [[شهادت بر اعمال]] آنها دهد<ref>ر.ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref> | شاهدی را که [[خداوند]] به او در [[روز قیامت]] [[احتجاج]] میکند باید هم [[عصر]] کسانی باشد که قرار است برای آنها [[شهادت]] دهد. با این بیان نمیتوان [[شاهدان]] بر [[امتها]] را منحصر در [[انبیاء]] دانست؛ زیرا [[انبیا]] همیشه وجود نداشتهاند، بلکه آنچه [[ضرورت]] دارد، وجود شاهدی معاصر و زنده در هر عصر و [[زمان]] و برای هر امتی از [[پیامبر]] یا [[امام]] و [[حجت]] [[معصوم]] است تا در روز قیامت [[حجت خدا]] برای [[مردم]] باشد و [[شهادت بر اعمال]] آنها دهد<ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref> | ||
====[[آیه انذار]] ([[آیه هادی]])==== | ==== [[آیه انذار]] ([[آیه هادی]]) ==== | ||
{{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref> . صفت «[[منذر]]» به خداوند<ref>سوره دخان، آیه ۳.</ref> و بر [[پیامبران]]<ref>سوره ص، آیه ۳۸؛ سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref> او اطلاق شده است. بر اساس برخی [[آیات]]، [[انذار]] همه امتها را شامل است<ref>سوره فاطر، آیه ۲۴.</ref> و در برخی آیات [[مسئولیت پیامبر]]{{صل}} به [[انذار]] منحصر شده است<ref>سوره رعد، آیه ۷.</ref>. بخش آخر [[آیه]]، یعنی {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} شاهد مثال و مورد بحث است که جمله {{متن قرآن|لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} بر {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ}} عطف شده است. | {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref>. صفت «[[منذر]]» به خداوند<ref>سوره دخان، آیه ۳.</ref> و بر [[پیامبران]]<ref>سوره ص، آیه ۳۸؛ سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref> او اطلاق شده است. بر اساس برخی [[آیات]]، [[انذار]] همه امتها را شامل است<ref>سوره فاطر، آیه ۲۴.</ref> و در برخی آیات [[مسئولیت پیامبر]] {{صل}} به [[انذار]] منحصر شده است<ref>سوره رعد، آیه ۷.</ref>. بخش آخر [[آیه]]، یعنی {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} شاهد مثال و مورد بحث است که جمله {{متن قرآن|لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} بر {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ}} عطف شده است. | ||
آنچه [[مسلم]] است این است که از صریح آیه فوق استفاده میشود به طور عموم برای هر قومی هدایت کنندهای است به [[حق]] و [[حقیقت]] که در هر عصر و زمانی باید وجود داشته باشد. همچنین [[دلالت]] دارد بر اینکه [[زمین]] هیچ گاه از هادیِ به حق خالی نمیگردد، خواه [[نبی]] باشد یا غیر نبی. اطلاق [[آیه]] در {{متن قرآن|لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} [[حصر]] مصداق [[هادی]] را در [[انبیاء]] [[نفی]] میکند؛ زیرا در غیر این صورت لازم میآید در عصرهایی که از [[نبی]] خالی است، [[حجت]] و هادی برای [[بشر]] وجود نداشته باشد. بنابراین لازم است در هر زمانی [[زمین]] خالی از حجت نباشد، خواه نبی باشد یا [[امام]] باشد<ref>ر.ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۸۱-۱۸۳.</ref>. | آنچه [[مسلم]] است این است که از صریح آیه فوق استفاده میشود به طور عموم برای هر قومی هدایت کنندهای است به [[حق]] و [[حقیقت]] که در هر عصر و زمانی باید وجود داشته باشد. همچنین [[دلالت]] دارد بر اینکه [[زمین]] هیچ گاه از هادیِ به حق خالی نمیگردد، خواه [[نبی]] باشد یا غیر نبی. اطلاق [[آیه]] در {{متن قرآن|لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} [[حصر]] مصداق [[هادی]] را در [[انبیاء]] [[نفی]] میکند؛ زیرا در غیر این صورت لازم میآید در عصرهایی که از [[نبی]] خالی است، [[حجت]] و هادی برای [[بشر]] وجود نداشته باشد. بنابراین لازم است در هر زمانی [[زمین]] خالی از حجت نباشد، خواه نبی باشد یا [[امام]] باشد<ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۸۱-۱۸۳.</ref>. | ||
====[[آیه صادقین]]==== | ==== [[آیه صادقین]] ==== | ||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>، این آیه [[مؤمنین]] را امر میکند که همواره با [[صادقین]] بوده و از آنان به طور مطلق [[متابعت]] کنند. بیتردید خدای [[منان]] هنگام فرستادن این [[پیام آسمانی]]، به مصادیقِ مفهوم کلی «[[راستگویان]]» نظر داشته است. یعنی راستگویانی مقصود او بود که [[مردم]] را به [[همراهی]] با آنان فراخواند. بنابراین این احتمال که مقصود از راستگویان جمیع مؤمنین باشند، غیر معقول بوده و برخی مؤمنین را [[خداوند]] [[اراده]] کرده است، اما آیا مفاد آیه، مخصوص [[زمان]] [[نزول]] آن است و یا اینکه تا استمرار و [[بقای دین اسلام]] باقی میماند؟ از آنجا که خطابات خداوند، فقط برای [[زمان پیامبر]] و مخصوص [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] نیست، بلکه شامل همه مردم تا [[روز قیامت]] می-شود، قول به اختصاص آیه به زمان نزول آن [[مخالف]] [[حکمت خداوند]] است، در نتیجه باید در هر زمانی افرادی «[[صادق]] [[علی الاطلاق]]» باشند که امر به [[اطاعت]] آنها علی الاطلاق شده باشد. در نتیجه بر [[ضرورت وجود امام]] [[معصوم]] در هر زمان [[دلالت]] میکند<ref>ر.ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۸۵-۱۸۶؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۱۵۱.</ref>. | {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>، این آیه [[مؤمنین]] را امر میکند که همواره با [[صادقین]] بوده و از آنان به طور مطلق [[متابعت]] کنند. بیتردید خدای [[منان]] هنگام فرستادن این [[پیام آسمانی]]، به مصادیقِ مفهوم کلی «[[راستگویان]]» نظر داشته است. یعنی راستگویانی مقصود او بود که [[مردم]] را به [[همراهی]] با آنان فراخواند. بنابراین این احتمال که مقصود از راستگویان جمیع مؤمنین باشند، غیر معقول بوده و برخی مؤمنین را [[خداوند]] [[اراده]] کرده است، اما آیا مفاد آیه، مخصوص [[زمان]] [[نزول]] آن است و یا اینکه تا استمرار و [[بقای دین اسلام]] باقی میماند؟ از آنجا که خطابات خداوند، فقط برای [[زمان پیامبر]] و مخصوص [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] نیست، بلکه شامل همه مردم تا [[روز قیامت]] می-شود، قول به اختصاص آیه به زمان نزول آن [[مخالف]] [[حکمت خداوند]] است، در نتیجه باید در هر زمانی افرادی «[[صادق]] [[علی الاطلاق]]» باشند که امر به [[اطاعت]] آنها علی الاطلاق شده باشد. در نتیجه بر [[ضرورت وجود امام]] [[معصوم]] در هر زمان [[دلالت]] میکند<ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۸۵-۱۸۶؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۱۵۱.</ref>. | ||
==جایگاه امامت در قرآن== | == جایگاه امامت در قرآن == | ||
===رابطه [[امامت]] با [[توحید]]=== | === رابطه [[امامت]] با [[توحید]] === | ||
===اصل انگاری امامت در قرآن=== | === اصل انگاری امامت در قرآن === | ||
امامتِ به [[حق]] و به نحو [[نیابت]] و [[جانشینی]] از [[مقام نبوت]]، جایگاهش همان [[شأن]] و جایگاه [[نبوت]] و ادامه و [[استمرار نبوت]] است و هر دو [[منصب]] الهیاند که از جانب [[خداوند]] به افراد [[برگزیده]] و [[شایسته]] اعطا میشود تا [[واسطۀ فیض الهی]] به سوی [[مردم]] و [[هدایت]] آنان به [[کمال]] و [[سعادت]] باشند و همان دلیلی که موجب [[ارسال رسولان]] و [[بعثت]] انبیاست، همان [[ادله]] موجب [[نصب امام]] بعد از [[رسولان]] است. بنابراین همانند نبوت، [[امامت]] هم از [[اصول دین]] است<ref>رک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۶۲.</ref>. | امامتِ به [[حق]] و به نحو [[نیابت]] و [[جانشینی]] از [[مقام نبوت]]، جایگاهش همان [[شأن]] و جایگاه [[نبوت]] و ادامه و [[استمرار نبوت]] است و هر دو [[منصب]] الهیاند که از جانب [[خداوند]] به افراد [[برگزیده]] و [[شایسته]] اعطا میشود تا [[واسطۀ فیض الهی]] به سوی [[مردم]] و [[هدایت]] آنان به [[کمال]] و [[سعادت]] باشند و همان دلیلی که موجب [[ارسال رسولان]] و [[بعثت]] انبیاست، همان [[ادله]] موجب [[نصب امام]] بعد از [[رسولان]] است. بنابراین همانند نبوت، [[امامت]] هم از [[اصول دین]] است<ref>رک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۶۲.</ref>. | ||
وجوه [[قرآنی]] اصالت [[امامت]] عبارتاند از: | وجوه [[قرآنی]] اصالت [[امامت]] عبارتاند از: | ||
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! | #{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>، این [[آیه]] بنابر [[نقل]] [[شیعه]] و [[سنی]]، در مورد [[ابلاغ]] [[ولایت]] و امامت [[امیر المؤمنین]] {{ع}} نازل شده است. به مقتضای این [[آیه شریفه]] و با توجه به [[شأن نزول]]، امامت در هندسۀ [[تفکر]] [[اسلامی]] از چنان جایگاه والایی برخوردار است که ابلاغ نکردن آن توسط [[پیامبر]] {{صل}} به منزلۀ ابلاغ نکردن همۀ [[معارف]] و [[احکام الهی]] است<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۳۹.</ref> و این خود [[دلالت]] واضحی دارد بر اینکه امامت از اصول دین است و برای ابلاغ آن چنین تأکیدی به پیامبر {{صل}} شده است<ref>رک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از دیدگاه فریقین (کتاب)|عصمت از دیدگاه فریقین]]، ج ۴، ص۱۹۵؛ [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۶۳.</ref>؛ زیرا اگر امامت از [[فروع]] بود، عدم تبلیغش مساوی با عدم ابلاغ [[رسالت پیامبر]] نبود. مطابق [[روایات]] شأن نزول<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۴۴؛ سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۲، ص۲۹۸؛ برای آشنایی بیشتر با روایات اهل سنت دربارۀ شأن نزول آیه شریفه رجوع شود به کتاب جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج ۴، بخش آیات غدیر، ص۱۹۳-۳۵۴.</ref>، این [[آیه]] در [[عرفه]] و در [[حجة الوداع]] بر [[پیامبر]] نازل شده است و تا آن [[روز]] همه [[معارف]] و [[احکام]] اساسی [[اسلام]] (اصول و [[فروع]]) بر پیامبر نازل شده بود و آن [[حضرت]] آنها را به [[مردم]] [[ابلاغ]] کرده بود. مسئله [[امامت]]، اگرچه از نخستین روزهای [[نبوت]] مورد توجه و تأکید قرار داشت، [[ولی]] در جمع [[مسلمانان]] از شهرهای مختلف و به صورت رسمی بیان نشده بود. پیامبر [[مأموریت]] یافت این [[کار]] را در جریان حجة الوداع (در [[غدیر خم]]) که جمع کثیری از مسلمانان [[مدینه]] و دیگر شهرهای [[کشور اسلامی]] در آن شرکت داشتند، انجام دهد. پس این آیه ناظر به اهمیت امامت و [[برتری]] آن بر همه مسائل [[دین]] است. در [[حقیقت]] مفاد این آیه با آیۀ «[[اکمال دین]]» هماهنگ است؛ یعنی [[دین اسلام]] بدون امامت کامل نخواهد بود<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۳۹-۴۰.</ref>. | ||
#{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، بر اساس [[روایات اهل بیت]]{{ع}} این آیه بعد از ابلاغ [[ولایت]] و [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} به مردم و در غدیر خم، بر پیامبر{{صل}} نازل گردیده است<ref>الفتونی، محمد طاهر العاملی، ضیاء العالمین فی بیان امامة الائمة المصطفین، ج ۶، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref>. مفاد آیه این است که امامت، سبب کامل شدن دین و متمّم [[نعمت خداوند]] است. [[امامت]] امری است که [[خداوند]]، اسلام را با آن میخواهد و اسلام بدون امامت هرگز مورد [[رضایت خداوند]] نیست. با توجه به اینکه [[مسلمین]] پیش از [[نزول]] این آیه [[نماز]] میخواندند و [[روزه]] میگرفتند و [[حج]] به جا میآوردند و [[مقید]] به انجام سایر [[احکام]] بودند و اینکه [[اکمال دین]] و [[رضایت]] [[خدای سبحان]] به [[اسلام]]، منوط شده به پذیرش [[ولایت امیر المؤمنین]]{{ع}}، [[دلیل]] است بر اینکه [[امامت]] از [[اصول دین]] است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، اصول العامه لمسائل الامامه، ص۹۸-۹۹؛ همچنین رک: [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج ۱، ص۲۹۹-۳۰۰؛ ضیاء العالمین، ج ۶، ص۲۹۵.</ref><ref>ر.ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۶۳؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۳۹.</ref> | #{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، بر اساس [[روایات اهل بیت]] {{ع}} این آیه بعد از ابلاغ [[ولایت]] و [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} به مردم و در غدیر خم، بر پیامبر {{صل}} نازل گردیده است<ref>الفتونی، محمد طاهر العاملی، ضیاء العالمین فی بیان امامة الائمة المصطفین، ج ۶، ص۱۸۰-۱۸۱.</ref>. مفاد آیه این است که امامت، سبب کامل شدن دین و متمّم [[نعمت خداوند]] است. [[امامت]] امری است که [[خداوند]]، اسلام را با آن میخواهد و اسلام بدون امامت هرگز مورد [[رضایت خداوند]] نیست. با توجه به اینکه [[مسلمین]] پیش از [[نزول]] این آیه [[نماز]] میخواندند و [[روزه]] میگرفتند و [[حج]] به جا میآوردند و [[مقید]] به انجام سایر [[احکام]] بودند و اینکه [[اکمال دین]] و [[رضایت]] [[خدای سبحان]] به [[اسلام]]، منوط شده به پذیرش [[ولایت امیر المؤمنین]] {{ع}}، [[دلیل]] است بر اینکه [[امامت]] از [[اصول دین]] است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، اصول العامه لمسائل الامامه، ص۹۸-۹۹؛ همچنین رک: [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج ۱، ص۲۹۹-۳۰۰؛ ضیاء العالمین، ج ۶، ص۲۹۵.</ref><ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۶۳؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۳۹.</ref> | ||
===[[امامت]] فراتر از [[نبوت]]=== | === [[امامت]] فراتر از [[نبوت]] === | ||
جایگاه امامت، غیر از مرتبه نبوت است، هرچند ممکن است در جایی این دو با یکدیگر جمع شوند. همچنان که نبوت با [[رسالت]] دو [[منصب الهی]] است که گاهی با هم جمع میشوند و گاهی جدا و گاهی هر سه [[منصب]] در فردی جمع میآیند، چنانکه این سه، در شخصِ [[حضرت ابراهیم]] جمع شد: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. این [[آیه]] که از [[دلایل برتری]] [[مقام امامت]] بر [[مقام نبوت]] است، در [[شأن]] حضرت ابراهیم{{ع}} نازل شده است. این [[مقام]] در اواخر [[عمر]] حضرت ابراهیم {{ع}} به او داده شده است؛ یعنی زمانی که آن حضرت دارای مقام نبوت و رسالت بود. در نتیجه امامت غیر از نبوت است<ref>{{متن حدیث|عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ{{ع}}قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِیمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّاً وَ اتَّخَذَهُ نَبِیّاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ خَلِیلًا وَ اتَّخَذَهُ خَلِیلًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ هَذِهِ الْأَشْیَاءَ وَ قَبَضَ یَدَهُ قَالَ لَهُ یَا إِبْرَاهِیمُ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً فَمِنْ عِظَمِهَا فِی عَیْنِ إِبْرَاهِیمَ{{ع}}قَالَ یَا رَبِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۱۷۵.</ref>. حال اگر [[مقام امامت]] [[برتر]] از [[نبوت]] نباشد، مزیّت و [[برتری]] برای او نبود و این [[وعده الهی]] چیزی بر [[مقام]] او نمیافزود. | جایگاه امامت، غیر از مرتبه نبوت است، هرچند ممکن است در جایی این دو با یکدیگر جمع شوند. همچنان که نبوت با [[رسالت]] دو [[منصب الهی]] است که گاهی با هم جمع میشوند و گاهی جدا و گاهی هر سه [[منصب]] در فردی جمع میآیند، چنانکه این سه، در شخصِ [[حضرت ابراهیم]] جمع شد: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. این [[آیه]] که از [[دلایل برتری]] [[مقام امامت]] بر [[مقام نبوت]] است، در [[شأن]] حضرت ابراهیم {{ع}} نازل شده است. این [[مقام]] در اواخر [[عمر]] حضرت ابراهیم {{ع}} به او داده شده است؛ یعنی زمانی که آن حضرت دارای مقام نبوت و رسالت بود. در نتیجه امامت غیر از نبوت است<ref>{{متن حدیث|عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ {{ع}}قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِیمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّاً وَ اتَّخَذَهُ نَبِیّاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ خَلِیلًا وَ اتَّخَذَهُ خَلِیلًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ هَذِهِ الْأَشْیَاءَ وَ قَبَضَ یَدَهُ قَالَ لَهُ یَا إِبْرَاهِیمُ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً فَمِنْ عِظَمِهَا فِی عَیْنِ إِبْرَاهِیمَ {{ع}}قَالَ یَا رَبِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۱۷۵.</ref>. حال اگر [[مقام امامت]] [[برتر]] از [[نبوت]] نباشد، مزیّت و [[برتری]] برای او نبود و این [[وعده الهی]] چیزی بر [[مقام]] او نمیافزود. | ||
افزون بر این، [[خداوند متعال]] مقامی [[عظیم]] به نام [[امامت]] را به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} داده و این مقام را به سبب [[موفقیت]] در امتحاناتی که از آنها یاد نکرده، به ایشان اعطا کرده است. از سوی دیگر، امتحانات فراوانی برای آن حضرت در [[قرآن کریم]] بیان شده که یکی از آنها [[ذبح]] [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} است. برداشت عرفی از مجموع [[آیات]]، بیانگر این نکته است که خداوند متعال درصدد تبیین این مطلب است که موفقیت در همین امتحانات بود که موجب اعطای مقام امامت به حضرت ابراهیم{{ع}} شد و این امتحانات، از جمله [[فرمان]] به ذبح [[اسماعیل]]، پس از رسیدن ایشان به [[مقام نبوت]] بوده است. بر این اساس میتوان گفت دیدگاه تفاوت مقام امامت با مقام نبوت در [[آیه]] [[ابتلا]] دیدگاه صحیحی است<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۷۹-۸۱؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۳۷-۳۸.</ref>. | افزون بر این، [[خداوند متعال]] مقامی [[عظیم]] به نام [[امامت]] را به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} داده و این مقام را به سبب [[موفقیت]] در امتحاناتی که از آنها یاد نکرده، به ایشان اعطا کرده است. از سوی دیگر، امتحانات فراوانی برای آن حضرت در [[قرآن کریم]] بیان شده که یکی از آنها [[ذبح]] [[حضرت اسماعیل]] {{ع}} است. برداشت عرفی از مجموع [[آیات]]، بیانگر این نکته است که خداوند متعال درصدد تبیین این مطلب است که موفقیت در همین امتحانات بود که موجب اعطای مقام امامت به حضرت ابراهیم {{ع}} شد و این امتحانات، از جمله [[فرمان]] به ذبح [[اسماعیل]]، پس از رسیدن ایشان به [[مقام نبوت]] بوده است. بر این اساس میتوان گفت دیدگاه تفاوت مقام امامت با مقام نبوت در [[آیه]] [[ابتلا]] دیدگاه صحیحی است<ref>ر. ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۷۹-۸۱؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۳۷-۳۸.</ref>. | ||
[[دلیل]] دیگر بر برتری امامت بر نبوت در [[آیه ابتلا]]، [[عظمت]] این مقام در نگاه حضرت ابراهیم{{ع}} آنقدر زیاد بود که آن را برای ذریۀ خود تقاضا کرد. | [[دلیل]] دیگر بر برتری امامت بر نبوت در [[آیه ابتلا]]، [[عظمت]] این مقام در نگاه حضرت ابراهیم {{ع}} آنقدر زیاد بود که آن را برای ذریۀ خود تقاضا کرد. | ||
===امامت [[عهد الهی|عهدی الهی]]=== | === امامت [[عهد الهی|عهدی الهی]] === | ||
در آیۀ ۱۲۴ [[سوره بقره]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}</ref> به [[صراحت]] امامت را عهدی الهی معرفی میکند که به [[ظالمین]] و [[گناهکاران]] نمیرسد. این نکته استفاده میشود که امامت مقام و جایگاهی بلند و رفیع دارد که فقط به انسانهایی [[پاک]] که دارای [[مقام عصمت]] باشند میرسد. | در آیۀ ۱۲۴ [[سوره بقره]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}</ref> به [[صراحت]] امامت را عهدی الهی معرفی میکند که به [[ظالمین]] و [[گناهکاران]] نمیرسد. این نکته استفاده میشود که امامت مقام و جایگاهی بلند و رفیع دارد که فقط به انسانهایی [[پاک]] که دارای [[مقام عصمت]] باشند میرسد. | ||
===نقش [[امام]] در [[قیامت]]=== | === نقش [[امام]] در [[قیامت]] === | ||
از دیگر آیاتی که اهمیت ویژه و جایگاه والای امامت را روشن میکند آیه {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دستهای | از دیگر آیاتی که اهمیت ویژه و جایگاه والای امامت را روشن میکند آیه {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref> است. مفاد [[آیه]] این است که [[روز قیامت]] هر جمعیتی با نام پیشوایشان مورد خطاب قرار گرفته و با [[امام]] خود وارد عرصه [[محشر]] میشوند. بنابراین اطلاق کلمۀ «بإمامهم» هم [[امامان حق]] را شامل میشود و هم [[امامان]] [[باطل]] را<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۱۳، ص۱۶۶.</ref>. از آیه این نکته به دست میآید که [[امامت]] در [[زندگی]] و [[سرنوشت انسان]] نقش [[تعیین]] کنندهای دارد. [[انسان]] هر [[پیشوایی]] را [[ه]] در [[دنیا]] برگزیند در سرای [[قیامت]] نیز با او [[محشور]] خواهد شد؛ اگر [[امام حق]] باشد او را به [[بهشت]] و اگر [[امام باطل]] باشد او را روانۀ [[دوزخ]] خواهد کرد<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۴۰-۴۱.</ref>. | ||
==اهداف و [[فلسفه]] امامت در قرآن (چرایی یا غایت)== | == اهداف و [[فلسفه]] امامت در قرآن (چرایی یا غایت) == | ||
===تبیین [[مفاهیم قرآنی]]=== | === تبیین [[مفاهیم قرآنی]] === | ||
یکی از [[وظایف]] [[پیامبر]]{{صل}} تبیین معانی و مفاهیم [[قرآن کریم]] بود، [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«و بر تو قرآن | یکی از [[وظایف]] [[پیامبر]] {{صل}} تبیین معانی و مفاهیم [[قرآن کریم]] بود، [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>. در [[حدیث ثقلین]]، [[رسول اکرم]] {{صل}} [[عترت]] خود را ملازم و همراه با [[قرآن]] قرار داده و فرموده است: {{متن حدیث|انی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی}}<ref>«من دو شی، گرانبها در میان شما میگذارم که این دو عبارتند از: کتاب خدا و عترت من»</ref>؛ یعنی [[فهم]] [[حقایق]] قرآن باید با [[راهنمایی]] عترت باشد، همچنین [[تأویل قرآن]] را جز [[خدا]] و [[راسخان در علم]] نمیدانند، چنانکه قرآن کریم میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}<ref>«در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref>. در [[روایات]] آمده است [[ائمه]] {{ع}} [[راسخان در علم]] هستند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا أَبَا الصَّبَّاحِ نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ وَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۱۳.</ref>. | ||
===[[داوری]] در [[منازعات]]=== | === [[داوری]] در [[منازعات]] === | ||
یکی از [[اهداف نبوت]] داوری در [[اختلافات]] و [[منازعات]] بوده است، [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>؛ نکته جالب توجه در این [[آیه شریفه]] آن است که [[داوری]] به کتاب نسبت داده شده است؛ زیرا [[معیار داوری]] همان [[احکام الهی]] است که کتاب دربرگیرنده آنهاست. | یکی از [[اهداف نبوت]] داوری در [[اختلافات]] و [[منازعات]] بوده است، [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>؛ نکته جالب توجه در این [[آیه شریفه]] آن است که [[داوری]] به کتاب نسبت داده شده است؛ زیرا [[معیار داوری]] همان [[احکام الهی]] است که کتاب دربرگیرنده آنهاست. | ||
[[بدیهی]] است اختلافات و [[نزاعها]] به [[زمان پیامبر]] اختصاص ندارد، لکن از آنجا که حل این اختلافات به وجود افراد [[برگزیده]] از جانب [[خدا]] نیاز دارد، پس از [[ختم نبوت]] نیز این [[ضرورت]] وجود دارد و در نتیجه [[وجود امام]] بسان [[پیامبر]]، امری ضروری است. | [[بدیهی]] است اختلافات و [[نزاعها]] به [[زمان پیامبر]] اختصاص ندارد، لکن از آنجا که حل این اختلافات به وجود افراد [[برگزیده]] از جانب [[خدا]] نیاز دارد، پس از [[ختم نبوت]] نیز این [[ضرورت]] وجود دارد و در نتیجه [[وجود امام]] بسان [[پیامبر]]، امری ضروری است. | ||
===[[ارشاد]] و [[هدایت]] [[انسانها]]=== | === [[ارشاد]] و [[هدایت]] [[انسانها]] === | ||
ارشاد و هدایت انسانها در زمینه [[عقاید]]، [[احکام دینی]] و مسائل [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] یکی دیگر از [[اهداف رسالت]] [[پیامبران الهی]] است، خداوند میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی | ارشاد و هدایت انسانها در زمینه [[عقاید]]، [[احکام دینی]] و مسائل [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] یکی دیگر از [[اهداف رسالت]] [[پیامبران الهی]] است، خداوند میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>، این [[هدف]] نیز از ویژگیهای [[نبوت]] نیست و به انسانهایی که در [[عصر پیامبر]] [[زندگی]] میکردند اختصاص ندارد، بنابراین، اگر [[تعلیم]] و ارشاد و هدایت[[بشر]] کاری بایسته و لازم بوده است، این بایستگی و [[لزوم]] در مورد [[امامت]] نیز موجود است. | ||
===[[اتمام حجت]] بر [[بندگان]]=== | === [[اتمام حجت]] بر [[بندگان]] === | ||
یکی از اهداف رسالت [[پیامبران]]، اتمام حجت از جانب خداوند بر بندگان است، [[قرآن]] در اینباره میفرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>، این امر نیز اختصاص به [[زمان]] خاصی ندارد، از اینرو [[امام علی]]{{ع}} فرموده است: "[[زمین]] از [[حجت خدا]] خالی نخواهد بود، یا آشکارا و مشهور است و یا خائف و پنهان تا [[حجتها]] و دلائل [[الهی]] [[باطل]] نگردد... خدا به وسیله آنها حجتها و دلائل خود را [[حفظ]] میکند... آنان [[جانشینان]] خدا در زمین و [[دعوت]] کنندگان به [[دین]] او هستند"<ref>{{متن حدیث|لا تخلوا الارض من قائمٍ بحجهٍ اما ظاهراً او خائفاً مغموراً لئلا تبطل ححج الله و بیناته... یحفظ الله بهم حججه و بیناته اولئک خلفاء الله فی ارضه و الدعاه الی دینه}}؛ صبحی صالح، نهج | یکی از اهداف رسالت [[پیامبران]]، اتمام حجت از جانب خداوند بر بندگان است، [[قرآن]] در اینباره میفرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>، این امر نیز اختصاص به [[زمان]] خاصی ندارد، از اینرو [[امام علی]] {{ع}} فرموده است: "[[زمین]] از [[حجت خدا]] خالی نخواهد بود، یا آشکارا و مشهور است و یا خائف و پنهان تا [[حجتها]] و دلائل [[الهی]] [[باطل]] نگردد... خدا به وسیله آنها حجتها و دلائل خود را [[حفظ]] میکند... آنان [[جانشینان]] خدا در زمین و [[دعوت]] کنندگان به [[دین]] او هستند"<ref>{{متن حدیث|لا تخلوا الارض من قائمٍ بحجهٍ اما ظاهراً او خائفاً مغموراً لئلا تبطل ححج الله و بیناته... یحفظ الله بهم حججه و بیناته اولئک خلفاء الله فی ارضه و الدعاه الی دینه}}؛ صبحی صالح، نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۳۹.</ref>. | ||
==شرایط امامت== | == شرایط امامت == | ||
===[[نصب الهی امام]]=== | === [[نصب الهی امام]] === | ||
پس از بحث پیرامون اصل یا فرع بودن [[امامت]]، و بیان اهداف و فسلفه امامت، یکی از مباحث مهم امامت، بحث [[نصب]] و [[تعیین امام]] است که در این باره سه قول وجود دارد<ref>از نظر سیر کلامی، سه قول عبارت است از: نصب امام بر عهده مکلفین است و مردم باید جانشین رسول خدا را تعیین کنند، عدهای میگویند جانشین رسول خدا را خود ایشان تعیین میکند، اعتقاد دسته سوم این است که تعیین امام از سوی خداوند انجام میشود. و قائلین هر نظریه برای اثبات مدعای خود دلیل نقلی و عقلی ارائه میکنند.</ref>. براساس [[تعریف امامت]]<ref>تعریف متفق علیه بین الفریقین.</ref>، [[امامت]]، [[ولایت و خلافت]] عام پس از [[پیامبر]]{{صل}} از [[شئون نبوت]] و [[رسالت]] است. پس هر آنچه در [[نبیّ اکرم]]{{صل}} معتبر است ـ جز [[نبوت]] ـ در [[امام]] و [[خلیفه رسول خدا]] نیز معتبر خواهد بود<ref>چنانچه عصمت در نبوت شرط باشد، در امام و خلیفه نیز شرط خواهد بود.</ref>. از آنجا که «امامت» [[نیابت]] از «نبوت» است؛ تمام وظایفی که [[نبی]] بر عهده داشته است، امام و خلیفۀ پس از او بر عهده خواهد داشت. بر این اساس، [[دلایل]] [[وجوب]] [[بعثت]] و ارسال [[رسول]] بر وجوب نصب امام و [[خلیفه]] نیز [[دلالت]] خواهد داشت و به تبع، چون بعثت رسول به دست [[خداوند]] است، [[نصب امام]] نیز به دست [[خداوند متعال]] خواهد بود<ref>ر.ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج ۱، ص۳۷۸-۳۷۹.</ref>. | پس از بحث پیرامون اصل یا فرع بودن [[امامت]]، و بیان اهداف و فسلفه امامت، یکی از مباحث مهم امامت، بحث [[نصب]] و [[تعیین امام]] است که در این باره سه قول وجود دارد<ref>از نظر سیر کلامی، سه قول عبارت است از: نصب امام بر عهده مکلفین است و مردم باید جانشین رسول خدا را تعیین کنند، عدهای میگویند جانشین رسول خدا را خود ایشان تعیین میکند، اعتقاد دسته سوم این است که تعیین امام از سوی خداوند انجام میشود. و قائلین هر نظریه برای اثبات مدعای خود دلیل نقلی و عقلی ارائه میکنند.</ref>. براساس [[تعریف امامت]]<ref>تعریف متفق علیه بین الفریقین.</ref>، [[امامت]]، [[ولایت و خلافت]] عام پس از [[پیامبر]] {{صل}} از [[شئون نبوت]] و [[رسالت]] است. پس هر آنچه در [[نبیّ اکرم]] {{صل}} معتبر است ـ جز [[نبوت]] ـ در [[امام]] و [[خلیفه رسول خدا]] نیز معتبر خواهد بود<ref>چنانچه عصمت در نبوت شرط باشد، در امام و خلیفه نیز شرط خواهد بود.</ref>. از آنجا که «امامت» [[نیابت]] از «نبوت» است؛ تمام وظایفی که [[نبی]] بر عهده داشته است، امام و خلیفۀ پس از او بر عهده خواهد داشت. بر این اساس، [[دلایل]] [[وجوب]] [[بعثت]] و ارسال [[رسول]] بر وجوب نصب امام و [[خلیفه]] نیز [[دلالت]] خواهد داشت و به تبع، چون بعثت رسول به دست [[خداوند]] است، [[نصب امام]] نیز به دست [[خداوند متعال]] خواهد بود<ref>ر. ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج ۱، ص۳۷۸-۳۷۹.</ref>. | ||
امامت [[منصب]] [[جانشینی رسول خدا]]{{صل}} در امر [[هدایت]] [[بشر]] است و امام یک [[انسان]] عادی نیست، بلکه بر طبق مسئولیّتهایی که بر عهدهاش نهاده شده، باید واجد شرایط و صفات ویژهای نیز باشد. مهمترین آنها، عبارت است از: [[عصمت]]؛ [[علم]] به مجموع [[معارف]] و [[علوم]] و [[احکام دین]]؛ [[افضلیّت]] در مجموع [[کمالات انسانی]]. | امامت [[منصب]] [[جانشینی رسول خدا]] {{صل}} در امر [[هدایت]] [[بشر]] است و امام یک [[انسان]] عادی نیست، بلکه بر طبق مسئولیّتهایی که بر عهدهاش نهاده شده، باید واجد شرایط و صفات ویژهای نیز باشد. مهمترین آنها، عبارت است از: [[عصمت]]؛ [[علم]] به مجموع [[معارف]] و [[علوم]] و [[احکام دین]]؛ [[افضلیّت]] در مجموع [[کمالات انسانی]]. | ||
====[[دلیل]] اول: [[آیات جعل خلیفه]] و [[آیات جعل امام|امام]]==== | ==== [[دلیل]] اول: [[آیات جعل خلیفه]] و [[آیات جعل امام|امام]] ==== | ||
یکی از سنتهای [[پایدار]] و همیشگی خداوند، [[سنت]] [[جعل خلیفه بر روی زمین]] است. [[خلیفة الله]] باید «[[برترین انسانها]]»<ref>به تعبیر علمای شیعه</ref> و یا «[[انسان کامل]]»<ref>به تعبیر مفسران اهل سنت</ref> بوده و وجود او در هر [[عصر]] و زمانی لازم است. بنابراین [[ارتباط]] وثیقی میان [[مقام]] خلیفة اللهی و [[مقام امامت]] وجود دارد و متصدی [[منصب امامت]]، مقام خلیفة اللهی را نیز داراست. [[خداوند متعال]] تمام [[انبیاء]] را [[خلیفة الله]] روی [[زمین]] قرار داده و پس از آنها نیز [[اوصیاء]] آنها، [[اولیاء]] [[خداوند]] بوده و چنین جایگاه و مقامی را به [[جعل الهی]] دارا بوده و از طرف خداوند [[رهبری اجتماعی]]، [[ولایت تکوینی]]، [[مرجعیت اخلاقی]] و [[دینی]] و [[هدایتگری]] [[بندگان خدا]] را به عهده دارند<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>. | یکی از سنتهای [[پایدار]] و همیشگی خداوند، [[سنت]] [[جعل خلیفه بر روی زمین]] است. [[خلیفة الله]] باید «[[برترین انسانها]]»<ref>به تعبیر علمای شیعه</ref> و یا «[[انسان کامل]]»<ref>به تعبیر مفسران اهل سنت</ref> بوده و وجود او در هر [[عصر]] و زمانی لازم است. بنابراین [[ارتباط]] وثیقی میان [[مقام]] خلیفة اللهی و [[مقام امامت]] وجود دارد و متصدی [[منصب امامت]]، مقام خلیفة اللهی را نیز داراست. [[خداوند متعال]] تمام [[انبیاء]] را [[خلیفة الله]] روی [[زمین]] قرار داده و پس از آنها نیز [[اوصیاء]] آنها، [[اولیاء]] [[خداوند]] بوده و چنین جایگاه و مقامی را به [[جعل الهی]] دارا بوده و از طرف خداوند [[رهبری اجتماعی]]، [[ولایت تکوینی]]، [[مرجعیت اخلاقی]] و [[دینی]] و [[هدایتگری]] [[بندگان خدا]] را به عهده دارند<ref>ر. ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>. | ||
{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند.» سوره انبیاء، آیه ۷۲ ـ ۷۲.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند | {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند.» سوره انبیاء، آیه ۷۲ ـ ۷۲.</ref>، {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>، {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا}}<ref>«و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار هارون برادرم را پشتم را به او استوار دار و او را در کارم شریک ساز تا تو را بسیار به پاکی بستاییم» سوره طه، آیه ۲۹ ـ ۳۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم.» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. از اینکه در تمام این [[آیات]] [[جعل خلیفه]] و [[امام]] به خداوند نسبت داده شده است، نتیجه گرفته میشود مقام امامت از [[مواهب الهی]] است که [[خدا]] برای هرکسی که بخواهد قرار میدهد. | ||
====[[دلیل]] دوم==== | ==== [[دلیل]] دوم ==== | ||
خداوند متعال میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> از چند جای این [[آیه]] استفاده میشود که [[امامت]] منصبی [[الهی]] است و لذا امامت هر شخصی باید به [[اذن]] و [[اراده خداوند]] باشد: | خداوند متعال میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> از چند جای این [[آیه]] استفاده میشود که [[امامت]] منصبی [[الهی]] است و لذا امامت هر شخصی باید به [[اذن]] و [[اراده خداوند]] باشد: | ||
#در جمله {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}، [[جعل]] و [[نصب امام]] را به خود نسبت داده است. پس باید [[امام]] از جانب [[خدا]] [[منصوب]] شود. | # در جمله {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}، [[جعل]] و [[نصب امام]] را به خود نسبت داده است. پس باید [[امام]] از جانب [[خدا]] [[منصوب]] شود. | ||
# در ذیل [[آیه]] از [[امامت]] به {{متن قرآن|عَهْدِي}} تعبیر شده است که [[دلالت]] دارد بر اینکه «امامت» عهدی [[الهی]] است که بین [[خداوند]] و شخصی [[معصوم]] از طرف او بسته میشود. | # در ذیل [[آیه]] از [[امامت]] به {{متن قرآن|عَهْدِي}} تعبیر شده است که [[دلالت]] دارد بر اینکه «امامت» عهدی [[الهی]] است که بین [[خداوند]] و شخصی [[معصوم]] از طرف او بسته میشود. | ||
====[[دلیل]] سوم==== | ==== [[دلیل]] سوم ==== | ||
خداوند در [[قرآن]] میفرماید همه امور در دست خداوند است<ref>{{متن قرآن|قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ}}سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref> و هیچ کس حتی [[پیامبر]]{{صل}} اختیاری ندارد<ref>{{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ}}«تو را در این کار هیچ دستی نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۸.</ref>. [[امامت]] هم از جمله اموری است که اختیارش با خداوند است<ref>زیرا همانطور که در دلیل اول ثابت شد امامت به جعل الهی است.</ref> نه با دیگران<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ص۶۹.</ref>. | خداوند در [[قرآن]] میفرماید همه امور در دست خداوند است<ref>{{متن قرآن|قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ}}سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref> و هیچ کس حتی [[پیامبر]] {{صل}} اختیاری ندارد<ref>{{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ}}«تو را در این کار هیچ دستی نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۸.</ref>. [[امامت]] هم از جمله اموری است که اختیارش با خداوند است<ref>زیرا همانطور که در دلیل اول ثابت شد امامت به جعل الهی است.</ref> نه با دیگران<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ص۶۹.</ref>. | ||
از سویی دیگر خداوند میفرماید: {{متن قرآن|وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«و پروردگارت هر چه خواهد میآفریند و میگزیند؛ آنان را گزینشی نیست، پاکا خداوند و فرابرترا (که اوست) از آنچه (برای او) شریک میآورند» سوره قصص، آیه ۶۸.</ref> این آیه [[صراحت]] داردکه [[مقام امامت]]، یک [[مقام]] [[انتصابی]] است و [[نصب]] آن فقط به [[دست خدا]] است. [[مفسران]] [[شان نزول]] این آیه را در مورد [[ولید بن مغیره]] ([[مرد]] [[ثروتمند]] [[مکه]]) و [[عروة بن مسعود ثقفی]] ([[رئیس]] [[طائف]]) [[ذکر]] کردهاند که [[مشرکان]] گفتند: چرا قرآن بر این دو نفر نازل نشد؟<ref>سوره زخرف، آیه ۳۱ و ۳۲.</ref>. آنگاه خداوند در آیه مورد بحث، جواب مشرکان را اینگونه بیان فرموده که [[اختیار]] جعل [[نبوت]] و [[نزول قرآن]] به دست خداست بر هر که بخواهد آن را نازل میکند. | از سویی دیگر خداوند میفرماید: {{متن قرآن|وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«و پروردگارت هر چه خواهد میآفریند و میگزیند؛ آنان را گزینشی نیست، پاکا خداوند و فرابرترا (که اوست) از آنچه (برای او) شریک میآورند» سوره قصص، آیه ۶۸.</ref> این آیه [[صراحت]] داردکه [[مقام امامت]]، یک [[مقام]] [[انتصابی]] است و [[نصب]] آن فقط به [[دست خدا]] است. [[مفسران]] [[شان نزول]] این آیه را در مورد [[ولید بن مغیره]] ([[مرد]] [[ثروتمند]] [[مکه]]) و [[عروة بن مسعود ثقفی]] ([[رئیس]] [[طائف]]) [[ذکر]] کردهاند که [[مشرکان]] گفتند: چرا قرآن بر این دو نفر نازل نشد؟<ref>سوره زخرف، آیه ۳۱ و ۳۲.</ref>. آنگاه خداوند در آیه مورد بحث، جواب مشرکان را اینگونه بیان فرموده که [[اختیار]] جعل [[نبوت]] و [[نزول قرآن]] به دست خداست بر هر که بخواهد آن را نازل میکند. | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
با توجه به شان [[نزول آیه]]، مسأله انحصار [[انتخاب الهی]] [[نبوت]] توسط خداوند روشن است. [[سؤال]] این است که [[نصب الهی امام]] از کجای [[آیه]] استفاده میشود؟ جواب این است که مسأله [[امامت]] نیز از خود آیه استفاده میشود. در آیه مذکور چه کلمه «ما» در «ما کان» [[نافیه]] باشد و یا موصوله، با بیان ذیل، اینمطلب قابل [[اثبات]] خواهد بود. | با توجه به شان [[نزول آیه]]، مسأله انحصار [[انتخاب الهی]] [[نبوت]] توسط خداوند روشن است. [[سؤال]] این است که [[نصب الهی امام]] از کجای [[آیه]] استفاده میشود؟ جواب این است که مسأله [[امامت]] نیز از خود آیه استفاده میشود. در آیه مذکور چه کلمه «ما» در «ما کان» [[نافیه]] باشد و یا موصوله، با بیان ذیل، اینمطلب قابل [[اثبات]] خواهد بود. | ||
در صورتی که «ما» نافیه باشد و بر کلمه «یختار» [[وقف]] شود معنایش این است که مطلق اختیار به دست خداست و [[بندگان]] هیچگونه اختیاری در هیچ امری را ندارند. از جمله اموری که بندگان در آنها از خود اختیار ندارد، [[انتخاب]] [[پیامبر]] و [[امام]] است. اما در صورتی که کلمه «ما» موصوله باشد، معنای «ما» اثبات است و کلمه «یختار» بر سر او میآید، در این صورت معنایش این میشود: خداوند آن چیزی را که [[خیر]] و [[مصلحت]] مردم در آن است برمیگزیند. بدون [[شک]] امر نبوت و امامت هر دو به مصلحت مردم و [[امت اسلامی]] است. بر اساس [[منابع تفسیری]] [[اهل سنت]]<ref>طبری «ما» را در این وجه، به معنای «الذی» گرفته و میگوید: {{متن حدیث|فقال الله لنبیه محمد وربک یا محمد یخلق ما یشاء ان یخلقه ویختار للهدایة والایمان والعمل الصالح من خلقه ما هو فی سابق علمه انه خیرتهم نظیر ما کان من هؤلاء المشرکین لآلهتهم خیار اموالهم}}؛ «پس خداوند برای پیامبرش محمد{{صل}} فرمود: پروردگار تو ای محمد هرچه را بخواهد میآفریند و برای هدایت و ایمان و عمل صالح از میان بندگانش آن کسی را که طبق علم سابقش خیر و مصلحت بندگان است، برمیگزیند. نظیر مشرکان که بهترین اموالشان را برای خدایانشان برمیگزینند»، طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۹، ص۶۰۸؛ همچنین رک: بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، ج۳، ص۵۴۱، گفته شده که «ما» در جمله «ماکان لهم الخیرة»، معنای اثبات دارد؛ معنایش این است که خداوند آنچه را که به خیر و نفع امت است برمیگزیند. یعنی؛ آنچه را که اصلح و خیر است برمیگزیند. با توجه به سخن این مفسران، آیه شریفه بیان میکند که خداوند هر امر خیر و هر چیزی که به مصلحت مؤمنان است برمیگزیند و بدون تردید چون خداوند عالم به همه امور است و احاطه علمی بر تمام امور دارد میداند چه چیزی خیر و به نفع و مصلحت مؤمنان است و همان را برمیگزیند. بدون شک بالاترین امر خیر، مسأله نبوت و رهبری جامعه پس از پیامبر است. همانگونه که تنها حق انتخاب و گزینش در همه امور خیر به دست خدا است، امر نبوت و امامت که بالاترین آنها است، نیز تنها خداوند حق انتخاب آن را دارد.</ref> و [[شیعه]] نیز همین معنا قابل برداشت است. | در صورتی که «ما» نافیه باشد و بر کلمه «یختار» [[وقف]] شود معنایش این است که مطلق اختیار به دست خداست و [[بندگان]] هیچگونه اختیاری در هیچ امری را ندارند. از جمله اموری که بندگان در آنها از خود اختیار ندارد، [[انتخاب]] [[پیامبر]] و [[امام]] است. اما در صورتی که کلمه «ما» موصوله باشد، معنای «ما» اثبات است و کلمه «یختار» بر سر او میآید، در این صورت معنایش این میشود: خداوند آن چیزی را که [[خیر]] و [[مصلحت]] مردم در آن است برمیگزیند. بدون [[شک]] امر نبوت و امامت هر دو به مصلحت مردم و [[امت اسلامی]] است. بر اساس [[منابع تفسیری]] [[اهل سنت]]<ref>طبری «ما» را در این وجه، به معنای «الذی» گرفته و میگوید: {{متن حدیث|فقال الله لنبیه محمد وربک یا محمد یخلق ما یشاء ان یخلقه ویختار للهدایة والایمان والعمل الصالح من خلقه ما هو فی سابق علمه انه خیرتهم نظیر ما کان من هؤلاء المشرکین لآلهتهم خیار اموالهم}}؛ «پس خداوند برای پیامبرش محمد {{صل}} فرمود: پروردگار تو ای محمد هرچه را بخواهد میآفریند و برای هدایت و ایمان و عمل صالح از میان بندگانش آن کسی را که طبق علم سابقش خیر و مصلحت بندگان است، برمیگزیند. نظیر مشرکان که بهترین اموالشان را برای خدایانشان برمیگزینند»، طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۹، ص۶۰۸؛ همچنین رک: بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، ج۳، ص۵۴۱، گفته شده که «ما» در جمله «ماکان لهم الخیرة»، معنای اثبات دارد؛ معنایش این است که خداوند آنچه را که به خیر و نفع امت است برمیگزیند. یعنی؛ آنچه را که اصلح و خیر است برمیگزیند. با توجه به سخن این مفسران، آیه شریفه بیان میکند که خداوند هر امر خیر و هر چیزی که به مصلحت مؤمنان است برمیگزیند و بدون تردید چون خداوند عالم به همه امور است و احاطه علمی بر تمام امور دارد میداند چه چیزی خیر و به نفع و مصلحت مؤمنان است و همان را برمیگزیند. بدون شک بالاترین امر خیر، مسأله نبوت و رهبری جامعه پس از پیامبر است. همانگونه که تنها حق انتخاب و گزینش در همه امور خیر به دست خدا است، امر نبوت و امامت که بالاترین آنها است، نیز تنها خداوند حق انتخاب آن را دارد.</ref> و [[شیعه]] نیز همین معنا قابل برداشت است. | ||
====[[دلیل]] چهارم: [[امامت]] [[عهد الهی|عهدی الهی]]==== | ==== [[دلیل]] چهارم: [[امامت]] [[عهد الهی|عهدی الهی]] ==== | ||
{{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، در این [[آیه]] علاوه بر اینکه به [[صراحت]] [[نصب امام]] به [[جعل]] [[پروردگار]] مستند شده است، تعبیر «[[عهد]] الاهی» نیز درباره [[امامت]] آمده است که [[مفسران]] [[فریقین]] «عهد» در آیه را به «امامت» [[تفسیر]] کردهاند<ref>تفسیر | {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، در این [[آیه]] علاوه بر اینکه به [[صراحت]] [[نصب امام]] به [[جعل]] [[پروردگار]] مستند شده است، تعبیر «[[عهد]] الاهی» نیز درباره [[امامت]] آمده است که [[مفسران]] [[فریقین]] «عهد» در آیه را به «امامت» [[تفسیر]] کردهاند<ref>تفسیر طبری، ج ۱، ص۷۳۸؛ تفسیر رازی، ج ۴، ص۴۵؛ سیوطی، الدر المنثور، ج ۱، ص۱۱۸.</ref>. از دیدگاه شیعه، [[مقام امامت]] غیر از [[نبوت]] است و یکی از دلایلی که اقامه شده همین [[آیه مبارکه]] است. [[شیخ طوسی]] در تفسیر خود دیدگاه شیعه و چگونگی [[استدلال]] آنان را بر اینکه مقام امامت در این آیه غیر از نبوت است اینگونه بیان کرده است: "[[شیعیان]] به این آیه استدلال کردهاند که [[مقام]] «[[امامت]]» جدای از مقام «[[نبوت]]» است؛ زیرا [[خداوند]] [[حضرت ابراهیم]] را (در این [[آیه]]) هنگامی مورد خطاب قرار داد که او [[نبی]] بود و به او فرمود: او را به زودی [[امام]] قرار میدهد تا پاداشی باشد بر اتمام امتحانهایی که از او گرفته شده است و اگر او در همان وقتی که نبی بود، امام هم بود؛ این [[کلام خدا]] معنی نداشت. پس این آیه [[دلالت]] دارد که [[منزلت]] امامت جدای از نبوت است و همانا خداوند [[اراده]] کرده که این مقام را برای [[ابراهیم]] قرار بدهد"<ref>شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹: {{عربی|واستدلوا بها ایضا علی ان منزلة الامامة منفصلة من النبوة، لان الله خاطب ابراهیم (وهو نبی، فقال له: انه سیجعله اماما جزاء له علی اتمامه ما ابتلاه الله به من الکلمات، ولو کان اماما فی الحال، لما کان للکلام معنی، فدل ذلک علی ان منزلة الامامة منفصلة من النبوة. وانما اراد الله ان یجعلها لابراهیم}}.</ref>. | ||
کیفیت [[استدلال]] به [[آیه ۱۲۴ سوره بقره]] این گونه است که خداوند در آیه شریفۀ {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى}}<ref>«بیگمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است» سوره لیل، آیه ۱۲.</ref> با تأکید<ref>«إنّ» و «لام» هر دو تأکید را میرساند.</ref> میفرماید [[هدایت]] [[خلق]] بر خداوند [[واجب]] است. بر این اساس روشن میشود که [[نصب امام]] و [[هادی]] نیز بر عهدۀ خداوند خواهد بود<ref>توجه به این نکته ضروری است که هدایت خلق از آن جهت بر خداوند واجب است که خود خدا این امر را از باب {{متن قرآن|كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ}} بر عهده خود گرفته است، و وجوب نصب امام از ناحیه خداوند از باب تعیین تکلیف برای خداوند نیست، بلکه بر اساس فرموده خود خداوند است.</ref>. وقتی خداوند هدایت خلق را بر عهده گرفته است، خود را ملزم ساخته که با [[رحمت]] خویش با خلق [[رفتار]] کند؛ از این رو باید گفت، خداوند به طور حتم و قطع این امور را انجام خواهد داد<ref>ر.ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج ۱، ص۳۸۳-۳۸۵.</ref>. | کیفیت [[استدلال]] به [[آیه ۱۲۴ سوره بقره]] این گونه است که خداوند در آیه شریفۀ {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى}}<ref>«بیگمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است» سوره لیل، آیه ۱۲.</ref> با تأکید<ref>«إنّ» و «لام» هر دو تأکید را میرساند.</ref> میفرماید [[هدایت]] [[خلق]] بر خداوند [[واجب]] است. بر این اساس روشن میشود که [[نصب امام]] و [[هادی]] نیز بر عهدۀ خداوند خواهد بود<ref>توجه به این نکته ضروری است که هدایت خلق از آن جهت بر خداوند واجب است که خود خدا این امر را از باب {{متن قرآن|كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ}} بر عهده خود گرفته است، و وجوب نصب امام از ناحیه خداوند از باب تعیین تکلیف برای خداوند نیست، بلکه بر اساس فرموده خود خداوند است.</ref>. وقتی خداوند هدایت خلق را بر عهده گرفته است، خود را ملزم ساخته که با [[رحمت]] خویش با خلق [[رفتار]] کند؛ از این رو باید گفت، خداوند به طور حتم و قطع این امور را انجام خواهد داد<ref>ر. ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج ۱، ص۳۸۳-۳۸۵.</ref>. | ||
از [[آیه]] فوق سه مطلب استفاده میشود: | از [[آیه]] فوق سه مطلب استفاده میشود: | ||
# [[امامت]] «[[عهد الهی]]» است و هرکسی که [[شایسته]] آن باشد، به این [[عهد]] مفتخر میشود؛ | # [[امامت]] «[[عهد الهی]]» است و هرکسی که [[شایسته]] آن باشد، به این [[عهد]] مفتخر میشود؛ | ||
#طرف عهد، خود [[خداوند]] است که فقط به افراد [[معصوم]] اعطاء میشود و فرد معصوم را هم [[خدا]] میداند؛ زیرا او تنها کسی است که از [[ضمیر]] و [[اسرار]] [[انسانها]] باخبر است. | # طرف عهد، خود [[خداوند]] است که فقط به افراد [[معصوم]] اعطاء میشود و فرد معصوم را هم [[خدا]] میداند؛ زیرا او تنها کسی است که از [[ضمیر]] و [[اسرار]] [[انسانها]] باخبر است. | ||
#با توجه به نکات فوق، [[نصب]] این [[مقام]] تنها به دست خداوند است نه برای کسی دیگر. | # با توجه به نکات فوق، [[نصب]] این [[مقام]] تنها به دست خداوند است نه برای کسی دیگر. | ||
====[[دلیل]] پنجم: اتیان [[آیات الهی]]==== | ==== [[دلیل]] پنجم: اتیان [[آیات الهی]] ==== | ||
{{متن قرآن|رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى}}<ref>«و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود میکردیم میگفتند: پروردگارا! چرا فرستادهای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.</ref> از این آیه چند نکته استفاده میشود: | {{متن قرآن|رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى}}<ref>«و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود میکردیم میگفتند: پروردگارا! چرا فرستادهای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.</ref> از این آیه چند نکته استفاده میشود: | ||
#ارسال [[رسول]] به دست خداست. | # ارسال [[رسول]] به دست خداست. | ||
#ارسال رسول از سوی خدا به جهت آن است که [[رسولان]] [[آیات]] و [[بینات]] [[خداوند سبحان]] را بر [[خلق]] بیاورند تا [[حجت بر خلق]] تمام شود. روشن است که وظیفۀ خلق نیز [[تبعیت]] از این آیات است. | # ارسال رسول از سوی خدا به جهت آن است که [[رسولان]] [[آیات]] و [[بینات]] [[خداوند سبحان]] را بر [[خلق]] بیاورند تا [[حجت بر خلق]] تمام شود. روشن است که وظیفۀ خلق نیز [[تبعیت]] از این آیات است. | ||
#عدم تبعیت از آیات الهی و [[تسلیم نشدن]] در مقابل کسانی که از سوی خدا برای آوردن این آیات [[مأمور]] هستند، موجب [[ذلت]] و [[خواری]] است. | # عدم تبعیت از آیات الهی و [[تسلیم نشدن]] در مقابل کسانی که از سوی خدا برای آوردن این آیات [[مأمور]] هستند، موجب [[ذلت]] و [[خواری]] است. | ||
بنابراین، هر چند که آیه در مورد ارسال رسول از ناحیه خداوند است، اما [[دلالت]] آن [[عمومیت]] دارد. به عبارت دیگر، [[حکمت]] ارسال رسول از ناحیه خدا آن است که [[آیات الاهی]] را بر خلق ارائه کند تا از او تبعیت کنند، [[هدایت]] شوند و از ذلت و خواری برهند. این امر پس از [[رسول خدا]] نیز جریان دارد و باید بعد از او کسی باشد تا به این [[رسالت]] [[قیام]] کند و واضح است هر کسی که چنین خصوصیتی داشته باشد، باید از ناحیه خدا نصب شود. خلاصه اینکه، با توجه به آیه قبل، [[امام]] [[وظیفه]] هدایت خلق را بر عهده دارد و خداوند به وسیله امام، آیات خود را بر [[مردم]] آشکار میسازد و [[حجت]] خویش را بر [[بندگان]] تمام میکند. در نتیجه [[گزینش امام]] از سوی [[مردم]] و عدم [[تسلیم]] در مقابل [[امام]] الاهی، موجب [[ذلت]] و [[خواری]] است<ref>ر.ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج ۱، ص۳۸۹-۳۹۰.</ref> | بنابراین، هر چند که آیه در مورد ارسال رسول از ناحیه خداوند است، اما [[دلالت]] آن [[عمومیت]] دارد. به عبارت دیگر، [[حکمت]] ارسال رسول از ناحیه خدا آن است که [[آیات الاهی]] را بر خلق ارائه کند تا از او تبعیت کنند، [[هدایت]] شوند و از ذلت و خواری برهند. این امر پس از [[رسول خدا]] نیز جریان دارد و باید بعد از او کسی باشد تا به این [[رسالت]] [[قیام]] کند و واضح است هر کسی که چنین خصوصیتی داشته باشد، باید از ناحیه خدا نصب شود. خلاصه اینکه، با توجه به آیه قبل، [[امام]] [[وظیفه]] هدایت خلق را بر عهده دارد و خداوند به وسیله امام، آیات خود را بر [[مردم]] آشکار میسازد و [[حجت]] خویش را بر [[بندگان]] تمام میکند. در نتیجه [[گزینش امام]] از سوی [[مردم]] و عدم [[تسلیم]] در مقابل [[امام]] الاهی، موجب [[ذلت]] و [[خواری]] است<ref>ر. ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج ۱، ص۳۸۹-۳۹۰.</ref> | ||
===[[عصمت]]=== | === [[عصمت]] === | ||
[[شیعه امامیه]] [[معتقد]] است پیشوای [[امت اسلامی]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} باید از [[خطا]] و [[گناه]] [[معصوم]] باشد. [[دلایل]] [[وحیانی]] (و [[قرآنی]]) این ادعا عبارت است از: | [[شیعه امامیه]] [[معتقد]] است پیشوای [[امت اسلامی]] پس از [[پیامبر]] {{صل}} باید از [[خطا]] و [[گناه]] [[معصوم]] باشد. [[دلایل]] [[وحیانی]] (و [[قرآنی]]) این ادعا عبارت است از: | ||
====[[آیه ابتلاء]] ([[آیه عهد]])==== | ==== [[آیه ابتلاء]] ([[آیه عهد]]) ==== | ||
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، [[فخر رازی]] از جملۀ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} بر معصوم بودن [[حضرت ابراهیم]] به عنوان [[امام]] [[استدلال]] کرده و گفته: این جمله [[دلالت]] میکند حضرت ابراهیم از همه [[گناهان]] معصوم بود؛ زیرا امام کسی است که به او [[اقتدا]] میشود. در این صورت اگر از او گناهی سر زند [[پیروی]] از او در آن گناه [[واجب]] است و در نتیجه ما [[مرتکب گناه]] خواهیم شد و این [[باطل]] است؛ زیرا لازمه [[معصیت]] بودن هر کاری، [[ممنوع]] و [[حرام]] بودن انجام آن [[کار]] است. از طرفی، چون [[پیروی از امام]] واجب است، انجام آن کار واجب خواهد بود و جمع میان واجب و حرام در یک کار و در یک [[زمان]] محال است<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج ۴، ص۴۰.</ref>. | {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، [[فخر رازی]] از جملۀ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} بر معصوم بودن [[حضرت ابراهیم]] به عنوان [[امام]] [[استدلال]] کرده و گفته: این جمله [[دلالت]] میکند حضرت ابراهیم از همه [[گناهان]] معصوم بود؛ زیرا امام کسی است که به او [[اقتدا]] میشود. در این صورت اگر از او گناهی سر زند [[پیروی]] از او در آن گناه [[واجب]] است و در نتیجه ما [[مرتکب گناه]] خواهیم شد و این [[باطل]] است؛ زیرا لازمه [[معصیت]] بودن هر کاری، [[ممنوع]] و [[حرام]] بودن انجام آن [[کار]] است. از طرفی، چون [[پیروی از امام]] واجب است، انجام آن کار واجب خواهد بود و جمع میان واجب و حرام در یک کار و در یک [[زمان]] محال است<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج ۴، ص۴۰.</ref>. | ||
خط ۱۹۳: | خط ۱۹۳: | ||
بیان اول در [[پاسخ]] به سؤال: عنوان «ظالم» به کسی که فعلا ظالم نیست حقیقتاً اطلاق نمیگردد، ولی کسی که قبلا ستم کرده است، هنگام [[ستم]] حقیقتاً بر وی عنوان [[ظالم]] [[صادق]] بوده است. [[آیه]] مذکور گذشتۀ چنین کسی را شامل میشود و چنین کسی دیگر [[شایسته]] [[امامت]] نیست و به [[امامت]] نایل نمیشود و جمله «لا ینال» که مضارع منفی است بر این جهت [[دلالت]] دارد<ref>ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۳۷.</ref>. | بیان اول در [[پاسخ]] به سؤال: عنوان «ظالم» به کسی که فعلا ظالم نیست حقیقتاً اطلاق نمیگردد، ولی کسی که قبلا ستم کرده است، هنگام [[ستم]] حقیقتاً بر وی عنوان [[ظالم]] [[صادق]] بوده است. [[آیه]] مذکور گذشتۀ چنین کسی را شامل میشود و چنین کسی دیگر [[شایسته]] [[امامت]] نیست و به [[امامت]] نایل نمیشود و جمله «لا ینال» که مضارع منفی است بر این جهت [[دلالت]] دارد<ref>ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۳۷.</ref>. | ||
بیان دوم: از محقق بزرگ مرحوم شیخ [[محمد حسین اصفهانی]] که مرحوم [[علامه طباطبایی]] در «[[المیزان]]» آورده است: "[[ذریه]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به [[حکم عقل]] به چهار گروه تقسیم میشوند و از یکی از چهار قسم بیرون نیستند و قسم پنجمی هم برای این تقسیم نیست، یا در تمامی [[عمر]] ظالمند و یا در تمامی عمر ظالم نیستند، یا در اول عمر ظالم و در آخر توبهکارند و یا بالعکس، در اول [[صالح]] و در آخر ظالمند. [[ابراهیم]]{{ع}} شأنش، [[اجل]] از این است که از [[خدای تعالی]] درخواست کند [[مقام امامت]] را به دسته اول و چهارم، از ذریهاش بدهد، پس بهطور قطع دعای ابراهیم شامل حال این دو دسته نیست. باقی میماند دوم و سوم، یعنی آن کسی که در تمامی عمرش [[ظلم]] نمیکند و آن کسی که اگر در اول عمر ظلم کرده، در آخر [[توبه]] کرده است، از این دو قسم، قسم دوم را [[خدا]] [[نفی]] کرده، باقی میماند یک قسم و آن کسی است که در تمامی عمرش هیچ ظلمی مرتکب نشده، پس از چهار قسم بالا دو قسمش را ابراهیم از خدا نخواست و از دو قسمی که خواست یک قسمش [[مستجاب]] شد و آن کسی است که در تمامی عمر [[معصوم]] باشد"<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۴۱۵.</ref>. | بیان دوم: از محقق بزرگ مرحوم شیخ [[محمد حسین اصفهانی]] که مرحوم [[علامه طباطبایی]] در «[[المیزان]]» آورده است: "[[ذریه]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} به [[حکم عقل]] به چهار گروه تقسیم میشوند و از یکی از چهار قسم بیرون نیستند و قسم پنجمی هم برای این تقسیم نیست، یا در تمامی [[عمر]] ظالمند و یا در تمامی عمر ظالم نیستند، یا در اول عمر ظالم و در آخر توبهکارند و یا بالعکس، در اول [[صالح]] و در آخر ظالمند. [[ابراهیم]] {{ع}} شأنش، [[اجل]] از این است که از [[خدای تعالی]] درخواست کند [[مقام امامت]] را به دسته اول و چهارم، از ذریهاش بدهد، پس بهطور قطع دعای ابراهیم شامل حال این دو دسته نیست. باقی میماند دوم و سوم، یعنی آن کسی که در تمامی عمرش [[ظلم]] نمیکند و آن کسی که اگر در اول عمر ظلم کرده، در آخر [[توبه]] کرده است، از این دو قسم، قسم دوم را [[خدا]] [[نفی]] کرده، باقی میماند یک قسم و آن کسی است که در تمامی عمرش هیچ ظلمی مرتکب نشده، پس از چهار قسم بالا دو قسمش را ابراهیم از خدا نخواست و از دو قسمی که خواست یک قسمش [[مستجاب]] شد و آن کسی است که در تمامی عمر [[معصوم]] باشد"<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۴۱۵.</ref>. | ||
بنابراین آیه از دو جهت بر [[عصمت امامان]] حتی قبل از [[تصدی]] امامت دلالت دارد و کسی که متصدی مقام امامت است در تمام عمر از [[عصمت]] برخوردار است<ref>ر.ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۳۱-۳۴.</ref>. | بنابراین آیه از دو جهت بر [[عصمت امامان]] حتی قبل از [[تصدی]] امامت دلالت دارد و کسی که متصدی مقام امامت است در تمام عمر از [[عصمت]] برخوردار است<ref>ر. ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۳۱-۳۴.</ref>. | ||
====[[آیه اولی الامر]]==== | ==== [[آیه اولی الامر]] ==== | ||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند | {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. این [[آیه شریفه]] ضمن بیان معنای [[عصمت]]، شخص [[معصوم]] را نیز معرفی میکند. به عبارت دیگر، هم درصدد [[تعیین]] کبراست و هم درصدد تعیین مصداق آن کبری. بررسی جنبۀ عصمت در [[آیه]] به این بیان است که [[أمر]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا}} در آیه مطلق بوده و [[دلالت]] بر [[وجوب]] میکند و این امر هم [[ارشاد]] به [[حکم عقل]] است؛ زیرا [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] به حکم عقل لازم است. [[امر خداوند]] به [[اطاعت]] مطلق از کسی بر [[لزوم]] و [[وجوب اطاعت]] از او دلالت دارد. [[خداوند]] در این آیه به اطاعت مطلق و بیقید و شرط از رسول امر کرده است. یعنی اطاعت از خدا و فرستادهاش [[مقید]] به [[زمان]] و مکان معینی نیست و از همه جهات اطلاق دارد. [[اطاعت از اولی الأمر]] نیز همین طور است. پس بر اساس این آیه، باید به عصمت «أولی الأمر» ملتزم شویم<ref>ر. ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از دیدگاه فریقین (کتاب)|عصمت از دیدگاه فریقین]]، ص۱۲۶-۱۲۷.</ref>؛ زیرا اگر [[معصوم از خطا]] و [[اشتباه]] نباشد در فرضی که [[اقدام]] بر [[خطا]] کند بر اساس این آیه باید از او اطاعت کرد و این به معنای امر به اطاعت از آن کارِ خطا و اشتباه است، در حالی که [[کار]] خطا و اشتباه مورد [[نهی]] است و نباید از امر به آن [[پیروی]] شود. پیامد چنین فرضی [[اجتماع امر و نهی]] در فعل [[واحد]] خواهد بود<ref>ر. ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۱۱۹.</ref>. | ||
====[[آیه صادقین]]==== | ==== [[آیه صادقین]] ==== | ||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>. منظور از جمله {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} [[امر]] به بودن با [[راستگویان]] است. آنچه لازم است [[راستگویی]] و [[پرهیز]] از [[دروغگویی]] است، اما بودن با راستگویان یکی از [[واجبات]] [[شرعی]] نیست؛ در حالی که بودن با [[صادقان]] در [[آیه]] مورد امر قرار گرفته است و امر برای [[وجوب]] است و وقوع جملۀ {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} در [[سیاق]] {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ}} که امر به [[تقوای الهی]] بوده و بیتردید برای وجوب است، وجوب را بیشتر تأکید میکند. با توجه به گستره مفهوم [[صدق]] که علاوه بر [[سخن]] و [[کلام]]، [[اخلاق]] و [[رفتار]] و [[کردار]] را نیز فرا میگیرد و با توجه به [[واجب]] بودن [[همراهی با صادقان]]، نتیجه میگیریم که منظور از بودن و همراهی با صادقان، [[همراهی]] و [[معیت]] [[جسمانی]] نیست، بلکه [[پیروی]] در [[فکر و عقیده]] است و [[صادق]] به قول مطلق کسی است که از هر جهت راست و درست باشد و در [[اندیشه]]، [[گفتار]]، کردار و اخلاقش کوچکترین [[کژی]] و [[انحراف]] وجود نداشته باشد. چنین کسی جز [[معصوم]] نخواهد بود<ref>ر.ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۲۰۰-۲۰۱؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از دیدگاه فریقین (کتاب)|عصمت از دیدگاه فریقین]]، ص۱۳۲-۱۳۳.</ref>. | {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>. منظور از جمله {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} [[امر]] به بودن با [[راستگویان]] است. آنچه لازم است [[راستگویی]] و [[پرهیز]] از [[دروغگویی]] است، اما بودن با راستگویان یکی از [[واجبات]] [[شرعی]] نیست؛ در حالی که بودن با [[صادقان]] در [[آیه]] مورد امر قرار گرفته است و امر برای [[وجوب]] است و وقوع جملۀ {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} در [[سیاق]] {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ}} که امر به [[تقوای الهی]] بوده و بیتردید برای وجوب است، وجوب را بیشتر تأکید میکند. با توجه به گستره مفهوم [[صدق]] که علاوه بر [[سخن]] و [[کلام]]، [[اخلاق]] و [[رفتار]] و [[کردار]] را نیز فرا میگیرد و با توجه به [[واجب]] بودن [[همراهی با صادقان]]، نتیجه میگیریم که منظور از بودن و همراهی با صادقان، [[همراهی]] و [[معیت]] [[جسمانی]] نیست، بلکه [[پیروی]] در [[فکر و عقیده]] است و [[صادق]] به قول مطلق کسی است که از هر جهت راست و درست باشد و در [[اندیشه]]، [[گفتار]]، کردار و اخلاقش کوچکترین [[کژی]] و [[انحراف]] وجود نداشته باشد. چنین کسی جز [[معصوم]] نخواهد بود<ref>ر. ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۲۰۰-۲۰۱؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از دیدگاه فریقین (کتاب)|عصمت از دیدگاه فریقین]]، ص۱۳۲-۱۳۳.</ref>. | ||
====[[آیه تطهیر]]==== | ==== [[آیه تطهیر]] ==== | ||
{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت | {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. این آیه به روشنی بر [[عصمت]] [[دلالت]] دارد. مراد از [[اهل بیت]] در این آیه، فقط [[پیامبر]] {{صل}}، [[امیر المؤمنین]]، [[صدیقه]] [[طاهره]] و [[حسنین]] {{عم}} هستند. | ||
[[وجه]] دلالت آیه بر عصمت: «انما» بر [[حصر]] دلالت کرده و مراد از «یرید الله» [[اراده تکوینی]] [[خداوند]] است؛ زیرا اگر منظور [[اراده تشریعی]] باشد، باید عموم [[مکلفان]]، مخاطب این [[اراده]] باشند و حال آنکه خدواند در این آیه از ارادۀ خویش بر [[پاک]] ساختن اشخاص معین و محدودی [[خبر]] میدهد که اهل بیت{{عم}} باشند. از طرفی، اراده تکوینی به فعل و ترک دیگری ربطی ندارد و مربوط به اراده کننده است و اراده تشریعی است که انجام یا ترک آن به خواستۀ دیگری وابسته است. بنابراین واژۀ «اراده» متعلق به خداوند است و اوست که [[طهارت اهل بیت]]{{عم}} را [[اراده]] فرموده و آنها را [[طاهر]] قرار داده است، نه اینکه از [[اهل بیت]]{{عم}} خواسته که طاهر باشند. [[دلیل]] دیگر [[اراده تکوینی]] [[آیه]]، [[دلالت]] آیه بر [[عصمت اهل بیت]]{{عم}} است؛ چراکه [[عصمت اکتسابی]] نیست و به [[لطف]] و [[فضل]] [[پروردگار]] است<ref>ر.ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از دیدگاه فریقین (کتاب)|عصمت از دیدگاه فریقین]]، ص۱۳۷-۱۳۹.</ref>. بر این اساس تحقق [[ارادۀ خداوند]] بر [[طهارت]] و [[پاکیزگی]]، ویژۀ [[خاندان پیامبر]]{{صل}} و برکناری آنان از آلودگیها و پلیدیهاست و این همان [[مصونیت]] [[الهی]] و [[عصمت]] آن [[انسانهای برگزیده]] اس.<ref>ر.ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۲۲۰.</ref>. | [[وجه]] دلالت آیه بر عصمت: «انما» بر [[حصر]] دلالت کرده و مراد از «یرید الله» [[اراده تکوینی]] [[خداوند]] است؛ زیرا اگر منظور [[اراده تشریعی]] باشد، باید عموم [[مکلفان]]، مخاطب این [[اراده]] باشند و حال آنکه خدواند در این آیه از ارادۀ خویش بر [[پاک]] ساختن اشخاص معین و محدودی [[خبر]] میدهد که اهل بیت {{عم}} باشند. از طرفی، اراده تکوینی به فعل و ترک دیگری ربطی ندارد و مربوط به اراده کننده است و اراده تشریعی است که انجام یا ترک آن به خواستۀ دیگری وابسته است. بنابراین واژۀ «اراده» متعلق به خداوند است و اوست که [[طهارت اهل بیت]] {{عم}} را [[اراده]] فرموده و آنها را [[طاهر]] قرار داده است، نه اینکه از [[اهل بیت]] {{عم}} خواسته که طاهر باشند. [[دلیل]] دیگر [[اراده تکوینی]] [[آیه]]، [[دلالت]] آیه بر [[عصمت اهل بیت]] {{عم}} است؛ چراکه [[عصمت اکتسابی]] نیست و به [[لطف]] و [[فضل]] [[پروردگار]] است<ref>ر. ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از دیدگاه فریقین (کتاب)|عصمت از دیدگاه فریقین]]، ص۱۳۷-۱۳۹.</ref>. بر این اساس تحقق [[ارادۀ خداوند]] بر [[طهارت]] و [[پاکیزگی]]، ویژۀ [[خاندان پیامبر]] {{صل}} و برکناری آنان از آلودگیها و پلیدیهاست و این همان [[مصونیت]] [[الهی]] و [[عصمت]] آن [[انسانهای برگزیده]] اس.<ref>ر. ک: [[غلام رضا کاردان|کاردان، غلام رضا]]، [[امامت و عصمت امامان در قرآن (کتاب)|امامت و عصمت امامان در قرآن]]، ص۲۲۰.</ref>. | ||
===[[علم]]=== | === [[علم]] === | ||
[[امام]] علاوه بر عصمت، باید [[عالم]] به [[حقیقت]] [[شریعت]] و نیز هر چه را که [[امت]] در جهت [[کمال]] به آن محتاج است باشد. در برخی [[آیات الهی]] به نکاتی پیرامون علم برمیخوریم که به جایگاه علم در مسئله [[زمامداری]] اشاره دارد. این علم و [[آگاهی]] به دو محور [[مکتب]] و [[آیین]] و شیوۀ مدیرت و [[رهبری]]، باز میگردد<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۱۷۴.</ref>. از طرفی چون امام از سوی [[خداوند]] [[مأمور]] [[هدایت]] [[انسانها]] به سوی خداوند هستند، باید از علم [[خطا]] ناپذیر الهی برخوردار باشد، در این صورت [[جعل امامت]] با [[نقض غرض]] مواجه خواهد شد. | [[امام]] علاوه بر عصمت، باید [[عالم]] به [[حقیقت]] [[شریعت]] و نیز هر چه را که [[امت]] در جهت [[کمال]] به آن محتاج است باشد. در برخی [[آیات الهی]] به نکاتی پیرامون علم برمیخوریم که به جایگاه علم در مسئله [[زمامداری]] اشاره دارد. این علم و [[آگاهی]] به دو محور [[مکتب]] و [[آیین]] و شیوۀ مدیرت و [[رهبری]]، باز میگردد<ref>ر. ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۱۷۴.</ref>. از طرفی چون امام از سوی [[خداوند]] [[مأمور]] [[هدایت]] [[انسانها]] به سوی خداوند هستند، باید از علم [[خطا]] ناپذیر الهی برخوردار باشد، در این صورت [[جعل امامت]] با [[نقض غرض]] مواجه خواهد شد. | ||
[[قرآن کریم]] راجع به [[پیامبران الهی]]، با تأکید بر اینکه ایشان هدایتگرانند میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>، در این آیه پس از تأکید بر [[هدایتگری]] [[پیامبران]]، از مسئلۀ [[وحی]] [[سخن]] به میان آمده است که بر غیر اکتسابی بودن علم ایشان دلالت دارد. | [[قرآن کریم]] راجع به [[پیامبران الهی]]، با تأکید بر اینکه ایشان هدایتگرانند میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>، در این آیه پس از تأکید بر [[هدایتگری]] [[پیامبران]]، از مسئلۀ [[وحی]] [[سخن]] به میان آمده است که بر غیر اکتسابی بودن علم ایشان دلالت دارد. | ||
همچنین راجع به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى}}<ref>«که همنشین شما گمراه و بیراه نیست و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است» سوره نجم، آیه ۲ ـ ۵.</ref> و در آیهای دیگر میفرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی | همچنین راجع به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى}}<ref>«که همنشین شما گمراه و بیراه نیست و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است» سوره نجم، آیه ۲ ـ ۵.</ref> و در آیهای دیگر میفرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. همچنین درباره [[حضرت یوسف]] میفرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و البته او از دانشی برخوردار بود که بدو آموخته بودیم اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره یوسف، آیه ۶۸.</ref><ref>ر. ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۲۴۱-۲۴۳.</ref> | ||
====[[دلیل قرآنی]] بر [[علم امام]]==== | ==== [[دلیل قرآنی]] بر [[علم امام]] ==== | ||
{{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ}}<ref>«و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید گفتند: پاکا که تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموختهای، نداریم، بیگمان تویی که دانای فرزانهای فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نامهای اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمانها و زمین را میدانم و از آنچه آشکار میکنید و پوشیده میداشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۱ ـ ۳۳.</ref>، [[خداوند]] برای [[اولویت]] داشتن [[حضرت آدم]]{{ع}} به [[مقام خلافت الهی]]، بحث [[علم]] را مطرح میکند<ref>ر.ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۲۷۵.</ref>. | {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ}}<ref>«و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید گفتند: پاکا که تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموختهای، نداریم، بیگمان تویی که دانای فرزانهای فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نامهای اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمانها و زمین را میدانم و از آنچه آشکار میکنید و پوشیده میداشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۱ ـ ۳۳.</ref>، [[خداوند]] برای [[اولویت]] داشتن [[حضرت آدم]] {{ع}} به [[مقام خلافت الهی]]، بحث [[علم]] را مطرح میکند<ref>ر. ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۲۷۵.</ref>. | ||
این مطلب از [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش میپردازد از جهان واپسین میهراسد و به بخشایش پروردگارش امید میبرد؟ بگو: آیا آنان که میدانند با آنها که نمیدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند» سوره زمر، آیه ۹.</ref> به دست میآید؛ زیرا [[دانایی]] به عنوان یک [[فضیلت]] و ملاک [[برتری]] افراد بر یکدیگر به شمار آمده است<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص۶۸.</ref>. | این مطلب از [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش میپردازد از جهان واپسین میهراسد و به بخشایش پروردگارش امید میبرد؟ بگو: آیا آنان که میدانند با آنها که نمیدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند» سوره زمر، آیه ۹.</ref> به دست میآید؛ زیرا [[دانایی]] به عنوان یک [[فضیلت]] و ملاک [[برتری]] افراد بر یکدیگر به شمار آمده است<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص۶۸.</ref>. | ||
[[حجج الهی]] و [[امامان]]{{ع}} به [[اعمال]] و [[افعال]] ما علم دارند، چنانچه [[قرآن]] این [[حقیقت]] را بیان میفرماید: {{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام میدادهاید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.</ref>. ممکن است «یری» در [[آیه شریفه]] به معنی «علم» باشد، چنانکه بسیار در این معنی به [[کار]] می-[[رود]]. یعنی [[خدا]] و رسولش و [[مؤمنین]] به اعمال شما علم و [[معرفت]] دارند. آیه شریفه به خوبی [[دلالت]] دارد که دیدن و یا علم و معرفت مؤمنین مانند [[علم خداوند]] است، هرچند عنایتی از سوی خداوند است. اما اینکه مراد از [[مؤمنین]] چه کسانی هستند؟ [[روایات]] ذیل [[آیه شریفه]] مصداق آنها را [[ائمه]]{{عم}} معرفی میکند<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلوات الله علیهم، باب عرض الأعمال علی الأئمة الأحیاء و الأموات، ج۱، ص۴۲۷، ح۱.</ref><ref>ر.ک: [[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، [[علم امام (کتاب)|علم امام]]، ص۵۱۳.</ref> | [[حجج الهی]] و [[امامان]] {{ع}} به [[اعمال]] و [[افعال]] ما علم دارند، چنانچه [[قرآن]] این [[حقیقت]] را بیان میفرماید: {{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام میدادهاید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.</ref>. ممکن است «یری» در [[آیه شریفه]] به معنی «علم» باشد، چنانکه بسیار در این معنی به [[کار]] می-[[رود]]. یعنی [[خدا]] و رسولش و [[مؤمنین]] به اعمال شما علم و [[معرفت]] دارند. آیه شریفه به خوبی [[دلالت]] دارد که دیدن و یا علم و معرفت مؤمنین مانند [[علم خداوند]] است، هرچند عنایتی از سوی خداوند است. اما اینکه مراد از [[مؤمنین]] چه کسانی هستند؟ [[روایات]] ذیل [[آیه شریفه]] مصداق آنها را [[ائمه]] {{عم}} معرفی میکند<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلوات الله علیهم، باب عرض الأعمال علی الأئمة الأحیاء و الأموات، ج۱، ص۴۲۷، ح۱.</ref><ref>ر. ک: [[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، [[علم امام (کتاب)|علم امام]]، ص۵۱۳.</ref> | ||
در آیهای دیگر میفرماید: {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}}<ref>«اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش دادهاند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.</ref> که {{متن قرآن|الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}} [[اهل بیت]]{{عم}} هستند. در روایتی [[امام باقر]]{{ع}} به [[ابوبصیر]] فرمود: "مقصود از [[آیات بینات]] همین الفاظ [[قرآن]] نیست که مابین دو جلد قرآن است، بلکه [[حقایق]] [[علمی]] قرآن و [[اسرار]] آن است، و این [[علم]] منحصر به ما أئمه است"<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ اللَّهِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا قَالَ بَیْنَ دَفَّتَیِ الْمُصْحَفِ قُلْتُ مَنْ هُمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ مَنْ عَسَی أَنْ یَکُونُوا غَیْرَنَا}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۱۴.</ref>. | در آیهای دیگر میفرماید: {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}}<ref>«اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش دادهاند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.</ref> که {{متن قرآن|الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}} [[اهل بیت]] {{عم}} هستند. در روایتی [[امام باقر]] {{ع}} به [[ابوبصیر]] فرمود: "مقصود از [[آیات بینات]] همین الفاظ [[قرآن]] نیست که مابین دو جلد قرآن است، بلکه [[حقایق]] [[علمی]] قرآن و [[اسرار]] آن است، و این [[علم]] منحصر به ما أئمه است"<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ اللَّهِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا قَالَ بَیْنَ دَفَّتَیِ الْمُصْحَفِ قُلْتُ مَنْ هُمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ مَنْ عَسَی أَنْ یَکُونُوا غَیْرَنَا}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۱۴.</ref>. | ||
===[[افضلیت]]=== | === [[افضلیت]] === | ||
بحث افضلیت در باب [[امامت]] در دو مورد مطرح میشود؛ یکی در باب [[امامت عامّه]] و دیگری در باب امامت خاصّه. در امامت عامّه آنجا که از صفات و [[ویژگیهای امام]] بحث میشود، از افضلیت به عنوان یکی از بایستگیهای [[امام]] [[سخن]] به میان میآید. [[متکلمان امامیه]]، افضلیت را یکی از شرایط مهم امام میدانند<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۱۸۷.</ref>. | بحث افضلیت در باب [[امامت]] در دو مورد مطرح میشود؛ یکی در باب [[امامت عامّه]] و دیگری در باب امامت خاصّه. در امامت عامّه آنجا که از صفات و [[ویژگیهای امام]] بحث میشود، از افضلیت به عنوان یکی از بایستگیهای [[امام]] [[سخن]] به میان میآید. [[متکلمان امامیه]]، افضلیت را یکی از شرایط مهم امام میدانند<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۱۸۷.</ref>. | ||
از جمله [[دلایل]] قرآنیِ [[لزوم افضلیت امام]] بر دیگران، آیۀ شریفۀ {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان | از جمله [[دلایل]] قرآنیِ [[لزوم افضلیت امام]] بر دیگران، آیۀ شریفۀ {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref> است. در این [[آیه کریمه]] درباره [[هدایت]]، دو گزینه با یکدیگر مقایسه شده اند: گزینه اول مربوط به کسی است که خود از هدایت برخوردار است و به [[هدایتگری]] دیگران نیاز ندارد، بلکه دیگران را به [[حق]] هدایت میکند؛ یعنی از [[هدایت ویژه]] [[الهی]] برخوردار است. دیگری کسی است که [[هدایتگر]] به حق نیست مگر آنکه دیگران او را هدایت کنند. بنابراین، دو گزینه یاد شده در اینکه از [[هدایت]] بهره مند هستند و نقش [[هدایتگری]] دارند یکسانند، [[ولی]] در اینکه در بهرهمندی از هدایت به هدایتگری دیگران نیاز دارند یا از [[هدایت ویژه]] [[الهی]] برخوردارند و نیازی به هدایت دیگران ندارند، متفاوت هستند. | ||
از این دو گزینه، گزینه نخست بر دوم [[برتری]] دارد و [[خرد]] و [[وجدان]] [[انسانی]] آن را میپسندد. جمله {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}} بیانگر این مطلب است؛ یعنی اگر جز این [[داوری]] شود، برخلاف [[حکم]] خرد و وجدان است، طبعا چنین داوری مورد پسند [[خداوند]] که [[آفریدگار]] خرد و وجدان است نخواهد بود<ref>این استدلال در سخنان برخی از متکلمان امامیه آمده است؛ علامه حلّی در آثار کلامی گوناگون خویش آن را یادآور شده است. در کتاب نهج المسترشدین آمده است: «امام باید بر مردم تحت رهبری خود برتری داشته باشد؛ زیرا تقدیم مفضول بر فاضل قبیح است. به دلیل کلام خداوند متعال که فرموده است: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}.</ref>. هرچند [[امام]] آورندۀ [[شریعت]] نیست، ولی [[مسئولیت]] [[حفظ دین]] و رعایت [[مصالح مادی و معنوی]] [[امت اسلامی]] را بر عهده دارد، بنابراین در این زمینه او [[هدایتگر]] [[مردم]] است. در نتیجه مصداق روشن [[آیه]] «إفمن یهدی إلی الحق أحق أین یتبع.».. خواهد بود و این عبارت درباره فردی است که از هدایت افاضی و ذاتی برخوردار است و دیگران را به [[حق]] هدایت میکند. بنابراین [[آیه کریمه]] [[پیروی از معصوم]] [[عالم]] را بر غیر آن مقدم میشمارد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۰۰-۲۰۳.</ref>. | از این دو گزینه، گزینه نخست بر دوم [[برتری]] دارد و [[خرد]] و [[وجدان]] [[انسانی]] آن را میپسندد. جمله {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}} بیانگر این مطلب است؛ یعنی اگر جز این [[داوری]] شود، برخلاف [[حکم]] خرد و وجدان است، طبعا چنین داوری مورد پسند [[خداوند]] که [[آفریدگار]] خرد و وجدان است نخواهد بود<ref>این استدلال در سخنان برخی از متکلمان امامیه آمده است؛ علامه حلّی در آثار کلامی گوناگون خویش آن را یادآور شده است. در کتاب نهج المسترشدین آمده است: «امام باید بر مردم تحت رهبری خود برتری داشته باشد؛ زیرا تقدیم مفضول بر فاضل قبیح است. به دلیل کلام خداوند متعال که فرموده است: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}.</ref>. هرچند [[امام]] آورندۀ [[شریعت]] نیست، ولی [[مسئولیت]] [[حفظ دین]] و رعایت [[مصالح مادی و معنوی]] [[امت اسلامی]] را بر عهده دارد، بنابراین در این زمینه او [[هدایتگر]] [[مردم]] است. در نتیجه مصداق روشن [[آیه]] «إفمن یهدی إلی الحق أحق أین یتبع.».. خواهد بود و این عبارت درباره فردی است که از هدایت افاضی و ذاتی برخوردار است و دیگران را به [[حق]] هدایت میکند. بنابراین [[آیه کریمه]] [[پیروی از معصوم]] [[عالم]] را بر غیر آن مقدم میشمارد<ref>ر. ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۰۰-۲۰۳.</ref>. | ||
==[[راههای تعیین امام]]== | == [[راههای تعیین امام]] == | ||
یکی از بحثهای اصلی [[امامت]]، [[راه تعیین امام]] است. بدین معنی فردی که صلاحیت برای امامت دارد، تحقق عینی و اجرایی شدن این [[مقام]] برای او به عامل دیگری نیازمند است که [[متکلمان]] از آن با «[[طریق ثبوت امامت]]» یا «[[طریق تعیین امام]]» تعبیر کردهاند<ref>ر.ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۳۵۸.</ref>. | یکی از بحثهای اصلی [[امامت]]، [[راه تعیین امام]] است. بدین معنی فردی که صلاحیت برای امامت دارد، تحقق عینی و اجرایی شدن این [[مقام]] برای او به عامل دیگری نیازمند است که [[متکلمان]] از آن با «[[طریق ثبوت امامت]]» یا «[[طریق تعیین امام]]» تعبیر کردهاند<ref>ر. ک: [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[درسنامه کلیات امامت (کتاب)|درسنامه کلیات امامت]]، ص۳۵۸.</ref>. | ||
[[امامت حق]] دو گونه است: [[امامت بالاصاله]] که برای [[پیامبران]] [[جعل الهی|جعل]] میشود و [[امامت بالاستخلاف]] که در آن از امامت [[جانشینان انبیا]] ([[امامان]]) [[سخن]] به میان میآید. بر اساس [[آیات قرآن]]، تنها راه تعیین امام، جعل، [[نصب]] و [[نص الهی]] است. این [[حقیقت]] را از [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم». سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> میتوان استفاده کرد. [[مقام امامت]]، یعنی همان [[پیشوایی]] بر [[مردم]]، تنها با [[جعل الهی]] به کسی داده میشود. چنانکه وقتی [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} خواستار اعطای این مقام به [[فرزندان]] خود شدند، [[خداوند متعال]] درخواست ایشان را به طور مشروط پذیرفتند<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۱۰.</ref>. | [[امامت حق]] دو گونه است: [[امامت بالاصاله]] که برای [[پیامبران]] [[جعل الهی|جعل]] میشود و [[امامت بالاستخلاف]] که در آن از امامت [[جانشینان انبیا]] ([[امامان]]) [[سخن]] به میان میآید. بر اساس [[آیات قرآن]]، تنها راه تعیین امام، جعل، [[نصب]] و [[نص الهی]] است. این [[حقیقت]] را از [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم». سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> میتوان استفاده کرد. [[مقام امامت]]، یعنی همان [[پیشوایی]] بر [[مردم]]، تنها با [[جعل الهی]] به کسی داده میشود. چنانکه وقتی [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} خواستار اعطای این مقام به [[فرزندان]] خود شدند، [[خداوند متعال]] درخواست ایشان را به طور مشروط پذیرفتند<ref>ر. ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۱۰.</ref>. | ||
همچنین از آیه {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا}}<ref>«و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار هارون برادرم را پشتم را به او استوار دار و او را در کارم شریک ساز تا تو را بسیار به پاکی بستاییم» سوره طه، آیه ۲۹ ـ ۳۳.</ref> نیز [[لزوم]] تعیین امام توسط [[خداوند]] و بدون دخالت هر بشری حتی اگر [[انبیاء الهی]] باشند، استفاده میشود. با مراجعه به آیات قرآن پی میبریم که [[سنت الهی]] بر این قرار گرفته که [[اوصیاء]] [[انبیاء]] را به معنای عام آن، که مرادف با [[حجت خدا]] بوده و شامل [[نبی]]، [[امام]] و [[وصی]] میشود از [[ذریه]] آنان قرار دهد. پس ذریه انبیاء و [[اهل بیت]] آنان مورد توجه خاص و [[عنایت ویژه]] [[الهی]] بودهاند و قابلیت [[مقام نبوت]] و [[امامت]] و [[وصایت]] را داشتهاند. بنابراین [[سنت]] [[خداوند]] [[انتخاب]] [[اوصیاء]] [[انبیاء]] از [[ذریه]] [[پاک]] و [[طاهر]] آنان را سنت خویش قرار داده و این امر به [[اراده]] و [[مشیت الهی]] انجام میپذیرد<ref>ر.ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۴۶-۱۵۰.</ref>. از جمله مسئله [[وزارت]] و [[همکاری]] در امر [[رسالت]] و [[هدایت]] به سوی خداوند، در [[قرآن]] دو مرتبه و در جریان [[حضرت موسی]]{{ع}} به کار رفته است<ref>مظفری، حیدر، امامت و واژگان مرتبط، ص۵۸۲-۵۸۶.</ref>. در [[آیات]] فوق حضرت موسی{{ع}} برای انجام بهتر رسالت و هدایت از خداوند درخواست میکند برای وی وزیری در کارش قرار دهد. از اینکه حضرت موسی{{ع}} از خداوند چنین درخواستی میکند میتوان نتیجه گرفت که [[راه تعیین امام]] [[هدایتگر]] فقط [[نص]] و [[نصب الهی]] است. | همچنین از آیه {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا}}<ref>«و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار هارون برادرم را پشتم را به او استوار دار و او را در کارم شریک ساز تا تو را بسیار به پاکی بستاییم» سوره طه، آیه ۲۹ ـ ۳۳.</ref> نیز [[لزوم]] تعیین امام توسط [[خداوند]] و بدون دخالت هر بشری حتی اگر [[انبیاء الهی]] باشند، استفاده میشود. با مراجعه به آیات قرآن پی میبریم که [[سنت الهی]] بر این قرار گرفته که [[اوصیاء]] [[انبیاء]] را به معنای عام آن، که مرادف با [[حجت خدا]] بوده و شامل [[نبی]]، [[امام]] و [[وصی]] میشود از [[ذریه]] آنان قرار دهد. پس ذریه انبیاء و [[اهل بیت]] آنان مورد توجه خاص و [[عنایت ویژه]] [[الهی]] بودهاند و قابلیت [[مقام نبوت]] و [[امامت]] و [[وصایت]] را داشتهاند. بنابراین [[سنت]] [[خداوند]] [[انتخاب]] [[اوصیاء]] [[انبیاء]] از [[ذریه]] [[پاک]] و [[طاهر]] آنان را سنت خویش قرار داده و این امر به [[اراده]] و [[مشیت الهی]] انجام میپذیرد<ref>ر. ک: [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۱۴۶-۱۵۰.</ref>. از جمله مسئله [[وزارت]] و [[همکاری]] در امر [[رسالت]] و [[هدایت]] به سوی خداوند، در [[قرآن]] دو مرتبه و در جریان [[حضرت موسی]] {{ع}} به کار رفته است<ref>مظفری، حیدر، امامت و واژگان مرتبط، ص۵۸۲-۵۸۶.</ref>. در [[آیات]] فوق حضرت موسی {{ع}} برای انجام بهتر رسالت و هدایت از خداوند درخواست میکند برای وی وزیری در کارش قرار دهد. از اینکه حضرت موسی {{ع}} از خداوند چنین درخواستی میکند میتوان نتیجه گرفت که [[راه تعیین امام]] [[هدایتگر]] فقط [[نص]] و [[نصب الهی]] است. | ||
آیۀ دیگری که به [[صراحت]] راه تعیین امام را منحصر به اراده و [[مشیت]] و [[جعل خداوند متعال]] میداند [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه 30.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> است. از کاربرد واژه [[خلیفه]] در قرآن به دست میآید که خداوند انسان را خلیفه و [[جانشین]] خود در روی [[زمین]] قرار داده است، پس بین امامت و [[خلافت]] رابطه وجود دارد. از آیات فوق استفاده میشود سنت جعل [[خلیفه روی زمین]] قانونی مستمر و همیشگی بوده است و نمیتوان عصری را [[تصور]] کرد که خالی از خلیفه باشد<ref>ملا صدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص۳۰۸؛ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ص۳۶۷.</ref>. اگر لازم باشد در هر عصری دست کم یک نفر چنین مقامی داشته باشد، لازم است نزدیکی را به [[هدف آفرینش]]، یعنی [[عبودیت]]<ref>{{متن قرآن|مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>، داشته، در نتیجه [[برترین انسانها]] باشد و گذشت که «برترین انسانها» همان تعبیری است که [[شیعه]] برای «[[امام]]» به کار میبرد. [[خداوند]] هم [[تعیین خلیفه]] و امام را به خودش نسبت داده و احدی در این مسئله با او [[شریک]] نیست، حتی [[پیامبران الهی]]<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۳۶-۱۵۵.</ref>. | آیۀ دیگری که به [[صراحت]] راه تعیین امام را منحصر به اراده و [[مشیت]] و [[جعل خداوند متعال]] میداند [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه 30.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> است. از کاربرد واژه [[خلیفه]] در قرآن به دست میآید که خداوند انسان را خلیفه و [[جانشین]] خود در روی [[زمین]] قرار داده است، پس بین امامت و [[خلافت]] رابطه وجود دارد. از آیات فوق استفاده میشود سنت جعل [[خلیفه روی زمین]] قانونی مستمر و همیشگی بوده است و نمیتوان عصری را [[تصور]] کرد که خالی از خلیفه باشد<ref>ملا صدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج ۲، ص۳۰۸؛ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، ص۳۶۷.</ref>. اگر لازم باشد در هر عصری دست کم یک نفر چنین مقامی داشته باشد، لازم است نزدیکی را به [[هدف آفرینش]]، یعنی [[عبودیت]]<ref>{{متن قرآن|مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>، داشته، در نتیجه [[برترین انسانها]] باشد و گذشت که «برترین انسانها» همان تعبیری است که [[شیعه]] برای «[[امام]]» به کار میبرد. [[خداوند]] هم [[تعیین خلیفه]] و امام را به خودش نسبت داده و احدی در این مسئله با او [[شریک]] نیست، حتی [[پیامبران الهی]]<ref>ر. ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۱۳۶-۱۵۵.</ref>. | ||
== بررسی معانی [[امامت]] با توجه به آیه عهد == | == بررسی معانی [[امامت]] با توجه به آیه عهد == | ||
خط ۲۴۸: | خط ۲۴۸: | ||
با روشن شدن این مطلب، میگوییم: در این [[آیه]] قرینههای روشنی وجود دارد که نشان میدهد [[امامت]] در اینجا منصبی قانونی است و تنها یک ویژگی [[اخلاقی]] [[تکوینی]] نیست. از جمله: | با روشن شدن این مطلب، میگوییم: در این [[آیه]] قرینههای روشنی وجود دارد که نشان میدهد [[امامت]] در اینجا منصبی قانونی است و تنها یک ویژگی [[اخلاقی]] [[تکوینی]] نیست. از جمله: | ||
#تعبیر از [[امامت]] به “عهد”؛ این تعبیر به صراحت بیان میکند که [[امامت]] نه ویژگی [[تکوینی]] بیرونی، بلکه منصبی اعتباری و قانونی است که [[خداوند]] [[عهد]] و [[پیمان]] بر آن را به هر کس بخواهد عطا میکند. | # تعبیر از [[امامت]] به “عهد”؛ این تعبیر به صراحت بیان میکند که [[امامت]] نه ویژگی [[تکوینی]] بیرونی، بلکه منصبی اعتباری و قانونی است که [[خداوند]] [[عهد]] و [[پیمان]] بر آن را به هر کس بخواهد عطا میکند. | ||
# [[نفی]] [[امامت]] از [[ظالمان]]؛ زیرا کمال [[اخلاقی]] و الگوگری [[معنوی]]، اساساً و به خودی خود از [[ظالمان]]، [[نفی]] شده است و اگر مقصود از عبارت {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} چنین معنایی میبود، تحصیل حاصل بوده، بیان آن از سوی حکیمی [[فصیح]] و [[بلیغ]]، [[زشت]] و نارواست؛ چرا که [[ظالم]] از پایه، ویژگی الگوگری [[اخلاقی]] را ندارد و نیازی نیست که [[خداوند متعال]] با این سخن آن را [[نفی]] کند: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۷۰-۱۷۱.</ref>. | # [[نفی]] [[امامت]] از [[ظالمان]]؛ زیرا کمال [[اخلاقی]] و الگوگری [[معنوی]]، اساساً و به خودی خود از [[ظالمان]]، [[نفی]] شده است و اگر مقصود از عبارت {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} چنین معنایی میبود، تحصیل حاصل بوده، بیان آن از سوی حکیمی [[فصیح]] و [[بلیغ]]، [[زشت]] و نارواست؛ چرا که [[ظالم]] از پایه، ویژگی الگوگری [[اخلاقی]] را ندارد و نیازی نیست که [[خداوند متعال]] با این سخن آن را [[نفی]] کند: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۷۰-۱۷۱.</ref>. | ||
خط ۲۶۱: | خط ۲۶۱: | ||
'''معنای چهارم:''' [[رهبری]] شامل [[پیشوایی]] در [[سیاست]] و [[حکومت]]. با [[اثبات]] بطلان دیگر معانی، این تنها معنای ممکنی است که میتوان از مجموع معانی بیان شده برای واژۀ [[امامت]] در این [[آیه]] فرض کرد؛ معنایی که ظاهر [[آیه]] و قرینههای پرشماری که برخی از آنها را پیش از این بیان کردیم نیز بر آن دلالت میکنند. | '''معنای چهارم:''' [[رهبری]] شامل [[پیشوایی]] در [[سیاست]] و [[حکومت]]. با [[اثبات]] بطلان دیگر معانی، این تنها معنای ممکنی است که میتوان از مجموع معانی بیان شده برای واژۀ [[امامت]] در این [[آیه]] فرض کرد؛ معنایی که ظاهر [[آیه]] و قرینههای پرشماری که برخی از آنها را پیش از این بیان کردیم نیز بر آن دلالت میکنند. | ||
از آنچه گفتیم روشن شد که عبارت {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} دلالت دارد که [[منصب]] [[ریاست]] و [[رهبری سیاسی]] برای [[ابراهیم]]{{ع}} قرار داده شده است و این دلالت به اندازهای روشن است که جایی برای [[شک و تردید]] باقی نمیگذارد<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۷۶.</ref>. | از آنچه گفتیم روشن شد که عبارت {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} دلالت دارد که [[منصب]] [[ریاست]] و [[رهبری سیاسی]] برای [[ابراهیم]] {{ع}} قرار داده شده است و این دلالت به اندازهای روشن است که جایی برای [[شک و تردید]] باقی نمیگذارد<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۱۷۶.</ref>. | ||
== [[امامت]] عهدی الهی == | == [[امامت]] عهدی الهی == | ||
ممکن است این سوال پیش بیاید که امامت عهد الهی و از طرف خداوند است یا امری بشری است به دست مردم، با توجه به مطالبی که در ادامه بحث می آید پاسخ این پرسش روشن می شود. | ممکن است این سوال پیش بیاید که امامت عهد الهی و از طرف خداوند است یا امری بشری است به دست مردم، با توجه به مطالبی که در ادامه بحث می آید پاسخ این پرسش روشن می شود. | ||
از [[رسول خدا]]{{صل}} به دور است که در [[رفتار]] یا گفتار خود از سر [[هوی و هوس]] کاری کند یا سخنی بگوید. و این همان است که [[خداوند متعال]] درباره آن فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید * آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>. | از [[رسول خدا]] {{صل}} به دور است که در [[رفتار]] یا گفتار خود از سر [[هوی و هوس]] کاری کند یا سخنی بگوید. و این همان است که [[خداوند متعال]] درباره آن فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید * آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>. | ||
و نیز فرموده است: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو: اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید، تا خدا [نیز] شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>. | و نیز فرموده است: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو: اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید، تا خدا [نیز] شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>. | ||
خط ۲۸۰: | خط ۲۸۰: | ||
[[نقل]] نیز این [[حقیقت]] را [[تأیید]] میکند. بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]] [[شریف]] تصریح دارند که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است، نه گزینشی بشری. ما در اینجا تنها به بیان شماری از [[آیات]] [[قرآن مجید]] که حاکی از این حقیقتاند بسنده میکنیم<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۴۶-۴۷.</ref>: | [[نقل]] نیز این [[حقیقت]] را [[تأیید]] میکند. بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]] [[شریف]] تصریح دارند که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است، نه گزینشی بشری. ما در اینجا تنها به بیان شماری از [[آیات]] [[قرآن مجید]] که حاکی از این حقیقتاند بسنده میکنیم<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۴۶-۴۷.</ref>: | ||
===[[نصّ]] اول=== | === [[نصّ]] اول === | ||
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«[به یاد آورید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهدۀ این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم ابراهیم عرض کرد: از دودمان من [نیز امامانی قرار بده] خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. | {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«[به یاد آورید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهدۀ این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم ابراهیم عرض کرد: از دودمان من [نیز امامانی قرار بده] خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. | ||
خط ۲۸۶: | خط ۲۸۶: | ||
# [[امامت]] زمانی برای [[حضرت ابراهیم]] ـ [[سلام]] [[خدا]] بر [[پیامبر]] ما و خاندانش و بر [[ابراهیم]] باد ـ قرار داده شد که [[پیامبر]] بود. قرینۀ این سخن آن است که او این [[مقام]] را برای فرزندانش نیز خواست و این خود [[گواهی]] است بر آنکه وی در زمان این درخواست و [[جعل امامت]] برای او، فرزندانی داشته است و میدانیم که [[ابراهیم]] در [[پیری]] و پس از آنکه دورهای دراز از پیامبریش را گذرانده بود، صاحب [[فرزند]] شد. | # [[امامت]] زمانی برای [[حضرت ابراهیم]] ـ [[سلام]] [[خدا]] بر [[پیامبر]] ما و خاندانش و بر [[ابراهیم]] باد ـ قرار داده شد که [[پیامبر]] بود. قرینۀ این سخن آن است که او این [[مقام]] را برای فرزندانش نیز خواست و این خود [[گواهی]] است بر آنکه وی در زمان این درخواست و [[جعل امامت]] برای او، فرزندانی داشته است و میدانیم که [[ابراهیم]] در [[پیری]] و پس از آنکه دورهای دراز از پیامبریش را گذرانده بود، صاحب [[فرزند]] شد. | ||
# [[امامت]] در این آیۀ [[شریف]] تنها به معنای [[اقتدا]] به [[هدایت]] و [[پیروی]] از [[رفتار]] [[حضرت ابراهیم]] نیست. بلکه به معنای [[رهبری اجتماعی]] و [[حکومت]] است؛ زیرا [[امامت]] به معنای [[اقتدا]] و [[پیروی]]، پیش از آن نیز با همان [[مقام]] [[پیامبری]] برای او ثابت بود؛ چرا که باید به [[هدایت]] هر [[پیامبری]]، حتی اگر [[امام]] هم نباشد، [[اقتدا]] کرد و از رفتارش [[پیروی]] نمود؛ بنابراین [[آیه شریف]] دلالت بر آن دارد که [[خداوند متعال]] [[منصب]] [[رهبری اجتماعی]] و [[حکومت]] را به [[ابراهیم]] داده است. | # [[امامت]] در این آیۀ [[شریف]] تنها به معنای [[اقتدا]] به [[هدایت]] و [[پیروی]] از [[رفتار]] [[حضرت ابراهیم]] نیست. بلکه به معنای [[رهبری اجتماعی]] و [[حکومت]] است؛ زیرا [[امامت]] به معنای [[اقتدا]] و [[پیروی]]، پیش از آن نیز با همان [[مقام]] [[پیامبری]] برای او ثابت بود؛ چرا که باید به [[هدایت]] هر [[پیامبری]]، حتی اگر [[امام]] هم نباشد، [[اقتدا]] کرد و از رفتارش [[پیروی]] نمود؛ بنابراین [[آیه شریف]] دلالت بر آن دارد که [[خداوند متعال]] [[منصب]] [[رهبری اجتماعی]] و [[حکومت]] را به [[ابراهیم]] داده است. | ||
#این [[آیه]] دلالت دارد که [[منصب ولایت]] و [[رهبری]] در [[جامعه]]، عهدی [[الهی]] است که [[خدای سبحان]] آن را در آنجا که خود بخواهد، قرار میدهد و هرگز این [[منصب]]، گزینشی بشری نیست؛ وگرنه نیازی نبود که [[حضرت ابراهیم]] از [[خداوند متعال]] درخواست کند که [[امامت]] را در [[فرزندان]] وی نیز قرار دهد. در آن صورت [[ابراهیم]] میتوانست به جای آنکه از [[خداوند]] چنین درخواستی کند، با [[تعیین]] از سوی خودش، [[امامت]] و [[رهبری]] [[جامعه]] را در فرزندانش قرار دهد یا مثلاً به مؤمنینی که از او [[اطاعت]] میکردند [[وصیت]] کند که آنها [[فرزندان]] و [[نسل]] وی را برای این [[منصب]] [[انتخاب]] کنند؛ اما او میدانست که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است که راهی برای رسیدن به آن جز با [[تعیین]] و [[گزینش]] صریح [[خدای سبحان]] نیست. | # این [[آیه]] دلالت دارد که [[منصب ولایت]] و [[رهبری]] در [[جامعه]]، عهدی [[الهی]] است که [[خدای سبحان]] آن را در آنجا که خود بخواهد، قرار میدهد و هرگز این [[منصب]]، گزینشی بشری نیست؛ وگرنه نیازی نبود که [[حضرت ابراهیم]] از [[خداوند متعال]] درخواست کند که [[امامت]] را در [[فرزندان]] وی نیز قرار دهد. در آن صورت [[ابراهیم]] میتوانست به جای آنکه از [[خداوند]] چنین درخواستی کند، با [[تعیین]] از سوی خودش، [[امامت]] و [[رهبری]] [[جامعه]] را در فرزندانش قرار دهد یا مثلاً به مؤمنینی که از او [[اطاعت]] میکردند [[وصیت]] کند که آنها [[فرزندان]] و [[نسل]] وی را برای این [[منصب]] [[انتخاب]] کنند؛ اما او میدانست که [[امامت]]، عهدی [[الهی]] است که راهی برای رسیدن به آن جز با [[تعیین]] و [[گزینش]] صریح [[خدای سبحان]] نیست. | ||
#بنا بر این [[آیه]]، اینکه [[امامت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند]] هر که را بخواهد برای آن برمیگزیند، تنها به دوران [[ابراهیم]]{{ع}} اختصاص ندارد. [[دلیل]] این سخن آن است که [[ابراهیم]]{{ع}} [[امامت]] را برای "ذریه"اش که [[فرزندان]] و [[نسل]] او در طول زمان هستند، درخواست کرد و گفت: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} پاسخ این خواسته منفی نبود و [[خداوند متعال]] در جواب او نفرمود که [[امامت]] تنها به تو و زمان تو اختصاص دارد، بلکه پاسخ دربردارندۀ این معنا بود که خواسته او برای ادامه یافتن [[امامت]] تنها در [[نسل]] [[صالح]] و [[شایسته]]اش، پذیرفته شده است و ستمکاران [[نسل]] او از این [[اجابت]] و رسیدن به [[مقام امامت]] استثنا شدهاند. پس [[آیه]] دلالت دارد که [[امامت]] در [[فرزندان]] [[صالح]] از [[نسل ابراهیم]] و با عهدی از جانب [[خداوند متعال]] ادامه خواهد داشت. | # بنا بر این [[آیه]]، اینکه [[امامت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند]] هر که را بخواهد برای آن برمیگزیند، تنها به دوران [[ابراهیم]] {{ع}} اختصاص ندارد. [[دلیل]] این سخن آن است که [[ابراهیم]] {{ع}} [[امامت]] را برای "ذریه"اش که [[فرزندان]] و [[نسل]] او در طول زمان هستند، درخواست کرد و گفت: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} پاسخ این خواسته منفی نبود و [[خداوند متعال]] در جواب او نفرمود که [[امامت]] تنها به تو و زمان تو اختصاص دارد، بلکه پاسخ دربردارندۀ این معنا بود که خواسته او برای ادامه یافتن [[امامت]] تنها در [[نسل]] [[صالح]] و [[شایسته]]اش، پذیرفته شده است و ستمکاران [[نسل]] او از این [[اجابت]] و رسیدن به [[مقام امامت]] استثنا شدهاند. پس [[آیه]] دلالت دارد که [[امامت]] در [[فرزندان]] [[صالح]] از [[نسل ابراهیم]] و با عهدی از جانب [[خداوند متعال]] ادامه خواهد داشت. | ||
#یکی از طرفههای ظریف این [[آیه]]، آن است که توهمی را که چه بسا در خیالها [[راه]] یابد پس میزند و پاسخ میگوید. ممکن است برخی بپندارند که قرار داده شدن [[امامت]] در [[فرزندان]] [[ابراهیم]] به این معناست که [[امامت]] نیز همچون پادشاهیهای موروثی که [[فرزندان]] بیهیچ قید و شرط ویژهای [[جانشین]] [[پدران]] میشوند، امری ارثی و نسلی است. اما [[آیه]] [[کریم]] در پاسخ به این [[گمان]] [[نادرست]] به تفاوت ذاتی میان این دو اشاره میکند و بیان میدارد که ادامه یافتن [[امامت]] در [[نسل ابراهیم]] یک میراثبری نَسَبی نیست، بلکه وراثتی [[دینی]] و رسالتی است و به همین [[دلیل]] است که [[فرزندان]] [[ستم]] کار [[ابراهیم]] به این [[مقام]] [[دست]] نخواهند یافت؛ بنابراین [[امامت]] نه با معیار "پیوند نَسَبی" که بنا بر "شایستگی دینی" به [[فرزندان]] [[ابراهیم]] داده شد؛ زیرا این [[خاندان]] [[نبوی]] [[پاک]] در طول [[تاریخ]] سرشار از [[هدایت]] میماند و توان آن را خواهد داشت که رهبرانی [[صالح]] و لایق بپروراند؛ کسانی که [[خداوند متعال]] در برابر این [[پاکی]] و شایستگیِ ادامه یافته در نسلشان، ایشان را به [[لطف]] [[امامت]] ویژه گرداند. این همان معنایی است که آیۀ [[شریف]] بدان اشاره دارد؛ آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید. دودمانی از جنس یکدیگر [از نظر پاکی و تقوا و فضیلت] و خداوند، شنوا و داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴.</ref>. | # یکی از طرفههای ظریف این [[آیه]]، آن است که توهمی را که چه بسا در خیالها [[راه]] یابد پس میزند و پاسخ میگوید. ممکن است برخی بپندارند که قرار داده شدن [[امامت]] در [[فرزندان]] [[ابراهیم]] به این معناست که [[امامت]] نیز همچون پادشاهیهای موروثی که [[فرزندان]] بیهیچ قید و شرط ویژهای [[جانشین]] [[پدران]] میشوند، امری ارثی و نسلی است. اما [[آیه]] [[کریم]] در پاسخ به این [[گمان]] [[نادرست]] به تفاوت ذاتی میان این دو اشاره میکند و بیان میدارد که ادامه یافتن [[امامت]] در [[نسل ابراهیم]] یک میراثبری نَسَبی نیست، بلکه وراثتی [[دینی]] و رسالتی است و به همین [[دلیل]] است که [[فرزندان]] [[ستم]] کار [[ابراهیم]] به این [[مقام]] [[دست]] نخواهند یافت؛ بنابراین [[امامت]] نه با معیار "پیوند نَسَبی" که بنا بر "شایستگی دینی" به [[فرزندان]] [[ابراهیم]] داده شد؛ زیرا این [[خاندان]] [[نبوی]] [[پاک]] در طول [[تاریخ]] سرشار از [[هدایت]] میماند و توان آن را خواهد داشت که رهبرانی [[صالح]] و لایق بپروراند؛ کسانی که [[خداوند متعال]] در برابر این [[پاکی]] و شایستگیِ ادامه یافته در نسلشان، ایشان را به [[لطف]] [[امامت]] ویژه گرداند. این همان معنایی است که آیۀ [[شریف]] بدان اشاره دارد؛ آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید. دودمانی از جنس یکدیگر [از نظر پاکی و تقوا و فضیلت] و خداوند، شنوا و داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴.</ref>. | ||
در این آیۀ [[شریف]] مقصود از عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} این است که هر یک از [[فرزندان]] این [[نسل]] در [[شایستگی]] و سزاواری [[رهبری]] و [[گزینش الهی]] همانند دیگری هستند و مقصود از این عبارت، [[پیوستگی]] نَسَبی نیست، که اگر بود اصلاً نیازی به بیان و تصریح بر عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} وجود نداشت<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۴۷-۵۰.</ref>. | در این آیۀ [[شریف]] مقصود از عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} این است که هر یک از [[فرزندان]] این [[نسل]] در [[شایستگی]] و سزاواری [[رهبری]] و [[گزینش الهی]] همانند دیگری هستند و مقصود از این عبارت، [[پیوستگی]] نَسَبی نیست، که اگر بود اصلاً نیازی به بیان و تصریح بر عبارت {{متن قرآن|بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ}} وجود نداشت<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۴۷-۵۰.</ref>. | ||
خط ۲۹۶: | خط ۲۹۶: | ||
در دلالت این [[آیه]] چند نکته، شایان توجه است: | در دلالت این [[آیه]] چند نکته، شایان توجه است: | ||
#بنا بر این [[آیه]]، [[خداوند]] به [[خاندان ابراهیم]] دو [[مقام]] داده است؛ نخست، [[منصب]] [[نبوت]] است که با این عبارت به آن اشاره شده است: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}} [[منصب]] دوم نیز، [[منصب امامت]] است که با عبارت {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} از آن یاد شده است. "مُلک" در واژهشناسی به معنای [[سلطنت]] و [[حکومت]] است و بنابراین، مقصود از "ملک عظیم" [[امامت]] است. افزون بر بکارگیری واژه [[مُلک]]، موارد زیر نیز [[گواه]] این معنا است: | # بنا بر این [[آیه]]، [[خداوند]] به [[خاندان ابراهیم]] دو [[مقام]] داده است؛ نخست، [[منصب]] [[نبوت]] است که با این عبارت به آن اشاره شده است: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}} [[منصب]] دوم نیز، [[منصب امامت]] است که با عبارت {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} از آن یاد شده است. "مُلک" در واژهشناسی به معنای [[سلطنت]] و [[حکومت]] است و بنابراین، مقصود از "ملک عظیم" [[امامت]] است. افزون بر بکارگیری واژه [[مُلک]]، موارد زیر نیز [[گواه]] این معنا است: | ||
##ساختار خود [[آیه]] نشان میدهد که مقصود از "مُلک" [[امامت]] است؛ زیرا در آن کلمۀ {{متن قرآن|آتَيْنَا}} دو بار به کار گرفته شده است و درست نیست که مقصود از دومی همان معنایی باشد که در اولی نیز آمده است؛ چرا که در این صورت تکراری بیفایده است. از سویی صحیح نیست که از عبارت اول معنایی جز [[نبوت]] قصد شده باشد؛ زیرا افزون بر اینکه این معنا با کتاب و [[حکمت]] هم خوانی دارد، در [[آیات]] پرشمار دیگری نیز [[مقام نبوت]] با مفهوم عطا کردن کتاب و [[حکمت]] بیان شده است؛ مانند: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ}}<ref>«و آنگاه که خداوند، از پیامبران، پیمان مؤکد گرفت، که همانا کتاب و دانش به شما دادم، پس آنگاه که پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق میکند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref>. بنابراین جز [[امامت]] که [[خداوند]] برای [[ابراهیم]] و فرزندانش قرار داده است، معنای دیگری از عبارت دوم {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} برداشت نمیشود. | ## ساختار خود [[آیه]] نشان میدهد که مقصود از "مُلک" [[امامت]] است؛ زیرا در آن کلمۀ {{متن قرآن|آتَيْنَا}} دو بار به کار گرفته شده است و درست نیست که مقصود از دومی همان معنایی باشد که در اولی نیز آمده است؛ چرا که در این صورت تکراری بیفایده است. از سویی صحیح نیست که از عبارت اول معنایی جز [[نبوت]] قصد شده باشد؛ زیرا افزون بر اینکه این معنا با کتاب و [[حکمت]] هم خوانی دارد، در [[آیات]] پرشمار دیگری نیز [[مقام نبوت]] با مفهوم عطا کردن کتاب و [[حکمت]] بیان شده است؛ مانند: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ}}<ref>«و آنگاه که خداوند، از پیامبران، پیمان مؤکد گرفت، که همانا کتاب و دانش به شما دادم، پس آنگاه که پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق میکند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref>. بنابراین جز [[امامت]] که [[خداوند]] برای [[ابراهیم]] و فرزندانش قرار داده است، معنای دیگری از عبارت دوم {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} برداشت نمیشود. | ||
##این آیۀ شریفه نیز [[گواه]] دیگری بر مدعا است: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و آنگاه که خداوند، ابراهیم را با کلماتی آزمود. پس او به خوبی از عهدۀ این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم ابراهیم گفت: و از دودمان من؟ خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. این [[آیه]] به صراحت نشان میدهد که [[خداوند متعال]] به [[حضرت ابراهیم]]، افزون بر [[نبوت]]، [[منصب امامت]] را نیز عطا فرموده و آن را در نسلش هم قرار داده است و از آنجا که برخی از [[فرزندان]] او [[پیامبر]] بودند، برای [[خاندان ابراهیم]] دو [[منصب]] گرد آمد؛ [[نبوت]] و [[امامت]]. این [[فضل]] و بخششی [[الهی]] است که بنا بر این [[آیه]] [[خداوند سبحان]] تنها به [[آل ابراهیم]]، و نه دیگران، این ویژگی را بخشیده و با آن ایشان را [[تکریم]] فرموده است. | ## این آیۀ شریفه نیز [[گواه]] دیگری بر مدعا است: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و آنگاه که خداوند، ابراهیم را با کلماتی آزمود. پس او به خوبی از عهدۀ این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم ابراهیم گفت: و از دودمان من؟ خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. این [[آیه]] به صراحت نشان میدهد که [[خداوند متعال]] به [[حضرت ابراهیم]]، افزون بر [[نبوت]]، [[منصب امامت]] را نیز عطا فرموده و آن را در نسلش هم قرار داده است و از آنجا که برخی از [[فرزندان]] او [[پیامبر]] بودند، برای [[خاندان ابراهیم]] دو [[منصب]] گرد آمد؛ [[نبوت]] و [[امامت]]. این [[فضل]] و بخششی [[الهی]] است که بنا بر این [[آیه]] [[خداوند سبحان]] تنها به [[آل ابراهیم]]، و نه دیگران، این ویژگی را بخشیده و با آن ایشان را [[تکریم]] فرموده است. | ||
##آیۀ پیش از آیۀ مورد بحث، شاهدی دیگر است. [[خداوند متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا}}<ref>«مگر برای آنها (مدّعیان) نصیبی از حکومت است؟ که در آن صورت حتی به اندازۀ نقطۀ پشت هستۀ خرما به مردم نمیدادند» سوره نساء، آیه ۵۳.</ref>. "نقیر" به معنای نقطهای است که پشت هستۀ خرما قرار دارد و در اینجا استعارهای برای بیان مقدار بسیار ناچیز است. مقصود از [[آیه]] این است که اگر آنها ([[عالمان]] [[یهود]]) [[نصیبی]] از [[مُلک]] داشتند، حتی مقدار بسیار ناچیزی از [[ملک]] را هم به دیگران نمیدادند. پس بیشک [[مُلک]] در اینجا به معنای [[سلطنت]] و [[حکومت]] است. این [[آیه]] دلیلی روشن است بر اینکه مقصود از [[مُلک]] در آیۀ بعدی که ما از آن بحث میکنیم، [[سلطنت]] و [[حکومت]] است و هرگز به معنای [[نبوت]] نیست. | ## آیۀ پیش از آیۀ مورد بحث، شاهدی دیگر است. [[خداوند متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا}}<ref>«مگر برای آنها (مدّعیان) نصیبی از حکومت است؟ که در آن صورت حتی به اندازۀ نقطۀ پشت هستۀ خرما به مردم نمیدادند» سوره نساء، آیه ۵۳.</ref>. "نقیر" به معنای نقطهای است که پشت هستۀ خرما قرار دارد و در اینجا استعارهای برای بیان مقدار بسیار ناچیز است. مقصود از [[آیه]] این است که اگر آنها ([[عالمان]] [[یهود]]) [[نصیبی]] از [[مُلک]] داشتند، حتی مقدار بسیار ناچیزی از [[ملک]] را هم به دیگران نمیدادند. پس بیشک [[مُلک]] در اینجا به معنای [[سلطنت]] و [[حکومت]] است. این [[آیه]] دلیلی روشن است بر اینکه مقصود از [[مُلک]] در آیۀ بعدی که ما از آن بحث میکنیم، [[سلطنت]] و [[حکومت]] است و هرگز به معنای [[نبوت]] نیست. | ||
#دومین نکتهای که آیۀ مورد استناد ما به روشنی بر آن دلالت دارد این است که [[امامت]]، یعنی همان "مُلک عظیم"، [[عهد الهی]] ویژهای است که [[خداوند]] آن را در هر جا بخواهد قرار میدهد و [[انسان]] در آن [[حق]] [[انتخاب]] یا سهم و [[نصیبی]] ندارد. آنچه بر این نکته دلالت میکند عبارت است از: | # دومین نکتهای که آیۀ مورد استناد ما به روشنی بر آن دلالت دارد این است که [[امامت]]، یعنی همان "مُلک عظیم"، [[عهد الهی]] ویژهای است که [[خداوند]] آن را در هر جا بخواهد قرار میدهد و [[انسان]] در آن [[حق]] [[انتخاب]] یا سهم و [[نصیبی]] ندارد. آنچه بر این نکته دلالت میکند عبارت است از: | ||
##این بخش از آیۀ شریفه: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>«یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد میورزند؟» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>. این عبارت نشان میدهد که [[خداوند متعال]] گروهی از [[مردم]] ([[خاندان ابراهیم]]) را با آنچه از [[فضل]] خویش به ایشان داده [[برتری]] بخشیده است. سپس "مُلک عظیم" را مصداقی از آن [[فضل]] برشمرده است. حال اگر [[امامت]]، مسألهای بود که دیگر [[مردمان]] نیز در آن سهم و بهرهای داشتند، دیگر این [[مُلک]]، فضلی نبود که [[خداوند]] آن را تنها به [[خاندان ابراهیم]] داده باشد و آنها به واسطه آن بر دیگران [[برتری]] یافته، مورد [[حسادت]] واقع شوند. | ## این بخش از آیۀ شریفه: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>«یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد میورزند؟» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>. این عبارت نشان میدهد که [[خداوند متعال]] گروهی از [[مردم]] ([[خاندان ابراهیم]]) را با آنچه از [[فضل]] خویش به ایشان داده [[برتری]] بخشیده است. سپس "مُلک عظیم" را مصداقی از آن [[فضل]] برشمرده است. حال اگر [[امامت]]، مسألهای بود که دیگر [[مردمان]] نیز در آن سهم و بهرهای داشتند، دیگر این [[مُلک]]، فضلی نبود که [[خداوند]] آن را تنها به [[خاندان ابراهیم]] داده باشد و آنها به واسطه آن بر دیگران [[برتری]] یافته، مورد [[حسادت]] واقع شوند. | ||
##بکارگیری واژۀ {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ}} در این سخن [[خداوند متعال]] {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}، نشان میدهد که [[امامت]]، منّت و لطفی [[الهی]] است که [[خداوند]] آن را تنها به گروه مشخصی از [[مردم]] [[عنایت]] فرموده و نیز عهدی ویژه است که فقط به کسی میرسد که [[خدا]] بخواهد؛ زیرا آنچه از کلمۀ {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ}} فهمیده میشوده، این است که این واژه در [[مقام]] توضیح لطفی است که [[خداوند متعال]] تنها به [[خاندان ابراهیم]] عطا فرموده و با آن ایشان را بر دیگران [[برتری]] بخشیده، به گونهای که مورد [[حسادت]] واقع شدهاند. حال اگر "مُلک عظیم" چیزی بود که بدون [[لطف خدا]] و به شکلی غیر از [[عهد]] ویژه [[الهی]] به کسی داده میشد، دیگر دلیلی وجود نداشت که [[خداوند]] با اعطای آن به [[خاندان ابراهیم]]، بر آنها منّت نهد و اینگونه ابراز لطفی ویژه کند. | ## بکارگیری واژۀ {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ}} در این سخن [[خداوند متعال]] {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}، نشان میدهد که [[امامت]]، منّت و لطفی [[الهی]] است که [[خداوند]] آن را تنها به گروه مشخصی از [[مردم]] [[عنایت]] فرموده و نیز عهدی ویژه است که فقط به کسی میرسد که [[خدا]] بخواهد؛ زیرا آنچه از کلمۀ {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ}} فهمیده میشوده، این است که این واژه در [[مقام]] توضیح لطفی است که [[خداوند متعال]] تنها به [[خاندان ابراهیم]] عطا فرموده و با آن ایشان را بر دیگران [[برتری]] بخشیده، به گونهای که مورد [[حسادت]] واقع شدهاند. حال اگر "مُلک عظیم" چیزی بود که بدون [[لطف خدا]] و به شکلی غیر از [[عهد]] ویژه [[الهی]] به کسی داده میشد، دیگر دلیلی وجود نداشت که [[خداوند]] با اعطای آن به [[خاندان ابراهیم]]، بر آنها منّت نهد و اینگونه ابراز لطفی ویژه کند. | ||
##عطف "اعطای [[مُلک]] عظیم" بر "اعطای کتاب و حکمت" و قرار دادن آنها در یک [[سیاق]] و ترکیب مفهومی قرینۀ روشن دیگری است بر اینکه [[امامت]] نیز همچون [[نبوت]] است و به هیچ کس داده نمیشود مگر کسی که [[خداوند]] او را بهطور ویژه برگزیند و با این [[مقام]] او را بر دیگران [[برتری]] بخشد. | ## عطف "اعطای [[مُلک]] عظیم" بر "اعطای کتاب و حکمت" و قرار دادن آنها در یک [[سیاق]] و ترکیب مفهومی قرینۀ روشن دیگری است بر اینکه [[امامت]] نیز همچون [[نبوت]] است و به هیچ کس داده نمیشود مگر کسی که [[خداوند]] او را بهطور ویژه برگزیند و با این [[مقام]] او را بر دیگران [[برتری]] بخشد. | ||
##اینکه "مُلک" به "عظیم" توصیف شده است نیز به روشنی نشان میدهد که این [[مُلک]] [[موهبت الهی]] بزرگی است که [[خدا]] هر یک از [[بندگان]] مخلصش را که بخواهد بدان ویژه میگرداند؛ زیرا [[وصف]] [[عظمت]] برای [[مُلک]] تنها با [[مُلک]] [[الهی]] مناسبت دارد و [[مُلک]] و [[سلطنت]] بشری که در آن [[انسانها]] خود هر که را بخواهند برمیگزینند و آن را به هرکه میلشان باشد میدهند، چیزی نیست که در [[کلام]] [[خدای سبحان]] به [[عظمت]] توصیف شود. | ## اینکه "مُلک" به "عظیم" توصیف شده است نیز به روشنی نشان میدهد که این [[مُلک]] [[موهبت الهی]] بزرگی است که [[خدا]] هر یک از [[بندگان]] مخلصش را که بخواهد بدان ویژه میگرداند؛ زیرا [[وصف]] [[عظمت]] برای [[مُلک]] تنها با [[مُلک]] [[الهی]] مناسبت دارد و [[مُلک]] و [[سلطنت]] بشری که در آن [[انسانها]] خود هر که را بخواهند برمیگزینند و آن را به هرکه میلشان باشد میدهند، چیزی نیست که در [[کلام]] [[خدای سبحان]] به [[عظمت]] توصیف شود. | ||
حال اگر این همه را ـ با [[چشمپوشی]] از [[روایات]] رسیده از [[رسول خدا]]{{صل}} دربارۀ این موضوع ـ تنها به همان مباحثی که دربارۀ آیۀ شریفه {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} و دیگر [[آیات]] گذشت بیفزاییم، جای هیچ [[شک]] و تردیدی باقی نخواهد ماند که دلالت آیۀ کریمه این است که [[امامت]] و [[حکومت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند متعال]] آن را برای گروه مشخصی از [[مردم]] قرار داده است و آنها را با صفاتی توصیف نموده و شخص آنان را نیز معیّن فرموده است. | حال اگر این همه را ـ با [[چشمپوشی]] از [[روایات]] رسیده از [[رسول خدا]] {{صل}} دربارۀ این موضوع ـ تنها به همان مباحثی که دربارۀ آیۀ شریفه {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} و دیگر [[آیات]] گذشت بیفزاییم، جای هیچ [[شک]] و تردیدی باقی نخواهد ماند که دلالت آیۀ کریمه این است که [[امامت]] و [[حکومت]] عهدی [[الهی]] است که [[خداوند متعال]] آن را برای گروه مشخصی از [[مردم]] قرار داده است و آنها را با صفاتی توصیف نموده و شخص آنان را نیز معیّن فرموده است. | ||
افزون بر این در [[تفسیر]] این [[آیه]] [[روایات معتبر]] پرشماری از سوی [[امامان]] [[خاندان وحی]] - که به مقاصد [[وحی]] و معانی [[تنزیل]]، از همه [[آگاه]] ترند - به [[دست]] ما رسیده است که همین معنا را [[تأیید]] میکند. در این میان تنها یکی از آن بسیار را بیان میکنیم: | افزون بر این در [[تفسیر]] این [[آیه]] [[روایات معتبر]] پرشماری از سوی [[امامان]] [[خاندان وحی]] - که به مقاصد [[وحی]] و معانی [[تنزیل]]، از همه [[آگاه]] ترند - به [[دست]] ما رسیده است که همین معنا را [[تأیید]] میکند. در این میان تنها یکی از آن بسیار را بیان میکنیم: | ||
[[کلینی]] با سندی صحیح از [[ابوجعفر محمد بن علی الباقر]]{{ع}} دربارۀ آیۀ {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} [[نقل]] میکند که ایشان فرمود: مقصود از این [[آیه]] آن است که برخی از [[خاندان ابراهیم]] را [[رسول]] و [[نبی]] و [[امام]] قرار داد. حال چگونه است که برخی [[امامت]] را برای [[خاندان ابراهیم]]{{ع}} میپذیرند، اما برای [[دودمان]] [[محمد]]{{صل}} [[انکار]] میکنند؟! [[راوی]] میگوید: گفتم: مقصود از {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} چیست؟ فرمود: [[مُلک]] [[عظیم]] این است که امامانی را در میان ایشان قرار داد که هر که از آنان [[اطاعت]] کند، [[خداوند]] را [[اطاعت]] کرده و هر کس از ایشان [[سرپیچی]] نماید از [[اطاعت خداوند]] سر باز زده است. این، آن [[مُلک]] [[عظیم]] است<ref>اصول کافی، ج١، ص٢٠۶.</ref><ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۵۰-۵۵.</ref> | [[کلینی]] با سندی صحیح از [[ابوجعفر محمد بن علی الباقر]] {{ع}} دربارۀ آیۀ {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} [[نقل]] میکند که ایشان فرمود: مقصود از این [[آیه]] آن است که برخی از [[خاندان ابراهیم]] را [[رسول]] و [[نبی]] و [[امام]] قرار داد. حال چگونه است که برخی [[امامت]] را برای [[خاندان ابراهیم]] {{ع}} میپذیرند، اما برای [[دودمان]] [[محمد]] {{صل}} [[انکار]] میکنند؟! [[راوی]] میگوید: گفتم: مقصود از {{متن قرآن|آتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} چیست؟ فرمود: [[مُلک]] [[عظیم]] این است که امامانی را در میان ایشان قرار داد که هر که از آنان [[اطاعت]] کند، [[خداوند]] را [[اطاعت]] کرده و هر کس از ایشان [[سرپیچی]] نماید از [[اطاعت خداوند]] سر باز زده است. این، آن [[مُلک]] [[عظیم]] است<ref>اصول کافی، ج١، ص٢٠۶.</ref><ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۵۰-۵۵.</ref> | ||
===[[نصّ]] سوم=== | === [[نصّ]] سوم === | ||
[[خداوند متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بگو: بارالها! ای یگانه مالک مُلک [و فرمانروایی]! تو به هر کس بخواهی، مُلک [و حکومت] عطا میکنی و از هر کس بخواهی، مُلک [و حکومت] را میستانی و هر که را اراده کنی عزت میدهی و هر کس را بخواهی ذلیل میکنی؛ خیر، به دست توست و تو بر هر چیز توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref>. | [[خداوند متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بگو: بارالها! ای یگانه مالک مُلک [و فرمانروایی]! تو به هر کس بخواهی، مُلک [و حکومت] عطا میکنی و از هر کس بخواهی، مُلک [و حکومت] را میستانی و هر که را اراده کنی عزت میدهی و هر کس را بخواهی ذلیل میکنی؛ خیر، به دست توست و تو بر هر چیز توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref>. | ||
این آیه بر این دلالت دارد که [[امامت]] عهدی [[الهی]] است که تنها در [[اختیار]] [[خداوند متعال]] است و این، اوست که با [[حکمت]] خود آن را در آنجا که بخواهد قرار میدهد و [[مردم]] در این مسأله هیچ اختیاری ندارند. *توضیح این مطلب بدین شرح است: | این آیه بر این دلالت دارد که [[امامت]] عهدی [[الهی]] است که تنها در [[اختیار]] [[خداوند متعال]] است و این، اوست که با [[حکمت]] خود آن را در آنجا که بخواهد قرار میدهد و [[مردم]] در این مسأله هیچ اختیاری ندارند. * توضیح این مطلب بدین شرح است: | ||
#مقصود از "مُلک" در [[آیه]]، بنا بر معنای لغوی آن، [[حکومت]] و [[سلطنت]] است و این مطلب در نهایت روشنی است. | # مقصود از "مُلک" در [[آیه]]، بنا بر معنای لغوی آن، [[حکومت]] و [[سلطنت]] است و این مطلب در نهایت روشنی است. | ||
#مقصود از مفهوم "ایتاء؛ عطا کردن" در عبارت {{متن قرآن|تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ}}، اعطای [[تشریعی]] است و منظور از اعطای [[تشریعی]] این است که [[خداوند سبحان]] گروهی از [[بندگان]] [[صالح]] و [[شایسته]]اش را به عنوان [[رهبران]] و [[حاکمان]] [[مردم]] برمیگزیند و به ایشان[[حق]] [[امر و نهی]] و [[حکومت]] و [[فرمانروایی]] بر [[جامعۀ انسانی]] را میدهد؛ اما اعطای [[تکوینی]]، حکمرانیهایی است که تاکنون در [[جوامع انسانی]] روی داده - و پس از این نیز روی خواهد داد - و بنا بر وقایع [[تاریخی]] در بیشتر موارد و به استثنای بازههایی بسیار اندک، حکومتهای ناحقی بوده که تنها [[طاغوتها]] را بر [[ملّتها]] مسلط کرده است؛ بنابراین مقصود از اعطا در این [[آیه]]، اعطای [[تکوینی]] نیست که به معنای مطلق [[حکومت]] به هر شکل ممکن است، حتی اگر به ناحق باشد، بلکه مقصود اعطای [[تشریعی]] است؛ یعنی [[واجب]] ساختن [[شرعی]] [[اطاعت]] و [[پیروی]]. این سخن چنین [[دلایل]] و قرائنی دارد: | # مقصود از مفهوم "ایتاء؛ عطا کردن" در عبارت {{متن قرآن|تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ}}، اعطای [[تشریعی]] است و منظور از اعطای [[تشریعی]] این است که [[خداوند سبحان]] گروهی از [[بندگان]] [[صالح]] و [[شایسته]]اش را به عنوان [[رهبران]] و [[حاکمان]] [[مردم]] برمیگزیند و به ایشان[[حق]] [[امر و نهی]] و [[حکومت]] و [[فرمانروایی]] بر [[جامعۀ انسانی]] را میدهد؛ اما اعطای [[تکوینی]]، حکمرانیهایی است که تاکنون در [[جوامع انسانی]] روی داده - و پس از این نیز روی خواهد داد - و بنا بر وقایع [[تاریخی]] در بیشتر موارد و به استثنای بازههایی بسیار اندک، حکومتهای ناحقی بوده که تنها [[طاغوتها]] را بر [[ملّتها]] مسلط کرده است؛ بنابراین مقصود از اعطا در این [[آیه]]، اعطای [[تکوینی]] نیست که به معنای مطلق [[حکومت]] به هر شکل ممکن است، حتی اگر به ناحق باشد، بلکه مقصود اعطای [[تشریعی]] است؛ یعنی [[واجب]] ساختن [[شرعی]] [[اطاعت]] و [[پیروی]]. این سخن چنین [[دلایل]] و قرائنی دارد: | ||
## [[آیه]] دربردارندۀ [[سپاس]] و [[ستایش]] [[خداوند متعال]] برای این ویژگیها است و آنچه با [[سپاسگزاری]] از [[خداوند متعال]] و [[ستایش]] او هماهنگ است بیان [[رحمت]] و یاد کرد نعمتهای او بر [[بندگان]] است. در این میان تنها اعطای [[تشریعی]] [[مُلک]]، نعمتی [[الهی]] و رحمتی از سوی او بر [[بندگان]] است؛ زیرا [[رهبری الهی]] [[صالح]] را در پی دارد که از بزرگترین [[نعمتهای خداوند سبحان]] بر [[بندگان]] است و در این امر میان آنان که خود به این [[تکریم]] [[الهی]] مشرَّف شده، [[منصب]] [[رهبری]] را به [[دست]] آوردهاند، با دیگر مردمانی که از [[نعمت]] این [[رهبری]] برخوردار میشوند و در سایۀ [[عدالت]] گستردهاش آرام میگیرند و از زلال گوارای حکومتش بهره میگیرند، تفاوتی نیست. [[آیات]] بسیاری از [[قرآن]] [[حکیم]] اشاره دارد که [[امامت]] و [[رهبری الهی]] نعمتی بزرگ از سوی [[خداوند]] است؛ از جمله آیاتی که در اُم الکتاب، سورۀ مبارکۀ [[حمد]]، آمده است: {{متن قرآن|اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ}}<ref>«ما را به راه راست هدایت کن * راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی» سوره فاتحه، آیه ۶-۷.</ref>. اما اعطای [[تکوینی]] با [[مقام]] [[سپاس]] و [[ستایش]] مناسبتی ندارد؛ زیرا بیشتر مصداقهای آن، هم برای [[حاکمان]] [[سلطه]] یافته و هم برای [[مردمان]] تحت [[سلطه]]، [[عذاب]] و [[عقاب الهی]] است. از آن رو برای [[سلطه]] یافتگان [[عقاب]] و [[عذاب]] است که باعث افزایش [[گمراهی]] و [[خسران]] ایشان میشود. برای [[مردم]] نیز [[عذاب]] است؛ چرا که [[حکومت]] [[طاغوتها]] آنها را از [[سعادت دنیا]] [[محروم]] میکند و [[راه خدا]] را بر ایشان میبندد و آنها را از [[دست]] یافتن به رضای [[خدای سبحان]] و برخورداری از آن نعمتهای [[دنیوی]] و [[اخروی]] که [[خداوند متعال]] برای [[نیکان]] فراهم آورده، باز میدارد؛ مگر شماری اندک از آنان که بتوانند بهطور کامل جانب [[حق]] را نگه دارند و در "صراط مستقیم" پایدار بمانند. | ## [[آیه]] دربردارندۀ [[سپاس]] و [[ستایش]] [[خداوند متعال]] برای این ویژگیها است و آنچه با [[سپاسگزاری]] از [[خداوند متعال]] و [[ستایش]] او هماهنگ است بیان [[رحمت]] و یاد کرد نعمتهای او بر [[بندگان]] است. در این میان تنها اعطای [[تشریعی]] [[مُلک]]، نعمتی [[الهی]] و رحمتی از سوی او بر [[بندگان]] است؛ زیرا [[رهبری الهی]] [[صالح]] را در پی دارد که از بزرگترین [[نعمتهای خداوند سبحان]] بر [[بندگان]] است و در این امر میان آنان که خود به این [[تکریم]] [[الهی]] مشرَّف شده، [[منصب]] [[رهبری]] را به [[دست]] آوردهاند، با دیگر مردمانی که از [[نعمت]] این [[رهبری]] برخوردار میشوند و در سایۀ [[عدالت]] گستردهاش آرام میگیرند و از زلال گوارای حکومتش بهره میگیرند، تفاوتی نیست. [[آیات]] بسیاری از [[قرآن]] [[حکیم]] اشاره دارد که [[امامت]] و [[رهبری الهی]] نعمتی بزرگ از سوی [[خداوند]] است؛ از جمله آیاتی که در اُم الکتاب، سورۀ مبارکۀ [[حمد]]، آمده است: {{متن قرآن|اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ}}<ref>«ما را به راه راست هدایت کن * راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی» سوره فاتحه، آیه ۶-۷.</ref>. اما اعطای [[تکوینی]] با [[مقام]] [[سپاس]] و [[ستایش]] مناسبتی ندارد؛ زیرا بیشتر مصداقهای آن، هم برای [[حاکمان]] [[سلطه]] یافته و هم برای [[مردمان]] تحت [[سلطه]]، [[عذاب]] و [[عقاب الهی]] است. از آن رو برای [[سلطه]] یافتگان [[عقاب]] و [[عذاب]] است که باعث افزایش [[گمراهی]] و [[خسران]] ایشان میشود. برای [[مردم]] نیز [[عذاب]] است؛ چرا که [[حکومت]] [[طاغوتها]] آنها را از [[سعادت دنیا]] [[محروم]] میکند و [[راه خدا]] را بر ایشان میبندد و آنها را از [[دست]] یافتن به رضای [[خدای سبحان]] و برخورداری از آن نعمتهای [[دنیوی]] و [[اخروی]] که [[خداوند متعال]] برای [[نیکان]] فراهم آورده، باز میدارد؛ مگر شماری اندک از آنان که بتوانند بهطور کامل جانب [[حق]] را نگه دارند و در "صراط مستقیم" پایدار بمانند. | ||
##این بخش از سخن [[خداوند متعال]] که فرمود: {{متن قرآن|تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ}} نیز [[گواه]] مدعا است؛ زیرا یکسانی [[سیاق]] [[سخن]]، بایسته میدارد که بین "عزت بخشیدن و [[ذلیل]] نمودن" با "اعطای [[مُلک]] و گرفتن آن" به این شکل [[ارتباط]] و همانندی وجود داشته باشد که اعطای [[مُلک]]، [[عزت]] و ستاندن آن، [[ذلت]] قلمداد شود. و بیشک همانسان که [[خداوند متعال]] تنها [[کافران]] و سرکشان را [[خوار]] میکند، [[عزت]] بخشی او نیز جز به [[بندگان]] مؤمنش نمیرسد. این مطلبی است که [[آیات]] پرشماری از [[قرآن مجید]] بر آن تصریح میکند؛ از جمله:{{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنها میگویند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیزتر، ذلیلتر را بیرون میکند، در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>؛ {{متن قرآن|بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا}}<ref>«به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکی در انتظار آنهاست * همانها که کافران را به جای مؤمنان، به عنوان ولی خود انتخاب میکنند. آیا با اینکه همۀ عزتها از آن خداست، عزت و آبرو نزد آنان میجویند؟» سوره نساء، آیه ۱۳۸-۱۳۹.</ref>. این مطلب، قرینهای روشن است بر اینکه اعطای [[مُلک]] که در [[آیه]] از آن سخن رفته است، اعطای [[تشریعی]] و به معنای [[واجب]] ساختن [[اطاعت]] و [[پیروی]] است که از بزرگترین مصداقهای [[عزت]] بخشی [[الهی]] است. پس مقصود، اعطای [[تکوینی]] نیست؛ چرا که بیشتر مصادیق اعطای [[تکوینی]] "سرکشی" و "کفر" و "عصیان" و "اعتداء" است که بنا بر این [[آیه قرآن]] موجب [[خوار]] گشتن از سوی [[خداوند متعال]] است: {{متن قرآن|وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ}}<ref>«و [مهر] ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد؛ و گرفتار خشم خدا شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر میورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق میکشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref>. بنا بر این [[آیه]]، گناهکاری، [[تجاوز]]، [[کفر]] ورزیدن نسبت به [[آیات الهی]] و کشتن به ناحق [[صالحان]] و فراخوانندگان به [[عدالت]] که در صدر همۀ ایشان [[انبیا]] هستند، سبب آن شد که [[خداوند متعال]] آن مهر [[ذلت]] را بر پیشانی [[یهودیان]] بنشاند و ایشان را دچار [[خشم]] خویش کند. این ویژگیها معمولاً در حکومتهای طاغوتی وجود دارد و بنابراین مهر [[ذلت]] از سوی [[خداوند متعال]] بر پیشانی این [[طاغوتها]] که در ویژگی هایشان همانند [[یهودیان]] هستند نیز زده شده است و ایشان هم گرفتار [[خشم]] [[خداوند سبحان]] هستند و بیاندازه از آن [[عزت]] [[الهی]] و [[رحمت]] خدای [[کریم]] به دورند. با وجود این، چگونه ممکن است مقصود از اعطای [[مُلک]] که [[عزت]] بخشی [[الهی]] است، همان اعطای [[تکوینی]] باشد که بیشتر مصداق هایش حکومتهای [[طاغوت]] است؟ | ## این بخش از سخن [[خداوند متعال]] که فرمود: {{متن قرآن|تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ}} نیز [[گواه]] مدعا است؛ زیرا یکسانی [[سیاق]] [[سخن]]، بایسته میدارد که بین "عزت بخشیدن و [[ذلیل]] نمودن" با "اعطای [[مُلک]] و گرفتن آن" به این شکل [[ارتباط]] و همانندی وجود داشته باشد که اعطای [[مُلک]]، [[عزت]] و ستاندن آن، [[ذلت]] قلمداد شود. و بیشک همانسان که [[خداوند متعال]] تنها [[کافران]] و سرکشان را [[خوار]] میکند، [[عزت]] بخشی او نیز جز به [[بندگان]] مؤمنش نمیرسد. این مطلبی است که [[آیات]] پرشماری از [[قرآن مجید]] بر آن تصریح میکند؛ از جمله:{{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنها میگویند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیزتر، ذلیلتر را بیرون میکند، در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>؛ {{متن قرآن|بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا}}<ref>«به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکی در انتظار آنهاست * همانها که کافران را به جای مؤمنان، به عنوان ولی خود انتخاب میکنند. آیا با اینکه همۀ عزتها از آن خداست، عزت و آبرو نزد آنان میجویند؟» سوره نساء، آیه ۱۳۸-۱۳۹.</ref>. این مطلب، قرینهای روشن است بر اینکه اعطای [[مُلک]] که در [[آیه]] از آن سخن رفته است، اعطای [[تشریعی]] و به معنای [[واجب]] ساختن [[اطاعت]] و [[پیروی]] است که از بزرگترین مصداقهای [[عزت]] بخشی [[الهی]] است. پس مقصود، اعطای [[تکوینی]] نیست؛ چرا که بیشتر مصادیق اعطای [[تکوینی]] "سرکشی" و "کفر" و "عصیان" و "اعتداء" است که بنا بر این [[آیه قرآن]] موجب [[خوار]] گشتن از سوی [[خداوند متعال]] است: {{متن قرآن|وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ}}<ref>«و [مهر] ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد؛ و گرفتار خشم خدا شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر میورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق میکشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref>. بنا بر این [[آیه]]، گناهکاری، [[تجاوز]]، [[کفر]] ورزیدن نسبت به [[آیات الهی]] و کشتن به ناحق [[صالحان]] و فراخوانندگان به [[عدالت]] که در صدر همۀ ایشان [[انبیا]] هستند، سبب آن شد که [[خداوند متعال]] آن مهر [[ذلت]] را بر پیشانی [[یهودیان]] بنشاند و ایشان را دچار [[خشم]] خویش کند. این ویژگیها معمولاً در حکومتهای طاغوتی وجود دارد و بنابراین مهر [[ذلت]] از سوی [[خداوند متعال]] بر پیشانی این [[طاغوتها]] که در ویژگی هایشان همانند [[یهودیان]] هستند نیز زده شده است و ایشان هم گرفتار [[خشم]] [[خداوند سبحان]] هستند و بیاندازه از آن [[عزت]] [[الهی]] و [[رحمت]] خدای [[کریم]] به دورند. با وجود این، چگونه ممکن است مقصود از اعطای [[مُلک]] که [[عزت]] بخشی [[الهی]] است، همان اعطای [[تکوینی]] باشد که بیشتر مصداق هایش حکومتهای [[طاغوت]] است؟ | ||
##بخش سوم سخن [[خدای سبحان]] {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} نشان روشن دیگری است بر [[درستی]] آنچه گفته شد. [[سیاق]] [[سخن]] و [[قوانین]] عرفی [[حاکم]] بر [[کلام]]، حاکی از آن است که "خیر"ی که در [[آیه]] بیان شده با [[مُلک]] و عزتی که در همان [[آیه]] است، منطبق بوده، عبارت {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} بیان مفهوم کلی بعد از مصداق جزئی است و بر این اساس مقصود [[آیه]] چیزی جز این نیست: [[مُلک]] و [[عزت]] و همۀ خیرها به [[دست]] [[خداوند متعال]] است و او خیر را به هر که بخواهد میدهد؛ که او بر هر کاری توانا است. | ## بخش سوم سخن [[خدای سبحان]] {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} نشان روشن دیگری است بر [[درستی]] آنچه گفته شد. [[سیاق]] [[سخن]] و [[قوانین]] عرفی [[حاکم]] بر [[کلام]]، حاکی از آن است که "خیر"ی که در [[آیه]] بیان شده با [[مُلک]] و عزتی که در همان [[آیه]] است، منطبق بوده، عبارت {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} بیان مفهوم کلی بعد از مصداق جزئی است و بر این اساس مقصود [[آیه]] چیزی جز این نیست: [[مُلک]] و [[عزت]] و همۀ خیرها به [[دست]] [[خداوند متعال]] است و او خیر را به هر که بخواهد میدهد؛ که او بر هر کاری توانا است. | ||
بنابراین از آنجا که مقتضای این قرینه آن است که [[مُلک]] و عزتی که در [[آیه]] آمده در قلمرو مفهوم "خیر" باشد، تنها احتمال ممکن در مورد اعطای [[مُلک]]، اعطای [[تشریعی]] خواهد بود که به معنای [[واجب]] بودن [[اطاعت]] و [[پیروی]] است؛ چرا که فقط همین معنا "خیر" است، نه اعطای [[تکوینی]] که بیشتر مصداقهای آن [[شر]] و [[عذاب]] است. | بنابراین از آنجا که مقتضای این قرینه آن است که [[مُلک]] و عزتی که در [[آیه]] آمده در قلمرو مفهوم "خیر" باشد، تنها احتمال ممکن در مورد اعطای [[مُلک]]، اعطای [[تشریعی]] خواهد بود که به معنای [[واجب]] بودن [[اطاعت]] و [[پیروی]] است؛ چرا که فقط همین معنا "خیر" است، نه اعطای [[تکوینی]] که بیشتر مصداقهای آن [[شر]] و [[عذاب]] است. | ||
افزون بر این، در [[آیات]] پیشین و پسین نیز قرینههایی وجود دارد که مقصود بودن اعطای [[تشریعی]] را [[تأیید]] میکند، اما همین قرینهها و شاهدهایی که بیان کردیم، بس است. | افزون بر این، در [[آیات]] پیشین و پسین نیز قرینههایی وجود دارد که مقصود بودن اعطای [[تشریعی]] را [[تأیید]] میکند، اما همین قرینهها و شاهدهایی که بیان کردیم، بس است. | ||
#شکی در این نیست که [[آیه]] با عبارت {{متن قرآن|مَالِكَ الْمُلْكِ}} | # شکی در این نیست که [[آیه]] با عبارت {{متن قرآن|مَالِكَ الْمُلْكِ}} در ابتدا، که نشان از مخصوص بودن [[مُلک]] به [[خداوند متعال]] است، و نیز جمله {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ}} در انتها، که بیان میدارد خیر جز به [[دست خدا]] نیست، و دیگر قرینههایی از این [[دست]]، بر انحصار دلالت میکند و به روشنی و صراحت بیان میدارد که زمام [[سلطه]] و [[حکومت]] تنها به [[دست]] [[خداوند متعال]] است و هیچ کس در آن [[شریک]] او نیست و فقط اوست که [[مُلک]] و [[سلطنت]] را به هر کس بخواهد میدهد و از هر که [[اراده]] کند باز میدارد و [[مردم]] نمیتوانند [[مُلک]] و [[عزت]] را به هر کس میلشان باشد بدهند، بلکه این [[اختیار]] تنها به [[دست]] [[خداوند متعال]] است و نه هیچ کس جز او. اگر زمام [[حکومت]] به [[دست]] [[مردم]] بود و آنان هر که را میخواستند برای آن [[انتخاب]] میکردند، درست نبود که در آیه بر این انحصار تأکید شود که [[اختیار]] اعطای [[مُلک]] و [[عزت]] تنها از آن [[خداوند متعال]] است و هیچ کس در این مسأله با او شراکتی ندارد<ref>[[محسن اراکی| اراکی، محسن]]، [[گفتگوی دو مذهب (کتاب)| گفتگوی دو مذهب]]، ص۵۵-۶۱.</ref> | ||
==[[شئون]] و [[کمالات]] [[امام]]== | == [[شئون]] و [[کمالات]] [[امام]] == | ||
==[[وظایف]] و [[حقوق امام]]== | == [[وظایف]] و [[حقوق امام]] == | ||
==آثار و [[کارکردهای امامت]]== | == آثار و [[کارکردهای امامت]] == | ||
==[[مصادیق امام]]== | == [[مصادیق امام]] == | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۳۶۰: | خط ۳۶۰: | ||
[[رده:مفاهیم در قرآن]] | [[رده:مفاهیم در قرآن]] | ||
<onlyinclude>{{درجهبندی | <onlyinclude>{{درجهبندی | ||
| نویسنده اصلی=<!-- | | نویسنده اصلی=<!--بابایی، پورانزاب،واثق، امینی،بهمنی-->تمام توسط بابایی | ||
| ارزیابی=<!-- | | ارزیابی=<!--آماده، نشده، تمام-->تمام | ||
| ارزیابی نهایی =<!--نشده،- | | ارزیابی نهایی =<!--نشده، -،خیرآبادی، فرقانی،تمام توسط [[کاربر:خیرآبادی|خیرآبادی]]، تمام توسط [[کاربر:فرقانی|فرقانی]]-->تمام توسط فرقانی | ||
| شناسه = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل | | شناسه = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل | ||
| جامعیت = <!--ندارد، دارد-->دارد | | جامعیت = <!--ندارد، دارد-->دارد | ||
خط ۳۶۹: | خط ۳۶۹: | ||
| لینکدهی دستی = <!--ندارد، دارد-->ندارد | | لینکدهی دستی = <!--ندارد، دارد-->ندارد | ||
| رده = <!--ندارد، دارد-->ندارد | | رده = <!--ندارد، دارد-->ندارد | ||
| جعبه اطلاعات = <!--ندارد،-، دارد-->ندارد | | جعبه اطلاعات = <!--ندارد، -، دارد-->ندارد | ||
| عکس = <!-- ندارد،-، دارد-->ندارد | | عکس = <!-- ندارد، -، دارد-->ندارد | ||
| ناوبری = <!--ندارد، دارد-->ندارد | | ناوبری = <!--ندارد، دارد-->ندارد | ||
| رعایت شیوهنامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->دارد | | رعایت شیوهنامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->دارد | ||
| کپیکاری = <!--از چند | | کپیکاری = <!--از چند منبع، از تک منبع، ندارد-->ندارد | ||
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل | | استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل | ||
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}--> | | تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}--> |