ایماء بن رحضه غفاری: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
:<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[ایماء بن رحضه غفاری در تاریخ اسلامی]] </div> | :<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[ایماء بن رحضه غفاری در تاریخ اسلامی]] </div> | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
نسب وی [[ایماء بن رَحضَة بن خُرَّبة بن خلاف بن حارثة بن غِفار]]<ref>بنا بر قول ابونضر: أحمد بن حنبل، علل، ج۳، ص۴۰۳ و به قول کلبی آماء؛ بلاذری، ج۱۱، ص۱۲۸؛ قحلان؛ طبرانی، ج۴، ص۲۱۵ یا خفاف؛ حاکم، ج۳، ص۵۹۲.</ref> بود. [[خلیفة بن خیاط]]<ref>خلیفه بن خیاط، ص۷۲.</ref> نسب وی را [[ایماء بن رَحضَة بن حذیم بن جلان بن حارث بن غفار]] دانسته است که تصحیف در این اسامی را نشان میدهد<ref>ر.ک: ابن ماکولا، ج۳، ص۱۰۹.</ref>. او که بزرگ و [[نماینده]] غفاریها در دوران خود به شمار میرفت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۷؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۳۴ و ج۲، ص۱۷۷.</ref>، دختری به نام فاطمه داشت که در [[یوم]] شَهوره، از بزرگترین ایام [[عرب]] در [[جاهلیت]]، کشته شد<ref>ابن حبیب، ص۱۳۲-۱۳۷.</ref>. | نسب وی [[ایماء بن رَحضَة بن خُرَّبة بن خلاف بن حارثة بن غِفار]]<ref>بنا بر قول ابونضر: أحمد بن حنبل، علل، ج۳، ص۴۰۳ و به قول کلبی آماء؛ بلاذری، ج۱۱، ص۱۲۸؛ قحلان؛ طبرانی، ج۴، ص۲۱۵ یا خفاف؛ حاکم، ج۳، ص۵۹۲.</ref> بود. [[خلیفة بن خیاط]]<ref>خلیفه بن خیاط، ص۷۲.</ref> نسب وی را [[ایماء بن رَحضَة بن حذیم بن جلان بن حارث بن غفار]] دانسته است که تصحیف در این اسامی را نشان میدهد<ref>ر. ک: ابن ماکولا، ج۳، ص۱۰۹.</ref>. او که بزرگ و [[نماینده]] غفاریها در دوران خود به شمار میرفت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۷؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۳۴ و ج۲، ص۱۷۷.</ref>، دختری به نام فاطمه داشت که در [[یوم]] شَهوره، از بزرگترین ایام [[عرب]] در [[جاهلیت]]، کشته شد<ref>ابن حبیب، ص۱۳۲-۱۳۷.</ref>. | ||
درباره [[زمان]] [[مسلمان]] شدن وی در گزارش وجود دارد: براساس گزارش [[ابوذر]]، ایماء قدیم الاسلام<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۳۱۵.</ref> و از بزرگان غفار بود که به همراه نیمی از [[مردم]] غفار در اثر [[تبلیغ]] ابوذر مسلمان شد و [[امامت نماز]] آنان را بر عهده گرفت <ref>مسلم، ج۷، ص۱۵۵؛ ابن ابی شیبه، ج۸، ص۴۵۱؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۲۱؛ حاکم، ج۳، ص۵۹۲؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۳۴؛ ذهبی، سیر، ج۲، ص۵۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۳۱۵.</ref>. [[احمد بن حنبل]]<ref>مسند، ج۵، ص۱۷۵؛ همو، علل، ج۳، ص۴۰۳.</ref> و [[طیالسی]]<ref>طیالسی، ص۶۲.</ref> در نقل این خبر، از فرزندش «خُفاف» به جای ایماء، نام بردهاند. | درباره [[زمان]] [[مسلمان]] شدن وی در گزارش وجود دارد: براساس گزارش [[ابوذر]]، ایماء قدیم الاسلام<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۳۱۵.</ref> و از بزرگان غفار بود که به همراه نیمی از [[مردم]] غفار در اثر [[تبلیغ]] ابوذر مسلمان شد و [[امامت نماز]] آنان را بر عهده گرفت <ref>مسلم، ج۷، ص۱۵۵؛ ابن ابی شیبه، ج۸، ص۴۵۱؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۲۱؛ حاکم، ج۳، ص۵۹۲؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۳۴؛ ذهبی، سیر، ج۲، ص۵۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۳۱۵.</ref>. [[احمد بن حنبل]]<ref>مسند، ج۵، ص۱۷۵؛ همو، علل، ج۳، ص۴۰۳.</ref> و [[طیالسی]]<ref>طیالسی، ص۶۲.</ref> در نقل این خبر، از فرزندش «خُفاف» به جای ایماء، نام بردهاند. | ||
اما بر پایه گزارش [[عبدالله بن مالک]]، که درستتر به نظر میرسد، ایماء در [[غزوه بدر]] [[تصمیم]] داشت [[مشرکان]] را بر [[ضد]] [[رسول خدا]]{{صل}} تقویت کند؛ زیرا هنگامی که [[قریش]] برای [[حمله]] به [[مدینه]]، به [[سرزمین]] غفار رسیدند، ایماء فرزندش خفاف را با ده شتر گوشتی نزد قریش فرستاد و [[پیام]] داد حاضر است آنان را با [[سلاح]] و مردان [[جنگی]] [[یاری]] دهد. در پاسخ قریش به وی آمده است که آنان برای [[نبرد]] با مردان عادی، ضعفی ندارند و اگر [[جنگ]] آنان جنگ با [[خدا]] باشد، همان گونه که محمد{{صل}} میپندارد، کسی را یارای [[برابری]] با [[خدا]] نیست<ref>واقدی، ج۱، ص۶۰؛ ر.ک: ابن هشام، ج۲، ص۲۷۳؛ بلاذری، ج۱۱، ص۱۲۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۳۱۵ از زبیر بن بکار.</ref>. | اما بر پایه گزارش [[عبدالله بن مالک]]، که درستتر به نظر میرسد، ایماء در [[غزوه بدر]] [[تصمیم]] داشت [[مشرکان]] را بر [[ضد]] [[رسول خدا]] {{صل}} تقویت کند؛ زیرا هنگامی که [[قریش]] برای [[حمله]] به [[مدینه]]، به [[سرزمین]] غفار رسیدند، ایماء فرزندش خفاف را با ده شتر گوشتی نزد قریش فرستاد و [[پیام]] داد حاضر است آنان را با [[سلاح]] و مردان [[جنگی]] [[یاری]] دهد. در پاسخ قریش به وی آمده است که آنان برای [[نبرد]] با مردان عادی، ضعفی ندارند و اگر [[جنگ]] آنان جنگ با [[خدا]] باشد، همان گونه که محمد {{صل}} میپندارد، کسی را یارای [[برابری]] با [[خدا]] نیست<ref>واقدی، ج۱، ص۶۰؛ ر. ک: ابن هشام، ج۲، ص۲۷۳؛ بلاذری، ج۱۱، ص۱۲۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۳۱۵ از زبیر بن بکار.</ref>. | ||
[[خفاف]] در دوران مسلمانیاش با [[تأیید]] خبر ارسال شتران برای [[قریش]]، درصدد توجیه این کار برآمده، گوید: پدرم پیوسته درصدد [[اصلاح]] میان [[مردم]] بود و آن را بهتر از هر چیز [[دوست]] میداشت. از این رو با [[عتبة بن ربیعه]]، بزرگ قریش [[دیدار]] کرد و با [[پیش بینی]] [[شکست]] قریش از محمد{{صل}} و ارائه راهکاری <ref>مبنی بر پرداخت خونبهای عمرو بن حضرمی و تقسیم بهای [[اموال]] کاروان [[مصادره]] شده در میان خود.</ref> خواستار بازگشت آنان به [[مکه]] شد<ref>واقدی، ج۱، ص۶۰.</ref>. | [[خفاف]] در دوران مسلمانیاش با [[تأیید]] خبر ارسال شتران برای [[قریش]]، درصدد توجیه این کار برآمده، گوید: پدرم پیوسته درصدد [[اصلاح]] میان [[مردم]] بود و آن را بهتر از هر چیز [[دوست]] میداشت. از این رو با [[عتبة بن ربیعه]]، بزرگ قریش [[دیدار]] کرد و با [[پیش بینی]] [[شکست]] قریش از محمد {{صل}} و ارائه راهکاری <ref>مبنی بر پرداخت خونبهای عمرو بن حضرمی و تقسیم بهای [[اموال]] کاروان [[مصادره]] شده در میان خود.</ref> خواستار بازگشت آنان به [[مکه]] شد<ref>واقدی، ج۱، ص۶۰.</ref>. | ||
برخی با بیان گزارشی مبنی بر [[صحابی]] بودن ایماء، پدرش «رَحَضَه» و فرزندش «خُفاف»<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۲۱ و ج۲، ص۳۳.</ref> گویند: آنان در غَیقَه<ref>منطقهای از ناحیه سقیا واقع در میان مکه و مدینه در سرزمین غفار، یاقوت حموی، ج۴، ص۲۲۱.</ref> [[منزل]] داشتند و بسیار به [[مدینه]] میآمدند<ref>ابن سعد ج۵، ص۳۹۶.</ref>. [[بلاذری]]<ref>بلاذری، ج۱۱، ص۱۲۸.</ref> و [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۲۱.</ref> ضمن تصریح به مشترک بودن آنان در [[زمان]] [[غزوه بدر]]، ایماء را [[مسلمان]] شده اندکی پیش از [[حدیبیه]] دانستهاند. او پس از مسلمان شدن به مدینه آمد و در آنجا سکونت گزید<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۳۳۴؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۳۴۳.</ref>. | برخی با بیان گزارشی مبنی بر [[صحابی]] بودن ایماء، پدرش «رَحَضَه» و فرزندش «خُفاف»<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۲۱ و ج۲، ص۳۳.</ref> گویند: آنان در غَیقَه<ref>منطقهای از ناحیه سقیا واقع در میان مکه و مدینه در سرزمین غفار، یاقوت حموی، ج۴، ص۲۲۱.</ref> [[منزل]] داشتند و بسیار به [[مدینه]] میآمدند<ref>ابن سعد ج۵، ص۳۹۶.</ref>. [[بلاذری]]<ref>بلاذری، ج۱۱، ص۱۲۸.</ref> و [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۲۱.</ref> ضمن تصریح به مشترک بودن آنان در [[زمان]] [[غزوه بدر]]، ایماء را [[مسلمان]] شده اندکی پیش از [[حدیبیه]] دانستهاند. او پس از مسلمان شدن به مدینه آمد و در آنجا سکونت گزید<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۳۳۴؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۳۴۳.</ref>. | ||
[[رسول خدا]]{{صل}} برای [[فتح مکه]]، افرادی را به [[قبایل]] اطراف اعزام داشت تا از آنان خواسته شود برای [[ماه رمضان]] در مدینه حضور یابند. ایماء و [[ابورُهم غفاری]] را نیز به قبائل [[بنو حُصین]]، [[غفار]] و «ضَمرَه» گُسیل داشت<ref>واقدی، ج۲، ص۷۹۹.</ref>. ایماء (و بنا بر قولی [[ابوذر]]) [[پرچم]] بنو غفار را به همراه سیصد تن، در فتح مکه از برابر [[ابوسفیان]] عبور داد. ابوسفیان در آن هنگام گفت: ما را با غفار کاری نیست<ref>واقدی، ج۲، ص۷۹۹.</ref>. | [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[فتح مکه]]، افرادی را به [[قبایل]] اطراف اعزام داشت تا از آنان خواسته شود برای [[ماه رمضان]] در مدینه حضور یابند. ایماء و [[ابورُهم غفاری]] را نیز به قبائل [[بنو حُصین]]، [[غفار]] و «ضَمرَه» گُسیل داشت<ref>واقدی، ج۲، ص۷۹۹.</ref>. ایماء (و بنا بر قولی [[ابوذر]]) [[پرچم]] بنو غفار را به همراه سیصد تن، در فتح مکه از برابر [[ابوسفیان]] عبور داد. ابوسفیان در آن هنگام گفت: ما را با غفار کاری نیست<ref>واقدی، ج۲، ص۷۹۹.</ref>. | ||
ایماء بن رَحَضَه در مسیر عُمره رسول خدا{{صل}}، صد گوسفند و دو شتر حامل شیر به ایشان [[هدیه]] داد <ref>شبیه همان کاری که برای [[قریش]] انجام داده بود.</ref>. او فرزندش [[خفاف]] را برای ارسال [[هدایا]] نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد. [[حضرت]] هدایای وی را پذیرفت و در میان [[اصحاب]] خود تقسیم کرد و از [[خداوند]] برای وی درخواست [[برکت]] کرد<ref>واقدی، ج۲، ص۵۷۷؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۳۴۳.</ref>. | ایماء بن رَحَضَه در مسیر عُمره رسول خدا {{صل}}، صد گوسفند و دو شتر حامل شیر به ایشان [[هدیه]] داد <ref>شبیه همان کاری که برای [[قریش]] انجام داده بود.</ref>. او فرزندش [[خفاف]] را برای ارسال [[هدایا]] نزد [[رسول خدا]] {{صل}} فرستاد. [[حضرت]] هدایای وی را پذیرفت و در میان [[اصحاب]] خود تقسیم کرد و از [[خداوند]] برای وی درخواست [[برکت]] کرد<ref>واقدی، ج۲، ص۵۷۷؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۳۴۳.</ref>. | ||
[[حارث]]<ref>بخاری، ج۲، ص۲۶۸.</ref> و [[مخلد]]<ref>عقیلی، ج۴، ص۲۳۱.</ref>، [[فرزندان]] خُفاف بن ایماء از پدرشان [[روایت]] نقل کردهاند. خفاف دختری داشت که در دوره [[خلافت عمر]] نزد وی رفت و ضمن معرفی خود، با عنوان دختر کسی که در [[حدیبیه]] با رسول خدا{{صل}} بوده، از [[تنگدستی]] و [[فقر]] [[گلایه]] کرد<ref>بیهقی، ج۶، ص۳۵۱.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>تهذیب، ج۲، ص۱۲۲.</ref> با استناد به این گفته عمر که [[پدر]] و [[برادر]] وی را در نبردی دیده، [[صحابی]] بودن حارث را نیز نتیجه گرفته است؛ زیرا به اتفاق صحابی نویسان، مخلد از [[تابعین]] بوده است. در این صورت، رَحَضَه و سه [[نسل]] بعد از وی صحابی بودهاند که شگفت مینماید.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «ایماء بن رحضه غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۱۸۸.</ref> | [[حارث]]<ref>بخاری، ج۲، ص۲۶۸.</ref> و [[مخلد]]<ref>عقیلی، ج۴، ص۲۳۱.</ref>، [[فرزندان]] خُفاف بن ایماء از پدرشان [[روایت]] نقل کردهاند. خفاف دختری داشت که در دوره [[خلافت عمر]] نزد وی رفت و ضمن معرفی خود، با عنوان دختر کسی که در [[حدیبیه]] با رسول خدا {{صل}} بوده، از [[تنگدستی]] و [[فقر]] [[گلایه]] کرد<ref>بیهقی، ج۶، ص۳۵۱.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>تهذیب، ج۲، ص۱۲۲.</ref> با استناد به این گفته عمر که [[پدر]] و [[برادر]] وی را در نبردی دیده، [[صحابی]] بودن حارث را نیز نتیجه گرفته است؛ زیرا به اتفاق صحابی نویسان، مخلد از [[تابعین]] بوده است. در این صورت، رَحَضَه و سه [[نسل]] بعد از وی صحابی بودهاند که شگفت مینماید.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «ایماء بن رحضه غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۱۸۸.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |