تبلیغات: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[تبلیغات در فقه اسلامی]] - [[تبلیغات در کلام اسلامی]] - [[تبلیغات در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[تبلیغات در فقه اسلامی]] - [[تبلیغات در کلام اسلامی]] - [[تبلیغات در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==تبلیغات برای انتخاب شدن== | == تبلیغات برای انتخاب شدن == | ||
تبلیغات به منظور [[جلب اعتماد]] [[مردم]] جزء لاینفک انتخابات است. با این حال این مفهوم با [[عناوین]] [[فقهی]] متعددی گره خورده که از جمله آنها “تزکیه نفس”<ref>تزکیه نفس در اینجا تعریف کردن از اعمال نیک خود است.</ref> است. [[تزکیه نفس]] به [[حکم]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى}}<ref>«پس خود را به پاکی نستأیید که او به آنکه پرهیزگاری ورزد داناتر است» سوره نجم، آیه ۳۲.</ref> حرام دانسته شده است<ref>صدر، ما وراء الفقه، ج۱، ص۳۸۱؛ محقق داماد، کتاب الصلاة، ج۳، ص۳۰۲؛ صدر، الفتاوی الواضحه وفقا لمذهب أهل البیت{{عم}}، ص۱۴۰.</ref>. هرچند [[استدلال]] به این [[آیه]] و فتوای [[حرمت]] به [[تزکیه نفس]] در بحث [[ریا]] مطرح شده است، در [[فقه سیاسی]] توجه به این عنوان تنها محصور در ریا نمیشود، بلکه میتواند [[سخن گفتن]] از تمام شایستگیهای [[انسان]] را در بر گیرد. چنان که در روایتی [[امام صادق]]{{ع}} در خصوص این آیه میفرمایند: اینکه فردی بگوید دیشب [[نماز]] خواندم و دیروز [[روزه]] گرفتم [مصداق تزکیه نفس است]<ref>{{متن حدیث|وَ سُئِلَ الصَّادِقُ{{ع}} عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى: {{متن قرآن|فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ}}، قَالَ: قَوْلُ الرَّجُلِ: صَلَّيْتُ الْبَارِحَةَ وَ صُمْتُ أَمْسِ وَ نَحْوُ هَذَا}} (حر عاملی، هدایة الامة الی احکام الائمة، ج۱، ص۴۲-۴۳).</ref>. | تبلیغات به منظور [[جلب اعتماد]] [[مردم]] جزء لاینفک انتخابات است. با این حال این مفهوم با [[عناوین]] [[فقهی]] متعددی گره خورده که از جمله آنها “تزکیه نفس”<ref>تزکیه نفس در اینجا تعریف کردن از اعمال نیک خود است.</ref> است. [[تزکیه نفس]] به [[حکم]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى}}<ref>«پس خود را به پاکی نستأیید که او به آنکه پرهیزگاری ورزد داناتر است» سوره نجم، آیه ۳۲.</ref> حرام دانسته شده است<ref>صدر، ما وراء الفقه، ج۱، ص۳۸۱؛ محقق داماد، کتاب الصلاة، ج۳، ص۳۰۲؛ صدر، الفتاوی الواضحه وفقا لمذهب أهل البیت {{عم}}، ص۱۴۰.</ref>. هرچند [[استدلال]] به این [[آیه]] و فتوای [[حرمت]] به [[تزکیه نفس]] در بحث [[ریا]] مطرح شده است، در [[فقه سیاسی]] توجه به این عنوان تنها محصور در ریا نمیشود، بلکه میتواند [[سخن گفتن]] از تمام شایستگیهای [[انسان]] را در بر گیرد. چنان که در روایتی [[امام صادق]] {{ع}} در خصوص این آیه میفرمایند: اینکه فردی بگوید دیشب [[نماز]] خواندم و دیروز [[روزه]] گرفتم [مصداق تزکیه نفس است]<ref>{{متن حدیث|وَ سُئِلَ الصَّادِقُ {{ع}} عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى: {{متن قرآن|فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ}}، قَالَ: قَوْلُ الرَّجُلِ: صَلَّيْتُ الْبَارِحَةَ وَ صُمْتُ أَمْسِ وَ نَحْوُ هَذَا}} (حر عاملی، هدایة الامة الی احکام الائمة، ج۱، ص۴۲-۴۳).</ref>. | ||
در این [[روایت]]، قیدی برای انجام فعل به قصد ریا نیامده است، بلکه حتی بعد از انجام فعل [[عبادی]] نیز سخن گفتن از آن [[نهی]] شده است و این نهی مستقلی است. علیرغم وجود نهی در تزکیه نفس، در [[روایات]] متعددی، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[اقدام]] به تعریف از خود کردهاند<ref>برای نمونه: حکمت ۱۸۴ و ۱۸۵ نهج البلاغه.</ref>. همچنین [[حضرت یوسف]]{{ع}} مطابق با آنچه در [[قرآن]] آمده است، برای آنکه بتواند در سالهای [[خشکسالی]] به [[مردم]] کمک کند، از خود تعریف کرد تا [[عزیز مصر]] به وی [[اعتماد]] کند و ایشان را به سمت مربوط [[منصوب]] گرداند: {{متن قرآن|قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ}}<ref>«(یوسف) گفت: مرا بر گنجینههای این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.</ref>. ضمن آنکه با [[ادله عقلی]] نیز قابل [[درک]] است که تزکیه نفس به صورت مطلق [[حرام]] نیست. [[علامه مجلسی]] به منظور جمع میان این دو دسته [[ادله]]، انواع تزکیه نفس را مطرح میکند: | در این [[روایت]]، قیدی برای انجام فعل به قصد ریا نیامده است، بلکه حتی بعد از انجام فعل [[عبادی]] نیز سخن گفتن از آن [[نهی]] شده است و این نهی مستقلی است. علیرغم وجود نهی در تزکیه نفس، در [[روایات]] متعددی، [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[اقدام]] به تعریف از خود کردهاند<ref>برای نمونه: حکمت ۱۸۴ و ۱۸۵ نهج البلاغه.</ref>. همچنین [[حضرت یوسف]] {{ع}} مطابق با آنچه در [[قرآن]] آمده است، برای آنکه بتواند در سالهای [[خشکسالی]] به [[مردم]] کمک کند، از خود تعریف کرد تا [[عزیز مصر]] به وی [[اعتماد]] کند و ایشان را به سمت مربوط [[منصوب]] گرداند: {{متن قرآن|قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ}}<ref>«(یوسف) گفت: مرا بر گنجینههای این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.</ref>. ضمن آنکه با [[ادله عقلی]] نیز قابل [[درک]] است که تزکیه نفس به صورت مطلق [[حرام]] نیست. [[علامه مجلسی]] به منظور جمع میان این دو دسته [[ادله]]، انواع تزکیه نفس را مطرح میکند: | ||
سه صورت [از تزکیه نفس وجود دارد]. دو صورت از آن [[مباح]] و صورت دیگر مورد نهی است. اما صورت مورد نهی آن است که به پیدا کردن جایگاهی نزد دیگران، به وسیله [[القا]] کردن صفتی که در وجودش نیست، مثل [[علم]]، [[ورع]] و [[نسب]] اقدام کند. پس وانمود کند که نسبش دارای [[علو]] است و خودش عالم و [[اهل]] [[ورع]]؛ در حالی که اینگونه نباشد. این چه با قول باشد، چه با فعل، [[حرام]] است؛ زیرا [[دروغ]] است. اما [[مباح]]: پیدا کردن جایگاه و منزلتی میان دیگران به وسیله صفاتی که درون فرد هست؛ مانند آنچه [[یوسف]]{{ع}} فرمود: “مرا [[سرپرست]] خزاین این [[سرزمین]] قرار بده که نگهدارندهای آگاهم”. یوسف [[طلب]] [[منزلت]] میکرد، نزد او عزیز مصر با دو صفت [[حفیظ]] و علیم [که درون او بود] و [عزیز مصر هم] به او احتیاج داشت<ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۱۰، ص۲۱۲.</ref>. | سه صورت [از تزکیه نفس وجود دارد]. دو صورت از آن [[مباح]] و صورت دیگر مورد نهی است. اما صورت مورد نهی آن است که به پیدا کردن جایگاهی نزد دیگران، به وسیله [[القا]] کردن صفتی که در وجودش نیست، مثل [[علم]]، [[ورع]] و [[نسب]] اقدام کند. پس وانمود کند که نسبش دارای [[علو]] است و خودش عالم و [[اهل]] [[ورع]]؛ در حالی که اینگونه نباشد. این چه با قول باشد، چه با فعل، [[حرام]] است؛ زیرا [[دروغ]] است. اما [[مباح]]: پیدا کردن جایگاه و منزلتی میان دیگران به وسیله صفاتی که درون فرد هست؛ مانند آنچه [[یوسف]] {{ع}} فرمود: “مرا [[سرپرست]] خزاین این [[سرزمین]] قرار بده که نگهدارندهای آگاهم”. یوسف [[طلب]] [[منزلت]] میکرد، نزد او عزیز مصر با دو صفت [[حفیظ]] و علیم [که درون او بود] و [عزیز مصر هم] به او احتیاج داشت<ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۱۰، ص۲۱۲.</ref>. | ||
[[علامه مجلسی]] در ادامه صورت دوم مباح را مخفی کردن عیبی از [[عیوب]] خود مطرح میکند و تأکید میکند که مخفی کردن عیبی از عیوب دروغ نیست. ایشان با مثالی تفاوت حالت اول و سوم را بیان میکند: حالت اول مانند شارب خمری است که نزد [[حاکم]] وانمود میکند اهل تقواست؛ اما در حالت سوم، شارب خمر تنها این صفت [[زشت]] را پنهان میکند<ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۱۰، ص۲۱۲.</ref>. هرچند بیان علامه مجلسی در جمع میان این [[ادله]] دقیق است، محصور کردن [[نهی]] از [[تزکیه نفس]] در “دروغ” با اطلاق برخی از [[روایات]] ذیل [[آیه]] [[حرمت]] تزکیه نفس- از جمله [[روایت]] چند سطر قبل که از [[امام صادق]]{{ع}} بیان شد - [[سازگاری]] ندارد. همچنین این تقریر با روایتی از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز همخوانی کامل ندارد. امیرالمؤمنین{{ع}} در جواب [[نامه]] [[معاویه]] که در آن به دروغ فضایلی را به خود نسبت داده بود، به بیان [[فضایل]] [[خاندان]] خویش میپردازند و بدین وسیله تأکید میکنند که خاندان پرافتخار در [[اسلام]] خاندان ایشان است، نه [[طایفه]] معاویه. [[امام]]{{ع}} پس از بیان برخی [[فضائل]] بیان میکنند: “اگر [[خدای متعال]] مرد را از تزکیه نفس خویش نهی نکرده بود، قطعاً گوینده [امام{{ع}}] فضایل و بزرگواریهای بیشماری را [[یادآوری]] میکرد که دلهای [[مؤمنان]] با آنها آشناست و گوشهای شنوندگان آن را رد نکند”<ref>{{متن حدیث|وَ لَوْ لَا مَا نَهَى اللَّهُ عَنْ تَزْكِيَةِ الْمَرْءِ نَفْسَهُ لَذَكَرَ ذَاكِرٌ فَضَائِلَ جَمَّةً تَعْرِفُهَا قُلُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا تَمُجُّهَا آذَانُ السَّامِعِينَ}}؛ (سید رضی، نهج البلاغه، ص۳۸۵).</ref>. | [[علامه مجلسی]] در ادامه صورت دوم مباح را مخفی کردن عیبی از [[عیوب]] خود مطرح میکند و تأکید میکند که مخفی کردن عیبی از عیوب دروغ نیست. ایشان با مثالی تفاوت حالت اول و سوم را بیان میکند: حالت اول مانند شارب خمری است که نزد [[حاکم]] وانمود میکند اهل تقواست؛ اما در حالت سوم، شارب خمر تنها این صفت [[زشت]] را پنهان میکند<ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۱۰، ص۲۱۲.</ref>. هرچند بیان علامه مجلسی در جمع میان این [[ادله]] دقیق است، محصور کردن [[نهی]] از [[تزکیه نفس]] در “دروغ” با اطلاق برخی از [[روایات]] ذیل [[آیه]] [[حرمت]] تزکیه نفس- از جمله [[روایت]] چند سطر قبل که از [[امام صادق]] {{ع}} بیان شد - [[سازگاری]] ندارد. همچنین این تقریر با روایتی از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نیز همخوانی کامل ندارد. امیرالمؤمنین {{ع}} در جواب [[نامه]] [[معاویه]] که در آن به دروغ فضایلی را به خود نسبت داده بود، به بیان [[فضایل]] [[خاندان]] خویش میپردازند و بدین وسیله تأکید میکنند که خاندان پرافتخار در [[اسلام]] خاندان ایشان است، نه [[طایفه]] معاویه. [[امام]] {{ع}} پس از بیان برخی [[فضائل]] بیان میکنند: “اگر [[خدای متعال]] مرد را از تزکیه نفس خویش نهی نکرده بود، قطعاً گوینده [امام {{ع}}] فضایل و بزرگواریهای بیشماری را [[یادآوری]] میکرد که دلهای [[مؤمنان]] با آنها آشناست و گوشهای شنوندگان آن را رد نکند”<ref>{{متن حدیث|وَ لَوْ لَا مَا نَهَى اللَّهُ عَنْ تَزْكِيَةِ الْمَرْءِ نَفْسَهُ لَذَكَرَ ذَاكِرٌ فَضَائِلَ جَمَّةً تَعْرِفُهَا قُلُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا تَمُجُّهَا آذَانُ السَّامِعِينَ}}؛ (سید رضی، نهج البلاغه، ص۳۸۵).</ref>. | ||
برخی دیگر از [[علما]] وجه جمع میان این [[اخبار]] را “وجود [[مصلحت]] بزرگتر” دانستهاند. هرچند این وجه جمع نیز جای [[تأمل]] دارد، به نظر میرسد با روایاتی که در [[نقد]] فرمایش [[علامه مجلسی]] ذکر شد، [[سازگاری]] بیشتری دارد. به هر حال مسئله [[تزکیه نفس]] و [[تبلیغات]] انتخاباتی یکی از مهمترین مسائل [[فقهی]] در موضوع انتخابات است. توجه به این عنوان فقهی تغیرات اساسی را در شیوههای [[تبلیغاتی]] به همراه دارد که حتی ممکن است به تغییرات [[قانون]] انتخابات نیز منجر شود؛ برای نمونه نقش جریانهای حامی کاندیدها و حتی [[احزاب]] در تبلیغات پررنگتر از نقش خود نامزد میشود. این مسئله سبب تغییرات مهمی در منابع [[مالی]] نامزدهای انتخاباتی نیز میشود که خود به [[عناوین]] متعددی از جمله شفافیت گره میخورد.<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۱۳۶.</ref> | برخی دیگر از [[علما]] وجه جمع میان این [[اخبار]] را “وجود [[مصلحت]] بزرگتر” دانستهاند. هرچند این وجه جمع نیز جای [[تأمل]] دارد، به نظر میرسد با روایاتی که در [[نقد]] فرمایش [[علامه مجلسی]] ذکر شد، [[سازگاری]] بیشتری دارد. به هر حال مسئله [[تزکیه نفس]] و [[تبلیغات]] انتخاباتی یکی از مهمترین مسائل [[فقهی]] در موضوع انتخابات است. توجه به این عنوان فقهی تغیرات اساسی را در شیوههای [[تبلیغاتی]] به همراه دارد که حتی ممکن است به تغییرات [[قانون]] انتخابات نیز منجر شود؛ برای نمونه نقش جریانهای حامی کاندیدها و حتی [[احزاب]] در تبلیغات پررنگتر از نقش خود نامزد میشود. این مسئله سبب تغییرات مهمی در منابع [[مالی]] نامزدهای انتخاباتی نیز میشود که خود به [[عناوین]] متعددی از جمله شفافیت گره میخورد.<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۱۳۶.</ref> |