تناسخ در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
* [[اعتقاد]] به [[تناسخ]] از باورهای کهن برخی [[ملل]] است و هم اکنون نیز هواخواهانی دارد؛ اما از میان فرقههای معتبر [[اسلامی]]، کسی بدان [[معتقد]] نیست<ref>حقیقت روح، ۴۳۹؛ دائرة المعارف تشیع، ۵/ ۹۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 196.</ref>. | * [[اعتقاد]] به [[تناسخ]] از باورهای کهن برخی [[ملل]] است و هم اکنون نیز هواخواهانی دارد؛ اما از میان فرقههای معتبر [[اسلامی]]، کسی بدان [[معتقد]] نیست<ref>حقیقت روح، ۴۳۹؛ دائرة المعارف تشیع، ۵/ ۹۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 196.</ref>. | ||
*انتقال [[نفس]] ناطقه یا [[روح]]، پس از [[مرگ]] [[انسان]] به بدنی دیگر را "[[نسخ]]" گویند و انتقال آن به [[بدن]] حیوان غیر [[ناطق]] را "[[مسخ]]" نامند و اگر به جسم نباتی انتقال یابد، آن را "فسخ" خوانند و اگر به جسم معدنی یا جماد، انتقال یابد، آن را "رسخ" گویند<ref>گوهر مراد، ۱۷۲.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 196.</ref>. | * انتقال [[نفس]] ناطقه یا [[روح]]، پس از [[مرگ]] [[انسان]] به بدنی دیگر را "[[نسخ]]" گویند و انتقال آن به [[بدن]] حیوان غیر [[ناطق]] را "[[مسخ]]" نامند و اگر به جسم نباتی انتقال یابد، آن را "فسخ" خوانند و اگر به جسم معدنی یا جماد، انتقال یابد، آن را "رسخ" گویند<ref>گوهر مراد، ۱۷۲.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 196.</ref>. | ||
*طرفداران [[تناسخ]] بر آناند که آنچه موجب [[تناسخ]] میشود، ناپاکی و گناهکاری [[انسان]] است. شخص [[گناهکار]]، پس از [[مرگ]] به جسم موجودی دیگر [[حلول]] میکند و بدین وسیله، [[رنج]] و [[سختی]] میکشد تا [[پاک]] شود. اگر [[پاک]] نشود، باری دیگر، پس از [[مرگ]]، به جسمی دیگر میرود. این چرخه همچنان پیش میرود تا [[روح]] شخص [[گناهکار]]، از [[گناه]] بازآید. در این صورت، در مرتبه دیگر [[زندگی]] به [[بدن]] یا جسمی بهتر و فراتر [[نسخ]] میکند و همچنان ارتقاء مییابد تا به کلی [[پاک]] گردد و به عالم اعلی و [[خداوند]] برسد و از چرخه [[تناسخ]] خلاصی یابد. بدینسان، اهل [[تناسخ]]، تنها راه [[تکامل]] [[روح]] [[انسان]] را [[حلول]] در پیکرهای متعدد میدانند. [[روح]] [[انسان]] در این فرآیند، گاه به جسم بیماران منتقل میشود و گاه به پیکر بلادیدگان و مصیبتزدگان و چه بسا به جسم حیوانی [[پست]] [[حلول]] میکند و از این گذر درد و [[رنج]] و زحمت میبیند و از [[گناه]] و [[زشتی]] میپیراید و سرانجام [[شایستگی]] [[تشرف]] به محضر [[خدا]] را پیدا میکند. بنابر این آموزه، [[رفتار]] فعلی [[انسان]]، چگونگی [[زندگی]] بعدی او را رقم میزند. جنایتکاران، در [[زندگی]] بعدی، [[سختی]] و [[رنج]] خواهند کشید و اگر در آن [[زندگی]] نیز به زشتکاری خویش ادامه دهند، [[زندگی]] سختتر و جانکاهتری در پیش خواهند داشت؛ اما اگر متنبه شوند و درستی و [[راستی]] پیشه کنند، به [[زندگی]] بهتری خواهند رسید<ref>ر.ک: کشاف اصطلاحات الفنون، ۱۳۸۰؛ الملل والنحل، ۲/ ۵۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 196-197.</ref>. | * طرفداران [[تناسخ]] بر آناند که آنچه موجب [[تناسخ]] میشود، ناپاکی و گناهکاری [[انسان]] است. شخص [[گناهکار]]، پس از [[مرگ]] به جسم موجودی دیگر [[حلول]] میکند و بدین وسیله، [[رنج]] و [[سختی]] میکشد تا [[پاک]] شود. اگر [[پاک]] نشود، باری دیگر، پس از [[مرگ]]، به جسمی دیگر میرود. این چرخه همچنان پیش میرود تا [[روح]] شخص [[گناهکار]]، از [[گناه]] بازآید. در این صورت، در مرتبه دیگر [[زندگی]] به [[بدن]] یا جسمی بهتر و فراتر [[نسخ]] میکند و همچنان ارتقاء مییابد تا به کلی [[پاک]] گردد و به عالم اعلی و [[خداوند]] برسد و از چرخه [[تناسخ]] خلاصی یابد. بدینسان، اهل [[تناسخ]]، تنها راه [[تکامل]] [[روح]] [[انسان]] را [[حلول]] در پیکرهای متعدد میدانند. [[روح]] [[انسان]] در این فرآیند، گاه به جسم بیماران منتقل میشود و گاه به پیکر بلادیدگان و مصیبتزدگان و چه بسا به جسم حیوانی [[پست]] [[حلول]] میکند و از این گذر درد و [[رنج]] و زحمت میبیند و از [[گناه]] و [[زشتی]] میپیراید و سرانجام [[شایستگی]] [[تشرف]] به محضر [[خدا]] را پیدا میکند. بنابر این آموزه، [[رفتار]] فعلی [[انسان]]، چگونگی [[زندگی]] بعدی او را رقم میزند. جنایتکاران، در [[زندگی]] بعدی، [[سختی]] و [[رنج]] خواهند کشید و اگر در آن [[زندگی]] نیز به زشتکاری خویش ادامه دهند، [[زندگی]] سختتر و جانکاهتری در پیش خواهند داشت؛ اما اگر متنبه شوند و درستی و [[راستی]] پیشه کنند، به [[زندگی]] بهتری خواهند رسید<ref>ر. ک: کشاف اصطلاحات الفنون، ۱۳۸۰؛ الملل والنحل، ۲/ ۵۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 196-197.</ref>. | ||
==نظریه [[شیعه]]== | == نظریه [[شیعه]] == | ||
*برخی بر آن رفتهاند که [[شیعه]] به این آموزه [[معتقد]] است<ref>دائرة المعارف الاسلامیة، ۵/ ۴۸۶.</ref>؛ ولی علمای [[شیعه]] در رد [[تناسخ]] سخنان مستدلی دارند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 197.</ref>. | * برخی بر آن رفتهاند که [[شیعه]] به این آموزه [[معتقد]] است<ref>دائرة المعارف الاسلامیة، ۵/ ۴۸۶.</ref>؛ ولی علمای [[شیعه]] در رد [[تناسخ]] سخنان مستدلی دارند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 197.</ref>. | ||
* [[تناسخ]] اساساً با اصل [[معاد]] ناسازگار است؛ در حالی که [[معاد]] از [[اصول عقاید]] [[دینی]] است و [[پیروان]] همه [[ادیان آسمانی]] به آن معتقدند. بنابر آموزه [[تناسخ]]، [[روح]] [[انسان]] در این [[دنیا]] [[کیفر]] میبیند و [[پاک]] میشود و آنگاه به سرای دیگر میرود. اگر چنین باشد، دیگر [[کیفر]] [[اخروی]] معنا نخواهد یافت؛ حال آنکه بیش از هزار [[آیه]] به گونه مستقیم و نامستقیم به اثبات و [[وصف]] [[قیامت]] و کیفرهای [[اخروی]] پرداختهاند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 197.</ref>. | * [[تناسخ]] اساساً با اصل [[معاد]] ناسازگار است؛ در حالی که [[معاد]] از [[اصول عقاید]] [[دینی]] است و [[پیروان]] همه [[ادیان آسمانی]] به آن معتقدند. بنابر آموزه [[تناسخ]]، [[روح]] [[انسان]] در این [[دنیا]] [[کیفر]] میبیند و [[پاک]] میشود و آنگاه به سرای دیگر میرود. اگر چنین باشد، دیگر [[کیفر]] [[اخروی]] معنا نخواهد یافت؛ حال آنکه بیش از هزار [[آیه]] به گونه مستقیم و نامستقیم به اثبات و [[وصف]] [[قیامت]] و کیفرهای [[اخروی]] پرداختهاند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 197.</ref>. | ||
* [[خداوند]] در [[قرآن]] به صراحت فرموده است که [[گناهکاران]] و [[خطاکاران]] هرگز به [[دنیا]] بازنمیگردند تا بتوانند کار [[نیکو]] کنند و خویشتن را [[شایسته]] سازند<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلا يَتَسَاءَلُونَ}}؛ سوره مؤمنون، آیه ۱۰۱.</ref>. به عبارت دیگر، در [[قیامت]] است که هر کسی به [[پاداش]] و [[کیفر]] [[کردار]] [[دنیایی]] خویش میرسد. در [[روایات]] بزرگان [[معصوم]] {{ع}} نیز رد [[تناسخ]] را میتوان بازیافت. بنابر این [[روایات]]، [[تناسخ]] با [[ایمان به خدا]] و [[بهشت]] و [[دوزخ]] سازگار نیست<ref>عیون اخبار الرضا، ۲/ ۲۰۲.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 197.</ref>. | * [[خداوند]] در [[قرآن]] به صراحت فرموده است که [[گناهکاران]] و [[خطاکاران]] هرگز به [[دنیا]] بازنمیگردند تا بتوانند کار [[نیکو]] کنند و خویشتن را [[شایسته]] سازند<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلا يَتَسَاءَلُونَ}}؛ سوره مؤمنون، آیه ۱۰۱.</ref>. به عبارت دیگر، در [[قیامت]] است که هر کسی به [[پاداش]] و [[کیفر]] [[کردار]] [[دنیایی]] خویش میرسد. در [[روایات]] بزرگان [[معصوم]] {{ع}} نیز رد [[تناسخ]] را میتوان بازیافت. بنابر این [[روایات]]، [[تناسخ]] با [[ایمان به خدا]] و [[بهشت]] و [[دوزخ]] سازگار نیست<ref>عیون اخبار الرضا، ۲/ ۲۰۲.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 197.</ref>. | ||
*افزون بر [[دلایل نقلی]] [[شیعه]] در رد [[تناسخ]]، [[دانشمندان شیعه]] به اقامه [[دلایل عقلی]] نیز پرداختهاند. از آن جمله است دو دلیلی که بدین شرحاند: | * افزون بر [[دلایل نقلی]] [[شیعه]] در رد [[تناسخ]]، [[دانشمندان شیعه]] به اقامه [[دلایل عقلی]] نیز پرداختهاند. از آن جمله است دو دلیلی که بدین شرحاند: | ||
#بنابر نظریه حرکت جوهری، [[روح]] و [[بدن]]، نخست در مرحله [[قوه]] و استعدادند و آنگاه به تدریج به مرحله فعلیت و [[تکامل]] میرسند و ممکن نیست که باری دیگر به مرحله [[قوه]] بازگردند. همان سان که ممکن نیست جسم کهنسالان به روزگار [[جوانی]] و خردسالی بازگردد، [[روح]] نیز پس از فعلیت و [[تکامل]]، ممکن نیست به مرحله [[قوه]] بازآید. حال، اگر [[روح]] کسی به بدنی انتقال یابد که در مرحله جنینی است، ناگزیر یکی از دو فرض پیش میآید: اول، [[روح]] با همان حالت [[تکامل]] یافته به جنین [[حلول]] میکند؛ دوم، [[روح]] از کمال خویش باز آید و آنگاه به جنین [[حلول]] کند. هر دو فرض مستلزم محال است. در فرض نخست، [[اتحاد]] [[روح]] [[تکامل]] یافته با جنینی لازم میآید که در مرحله استعداد و [[قوه]] است و این مستلزم [[اتحاد]] دو امر متضاد- یعنی [[قوه]] و فعل- است. در فرض دوم، [[روح]] [[کمالات]] خویش را از کف میدهد و از فعلیت به [[قوه]] بازمیآید و این، با حرکت جوهری ناسازگار است<ref>اسفار، ۹/ ۲۰۵ و ۲۰۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 198.</ref>. | # بنابر نظریه حرکت جوهری، [[روح]] و [[بدن]]، نخست در مرحله [[قوه]] و استعدادند و آنگاه به تدریج به مرحله فعلیت و [[تکامل]] میرسند و ممکن نیست که باری دیگر به مرحله [[قوه]] بازگردند. همان سان که ممکن نیست جسم کهنسالان به روزگار [[جوانی]] و خردسالی بازگردد، [[روح]] نیز پس از فعلیت و [[تکامل]]، ممکن نیست به مرحله [[قوه]] بازآید. حال، اگر [[روح]] کسی به بدنی انتقال یابد که در مرحله جنینی است، ناگزیر یکی از دو فرض پیش میآید: اول، [[روح]] با همان حالت [[تکامل]] یافته به جنین [[حلول]] میکند؛ دوم، [[روح]] از کمال خویش باز آید و آنگاه به جنین [[حلول]] کند. هر دو فرض مستلزم محال است. در فرض نخست، [[اتحاد]] [[روح]] [[تکامل]] یافته با جنینی لازم میآید که در مرحله استعداد و [[قوه]] است و این مستلزم [[اتحاد]] دو امر متضاد- یعنی [[قوه]] و فعل- است. در فرض دوم، [[روح]] [[کمالات]] خویش را از کف میدهد و از فعلیت به [[قوه]] بازمیآید و این، با حرکت جوهری ناسازگار است<ref>اسفار، ۹/ ۲۰۵ و ۲۰۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 198.</ref>. | ||
#وقتی [[روح]] به بدنی دیگر [[حلول]] میکند، برای خاطرات [[آدمی]] یکی از دو حالت پیش میآید: یا همچنان همراه اویند و یا به [[فراموشی]] رفتهاند. اگر بپذیریم که [[انسان]] در جسم بعدی نیز خاطرات پیشین را با خود دارد، در [[جهان]] واقع مصداقی برای آن نمیتوانیم یافت؛ زیرا تا کنون کسی به صورت یقینی مدعی نشده است که پیشتر در جسمی دیگر [[زندگی]] کرده است. اگر بپذیریم که [[روح]] [[آدمی]] در جسم بعدی خاطرات خویش را از کف میدهد، دچار نقض غرض میشویم؛ زیرا چنان که گذشت، غرض از [[تناسخ]] این است که [[آدمی]] [[کیفر]] و [[سختی]] و تنبیه بیند و به خود آید و خود را [[پاک]] کند. روشن است که این غرض برای کسی که گذشته خویش را فراموش کرده است، حاصل نمیآید. چگونه ممکن است کسی که خاطرهای از گذشته ندارد، متنبه شود؟!<ref>گوهر مراد، ۱۷۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 198.</ref>. | # وقتی [[روح]] به بدنی دیگر [[حلول]] میکند، برای خاطرات [[آدمی]] یکی از دو حالت پیش میآید: یا همچنان همراه اویند و یا به [[فراموشی]] رفتهاند. اگر بپذیریم که [[انسان]] در جسم بعدی نیز خاطرات پیشین را با خود دارد، در [[جهان]] واقع مصداقی برای آن نمیتوانیم یافت؛ زیرا تا کنون کسی به صورت یقینی مدعی نشده است که پیشتر در جسمی دیگر [[زندگی]] کرده است. اگر بپذیریم که [[روح]] [[آدمی]] در جسم بعدی خاطرات خویش را از کف میدهد، دچار نقض غرض میشویم؛ زیرا چنان که گذشت، غرض از [[تناسخ]] این است که [[آدمی]] [[کیفر]] و [[سختی]] و تنبیه بیند و به خود آید و خود را [[پاک]] کند. روشن است که این غرض برای کسی که گذشته خویش را فراموش کرده است، حاصل نمیآید. چگونه ممکن است کسی که خاطرهای از گذشته ندارد، متنبه شود؟!<ref>گوهر مراد، ۱۷۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 198.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |