جحش بن رئاب اسدی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
== آشنایی اجمالی == | == آشنایی اجمالی == | ||
او از [[بنودودان]]، شاخهای از [[بنی اسد بن خزیمه]]، از [[قبایل عدنانی]] بود<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۱۹۰.</ref>. [[منسوبان]] به [[خاندان جحش]] را «کَبیری»<ref>سمعانی، الأنساب، ج۵، ص۳۰.</ref> و «غَنمی»<ref>ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۱۷۲.</ref> نیز گویند که به اعتبار انتساب آنان به «کبیر بن غنم بن دودان» از شاخههای بنیاسد بن خزیمه است. جحش بن رئاب پیوند دامادی با خاندان [[عبدالمطلب]] داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۱۲۸؛ ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۶۳.</ref> و هم [[پیمان]] [[بنو حرب]] بود<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۹۰ و ۱۹۲.</ref>. منابع سبب این پیوند و [[حلف]] را چنین گزارش کردهاند که در [[جاهلیت]] میان ایشان و طایفهای دیگر نزاعی برخاست و جحش بن رئاب (در برخی منابع [[پدر]] او رئاب) به [[مکه]] آمد و [[سوگند]] یاد کرد که دختری از کریمترین خاندان مکه بگیرد و با عزیزترین افراد مکه هم پیمان شود. پس با «امیمه» دختر عبدالمطلب [[ازدواج]] کرد و با بنو حرب [[پیمان]] بست<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۳۵۷؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۰۸ که به اشتباه پیمان وی را با ابوسفیان ذکر کرده است.</ref>، و عدهای از بنودودان را در مکه مستقر کرد<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، تصحیح حمید الله، ص۴۳۴؛ این بند در انساب تصحیح زکار نیامده است.</ref>. این پیمان باقی ماند و در دوره [[اسلام]] نیز [[بنو اسد بن خزیمه]] در تقسیمبندیهای قبیلهای از هم پیمانان بنو عبدشمس به شمار آمده و به عنوان فرعی از آنان محسوب میشدند<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۶.</ref> و خاندان جحش در مواقع [[لزوم]] به این حلف و هم پیمانی علیه [[بنی امیه]] استناد میکردند<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۲۳۷.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۷۴.</ref>، شرح حال او را در قسم نخست [[الاصابه]] ([[صحابه]]) آورده و او را [[صحابی]] دانسته و [[ابن حبان]] هم نقل میکند که او صحابی است، اما ابن حبان<ref>ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الأمصار، ج۳، ص۶۵.</ref> جحش جهنی را صحابی میداند که فردی غیر از جحش بن رئاب است. [[ابن حجر]] در ادامه گوید: اینکه [[دار قطنی]] پنداشته است [[رسول خدا]]{{صل}} به نام وی را [[تغییر]] داد، صحیح نیست بلکه رسول خدا{{صل}} نام دختر وی [[زینب]] را که «بَرة» (= [[نیکی]]) بود تغییر داد. براساس نظر [[دار قطنی]] نام زینب و پدرش هر دو بره (یکی به فتح باء و دیگری به ضم باء) بود که رسول خدا{{صل}} نام دختر را به زینب و نام [[پدر]] را به جحش تغییر داد. براساس این گزارش رسول خدا{{صل}} هنگامی که نام پدر زینب را به جحش تغییر داد، فرمود: اگر [[ایمان]] آورده بود وی را همانند یکی از [[اهل بیت]] نامگذاری میکردم <ref>ابن حجر، فتح، ج۱۰، ص۴۷۵؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۶۵؛ زبیدی، محمد بن محمد مرتضی، تاج العروس، ج۴، ص۲۸۶.</ref>؛ برخی منابع ادبی<ref> زبیدی، محمد بن محمد مرتضی، تاج العروس، ج۳، ص۳۹.</ref> نیز نام جحش را بُرَّه (به ضم = [[آهو]] و غزال کوچک) دانستهاند. پذیرش این گزارش دشوار است زیرا تمام منابعی که از تغییر نام زینب خبر دادهاند. هیچ اشارهای به تغییر نام پدر وی نکرده و منابع نیز نام پدر وی را همگی جحش ذکر کردهاند. چنان که خبر دار قطنی و سخن رسول خدا{{صل}} درباره جحش بن رئاب را بپذیریم، وی [[صحابی]] نیست و به رسول خدا{{صل}} [[ایمان]] نیاورده است. حتی اینکه وی دوران رسول خدا{{صل}} را [[درک]] کرده باشد، مبهم است؛ زیرا در حوادث [[روزگار]] رسول خدا{{صل}} که از [[خاندان]] جحش به دفعات یاد میشود، هیچ یادی از وی نشده است، به ویژه که منابع به این خاندان [[عنایت]] داشته و به آن عنوانی اختصاص داده و از [[مهاجرت]] همگی آنان به [[مدینه]] یاد کرده و افراد شاخص این [[طایفه]] را ذکر کردهاند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۳، ص۶۵.</ref>، اما هیچ یادی از پدر خاندان نشده که نشان از عدم حضور وی در این برهه است. | او از [[بنودودان]]، شاخهای از [[بنی اسد بن خزیمه]]، از [[قبایل عدنانی]] بود<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۱۹۰.</ref>. [[منسوبان]] به [[خاندان جحش]] را «کَبیری»<ref>سمعانی، الأنساب، ج۵، ص۳۰.</ref> و «غَنمی»<ref>ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۱۷۲.</ref> نیز گویند که به اعتبار انتساب آنان به «کبیر بن غنم بن دودان» از شاخههای بنیاسد بن خزیمه است. جحش بن رئاب پیوند دامادی با خاندان [[عبدالمطلب]] داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۱۲۸؛ ابن حبیب بغدادی، محبر، ص۶۳.</ref> و هم [[پیمان]] [[بنو حرب]] بود<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۹۰ و ۱۹۲.</ref>. منابع سبب این پیوند و [[حلف]] را چنین گزارش کردهاند که در [[جاهلیت]] میان ایشان و طایفهای دیگر نزاعی برخاست و جحش بن رئاب (در برخی منابع [[پدر]] او رئاب) به [[مکه]] آمد و [[سوگند]] یاد کرد که دختری از کریمترین خاندان مکه بگیرد و با عزیزترین افراد مکه هم پیمان شود. پس با «امیمه» دختر عبدالمطلب [[ازدواج]] کرد و با بنو حرب [[پیمان]] بست<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۳۵۷؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۰۸ که به اشتباه پیمان وی را با ابوسفیان ذکر کرده است.</ref>، و عدهای از بنودودان را در مکه مستقر کرد<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، تصحیح حمید الله، ص۴۳۴؛ این بند در انساب تصحیح زکار نیامده است.</ref>. این پیمان باقی ماند و در دوره [[اسلام]] نیز [[بنو اسد بن خزیمه]] در تقسیمبندیهای قبیلهای از هم پیمانان بنو عبدشمس به شمار آمده و به عنوان فرعی از آنان محسوب میشدند<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۶.</ref> و خاندان جحش در مواقع [[لزوم]] به این حلف و هم پیمانی علیه [[بنی امیه]] استناد میکردند<ref>ابن حبیب بغدادی، منمق، ص۲۳۷.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۷۴.</ref>، شرح حال او را در قسم نخست [[الاصابه]] ([[صحابه]]) آورده و او را [[صحابی]] دانسته و [[ابن حبان]] هم نقل میکند که او صحابی است، اما ابن حبان<ref>ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الأمصار، ج۳، ص۶۵.</ref> جحش جهنی را صحابی میداند که فردی غیر از جحش بن رئاب است. [[ابن حجر]] در ادامه گوید: اینکه [[دار قطنی]] پنداشته است [[رسول خدا]] {{صل}} به نام وی را [[تغییر]] داد، صحیح نیست بلکه رسول خدا {{صل}} نام دختر وی [[زینب]] را که «بَرة» (= [[نیکی]]) بود تغییر داد. براساس نظر [[دار قطنی]] نام زینب و پدرش هر دو بره (یکی به فتح باء و دیگری به ضم باء) بود که رسول خدا {{صل}} نام دختر را به زینب و نام [[پدر]] را به جحش تغییر داد. براساس این گزارش رسول خدا {{صل}} هنگامی که نام پدر زینب را به جحش تغییر داد، فرمود: اگر [[ایمان]] آورده بود وی را همانند یکی از [[اهل بیت]] نامگذاری میکردم <ref>ابن حجر، فتح، ج۱۰، ص۴۷۵؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۶۵؛ زبیدی، محمد بن محمد مرتضی، تاج العروس، ج۴، ص۲۸۶.</ref>؛ برخی منابع ادبی<ref> زبیدی، محمد بن محمد مرتضی، تاج العروس، ج۳، ص۳۹.</ref> نیز نام جحش را بُرَّه (به ضم = [[آهو]] و غزال کوچک) دانستهاند. پذیرش این گزارش دشوار است زیرا تمام منابعی که از تغییر نام زینب خبر دادهاند. هیچ اشارهای به تغییر نام پدر وی نکرده و منابع نیز نام پدر وی را همگی جحش ذکر کردهاند. چنان که خبر دار قطنی و سخن رسول خدا {{صل}} درباره جحش بن رئاب را بپذیریم، وی [[صحابی]] نیست و به رسول خدا {{صل}} [[ایمان]] نیاورده است. حتی اینکه وی دوران رسول خدا {{صل}} را [[درک]] کرده باشد، مبهم است؛ زیرا در حوادث [[روزگار]] رسول خدا {{صل}} که از [[خاندان]] جحش به دفعات یاد میشود، هیچ یادی از وی نشده است، به ویژه که منابع به این خاندان [[عنایت]] داشته و به آن عنوانی اختصاص داده و از [[مهاجرت]] همگی آنان به [[مدینه]] یاد کرده و افراد شاخص این [[طایفه]] را ذکر کردهاند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۳، ص۶۵.</ref>، اما هیچ یادی از پدر خاندان نشده که نشان از عدم حضور وی در این برهه است. | ||
[[فرزندان]] وی که در منابع با عنوان «[[بنو جحش]]» از آنان یاد میشود، از [[پیشگامان]] در [[پذیرش اسلام]] بودند و قبل از رفتن [[رسول خدا]]{{صل}} به دار ارقم، [[اسلام]] را پذیرفته و در برهههای دیگر نیز به [[یاری]] اسلام شتافتند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۳، ص۶۵.</ref>. [[ابوسفیان]] پس از [[هجرت]] آنان به [[مدینه]] خانههای آنان را تصاحب کرد. [[فرزندان]] وی که بیش از او در [[تاریخ اسلام]] شناخته شدهاند عبارتاند از: [[ابواحمد بن جحش]] که [[نابینا]] بود، [[عبدالله بن جحش]] که در [[جنگ احد]] [[شهید]] شد، [[عبیدالله بن جحش]]، [[همسر]] [[ام حبیبه دختر ابوسفیان]] که به [[حبشه]] هجرت کرد، [[نصرانی]] شد و در همان جا درگذشت، [[زینب]] [[همسر رسول خدا]]{{صل}}، [[حمنه بنت جحش]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱، ص۹۶؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۱۹۱.</ref> که در [[داستان افک]] از او یاد میشود و [[حبیبه بنت جحش]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۱۹۱؛ ابن سید الناس، محمد بن یعمری، عیون الأثر، ج۲، ص۳۷۵.</ref>. همسر وی امیمه دختر [[عبد المطلب]] و عمه رسول خدا{{صل}} بود<ref>طبرانی، تاریخ طبری، ج۳۴، ص۳۸؛ ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الأمصار، ج۱، ص۳۶؛ طبرسی، علی بن فضل، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۸۳.</ref> که رسول خدا{{صل}} از خرمای [[خیبر]] چهل بار شتر بدو داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۲۴.</ref>.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «جحش بن رئاب اسدی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۳۷۵-۳۷۶.</ref> | [[فرزندان]] وی که در منابع با عنوان «[[بنو جحش]]» از آنان یاد میشود، از [[پیشگامان]] در [[پذیرش اسلام]] بودند و قبل از رفتن [[رسول خدا]] {{صل}} به دار ارقم، [[اسلام]] را پذیرفته و در برهههای دیگر نیز به [[یاری]] اسلام شتافتند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۳، ص۶۵.</ref>. [[ابوسفیان]] پس از [[هجرت]] آنان به [[مدینه]] خانههای آنان را تصاحب کرد. [[فرزندان]] وی که بیش از او در [[تاریخ اسلام]] شناخته شدهاند عبارتاند از: [[ابواحمد بن جحش]] که [[نابینا]] بود، [[عبدالله بن جحش]] که در [[جنگ احد]] [[شهید]] شد، [[عبیدالله بن جحش]]، [[همسر]] [[ام حبیبه دختر ابوسفیان]] که به [[حبشه]] هجرت کرد، [[نصرانی]] شد و در همان جا درگذشت، [[زینب]] [[همسر رسول خدا]] {{صل}}، [[حمنه بنت جحش]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ بلاذری، أنساب الاشراف، ج۱، ص۹۶؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۱۹۱.</ref> که در [[داستان افک]] از او یاد میشود و [[حبیبه بنت جحش]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۱۹۱؛ ابن سید الناس، محمد بن یعمری، عیون الأثر، ج۲، ص۳۷۵.</ref>. همسر وی امیمه دختر [[عبد المطلب]] و عمه رسول خدا {{صل}} بود<ref>طبرانی، تاریخ طبری، ج۳۴، ص۳۸؛ ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الأمصار، ج۱، ص۳۶؛ طبرسی، علی بن فضل، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۸۳.</ref> که رسول خدا {{صل}} از خرمای [[خیبر]] چهل بار شتر بدو داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۲۴.</ref>.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «جحش بن رئاب اسدی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۳۷۵-۳۷۶.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |