پرش به محتوا

حسین شهید فخ: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۷: خط ۷:
'''حسین بن علی شهید فخ''' از نوادگان [[امام حسن مجتبی]] {{ع}}، در زمان [[خلافت]] هادی عباسی در [[مدینه]] و [[ذی‌قعده]] [[سال]] ۱۶۹ به علت ستمگری‌های بیش از حد حاکمان عباسی [[قیام]] کرد و جمع زیادی از [[علویان]] با او همراه شدند اما در منطقه فخ (نزدیکی [[مکه مکرمه]]) در هشتم ذی‌حجه همراه با یارانش به [[شهادت]] رسید.
'''حسین بن علی شهید فخ''' از نوادگان [[امام حسن مجتبی]] {{ع}}، در زمان [[خلافت]] هادی عباسی در [[مدینه]] و [[ذی‌قعده]] [[سال]] ۱۶۹ به علت ستمگری‌های بیش از حد حاکمان عباسی [[قیام]] کرد و جمع زیادی از [[علویان]] با او همراه شدند اما در منطقه فخ (نزدیکی [[مکه مکرمه]]) در هشتم ذی‌حجه همراه با یارانش به [[شهادت]] رسید.


==مقدمه==
== مقدمه ==
یکی از قیام‌هایی که در کتب حدیث و تاریخ اسلام مطرح است، "قیام حسین بن علی شهید فخ" است. این قیام در زمان [[امام کاظم]]{{ع}} رخ داده و با قیام "محمد بن عبدالله" متفاوت بوده است.
یکی از قیام‌هایی که در کتب حدیث و تاریخ اسلام مطرح است، "قیام حسین بن علی شهید فخ" است. این قیام در زمان [[امام کاظم]] {{ع}} رخ داده و با قیام "محمد بن عبدالله" متفاوت بوده است.


==نسب==
== نسب ==
علامه مجلسی درباره [[نسب]] "شهید فخ" این‌گونه نوشته است: وی "حسین بن علی بن حسن بن حسن بن حسن" است. مادرش [[زینب]] دختر "عبدالله بن حسن"، دختر عموی پدر وی است. حسین در [[زمان]] [[خلافت]] [[هادی عباسی]] در [[مدینه]] در [[ذی‌قعده]] [[سال]] ۱۶۹ بعد از [[مرگ]] [[مهدی عباسی]] قیام کرد و جمع زیادی از [[علویان]] با او همراه شدند<ref>مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۱۵۱-۱۵۸.</ref>. در هشتم [[ذی‌حجه]] با [[شهادت حسین]] و یارانش در [[فخ]] (در شش میلی [[مکه]]) این قیام پایان یافت<ref>علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۳۲۶.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۲۳.</ref>
علامه مجلسی درباره [[نسب]] "شهید فخ" این‌گونه نوشته است: وی "حسین بن علی بن حسن بن حسن بن حسن" است. مادرش [[زینب]] دختر "عبدالله بن حسن"، دختر عموی پدر وی است. حسین در [[زمان]] [[خلافت]] [[هادی عباسی]] در [[مدینه]] در [[ذی‌قعده]] [[سال]] ۱۶۹ بعد از [[مرگ]] [[مهدی عباسی]] قیام کرد و جمع زیادی از [[علویان]] با او همراه شدند<ref>مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۱۵۱-۱۵۸.</ref>. در هشتم [[ذی‌حجه]] با [[شهادت حسین]] و یارانش در [[فخ]] (در شش میلی [[مکه]]) این قیام پایان یافت<ref>علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۳۲۶.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۲۳.</ref>


==علت قیام==
== علت قیام ==
{{اصلی|قیام شهید فخ}}
{{اصلی|قیام شهید فخ}}
زمانی که [[مهدی]]، [[خلیفه عباسی]] مُرد، "اسحاق بن عیسی" حاکم مدینه برای گفتن [[تسلیت]] به [[عراق]] رفت و مردی از [[خاندان]] [[عمر بن خطاب]] به نام "عبدالعزیز بن عبدالله" را [[جانشین]] خود در مدینه قرار داد<ref>ابوجعفرمحمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۴۱۰.</ref>. عبدالعزیز به علویان [[حمله]] می‌کرد و بر آنان سخت می‌گرفت و از آنان می‌خواست هر روز خود را معرفی کنند و آنان را به بهانه کفالت دیگری مورد [[مؤاخذه]] قرار می‌داد. سخت‌گیری بیش از حد او موجب شد حسین شهید فخ همراه با یارانش برعلیه او و حکومت عباسی قیام کنند.
زمانی که [[مهدی]]، [[خلیفه عباسی]] مُرد، "اسحاق بن عیسی" حاکم مدینه برای گفتن [[تسلیت]] به [[عراق]] رفت و مردی از [[خاندان]] [[عمر بن خطاب]] به نام "عبدالعزیز بن عبدالله" را [[جانشین]] خود در مدینه قرار داد<ref>ابوجعفرمحمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۴۱۰.</ref>. عبدالعزیز به علویان [[حمله]] می‌کرد و بر آنان سخت می‌گرفت و از آنان می‌خواست هر روز خود را معرفی کنند و آنان را به بهانه کفالت دیگری مورد [[مؤاخذه]] قرار می‌داد. سخت‌گیری بیش از حد او موجب شد حسین شهید فخ همراه با یارانش برعلیه او و حکومت عباسی قیام کنند.


بیعت‌نامه وی با [[مردم]] چنین بود: با شما [[بیعت]] می‌کنم بر [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]]{{صل}} و بر اینکه از [[خدا]] [[اطاعت]] شود و [[معصیت الهی]] انجام نگیرد و شما را به رضای از [[آل‌محمد]] [[دعوت]] می‌کنم. بنابر اینکه در میان شما به کتاب خدا و سنت پیامبر{{صل}} عمل شود و به [[عدالت]] در میان مردم [[رفتار]] شود و [[بیت‌المال]] بین همه افراد مساوی تقسیم می‌شود و اینکه با ما قیام کنید و همراه ما با [[دشمن]] ما بجنگید<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۷۸؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۱۵۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۵.</ref>
بیعت‌نامه وی با [[مردم]] چنین بود: با شما [[بیعت]] می‌کنم بر [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] {{صل}} و بر اینکه از [[خدا]] [[اطاعت]] شود و [[معصیت الهی]] انجام نگیرد و شما را به رضای از [[آل‌محمد]] [[دعوت]] می‌کنم. بنابر اینکه در میان شما به کتاب خدا و سنت پیامبر {{صل}} عمل شود و به [[عدالت]] در میان مردم [[رفتار]] شود و [[بیت‌المال]] بین همه افراد مساوی تقسیم می‌شود و اینکه با ما قیام کنید و همراه ما با [[دشمن]] ما بجنگید<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۷۸؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۱۵۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۵.</ref>


همچنین درباره علت قیام گفته شده است: [[سیاست]] [[مسالمت‌آمیز]] [[ابوعبدالله مهدی|مهدی عباسی]] در قبال [[علویان]] با مرگ وی پایان یافت. فرزند او [[هادی عباسی]] بر علویان سخت گرفت و بی‌رحمی کرد. [[هدایا]] و مقرری آنان را قطع کرد؛ بر آنان جاسوس گماشت و به کارگزارانش دستور داد تحرکات ایشان را زیر نظر بگیرند و بر آنان [[سخت‌گیری]] کنند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۴۸ – ۳۴۹.</ref>. [[خلیفه]] از [[شورش]] آنها بر حکومتش [[وحشت]] داشت؛ همان‌گونه که [[سرشت]] و [[روحیه]] وی در تبلور [[سیاست]] خصمانه او در برابر آنان تأثیر داشت<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۸۵.</ref>.
همچنین درباره علت قیام گفته شده است: [[سیاست]] [[مسالمت‌آمیز]] [[ابوعبدالله مهدی|مهدی عباسی]] در قبال [[علویان]] با مرگ وی پایان یافت. فرزند او [[هادی عباسی]] بر علویان سخت گرفت و بی‌رحمی کرد. [[هدایا]] و مقرری آنان را قطع کرد؛ بر آنان جاسوس گماشت و به کارگزارانش دستور داد تحرکات ایشان را زیر نظر بگیرند و بر آنان [[سخت‌گیری]] کنند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۴۸ – ۳۴۹.</ref>. [[خلیفه]] از [[شورش]] آنها بر حکومتش [[وحشت]] داشت؛ همان‌گونه که [[سرشت]] و [[روحیه]] وی در تبلور [[سیاست]] خصمانه او در برابر آنان تأثیر داشت<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۸۵.</ref>.


==عکس‌العمل [[امام کاظم]] {{ع}} در برابر این قیام==
== عکس‌العمل [[امام کاظم]] {{ع}} در برابر این قیام ==
{{اصلی|مبارزه با حاکم جائر در معارف و سیره امام کاظم}}
{{اصلی|مبارزه با حاکم جائر در معارف و سیره امام کاظم}}
زمانی که حسین قیام کرد، [[شهر مدینه]] را به [[تصرف]] خود درآورد و [[موسی بن جعفر]] را برای [[بیعت]] خواست. حضرت تشریف آورد و به او فرمود: پسر عمو، به من تکلیفی مکن که پسرعمویت ([[محمد بن عبدالله]]) به عمویت [[امام صادق]]{{ع}} [[تکلیف]] کرد تا از من چیزی که نمی‌خواهم سر بزند، چنان‌که از امام صادق{{ع}} چیزی (مطالبی) سر زد که نمی‌خواست (بیان کند). حسین گفت: من بر شما مطلبی عرض کردم؛ اگر خواهی در آن وارد شو و اگر [[دوست]] نداری، شما را بر آن مجبور نمی‌کنم. [[خدا]] [[یاور]] است. این را گفت و حضرت را ترک کرد. [[ابوالحسن]] موسی بن جعفر{{ع}} هنگام خداحافظی به او فرمود: پسرعمو، تو کشته خواهی شد. پس با [[جدیت]] [[جنگ]] کن؛ زیرا این [[مردم]] فاسق‌اند؛ [[اظهار ایمان]] می‌کنند و در دل مشرک‌اند و {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏}}. من [[مصیبت]] شما [[جماعت]] را به حساب خدا می‌گذارم. آن‌گاه حسین قیام کرد و کارش بدان‌جا رسید که رسید؛ یعنی همه یارانش کشته شدند، چنانچه آن حضرت{{ع}} فرموده بود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۶؛ همو، اصول کافی (ترجمه سیدجواد مصطفوی)، ج۲، ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۲۶.</ref>.
زمانی که حسین قیام کرد، [[شهر مدینه]] را به [[تصرف]] خود درآورد و [[موسی بن جعفر]] را برای [[بیعت]] خواست. حضرت تشریف آورد و به او فرمود: پسر عمو، به من تکلیفی مکن که پسرعمویت ([[محمد بن عبدالله]]) به عمویت [[امام صادق]] {{ع}} [[تکلیف]] کرد تا از من چیزی که نمی‌خواهم سر بزند، چنان‌که از امام صادق {{ع}} چیزی (مطالبی) سر زد که نمی‌خواست (بیان کند). حسین گفت: من بر شما مطلبی عرض کردم؛ اگر خواهی در آن وارد شو و اگر [[دوست]] نداری، شما را بر آن مجبور نمی‌کنم. [[خدا]] [[یاور]] است. این را گفت و حضرت را ترک کرد. [[ابوالحسن]] موسی بن جعفر {{ع}} هنگام خداحافظی به او فرمود: پسرعمو، تو کشته خواهی شد. پس با [[جدیت]] [[جنگ]] کن؛ زیرا این [[مردم]] فاسق‌اند؛ [[اظهار ایمان]] می‌کنند و در دل مشرک‌اند و {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏}}. من [[مصیبت]] شما [[جماعت]] را به حساب خدا می‌گذارم. آن‌گاه حسین قیام کرد و کارش بدان‌جا رسید که رسید؛ یعنی همه یارانش کشته شدند، چنانچه آن حضرت {{ع}} فرموده بود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۶؛ همو، اصول کافی (ترجمه سیدجواد مصطفوی)، ج۲، ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۲۶.</ref>.


==شهادت حسین در فخ مکه==
== شهادت حسین در فخ مکه ==
حسین بن علی بعد از [[آگاهی]] از خطر رو به افزایش در برابر علویان در [[سحرگاه]] [[روز]] سیزدهم [[ذی قعده]] ۱۶۹ ق./پانزدهم ایار ۷۸۶ م. قیام کرد. وی بر مدینه چیره شد و [[مسجد]] [[نبوی]] را مرکز حرکت قرار داد و برخی از [[مردم مدینه]] با وی بیعت کردند؛ اما پاسخی مثبت از سوی بسیاری از آنان دریافت نکرد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۴۹؛ تاریخ طبری، ج۸، ص۱۹۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۷۵؛ مسند، عبد الله بن علی، العلویون فی الحجاز، ص۲۰۲.</ref>. به نظر می‌رسد که آنان از [[هجوم]] حکوت به علت [[صلابت]] خلیفه ترسیدند؛ همان‌گونه که [[تدابیر]] حسین، مانند پایگاه حرکت قرار دادن [[حرم]] [[امن]] [[رسول خدا]]{{صل}} و [[پناه بردن]] به آن، [[مردم]] را نارحت کرد و این مسأله با [[احساسات]] آنان، [[بزرگداشت]] [[مسجد رسول خدا]]{{صل}} و محترم شمردن آن [[هماهنگی]] نداشت<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۱۹۵؛ مسند، عبد الله بن علی، العلویون فی الحجاز، ص۲۰۲.</ref>.
حسین بن علی بعد از [[آگاهی]] از خطر رو به افزایش در برابر علویان در [[سحرگاه]] [[روز]] سیزدهم [[ذی قعده]] ۱۶۹ ق. /پانزدهم ایار ۷۸۶ م. قیام کرد. وی بر مدینه چیره شد و [[مسجد]] [[نبوی]] را مرکز حرکت قرار داد و برخی از [[مردم مدینه]] با وی بیعت کردند؛ اما پاسخی مثبت از سوی بسیاری از آنان دریافت نکرد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۴۹؛ تاریخ طبری، ج۸، ص۱۹۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۷۵؛ مسند، عبد الله بن علی، العلویون فی الحجاز، ص۲۰۲.</ref>. به نظر می‌رسد که آنان از [[هجوم]] حکوت به علت [[صلابت]] خلیفه ترسیدند؛ همان‌گونه که [[تدابیر]] حسین، مانند پایگاه حرکت قرار دادن [[حرم]] [[امن]] [[رسول خدا]] {{صل}} و [[پناه بردن]] به آن، [[مردم]] را نارحت کرد و این مسأله با [[احساسات]] آنان، [[بزرگداشت]] [[مسجد رسول خدا]] {{صل}} و محترم شمردن آن [[هماهنگی]] نداشت<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۱۹۵؛ مسند، عبد الله بن علی، العلویون فی الحجاز، ص۲۰۲.</ref>.


حسین یازده [[روز]] بعد از قیامش برای [[تصرف]] [[مکه]] آهنگ آنجا کرد و در دره فخ از نواحی مکه<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۶۶.</ref>، اردو زد؛ اما مکی‌ها دعوتش را بی‌پاسخ گذاشتند. در این وقت [[سپاه]] [[عباسی]] به منطقه رسید و در هشتم [[ذی‌حجه]] به ارودگاه او در [[فخ]] [[حمله]] و بر حسین و یارانش چیره شد و حسین «کشته فخ» یا «[[صاحب فخ]]» نام گرفت<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۶۶؛ مصحح: هادی قسم یاد کرد که حسین به دستور امام کاظم{{ع}} قیام کرده است و افزود: خدا مرا بکشد، اگر او را زنده بگذارم. امام{{ع}} با شنیدن تهدید هادی در حق او نفرین کرد و چندی بعد، خبر مرگ او به مدینه رسید.</ref>.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۸۵.</ref>.
حسین یازده [[روز]] بعد از قیامش برای [[تصرف]] [[مکه]] آهنگ آنجا کرد و در دره فخ از نواحی مکه<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۶۶.</ref>، اردو زد؛ اما مکی‌ها دعوتش را بی‌پاسخ گذاشتند. در این وقت [[سپاه]] [[عباسی]] به منطقه رسید و در هشتم [[ذی‌حجه]] به ارودگاه او در [[فخ]] [[حمله]] و بر حسین و یارانش چیره شد و حسین «کشته فخ» یا «[[صاحب فخ]]» نام گرفت<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۶۶؛ مصحح: هادی قسم یاد کرد که حسین به دستور امام کاظم {{ع}} قیام کرده است و افزود: خدا مرا بکشد، اگر او را زنده بگذارم. امام {{ع}} با شنیدن تهدید هادی در حق او نفرین کرد و چندی بعد، خبر مرگ او به مدینه رسید.</ref>.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۸۵.</ref>.


[[موسی بن جعفر]]{{ع}} وقتی در مدینه سر حسین را دید، کلمه [[استرجاع]] را بر زبان جاری کرد و فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]، حسین [[مسلمانی]] [[شایسته]] بود و پیوسته [[روزه‌دار]]، [[شب‌زنده‌دار]] و [[نمازگزار]] و [[آمر به معروف و ناهی از منکر]] بود. در جمع خانواده‌اش مانند او کسی نبود"<ref>{{متن حدیث|مَضَى وَ اللَّهِ مُسْلِماً صَالِحاً صَوَّاماً قَوَّاماً آمِراً بِالْمَعْرُوفِ نَاهِياً عَنِ الْمُنْكَرِ مَا كَانَ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ مِثْلُهُ}}؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۸۰؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۱۵۵؛ همو، بحار الأنوار، ج۴۸، ص۱۶۵.</ref>. امام جواد{{ع}} درباره حادثه فخ و [[قیام امام حسین]]{{ع}} فرمود: "پس از [[واقعه عاشورا]]، کشتاری ([[قتل]] عامی) بزرگ‌تر از واقعه فخ، برای ما [[آل‌محمد]]{{صل}} روی نداده است"<ref>{{متن حدیث|لَمْ یَکُنْ لَنَا بَعْدَ الْطَّفِّ مَصْرَعٌ أَعْظَمُ مِنْ فَخٍّ}}؛ ابونصر بخاری، سر السلسلة العلوی، ص۱۴؛ ابن‌عنبه، عمدة الطالب، ص۱۶۴؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۸، ص۱۶۵.</ref>. این رخداد از آن جهت به [[واقعه کربلا]] تشبیه شده که در آن جمع زیادی به [[شهادت]] می‌رسند و بدن‌های آنان روی [[زمین]] باقی می‌ماند و اجازه [[دفن]] آنها داده نمی‌شود<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۲۷.</ref>.
[[موسی بن جعفر]] {{ع}} وقتی در مدینه سر حسین را دید، کلمه [[استرجاع]] را بر زبان جاری کرد و فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]، حسین [[مسلمانی]] [[شایسته]] بود و پیوسته [[روزه‌دار]]، [[شب‌زنده‌دار]] و [[نمازگزار]] و [[آمر به معروف و ناهی از منکر]] بود. در جمع خانواده‌اش مانند او کسی نبود"<ref>{{متن حدیث|مَضَى وَ اللَّهِ مُسْلِماً صَالِحاً صَوَّاماً قَوَّاماً آمِراً بِالْمَعْرُوفِ نَاهِياً عَنِ الْمُنْكَرِ مَا كَانَ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ مِثْلُهُ}}؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۸۰؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۱۵۵؛ همو، بحار الأنوار، ج۴۸، ص۱۶۵.</ref>. امام جواد {{ع}} درباره حادثه فخ و [[قیام امام حسین]] {{ع}} فرمود: "پس از [[واقعه عاشورا]]، کشتاری ([[قتل]] عامی) بزرگ‌تر از واقعه فخ، برای ما [[آل‌محمد]] {{صل}} روی نداده است"<ref>{{متن حدیث|لَمْ یَکُنْ لَنَا بَعْدَ الْطَّفِّ مَصْرَعٌ أَعْظَمُ مِنْ فَخٍّ}}؛ ابونصر بخاری، سر السلسلة العلوی، ص۱۴؛ ابن‌عنبه، عمدة الطالب، ص۱۶۴؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۸، ص۱۶۵.</ref>. این رخداد از آن جهت به [[واقعه کربلا]] تشبیه شده که در آن جمع زیادی به [[شهادت]] می‌رسند و بدن‌های آنان روی [[زمین]] باقی می‌ماند و اجازه [[دفن]] آنها داده نمی‌شود<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۳۲۷.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش