حفظ نظام: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[حفظ نظام در قرآن]] - [[حفظ نظام در حدیث]] - [[حفظ نظام در کلام اسلامی]] - [[حفظ نظام در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = حفظ نظام (پرسش)}} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[حفظ نظام در قرآن]] - [[حفظ نظام در حدیث]] - [[حفظ نظام در کلام اسلامی]] - [[حفظ نظام در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = حفظ نظام (پرسش)}} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
*از نخستین [[وظایف امام]]{{ع}} [[حفظ وحدت]] و [[نظام اجتماعی]] [[مسلمانان]] برای پیادهسازی [[احکام اسلامی]] است. در [[دنیایی]] که اغلب آن کافرند، تلاش برای [[پایداری]] نظامی که مردمش مسلماناند (اگرچه به ناحق تشکیل شده باشد) یک [[فریضه]] است. ازهمپاشیدگی چنین نظامی موجب [[طمع]] [[دشمنان]] و [[کافران]] و در نتیجه از میان رفتن اصل [[اسلام]] خواهد بود. [[امامان]]{{عم}} با [[درک]] صحیح این واقعیت، گاه که خود نیز در رأس [[حکومت]] نبودند، بر [[حفظ وحدت]] برای [[انسجام]] [[نظام اجتماعی]] [[مسلمانان]] تأکید کردهاند.<ref>در تدوین این بخش، از این منبع استفاده شده است: علی آقانوری، امامان شیعه و وحدت اسلامی.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۷۲ تا ۲۷۴.</ref> | * از نخستین [[وظایف امام]] {{ع}} [[حفظ وحدت]] و [[نظام اجتماعی]] [[مسلمانان]] برای پیادهسازی [[احکام اسلامی]] است. در [[دنیایی]] که اغلب آن کافرند، تلاش برای [[پایداری]] نظامی که مردمش مسلماناند (اگرچه به ناحق تشکیل شده باشد) یک [[فریضه]] است. ازهمپاشیدگی چنین نظامی موجب [[طمع]] [[دشمنان]] و [[کافران]] و در نتیجه از میان رفتن اصل [[اسلام]] خواهد بود. [[امامان]] {{عم}} با [[درک]] صحیح این واقعیت، گاه که خود نیز در رأس [[حکومت]] نبودند، بر [[حفظ وحدت]] برای [[انسجام]] [[نظام اجتماعی]] [[مسلمانان]] تأکید کردهاند.<ref>در تدوین این بخش، از این منبع استفاده شده است: علی آقانوری، امامان شیعه و وحدت اسلامی.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۷۲ تا ۲۷۴.</ref> | ||
* [[امامان معصوم]] {{عم}} هر کدام در عصر خود پیروانی داشتند که از دیدگاه آنها [[خلافت]] و [[حکومت حق]] [[امامان]] {{عم}} بود. از سوی دیگر، نفس وجود کسی که گروهی او را [[شایسته]] [[حکومت]] بدانند، میتواند تهدیدی برای [[یکپارچگی]] [[نظام اجتماعی]] یک [[جامعه]] به شمار آید. در اینجاست که [[امام]] {{ع}} آنگاه که شرایط را برای بهدستگیری [[منصب]] [[حکومت]] مناسب نمیبیند، [[پیروان]] خود را به [[حفظ وحدت]] با دیگر [[مسلمانان]] [[دعوت]]، و حتی از قیامهای متهورانه ایشان [[نهی]] میکند. [[امامان معصوم]] {{عم}} دراینباره، سفارشهایی جدی به پیروانشان داشتند؛ چنانکه [[امام علی]] {{ع}} فرمودند: "از تکثر در [[دین خدا]] برحذر باشید؛ زیرا [[اجتماع]] در حقی که شما را [[ناپسند]] آید، بهتر از [[تفرقه]] در باطلی است که دوستش میدارید، و [[خداوند]] به هیچکس از گذشتگان و آیندگان، به خاطر [[تفرقه]] خیری عطا نکرده است".<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.</ref> ایشان در [[خطبه]] معروف [[قاصعه]] نیز میفرماید: "ای [[مردم]]، در [[تاریخ]] گذشتگان [[فکر]] کنید و ببینید عامل [[عزت]] و [[سیادت]] و [[شکست]] و [[زبونی]] آنها چه بود؟ وقتی [[فکر]] کنید، خواهید یافت که آنها زمانی [[عزت]] و [[سیادت]] داشتند که همدل و یگانه و متفق بودند و زمانی به [[خواری]] و [[ذلت]] و سقوطگراییدند که تفرق و جدایی میان آنها به وجود آمد".<ref>همان، خطبه ۱۹۲.</ref> [[امیر]] بیان در نامهای به [[ابوموسی اشعری]] از دغدغه خود نسبت به [[حفظ وحدت]] میان [[مسلمانان]] چنین پرده برمیدارد: "هیچکس از من بر [[اتحاد]] و [[همبستگی]] [[امت محمد]] {{صل}} حریصتر نیست".<ref>همان، نامه ۷۸.</ref> ایشان [[اندیشه]] خود را [[جامه]] عمل پوشانید و در رویارویی با [[غصب خلافت]]، سکوتی تلخ پیشه کرد؛ سکوتی که تلختر از حنظل بود.<ref>همان، خطبه ۲۶ و ۲۱۷.</ref> حتی به پیشنهاد و خاطرخواهی منافقانه کسانی چون [[ابوسفیان]] که میکوشیدند از مرارتبار بودن روزگار آن [[حضرت]] سوءاستفاده کنند، نیز اهمیتی نداد و پیشنهاد [[بیعت]] وی با خود را رد کرد.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۹.</ref> آن [[حضرت]] حتی پیشنهاد دلسوزانی همچون [[ابن عباس]] را مبنی بر [[بیعت]] با خود نیز نپذیرفت.<ref>عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری، الامامة و السياسة، ج۱، ص۲۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۳.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۷۲ تا ۲۷۴.</ref> | |||
* [[امامان معصوم]]{{عم}} هر کدام در عصر خود پیروانی داشتند که از دیدگاه آنها [[خلافت]] و [[حکومت حق]] [[امامان]]{{عم}} بود. از سوی دیگر، نفس وجود کسی که گروهی او را [[شایسته]] [[حکومت]] بدانند، میتواند تهدیدی برای [[یکپارچگی]] [[نظام اجتماعی]] یک [[جامعه]] به شمار آید. در اینجاست که [[امام]]{{ع}} آنگاه که شرایط را برای بهدستگیری [[منصب]] [[حکومت]] مناسب نمیبیند، [[پیروان]] خود را به [[حفظ وحدت]] با دیگر [[مسلمانان]] [[دعوت]]، و حتی از قیامهای متهورانه ایشان [[نهی]] میکند. [[امامان معصوم]]{{عم}} دراینباره، سفارشهایی جدی به پیروانشان داشتند؛ چنانکه [[امام علی]]{{ع}} فرمودند: "از تکثر در [[دین خدا]] برحذر باشید؛ زیرا [[اجتماع]] در حقی که شما را [[ناپسند]] آید، بهتر از [[تفرقه]] در باطلی است که دوستش میدارید، و [[خداوند]] به هیچکس از گذشتگان و آیندگان، به خاطر [[تفرقه]] خیری عطا نکرده است".<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.</ref> ایشان در [[خطبه]] معروف [[قاصعه]] نیز میفرماید: "ای [[مردم]]، در [[تاریخ]] گذشتگان [[فکر]] کنید و ببینید عامل [[عزت]] و [[سیادت]] و [[شکست]] و [[زبونی]] آنها چه بود؟ وقتی [[فکر]] کنید، خواهید یافت که آنها زمانی [[عزت]] و [[سیادت]] داشتند که همدل و یگانه و متفق بودند و زمانی به [[خواری]] و [[ذلت]] و سقوطگراییدند که تفرق و جدایی میان آنها به وجود آمد".<ref>همان، خطبه ۱۹۲.</ref> [[امیر]] بیان در نامهای به [[ابوموسی اشعری]] از دغدغه خود نسبت به [[حفظ وحدت]] میان [[مسلمانان]] چنین پرده برمیدارد: "هیچکس از من بر [[اتحاد]] و [[همبستگی]] [[امت محمد]]{{صل}} حریصتر نیست".<ref>همان، نامه ۷۸.</ref> ایشان [[اندیشه]] خود را [[جامه]] عمل پوشانید و در رویارویی با [[غصب خلافت]]، سکوتی تلخ پیشه کرد؛ سکوتی که تلختر از حنظل بود.<ref>همان، خطبه ۲۶ و ۲۱۷.</ref> حتی به پیشنهاد و خاطرخواهی منافقانه کسانی چون [[ابوسفیان]] که میکوشیدند از مرارتبار بودن روزگار آن [[حضرت]] سوءاستفاده کنند، نیز اهمیتی نداد و پیشنهاد [[بیعت]] وی با خود را رد کرد.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۹.</ref> آن [[حضرت]] حتی پیشنهاد دلسوزانی همچون [[ابن عباس]] را مبنی بر [[بیعت]] با خود نیز نپذیرفت.<ref>عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری، الامامة و السياسة، ج۱، ص۲۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۳.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۷۲ تا ۲۷۴.</ref> | * [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} حتی از سخنان و اظهارنظرهای به ظاهر صادقانه، اما اختلافافکن برخی [[پیروان]] [[دلسوز]] خود نیز که بر [[حقانیت]] آن [[حضرت]] بهطور علنی تأكيد میکردند، جلوگیری میکرد.<ref>احمد بن ابی یعقوب بعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴.</ref> ایشان این [[مصلحتاندیشی]] و [[سکوت]] خردمندانه را وظیفهای [[الهی]] و ثمره آن را جلوگیری از [[تفرقه]] میان [[مسلمانان]] میدانست: "بر ما حوادثی گذشته است که با وجود خار در چشمان، به خاطر [[تسلیم]] در برابر [[امر الهی]] در آنچه ما را به آن آزموده، و به [[امید]] دریافت [[پاداش]]، بر آن [[بردباری]] کردیم و این [[صبوری]]، از پراکنده شدن [[مسلمانان]] و ریختن [[خون]] آنان نیکوتر است".<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۴۹.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۷۲ تا ۲۷۴.</ref> | ||
* یکی از [[شئون]] و [[وظایف امام]] در [[جامعه]] [[حفظ وحدت مسلمانان]] و جلوگیری از [[تفرقه]] میان آنهاست. براساس همین [[وظیفه]] است که گزارشهای [[تاریخی]] مبنی بر [[بیعت]] آن [[حضرت]] با [[خلیفه اول]] صحیح مینماید.<ref>یادکرد این نکته ضروری است که شیخ مفید، بیعت امام علی {{ع}} با خلیفه نخست را انکار کرده است (شیخ مفید، الفصول المختارة، ص۵۶). با وجود این، اغلب گزارشهای تاریخی چنین بیعتی را تأیید میکند (محمد بن جریر طبری، المسترشد فی امامة اميرالمؤمنين {{ع}}، ص۴۱۲؛ ابراهيم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ج۱، ص۳۰۶).</ref> در این میان، غالب قیامهایی که از سوی [[پیروان]] [[ائمه]] {{عم}} شکل میگرفت، با [[تأیید]] ایشان همراه نبود. چنانکه [[امام کاظم]] {{ع}} فرمود: "با ترک [[اطاعت]] از [[حاکمان]]، خود را [[ذلیل]] نکنید. اگر او حاکمی [[عادل]] است، از [[خداوند]] بقای او را بخواهید و اگر [[ستمکار]] است، از [[خدا]] بخواهید او را [[اصلاح]] کند...".<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۳۳۸.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۷۲ تا ۲۷۴.</ref> | |||
* [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} حتی از سخنان و اظهارنظرهای به ظاهر صادقانه، اما اختلافافکن برخی [[پیروان]] [[دلسوز]] خود نیز که بر [[حقانیت]] آن [[حضرت]] بهطور علنی تأكيد میکردند، جلوگیری میکرد.<ref>احمد بن ابی یعقوب بعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴.</ref> ایشان این [[مصلحتاندیشی]] و [[سکوت]] خردمندانه را وظیفهای [[الهی]] و ثمره آن را جلوگیری از [[تفرقه]] میان [[مسلمانان]] میدانست: "بر ما حوادثی گذشته است که با وجود خار در چشمان، به خاطر [[تسلیم]] در برابر [[امر الهی]] در آنچه ما را به آن آزموده، و به [[امید]] دریافت [[پاداش]]، بر آن [[بردباری]] کردیم و این [[صبوری]]، از پراکنده شدن [[مسلمانان]] و ریختن [[خون]] آنان نیکوتر است".<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۴۹.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۷۲ تا ۲۷۴.</ref> | * این نکته ضروری است که در پیش گرفتن این [[سیره]] از سوی [[امامان]] {{عم}} به منظور تقویت یا [[تأیید]] [[نظام]] [[خلافت]] خلفای وقت نبود، بلکه عمده [[هدف]] اینان در آن دوران، [[حفظ]] [[کیان اسلام]] و جلوگیری از [[اختلافات]] داخلیای بود که میتوانست به [[شکست]] [[اسلام]] و [[تسلط]] كفر بینجامد. توضیح آنکه حکمای [[جور]] (در عین [[جور]] بودن) به نام [[اسلام]] بر [[جامعه اسلامی]] [[حکومت]] میکردند و با [[شعار]] [[اسلام]] با [[دشمنان خارجی]] میجنگیدند که [[جنگ]] آنها به مثابه [[جنگ]] [[اسلام]] با [[کفر]] بود. آری، [[پیشوایان معصوم]] با آنکه در درون، [[مخالفت]] جدی با ایشان داشتند، بر [[نامشروع]] بودن [[حکومت]] خلفای [[جور]] تأکید میکردند؛ اما آنجا که پای [[حفظ دین]] و [[نظام]] و [[جان]] [[مسلمانان]] در میان بود، تقویت همین [[نظام]] [[جور]] را لازم میدانستند، و در جایی که تقویت چنین نظامی را لازم نمیدانستند، مانند آنجا که [[همکاری]] با ایشان در تقویت این [[نظام]] در مقابل [[کفر]] تأثیری نداشت، [[پیروان]] خود را از [[همکاری]] با ایشان باز میداشتند؛ تا آنجا که گاه [[همکاری]] با [[حکومت]] را دارای اشکال [[شرعی]] دانسته، حتی گاه از قبول [[داوری]] قاضیان [[جور]]، برحذر میداشتند،<ref>دراینباره داستان مشهور صفوان جمال و اجاره دادن چند شتر از سوی وی به هارون الرشید خواندنی است (ر. ک: محمد بن عمر کشی، رجال الكشی، ص۴۴۱). درباره نهی از مراجعه به قاضی جور، ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۱۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۴.</ref> و حتی اگر از درون [[نظام]] برای [[دین]] [[احساس]] خطر میکردند، [[قیام مسلحانه]] را نیز در [[دستور]] کار خود قرار میدادند که [[قیام]] [[امام حسین]] {{ع}} در همین راستاست. همچنین وقتی خودْ متصدی امر [[حکومت]] بودند، به بهانه [[وحدت]]، با [[باطل]] کنار نمیآمدند؛ چنانکه جنگهای [[امام علی]] {{ع}} با [[اصحاب جمل]]، [[معاویه]] و [[نهروان]] شاهدی بر این مدعاست.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۷۲ تا ۲۷۴.</ref> | ||
*یکی از [[شئون]] و [[وظایف امام]] در [[جامعه]] [[حفظ وحدت مسلمانان]] و جلوگیری از [[تفرقه]] میان آنهاست. براساس همین [[وظیفه]] است که گزارشهای [[تاریخی]] مبنی بر [[بیعت]] آن [[حضرت]] با [[خلیفه اول]] صحیح مینماید.<ref>یادکرد این نکته ضروری است که شیخ مفید، بیعت امام علی{{ع}} با خلیفه نخست را انکار کرده است (شیخ مفید، الفصول المختارة، ص۵۶). با وجود این، اغلب گزارشهای تاریخی چنین بیعتی را تأیید میکند (محمد بن جریر طبری، المسترشد فی امامة اميرالمؤمنين{{ع}}، ص۴۱۲؛ ابراهيم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ج۱، ص۳۰۶).</ref> در این میان، غالب قیامهایی که از سوی [[پیروان]] [[ائمه]]{{عم}} شکل میگرفت، با [[تأیید]] ایشان همراه نبود. چنانکه [[امام کاظم]]{{ع}} فرمود: "با ترک [[اطاعت]] از [[حاکمان]]، خود را [[ذلیل]] نکنید. اگر او حاکمی [[عادل]] است، از [[خداوند]] بقای او را بخواهید و اگر [[ستمکار]] است، از [[خدا]] بخواهید او را [[اصلاح]] کند...".<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۳۳۸.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۷۲ تا ۲۷۴.</ref> | |||
*این نکته ضروری است که در پیش گرفتن این [[سیره]] از سوی [[امامان]]{{عم}} به منظور تقویت یا [[تأیید]] [[نظام]] [[خلافت]] خلفای وقت نبود، بلکه عمده [[هدف]] اینان در آن دوران، [[حفظ]] [[کیان اسلام]] و جلوگیری از [[اختلافات]] داخلیای بود که میتوانست به [[شکست]] [[اسلام]] و [[تسلط]] كفر بینجامد. توضیح آنکه حکمای [[جور]] (در عین [[جور]] بودن) به نام [[اسلام]] بر [[جامعه اسلامی]] [[حکومت]] میکردند و با [[شعار]] [[اسلام]] با [[دشمنان خارجی]] میجنگیدند که [[جنگ]] آنها به مثابه [[جنگ]] [[اسلام]] با [[کفر]] بود. آری، [[پیشوایان معصوم]] با آنکه در درون، [[مخالفت]] جدی با ایشان داشتند، بر [[نامشروع]] بودن [[حکومت]] خلفای [[جور]] تأکید میکردند؛ اما آنجا که پای [[حفظ دین]] و [[نظام]] و [[جان]] [[مسلمانان]] در میان بود، تقویت همین [[نظام]] [[جور]] را لازم میدانستند، و در جایی که تقویت چنین نظامی را لازم نمیدانستند، مانند آنجا که [[همکاری]] با ایشان در تقویت این [[نظام]] در مقابل [[کفر]] تأثیری نداشت، [[پیروان]] خود را از [[همکاری]] با ایشان باز میداشتند؛ تا آنجا که گاه [[همکاری]] با [[حکومت]] را دارای اشکال [[شرعی]] دانسته، حتی گاه از قبول [[داوری]] قاضیان [[جور]]، برحذر میداشتند،<ref>دراینباره داستان مشهور صفوان جمال و اجاره دادن چند شتر از سوی وی به هارون الرشید خواندنی است (ر.ک: محمد بن عمر کشی، رجال الكشی، ص۴۴۱). درباره نهی از مراجعه به قاضی جور، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۱۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۴.</ref> و حتی اگر از درون [[نظام]] برای [[دین]] [[احساس]] خطر میکردند، [[قیام مسلحانه]] را نیز در [[دستور]] کار خود قرار میدادند که [[قیام]] [[امام حسین]]{{ع}} در همین راستاست. همچنین وقتی خودْ متصدی امر [[حکومت]] بودند، به بهانه [[وحدت]]، با [[باطل]] کنار نمیآمدند؛ چنانکه جنگهای [[امام علی]]{{ع}} با [[اصحاب جمل]]، [[معاویه]] و [[نهروان]] شاهدی بر این مدعاست.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۷۲ تا ۲۷۴.</ref> | |||
* [[حفظ نظام اجتماعی مسلمانان]] و [[وحدت]] میان افراد [[جامعه]]، در راستای [[حفظ اسلام]] و جلوگیری از [[فروپاشی]] [[کیان اسلام]] است؛ اما در جایی که رعایت این مسئله در [[حفظ اسلام]] تأثیری ندارد، یا حتی موجب [[تضعیف]] [[کیان اسلام]] شود، انجام آن ضروری نیست.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۷۲ تا ۲۷۴.</ref> | * [[حفظ نظام اجتماعی مسلمانان]] و [[وحدت]] میان افراد [[جامعه]]، در راستای [[حفظ اسلام]] و جلوگیری از [[فروپاشی]] [[کیان اسلام]] است؛ اما در جایی که رعایت این مسئله در [[حفظ اسلام]] تأثیری ندارد، یا حتی موجب [[تضعیف]] [[کیان اسلام]] شود، انجام آن ضروری نیست.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۷۲ تا ۲۷۴.</ref> | ||
==قاعده حفظ نظام اسلامی== | == قاعده حفظ نظام اسلامی == | ||
هر عمل فردی و جمعی که [[نظام اسلامی]] را برقرار، تداوم و [[استحکام]] بخشد [[واجب]] و هر نوع عمل عادی یا [[سازمان]] یافته که به یکی از ابعاد نامبرده [[نظام]] [[دین]]، خلل وارد سازد، [[حرام]] میباشد. | هر عمل فردی و جمعی که [[نظام اسلامی]] را برقرار، تداوم و [[استحکام]] بخشد [[واجب]] و هر نوع عمل عادی یا [[سازمان]] یافته که به یکی از ابعاد نامبرده [[نظام]] [[دین]]، خلل وارد سازد، [[حرام]] میباشد. | ||
همچنان که قاعده از نقطه نظر ایجاد، تداوم و استحکام قابل تعمیم میباشد از ابعاد دیگر نیز عناصر اصلی دین یعنی [[اعتقاد]]، [[احکام]] و [[شعائر]] [[اسلام]] را شامل میگردد و از سوی دیگر هم از نظر محتوا و هم به لحاظ اجرایی، [[پاسداری]] ایدئولوژیک و [[حفظ]] سازمانهای عهدهدار اجرای عناصر اصلی اسلام را در بر میگیرد. بنابراین مفاد قاعده [[حفظ نظام اسلامی]] را میتوان در چند اصل زیر خلاصه کرد: | همچنان که قاعده از نقطه نظر ایجاد، تداوم و استحکام قابل تعمیم میباشد از ابعاد دیگر نیز عناصر اصلی دین یعنی [[اعتقاد]]، [[احکام]] و [[شعائر]] [[اسلام]] را شامل میگردد و از سوی دیگر هم از نظر محتوا و هم به لحاظ اجرایی، [[پاسداری]] ایدئولوژیک و [[حفظ]] سازمانهای عهدهدار اجرای عناصر اصلی اسلام را در بر میگیرد. بنابراین مفاد قاعده [[حفظ نظام اسلامی]] را میتوان در چند اصل زیر خلاصه کرد: | ||
# [[مصلحت]] حفظ محتوای دین به صورت نظری و پاسداری [[عقلی]] و منطقی از آن در برابر [[شبهات]] نظری و شیطنتها، وسوسهها و توطئههایی که موجب [[تزلزل]] مبانی [[اعتقادی]] [[جامعه]] نسبت به دین و اسلام میگردد؛ | # [[مصلحت]] حفظ محتوای دین به صورت نظری و پاسداری [[عقلی]] و منطقی از آن در برابر [[شبهات]] نظری و شیطنتها، وسوسهها و توطئههایی که موجب [[تزلزل]] مبانی [[اعتقادی]] [[جامعه]] نسبت به دین و اسلام میگردد؛ | ||
#مصلحت [[حفاظت]] عملی در ایجاد، تداوم و استحکام پایبندی جامعه به دین و اسلام؛ | # مصلحت [[حفاظت]] عملی در ایجاد، تداوم و استحکام پایبندی جامعه به دین و اسلام؛ | ||
#مصلحت اجرای عملی و [[عینی]] [[احکام اسلام]] و استقرار [[سیادت]] و [[حاکمیت اسلام]] در جامعه؛ | # مصلحت اجرای عملی و [[عینی]] [[احکام اسلام]] و استقرار [[سیادت]] و [[حاکمیت اسلام]] در جامعه؛ | ||
#مصلحت اقامه [[شعایر]] دین که وجود آنها در جامعه نشانه [[حیات]] [[دینی]] و زنده بودن اسلام میباشد. | # مصلحت اقامه [[شعایر]] دین که وجود آنها در جامعه نشانه [[حیات]] [[دینی]] و زنده بودن اسلام میباشد. | ||
بر این اساس، هر نوع عمل فردی و یا گروهی و یا سازمان یافتهای که در [[جهت]] انجام و تحقق بخشیدن به این [[مصلحتها]] باشد از دیدگاه اسلام واجب و اقداماتی که مخلّ آنها باشد [[ممنوع]] میباشد. | بر این اساس، هر نوع عمل فردی و یا گروهی و یا سازمان یافتهای که در [[جهت]] انجام و تحقق بخشیدن به این [[مصلحتها]] باشد از دیدگاه اسلام واجب و اقداماتی که مخلّ آنها باشد [[ممنوع]] میباشد. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۱: | ||
در این مسأله پیچیده که با [[آزادی]] فکر، عقیده، مطبوعات و اجتماعات رابطه مستقیم دارد، بدون انجام کارشناسیهای همهجانبه، امکان بازیافت مصلحت و در نتیجه [[استنباط]] سریع دیدگاه [[اسلامی]] وجود ندارد و چه بسا که جلوگیری از طرح، نشر و تلاقی در مورد [[اندیشه]]، عقیده و فرهنگ جدید، خود عاملی مخرب، خلاف مصلحت و خدشهدار کننده باشد و [[نسل]] متفکر و اثرپذیر را به [[دین]] بدبین و یا پایبندی آنان را به اسلام [[سست]] گرداند و بر عکس آزاد گذاردن صاحبان فکر و ناشران اندیشه و فرهنگ جدید در راستای مقابله منطقی خود، گامی در جریان [[تحکیم]] مبانی دین در جامعه تلقی گردد. | در این مسأله پیچیده که با [[آزادی]] فکر، عقیده، مطبوعات و اجتماعات رابطه مستقیم دارد، بدون انجام کارشناسیهای همهجانبه، امکان بازیافت مصلحت و در نتیجه [[استنباط]] سریع دیدگاه [[اسلامی]] وجود ندارد و چه بسا که جلوگیری از طرح، نشر و تلاقی در مورد [[اندیشه]]، عقیده و فرهنگ جدید، خود عاملی مخرب، خلاف مصلحت و خدشهدار کننده باشد و [[نسل]] متفکر و اثرپذیر را به [[دین]] بدبین و یا پایبندی آنان را به اسلام [[سست]] گرداند و بر عکس آزاد گذاردن صاحبان فکر و ناشران اندیشه و فرهنگ جدید در راستای مقابله منطقی خود، گامی در جریان [[تحکیم]] مبانی دین در جامعه تلقی گردد. | ||
در برخی از [[روایات]] از این قاعده به “درس ذکر [[محمد]]{{صل}} “ تعبیر شده که اندراس؛ به معنی فرسودگی و از میان رفتن یاد [[پیامبر]]{{صل}} و دین او میباشد<ref>ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۹ و ۲۱. (باب ۶ و ۷ از ابواب جهاد).</ref> و کنایهای از محو دین و به مخاطره افتادن [[اسلام]] میباشد. در اینجا [[تذکر]] این نکته ضروری است که بدون تردید زمینه اندراس [[تعالیم اسلام]] در شرایط جدیدی مطرح میشود که مقابله با آن در [[حقیقت]] [[مصلحت]] جدید و نگاه نویی را میطلبد و مصلحتهای منظورشده در [[شرع]] گاه به اندازهای عمیق و [[جاودانه]] است که رویدادهای جدید نباید غبار کم فروغی بر روی آنها بیافشاند که گاه در تعبیرات [[روایی]] از آن [[مصلحتها]] و [[احکام]] تابع آن به {{عربی|ما لا یرضی الشارع بترکه}} یاد شده است.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۱۶۶.</ref> | در برخی از [[روایات]] از این قاعده به “درس ذکر [[محمد]] {{صل}} “ تعبیر شده که اندراس؛ به معنی فرسودگی و از میان رفتن یاد [[پیامبر]] {{صل}} و دین او میباشد<ref>ر. ک: وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۹ و ۲۱. (باب ۶ و ۷ از ابواب جهاد).</ref> و کنایهای از محو دین و به مخاطره افتادن [[اسلام]] میباشد. در اینجا [[تذکر]] این نکته ضروری است که بدون تردید زمینه اندراس [[تعالیم اسلام]] در شرایط جدیدی مطرح میشود که مقابله با آن در [[حقیقت]] [[مصلحت]] جدید و نگاه نویی را میطلبد و مصلحتهای منظورشده در [[شرع]] گاه به اندازهای عمیق و [[جاودانه]] است که رویدادهای جدید نباید غبار کم فروغی بر روی آنها بیافشاند که گاه در تعبیرات [[روایی]] از آن [[مصلحتها]] و [[احکام]] تابع آن به {{عربی|ما لا یرضی الشارع بترکه}} یاد شده است.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۱۶۶.</ref> | ||
== پرسش مستقیم== | == پرسش مستقیم == | ||
* [[قاعده حفظ نظام در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)]] | * [[قاعده حفظ نظام در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)]] | ||
خط ۶۲: | خط ۵۸: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:457575.jpeg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|'''بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت''']] | # [[پرونده:457575.jpeg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|'''بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت''']] | ||
# [[پرونده:1100759.jpg | # [[پرونده:1100759.jpg |22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|'''بایستههای فقه سیاسی''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||