پرش به محتوا

حق در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==معناشناسی==
== معناشناسی ==
[[حق]]، مصدر ثلاثی مجرد از ریشه "ح ـ ق ـ ق" به معنای استواری، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است<ref>مفردات، ج ۱، ص ۲۴۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴-۳۷۵؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲، «[[حق]]».</ref>. وجوب و ثبات<ref>العین، ج ۳، ص ۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴، «[[حق]]».</ref>، درستی<ref>مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۱۵، «[[حق]]».</ref>، شایستگی و سزاواری<ref>العین، ج ۳، ص ۶-۷.</ref>، چیرگی<ref>المصباح، ص ۱۴۳-۱۴۴، «[[حق]]»؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹، «حقق».</ref>، عدالت<ref>تاج العروس، ج ۱۳، ص ۸۰، «حقق».</ref>، از دیگر معانی حق‌اند. بیشتر فرهنگ‌های واژگانی در تبیین معنای [[حق]]، از تضاد و تقابل مفهوم [[حق]] با باطل یاری جسته‌اند<ref>العین، ج ۳، ص ۶؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ المصباح، ص ۱۴۳.</ref>. باطل به معنای تلف شدن و نابودی، ناواقعی بودن<ref>العین، ج ۷، ص ۴۳۰، «بطل».</ref>، ناپایایی و عدم ثبات<ref>مفردات، ج ۱، ص ۱۲۹، «بطل».</ref>، بی‌ارزش و بی‌ثمر بودن<ref>الصحاح، ج ۳، ص ۱۶۳۵، «بطل».</ref> است. کاربرد این واژه تقریباً در همه لهجه‌های بخش غربی زبان سامی، مانند عبری، آرامی، مندایی و سریانی، در معانی مشابه مشاهده شده است<ref>فرهنگ تطبیقی، ج ۱، ص ۱۸۷.</ref>  
[[حق]]، مصدر ثلاثی مجرد از ریشه "ح ـ ق ـ ق" به معنای استواری، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است<ref>مفردات، ج ۱، ص ۲۴۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴-۳۷۵؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲، «[[حق]]».</ref>. وجوب و ثبات<ref>العین، ج ۳، ص ۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴، «[[حق]]».</ref>، درستی<ref>مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۱۵، «[[حق]]».</ref>، شایستگی و سزاواری<ref>العین، ج ۳، ص ۶-۷.</ref>، چیرگی<ref>المصباح، ص ۱۴۳-۱۴۴، «[[حق]]»؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹، «حقق».</ref>، عدالت<ref>تاج العروس، ج ۱۳، ص ۸۰، «حقق».</ref>، از دیگر معانی حق‌اند. بیشتر فرهنگ‌های واژگانی در تبیین معنای [[حق]]، از تضاد و تقابل مفهوم [[حق]] با باطل یاری جسته‌اند<ref>العین، ج ۳، ص ۶؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ المصباح، ص ۱۴۳.</ref>. باطل به معنای تلف شدن و نابودی، ناواقعی بودن<ref>العین، ج ۷، ص ۴۳۰، «بطل».</ref>، ناپایایی و عدم ثبات<ref>مفردات، ج ۱، ص ۱۲۹، «بطل».</ref>، بی‌ارزش و بی‌ثمر بودن<ref>الصحاح، ج ۳، ص ۱۶۳۵، «بطل».</ref> است. کاربرد این واژه تقریباً در همه لهجه‌های بخش غربی زبان سامی، مانند عبری، آرامی، مندایی و سریانی، در معانی مشابه مشاهده شده است<ref>فرهنگ تطبیقی، ج ۱، ص ۱۸۷.</ref>  


در تعریف اصطلاحی، هر سخن، اعتقاد، دین و مذهبی را [[حق]] نامند که مطابق واقع باشد<ref>التعریفات، ص ۱۲۰، «[[حق]]».</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.</ref>
در تعریف اصطلاحی، هر سخن، اعتقاد، دین و مذهبی را [[حق]] نامند که مطابق واقع باشد<ref>التعریفات، ص ۱۲۰، «[[حق]]».</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.</ref>


==حق در قرآن==
== حق در قرآن ==
کلمۀ [[حق]] با مشتقاتش در [[قرآن]] بیش از ۲۸۰ بار به کار رفته‌اند، به صورت "[[حق]]"، "الحق" و مشتقات آن "حقاً" و "حقه" و... . بیشترین تقابل معنایی حق در [[قرآن]] با باطل است که گاه به صراحت در آیه دیده می‌شود: {{متن قرآن|وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید؛ سوره بقره، آیه۴۲.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل می‌آمیزید و حقپوشی می‌کنید با آنکه خود می‌دانید؟؛ سوره آل عمران، آیه۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا }}<ref>و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بی‌گمان باطل از میان رفتنی است؛ سوره اسراء، آیه۸۱.</ref> و گاه در تقابل با مصادیق باطل مانند ضلال: {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟؛ سوره یونس، آیه ۳۲.</ref>، ظلم: {{متن قرآن|وَأَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ}}<ref>و زمین (رستخیز) به نور پروردگارش تابناک می‌گردد و کارنامه (ها) برنهاده می‌شود و پیامبران و گواهان را می‌آورند و میان آنان به حقّ داوری می‌کنند و بر آنان ستم نخواهد رفت؛ سوره زمر، آیه۶۹.</ref>، لعب: {{متن قرآن|قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ}}<ref>گفتند: آیا برای ما حقّ را آورده‌ای یا از بازیگرانی؟؛ سوره انبیاء، آیه: ۵۵.</ref>، اساطیر الاولین: {{متن قرآن|وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَّكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتْ الْقُرُونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ}}<ref>و آن (دیگری) که به پدر و مادرش می‌گوید: اف بر شما ! آیا به من وعده می‌دهید که (از گور) بیرون آورده می‌شوم در حالی که نسل‌ها (ی بسیار) پیش از من گذشته‌اند؛ سوره احقاف، آیه۱۷.</ref> و سحر: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُّبِينٌ قَالَ مُوسَى أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلاَ يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ}}<ref>و چون حقّ از نزد ما به سوی آنان آمد گفتند: بی‌گمان این جادویی آشکار است.موسی گفت: آیا درباره حقّ هنگامی که نزد شما آمده است (چنین) می‌گویید؟! آیا این جادوست؟ در حالی که جادوگران رستگار نمی‌گردند؛ سوره یونس، آیه: ۷۶- ۷۷.</ref>.  
کلمۀ [[حق]] با مشتقاتش در [[قرآن]] بیش از ۲۸۰ بار به کار رفته‌اند، به صورت "[[حق]]"، "الحق" و مشتقات آن "حقاً" و "حقه" و... . بیشترین تقابل معنایی حق در [[قرآن]] با باطل است که گاه به صراحت در آیه دیده می‌شود: {{متن قرآن|وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید؛ سوره بقره، آیه۴۲.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل می‌آمیزید و حقپوشی می‌کنید با آنکه خود می‌دانید؟؛ سوره آل عمران، آیه۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا }}<ref>و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بی‌گمان باطل از میان رفتنی است؛ سوره اسراء، آیه۸۱.</ref> و گاه در تقابل با مصادیق باطل مانند ضلال: {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟؛ سوره یونس، آیه ۳۲.</ref>، ظلم: {{متن قرآن|وَأَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ}}<ref>و زمین (رستخیز) به نور پروردگارش تابناک می‌گردد و کارنامه (ها) برنهاده می‌شود و پیامبران و گواهان را می‌آورند و میان آنان به حقّ داوری می‌کنند و بر آنان ستم نخواهد رفت؛ سوره زمر، آیه۶۹.</ref>، لعب: {{متن قرآن|قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ}}<ref>گفتند: آیا برای ما حقّ را آورده‌ای یا از بازیگرانی؟؛ سوره انبیاء، آیه: ۵۵.</ref>، اساطیر الاولین: {{متن قرآن|وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَّكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتْ الْقُرُونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ}}<ref>و آن (دیگری) که به پدر و مادرش می‌گوید: اف بر شما! آیا به من وعده می‌دهید که (از گور) بیرون آورده می‌شوم در حالی که نسل‌ها (ی بسیار) پیش از من گذشته‌اند؛ سوره احقاف، آیه۱۷.</ref> و سحر: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُّبِينٌ قَالَ مُوسَى أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلاَ يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ}}<ref>و چون حقّ از نزد ما به سوی آنان آمد گفتند: بی‌گمان این جادویی آشکار است. موسی گفت: آیا درباره حقّ هنگامی که نزد شما آمده است (چنین) می‌گویید؟! آیا این جادوست؟ در حالی که جادوگران رستگار نمی‌گردند؛ سوره یونس، آیه: ۷۶- ۷۷.</ref>.  


در موارد فراوانی نیز به معنای راستی به کار رفته است که در برابر کذب و باطل قرار می‌گیرد: {{متن قرآن|نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ}}<ref>این کتاب را که کتاب‌های آسمانی پیش از خود را راست می‌شمارد، به حق بر تو (به تدریج) فرو فرستاد و تورات و انجیل را (یکجا) فرو فرستاد؛ سوره آل عمران، آیه:۳.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۳، ص ۱۱۱.</ref>، {{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۶.</ref>.<ref>بیان المعانی، ج ۵، ص ۳۶۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلاً}}<ref>و کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، به بوستان‌هایی درخواهیم آورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آنها جاودانند، بنا به وعده راستین خداوند و از خداوند راست‌گفتارتر کیست؟؛ سوره نساء ، آیه:۱۲۲.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۷۴.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً}}<ref>ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء ، آیه:۱۷۱.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ}}<ref>و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت:بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد؛ سوره مائده، آیه:۲۷.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۸۲.</ref>
در موارد فراوانی نیز به معنای راستی به کار رفته است که در برابر کذب و باطل قرار می‌گیرد: {{متن قرآن|نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ}}<ref>این کتاب را که کتاب‌های آسمانی پیش از خود را راست می‌شمارد، به حق بر تو (به تدریج) فرو فرستاد و تورات و انجیل را (یکجا) فرو فرستاد؛ سوره آل عمران، آیه:۳.</ref>.<ref>جامع البیان، ج ۳، ص ۱۱۱.</ref>، {{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۶.</ref>.<ref>بیان المعانی، ج ۵، ص ۳۶۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلاً}}<ref>و کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، به بوستان‌هایی درخواهیم آورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آنها جاودانند، بنا به وعده راستین خداوند و از خداوند راست‌گفتارتر کیست؟؛ سوره نساء، آیه:۱۲۲.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۷۴.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً}}<ref>ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه:۱۷۱.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ}}<ref>و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت:بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد؛ سوره مائده، آیه:۲۷.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۸۲.</ref>


این واژه از اسماء و صفات الهی نیز به شمار می‌رود که در این اعتبار، خداوند، حقیقتی عین ثبوت است و ثبوتش با بطلان آمیخته نیست؛ از هر نظر ثابت و به هر روی موجود است: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}}<ref>این بدان روست که تنها خداوند، راستین و آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست است، و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است؛ سوره لقمان ، آیه:۳۰.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۲۳۵-۲۳۶.</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸؛ [[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۰۰.</ref>
این واژه از اسماء و صفات الهی نیز به شمار می‌رود که در این اعتبار، خداوند، حقیقتی عین ثبوت است و ثبوتش با بطلان آمیخته نیست؛ از هر نظر ثابت و به هر روی موجود است: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}}<ref>این بدان روست که تنها خداوند، راستین و آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست است، و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است؛ سوره لقمان، آیه:۳۰.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۶، ص ۲۳۵-۲۳۶.</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸؛ [[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۰۰.</ref>


==مصادیق حق در قرآن==
== مصادیق حق در قرآن ==
مصادیق [[حق]]<ref>سید کاظم ارفع، أسماء الحسنی، ص۹۳.</ref> در [[قرآن]] عبارت‌اند از:
مصادیق [[حق]]<ref>سید کاظم ارفع، أسماء الحسنی، ص۹۳.</ref> در [[قرآن]] عبارت‌اند از:
#ذات و [[صفات الهی]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ}}<ref> «این بدان روست که تنها خداوند، راستین و آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست است» سوره لقمان، آیه ۳۰.</ref>.
# ذات و [[صفات الهی]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ}}<ref> «این بدان روست که تنها خداوند، راستین و آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست است» سوره لقمان، آیه ۳۰.</ref>.
#فعل [[الهی]] بر اساس [[حکمت]] است: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref> «اوست که خورشید را تابان و ماه را درخشان آفرید و برای آن برج‌ها نهاد تا شمار سال‌ها و «حساب» را بدانید؛ خداوند آن را جز به [[حق]] نیافرید؛ او آیات را برای گروهی که دانشورند روشن بیان می‌کند» سوره یونس، آیه ۵.</ref>.
# فعل [[الهی]] بر اساس [[حکمت]] است: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref> «اوست که خورشید را تابان و ماه را درخشان آفرید و برای آن برج‌ها نهاد تا شمار سال‌ها و «حساب» را بدانید؛ خداوند آن را جز به [[حق]] نیافرید؛ او آیات را برای گروهی که دانشورند روشن بیان می‌کند» سوره یونس، آیه ۵.</ref>.
#قول [[الهی]] و گفتار و کلمات [[پروردگار]]: {{متن قرآن|كَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref> «بدین‌گونه سخن پروردگارت در مورد نافرمانان درست آمد که آنان ایمان نمی‌آورند» سوره یونس، آیه ۳۳.</ref>.
# قول [[الهی]] و گفتار و کلمات [[پروردگار]]: {{متن قرآن|كَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref> «بدین‌گونه سخن پروردگارت در مورد نافرمانان درست آمد که آنان ایمان نمی‌آورند» سوره یونس، آیه ۳۳.</ref>.
# [[قرآن]]: {{متن قرآن|وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ * أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجًا فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ}}<ref> «و اگر [[حق]] از خواست‌های آنان پیروی می‌کرد آسمان‌ها و زمین و هر که در آنهاست به تباهی می‌افتادند، بلکه ما قرآن را برای آنها آورده‌ایم اما آنان از قرآن خویش رو گردانند * یا مگر از آنان مزدی می‌خواهی؟ مزد پروردگارت بهتر و او بهترین روزی‌دهندگان است» سوره مؤمنون، آیه ۷۱-۷۲.</ref>.
# [[قرآن]]: {{متن قرآن|وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ * أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجًا فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ}}<ref> «و اگر [[حق]] از خواست‌های آنان پیروی می‌کرد آسمان‌ها و زمین و هر که در آنهاست به تباهی می‌افتادند، بلکه ما قرآن را برای آنها آورده‌ایم اما آنان از قرآن خویش رو گردانند * یا مگر از آنان مزدی می‌خواهی؟ مزد پروردگارت بهتر و او بهترین روزی‌دهندگان است» سوره مؤمنون، آیه ۷۱-۷۲.</ref>.
#قصص [[قرآنی]]: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref> «بی‌گمان این همان، داستانسرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست و به راستی خداوند پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۶۲.</ref>.
# قصص [[قرآنی]]: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref> «بی‌گمان این همان، داستانسرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست و به راستی خداوند پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۶۲.</ref>.
# [[دین اسلام]]: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ}}<ref> «ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم و از تو درباره دوزخیان باز نپرسند» سوره بقره، آیه ۱۱۹.</ref>.
# [[دین اسلام]]: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ}}<ref> «ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم و از تو درباره دوزخیان باز نپرسند» سوره بقره، آیه ۱۱۹.</ref>.
# [[اعتقاد]] [[توحیدی]] به عنوان [[حق]]: {{متن قرآن|وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref> «و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) می‌خوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به [[حق]] گواهی دهند» سوره زخرف، آیه ۸۶.</ref> و...<ref>تغییر قبله و توجه به کعبه: {{متن قرآن|...وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ}} «و اهل کتاب بی‌گمان می‌دانند که آن (حکم) از سوی پروردگارشان، راستین است و خداوند از آنچه انجام می‌دهند غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۴. * احکام و شرایع: {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}} «بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰؛ {{متن قرآن|لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ}} «اگر زنانی را که با آنان آمیزش نکرده یا برای آنها کابینی نبریده‌اید، طلاق دهید، بر شما گناهی نیست. ولی ایشان را از دهشی شایسته بهره‌مند سازید- توانگر به اندازه خویش و تنگدست به اندازه خویش- این بر نیکوکاران واجب است» سوره بقره، آیه ۲۳۶؛ {{متن قرآن|وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}} «و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند و اگر ایمان به خداوند و روز بازپسین دارند پنهان داشتن آنچه خداوند در زهدانشان آفریده است برای آنان روا نیست و اگر شوهرانشان سر آشتی دارند به باز آوردن آنان در این حال سزاوارترند و زنان را بر مردان، [[حق]] شایسته‌ای است چنان که مردان را بر زنان؛ و مردان را بر آنان، به پایه‌ای برتری است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۲۸. * مولویت و ملک خداوند: {{متن قرآن|ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ}} «سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند؛ آگاه باشید که داوری با اوست و او سریع‌ترین حسابرسان است» سوره انعام، آیه ۶۲؛ {{متن قرآن|فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا}} «پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴. * وساوس شیطان: {{متن قرآن|لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ * وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} «تا آنچه را شیطان (در دل‌ها) می‌افکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزه‌ای ژرف به سر می‌برند * و تا کسانی که دانش یافته‌اند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دل‌های آنها در برابر آن فروتن گردد و بی‌گمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است» سوره حج، آیه ۵۳-۵۴. * معجزات: {{متن قرآن|قَالَ مُوسَى أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ}} «موسی گفت: آیا درباره [[حق]] هنگامی که نزد شما آمده است (چنین) می‌گویید؟! آیا این جادوست؟ در حالی که جادوگران رستگار نمی‌گردند» سوره یونس، آیه ۷۷؛ {{متن قرآن|فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}} «[[حق]]، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام می‌دادند تباه شد» سوره اعراف، آیه ۱۱۸.</ref>.<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۳۳- ۳۶.</ref>
# [[اعتقاد]] [[توحیدی]] به عنوان [[حق]]: {{متن قرآن|وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref> «و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) می‌خوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به [[حق]] گواهی دهند» سوره زخرف، آیه ۸۶.</ref> و...<ref>تغییر قبله و توجه به کعبه: {{متن قرآن|...وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ}} «و اهل کتاب بی‌گمان می‌دانند که آن (حکم) از سوی پروردگارشان، راستین است و خداوند از آنچه انجام می‌دهند غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۴. * احکام و شرایع: {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}} «بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰؛ {{متن قرآن|لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ}} «اگر زنانی را که با آنان آمیزش نکرده یا برای آنها کابینی نبریده‌اید، طلاق دهید، بر شما گناهی نیست. ولی ایشان را از دهشی شایسته بهره‌مند سازید- توانگر به اندازه خویش و تنگدست به اندازه خویش- این بر نیکوکاران واجب است» سوره بقره، آیه ۲۳۶؛ {{متن قرآن|وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}} «و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند و اگر ایمان به خداوند و روز بازپسین دارند پنهان داشتن آنچه خداوند در زهدانشان آفریده است برای آنان روا نیست و اگر شوهرانشان سر آشتی دارند به باز آوردن آنان در این حال سزاوارترند و زنان را بر مردان، [[حق]] شایسته‌ای است چنان که مردان را بر زنان؛ و مردان را بر آنان، به پایه‌ای برتری است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۲۸. * مولویت و ملک خداوند: {{متن قرآن|ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ}} «سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند؛ آگاه باشید که داوری با اوست و او سریع‌ترین حسابرسان است» سوره انعام، آیه ۶۲؛ {{متن قرآن|فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا}} «پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴. * وساوس شیطان: {{متن قرآن|لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ * وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} «تا آنچه را شیطان (در دل‌ها) می‌افکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزه‌ای ژرف به سر می‌برند * و تا کسانی که دانش یافته‌اند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دل‌های آنها در برابر آن فروتن گردد و بی‌گمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است» سوره حج، آیه ۵۳-۵۴. * معجزات: {{متن قرآن|قَالَ مُوسَى أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ}} «موسی گفت: آیا درباره [[حق]] هنگامی که نزد شما آمده است (چنین) می‌گویید؟! آیا این جادوست؟ در حالی که جادوگران رستگار نمی‌گردند» سوره یونس، آیه ۷۷؛ {{متن قرآن|فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}} «[[حق]]، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام می‌دادند تباه شد» سوره اعراف، آیه ۱۱۸.</ref>.<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۳۳- ۳۶.</ref>


==معنای حقوقی حق در قرآن==
== معنای حقوقی حق در قرآن ==
در بیشتر موارد، "[[حق]]" در [[قرآن]] صراحتاً در معنای [[حقوقی]] نیامده است. در حدود [[چهل]] بار در [[قرآن کریم]] کلمۀ "[[حق]]" به گونه‌ای به کار رفته که مفهوم [[حقوقی]] دارد. در بیشتر این موارد کلمۀ مذکور به یکی از این دو صورت استعمال شده است:
در بیشتر موارد، "[[حق]]" در [[قرآن]] صراحتاً در معنای [[حقوقی]] نیامده است. در حدود [[چهل]] بار در [[قرآن کریم]] کلمۀ "[[حق]]" به گونه‌ای به کار رفته که مفهوم [[حقوقی]] دارد. در بیشتر این موارد کلمۀ مذکور به یکی از این دو صورت استعمال شده است:
*۱. به عنوان صفتی برای فعل [[انسان]] [[مکلف]] به کار رفته است مثل: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ}}<ref>«زیرا نشانه‌های خداوند را انکار می‌کردند و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref> در این [[آیه]] [[عمل]] [[یهودیان]] ـ [[کشتن پیامبران]] ـ به صفت "ناحق" [[وصف]] شده است. در بیشتر موارد، زمانی کار کسی با صفت "به ناحق، ناشایست و [[نامشروع]]" [[وصف]] می‌کنند که فاعل آن، صاحب [[حق]] ـ به مفهوم [[حقوقی]] ـ نباشد مثلاً اگر کسی [[حق]] کشتن دیگری را داشته باشد و این [[حق]] خود را [[اعمال]] کند و او را بکشد، می‌توان گفت عمل او "به [[حق]]" بوده است، برخلاف کسی که شخصی را بکشد که [[حق]] کشتن او را ندارد در چنین صورتی عمل او "ناحق" قلمداد می‌گردد.
*۱. به عنوان صفتی برای فعل [[انسان]] [[مکلف]] به کار رفته است مثل: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ}}<ref>«زیرا نشانه‌های خداوند را انکار می‌کردند و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref> در این [[آیه]] [[عمل]] [[یهودیان]] ـ [[کشتن پیامبران]] ـ به صفت "ناحق" [[وصف]] شده است. در بیشتر موارد، زمانی کار کسی با صفت "به ناحق، ناشایست و [[نامشروع]]" [[وصف]] می‌کنند که فاعل آن، صاحب [[حق]] ـ به مفهوم [[حقوقی]] ـ نباشد مثلاً اگر کسی [[حق]] کشتن دیگری را داشته باشد و این [[حق]] خود را [[اعمال]] کند و او را بکشد، می‌توان گفت عمل او "به [[حق]]" بوده است، برخلاف کسی که شخصی را بکشد که [[حق]] کشتن او را ندارد در چنین صورتی عمل او "ناحق" قلمداد می‌گردد.
خط ۳۸: خط ۳۸:
*۲. گاهی هم کلمۀ "[[حق]]" در [[قرآن]] به همان معنای حقوقی‌اش استعمال شده است مانند: {{متن قرآن|فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ}}<ref>«پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد» سوره بقره، آیه ۲۸۲.</ref>، می‌بینیم که در این [[آیه]] وامدار به عنوان کسی که [[حق]] بر عهدۀ اوست {{متن قرآن|الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ}} نام برده شده است و ... .
*۲. گاهی هم کلمۀ "[[حق]]" در [[قرآن]] به همان معنای حقوقی‌اش استعمال شده است مانند: {{متن قرآن|فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ}}<ref>«پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد» سوره بقره، آیه ۲۸۲.</ref>، می‌بینیم که در این [[آیه]] وامدار به عنوان کسی که [[حق]] بر عهدۀ اوست {{متن قرآن|الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ}} نام برده شده است و ... .


در دو [[آیه]] دیگر نیز [[حق]] در مورد [[تکلیف]] استعمال شده است: {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref>«بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰.</ref> و {{متن قرآن|لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«اگر زنانی را که با آنان آمیزش نکرده یا برای آنها کابینی نبریده‌اید، طلاق دهید، بر شما گناهی نیست. ولی ایشان را از دهشی شایسته بهره‌مند سازید- توانگر به اندازه خویش و تنگدست به اندازه خویش- این بر نیکوکاران واجب است» سوره بقره، آیه ۲۳۶.</ref>، در این [[آیات]] اگرچه تکالیفی برای [[متقین]] و [[محسنین]] معین و [[حقوق]] ثابت شده است، اما تعبیر {{متن قرآن|حَقًّا}} به کار رفته است، البته حقی بر آنان و این خود مؤید آن است که هر جا حقی برای کسی هست حقی (تکلیفی) بر کسی دیگر نیز وجود دارد<ref>ر.ک: محمد تقی مصباح یزدی، حقوق و سیاست در قرآن، ج۱، ص۳۶.</ref>.
در دو [[آیه]] دیگر نیز [[حق]] در مورد [[تکلیف]] استعمال شده است: {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref>«بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰.</ref> و {{متن قرآن|لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«اگر زنانی را که با آنان آمیزش نکرده یا برای آنها کابینی نبریده‌اید، طلاق دهید، بر شما گناهی نیست. ولی ایشان را از دهشی شایسته بهره‌مند سازید- توانگر به اندازه خویش و تنگدست به اندازه خویش- این بر نیکوکاران واجب است» سوره بقره، آیه ۲۳۶.</ref>، در این [[آیات]] اگرچه تکالیفی برای [[متقین]] و [[محسنین]] معین و [[حقوق]] ثابت شده است، اما تعبیر {{متن قرآن|حَقًّا}} به کار رفته است، البته حقی بر آنان و این خود مؤید آن است که هر جا حقی برای کسی هست حقی (تکلیفی) بر کسی دیگر نیز وجود دارد<ref>ر. ک: محمد تقی مصباح یزدی، حقوق و سیاست در قرآن، ج۱، ص۳۶.</ref>.


بنابراین حق در امور [[تکوینی]] و به معنای [[فلسفی]] آن مورد نظر ما نیست، بلکه منظور ما، [[حق]] در امور [[تشریعی]] (اعتباری) است مثل [[حق حیات]] یا [[حقوق بشر]] که در [[امور اجتماعی]] و [[روابط]] بین [[انسان‌ها]] کاربرد دارد و در مورد [[حقوق اهل بیت]] یعنی همان [[قدرت]] و امتیازی که [[قانون الهی]] برای ایشان قرار داده است که برخلاف سایر [[حقوق]] مصطلح، قابل اسقاط یا [[نقل]] و انتقال نیست و همیشه این نوع [[حق]] ملازم با [[تکلیف]] است<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۳۳- ۳۶.</ref>.
بنابراین حق در امور [[تکوینی]] و به معنای [[فلسفی]] آن مورد نظر ما نیست، بلکه منظور ما، [[حق]] در امور [[تشریعی]] (اعتباری) است مثل [[حق حیات]] یا [[حقوق بشر]] که در [[امور اجتماعی]] و [[روابط]] بین [[انسان‌ها]] کاربرد دارد و در مورد [[حقوق اهل بیت]] یعنی همان [[قدرت]] و امتیازی که [[قانون الهی]] برای ایشان قرار داده است که برخلاف سایر [[حقوق]] مصطلح، قابل اسقاط یا [[نقل]] و انتقال نیست و همیشه این نوع [[حق]] ملازم با [[تکلیف]] است<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۳۳- ۳۶.</ref>.


==گستره معنایی حق==
== گستره معنایی حق ==
از مفاهیم بنیادین قرآنی که در نمایاندن تصویری کامل از جهان هستی و درک جایگاه انسان در آن و آغاز و فرجام او یاری می‌دهد، مفهومی است که در پیکره واژه حق پدیدار می‌گردد. [[قرآن]] از این واژه و با تبیین مفاهیم متضاد و مصداق‌یابی آنها در پی آن است تا نگاه مخاطب را از امور مادی و ناپایا به مصادیق واقعی و پایدار حق جلب کند. جهان هستی در منطق قرآن، به حق و باطل قسمت می‌شود و در پس حق، جز باطل چیزی قرار ندارد: {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟؛ سوره یونس، آیه:۳۲.</ref>.
از مفاهیم بنیادین قرآنی که در نمایاندن تصویری کامل از جهان هستی و درک جایگاه انسان در آن و آغاز و فرجام او یاری می‌دهد، مفهومی است که در پیکره واژه حق پدیدار می‌گردد. [[قرآن]] از این واژه و با تبیین مفاهیم متضاد و مصداق‌یابی آنها در پی آن است تا نگاه مخاطب را از امور مادی و ناپایا به مصادیق واقعی و پایدار حق جلب کند. جهان هستی در منطق قرآن، به حق و باطل قسمت می‌شود و در پس حق، جز باطل چیزی قرار ندارد: {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟؛ سوره یونس، آیه:۳۲.</ref>.


یادکردهای حق در [[قرآن]] را از لحاظ معناشناسی، افزون بر حوزه معنایی وجود شناختی که از موضوع این مقاله خارج است در ۳ حوزه معنایی دیگر می‌توان طبقه‌بندی کرد که حق در همه آنها از جهات متفاوتی در برابر باطل است:
یادکردهای حق در [[قرآن]] را از لحاظ معناشناسی، افزون بر حوزه معنایی وجود شناختی که از موضوع این مقاله خارج است در ۳ حوزه معنایی دیگر می‌توان طبقه‌بندی کرد که حق در همه آنها از جهات متفاوتی در برابر باطل است:


===حوزه معنایی معرفت‌شناختی===
=== حوزه معنایی معرفت‌شناختی ===
در این حوزه معنایی، مطابقت با امر خارجیِ "صدق" در نظر است که مقابل آن باطل "کذب" قرار دارد. این معنا شامل هر سخن، خبر یا اعتقادی از جانب خداست که مصادیق فراوانی از جمله [[اسلام]]، [[قرآن]]، [[وحی]]، قصص و تمثیلات قرآنی، مرگ، رستاخیز و... دارد. حق در معنای معرفت‌شناختی است که ابلاغ می‌شود: {{متن قرآن|قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ}}<ref>بگو: حقّ آمد و باطل، نه (آفرینش چیزی را) می‌آغازد و نه باز می‌گرداند؛ سوره سبأ، آیه: ۴۹.</ref>؛ حق در این آیه [[قرآن]] و [[اسلام]] است<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۹۴؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۶۸۵.</ref> که برخی از آن روی می‌گردانند: {{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ}}<ref>یا می‌گویند که جنونی دارد؛ (نادرست می‌گویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۷۰.</ref>.<ref>تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۱۶۱؛ البحر المحیط، ج ۷، ص ۵۷۴.</ref>؛ {{متن قرآن|أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَن مَّعِيَ وَذِكْرُ مَن قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ}}<ref>یا به جای او خدایانی برگزیدند؟ بگو دلیلتان را بیاورید، این یادکرد همراهان من و یادکرد کسان پیش از من است؛ بلکه بیشتر آنان حق را نمی‌شناسند بنابراین (از آن) رو گردانند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۴.</ref>.<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۶، ص ۲۷۲؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۸۸.</ref> و از میان عواملی که سبب رویگردانی از حق می‌شوند می‌توان حسد: {{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۰۹.</ref>، پیروی از هوای نفس: {{متن قرآن|وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّه مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}}<ref>و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم و اگر خداوند می‌خواست شما را امّتی یگانه می‌گردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچه‌تان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند؛ سوره مائده، آیه: ۴۸.</ref> و پیروی از ظن را برشمرد: {{متن قرآن|وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}}<ref>و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست؛ سوره نجم، آیه: ۲۸.</ref>. گرچه بزهکاران خوش نمی‌دارند، خدا حق را ثابت و باطل را نابود می‌گرداند: {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند؛ سوره انفال، آیه:۸.</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.</ref>
در این حوزه معنایی، مطابقت با امر خارجیِ "صدق" در نظر است که مقابل آن باطل "کذب" قرار دارد. این معنا شامل هر سخن، خبر یا اعتقادی از جانب خداست که مصادیق فراوانی از جمله [[اسلام]]، [[قرآن]]، [[وحی]]، قصص و تمثیلات قرآنی، مرگ، رستاخیز و... دارد. حق در معنای معرفت‌شناختی است که ابلاغ می‌شود: {{متن قرآن|قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ}}<ref>بگو: حقّ آمد و باطل، نه (آفرینش چیزی را) می‌آغازد و نه باز می‌گرداند؛ سوره سبأ، آیه: ۴۹.</ref>؛ حق در این آیه [[قرآن]] و [[اسلام]] است<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۹۴؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۶۸۵.</ref> که برخی از آن روی می‌گردانند: {{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ}}<ref>یا می‌گویند که جنونی دارد؛ (نادرست می‌گویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۷۰.</ref>.<ref>تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۱۶۱؛ البحر المحیط، ج ۷، ص ۵۷۴.</ref>؛ {{متن قرآن|أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَن مَّعِيَ وَذِكْرُ مَن قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ}}<ref>یا به جای او خدایانی برگزیدند؟ بگو دلیلتان را بیاورید، این یادکرد همراهان من و یادکرد کسان پیش از من است؛ بلکه بیشتر آنان حق را نمی‌شناسند بنابراین (از آن) رو گردانند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۴.</ref>.<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۶، ص ۲۷۲؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۸۸.</ref> و از میان عواملی که سبب رویگردانی از حق می‌شوند می‌توان حسد: {{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۰۹.</ref>، پیروی از هوای نفس: {{متن قرآن|وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّه مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}}<ref>و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم و اگر خداوند می‌خواست شما را امّتی یگانه می‌گردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچه‌تان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند؛ سوره مائده، آیه: ۴۸.</ref> و پیروی از ظن را برشمرد: {{متن قرآن|وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}}<ref>و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست؛ سوره نجم، آیه: ۲۸.</ref>. گرچه بزهکاران خوش نمی‌دارند، خدا حق را ثابت و باطل را نابود می‌گرداند: {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند؛ سوره انفال، آیه:۸.</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.</ref>


حق در این حوزه معنایی، فراوان در [[قرآن]] به کار رفته است که به مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود:
حق در این حوزه معنایی، فراوان در [[قرآن]] به کار رفته است که به مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود:
#'''[[قرآن]]:''' [[قرآن]] نزول خود را یکی از حقایق راستین در مقابل تکذیب کافران می‌شناساند: {{متن قرآن|وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>و آن (قرآن) را راستین فرو فرستاده‌ایم و راستین فرود آمده است و تو را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نفرستاده‌ایم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۰۵.</ref>.<ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۵۵۴.</ref>؛ [[قرآن]] حق است، چون لغو و کذبی در آن نیست و زیادت و نقصانی بر نتافته است<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۲۲۰.</ref>.
# '''[[قرآن]]:''' [[قرآن]] نزول خود را یکی از حقایق راستین در مقابل تکذیب کافران می‌شناساند: {{متن قرآن|وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>و آن (قرآن) را راستین فرو فرستاده‌ایم و راستین فرود آمده است و تو را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نفرستاده‌ایم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۰۵.</ref>.<ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۵۵۴.</ref>؛ [[قرآن]] حق است، چون لغو و کذبی در آن نیست و زیادت و نقصانی بر نتافته است<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۲۲۰.</ref>.
#'''قصه‌ها و تمثیلات قرآنی:''' {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم در حالی که در این (سوره) برای تو حقیقت و برای مؤمنان اندرز و یادکردی آمده است؛ سوره هود، آیه: ۱۲۰.</ref>، تعبیر حق، بدین معناست که قصص پیامبران و حکمت‌ها و اندرزهای این سوره همگی حقیقت و ثابت‌اند<ref>کشف الاسرار، ج ۴، ص ۴۵۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۱۱۶؛ بیان المعانی، ج ۳، ص ۱۶۹.</ref>؛ یا به دلیل وجود برهان‌هایی است که بر توحید و عدل و [[نبوت]] دلالت می‌کنند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۳؛ المنیر، ج ۱۲، ص ۱۸۵؛ الوسیط، ج ۲، ص ۱۰۸۶.</ref>؛ یا بر پایه نظری، بر اثر کامل‌تر بودن این براهین در این سوره، از آن به حق نام برده شده است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۳.</ref>. این‌گونه خطاب برای بیان تأکید<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۱۳.</ref> یا تشریف است<ref>منهج الصادقین، ج ۴، ص ۴۸۱.</ref> و ویژگی حقانیت در این سوره‌ها، به آن اختصاصی ندارد و هرچه در آن و دیگر سوره‌ها آمده‌اند، همگی حق‌اند<ref>التبیان، طوسی، ج ۶، ص ۸۷؛ روض الجنان، ج ۱۰، ص ۳۵۳.</ref>. به درستی و راستیِ برخی از داستان‌های قرآنی نیز به شکلی مشخص تصریح شده است؛ مانند داستان زندگی [[حضرت عیسی]]{{ع}}<ref>تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۲۸۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۱۸۰؛ الکاشف، ج ۲، ص ۷۹.</ref> و آفرینش او بدون پدر، که می‌نمایاند ادعای نصارا درباره الوهیت او و ادعای یهودیان درباره نامشروع بودن وی باطل و کذب‌اند<ref>البحر المحیط، ج ۳، ص ۱۹۲؛ تفسیر مراغی، ج ۳، ص ۱۷۶.</ref>: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>بی‌گمان این همان، داستان‌سرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست و به راستی خداوند پیروزمند فرزانه است؛ سوره آل عمران، آیه: ۶۲.</ref>؛ داستان فرزندان [[حضرت آدم]]{{ع}} نیز از مصادیق حق به شمار رفته است: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ}}<ref>و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت:بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد؛ سوره مائده، آیه: ۲۷.</ref> و مفسران آن را به معنای صادق بودن این داستان بیان کرده‌اند<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۸۲؛ التبیان، عکبری، ص ۱۲۶؛ تفسیر شبر، ص ۱۳۷.</ref>؛ همچنین مَثَل‌های ذکر شده در [[قرآن]] حق خوانده شده‌اند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ}}<ref>خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند می‌دانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند می‌گویند:خداوند از این مثل، چه می‌خواهد؟؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب می‌کند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمی‌گرداند؛ سوره بقره ، آیه: ۲۶.</ref>. به حقیقت و راست بودن داستان معجزه [[حضرت موسی]]{{ع}} نیز تأکید شده است: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ}}<ref>و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید؛ سوره اعراف، آیه: ۱۱۷.</ref>، {{متن قرآن|فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ}}<ref>حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام می‌دادند تباه شد؛ سوره اعراف ، آیه: ۱۱۸.</ref>. تعبیر {{متن قرآن|فَوَقَعَ الْحَقُّ}} بر پایه نقل بسیاری از مفسران، به معنی آشکار شدن تفاوت معجزه از سحر و حق از باطل است<ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۳۳۶؛ لباب التأویل، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref>. برخی این تعبیر را استعاره کنایی از چیزی دانسته‌اند که در هوا آویزان است و تا استقرار بیابد، از حقانیت آن اطمینان به دست می‌آید<ref>المیزان، ج ۸، ص ۲۱۶.</ref>.
# '''قصه‌ها و تمثیلات قرآنی:''' {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم در حالی که در این (سوره) برای تو حقیقت و برای مؤمنان اندرز و یادکردی آمده است؛ سوره هود، آیه: ۱۲۰.</ref>، تعبیر حق، بدین معناست که قصص پیامبران و حکمت‌ها و اندرزهای این سوره همگی حقیقت و ثابت‌اند<ref>کشف الاسرار، ج ۴، ص ۴۵۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۱۱۶؛ بیان المعانی، ج ۳، ص ۱۶۹.</ref>؛ یا به دلیل وجود برهان‌هایی است که بر توحید و عدل و [[نبوت]] دلالت می‌کنند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۳؛ المنیر، ج ۱۲، ص ۱۸۵؛ الوسیط، ج ۲، ص ۱۰۸۶.</ref>؛ یا بر پایه نظری، بر اثر کامل‌تر بودن این براهین در این سوره، از آن به حق نام برده شده است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۳.</ref>. این‌گونه خطاب برای بیان تأکید<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۱۳.</ref> یا تشریف است<ref>منهج الصادقین، ج ۴، ص ۴۸۱.</ref> و ویژگی حقانیت در این سوره‌ها، به آن اختصاصی ندارد و هرچه در آن و دیگر سوره‌ها آمده‌اند، همگی حق‌اند<ref>التبیان، طوسی، ج ۶، ص ۸۷؛ روض الجنان، ج ۱۰، ص ۳۵۳.</ref>. به درستی و راستیِ برخی از داستان‌های قرآنی نیز به شکلی مشخص تصریح شده است؛ مانند داستان زندگی [[حضرت عیسی]] {{ع}}<ref>تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۲۸۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۱۸۰؛ الکاشف، ج ۲، ص ۷۹.</ref> و آفرینش او بدون پدر، که می‌نمایاند ادعای نصارا درباره الوهیت او و ادعای یهودیان درباره نامشروع بودن وی باطل و کذب‌اند<ref>البحر المحیط، ج ۳، ص ۱۹۲؛ تفسیر مراغی، ج ۳، ص ۱۷۶.</ref>: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>بی‌گمان این همان، داستان‌سرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست و به راستی خداوند پیروزمند فرزانه است؛ سوره آل عمران، آیه: ۶۲.</ref>؛ داستان فرزندان [[حضرت آدم]] {{ع}} نیز از مصادیق حق به شمار رفته است: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ}}<ref>و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت:بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد؛ سوره مائده، آیه: ۲۷.</ref> و مفسران آن را به معنای صادق بودن این داستان بیان کرده‌اند<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۸۲؛ التبیان، عکبری، ص ۱۲۶؛ تفسیر شبر، ص ۱۳۷.</ref>؛ همچنین مَثَل‌های ذکر شده در [[قرآن]] حق خوانده شده‌اند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ}}<ref>خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند می‌دانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند می‌گویند:خداوند از این مثل، چه می‌خواهد؟؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب می‌کند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمی‌گرداند؛ سوره بقره، آیه: ۲۶.</ref>. به حقیقت و راست بودن داستان معجزه [[حضرت موسی]] {{ع}} نیز تأکید شده است: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ}}<ref>و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید؛ سوره اعراف، آیه: ۱۱۷.</ref>، {{متن قرآن|فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ}}<ref>حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام می‌دادند تباه شد؛ سوره اعراف، آیه: ۱۱۸.</ref>. تعبیر {{متن قرآن|فَوَقَعَ الْحَقُّ}} بر پایه نقل بسیاری از مفسران، به معنی آشکار شدن تفاوت معجزه از سحر و حق از باطل است<ref>تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۳۳۶؛ لباب التأویل، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref>. برخی این تعبیر را استعاره کنایی از چیزی دانسته‌اند که در هوا آویزان است و تا استقرار بیابد، از حقانیت آن اطمینان به دست می‌آید<ref>المیزان، ج ۸، ص ۲۱۶.</ref>.
#'''رسالت [[پیامبر]]{{صل}}:''' [[قرآن کریم]] بعثت [[پیامبر خاتم|حضرت محمد]]{{صل}} را حقیقت می‌خواند: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ}}<ref>ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم و از تو درباره دوزخیان باز نپرسند؛ سوره بقره، آیه: ۱۱۹.</ref> و خدا به راستی او را برانگیخته است تا به پیروان ایشان مژده دهد و به کسی که حضرت را انکار کند و از دین او گمراه شود بیم دهد<ref>تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۱۶۰؛ زاد المسیر، ج ۱، ص ۱۰۶.</ref>. برخی مفسران، حق را در این آیه به معنای [[قرآن]] یا شرع دانسته‌اند که به سبب راستی و حقانیت، چنین نامی گرفته‌اند<ref>روض الجنان، ج ۲، ص ۱۳۱.</ref>. حق در برخی آیات مشابه دیگر، به دیدۀ برخی از مفسران شیعه، به [[ولایت]]<ref>اطیب البیان، ج ۹، ص ۴۳۳.</ref> و [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}}<ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۹۲؛ البرهان، ج ۴، ص ۳۰.</ref> نیز تطبیق شده است: {{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ }}<ref>یا می‌گویند که جنونی دارد؛ (نادرست می‌گویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۷۰.</ref>. طبق آیات [[قرآن]]، [[پیامبر]]{{صل}} نه تنها در بیان رسالت خود، بر حق و صادق بود و دینی راستین و بر حق آورد: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند؛ سوره توبه، آیه: ۳۳.</ref>، بلکه رؤیاهای آن حضرت نیز راستین و بر حق است: {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا}}<ref>خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کرده‌اید، بی‌آنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد می‌شوید بنابراین او چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد؛ سوره فتح، آیه: ۲۷.</ref>. این آیه به خواب [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} در مورد ورود به مسجدالحرام اشاره دارد و مفسران ذیل آن گفته‌اند که خواب‌های پیامبران حق‌اند<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۸۹-۲۹۰؛ لطائف الاشارات، ج ۳، ص ۴۳۱.</ref> و از گونه خواب‌های پریشان نیستند<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۳۴۵؛ الجدید، ج ۶، ص ۴۹۴؛ مراح لبید، ج ۲، ص ۴۳۲.</ref> و همراه حکمت و هدف صحیح‌اند<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۳۴۵؛ جوامع الجامع، ج ۴، ص ۱۴۵؛ التحریر و التنویر، ج ۲۶، ص ۱۶۷.</ref>. در رؤیای [[حضرت یوسف]]{{ع}} نیز حق به معنای صدق<ref>روح المعانی، ج ۷، ص ۵۷؛ ارشاد الاذهان، ص ۲۵۲؛ تقریب القرآن، ج ۳، ص ۴۴.</ref> و مطابقت با واقع است<ref>الفواتح الالهیة، ج ۱، ص ۳۸۶؛ تقریب القرآن، ج ۳، ص ۴۴.</ref>: {{متن قرآن|وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}}<ref> و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بی‌گمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازک‌بین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۰.</ref>.
# '''رسالت [[پیامبر]] {{صل}}:''' [[قرآن کریم]] بعثت [[پیامبر خاتم|حضرت محمد]] {{صل}} را حقیقت می‌خواند: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ}}<ref>ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم و از تو درباره دوزخیان باز نپرسند؛ سوره بقره، آیه: ۱۱۹.</ref> و خدا به راستی او را برانگیخته است تا به پیروان ایشان مژده دهد و به کسی که حضرت را انکار کند و از دین او گمراه شود بیم دهد<ref>تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۱۶۰؛ زاد المسیر، ج ۱، ص ۱۰۶.</ref>. برخی مفسران، حق را در این آیه به معنای [[قرآن]] یا شرع دانسته‌اند که به سبب راستی و حقانیت، چنین نامی گرفته‌اند<ref>روض الجنان، ج ۲، ص ۱۳۱.</ref>. حق در برخی آیات مشابه دیگر، به دیدۀ برخی از مفسران شیعه، به [[ولایت]]<ref>اطیب البیان، ج ۹، ص ۴۳۳.</ref> و [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}}<ref> تفسیر قمی، ج ۲، ص ۹۲؛ البرهان، ج ۴، ص ۳۰.</ref> نیز تطبیق شده است: {{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ }}<ref>یا می‌گویند که جنونی دارد؛ (نادرست می‌گویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۷۰.</ref>. طبق آیات [[قرآن]]، [[پیامبر]] {{صل}} نه تنها در بیان رسالت خود، بر حق و صادق بود و دینی راستین و بر حق آورد: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند؛ سوره توبه، آیه: ۳۳.</ref>، بلکه رؤیاهای آن حضرت نیز راستین و بر حق است: {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا}}<ref>خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کرده‌اید، بی‌آنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد می‌شوید بنابراین او چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد؛ سوره فتح، آیه: ۲۷.</ref>. این آیه به خواب [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} در مورد ورود به مسجدالحرام اشاره دارد و مفسران ذیل آن گفته‌اند که خواب‌های پیامبران حق‌اند<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۸۹-۲۹۰؛ لطائف الاشارات، ج ۳، ص ۴۳۱.</ref> و از گونه خواب‌های پریشان نیستند<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۳۴۵؛ الجدید، ج ۶، ص ۴۹۴؛ مراح لبید، ج ۲، ص ۴۳۲.</ref> و همراه حکمت و هدف صحیح‌اند<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۳۴۵؛ جوامع الجامع، ج ۴، ص ۱۴۵؛ التحریر و التنویر، ج ۲۶، ص ۱۶۷.</ref>. در رؤیای [[حضرت یوسف]] {{ع}} نیز حق به معنای صدق<ref>روح المعانی، ج ۷، ص ۵۷؛ ارشاد الاذهان، ص ۲۵۲؛ تقریب القرآن، ج ۳، ص ۴۴.</ref> و مطابقت با واقع است<ref>الفواتح الالهیة، ج ۱، ص ۳۸۶؛ تقریب القرآن، ج ۳، ص ۴۴.</ref>: {{متن قرآن|وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}}<ref> و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بی‌گمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازک‌بین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۰.</ref>.
#'''مرگ:''' {{متن قرآن|وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِيدُ}}<ref>و مستی مرگ، حقیقت را (پیش چشم) می‌آورد؛ این همان است که از آن کناره می‌کردی؛ سوره ق، آیه: ۱۹.</ref> ماضی بودن فعل<ref>بیان السعاده، ج ۴، ص ۱۰۹؛ مخزن العرفان، ج ۱۳، ص ۲۷۹-۲۸۰.</ref> و مقید شدن مرگ به حق، نشان است که مرگ از قضاهای حتمی است<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۱۳۵؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۴۸.</ref>؛ البته بر پایه قولی دیگر، آیه به معنای روشن شدن حق برای انسان در زمان مرگ و درستی گزارش‌های پیامبران درباره رستاخیز و بشارت‌ها و انذارهای ایشان است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۱۳۵؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۸۹.</ref>.
# '''مرگ:''' {{متن قرآن|وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِيدُ}}<ref>و مستی مرگ، حقیقت را (پیش چشم) می‌آورد؛ این همان است که از آن کناره می‌کردی؛ سوره ق، آیه: ۱۹.</ref> ماضی بودن فعل<ref>بیان السعاده، ج ۴، ص ۱۰۹؛ مخزن العرفان، ج ۱۳، ص ۲۷۹-۲۸۰.</ref> و مقید شدن مرگ به حق، نشان است که مرگ از قضاهای حتمی است<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۱۳۵؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۴۸.</ref>؛ البته بر پایه قولی دیگر، آیه به معنای روشن شدن حق برای انسان در زمان مرگ و درستی گزارش‌های پیامبران درباره رستاخیز و بشارت‌ها و انذارهای ایشان است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۱۳۵؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۸۹.</ref>.
#'''روز قیامت:''' {{متن قرآن|ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا}}<ref>این است آن روز راستین؛ پس هر که خواهد راه بازگشتی به سوی پروردگار خویش در پیش گیرد؛ سوره نبأ، آیه: ۳۹.</ref>؛ مفسران، حق بودن رستاخیز را در این آیه، امری می‌دانند که بی‌شک و برخلاف باور مشرکان، رخ می‌دهد<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۴۷؛ الوجیز، ج ۳، ص ۴۱۷.</ref>، از این رو از قیامت به {{متن قرآن|الْحَاقَّةُ}}<ref>سوره حاقه، آیه: ۱.</ref>. تعبیر شده است، زیرا هیچ شکی در حقانیت و ثبوت و وقوع آن راه ندارد<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۹؛ کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۲۰۷.</ref>؛ البته براساس قولی دیگر، {{متن قرآن|الْيَوْمُ الْحَقُّ}}<ref>سوره نبأ، آیه: ۳۹.</ref> به معنای روزی است که در آن حقوق مظلومان از ستمگران ستانده و حقایق امور آشکار شده و به تمام معنا حق است<ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۵۹-۶۰.</ref>. به حقانیت برخی از ویژگی‌ها و رخدادهای روز قیامت نیز تأکید شده است: {{متن قرآن|يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ}}<ref>روزی که بانگ آسمانی راستین را بشنوند، همان، روز رستخیز است؛ سوره ق، آیه: ۴۲.</ref>؛ آواز سهمناک رستاخیز در این آیه حق نامیده شده است<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۷؛ البحر المحیط، ج ۹، ص ۵۴۳.</ref> بدین معنا که وجودش حق<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۲۶؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۹۶.</ref> و انکارناپذیر است<ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۳۶۱.</ref>. قید «بالحق»، باطل بودن نظر مشرکان درباره قیامت را نشان می‌دهد<ref>التحریر و التنویر، ج ۲۶، ص ۲۷۵.</ref>. از ستیزه‌گری دوزخیان با یکدیگر در آخرت، با تعبیر حق یاد شده است که نشان می‌دهد حقیقت است و رخ می‌دهد<ref>روض الجنان، ج ۱۶، ص ۲۸۹؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۲۲۰.</ref>: {{متن قرآن|إِنَّ ذَلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ}}<ref>بی‌گمان این راستین است؛ (این) هم‌ستیزی دوزخیان است؛ سوره ص، آیه:۶۴.</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.</ref>
# '''روز قیامت:''' {{متن قرآن|ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا}}<ref>این است آن روز راستین؛ پس هر که خواهد راه بازگشتی به سوی پروردگار خویش در پیش گیرد؛ سوره نبأ، آیه: ۳۹.</ref>؛ مفسران، حق بودن رستاخیز را در این آیه، امری می‌دانند که بی‌شک و برخلاف باور مشرکان، رخ می‌دهد<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۴۷؛ الوجیز، ج ۳، ص ۴۱۷.</ref>، از این رو از قیامت به {{متن قرآن|الْحَاقَّةُ}}<ref>سوره حاقه، آیه: ۱.</ref>. تعبیر شده است، زیرا هیچ شکی در حقانیت و ثبوت و وقوع آن راه ندارد<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۹؛ کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۲۰۷.</ref>؛ البته براساس قولی دیگر، {{متن قرآن|الْيَوْمُ الْحَقُّ}}<ref>سوره نبأ، آیه: ۳۹.</ref> به معنای روزی است که در آن حقوق مظلومان از ستمگران ستانده و حقایق امور آشکار شده و به تمام معنا حق است<ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۵۹-۶۰.</ref>. به حقانیت برخی از ویژگی‌ها و رخدادهای روز قیامت نیز تأکید شده است: {{متن قرآن|يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ}}<ref>روزی که بانگ آسمانی راستین را بشنوند، همان، روز رستخیز است؛ سوره ق، آیه: ۴۲.</ref>؛ آواز سهمناک رستاخیز در این آیه حق نامیده شده است<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۷؛ البحر المحیط، ج ۹، ص ۵۴۳.</ref> بدین معنا که وجودش حق<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۲۶؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۹۶.</ref> و انکارناپذیر است<ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۳۶۱.</ref>. قید «بالحق»، باطل بودن نظر مشرکان درباره قیامت را نشان می‌دهد<ref>التحریر و التنویر، ج ۲۶، ص ۲۷۵.</ref>. از ستیزه‌گری دوزخیان با یکدیگر در آخرت، با تعبیر حق یاد شده است که نشان می‌دهد حقیقت است و رخ می‌دهد<ref>روض الجنان، ج ۱۶، ص ۲۸۹؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۲۲۰.</ref>: {{متن قرآن|إِنَّ ذَلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ}}<ref>بی‌گمان این راستین است؛ (این) هم‌ستیزی دوزخیان است؛ سوره ص، آیه:۶۴.</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.</ref>


===حوزه معنایی حقوق قراردادی===
=== حوزه معنایی حقوق قراردادی ===
حق در این معنا، مقابل باطلِ فقهی است و شامل حوزه حقوق قراردادی یا نهادی می‌شود، پس حق امری شرعی و صحیح در مقابل ناحق و باطل است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره آل عمران، آیه: ۲۱.</ref>. احکام فقهی و حقوقی و سفارش‌های عبادی در [[قرآن]]، در این بخش قرار می‌گیرند. رعایت حق در تلاوت [[قرآن]]: {{متن قرآن|الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>کسانی که بدان‌ها کتاب (آسمانی) داده‌ایم، آن را چنان که سزاوار خواندن آن است می‌خوانند، آنان بدان ایمان دارند؛ و کسانی که به آن انکار ورزند زیانکارند؛ سوره بقره، آیه:۱۲۱.</ref> و تقوای الهی: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ}}<ref>ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۲.</ref> به معنای تلاوت درست و بایسته [[قرآن]] و پرهیزکاری کامل است.
حق در این معنا، مقابل باطلِ فقهی است و شامل حوزه حقوق قراردادی یا نهادی می‌شود، پس حق امری شرعی و صحیح در مقابل ناحق و باطل است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره آل عمران، آیه: ۲۱.</ref>. احکام فقهی و حقوقی و سفارش‌های عبادی در [[قرآن]]، در این بخش قرار می‌گیرند. رعایت حق در تلاوت [[قرآن]]: {{متن قرآن|الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>کسانی که بدان‌ها کتاب (آسمانی) داده‌ایم، آن را چنان که سزاوار خواندن آن است می‌خوانند، آنان بدان ایمان دارند؛ و کسانی که به آن انکار ورزند زیانکارند؛ سوره بقره، آیه:۱۲۱.</ref> و تقوای الهی: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ}}<ref>ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۲.</ref> به معنای تلاوت درست و بایسته [[قرآن]] و پرهیزکاری کامل است.


در مواردی تکالیف شرعی الهی، حقی ثابت و لازم بر عهده بندگان شمرده شده‌اند که نگاشتن وصیّت از این دست است: {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref>بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۰.</ref>؛ وصیت ـ در صورت باقی ماندن اموال ـ حقی واجب و لازم برای اهل تقواست<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۸۲-۴۸۳؛ فتح القدیر، ج ۱، ص ۲۰۴-۲۰۵.</ref>. حق، در معنای بایسته‌ای شرعی و حقوقی که از معنای وجوب و ثبوت برگرفته شده، در آیات بسیاری به کار رفته است. استحباب اعطای هدیه‌ای در خور به زنان مطلقه: {{متن قرآن|وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref>و زنان طلاق داده را بهره‌ای است شایسته که بر عهده پرهیزگاران است؛ سوره بقره، آیه:۲۴۱.</ref>، لزوم انفاق به خویشاوندان، مستمندان و در راه ماندگان: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا}}<ref>و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز؛ سوره اسراء، آیه: ۲۶.</ref> از دیگر یادکردهای حقوقی حق‌اند؛ همچنین نامیدن مدیون به کسی که بر عهده او حقی است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ مِن رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْا أَن تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُواْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref>ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر و برای گواه‌گیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیک‌تر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود می‌گردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد می‌کنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۲.</ref> در این حوزه معنایی قرار می‌گیرد<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.</ref>.
در مواردی تکالیف شرعی الهی، حقی ثابت و لازم بر عهده بندگان شمرده شده‌اند که نگاشتن وصیّت از این دست است: {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref>بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۰.</ref>؛ وصیت ـ در صورت باقی ماندن اموال ـ حقی واجب و لازم برای اهل تقواست<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۸۲-۴۸۳؛ فتح القدیر، ج ۱، ص ۲۰۴-۲۰۵.</ref>. حق، در معنای بایسته‌ای شرعی و حقوقی که از معنای وجوب و ثبوت برگرفته شده، در آیات بسیاری به کار رفته است. استحباب اعطای هدیه‌ای در خور به زنان مطلقه: {{متن قرآن|وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref>و زنان طلاق داده را بهره‌ای است شایسته که بر عهده پرهیزگاران است؛ سوره بقره، آیه:۲۴۱.</ref>، لزوم انفاق به خویشاوندان، مستمندان و در راه ماندگان: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا}}<ref>و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز؛ سوره اسراء، آیه: ۲۶.</ref> از دیگر یادکردهای حقوقی حق‌اند؛ همچنین نامیدن مدیون به کسی که بر عهده او حقی است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ مِن رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْا أَن تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُواْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref>ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر و برای گواه‌گیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیک‌تر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود می‌گردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد می‌کنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۲.</ref> در این حوزه معنایی قرار می‌گیرد<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.</ref>.


===حوزه معنایی حقوق تکوینی===
=== حوزه معنایی حقوق تکوینی ===
حق گاهی به معنای رعایت هر چیز لازم و واجب و قرار دادن و ساماندهی هر چیزی به شکل درست و در جای صحیح به کار می‌رود و در این حوزه، مرادف عدل است که با حکمت نزدیکی معنایی دارد<ref>العین، ج ۳، ص ۶۶؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۴۱، ۱۴۳؛ تاج العروس، ج ۱۶، ص ۱۶۱، «حکم».</ref> و در مقابل باطل به معنای ظلم یا کار بیهوده قرار می‌گیرد. خدا در آیات بسیاری از آفرینش آسمان و زمین و موجودات، با تعبیر حق یاد می‌کند: {{متن قرآن|مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ}}<ref>ما آن دو را جز به حقّ نیافریده‌ایم ولی بیشتر آنان نمی‌دانند؛ سوره دخان ، آیه: ۳۹.</ref> و این کار را بیهوده نمی‌داند: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لاعِبِينَ}}<ref>و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست به بازیچه نیافریده‌ایم؛ سوره دخان ، آیه: ۳۸.</ref>. همچنین به [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید نشانه‌های الهی را که در عدل و حکمت پیچیده‌اند، بر تو می‌نمایانیم: {{متن قرآن|تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعَالَمِينَ}}<ref>اینها آیات خداوند است که آن را به درستی بر تو می‌خوانیم و خداوند، ستمی برای جهانیان نمی‌خواهد؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۸.</ref>.
حق گاهی به معنای رعایت هر چیز لازم و واجب و قرار دادن و ساماندهی هر چیزی به شکل درست و در جای صحیح به کار می‌رود و در این حوزه، مرادف عدل است که با حکمت نزدیکی معنایی دارد<ref>العین، ج ۳، ص ۶۶؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۴۱، ۱۴۳؛ تاج العروس، ج ۱۶، ص ۱۶۱، «حکم».</ref> و در مقابل باطل به معنای ظلم یا کار بیهوده قرار می‌گیرد. خدا در آیات بسیاری از آفرینش آسمان و زمین و موجودات، با تعبیر حق یاد می‌کند: {{متن قرآن|مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ}}<ref>ما آن دو را جز به حقّ نیافریده‌ایم ولی بیشتر آنان نمی‌دانند؛ سوره دخان، آیه: ۳۹.</ref> و این کار را بیهوده نمی‌داند: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لاعِبِينَ}}<ref>و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست به بازیچه نیافریده‌ایم؛ سوره دخان، آیه: ۳۸.</ref>. همچنین به [[پیامبر]] {{صل}} می‌فرماید نشانه‌های الهی را که در عدل و حکمت پیچیده‌اند، بر تو می‌نمایانیم: {{متن قرآن|تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعَالَمِينَ}}<ref>اینها آیات خداوند است که آن را به درستی بر تو می‌خوانیم و خداوند، ستمی برای جهانیان نمی‌خواهد؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۸.</ref>.


میزان روز قیامت نیز حق خوانده شده است که مفسران آن را به معنای عدل دانسته‌اند<ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۶۱۶؛ زبدة التفاسیر ، ج ۲، ص ۴۹۵؛ روح المعانی، ج ۴، ص ۳۲۳.</ref>: {{متن قرآن|وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>و سنجش در این روز، حق است پس کسانی که ترازوهای (کردار) شان سنگین آید رستگارند؛ سوره اعراف، آیه:۸.</ref>. [[قرآن]] در این آیه، حق به معنای عدالت را معیار سنجش اعمال در قیامت می‌داند<ref>زادالمسیر، ج ۲، ص ۱۰۲؛ الدر المنثور، ج ۳، ص ۶۹.</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.</ref>
میزان روز قیامت نیز حق خوانده شده است که مفسران آن را به معنای عدل دانسته‌اند<ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۶۱۶؛ زبدة التفاسیر، ج ۲، ص ۴۹۵؛ روح المعانی، ج ۴، ص ۳۲۳.</ref>: {{متن قرآن|وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>و سنجش در این روز، حق است پس کسانی که ترازوهای (کردار) شان سنگین آید رستگارند؛ سوره اعراف، آیه:۸.</ref>. [[قرآن]] در این آیه، حق به معنای عدالت را معیار سنجش اعمال در قیامت می‌داند<ref>زادالمسیر، ج ۲، ص ۱۰۲؛ الدر المنثور، ج ۳، ص ۶۹.</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.</ref>


==حق در تفاسیر==
== حق در تفاسیر ==
در تفاسیر درباره آیاتی که در آنها واژه حق به کار رفته است مطالبی بیان شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از:
در تفاسیر درباره آیاتی که در آنها واژه حق به کار رفته است مطالبی بیان شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از:
===تفسیر تبیان===
=== تفسیر تبیان ===
# [[شیخ طایفه]]، [[علی بن حسن طوسی]] در تبیان فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، فرموده: "[[خدای تعالی]] در این [[آیه]] به پیامبرش امر می‌کند، به [[خلق]] بگوید: {{عربی|قد جاءکم الحق من الله}}، و آن، چیزی است که هر کسی از [[بندگان]] به آن عمل نماید، [[نجات]] یابد، و ضدّ آن، باطل است، و آن، چیزی است که هر کس بدان عمل کند، هلاک گردد. پس هر کس به حق، عمل کند، [[حکیم]] باشد، و هر کس به باطل عمل نماید، سفیه باشد، و مراد از حق در این آیۀ شریفه، آن چیزهایی است از [[قرآن]]، [[شرایع]] و [[احکام]] و غیر آن از [[آیات]] و دلالات که [[پیامبر]]{{صل}} آنها را آورد"<ref>تبیان، ج۵، ص۴۴۳.</ref>.
# [[شیخ طایفه]]، [[علی بن حسن طوسی]] در تبیان فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، فرموده: "[[خدای تعالی]] در این [[آیه]] به پیامبرش امر می‌کند، به [[خلق]] بگوید: {{عربی|قد جاءکم الحق من الله}}، و آن، چیزی است که هر کسی از [[بندگان]] به آن عمل نماید، [[نجات]] یابد، و ضدّ آن، باطل است، و آن، چیزی است که هر کس بدان عمل کند، هلاک گردد. پس هر کس به حق، عمل کند، [[حکیم]] باشد، و هر کس به باطل عمل نماید، سفیه باشد، و مراد از حق در این آیۀ شریفه، آن چیزهایی است از [[قرآن]]، [[شرایع]] و [[احکام]] و غیر آن از [[آیات]] و دلالات که [[پیامبر]] {{صل}} آنها را آورد"<ref>تبیان، ج۵، ص۴۴۳.</ref>.
#همچنین در آیه: {{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>، فرموده: "یعنی آنچه از صفت [[عیسی]]{{ع}} که برای شما [[تلاوت]] کردیم، آن، {{متن قرآن|قَوْلَ الْحَقِّ}}<ref>«آن سخن راستین» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>؛ یعنی کلمۀ حق است که در آن، [[شک و تردید]] دارند"<ref>تبیان، ج۷، ص۱۱۱.</ref>.
# همچنین در آیه: {{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>، فرموده: "یعنی آنچه از صفت [[عیسی]] {{ع}} که برای شما [[تلاوت]] کردیم، آن، {{متن قرآن|قَوْلَ الْحَقِّ}}<ref>«آن سخن راستین» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>؛ یعنی کلمۀ حق است که در آن، [[شک و تردید]] دارند"<ref>تبیان، ج۷، ص۱۱۱.</ref>.
#و در آیه {{متن قرآن|خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید بی‌گمان در این نشانه‌ای برای مؤمنان است» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.</ref>، فرموده: "[[خدای تعالی]] خبر داد به اینکه [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را [[خلق]] نموده و آن دو را از عدم به وجود آورده است. {{متن قرآن|بِالْحَقِّ}}؛ یعنی بر وجه [[حکمت]]، نه [[بیهوده]] که هیچ فایده و قصدی در آن نباشد، و به اینکه قصد نموده با آن [[خلقت]] دلالت بر [[توحید]] را"<ref>تبیان، ج۸، ص۲۱۲.</ref>.
# و در آیه {{متن قرآن|خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید بی‌گمان در این نشانه‌ای برای مؤمنان است» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.</ref>، فرموده: "[[خدای تعالی]] خبر داد به اینکه [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را [[خلق]] نموده و آن دو را از عدم به وجود آورده است. {{متن قرآن|بِالْحَقِّ}}؛ یعنی بر وجه [[حکمت]]، نه [[بیهوده]] که هیچ فایده و قصدی در آن نباشد، و به اینکه قصد نموده با آن [[خلقت]] دلالت بر [[توحید]] را"<ref>تبیان، ج۸، ص۲۱۲.</ref>.
#همین‌طور فی آیه {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ}}<ref>«و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند و من آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره غافر، آیه ۵.</ref>، فرموده: "یعنی در دفع حق با گفتار [[باطل]]، با یکدیگر [[مخاصمه]] و [[دشمنی]] کردند و این جمله، [[دلیل]] است بر اینکه [[جدال]] وقتی به حق باشد، جایز است. {{متن قرآن|لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}؛ یعنی تا اینکه باطل کنند و از بین ببرند حقی را که خدای تعالی آن را بیان نموده و به [[ظهور]] رسانیده است. {{متن قرآن|فَأَخَذْتُهُمْ}}؛ یعنی آنان را به [[هلاکت]] رسانیده و تباه و واژگون نمودم"<ref>تبیان، ج۹، ص۵۴.</ref>.
# همین‌طور فی آیه {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ}}<ref>«و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند و من آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره غافر، آیه ۵.</ref>، فرموده: "یعنی در دفع حق با گفتار [[باطل]]، با یکدیگر [[مخاصمه]] و [[دشمنی]] کردند و این جمله، [[دلیل]] است بر اینکه [[جدال]] وقتی به حق باشد، جایز است. {{متن قرآن|لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}؛ یعنی تا اینکه باطل کنند و از بین ببرند حقی را که خدای تعالی آن را بیان نموده و به [[ظهور]] رسانیده است. {{متن قرآن|فَأَخَذْتُهُمْ}}؛ یعنی آنان را به [[هلاکت]] رسانیده و تباه و واژگون نمودم"<ref>تبیان، ج۹، ص۵۴.</ref>.
#و در آیه {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref> هم فرموده: "و آن، چیزی است که به مانند [[لزوم]] دیون بر آنان لازم می‌گردد از زکات‌ها و غیر آن، و یا آنچه است که بدان ملتزم شده‌اند از [[مکارم اخلاق]]، پس آن همان چیزی است که خدای تعالی در آن، [[ترغیب]] نموده با قوله: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}"<ref>تبیان، ج۹، ص۳۸۲؛ مجمع البیان، ج۹، ص۱۵۵.</ref>.
# و در آیه {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref> هم فرموده: "و آن، چیزی است که به مانند [[لزوم]] دیون بر آنان لازم می‌گردد از زکات‌ها و غیر آن، و یا آنچه است که بدان ملتزم شده‌اند از [[مکارم اخلاق]]، پس آن همان چیزی است که خدای تعالی در آن، [[ترغیب]] نموده با قوله: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}"<ref>تبیان، ج۹، ص۳۸۲؛ مجمع البیان، ج۹، ص۱۵۵.</ref>.
#و در آیه {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}<ref>«و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref> هم فرموده: "یعنی بعضی از آنان ([[مؤمنان]]) بعضی دیگر را سفارش می‌کنند به [[پیروی]] کردن و [[تبعیت]] نمودن از حق، و اجتناب ورزیدن و دوری کردن از باطل"<ref>تبیان، ج۱۰، ص۴۰۵.</ref>.
# و در آیه {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}<ref>«و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref> هم فرموده: "یعنی بعضی از آنان ([[مؤمنان]]) بعضی دیگر را سفارش می‌کنند به [[پیروی]] کردن و [[تبعیت]] نمودن از حق، و اجتناب ورزیدن و دوری کردن از باطل"<ref>تبیان، ج۱۰، ص۴۰۵.</ref>.


===تفسیر مجمع البیان===
=== تفسیر مجمع البیان ===
#شیخ ابی‌علی، [[فضل]] بن [[حسن]] [[طبرسی]] در [[مجمع‌البیان]]، درباره آیه: {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، در معنای حق فرموده: "و آن، [[قرآن]]، [[دین اسلام]] و دلایلی است که بر صحّت آن دلالت دارد، و گفته‌اند: مراد از حق، [[پیامبر]]{{صل}} و [[معجزات]] ظاهرة آن [[حضرت]] است"<ref>مجمع‌البیان، ج۵، ص۱۴۰.</ref>.
# شیخ ابی‌علی، [[فضل]] بن [[حسن]] [[طبرسی]] در [[مجمع‌البیان]]، درباره آیه: {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، در معنای حق فرموده: "و آن، [[قرآن]]، [[دین اسلام]] و دلایلی است که بر صحّت آن دلالت دارد، و گفته‌اند: مراد از حق، [[پیامبر]] {{صل}} و [[معجزات]] ظاهرة آن [[حضرت]] است"<ref>مجمع‌البیان، ج۵، ص۱۴۰.</ref>.
#همچنین در آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>، فرموده: "معنای {{متن قرآن|ذَلِكَ}}، {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ}}<ref>«(نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم» سوره مریم، آیه ۳۰.</ref> است؛ یعنی آن کس که گفت: {{متن قرآن|إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ}}، او [[عیسی بن مریم]] است، نه آنچه [[نصاری]] می‌گویند، از اینکه: همانا او “ابن الله” بوده و همانا او “اله” است و این [[کلام]]، سخن حق است، و جایز می‌باشد که “هو” تقدیر گردد و آن را کنایه از [[عیسی]]{{ع}} قرار داد؛ یعنی: {{عربی|هو قول الحق}}؛ زیرا گاهی دربارۀ او گفته می‌شود: {{عربی|روح الله و کلمة الله}}"<ref>مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۱۳.</ref>.
# همچنین در آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>، فرموده: "معنای {{متن قرآن|ذَلِكَ}}، {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ}}<ref>«(نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم» سوره مریم، آیه ۳۰.</ref> است؛ یعنی آن کس که گفت: {{متن قرآن|إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ}}، او [[عیسی بن مریم]] است، نه آنچه [[نصاری]] می‌گویند، از اینکه: همانا او “ابن الله” بوده و همانا او “اله” است و این [[کلام]]، سخن حق است، و جایز می‌باشد که “هو” تقدیر گردد و آن را کنایه از [[عیسی]] {{ع}} قرار داد؛ یعنی: {{عربی|هو قول الحق}}؛ زیرا گاهی دربارۀ او گفته می‌شود: {{عربی|روح الله و کلمة الله}}"<ref>مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۱۳.</ref>.
#همین‌طور در آیه {{متن قرآن|خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.</ref> فرموده: "یعنی آن دو را ([[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را) از نیستی خارج نمود و به آن دو هستی داد و آن دو را [[عبث]] و [[بیهوده]] نیافرید، بلکه آن دو را [[خلق]] نمود تا خلقش را در آنها ساکن گرداند، و به واسطۀ آن دو بر وجود او (تعالی) و وحدانیتش [[استدلال]] کنند و آن را [[ثابت]] نمایند و {{متن قرآن|بِالْحَقِّ}}؛ یعنی بر وجه [[حکمت]]، آفرید و گفته‌اند: معنای آن برای حق و اظهار حق است"<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۲۸۴.</ref>.
# همین‌طور در آیه {{متن قرآن|خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.</ref> فرموده: "یعنی آن دو را ([[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را) از نیستی خارج نمود و به آن دو هستی داد و آن دو را [[عبث]] و [[بیهوده]] نیافرید، بلکه آن دو را [[خلق]] نمود تا خلقش را در آنها ساکن گرداند، و به واسطۀ آن دو بر وجود او (تعالی) و وحدانیتش [[استدلال]] کنند و آن را [[ثابت]] نمایند و {{متن قرآن|بِالْحَقِّ}}؛ یعنی بر وجه [[حکمت]]، آفرید و گفته‌اند: معنای آن برای حق و اظهار حق است"<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۲۸۴.</ref>.
#هم‌چنین در آیه {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}<ref>«و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند» سوره غافر، آیه ۵.</ref>، فرموده: "یعنی با پیامبرانشان [[دشمنی]] کردند، به اینکه گفتند: {{عربی|ما انتم الا بشر مثلنا و هلا ارسل الله الینا ملائکه}} و امثال این گونه اقوال، {{متن قرآن|لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}؛ یعنی [[دشمنی]] کردند تا حق را؛ یعنی آن چیزی را که [[خدای تعالی]] آن را بیان نموده و رسولانش آن را آورده‌اند، آن را [[باطل]] نمایند"<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۵۱۴.</ref>.
# هم‌چنین در آیه {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}<ref>«و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند» سوره غافر، آیه ۵.</ref>، فرموده: "یعنی با پیامبرانشان [[دشمنی]] کردند، به اینکه گفتند: {{عربی|ما انتم الا بشر مثلنا و هلا ارسل الله الینا ملائکه}} و امثال این گونه اقوال، {{متن قرآن|لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}؛ یعنی [[دشمنی]] کردند تا حق را؛ یعنی آن چیزی را که [[خدای تعالی]] آن را بیان نموده و رسولانش آن را آورده‌اند، آن را [[باطل]] نمایند"<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۵۱۴.</ref>.
#و در آیه {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref> هم فرموده: "یعنی بعضی از آنان به بعضی دیگر توصیه به [[پیروی از حق]] و اجتناب از باطل می‌کنند و گفته‌اند: {{متن قرآن|الْحَقَّ}}؛ یعنی [[قرآن]] و گفته‌اند: یعنی [[ایمان]] و [[توحید]]، و گفته‌اند: این که به هنگام [[مرگ]] به بازماندگان بعد از خود، بگوید {{متن قرآن|وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}"<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۳۶.</ref>
# و در آیه {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref> هم فرموده: "یعنی بعضی از آنان به بعضی دیگر توصیه به [[پیروی از حق]] و اجتناب از باطل می‌کنند و گفته‌اند: {{متن قرآن|الْحَقَّ}}؛ یعنی [[قرآن]] و گفته‌اند: یعنی [[ایمان]] و [[توحید]]، و گفته‌اند: این که به هنگام [[مرگ]] به بازماندگان بعد از خود، بگوید {{متن قرآن|وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}"<ref>«ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۳۶.</ref>


===تفسیر کشاف===
=== تفسیر کشاف ===
# [[ابوالقاسم جارالله محمود بن عمر زمخشری خوارزمی]]، در [[تفسیر کشّاف]]، درباره آیه {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، گفته است: "پس برای شما عذری باقی نمانده است و بر [[خدا]] حجتی نیست. پس هر که به [[اختیار]] خودش [[هدایت]] را اختیار کرد و پیروی از حق نمود، سود آن برای خودش است، و هر کس [[ضلالت]] را اختیار نمود، ضرر آن برای خودش است، و “لام” و “علی” دلالت بر معنای نفع و ضرر دارد"<ref>کشّاف، ج۲، ص۲۵۶.</ref>.
# [[ابوالقاسم جارالله محمود بن عمر زمخشری خوارزمی]]، در [[تفسیر کشّاف]]، درباره آیه {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، گفته است: "پس برای شما عذری باقی نمانده است و بر [[خدا]] حجتی نیست. پس هر که به [[اختیار]] خودش [[هدایت]] را اختیار کرد و پیروی از حق نمود، سود آن برای خودش است، و هر کس [[ضلالت]] را اختیار نمود، ضرر آن برای خودش است، و “لام” و “علی” دلالت بر معنای نفع و ضرر دارد"<ref>کشّاف، ج۲، ص۲۵۶.</ref>.
#همچنین در آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>، فرموده: "و البتّه، برای [[عیسی]]، {{متن قرآن|كَلِمَةُ اللَّهِ}} و {{متن قرآن|قَوْلَ الْحَقِّ}} گفته شده؛ زیرا او متولّد نشد، مگر به [[کلمة الله]] به [[تنهایی]]، و آن، قوله: {{متن قرآن|کُن}}، بدون واسطۀ [[پدر]] بود، تا نامگذاری مسبّب باشد به اسم سبب، و احتمال دارد هنگامی که از {{متن قرآن|قَوْلَ الْحَقِّ}}، عیسی [[اراده]] شده باشد، این {{متن قرآن|الْحَقِّ}} اسم برای خدای عزّوجلّ باشد، و اینکه به معنای [[ثابت]] و [[صدق]] باشد، و قوله: {{متن قرآن|الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>، آن را کمک می‌کند؛ یعنی امر او حق [[یقین]] است، در حالی که آنان در او [[شک]] می‌کنند"<ref>کشّاف، ج۲، ص۵۰۹.</ref>.
# همچنین در آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>، فرموده: "و البتّه، برای [[عیسی]]، {{متن قرآن|كَلِمَةُ اللَّهِ}} و {{متن قرآن|قَوْلَ الْحَقِّ}} گفته شده؛ زیرا او متولّد نشد، مگر به [[کلمة الله]] به [[تنهایی]]، و آن، قوله: {{متن قرآن|کُن}}، بدون واسطۀ [[پدر]] بود، تا نامگذاری مسبّب باشد به اسم سبب، و احتمال دارد هنگامی که از {{متن قرآن|قَوْلَ الْحَقِّ}}، عیسی [[اراده]] شده باشد، این {{متن قرآن|الْحَقِّ}} اسم برای خدای عزّوجلّ باشد، و اینکه به معنای [[ثابت]] و [[صدق]] باشد، و قوله: {{متن قرآن|الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>، آن را کمک می‌کند؛ یعنی امر او حق [[یقین]] است، در حالی که آنان در او [[شک]] می‌کنند"<ref>کشّاف، ج۲، ص۵۰۹.</ref>.
#و در آیه {{متن قرآن|خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید بی‌گمان در این نشانه‌ای برای مؤمنان است» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.</ref> هم فرموده: "{{متن قرآن|بِالْحَقِّ}}؛ یعنی به غرض صحیحی که آن، [[حقّ]] است نه [[باطل]]، و آن اینکه آنها محلّ سکنای بندگانش بوده و عبرتی‌اند برای عبرت‌گیرندگان از آنان، و دلایلی می‌باشند بر [[عظمت]] [[قدرت]] او"<ref>کشّاف، ج۳، ص۲۰۷.</ref>.
# و در آیه {{متن قرآن|خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید بی‌گمان در این نشانه‌ای برای مؤمنان است» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.</ref> هم فرموده: "{{متن قرآن|بِالْحَقِّ}}؛ یعنی به غرض صحیحی که آن، [[حقّ]] است نه [[باطل]]، و آن اینکه آنها محلّ سکنای بندگانش بوده و عبرتی‌اند برای عبرت‌گیرندگان از آنان، و دلایلی می‌باشند بر [[عظمت]] [[قدرت]] او"<ref>کشّاف، ج۳، ص۲۰۷.</ref>.
#همین‌طور در آیه {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}، فرموده: "{{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}، به امر ثابتی که غیر قابل [[انکار]] است، و آن خیر است همه‌اش: از [[توحید]] [[خدا]] و [[طاعت]] او است، و [[پیروی]] از کتاب‌ها و [[پیامبران]] اوست، و [[پارسایی]] در [[دنیا]]، و رغبت به [[آخرت]] است"<ref>کشّاف، ج۴، ص۳۸۲.</ref>.<ref>.کشّاف، ج۴، ص۳۸۲.</ref>
# همین‌طور در آیه {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}، فرموده: "{{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}، به امر ثابتی که غیر قابل [[انکار]] است، و آن خیر است همه‌اش: از [[توحید]] [[خدا]] و [[طاعت]] او است، و [[پیروی]] از کتاب‌ها و [[پیامبران]] اوست، و [[پارسایی]] در [[دنیا]]، و رغبت به [[آخرت]] است"<ref>کشّاف، ج۴، ص۳۸۲.</ref>.<ref>.کشّاف، ج۴، ص۳۸۲.</ref>


===تفسیر شبّر===
=== تفسیر شبّر ===
# [[مولی]] الاجل، [[سید عبدالله ابن محمد رضا حسینی]]، معروف به شُبَّر، در تفسیرش، درباره آیه {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، فرموده: "[[پیامبر]] او و کتاب او"<ref>تفسیر شبّر، ص۴۶۷.</ref>.
# [[مولی]] الاجل، [[سید عبدالله ابن محمد رضا حسینی]]، معروف به شُبَّر، در تفسیرش، درباره آیه {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، فرموده: "[[پیامبر]] او و کتاب او"<ref>تفسیر شبّر، ص۴۶۷.</ref>.
#همچنین در آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>، فرموده: "یعنی آنکه ما او را توصیف نمودیم، او [[عیسی]] [[پسر مریم]] است، نه آنکه [[نصاری]] او را توصیف می‌کنند و آن، قول حق است که در آن [[شک]] می‌کنند. پس [[یهود]] گفتند: ساحر است، و نصاری گفتند: [[ابن الله]] است"<ref>تفسیر شبّر، ص۶۳۸.</ref>.
# همچنین در آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>، فرموده: "یعنی آنکه ما او را توصیف نمودیم، او [[عیسی]] [[پسر مریم]] است، نه آنکه [[نصاری]] او را توصیف می‌کنند و آن، قول حق است که در آن [[شک]] می‌کنند. پس [[یهود]] گفتند: ساحر است، و نصاری گفتند: [[ابن الله]] است"<ref>تفسیر شبّر، ص۶۳۸.</ref>.
#و در آیه {{متن قرآن|لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}، فرموده: "یعنی تا زایل کنند و از بین ببرند حق را"<ref>تفسیر شبّر، ص۹۵۸.</ref>.
# و در آیه {{متن قرآن|لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}، فرموده: "یعنی تا زایل کنند و از بین ببرند حق را"<ref>تفسیر شبّر، ص۹۵۸.</ref>.
#همچنین در آیه {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>، فرموده: "یعنی [[حقّ]] معلوم است که آن را بر خودشان لازم نموده‌اند"<ref>تفسیر شبّر، ص۱۰۵۶.</ref>.
# همچنین در آیه {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>، فرموده: "یعنی [[حقّ]] معلوم است که آن را بر خودشان لازم نموده‌اند"<ref>تفسیر شبّر، ص۱۰۵۶.</ref>.
#همین طور در آیه{{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}<ref>«و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref>، فرموده: "یعنی بعضی از آنان بعضی دیگر را به [[اعتقاد]] به حق، یا به عمل به حق سفارش می‌کنند"<ref>تفسیر شبّر، ص۱۲۲۹.</ref>.
# همین طور در آیه{{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}<ref>«و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref>، فرموده: "یعنی بعضی از آنان بعضی دیگر را به [[اعتقاد]] به حق، یا به عمل به حق سفارش می‌کنند"<ref>تفسیر شبّر، ص۱۲۲۹.</ref>.


===تفسیر المیزان===
=== تفسیر المیزان ===
#استاد [[علامه]] [[سید محمد حسین طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] در آیه {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، فرموده: "و آن، [[قرآن]] است و یا آنچه مشتمل بر آن است، از [[دعوت]] حقه"<ref>المیزان، ج۱۰، ص۱۳۶.</ref>.
# استاد [[علامه]] [[سید محمد حسین طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] در آیه {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، فرموده: "و آن، [[قرآن]] است و یا آنچه مشتمل بر آن است، از [[دعوت]] حقه"<ref>المیزان، ج۱۰، ص۱۳۶.</ref>.
#همچنین در آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref> فرموده: "{{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ}}، در آن اشاره است به مجموع آنچه قصه نمود از امرش و شرح وصفش؛ یعنی آن کسی که ما چگونگی ولادت او را و آنچه را که او خود به [[مردم]] گفته بود، از عبودیتش و اینکه بدو کتاب داده شده و [[پیامبر]] گشته است، ذکر کردیم، او عیسی ابن [[مریم]] است و قوله: {{متن قرآن|قَوْلَ الْحَقِّ}}، [[منصوب]] به مقدر است؛ یعنی قول حق را می‌گویم، و گفته‌اند: مراد به {{متن قرآن|قَوْلَ الْحَقِّ}}، “کلمة الحق” است، و آن، عیسی{{ع}} باشد؛ زیرا [[خدای سبحان]] او را فی قوله: {{متن قرآن|وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ}}<ref>«مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و “کلمه اوست” که آن را به (دامان) مریم افکند» سوره نساء، آیه ۱۷۱.</ref> و قوله: {{متن قرآن|يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ}}<ref>«خداوند تو را به کلمه‌ای از خویش نوید می‌دهد» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref> و و قوله: {{متن قرآن|يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ}}<ref>«ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ای از خویش نوید می‌دهد» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref> “کلمه” نامید"<ref>المیزان، ج۱۴، ص۴۸.</ref>.
# همچنین در آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref> فرموده: "{{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ}}، در آن اشاره است به مجموع آنچه قصه نمود از امرش و شرح وصفش؛ یعنی آن کسی که ما چگونگی ولادت او را و آنچه را که او خود به [[مردم]] گفته بود، از عبودیتش و اینکه بدو کتاب داده شده و [[پیامبر]] گشته است، ذکر کردیم، او عیسی ابن [[مریم]] است و قوله: {{متن قرآن|قَوْلَ الْحَقِّ}}، [[منصوب]] به مقدر است؛ یعنی قول حق را می‌گویم، و گفته‌اند: مراد به {{متن قرآن|قَوْلَ الْحَقِّ}}، “کلمة الحق” است، و آن، عیسی {{ع}} باشد؛ زیرا [[خدای سبحان]] او را فی قوله: {{متن قرآن|وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ}}<ref>«مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و “کلمه اوست” که آن را به (دامان) مریم افکند» سوره نساء، آیه ۱۷۱.</ref> و قوله: {{متن قرآن|يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ}}<ref>«خداوند تو را به کلمه‌ای از خویش نوید می‌دهد» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref> و و قوله: {{متن قرآن|يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ}}<ref>«ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ای از خویش نوید می‌دهد» سوره آل عمران، آیه ۴۵.</ref> “کلمه” نامید"<ref>المیزان، ج۱۴، ص۴۸.</ref>.
#و در آیه {{متن قرآن|خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید بی‌گمان در این نشانه‌ای برای مؤمنان است» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.</ref> فرموده: "مراد از اینکه [[خلقت]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] به حق است، [[نفی]] لعب در [[خلق]] آن است؛ هم‌چنان‌که [[خدای تعالی]] فرمود: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ * مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست به بازیچه نیافریده‌ایم * ما آن دو را جز به حقّ نیافریده‌ایم ولی بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره دخان، آیه ۳۸-۳۹.</ref>. پس [[آفرینش]] آسمان‌ها و زمین، بر [[نظام]] [[ثابت]] [[لایتغیر]] و بر [[سنت]] الهیه جاریه که نه مختلف می‌گردد و نه تخلّف می‌کند"<ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۳۸.</ref>.
# و در آیه {{متن قرآن|خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید بی‌گمان در این نشانه‌ای برای مؤمنان است» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.</ref> فرموده: "مراد از اینکه [[خلقت]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] به حق است، [[نفی]] لعب در [[خلق]] آن است؛ هم‌چنان‌که [[خدای تعالی]] فرمود: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ * مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست به بازیچه نیافریده‌ایم * ما آن دو را جز به حقّ نیافریده‌ایم ولی بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره دخان، آیه ۳۸-۳۹.</ref>. پس [[آفرینش]] آسمان‌ها و زمین، بر [[نظام]] [[ثابت]] [[لایتغیر]] و بر [[سنت]] الهیه جاریه که نه مختلف می‌گردد و نه تخلّف می‌کند"<ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۳۸.</ref>.
#همچنین در آیه {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}<ref>«و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند» سوره غافر، آیه ۵.</ref>، فرموده: "ادحاض؛ یعنی ازاله و ابطال؛ یعنی به وسیلۀ [[باطل]] [[مجادله]] کردند تا با آن، حق را از جای خود برگردانند و آن را باطل کنند"<ref>المیزان، ج۱۷، ص۳۲۳.</ref>.
# همچنین در آیه {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}<ref>«و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند» سوره غافر، آیه ۵.</ref>، فرموده: "ادحاض؛ یعنی ازاله و ابطال؛ یعنی به وسیلۀ [[باطل]] [[مجادله]] کردند تا با آن، حق را از جای خود برگردانند و آن را باطل کنند"<ref>المیزان، ج۱۷، ص۳۲۳.</ref>.
#همین‌طور در آیه {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>، فرموده: “سایل” کسی است که با اظهار [[فقر]] و بی‌چیزی خود، درخواست اعطا و [[بخشش]] می‌کند، و “محروم” کسی است که روزی‌اش [[بریده]] شده؛ پس تلاش او در [[طلب]] آن موفقیت‌آمیز نیست، و به لحاظ پارسایی‌اش از کسی سؤال نمی‌کند، و اختصاص حق برای سایل و [[محروم]] در [[اموال]] آنان؛ یعنی [[محسنین]]، با اینکه در هر [[مالی]]، این حق، [[ثابت]] است، [[دلیل]] است بر اینکه مراد از آن این است که آنان با صفای [[فطرت]]، آن حق را در اموالشان می‌بینند. پس برای آن دو گروه، چیزی را عمل می‌کنند که عمل به آن از لحاظ نشر و گسترش، [[رحمت]] بوده و از لحاظ [[ایثار]]، نیکویی و خوبی است"<ref>المیزان، ج۱۸، ص۴۰۱.</ref>.
# همین‌طور در آیه {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>، فرموده: “سایل” کسی است که با اظهار [[فقر]] و بی‌چیزی خود، درخواست اعطا و [[بخشش]] می‌کند، و “محروم” کسی است که روزی‌اش [[بریده]] شده؛ پس تلاش او در [[طلب]] آن موفقیت‌آمیز نیست، و به لحاظ پارسایی‌اش از کسی سؤال نمی‌کند، و اختصاص حق برای سایل و [[محروم]] در [[اموال]] آنان؛ یعنی [[محسنین]]، با اینکه در هر [[مالی]]، این حق، [[ثابت]] است، [[دلیل]] است بر اینکه مراد از آن این است که آنان با صفای [[فطرت]]، آن حق را در اموالشان می‌بینند. پس برای آن دو گروه، چیزی را عمل می‌کنند که عمل به آن از لحاظ نشر و گسترش، [[رحمت]] بوده و از لحاظ [[ایثار]]، نیکویی و خوبی است"<ref>المیزان، ج۱۸، ص۴۰۱.</ref>.
# و در آیه {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref>، فرموده: “تواصی به حق” عبارت است از سفارش نمودن بعضی به بعض دیگر به حق؛ یعنی به [[پیروی]] نمودن از حق و تداوم بر آن، پس [[دین]]، حق نیست، مگر با پیروی نمودن از حق، هم از لحاظ [[اعتقاد]] و هم از لحاظ عمل و توصیه نمودن به حق، وسیع‌تر از [[امر به معروف و نهی از منکر]] است؛ زیرا آن، شامل اعتقادیات و مطلق [[ترغیب]] و [[تشویق]] به [[عمل صالح]] است. سپس “تواصی به حق”، از عمل صالح است. پس ذکر نمودن آن بعد از عمل صالح، از قبیل [[ذکر خاص]] بعد از عام است تا اهتمام به امر آن گردد؛ چنان‌که “تواصی به صبر”، از مصادیق “تواصی به حق” بوده و ذکر آن بعد از “تواصی به حق”، از قبیل ذکر خاص بعد از عام است تا اهتمام به امر آن شود و تکرار ذکر {{متن قرآن|تَوَاصَوْا}} که فرمود: {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}، و نفرمود: {{عربی|و تواصوا بالحق و بالصبر}}، دلیل بر تأکید آن است، و اجمالاً ذکر تواصی آنان به حق و به [[صبر]]، بعد از تلبّس آنان به [[ایمان]] و به عمل صالح، اشاره به زنده بودن [[دل]] ایشان، و شرح صدرشان برای [[اسلام]] است. پس برای آنان است، اهتمام خاص و اعتنای تام به [[ظهور]] [[سلطنت]] حق و گسترش آن بر [[خلق]] تا اینکه آن را [[پیروی]] نمایند، و این پیروی را تداوم دهند، قال تعالی: {{متن قرآن|أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}"<ref>«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.</ref>.<ref>المیزان، ج۲۰، ص۵۰۳.</ref>


#و در آیه {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref>، فرموده: “تواصی به حق” عبارت است از سفارش نمودن بعضی به بعض دیگر به حق؛ یعنی به [[پیروی]] نمودن از حق و تداوم بر آن، پس [[دین]]، حق نیست، مگر با پیروی نمودن از حق، هم از لحاظ [[اعتقاد]] و هم از لحاظ عمل و توصیه نمودن به حق، وسیع‌تر از [[امر به معروف و نهی از منکر]] است؛ زیرا آن، شامل اعتقادیات و مطلق [[ترغیب]] و [[تشویق]] به [[عمل صالح]] است. سپس “تواصی به حق”، از عمل صالح است. پس ذکر نمودن آن بعد از عمل صالح، از قبیل [[ذکر خاص]] بعد از عام است تا اهتمام به امر آن گردد؛ چنان‌که “تواصی به صبر”، از مصادیق “تواصی به حق” بوده و ذکر آن بعد از “تواصی به حق”، از قبیل ذکر خاص بعد از عام است تا اهتمام به امر آن شود و تکرار ذکر {{متن قرآن|تَوَاصَوْا}} که فرمود: {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}، و نفرمود: {{عربی|و تواصوا بالحق و بالصبر}}، دلیل بر تأکید آن است، و اجمالاً ذکر تواصی آنان به حق و به [[صبر]]، بعد از تلبّس آنان به [[ایمان]] و به عمل صالح، اشاره به زنده بودن [[دل]] ایشان، و شرح صدرشان برای [[اسلام]] است. پس برای آنان است، اهتمام خاص و اعتنای تام به [[ظهور]] [[سلطنت]] حق و گسترش آن بر [[خلق]] تا اینکه آن را [[پیروی]] نمایند، و این پیروی را تداوم دهند، قال تعالی: {{متن قرآن|أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}"<ref>«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.</ref>.<ref>المیزان، ج۲۰، ص۵۰۳.</ref>
=== تفسیر نمونه ===
# در [[تفسیر نمونه]] درباره آیه {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، گفته شده: "به عنوان یک [[دستور]] عمومی می‌فرماید: به همۀ [[مردم]] بگو، از طرف پروردگارتان، حق به سوی شما آمده است. این تعلیمات، این [[کتاب آسمانی]]، این برنامه، و این [[پیامبر]]، همه، حق است و [[نشانه‌های حق]] بودنش آشکار"<ref>تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۹۹.</ref>.
# همچنین در آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>، مخصوصاً در این عبارت، روی [[فرزند مریم]] بودن او تأکید می‌کند تا مقدمه‌ای باشد برای [[نفی]] [[فرزندی]] [[خدا]] و بعد، اضافه می‌نماید: این قول حقی است که آنها در آن، [[شک و تردید]] کرده و هر یک، در جاده‌ای [[انحرافی]] گام نهاده: {{متن قرآن|قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ}}.. این عبارت، در [[حقیقت]]، تأکیدی است بر صحّت تمام مطالب گذشته در مورد [[حضرت مسیح]] {{ع}} و اینکه کمترین خلافی در آن وجود ندارد؛ اما اینکه [[قرآن]] می‌گوید: آنها در این زمینه در [[شکّ و تردید]] هستند، گویا اشاره به [[دوستان]] و [[دشمنان]] [[مسیح]] {{ع}}، یا به تعبیر دیگر [[مسیحیان]] و [[یهودیان]] است. از یک سو، گروهی در اینکه او یک [[انسان]] باشد، اظهار [[شک]] نمودند، حتی همین گروه نیز به شعبه‌های مختلف تقسیم شدند؛ بعضی او را صریحاً [[فرزند خدا]] دانسته (فرزند [[روحانی]] و [[جسمانی]]، [[حقیقی]] نه مجازی!!)، و به دنبال آن، مسأله [[تثلیث]] و [[خدایان]] سه‌گانه را به وجود آوردند. بعضی مسأله تثلیث را از نظر [[عقل]]، نامفهوم خواندند و [[معتقد]] شدند که باید تعبداً آن را پذیرفت، و بعضی برای توجیه منطقی آن، به سخنان بی‌اساسی دست زدند. خلاصه، همۀ آنها چون ندیدند [[حقیقت]]، یا چون نخواستند حقیقت، ره افسانه زدند<ref>تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۶۱.</ref>.
# و در آیه {{متن قرآن|خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید بی‌گمان در این نشانه‌ای برای مؤمنان است» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.</ref>، فرموده: "[[خداوند]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را به حق [[آفریده]]، و در این، نشانۀ عظیمی است برای افراد با [[ایمان]]"<ref>تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۲۸۱.</ref>.
# همین‌طور در آیه {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ}}<ref>«پیش از آنان (نیز) قوم نوح و گروه‌هایی که پس از ایشان آمدند (پیامبرانشان را) دروغگو شمردند و هر امتی آهنگ پیامبر خویش کردند تا او را فرو گیرند و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند و من آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره غافر، آیه ۵.</ref>، فرموده: "پیش از آنها، [[قوم نوح]] و اقوامی که بعد از آنها آمدند، پیامبرشان را [[تکذیب]] کردند: {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنْ بَعْدِهِمْ}}. منظور از [[احزاب]]، [[قوم عاد]]، [[ثمود]]، [[حزب]] [[فرعونیان]] و [[لوط]] و مانند آنها است که در آیۀ ۱۲ و ۱۳ [[سورۀ ص]]، به عنوان “احزاب” به آنها اشاره شده، آنجا که می‌گوید: {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ * وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ أُولَئِكَ الْأَحْزَابُ}}<ref>«پیش از ایشان قوم نوح و عاد و فرعون دارنده میخ‌ها هم، (پیامبران را) دروغگو انگاشتند * و ثمود و قوم لوط و “اصحاب ایکه” همان گروه‌ها (ی شکست خورده) بودند» سوره ص، آیه ۱۲-۱۳.</ref> آری، آنها احزابی بودند که دست به دست هم دادند و به [[تکذیب]] [[پیامبران الهی]] که دعوتشان با [[منافع]] [[نامشروع]] و هوا و هوس‌های آنها هماهنگ نبود، برخاستند. سپس می‌افزاید: به این مقدار نیز [[قناعت]] نکردند؛ بلکه هر امّتی از آنان توطئه‌ای چیدند که پیامبرشان را بگیرند و [[آزار]] دهند و به [[زندان]] بیفکنند و یا به [[قتل]] برسانند: {{متن قرآن|وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ}} باز هم به این اکتفا نکردند و برای محو و نابودی حق، به سخنان [[باطل]] دست زدند و برای [[گمراه]] ساختن [[مردم]] [[اصرار]] ورزیدند: {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}؛ امّا این امور، برای همیشه ادامه نیافت و به موقع، من آنها را گرفتم و سخت [[مجازات]] کردم، ببین [[عذاب الهی]] چگونه بود: {{متن قرآن|فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ}}. ویرانه‌های شهرهای آنها در مسیر مسافرت‌های شما به چشم می‌خورد، و [[سرنوشت]] شوم و [[عاقبت]] سیاه و تاریکشان بر صفحات [[تاریخ]] و سینه‌های صاحبدلان [[ثبت]] است، بنگرید و [[عبرت]] گیرید. این [[کفّار]] [[سرکش]] [[مکّه]] و [[مشرکان]] [[ظالم]] [[عرب]] نیز سرانجامی بهتر از آنها نخواهند داشت، مگر اینکه به خود آیند و در کار خویش تجدیدنظر کنند. آیۀ فوق، برنامۀ [[احزاب]] [[طغیانگر]] را در سه قسمت خلاصه می‌کند: “تکذیب و انکار”، “توطئه برای نابود کردن مردان حق” و “تبلیغات مستمر برای گمراه ساختن توده‌های مردم”. مشرکان عرب نیز تمام این برنامه‌ها را در برابر [[پیامبر اسلام]] {{صل}} تکرار کردند، بنابراین چه جای [[تعجب]] که [[قرآن]] آنها را به همان سرنوشت [[اقوام]] پیشین [[تهدید]] کند"<ref>تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۱۷ ـ ۱۸.</ref>.
# و نیز در آیه {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>، فرموده: "در [[اموال]] آنها حقی برای سایل و [[محروم]] بود: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}. تعبیر به “حق” در اینجا یا به خاطر این است که [[خداوند]] بر آنها لازم شمرده است (مانند [[زکات]] و [[خمس]] و سایر [[حقوق]] [[واجب شرعی]])، و یا آنها خود بر خویشتن [[الزام]] کرده‌اند و [[تعهّد]] نموده‌اند، و در این صورت غیر حقوق [[واجب]] را نیز شامل می‌گردد. بعضی معتقدند، این [[آیه]] تنها ناظر به قسم دوّم است، و حقوق واجب را نیز شامل نمی‌شود؛ زیرا حقوق واجب در [[اموال]] همۀ [[مردم]] است؛ اعم از [[پرهیزگاران]] و غیر آنها، و حتّی [[کفار]]. بنابراین وقتی می‌گوید: در اموال آنها چنین حقی است؛ یعنی علاوه بر [[واجبات]]، آنها بر خود لازم می‌دانند که در [[راه خدا]] از اموال خویش به سایلان و [[محرومان]] [[انفاق]] کنند، ولی می‌توان گفت که فرق [[نیکوکاران]] با دیگران، آن است که آنها این حقوق را ادا می‌کنند، در حالی که دیگران [[مقید]] به آن نیستند. این [[تفسیر]] نیز گفته شده که تعبیر به “سایل”، در مورد حقوق واجب است؛ چراکه حق سؤال و مطالبه دارد، و تعبیر به “محروم” در حقوق [[مستحب]] است که حق مطالبه در آن نیست. [[فاضل مقداد]] در کنز العرفان جلد ۱، صفحه ۲۲۶، تصریح می‌کند که منظور از [[حقّ]] معلوم، حقی است که خود آنها در اموالشان قرار می‌دهند و خویشتن را موظف به آن می‌دانند. نظیر این معنا در سورۀ [[معراج]] آیۀ ۲۴ و ۲۵ آمده است؛ می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است، * و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره معارج، آیه ۲۴-۲۵.</ref>، و با توجّه به اینکه [[حکم]] [[وجوب]] زکات، در [[مدینه]] نازل شده و [[آیات]] این [[سوره]]، همگی مکّی است، نظر اخیر [[تأیید]] می‌شود. در روایاتی که از منابع [[اهل‌بیت]] {{عم}} رسیده نیز تأکید شده که منظور از حقّ معلوم، چیزی غیر از زکات واجب است. در [[حدیثی]] از [[امام صادق]] {{ع}} می‌خوانیم: {{متن حدیث|لكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ حُقُوقاً غَيْرَ الزَّكَاةِ، فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است * و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره معارج، آیه ۲۴-۲۵.</ref> فَالْحَقُّ‏ الْمَعْلُومُ‏ غَيْرُ الزَّكَاةِ، وَ هُوَ شَيْ‏ءٌ يَفْرِضُهُ الرَّجُلُ عَلى‏ نَفْسِهِ فِي مَالِهِ‏ يَجِبُ عَلَيْهِ أَنْ يَفْرِضَهُ‏ عَلى‏ قَدْرِ طَاقَتِهِ وَ سَعَةِ مَالِهِ، فَيُؤَدِّي‏ الَّذِي فَرَضَ عَلى‏ نَفْسِهِ، إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ يَوْمٍ، وَ إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ جُمْعَةٍ، وَ إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ شَهْرٍ}}: ولی [[خداوند متعال]] در [[اموال]] [[ثروتمندان]] [[حقوقی]] غیر از [[زکات]] قرار داده؛ از جمله اینکه فرموده است: در اموال آنها [[حقّ]] معلومی برای سایل و [[محروم]] است. بنابراین حقّ معلوم، غیر از زکات است، و آن، چیزی است که [[انسان]] شخصاً بر خود لازم می‌کند که از مالش بپردازد... برای هر [[روز]]، و یا اگر بخواهد، در هر [[جمعه]]، و یا در هر ماه.
در این زمنیه، [[احادیث]] متعدد دیگری با تعبیرات مختلف، از [[امام]] [[علی بن حسین]] {{ع}}، [[امام باقر]] {{ع}} و امام صادق {{ع}} [[نقل]] شده است، و به این ترتیب، [[تفسیر آیه]] روشن است. در اینکه میان “سائل” و “محروم” چه تفاوتی است؟ جمعی گفته‌اند: “سائل” کسی است که از [[مردم]] [[تقاضای کمک]] می‌کند، ولی “محروم”، شخص [[آبرومندی]] است که برای [[معیشت]] خود نهایت تلاش و [[کوشش]] را به [[خرج]] می‌دهد، امّا دستش به جایی نمی‌رسد، و [[کسب و کار]] و زندگی‌اش به هم پیچیده است، و با این حال، [[خویشتن‌داری]] کرده، از کسی تقاضای کمک نمی‌کند. این همان کسی است که از او، تعبیر به “محارف” می‌شود؛ زیرا در [[تفسیر]] “محارف”، در کتب لغت و [[روایات اسلامی]] آمده است: “او کسی است که هر [[قدر]] تلاش می‌کند، درآمدی به دست نمی‌آورد؛ گویی راه‌های [[زندگی]] به روی او بسته شده است. به هر حال، این تعبیر اشاره به این نکته است که هرگز [[منتظر]] ننشینید، [[نیازمندان]] نزد شما آیند و [[تقاضای کمک]] کنند. بر شما است که جستجو کنید و افراد [[آبرومند]] را که به گفتۀ [[قرآن]]: {{متن قرآن|يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}}<ref>«نادان آنان را -از بس که خویشتندارند- توانگر می‌پندارد» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref>، افراد بی‌خبر آنها را از شدت [[خویشتن‌داری]]، [[غنی]] می‌پندارند، پیدا کنید، و به آنها کمک نموده، گرۀ مشکلاتشان را بگشایید و آبروی‌شان را [[حفظ]] نمایید، و این، [[دستور]] مهمی است که برای حفظ حیثیتِ [[مسلمانان]] [[محروم]] بسیار مهم است. البتّه، این افراد را (به گفتۀ قرآن در همان آیۀ بقره)، می‌توان از چهره‌هایشان [[شناخت]]: {{متن قرآن|تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ}}<ref>«ایشان را به چهره باز می‌شناسی» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref>. آری، گرچه خاموشند، ولی در عمق چهرۀ آنها نشانه‌های رنج‌های جان‌کاه درونی، برای افراد [[آگاه]] آشکار است و رنگ رخسارۀ آنها از سرّ درونشان خبر می‌دهد. و در ضمن نکته‌ها در باب [[حق سائل]] و محروم، فرموده: قابل توجّه اینکه در [[آیات]] فوق خواندیم، همیشه در [[اموال]] [[نیکوکاران]] حقی برای [[سائل]] و محروم است. این تعبیر، به خوبی نشان می‌دهد که آنها خودشان را در برابر نیازمندان و [[محرومان]] مدیون می‌بینند و آنان را طلبکار و صاحب حق می‌شمرند؛ حقی که به هر حال باید پرداخته شود و هیچ گونه منّتی در پرداختن آن نیست، درست مانند طلب‌های سایر طلبکاران، و چنان‌که گفتیم قراین مختلفی نشان می‌دهد که این تعبیر، مربوط به [[زکات]] [[واجب]] و امثال آن نیست؛ بلکه ناظر به انفاق‌های مستحبی می‌باشد که [[پرهیزگاران]] آن را دَین خود می‌شمرند"<ref>تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۳۲۸ - ۳۲۳.</ref>.
# و در آیه {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref>، در ضمن چهار برنامۀ چهار ماده‌ای، [[ایمان]]، [[اعمال صالح]]، تواصی به حق و تواصی به [[صبر]]، در اصل سوّم و چهارم همچنین فرموده: در اصل سوّم، به مسألۀ “تواصی به حق”؛ یعنی [[دعوت]] همگانی و عمومی به سوی حق، اشاره می‌کند، تا همگان حق را از [[باطل]] به خوبی بشناسند و هرگز آن را فراموش نکنند و در مسیر [[زندگی]] از آن [[منحرف]] نگردند، و {{متن قرآن|تَوَاصَوْا}}از مادۀ “تواصی”؛ همان‌گونه که راغب در مفردات آورده، به معنای آن است که بعضی بعض دیگر را سفارش کنند، و “حق” به معنای “واقعیت” یا “مطابقت با واقعیت” است. در کتاب وجوه [[قرآن]]، دوازده معنا و مورد استعمال برای این کلمه در [[قرآن مجید]] ذکر شده است، مانند: [[خدا]]، قرآن و [[اسلام]]، [[توحید]]، [[عدل]]، [[صدق]]، آشکار بودن، [[واجب]] بودن و مانند اینها، ولی همۀ آنها، به ریشه‌ای که در بالا گفتیم، باز می‌گردد. به هر حال، جملۀ {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}، معنای بسیار وسیعی دارد که هم “امر به معروف و [[نهی]] از منکر” را شامل می‌شود و هم “تعلیم و [[ارشاد]] جاهل”، “تنبیۀ غافل” و “تشویق و [[تبلیغ]] [[ایمان]] و عمل صالح” را. [[بدیهی]] است کسانی که یکدیگر را سفارش به حق می‌کنند، خود باید طرفدار حق یا عامل به آن باشند. در اصل چهارم، مسألۀ [[شکیبایی]]، [[صبر]] و [[استقامت]] و سفارش کردن یکدیگر به آن، مطرح است؛ چراکه بعد از مسألۀ [[شناخت]] و [[آگاهی]]، هر کسی در مسیر عمل، در هر گام، با موانعی رو به رو است، اگر استقامت و صبر نداشته باشد، هرگز نمی‌تواند [[احقاق حق]] کند و عمل صالحی انجام دهد و یا ایمان خود را [[حفظ]] کند. آری، احقاق حق، [[اجرای حق]] و [[ادای حق]] در [[جامعه]]، جز با یک حرکت و [[تصمیم‌گیری]] عمومی، و استقامت و [[ایستادگی]] در برابر موانع، ممکن نیست. “صبر” در اینجا نیز معنای وسیع و گسترده‌ای دارد که هم صبر بر [[اطاعت]] را شامل می‌شود، و هم صبر در برابر انگیزه‌های [[معصیت]]، و هم صبر در برابر [[مصایب]] و حوادث ناگوار و از دست دادن نیروها، سرمایه‌ها و ثمرات. با توجّه به آنچه در بالا در مورد اصول چهارگانه که به حق، [[جامع‌ترین]] برنامۀ [[حیات]] و [[سعادت]] [[انسان‌ها]] است، گفته شده، روشن می‌شود که چرا در [[روایات]] آمده است که: وقتی [[اصحاب]] و [[یاران]] [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} به یکدیگر می‌رسیدند، پیش از آن‌که از هم جدا شوند، سورة “العصر” را می‌خواندند، و محتوای بزرگ این سورۀ کوچک را یادآور می‌شدند. سپس با یکدیگر خداحافظی کرده، به سراغ کار خود می‌رفتند<ref>تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۳۰۳ - ۳۰۱.</ref>.


===تفسیر نمونه===
=== تفسیر بصائر ===
#در [[تفسیر نمونه]] درباره آیه {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، گفته شده: "به عنوان یک [[دستور]] عمومی می‌فرماید: به همۀ [[مردم]] بگو، از طرف پروردگارتان، حق به سوی شما آمده است. این تعلیمات، این [[کتاب آسمانی]]، این برنامه، و این [[پیامبر]]، همه، حق است و [[نشانه‌های حق]] بودنش آشکار"<ref>تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۹۹.</ref>.
# استاد محقق، [[یعسوب‌الدین رستگار جویباری]] در [[تفسیر]] بصائر فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}<ref>«و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند» سوره غافر، آیه ۵.</ref>، تفسیر فرموده: "و امت‌های گذشته با پیامبرانشان [[جدال]] [[مخاصمه]] و [[دشمنی]] نمودند و گفتند: شما هم کسی نیستید به جز اینکه بشری هستید همانند ما: {{متن قرآن|قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا}}<ref>«گفتند: شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید» سوره ابراهیم، آیه ۱۰.</ref> و چرا [[خدا]] برای ما [[فرشتگان]] را نفرستاد: {{عربی|و هلا ارسل الله الینا ملائکه}}، و این گونه، گفتار سفیهانه و شبهه‌ناک دارند تا بدان حق را که [[خدای تعالی]] بیان فرمود و پیامبرانش را برای آن فرستاد، [[باطل]] کنند و آن را به واسطۀ بطلانشان از محلّ خود خارج سازند. گفته می‌شود: {{عربی|ادحض الله حجته}}؛ یعنی: {{عربی|ازالها}}، یعنی از محلّ خود خارج ساخت. نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ}}<ref>«و حجّت آنان که درباره خداوند پس از پذیرفته شدن دعوت وی چالش می‌ورزند نزد پروردگارشان تباه است» سوره شوری، آیه ۱۶.</ref>؛ زائله؛ یعنی از محلّ خود خارج ساخت"<ref>بصائر، ج۳۵، ص۸۲۷.</ref>.
#همچنین در آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>، مخصوصاً در این عبارت، روی [[فرزند مریم]] بودن او تأکید می‌کند تا مقدمه‌ای باشد برای [[نفی]] [[فرزندی]] [[خدا]] و بعد، اضافه می‌نماید: این قول حقی است که آنها در آن، [[شک و تردید]] کرده و هر یک، در جاده‌ای [[انحرافی]] گام نهاده: {{متن قرآن|قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ}}.. این عبارت، در [[حقیقت]]، تأکیدی است بر صحّت تمام مطالب گذشته در مورد [[حضرت مسیح]]{{ع}} و اینکه کمترین خلافی در آن وجود ندارد؛ اما اینکه [[قرآن]] می‌گوید: آنها در این زمینه در [[شکّ و تردید]] هستند، گویا اشاره به [[دوستان]] و [[دشمنان]] [[مسیح]]{{ع}}، یا به تعبیر دیگر [[مسیحیان]] و [[یهودیان]] است. از یک سو، گروهی در اینکه او یک [[انسان]] باشد، اظهار [[شک]] نمودند، حتی همین گروه نیز به شعبه‌های مختلف تقسیم شدند؛ بعضی او را صریحاً [[فرزند خدا]] دانسته (فرزند [[روحانی]] و [[جسمانی]]، [[حقیقی]] نه مجازی!!)، و به دنبال آن، مسأله [[تثلیث]] و [[خدایان]] سه‌گانه را به وجود آوردند. بعضی مسأله تثلیث را از نظر [[عقل]]، نامفهوم خواندند و [[معتقد]] شدند که باید تعبداً آن را پذیرفت، و بعضی برای توجیه منطقی آن، به سخنان بی‌اساسی دست زدند. خلاصه، همۀ آنها چون ندیدند [[حقیقت]]، یا چون نخواستند حقیقت، ره افسانه زدند<ref>تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۶۱.</ref>.
# همچنین در آیه {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>، تفسیر فرموده: "یعنی این [[نیکوکاران]] [[متّقی]] مقداری از مالشان را جدا کرده و کنار می‌گذارند تا آن را برای طالب [[نیازمندی]] که با اظهار [[فقر]] و نیاز، عطیه‌ای را سؤال می‌نماید، و برای محرومی که از سؤال کردن خودداری می‌کند؛ یعنی آن کسی که [[نیازمند]] است، امّا نیاز خود را سؤال نمی‌کند، قرار دهند، قال [[الله]] تعالی: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>. پس از جملۀ صفات [[نیکوکاران]] [[متّقی]] به لحاظ صفای فطرتشان، آنان که برای‌شان مقدور است، این می‌باشد که نصیب و بهرۀ معیّنی را در اموالشان برای آن دو [[طایفه]] اختصاص دهند و خود را به [[اخراج]] آن از [[مال]] خود ملزم بدانند"<ref>تفسیر بصائر، ج۴۱، ص۹۶.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۰۳-۶۱۶.</ref>
#و در آیه {{متن قرآن|خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید بی‌گمان در این نشانه‌ای برای مؤمنان است» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.</ref>، فرموده: "[[خداوند]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را به حق [[آفریده]]، و در این، نشانۀ عظیمی است برای افراد با [[ایمان]]"<ref>تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۲۸۱.</ref>.
#همین‌طور در آیه {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ}}<ref>«پیش از آنان (نیز) قوم نوح و گروه‌هایی که پس از ایشان آمدند (پیامبرانشان را) دروغگو شمردند و هر امتی آهنگ پیامبر خویش کردند تا او را فرو گیرند و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند و من آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره غافر، آیه ۵.</ref>، فرموده: "پیش از آنها، [[قوم نوح]] و اقوامی که بعد از آنها آمدند، پیامبرشان را [[تکذیب]] کردند: {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنْ بَعْدِهِمْ}}. منظور از [[احزاب]]، [[قوم عاد]]، [[ثمود]]، [[حزب]] [[فرعونیان]] و [[لوط]] و مانند آنها است که در آیۀ ۱۲ و ۱۳ [[سورۀ ص]]، به عنوان “احزاب” به آنها اشاره شده، آنجا که می‌گوید: {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ * وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ أُولَئِكَ الْأَحْزَابُ}}<ref>«پیش از ایشان قوم نوح و عاد و فرعون دارنده میخ‌ها هم، (پیامبران را) دروغگو انگاشتند * و ثمود و قوم لوط و “اصحاب ایکه” همان گروه‌ها (ی شکست خورده) بودند» سوره ص، آیه ۱۲-۱۳.</ref> آری، آنها احزابی بودند که دست به دست هم دادند و به [[تکذیب]] [[پیامبران الهی]] که دعوتشان با [[منافع]] [[نامشروع]] و هوا و هوس‌های آنها هماهنگ نبود، برخاستند. سپس می‌افزاید: به این مقدار نیز [[قناعت]] نکردند؛ بلکه هر امّتی از آنان توطئه‌ای چیدند که پیامبرشان را بگیرند و [[آزار]] دهند و به [[زندان]] بیفکنند و یا به [[قتل]] برسانند: {{متن قرآن|وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ}} باز هم به این اکتفا نکردند و برای محو و نابودی حق، به سخنان [[باطل]] دست زدند و برای [[گمراه]] ساختن [[مردم]] [[اصرار]] ورزیدند: {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}؛ امّا این امور، برای همیشه ادامه نیافت و به موقع، من آنها را گرفتم و سخت [[مجازات]] کردم، ببین [[عذاب الهی]] چگونه بود: {{متن قرآن|فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ}}. ویرانه‌های شهرهای آنها در مسیر مسافرت‌های شما به چشم می‌خورد، و [[سرنوشت]] شوم و [[عاقبت]] سیاه و تاریکشان بر صفحات [[تاریخ]] و سینه‌های صاحبدلان [[ثبت]] است، بنگرید و [[عبرت]] گیرید. این [[کفّار]] [[سرکش]] [[مکّه]] و [[مشرکان]] [[ظالم]] [[عرب]] نیز سرانجامی بهتر از آنها نخواهند داشت، مگر اینکه به خود آیند و در کار خویش تجدیدنظر کنند. آیۀ فوق، برنامۀ [[احزاب]] [[طغیانگر]] را در سه قسمت خلاصه می‌کند: “تکذیب و انکار”، “توطئه برای نابود کردن مردان حق” و “تبلیغات مستمر برای گمراه ساختن توده‌های مردم”. مشرکان عرب نیز تمام این برنامه‌ها را در برابر [[پیامبر اسلام]]{{صل}} تکرار کردند، بنابراین چه جای [[تعجب]] که [[قرآن]] آنها را به همان سرنوشت [[اقوام]] پیشین [[تهدید]] کند"<ref>تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۱۷ ـ ۱۸.</ref>.
#و نیز در آیه {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>، فرموده: "در [[اموال]] آنها حقی برای سایل و [[محروم]] بود: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}. تعبیر به “حق” در اینجا یا به خاطر این است که [[خداوند]] بر آنها لازم شمرده است (مانند [[زکات]] و [[خمس]] و سایر [[حقوق]] [[واجب شرعی]])، و یا آنها خود بر خویشتن [[الزام]] کرده‌اند و [[تعهّد]] نموده‌اند، و در این صورت غیر حقوق [[واجب]] را نیز شامل می‌گردد. بعضی معتقدند، این [[آیه]] تنها ناظر به قسم دوّم است، و حقوق واجب را نیز شامل نمی‌شود؛ زیرا حقوق واجب در [[اموال]] همۀ [[مردم]] است؛ اعم از [[پرهیزگاران]] و غیر آنها، و حتّی [[کفار]]. بنابراین وقتی می‌گوید: در اموال آنها چنین حقی است؛ یعنی علاوه بر [[واجبات]]، آنها بر خود لازم می‌دانند که در [[راه خدا]] از اموال خویش به سایلان و [[محرومان]] [[انفاق]] کنند، ولی می‌توان گفت که فرق [[نیکوکاران]] با دیگران، آن است که آنها این حقوق را ادا می‌کنند، در حالی که دیگران [[مقید]] به آن نیستند. این [[تفسیر]] نیز گفته شده که تعبیر به “سایل”، در مورد حقوق واجب است؛ چراکه حق سؤال و مطالبه دارد، و تعبیر به “محروم” در حقوق [[مستحب]] است که حق مطالبه در آن نیست. [[فاضل مقداد]] در کنز العرفان جلد ۱، صفحه ۲۲۶، تصریح می‌کند که منظور از [[حقّ]] معلوم، حقی است که خود آنها در اموالشان قرار می‌دهند و خویشتن را موظف به آن می‌دانند. نظیر این معنا در سورۀ [[معراج]] آیۀ ۲۴ و ۲۵ آمده است؛ می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است، * و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره معارج، آیه ۲۴-۲۵.</ref>، و با توجّه به اینکه [[حکم]] [[وجوب]] زکات، در [[مدینه]] نازل شده و [[آیات]] این [[سوره]]، همگی مکّی است، نظر اخیر [[تأیید]] می‌شود. در روایاتی که از منابع [[اهل‌بیت]]{{عم}} رسیده نیز تأکید شده که منظور از حقّ معلوم، چیزی غیر از زکات واجب است. در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} می‌خوانیم: {{متن حدیث|لكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ حُقُوقاً غَيْرَ الزَّكَاةِ، فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است * و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره معارج، آیه ۲۴-۲۵.</ref> فَالْحَقُّ‏ الْمَعْلُومُ‏ غَيْرُ الزَّكَاةِ، وَ هُوَ شَيْ‏ءٌ يَفْرِضُهُ الرَّجُلُ عَلى‏ نَفْسِهِ فِي مَالِهِ‏ يَجِبُ عَلَيْهِ أَنْ يَفْرِضَهُ‏ عَلى‏ قَدْرِ طَاقَتِهِ وَ سَعَةِ مَالِهِ، فَيُؤَدِّي‏ الَّذِي فَرَضَ عَلى‏ نَفْسِهِ، إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ يَوْمٍ، وَ إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ جُمْعَةٍ، وَ إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ شَهْرٍ}}: ولی [[خداوند متعال]] در [[اموال]] [[ثروتمندان]] [[حقوقی]] غیر از [[زکات]] قرار داده؛ از جمله اینکه فرموده است: در اموال آنها [[حقّ]] معلومی برای سایل و [[محروم]] است. بنابراین حقّ معلوم، غیر از زکات است، و آن، چیزی است که [[انسان]] شخصاً بر خود لازم می‌کند که از مالش بپردازد... برای هر [[روز]]، و یا اگر بخواهد، در هر [[جمعه]]، و یا در هر ماه.
در این زمنیه، [[احادیث]] متعدد دیگری با تعبیرات مختلف، از [[امام]] [[علی بن حسین]]{{ع}}، [[امام باقر]]{{ع}} و امام صادق{{ع}} [[نقل]] شده است، و به این ترتیب، [[تفسیر آیه]] روشن است. در اینکه میان “سائل” و “محروم” چه تفاوتی است؟ جمعی گفته‌اند: “سائل” کسی است که از [[مردم]] [[تقاضای کمک]] می‌کند، ولی “محروم”، شخص [[آبرومندی]] است که برای [[معیشت]] خود نهایت تلاش و [[کوشش]] را به [[خرج]] می‌دهد، امّا دستش به جایی نمی‌رسد، و [[کسب و کار]] و زندگی‌اش به هم پیچیده است، و با این حال، [[خویشتن‌داری]] کرده، از کسی تقاضای کمک نمی‌کند. این همان کسی است که از او، تعبیر به “محارف” می‌شود؛ زیرا در [[تفسیر]] “محارف”، در کتب لغت و [[روایات اسلامی]] آمده است: “او کسی است که هر [[قدر]] تلاش می‌کند، درآمدی به دست نمی‌آورد؛ گویی راه‌های [[زندگی]] به روی او بسته شده است. به هر حال، این تعبیر اشاره به این نکته است که هرگز [[منتظر]] ننشینید، [[نیازمندان]] نزد شما آیند و [[تقاضای کمک]] کنند. بر شما است که جستجو کنید و افراد [[آبرومند]] را که به گفتۀ [[قرآن]]: {{متن قرآن|يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}}<ref>«نادان آنان را -از بس که خویشتندارند- توانگر می‌پندارد» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref>، افراد بی‌خبر آنها را از شدت [[خویشتن‌داری]]، [[غنی]] می‌پندارند، پیدا کنید، و به آنها کمک نموده، گرۀ مشکلاتشان را بگشایید و آبروی‌شان را [[حفظ]] نمایید، و این، [[دستور]] مهمی است که برای حفظ حیثیتِ [[مسلمانان]] [[محروم]] بسیار مهم است. البتّه، این افراد را (به گفتۀ قرآن در همان آیۀ بقره)، می‌توان از چهره‌هایشان [[شناخت]]: {{متن قرآن|تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ}}<ref>«ایشان را به چهره باز می‌شناسی» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref>. آری، گرچه خاموشند، ولی در عمق چهرۀ آنها نشانه‌های رنج‌های جان‌کاه درونی، برای افراد [[آگاه]] آشکار است و رنگ رخسارۀ آنها از سرّ درونشان خبر می‌دهد. و در ضمن نکته‌ها در باب [[حق سائل]] و محروم، فرموده: قابل توجّه اینکه در [[آیات]] فوق خواندیم، همیشه در [[اموال]] [[نیکوکاران]] حقی برای [[سائل]] و محروم است. این تعبیر، به خوبی نشان می‌دهد که آنها خودشان را در برابر نیازمندان و [[محرومان]] مدیون می‌بینند و آنان را طلبکار و صاحب حق می‌شمرند؛ حقی که به هر حال باید پرداخته شود و هیچ گونه منّتی در پرداختن آن نیست، درست مانند طلب‌های سایر طلبکاران، و چنان‌که گفتیم قراین مختلفی نشان می‌دهد که این تعبیر، مربوط به [[زکات]] [[واجب]] و امثال آن نیست؛ بلکه ناظر به انفاق‌های مستحبی می‌باشد که [[پرهیزگاران]] آن را دَین خود می‌شمرند"<ref>تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۳۲۸ - ۳۲۳.</ref>.
#و در آیه {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref>، در ضمن چهار برنامۀ چهار ماده‌ای، [[ایمان]]، [[اعمال صالح]]، تواصی به حق و تواصی به [[صبر]]، در اصل سوّم و چهارم همچنین فرموده: در اصل سوّم، به مسألۀ “تواصی به حق”؛ یعنی [[دعوت]] همگانی و عمومی به سوی حق، اشاره می‌کند، تا همگان حق را از [[باطل]] به خوبی بشناسند و هرگز آن را فراموش نکنند و در مسیر [[زندگی]] از آن [[منحرف]] نگردند، و {{متن قرآن|تَوَاصَوْا}}از مادۀ “تواصی”؛ همان‌گونه که راغب در مفردات آورده، به معنای آن است که بعضی بعض دیگر را سفارش کنند، و “حق” به معنای “واقعیت” یا “مطابقت با واقعیت” است. در کتاب وجوه [[قرآن]]، دوازده معنا و مورد استعمال برای این کلمه در [[قرآن مجید]] ذکر شده است، مانند: [[خدا]]، قرآن و [[اسلام]]، [[توحید]]، [[عدل]]، [[صدق]]، آشکار بودن، [[واجب]] بودن و مانند اینها، ولی همۀ آنها، به ریشه‌ای که در بالا گفتیم، باز می‌گردد. به هر حال، جملۀ {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}، معنای بسیار وسیعی دارد که هم “امر به معروف و [[نهی]] از منکر” را شامل می‌شود و هم “تعلیم و [[ارشاد]] جاهل”، “تنبیۀ غافل” و “تشویق و [[تبلیغ]] [[ایمان]] و عمل صالح” را. [[بدیهی]] است کسانی که یکدیگر را سفارش به حق می‌کنند، خود باید طرفدار حق یا عامل به آن باشند. در اصل چهارم، مسألۀ [[شکیبایی]]، [[صبر]] و [[استقامت]] و سفارش کردن یکدیگر به آن، مطرح است؛ چراکه بعد از مسألۀ [[شناخت]] و [[آگاهی]]، هر کسی در مسیر عمل، در هر گام، با موانعی رو به رو است، اگر استقامت و صبر نداشته باشد، هرگز نمی‌تواند [[احقاق حق]] کند و عمل صالحی انجام دهد و یا ایمان خود را [[حفظ]] کند. آری، احقاق حق، [[اجرای حق]] و [[ادای حق]] در [[جامعه]]، جز با یک حرکت و [[تصمیم‌گیری]] عمومی، و استقامت و [[ایستادگی]] در برابر موانع، ممکن نیست. “صبر” در اینجا نیز معنای وسیع و گسترده‌ای دارد که هم صبر بر [[اطاعت]] را شامل می‌شود، و هم صبر در برابر انگیزه‌های [[معصیت]]، و هم صبر در برابر [[مصایب]] و حوادث ناگوار و از دست دادن نیروها، سرمایه‌ها و ثمرات. با توجّه به آنچه در بالا در مورد اصول چهارگانه که به حق، [[جامع‌ترین]] برنامۀ [[حیات]] و [[سعادت]] [[انسان‌ها]] است، گفته شده، روشن می‌شود که چرا در [[روایات]] آمده است که: وقتی [[اصحاب]] و [[یاران]] [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به یکدیگر می‌رسیدند، پیش از آن‌که از هم جدا شوند، سورة “العصر” را می‌خواندند، و محتوای بزرگ این سورۀ کوچک را یادآور می‌شدند. سپس با یکدیگر خداحافظی کرده، به سراغ کار خود می‌رفتند<ref>تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۳۰۳ - ۳۰۱.</ref>.


===تفسیر بصائر===
== حق در تفاسیر [[روایی]] ==
#استاد محقق، [[یعسوب‌الدین رستگار جویباری]] در [[تفسیر]] بصائر فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}<ref>«و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند» سوره غافر، آیه ۵.</ref>، تفسیر فرموده: "و امت‌های گذشته با پیامبرانشان [[جدال]] [[مخاصمه]] و [[دشمنی]] نمودند و گفتند: شما هم کسی نیستید به جز اینکه بشری هستید همانند ما: {{متن قرآن|قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا}}<ref>«گفتند: شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید» سوره ابراهیم، آیه ۱۰.</ref> و چرا [[خدا]] برای ما [[فرشتگان]] را نفرستاد: {{عربی|و هلا ارسل الله الینا ملائکه}}، و این گونه، گفتار سفیهانه و شبهه‌ناک دارند تا بدان حق را که [[خدای تعالی]] بیان فرمود و پیامبرانش را برای آن فرستاد، [[باطل]] کنند و آن را به واسطۀ بطلانشان از محلّ خود خارج سازند. گفته می‌شود: {{عربی|ادحض الله حجته}}؛ یعنی: {{عربی|ازالها}}، یعنی از محلّ خود خارج ساخت. نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ}}<ref>«و حجّت آنان که درباره خداوند پس از پذیرفته شدن دعوت وی چالش می‌ورزند نزد پروردگارشان تباه است» سوره شوری، آیه ۱۶.</ref>؛ زائله؛ یعنی از محلّ خود خارج ساخت"<ref>بصائر، ج۳۵، ص۸۲۷.</ref>.
#همچنین در آیه {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>، تفسیر فرموده: "یعنی این [[نیکوکاران]] [[متّقی]] مقداری از مالشان را جدا کرده و کنار می‌گذارند تا آن را برای طالب [[نیازمندی]] که با اظهار [[فقر]] و نیاز، عطیه‌ای را سؤال می‌نماید، و برای محرومی که از سؤال کردن خودداری می‌کند؛ یعنی آن کسی که [[نیازمند]] است، امّا نیاز خود را سؤال نمی‌کند، قرار دهند، قال [[الله]] تعالی: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>. پس از جملۀ صفات [[نیکوکاران]] [[متّقی]] به لحاظ صفای فطرتشان، آنان که برای‌شان مقدور است، این می‌باشد که نصیب و بهرۀ معیّنی را در اموالشان برای آن دو [[طایفه]] اختصاص دهند و خود را به [[اخراج]] آن از [[مال]] خود ملزم بدانند"<ref>تفسیر بصائر، ج۴۱، ص۹۶.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۰۳-۶۱۶.</ref>
 
==حق در تفاسیر [[روایی]]==
[[سید هاشم بحرانی]] در [[تفسیر برهان]] و [[علامه]] شیخ [[عبد علی بن جمعه عروسی]] در [[تفسیر نورالثقلین]] و سیوطی، در [[تفسیر]] الدرّالمنثور، درباره آیه {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«سوگند به روزگار * که آدمی در زیانمندی است * جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۱-۳.</ref> روایاتی را [[نقل]] کرده‌اند، از جمله:
[[سید هاشم بحرانی]] در [[تفسیر برهان]] و [[علامه]] شیخ [[عبد علی بن جمعه عروسی]] در [[تفسیر نورالثقلین]] و سیوطی، در [[تفسیر]] الدرّالمنثور، درباره آیه {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«سوگند به روزگار * که آدمی در زیانمندی است * جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۱-۳.</ref> روایاتی را [[نقل]] کرده‌اند، از جمله:
#در کتاب [[کمال الدین و تمام النعمه]] با اسنادش تا [[مفضل بن عمر]] و او چنین گوید: از [[امام صادق]]، [[جعفر بن محمد]]{{ع}}، دربارۀ قول الله عزوجل: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}، سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|{{متن قرآن|وَالْعَصْرِ}}، [[خروج]] [[القائم]]{{ع}}. {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}؛ یعنی اعدائنا، {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا}}؛ یعنی بایاتنا، و {{متن قرآن|وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ}}؛ یعنی بمواسات الإخوان، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}؛ یعنی الامامة، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}؛ یعنی بالعتره}}: امام صادق{{ع}} فرمود: {{متن قرآن|الْعَصْر}}ِ، [[زمان]] [[خروج قائم]]{{ع}} است. {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}؛ یعنی [[دشمنان]] ما. {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا}}؛ یعنی به جز کسانی که به [[آیات]] و نشانه‌های ما [[ایمان]] دارند، {{متن قرآن|وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ}}؛ یعنی [[مواسات]] داشتن با [[برادران دینی]]، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}، یعنی به [[امامت]]، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}؛ یعنی به [[عترت]]<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۶۶۶ - در تفسیر برهان صفحۀ ۱۲۱۷، این حدیث را از ابن‌بابویه با اسنادش تا مفضل بن عمر، روایت می‌کند.</ref>.
# در کتاب [[کمال الدین و تمام النعمه]] با اسنادش تا [[مفضل بن عمر]] و او چنین گوید: از [[امام صادق]]، [[جعفر بن محمد]] {{ع}}، دربارۀ قول الله عزوجل: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}، سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود: {{متن حدیث|{{متن قرآن|وَالْعَصْرِ}}، [[خروج]] [[القائم]] {{ع}}. {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}؛ یعنی اعدائنا، {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا}}؛ یعنی بایاتنا، و {{متن قرآن|وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ}}؛ یعنی بمواسات الإخوان، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}؛ یعنی الامامة، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}؛ یعنی بالعتره}}: امام صادق {{ع}} فرمود: {{متن قرآن|الْعَصْر}}ِ، [[زمان]] [[خروج قائم]] {{ع}} است. {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}؛ یعنی [[دشمنان]] ما. {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا}}؛ یعنی به جز کسانی که به [[آیات]] و نشانه‌های ما [[ایمان]] دارند، {{متن قرآن|وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ}}؛ یعنی [[مواسات]] داشتن با [[برادران دینی]]، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}، یعنی به [[امامت]]، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}؛ یعنی به [[عترت]]<ref>نورالثقلین، ج۵، ص۶۶۶ - در تفسیر برهان صفحۀ ۱۲۱۷، این حدیث را از ابن‌بابویه با اسنادش تا مفضل بن عمر، روایت می‌کند.</ref>.
# [[محمّد بن عباس]] با اسنادش تا [[عبدالله بن عبید]]، و او از [[محمد بن علی]] و او هم از [[ابی‌عبدالله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، [[نقل]] نموده است که آن [[حضرت]] دربارۀ قوله عزّوجلّ: {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}، فرمود: {{متن حدیث|استثنی الله سبحانه اهل صفوته من خلقه حیث قال: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا}}، بولایة [[امیرالمؤمنین]]، علی{{ع}}، {{متن قرآن|وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ}}؛ ای ادوا [[الفرائض]]، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}؛ ای بالولایه، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}؛ ای وصوا ذراریهم و من خلفوا من بعدهم بها و الصبر علیها}}؛ یعنی [[خدای سبحان]] [[برگزیدگان]] [[خلق]] خود را استثنا نمود، آنجا که فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا}}؛ یعنی به جز کسانی که به [[ولایت]] امیرالمؤمنین، علی{{ع}}، ایمان دارند، {{متن قرآن|وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ}}؛ یعنی [[واجبات]] را انجام می‌دهند، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}؛ یعنی به یکدیگر دربارۀ ولایت سفارش و توصیه می‌کنند، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}؛ یعنی فرزندانشان را و [[خلف]] فرزندانشان را بعد از آنها به آن (ولایت) و به [[شکیبایی]] و [[صبر]] بر آن توصیه می‌کنند<ref>برهان، ص۱۲۱۷.</ref>.
# [[محمّد بن عباس]] با اسنادش تا [[عبدالله بن عبید]]، و او از [[محمد بن علی]] و او هم از [[ابی‌عبدالله]]، [[امام صادق]] {{ع}}، [[نقل]] نموده است که آن [[حضرت]] دربارۀ قوله عزّوجلّ: {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}، فرمود: {{متن حدیث|استثنی الله سبحانه اهل صفوته من خلقه حیث قال: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا}}، بولایة [[امیرالمؤمنین]]، علی {{ع}}، {{متن قرآن|وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ}}؛ ای ادوا [[الفرائض]]، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}؛ ای بالولایه، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}؛ ای وصوا ذراریهم و من خلفوا من بعدهم بها و الصبر علیها}}؛ یعنی [[خدای سبحان]] [[برگزیدگان]] [[خلق]] خود را استثنا نمود، آنجا که فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا}}؛ یعنی به جز کسانی که به [[ولایت]] امیرالمؤمنین، علی {{ع}}، ایمان دارند، {{متن قرآن|وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ}}؛ یعنی [[واجبات]] را انجام می‌دهند، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}؛ یعنی به یکدیگر دربارۀ ولایت سفارش و توصیه می‌کنند، {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}؛ یعنی فرزندانشان را و [[خلف]] فرزندانشان را بعد از آنها به آن (ولایت) و به [[شکیبایی]] و [[صبر]] بر آن توصیه می‌کنند<ref>برهان، ص۱۲۱۷.</ref>.
# [[علی بن ابراهیم]] در تفسیرش فرمود: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}؛ یعنی [[سوگند]] که [[انسان]]، زیانکار است، و ابی‌عبدالله{{ع}} قرائت فرمود: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}، و انه فیه الی آخر الدهر، " إلا الذین آموا و عملوا الصالحات "، و اتمروا بالتقوی و اتمروا بالصبر "}}. فرمود: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}؛ یعنی: و این که او در آن، [[زیانکاری]] تا آخر [[روزگار]] خواهد بود، به جز آن کسانی که ایمان آورده و [[عمل صالح]] انجام می‌دهند و به [[تقوا]] و [[پرهیزگاری]] و به [[صبر]] و [[شکیبایی]] امر می‌کنند<ref>برهان، ص۱۲۱۷؛ نورالثقلین، ج۵، ص۶۶۶، حدیث ۶.</ref>.
# [[علی بن ابراهیم]] در تفسیرش فرمود: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}؛ یعنی [[سوگند]] که [[انسان]]، زیانکار است، و ابی‌عبدالله {{ع}} قرائت فرمود: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}، و انه فیه الی آخر الدهر، " إلا الذین آموا و عملوا الصالحات "، و اتمروا بالتقوی و اتمروا بالصبر "}}. فرمود: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}؛ یعنی: و این که او در آن، [[زیانکاری]] تا آخر [[روزگار]] خواهد بود، به جز آن کسانی که ایمان آورده و [[عمل صالح]] انجام می‌دهند و به [[تقوا]] و [[پرهیزگاری]] و به [[صبر]] و [[شکیبایی]] امر می‌کنند<ref>برهان، ص۱۲۱۷؛ نورالثقلین، ج۵، ص۶۶۶، حدیث ۶.</ref>.
# [[عبد بن حمید]]، از [[ابراهیم]] [[اخراج]] نمود که او گفت: ما قرائت نمودیم: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}} و انه لفیه الی آخر الدهر. {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}، و ابراهیم گفت که آن، در [[قرائت]] [[عبدالله بن مسعود]] است<ref>الدرّالمنثور، ج۶، ص۳۹۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۱۶.</ref>
# [[عبد بن حمید]]، از [[ابراهیم]] [[اخراج]] نمود که او گفت: ما قرائت نمودیم: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}} و انه لفیه الی آخر الدهر. {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}، و ابراهیم گفت که آن، در [[قرائت]] [[عبدالله بن مسعود]] است<ref>الدرّالمنثور، ج۶، ص۳۹۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۱۶.</ref>


==[[دین حق]]==
== [[دین حق]] ==
تعبیر {{متن قرآن|دِينَ الْحَقِّ}} در آیات‌ {{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref>، {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.</ref> و {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره صف، آیه ۹.</ref> ذکر شده و در بعضی [[آیات]] نیز این تعبیر به صورت‌های دیگری آمده است؛ مانند [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ}}<ref>بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم؛ سوره یونس، آیه: ۱۰۸.</ref>.
تعبیر {{متن قرآن|دِينَ الْحَقِّ}} در آیات‌ {{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref>، {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.</ref> و {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره صف، آیه ۹.</ref> ذکر شده و در بعضی [[آیات]] نیز این تعبیر به صورت‌های دیگری آمده است؛ مانند [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ}}<ref>بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم؛ سوره یونس، آیه: ۱۰۸.</ref>.


برخی [[مفسران]] [[وصف]] کردن [[اسلام]] را به "حق" از آن رو می‌دانند که [[معارف]] آن دارای [[حقانیت]] و [[اخلاق]] و [[عقاید]] و [[احکام]] آن بر واقعیت و [[حقیقت]] منطبق بوده، از [[خرافات]] و امور خلاف واقع به دور است<ref>المیزان، ج‌۹، ص‌۲۴۷.</ref>.
برخی [[مفسران]] [[وصف]] کردن [[اسلام]] را به "حق" از آن رو می‌دانند که [[معارف]] آن دارای [[حقانیت]] و [[اخلاق]] و [[عقاید]] و [[احکام]] آن بر واقعیت و [[حقیقت]] منطبق بوده، از [[خرافات]] و امور خلاف واقع به دور است<ref>المیزان، ج‌۹، ص‌۲۴۷.</ref>.
خط ۱۳۳: خط ۱۳۲:
گاهی نیز گفته شده که [[قوانین]] و [[اصول اسلام]] بر خلاف [[هواهای نفسانی]] و [[امیال حیوانی]] [[انسان]] همواره تابع حق است؛ نه تابع هوای [[انسان‌ها]] و ازاین‌رو [[اسلام]]، [[دین حق]] است<ref>المیزان، ج‌۴، ص‌۱۰۲.</ref>. بعضی دیگر بر این عقیده‌اند که [[اسلام]] از آن رو [[دین حق]] است که به وسیله آن [[استحقاق]] [[ثواب]] پیدا می‌شود و سایر [[ادیان]] [[باطل]] است، زیرا به موجب آنها [[انسان]] مستحق [[کیفر]] می‌شود<ref>التبیان، ج‌۵، ص‌۲۰۹.</ref>.<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>
گاهی نیز گفته شده که [[قوانین]] و [[اصول اسلام]] بر خلاف [[هواهای نفسانی]] و [[امیال حیوانی]] [[انسان]] همواره تابع حق است؛ نه تابع هوای [[انسان‌ها]] و ازاین‌رو [[اسلام]]، [[دین حق]] است<ref>المیزان، ج‌۴، ص‌۱۰۲.</ref>. بعضی دیگر بر این عقیده‌اند که [[اسلام]] از آن رو [[دین حق]] است که به وسیله آن [[استحقاق]] [[ثواب]] پیدا می‌شود و سایر [[ادیان]] [[باطل]] است، زیرا به موجب آنها [[انسان]] مستحق [[کیفر]] می‌شود<ref>التبیان، ج‌۵، ص‌۲۰۹.</ref>.<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>


==[[تدبّر]] در [[آیات]] حق==
== [[تدبّر]] در [[آیات]] حق ==
اگر چه کلماتی که با الفاظ: {{متن قرآن|حَقُّ}} و {{متن قرآن|الْحَقُّ}} در [[قرآن کریم]] ذکر شده متنوع هستند، امّا با بررسی و تدبّر بر روی برخی از آنها معانی متنوعی از حق برداشت می‌شود که همۀ بیان واقعیتی [[ثابت]] و لایتغیرند؛ چنان‌که این [[واقعیت]] ثابت [[لایتغیر]] به اعتبار مضاف آن در [[آیه]]، یا منسوب به [[قرآن]] است: {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، یا منسوب به کیفیت ولادت، [[نبوّت]] و کتاب [[حضرت عیسی]]{{ع}} است: {{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref> و یا منسوب به [[نظام خلقت]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] بر وجه [[حکمت]] است: {{متن قرآن|خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.</ref> و یا منسوب به [[تعالیم]] و [[رسالت]] [[انبیا]] است: {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}<ref>«و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند» سوره غافر، آیه ۵.</ref> و یا منسوب به مقداری از [[مال]] است که به لحاظ [[اخلاقی]]، به [[سائل]] و [[محروم]] اختصاص دارد: {{متن قرآن|فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref> و یا به طور کلی منسوب به [[دین]] است: {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}<ref>«و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref>. لذا در همین راستا، با [[استمداد]] از [[عنایات]] [[الهی]] و با استفاده از [[آیات قرآن]]، با [[تفضیل]] بیشتر، در معانی و مفاهیم حق به تحقیق و [[تدبّر]] می‌پردازیم<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۱۸.</ref>.
اگر چه کلماتی که با الفاظ: {{متن قرآن|حَقُّ}} و {{متن قرآن|الْحَقُّ}} در [[قرآن کریم]] ذکر شده متنوع هستند، امّا با بررسی و تدبّر بر روی برخی از آنها معانی متنوعی از حق برداشت می‌شود که همۀ بیان واقعیتی [[ثابت]] و لایتغیرند؛ چنان‌که این [[واقعیت]] ثابت [[لایتغیر]] به اعتبار مضاف آن در [[آیه]]، یا منسوب به [[قرآن]] است: {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، یا منسوب به کیفیت ولادت، [[نبوّت]] و کتاب [[حضرت عیسی]] {{ع}} است: {{متن قرآن|ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref> و یا منسوب به [[نظام خلقت]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] بر وجه [[حکمت]] است: {{متن قرآن|خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.</ref> و یا منسوب به [[تعالیم]] و [[رسالت]] [[انبیا]] است: {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}<ref>«و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند» سوره غافر، آیه ۵.</ref> و یا منسوب به مقداری از [[مال]] است که به لحاظ [[اخلاقی]]، به [[سائل]] و [[محروم]] اختصاص دارد: {{متن قرآن|فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref> و یا به طور کلی منسوب به [[دین]] است: {{متن قرآن|وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ}}<ref>«و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref>. لذا در همین راستا، با [[استمداد]] از [[عنایات]] [[الهی]] و با استفاده از [[آیات قرآن]]، با [[تفضیل]] بیشتر، در معانی و مفاهیم حق به تحقیق و [[تدبّر]] می‌پردازیم<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۱۸.</ref>.


===معانی و مفاهیم حق در شش آیۀ [[قرآن کریم]] به ترتیب مصحفی [[آیات]]===
=== معانی و مفاهیم حق در شش آیۀ [[قرآن کریم]] به ترتیب مصحفی [[آیات]] ===
====معنا و مفهوم اوّل حق====
==== معنا و مفهوم اوّل حق ====
یکی از معانی و مفاهیم حق، قرآن کریم است، و آن واقعیتی [[ثابت]] و تغییرناپذیر و [[کلام]] [[خدای سبحان]] است که از [[طریق وحی]] به [[پیامبر اسلام]] [[حضرت محمد]]{{صل}} رسیده است، و عمل و [[اعتقاد]] به آن در کلیۀ امور، موجب [[نجات]] و [[رستگاری]] خواهد بود: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>.
یکی از معانی و مفاهیم حق، قرآن کریم است، و آن واقعیتی [[ثابت]] و تغییرناپذیر و [[کلام]] [[خدای سبحان]] است که از [[طریق وحی]] به [[پیامبر اسلام]] [[حضرت محمد]] {{صل}} رسیده است، و عمل و [[اعتقاد]] به آن در کلیۀ امور، موجب [[نجات]] و [[رستگاری]] خواهد بود: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>.


و [[قرآن]] کتابی آسمانی، واقعیتی ثابت و تغییرناپذیر است که بر پیامبر اسلام{{صل}} به صورت [[وحی]] نازل شده، در حالی که آن برخی از کتاب‌های قبلی را [[تورات]] و [[انجیل]] را (که [[تحریف]] نشده)، [[تصدیق]] می‌نماید: {{متن قرآن|نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ * مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ}}<ref>«(این) کتاب را که کتاب‌های آسمانی پیش از خود را راست می‌شمارد، به حق بر تو (به تدریج) فرو فرستاد و تورات و انجیل را (یکجا) فرو فرستاد * از پیش، که رهنمون مردم است و فرقان را فرو فرستاد» سوره آل عمران، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ}}<ref>«و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>، {{متن قرآن|وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ}}<ref>«و آنچه از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی کردیم راستین است و چیزی را که پیش از آن بوده است راست می‌شمارد، بی‌گمان خداوند به بندگان خویش، آگاهی بیناست» سوره فاطر، آیه ۳۱.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۱۹.</ref>
و [[قرآن]] کتابی آسمانی، واقعیتی ثابت و تغییرناپذیر است که بر پیامبر اسلام {{صل}} به صورت [[وحی]] نازل شده، در حالی که آن برخی از کتاب‌های قبلی را [[تورات]] و [[انجیل]] را (که [[تحریف]] نشده)، [[تصدیق]] می‌نماید: {{متن قرآن|نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ * مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ}}<ref>«(این) کتاب را که کتاب‌های آسمانی پیش از خود را راست می‌شمارد، به حق بر تو (به تدریج) فرو فرستاد و تورات و انجیل را (یکجا) فرو فرستاد * از پیش، که رهنمون مردم است و فرقان را فرو فرستاد» سوره آل عمران، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ}}<ref>«و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>، {{متن قرآن|وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ}}<ref>«و آنچه از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی کردیم راستین است و چیزی را که پیش از آن بوده است راست می‌شمارد، بی‌گمان خداوند به بندگان خویش، آگاهی بیناست» سوره فاطر، آیه ۳۱.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۱۹.</ref>


====معنا و مفهوم دوّم حق====
==== معنا و مفهوم دوّم حق ====
یکی از معانی و مفاهیم حق، منسوب به کیفیت ولادت، [[نبوت]] و کتاب [[حضرت عیسی]]{{ع}} است: {{متن قرآن|عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>، و آن، [[واقعیت]] [[ثابت]] [[لایتغیر]]، مختص به حضرت عیسی{{ع}} است که به [[اذن]] [[خدای تعالی]] در گهواره به سخن آمد و خود را بندۀ [[خدا]]، صاحب [[کتاب آسمانی]] و [[پیامبر]] معرفی نمود: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا}}<ref>«(نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۳۰.</ref>.<ref>عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۱۹.</ref>
یکی از معانی و مفاهیم حق، منسوب به کیفیت ولادت، [[نبوت]] و کتاب [[حضرت عیسی]] {{ع}} است: {{متن قرآن|عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ}}<ref>«این عیسی پسر مریم است؛ آن سخن راستین که در آن تردید می‌کنند» سوره مریم، آیه ۳۴.</ref>، و آن، [[واقعیت]] [[ثابت]] [[لایتغیر]]، مختص به حضرت عیسی {{ع}} است که به [[اذن]] [[خدای تعالی]] در گهواره به سخن آمد و خود را بندۀ [[خدا]]، صاحب [[کتاب آسمانی]] و [[پیامبر]] معرفی نمود: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا}}<ref>«(نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۳۰.</ref>.<ref>عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱، ص ۶۱۹.</ref>


====معنا و مفهوم سوّم حق====
==== معنا و مفهوم سوّم حق ====
یکی از معانی و مفاهیم حق، منسوب به ایجاد [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] بر وجه [[حکمت]] است که آن، نشانۀ [[توحید]] [[خدای متعال]] است: {{متن قرآن|خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید بی‌گمان در این نشانه‌ای برای مؤمنان است» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.</ref>؛ بدین معنا که خدای تعالی بر اساس واقعیت ثابت و لایتغیری، [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را بر وجه [[حکمت]]، از عدم به وجود آورد که این خود، دلالت و نشانه‌ای بر [[توحید]] [[خدای سبحان]] در نزد [[مؤمنین]] است:
یکی از معانی و مفاهیم حق، منسوب به ایجاد [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] بر وجه [[حکمت]] است که آن، نشانۀ [[توحید]] [[خدای متعال]] است: {{متن قرآن|خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید بی‌گمان در این نشانه‌ای برای مؤمنان است» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.</ref>؛ بدین معنا که خدای تعالی بر اساس واقعیت ثابت و لایتغیری، [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را بر وجه [[حکمت]]، از عدم به وجود آورد که این خود، دلالت و نشانه‌ای بر [[توحید]] [[خدای سبحان]] در نزد [[مؤمنین]] است:


خط ۱۵۵: خط ۱۵۴:
ثانیاً، [[خلق]] آسمان‌ها و زمین، [[آیه]] و نشانه‌ای از توحید خدای سبحان است:
ثانیاً، [[خلق]] آسمان‌ها و زمین، [[آیه]] و نشانه‌ای از توحید خدای سبحان است:
# [[پروردگار]] آسمان‌ها و زمین، پروردگار [[عرش]] (خدای یکتای [[بی‌همتا]]) از آنچه او را بدان توصیف می‌نمایند، منزه است: {{متن قرآن|سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ}}<ref>«پاکا که پروردگار آسمان‌ها و زمین، پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان) است از آنچه (او را) وصف می‌کنند» سوره زخرف، آیه ۸۲.</ref>.
# [[پروردگار]] آسمان‌ها و زمین، پروردگار [[عرش]] (خدای یکتای [[بی‌همتا]]) از آنچه او را بدان توصیف می‌نمایند، منزه است: {{متن قرآن|سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ}}<ref>«پاکا که پروردگار آسمان‌ها و زمین، پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان) است از آنچه (او را) وصف می‌کنند» سوره زخرف، آیه ۸۲.</ref>.
#از نشانه‌های او ([[خدای تعالی]])، [[خلق]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است: {{متن قرآن|وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا}}<ref>«و از نشانه‌های او آفرینش آسمان‌ها و زمین است و آنچه در آنها از جنبندگان پراکنده است» سوره شوری، آیه ۲۹.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۲۰.</ref>
# از نشانه‌های او ([[خدای تعالی]])، [[خلق]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است: {{متن قرآن|وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا}}<ref>«و از نشانه‌های او آفرینش آسمان‌ها و زمین است و آنچه در آنها از جنبندگان پراکنده است» سوره شوری، آیه ۲۹.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۲۰.</ref>


====معنا و مفهوم چهارم حق====
==== معنا و مفهوم چهارم حق ====
یکی از معانی و مفاهیم حق، آن کلماتی است که خدای تعالی بیان فرمود، و پیامبرانش برای [[ابلاغ]] آن [[مبعوث]] شدند و آن در مقابل [[باطل]] است که [[کافران]] به وسیلۀ آن به [[مجادله]] پرداختند تا حق را زایل کنند: {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ}}<ref>«و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند و من آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره غافر، آیه ۵.</ref>، امّا کافران باید بدانند که: باطل نابود و حق [[ثابت]] و پابرجا است و اگرچه کافران برای از بین بردن حق، به وسیلۀ سخنان باطل مجادله می‌کنند، امّا خدای تعالی با کلماتش حق را ثابت و پابرجا نموده و دنبالۀ کافران را [[قطع]] می‌نماید:
یکی از معانی و مفاهیم حق، آن کلماتی است که خدای تعالی بیان فرمود، و پیامبرانش برای [[ابلاغ]] آن [[مبعوث]] شدند و آن در مقابل [[باطل]] است که [[کافران]] به وسیلۀ آن به [[مجادله]] پرداختند تا حق را زایل کنند: {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ}}<ref>«و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند و من آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره غافر، آیه ۵.</ref>، امّا کافران باید بدانند که: باطل نابود و حق [[ثابت]] و پابرجا است و اگرچه کافران برای از بین بردن حق، به وسیلۀ سخنان باطل مجادله می‌کنند، امّا خدای تعالی با کلماتش حق را ثابت و پابرجا نموده و دنبالۀ کافران را [[قطع]] می‌نماید:
# خدای تعالی با کلماتش باطل را محو و نابود، و حق را ثابت و پابرجا می‌نماید: {{متن قرآن|وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ}}<ref>«و خداوند باطل را از میان برمی‌دارد و حقّ را با کلمات خویش استوار می‌دارد» سوره شوری، آیه ۲۴.</ref>.
# خدای تعالی با کلماتش باطل را محو و نابود، و حق را ثابت و پابرجا می‌نماید: {{متن قرآن|وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ}}<ref>«و خداوند باطل را از میان برمی‌دارد و حقّ را با کلمات خویش استوار می‌دارد» سوره شوری، آیه ۲۴.</ref>.
# کافران برای زایل کردن حق، به وسیلۀ باطل مجادله کردند: {{متن قرآن|وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}<ref>«و کافران به وسیله باطل چالش می‌ورزند تا حق را با آن از میان بردارند» سوره کهف، آیه ۵۶.</ref>.
# کافران برای زایل کردن حق، به وسیلۀ باطل مجادله کردند: {{متن قرآن|وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}<ref>«و کافران به وسیله باطل چالش می‌ورزند تا حق را با آن از میان بردارند» سوره کهف، آیه ۵۶.</ref>.
#و ارادۀ خدای تعالی بر این است که با کلماتش حق را ثابت و پابرجا کند و دنبالۀ کافران را قطع نماید، تا حق، پابرجا، و باطل، تباه گردد: {{متن قرآن|وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ * لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«اما خداوند می‌خواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند * تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۷.-۸.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۲۱.</ref>
# و ارادۀ خدای تعالی بر این است که با کلماتش حق را ثابت و پابرجا کند و دنبالۀ کافران را قطع نماید، تا حق، پابرجا، و باطل، تباه گردد: {{متن قرآن|وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ * لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«اما خداوند می‌خواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند * تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۷. -۸.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۲۱.</ref>


====معنا و مفهوم پنجم حق====
==== معنا و مفهوم پنجم حق ====
یکی از معانی و مفاهیم حق، آن مقدار [[مالی]] است که [[پارسایان]] [[نیکوکار]] از لحاظ [[اخلاقی]] و بر اساس صفای [[باطن]]، بر خود فرض می‌کنند که آن را از [[مال]] خود خارج، و بر [[سائل]] و [[محروم]] [[انفاق]] نمایند: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>. در اینکه این [[حق سائل]] و محروم چیست؟ [[حق تعالی]] در [[آیات]] (۲۴ و ۲۵) [[سورۀ معارج]] می‌فرماید: آن، [[حقّ]] معلوم است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است، * و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره معارج، آیه ۲۴.</ref>. در [[تفسیر]] حقّ معلوم، [[امام صادق]]{{ع}}، در دو [[حدیث]] [[نقل]] شده از ایشان می‌فرماید: آن، مالی به غیر از [[زکات]] است که [[انسان]] بر خودش فرض می‌کند که به نسبت [[توانایی]] و وسع مالی‌اش، مقداری از مال خود را خارج سازد، و آن را روزانه، یا به طور هفتگی، یا در هر ماه، بر [[بیچارگان]]، [[درماندگان]] و آنان که هر اندازه [[کوشش]] می‌کنند، [[قادر]] به تأمین مایحتاج [[زندگی]] خود نیستند، انفاق نماید، و نیز آن را در طریق صلۀ [[ارحام]] و [[رفع گرفتاری]] [[خویشاوندان]] خود صرف کند:
یکی از معانی و مفاهیم حق، آن مقدار [[مالی]] است که [[پارسایان]] [[نیکوکار]] از لحاظ [[اخلاقی]] و بر اساس صفای [[باطن]]، بر خود فرض می‌کنند که آن را از [[مال]] خود خارج، و بر [[سائل]] و [[محروم]] [[انفاق]] نمایند: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>. در اینکه این [[حق سائل]] و محروم چیست؟ [[حق تعالی]] در [[آیات]] (۲۴ و ۲۵) [[سورۀ معارج]] می‌فرماید: آن، [[حقّ]] معلوم است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است، * و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره معارج، آیه ۲۴.</ref>. در [[تفسیر]] حقّ معلوم، [[امام صادق]] {{ع}}، در دو [[حدیث]] [[نقل]] شده از ایشان می‌فرماید: آن، مالی به غیر از [[زکات]] است که [[انسان]] بر خودش فرض می‌کند که به نسبت [[توانایی]] و وسع مالی‌اش، مقداری از مال خود را خارج سازد، و آن را روزانه، یا به طور هفتگی، یا در هر ماه، بر [[بیچارگان]]، [[درماندگان]] و آنان که هر اندازه [[کوشش]] می‌کنند، [[قادر]] به تأمین مایحتاج [[زندگی]] خود نیستند، انفاق نماید، و نیز آن را در طریق صلۀ [[ارحام]] و [[رفع گرفتاری]] [[خویشاوندان]] خود صرف کند:
#حدیث اول: سماعة بن مهران، از امام صادق{{ع}} نقل کند که آن [[حضرت]] فرمود: البته، [[خدای تعالی]] برای [[بیچارگان]] در [[اموال]] [[ثروتمندان]] فریضه‌ای را قرار داده که جز به ادای آن، [[شکر]] و سپاسشان انجام نشود، و آن، [[زکات]] است که به وسیلۀ آن، خونشان را محفوظ داشته، و به خاطر آن، [[مسلمان]] نامیده شوند، و لکن خدای تعالی در اموال ثروتمندان [[حقوقی]] غیر از نکات قرار داده است، پس [[خدای سبحان]] و بلند مرتبه فرمود: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ}}. پس آن [[حقّ]] معلوم، غیر از زکات است، و آن، چیزی است که [[آدمی]] آن را در مالش بر خود [[واجب]] می‌کند، لازم است که او به اندازۀ [[توانایی]] و وسع مالی‌اش آن را بر خود فرض کند، پس بپردازد آنچه را بر خود فرض کرده، اگر خواست در هر [[روز]]، و اگر خواست در هر [[جمعه]]، و اگر خواست در هر ماه<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- فَرَضَ لِلْفُقَرَاءِ فِي‏ أَمْوَالِ‏ الْأَغْنِيَاءِ فَرِيضَةً لَايُحْمَدُونَ‏ إِلَّا بِأَدَائِهَا، وَ هِيَ الزَّكَاةُ، بِهَا حَقَنُوا دِمَاءَهُمْ، وَ بِهَا سُمُّوا مُسْلِمِينَ، وَ لكِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ حُقُوقاً غَيْرَ الزَّكَاةِ، فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ}}<ref>«و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است» سوره معارج، آیه ۲۴-۲۵.</ref> فَالْحَقُّ‏ الْمَعْلُومُ‏ غَيْرُ الزَّكَاةِ، وَ هُوَ شَيْ‏ءٌ يَفْرِضُهُ الرَّجُلُ عَلى‏ نَفْسِهِ فِي مَالِهِ‏ يَجِبُ عَلَيْهِ أَنْ يَفْرِضَهُ‏ عَلى‏ قَدْرِ طَاقَتِهِ وَ سَعَةِ مَالِهِ، فَيُؤَدِّي‏ الَّذِي فَرَضَ عَلى‏ نَفْسِهِ، إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ يَوْمٍ، وَ إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ جُمْعَةٍ، وَ إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ شَهْرٍ}}؛ نورالثقلین، ج۵، ص۴۱۶، حدیث ۲۳.</ref>.
# حدیث اول: سماعة بن مهران، از امام صادق {{ع}} نقل کند که آن [[حضرت]] فرمود: البته، [[خدای تعالی]] برای [[بیچارگان]] در [[اموال]] [[ثروتمندان]] فریضه‌ای را قرار داده که جز به ادای آن، [[شکر]] و سپاسشان انجام نشود، و آن، [[زکات]] است که به وسیلۀ آن، خونشان را محفوظ داشته، و به خاطر آن، [[مسلمان]] نامیده شوند، و لکن خدای تعالی در اموال ثروتمندان [[حقوقی]] غیر از نکات قرار داده است، پس [[خدای سبحان]] و بلند مرتبه فرمود: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ}}. پس آن [[حقّ]] معلوم، غیر از زکات است، و آن، چیزی است که [[آدمی]] آن را در مالش بر خود [[واجب]] می‌کند، لازم است که او به اندازۀ [[توانایی]] و وسع مالی‌اش آن را بر خود فرض کند، پس بپردازد آنچه را بر خود فرض کرده، اگر خواست در هر [[روز]]، و اگر خواست در هر [[جمعه]]، و اگر خواست در هر ماه<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- فَرَضَ لِلْفُقَرَاءِ فِي‏ أَمْوَالِ‏ الْأَغْنِيَاءِ فَرِيضَةً لَايُحْمَدُونَ‏ إِلَّا بِأَدَائِهَا، وَ هِيَ الزَّكَاةُ، بِهَا حَقَنُوا دِمَاءَهُمْ، وَ بِهَا سُمُّوا مُسْلِمِينَ، وَ لكِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ حُقُوقاً غَيْرَ الزَّكَاةِ، فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ}}<ref>«و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است» سوره معارج، آیه ۲۴-۲۵.</ref> فَالْحَقُّ‏ الْمَعْلُومُ‏ غَيْرُ الزَّكَاةِ، وَ هُوَ شَيْ‏ءٌ يَفْرِضُهُ الرَّجُلُ عَلى‏ نَفْسِهِ فِي مَالِهِ‏ يَجِبُ عَلَيْهِ أَنْ يَفْرِضَهُ‏ عَلى‏ قَدْرِ طَاقَتِهِ وَ سَعَةِ مَالِهِ، فَيُؤَدِّي‏ الَّذِي فَرَضَ عَلى‏ نَفْسِهِ، إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ يَوْمٍ، وَ إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ جُمْعَةٍ، وَ إِنْ شَاءَ فِي‏ كُلِّ شَهْرٍ}}؛ نورالثقلین، ج۵، ص۴۱۶، حدیث ۲۳.</ref>.
# [[حدیث]] دوّم: [[امام صادق]]{{ع}} در پاسخ به [[اسماعیل بن جابر]]، در [[پرسش]] از اینکه حقّ معلوم چیزی غیر از زکات است؟ می‌فرماید: آن مربوط به کسی است که خدای تعالی ثروتی از [[مال]] را به او اعطا می‌کند و او هزار، و دو هزار، سه هزار و کمتر و بیشتر آن را از مالش جدا نموده و با آن [[صلۀ رحم]] می‌نماید، و بدان هزینۀ افرادی از قومش را که از نظر [[مالی]] به دیگران وابسته‌اند، را بر دوش می‌کشد<ref>{{متن حدیث|هُوَ الرَّجُلُ يُؤْتِيهِ اللَّهُ الثَّرْوَةَ مِنَ الْمَالِ، فَيُخْرِجُ‏ مِنْهُ‏ الْأَلْفَ‏ وَ الْأَلْفَيْنِ‏ وَ الثَّلَاثَةَ الْآلَافِ وَ الْأَقَلَّ وَ الْأَكْثَرَ، فَيَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ، وَ يَحْمِلُ بِهِ الْكَلَّ عَنْ قَوْمِهِ...}}؛ نورالثقلین، ج۵، ص۴۱۷، حدیث ۲۵.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۲۱.</ref>
# [[حدیث]] دوّم: [[امام صادق]] {{ع}} در پاسخ به [[اسماعیل بن جابر]]، در [[پرسش]] از اینکه حقّ معلوم چیزی غیر از زکات است؟ می‌فرماید: آن مربوط به کسی است که خدای تعالی ثروتی از [[مال]] را به او اعطا می‌کند و او هزار، و دو هزار، سه هزار و کمتر و بیشتر آن را از مالش جدا نموده و با آن [[صلۀ رحم]] می‌نماید، و بدان هزینۀ افرادی از قومش را که از نظر [[مالی]] به دیگران وابسته‌اند، را بر دوش می‌کشد<ref>{{متن حدیث|هُوَ الرَّجُلُ يُؤْتِيهِ اللَّهُ الثَّرْوَةَ مِنَ الْمَالِ، فَيُخْرِجُ‏ مِنْهُ‏ الْأَلْفَ‏ وَ الْأَلْفَيْنِ‏ وَ الثَّلَاثَةَ الْآلَافِ وَ الْأَقَلَّ وَ الْأَكْثَرَ، فَيَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ، وَ يَحْمِلُ بِهِ الْكَلَّ عَنْ قَوْمِهِ...}}؛ نورالثقلین، ج۵، ص۴۱۷، حدیث ۲۵.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۲۱.</ref>


====معنا و مفهوم ششم حق====
==== معنا و مفهوم ششم حق ====
یکی از معانی و مفاهیم حق، [[ایمان]] به حق، و یا ایمان به [[توحید]] و عمل به حق، و یا [[عمل به قرآن]] است: {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref>. این معنا و مفهوم از حق، اوّلاً، از صدر آیۀ {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ}} [[تدبّر]] می‌شود و ثانیاً در بررسی [[آیات قرآن]]، این مفهوم، در ایمان به توحید و در عمل به قرآن [[تفسیر]] می‌شود که: [[خدای تعالی]] یکتاست. او [[پروردگار]] شما، حق است و بعد از حق، به جز [[گمراهی]] و [[ضلالت]] نیست، و تنها او حق، بلندمرتبه و بزرگ است، و خدای تعالی ([[قرآن]]) را برای [[مردم]] به حق بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل فرمود. او می‌خواهد با کلماتش حق محقق شود و [[باطل]] محو گردد:
یکی از معانی و مفاهیم حق، [[ایمان]] به حق، و یا ایمان به [[توحید]] و عمل به حق، و یا [[عمل به قرآن]] است: {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref>. این معنا و مفهوم از حق، اوّلاً، از صدر آیۀ {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ}} [[تدبّر]] می‌شود و ثانیاً در بررسی [[آیات قرآن]]، این مفهوم، در ایمان به توحید و در عمل به قرآن [[تفسیر]] می‌شود که: [[خدای تعالی]] یکتاست. او [[پروردگار]] شما، حق است و بعد از حق، به جز [[گمراهی]] و [[ضلالت]] نیست، و تنها او حق، بلندمرتبه و بزرگ است، و خدای تعالی ([[قرآن]]) را برای [[مردم]] به حق بر [[پیامبر]] {{صل}} نازل فرمود. او می‌خواهد با کلماتش حق محقق شود و [[باطل]] محو گردد:


=====در ایمان به توحید=====
===== در ایمان به توحید =====
#ای پیامبر{{صل}}! بگو: او خدای تعالی یکتاست: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}<ref>«بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.</ref>.
# ای پیامبر {{صل}}! بگو: او خدای تعالی یکتاست: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}<ref>«بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.</ref>.
#این خدای تعالی، پروردگار شما، حق است، و بعد از حق، جز گمراهی و ضلالت نیست: {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref>.
# این خدای تعالی، پروردگار شما، حق است، و بعد از حق، جز گمراهی و ضلالت نیست: {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref>.
#البته، خدای تعالی، تنها حق است، و اوست که [[مردگان]] را زنده می‌کند و بر هر چیزی تواناست: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«آن، بدین روست که خداوند است که راستین است و اینکه او مردگان را زنده می‌کند و اینکه او بر هر کاری تواناست» سوره حج، آیه ۶.</ref>.
# البته، خدای تعالی، تنها حق است، و اوست که [[مردگان]] را زنده می‌کند و بر هر چیزی تواناست: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«آن، بدین روست که خداوند است که راستین است و اینکه او مردگان را زنده می‌کند و اینکه او بر هر کاری تواناست» سوره حج، آیه ۶.</ref>.
#البته، [[خدای تعالی]] تنها او حق است، و غیر او، هر چه را بخوانند، [[باطل]] است، البته، خدای تعالی تنها او بلندمرتبۀ بزرگ است: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}}<ref>«این بدان روست که خداوند راستین است و اینکه آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست است و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است» سوره حج، آیه ۶۲.</ref> {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}}<ref>«این بدان روست که تنها خداوند، راستین و آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست است، و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است» سوره لقمان، آیه ۳۰.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۲۳.</ref>
# البته، [[خدای تعالی]] تنها او حق است، و غیر او، هر چه را بخوانند، [[باطل]] است، البته، خدای تعالی تنها او بلندمرتبۀ بزرگ است: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}}<ref>«این بدان روست که خداوند راستین است و اینکه آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست است و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است» سوره حج، آیه ۶۲.</ref> {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}}<ref>«این بدان روست که تنها خداوند، راستین و آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست است، و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است» سوره لقمان، آیه ۳۰.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۲۳.</ref>


=====در [[عمل به قرآن]]=====
===== در [[عمل به قرآن]] =====
# خدای تعالی است، آنکه کتاب ([[قرآن]]) را به حق نازل نمود: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ}}<ref>«خداوند است که کتاب را به حق و ترازو را فرو فرستاد و تو چه می‌دانی؟ شاید رستخیز نزدیک باشد» سوره شوری، آیه ۱۷.</ref>.
# خدای تعالی است، آنکه کتاب ([[قرآن]]) را به حق نازل نمود: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ}}<ref>«خداوند است که کتاب را به حق و ترازو را فرو فرستاد و تو چه می‌دانی؟ شاید رستخیز نزدیک باشد» سوره شوری، آیه ۱۷.</ref>.
#البته، ما کتاب (قرآن) را بر تو به حق برای [[مردم]] نازل کردیم، پس هرکس از آن [[هدایت]] گیرد، برای خودش است، و هرکس از آن [[گمراه]] شود، برای خودش است: {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«ما این کتاب را به سوی تو برای مردم به حقّ فرو فرستاده‌ایم؛ آن کس که رهیاب شود به سود خود اوست و هر که بیراه گردد تنها به زیان خود اوست و تو نگهبان آنان نیستی» سوره زمر، آیه ۴۱.</ref>.
# البته، ما کتاب (قرآن) را بر تو به حق برای [[مردم]] نازل کردیم، پس هرکس از آن [[هدایت]] گیرد، برای خودش است، و هرکس از آن [[گمراه]] شود، برای خودش است: {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«ما این کتاب را به سوی تو برای مردم به حقّ فرو فرستاده‌ایم؛ آن کس که رهیاب شود به سود خود اوست و هر که بیراه گردد تنها به زیان خود اوست و تو نگهبان آنان نیستی» سوره زمر، آیه ۴۱.</ref>.
#و خدای تعالی باطل را محو، و حق را به وسیلۀ کلماتش محقق می‌کند: {{متن قرآن|وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«یا می‌گویند: (پیامبر) بر خداوند دروغی بسته است، اگر خداوند بخواهد بر دل تو مهر می‌نهد: و خداوند باطل را از میان برمی‌دارد و حقّ را با کلمات خویش استوار می‌دارد که او به اندیشه‌ها داناست» سوره شوری، آیه ۲۴.</ref>.
# و خدای تعالی باطل را محو، و حق را به وسیلۀ کلماتش محقق می‌کند: {{متن قرآن|وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«یا می‌گویند: (پیامبر) بر خداوند دروغی بسته است، اگر خداوند بخواهد بر دل تو مهر می‌نهد: و خداوند باطل را از میان برمی‌دارد و حقّ را با کلمات خویش استوار می‌دارد که او به اندیشه‌ها داناست» سوره شوری، آیه ۲۴.</ref>.
# [[خدای تعالی]] می‌خواهد، حق را با کلماتش، محقق کرده و دنبالۀ [[کافران]] را [[قطع]] نماید، تا حق محقق شود و [[باطل]] از بین برود، اگرچه [[گناهکاران]] [[اکراه]] دارند: {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«و خداوند حقّ را با کلمات خویش درست می‌دارد هر چند گنهکاران نپسندند» سوره یونس، آیه ۸۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۲۴.</ref>
# [[خدای تعالی]] می‌خواهد، حق را با کلماتش، محقق کرده و دنبالۀ [[کافران]] را [[قطع]] نماید، تا حق محقق شود و [[باطل]] از بین برود، اگرچه [[گناهکاران]] [[اکراه]] دارند: {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«و خداوند حقّ را با کلمات خویش درست می‌دارد هر چند گنهکاران نپسندند» سوره یونس، آیه ۸۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۲۴.</ref>


خط ۲۰۲: خط ۲۰۱:
[[فخر رازی]] پس از آنکه اصطلاحات [[فلسفی]] مربوط به [[حقیقت]] وجود را بر پایه نام [[حق]] توضیح می‌دهد، می‌نویسد: پس چه [[نیکو]] است که این [[ادله]] برهانی بر این رازهای [[قرآنی]] مطابقت دارد<ref>لوامع البینات، ص۲۹۰.</ref>. برخی از مفسران از آن جمله: [[زمخشری]]، [[بیضاوی]] و [[سیوطی]]، [[حق]] را به معنای [[عدل]] ([[دادگر]]) دانسته‌اند<ref>الکشاف، ج۲، ص۱۳۰؛ انوار التنزیل، ج۴، ص۳۷۵؛ الدر المنثور، ج۷، ص۲۶۰.</ref>. این [[تفسیر]] از [[سعید بن جبیر]] نیز نقل شده است<ref>تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج۱۰، ص۸۲.</ref>. [[علامه طباطبایی]] در تفسیر نام حق برای خداوند می‌نویسد: خداوند، خود حق است که هر چیز حقی را [[حقانیت]] میبخشد و در سامانه هستی حق را جریان می‌دهد و این همه آشکار می‌سازد که خداوند همو حق است<ref>المیزان، ج۱۴، ص۱۸۴.</ref>.
[[فخر رازی]] پس از آنکه اصطلاحات [[فلسفی]] مربوط به [[حقیقت]] وجود را بر پایه نام [[حق]] توضیح می‌دهد، می‌نویسد: پس چه [[نیکو]] است که این [[ادله]] برهانی بر این رازهای [[قرآنی]] مطابقت دارد<ref>لوامع البینات، ص۲۹۰.</ref>. برخی از مفسران از آن جمله: [[زمخشری]]، [[بیضاوی]] و [[سیوطی]]، [[حق]] را به معنای [[عدل]] ([[دادگر]]) دانسته‌اند<ref>الکشاف، ج۲، ص۱۳۰؛ انوار التنزیل، ج۴، ص۳۷۵؛ الدر المنثور، ج۷، ص۲۶۰.</ref>. این [[تفسیر]] از [[سعید بن جبیر]] نیز نقل شده است<ref>تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج۱۰، ص۸۲.</ref>. [[علامه طباطبایی]] در تفسیر نام حق برای خداوند می‌نویسد: خداوند، خود حق است که هر چیز حقی را [[حقانیت]] میبخشد و در سامانه هستی حق را جریان می‌دهد و این همه آشکار می‌سازد که خداوند همو حق است<ref>المیزان، ج۱۴، ص۱۸۴.</ref>.


در [[ادعیه]] و کلمات برجای مانده از [[پیامبر اکرم]] و [[ائمه اطهار]]{{عم}}، حق به عنوان [[نام خداوند]] بسیار به کار رفته است. {{متن حدیث|أَنْتَ الْحَقُّ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ وَ لِقَاؤُكَ الْحَقُّ وَ الْجَنَّةُ حَقٌّ وَ النَّارُ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ حَقٌّ}}<ref>بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۰۳.</ref>؛ [[امام علی]]{{ع}} نیز می‌فرماید: {{متن حدیث|هُوَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبِينُ أَحَقُّ وَ أَبْيَنُ مِمَّا تَرَى الْعُيُونُ}}، «او است خداوند حق آشکار، پایدارتر و آشکارتر از آنچه [[چشم‌ها]] می‌بینند. نام حق یکی از نود و نه نام نیکوی خداوند شمرده شده است»<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۳۱۷.</ref>.
در [[ادعیه]] و کلمات برجای مانده از [[پیامبر اکرم]] و [[ائمه اطهار]] {{عم}}، حق به عنوان [[نام خداوند]] بسیار به کار رفته است. {{متن حدیث|أَنْتَ الْحَقُّ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ وَ لِقَاؤُكَ الْحَقُّ وَ الْجَنَّةُ حَقٌّ وَ النَّارُ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ حَقٌّ}}<ref>بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۰۳.</ref>؛ [[امام علی]] {{ع}} نیز می‌فرماید: {{متن حدیث|هُوَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبِينُ أَحَقُّ وَ أَبْيَنُ مِمَّا تَرَى الْعُيُونُ}}، «او است خداوند حق آشکار، پایدارتر و آشکارتر از آنچه [[چشم‌ها]] می‌بینند. نام حق یکی از نود و نه نام نیکوی خداوند شمرده شده است»<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۳۱۷.</ref>.


[[متکلمان]]، بر اساس حق بودن خداوند دو مطلب را [[اثبات]] می‌کنند: اول آنکه خداوند از هیچ جهتی محدود و [[مقید]] و مشروط نیست. علامه طباطبایی در این باره می‌نویسد: خداوند حق است بدان معنا که او وجود ثابتی است که هیچ بطلانی بدان آمیخته نیست از همه جهت‌ها ثابت است، بر هر تقدیری موجود است. بنابراین وجود [[خداوند]] مطلق است و به هیچ قید [[مقید]] و به هیچ شرطی مشروط نیست<ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۲۴.</ref>. دوم آن که، [[افعال خداوند]] بدون [[هدف]] و [[عبث]] نیست. خداوند[[حق]] مطلق است از این روی صفات و افعالش نیز [[حق]] است. و حق بودن افعال خداوند بدین معنا میانجامد که [[افعال]] وی غرض و هدفی دارد. [[طوسی]] می‌نویسد: خداوند [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را به حق [[آفریده]] است. بدین معنا که به حکمتی آن را از عدم به وجود آورده است، نه از روی [[بیهودگی]] که هیچ فایده‌ای در آن نباشد<ref>التبیان، ج۸، ص۲۰۳.</ref>. فخرالدین طریحی، نام [[الحق]] را نزدیک‌ترین نام به [[الله]] دانسته است از آن روی که بر ذات دائم و ثابت و [[واجب]] دلالت دارد<ref>مجمع البحرین، ج۳، ص۳۵۹.</ref>. حق از صفات ذاتی و ثبوتی خداوند است.
[[متکلمان]]، بر اساس حق بودن خداوند دو مطلب را [[اثبات]] می‌کنند: اول آنکه خداوند از هیچ جهتی محدود و [[مقید]] و مشروط نیست. علامه طباطبایی در این باره می‌نویسد: خداوند حق است بدان معنا که او وجود ثابتی است که هیچ بطلانی بدان آمیخته نیست از همه جهت‌ها ثابت است، بر هر تقدیری موجود است. بنابراین وجود [[خداوند]] مطلق است و به هیچ قید [[مقید]] و به هیچ شرطی مشروط نیست<ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۲۴.</ref>. دوم آن که، [[افعال خداوند]] بدون [[هدف]] و [[عبث]] نیست. خداوند[[حق]] مطلق است از این روی صفات و افعالش نیز [[حق]] است. و حق بودن افعال خداوند بدین معنا میانجامد که [[افعال]] وی غرض و هدفی دارد. [[طوسی]] می‌نویسد: خداوند [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] را به حق [[آفریده]] است. بدین معنا که به حکمتی آن را از عدم به وجود آورده است، نه از روی [[بیهودگی]] که هیچ فایده‌ای در آن نباشد<ref>التبیان، ج۸، ص۲۰۳.</ref>. فخرالدین طریحی، نام [[الحق]] را نزدیک‌ترین نام به [[الله]] دانسته است از آن روی که بر ذات دائم و ثابت و [[واجب]] دلالت دارد<ref>مجمع البحرین، ج۳، ص۳۵۹.</ref>. حق از صفات ذاتی و ثبوتی خداوند است.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش