پرش به محتوا

بحث:قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۴٬۷۶۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ اوت ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
*نکته دیگر که در علت فاصله‌دار بودن آیات مکی گفته‌اند این است که در دوره جاهلیت مسجع بودن کلام کاهنان نشانه‌ای بر غیبی بودن سخن آنان بود؛ از این رو، سردمداران کفر بسیار می‌کوشیدند قرآن را در شمار شعر شاعران و سجع کاهنان و اورادِ ساحران درآورند، اما در آن راه درماندند<ref>ر.ک: معنای متن: پژوهشی در علوم قرآن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ ﻫ. ش، ص۲۷.</ref>، چرا که قرآن خود به صراحت این اتهام‌ها را رد کرد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلا مَجْنُونٍ أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ ‏}}﴾}}<ref> بنابراین پند بده که تو، به (برکت) نعمت پروردگارت نه پیشگویی  و نه دیوانه. بلکه می‌گویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ  برای اوییم؛ سوره طور، آیه: ۲۹- ۳۰.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ‏}}﴾}}<ref> و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست؛ سوره یس، آیه:۶۹.</ref> خداوند از کافران می‌خواهد که اگر می‌توانند با کمک گرفتن از جن و انس، کلامی شبیه آن بیاورند، اما همگی در این مبارزه‌ طلبی در می‌مانند. شاید سرّ این‌که قرآن در تحدّی خود، از جن نیز نام برده است، این باشد که باور عمومی در آن دوران بر این بود که کاهنان پیام‌های خود را از جنّیان دریافت می‌کنند.
*نکته دیگر که در علت فاصله‌دار بودن آیات مکی گفته‌اند این است که در دوره جاهلیت مسجع بودن کلام کاهنان نشانه‌ای بر غیبی بودن سخن آنان بود؛ از این رو، سردمداران کفر بسیار می‌کوشیدند قرآن را در شمار شعر شاعران و سجع کاهنان و اورادِ ساحران درآورند، اما در آن راه درماندند<ref>ر.ک: معنای متن: پژوهشی در علوم قرآن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ ﻫ. ش، ص۲۷.</ref>، چرا که قرآن خود به صراحت این اتهام‌ها را رد کرد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلا مَجْنُونٍ أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ ‏}}﴾}}<ref> بنابراین پند بده که تو، به (برکت) نعمت پروردگارت نه پیشگویی  و نه دیوانه. بلکه می‌گویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ  برای اوییم؛ سوره طور، آیه: ۲۹- ۳۰.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ‏}}﴾}}<ref> و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست؛ سوره یس، آیه:۶۹.</ref> خداوند از کافران می‌خواهد که اگر می‌توانند با کمک گرفتن از جن و انس، کلامی شبیه آن بیاورند، اما همگی در این مبارزه‌ طلبی در می‌مانند. شاید سرّ این‌که قرآن در تحدّی خود، از جن نیز نام برده است، این باشد که باور عمومی در آن دوران بر این بود که کاهنان پیام‌های خود را از جنّیان دریافت می‌کنند.
*حاصل آن‌که، [[وحی قرآنی]] در مکّه برای اثرگذاری و نیز به نشانه غیبی بودن، از درون‌مایه‌های بلاغی و جنبه‌های ادبی بهره‌مند بود. داستانِ ایمان آوردن [[عمر بن خطاب]] ـ در اثر شنیدن نخستین آیات سوره طه، به رغم آن‌که وی در صددِ تأدیب خواهر و شوهر خواهر خود به دلیل پیروی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بود ـ گواه آن است که ایمان آوردن او به الهی بودن منشأ قرآن و پذیرفتن دین اسلام، بر پایه همین "جنبه ادبی" قرآن صورت گرفته است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۱۹.</ref>.
*حاصل آن‌که، [[وحی قرآنی]] در مکّه برای اثرگذاری و نیز به نشانه غیبی بودن، از درون‌مایه‌های بلاغی و جنبه‌های ادبی بهره‌مند بود. داستانِ ایمان آوردن [[عمر بن خطاب]] ـ در اثر شنیدن نخستین آیات سوره طه، به رغم آن‌که وی در صددِ تأدیب خواهر و شوهر خواهر خود به دلیل پیروی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بود ـ گواه آن است که ایمان آوردن او به الهی بودن منشأ قرآن و پذیرفتن دین اسلام، بر پایه همین "جنبه ادبی" قرآن صورت گرفته است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۱۹.</ref>.
*حِکمت دیگری که برای کوتاه و موزون بودن آیات و سور مکی ذکر کرده‌اند، آن است که حفظ و به خاطرسپاری آن آسان‌تر است، چرا که مردم مکه کم‌تر با کتابت آشنایی داشتند و بیش‌تر بر حافظه خود تکیه می‌کردند.
از دیگر ویژگی‌های اسلوبی قرآنِ مکی، وجود سوگندها، تکرار واژه "کلّا" و نیز "حروف مقطعه" ابتدای سوره‌ها به جز سوره‌های بقره و آل‌عمران و شاید رعد است. همچنین عبارت {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا النَّاس‏}}﴾}} بیش‌تر در [[وحی]] مکی آمده است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۱۹.</ref>.
==ویژگی‌های محتوایی مکی و مدنی==
*از نظر محتوایی، مدار دعوت اسلامی در مکه، بیش‌تر حول محور ایمان به خدای یکتا و روز قیامت و تصویر بهشت و دوزخ دور می‌زند. تمسک به اخلاق پسندیده، پایداری بر نیکی، ذکر داستان پیامبران و اقوام گذشته، مجادله با مشرکان، حمله شدید به شرک و بت‌پرستی، آشکار ساختن زشتی تقلید و نادرستی عادات سنتی آن‌ها از قبیل نفرت از دختر، مباح شمردن ناموس، خوردن مال یتیم و آدم‌کشی از دیگر محورهایی است که [[وحی]] مکی به آن‌ها پرداخته است. همچنین [[وحی]] مکی، ضمن فرو ریختن دیوارهای کج‌بنیان اعتقادات و اخلاقیات نادرست، به بیان اصول اخلاقی و دعوت به رعایت حقوق اجتماعی می‌پردازد و به تدریج مردم را با اصول تازه زندگی آشنا می‌کند و پایه عقاید و اخلاقیات و عادات نیکو را استحکام می‌بخشد تا بَعدها، در [[وحی]] مدنی، به تدریج به "عبادات" و "معاملات" بپردازد.
*محور سور مدنی از نظر محتوایی، قانون‌گذاری و بنای اجتماع جدید است و در این مسیر از کلامی نرم و آرام، همراه با بیان تفصیلی و مناسب با مردمی پذیرای حق، بهره می‌گیرد. سوره‌های مدنی از حدود، فرائض، حقوق افراد، قوانین مدنی و احکام شرعی سخن می‌گوید.
*[[وحی]] مدنی به طور عمده با چهار گروه از مردم سر و کار دارد:
#مشرکان مکّه که در صدد شکست دادن پیامبر و یاران او هستند، که در این‌باره آیات جهاد و احکام مربوط به آن نازل شده است؛
#اهل کتاب، شامل یهود و نصاری، که قرآن آن‌ها را به وحدت بر عقیده بنیادین مورد اتفاق "توحید"<ref>قرآن می‌فرماید:{{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ }}﴾}}؛ بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم؛ سوره آل عمران، آیه:۶۴.</ref> و مجادله احسن در موارد اختلافی فرا می‌خواند<ref>{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ‏}}﴾}}؛ و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید: ما به آنچه بر ما و بر شما فرو فرستاده‌اند ایمان آورده‌ایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما فرمانپذیر اوییم؛ سوره عنکبوت، آیه:۴۶.</ref>؛
#منافقان که گروهی نوظهور بودند، زیرا اسلام در مدینه شوکتی یافت؛ از این رو، گروهی بدباطن، به طمع یا از رویِ ترس، نقاب مسلمانی بر چهره زدند و زبان به اعتراف و دل به انکار واداشتند؛
#مؤمنان که در حال شکل‌دهی جامعه مدنی بودند و از [[وحی]] الهی انتظار می‌رفت که بیانگر قوانین و مقررات لازم برای تأسیس و تداوم حیات چنین اجتماعی باشد<ref>ر.ک: علوم قرآن، رجبعلی مظلومی، ج ۱ ص ۱۹۰ ـ ۱۸۸.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۲۱.</ref>.
==بررسی و نقد برخی از شبهات مطرح‌شده پیرامون تعارض آیات مکی و مدنی==
*عده‌ای از خاورشناسان گفته‌اند که در متن قرآن دو شیوه متعارض مشاهده می‌شود که هیچ‌گونه ارتباطی با هم ندارد. آن‌ها این امر را بیانگر آن دانسته‌اند که قرآن صرفاً کتابی بشری است و پدیدآورنده آن، به طور کامل، تحت تأثیر محیط و جامعه‌ای بوده که در آن زندگی می‌کرده است. آن‌ها در تبیین ادعای خود به بیان چند نکته به شرح زیر پرداخته‌اند:
#ملاحظه می‌شود که در آیات و سور مکی قرآن، ویژگی‌های یک جامعه منحط از قبیل شدّت، خشونت، خشم، تندگویی و تهدید منعکس شده است و بر عکس، در بخش مدنیِ قرآن، نشانه‌های فرهنگ و روشنگری مشاهده می‌شود. آن‌ها برای اثبات این ادعا به برخی از آیات مکی نظیر سوره‌های مسد، عصر و تکاثر تمسّک جسته‌اند<ref>ر.ک: مناهل العرفان، عبدالعظیم زرقانی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۸۸ م، ج ۱، ص ۲۰۸ ـ ۲۰۷.</ref>.
#قرآن مکی با اثرپذیری از جامعه امّی و بی سوادِ مکه و سَبْْک کاهنان و منجمان، دارای نثری مسجّع و آیاتی کوتاه و فاصله‌دار است، اما آیات و سور قرآن مدنی طولانی است.
#قرآنِ مکی، به دلیل حضور در جامعه‌ای بدوی، خالی از تشریع و قانون‌گذاری است، در حالی‌که قرآنِ مدنی به دلیل حضور در جامعه قانونمند، با وضع و تبیین قوانین و مقررات همراه است<ref>ر.ک: مناهل العرفان، عبدالعظیم زرقانی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۸۸ م، ج ۱، ص ۲۰۷ ـ ۲۱۹.</ref>.
*در جواب ادعاهای این گروه از خاورشناسان به بیان چند نکته می‌پردازیم:
#نه آیات قرآن و نه رویه مسلمانان در مکه، هیچ‌کدام خشونت و تهدید را توصیه نکرده‌اند. قوانین مربوط به جهاد و قتال نیز در مکه نازل نشده است و مسلمانان عملاً، نه به صورت جمعی و نه به صورت انفرادی، مأموریتی در جهت برخورد قهر‌آمیز با مشرکان نداشته‌اند. دوره مکی دوره‌ای است که پیامبر و مسلمانان با صبر و شکیبایی و عفو و تسامح، خشونت‌ها و تهدیدهای طرفِ مقابل را به جان می‌خریدند و آن‌ها را تحمل و خنثی می‌کردند و بدین وسیله از نهال نوپای عقیده توحیدی دفاع می‌کردند.
#اگر منظور از وجود عنصر خشونت و تهدید، آیاتی است که قرآن، کافران و مجرمان را به آتش دوزخ و عذاب‌های اخروی تهدید می‌کند، این امر از شیوه‌های مهم‌ تربیتی است که در همه نظام‌های تربیتی، متناسب با اهداف و اهمیت موضوع، به کار گرفته می‌شود. این همان چیزی است که در نظام‌های تربیتی نوین به نام تشویق و تنبیه، اعمال می‌شود. از نظر همه ادیان ابراهیمی، سعادت و شقاوت ابدیِ انسان در گرو ایمان و عملِ او است؛ از این رو، این امر اختصاص به آیات مکی ندارد، بلکه انذار و تبشیر، هم در آیات مکی و هم در آیات مدنی وجود دارد، اما به دلیل تفاوت‌های موجود در جامعه مکه و مدینه، انذار و تبشیر شدت و ضعف پیدا کرده است. برای نمونه، آیات زیر از جمله آیات مکی است که در آن‌ها به عفو و گذشت در مقابل رفتار بد و ناشایست کافران توصیه شده است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ وَمَا يُلَقَّاهَا إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ ‏}}﴾}}<ref> و نکوگفتارتر از کسی که به سوی خداوند فرا خواند و کاری شایسته کند و گوید: من از مسلمانانم کیست؟نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان می‌گردد.و این را جز به آنان که می‌شکیبند، و جز به آنان که بهره‌ای سترگ دارند  فرانیاموزند؛ سوره فصلت، آیه: ۳۳- ۳۵.</ref>. همچنین آیات زیر از جمله آیات مدنی است که در آن مجرمان در مقابل کارهای ناشایستشان به عذاب الهی تهدید شده‌اند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلادُهُم مِّنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ‏}}﴾}}<ref> بی‌گمان دارایی‌ها و فرزندان کافران هرگز برای آنان در برابر (عذاب) خداوند هیچ سودی نخواهد داشت و آنانند که هیزم دوزخ‌اند.همچون شیوه فرعونیان و پیشینیان آنان که آیات ما را دروغ شمردند و خداوند آنها را برای گناهانشان فرو گرفت و خداوند، سخت کیفر است.به کافران بگو: از پا در خواهید آمد و در دوزخ  گردتان می‌آورند و این بستر، بد است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰- ۱۲.</ref>.
#تدریجی بودن نزول قرآن از ویژگی‌های این کتاب آسمانی است که در خود قرآن نیز به این نوع نزول و برخی حکمت‌های آن اشاره کرده است {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلا وَلا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا }}﴾}}<ref> و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستاده‌ایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم؛ سوره فرقان، آیه: ۳۲ - ۳۳.</ref>. [[وحی]] قرآنی همچون یک مربی، جامعه نوپای دینی را به رشد و کمال می‌رساند و طبیعی است که در سیر تربیتِ این جامعه، شیوه‌های گوناگون و دستور العمل‌های مختلف، متناسب با وضعیت‌های گوناگون زمانی، مکانی و اجتماعی، به کار گرفته شود. از این رو، در آغاز دعوت، در برخورد با شرک و جرم‌های بسیار بزرگ، ضمن تأکید بر توحید و نفی شرک، مشرکان و مجرمان به عذاب‌های دردناک تهدید می‌شوند، اما پس از شکل‌گیری جامعه توحیدی، ضرورت شکل‌گیری نظامی قانونمند، که در آن ارتباط فرد، خانواده و جامعه با خدا و طبیعت در آن روشن باشد، آشکار می‌شود. همچنین اختصاص دادن قانون‌گذاری به مدینه، امری خلاف واقع است، چرا که در آیات مکی نیز به قوانین و احکام شریعت اشاره شده است، به عنوان مثال آیات زیر ضمن آیات مکی نازل شده است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُم مِّنْ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُواْ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ‏}}﴾}}<ref> بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید؛ سوره انعام، آیه: ۱۵۱- ۱۵۲.</ref>.
#این ادعا که بین وحی مکی و وحی مدنی هیچ ارتباطی وجود ندارد، بیش‌تر به گزافه‌گویی شبیه است نه یک ادعای قابل طرح در یک بحث علمی؛ قرآن مجموعه‌ای است که هر کس در آن با دیده انصاف نظر کند، بیش از آن‌که بین اجزایش از نظر اسلوب و محتوا، اختلاف مشاهده کند، وحدت و انسجام را بر آن حاکم می‌بیند. قرآن اگرچه از نظر اسلوب و سبک بیان، از شیوه‌‌های مختلف بهره گرفته است، به گونه‌ای که آیات آن‌گاه کوتاه و موزون و برای انذار و تبشیر و گاه بلند و بدون فاصله و برای بیان احکام شریعت است، اما اشتراک آن در اسلوب نیز به گونه‌ای است که در مجموع، این کتاب را از هر کتاب دیگر و حتی احادیث پیامبر و معصومان، متمایز می‌سازد. از نظر محتوایی نیز به رغم آن‌که قرآن به موضوعات بسیار متنوع پرداخته است، اما همه آن‌ها همچون دانه‌های تسبیح حول یک محور، که همان محور توحید است، گرد آمده‌اند و از همین رو، در وصف آن آمده است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ‏}}﴾}}<ref> این کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانه‌ای آگاه آشکار شده است؛ سوره هود، آیه:۱.</ref> و بر همین پایه است که کتابی سراسر متشابه است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاء وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ‏}}﴾}}<ref> خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه  (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوست‌های آنان که از پروردگار خویش می‌هراسند از آن به لرزه می‌افتد سپس با یاد خداوند پوست‌ها و دل‌هاشان نرم می‌شود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و هر که را گمراه گذارد رهنمونی نخواهد داشت؛ سوره زمر، آیه:۲۳.</ref>.
*تأکید بر الوهیت و ربوبیت خداوند و صفات جلال و جمال پروردگار و دعوت انسان به عبودیت حق، در سراسر قرآن به چشم می‌خورد. آنچه از اختلاف در سبک و محتوا بین آیات و سور مکی و مدنی به چشم می‌خورد، از امتیازات قرآن و بیش‌تر نشانه وحیانی بودن آن است، چرا که در همه احوال، به مقتضای حال و فضای موجود در جامعه سخن گفته و در عین حال از نظر فصاحت و بلاغت، در اوج باقی مانده و از نظر محتوا، طرح منسجمی را از یک دین جامع و برتر فراهم آورده است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۲۱ - ۱۲۴.</ref>.
==آیات استثنا==
*هشتاد و شش سوره قرآن مکی، و بیست و هشت سوره آن مدنی است، اما گذشته از اختلاف روایات در مورد مکی یا مدنی بودن برخی از سوره‌ها، برخی از آیات نیز به عنوان استثنا مطرح شده‌اند؛ به این معنی که برخی آیات مدنی در سوره‌های مکی و برخی آیات مکی در سوره‌های مدنی قرار گرفته است. [[بدر‌‌الدین زرکشی]] در کتاب البرهان فی علوم القرآن، دو باب را به نام‌های "الآیات المدنیات فی السور المکیه" و "الآیات المکیة فی السور المدنیه"، به این موضوع اختصاص داده است<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زركشی، بیروت، دار المعرفه، ۱۹۹۴ م، ج ۱، ص ۲۶۰ ـ ۲۵۷، نوع نهم.</ref>.
*[[جلال الدین سیوطی]] نیز فصلی را به نام "فی ذکر ما استثنی من المکی و المدنی" به این امر اختصاص داده و آیاتی را به عنوان استثنا برای پنجاه و دو سوره قرآن، شامل مکی و مدنی، نقل کرده است<ref>ر.ک: الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۵۲ ـ ۴۳، نوع اول.</ref>.
*تفاوت بحث‌های [[بدر‌‌الدین زرکشی]] و [[جلال الدین سیوطی]] در این است که [[بدر‌‌الدین زرکشی]] تنها به نقل آنچه به عنوان استثنا روایت شده، پرداخته است، در حالی‌که [[جلال الدین سیوطی]] در برخی موارد، آن‌ها را نقد هم نموده است. برای نمونه، در مورد استثنای نُه آیه از سوره انعام می‌گوید:" نقل صحیحی در این‌باره وجود ندارد و علاوه بر آن، روایت شده است که این سوره به صورت یک‌پارچه نازل شده است"<ref>ر.ک: الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۴۳، نوع اول.</ref>.
او همچنین استثنای سه آیه اول سوره یوسف را امری واهی شمرده است<ref>ر.ک: الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۴۵، نوع اول.</ref>.
*[[عبد الرّزاق حسین احمد]]، نویسنده دوره دو جلدی المکی و المدنی فی القرآن الکریم، مفصل‌ترین بحث را در زمینه آیات استثنا انجام داده و اکثریت قریب به اتفاق این ادعاها را متکی بر دلیل صحیح ندانسته است<ref>المکی و المدنی فی القرآن الکریم، عبد الرزاق حسین احمد، قاهره، دار ابن‌عفان، ۱۹۹۹ م، ج ۲، ص ۸۱۱ ـ ۵۰۷.</ref>. وی تنها دو مورد از این ادعاها را صحیح دانسته است و آن دو‌ آیه مدنی است که در سوره‌های مکی قرار گرفته است<ref>و این دو مورد، آیات ۱۱۴ سورۀ هود و ۱۱۰ سورۀ نحل است؛ ر.ک: المکی و المدنی فی القرآن الکریم، عبد الرزاق حسین احمد، ص ۸۲۷ ـ ۸۱۲.</ref>.
*آیت الله [[محمد هادی معرفت]] نیز در جلد اول مجموعه التمهید فی علوم القرآن به طور گسترده ‌به این موضوع پرداخته است. او نیز معتقد است که آنچه سیوطی و دیگران به عنوان آیات استثنا گزارش کرده‌اند، بر نقل صحیحی استوار نیست، بلکه بیش‌تر آن‌ها بر اجتهادات شخصی متکی است<ref>التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ﻫ. چاپ سوم، ج ۱، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۷.</ref>. وی تک‌تک موارد ادعاشده را ذکر و همه موارد را رد کرده است<ref>التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ﻫ. چاپ سوم، ج ۱، ص ۲۰۳ ـ ۱۳۹.</ref>.
*واقعیت آن است که مبنای چینش آیات در هر یک از سوره‌های قرآن به این صورت است که از ابتدا تا انتها به دنبال یکدیگر نازل شده‌اند. تعدادی از روایات حکایت از آن دارد که نزول آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏}}﴾}} علامت پایان یافتن یک سوره و شروع سوره دیگری بوده است. از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمود:"همانا با نزول بَسْمَلَه، انتهای سوره و ابتدای سوره دیگر معلوم می‌شد"<ref>تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش (عیاشی) تحقیقق سید هاشم رسولی محلّاتی، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیة، بی‌تا، ج ۱، ص ۱۹.</ref>. از این روایت و روایات مشابه آن<ref>ر.ک: المستدرک، حاکم نیشابوری، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ م، ج ۱، ص ۳۳۱؛ السنن الکبری، نسائی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۹۹۱ م، ج ۲، ص ۴۳۲.</ref>. استفاده می‌شود که چینش آیات در هر یک از سوره‌ها به ترتیب نزول بوده است. بنا بر این، اصل و مبنا در چینش آیات در سوره‌ها، چینش آن‌ها به ترتیب نزول است و اثبات نا‌‌هماهنگی آیه یا آیاتی از یک سوره از نظر ترتیب زمانی با آیات قبل و بعد آن، نیازمند دلیل است که یا باید مضمون آیه یا آیات مذکور در آن صراحت داشته باشد، یا نقل صحیح و صریحی در این‌باره رسیده باشد. به طور کلی این مطلب که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مواردی دستور داده باشند که آیه یا آیاتی را در سوره‌ای که قبلاً نازل شده است، قرار دهند، قابل پذیرش است، چنان‌که روایاتی نیز بر این امر دلالت دارد<ref>ر.ک: کتاب المصاحف، ابو داود سجستانی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۹۸۵ م، ص ۳۹؛ الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، دمشق، بیروت، دار ابن کثیر و دار العلوم الانسانیة، ج ۷، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۴ (نوع ۱۸).</ref>. از این رو، وجود برخی از آیات مدنی در سور مکی، در صورت وجود دلیل معتبر انکار نمی‌شود. به این معنی که ممکن است آیه یا آیاتی بعد از هجرت نازل شده باشد و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به امر الهی آن را در یکی از سوره‌های مکی قرار داده باشند. اما بسیار بعید به نظر می‌رسد که آیه یا آیاتی قبل از هجرت نازل شده و تا زمان بعد از هجرت هیچ در سوره‌ای جای نگرفته باشد و پس از هجرت در سوره‌ای مدنی قرار گرفته باشد. از این رو، اگر روایتی حاکی از آن باشد که آیه‌ای قبل از هجرت، در مکه نازل شده است، ولی در یک از سوره مدنی قرار دارد، با چنین اخباری باید با حساسیت بیش‌تری برخورد کرد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۲۴ - 125.</ref>.
==نمونه‌هایی از آیات مدنی در سوره‌های مکی==
*در موارد بسیاری ادعا شده است که آیات مدنی در سوره‌های مکی قرار دارند، اما محققان بیش‌تر این ادعاها را رد کرده‌اند که در اینجا به ذکر دو نمونه می‌پردازیم.
#'''آیه ۲۰ سوره مزمّل:'''مطابق روایات ترتیب نزول، سوره مزمّل یکی از پنج سوره‌ای است که در آغاز بعثت و در اولین سال نزول قرآن، بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نازل شده است. با این حال، آیه ۲۰ این سوره از نظر اسلوب و طول آیه با آیات دیگر این سوره قابل مقایسه نیست، به طوری که این آیه به تنهایی یک سوم حجم سوره مزمّل را به خود اختصاص داده است و برخلاف سایر آیات، فاصله هم در آن رعایت نشده است. همچنین از نظر محتوایی گفته‌اند که در این آیه از زکات واجب و قتال در راه خدا سخن رفته است که مربوط به دوره بعد از هجرت است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبائی، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۲۰، ص ۷۴.</ref>.
*اما عده‌ای بر یک‌پارچه بودن این سوره تأکید کرده‌اند و همه آیات آن را مکی می‌دانند، این گروه معتقدند که منظور از زکات در این سوره، زکات واجب با حدود معین نیست، بلکه مراد از آن مطلق صدقه است و جمله {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ‏}}﴾}}<ref> و گروهی دیگر در راه خداوند جنگ می‌کنند؛ سوره مزمل، آیه:۲۰.</ref> مربوط به جهاد در آینده است و آیه دلالت صریحی بر فعلیت آن در زمان نزول ندارد<ref>التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ﻫ. چاپ سوم، ج ۱، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۰.</ref>
#'''آیه ۴۵ سوره قمر:'''از [[ابن عباس]] نقل‌ شده است که{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ‏}}﴾}}<ref> زودا که آن گروه در هم شکنند و واپس بگریزند؛ سوره قمر، آیه:۴۵.</ref> در روز جنگ بدر نازل شده است<ref>لباب النقول فی اسباب النزول، جلال الدین سیوطی، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۲۰۰۱، ص ۲۱۴.</ref>. در مقابل، عده‌ای به مکی بودن همه آیات این سوره حکم کرده‌اند و معتقدند که این آیه هیچ دلالتی بر نزول آن در جنگ بدر ندارد، بلکه آیه در میان آیاتی واقع شده است که مشرکان مکه را به عذاب دنیوی و اخروی تهدید می‌کند. این آیه بشارتی برای مؤمنان در مورد متلاشی شدن جمعیت مشرکان در آینده نزدیک است. حرف "س" در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| سَيُهْزَمُ}}﴾}} نیز بر تحقق این امر در آینده نزدیک دلالت دارد و روز جنگ بدر در واقع روز تحقق این وعده الهی است. از این رو، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به همین مناسبت این آیه را هنگام جنگ بدر قرائت کردند<ref>ر.ک: محمد‌ هادی معرفت، پیشین، ص ۱۸۶؛ نصر حامد ابو‌ زید، پیشین، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۲۶.</ref>.
==نمونه‌هایی از آیات مکی در سوره‌های مدنی==
*گفتیم که وجود آیات مکی در سور مدنی جای تأمل است و باید در دلایل آن دقت لازم را به کار برد. به هر حال سیوطی و دیگران مواردی از این نوع را ذکر کرده‌اند که در اینجا به ذکر دو نمونه می‌پردازیم.
#'''آیه ۱۱۳ سوره توبه:'''گفته شده است که آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُواْ أُولِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ‏}}﴾}}<ref> پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند؛ سوره تویه، آیه:۱۱۳.</ref> در مورد استغفار [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای عمویش [[ابو طالب]] و به دنبال مرگ او نازل شده است<ref>لباب النقول فی اسباب النزول، جلال الدین سیوطی، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۲۰۰۱، ص ۱۲۸.</ref>.
*در مقابل، برخی از عالمان [[اهل سنت]] با این امر مخالفت کرده و گفته‌اند که مرگ [[ابو طالب]] سه سال قبل از هجرت اتفاق افتاده است، در حالی که سوره توبه از آخرین سوره‌های نازل شده بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است. [[ابن عاشور]]، از مفسران معاصر [[اهل سنت]]، در تفسیر التحریر و التنویر این قول را که آیه مذکور در مورد استغفار [[پیامبر]] برای عمویش [[ابو طالب]] یا مادرش [[آمنه]] نازل شده باشد، قولی واهی و بی‌اساس دانسته است و بر فاصله بین حوادث مرگ [[آمنه]] و [[ابو طالب]] و نزول این آیه تکیه می‌کند. وی این آیه را توضیحی تکمیلی برای آیه ۸۰ سوره توبه می‌داند که طی آن خداوند فرموده است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ ‏}}﴾}}. از آنجا که از این آیه جواز استغفار فهمیده می‌شده است، لذا آیه ۱۱۳ جلوی این استنباط را گرفته و صریحاً اعلام کرده است که هیچ کس، حتی [[پیامبر]] حق ندارد برای مشرکان، هرچند از نزدیکانش باشد، استغفار کند<ref>تفسیر التحریر و التنویر المعروف بتفسیر ابن عاشور، بیروت، مؤسسة التاریخ، ۱۴۲۰ ﻫ، ج ۱۰، ص ۲۱۵ ـ ۲۱۴.</ref>. آیت الله [[محمد هادی معرفت]] نیز حدیث منقول در اسباب نزول را، که آیه ۱۱۳ را در مورد استغفار [[پیامبر]] برای عمویش [[ابو طالب]] می‌داند، از جعلیات بنی امیه برای خدشه‌دار کردن خاندان پاک [[پیامبر اکرم]]{{صل}} دانسته است و می‌گوید: تردیدی نیست که [[حضرت ابو طالب]] جزء اولین حامیان و یاوران [[پیامبر اکرم]] در سال‌های سخت دوره اول ظهور اسلام است و بنی امیه می‌خواهند او را به عنوان کافر معرفی کنند <ref>ر.ک: محمد‌ هادی معرفت، پیشین، ص ۱۸۶؛ نصر حامد ابو‌ زید، پیشین، ص ۱۹۷.</ref>.
#'''آیه ۲۸۱ سوره بقره:''' گفته شده است که آیه ۲۸۱ سوره بقره مکی است و در حجة الوداع در منی نازل شده است <ref>الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۹۳ م، ج ۱، ص ۳۷۰.</ref>. باید گفت که مکی دانستن این آیه بر مبنای ملاک مکانی در تقسیم آیات به مکی و مدنی است، اما بر اساس نظر مشهور، که ملاک زمانی را برای تعیین مکی و مدنی معتبر می‌دانند، این آیه نیز مدنی محسوب می‌شود، هر چند که نزول آن در سرزمین مکه است. برخی موارد دیگر که آیاتی را به عنوان آیات مکی در سور مدنی به حساب آورده‌اند، نیز از همین قبیل است؛ به این معنی که این آیات بعد از هجرت در سرزمین مکه نازل شده‌اند، لذا در حقیقت جزء آیات مدنی هستند<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص:۱۲۶ - ۱۲۷.</ref>.
==آشنایی با اصطلاحات سبب نزول، شأن نزول، فضای نزول و جوّ نزول==
===سبب نزول و شأن نزول===
*معروف‌ترین اصطلاح در این حوزه، سبب نزول است. کتاب‌هایی که در این زمینه تألیف شده است، اسباب النزول نام گرفته‌اند. در زبان فارسی به جای سبب نزول، بیش‌تر از اصطلاح "شأن نزول" استفاده می‌شود و آثاری که در این حوزه به زبان فارسی ترجمه یا تألیف شده است، بیش‌تر "شأن نزول آیات" نام گرفته است<ref>به عنوان مثال کتاب شأن نزول آیات ترجمه‌ای است از اسباب النزول واحدی نیشابوری و لباب النقول فی اسباب النزول سیوطی که توسط آقای محمد‌ جعفر اسلامی ترجمه و منتشر شده است. (ناشر: مترجم، چاپ دوم، ۱۳۷۱) همچنین آقای دکتر محمد باقر محقق به مناسبت کنگرۀ هزارۀ شیخ طوسی کتابی را با عنوان نمونۀ بیّنات در شأن نزول آیات فراهم آورده است. (تهران، اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۵۹ ﻫ. ش).</ref>. صرف نظر از تنوع اصطلاح در زبان‌های عربی و فارسی، به جز برخی از معاصران، کسی این دو واژه را حاکی از دو مفهوم متعدد ندانسته است. اما سبب نزول چیست؟ سبب نزول، حادثه، پیشامد یا طرح سؤالی است که موجب نزول آیه یا آیاتی از [[قرآن کریم]] شده است. همان طور که از این تعریف به دست می‌آید، اسباب نزول به طور معمول یکی از دو صورت زیر است:
#حوادث یا رخدادهایی که در زمان نزول قرآن اتفاق می‌افتاد و [[وحی]] الهی در شأن آن‌ها نازل می‌شد؛
#پرسش‌هایی که از ناحیه مردم، اعم از مسلمانان، مشرکان یا اهل کتاب، مطرح می‌شد و آیه یا آیاتی در پاسخ آن‌ها فرود می‌آمد<ref>ر.ک: العُجاب فی بیان الاسباب، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار ابن حزم، ۲۰۰۲ م، ص ۱۷ ـ ۱۶.</ref>.
*باید توجه داشت که بر اساس این تعریف، تنها بخشی از آیات قرآن دارای سبب نزول است، چرا که نزول بسیاری از آیات و سور قرآن به هیچ پیشامد یا سؤال خاصی مربوط نبوده است؛ از این رو، بیش‌تر آیات قرآن کریم دارای اسباب نزول خاصی نیستند.
*از میان محققان معاصر، [[محمد هادی معرفت]] بین سبب نزول و شأن نزول تفاوت قائل شده است. وی معتقد است که شأن نزول اعم از سبب نزول است؛ هرگاه به مناسبت جریانی در باره شخص یا حادثه‌ای، خواه در گذشته، حال یا آینده یا در باره احکام، آیه یا آیاتی نازل شود، همه این موارد شأن نزول آن آیات نامیده می‌شوند. مثلاً می‌گویند که فلان آیه در باره [[عصمت]] [[انبیا]] یا [[عصمت]] ملائکه یا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یا [[حضرت نوح]]{{ع}} یا [[حضرت آدم]]{{ع}} نازل شده است، یا گفته می‌شود که سوره فیل در شأن ابرهه و لشکریان او، که برای تخریب خانه خدا آمده بودند، نازل شده است. تمام این‌ها را شأن نزول آیه می‌گویند. اما سبب نزول در جایی است که پیشامد و سؤالی باعث نزول آیه یا آیاتی مقارن با آن پیشامد و سؤال شود. از این رو، سبب اخص از شأن نزول است <ref>التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ﻫ، ج ۱، ص ۲۵۴؛ همان، علوم قرآنی، قم، مؤسسۀ فرهنگی انتشاراتی التمهید، ۱۳۷۸ ﻫ . ش، ص ۱۰۰؛ علوم قرآنی (با استفاده از تقریرات درس آیت‌الله معرفت)، محمد جواد اسکندرلو، قم، سازمان حوزه‌ها و مدارس علمیّۀ خارج از کشور، ۱۳۷۹ ﻫ ش، ص ۶۷.</ref>. به نظر می‌رسد که محقق مذکور این نکته را از آن جهت گفته است که در کتب اسباب نزول یا تفسیر، وقتی در باره آیه‌ای گفته می‌شود {{عربی|اندازه=150%|" نَزَلَتْ فی کَذا‏‏‏‏‏"}}، اعم از آن است که موردی موجب نزول آن آیه شده باشد یا آن‌که آن آیه متضمّن حکم یا توضیحی در آن مورد باشد. [[زرکشی]] و دیگران نیز این نکته را یادآور شده‌اند که عبارت {{عربی|اندازه=150%|"نَزَلَتْ الآیةُ فی کَذا"}} همیشه به معنای سبب نزول نیست<ref>البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی،‌ بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۱، ص ۱۲۶.</ref>.
*بنا بر این، در جاهایی که در روایات به لفظ "سبب" تصریح شده باشد، مراد سبب نزول است. مثلاً اگر راوی بگوید: {{عربی|اندازه=150%|"سَبَبُ نزولِ الآیةِ کَذا"}}، یا بعد از ذکر حادثه یا سؤال، از فاء تعقیبیه استفاده کند، به عنوان مثال بگوید: {{عربی|اندازه=150%|"حَدَّثَ کذا فَنَزَلَتِ الآیةُ"}} یا {{عربی|اندازه=150%|"سُئِلَ رسولُ اللهِ {{صل}} عَنْ کذا فَنَزَلَتِ الآیةُ"}}، در این گونه موارد، روایت بیانگر اسباب نزول است. اما اگر گفته شود: {{عربی|اندازه=150%|"نَزَلَتِ الآیةُ فی کَذا"}} دو احتمال وجود دارد: یا بیانگر سبب نزول است، یا به این معنا است که آیه در باره آن موضوع نازل شده است<ref>الصحیح المُسند من اسباب النزول، ابو عبد الرحمن مقبل بن هادی الوادعی، بیروت، دار ابن‌حزم، ۱۴۱۵ ﻫ، ص ۱۸.</ref>.
*گفتنی است که غیر از پیشامدها یا سؤالاتی که موجب نزول قرآن می‌شده، گاهی به حکمت و فلسفه نزول آیه یا آیاتی از قرآن نیز، سبب اطلاق شده است. به عنوان مثال گفته‌اند که سبب نزول آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏}}﴾}} در ابتدای سوره‌های قرآن کریم این بوده است که حدّ فاصل بین سوره‌ها باشد، چون از [[عبد الله بن عباس]] نقل شده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} انتهای سوره‌ها را نمی‌شناخت تا آن‌که {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏}}﴾}} بر او نازل می‌شد. به هر حال کتب موسوم به [[اسباب نزول]]، در بر دارنده روایاتی در همه اقسام پیش‌گفته است و تنها به روایاتی که بیانگر حادثه یا سؤالی که موجب نزول قرآن شده باشد، اختصاص ندارد. به عنوان مثال واحدی در اسبابِ نزول خود آورده است که به گفته ضحّاک آیه{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ‏}}﴾}}<ref> بی‌گمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمی‌آورند؛ سوره بقره، آیه:۶.</ref> در باره [[ابو جهل]] و پنج تن از خاندان وی نازل شده است و به قول کلبی در باره یهود است<ref>ر. ک: الاستیعاب فی بیان الاسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، عربستان سعودی، دار ابن‌جوزی، ۱۴۲۵ ﻫ، ج ۱، ص ۱۷.</ref>. پیدا است که در این مورد، حادثه یا سؤالی موجب نزول نشده است، بلکه مراد آن است که آیه در باره افراد یا گروه خاصی از کافران است. اما در مورد زیر، حادثه‌ای موجب نزول سوره تبّت شده است: وقتی آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ }}﴾}}<ref> و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!؛ سوره شعراء، آیه: ۲۱۴.</ref>. نازل شد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به تپه صفا برشد و بانگ زد: {{عربی|اندازه=150%|" يَا صَبَاحَاهْ‏ ‏‏‏‏‏"}} (اعلام خطر!). قریش گرد آمدند و گفتند چه شده است؟ فرمود: به من بگویید که اگر باخبرتان کنم که دشمن صبح یا شب بر شما فرو می‌آید، از من باور می‌دارید؟. گفتند: آری. فرمود: اکنون به راستی شما را بیم می‌دهم که یک عذاب سخت در پیش دارید. [[ابو لهب]] گفت: {{عربی|اندازه=150%|" تَبّاً لَكَ‏ ‏ ‏‏‏‏‏"}}؛ یعنی زیانت باد! برای این ما را جمع کردی؟! این آیه در جواب او نازل شد که دو دست ابو لهب زیان‌زده باد، و هست! که مال و دستاوردش او را بی نیاز نکند و کارساز نتواند بود. به زودی در آتشی شعله‌ور گرفتار آید با زنش، آن هیزم‌کش که در گردن، ریسمانی از لیف خرما دارد"<ref>اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، ص:۲۱.</ref>.
===فضای نزول و جوّ نزول===
*آیت الله [[عبدالله جوادی آملی]] در کتاب تسنیم، ضمن آن‌که دو اصطلاح سبب نزول و شأن نزول را یکی دانسته، دو اصطلاح دیگر به اصطلاحات این حوزه افزوده است. مطابق نظر ایشان، مفسران قرآن کریم، عنایت و اهتمام ویژه‌ای به تبیین شأن و سبب نزول آیات قرآن نشان داده‌اند، ولی از "فضای نزول"، که مربوط به مجموع یک سوره است، و "جوّ نزول" که مربوط به مجموع قرآن کریم است، غافل شده‌اند و آن را در تفاسیر خود مطرح نکرده‌اند. ایشان معتقدند که فرق شأن نزول با فضا و جوّ نزول در این است که شأن نزول یا سبب نزول، حوادث، مناسبت‌ها و عواملی است که در عصر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در محدوده حجاز یا خارج از آن رخ داده و زمینه‌ساز نزول یک یا چند آیه از آیات [[قرآن کریم]] شده است، اما فضای نزول، بررسی اوضاع عمومی، اوصاف مردمی، رخدادها و شرایط ویژه‌ای است که در مدت نزول یک سوره در حجاز و خارج از آن حاکم بوده است.
هر یک از سوره‌های قرآن کریم فصل جدیدی بود که با نزول آیه کریمه ﴿بِسْمِ اللهِ ٱلرَّحْمَنِ ٱلرَّحیمِ﴾ گشوده می‌شد و با نزول ﴿بِسْمِ اللهِ ٱلرَّحْمَنِ ٱلرَّحیمِ﴾ سوره بعد، پایان می‌یافت. برخی از سوره‌های قرآن کریم مانند سوره‌های حمد، انعام و نصر به صورت دفعی و برخی به تدریج و طی چند ماه یا چند سال نازل شده است و در طی مدت نزول یک سوره، در محدوده زندگی مسلمانان و جهان خارج، حوادثی رخ داده و شرایط خاصی بر آن دوران حاکم بوده است. کشف و پرده‌برداری از این رخدادها و شرایط و تبیین آن در آغاز هر یک از سوره‌ها، ترسیم فضای نزول آن سوره خواهد بود. اما جوّ نزول، به سراسر قرآن کریم مربوط است و مراد از آن، بستر مناسب زمانی و مکانی سراسر قرآن است. قرآن کریم طی مدت ۲۳ سال بر قلب مطهر و گرامی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نازل شد. حوادثی که طی سالیان نزول قرآن در حوزه اسلامی یا خارج از قلمرو زندگی مسلمانان و حکومت اسلامی پدید آمد و شرایط و افکاری که بر آن حاکم بود، یا رخدادهایی که بر اثر نزول آیات قرآن کریم در جهان آن روز پدید آمد، «جوّ نزول قرآن» است. سه عنوان یادشده (شأن، فضا و جوّ نزول) تفاوت دیگری نیز با هم دارند و آن این است که شأن نزول تنها ناظر به تأثیر یک جانبه رخدادهای خاص بر نزول آیه یا آیات است، ولی در فضای نزول سوره و همچنین جوّ نزول قرآن، سخن از تعامل و تأثیر دوجانبه فضای بیرونی با نزول سوره یا جوّ جهانی با نزول مجموع قرآن است؛
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش