حکیم بن جبله عبدی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = حکیم بن جبله عبدی | | موضوع مرتبط = حکیم بن جبله عبدی | ||
| عنوان مدخل = [[حکیم بن جبله عبدی]] | | عنوان مدخل = [[حکیم بن جبله عبدی]] | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[حکیم بن جبله عبدی در تاریخ اسلامی]] - [[حکیم بن جبله عبدی در تراجم و رجال]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
نام و [[نسب]] او [[حکیم بن جبلة بن ربیعة بن نزار عبدی ربعی]] و از [[قبیله]] [[عبد القیس]] میباشد<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۲۰.</ref>. او از [[یاران]] [[رسول خدا]] و از [[خواص یاران]] [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} و مردی [[دین]] دار و [[شجاع]] و [[رئیس]] قبیله عبد القیس و [[ربیعه]] [[بصره]] بود که تمام افراد قبیله [[فرمانبردار]] وی بودند. او از طرفداران جدی [[امیر مؤمنان]] بود و جانش را نیز در [[راه]] آن [[حضرت]] در [[جنگ جمل]] [[فدا]] کرد. او دارای [[مقام]] بسیار [[ارجمندی]] است و امیرمؤمنان درباره وی فرمود: [[حکیم]] دعوتی کرد و [[اجابت]] شد و به وسیله آن مقام بلندی یافت<ref>{{متن حدیث| دعا حکیم دعوة سمیعه نال بها المنزلة الرفیعه }}؛الغدیر، علامه امینی، ج۹، ص۱۸۶؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۶، ص۲۱۳؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۶۲۶.</ref>. | نام و [[نسب]] او [[حکیم بن جبلة بن ربیعة بن نزار عبدی ربعی]] و از [[قبیله]] [[عبد القیس]] میباشد<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۲۰.</ref>. او از [[یاران]] [[رسول خدا]] و از [[خواص یاران]] [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} و مردی [[دین]] دار و [[شجاع]] و [[رئیس]] قبیله عبد القیس و [[ربیعه]] [[بصره]] بود که تمام افراد قبیله [[فرمانبردار]] وی بودند. او از طرفداران جدی [[امیر مؤمنان]] بود و جانش را نیز در [[راه]] آن [[حضرت]] در [[جنگ جمل]] [[فدا]] کرد. او دارای [[مقام]] بسیار [[ارجمندی]] است و امیرمؤمنان درباره وی فرمود: [[حکیم]] دعوتی کرد و [[اجابت]] شد و به وسیله آن مقام بلندی یافت<ref>{{متن حدیث| دعا حکیم دعوة سمیعه نال بها المنزلة الرفیعه }}؛الغدیر، علامه امینی، ج۹، ص۱۸۶؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۶، ص۲۱۳؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۶۲۶.</ref>. | ||
او مردی روشن [[ضمیر]] و تیزبین بود و هنگامی که [[عثمان]]، [[خلیفه سوم]]، او را جهت بازدید به [[سند]] فرستاد، وقتی برگشت و عثمان از وضع آنجا و چگونگی [[پیشرفت]] [[لشکر]] پرسید، چنین گفت: سرزمینی است که آبش کم، در [[دانش]] شجاع و نیرومند، و همواریهایش مانند [[کوه]] است؛ اگر لشکر زیادی به آنجا بروند، گرسنه میمانند و اگر کم باشند، [[شکست]] خورده، نابود میشوند؛ و همین گونه هم بود؛ زیرا [[مسلمانان]] هر چه لشکر به آنجا فرستادند، کاری از پیش نبردند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۲۱؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۶۲۷.</ref>.<ref>[[جعفر جوان هوشیار|جوان هوشیار، جعفر]]، [[حکیم بن جبله (مقاله)|مقاله «حکیم بن جبله»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۴۰۶-۴۰۷.</ref> | او مردی روشن [[ضمیر]] و تیزبین بود و هنگامی که [[عثمان]]، [[خلیفه سوم]]، او را جهت بازدید به [[سند]] فرستاد، وقتی برگشت و عثمان از وضع آنجا و چگونگی [[پیشرفت]] [[لشکر]] پرسید، چنین گفت: سرزمینی است که آبش کم، در [[دانش]] شجاع و نیرومند، و همواریهایش مانند [[کوه]] است؛ اگر لشکر زیادی به آنجا بروند، گرسنه میمانند و اگر کم باشند، [[شکست]] خورده، نابود میشوند؛ و همین گونه هم بود؛ زیرا [[مسلمانان]] هر چه لشکر به آنجا فرستادند، کاری از پیش نبردند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۲۱؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۶۲۷.</ref>.<ref>[[جعفر جوان هوشیار|جوان هوشیار، جعفر]]، [[حکیم بن جبله (مقاله)|مقاله «حکیم بن جبله»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۴۰۶-۴۰۷.</ref> | ||
==حکیم بن جبله عبدی و [[جنگ]] بصره== | == حکیم بن جبله عبدی و [[جنگ]] بصره == | ||
در جنگ جمل [[طلحه]] و [[زبیر]] همراه [[عایشه]] وارد بصره شدند و با [[عثمان بن حنیف]] که [[علی]]{{ع}} او را به [[حکومت]] بصره گماشته بود، [[پیمان]] بستند تا وقتی که علی{{ع}} نیامده، جنگ نکنند. عثمان بن حنیف [[حاکم بصره]] باشد، عثمان با توجه به این [[قرارداد]]، بدون محافظ به همه جا میرفت. ولی آنان از [[فرصت]] استفاده کرده در کنار [[انبار]] غله او را گرفته، خواستند او را بکشند، اما از [[خشم]] [[انصار]] ترسیدند. پس موهای ابروان و سر و صورتش را کنده و او را زدند و زندانی کردند. سپس بر [[شهر]] مسلط شده و برای [[تصرف]] [[بیت المال]] [[چهل]] نفر از نگهبانان را کشتند. | در جنگ جمل [[طلحه]] و [[زبیر]] همراه [[عایشه]] وارد بصره شدند و با [[عثمان بن حنیف]] که [[علی]] {{ع}} او را به [[حکومت]] بصره گماشته بود، [[پیمان]] بستند تا وقتی که علی {{ع}} نیامده، جنگ نکنند. عثمان بن حنیف [[حاکم بصره]] باشد، عثمان با توجه به این [[قرارداد]]، بدون محافظ به همه جا میرفت. ولی آنان از [[فرصت]] استفاده کرده در کنار [[انبار]] غله او را گرفته، خواستند او را بکشند، اما از [[خشم]] [[انصار]] ترسیدند. پس موهای ابروان و سر و صورتش را کنده و او را زدند و زندانی کردند. سپس بر [[شهر]] مسلط شده و برای [[تصرف]] [[بیت المال]] [[چهل]] نفر از نگهبانان را کشتند. | ||
[[حکیم بن جبله]] با شنیدن این خبر با هفتصد نفر از [[مردم]] طایفههای [[عبد قیس]] و [[بکر بن وائل]] [[قیام]] کرد و گفت: "از [[خدا]] میترسم و اگر او را [[یاری]] نکنم"؛ پس با جمعیت به طرف [[انبار]] غله که در بیرون شهر بود، رفت. [[عبدالله بن زبیر]] در انبار بود، از او پرسید: [[حکیم]] چه میخواهی؟ | [[حکیم بن جبله]] با شنیدن این خبر با هفتصد نفر از [[مردم]] طایفههای [[عبد قیس]] و [[بکر بن وائل]] [[قیام]] کرد و گفت: "از [[خدا]] میترسم و اگر او را [[یاری]] نکنم"؛ پس با جمعیت به طرف [[انبار]] غله که در بیرون شهر بود، رفت. [[عبدالله بن زبیر]] در انبار بود، از او پرسید: [[حکیم]] چه میخواهی؟ | ||
حکیم گفت: "میخواهم از این گندمها سهم خود را بگیرم و شما [[عثمان]] را [[آزاد]] کنید و همان طور که قرار گذاشتید، در [[دارالحکومه]] بنشیند تا وقتی که [[علی]]{{ع}} وارد [[بصره]] شود. به خدا قسم، اگر بارانی داشتم به این اندازه [[راضی]] نبودم و با شما میجنگیدم؛ زیرا اکنون به خاطر افرادی که از ما کشتهاید، [[خون]] شما بر ما [[حلال]] است؛ از خدا نمیترسید که خون ما را حلال شمردید؟" | حکیم گفت: "میخواهم از این گندمها سهم خود را بگیرم و شما [[عثمان]] را [[آزاد]] کنید و همان طور که قرار گذاشتید، در [[دارالحکومه]] بنشیند تا وقتی که [[علی]] {{ع}} وارد [[بصره]] شود. به خدا قسم، اگر بارانی داشتم به این اندازه [[راضی]] نبودم و با شما میجنگیدم؛ زیرا اکنون به خاطر افرادی که از ما کشتهاید، [[خون]] شما بر ما [[حلال]] است؛ از خدا نمیترسید که خون ما را حلال شمردید؟" | ||
[[عبدالله بن زبیر]] گفت: "به [[خونخواهی عثمان بن عفان]] آنان را کشتیم". | [[عبدالله بن زبیر]] گفت: "به [[خونخواهی عثمان بن عفان]] آنان را کشتیم". | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
حکیم گفت: "خدایا تو [[شاهد]] باش". سپس رو به جمعیت کرد و گفت: من در [[جنگیدن]] با این افراد تردیدی ندارم، هر که تردیدی دارد، برگردد". پس با آنها شروع به [[جنگ]] کرد. سپس جنگید تا آنکه مردی پایش را [[قطع]] کرد؛ [[حکیم]] پای بریده را گرفت و بر آن زد و او را به [[زمین]] افکند و کشت<ref>اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۶، ص۲۱۳؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۳۶۸-۳۶۹؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۶۲۷.</ref>.<ref>[[جعفر جوان هوشیار|جوان هوشیار، جعفر]]، [[حکیم بن جبله (مقاله)|مقاله «حکیم بن جبله»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۴۰۷-۴۰۸.</ref> | حکیم گفت: "خدایا تو [[شاهد]] باش". سپس رو به جمعیت کرد و گفت: من در [[جنگیدن]] با این افراد تردیدی ندارم، هر که تردیدی دارد، برگردد". پس با آنها شروع به [[جنگ]] کرد. سپس جنگید تا آنکه مردی پایش را [[قطع]] کرد؛ [[حکیم]] پای بریده را گرفت و بر آن زد و او را به [[زمین]] افکند و کشت<ref>اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۶، ص۲۱۳؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۳۶۸-۳۶۹؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۶۲۷.</ref>.<ref>[[جعفر جوان هوشیار|جوان هوشیار، جعفر]]، [[حکیم بن جبله (مقاله)|مقاله «حکیم بن جبله»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۴۰۷-۴۰۸.</ref> | ||
==حکیم بن جبله و [[سخنرانی]] در میدان [[جنگ]]== | == حکیم بن جبله و [[سخنرانی]] در میدان [[جنگ]] == | ||
حکیم در وسط میدان جنگ در حالی که شمشیرها و تیرها به طرفش میبارید، بر روی یک پا ایستاد و سخنرانی کرد و [[مردم]] را از قصد و [[مکر]] [[طلحه]] و [[زبیر]] [[آگاه]] ساخت و چنین گفت: "مردم! بدانید هنگامی که ما در [[مدینه]] بودیم، این دو نفر با [[رضا]] و رغبت با [[امیر مؤمنان علی بن ابی طالب]] عالی [[بیعت]] کردند و اکنون [[پرچم]] [[مخالفت]] برافراشته، با وی به جنگ برخاستهاند و میان ما که همه [[همسایه]] و [[اهل]] یک [[خانه]] بودیم، جدایی افکندند؛ خدایا تو میدانی که مقصود اینها [[خون خواهی]] [[عثمان]] نیست". | حکیم در وسط میدان جنگ در حالی که شمشیرها و تیرها به طرفش میبارید، بر روی یک پا ایستاد و سخنرانی کرد و [[مردم]] را از قصد و [[مکر]] [[طلحه]] و [[زبیر]] [[آگاه]] ساخت و چنین گفت: "مردم! بدانید هنگامی که ما در [[مدینه]] بودیم، این دو نفر با [[رضا]] و رغبت با [[امیر مؤمنان علی بن ابی طالب]] عالی [[بیعت]] کردند و اکنون [[پرچم]] [[مخالفت]] برافراشته، با وی به جنگ برخاستهاند و میان ما که همه [[همسایه]] و [[اهل]] یک [[خانه]] بودیم، جدایی افکندند؛ خدایا تو میدانی که مقصود اینها [[خون خواهی]] [[عثمان]] نیست". | ||
پس دوباره بر او حمله کردند و [[آتش]] جنگ افروخته شد تا این که او را [[شهید]] کردند<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۱۴۳.</ref>. هنگامی که [[امیر المؤمنین]]{{ع}} در [[ربذه]] خبر کشته شدن [[حکیم بن جبله]] و مردانی از [[شیعه]] و [[آزار]] و [[اذیت]] "[[عثمان بن حنیف]]" را به دست طلحه و زیبر شنید، برخاست و فرمود: "به من خبر رسید که طلحه و زبیر وارد [[بصره]] شدهاند و [[والی]] من (عثمان بن حنیف) را آزار و اذیت کردهاند و معلوم نیست مرده است یا زنده. و تعدادی از [[مسلمانان]] [[صالح]] از جمله [[عبد صالح حکیم بن جبله]] و سیابچگان (سیاه بچگان [[ایرانی]] که حامیان [[بیت المال]] بودند) را کشتهاند". مردم به شدت [[گریه]] کردند. سپس امیر المؤمنین{{ع}} دستهایش را بلند کرد و فرمود: "پروردگارا! به طلحه و زبیر، جزای افراد [[ظالم]] و [[فاجر]] را بده"<ref>الکافئه، شیخ مفید، ص۱۸-۱۷.</ref>.<ref>[[جعفر جوان هوشیار|جوان هوشیار، جعفر]]، [[حکیم بن جبله (مقاله)|مقاله «حکیم بن جبله»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۴۰۸-۴۰۹.</ref> | پس دوباره بر او حمله کردند و [[آتش]] جنگ افروخته شد تا این که او را [[شهید]] کردند<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۱۴۳.</ref>. هنگامی که [[امیر المؤمنین]] {{ع}} در [[ربذه]] خبر کشته شدن [[حکیم بن جبله]] و مردانی از [[شیعه]] و [[آزار]] و [[اذیت]] "[[عثمان بن حنیف]]" را به دست طلحه و زیبر شنید، برخاست و فرمود: "به من خبر رسید که طلحه و زبیر وارد [[بصره]] شدهاند و [[والی]] من (عثمان بن حنیف) را آزار و اذیت کردهاند و معلوم نیست مرده است یا زنده. و تعدادی از [[مسلمانان]] [[صالح]] از جمله [[عبد صالح حکیم بن جبله]] و سیابچگان (سیاه بچگان [[ایرانی]] که حامیان [[بیت المال]] بودند) را کشتهاند". مردم به شدت [[گریه]] کردند. سپس امیر المؤمنین {{ع}} دستهایش را بلند کرد و فرمود: "پروردگارا! به طلحه و زبیر، جزای افراد [[ظالم]] و [[فاجر]] را بده"<ref>الکافئه، شیخ مفید، ص۱۸-۱۷.</ref>.<ref>[[جعفر جوان هوشیار|جوان هوشیار، جعفر]]، [[حکیم بن جبله (مقاله)|مقاله «حکیم بن جبله»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۴۰۸-۴۰۹.</ref> | ||
==[[شهادت]] [[حکیم بن جبله]]== | == [[شهادت]] [[حکیم بن جبله]] == | ||
[[حکیم]] در [[واقعه جمل]] صغیر، در [[بصره]] و در [[سال ۳۶ هجری]] به دست شخصی از [[طایفه]] [[بنی حدّان]] به نام [[سحیم الحدانی]] [[شهید]] شد <ref>الکامل، ابن اثیر، ج۳۲، ص۲۱۷-۲۱۹.</ref>.<ref>[[جعفر جوان هوشیار|جوان هوشیار، جعفر]]، [[حکیم بن جبله (مقاله)|مقاله «حکیم بن جبله»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۴۰۹.</ref> | [[حکیم]] در [[واقعه جمل]] صغیر، در [[بصره]] و در [[سال ۳۶ هجری]] به دست شخصی از [[طایفه]] [[بنی حدّان]] به نام [[سحیم الحدانی]] [[شهید]] شد <ref>الکامل، ابن اثیر، ج۳۲، ص۲۱۷-۲۱۹.</ref>.<ref>[[جعفر جوان هوشیار|جوان هوشیار، جعفر]]، [[حکیم بن جبله (مقاله)|مقاله «حکیم بن جبله»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۴۰۹.</ref> | ||