پرش به محتوا

خداشناسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۸: خط ۸:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
خداشناسی از مهم‌ترین مسائلی است که در طول [[تاریخ]]، [[اندیشه]] [[بشر]] را به خود مشغول داشته و بیشترین آثار و نوشته‌های [[اندیشمندان]] را به خود اختصاص داده است. اهمیت خداشناسی از آن روست که هر نوع [[داوری]] در این باره نگاه [[انسان]] را به [[جهان هستی]] و آغاز و فرجام آن تحت تأثیر قرار می‌دهد و از نظر عملی نیز، [[شیوه]] و روش خاصی از [[زندگی]] را ایجاب می‌نماید. [[باور]] به وجود خدای دانای فرزانه که با [[قدرت]] مطلقه خویش جهان هستی را از سر [[لطف]] و [[مهرورزی]]، با [[هدف]] خاصی [[آفریده]] و انسان را در مسیر دست‌یابی به کمال خویش و [[فلسفه آفرینش]] رهنمون شده است، به زندگی انسان معنا می‌بخشد و [[آدمی]] را از سردرگمی، [[پوچی]]، درجا زدن، به قهقرا برگشتن و بی‌برنامه بودن و باری به هر جهت زندگی کردن، باز می‌دارد. از این رو، در [[کلام]] [[رسول خدا]]{{صل}} از خداشناسی، به عنوان سرآمد همه معرفت‌ها یاد شده است<ref>بحارالانوار، ج۳، ص۱۴.</ref> و [[علی]]{{ع}} [[معرفت]] کسی را کامل می‌داند که به [[شناخت خدا]] [[دست]] یافته باشد<ref>غررالحکم، ح۷۹۹۹.</ref>.<ref>[[علی باقری‌فر|باقری‌فر، علی]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «خداشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۱۹۳.</ref>
خداشناسی از مهم‌ترین مسائلی است که در طول [[تاریخ]]، [[اندیشه]] [[بشر]] را به خود مشغول داشته و بیشترین آثار و نوشته‌های [[اندیشمندان]] را به خود اختصاص داده است. اهمیت خداشناسی از آن روست که هر نوع [[داوری]] در این باره نگاه [[انسان]] را به [[جهان هستی]] و آغاز و فرجام آن تحت تأثیر قرار می‌دهد و از نظر عملی نیز، [[شیوه]] و روش خاصی از [[زندگی]] را ایجاب می‌نماید. [[باور]] به وجود خدای دانای فرزانه که با [[قدرت]] مطلقه خویش جهان هستی را از سر [[لطف]] و [[مهرورزی]]، با [[هدف]] خاصی [[آفریده]] و انسان را در مسیر دست‌یابی به کمال خویش و [[فلسفه آفرینش]] رهنمون شده است، به زندگی انسان معنا می‌بخشد و [[آدمی]] را از سردرگمی، [[پوچی]]، درجا زدن، به قهقرا برگشتن و بی‌برنامه بودن و باری به هر جهت زندگی کردن، باز می‌دارد. از این رو، در [[کلام]] [[رسول خدا]] {{صل}} از خداشناسی، به عنوان سرآمد همه معرفت‌ها یاد شده است<ref>بحارالانوار، ج۳، ص۱۴.</ref> و [[علی]] {{ع}} [[معرفت]] کسی را کامل می‌داند که به [[شناخت خدا]] [[دست]] یافته باشد<ref>غررالحکم، ح۷۹۹۹.</ref>.<ref>[[علی باقری‌فر|باقری‌فر، علی]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «خداشناسی»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۱۹۳.</ref>


== خداشناسی فطری ==
== خداشناسی فطری ==
خط ۱۴: خط ۱۴:


[[شناخت]] [[خدا]] برخاسته از انگیزه‌هایی است‌ که عبارت‌اند از:
[[شناخت]] [[خدا]] برخاسته از انگیزه‌هایی است‌ که عبارت‌اند از:
#'''حقیقت‌طلبی:''' [[خداوند]] [[انسان]] را چنان آفریده است که او همواره در پی راه یافتن به [[حقیقت]] است و جز از این گذر ارضا نمی‌شود و بخشی از [[پیشرفت]] [[دانش]] انسانی وامدار این انگیزه است. حقیقت‌طلبی را "غریزه کنجکاوی" نیز می‌گویند که [[انسان]] را به [[شناخت]] [[آفریدگار]] [[جهان]] وامی‌دارد. [[قرآن]] نیز بر وجود این انگیزه در [[انسان]] اشارت برده و از آن برای [[هدایت]] او بهره می‌برد<ref>{{متن قرآن| الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}؛ سوره بقره، آیه ۱۴۷ و {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }}، آیه ۲۱۳؛ {{متن قرآن| وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ }}؛ سوره مائده، آیه ۸۳.</ref>.
# '''حقیقت‌طلبی:''' [[خداوند]] [[انسان]] را چنان آفریده است که او همواره در پی راه یافتن به [[حقیقت]] است و جز از این گذر ارضا نمی‌شود و بخشی از [[پیشرفت]] [[دانش]] انسانی وامدار این انگیزه است. حقیقت‌طلبی را "غریزه کنجکاوی" نیز می‌گویند که [[انسان]] را به [[شناخت]] [[آفریدگار]] [[جهان]] وامی‌دارد. [[قرآن]] نیز بر وجود این انگیزه در [[انسان]] اشارت برده و از آن برای [[هدایت]] او بهره می‌برد<ref>{{متن قرآن| الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}؛ سوره بقره، آیه ۱۴۷ و {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }}، آیه ۲۱۳؛ {{متن قرآن| وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ }}؛ سوره مائده، آیه ۸۳.</ref>.
#'''حب ذات:''' [[انسان]] در نیل به کمال و [[فضیلت]]، از حب ذات نیرو می‌گیرد. [[کرامت]] و [[منزلت]] انسانی آن‌گاه محفوظ می‌ماند که [[انسان]] بر پایه [[خردمندی]] و [[رفتار]] [[عقلانی]] زیست کند. این گرایش، [[انسان]] را وامی‌دارد تا از [[خدا]] و هستی درکی درست به دست آورد و در پی آن [[رفتاری]] [[شایسته]] از خویش نشان دهد. [[قرآن]] از این گذر می‌خواهد [[انسان]] را وادارد تا [[اندیشه]] خویش را به کار بَرَد و به [[شناخت]] [[خدا]] و [[ایمان]] دست یابد<ref>{{متن قرآن| أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلا }}؛ سوره فرقان، آیه ۴۴.</ref>.
# '''حب ذات:''' [[انسان]] در نیل به کمال و [[فضیلت]]، از حب ذات نیرو می‌گیرد. [[کرامت]] و [[منزلت]] انسانی آن‌گاه محفوظ می‌ماند که [[انسان]] بر پایه [[خردمندی]] و [[رفتار]] [[عقلانی]] زیست کند. این گرایش، [[انسان]] را وامی‌دارد تا از [[خدا]] و هستی درکی درست به دست آورد و در پی آن [[رفتاری]] [[شایسته]] از خویش نشان دهد. [[قرآن]] از این گذر می‌خواهد [[انسان]] را وادارد تا [[اندیشه]] خویش را به کار بَرَد و به [[شناخت]] [[خدا]] و [[ایمان]] دست یابد<ref>{{متن قرآن| أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلا }}؛ سوره فرقان، آیه ۴۴.</ref>.
#'''[[حق‌سپاسی]] و [[شکر منعم]]:''' [[انسان]] ذاتاً مایل است هر کس را که به او [[احسان]] می‌کند، [[سپاس]] بگزارد و [[نعمت]] را [[شکر]] کند. این انگیزه از انگیزه‌های [[توانمندی]] است که [[انسان]] را مجبور می‌سازد تا ولی‌نعمت خویش را بازشناسد. [[متکلمان]] [[مسلمان]] نیز از دیرباز "[[شکر منعم]]" را از انگیزه‌های اصلی [[شناخت]] [[خدا]] دانسته‌اند<ref>قواعد المرام فی علم الکلام‌، ۲۸؛ پیام قرآن‌، ۲/ ۳۵.</ref>.
# '''[[حق‌سپاسی]] و [[شکر منعم]]:''' [[انسان]] ذاتاً مایل است هر کس را که به او [[احسان]] می‌کند، [[سپاس]] بگزارد و [[نعمت]] را [[شکر]] کند. این انگیزه از انگیزه‌های [[توانمندی]] است که [[انسان]] را مجبور می‌سازد تا ولی‌نعمت خویش را بازشناسد. [[متکلمان]] [[مسلمان]] نیز از دیرباز "[[شکر منعم]]" را از انگیزه‌های اصلی [[شناخت]] [[خدا]] دانسته‌اند<ref>قواعد المرام فی علم الکلام‌، ۲۸؛ پیام قرآن‌، ۲/ ۳۵.</ref>.
#'''کمال‌طلبی:''' میلی در [[انسان]] نهفته است که همواره او را به سوی تعالی و کمال می‌کشاند و این موجب شده است که او پیوسته بکوشد تا خویش را به [[خدا]] نزدیک کند؛ زیرا [[خداوند]]، کمال و [[متعال]] مطلق است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۱۰.</ref>.
# '''کمال‌طلبی:''' میلی در [[انسان]] نهفته است که همواره او را به سوی تعالی و کمال می‌کشاند و این موجب شده است که او پیوسته بکوشد تا خویش را به [[خدا]] نزدیک کند؛ زیرا [[خداوند]]، کمال و [[متعال]] مطلق است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۱۰.</ref>.
#'''جلب [[منفعت]] و دفع ضرر:''' از طبیعی‌ترین نیروهای درونی [[انسان]] این است که او همواره در پی جلب [[منفعت]] و دفع ضرر است. بیش‌تر [[مردم]] در [[رفتار]] و [[کردار]] خویش تحت تأثیر این نیرو هستند و همین که در نشناختن [[خداوند]] برای آنان احتمال زیان به میان آید، کافی است تا آنان را به سوی [[شناخت]] [[خدا]] سوق دهد.
# '''جلب [[منفعت]] و دفع ضرر:''' از طبیعی‌ترین نیروهای درونی [[انسان]] این است که او همواره در پی جلب [[منفعت]] و دفع ضرر است. بیش‌تر [[مردم]] در [[رفتار]] و [[کردار]] خویش تحت تأثیر این نیرو هستند و همین که در نشناختن [[خداوند]] برای آنان احتمال زیان به میان آید، کافی است تا آنان را به سوی [[شناخت]] [[خدا]] سوق دهد.
#'''آرامش‌طلبی:''' [[انسان]] برای آرام یافتن و رسیدن به احساس [[امنیت]] در برابر خطرهای [[زندگی]] [[دنیایی]]، به [[سختی]] خویش را محتاج آن می‌بیند که تکیه‌گاهی [[استوار]] بیابد و به او [[پناه]] برد<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ }}؛ سوره رعد، آیه ۲۸؛ اخلاق در قرآن‌، ۱/ ۲۹۹- ۲۸۰.</ref>.
# '''آرامش‌طلبی:''' [[انسان]] برای آرام یافتن و رسیدن به احساس [[امنیت]] در برابر خطرهای [[زندگی]] [[دنیایی]]، به [[سختی]] خویش را محتاج آن می‌بیند که تکیه‌گاهی [[استوار]] بیابد و به او [[پناه]] برد<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ }}؛ سوره رعد، آیه ۲۸؛ اخلاق در قرآن‌، ۱/ ۲۹۹- ۲۸۰.</ref>.


== ضرورت [[شناخت]] [[خدا]] ==
== ضرورت [[شناخت]] [[خدا]] ==
خط ۳۱: خط ۳۱:
اگر فردی در [[حق]] کسی [[نیکوکاری]]، [[احسان]] و نعمتی اعطا کند، [[عقل]] حکم می‌کند شخص متنعم در حد مقدور و به حسب مقدار [[نعمت]] و انگیزه [[احسان‌کننده]]، از او [[سپاس]] و [[قدردانی]] نماید و ترک چنین خصلتی را [[عقل]] [[مذموم]] و [[ناسپاسی]] می‌شمارد. عقل در اصل [[وجوب]] سپاس و تشکر از خداوند تردیدی به خود راه نمی‌دهد و لکن هستی‌بخش و آفریننده این [[جهان]] با [[عظمت]] را اول باید [[شناخت]]، تا بتوان از او تقدیر و سپاس کرد؛ چراکه [[حقیقت]] [[شکر]] بدون شناخت [[منعم]] امکان‌پذیر نیست.
اگر فردی در [[حق]] کسی [[نیکوکاری]]، [[احسان]] و نعمتی اعطا کند، [[عقل]] حکم می‌کند شخص متنعم در حد مقدور و به حسب مقدار [[نعمت]] و انگیزه [[احسان‌کننده]]، از او [[سپاس]] و [[قدردانی]] نماید و ترک چنین خصلتی را [[عقل]] [[مذموم]] و [[ناسپاسی]] می‌شمارد. عقل در اصل [[وجوب]] سپاس و تشکر از خداوند تردیدی به خود راه نمی‌دهد و لکن هستی‌بخش و آفریننده این [[جهان]] با [[عظمت]] را اول باید [[شناخت]]، تا بتوان از او تقدیر و سپاس کرد؛ چراکه [[حقیقت]] [[شکر]] بدون شناخت [[منعم]] امکان‌پذیر نیست.


البته [[شکر منعم]] خود مراتب مختلفی دارد که از مراتب مختلف شناخت و [[معرفت]] منعم نشأت می‌گیرد، [[انسان‌های کامل]] و در رأس آنان [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به علت معرفت بیشتر به [[حق تعالی]] شاکرترین [[انسان‌ها]] هستند<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۸۷ و ۱۸۸.</ref>
البته [[شکر منعم]] خود مراتب مختلفی دارد که از مراتب مختلف شناخت و [[معرفت]] منعم نشأت می‌گیرد، [[انسان‌های کامل]] و در رأس آنان [[پیامبر اسلام]] {{صل}} به علت معرفت بیشتر به [[حق تعالی]] شاکرترین [[انسان‌ها]] هستند<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۸۷ و ۱۸۸.</ref>


=== [[لزوم دفع خطر]] و آسیب محتمل ===
=== [[لزوم دفع خطر]] و آسیب محتمل ===
در برابر [[احساس]] خطر، ضرر و آسیب محتمل، اما مهم؛ [[عقل آدمی]] [[حکم]] می‌کند که انسان در [[مقام]] چاره‌اندیشی برآید و خطر محتمل را از سر راه خود بردارد. در مورد جهان و [[آفریدگار]] آن باید بر این منوال [[رفتار]] کرد. بر این اساس حداقل به عنوان یک احتمال در پیش‌روی انسان، یک خطر بلکه [[عذاب]] [[جاودانه]] در [[انتظار]] اوست که چندین انسان راستگو و [[پاک]] از وجود آن خبر داده‌اند. علاوه آنکه [[فطرت]] و [[سرشت انسان]] نیز به نوعی موافق این خبر است. سه [[انگیزه]] ([[حس]] کنجکاوی، [[شکر منعم]] و دفع خطر) انسان [[عاقل]] را به سوی مباحث خداشناسی سوق می‌دهد<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۱۸ ـ ۱۱۹.</ref>.
در برابر [[احساس]] خطر، ضرر و آسیب محتمل، اما مهم؛ [[عقل آدمی]] [[حکم]] می‌کند که انسان در [[مقام]] چاره‌اندیشی برآید و خطر محتمل را از سر راه خود بردارد. در مورد جهان و [[آفریدگار]] آن باید بر این منوال [[رفتار]] کرد. بر این اساس حداقل به عنوان یک احتمال در پیش‌روی انسان، یک خطر بلکه [[عذاب]] [[جاودانه]] در [[انتظار]] اوست که چندین انسان راستگو و [[پاک]] از وجود آن خبر داده‌اند. علاوه آنکه [[فطرت]] و [[سرشت انسان]] نیز به نوعی موافق این خبر است. سه [[انگیزه]] ([[حس]] کنجکاوی، [[شکر منعم]] و دفع خطر) انسان [[عاقل]] را به سوی مباحث خداشناسی سوق می‌دهد<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۱۸ ـ ۱۱۹.</ref>.


== جایگاه خداشناسی ==
== جایگاه خداشناسی ==
مباحث خداشناختی از اهمیت فوق‌العاده‌ای برای انسان برخوردار است که بدان اشاره می‌شود:
مباحث خداشناختی از اهمیت فوق‌العاده‌ای برای انسان برخوردار است که بدان اشاره می‌شود:
=== [[معرفت خدا]]، [[غایت خلقت]] و [[بعثت]] ===
=== [[معرفت خدا]]، [[غایت خلقت]] و [[بعثت]] ===
انسان موجود دو ساحتی است؛ بنابراین، [[هدف]] خلقتش نه [[زندگی مادی]]، بلکه [[حیات]] جاودانه [[اخروی]] است؛ لذا باید خود را برای [[سیر]] و [[سفر]] به دنیای دیگر مهیا کند. این [[غایت]]، بدون مقدمات میسر نمی‌شود و [[شناخت]] و [[معرفت]] [[خدای متعال]]، [[هدف خلقت انسان]] است که انسان از این راه به [[سعادت]] جاودانه نایل می‌آید.
انسان موجود دو ساحتی است؛ بنابراین، [[هدف]] خلقتش نه [[زندگی مادی]]، بلکه [[حیات]] جاودانه [[اخروی]] است؛ لذا باید خود را برای [[سیر]] و [[سفر]] به دنیای دیگر مهیا کند. این [[غایت]]، بدون مقدمات میسر نمی‌شود و [[شناخت]] و [[معرفت]] [[خدای متعال]]، [[هدف خلقت انسان]] است که انسان از این راه به [[سعادت]] جاودانه نایل می‌آید.
خط ۴۴: خط ۴۴:


=== تمام [[علوم]]، مقدمه [[شناخت خداوند]] ===
=== تمام [[علوم]]، مقدمه [[شناخت خداوند]] ===
تمام علوم شرعیه، مقدمه معرفت خداوند است. [[علم]] خداشناسی ـ که از آن به «[[توحید]]» هم تعبیر می‌شود ـ به دو قسم توحید [[علمی]] و عملی قابل انقسام است. قسم اول با [[تفکر]] و [[علم حصولی]] به‌دست می‌آید که شرط لازم و نه کافی برای نیل به حقیقت معرفت اللهی است و در صورت از دست دادن نقش مقدمه‌ای خود، خود حجابی نخواهد بود<ref>امام خمینی، مصباح الانس، ص۱۸۰؛ آداب الصلاة، ص۱۱.</ref> .
تمام علوم شرعیه، مقدمه معرفت خداوند است. [[علم]] خداشناسی ـ که از آن به «[[توحید]]» هم تعبیر می‌شود ـ به دو قسم توحید [[علمی]] و عملی قابل انقسام است. قسم اول با [[تفکر]] و [[علم حصولی]] به‌دست می‌آید که شرط لازم و نه کافی برای نیل به حقیقت معرفت اللهی است و در صورت از دست دادن نقش مقدمه‌ای خود، خود حجابی نخواهد بود<ref>امام خمینی، مصباح الانس، ص۱۸۰؛ آداب الصلاة، ص۱۱.</ref>.


مقصود از قسم اول به «[[آیه]] و نشانه [[محکمه]]» اشاره می کند و اینکه حتی [[علوم]] عقاید نیز باید [[آیت]] الهیّه باشد و منظور از آن، [[طلب]] [[حق]] و جستجوی [[محبوب]] مطلق باشد و اگر علم آیتِ [[الهی]] و آلتِ [[حق‌جویی]] و حق خواهی نباشد، خودِ آن علم [[حجاب]]، بلکه حجاب اکبر شود، و علمش [[علم الهی]]، و حکمتش حکمت الهیه نخواهد بود. به علت اهمیت [[مباحث اعتقادی]] غریزی به ([[علم کلام]]) و در رأس آن خدا‌شناسی قدما علم کلام را «الفقه‌الاکبر» نامیدند<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ج۱، ص۱۶۴ و ۱۶۵؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، مقدمه، ص۴۰؛ حسن‌زاده آملی، هزار و یک کلمه، ج۱، ص۳۰.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۲۰ ـ ۱۲۱.</ref>
مقصود از قسم اول به «[[آیه]] و نشانه [[محکمه]]» اشاره می کند و اینکه حتی [[علوم]] عقاید نیز باید [[آیت]] الهیّه باشد و منظور از آن، [[طلب]] [[حق]] و جستجوی [[محبوب]] مطلق باشد و اگر علم آیتِ [[الهی]] و آلتِ [[حق‌جویی]] و حق خواهی نباشد، خودِ آن علم [[حجاب]]، بلکه حجاب اکبر شود، و علمش [[علم الهی]]، و حکمتش حکمت الهیه نخواهد بود. به علت اهمیت [[مباحث اعتقادی]] غریزی به ([[علم کلام]]) و در رأس آن خدا‌شناسی قدما علم کلام را «الفقه‌الاکبر» نامیدند<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ج۱، ص۱۶۴ و ۱۶۵؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، مقدمه، ص۴۰؛ حسن‌زاده آملی، هزار و یک کلمه، ج۱، ص۳۰.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۲۰ ـ ۱۲۱.</ref>


== امکان یا استحاله [[شناخت]] ذات خدا‌ ==
== امکان یا استحاله [[شناخت]] ذات خدا‌ ==
[[ذهن]] و [[عقل انسان]] [[مبتلا]] به انواع [[کاستی‌ها]] و حجاب‌های مادی و [[نفسانی]] است که با این پیش‌فرض درصدد شناخت و [[شناسایی]] [[آفریدگار]] متعال است. از سوی دیگر [[حقیقت]] [[خداوند]]، وجود منحصر به فردی است که هیچ شباهتی به سنخ عالم امکان و مادی ندارد و وجودش مستجمع تمامی [[کمالات]] متصور و غیرمتصور به نحو لایتناهی است. حاصل آنکه شناخت انسان نسبت به ذات و حقیقت الهی به معنای احاطه بر آن، محال است، چراکه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرموده است: {{متن حدیث|مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ}}<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۱۵۹.</ref>.
[[ذهن]] و [[عقل انسان]] [[مبتلا]] به انواع [[کاستی‌ها]] و حجاب‌های مادی و [[نفسانی]] است که با این پیش‌فرض درصدد شناخت و [[شناسایی]] [[آفریدگار]] متعال است. از سوی دیگر [[حقیقت]] [[خداوند]]، وجود منحصر به فردی است که هیچ شباهتی به سنخ عالم امکان و مادی ندارد و وجودش مستجمع تمامی [[کمالات]] متصور و غیرمتصور به نحو لایتناهی است. حاصل آنکه شناخت انسان نسبت به ذات و حقیقت الهی به معنای احاطه بر آن، محال است، چراکه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرموده است: {{متن حدیث|مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ}}<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۱۵۹.</ref>.


از سوی دیگر، حقیقت معرفت و شناخت از جنس و فصل تشکیل یافته است و چون وجود خدا وجود مطلق و بسیط است، فاقد جنس و فصل بوده و لذا متعلق معرفت قرار نمی‌گیرد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۱۵۹؛ صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۳۲.</ref>.
از سوی دیگر، حقیقت معرفت و شناخت از جنس و فصل تشکیل یافته است و چون وجود خدا وجود مطلق و بسیط است، فاقد جنس و فصل بوده و لذا متعلق معرفت قرار نمی‌گیرد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۱۵۹؛ صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۳۲.</ref>.
خط ۵۵: خط ۵۵:
شناخت أسماء و [[صفات ذات]] احدیت برای [[انسان‌های کامل]] ممکن است. [[اسماء]] [[خدا]] هم علامت‌های [[ذات مقدس]] اوست و آن قدری که [[بشر]] می‌تواند از ذات [[مقدّس]] [[حق تعالی]] اطّلاع ناقص پیدا کند از اسماء [[حق]] است. البته رسیدن به آن، مرهون گذر از حجاب‌های [[نورانی]] و ظلمانی است<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۸۹ و ۴۵۱؛ التعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۶۸.</ref>. بزرگ‌ترین [[حجاب]] [[نفس آدمی]] است که با گذر از آن [[انسان]] عارف به «[[لقاءالله]]» نایل می‌آید که مستقیماً مورد تجلی [[اسماء و صفات]] حق تعالی می‌گردد که خود آنها به نوعی آخرین حجاب بین انسان و خداست که برای افراد خاصی قابل رفع است.
شناخت أسماء و [[صفات ذات]] احدیت برای [[انسان‌های کامل]] ممکن است. [[اسماء]] [[خدا]] هم علامت‌های [[ذات مقدس]] اوست و آن قدری که [[بشر]] می‌تواند از ذات [[مقدّس]] [[حق تعالی]] اطّلاع ناقص پیدا کند از اسماء [[حق]] است. البته رسیدن به آن، مرهون گذر از حجاب‌های [[نورانی]] و ظلمانی است<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۸۹ و ۴۵۱؛ التعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۶۸.</ref>. بزرگ‌ترین [[حجاب]] [[نفس آدمی]] است که با گذر از آن [[انسان]] عارف به «[[لقاءالله]]» نایل می‌آید که مستقیماً مورد تجلی [[اسماء و صفات]] حق تعالی می‌گردد که خود آنها به نوعی آخرین حجاب بین انسان و خداست که برای افراد خاصی قابل رفع است.


آیا [[تفکر]] [[انسان]] درباره [[خدا]] تنها به تفکر در آثار [[خلقت]]، [[افعال الهی]] و نهایت در أسماء و [[صفات الهی]] منحصر است یا اینکه تفکر در [[ذات خدا]] نیز ممکن است؟ تبیین مسأله این است که [[روایات]] در این باره مختلف وارد شده است. یک قسم به صورت صریح از تفکر در ذات [[نهی]] می‌کند و قسم دیگر نه تنها منع نمی‌کند که تفکر در خدا را [[افضل]] [[عبادات]] بر می‌شمارد، پس تفکر در حق و [[اثبات]] ذات و [[تفکر]] در [[قدرت]] و سایر [[اسماء و صفات]]، علاوه بر آنکه منهی نیست، [[افضل]] [[عبادات]] است. در [[مقام]] جمع [[روایات]] دو راه حل اشاره شده است:
آیا [[تفکر]] [[انسان]] درباره [[خدا]] تنها به تفکر در آثار [[خلقت]]، [[افعال الهی]] و نهایت در أسماء و [[صفات الهی]] منحصر است یا اینکه تفکر در [[ذات خدا]] نیز ممکن است؟ تبیین مسأله این است که [[روایات]] در این باره مختلف وارد شده است. یک قسم به صورت صریح از تفکر در ذات [[نهی]] می‌کند و قسم دیگر نه تنها منع نمی‌کند که تفکر در خدا را [[افضل]] [[عبادات]] بر می‌شمارد، پس تفکر در حق و [[اثبات]] ذات و [[تفکر]] در [[قدرت]] و سایر [[اسماء و صفات]]، علاوه بر آنکه منهی نیست، [[افضل]] [[عبادات]] است. در [[مقام]] جمع [[روایات]] دو راه حل اشاره شده است:
#اول: مراد و مقصود، روایات متعدد وارد در [[ترغیب]] تفکر درباره [[خدا]]، نظر به ذات، به منظور [[اثبات]]، [[شناخت]] أسماء و صفات [[حق تعالی]] و [[تقدیس]] و [[تنزیه]] آن است که خود آن، مراتب مختلف دارد، بالاترین آن به [[انسان کامل]] مربوط می‌شود که وی از طریق تفکر در وجود و [[ذات خدا]] به [[مشاهده]] ذات، [[شهود]] اسماء و صفات حضرتش نایل می‌آید که در اصطلاح [[عرفانی]] و [[فلسفی]] از آن راه به [[برهان صدیقین]] تعبیر می‌شود<ref> (امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۹۰ و ۱۹۱).</ref>. مقابل [[معرفت]] فوق، ادعای [[شناخت خدا]] با قید احاطه و اکتناه بر ذات مطلق [[حق تعالی]] و نیز [[تفکر]] در کیفیت آن می‌باشد که بنا به [[دلایل عقلی]]، امر محال است.
# اول: مراد و مقصود، روایات متعدد وارد در [[ترغیب]] تفکر درباره [[خدا]]، نظر به ذات، به منظور [[اثبات]]، [[شناخت]] أسماء و صفات [[حق تعالی]] و [[تقدیس]] و [[تنزیه]] آن است که خود آن، مراتب مختلف دارد، بالاترین آن به [[انسان کامل]] مربوط می‌شود که وی از طریق تفکر در وجود و [[ذات خدا]] به [[مشاهده]] ذات، [[شهود]] اسماء و صفات حضرتش نایل می‌آید که در اصطلاح [[عرفانی]] و [[فلسفی]] از آن راه به [[برهان صدیقین]] تعبیر می‌شود<ref> (امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۹۰ و ۱۹۱).</ref>. مقابل [[معرفت]] فوق، ادعای [[شناخت خدا]] با قید احاطه و اکتناه بر ذات مطلق [[حق تعالی]] و نیز [[تفکر]] در کیفیت آن می‌باشد که بنا به [[دلایل عقلی]]، امر محال است.
#دوم: راه حل دیگر به ظرفیت و [[استعداد]] مختلف مخاطبان [[روایات]] بر می‌گردد که شامل [[خواص]] و [[عوام]] می‌شود. [[نهی]] متوجه [[مردم]] عادی می‌شود که استعداد و [[طاقت]] [[درک]] [[معارف ربوبی]] از طریق [[اسماء و صفات]] و نیز ذات را ندارند، بلکه راه آنان نه [[برهان صدیقین]] است، اما [[انسان‌های کامل]] به [[تفکر]] در [[حق تعالی]] [[ترغیب]] شدند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۹۵؛ جواهر الاصول، ج۲، ص۱۰۵.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۲۲.</ref>
# دوم: راه حل دیگر به ظرفیت و [[استعداد]] مختلف مخاطبان [[روایات]] بر می‌گردد که شامل [[خواص]] و [[عوام]] می‌شود. [[نهی]] متوجه [[مردم]] عادی می‌شود که استعداد و [[طاقت]] [[درک]] [[معارف ربوبی]] از طریق [[اسماء و صفات]] و نیز ذات را ندارند، بلکه راه آنان نه [[برهان صدیقین]] است، اما [[انسان‌های کامل]] به [[تفکر]] در [[حق تعالی]] [[ترغیب]] شدند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۹۵؛ جواهر الاصول، ج۲، ص۱۰۵.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۲۲.</ref>


== مراتب [[شناخت]] [[خدا]] ==
== مراتب [[شناخت]] [[خدا]] ==
[[شناخت]] [[خدا]] مراتب متعددی دارد از پایین‌ترین مراتب که شناختی سطحی است تا والاترین مراتب که [[خداوند]] به چشم [[دل]] دیده می‌شود؛ چنان که [[امام علی]] {{ع}} فرموده است: "خدایی را که به چشم [[دل]] نبینم، نمی‌پرستم"<ref>توحید صدوق‌، ۳۰۵.</ref>. [[شناخت]] [[خدا]] در یک تقسیم کلی دارای دو مرتبه است:
[[شناخت]] [[خدا]] مراتب متعددی دارد از پایین‌ترین مراتب که شناختی سطحی است تا والاترین مراتب که [[خداوند]] به چشم [[دل]] دیده می‌شود؛ چنان که [[امام علی]] {{ع}} فرموده است: "خدایی را که به چشم [[دل]] نبینم، نمی‌پرستم"<ref>توحید صدوق‌، ۳۰۵.</ref>. [[شناخت]] [[خدا]] در یک تقسیم کلی دارای دو مرتبه است:
# [[عقلی]] و استدلالی؛
# [[عقلی]] و استدلالی؛
#قلبی و شهودی.
# قلبی و شهودی.


[[شناخت عقلی]]، به گونه کلی است و از گذر مفاهیم ذهنی می‌آید و از استدلال‌های ابتدایی تا [[براهین]] سنگین [[فلسفی]] را می‌پوشاند. [[شناخت قلبی]]، حضوری و بی‌وساطت مفاهیم است. این گونه [[شناخت]] در عرصه [[تعلیم و تعلم]] نمی‌گنجد؛ زیرا [[تعلیم و تعلم]] تنها از رهگذر الفاظ و مفاهیم تحقق می‌پذیرد. با این حال، هر دو گونه [[شناخت]]، در نهاد [[بشر]] ریشه دارند و با مجاهدات [[علمی]] و عملی می‌بالند و تعالی می‌یابند. در خداشناسی [[عقلی]] فطری، [[انسان]] با [[عقل]] فطری بی‌آنکه به تلاش و اکتساب [[نیازمند]] شود، به وجود [[خدا]] پی می‌برد؛ اما در خداشناسی قلبی فطری، [[انسان]]، توجه خویش را از [[دنیا]] می‌بُرد و دلبستگی‌اش را می‌گسلد و گاه در حال [[اضطرار]] چنین می‌شود و تعلقات خویش را رها می‌کند و در [[جان]] خود، [[خدا]] را می‌یابد. این گونه [[شناخت]] کما بیش در همه [[انسان‌ها]] نهفته است و از گذر ذکر و فرمانبرداری [[خدا]] یا پیشامدهایی ویژه، عمق می‌گیرد و گسترش پیدا می‌کند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۱۳-۳۱۴.</ref>.
[[شناخت عقلی]]، به گونه کلی است و از گذر مفاهیم ذهنی می‌آید و از استدلال‌های ابتدایی تا [[براهین]] سنگین [[فلسفی]] را می‌پوشاند. [[شناخت قلبی]]، حضوری و بی‌وساطت مفاهیم است. این گونه [[شناخت]] در عرصه [[تعلیم و تعلم]] نمی‌گنجد؛ زیرا [[تعلیم و تعلم]] تنها از رهگذر الفاظ و مفاهیم تحقق می‌پذیرد. با این حال، هر دو گونه [[شناخت]]، در نهاد [[بشر]] ریشه دارند و با مجاهدات [[علمی]] و عملی می‌بالند و تعالی می‌یابند. در خداشناسی [[عقلی]] فطری، [[انسان]] با [[عقل]] فطری بی‌آنکه به تلاش و اکتساب [[نیازمند]] شود، به وجود [[خدا]] پی می‌برد؛ اما در خداشناسی قلبی فطری، [[انسان]]، توجه خویش را از [[دنیا]] می‌بُرد و دلبستگی‌اش را می‌گسلد و گاه در حال [[اضطرار]] چنین می‌شود و تعلقات خویش را رها می‌کند و در [[جان]] خود، [[خدا]] را می‌یابد. این گونه [[شناخت]] کما بیش در همه [[انسان‌ها]] نهفته است و از گذر ذکر و فرمانبرداری [[خدا]] یا پیشامدهایی ویژه، عمق می‌گیرد و گسترش پیدا می‌کند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۱۳-۳۱۴.</ref>.
خط ۸۲: خط ۸۲:
مکاتب پیشین، درصدد [[شناخت خداوند]] از بیرون [[قلب]] و شهود بودند. [[مکتب]] [[شهود]] و [[عرفان]] مدعی است که [[معرفت حقیقی]] [[خدا]] را نمی‌توان از طریق مفاهیم ذهنی یا مطالعه در امور [[حسی]] به‌دست آورد، بلکه بایستی [[دل]] به جانان سپرد و از طریق [[تزکیه نفس]] و شهود به معرفت [[حق]] نایل آمد.
مکاتب پیشین، درصدد [[شناخت خداوند]] از بیرون [[قلب]] و شهود بودند. [[مکتب]] [[شهود]] و [[عرفان]] مدعی است که [[معرفت حقیقی]] [[خدا]] را نمی‌توان از طریق مفاهیم ذهنی یا مطالعه در امور [[حسی]] به‌دست آورد، بلکه بایستی [[دل]] به جانان سپرد و از طریق [[تزکیه نفس]] و شهود به معرفت [[حق]] نایل آمد.


برخی از عرفای [[اسلامی]] به [[تحقیر]] عقل و استدلال‌های آن و لااقل عدم اهتمام به آن در مسایل فراطبیعی پرداختند و اعتبار آن را به حوزه [[زمان]] و مکان و [[جهان]] طبیعت اختصاص دادند از منظر برخی دانشمندان، مشرب [[عرفانی]]، [[کامل‌ترین]] راه و [[سلوک]] [[شناخت]] و [[قرب الهی]] است، لکن به معنای [[نفی]] رویکردهای دیگر نیست؛ زیرا که هر رویکرد، مخاطب خاص خود را دارد<ref>امام خمینی، التعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۲۷۳؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۵۸؛ آداب الصلاة، ص۱۲ و ۲۸۹؛ تفسیر سوره حمد، ص۷۲؛ شرح چهل حدیث، ص۶۲۳.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۲۸ ـ ۱۳۰.</ref>
برخی از عرفای [[اسلامی]] به [[تحقیر]] عقل و استدلال‌های آن و لااقل عدم اهتمام به آن در مسایل فراطبیعی پرداختند و اعتبار آن را به حوزه [[زمان]] و مکان و [[جهان]] طبیعت اختصاص دادند از منظر برخی دانشمندان، مشرب [[عرفانی]]، [[کامل‌ترین]] راه و [[سلوک]] [[شناخت]] و [[قرب الهی]] است، لکن به معنای [[نفی]] رویکردهای دیگر نیست؛ زیرا که هر رویکرد، مخاطب خاص خود را دارد<ref>امام خمینی، التعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۲۷۳؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۵۸؛ آداب الصلاة، ص۱۲ و ۲۸۹؛ تفسیر سوره حمد، ص۷۲؛ شرح چهل حدیث، ص۶۲۳.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص۱۲۸ ـ ۱۳۰.</ref>


== [[براهین اثبات خدا]] ==
== [[براهین اثبات خدا]] ==
خط ۸۹: خط ۸۹:
{{اصلی|برهان امکان و وجوب}}
{{اصلی|برهان امکان و وجوب}}
معروف‌ترین و قدیمی‌ترین دلیل اثبات خداوند، برهان «امکان و وجوب» است که به موجب آن وجودها یا ممکن‌الوجود یا واجب‌الوجود است که آن را می‌توان در پنج رکن ذیل چنین تلخیص نمود:
معروف‌ترین و قدیمی‌ترین دلیل اثبات خداوند، برهان «امکان و وجوب» است که به موجب آن وجودها یا ممکن‌الوجود یا واجب‌الوجود است که آن را می‌توان در پنج رکن ذیل چنین تلخیص نمود:
#رکن اول: هر موجودی یا مستقل ([[واجب]]) و یا غیرمستقل (ممکن) است. دلیل این رکن [[حصر]] [[عقل]] است.
# رکن اول: هر موجودی یا مستقل ([[واجب]]) و یا غیرمستقل (ممکن) است. دلیل این رکن [[حصر]] [[عقل]] است.
#رکن دوم: یا موجود واجب وجود دارد یا همه موجودها ممکن هستند، این رکن هم حصر [[عقلی]] و [[بدیهی]] است.
# رکن دوم: یا موجود واجب وجود دارد یا همه موجودها ممکن هستند، این رکن هم حصر [[عقلی]] و [[بدیهی]] است.
#رکن سوم: اینکه «همه موجودها ممکن باشند»، کاذب است.
# رکن سوم: اینکه «همه موجودها ممکن باشند»، کاذب است.
#رکن چهارم: موجود واجب وجود دارد.
# رکن چهارم: موجود واجب وجود دارد.
#رکن پنجم: مساوقت واجب‌الوجود با [[خداوند متعال]].
# رکن پنجم: مساوقت واجب‌الوجود با [[خداوند متعال]].


به عبارتی دیگر مطلق وجود اگر واجب باشد این مطلوب است و اگر ممکن باشد، لازم می‌آید به دیگری متعلق گردد؛ در حالی که وجود واحد و بسیط است و تعدد و کثرات معلول عوارض وجود است، برای وجود، دومی نیست تا بدان مفتقر گردد، اگر متعلق به دیگری باشد [[خلف]] لازم می‌آید، پس برای عدم [[لزوم]] خلف، وجود قائم‌بالذات است<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۱۷-۲۲.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۳۲.</ref>
به عبارتی دیگر مطلق وجود اگر واجب باشد این مطلوب است و اگر ممکن باشد، لازم می‌آید به دیگری متعلق گردد؛ در حالی که وجود واحد و بسیط است و تعدد و کثرات معلول عوارض وجود است، برای وجود، دومی نیست تا بدان مفتقر گردد، اگر متعلق به دیگری باشد [[خلف]] لازم می‌آید، پس برای عدم [[لزوم]] خلف، وجود قائم‌بالذات است<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۱۷-۲۲.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۳۲.</ref>
خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:
{{اصلی|برهان نظم}}
{{اصلی|برهان نظم}}
این برهان به دلیل سادگی‌اش، از [[براهین]] [[مردم]] پسند و مورد توجه [[پیامبران]] شمرده شده است. نظم عبارت است از [[هماهنگی]] اجزاء یک مجموعه جهت نیل به [[هدف]] مشترک. ماهیت نظم از دو مؤلفه یعنی اصل هماهنگی اجزاء یک مجموعه و غایت مشترک تشکیل یافته است. با استفاده از نظم و هماهنگی موجود در [[جهان آفرینش]]، متألهان با تقریرات مختلف در صدد [[اثبات وجود خدا]] برآمده‌اند که این جا به سه تقریر مهم آن اشاره می‌شود.
این برهان به دلیل سادگی‌اش، از [[براهین]] [[مردم]] پسند و مورد توجه [[پیامبران]] شمرده شده است. نظم عبارت است از [[هماهنگی]] اجزاء یک مجموعه جهت نیل به [[هدف]] مشترک. ماهیت نظم از دو مؤلفه یعنی اصل هماهنگی اجزاء یک مجموعه و غایت مشترک تشکیل یافته است. با استفاده از نظم و هماهنگی موجود در [[جهان آفرینش]]، متألهان با تقریرات مختلف در صدد [[اثبات وجود خدا]] برآمده‌اند که این جا به سه تقریر مهم آن اشاره می‌شود.
#نظم هدفمندانه: در این قسم از نظم، اجزاء یک مجموعه با قرار گرفتن در موضع مناسب خود همگی در حصول غایت و هدف مجموعه سهیم هستند. مثال‌های متعددی از [[جهان]] از جمله فاصله متناسب [[خورشید]] با [[زمین]]، قوای [[معرفتی]] و [[شناخت]] [[انسان]] و حواس پنجگانه هست که جملگی برای [[زندگی]] در زمین خصوصاً زندگی [[انسانی]] فراهم شده است<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۷- ۱۹۵؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۱۸-۱۲۲.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۴۴.</ref>
# نظم هدفمندانه: در این قسم از نظم، اجزاء یک مجموعه با قرار گرفتن در موضع مناسب خود همگی در حصول غایت و هدف مجموعه سهیم هستند. مثال‌های متعددی از [[جهان]] از جمله فاصله متناسب [[خورشید]] با [[زمین]]، قوای [[معرفتی]] و [[شناخت]] [[انسان]] و حواس پنجگانه هست که جملگی برای [[زندگی]] در زمین خصوصاً زندگی [[انسانی]] فراهم شده است<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۷- ۱۹۵؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۱۸-۱۲۲.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۴۴.</ref>
#نظم علّی و معلولی: در این [[برهان]]، [[عقل]] با [[مشاهده]] اجزاء و معلولات یک مجموعه [[منظم]] مانند منظومه شمسی که در قوام و نظم خود نیازمند غیر است، به [[ضرورت]] وجود ناظم و علت آفریننده این مجموعه و اجزاء منظم و معلول آن، [[حکم]] می‌کند.
# نظم علّی و معلولی: در این [[برهان]]، [[عقل]] با [[مشاهده]] اجزاء و معلولات یک مجموعه [[منظم]] مانند منظومه شمسی که در قوام و نظم خود نیازمند غیر است، به [[ضرورت]] وجود ناظم و علت آفریننده این مجموعه و اجزاء منظم و معلول آن، [[حکم]] می‌کند.


قسم اول (نظم هدفمندانه) میان متفکران از [[شهرت]] بیشتری برخوردار است، اما قسم دوم (علی و معلولی) بیشتر به [[برهان امکان]] و [[وجوب]] [[فلسفی]] شباهت و [[قرابت]] دارد تا به [[برهان نظم]]<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۴۵.</ref>.
قسم اول (نظم هدفمندانه) میان متفکران از [[شهرت]] بیشتری برخوردار است، اما قسم دوم (علی و معلولی) بیشتر به [[برهان امکان]] و [[وجوب]] [[فلسفی]] شباهت و [[قرابت]] دارد تا به [[برهان نظم]]<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۴۵.</ref>.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش