خیر در لغت: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
«خیر» در مقابل [[شر]]، عبارت است از آنچه که همه به آن [[تمایل]] دارند و آن را خوب میدانند. به عبارت دیگر، آنچه که [[عقل]] یا [[شرع]] [[حکم]] به [[برتری]] و [[افضلیت]] آن نسبت به سایر امور میدهد، خیر است<ref>مفردات ألفاظ القرآن (ط. دارالقلم - الدارالشامیة، ۱۴۱۲ه.ق.)، ص۳۰۱.</ref>. بنابراین، خیر امری نسبی است که در نسبتسنجی چیزی با سایر امور، آن را به عنوان مختار و امر راجح بر بقیّه تفصیل میدهیم. بدین ترتیب، در تحلیل هر امر خیری، همیشه دو قید وجود دارد؛ اوّلی [[برگزیدن]] و [[انتخاب]] و دومی [[تفضیل]] مختاربر سایر امور<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم (ط. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ ه.ش.)، ج۳، ص۱۵۹.</ref>. | «خیر» در مقابل [[شر]]، عبارت است از آنچه که همه به آن [[تمایل]] دارند و آن را خوب میدانند. به عبارت دیگر، آنچه که [[عقل]] یا [[شرع]] [[حکم]] به [[برتری]] و [[افضلیت]] آن نسبت به سایر امور میدهد، خیر است<ref>مفردات ألفاظ القرآن (ط. دارالقلم - الدارالشامیة، ۱۴۱۲ه. ق.)، ص۳۰۱.</ref>. بنابراین، خیر امری نسبی است که در نسبتسنجی چیزی با سایر امور، آن را به عنوان مختار و امر راجح بر بقیّه تفصیل میدهیم. بدین ترتیب، در تحلیل هر امر خیری، همیشه دو قید وجود دارد؛ اوّلی [[برگزیدن]] و [[انتخاب]] و دومی [[تفضیل]] مختاربر سایر امور<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم (ط. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ ه. ش.)، ج۳، ص۱۵۹.</ref>. | ||
در کتابهای لغت معمولاً خیر را با [[ضد]] آن یعنی شر ترجمه میکنند. هرچند شر به معنای امر [[زشت]] و [[قبیح]] و مرجوح است، ولی اصل در موارد استعمال آن به پراکندگی، قطعه قطعه شدن و تکثّر بازمیگردد. مثلاً به قطعات پراکنده [[آتش]] «شراره» آتش گفته میشود. | در کتابهای لغت معمولاً خیر را با [[ضد]] آن یعنی شر ترجمه میکنند. هرچند شر به معنای امر [[زشت]] و [[قبیح]] و مرجوح است، ولی اصل در موارد استعمال آن به پراکندگی، قطعه قطعه شدن و تکثّر بازمیگردد. مثلاً به قطعات پراکنده [[آتش]] «شراره» آتش گفته میشود. | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
{{متن قرآن|إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ}}<ref>«شرارههایی (بلند) چون کاخ، میافکند» سوره مرسلات، آیه ۳۲.</ref>. | {{متن قرآن|إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ}}<ref>«شرارههایی (بلند) چون کاخ، میافکند» سوره مرسلات، آیه ۳۲.</ref>. | ||
{{عربی|تشرير اللحم}} یعنی تقطیع و [[خرد]] کردن گوشت و {{عربی|تشرير الشيء}} به معنای پراکندن آن است<ref>لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع دارصادر، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ج۴، ص۴۰۱.</ref>. بنابراین، اگر خیر ما را به سوی [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] بر محور [[توحید]] [[هدایت]] میکند، شر به سوی پراکندگی، سردرگمی و [[زشتیها]] سوق میدهد.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۲۹۱.</ref> | {{عربی|تشرير اللحم}} یعنی تقطیع و [[خرد]] کردن گوشت و {{عربی|تشرير الشيء}} به معنای پراکندن آن است<ref>لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع دارصادر، ۱۴۱۴ ه. ق.)، ج۴، ص۴۰۱.</ref>. بنابراین، اگر خیر ما را به سوی [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] بر محور [[توحید]] [[هدایت]] میکند، شر به سوی پراکندگی، سردرگمی و [[زشتیها]] سوق میدهد.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۲۹۱.</ref> | ||
==نکاتی پیرامون واژه «خیر»== | == نکاتی پیرامون واژه «خیر» == | ||
#اشاره شد که [[خیر و شر]] اموری نسبی هستند. هر امر نسبی، در نسبتسنجی باید به امر مطلق بازگردد تا بتوان با ملاک قرار دادن آن امر ثابت، سایر امور نسبی را نسبت سنجی کرد. بنابراین، در فرهنگهای غیردینی، ملاک سنجش خیر و شر را استحسانات [[عقلی]] میشمارند و هر آنچه را که عقلای [[قوم]] خوب بدانند، خیر و آنچه را که بد بدانند، شر و قبیح میشمارند. | # اشاره شد که [[خیر و شر]] اموری نسبی هستند. هر امر نسبی، در نسبتسنجی باید به امر مطلق بازگردد تا بتوان با ملاک قرار دادن آن امر ثابت، سایر امور نسبی را نسبت سنجی کرد. بنابراین، در فرهنگهای غیردینی، ملاک سنجش خیر و شر را استحسانات [[عقلی]] میشمارند و هر آنچه را که عقلای [[قوم]] خوب بدانند، خیر و آنچه را که بد بدانند، شر و قبیح میشمارند. | ||
#در [[فرهنگ قرآن]]، اصل و منشأ همه [[خیرات]] و ملاک سنجش آنها کلمه [[توحید]] است. به این ترتیب، در امور نظری و [[اعتقادی]] چیزی صحیح و [[مطابق با واقع]] است که در جهت یا منطبق با توحید باشد. در امور عملی و کارهای [[صالح]]، آن عملی صحیح است که [[شارع]] آن را [[تأیید]] نموده باشد. از این رو، هر خیری در [[میزان]] خیر بودن، به مقدار [[تقرّب]] با [[حق]] سنجیده میشود و متقابلاً هر شری به میزان دوری و ضدیت با حق سنجیده میشود<ref>المیزان فی تفسیر القرآن (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ه.ق.)، ج۳، ص۱۳۲؛ ج۱۱، ص۱۷۴.</ref>. | # در [[فرهنگ قرآن]]، اصل و منشأ همه [[خیرات]] و ملاک سنجش آنها کلمه [[توحید]] است. به این ترتیب، در امور نظری و [[اعتقادی]] چیزی صحیح و [[مطابق با واقع]] است که در جهت یا منطبق با توحید باشد. در امور عملی و کارهای [[صالح]]، آن عملی صحیح است که [[شارع]] آن را [[تأیید]] نموده باشد. از این رو، هر خیری در [[میزان]] خیر بودن، به مقدار [[تقرّب]] با [[حق]] سنجیده میشود و متقابلاً هر شری به میزان دوری و ضدیت با حق سنجیده میشود<ref>المیزان فی تفسیر القرآن (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ه. ق.)، ج۳، ص۱۳۲؛ ج۱۱، ص۱۷۴.</ref>. | ||
# [[خداوند]] در صفات وجودی، خود را به صفاتی مثل {{متن قرآن|خَيْرُ الرَّازِقِينَ}}<ref>«بهترین روزیدهندگان» سوره مائده، آیه ۱۱۴.</ref>، {{متن قرآن|أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ}}<ref>«نیکوترین آفریدگاران» سوره مؤمنون، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|خَيْرُ الْحَاكِمِينَ}}<ref>«بهترین داوران» سوره یوسف، آیه ۸۰.</ref> میستاید. در صفات ارزشی و [[اخلاقی]] نیز خود را به {{متن قرآن|خَيْرُ النَّاصِرِينَ}}<ref>«بهترین یاریکنندگان» سوره آل عمران، آیه ۱۵۰.</ref>، {{متن قرآن|خَيْرُ الْغَافِرِينَ}}<ref>«بهترین آمرزندگان» سوره اعراف، آیه ۱۵۵.</ref> و یا {{متن قرآن|خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ}}<ref>«بهترین میزبان» سوره یوسف، آیه ۵۹.</ref> میستاید و در یک معنای جامع میفرماید: {{متن قرآن|وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى}}<ref>«و خداوند بهتر و پایندهتر است» سوره طه، آیه ۷۳.</ref>. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که خداوند خیر محضی است که سایر [[خیرات]]، به میزان [[هماهنگی]] و [[تقرب]] به او، رنگ خیر میگیرند و هر آنچه خیر است، از او و به اواست؛ چنان که در [[دعای جوشن کبیر]] در [[وصف]] هشتاد و ششم از [[اسماء الهی]] میخوانیم: {{متن حدیث|يَا خَيْرَ مَعْرُوفٍ عُرِفَ يَا أَفْضَلَ مَعْبُودٍ عُبِدَ}}<ref>المصباح (للکفعمی) (جنة الأمان الواقیة) (ط. دارالرضی، ۱۴۰۵ه.ق.)، ص۲۵۸.</ref>. | # [[خداوند]] در صفات وجودی، خود را به صفاتی مثل {{متن قرآن|خَيْرُ الرَّازِقِينَ}}<ref>«بهترین روزیدهندگان» سوره مائده، آیه ۱۱۴.</ref>، {{متن قرآن|أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ}}<ref>«نیکوترین آفریدگاران» سوره مؤمنون، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|خَيْرُ الْحَاكِمِينَ}}<ref>«بهترین داوران» سوره یوسف، آیه ۸۰.</ref> میستاید. در صفات ارزشی و [[اخلاقی]] نیز خود را به {{متن قرآن|خَيْرُ النَّاصِرِينَ}}<ref>«بهترین یاریکنندگان» سوره آل عمران، آیه ۱۵۰.</ref>، {{متن قرآن|خَيْرُ الْغَافِرِينَ}}<ref>«بهترین آمرزندگان» سوره اعراف، آیه ۱۵۵.</ref> و یا {{متن قرآن|خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ}}<ref>«بهترین میزبان» سوره یوسف، آیه ۵۹.</ref> میستاید و در یک معنای جامع میفرماید: {{متن قرآن|وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى}}<ref>«و خداوند بهتر و پایندهتر است» سوره طه، آیه ۷۳.</ref>. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که خداوند خیر محضی است که سایر [[خیرات]]، به میزان [[هماهنگی]] و [[تقرب]] به او، رنگ خیر میگیرند و هر آنچه خیر است، از او و به اواست؛ چنان که در [[دعای جوشن کبیر]] در [[وصف]] هشتاد و ششم از [[اسماء الهی]] میخوانیم: {{متن حدیث|يَا خَيْرَ مَعْرُوفٍ عُرِفَ يَا أَفْضَلَ مَعْبُودٍ عُبِدَ}}<ref>المصباح (للکفعمی) (جنة الأمان الواقیة) (ط. دارالرضی، ۱۴۰۵ه. ق.)، ص۲۵۸.</ref>. | ||
#در طی [[برهان]] اول ([[آیه ولایت]]) و توضیح واژه [[ولایت]] اشاره شد که چون «[[ولیّ]]» اقرب [[اسماء]] به مولای خود است، در رابطه میان [[پروردگار]] و [[مقام]] [[ولایت اولیای الهی]]{{عم}}، هر وصف کمالی را که خداوند دارد، آنان نیز در میان [[مخلوقات]] در اعلا مرتبه واجد آن هستند. بنابراین، اگر خداوند مبدأ همه خیرات است، اولین و [[کاملترین]] [[مظهر]] خیر در میان مخلوقات، [[رسول خدا]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} هستند. این مطلب هرچند به لحاظ واژهای روشن است، ولی به لحاظ برهانی در مباحث [[عقلی]] و بنا بر [[دلایل نقلی]] نیز در طیّ [[براهین قرآنی]] به انحاء گوناگون و در بیانات [[ائمه]]{{عم}} و زیارتنامههای آنان اشاره شده است. برای نمونه به یک فقره از [[زیارت جامعه کبیره]] اشاره میکنیم: {{متن حدیث|كَلَامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ وَ شَأْنُكُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ وَ قَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ وَ رَأْيُكُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي}}<ref>من لا یحضره الفقیه (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۱۳ه.ق.)، ج۲، ص۶۰۹: زیارة جامعة لجمیع الأئمّة{{عم}}.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۲۹۲.</ref> | # در طی [[برهان]] اول ([[آیه ولایت]]) و توضیح واژه [[ولایت]] اشاره شد که چون «[[ولیّ]]» اقرب [[اسماء]] به مولای خود است، در رابطه میان [[پروردگار]] و [[مقام]] [[ولایت اولیای الهی]] {{عم}}، هر وصف کمالی را که خداوند دارد، آنان نیز در میان [[مخلوقات]] در اعلا مرتبه واجد آن هستند. بنابراین، اگر خداوند مبدأ همه خیرات است، اولین و [[کاملترین]] [[مظهر]] خیر در میان مخلوقات، [[رسول خدا]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}} هستند. این مطلب هرچند به لحاظ واژهای روشن است، ولی به لحاظ برهانی در مباحث [[عقلی]] و بنا بر [[دلایل نقلی]] نیز در طیّ [[براهین قرآنی]] به انحاء گوناگون و در بیانات [[ائمه]] {{عم}} و زیارتنامههای آنان اشاره شده است. برای نمونه به یک فقره از [[زیارت جامعه کبیره]] اشاره میکنیم: {{متن حدیث|كَلَامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ وَ شَأْنُكُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ وَ قَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ وَ رَأْيُكُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي}}<ref>من لا یحضره الفقیه (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۱۳ه. ق.)، ج۲، ص۶۰۹: زیارة جامعة لجمیع الأئمّة {{عم}}.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۲۹۲.</ref> | ||
==خیر در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل== | == خیر در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل == | ||
«خیر» در مقابل «[[شر]]» به کار میرود و عبارت است از آنچه که همه به آن [[تمایل]] دارند و آن را خوب میدانند<ref>الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة (ط. دارالعلم للملایین، بیتا)، ج۲، ص۶۵۱.</ref>. به عبارت دیگر، خیر یعنی آنچه [[عقل]] یا [[شرع]] [[حکم]] به [[برتری]] و [[افضلیت]] آن نسبت به سایر امور میدهد<ref>مفردات ألفاظ القرآن (ط. دارالقلم الدار الشامیة، ۱۴۱۲ق.)، ص۳۰۰.</ref>. بنابراین، خیر امری نسبی است که در نسبتسنجی چیزی با سایر امور، آن را به عنوان مختار و امر راجح، بر بقیه [[تفضیل]] میدهیم. با این توضیحات، در تحلیل هر امر خیری، دو قید را همیشه در آن [[مشاهده]] میکنیم؛ اولی [[برگزیدن]] و [[انتخاب]] و دومی تفضیل مختار بر سایر امور<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم (ط. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ ه.ش.)، ج۳، ص۱۵۸.</ref>. در [[فرهنگ قرآن]]، آن حقیقتی که [[مجمع]] همه [[خوبیها]] و سرچشمه همه [[کمالات]] و ملاک همه [[خیرات]] است، کلمه [[توحید]] است؛ چنان که فرمود: | «خیر» در مقابل «[[شر]]» به کار میرود و عبارت است از آنچه که همه به آن [[تمایل]] دارند و آن را خوب میدانند<ref>الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة (ط. دارالعلم للملایین، بیتا)، ج۲، ص۶۵۱.</ref>. به عبارت دیگر، خیر یعنی آنچه [[عقل]] یا [[شرع]] [[حکم]] به [[برتری]] و [[افضلیت]] آن نسبت به سایر امور میدهد<ref>مفردات ألفاظ القرآن (ط. دارالقلم الدار الشامیة، ۱۴۱۲ق.)، ص۳۰۰.</ref>. بنابراین، خیر امری نسبی است که در نسبتسنجی چیزی با سایر امور، آن را به عنوان مختار و امر راجح، بر بقیه [[تفضیل]] میدهیم. با این توضیحات، در تحلیل هر امر خیری، دو قید را همیشه در آن [[مشاهده]] میکنیم؛ اولی [[برگزیدن]] و [[انتخاب]] و دومی تفضیل مختار بر سایر امور<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم (ط. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ ه. ش.)، ج۳، ص۱۵۸.</ref>. در [[فرهنگ قرآن]]، آن حقیقتی که [[مجمع]] همه [[خوبیها]] و سرچشمه همه [[کمالات]] و ملاک همه [[خیرات]] است، کلمه [[توحید]] است؛ چنان که فرمود: | ||
{{متن قرآن|وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى}}<ref>«و خداوند بهتر و پایندهتر است» سوره طه، آیه ۷۳.</ref>. | {{متن قرآن|وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى}}<ref>«و خداوند بهتر و پایندهتر است» سوره طه، آیه ۷۳.</ref>. | ||
بنابراین، اصل و ریشه همه خیرات به [[پروردگار]] باز میگردد. ظرافت این نکته [[قرآنی]] هنگامی روشنتر میشود که در کتابهای لغت، معمولاً خیر را با [[ضد]] آن یعنی شر ترجمه میکنند<ref>تاج العروس (ط، دارالفکر. بیتا)، ج۶، ص۳۷۷.</ref> و شر هرچند به معنای امر [[زشت]] و [[قبیح]] و مرجوح است، ولی اصل در استعمالات آن به پراکندگی و قطعه قطعه شدن و تکثر باز میگردد؛ چنان که شراره [[آتش]] به قطعات پراکنده آتش گفته میشود و یا «تشریر اللحم» به تقطیع و [[خرد]] کردن گوشت و «تشریر الشیء» به پراکندن آن اطلاق میگردد<ref>معجم مقاییس اللغة (ط. مکتب الاعادم الاسلامی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۳، ص۱۸۰.</ref>. بنابراین، اگر خیر ما را به سوی [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] بر محور توحید [[هدایت]] میکند، شر به سوی پراکندگی و سردرگمی و [[زشتیها]] سوق میدهد<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن (ط. ناصر خسرو، ۱۳۷۲ ه.ش). ج۲، ص۵۴۸، و ج۱۰، ص۶۲۰.</ref>. از نظر منطقی نیز، هر امر نسبی، در نسبتسنجی باید به امر مطلقی بازگردد، تا بتوان با ملاک قرار دادن آن امر ثابت، سایر امور نسبی را نسبتسنجی کرد. به همین ترتیب، در [[فرهنگ قرآن]]، اصل و منشأ همه [[خیرات]] و ملاک سنجش خوبی و یا [[بدی]] آنها [[پروردگار]] است<ref>خداوند در آیات مختلف به این مطلب اشاره مینماید؛ او گاه همه خیرات را از سوی پروردگار بیان مینماید: {{متن قرآن|وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}} «و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶؛ و یا خداوند را عین همه خیرات بیان میدارد: {{متن قرآن|وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى}} «و خداوند بهتر و پایندهتر است» سوره طه، آیه ۷۳؛ این مطلب در ادعیه و کلمات اهل بیت{{عم}} نیز با تعابیر گوناگون وارد شده، چنانکه در دعای مباهله میخوانیم: {{متن حدیث|يَا حَمِيدُ لَكَ الْحَمْدُ كُلُّهُ وَ بِيَدِكَ الْأَمْرُ كُلُّهُ وَ مِنْكَ الْخَيْرُ كُلُّهُ}} (إقبال الأعمال (ط. دارالکتب الإسلامیه، ۱۴۰۹ ه.ق.)، ج۱، ص۵۲۱) و نیز در دعای بعد از فرائض، خطاب به خداوند میخوانیم: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْكَ السَّلَامُ وَ لَكَ السَّلَامُ وَ إِلَيْكَ يَعُودُ السَّلَامُ}} (الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا{{ع}} (ط، مؤسسة آل البیت{{عم}}، ۱۴۰۶ ه.ق.)، ص۱۱۵، باب ۷، باب الصلوات المفروضة).</ref>. بر این اساس، در امور نظری و [[اعتقادی]]، چیزی صحیح و [[مطابق با واقع]] است که در جهت و یا منطبق با [[توحید]] باشد. در امور عملی و کارهای [[صالح]] نیز، آن عملی [[ارزش]] دارد که [[خالص]] برای پروردگار باشد. [[خلوص]] در عمل و [[اعتقاد]]، [[عبد]] را تا به آنجا پیش میبرد که یکپارچه تحت [[ولایت الهی]] قرار گرفته و [[عبد مخلَص]] [[خداوند]] میشود؛ به گونهای که [[تربیت]] و [[هدایت]] او را خداوند به عهده میگیرد. | بنابراین، اصل و ریشه همه خیرات به [[پروردگار]] باز میگردد. ظرافت این نکته [[قرآنی]] هنگامی روشنتر میشود که در کتابهای لغت، معمولاً خیر را با [[ضد]] آن یعنی شر ترجمه میکنند<ref>تاج العروس (ط، دارالفکر. بیتا)، ج۶، ص۳۷۷.</ref> و شر هرچند به معنای امر [[زشت]] و [[قبیح]] و مرجوح است، ولی اصل در استعمالات آن به پراکندگی و قطعه قطعه شدن و تکثر باز میگردد؛ چنان که شراره [[آتش]] به قطعات پراکنده آتش گفته میشود و یا «تشریر اللحم» به تقطیع و [[خرد]] کردن گوشت و «تشریر الشیء» به پراکندن آن اطلاق میگردد<ref>معجم مقاییس اللغة (ط. مکتب الاعادم الاسلامی، ۱۴۰۴ ه. ق.)، ج۳، ص۱۸۰.</ref>. بنابراین، اگر خیر ما را به سوی [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] بر محور توحید [[هدایت]] میکند، شر به سوی پراکندگی و سردرگمی و [[زشتیها]] سوق میدهد<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن (ط. ناصر خسرو، ۱۳۷۲ ه. ش). ج۲، ص۵۴۸، و ج۱۰، ص۶۲۰.</ref>. از نظر منطقی نیز، هر امر نسبی، در نسبتسنجی باید به امر مطلقی بازگردد، تا بتوان با ملاک قرار دادن آن امر ثابت، سایر امور نسبی را نسبتسنجی کرد. به همین ترتیب، در [[فرهنگ قرآن]]، اصل و منشأ همه [[خیرات]] و ملاک سنجش خوبی و یا [[بدی]] آنها [[پروردگار]] است<ref>خداوند در آیات مختلف به این مطلب اشاره مینماید؛ او گاه همه خیرات را از سوی پروردگار بیان مینماید: {{متن قرآن|وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}} «و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه ۳۶؛ و یا خداوند را عین همه خیرات بیان میدارد: {{متن قرآن|وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى}} «و خداوند بهتر و پایندهتر است» سوره طه، آیه ۷۳؛ این مطلب در ادعیه و کلمات اهل بیت {{عم}} نیز با تعابیر گوناگون وارد شده، چنانکه در دعای مباهله میخوانیم: {{متن حدیث|يَا حَمِيدُ لَكَ الْحَمْدُ كُلُّهُ وَ بِيَدِكَ الْأَمْرُ كُلُّهُ وَ مِنْكَ الْخَيْرُ كُلُّهُ}} (إقبال الأعمال (ط. دارالکتب الإسلامیه، ۱۴۰۹ ه. ق.)، ج۱، ص۵۲۱) و نیز در دعای بعد از فرائض، خطاب به خداوند میخوانیم: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْكَ السَّلَامُ وَ لَكَ السَّلَامُ وَ إِلَيْكَ يَعُودُ السَّلَامُ}} (الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا {{ع}} (ط، مؤسسة آل البیت {{عم}}، ۱۴۰۶ ه. ق.)، ص۱۱۵، باب ۷، باب الصلوات المفروضة).</ref>. بر این اساس، در امور نظری و [[اعتقادی]]، چیزی صحیح و [[مطابق با واقع]] است که در جهت و یا منطبق با [[توحید]] باشد. در امور عملی و کارهای [[صالح]] نیز، آن عملی [[ارزش]] دارد که [[خالص]] برای پروردگار باشد. [[خلوص]] در عمل و [[اعتقاد]]، [[عبد]] را تا به آنجا پیش میبرد که یکپارچه تحت [[ولایت الهی]] قرار گرفته و [[عبد مخلَص]] [[خداوند]] میشود؛ به گونهای که [[تربیت]] و [[هدایت]] او را خداوند به عهده میگیرد. | ||
با این توضیحات و با توجه به آنکه الف و [[لام]] در «[[الخیر]]» بیانگر جنس است، معنای [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«و پروردگارتان را بپرستید و کار نیکو انجام دهید باشد که رستگار گردید» سوره حج، آیه ۷۷.</ref> چنین میشود: «[[خداوند]] امر میکند که در تمام [[امور عبادی]] و [[اجتماعی]] و [[احکام وضعی]] و تکلیفی، باید مختار شما امرالهی باشد و در [[اعمال]] و نیات، خالصاً لوجه [[الله]] عمل کنید، تا کار شما مصداق خیر قرار گیرد، تا [[رستگاری]] [[حقیقی]] شامل حال شما شود».<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۱۷.</ref> | با این توضیحات و با توجه به آنکه الف و [[لام]] در «[[الخیر]]» بیانگر جنس است، معنای [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«و پروردگارتان را بپرستید و کار نیکو انجام دهید باشد که رستگار گردید» سوره حج، آیه ۷۷.</ref> چنین میشود: «[[خداوند]] امر میکند که در تمام [[امور عبادی]] و [[اجتماعی]] و [[احکام وضعی]] و تکلیفی، باید مختار شما امرالهی باشد و در [[اعمال]] و نیات، خالصاً لوجه [[الله]] عمل کنید، تا کار شما مصداق خیر قرار گیرد، تا [[رستگاری]] [[حقیقی]] شامل حال شما شود».<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۱۷.</ref> |