پرش به محتوا

دوست داشتن مردم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
 
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[دوست داشتن مردم در قرآن]] - [[دوست داشتن مردم در حدیث]] - [[دوست داشتن مردم در اخلاق اسلامی]] - [[دوست داشتن مردم در نهج البلاغه]] - [[دوست داشتن مردم در معارف دعا و زیارات]]| پرسش مرتبط  = دوست داشتن مردم (پرسش)}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[دوست داشتن مردم در قرآن]] - [[دوست داشتن مردم در حدیث]] - [[دوست داشتن مردم در اخلاق اسلامی]] - [[دوست داشتن مردم در نهج البلاغه]] - [[دوست داشتن مردم در معارف دعا و زیارات]]| پرسش مرتبط  = دوست داشتن مردم (پرسش)}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
* [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ...}}<ref>«محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ ...» سوره فتح، آیه ۲۹.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۸۳.</ref>.
* [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ...}}<ref>«محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ ...» سوره فتح، آیه ۲۹.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۸۳.</ref>.
*همچنین می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ...}}<ref>«و با آنان که پروردگار خویش را سپیده‌دمان و در پایان روز به شوق لقای وی می‌خوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود ...» سوره کهف، آیه ۲۸.</ref>.  
* همچنین می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ...}}<ref>«و با آنان که پروردگار خویش را سپیده‌دمان و در پایان روز به شوق لقای وی می‌خوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود ...» سوره کهف، آیه ۲۸.</ref>.  
* [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرمایند: "[[مردم]] را [[دوست]] بدار تا آن‌ها تو را [[دوست]] داشته باشند"<ref>شیخ طوسی، مشکاة الانوار، ترجمه عبدالله محمدی و مهدی هوشمند، ص۱۳۸.</ref>.
* [[پیامبر]] {{صل}} می‌فرمایند: "[[مردم]] را [[دوست]] بدار تا آن‌ها تو را [[دوست]] داشته باشند"<ref>شیخ طوسی، مشکاة الانوار، ترجمه عبدالله محمدی و مهدی هوشمند، ص۱۳۸.</ref>.
* [[امام]] [[موسی کاظم]]{{ع}} می‌فرمایند: "اظهار [[محبت]] و [[دوستی]] نسبت به [[مردم]] نیمی از [[عقل]] است"<ref>شیخ حر عاملی، آداب معاشرت، ترجمه محمدعلی فارابی، یعسوب عباسی علی کمر، ص۵۰.</ref>.
* [[امام]] [[موسی کاظم]] {{ع}} می‌فرمایند: "اظهار [[محبت]] و [[دوستی]] نسبت به [[مردم]] نیمی از [[عقل]] است"<ref>شیخ حر عاملی، آداب معاشرت، ترجمه محمدعلی فارابی، یعسوب عباسی علی کمر، ص۵۰.</ref>.
* [[حب]] آن است که [[آدمی]] به چیز لذت‌بخشی میل کند و معلوم است در صورتی شیء مزبور مورد [[حب]] و علاقه قرار می‌گیرد که آن چیز را بشناسیم و به [[قلب]] یا از حواس [[درک]] نماییم. [[مسلم]] است هر اندازه [[معرفت]] بیشتر و [[لذت]] زیادتر باشد [[حب]] و علاقه فزون‌تر خواهد بود. نیز معلوم است که [[بینایی]] [[باطنی]] از [[بینایی]] ظاهری قوی‌تر و ادراکات قلبی از [[دیدار]] چشمی شدیدتر است و [[زیبایی]] و لطایف معانی را که با چشم [[عقل]] احساس می‌کنیم از [[زیبایی]] صورت‌های ظاهری بزرگ‌تر است<ref>فیض کاشانی، اخلاق حسنه، ص۲۱۴.</ref>.
* [[حب]] آن است که [[آدمی]] به چیز لذت‌بخشی میل کند و معلوم است در صورتی شیء مزبور مورد [[حب]] و علاقه قرار می‌گیرد که آن چیز را بشناسیم و به [[قلب]] یا از حواس [[درک]] نماییم. [[مسلم]] است هر اندازه [[معرفت]] بیشتر و [[لذت]] زیادتر باشد [[حب]] و علاقه فزون‌تر خواهد بود. نیز معلوم است که [[بینایی]] [[باطنی]] از [[بینایی]] ظاهری قوی‌تر و ادراکات قلبی از [[دیدار]] چشمی شدیدتر است و [[زیبایی]] و لطایف معانی را که با چشم [[عقل]] احساس می‌کنیم از [[زیبایی]] صورت‌های ظاهری بزرگ‌تر است<ref>فیض کاشانی، اخلاق حسنه، ص۲۱۴.</ref>.
*ما در عرصه حیات [[اجتماعی]] [[زندگی]] می‌کنیم و به خاطر انس و [[نیاز]] ناگزیریم با یکدیگر [[معاشرت]] و آمد و شد داشته باشیم. وجود روابط، سبب [[نجات]] از تنهایی و بیرون آمدن از [[وحشت]] انزواست و در تنگناهای [[زندگی]] [[آدمی]] [[یار]] و غمخواری خواهد داشت، و در تصمیم‌گیری‌ها مشاور و [[راهنمایی]]. در تعابیر [[اسلامی]] [[مؤمنان]] با هم [[برادر]] خوانده شده‌اند، زیرا از [[خیانت]] به هم، دور و برکنارند، و نیز آن‌ها را اصدقا خوانده‌اند بدان خاطر که آن‌ها [[حقوق]] [[مودت]] را رعایت کرده، آن را [[باور]] دارند<ref>ر.ک: اخلاق و معاشرت در اسلام، ص۱۷۹.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۸۴-۲۸۵.</ref>.
* ما در عرصه حیات [[اجتماعی]] [[زندگی]] می‌کنیم و به خاطر انس و [[نیاز]] ناگزیریم با یکدیگر [[معاشرت]] و آمد و شد داشته باشیم. وجود روابط، سبب [[نجات]] از تنهایی و بیرون آمدن از [[وحشت]] انزواست و در تنگناهای [[زندگی]] [[آدمی]] [[یار]] و غمخواری خواهد داشت، و در تصمیم‌گیری‌ها مشاور و [[راهنمایی]]. در تعابیر [[اسلامی]] [[مؤمنان]] با هم [[برادر]] خوانده شده‌اند، زیرا از [[خیانت]] به هم، دور و برکنارند، و نیز آن‌ها را اصدقا خوانده‌اند بدان خاطر که آن‌ها [[حقوق]] [[مودت]] را رعایت کرده، آن را [[باور]] دارند<ref>ر. ک: اخلاق و معاشرت در اسلام، ص۱۷۹.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۸۴-۲۸۵.</ref>.
*اجتماع افراد با یکدیگر و [[زندگی]] در کنار هم [[محبت]] و انس آنان به یکدیگر می‌گردد. اُنس و الفت ریشه در [[طبیعت]] و [[سرشت]] [[آدمی]] دارد و بر همین اساس است که گفته می‌شود واژه "[[انسان]]" از ماده "انس" است نه "[[نسیان]]"<ref>احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، ص۸۲ – ۸۳.</ref>.
* اجتماع افراد با یکدیگر و [[زندگی]] در کنار هم [[محبت]] و انس آنان به یکدیگر می‌گردد. اُنس و الفت ریشه در [[طبیعت]] و [[سرشت]] [[آدمی]] دارد و بر همین اساس است که گفته می‌شود واژه "[[انسان]]" از ماده "انس" است نه "[[نسیان]]"<ref>احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، ص۸۲ – ۸۳.</ref>.
*از سوی دیگر [[انسان]] با توجه به ویژگی‌های روحی و روانی خود خواهان آن است که با دیگران روابط خوبی داشته باشد. [[اسلام]]، [[وحدت]] [[جامعه اسلامی]] را براساس [[ایمان]] طرح‌ریزی کرده و رابطه اهل [[ایمان]] را رابطه "[[برادری]]" نامیده است<ref>احمد رضوانفر، فرهنگ اخلاقی معصومین{{عم}}، ص۱۱۴.</ref>.
* از سوی دیگر [[انسان]] با توجه به ویژگی‌های روحی و روانی خود خواهان آن است که با دیگران روابط خوبی داشته باشد. [[اسلام]]، [[وحدت]] [[جامعه اسلامی]] را براساس [[ایمان]] طرح‌ریزی کرده و رابطه اهل [[ایمان]] را رابطه "[[برادری]]" نامیده است<ref>احمد رضوانفر، فرهنگ اخلاقی معصومین {{عم}}، ص۱۱۴.</ref>.
*یکی از دستورهای [[خداوند]] به اهل [[ایمان]] در زمینه رعایت [[فرهنگ]] [[برادری]]، دوری از [[نزاع]] و کشمکش است. داشتن [[دوستان]] و [[برادران دینی]] خوب و درستکار از دیدگاه [[ائمه]]{{عم}} آثار [[دنیوی]] و [[اخروی]] دارد. فرد [[مؤمن]] در [[دنیا]]، در کنار [[مؤمن]] احساس [[آرامش]]، [[امنیت]] و پشت گرمی می‌کند و در [[آخرت]]، می‌تواند شفیع [[مؤمن]] باشد. به تعبیر دیگر، [[مؤمن]]، [[یار]] و [[یاور]] است، هم در [[دنیا]] و هم در [[آخرت]].<ref>احمد رضوانفر، فرهنگ اخلاقی معصومین{{عم}}، ص۱۱۸ و ۱۲۴.</ref>
* یکی از دستورهای [[خداوند]] به اهل [[ایمان]] در زمینه رعایت [[فرهنگ]] [[برادری]]، دوری از [[نزاع]] و کشمکش است. داشتن [[دوستان]] و [[برادران دینی]] خوب و درستکار از دیدگاه [[ائمه]] {{عم}} آثار [[دنیوی]] و [[اخروی]] دارد. فرد [[مؤمن]] در [[دنیا]]، در کنار [[مؤمن]] احساس [[آرامش]]، [[امنیت]] و پشت گرمی می‌کند و در [[آخرت]]، می‌تواند شفیع [[مؤمن]] باشد. به تعبیر دیگر، [[مؤمن]]، [[یار]] و [[یاور]] است، هم در [[دنیا]] و هم در [[آخرت]].<ref>احمد رضوانفر، فرهنگ اخلاقی معصومین {{عم}}، ص۱۱۸ و ۱۲۴.</ref>
*هر اندازه که روابط اعضای [[جامعه]] با هم دوستانه و صمیمی‌تر باشد و انس بیشتری با هم داشته باشند، به هم نزدیک‌تر خواهند بود و [[اهداف]] [[زندگی اجتماعی]] آنان بهتر تحقق پیدا می‌کند<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۲۱۲.</ref>.
* هر اندازه که روابط اعضای [[جامعه]] با هم دوستانه و صمیمی‌تر باشد و انس بیشتری با هم داشته باشند، به هم نزدیک‌تر خواهند بود و [[اهداف]] [[زندگی اجتماعی]] آنان بهتر تحقق پیدا می‌کند<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۲۱۲.</ref>.
*در جمع، اصل بر این است که دوستی‌ها براساس [[ایمان]] و [[تقوا]] باشد؛ از [[معنویت]] مایه بگیرد و سببی برای رشد [[مودت]] و [[اخلاص]] و مایه‌ای برای نزدیک‌تر شدن به [[خدا]] باشد، نه به خاطر زرق و برق و دستیابی به رتبه و [[جاه و مقام]] و موقعیت<ref>اخلاق و معاشرت در اسلام، ص۱۷۳ – ۱۷۴.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۸۵-۲۸۶.</ref>.
* در جمع، اصل بر این است که دوستی‌ها براساس [[ایمان]] و [[تقوا]] باشد؛ از [[معنویت]] مایه بگیرد و سببی برای رشد [[مودت]] و [[اخلاص]] و مایه‌ای برای نزدیک‌تر شدن به [[خدا]] باشد، نه به خاطر زرق و برق و دستیابی به رتبه و [[جاه و مقام]] و موقعیت<ref>اخلاق و معاشرت در اسلام، ص۱۷۳ – ۱۷۴.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۸۵-۲۸۶.</ref>.
*همچنین [[اسلام]]، [[دستورات]] دقیق بسیاری برای برقراری و تنظیم روابط بین [[مسلمانان]] دارد که از نزدیک‌ترین [[خویشاوندان]] تا دورترین افراد [[جامعه]] را در برمی‌گیرد<ref>محمد علی سادات، اخلاق اسلامی، ص۱۱۲.</ref>.
* همچنین [[اسلام]]، [[دستورات]] دقیق بسیاری برای برقراری و تنظیم روابط بین [[مسلمانان]] دارد که از نزدیک‌ترین [[خویشاوندان]] تا دورترین افراد [[جامعه]] را در برمی‌گیرد<ref>محمد علی سادات، اخلاق اسلامی، ص۱۱۲.</ref>.
*حداقل مرتبه عاطفه در [[انسان]]، عبارت از ایجاد انس بر مبنای [[محبت]] نوعی است که سبب پیوند [[انسان‌ها]] با یکدیگر می‌شود و [[زندگی اجتماعی]] را که بر مبنای احتیاجات حیاتی به وجود آمده است، با ایجاد زمینه‌های انس و الفت، عمق و قوت می‌بخشد....
* حداقل مرتبه عاطفه در [[انسان]]، عبارت از ایجاد انس بر مبنای [[محبت]] نوعی است که سبب پیوند [[انسان‌ها]] با یکدیگر می‌شود و [[زندگی اجتماعی]] را که بر مبنای احتیاجات حیاتی به وجود آمده است، با ایجاد زمینه‌های انس و الفت، عمق و قوت می‌بخشد....
*عاطفه دارای دو مرحله است: اولیه و ثانویه.
* عاطفه دارای دو مرحله است: اولیه و ثانویه.
*در مرحله ثانویه، [[نظارت]] [[عقل]] و [[تدبیر]] در آن نقش اساسی ایفا می‌کند، برخلاف مرحله اولیه که بیشتر تحت تأثیر [[احساسات]] و نوعی [[خودخواهی]] است.
* در مرحله ثانویه، [[نظارت]] [[عقل]] و [[تدبیر]] در آن نقش اساسی ایفا می‌کند، برخلاف مرحله اولیه که بیشتر تحت تأثیر [[احساسات]] و نوعی [[خودخواهی]] است.
*در مرحله ثانویه، به کلی از آفت [[خودخواهی]] منزه می‌گردد و حتی مرزهای زمان و مکان را در هم می‌نوردد و کسانی را در برمی‌گیرد که قرن‌ها پیش در زمان‌های گذشته [[زندگی]] می‌کرده‌اند، یا قرن‌ها بعد در زمان‌های دور در [[آینده]] خواهند زیست. مانند یک نفر که همه موحدین را در طول [[تاریخ]] [[دوست]] می‌دارد و آن‌ها همه، متعلق عاطفه او واقع می‌شوند<ref>محمد علی سادات، اخلاق اسلامی، ص۱۰۷ - ۱۰۸.</ref>.
* در مرحله ثانویه، به کلی از آفت [[خودخواهی]] منزه می‌گردد و حتی مرزهای زمان و مکان را در هم می‌نوردد و کسانی را در برمی‌گیرد که قرن‌ها پیش در زمان‌های گذشته [[زندگی]] می‌کرده‌اند، یا قرن‌ها بعد در زمان‌های دور در [[آینده]] خواهند زیست. مانند یک نفر که همه موحدین را در طول [[تاریخ]] [[دوست]] می‌دارد و آن‌ها همه، متعلق عاطفه او واقع می‌شوند<ref>محمد علی سادات، اخلاق اسلامی، ص۱۰۷ - ۱۰۸.</ref>.
* [[غزالی]] می‌گوید دو نوع [[دوستی]] داریم، گاهی اتفاقی است مانند [[همسایگی]] و هم سفری و گاهی اختیاری است که [[اخوت]] [[دینی]] جزء دومی است. سپس چهار قسم [[دوستی]] را برمی‌شمارد که قسم چهارم آن [[دوستی]] [[انسان]] برای [[خدا]] و در راه خداست. این قسم بالاترین مرتبه و ظریف‌ترین و دشوارترین درجه [[دوستی]] است<ref>محجة البیضاء، ترجمه محمد صادق عارف، ج۳، ص۳۵۸.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۸۶.</ref>.
* [[غزالی]] می‌گوید دو نوع [[دوستی]] داریم، گاهی اتفاقی است مانند [[همسایگی]] و هم سفری و گاهی اختیاری است که [[اخوت]] [[دینی]] جزء دومی است. سپس چهار قسم [[دوستی]] را برمی‌شمارد که قسم چهارم آن [[دوستی]] [[انسان]] برای [[خدا]] و در راه خداست. این قسم بالاترین مرتبه و ظریف‌ترین و دشوارترین درجه [[دوستی]] است<ref>محجة البیضاء، ترجمه محمد صادق عارف، ج۳، ص۳۵۸.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۸۶.</ref>.
*برخی نیز گفته‌اند: بدان که الفت ثمره [[خوی]] خوش است و مفارقت نتیجه [[خوی]] بد. پس [[خوش‌خویی]]، [[دوستی]] و الفت و موافقت اقتضاء کند، و بدخویی دشمنایگی و [[حسد]] و [[مخالفت]] به بار آورد. و هرگاه که مثمر ستوده باشد ثمره نیز ستوده بود. و [[فضیلت]] [[خوش‌خویی]] در [[دین]] پوشیده نیست<ref>محجة البیضاء، ترجمه محمد صادق عارف، ج۳، ص۳۴۳.</ref>.
* برخی نیز گفته‌اند: بدان که الفت ثمره [[خوی]] خوش است و مفارقت نتیجه [[خوی]] بد. پس [[خوش‌خویی]]، [[دوستی]] و الفت و موافقت اقتضاء کند، و بدخویی دشمنایگی و [[حسد]] و [[مخالفت]] به بار آورد. و هرگاه که مثمر ستوده باشد ثمره نیز ستوده بود. و [[فضیلت]] [[خوش‌خویی]] در [[دین]] پوشیده نیست<ref>محجة البیضاء، ترجمه محمد صادق عارف، ج۳، ص۳۴۳.</ref>.
*یکی از جلوه‌های [[دوستی برای خدا]] و در [[راه خدا]] "[[تولی]]" و "[[تبری]]" است.
* یکی از جلوه‌های [[دوستی برای خدا]] و در [[راه خدا]] "[[تولی]]" و "[[تبری]]" است.
* [[تولی]] که مصدر باب تفعل از ریشه "ولی" و به معنی قبول [[ولایت]] است در معانی "[[دوست داشتن]]، [[نصرت]] خواستن، [[تقرب]] جستن، قبول [[رهبری]] و [[زعامت]]" به کار می‌رود.
* [[تولی]] که مصدر باب تفعل از ریشه "ولی" و به معنی قبول [[ولایت]] است در معانی "[[دوست داشتن]]، [[نصرت]] خواستن، [[تقرب]] جستن، قبول [[رهبری]] و [[زعامت]]" به کار می‌رود.
* [[تبری]] نیز مصدر باب تفعل از ریشه "بر" و به معنای "[[انکار]] کردن نپذیرفتن، [[پاک]] شدن، و نیز دوری کردن و [[بیزاری جستن]]" است<ref>حسین مظاهری، برنامه زندگی، ص۱۸۷.</ref>.
* [[تبری]] نیز مصدر باب تفعل از ریشه "بر" و به معنای "[[انکار]] کردن نپذیرفتن، [[پاک]] شدن، و نیز دوری کردن و [[بیزاری جستن]]" است<ref>حسین مظاهری، برنامه زندگی، ص۱۸۷.</ref>.
* [[تولی و تبری]]، دو رکن [[هدایت]] و دو بنیان [[استوار]] [[نجات]] [[انسان]] است. وقتی پذیرفتیم که راهی برای [[نجات]]، جز این نیست که بر در [[خانه خدا]] برویم، آنگاه، روشن می‌شود که [[دشمن]] او را باید طرد کرد. یکی از تفاوت‌های میان [[سلوک]] صوفیانه با [[اخلاق اسلامی]] صحیح، در اینجا رخ می‌نماید. به [[تبیین]] معلمان [[معصوم]]، در [[قرآن]] آمده که [[خداوند]] در سینه هیچ کس دو [[قلب]] قرار نداده تا یکی را خانه [[یار]] و دیگری را خانه اغیار قرار دهد. نمی‌توان [[دوست]] و [[دشمن خدا]] را، همزمان [[دوست]] داشت و به شیوه "[[صلح]] کل" زیست، مگر اینکه در هیچ یک [[صادق]] نباشیم<ref>منصور پهلوان، مبانی اخلاقی در صحیفه سجادیه، سفینه، ۸ (پاییز ۸۴)، ص۸۵.</ref>.
* [[تولی و تبری]]، دو رکن [[هدایت]] و دو بنیان [[استوار]] [[نجات]] [[انسان]] است. وقتی پذیرفتیم که راهی برای [[نجات]]، جز این نیست که بر در [[خانه خدا]] برویم، آنگاه، روشن می‌شود که [[دشمن]] او را باید طرد کرد. یکی از تفاوت‌های میان [[سلوک]] صوفیانه با [[اخلاق اسلامی]] صحیح، در اینجا رخ می‌نماید. به [[تبیین]] معلمان [[معصوم]]، در [[قرآن]] آمده که [[خداوند]] در سینه هیچ کس دو [[قلب]] قرار نداده تا یکی را خانه [[یار]] و دیگری را خانه اغیار قرار دهد. نمی‌توان [[دوست]] و [[دشمن خدا]] را، همزمان [[دوست]] داشت و به شیوه "[[صلح]] کل" زیست، مگر اینکه در هیچ یک [[صادق]] نباشیم<ref>منصور پهلوان، مبانی اخلاقی در صحیفه سجادیه، سفینه، ۸ (پاییز ۸۴)، ص۸۵.</ref>.
*براساس [[آیات]] و [[روایات]] [[دستورات]] فراوانی در خصوص اینکه با چه کسانی [[دوست]] شویم و با چه کسانی [[دوست]] نشویم وجود دارد. از آن جمله آمده است که با ذاکرین [[خدا]]، اهل خیر، [[پرهیزکاران]]، [[دوستان]] [[پدر]]، بزرگواران و خوش‌اخلاقان [[دوست]] شویم، ولی [[کافران]]، اهل [[شر]]، فرومایگان، خائنین و [[ستمکاران]] را به [[دوستی]] نگیریم<ref>اخلاق و معاشرت در اسلام، ص۱۶۹ - ۱۷۲.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۸۸.</ref>.
* براساس [[آیات]] و [[روایات]] [[دستورات]] فراوانی در خصوص اینکه با چه کسانی [[دوست]] شویم و با چه کسانی [[دوست]] نشویم وجود دارد. از آن جمله آمده است که با ذاکرین [[خدا]]، اهل خیر، [[پرهیزکاران]]، [[دوستان]] [[پدر]]، بزرگواران و خوش‌اخلاقان [[دوست]] شویم، ولی [[کافران]]، اهل [[شر]]، فرومایگان، خائنین و [[ستمکاران]] را به [[دوستی]] نگیریم<ref>اخلاق و معاشرت در اسلام، ص۱۶۹ - ۱۷۲.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۸۸.</ref>.
*اگر در میان [[مردم]] رابطه [[محبت]] و رشته [[مودت]] [[استوار]] گردد به زنجیر [[عدل]] نیازی نیست، زیرا [[دوستان]] و [[محبان]] نسبت به آنچه خود [[نیاز]] دارند در [[مقام]] [[ایثار]] و مقدم داشتن دیگران برخود برمی‌آیند، و با این حال چگونه ممکن است بر یکدیگر [[جور]] و [[ستم]] روا دارند. سِرّ مطلب این است که رابطه [[محبت]] از رابطه [[عدالت]] تمام‌تر و قوی‌تر است، زیرا [[دوستی]]، وحدتی است [[فطری]] و طبیعی، و [[دادگری]] وحدتی است قهری و جبری. به علاوه، [[وحدت]] بدون [[محبت]] انتظام نمی‌پذیرد، زیرا [[محبت]]، [[انگیزه]] [[آفرینش]] است<ref>جامع السعادات، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، ج۱، ص۱۳۵.</ref>.
* اگر در میان [[مردم]] رابطه [[محبت]] و رشته [[مودت]] [[استوار]] گردد به زنجیر [[عدل]] نیازی نیست، زیرا [[دوستان]] و [[محبان]] نسبت به آنچه خود [[نیاز]] دارند در [[مقام]] [[ایثار]] و مقدم داشتن دیگران برخود برمی‌آیند، و با این حال چگونه ممکن است بر یکدیگر [[جور]] و [[ستم]] روا دارند. سِرّ مطلب این است که رابطه [[محبت]] از رابطه [[عدالت]] تمام‌تر و قوی‌تر است، زیرا [[دوستی]]، وحدتی است [[فطری]] و طبیعی، و [[دادگری]] وحدتی است قهری و جبری. به علاوه، [[وحدت]] بدون [[محبت]] انتظام نمی‌پذیرد، زیرا [[محبت]]، [[انگیزه]] [[آفرینش]] است<ref>جامع السعادات، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، ج۱، ص۱۳۵.</ref>.
*در [[اسلام]] آنچنان بر [[محبت]] تأکید شده که حتی در [[جنگ]] و [[منازعه]] با [[مشرکان]]، اصل بر رعایت [[محبت]] با دیگران است<ref>اخلاق و معاشرت در اسلام، ص۷۴.</ref>.
* در [[اسلام]] آنچنان بر [[محبت]] تأکید شده که حتی در [[جنگ]] و [[منازعه]] با [[مشرکان]]، اصل بر رعایت [[محبت]] با دیگران است<ref>اخلاق و معاشرت در اسلام، ص۷۴.</ref>.
* [[امام خمینی]] می‌فرمایند: با [[بندگان خدا]] که مورد [[رحمت]] و [[نعمت]] او هستند و مخلع (خلعت داده شده) به خلعت (جامه دوخته شده) [[اسلام]] و ایمان‌اند، [[دوستی]] پیدا کن، [[محبت]] قلبی داشته باش، مبادا به [[محبوب]] [[حق]] [[دشمنی]] داشته باشی که [[حق تعالی]] [[دشمن]] دشمن [[محبوب]] خود است، و تو را از ساحت [[رحمت]] خود طرد کند... [[مؤمنین]]، اولیای حق‌اند، [[دوستی]] با آن‌ها [[دوستی]] با [[حق]] و [[دشمنی]] با آن‌ها، [[دشمنی با حق]] است...<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ص۳۱۲.</ref>.
* [[امام خمینی]] می‌فرمایند: با [[بندگان خدا]] که مورد [[رحمت]] و [[نعمت]] او هستند و مخلع (خلعت داده شده) به خلعت (جامه دوخته شده) [[اسلام]] و ایمان‌اند، [[دوستی]] پیدا کن، [[محبت]] قلبی داشته باش، مبادا به [[محبوب]] [[حق]] [[دشمنی]] داشته باشی که [[حق تعالی]] [[دشمن]] دشمن [[محبوب]] خود است، و تو را از ساحت [[رحمت]] خود طرد کند... [[مؤمنین]]، اولیای حق‌اند، [[دوستی]] با آن‌ها [[دوستی]] با [[حق]] و [[دشمنی]] با آن‌ها، [[دشمنی با حق]] است...<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ص۳۱۲.</ref>.
*از نتایج انهدام [[عواطف]] و گسترش روزافزون [[فقر]] [[عاطفی]] در کشورهای غربی، افزایش [[خشونت]]، [[قساوت]]، گسترش [[جرم]] و جنایت در این کشورهاست. شاید مجموعه این حقایق تلخ را بتوان در یک جمله از الوین تافلر که در کتاب خود به نام "موج سوم" تبلور یافته دید که می‌گوید: "بربریت و جنایت مد روز شده است"<ref>اخلاق اسلامی، ص۱۱۸.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۸۸-۲۸۹.</ref>.
* از نتایج انهدام [[عواطف]] و گسترش روزافزون [[فقر]] [[عاطفی]] در کشورهای غربی، افزایش [[خشونت]]، [[قساوت]]، گسترش [[جرم]] و جنایت در این کشورهاست. شاید مجموعه این حقایق تلخ را بتوان در یک جمله از الوین تافلر که در کتاب خود به نام "موج سوم" تبلور یافته دید که می‌گوید: "بربریت و جنایت مد روز شده است"<ref>اخلاق اسلامی، ص۱۱۸.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۸۸-۲۸۹.</ref>.
*مسلکی است در [[اخلاق]] که [[محبت]] را به عنوان پایه [[اخلاق]] [[تبلیغ]] می‌کند و [[اخلاق]] در نظر آن‌ها یعنی [[محبت]]. معلم [[اخلاقی]] که اخلاقش بر این پایه [[استوار]] است خودش را پیام‌آور [[محبت]] می‌داند. بخشی از این نظریه، نظریه مشترکی است که لااقل میان همه [[ادیان]] و بیشتر مکاتب [[فلسفی]] عالم وجود دارد. شاید ما [[دینی]] در [[دنیا]] نداریم که به [[محبت]] توصیه نکرده باشد. در [[اخبار]] و [[احادیث]] جمله‌ای به این مضمون است که: "برای دیگران آن را [[دوست]] بدار که برای خود [[دوست]] می‌داری، و برای دیگران آن را مپسند که برای خود نمی‌پسندی". حتی [[اخلاق]] [[مسیحی]] و [[هندی]] هم مبتنی بر [[محبت]] است<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۴۹.</ref>.
* مسلکی است در [[اخلاق]] که [[محبت]] را به عنوان پایه [[اخلاق]] [[تبلیغ]] می‌کند و [[اخلاق]] در نظر آن‌ها یعنی [[محبت]]. معلم [[اخلاقی]] که اخلاقش بر این پایه [[استوار]] است خودش را پیام‌آور [[محبت]] می‌داند. بخشی از این نظریه، نظریه مشترکی است که لااقل میان همه [[ادیان]] و بیشتر مکاتب [[فلسفی]] عالم وجود دارد. شاید ما [[دینی]] در [[دنیا]] نداریم که به [[محبت]] توصیه نکرده باشد. در [[اخبار]] و [[احادیث]] جمله‌ای به این مضمون است که: "برای دیگران آن را [[دوست]] بدار که برای خود [[دوست]] می‌داری، و برای دیگران آن را مپسند که برای خود نمی‌پسندی". حتی [[اخلاق]] [[مسیحی]] و [[هندی]] هم مبتنی بر [[محبت]] است<ref>ر. ک: مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۴۹.</ref>.
*در [[اخلاقی]] که بنای آن بر [[محبت]] است تنها یک [[دستور]] اساسی وجود دارد و آن [[دوست داشتن]] است و سایر [[دستورات]] را باید از آن گرفت؛ یعنی خداوندی خدایت را با [[جان]] و [[عقل]] خود [[دوست]] داشته باش. این اولین و بزرگ‌ترین [[فرمان]] است. دومین [[فرمان]] نیز شبیه آن است؛ یعنی همسایه‌ات (هم‌نوعت) را همچون خودت [[دوست]] بدار. تمام [[احکام خدا]] و گفتار [[انبیا]] در این دو کلمه خلاصه می‌شود<ref>ر.ک: ویلیام کی. فرانکنا، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، ص۱۲۷.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۸۹.</ref>.
* در [[اخلاقی]] که بنای آن بر [[محبت]] است تنها یک [[دستور]] اساسی وجود دارد و آن [[دوست داشتن]] است و سایر [[دستورات]] را باید از آن گرفت؛ یعنی خداوندی خدایت را با [[جان]] و [[عقل]] خود [[دوست]] داشته باش. این اولین و بزرگ‌ترین [[فرمان]] است. دومین [[فرمان]] نیز شبیه آن است؛ یعنی همسایه‌ات (هم‌نوعت) را همچون خودت [[دوست]] بدار. تمام [[احکام خدا]] و گفتار [[انبیا]] در این دو کلمه خلاصه می‌شود<ref>ر. ک: ویلیام کی. فرانکنا، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، ص۱۲۷.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۸۹.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش