جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[دیر جماجم در حدیث]] - [[دیر جماجم در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[دیر جماجم در حدیث]] - [[دیر جماجم در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
بر پایه گزارشی، سبب نامگذاری دیر جماجم (جمجمهها) [[جنگی]] بود که میان [[ایاد]] و بهراء القین درگرفت که در آن، گروهی از ایاد کشته شدند و اجساد کشتههای ایاد در این دیر [[دفن]] شد و بعدها که [[مردمان]] آنجا را حفر کردند، به جمجمههایی برخوردند. نیز آمده است که [[بلال الرماح بن محرز ایادی]] گروهی از [[ایرانیان]] را کشت و سر آنان را در دیر [[نصب]] کرد و از این رو، این مکان به دیر جماجم مشهور شد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲</ref> از آن پس، به [[فرمان]] [[پادشاه ایران]]، آنان به [[تکریت]]، شهری کهن کنار رود دجله، رانده شدند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۵</ref>.<ref>[[محمد حسن الهیزاده|الهیزاده، محمد حسن]]، [[ایاد (مقاله)|ایاد]].</ref>. | بر پایه گزارشی، سبب نامگذاری دیر جماجم (جمجمهها) [[جنگی]] بود که میان [[ایاد]] و بهراء القین درگرفت که در آن، گروهی از ایاد کشته شدند و اجساد کشتههای ایاد در این دیر [[دفن]] شد و بعدها که [[مردمان]] آنجا را حفر کردند، به جمجمههایی برخوردند. نیز آمده است که [[بلال الرماح بن محرز ایادی]] گروهی از [[ایرانیان]] را کشت و سر آنان را در دیر [[نصب]] کرد و از این رو، این مکان به دیر جماجم مشهور شد.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲</ref> از آن پس، به [[فرمان]] [[پادشاه ایران]]، آنان به [[تکریت]]، شهری کهن کنار رود دجله، رانده شدند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۵</ref>.<ref>[[محمد حسن الهیزاده|الهیزاده، محمد حسن]]، [[ایاد (مقاله)|ایاد]].</ref>. | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
به دستور [[حجاج]]، بسیاری از بازماندگان این واقعه که [[کمیل بن زیاد نخعی]] نیز یکی از آنان بود، تحت تعقیب قرار گرفته، کشته شدند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۷۹.</ref> از نقش [[قبیله نخع]] در سایر تحولاتی که در [[قرن اول هجری]] رخ داد، گزارشی به ثبت نرسیده است.<ref>مقاله نقش قبیله نخع در تاریخ اسلام در قرن نخست هجری، اصغر منتظر القائم، مؤسسه شیعهشناسی، فصلنامه علمی پژوهشی شیعهشناسی، سال ششم، شماره۲۲.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | به دستور [[حجاج]]، بسیاری از بازماندگان این واقعه که [[کمیل بن زیاد نخعی]] نیز یکی از آنان بود، تحت تعقیب قرار گرفته، کشته شدند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۷۹.</ref> از نقش [[قبیله نخع]] در سایر تحولاتی که در [[قرن اول هجری]] رخ داد، گزارشی به ثبت نرسیده است.<ref>مقاله نقش قبیله نخع در تاریخ اسلام در قرن نخست هجری، اصغر منتظر القائم، مؤسسه شیعهشناسی، فصلنامه علمی پژوهشی شیعهشناسی، سال ششم، شماره۲۲.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>. | ||
==[[جنگ]] با [[حجاج]]== | == [[جنگ]] با [[حجاج]] == | ||
[[سپاه]] بزرگی از [[مردم بصره]] و [[کوفه]] جمع شد و در منطقهای به نام «دیر جماجم» سنگر گرفتند. سپاه حجاج نیز در «دیرقره» مستقر شدند. تعداد جنگجویان [[ابن اشعث]] بیست هزار نفر گفته شده است. جنگ [[سختی]] میان دو [[جبهه]] درگرفت. ابتدا جنگ به نفع [[سپاه عراق]] بود. [[عبدالملک]] که از این اوضاع به [[وحشت]] افتاده بود، برادرش، عبدالله، را همراه نامهای به سوی [[عراق]] فرستاد که تا با ابن اشعث [[مذاکره]] نماید که اگر او خواهان [[عزل]] حجاج است، وی را عزل کند و ابن اشعث دست از جنگ و [[مخالفت]] بردارد. حجاج از این موضوع با خبر شده و هراسناک گشت. از این روی نامهای برای عبدالملک فرستاد و به او خاطرنشان کرد که در صورت عزل او، ابن اشعث وی را نیز عزل خواهد کرد. وی توانست عبدالملک را قانع کرده و به [[نبرد]] با [[عبدالرحمن]] ادامه دهد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷، ص۳۶۹۲</ref>. | [[سپاه]] بزرگی از [[مردم بصره]] و [[کوفه]] جمع شد و در منطقهای به نام «دیر جماجم» سنگر گرفتند. سپاه حجاج نیز در «دیرقره» مستقر شدند. تعداد جنگجویان [[ابن اشعث]] بیست هزار نفر گفته شده است. جنگ [[سختی]] میان دو [[جبهه]] درگرفت. ابتدا جنگ به نفع [[سپاه عراق]] بود. [[عبدالملک]] که از این اوضاع به [[وحشت]] افتاده بود، برادرش، عبدالله، را همراه نامهای به سوی [[عراق]] فرستاد که تا با ابن اشعث [[مذاکره]] نماید که اگر او خواهان [[عزل]] حجاج است، وی را عزل کند و ابن اشعث دست از جنگ و [[مخالفت]] بردارد. حجاج از این موضوع با خبر شده و هراسناک گشت. از این روی نامهای برای عبدالملک فرستاد و به او خاطرنشان کرد که در صورت عزل او، ابن اشعث وی را نیز عزل خواهد کرد. وی توانست عبدالملک را قانع کرده و به [[نبرد]] با [[عبدالرحمن]] ادامه دهد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷، ص۳۶۹۲</ref>. | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
به گفته [[ابن اثیر]] مدت جنگ این دو سپاه صد و سه [[روز]] طول کشید. شروع جنگ در [[ربیع الاول]] [[سال]] و پایان آن در [[جمادی الثانی]] بود. این [[جنگ]] به [[شکست]] [[سپاه]] [[عبدالرحمن بن اشعث]] انجامید. عبدالرحمن به [[بصره]] گریخت و در آنجا نیز گروهی از سپاه به وی ملحق شده و به [[حجاج]] [[حمله]] بردند؛ اما دوباره شکست خوردند. به جز گروه اندکی همه کشته شدند. عبدالرحمن به [[مسکن]] گریخت و بازهم شکست خورد<ref>تاریخ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷، ص۳۷۱۸</ref> به این ترتیب [[شورش]] عبدالرحمن بن اشعث به پایان رسید.<ref>[[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[عبدالرحمن بن اشعث (مقاله)|عبدالرحمن بن اشعث]].</ref>. | به گفته [[ابن اثیر]] مدت جنگ این دو سپاه صد و سه [[روز]] طول کشید. شروع جنگ در [[ربیع الاول]] [[سال]] و پایان آن در [[جمادی الثانی]] بود. این [[جنگ]] به [[شکست]] [[سپاه]] [[عبدالرحمن بن اشعث]] انجامید. عبدالرحمن به [[بصره]] گریخت و در آنجا نیز گروهی از سپاه به وی ملحق شده و به [[حجاج]] [[حمله]] بردند؛ اما دوباره شکست خوردند. به جز گروه اندکی همه کشته شدند. عبدالرحمن به [[مسکن]] گریخت و بازهم شکست خورد<ref>تاریخ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷، ص۳۷۱۸</ref> به این ترتیب [[شورش]] عبدالرحمن بن اشعث به پایان رسید.<ref>[[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[عبدالرحمن بن اشعث (مقاله)|عبدالرحمن بن اشعث]].</ref>. | ||
==[[نبرد]] دیر جماجم و پایان کار== | == [[نبرد]] دیر جماجم و پایان کار == | ||
[[حجاج]] نیز در دیر قرّه که نزدیک [[کوفه]] بود اردو زد و مواد غذایی مورد نیاز [[سپاه]] را از روستاهای [[فلوجه]] جبراً تأمین نمود<ref>محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۸، ص۳۶۹۲</ref>. [[ابن اشعث]] نیز در کنار دیر [[قره]] و دیر جماجم اردو زد و در [[ربیع الاول]] [[سال]] هشتاد و دو در منطقه دیر جماجم [[جنگ]] در گرفت، البته [[ابن اثیر]] [[زمان]] وقوع این جنگ را [[ماه شعبان]] ذکر میکند<ref>ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱۳، ص۷۳</ref>. به سبب وقوع این جنگ در این منطقه، نام جنگ دیر جماجم به این نبرد داده شد. با ورود [[سپاهیان]] شامی، از یک سو حجاج مخالف [[مذاکره]] و ایجاد [[صلح]] بود و لذا به [[عبدالملک]] [[نامه]] فرستاد و از او خواست که این کار را انجام ندهد و از طرفی با وجود [[رضایت]] ابن اشعث مبنی بر ایجاد صلح، قراء و اشراف، صلحدوستی عبدالملک را دلیل بر [[ناتوانی]] و عجز او دانسته و خواستار ادامه جنگ بر علیه [[خلیفه]] و حجاج بودند و لذا جنگ بر [[ضد]] [[حکومت بنی امیه]] ادامه پیدا کرد. تعداد سپاه [[شورشیان]] بالغ بر یکصد هزار نفر ذکر شده است<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۸، ص۳۶۹۲</ref> البته ابن اثیر تعداد سپاه را حدود دویست هزار نفر عنوان میکند مبنی بر این که یکصد هزار مرد [[جنگی]] [[حقوق]] بگیر و یکصد هزار مرد جنگی غیر سپاهی بودند<ref>ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱۳، ص۷۳</ref> اما در هر صورت تعداد آنان بیشتر از سپاه حجاج بود<ref>مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۲۹۴</ref> با این وجود هر دو سپاه در ابتدا به دور اردوگاه خود خندقی حفر نمودند تا از [[حمله]] احتمالی رقیب در [[امان]] باشند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۸، ص۳۶۹۲</ref>. | [[حجاج]] نیز در دیر قرّه که نزدیک [[کوفه]] بود اردو زد و مواد غذایی مورد نیاز [[سپاه]] را از روستاهای [[فلوجه]] جبراً تأمین نمود<ref>محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۸، ص۳۶۹۲</ref>. [[ابن اشعث]] نیز در کنار دیر [[قره]] و دیر جماجم اردو زد و در [[ربیع الاول]] [[سال]] هشتاد و دو در منطقه دیر جماجم [[جنگ]] در گرفت، البته [[ابن اثیر]] [[زمان]] وقوع این جنگ را [[ماه شعبان]] ذکر میکند<ref>ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱۳، ص۷۳</ref>. به سبب وقوع این جنگ در این منطقه، نام جنگ دیر جماجم به این نبرد داده شد. با ورود [[سپاهیان]] شامی، از یک سو حجاج مخالف [[مذاکره]] و ایجاد [[صلح]] بود و لذا به [[عبدالملک]] [[نامه]] فرستاد و از او خواست که این کار را انجام ندهد و از طرفی با وجود [[رضایت]] ابن اشعث مبنی بر ایجاد صلح، قراء و اشراف، صلحدوستی عبدالملک را دلیل بر [[ناتوانی]] و عجز او دانسته و خواستار ادامه جنگ بر علیه [[خلیفه]] و حجاج بودند و لذا جنگ بر [[ضد]] [[حکومت بنی امیه]] ادامه پیدا کرد. تعداد سپاه [[شورشیان]] بالغ بر یکصد هزار نفر ذکر شده است<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۸، ص۳۶۹۲</ref> البته ابن اثیر تعداد سپاه را حدود دویست هزار نفر عنوان میکند مبنی بر این که یکصد هزار مرد [[جنگی]] [[حقوق]] بگیر و یکصد هزار مرد جنگی غیر سپاهی بودند<ref>ابن اثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱۳، ص۷۳</ref> اما در هر صورت تعداد آنان بیشتر از سپاه حجاج بود<ref>مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۲۹۴</ref> با این وجود هر دو سپاه در ابتدا به دور اردوگاه خود خندقی حفر نمودند تا از [[حمله]] احتمالی رقیب در [[امان]] باشند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۸، ص۳۶۹۲</ref>. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
ابن اشعث نیز بعد از مدتی به سیستان بازگشت و با رتبیل [[صلح]] نمود<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۲۳۱</ref> ولی رتبیل به سبب تهدیدهای حجاج به ابن اشعث [[خیانت]] کرد و او را [[تسلیم]] حجاج کرد اما در بین راه ابن اشعث خودکشی نمود<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ص۹۲۲</ref>. تعداد جنگهایی که بین سپاه حجاج و ابن اشعث رخ داده است بالغ بر هشتاد جنگ بود<ref>گردیزی، ابوسعید عبدالحی بن ضحاک، تاریخ گردیزی، تحقیق عبدالحی حبیبی، ص۲۴۶</ref>. [[شورش]] او بر علیه حجاج و [[بنی امیه]] از مهمترین [[شورشها]] بود که باعث متحمل شدن خسارات فراوانی به بدنه [[خاندان]] بنی امیه گردید. در مورد اهمیت [[جنگ]] او گفته شده که بعد از [[صفین]] مهمترین [[جنگی]] بوده که در [[تاریخ اسلام]] روی داده است<ref>مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۲۹۴</ref>. این [[جنگها]] که برخی آن را از صفین بزرگتر و هولناکترین جنگ عنوان میکنند<ref>مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۲۹۴</ref>. آخرین [[شورش]] جدی بود که در دوره [[حجاج]] رخ داد که علاوه بر [[سیاسی]] بودن این [[قیام]]، باید آن را [[دینی]] نیز تلقی نمود؛ چراکه گروهها و فرقههای مختلفی در این [[نبرد]] حضور داشتند و با وجود تعداد زیاد قراء در این جنگ، به این نظریه رنگ بیشتری میبخشد. بعد از فرار [[ابن اشعث]] به سیستان، [[نهضت]] او به صورت کامل خاموش نشد و [[مردم]] با [[عبدالرحمن بن عباس]] که به رام کننده استران ملقب بود [[بیعت]] کردند که بعد از مدت کوتاهی [[شکست]] خوردند و عبدالرحمن بن عباس نیز گریخت<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ص۵۰۴</ref>. او نیز ابتدا به [[فارس]] و از آنجا به [[هند]] رفت و در همانجا درگذشت،<ref>دینوری، ابن قتیبه، امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ترجمه سید ناصر طباطبایی، ص۲۶۴</ref> و به این ترتیب قیام ابن اشعث به کلی خاموش شد.<ref>[[سید مرتضی میرتبار|میرتبار، سید مرتضی]]، [[قیامهای والیان بنی امیه (مقاله)|قیامهای والیان بنی امیه]].</ref>. | ابن اشعث نیز بعد از مدتی به سیستان بازگشت و با رتبیل [[صلح]] نمود<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۲۳۱</ref> ولی رتبیل به سبب تهدیدهای حجاج به ابن اشعث [[خیانت]] کرد و او را [[تسلیم]] حجاج کرد اما در بین راه ابن اشعث خودکشی نمود<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ص۹۲۲</ref>. تعداد جنگهایی که بین سپاه حجاج و ابن اشعث رخ داده است بالغ بر هشتاد جنگ بود<ref>گردیزی، ابوسعید عبدالحی بن ضحاک، تاریخ گردیزی، تحقیق عبدالحی حبیبی، ص۲۴۶</ref>. [[شورش]] او بر علیه حجاج و [[بنی امیه]] از مهمترین [[شورشها]] بود که باعث متحمل شدن خسارات فراوانی به بدنه [[خاندان]] بنی امیه گردید. در مورد اهمیت [[جنگ]] او گفته شده که بعد از [[صفین]] مهمترین [[جنگی]] بوده که در [[تاریخ اسلام]] روی داده است<ref>مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۲۹۴</ref>. این [[جنگها]] که برخی آن را از صفین بزرگتر و هولناکترین جنگ عنوان میکنند<ref>مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۲۹۴</ref>. آخرین [[شورش]] جدی بود که در دوره [[حجاج]] رخ داد که علاوه بر [[سیاسی]] بودن این [[قیام]]، باید آن را [[دینی]] نیز تلقی نمود؛ چراکه گروهها و فرقههای مختلفی در این [[نبرد]] حضور داشتند و با وجود تعداد زیاد قراء در این جنگ، به این نظریه رنگ بیشتری میبخشد. بعد از فرار [[ابن اشعث]] به سیستان، [[نهضت]] او به صورت کامل خاموش نشد و [[مردم]] با [[عبدالرحمن بن عباس]] که به رام کننده استران ملقب بود [[بیعت]] کردند که بعد از مدت کوتاهی [[شکست]] خوردند و عبدالرحمن بن عباس نیز گریخت<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ص۵۰۴</ref>. او نیز ابتدا به [[فارس]] و از آنجا به [[هند]] رفت و در همانجا درگذشت،<ref>دینوری، ابن قتیبه، امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ترجمه سید ناصر طباطبایی، ص۲۶۴</ref> و به این ترتیب قیام ابن اشعث به کلی خاموش شد.<ref>[[سید مرتضی میرتبار|میرتبار، سید مرتضی]]، [[قیامهای والیان بنی امیه (مقاله)|قیامهای والیان بنی امیه]].</ref>. | ||
==شرکت در جنگ جماجم== | == شرکت در جنگ جماجم == | ||
در این [[جنگ]] بعد از مدتی که از [[نبرد]] گذشت، [[سپاه اموی]] بر آنان [[برتری]] یافت که منجر به فرار [[سپاه]] [[ابن اشعث]] شد که [[عبدالرحمن]] با سخنانش و نقل ماجرایی از [[امام علی]]، مانع فرار آنان شد و باعث [[پایداری]] آنان در این جنگ شد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۳۵۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷</ref>. | در این [[جنگ]] بعد از مدتی که از [[نبرد]] گذشت، [[سپاه اموی]] بر آنان [[برتری]] یافت که منجر به فرار [[سپاه]] [[ابن اشعث]] شد که [[عبدالرحمن]] با سخنانش و نقل ماجرایی از [[امام علی]]، مانع فرار آنان شد و باعث [[پایداری]] آنان در این جنگ شد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۳۵۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷</ref>. | ||