رفاهزدگی و تجملگرایی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[رفاهزدگی و تجملگرایی در قرآن]] - [[رفاهزدگی و تجملگرایی در جامعهشناسی اسلامی]] - [[رفاهزدگی و تجملگرایی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[رفاهزدگی و تجملگرایی در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[رفاهزدگی و تجملگرایی در قرآن]] - [[رفاهزدگی و تجملگرایی در جامعهشناسی اسلامی]] - [[رفاهزدگی و تجملگرایی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[رفاهزدگی و تجملگرایی در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==[[پرهیز]] از رفاهزدگی و [[تجملگرایی]]== | == [[پرهیز]] از رفاهزدگی و [[تجملگرایی]] == | ||
[[قرآن کریم]] در معرفی عارضه رفاهزدگی و تجملگرایی، واژه “ترف” و “اتراف” را به کار برده است. ترف و [[اتراف]] به معنی [[دلبستگی]] و تعلق خاطر شدید به نعمتهای مادی [[دنیوی]] (نعمتهای موجود و در دسترس و نعمتهای مقدر و مورد [[آرزو]]) است. علاقهمندی به داشتن امکانات رفاهی و زرق و برق این جهانی، [[تمایل]] نسبتاً مشهودی است که همه افراد کموبیش از آن برخوردارند. حصول هر [[درجه]] از تمکن و دستیابی [[عینی]] به این مطالبات آرزویی، دلبستگی و تعلق خاطر متناسبی را در دارنده نسبت به خود بر میانگیزاند. [[حرص]]، مصرفگرایی مسرفانه، [[بخلورزی]]، [[استکبار]]، [[تفاخر]]، [[خوف]] زوال، [[غفلت]] از برخی [[وظایف]] و... بخشی از عوارض شایع این رفاهزدگی است. [[تفسیر نمونه]] در توضیح [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«و ما در هیچ شهری، بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم» سوره سبأ، آیه ۳۴.</ref> مینویسد: مترف از ماده ترف (بر وزن طرف) به معنی تنعم است و مترف به کسی میگویند که فزونی [[نعمت]] و [[زندگی]] مرفه او را مست و [[مغرور]] و [[غافل]] کرده و به طغیانگری واداشته است. آری معمولاً کسانی که در صف اول [[مخالفان]] [[انبیا]] بودند این گروه [[مترف]] [[طغیانگر]] غافل بودند که چون [[تعلیمات انبیا]] را از یک سو مزاحم کامجویی و [[هوسرانی]] خود میدیدند و از سوی دیگر، مدافع [[حقوق]] محرومانی که با [[غصب]] حقوق آنها به این زندگی پر زرق و برق رسیده بودند و از سوی سوم، آنها همیشه برای [[پاسداری]] [[مال]] و ثروتشان [[قدرت]] [[حکومت]] را یدک میکشیدند و [[پیامبران]] را در تمام این جهات در نقطه مقابل خود میدیدند، لذا فوراً به [[مبارزه]] با آنها بر میخواستند<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۱۰۵.</ref>. بسیاری از متمکنان به دلیل ضعفهای [[اعتقادی]] و [[اخلاقی]]، از این سرمایههای بالقوه [[نافع]] و مفید در جهت [[هلاکت]] خود و دیگران استفاده میکنند. آنها از اینکه توانستهاند، از طرق غالباً غیرمتعارف، [[میزان]] نسبتاً بیشتری از امکانات و نعمتهای مشترک و محدود این عالم را تصاحب کنند، بر خود میبالند و به جای [[شکر منعم]] [[حقیقی]] و [[مصرف]] درست، از آن در [[راه]] ارضای منویات غالباً هواخواهانه و [[شیطانی]] به صورت لجام گسیخته استفاده میکنند. طبیعی است که [[تظاهر]] مرفهان به تمکن و برخورداری، بالقوه میتواند [[خشم]] و [[نفرت]] تودههای [[محروم]] و نیاز مند [[جامعه]] را در قالب واکنشهای قهرآمیز، علیه آنها بر انگیزاند و [[امنیت اجتماعی]] را به مخاطره افکند. [[تفسیر نمونه]]، همچنین در بیان موضع [[اسلام]] در خصوص [[تجمل]] مینویسد: در مورد استفاده از انواع زینتها، اسلام مانند تمام موارد، حد [[اعتدال]] را [[انتخاب]] کرده است، نه مانند بعضی که میپندارند، استفاده از زینتها و [[تجملات]] هر چند به صورت [[معتدل]]؛ [[مخالف]] [[زهد]] و [[پارسایی]] است و نه مانند تجملپرستانی که [[غرق]] در [[زینت]] و تجمل میشوند، و تن به هر گونه عمل [[نادرستی]] برای رسیدن به این [[هدف]] نامقدس میدهند. در اسلام استفاده از زیباییهای [[طبیعت]]، لباسهای [[زیبا]] و متناسب، به کار بردن انواع عطرها و امثال آن، نه تنها مجاز شمرده شده، بلکه به آن توصیه و سفارش نیز شده است. این تعبیر که [[خداوند]] زیباست و [[زیبایی]] را [[دوست]] دارد، یا تعبیر به اینکه خداوند زیباییها را [[آفریده]]، همگی اشاره به این [[حقیقت]] است که اگر استفاده از هر گونه زیبایی [[ممنوع]] بود، خداوند هرگز اینها را نمیآفرید، [[آفرینش]] زیباییها در [[جهان هستی]] خود دلیل بر این است که [[خالق]] زیباییها آن را دوست دارد؛ ولی مهم اینجاست که غالباً در این موضوعها [[مردم]] راه [[افراط]] را میپویند و به بهانههای مختلف رو به تجملپرستی میآورند. به همین دلیل [[قرآن کریم]] بلافاصله بعد از ذکر [[حکم اسلامی]]، از [[اسراف]] و [[زیادهروی]] و [[تجاوز از حد]]، [[مسلمانان]] را بر [[حذر]] میدارد<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۵۰.</ref>. [[سادهزیستی]] و [[قناعت]] و [[اکتفا به حد ضرورت]] منطقی [و به بیان [[فقهی]] حد [[کفاف]]] است که [[اسلام]] به [[مؤمنان]] [[شایسته]] توصیه فرموده است<ref>ر ک: محمدتقی مصباح یزدی، ره توشه، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۵ و ج۲، ۳۵۲-۳۵۴.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۹۱.</ref> | [[قرآن کریم]] در معرفی عارضه رفاهزدگی و تجملگرایی، واژه “ترف” و “اتراف” را به کار برده است. ترف و [[اتراف]] به معنی [[دلبستگی]] و تعلق خاطر شدید به نعمتهای مادی [[دنیوی]] (نعمتهای موجود و در دسترس و نعمتهای مقدر و مورد [[آرزو]]) است. علاقهمندی به داشتن امکانات رفاهی و زرق و برق این جهانی، [[تمایل]] نسبتاً مشهودی است که همه افراد کموبیش از آن برخوردارند. حصول هر [[درجه]] از تمکن و دستیابی [[عینی]] به این مطالبات آرزویی، دلبستگی و تعلق خاطر متناسبی را در دارنده نسبت به خود بر میانگیزاند. [[حرص]]، مصرفگرایی مسرفانه، [[بخلورزی]]، [[استکبار]]، [[تفاخر]]، [[خوف]] زوال، [[غفلت]] از برخی [[وظایف]] و... بخشی از عوارض شایع این رفاهزدگی است. [[تفسیر نمونه]] در توضیح [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«و ما در هیچ شهری، بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم» سوره سبأ، آیه ۳۴.</ref> مینویسد: مترف از ماده ترف (بر وزن طرف) به معنی تنعم است و مترف به کسی میگویند که فزونی [[نعمت]] و [[زندگی]] مرفه او را مست و [[مغرور]] و [[غافل]] کرده و به طغیانگری واداشته است. آری معمولاً کسانی که در صف اول [[مخالفان]] [[انبیا]] بودند این گروه [[مترف]] [[طغیانگر]] غافل بودند که چون [[تعلیمات انبیا]] را از یک سو مزاحم کامجویی و [[هوسرانی]] خود میدیدند و از سوی دیگر، مدافع [[حقوق]] محرومانی که با [[غصب]] حقوق آنها به این زندگی پر زرق و برق رسیده بودند و از سوی سوم، آنها همیشه برای [[پاسداری]] [[مال]] و ثروتشان [[قدرت]] [[حکومت]] را یدک میکشیدند و [[پیامبران]] را در تمام این جهات در نقطه مقابل خود میدیدند، لذا فوراً به [[مبارزه]] با آنها بر میخواستند<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۱۰۵.</ref>. بسیاری از متمکنان به دلیل ضعفهای [[اعتقادی]] و [[اخلاقی]]، از این سرمایههای بالقوه [[نافع]] و مفید در جهت [[هلاکت]] خود و دیگران استفاده میکنند. آنها از اینکه توانستهاند، از طرق غالباً غیرمتعارف، [[میزان]] نسبتاً بیشتری از امکانات و نعمتهای مشترک و محدود این عالم را تصاحب کنند، بر خود میبالند و به جای [[شکر منعم]] [[حقیقی]] و [[مصرف]] درست، از آن در [[راه]] ارضای منویات غالباً هواخواهانه و [[شیطانی]] به صورت لجام گسیخته استفاده میکنند. طبیعی است که [[تظاهر]] مرفهان به تمکن و برخورداری، بالقوه میتواند [[خشم]] و [[نفرت]] تودههای [[محروم]] و نیاز مند [[جامعه]] را در قالب واکنشهای قهرآمیز، علیه آنها بر انگیزاند و [[امنیت اجتماعی]] را به مخاطره افکند. [[تفسیر نمونه]]، همچنین در بیان موضع [[اسلام]] در خصوص [[تجمل]] مینویسد: در مورد استفاده از انواع زینتها، اسلام مانند تمام موارد، حد [[اعتدال]] را [[انتخاب]] کرده است، نه مانند بعضی که میپندارند، استفاده از زینتها و [[تجملات]] هر چند به صورت [[معتدل]]؛ [[مخالف]] [[زهد]] و [[پارسایی]] است و نه مانند تجملپرستانی که [[غرق]] در [[زینت]] و تجمل میشوند، و تن به هر گونه عمل [[نادرستی]] برای رسیدن به این [[هدف]] نامقدس میدهند. در اسلام استفاده از زیباییهای [[طبیعت]]، لباسهای [[زیبا]] و متناسب، به کار بردن انواع عطرها و امثال آن، نه تنها مجاز شمرده شده، بلکه به آن توصیه و سفارش نیز شده است. این تعبیر که [[خداوند]] زیباست و [[زیبایی]] را [[دوست]] دارد، یا تعبیر به اینکه خداوند زیباییها را [[آفریده]]، همگی اشاره به این [[حقیقت]] است که اگر استفاده از هر گونه زیبایی [[ممنوع]] بود، خداوند هرگز اینها را نمیآفرید، [[آفرینش]] زیباییها در [[جهان هستی]] خود دلیل بر این است که [[خالق]] زیباییها آن را دوست دارد؛ ولی مهم اینجاست که غالباً در این موضوعها [[مردم]] راه [[افراط]] را میپویند و به بهانههای مختلف رو به تجملپرستی میآورند. به همین دلیل [[قرآن کریم]] بلافاصله بعد از ذکر [[حکم اسلامی]]، از [[اسراف]] و [[زیادهروی]] و [[تجاوز از حد]]، [[مسلمانان]] را بر [[حذر]] میدارد<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۵۰.</ref>. [[سادهزیستی]] و [[قناعت]] و [[اکتفا به حد ضرورت]] منطقی [و به بیان [[فقهی]] حد [[کفاف]]] است که [[اسلام]] به [[مؤمنان]] [[شایسته]] توصیه فرموده است<ref>ر ک: محمدتقی مصباح یزدی، ره توشه، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۵ و ج۲، ۳۵۲-۳۵۴.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۹۱.</ref> | ||
==[[آیات]] [[قرآنی]] مرتبط== | == [[آیات]] [[قرآنی]] مرتبط == | ||
#تأثیر [[تجملگرایی]] در افق دید و آرزوی دیگران: {{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ}}<ref>«آنگاه با زیورهایش در پیش قوم خویش آشکار شد؛ کسانی که زندگی این جهان را میخواستند گفتند: ای کاش ما نیز همانند آنچه به قارون داده شده است میداشتیم، بیگمان او را بهرهای سترگ است» سوره قصص، آیه ۷۹.</ref>. | # تأثیر [[تجملگرایی]] در افق دید و آرزوی دیگران: {{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ}}<ref>«آنگاه با زیورهایش در پیش قوم خویش آشکار شد؛ کسانی که زندگی این جهان را میخواستند گفتند: ای کاش ما نیز همانند آنچه به قارون داده شده است میداشتیم، بیگمان او را بهرهای سترگ است» سوره قصص، آیه ۷۹.</ref>. | ||
#رفاهزدگی زمینهساز [[کفرورزی]] و گزافهگویی: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ * وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ}}<ref>«و ما در هیچ شهری، بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم * و گفتند: که ما دارایی و فرزند بیشتری داریم و ما را عذاب نخواهند کرد» سوره سبأ، آیه ۳۴.</ref>. | # رفاهزدگی زمینهساز [[کفرورزی]] و گزافهگویی: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ * وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ}}<ref>«و ما در هیچ شهری، بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم * و گفتند: که ما دارایی و فرزند بیشتری داریم و ما را عذاب نخواهند کرد» سوره سبأ، آیه ۳۴.</ref>. | ||
#رفاهزدگی عامل [[عافیتطلبی]] و [[گریز]] از [[مجاهدت]] در [[راه خدا]]: {{متن قرآن|وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَكُنْ مَعَ الْقَاعِدِينَ}}<ref>«و چون سورهای فرو فرستاده شود که به خداوند ایمان آورید و همراه با پیامبرش جهاد کنید، توانمندان از ایشان، از تو اجازه میگیرند و میگویند: بگذار تا ما با خانهنشینان بمانیم» سوره توبه، آیه ۸۶.</ref>. | # رفاهزدگی عامل [[عافیتطلبی]] و [[گریز]] از [[مجاهدت]] در [[راه خدا]]: {{متن قرآن|وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَكُنْ مَعَ الْقَاعِدِينَ}}<ref>«و چون سورهای فرو فرستاده شود که به خداوند ایمان آورید و همراه با پیامبرش جهاد کنید، توانمندان از ایشان، از تو اجازه میگیرند و میگویند: بگذار تا ما با خانهنشینان بمانیم» سوره توبه، آیه ۸۶.</ref>. | ||
#رفاهزدگی عامل [[اصرار]] بر [[ارتکاب گناه]]: {{متن قرآن|إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ * وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ}}<ref>«چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند * و بر گناه بزرگ پای میفشردند» سوره واقعه، آیه ۴۵-۴۶.</ref>. | # رفاهزدگی عامل [[اصرار]] بر [[ارتکاب گناه]]: {{متن قرآن|إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ * وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ}}<ref>«چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند * و بر گناه بزرگ پای میفشردند» سوره واقعه، آیه ۴۵-۴۶.</ref>. | ||
#برخی آیات نیز رفاهزدگی را از جمله زمینههای [[فساد]] کاری و [[نزول]] [[عذاب الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا}} «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.</ref>؛ زمینهساز جلب [[خشم]] و [[غضب]] [[خداوند]]<ref>{{متن قرآن|كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى}} «از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و در آن از اندازه مگذرید که خشم من شما را فرا گیرد و هر که خشم من او را فرا گیرد بیگمان نابود خواهد شد» سوره طه، آیه ۸۱.</ref> و عامل [[تمرد]] از [[بندگی]] [[حق]] و [[ابتلا]] به [[عذاب اخروی]]<ref>{{متن قرآن|فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا}} «و از پس آنان جانشینانی جایگزین شدند که نماز را تباه کردند و شهوتها را پی گرفتند و زودا که با (کیفر) گمراهی روبهرو گردند» سوره مریم، آیه ۵۹.</ref> معرفی کرده است. [[آیات]] دیگری نیز به نوعی به این موضوع و آثار آن توجه دادهاند: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ * وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ}}<ref>«پس چرا در میان مردم دورههایی که پیش از شما میزیستهاند خیراندیشانی نبودند که (مردم را) از تباهی در زمین باز دارند -جز گروهی اندک از آنان که ما رهانیده بودیم- و ستمگران در پی ناز و نعمتی افتادند که در آن به سر میبردند و گناهکار بودند * و پروردگارت بر آن نیست شهری را که مردم آن مصلحند به ستم نابود کند» سوره هود، آیه ۱۱۶-۱۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و چه بسیار شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) در زندگی خویش سرمستی میکردند و اینک این خانههای آنهاست که پس از آنها جز اندکی، خالی مانده است و ماییم که وارثیم» سوره قصص، آیه ۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ * وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ * لا بَارِدٍ وَلا كَرِيمٍ * إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ}}<ref>«و چپیان، کیانند چپیان؟ * در تفبادی و آبی داغند * و سایهای از دود بسیار سیاه * که نه سرد است و نه خوش * چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۵.</ref>؛ {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۹۱.</ref> | # برخی آیات نیز رفاهزدگی را از جمله زمینههای [[فساد]] کاری و [[نزول]] [[عذاب الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا}} «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.</ref>؛ زمینهساز جلب [[خشم]] و [[غضب]] [[خداوند]]<ref>{{متن قرآن|كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى}} «از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و در آن از اندازه مگذرید که خشم من شما را فرا گیرد و هر که خشم من او را فرا گیرد بیگمان نابود خواهد شد» سوره طه، آیه ۸۱.</ref> و عامل [[تمرد]] از [[بندگی]] [[حق]] و [[ابتلا]] به [[عذاب اخروی]]<ref>{{متن قرآن|فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا}} «و از پس آنان جانشینانی جایگزین شدند که نماز را تباه کردند و شهوتها را پی گرفتند و زودا که با (کیفر) گمراهی روبهرو گردند» سوره مریم، آیه ۵۹.</ref> معرفی کرده است. [[آیات]] دیگری نیز به نوعی به این موضوع و آثار آن توجه دادهاند: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ * وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ}}<ref>«پس چرا در میان مردم دورههایی که پیش از شما میزیستهاند خیراندیشانی نبودند که (مردم را) از تباهی در زمین باز دارند -جز گروهی اندک از آنان که ما رهانیده بودیم- و ستمگران در پی ناز و نعمتی افتادند که در آن به سر میبردند و گناهکار بودند * و پروردگارت بر آن نیست شهری را که مردم آن مصلحند به ستم نابود کند» سوره هود، آیه ۱۱۶-۱۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و چه بسیار شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) در زندگی خویش سرمستی میکردند و اینک این خانههای آنهاست که پس از آنها جز اندکی، خالی مانده است و ماییم که وارثیم» سوره قصص، آیه ۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ * وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ * لا بَارِدٍ وَلا كَرِيمٍ * إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ}}<ref>«و چپیان، کیانند چپیان؟ * در تفبادی و آبی داغند * و سایهای از دود بسیار سیاه * که نه سرد است و نه خوش * چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۵.</ref>؛ {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۹۱.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |