زرقا بنت عدی بن غالب: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[زرقا بنت عدی بن غالب در تاریخ اسلامی]] - [[زرقا بنت عدی بن غالب در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
زرقاء دختر [[عدی بن غالب بن قیس]] [[همدانی]]<ref>عقد الفرید، ج۲، ص۱۰۶.</ref> یکی از [[زنان]] سخنور [[کوفه]] بود، او از شیرزنان [[دلاور]] و بافضیلتی بود که تا آخرین لحظۀ [[حیات]] خود، [[دست]] از [[دوستی]] و [[وفاداری]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} برنداشت و در [[صفین]] با زبانی [[فصیح]] و بیانی گویا، [[سپاهیان]] [[امام]]{{ع}} را در [[جنگ]] علیه [[معاویه]] تحریص و [[ترغیب]] مینمود. | زرقاء دختر [[عدی بن غالب بن قیس]] [[همدانی]]<ref>عقد الفرید، ج۲، ص۱۰۶.</ref> یکی از [[زنان]] سخنور [[کوفه]] بود، او از شیرزنان [[دلاور]] و بافضیلتی بود که تا آخرین لحظۀ [[حیات]] خود، [[دست]] از [[دوستی]] و [[وفاداری]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} برنداشت و در [[صفین]] با زبانی [[فصیح]] و بیانی گویا، [[سپاهیان]] [[امام]] {{ع}} را در [[جنگ]] علیه [[معاویه]] تحریص و [[ترغیب]] مینمود. | ||
این [[زن]] [[آزاده]] و [[توانمند]] با وجود این که بعد از [[شهادت]] مقتدایش [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به دربار [[معاویه]] احضار شد، با این وجود در برابر [[شوکت]] و [[هیبت]] ظاهری دربار [[معاویه]] و یارانش که به [[خون]] او [[تشنه]] بودند دلیرانه [[ایستادگی]] نمود و کمترین [[ترس]] به خود [[راه]] نداد و با صراحت لهجه و بیانی [[بلیغ]] جواب [[معاویه]] و اطرافیانش را داد، به طوری که خود [[معاویه]] از جرئت و [[شهامت]] این [[زن]] باایمان شگفت زده شد و مجذوب سخنان گرم و قاطعانه او گردید و در نتیجه به جای [[کینهتوزی]] نسبت به او ابراز [[محبت]] و مساعدت نمود.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۹۶.</ref> | این [[زن]] [[آزاده]] و [[توانمند]] با وجود این که بعد از [[شهادت]] مقتدایش [[امیرمؤمنان]] {{ع}} به دربار [[معاویه]] احضار شد، با این وجود در برابر [[شوکت]] و [[هیبت]] ظاهری دربار [[معاویه]] و یارانش که به [[خون]] او [[تشنه]] بودند دلیرانه [[ایستادگی]] نمود و کمترین [[ترس]] به خود [[راه]] نداد و با صراحت لهجه و بیانی [[بلیغ]] جواب [[معاویه]] و اطرافیانش را داد، به طوری که خود [[معاویه]] از جرئت و [[شهامت]] این [[زن]] باایمان شگفت زده شد و مجذوب سخنان گرم و قاطعانه او گردید و در نتیجه به جای [[کینهتوزی]] نسبت به او ابراز [[محبت]] و مساعدت نمود.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۹۶.</ref> | ||
==[[ملاقات]] و گفتوگوی زرقاء با [[معاویه]]== | == [[ملاقات]] و گفتوگوی زرقاء با [[معاویه]] == | ||
[[محمد بن عبد ربه]] از [[شعبی]] از جماعتی از [[بنیامیه]] که با [[معاویه]] [[حشر]] و نشر داشتند، [[نقل]] میکند که: شبی [[معاویه]] با نزدیکانش مثل [[عمروعاص]]، [[عتبه]]، [[ولید]] و سعید درباره [[کارزار]] [[صفین]] صحبت میکرد، دنباله [[گفتوگو]] به فعالیتها و سخنان تحریکآمیز زرقاء دختر [[عدی بن غالب همدانی]] به میان آمد که او با قبیلهاش در [[نبرد صفین]] به نفع [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} وارد [[کارزار]] شده بود، [[معاویه]] گفت: کدام یک از شما سخنان زرقاء را به یاد دارد؟ | [[محمد بن عبد ربه]] از [[شعبی]] از جماعتی از [[بنیامیه]] که با [[معاویه]] [[حشر]] و نشر داشتند، [[نقل]] میکند که: شبی [[معاویه]] با نزدیکانش مثل [[عمروعاص]]، [[عتبه]]، [[ولید]] و سعید درباره [[کارزار]] [[صفین]] صحبت میکرد، دنباله [[گفتوگو]] به فعالیتها و سخنان تحریکآمیز زرقاء دختر [[عدی بن غالب همدانی]] به میان آمد که او با قبیلهاش در [[نبرد صفین]] به نفع [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} وارد [[کارزار]] شده بود، [[معاویه]] گفت: کدام یک از شما سخنان زرقاء را به یاد دارد؟ | ||
حاضران گفتند: همه ما سخنان تحریکآمیز او را به خوبی به یاد داریم که چگونه [[سپاهیان]] [[علی]]{{ع}} را برای [[جنگیدن]] با ما مصمم میساخت. | حاضران گفتند: همه ما سخنان تحریکآمیز او را به خوبی به یاد داریم که چگونه [[سپاهیان]] [[علی]] {{ع}} را برای [[جنگیدن]] با ما مصمم میساخت. | ||
[[معاویه]] پرسید: حال نظر شما دربارۀ او چیست و با او چه کنیم؟ | [[معاویه]] پرسید: حال نظر شما دربارۀ او چیست و با او چه کنیم؟ | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
[[معاویه]] گفت: آیا از این سخن من مسرور و خوشحال شدی؟ | [[معاویه]] گفت: آیا از این سخن من مسرور و خوشحال شدی؟ | ||
زرقاء گفت: آری، به [[خدا]] قسم خوشحال شدم، که چنین سعادتی نصیب من شود که در کارهای مولا و مقتدایم [[علی]]{{ع}} [[شریک]] باشم؟ | زرقاء گفت: آری، به [[خدا]] قسم خوشحال شدم، که چنین سعادتی نصیب من شود که در کارهای مولا و مقتدایم [[علی]] {{ع}} [[شریک]] باشم؟ | ||
[[معاویه]] خندید و گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[وفاداری]] شما [[پیروان]] [[علی]]{{ع}}، پس از [[مرگ]] او از [[دوستی]] شما در زمان حیاتش عجیبتر و شگفتانگیزتر است. سپس [[معاویه]] گفت: ای زرقاء، [[حاجت]] خود را بیان کن؟ | [[معاویه]] خندید و گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[وفاداری]] شما [[پیروان]] [[علی]] {{ع}}، پس از [[مرگ]] او از [[دوستی]] شما در زمان حیاتش عجیبتر و شگفتانگیزتر است. سپس [[معاویه]] گفت: ای زرقاء، [[حاجت]] خود را بیان کن؟ | ||
زرقاء گفت: من با خود [[عهد]] کرده و [[سوگند]] خوردهام از امیری که علیه او [[اقدام]] کردهام چیزی [[طلب]] نکنم، ولی تو کسی هستی که بدون سؤال [[بخشش]] میکنی و عطایای زیادی بدون مطالبه میدهی! | زرقاء گفت: من با خود [[عهد]] کرده و [[سوگند]] خوردهام از امیری که علیه او [[اقدام]] کردهام چیزی [[طلب]] نکنم، ولی تو کسی هستی که بدون سؤال [[بخشش]] میکنی و عطایای زیادی بدون مطالبه میدهی! | ||
[[معاویه]] گفت: راست گفتی و [[دستور]] داد یک قطعه [[ملک]] به [[ارزش]] ده هزار [[درهم]] به او بدهند و جوایزی هم به او و همراهانش داد و با [[احترام]] آنها را برگرداند<ref>عقد الفرید، ج۲، ص۱۰۶؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۶۰؛ و ر.ک: تراجم اعلام النساء، ج۲، ص۱۱۸.</ref>. | [[معاویه]] گفت: راست گفتی و [[دستور]] داد یک قطعه [[ملک]] به [[ارزش]] ده هزار [[درهم]] به او بدهند و جوایزی هم به او و همراهانش داد و با [[احترام]] آنها را برگرداند<ref>عقد الفرید، ج۲، ص۱۰۶؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۶۰؛ و ر. ک: تراجم اعلام النساء، ج۲، ص۱۱۸.</ref>. | ||
آری، این بانوی بافضیلت و با [[تقوا]] [[حریم]] [[مولای متقیان]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} را نزد [[معاویه]] [[حفظ]] کرد و با زبان گویای خود اجازه نداد که [[معاویه]]، [[امام]] و مولایش را کوچک نماید.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۹۶-۱۵۰۰.</ref> | آری، این بانوی بافضیلت و با [[تقوا]] [[حریم]] [[مولای متقیان]] [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} را نزد [[معاویه]] [[حفظ]] کرد و با زبان گویای خود اجازه نداد که [[معاویه]]، [[امام]] و مولایش را کوچک نماید.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۹۶-۱۵۰۰.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |