پرش به محتوا

سقیفه بنی ساعده: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
'''[[سقیفه]]''' سایه‌بانى در محلۀ بنى ساعده در [[مدینه]] بود که گاهى زیر آن تجمّع و گفتگو مى‌شد. پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} گروهى از [[مهاجرین]] و [[انصار]] آنجا گرد آمدند و گفتگوهاى بسیارى دربارۀ تعیین [[جانشین]] [[پیامبر]] انجام گرفت و در نهایت با [[ابوبکر]] [[بیعت]] شد.
'''[[سقیفه]]''' سایه‌بانى در محلۀ بنى ساعده در [[مدینه]] بود که گاهى زیر آن تجمّع و گفتگو مى‌شد. پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} گروهى از [[مهاجرین]] و [[انصار]] آنجا گرد آمدند و گفتگوهاى بسیارى دربارۀ تعیین [[جانشین]] [[پیامبر]] انجام گرفت و در نهایت با [[ابوبکر]] [[بیعت]] شد.


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[سقیفه بنی‌ساعده]] مکانی است که در [[صدر اسلام]]، پس از [[رحلت رسول خدا‌]]{{صل}} گروهی از [[مردم مدینه]] به همراه جمعی از [[منافقین]] در آن جمع شدند و تصمیم گرفتند که‌ [[خلافت امیرالمؤمنین]] پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} را منحل کنند. از [[مناقب العترة]] [[ابن فهد حلی]]: [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: وای بر [[امت]] من از [[شورای‌ بزرگ]] و [[شورای کوچک]]. شورای بزرگ پس از [[وفات]] من انجام می‌‌شود. در آن شورا‌ برگرفتن [[خلافت]] از برادرم ([[امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب]]{{ع}}) و [[حق]] دخترم ([[فاطمه]]) تصمیم گیری خواهد شد. [[شورای کوچک]] در [[غیبت کبری]] خواهد بود که در [[زوراء]] (که‌ بنابر برخی [[روایات]] همان [[بغداد]] کنونی است) روی خواهد داد و در آن [[سنت]] مرا تغییر‌ خواهند داد و [[احکام الهی]] را تبدیل خواهند کرد<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۴۰۳. ر.ک: زوراء.</ref>.<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص ۳۸۵.</ref>
[[سقیفه بنی‌ساعده]] مکانی است که در [[صدر اسلام]]، پس از [[رحلت رسول خدا‌]]{{صل}} گروهی از [[مردم مدینه]] به همراه جمعی از [[منافقین]] در آن جمع شدند و تصمیم گرفتند که‌ [[خلافت امیرالمؤمنین]] پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} را منحل کنند. از [[مناقب العترة]] [[ابن فهد حلی]]: [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: وای بر [[امت]] من از [[شورای‌ بزرگ]] و [[شورای کوچک]]. شورای بزرگ پس از [[وفات]] من انجام می‌‌شود. در آن شورا‌ برگرفتن [[خلافت]] از برادرم ([[امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب]] {{ع}}) و [[حق]] دخترم ([[فاطمه]]) تصمیم گیری خواهد شد. [[شورای کوچک]] در [[غیبت کبری]] خواهد بود که در [[زوراء]] (که‌ بنابر برخی [[روایات]] همان [[بغداد]] کنونی است) روی خواهد داد و در آن [[سنت]] مرا تغییر‌ خواهند داد و [[احکام الهی]] را تبدیل خواهند کرد<ref>سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۴۰۳. ر. ک: زوراء.</ref>.<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص ۳۸۵.</ref>


== پیش‌زمینه‌های سقیفه ==
== پیش‌زمینه‌های سقیفه ==
خط ۲۱: خط ۲۱:
عللی که باعث شد [[انصار]] نیز [[امام علی]] {{ع}} را پس از [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} نادیده بگیرند، عبارت بود از:
عللی که باعث شد [[انصار]] نیز [[امام علی]] {{ع}} را پس از [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} نادیده بگیرند، عبارت بود از:
# [[انصار]] از کینه‌توزی [[مهاجران]] نسبت به [[امام علی]] {{ع}} و [[بنی‌هاشم]] [[آگاه]] بودند و می‌دانستند آنان در برابر [[رهبری]] [[امام]] {{ع}} خواهند ایستاد.
# [[انصار]] از کینه‌توزی [[مهاجران]] نسبت به [[امام علی]] {{ع}} و [[بنی‌هاشم]] [[آگاه]] بودند و می‌دانستند آنان در برابر [[رهبری]] [[امام]] {{ع}} خواهند ایستاد.
#سفارش‌های مؤکد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در واپسین روزهای [[زندگی]] خود درباره [[انصار]] و نگرانی آن حضرت درباره آنان پس از خود، این [[باور]] را برای [[انصار]] ایجاد کرده بود که [[مهاجران]] [[قریشی]] نخواهند گذاشت [[امام علی]] {{ع}} به [[خلافت]] برسد. بنابراین به منظور پیش‌گیری از ستم‌هایی که در [[انتظار]] خود می‌دیدند، بر آن شدند تا [[قدرت]] را قبضه کنند.
# سفارش‌های مؤکد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در واپسین روزهای [[زندگی]] خود درباره [[انصار]] و نگرانی آن حضرت درباره آنان پس از خود، این [[باور]] را برای [[انصار]] ایجاد کرده بود که [[مهاجران]] [[قریشی]] نخواهند گذاشت [[امام علی]] {{ع}} به [[خلافت]] برسد. بنابراین به منظور پیش‌گیری از ستم‌هایی که در [[انتظار]] خود می‌دیدند، بر آن شدند تا [[قدرت]] را قبضه کنند.


بزرگان و سرشناسان [[انصار]] به اعتبار اینکه مرکزیت [[حکومت اسلامی]] یعنی مدینةالنبی شهر آنان است و نسبت به [[مهاجران]] در [[اکثریت]] مطلق‌اند و میزبان [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[مهاجران]] بوده‌اند، این [[حق]] را برای خود قائل شدند تا با جلوگیری از حاکمیّت یافتن [[مهاجران]]، [[جانشین پیامبر]] اکرم {{صل}} را از میان خویش برگزینند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۴۵۹- ۴۶۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۱۰.</ref>.
بزرگان و سرشناسان [[انصار]] به اعتبار اینکه مرکزیت [[حکومت اسلامی]] یعنی مدینةالنبی شهر آنان است و نسبت به [[مهاجران]] در [[اکثریت]] مطلق‌اند و میزبان [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[مهاجران]] بوده‌اند، این [[حق]] را برای خود قائل شدند تا با جلوگیری از حاکمیّت یافتن [[مهاجران]]، [[جانشین پیامبر]] اکرم {{صل}} را از میان خویش برگزینند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۴۵۹- ۴۶۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۱۰.</ref>.
خط ۴۲: خط ۴۲:
بنا به قولی، [[بشیر بن سعد]]، پس از آن سخنان به سوی [[ابوبکر]] رفت و نخستین کسی بود که با او برای [[خلافت]] [[بیعت]] کرد. اوسی‌ها که چنین دیدند، روی رقابت سابق (که اینک با سخنان [[ابوبکر]] [[احیا]] شده بود) در پی او [[هجوم]] آوردند و با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کردند. گروهی از خزرجیان نیز که تحت نفوذ [[بشیر بن سعد]] بودند یا تحت تأثیر سخنان او قرار گرفتند نیز با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کردند. [[هجوم]] [[انصار]] فریب‌خورده برای [[بیعت با ابوبکر]] چنان بود که نزدیک بود [[سعد بن عباده]] [[بیمار]] بر اثر ازدحام [[مردم]] لگدمال شود. پس از آنکه کار [[بیعت ابوبکر]] قطعی شد، گروهی از [[انصار]] گفتند: "ما به جز [[علی]] {{ع}} با کس دیگری [[بیعت]] نخواهیم کرد"، اما صدای آن‌ها در هیاهوی جمعیت گم شد و دیگران به آن توجه نکردند. آن‌گاه [[ابوبکر]] را به سوی [[مسجد]] [[پیغمبر]] {{صل}} آوردند تا دیگران نیز با او [[بیعت]] کنند. [[عمر بن خطاب]] کمر خود را بسته بود و پیشاپیش جمعیت می‌دوید و شعار می‌داد: "[[آگاه]] باشید! [[مردم]] با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کردند." سپس با فریاد [[تکبیر]] برای گرفتن [[بیعت]] عمومی وارد [[مسجد]] شدند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۴۵۹- ۴۶۳.</ref>.
بنا به قولی، [[بشیر بن سعد]]، پس از آن سخنان به سوی [[ابوبکر]] رفت و نخستین کسی بود که با او برای [[خلافت]] [[بیعت]] کرد. اوسی‌ها که چنین دیدند، روی رقابت سابق (که اینک با سخنان [[ابوبکر]] [[احیا]] شده بود) در پی او [[هجوم]] آوردند و با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کردند. گروهی از خزرجیان نیز که تحت نفوذ [[بشیر بن سعد]] بودند یا تحت تأثیر سخنان او قرار گرفتند نیز با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کردند. [[هجوم]] [[انصار]] فریب‌خورده برای [[بیعت با ابوبکر]] چنان بود که نزدیک بود [[سعد بن عباده]] [[بیمار]] بر اثر ازدحام [[مردم]] لگدمال شود. پس از آنکه کار [[بیعت ابوبکر]] قطعی شد، گروهی از [[انصار]] گفتند: "ما به جز [[علی]] {{ع}} با کس دیگری [[بیعت]] نخواهیم کرد"، اما صدای آن‌ها در هیاهوی جمعیت گم شد و دیگران به آن توجه نکردند. آن‌گاه [[ابوبکر]] را به سوی [[مسجد]] [[پیغمبر]] {{صل}} آوردند تا دیگران نیز با او [[بیعت]] کنند. [[عمر بن خطاب]] کمر خود را بسته بود و پیشاپیش جمعیت می‌دوید و شعار می‌داد: "[[آگاه]] باشید! [[مردم]] با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کردند." سپس با فریاد [[تکبیر]] برای گرفتن [[بیعت]] عمومی وارد [[مسجد]] شدند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۴۵۹- ۴۶۳.</ref>.


قرائن متعدّدى نشان مى‌دهد به [[قدرت]] رساندن [[ابوبکر]] و کنار گذاشتن [[امام علی|علی]]{{ع}} برنامه‌اى از پیش [[تعیین]] شده بود و مخالفان خلافت علی{{ع}} از مدّت‌ها قبل براى آن برنامه ریزى کرده بودند. اینکه از [[پیوستن]] به [[سپاه اسامه]] سرباز زدند، از [[نوشتن]] چیزى توسّط [[پیامبر]] در آخرین روز حیاتش جلوگیرى کردند، در راه بازگشت از [[حجة الوداع]]، همدست شدند که دربارۀ [[ولایت]] [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} به توصیۀ [[پیامبر]] عمل نکنند، پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}}، [[اعلان]] کردن [[عمر]] به اینکه [[پیامبر]] نمرده است بلکه مثل [[حضرت موسى]] {{ع}} [[غایب]] شده است و حوادث دیگر نشان مى‌دهد این [[توطئه]]، از قبل طرّاحى شده بود<ref>بحار الانوار، ج ۲۸ ص ۸۵. در آنجا اشاره شده که ابو بکر و عمر و ابو عبیده در کعبه گرد آمده و میثاقى میان خود نوشتند که پس از درگذشت پیامبر، خلافت را از خاندان او بگیرند</ref> و چیزى شبیه کودتا به شمار مى‌رفت که رنگ [[مشروعیّت]] به آن دادند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۱۰.</ref>.
قرائن متعدّدى نشان مى‌دهد به [[قدرت]] رساندن [[ابوبکر]] و کنار گذاشتن [[امام علی|علی]] {{ع}} برنامه‌اى از پیش [[تعیین]] شده بود و مخالفان خلافت علی {{ع}} از مدّت‌ها قبل براى آن برنامه ریزى کرده بودند. اینکه از [[پیوستن]] به [[سپاه اسامه]] سرباز زدند، از [[نوشتن]] چیزى توسّط [[پیامبر]] در آخرین روز حیاتش جلوگیرى کردند، در راه بازگشت از [[حجة الوداع]]، همدست شدند که دربارۀ [[ولایت]] [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} به توصیۀ [[پیامبر]] عمل نکنند، پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}}، [[اعلان]] کردن [[عمر]] به اینکه [[پیامبر]] نمرده است بلکه مثل [[حضرت موسى]] {{ع}} [[غایب]] شده است و حوادث دیگر نشان مى‌دهد این [[توطئه]]، از قبل طرّاحى شده بود<ref>بحار الانوار، ج ۲۸ ص ۸۵. در آنجا اشاره شده که ابو بکر و عمر و ابو عبیده در کعبه گرد آمده و میثاقى میان خود نوشتند که پس از درگذشت پیامبر، خلافت را از خاندان او بگیرند</ref> و چیزى شبیه کودتا به شمار مى‌رفت که رنگ [[مشروعیّت]] به آن دادند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۱۰.</ref>.


== کسانی که از بیعت با ابوبکر، سرباز زدند ==
== کسانی که از بیعت با ابوبکر، سرباز زدند ==
در کتاب [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]] آمده است: گروهی از [[مهاجران]] و [[انصار]] از [[بیعت با ابوبکر]]، سر باز زدند و به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} متمایل شدند، از جمله: [[عباس بن عبد المطلب]]، [[فضل بن عباس]]، [[زبیر بن عوام]]، [[خالد بن سعید]]، [[مقداد بن عمرو]]، [[سلمان فارسی]]، [[ابو ذر غفاری]]، [[عمار بن یاسر]]، [[بَراء بن عازب]] و [[ابی بن کعب]]. [[ابوبکر]] به دنبال [[عمر بن خطاب]] و [[ابو عبیدة بن جراح]] و [[مغیرة بن شعبه]] فرستاد و گفت: نظر (صواب)، چیست؟ گفتند: صواب، آن است که [[عباس بن عبد المطلب]] را ببینی و سهمی از این [[حکومت]] برای او و نسلش قرار دهی و بدین وسیله در طرف [[علی بن ابی طالب]]، شکاف اندازید تا اگر با شما شد، برایتان حجتی بر ضد [[علی]] باشد<ref>[[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]، ج ۲، ص ۱۲۴.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۷۲-۱۸۵.</ref>
در کتاب [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]] آمده است: گروهی از [[مهاجران]] و [[انصار]] از [[بیعت با ابوبکر]]، سر باز زدند و به [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} متمایل شدند، از جمله: [[عباس بن عبد المطلب]]، [[فضل بن عباس]]، [[زبیر بن عوام]]، [[خالد بن سعید]]، [[مقداد بن عمرو]]، [[سلمان فارسی]]، [[ابو ذر غفاری]]، [[عمار بن یاسر]]، [[بَراء بن عازب]] و [[ابی بن کعب]]. [[ابوبکر]] به دنبال [[عمر بن خطاب]] و [[ابو عبیدة بن جراح]] و [[مغیرة بن شعبه]] فرستاد و گفت: نظر (صواب)، چیست؟ گفتند: صواب، آن است که [[عباس بن عبد المطلب]] را ببینی و سهمی از این [[حکومت]] برای او و نسلش قرار دهی و بدین وسیله در طرف [[علی بن ابی طالب]]، شکاف اندازید تا اگر با شما شد، برایتان حجتی بر ضد [[علی]] باشد<ref>[[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]، ج ۲، ص ۱۲۴.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۷۲-۱۸۵.</ref>


== انگیزه‌های [[بیعت]] [[امام علی]]{{ع}} پس از خودداری‌ از بیعت ==
== انگیزه‌های [[بیعت]] [[امام علی]] {{ع}} پس از خودداری‌ از بیعت ==
#'''[[بیم]] اختلاف‌''': [[امام علی]]{{ع}}‌ در خطبه‌اش پیش از [[جنگ جمل]] فرمود: چون [[پیامبر]]{{صل}} [[قبض روح]] شد، ما، [[خانواده]] و [[خاندان]] و [[وارثان]] و [[خویشان]] او و سزاوارترینِ [[مردم]] به او بودیم و با ما در این امر، [[کشمکش]] نمی‌شد. پس، [[حکومت]] پیامبرمان را از ما گرفتند و به دیگران سپردند و به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر از [[اختلاف]] [[مسلمانان]] و بازگشتشان به [[کفر]] هراسی نبود، تا سر حد توانمان، آن را دگرگون می‌ساختیم<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}- مِن خُطبَتِهِ قَبلَ حَربِ الجَمَلِ-: إن النبِی{{صل}} حینَ قُبِضَ کنا نَحنُ أهلَ بَیتِهِ، وعُصبَتَهُ، ووَرَثَتَهُ، وأولِیاءَهُ، وأحَق خَلقِ اللهِ بِهِ، لا نُنازَعُ فی ذلِک... فَانتَزَعوا سُلطانَ نَبِینا مِنا، ووَلوهُ غَیرَنا، وَایمُ اللهِ فَلَولا مَخافَةُ الفُرقَة بَینَ المُسلِمینَ أن یعودوا إلَی الکفرِ لَکنا غَیرنا ذلِک مَا استَطَعنا!}} (الجمل، ص ۴۳۷).</ref>.
# '''[[بیم]] اختلاف‌''': [[امام علی]] {{ع}}‌ در خطبه‌اش پیش از [[جنگ جمل]] فرمود: چون [[پیامبر]] {{صل}} [[قبض روح]] شد، ما، [[خانواده]] و [[خاندان]] و [[وارثان]] و [[خویشان]] او و سزاوارترینِ [[مردم]] به او بودیم و با ما در این امر، [[کشمکش]] نمی‌شد. پس، [[حکومت]] پیامبرمان را از ما گرفتند و به دیگران سپردند و به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر از [[اختلاف]] [[مسلمانان]] و بازگشتشان به [[کفر]] هراسی نبود، تا سر حد توانمان، آن را دگرگون می‌ساختیم<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}- مِن خُطبَتِهِ قَبلَ حَربِ الجَمَلِ-: إن النبِی {{صل}} حینَ قُبِضَ کنا نَحنُ أهلَ بَیتِهِ، وعُصبَتَهُ، ووَرَثَتَهُ، وأولِیاءَهُ، وأحَق خَلقِ اللهِ بِهِ، لا نُنازَعُ فی ذلِک... فَانتَزَعوا سُلطانَ نَبِینا مِنا، ووَلوهُ غَیرَنا، وَایمُ اللهِ فَلَولا مَخافَةُ الفُرقَة بَینَ المُسلِمینَ أن یعودوا إلَی الکفرِ لَکنا غَیرنا ذلِک مَا استَطَعنا!}} (الجمل، ص ۴۳۷).</ref>.
#'''[[بیم]] [[ارتداد]]''': [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: چون [[مردم]] کردند آنچه در [[بیعت]] با [[ابوبکر]] کردند، هیچ چیز از فراخوانی [[امیر مؤمنان]] به سوی خود [[مانع]] نشد، مگر توجه به [[مردم]] و [[بیم]] آنکه از [[اسلام]] باز گردند و به [[پرستش]] [[بت‌ها]] روی آورند و به [[یگانگی خداوند]] و [[رسالت]] خدایی [[محمد]]{{صل}} [[گواهی]] ندهند... [پس،] از سر ناچاری و بی‌یاوری [[بیعت]] کرد<ref>{{متن حدیث|الإمام الباقر{{ع}}: إن الناسَ لَما صَنَعوا ما صَنَعوا إذ بایعوا أبا بَکرٍ، لم یمنَع أمیرَ المُؤمِنینَ{{ع}} مِن أن یدعُوَ إلی‌ نَفسِهِ إلانَظَراً لِلناسِ، وتَخَوفاً عَلَیهِم أن یرتَدوا عَنِ الإِسلامِ؛ فَیعبُدُوا الأَوثانَ، ولا یشهَدوا أن لا إلهَ إلااللهُ، وأن مُحَمداً رَسولُ اللهِ{{صل}}... وبایعَ مُکرَهاً؛ حَیثُ لَم یجِد أعواناً}} (الکافی، ج ۸، ص ۲۹۵، ح ۴۵۴).</ref>.
# '''[[بیم]] [[ارتداد]]''': [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: چون [[مردم]] کردند آنچه در [[بیعت]] با [[ابوبکر]] کردند، هیچ چیز از فراخوانی [[امیر مؤمنان]] به سوی خود [[مانع]] نشد، مگر توجه به [[مردم]] و [[بیم]] آنکه از [[اسلام]] باز گردند و به [[پرستش]] [[بت‌ها]] روی آورند و به [[یگانگی خداوند]] و [[رسالت]] خدایی [[محمد]] {{صل}} [[گواهی]] ندهند... [پس،] از سر ناچاری و بی‌یاوری [[بیعت]] کرد<ref>{{متن حدیث|الإمام الباقر {{ع}}: إن الناسَ لَما صَنَعوا ما صَنَعوا إذ بایعوا أبا بَکرٍ، لم یمنَع أمیرَ المُؤمِنینَ {{ع}} مِن أن یدعُوَ إلی‌ نَفسِهِ إلانَظَراً لِلناسِ، وتَخَوفاً عَلَیهِم أن یرتَدوا عَنِ الإِسلامِ؛ فَیعبُدُوا الأَوثانَ، ولا یشهَدوا أن لا إلهَ إلااللهُ، وأن مُحَمداً رَسولُ اللهِ {{صل}}... وبایعَ مُکرَهاً؛ حَیثُ لَم یجِد أعواناً}} (الکافی، ج ۸، ص ۲۹۵، ح ۴۵۴).</ref>.
#'''بی [[یاور]] بودن‌''': در کتاب [[الکافی‌ (کتاب)|الکافی‌]] به [[نقل]] از [[سدیر]] آمده است: نزد [[ابو جعفر]] ([[امام باقر]]){{ع}} بودیم و آنچه را [[مردم]] پس از پیامبرشان کردند و [[امیر مؤمنان]] را [[خوار]] داشتند، یاد نمودیم. پس، مردی از آن میان گفت: [[خدا]] تو را به [[سلامت]] دارد! پس، [[عزت]] و [[شوکت]] [[بنی هاشم]] و افراد آنها چه شد؟ [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "چه کسی از [[بنی هاشم]] باقی مانده بود؟ [[جعفر]] و حمزه‌ که<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}- مِن خُطبَتِهِ قَبلَ حَربِ الجَمَلِ-: إن النبِی{{صل}} حینَ قُبِضَ کنا نَحنُ أهلَ بَیتِهِ، وعُصبَتَهُ، ووَرَثَتَهُ، وأولِیاءَهُ، وأحَق خَلقِ اللهِ بِهِ، لا نُنازَعُ فی ذلِک... فَانتَزَعوا سُلطانَ نَبِینا مِنا، ووَلوهُ غَیرَنا، وَایمُ اللهِ فَلَولا مَخافَةُ الفُرقَة بَینَ المُسلِمینَ أن یعودوا إلَی الکفرِ لَکنا غَیرنا ذلِک مَا استَطَعنا!}} (الجمل، ص ۴۳۷).</ref> نبودند و با [[علی]]{{ع}} تنها دو [[مرد]] [[ناتوان]] و [[خوار]] و تازه‌مسلمان ([[عباس]] و [[عقیل]]) بودند که از [[آزاد]] شدگان [[فتح]] مکه‌ بودند. هان! به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [[حمزه]] و [[جعفر]] حاضر بودند، کار آن دو ([[ابو بکر]] و [[عمر]]) به آنجا نمی‌رسید و اگر [[شاهد]] ماجرا بودند، خود را [[فدا]] می‌کردند"<ref>الکافی، ج ۸، ص ۱۸۹، ح ۲۱۶.</ref>.
# '''بی [[یاور]] بودن‌''': در کتاب [[الکافی‌ (کتاب)|الکافی‌]] به [[نقل]] از [[سدیر]] آمده است: نزد [[ابو جعفر]] ([[امام باقر]]){{ع}} بودیم و آنچه را [[مردم]] پس از پیامبرشان کردند و [[امیر مؤمنان]] را [[خوار]] داشتند، یاد نمودیم. پس، مردی از آن میان گفت: [[خدا]] تو را به [[سلامت]] دارد! پس، [[عزت]] و [[شوکت]] [[بنی هاشم]] و افراد آنها چه شد؟ [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: "چه کسی از [[بنی هاشم]] باقی مانده بود؟ [[جعفر]] و حمزه‌ که<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}- مِن خُطبَتِهِ قَبلَ حَربِ الجَمَلِ-: إن النبِی {{صل}} حینَ قُبِضَ کنا نَحنُ أهلَ بَیتِهِ، وعُصبَتَهُ، ووَرَثَتَهُ، وأولِیاءَهُ، وأحَق خَلقِ اللهِ بِهِ، لا نُنازَعُ فی ذلِک... فَانتَزَعوا سُلطانَ نَبِینا مِنا، ووَلوهُ غَیرَنا، وَایمُ اللهِ فَلَولا مَخافَةُ الفُرقَة بَینَ المُسلِمینَ أن یعودوا إلَی الکفرِ لَکنا غَیرنا ذلِک مَا استَطَعنا!}} (الجمل، ص ۴۳۷).</ref> نبودند و با [[علی]] {{ع}} تنها دو [[مرد]] [[ناتوان]] و [[خوار]] و تازه‌مسلمان ([[عباس]] و [[عقیل]]) بودند که از [[آزاد]] شدگان [[فتح]] مکه‌ بودند. هان! به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [[حمزه]] و [[جعفر]] حاضر بودند، کار آن دو ([[ابو بکر]] و [[عمر]]) به آنجا نمی‌رسید و اگر [[شاهد]] ماجرا بودند، خود را [[فدا]] می‌کردند"<ref>الکافی، ج ۸، ص ۱۸۹، ح ۲۱۶.</ref>.
#'''[[اجبار]]''': [[امام صادق]]{{ع}}: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[علی]]{{ع}} [[بیعت]] نکرد تا آنکه دید دودْ داخل خانه‌اش شد<ref>{{متن حدیث|الإمام الصادق{{ع}}: وَاللهِ ما بایعَ عَلِی{{ع}} حَتی‌ رَأَی الدخانَ قَد دَخَلَ عَلَیهِ بَیتَهُ}} (الشافی، ج ۳، ص ۲۴۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۷۲-۱۸۵.</ref>
# '''[[اجبار]]''': [[امام صادق]] {{ع}}: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[علی]] {{ع}} [[بیعت]] نکرد تا آنکه دید دودْ داخل خانه‌اش شد<ref>{{متن حدیث|الإمام الصادق {{ع}}: وَاللهِ ما بایعَ عَلِی {{ع}} حَتی‌ رَأَی الدخانَ قَد دَخَلَ عَلَیهِ بَیتَهُ}} (الشافی، ج ۳، ص ۲۴۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۷۲-۱۸۵.</ref>


== زمینه‌های موفقیت سقیفه ‌==
== زمینه‌های موفقیت سقیفه ‌==
#'''[[دشمنی]] قریش‌''': در کتاب [[نثر الدر (کتاب)|نثر الدر]] به [[نقل]] از [[ابن‌عباس]] چنین آمده است: میان [[علی]]{{ع}} و [[عثمان]]، گفتگویی در گرفت. [[عثمان]] گفت: من چه کنم که [[قریش]]<ref>هرجا سخن از «قریش» در برابر علی{{ع}} باشد، مقصود، «قریش سیاسی» یا همان قُریشیانِ غیر بنی‌هاشم‌اند. (م)</ref>، شما ([[بنی‌هاشم]]) را [[دوست]] ندارند. شما در [[جنگ بدر]] از آنها هفتاد تن را کشتید؛ هفتاد نفری که سیمایشان چون گوشواره‌های زرین بود و بینی‌شان پیش از لب‌هایشان آب می‌نوشید<ref>کنایه از تکبر و بزرگ‌منشی آنهاست، همچون «باد در دماغ داشتن» در فارسی. (م)</ref><ref>نثر الدر، ج ۲، ص ۶۸.</ref>.
# '''[[دشمنی]] قریش‌''': در کتاب [[نثر الدر (کتاب)|نثر الدر]] به [[نقل]] از [[ابن‌عباس]] چنین آمده است: میان [[علی]] {{ع}} و [[عثمان]]، گفتگویی در گرفت. [[عثمان]] گفت: من چه کنم که [[قریش]]<ref>هرجا سخن از «قریش» در برابر علی {{ع}} باشد، مقصود، «قریش سیاسی» یا همان قُریشیانِ غیر بنی‌هاشم‌اند. (م)</ref>، شما ([[بنی‌هاشم]]) را [[دوست]] ندارند. شما در [[جنگ بدر]] از آنها هفتاد تن را کشتید؛ هفتاد نفری که سیمایشان چون گوشواره‌های زرین بود و بینی‌شان پیش از لب‌هایشان آب می‌نوشید<ref>کنایه از تکبر و بزرگ‌منشی آنهاست، همچون «باد در دماغ داشتن» در فارسی. (م)</ref><ref>نثر الدر، ج ۲، ص ۶۸.</ref>.
#'''حسادت‌''': در کتاب [[الأمالی‌ (کتاب)|الأمالی‌]]، مفید به [[نقل]] از [[ابو هیثم بن تَیهان]]، پیش از [[جنگ جمل]] نقل شده است: ای [[امیرمؤمنان]]! [[حسادت]] [[قریش]] بر تو، دو گونه است: [[نیکان]] آنها به سبب هم‌چشمی در [[فضیلت]] و یا بلندی [[مرتبت]]، [[حسادت]] ورزیدند و بدکاران آنها بدخواهانه بر تو [[حسد]] بردند. [[خداوند]] نیز بدین سبب، اعمالشان را هیچ انگاشت و بارشان را سنگین ساخت. [[راضی]] نشدند که با تو برابر شوند؛ بلکه خواستند از تو پیشی گیرند. پس، [[هدف]]، از آنها دور ماند و به پایان راه نرسیدند. تو سزاوارترینِ [[قریش]] به [[حاکمیت]] بر [[قریش]] هستی؛ [چرا که‌] پیامبرشان را در [[زندگی]]، [[یاری]] کردی و پس از [[مرگ]]، حقوقش را از سوی او ادا نمودی. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[ستم]] و سرکشی‌شان، جز به خودشان باز نمی‌گردد. و ما [[یاران]] و [[یاوران]] تو هستیم. پس، هر فرمانی داری، بفرما<ref>الأمالی، مفید، ص ۱۵۵، ح ۶.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۷۲-۱۸۵.</ref>
# '''حسادت‌''': در کتاب [[الأمالی‌ (کتاب)|الأمالی‌]]، مفید به [[نقل]] از [[ابو هیثم بن تَیهان]]، پیش از [[جنگ جمل]] نقل شده است: ای [[امیرمؤمنان]]! [[حسادت]] [[قریش]] بر تو، دو گونه است: [[نیکان]] آنها به سبب هم‌چشمی در [[فضیلت]] و یا بلندی [[مرتبت]]، [[حسادت]] ورزیدند و بدکاران آنها بدخواهانه بر تو [[حسد]] بردند. [[خداوند]] نیز بدین سبب، اعمالشان را هیچ انگاشت و بارشان را سنگین ساخت. [[راضی]] نشدند که با تو برابر شوند؛ بلکه خواستند از تو پیشی گیرند. پس، [[هدف]]، از آنها دور ماند و به پایان راه نرسیدند. تو سزاوارترینِ [[قریش]] به [[حاکمیت]] بر [[قریش]] هستی؛ [چرا که‌] پیامبرشان را در [[زندگی]]، [[یاری]] کردی و پس از [[مرگ]]، حقوقش را از سوی او ادا نمودی. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[ستم]] و سرکشی‌شان، جز به خودشان باز نمی‌گردد. و ما [[یاران]] و [[یاوران]] تو هستیم. پس، هر فرمانی داری، بفرما<ref>الأمالی، مفید، ص ۱۵۵، ح ۶.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۷۲-۱۸۵.</ref>


==گفت‌وگوی [[ابن عباس]] و عمر==
== گفت‌وگوی [[ابن عباس]] و عمر ==
نقل شده: میان عمر و ابن عباس در مورد [[خلافت]]، گفت‌وگویی رخ داد. عمر به ابن عباس گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]! پس از رسول خدا{{صل}} پسر عمویت (علی) از همه [[مردم]] به خلافت سزاوارتر است، ولی ما به دو دلیل از او بیمناکیم. ابن عباس گفت: [[امیر المؤمنین]]! آن دو مورد چیست؟
نقل شده: میان عمر و ابن عباس در مورد [[خلافت]]، گفت‌وگویی رخ داد. عمر به ابن عباس گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]! پس از رسول خدا {{صل}} پسر عمویت (علی) از همه [[مردم]] به خلافت سزاوارتر است، ولی ما به دو دلیل از او بیمناکیم. ابن عباس گفت: [[امیر المؤمنین]]! آن دو مورد چیست؟


عمر گفت: یکی [[جوانی]] او و دیگری علاقه وی به [[خاندان]] [[عبد المطلب]]. در یکی از مجالس [[عمر بن خطاب]] که عده‌ای از جمله [[عبد الله بن عباس]] حضور داشتند، عمر به ابن عباس گفت: ابن عباس! آیا می‌دانی چرا [[قریش]] شما را از خلافت کنار نهاد؟ ابن عباس گفت: خیر. عمر گفت: ولی من می‌دانم.
عمر گفت: یکی [[جوانی]] او و دیگری علاقه وی به [[خاندان]] [[عبد المطلب]]. در یکی از مجالس [[عمر بن خطاب]] که عده‌ای از جمله [[عبد الله بن عباس]] حضور داشتند، عمر به ابن عباس گفت: ابن عباس! آیا می‌دانی چرا [[قریش]] شما را از خلافت کنار نهاد؟ ابن عباس گفت: خیر. عمر گفت: ولی من می‌دانم.
خط ۶۶: خط ۶۶:
ابن عباس پاسخ داد: اگر در این زمینه سخنی بگویم آیا امیر المؤمنین از من [[خشمگین]] نمی‌شود؟ عمر او را [[امان]] داد و گفت هرچه می‌خواهی بگو. ابن عباس گفت: اینکه شما می‌گویی قریش [[کراهت]] داشته و ناراضی بوده. (بدان‌که) [[خدای متعال]] در مورد افراد ناراضی فرموده است: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ}}<ref>«این از آن روست که آنان آنچه را خداوند فرو فرستاد نپسندیدند بنابراین (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۹.</ref>.
ابن عباس پاسخ داد: اگر در این زمینه سخنی بگویم آیا امیر المؤمنین از من [[خشمگین]] نمی‌شود؟ عمر او را [[امان]] داد و گفت هرچه می‌خواهی بگو. ابن عباس گفت: اینکه شما می‌گویی قریش [[کراهت]] داشته و ناراضی بوده. (بدان‌که) [[خدای متعال]] در مورد افراد ناراضی فرموده است: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ}}<ref>«این از آن روست که آنان آنچه را خداوند فرو فرستاد نپسندیدند بنابراین (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۹.</ref>.


ولی شما عنوان کردی که ما جفا روا می‌داشتیم. (بدان) اگر ما به وسیله خلافت، [[اهل]] جفا و [[ستم]] بودیم، در مورد [[خویشاوندی]] به [[پیامبر]] که (به مراتب مهم‌تر بود) جفا و ستم روا می‌داشتیم، ولی ([[آگاه]] باش) ما مردمی هستیم که اخلاقمان از [[خلق]] نکوی [[رسول اکرم]]{{صل}} است که [[خداوند]] درباره‌اش فرمود:
ولی شما عنوان کردی که ما جفا روا می‌داشتیم. (بدان) اگر ما به وسیله خلافت، [[اهل]] جفا و [[ستم]] بودیم، در مورد [[خویشاوندی]] به [[پیامبر]] که (به مراتب مهم‌تر بود) جفا و ستم روا می‌داشتیم، ولی ([[آگاه]] باش) ما مردمی هستیم که اخلاقمان از [[خلق]] نکوی [[رسول اکرم]] {{صل}} است که [[خداوند]] درباره‌اش فرمود:
{{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. و نیز فرمود: {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و با مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۵.</ref>.
{{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. و نیز فرمود: {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و با مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۵.</ref>.


خط ۸۰: خط ۸۰:


[[عمر]] گفت: به من خبر رسیده تو همواره می‌گویی: [[خلافت]] از سر [[حسد]] و [[جور]] و [[ستم]] از ما گرفته شد.
[[عمر]] گفت: به من خبر رسیده تو همواره می‌گویی: [[خلافت]] از سر [[حسد]] و [[جور]] و [[ستم]] از ما گرفته شد.
ابن عباس بی‌آنکه از جای خود حرکت کند بی‌درنگ در پاسخ گفت: آری، از سر حسد این کار را انجام دادند و [[حضرت آدم]] نیز مورد حسد [[ابلیس]] قرار گرفت و از [[بهشت]] رانده شد، در [[حق]] ما نیز جور و ستم روا داشتند. ای امیر المؤمنین! تو به خوبی می‌دانی خلافت حق کیست؟ آیا [[عرب]] بر [[غیر عرب]] و [[قریش]] بر سایر عرب، (بر سر خلافت) به [[خویشاوندی]] [[رسول خدا]]{{صل}} استناد نکردند؟ اگر این‌گونه باشد، ما از قریش و غیر قریش به رسول خدا{{صل}} سزاوارتریم.
ابن عباس بی‌آنکه از جای خود حرکت کند بی‌درنگ در پاسخ گفت: آری، از سر حسد این کار را انجام دادند و [[حضرت آدم]] نیز مورد حسد [[ابلیس]] قرار گرفت و از [[بهشت]] رانده شد، در [[حق]] ما نیز جور و ستم روا داشتند. ای امیر المؤمنین! تو به خوبی می‌دانی خلافت حق کیست؟ آیا [[عرب]] بر [[غیر عرب]] و [[قریش]] بر سایر عرب، (بر سر خلافت) به [[خویشاوندی]] [[رسول خدا]] {{صل}} استناد نکردند؟ اگر این‌گونه باشد، ما از قریش و غیر قریش به رسول خدا {{صل}} سزاوارتریم.


عمر گفت: ابن عباس! از من دور شو. هنگامی دید ابن عباس به پا خاسته بیرون رود، ترسید مبادا در مورد او نوعی [[بی‌احترامی]] تلقی شود، شتابزده و با [[مهربانی]] به او گفت: ابن عباس! من [[حقوق]] تو را در [[حکومت]] رعایت خواهم کرد.
عمر گفت: ابن عباس! از من دور شو. هنگامی دید ابن عباس به پا خاسته بیرون رود، ترسید مبادا در مورد او نوعی [[بی‌احترامی]] تلقی شود، شتابزده و با [[مهربانی]] به او گفت: ابن عباس! من [[حقوق]] تو را در [[حکومت]] رعایت خواهم کرد.
خط ۸۷: خط ۸۷:


== سقیفه عامل ظلم‌های آینده ==
== سقیفه عامل ظلم‌های آینده ==
آنچه در [[سقیفه]] گذشت، بدعتى [[نامشروع]] و [[اجتهاد در مقابل نصّ]] و بى‌اعتنایى به [[فرمان]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} بود. البته کسانى هم [[مخالف]] [[تصمیم]] اتّخاذ شده در [[سقیفه]] بودند، ولى باند [[سقیفه]] بعضى را با [[تهدید]] و [[قتل]] و بعضى را با [[تطمیع]] و [[وعده]]، خاموش کردند. تلاش‌هاى [[امام علی|امیر المؤمنین]] و [[حضرت زهرا]]{{عم}} هم در آن شرایط آشوب‌زده و غوغاسالارانه به جایى نرسید. [[امام علی|حضرت على]]{{ع}} [[مصلحت]] را در [[سکوت]] دید و طبق برخى نقل‌ها تا [[حضرت زهرا|فاطمۀ زهرا]]{{عم}} زنده بود، در [[خانه]] نشست و [[بیعت]] نکرد. بیشتر [[مخالفان]] جریان [[سقیفه]] در نهایت تن به [[بیعت]] دادند. اینگونه بود که در [[سقیفه]]، [[غصب]] [[خلافت امام على|خلافت على]] و محروم‌کردن [[امّت]] از [[امامت]] [[امام علی|على]]{{ع}} و [[ائمه]]{{عم}} پایه‌ریزى شد و به عنوان سمبل [[ظلم]] به [[خاندان پیامبر]] در طول [[تاریخ]]، باقى ماند و ستم‌هاى بعدى نیز ریشه در همین [[ظلم]] نخستین داشت و حادثۀ تلخ [[کربلا]] هم یکى از میوه‌هاى تلخ [[سقیفه]] بود. در [[شعر]] باقلانى آمده است: {{عربی|إنّ الحسین اصیب فى یوم السّقیفة}}<ref> از سقیفه تا نینوا. ص ۹ به نقل از اربلى در کشف الغمّه</ref>.  
آنچه در [[سقیفه]] گذشت، بدعتى [[نامشروع]] و [[اجتهاد در مقابل نصّ]] و بى‌اعتنایى به [[فرمان]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} بود. البته کسانى هم [[مخالف]] [[تصمیم]] اتّخاذ شده در [[سقیفه]] بودند، ولى باند [[سقیفه]] بعضى را با [[تهدید]] و [[قتل]] و بعضى را با [[تطمیع]] و [[وعده]]، خاموش کردند. تلاش‌هاى [[امام علی|امیر المؤمنین]] و [[حضرت زهرا]] {{عم}} هم در آن شرایط آشوب‌زده و غوغاسالارانه به جایى نرسید. [[امام علی|حضرت على]] {{ع}} [[مصلحت]] را در [[سکوت]] دید و طبق برخى نقل‌ها تا [[حضرت زهرا|فاطمۀ زهرا]] {{عم}} زنده بود، در [[خانه]] نشست و [[بیعت]] نکرد. بیشتر [[مخالفان]] جریان [[سقیفه]] در نهایت تن به [[بیعت]] دادند. اینگونه بود که در [[سقیفه]]، [[غصب]] [[خلافت امام على|خلافت على]] و محروم‌کردن [[امّت]] از [[امامت]] [[امام علی|على]] {{ع}} و [[ائمه]] {{عم}} پایه‌ریزى شد و به عنوان سمبل [[ظلم]] به [[خاندان پیامبر]] در طول [[تاریخ]]، باقى ماند و ستم‌هاى بعدى نیز ریشه در همین [[ظلم]] نخستین داشت و حادثۀ تلخ [[کربلا]] هم یکى از میوه‌هاى تلخ [[سقیفه]] بود. در [[شعر]] باقلانى آمده است: {{عربی|إنّ الحسین اصیب فى یوم السّقیفة}}<ref> از سقیفه تا نینوا. ص ۹ به نقل از اربلى در کشف الغمّه</ref>.  


آنچه در [[دعاها]] و [[زیارتنامه‌ها]] [[لعن]] و [[نفرین]] بر اولین ظالمى است که به [[آل محمد]]{{صل}} [[ظلم]] کرد اشاره به همین جریان شوم است. [[سقیفه]]، نمادى از [[ظلم]] است و در [[ادبیات]] عامیانه سقیفه‌بندى به دروغ‌پردازى و [[فریب]] گفته مى‌شود<ref>لغت‌نامه، دهخدا</ref>. این [[ستم]] در [[تاریخ]] صدر [[اسلام]] اتفاق افتاد. به [[روایت]] [[امام صادق]]{{ع}}، [[نزول]] آیۀ نجوى {{متن قرآن|مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ...}}<ref>مجادله، آیۀ ۷</ref> دربارۀ [[ابوبکر]]، [[عمر]]، ابو عبیدۀ جرّاح، [[عبد الرحمن بن عوف]]، [[سالم مولى ابى حذیفه]] و [[مغیرة بن شعبه]] نازل شد که جمع شدند و معاهده‌اى بین خود نوشتند و بر این امر توافق کردند که {{عربی|لئن مضى محمّد صلّى اللّه علیه و آله لا تکون الخلافة فى بنى هاشم و لا النّبوّة أبدا}}. این [[آیه]] و آیۀ دیگرى که مى‌فرماید: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم}}<ref>«آیا پنداشتند که ما اسرار و رمزگویى و نجواى آنان را نمى‌شنویم؟» زخرف، آیه ۸۰</ref> دربارۀ آنان و [[توطئه]] آن روزشان نازل شد. [[امام صادق]]{{ع}} مى‌فرماید به [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} این خبر رسید که گروهى از [[قریش]] مى‌گویند: [[محمد]]، [[حکومت]] را در [[خاندان]] خود محکم ساخته است. اگر بمیرد، خاندانش را از [[قدرت]] کنار مى‌زنیم و در غیر آنان قرار مى‌دهیم<ref>امالى، مفید، ص ۱۱۳</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "هیچ روزى جز روز کشته شدن [[امام حسین]]{{ع}}، شبیه آن روز [[توطئه]] نبود. خداى [[متعال]] هم پیشتر [[پیامبر]] عزیزش را از این واقعه [[آگاه]] ساخته بود که آن روز که آن معاهده‌نامه نوشته شد، [[امام حسین|حسین]] به [[شهادت]] رسید و [[حکومت]] از بنى [[هاشم]] بیرون رفت: {{عربی|إذا کتب الکتاب قتل الحسین{{ع}} و خرج الملک من بنى هاشم}}<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۱۰.</ref>.
آنچه در [[دعاها]] و [[زیارتنامه‌ها]] [[لعن]] و [[نفرین]] بر اولین ظالمى است که به [[آل محمد]] {{صل}} [[ظلم]] کرد اشاره به همین جریان شوم است. [[سقیفه]]، نمادى از [[ظلم]] است و در [[ادبیات]] عامیانه سقیفه‌بندى به دروغ‌پردازى و [[فریب]] گفته مى‌شود<ref>لغت‌نامه، دهخدا</ref>. این [[ستم]] در [[تاریخ]] صدر [[اسلام]] اتفاق افتاد. به [[روایت]] [[امام صادق]] {{ع}}، [[نزول]] آیۀ نجوى {{متن قرآن|مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ...}}<ref>مجادله، آیۀ ۷</ref> دربارۀ [[ابوبکر]]، [[عمر]]، ابو عبیدۀ جرّاح، [[عبد الرحمن بن عوف]]، [[سالم مولى ابى حذیفه]] و [[مغیرة بن شعبه]] نازل شد که جمع شدند و معاهده‌اى بین خود نوشتند و بر این امر توافق کردند که {{عربی|لئن مضى محمّد صلّى اللّه علیه و آله لا تکون الخلافة فى بنى هاشم و لا النّبوّة أبدا}}. این [[آیه]] و آیۀ دیگرى که مى‌فرماید: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم}}<ref>«آیا پنداشتند که ما اسرار و رمزگویى و نجواى آنان را نمى‌شنویم؟» زخرف، آیه ۸۰</ref> دربارۀ آنان و [[توطئه]] آن روزشان نازل شد. [[امام صادق]] {{ع}} مى‌فرماید به [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] {{صل}} این خبر رسید که گروهى از [[قریش]] مى‌گویند: [[محمد]]، [[حکومت]] را در [[خاندان]] خود محکم ساخته است. اگر بمیرد، خاندانش را از [[قدرت]] کنار مى‌زنیم و در غیر آنان قرار مى‌دهیم<ref>امالى، مفید، ص ۱۱۳</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "هیچ روزى جز روز کشته شدن [[امام حسین]] {{ع}}، شبیه آن روز [[توطئه]] نبود. خداى [[متعال]] هم پیشتر [[پیامبر]] عزیزش را از این واقعه [[آگاه]] ساخته بود که آن روز که آن معاهده‌نامه نوشته شد، [[امام حسین|حسین]] به [[شهادت]] رسید و [[حکومت]] از بنى [[هاشم]] بیرون رفت: {{عربی|إذا کتب الکتاب قتل الحسین {{ع}} و خرج الملک من بنى هاشم}}<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۱۰.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش