طولونیان: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[طولونیان در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[طولونیان در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==امرای طولونی== | == امرای طولونی == | ||
# [[احمد بن طولون]] (۲۵۴ - ۲۷۰ ق/ ۸۶۸- ۸۸۴م) | # [[احمد بن طولون]] (۲۵۴ - ۲۷۰ ق/ ۸۶۸- ۸۸۴م) | ||
# [[خمارویه بن احمد]] (۲۷۰ - ۲۸۲ ق/ ۸۸۴ - ۸۹۵م) | # [[خمارویه بن احمد]] (۲۷۰ - ۲۸۲ ق/ ۸۸۴ - ۸۹۵م) | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
[[دولت طولونی]] به دست [[محمد بن سلیمان]]، سردار [[خلیفه عباسی]]، برافتاد.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۲۸.</ref>. | [[دولت طولونی]] به دست [[محمد بن سلیمان]]، سردار [[خلیفه عباسی]]، برافتاد.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۲۸.</ref>. | ||
==[[تأسیس حکومت]] طولونیان== | == [[تأسیس حکومت]] طولونیان == | ||
[[احمد بن طولون]] [[حکومت]] طولونیان را بنیان نهاد. وی که از ممالیک ترک بود، در [[سال ۲۱۴ ق]]./ ۸۲۹م. متولد شد. پدرش، طولون، در [[سال ۲۰۰ ق]]./ ۸۱۶ م. از سوی [[حاکم]] بخارا، [[نوح]] بن [[اسد]] سامانی، به [[خلیفه]] [[مأمون]] [[هدیه]] شد. طولون در [[سال ۲۳۰ ق]]./ ۸۴۵ م. درگذشت. احمد [[تربیت دینی]] یافت و ترکانی را که مرتکب [[منکرات]] میشدند، [[سرزنش]] میکرد؛ بسیار [[صدقه]] میداد و با [[مردم]] زیردست خود [[کریم]] و [[عادل]] بود. بخش نخست [[زندگی سیاسی]] - نظامی او در [[ثغر]] طَرَطوس، مهمترین [[ثغور]] [[اسلامی]]، سپری شد که در نزدیکی [[سرزمین شام]] قرار داشت. چه بسا این دوره از [[زندگی]] وی موجب چشمداشتهای آتی و اهداف [[سیاسی]] او شد. وی از همان ابتدا از [[احترام]] ترکان در پایتخت [[خلافت]] بهرهمند شد، مورد [[تأیید]] [[سپاه]] و [[فرماندهان]] آن - که از [[دوستان]] پدرش بودند- قرار گرفت و [[اعتماد]] خلیفه [[متوکل]] را به دست آورد. خلیفه اختیارات طولون را پس از مرگش به او واگذار کرد. وی همچنین مورد اعتماد خلیفه [[مستعین]] شد<ref>بلوی، سیرة ابنطولون، ص۴۰.</ref>. | [[احمد بن طولون]] [[حکومت]] طولونیان را بنیان نهاد. وی که از ممالیک ترک بود، در [[سال ۲۱۴ ق]]. / ۸۲۹م. متولد شد. پدرش، طولون، در [[سال ۲۰۰ ق]]. / ۸۱۶ م. از سوی [[حاکم]] بخارا، [[نوح]] بن [[اسد]] سامانی، به [[خلیفه]] [[مأمون]] [[هدیه]] شد. طولون در [[سال ۲۳۰ ق]]. / ۸۴۵ م. درگذشت. احمد [[تربیت دینی]] یافت و ترکانی را که مرتکب [[منکرات]] میشدند، [[سرزنش]] میکرد؛ بسیار [[صدقه]] میداد و با [[مردم]] زیردست خود [[کریم]] و [[عادل]] بود. بخش نخست [[زندگی سیاسی]] - نظامی او در [[ثغر]] طَرَطوس، مهمترین [[ثغور]] [[اسلامی]]، سپری شد که در نزدیکی [[سرزمین شام]] قرار داشت. چه بسا این دوره از [[زندگی]] وی موجب چشمداشتهای آتی و اهداف [[سیاسی]] او شد. وی از همان ابتدا از [[احترام]] ترکان در پایتخت [[خلافت]] بهرهمند شد، مورد [[تأیید]] [[سپاه]] و [[فرماندهان]] آن - که از [[دوستان]] پدرش بودند- قرار گرفت و [[اعتماد]] خلیفه [[متوکل]] را به دست آورد. خلیفه اختیارات طولون را پس از مرگش به او واگذار کرد. وی همچنین مورد اعتماد خلیفه [[مستعین]] شد<ref>بلوی، سیرة ابنطولون، ص۴۰.</ref>. | ||
پس از [[مرگ]] پدرش، [[مادر]] او با [[امیر]] بایکباک [[ترک ازدواج]] کرد. خلیفه [[معتز]] در [[سال ۲۵۴ ق]]./ ۸۶۸ م. بایکباک را [[استاندار مصر]] کرد و او هم احمد را به [[نیابت]] از خود به [[مصر]] فرستاد، ولی از اختیارات کامل برخوردار نبود<ref>مصحح: در این دوران رسم بر این بود که والی منصبهای مختلف را به چند نفر میداد تا در کارها مراقب یکدیگر بوده سرکشی نکنند.</ref>. او [[وظیفه]] داشت با مردم [[نماز]] بخواند و [[فسطاط]]، پایتخت مصر، در [[اختیار]] وی بود؛ اما او با چشمداشتهای سیاسی توسعهطلبانه وارد مصر شد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۳۹.</ref>. | پس از [[مرگ]] پدرش، [[مادر]] او با [[امیر]] بایکباک [[ترک ازدواج]] کرد. خلیفه [[معتز]] در [[سال ۲۵۴ ق]]. / ۸۶۸ م. بایکباک را [[استاندار مصر]] کرد و او هم احمد را به [[نیابت]] از خود به [[مصر]] فرستاد، ولی از اختیارات کامل برخوردار نبود<ref>مصحح: در این دوران رسم بر این بود که والی منصبهای مختلف را به چند نفر میداد تا در کارها مراقب یکدیگر بوده سرکشی نکنند.</ref>. او [[وظیفه]] داشت با مردم [[نماز]] بخواند و [[فسطاط]]، پایتخت مصر، در [[اختیار]] وی بود؛ اما او با چشمداشتهای سیاسی توسعهطلبانه وارد مصر شد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۳۹.</ref>. | ||
اوضاع سیاسی و نابسامان [[اقتصادی]]، برای تثبیت اقدامات وی در مصر، به او کمک کرد. بایکباک در [[سال ۲۵۶ ق]]./ ۸۷۰ م. کشته و یا رجوخ استاندار مصر شد. او داماد ابنطولون بود و با وی روابطی خوب داشت؛ از این رو اختیارات وی را به رسمیت [[شناخت]]، قدرتش را افزایش داد و او را [[جانشین]] خود بر همه [[مصر]]<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۳۹.</ref> کرد. تنها [[خراج]] از حوزه اختیارات وی بیرون بود و در دست رقیبش [[احمد بن مدبر]] که به بد [[رفتاری]] شهره بود، باقی ماند. این مسأله ابنطولون را واداشت که از [[خلیفه]] [[مهتدی]] بخواهد او را از سمت خراج مصر برکنار کرده، آن [[مقام]] را به وی بسپارد. خلیفه درخواست او پذیرفت و افزون بر آن وی را به علت نا آرامی اوضاع [[ثغور]] [[شام]]، [[امیر]] آنجا کرد<ref>ابن سعید علی بن مغربی، المغرب فی حلی المغرب، والمشرق فی حلی الشرف، ج۱، بخش ویژه مصر، ص۷۹؛ کندی، ولاة مصر، ص۲۱۷؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۳، ص۷.</ref>. | اوضاع سیاسی و نابسامان [[اقتصادی]]، برای تثبیت اقدامات وی در مصر، به او کمک کرد. بایکباک در [[سال ۲۵۶ ق]]. / ۸۷۰ م. کشته و یا رجوخ استاندار مصر شد. او داماد ابنطولون بود و با وی روابطی خوب داشت؛ از این رو اختیارات وی را به رسمیت [[شناخت]]، قدرتش را افزایش داد و او را [[جانشین]] خود بر همه [[مصر]]<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۳۹.</ref> کرد. تنها [[خراج]] از حوزه اختیارات وی بیرون بود و در دست رقیبش [[احمد بن مدبر]] که به بد [[رفتاری]] شهره بود، باقی ماند. این مسأله ابنطولون را واداشت که از [[خلیفه]] [[مهتدی]] بخواهد او را از سمت خراج مصر برکنار کرده، آن [[مقام]] را به وی بسپارد. خلیفه درخواست او پذیرفت و افزون بر آن وی را به علت نا آرامی اوضاع [[ثغور]] [[شام]]، [[امیر]] آنجا کرد<ref>ابن سعید علی بن مغربی، المغرب فی حلی المغرب، والمشرق فی حلی الشرف، ج۱، بخش ویژه مصر، ص۷۹؛ کندی، ولاة مصر، ص۲۱۷؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۳، ص۷.</ref>. | ||
هنگامی که یارجوخ در [[سال ۲۵۹ ق]]/۸۷۳ م. درگذشت، احمد بن طولون از سوی [[خلافت]] مستقیماً [[حاکم]] قانونی مصر شد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۶۷.</ref> و همه امور را عهدهدار گردید. اسکندریه و بَرْقَه [[تسلیم]] او شدند و [[امیران]] مناطق از او [[فرمان]] بردند<ref>ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۳، ص۷.</ref>. | هنگامی که یارجوخ در [[سال ۲۵۹ ق]]/۸۷۳ م. درگذشت، احمد بن طولون از سوی [[خلافت]] مستقیماً [[حاکم]] قانونی مصر شد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۶۷.</ref> و همه امور را عهدهدار گردید. اسکندریه و بَرْقَه [[تسلیم]] او شدند و [[امیران]] مناطق از او [[فرمان]] بردند<ref>ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۳، ص۷.</ref>. | ||
به اینگونه ابنطولون تمام کارهای [[اداری]]، [[قضایی]]، نظامی و [[مالی]] مصر را به دست گرفت و [[آزادی]] عمل کامل یافت، سپس کارهای عمرانی را آغاز کرد که بیانگر توجه شدید او به این [[سرزمین]] است. او از خلال این [[کارها]] به ایجاد [[حکومتی]] مخصوص به خود و مستقل از خلافت [[چشم]] دوخت. وی برای ارتقای [[شهر]] [[فسطاط]] [[فداکاری]] کرد تا با [[بغداد]]، مرکز خلافت، مقایسه شود<ref>زیود، محمد احمد، العلاقات بین الشام و مصر فی العهدین الطولونی و الاخشیدی، ص۲۶.</ref>. او ناحیهای جدید را در [[سال ۲۵۷ ق]]./ ۸۷۱ م. در دورترین نقطه شمال شرقی، شامل منازل، بازارها، حمامها و دیوانهای حکومتی ایجاد کرد و آن را به سپاهش [[اقطاع]] داد که از این رو قطائع نامیده شد. وی مسجدش را در آنجا ساخت که به نام او مشهور و تا امروز پابرجا است. وی در کنار آن، دارالامارهای ساخت<ref>لین بول، سیرة القاهره، ص۸۲.</ref>؛ بیمارستانی برای معالجه [[بیماران]] بنا کرد و داروخانهای به آن ضمیمه نمود. | به اینگونه ابنطولون تمام کارهای [[اداری]]، [[قضایی]]، نظامی و [[مالی]] مصر را به دست گرفت و [[آزادی]] عمل کامل یافت، سپس کارهای عمرانی را آغاز کرد که بیانگر توجه شدید او به این [[سرزمین]] است. او از خلال این [[کارها]] به ایجاد [[حکومتی]] مخصوص به خود و مستقل از خلافت [[چشم]] دوخت. وی برای ارتقای [[شهر]] [[فسطاط]] [[فداکاری]] کرد تا با [[بغداد]]، مرکز خلافت، مقایسه شود<ref>زیود، محمد احمد، العلاقات بین الشام و مصر فی العهدین الطولونی و الاخشیدی، ص۲۶.</ref>. او ناحیهای جدید را در [[سال ۲۵۷ ق]]. / ۸۷۱ م. در دورترین نقطه شمال شرقی، شامل منازل، بازارها، حمامها و دیوانهای حکومتی ایجاد کرد و آن را به سپاهش [[اقطاع]] داد که از این رو قطائع نامیده شد. وی مسجدش را در آنجا ساخت که به نام او مشهور و تا امروز پابرجا است. وی در کنار آن، دارالامارهای ساخت<ref>لین بول، سیرة القاهره، ص۸۲.</ref>؛ بیمارستانی برای معالجه [[بیماران]] بنا کرد و داروخانهای به آن ضمیمه نمود. | ||
ابنطولون از طریق [[رشد]] منابع [[ثروت]] و افزایش درآمد در عرصه تولیدات [[کشاورزی]]، صنعتی و [[تجاری]]، [[جبهه]] داخلی را [[استوار]] کرد. او قناتهای آبیاری را [[اصلاح]]، چاههایی جدید حفر و سدهای مخروبه را تعمیر کرد؛ [[مالیات]] بگیران را از فشار بر کشاورزان بازداشت و برای کارمندان پذیرش [[هدیه]] و [[کمک مالی]] را [[ممنوع]] کرد؛ از این رو اوضاع کشاورزی [[مصر]] بهبود یافت؛ [[تجارت]] رونق گرفت؛ حرکت صنعتی [[شتاب]] پیدا کرد؛ از [[مردم]] رفع [[ستم]] شد؛ [[آسایش]] در [[کشور]] [[حاکم]] گردید و ابنطولون [[محبوب]] [[مصریان]] شد. | ابنطولون از طریق [[رشد]] منابع [[ثروت]] و افزایش درآمد در عرصه تولیدات [[کشاورزی]]، صنعتی و [[تجاری]]، [[جبهه]] داخلی را [[استوار]] کرد. او قناتهای آبیاری را [[اصلاح]]، چاههایی جدید حفر و سدهای مخروبه را تعمیر کرد؛ [[مالیات]] بگیران را از فشار بر کشاورزان بازداشت و برای کارمندان پذیرش [[هدیه]] و [[کمک مالی]] را [[ممنوع]] کرد؛ از این رو اوضاع کشاورزی [[مصر]] بهبود یافت؛ [[تجارت]] رونق گرفت؛ حرکت صنعتی [[شتاب]] پیدا کرد؛ از [[مردم]] رفع [[ستم]] شد؛ [[آسایش]] در [[کشور]] [[حاکم]] گردید و ابنطولون [[محبوب]] [[مصریان]] شد. | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
بدینگونه [[فرصت]] ایجاد [[حکومتی]] مستقل در مصر برای ابنطولون به وجود آمد، این [[حکومت]] در برخی مظاهر با [[خلافت]] پیوند داشت، از جمله: | بدینگونه [[فرصت]] ایجاد [[حکومتی]] مستقل در مصر برای ابنطولون به وجود آمد، این [[حکومت]] در برخی مظاهر با [[خلافت]] پیوند داشت، از جمله: | ||
# [[دعا]] برای [[خلیفه]] در [[خطبهها]]؛ | # [[دعا]] برای [[خلیفه]] در [[خطبهها]]؛ | ||
#نقش کردن نام خلیفه بر سکهها؛ | # نقش کردن نام خلیفه بر سکهها؛ | ||
#ارسال بخشی از [[خراج]] به [[دارالخلافه]]<ref>عبادی، احمد مختار، فی التاریخ العباسی و الأندلسی، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۲۴۷.</ref> | # ارسال بخشی از [[خراج]] به [[دارالخلافه]]<ref>عبادی، احمد مختار، فی التاریخ العباسی و الأندلسی، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۲۴۷.</ref> | ||
==[[روابط]] احمد بن طولون با [[خلافت عباسی]]== | == [[روابط]] احمد بن طولون با [[خلافت عباسی]] == | ||
شاید رابطه احمد بن طولون با [[ابواحمد]] موفق مشکلی بزرگ بود که ابنطولون با آن روبهرو شد و نزدیک بود دستآوردها و آرزوهایش را به باد دهد؛ زیرا موفق بر همه کارهای دارالخلافه [[تسلط]] داشت و [[حرکت اصلاحی]] را با [[هدف]] تقویت [[قدرت]] مرکزی و به دست گرفتن استانها و از جمله، مصر [[رهبری]] کرد. موفق بسیار کوشید تا بر حکومت طولونیان - که از اداره مرکزی جدا و در [[حکومت مصر]] مستقل شده بود و به [[سرزمین شام]] [[چشم]] دوخته بود- چیره شود. این مسأله موجب شکاف و [[ناسازگاری]] آشکاری میان دو طرف شد. موفق برای رسیدن به مقاصدش در دو محور فعالیت میکرد: | شاید رابطه احمد بن طولون با [[ابواحمد]] موفق مشکلی بزرگ بود که ابنطولون با آن روبهرو شد و نزدیک بود دستآوردها و آرزوهایش را به باد دهد؛ زیرا موفق بر همه کارهای دارالخلافه [[تسلط]] داشت و [[حرکت اصلاحی]] را با [[هدف]] تقویت [[قدرت]] مرکزی و به دست گرفتن استانها و از جمله، مصر [[رهبری]] کرد. موفق بسیار کوشید تا بر حکومت طولونیان - که از اداره مرکزی جدا و در [[حکومت مصر]] مستقل شده بود و به [[سرزمین شام]] [[چشم]] دوخته بود- چیره شود. این مسأله موجب شکاف و [[ناسازگاری]] آشکاری میان دو طرف شد. موفق برای رسیدن به مقاصدش در دو محور فعالیت میکرد: | ||
اول - او به وسیله اماجور، [[حاکم]] [[سرزمین شام]]، تلاش کرد ابنطولون را از استانداری [[مصر]] برکنار کند. اما [[جور]] از چشمداشتهای ابنطولون و به تعبیر او «از [[تمایل]] توسعهطلبانه وی» [[بیم]] داشت. با وجود اینکه [[خلیفه]] [[معتمد]] با ابنطولون [[همدردی]] میکرد و صمیمیتها و [[منافع]] مشترک، آنان را به هم پیوند میداد، اما او ناگزیر با فراخوانی ابنطولون به [[بغداد]] و دور کردن او از مصر و زیر نظر گرفتن وی<ref>بلوی، سیرة ابنطولون، ص۷.</ref> موافقت کرد و ابن [[مدبر]] به [[مقام]] [[دیوان]] [[خراج]] مصر بازگردانده شد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷۴ – ۴۷۵.</ref>. | اول - او به وسیله اماجور، [[حاکم]] [[سرزمین شام]]، تلاش کرد ابنطولون را از استانداری [[مصر]] برکنار کند. اما [[جور]] از چشمداشتهای ابنطولون و به تعبیر او «از [[تمایل]] توسعهطلبانه وی» [[بیم]] داشت. با وجود اینکه [[خلیفه]] [[معتمد]] با ابنطولون [[همدردی]] میکرد و صمیمیتها و [[منافع]] مشترک، آنان را به هم پیوند میداد، اما او ناگزیر با فراخوانی ابنطولون به [[بغداد]] و دور کردن او از مصر و زیر نظر گرفتن وی<ref>بلوی، سیرة ابنطولون، ص۷.</ref> موافقت کرد و ابن [[مدبر]] به [[مقام]] [[دیوان]] [[خراج]] مصر بازگردانده شد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷۴ – ۴۷۵.</ref>. | ||
اماجور در [[پایداری]] در برابر طولونیان ناکام شد و به سرزمین شام بازگشت. موفق بعد از [[شکست]] اماجور، موسی بن بغا را برای [[سرکوب]] ایشان فرستاد که او نیز شکست خورد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۳.</ref>. خلیفه بیش از آن با موفق همصدایی نکرد، به ویژه که رخدادهای [[سیاسی]] و نظامی، شکست این [[فرماندهان]] را - که میخواستند به جای ابنطولون در مصر بر اوضاع مسلط شوند -ثابت کرد. این مسأله خلیفه را واداشت تا ابنطولون را در [[سال ۲۶۲ ق]]./ ۸۷۶ م. به [[حکومت مصر]] بازگرداند<ref>بلوی، سیرة ابنطولون، ص۵۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۳.</ref>. | اماجور در [[پایداری]] در برابر طولونیان ناکام شد و به سرزمین شام بازگشت. موفق بعد از [[شکست]] اماجور، موسی بن بغا را برای [[سرکوب]] ایشان فرستاد که او نیز شکست خورد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۳.</ref>. خلیفه بیش از آن با موفق همصدایی نکرد، به ویژه که رخدادهای [[سیاسی]] و نظامی، شکست این [[فرماندهان]] را - که میخواستند به جای ابنطولون در مصر بر اوضاع مسلط شوند -ثابت کرد. این مسأله خلیفه را واداشت تا ابنطولون را در [[سال ۲۶۲ ق]]. / ۸۷۶ م. به [[حکومت مصر]] بازگرداند<ref>بلوی، سیرة ابنطولون، ص۵۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۳.</ref>. | ||
دوم - موفق کوشید ابنطولون را از منطقه [[ثغور]] [[شام]] دور کند؛ از این رو طولونیان را متهم کرد که در [[حفاظت]] از منطقه در برابر تهاجم [[دشمنان]] کوتاهی میکنند. کار به تعیین والیانی خارج از [[خاندان]] طولونی منجر شد<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۵۳۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۴ - ۱۵.</ref>؛ اما این کار به علت [[تسلط]] ترکان و [[ناتوانی]] آنان از آرام کردن اوضاع میسر نشد. ساکنان منطقه تغور به این خلأ نظامی و [[ناآرامی]] سیاسی پی بردند؛ از این رو ساکنان منطقه لؤلؤه آن قلعه را به رومیها [[تسلیم]] کردند<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۵۳۲؛ ابن سعید علی بن مغربی، المغرب فی حلی المغرب، والمشرق فی حلی الشرف، ص۹۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۴.</ref>. [[خلیفه]] از آن مسأله رنجید و به این نتیجه رسید که بار دیگر منطقه را به ابنطولون بسپارد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۵.</ref>. | دوم - موفق کوشید ابنطولون را از منطقه [[ثغور]] [[شام]] دور کند؛ از این رو طولونیان را متهم کرد که در [[حفاظت]] از منطقه در برابر تهاجم [[دشمنان]] کوتاهی میکنند. کار به تعیین والیانی خارج از [[خاندان]] طولونی منجر شد<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۵۳۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۴ - ۱۵.</ref>؛ اما این کار به علت [[تسلط]] ترکان و [[ناتوانی]] آنان از آرام کردن اوضاع میسر نشد. ساکنان منطقه تغور به این خلأ نظامی و [[ناآرامی]] سیاسی پی بردند؛ از این رو ساکنان منطقه لؤلؤه آن قلعه را به رومیها [[تسلیم]] کردند<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۵۳۲؛ ابن سعید علی بن مغربی، المغرب فی حلی المغرب، والمشرق فی حلی الشرف، ص۹۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۴.</ref>. [[خلیفه]] از آن مسأله رنجید و به این نتیجه رسید که بار دیگر منطقه را به ابنطولون بسپارد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۵.</ref>. | ||
بدینگونه تلاشهای موفق برای [[غلبه]] بر طولونیان از بین رفت و ابنطولون از مهمترین [[کارگزاران]] در ترسیم [[سیاست]] [[سرزمین شام]] شد و به علت [[روابط]] نیکویش با خلیفه و در بحبوحه درگیری با موفق، امور سرزمین شام و [[ثغور]] آن را عهدهدار شد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۸.</ref>. | بدینگونه تلاشهای موفق برای [[غلبه]] بر طولونیان از بین رفت و ابنطولون از مهمترین [[کارگزاران]] در ترسیم [[سیاست]] [[سرزمین شام]] شد و به علت [[روابط]] نیکویش با خلیفه و در بحبوحه درگیری با موفق، امور سرزمین شام و [[ثغور]] آن را عهدهدار شد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۸.</ref>. | ||
ابنطولون از [[سال ۲۶۴ ق]]./ ۸۷۷ م. سفرش را به منطقه برای به دست گرفتن آنجا آغاز کرد و بر فِلَسطین، دِمَشق، حِمْص، حَماة، حَلَب، [[انطاکیه]]، مَصِّیْصَه، ادنه، طرسوس و رقَّه مسلط شد و رقَّه را [[مرکز حکومت]] خود کرد تا به [[بغداد]] نزدیک باشد و مناطق تحت [[نفوذ]] او کاملاً هممرز با [[عراق]] گردد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۸.</ref>. | ابنطولون از [[سال ۲۶۴ ق]]. / ۸۷۷ م. سفرش را به منطقه برای به دست گرفتن آنجا آغاز کرد و بر فِلَسطین، دِمَشق، حِمْص، حَماة، حَلَب، [[انطاکیه]]، مَصِّیْصَه، ادنه، طرسوس و رقَّه مسلط شد و رقَّه را [[مرکز حکومت]] خود کرد تا به [[بغداد]] نزدیک باشد و مناطق تحت [[نفوذ]] او کاملاً هممرز با [[عراق]] گردد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۸.</ref>. | ||
اما موفق به این [[آرامش]] [[راضی]] نبود و همچنان با ابنطولون [[دشمنی]] میکرد و او را در تنگنا میانداخت. وی این بار از شیوهای جدید [[پیروی]] کرد که بر ایجاد [[آشوب]] در داخل دستگاه طولونیان متمرکز بود و در این زمینه گامی بزرگ برداشت که ابنطولون را نگران کرد. نتیجه این [[اقدام]] آن بود که در [[سال ۲۶۵ ق]]./ ۸۷۸ م. فرزند ابنطولون، [[عباس]]، از او [[نافرمانی]] کرد<ref>تاریخ طبری، ج۹، ص۵۴۵.</ref>، همانگونه که در [[سال ۲۶۸ ق]]./ ۸۸۱ م. غلامش، لؤلؤ - که بر [[حمص]]، [[حلب]]، قِنَّسرین، دیار [[مصر]] و ثغور [[شام]] [[حاکم]] بود - بر او شورید<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۸؛ ابن خلدون، العبر (تاریخ ابن خلدون)، ج۳، ص۳۳۱.</ref>. | اما موفق به این [[آرامش]] [[راضی]] نبود و همچنان با ابنطولون [[دشمنی]] میکرد و او را در تنگنا میانداخت. وی این بار از شیوهای جدید [[پیروی]] کرد که بر ایجاد [[آشوب]] در داخل دستگاه طولونیان متمرکز بود و در این زمینه گامی بزرگ برداشت که ابنطولون را نگران کرد. نتیجه این [[اقدام]] آن بود که در [[سال ۲۶۵ ق]]. / ۸۷۸ م. فرزند ابنطولون، [[عباس]]، از او [[نافرمانی]] کرد<ref>تاریخ طبری، ج۹، ص۵۴۵.</ref>، همانگونه که در [[سال ۲۶۸ ق]]. / ۸۸۱ م. غلامش، لؤلؤ - که بر [[حمص]]، [[حلب]]، قِنَّسرین، دیار [[مصر]] و ثغور [[شام]] [[حاکم]] بود - بر او شورید<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۸؛ ابن خلدون، العبر (تاریخ ابن خلدون)، ج۳، ص۳۳۱.</ref>. | ||
در بحبوحه این [[درگیریها]]، ابنطولون برای مقابله با توطئههای موفق، به شیوههای [[سیاسی]] روی آورد و از روابط غیرحسنه میان موفق و خلیفه [[معتمد]] بهره برد و در [[سال ۲۶۹ ق]]./ ۸۸۲ م. از خلیفه برای آمدن به [[مصر]]، اقامت در آنجا و [[رهایی]] از چنگ برادرش، [[دعوت]] کرد و به او [[وعده]] [[حمایت]] و [[همیاری]] داد و همزمان نام موفق را به عنوان [[ولیعهد]] از [[خطبه]] انداخت و از [[دیوان]] طُراز محو کرد؛ به این علت که او بر قدرتهای واگذار شده به وی شوریده و از [[شأن]] و [[منزلت]] خود [[تجاوز]] کرده است<ref>تاریخ طبری، ج۹، ص۶۲۰ – ۶۲۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۴۹.</ref>. | در بحبوحه این [[درگیریها]]، ابنطولون برای مقابله با توطئههای موفق، به شیوههای [[سیاسی]] روی آورد و از روابط غیرحسنه میان موفق و خلیفه [[معتمد]] بهره برد و در [[سال ۲۶۹ ق]]. / ۸۸۲ م. از خلیفه برای آمدن به [[مصر]]، اقامت در آنجا و [[رهایی]] از چنگ برادرش، [[دعوت]] کرد و به او [[وعده]] [[حمایت]] و [[همیاری]] داد و همزمان نام موفق را به عنوان [[ولیعهد]] از [[خطبه]] انداخت و از [[دیوان]] طُراز محو کرد؛ به این علت که او بر قدرتهای واگذار شده به وی شوریده و از [[شأن]] و [[منزلت]] خود [[تجاوز]] کرده است<ref>تاریخ طبری، ج۹، ص۶۲۰ – ۶۲۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۴۹.</ref>. | ||
[[خلیفه]] به درخواستهای دلربای ابنطولون جواب مثبت داد و کوشید برای رفتن به مصر خارج شود؛ اما موفق [[توطئه]] وی را [[کشف]] کرد و خلیفه را به [[سامرا]] بازگرداند<ref>کندی، ولاة مصر، ص۲۲۵ - ۲۲۹.</ref>. در این هنگام - که موفق به [[جنگ]] با زنگیان مشغول بود – ابنطولون به [[اقدام]] نظامی روی آورد و قدرتش را در [[شام]] و منطقه [[ثغور]] تثبیت کرد، سپس به سوی [[حجاز]] پیشروی و در [[مکه]] با نیروهای موفق برخورد کرد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۴۹.</ref>. | [[خلیفه]] به درخواستهای دلربای ابنطولون جواب مثبت داد و کوشید برای رفتن به مصر خارج شود؛ اما موفق [[توطئه]] وی را [[کشف]] کرد و خلیفه را به [[سامرا]] بازگرداند<ref>کندی، ولاة مصر، ص۲۲۵ - ۲۲۹.</ref>. در این هنگام - که موفق به [[جنگ]] با زنگیان مشغول بود – ابنطولون به [[اقدام]] نظامی روی آورد و قدرتش را در [[شام]] و منطقه [[ثغور]] تثبیت کرد، سپس به سوی [[حجاز]] پیشروی و در [[مکه]] با نیروهای موفق برخورد کرد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۴۹.</ref>. | ||
موفق به این کار دشمنش پاسخ داد: از [[دعا]] به او جلوگیری و او را بر [[منابر]] [[لعنت]] کرد؛ وی را از جمله [[مفسدان]] به حساب آورده، از مصر و شام برکنار کرد و اسحاق بن کنداج را بر شهرهای او [[حاکم]] کرد<ref>ابن خلدون، العبر (تاریخ ابن خلدون)، ج۳، ص۶۹۵.</ref>. | موفق به این کار دشمنش پاسخ داد: از [[دعا]] به او جلوگیری و او را بر [[منابر]] [[لعنت]] کرد؛ وی را از جمله [[مفسدان]] به حساب آورده، از مصر و شام برکنار کرد و اسحاق بن کنداج را بر شهرهای او [[حاکم]] کرد<ref>ابن خلدون، العبر (تاریخ ابن خلدون)، ج۳، ص۶۹۵.</ref>. | ||
بدینگونه ابنطولون به قدرتهایی گسترده دست یافت که در آن دوران نمایان شد و بیانگر [[میزان]] [[تسلط]] ترکان بود که با [[نیروی نظامی]] آنان [[سازگاری]] داشت. ورود دو طرف به [[نزاع]] و ادامه آن، به [[تضعیف]] [[عراق]] و مصر منجر شد و [[ناتوانی]] آنان را در برابر دیگر نیروهایی که در عرصه داخلی و خارجی [[ظهور]] کردند، نمایان ساخت. نیروی ابنطولون عقبنشینی کرد؛ قوای او در مکه [[شکست]] خورد، در [[مسجدالحرام]] لعنت شد<ref>کندی، ولاة مصر، ص۲۲۹.</ref> و در منطقه ثغور بر اثر فشار حرکتهای سرکشانه عقبنشینی کرد. از آن سو موفق به علت نابودی نیروهایش، خود را از ادامه درگیری [[ناتوان]] دید. همزمان پی برد که کار او به نفع نیروی [[اسلامی]] و به [[مصلحت]] دو طرف درگیری نیست؛ از اینرو دو طرف به تفاهم رغبت نشان دادند. [[گفتگو]] میان آن دو با [[هدف]] رسیدن به [[صلح]] آغاز شد، اما [[مرگ]] به ابنطولون مهلت نداد و در اوایل [[ذیقعده]] ۲۷۰ ق./ ۸۴۰ م. درگذشت<ref>کندی، ولاة مصر، ص۲۲۹؛ بلوی، سیرة ابنطولون، ص۳۰۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۵۵ – ۵۶.</ref>.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۲۵۰.</ref> | بدینگونه ابنطولون به قدرتهایی گسترده دست یافت که در آن دوران نمایان شد و بیانگر [[میزان]] [[تسلط]] ترکان بود که با [[نیروی نظامی]] آنان [[سازگاری]] داشت. ورود دو طرف به [[نزاع]] و ادامه آن، به [[تضعیف]] [[عراق]] و مصر منجر شد و [[ناتوانی]] آنان را در برابر دیگر نیروهایی که در عرصه داخلی و خارجی [[ظهور]] کردند، نمایان ساخت. نیروی ابنطولون عقبنشینی کرد؛ قوای او در مکه [[شکست]] خورد، در [[مسجدالحرام]] لعنت شد<ref>کندی، ولاة مصر، ص۲۲۹.</ref> و در منطقه ثغور بر اثر فشار حرکتهای سرکشانه عقبنشینی کرد. از آن سو موفق به علت نابودی نیروهایش، خود را از ادامه درگیری [[ناتوان]] دید. همزمان پی برد که کار او به نفع نیروی [[اسلامی]] و به [[مصلحت]] دو طرف درگیری نیست؛ از اینرو دو طرف به تفاهم رغبت نشان دادند. [[گفتگو]] میان آن دو با [[هدف]] رسیدن به [[صلح]] آغاز شد، اما [[مرگ]] به ابنطولون مهلت نداد و در اوایل [[ذیقعده]] ۲۷۰ ق. / ۸۴۰ م. درگذشت<ref>کندی، ولاة مصر، ص۲۲۹؛ بلوی، سیرة ابنطولون، ص۳۰۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۵۵ – ۵۶.</ref>.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۲۵۰.</ref> | ||
==رابطه خُمارویه با [[خلافت عباسی]]== | == رابطه خُمارویه با [[خلافت عباسی]] == | ||
بعد از مرگ احمد بن طولون، [[سپاه]] با پسرش، خُمارویه [[بیعت]] کرد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۵۶.</ref>. وی [[وارث]] [[دفاع]] از [[حکومتی]] شد که پدرش آن را در [[مصر]] بنیان گذاشت، به ویژه [[مسئول]] [[پاسداری]] از [[سرزمین شام]]، [[استمرار]] [[دشمنی]] [[خلافت]] با طولونیان و [[چشمداشت]] [[امیران]] رقیب ترک به [[حکومت مصر]] و [[شام]] شد. | بعد از مرگ احمد بن طولون، [[سپاه]] با پسرش، خُمارویه [[بیعت]] کرد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۵۶.</ref>. وی [[وارث]] [[دفاع]] از [[حکومتی]] شد که پدرش آن را در [[مصر]] بنیان گذاشت، به ویژه [[مسئول]] [[پاسداری]] از [[سرزمین شام]]، [[استمرار]] [[دشمنی]] [[خلافت]] با طولونیان و [[چشمداشت]] [[امیران]] رقیب ترک به [[حکومت مصر]] و [[شام]] شد. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
نیروهای متحد در برابر عقبنشینی طولونیان در رقَّه و عواصم به پیروزیهایی سریع دست یافتند؛ وارد اَنطاکیه و [[حلب]] شدند؛ دِمشق را [[تصرف]] کردند؛ فِلسطین را درنوردیدند و به حدود [[مصر]] رسیدند؛ بهگونهای که بر مصر اشراف یافتند. | نیروهای متحد در برابر عقبنشینی طولونیان در رقَّه و عواصم به پیروزیهایی سریع دست یافتند؛ وارد اَنطاکیه و [[حلب]] شدند؛ دِمشق را [[تصرف]] کردند؛ فِلسطین را درنوردیدند و به حدود [[مصر]] رسیدند؛ بهگونهای که بر مصر اشراف یافتند. | ||
پس از این [[پیروزی]]، خُمارویه برای مقابله با متحدین، نیرویی به [[فرماندهی]] واسطی [پیشکار پدرش] به سوی آنان گسیل داشت. این نیرو به آنان پیوست، سپس وی شخصاً برای متوقف ساختن متحدین بیرون آمد. در [[سال ۲۷۱ ق]]./ ۸۸۴ م. در کنار رودخانه ابوفطرس در جنوب فِلسطین در مکانی معروف به «طواحین» با آنان برخورد کرد. در این [[جنگ]] خُمارویه [[شکست]] خورد و به مصر گریخت؛ اما [[پایداری]] فرماندهاش، سعد ایسر فرصتی دیگر برای پیروزی در [[اختیار]] او نهاد؛ به گونهای که او به نیروهای متحدین [[حمله]] کرد و بر آنان [[پیروز]] شد؛ [[ابوالعباس]] فرار کرد و فرماندهاش کشته شد<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۸.</ref>. کار طولونیان در [[سرزمین شام]] مجدداً [[استحکام]] پیدا کرد. خُمارویه به توسعه حدودش در جزیره و [[موصل]] ادامه داد تا اینکه حدود قلمرو وی به اندازه دوران پدرش - از بَرقه تا [[فرات]] و از [[آسیای صغیر]] تا [[سرزمین]] نُوبه - رسید و قدرتش ارمنستان را شامل شد<ref>محمود، حسن احمد، حضارة مصر فی العصر الطولونی، ص۱۱۵.</ref>. [[حکومت]] طولونیان نیرویی شد که جایگاه خود را با [[شایستگی]] به دست آورد و با وجود پیروزیهایی که خُمارویه به دست آورد، به [[صلح]] علاقه نشان داد و درخواست صلح کرد<ref>کندی، ولاة مصر، ص۲۳۷؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۳، ص۵۱.</ref>. به این وسیله مرحلهای جدید در [[تاریخ]] [[روابط]] میان طولونیان و [[خلافت عباسی]] گشوده شد. از آن سو موفق به [[ضرورت]] استقرار صلح و [[آشتی]] میان طرفین پی برد. [[خلیفه]] [[حکومت مصر]] و سرزمین شام را به مدت سی سال، به طور وراثتی به مارویه و فرزندانش اعطا کرد، به این شرط که [[لعنت]] کردن موفق را بر [[منابر]] متوقف و او را نیز به همراه [[خلیفه]] [[دعا]] کنند<ref>ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۳، ص۵۰-۵۱.</ref>. | پس از این [[پیروزی]]، خُمارویه برای مقابله با متحدین، نیرویی به [[فرماندهی]] واسطی [پیشکار پدرش] به سوی آنان گسیل داشت. این نیرو به آنان پیوست، سپس وی شخصاً برای متوقف ساختن متحدین بیرون آمد. در [[سال ۲۷۱ ق]]. / ۸۸۴ م. در کنار رودخانه ابوفطرس در جنوب فِلسطین در مکانی معروف به «طواحین» با آنان برخورد کرد. در این [[جنگ]] خُمارویه [[شکست]] خورد و به مصر گریخت؛ اما [[پایداری]] فرماندهاش، سعد ایسر فرصتی دیگر برای پیروزی در [[اختیار]] او نهاد؛ به گونهای که او به نیروهای متحدین [[حمله]] کرد و بر آنان [[پیروز]] شد؛ [[ابوالعباس]] فرار کرد و فرماندهاش کشته شد<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۸.</ref>. کار طولونیان در [[سرزمین شام]] مجدداً [[استحکام]] پیدا کرد. خُمارویه به توسعه حدودش در جزیره و [[موصل]] ادامه داد تا اینکه حدود قلمرو وی به اندازه دوران پدرش - از بَرقه تا [[فرات]] و از [[آسیای صغیر]] تا [[سرزمین]] نُوبه - رسید و قدرتش ارمنستان را شامل شد<ref>محمود، حسن احمد، حضارة مصر فی العصر الطولونی، ص۱۱۵.</ref>. [[حکومت]] طولونیان نیرویی شد که جایگاه خود را با [[شایستگی]] به دست آورد و با وجود پیروزیهایی که خُمارویه به دست آورد، به [[صلح]] علاقه نشان داد و درخواست صلح کرد<ref>کندی، ولاة مصر، ص۲۳۷؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۳، ص۵۱.</ref>. به این وسیله مرحلهای جدید در [[تاریخ]] [[روابط]] میان طولونیان و [[خلافت عباسی]] گشوده شد. از آن سو موفق به [[ضرورت]] استقرار صلح و [[آشتی]] میان طرفین پی برد. [[خلیفه]] [[حکومت مصر]] و سرزمین شام را به مدت سی سال، به طور وراثتی به مارویه و فرزندانش اعطا کرد، به این شرط که [[لعنت]] کردن موفق را بر [[منابر]] متوقف و او را نیز به همراه [[خلیفه]] [[دعا]] کنند<ref>ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۳، ص۵۰-۵۱.</ref>. | ||
بعد از [[مرگ]] موفق در [[سال ۲۷۸ ق]]./۸۹۱ م. و خلیفه [[معتمد]] در [[سال ۲۷۹ ق]]./ ۸۹۲ م. و به [[خلافت]] رسیدن [[معتضد]]<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۲۰ - ۲۱ و ۲۹-۳۰.</ref>، اوضاع به خُمارویه برای محکم کردن روابطش با [[دارالخلافه]] کمک کرد و این [[روابط]] را با [[خویشاوندی]] [[استوار]] نمود؛ به گونهای که خلیفه با قطرالندی<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۳۰.</ref>، دختر خُمارویه، [[ازدواج]] کرد و به این وسیله [[خاندان]] طولونی صاحب [[نفوذ]] شد؛ همانگونه که خلافت همپیمانی نیرومند به دست آورد که در کنار او میایستاد و از او [[حمایت]] [[مالی]] و نظامی میکرد.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۲۵۲.</ref> | بعد از [[مرگ]] موفق در [[سال ۲۷۸ ق]]. /۸۹۱ م. و خلیفه [[معتمد]] در [[سال ۲۷۹ ق]]. / ۸۹۲ م. و به [[خلافت]] رسیدن [[معتضد]]<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۲۰ - ۲۱ و ۲۹-۳۰.</ref>، اوضاع به خُمارویه برای محکم کردن روابطش با [[دارالخلافه]] کمک کرد و این [[روابط]] را با [[خویشاوندی]] [[استوار]] نمود؛ به گونهای که خلیفه با قطرالندی<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۳۰.</ref>، دختر خُمارویه، [[ازدواج]] کرد و به این وسیله [[خاندان]] طولونی صاحب [[نفوذ]] شد؛ همانگونه که خلافت همپیمانی نیرومند به دست آورد که در کنار او میایستاد و از او [[حمایت]] [[مالی]] و نظامی میکرد.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۲۵۲.</ref> | ||
==پایان [[حکومت]] طولونیان== | == پایان [[حکومت]] طولونیان == | ||
خمارویه در [[سال ۲۸۲ ق]]./ ۸۹۶ م. به دست برخی از غلامانش در [[دمشق]] کشته شد<ref>ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۳، ص۸۸ – ۸۹.</ref>. با مرگ او حکومت طولونیان نابسامان شد و در ده سال آخر دورانش به سراشیبی افتاد. این مسأله به علت دخالت [[سپاه]] و [[رقابت]] [[امیران]] طولانی با یکدیگر صورت گرفت. [[جانشین]] او پسرش ابوالعساکر جیش، تازه [[مسئولیت]] حکومت را به دوش گرفته بود و هنوز نه ماه از [[زمامداری]] وی نگذشته بود که برادرش، هارون، او را برکنار کرد. بعد از آن آشکار شد که هارون برای حکومت و زمامداری [[شایسته]] نبوده است<ref>ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۳، ص۸۸ – ۸۹.</ref>. | خمارویه در [[سال ۲۸۲ ق]]. / ۸۹۶ م. به دست برخی از غلامانش در [[دمشق]] کشته شد<ref>ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۳، ص۸۸ – ۸۹.</ref>. با مرگ او حکومت طولونیان نابسامان شد و در ده سال آخر دورانش به سراشیبی افتاد. این مسأله به علت دخالت [[سپاه]] و [[رقابت]] [[امیران]] طولانی با یکدیگر صورت گرفت. [[جانشین]] او پسرش ابوالعساکر جیش، تازه [[مسئولیت]] حکومت را به دوش گرفته بود و هنوز نه ماه از [[زمامداری]] وی نگذشته بود که برادرش، هارون، او را برکنار کرد. بعد از آن آشکار شد که هارون برای حکومت و زمامداری [[شایسته]] نبوده است<ref>ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۳، ص۸۸ – ۸۹.</ref>. | ||
در آن [[زمان]] دو نیرو [[مصر]] را از [[شرق]] و [[غرب]] [[تهدید]] میکردند: یکی، [[قرامطه]] بود که [[سپاهیان]] آن در [[سرزمین شام]] [[فساد]] میکردند تا سرانجام به جنوب آن چیره شدند؛ دیگری، نیروی [[فاطمیان]] بود که در [[مغرب]] به وجود آمدند. | در آن [[زمان]] دو نیرو [[مصر]] را از [[شرق]] و [[غرب]] [[تهدید]] میکردند: یکی، [[قرامطه]] بود که [[سپاهیان]] آن در [[سرزمین شام]] [[فساد]] میکردند تا سرانجام به جنوب آن چیره شدند؛ دیگری، نیروی [[فاطمیان]] بود که در [[مغرب]] به وجود آمدند. | ||
هارون توان مقابله در برابر این دو نیرو را نداشت و برای [[پیروزی]] بر قرامطه از خود [[ناتوانی]] نشان داد. آشکار شد که طولونیان نیرویی را که احمد و فرزندش، خمارویه از آن برخوردار بودند، از دست داده و به بازیچهای در دست [[سپاهیان]] تبدیل شدهاند و هیچ علتی برای بقای آنان باقی نمانده است. | هارون توان مقابله در برابر این دو نیرو را نداشت و برای [[پیروزی]] بر قرامطه از خود [[ناتوانی]] نشان داد. آشکار شد که طولونیان نیرویی را که احمد و فرزندش، خمارویه از آن برخوردار بودند، از دست داده و به بازیچهای در دست [[سپاهیان]] تبدیل شدهاند و هیچ علتی برای بقای آنان باقی نمانده است. | ||
[[خلافت عباسی]] با [[آگاهی]] از [[ضعف]] طولونیان بر آن شد که تمایلش را به بازگشت [[سرزمین شام]] و [[مصر]] به زیر [[سلطه]] مستقیم خود تکرار کند. [[خلیفه]] [[معتضد]] منطقه [[ثغور]] و [[شام]] را از [[حکومت]] طولونی جدا کرد<ref>در خصوص رخدادهای منطقه ثغور و تأثیر آن بر حکومت طولونی، ر.ک: زیود، محمد احمد، العلاقات بین الشام و مصر فی العهدین الطولونی و الاخشیدی، ص۱۴۰-۱۴۶. در مورد رخدادهای سرزمین شام و تأثیر آن بر حکومت طولونی، ر.ک: همان، ص۱۴۶-۱۵۲.</ref>. و خلیفه [[مکتفی]] در [[سال ۲۹۲ق]]/ ۹۰۵م. به مصر [[حمله]] نمود. نیروهای طولونی نتوانستند در مقابل [[سپاه]] [[عباسی]] [[مقاومت]] کنند، در نتیجه سپاه خلیفه وارد [[شهر]] قطائع شد و به استثنای [[مسجد جامع]]، تمام آن را در هم کوبید. به اینگونه حکومت طولونی پایان پذیرفت و این [[سرزمین]] تحت حکومت مستقیم [[خلافت]] در آمد<ref>ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۳، ص۱۳۴-۱۴۰.</ref>.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۲۵۴.</ref> | [[خلافت عباسی]] با [[آگاهی]] از [[ضعف]] طولونیان بر آن شد که تمایلش را به بازگشت [[سرزمین شام]] و [[مصر]] به زیر [[سلطه]] مستقیم خود تکرار کند. [[خلیفه]] [[معتضد]] منطقه [[ثغور]] و [[شام]] را از [[حکومت]] طولونی جدا کرد<ref>در خصوص رخدادهای منطقه ثغور و تأثیر آن بر حکومت طولونی، ر. ک: زیود، محمد احمد، العلاقات بین الشام و مصر فی العهدین الطولونی و الاخشیدی، ص۱۴۰-۱۴۶. در مورد رخدادهای سرزمین شام و تأثیر آن بر حکومت طولونی، ر. ک: همان، ص۱۴۶-۱۵۲.</ref>. و خلیفه [[مکتفی]] در [[سال ۲۹۲ق]]/ ۹۰۵م. به مصر [[حمله]] نمود. نیروهای طولونی نتوانستند در مقابل [[سپاه]] [[عباسی]] [[مقاومت]] کنند، در نتیجه سپاه خلیفه وارد [[شهر]] قطائع شد و به استثنای [[مسجد جامع]]، تمام آن را در هم کوبید. به اینگونه حکومت طولونی پایان پذیرفت و این [[سرزمین]] تحت حکومت مستقیم [[خلافت]] در آمد<ref>ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۳، ص۱۳۴-۱۴۰.</ref>.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۲۵۴.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |