عبدالمطلب: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[عبدالمطلب در حدیث]] - [[عبدالمطلب در نهج البلاغه]] - [[عبدالمطلب در تاریخ اسلامی]] - [[عبدالمطلب در کلام اسلامی]] | پرسش مرتبط = عبدالمطلب (پرسش)}} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[عبدالمطلب در حدیث]] - [[عبدالمطلب در نهج البلاغه]] - [[عبدالمطلب در تاریخ اسلامی]] - [[عبدالمطلب در کلام اسلامی]] | پرسش مرتبط = عبدالمطلب (پرسش)}} | ||
'''عبدالمطلب بن هاشم'''، ملقب به فیاض، جد بزرگوار [[رسول اکرم]]{{صل}}، از بزرگان [[قریش]] و مشهورترین چهرههای [[عصر جاهلی]] است. او در [[مدینه]] متولد شد و دوران کودکی را نزد مادرش "سلمی" سپری کرد. پس از مدتی عمویش مُطلب، او را به [[مکه]] آورد و پس از [[مرگ]] او، [[رئیس]] [[قبیله]] شد و به خاطر [[بزرگواری]] و حُسن تدبیرش در میان [[قریش]] محبوبیت زیادی به دست آورد. او مانند نیاکانش، بر آیین [[خداپرستی]] بود. عبدالمطلب، زیباترین و پاکدامن ترینِ [[مردم]] بود و نخستین کسی است که در [[غار حرا]] به [[اعتکاف]] پرداخت. از کارهای نیک ایشان میتوان به حفر [[زمزم]] اشاره کرد. سرانجام زمانی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هشت ساله بود عبدالمطلب [[چشم]] از [[جهان]] فروبست. | '''عبدالمطلب بن هاشم'''، ملقب به فیاض، جد بزرگوار [[رسول اکرم]] {{صل}}، از بزرگان [[قریش]] و مشهورترین چهرههای [[عصر جاهلی]] است. او در [[مدینه]] متولد شد و دوران کودکی را نزد مادرش "سلمی" سپری کرد. پس از مدتی عمویش مُطلب، او را به [[مکه]] آورد و پس از [[مرگ]] او، [[رئیس]] [[قبیله]] شد و به خاطر [[بزرگواری]] و حُسن تدبیرش در میان [[قریش]] محبوبیت زیادی به دست آورد. او مانند نیاکانش، بر آیین [[خداپرستی]] بود. عبدالمطلب، زیباترین و پاکدامن ترینِ [[مردم]] بود و نخستین کسی است که در [[غار حرا]] به [[اعتکاف]] پرداخت. از کارهای نیک ایشان میتوان به حفر [[زمزم]] اشاره کرد. سرانجام زمانی که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} هشت ساله بود عبدالمطلب [[چشم]] از [[جهان]] فروبست. | ||
==نسب== | == نسب == | ||
ابوالحارث شَیبة الحمد، [[عبدالمطلب بن هاشم]]، ملقب به فیاض، جد بزرگوار [[رسول اکرم]]{{صل}}، از بزرگان [[قریش]] و مشهورترین چهرههای [[عصر جاهلی]] است. پدرش پیش از تولد او در [[شام]] درگذشت و او در [[مدینه]] متولد و دوران کودکی را نزد مادرش "سلمی" سپری کرد. پس از مدتی عمویش مُطلب، او را به [[مکه]] آورد و چون مطّلب شیبه را پشت سر خود بر شتر سوار کرده بود، [[مردم]] [[مکه]] گمان کردند او بندۀ مطّلب است که در [[مدینه]] خریداری کرده؛ لذا | ابوالحارث شَیبة الحمد، [[عبدالمطلب بن هاشم]]، ملقب به فیاض، جد بزرگوار [[رسول اکرم]] {{صل}}، از بزرگان [[قریش]] و مشهورترین چهرههای [[عصر جاهلی]] است. پدرش پیش از تولد او در [[شام]] درگذشت و او در [[مدینه]] متولد و دوران کودکی را نزد مادرش "سلمی" سپری کرد. پس از مدتی عمویش مُطلب، او را به [[مکه]] آورد و چون مطّلب شیبه را پشت سر خود بر شتر سوار کرده بود، [[مردم]] [[مکه]] گمان کردند او بندۀ مطّلب است که در [[مدینه]] خریداری کرده؛ لذا او را "عبدالمطلب" نامیدند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۶۴-۶۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۷-۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۶-۶۷.</ref>. پس از [[مرگ]] مطّلب، عبدالمطلب [[رئیس]] [[قبیله]] شد و به خاطر [[بزرگواری]] و حُسن تدبیرش، در میان [[قریش]] [[محبوبیت]] زیادی به دست آورد<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۰۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۲.</ref>. او مانند نیاکانش، بر آیین [[خداپرستی]] بود و قوانینی در دوره [[جاهلیت]] وضع کرد که پس از [[اسلام]] هم اعتبار داشت<ref>ر. ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۷۷-۷۹؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۴۶؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۴۲-۵۴۳.</ref>. | ||
==اوصاف عبدالمطلب== | == اوصاف عبدالمطلب == | ||
عبدالمطلب، زیباترین، خوشاندامترین، کریمترین و پاکدامن ترینِ [[مردم]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳-۱۴.</ref>. او نخستین کسی است که در [[غار حرا]] به [[اعتکاف]] پرداخت و وسعت [[کرم]] او علاوه بر [[انسانها]]، پرندگان و حیوانات را نیز در بر میگرفت | عبدالمطلب، زیباترین، خوشاندامترین، کریمترین و پاکدامن ترینِ [[مردم]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳-۱۴.</ref>. او نخستین کسی است که در [[غار حرا]] به [[اعتکاف]] پرداخت و وسعت [[کرم]] او علاوه بر [[انسانها]]، پرندگان و حیوانات را نیز در بر میگرفت از اینرو او را "[[فیاض]]" و "مطعم الطیر السماء" [[لقب]] دادند<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. [[رسول اکرم]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إنّ اللّه یبعث جدّی عبد المطّلب امّة واحدة فی هیئة الأنبیاء و زیّ الملوک}}<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۴؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۴۶.</ref>.<ref>ر. ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۸۴-۸۵.</ref> | ||
==حمله [[سپاه]] ابرهه به [[مکه]]== | == حمله [[سپاه]] ابرهه به [[مکه]] == | ||
در زمان عبدالمطلب در [[یمن]] [[پادشاهی]] بود با نام [[ابرهه]]، زمانی که متوجه تقدس و مرکزیت [[مکه]] و [[احترام]] [[مردم]] به این [[شهر]] شد، با لشکری آماده به سمت [[مکه]] به راه افتاد. در نزدیکی [[مکه]]، عبدالمطلب نزد ابرهه رفت و شتران [[غارت]] شدهاش راطلبید؛ ابرهه تعجب کرد و گفت: "ما میخواهیم [[خانه خدا]] را [[تخریب]] کنیم؛ ولی تو به دنبال شترهایت هستی؟!" عبدالمطّلب گفت: "من مالک شترهایم هستم و آن [[خانه]] نیز مالکی دارد که اگر بخواهد، میتواند آن را [[حفظ]] کند"<ref>شیخ مفید، امالی، ص۳۱۲-۳۱۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴.</ref>. وقتی عبدالمطلب به [[مکه]] بازگشت به [[مردم]] دستور داد به کوهها بروند سپس حلقه [[کعبه]] را به دست گرفت و به [[دعا]] و [[تضرع]] مشغول شد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳؛ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۱۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴.</ref>. وقتی [[سپاهیان]] حبشی آماده شدند به [[مکه]] حمله کنند، ناگهان مرغانی که هر یک سنگریزههایی در منقار داشتند در هوا آشکار شده و سنگریزهها را بر سر مهاجمان ریختند و به جز معدودی همۀ سربازان [[جان]] دادند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۵۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۴۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۷۹-۸۰.</ref> | در زمان عبدالمطلب در [[یمن]] [[پادشاهی]] بود با نام [[ابرهه]]، زمانی که متوجه تقدس و مرکزیت [[مکه]] و [[احترام]] [[مردم]] به این [[شهر]] شد، با لشکری آماده به سمت [[مکه]] به راه افتاد. در نزدیکی [[مکه]]، عبدالمطلب نزد ابرهه رفت و شتران [[غارت]] شدهاش راطلبید؛ ابرهه تعجب کرد و گفت: "ما میخواهیم [[خانه خدا]] را [[تخریب]] کنیم؛ ولی تو به دنبال شترهایت هستی؟!" عبدالمطّلب گفت: "من مالک شترهایم هستم و آن [[خانه]] نیز مالکی دارد که اگر بخواهد، میتواند آن را [[حفظ]] کند"<ref>شیخ مفید، امالی، ص۳۱۲-۳۱۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴.</ref>. وقتی عبدالمطلب به [[مکه]] بازگشت به [[مردم]] دستور داد به کوهها بروند سپس حلقه [[کعبه]] را به دست گرفت و به [[دعا]] و [[تضرع]] مشغول شد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳؛ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۱۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴.</ref>. وقتی [[سپاهیان]] حبشی آماده شدند به [[مکه]] حمله کنند، ناگهان مرغانی که هر یک سنگریزههایی در منقار داشتند در هوا آشکار شده و سنگریزهها را بر سر مهاجمان ریختند و به جز معدودی همۀ سربازان [[جان]] دادند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۵۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۴۶.</ref>.<ref>ر. ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۷۹-۸۰.</ref> | ||
==حفر [[زمزم]]== | == حفر [[زمزم]] == | ||
سالها قبل از [[تولد]] عبدالمطلب، قبیلهای به نام "[[جرهم]]" بر [[مکه]] [[حکومت]] میکردند. [[عمر بن حارث]] آخرین [[حاکم مکه]] از قبیلۀ "[[جرهم]]" زمانی که دید نمیتواند در برابر قبیلۀ [[خزاعه]] [[مقاومت]] کند و به زودی [[شکست]] خواهد خورد به درون [[خانه کعبه]] رفت و جواهرات و هدایای نفیسی را که برای [[کعبه]] آورده بودند را به درون [[چاه زمزم]] ریخت و [[چاه]] را با [[خاک]] پر کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۷۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۵.</ref>. عبدالمطلب پیوسته در [[فکر]] بود تا جای [[چاه]] را یافته و آن را حفر کند تا اینکه روزی در کنار [[خانه کعبه]] خوابیده بود که در [[خواب]]، [[دستور]] حفر [[چاه]] را به او دادند و جای آن را نیز به وی نشان دادند. این [[خواب]] دو سه مرتبه تکرار شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۳-۹۴.</ref>. عبدالمطلب، [[زمزم]] را حفر کرد و هدایا و جواهرات [[کعبه]] را بیرون آورد و همۀ آن را برای [[کعبه]] و [[زینت]] روی آن [[خرج]] کرد. او کندن [[چاه]] را ادامه داد تا اینکه به آب رسید<ref>ر.ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۸۰-۸۱.</ref>. | سالها قبل از [[تولد]] عبدالمطلب، قبیلهای به نام "[[جرهم]]" بر [[مکه]] [[حکومت]] میکردند. [[عمر بن حارث]] آخرین [[حاکم مکه]] از قبیلۀ "[[جرهم]]" زمانی که دید نمیتواند در برابر قبیلۀ [[خزاعه]] [[مقاومت]] کند و به زودی [[شکست]] خواهد خورد به درون [[خانه کعبه]] رفت و جواهرات و هدایای نفیسی را که برای [[کعبه]] آورده بودند را به درون [[چاه زمزم]] ریخت و [[چاه]] را با [[خاک]] پر کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۷۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۵.</ref>. عبدالمطلب پیوسته در [[فکر]] بود تا جای [[چاه]] را یافته و آن را حفر کند تا اینکه روزی در کنار [[خانه کعبه]] خوابیده بود که در [[خواب]]، [[دستور]] حفر [[چاه]] را به او دادند و جای آن را نیز به وی نشان دادند. این [[خواب]] دو سه مرتبه تکرار شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۳-۹۴.</ref>. عبدالمطلب، [[زمزم]] را حفر کرد و هدایا و جواهرات [[کعبه]] را بیرون آورد و همۀ آن را برای [[کعبه]] و [[زینت]] روی آن [[خرج]] کرد. او کندن [[چاه]] را ادامه داد تا اینکه به آب رسید<ref>ر. ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۸۰-۸۱.</ref>. | ||
==[[نذر]] عبدالمطلب و [[سرپرستی]] [[رسول خدا]]{{صل}}== | == [[نذر]] عبدالمطلب و [[سرپرستی]] [[رسول خدا]] {{صل}} == | ||
[[پیامبر]]{{صل}} پس از [[وفات]] پدرش، تحت [[سرپرستی]] جدش عبدالمطلب بود. عبدالمطلب به خاطر [[یتیمی]] و [[مکارم اخلاق]] حضرت، خیلی به او علاقه و [[محبت]] داشت و با اطلاعاتی که دربارۀ آیندۀ درخشان و [[پیامبری]] این فرزند به دست آورده بود، پسرانش را به [[ایمان آوردن]] به او فرامیخواند<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۵.</ref>. رسم آن زمان چنان بود که هر روز در کنار [[کعبه]] برای عبدالمطلب فرش پهن میکردند و فرزندانش در اطراف آن فرش، روی [[زمین]] مینشستند. [[رسول اکرم]]{{صل}} که [[کودکی]] شش یا هفت ساله بود گاهی روی آن فرش میرفت و عموهای آن حضرت، مانع وی میشدند؛ ولی عبدالمطلب به آنها میگفت فرزندم را رها کنید که به [[خدا]] قسم! صاحب [[مقام]] بزرگی خواهد شد و من روزی را میبینم که بر شما [[سیادت]] کند و [[مردم]] را به [[فرمان]] خویش در آورد و سپس او را میگرفت و در کنار خویش مینشانید و دست بر شانهاش میکشید و گونهاش را میبوسید<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۸۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۵.</ref>. پس از [[مرگ]] ناگوار [[آمنه]] مادر حضرت، عبدالمطّلب در [[حفاظت]] [[پیامبر]]{{صل}} توجه بیشتری داشت<ref>ر.ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۸۲-۸۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۴۶؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۴۲-۵۴۳؛ [[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[تولد و کودکی پیامبر (مقاله)|تولد و کودکی پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۴۸-۲۴۹.</ref>. | [[پیامبر]] {{صل}} پس از [[وفات]] پدرش، تحت [[سرپرستی]] جدش عبدالمطلب بود. عبدالمطلب به خاطر [[یتیمی]] و [[مکارم اخلاق]] حضرت، خیلی به او علاقه و [[محبت]] داشت و با اطلاعاتی که دربارۀ آیندۀ درخشان و [[پیامبری]] این فرزند به دست آورده بود، پسرانش را به [[ایمان آوردن]] به او فرامیخواند<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۵.</ref>. رسم آن زمان چنان بود که هر روز در کنار [[کعبه]] برای عبدالمطلب فرش پهن میکردند و فرزندانش در اطراف آن فرش، روی [[زمین]] مینشستند. [[رسول اکرم]] {{صل}} که [[کودکی]] شش یا هفت ساله بود گاهی روی آن فرش میرفت و عموهای آن حضرت، مانع وی میشدند؛ ولی عبدالمطلب به آنها میگفت فرزندم را رها کنید که به [[خدا]] قسم! صاحب [[مقام]] بزرگی خواهد شد و من روزی را میبینم که بر شما [[سیادت]] کند و [[مردم]] را به [[فرمان]] خویش در آورد و سپس او را میگرفت و در کنار خویش مینشانید و دست بر شانهاش میکشید و گونهاش را میبوسید<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۸۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۵.</ref>. پس از [[مرگ]] ناگوار [[آمنه]] مادر حضرت، عبدالمطّلب در [[حفاظت]] [[پیامبر]] {{صل}} توجه بیشتری داشت<ref>ر. ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۸۲-۸۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۴۶؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۴۲-۵۴۳؛ [[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[تولد و کودکی پیامبر (مقاله)|تولد و کودکی پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۴۸-۲۴۹.</ref>. | ||
==[[وفات]] عبدالمطلب== | == [[وفات]] عبدالمطلب == | ||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} هشت ساله بود که عبدالمطلب [[چشم]] از [[جهان]] فروبست. [[قریش]]، [[مرگ]] او را بزرگ شمرده و بدنش را با آب و سدر [[غسل]] دادند و در دو برد [[یمنی]] که [[ارزش]] هر یک، معادل دو هزار مثقال طلا بود پوشاندند. پیکر او، چند روز بر دستهای [[مردم]] [[تشییع]] شد و در محله "حجون" در کنار [[قبر]] جدش قصی بن [[کلاب]] [[دفن]] گردید<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۸۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۵؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳.</ref>. مورخان عمر عبدالمطلب را هنگام مرگش ۸۰، ۱۱۰، ۱۲۰ و ۱۴۰ سال | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} هشت ساله بود که عبدالمطلب [[چشم]] از [[جهان]] فروبست. [[قریش]]، [[مرگ]] او را بزرگ شمرده و بدنش را با آب و سدر [[غسل]] دادند و در دو برد [[یمنی]] که [[ارزش]] هر یک، معادل دو هزار مثقال طلا بود پوشاندند. پیکر او، چند روز بر دستهای [[مردم]] [[تشییع]] شد و در محله "حجون" در کنار [[قبر]] جدش قصی بن [[کلاب]] [[دفن]] گردید<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۸۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۵؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳.</ref>. مورخان عمر عبدالمطلب را هنگام مرگش ۸۰، ۱۱۰، ۱۲۰ و ۱۴۰ سال گفته اند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۵؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۸۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳.</ref>.<ref>ر. ک: [[محسن محمدزاده|محمدزاده، محسن]]، [[عبدالمطلب (مقاله)|عبدالمطلب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۸۳-۸۴؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۴۶؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۵۴۲-۵۴۳.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |