عقل در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==عقل و مشتقات آن در قرآن== | == عقل و مشتقات آن در قرآن == | ||
کلمه [[عقل]] به شکل اسم مصدری نیامده، بلکه به صورت فعلی آن استعمال شده است. به عنوان نمونه کلمه: یعقلون ۲۲ بار در پانزده [[سوره]] [[نقل]] شده که اکثر آنها در [[مذمت]] کسانی است که از این نیرو استفاده نمیبرند و این خود نکتهای دارد مبنی بر این که [[قرآن]] بهکارگیری این [[قوه]] را در [[امور فطری]] و کسبی [[تشویق]] میکند و نمیخواهد [[عقل]] را به عنوان یک فعالیت مجرد و صِرف، مورد توجه قرار دهد. این مشتقات مانند: یعقل، عقلوه، یعقلون، و تعقلون، به فاعلیت [[عقل]] در نظر و [[تدبیر]] و تمییز میان اضداد، مثل تشخیص [[حق و باطل]]، صحیح و غیر صحیح، [[خیر و شر]]، جائز و مستحیل، [[مصلحت]] و [[مفسده]]، [[راهنمایی]] میکند. اگر بخواهیم واژههای مشترک آن را که در یک حوزه معنایی وسیع قرار میگیرد، به این حجم اضافه کنیم، به بیش از ۳۰۰ [[آیه]] میرسد، به طور مثال: واژه [[تفکر]]، [[تدبر]]، نظر (یَنظرون) و داشتن [[علم]] (یعلمون) یا حتی از [[قلب]] که در [[روایات]] از آن به [[عقل]] [[تفسیر]] شده است. از سوی دیگر همگی این دسته از [[آیات]] در جهت توجه به [[وحی]] و [[شریعت]] با کمک به [[عقل]] است. همچنین جهتگیری عملی و [[معرفتی]] را در نگاه به [[جهان هستی]]، [[استدلال]] [[شاهد]] بر [[غایب]] و [[آگاهی]] از [[نظام]] اسباب ([[سنن]] هستیشناسانه) نشان میدهد و حتی از موانعی که ممکن است برای [[عقل]] ایجاد شود و [[مانع]] [[آزادی]] و [[فهم]] درست [[عقل]] گردد، و یا به جای [[تحقیق]] و [[کاوش]]، موجب تقلیدهای بیجا شود، بر [[حذر]] میدارد. لذا در این مدخل موضوع بحث کلیت [[تعقل]] منظور نیست و تنها از چند جهت مسئله [[عقل]] و [[خردورزی]] نسبت به [[پیامبر]] توجه شده است. یکی [[روش پیامبر]] در [[تبلیغ دین]] در توجه به [[تعقل]] و اهتمام به [[خردورزی]] است که خطاب به [[پیامبر]] میشود که چنین بگو. و دیگری، اهمیت عمل به [[خرد]] و [[تشویق]] به آن و دیگری مبتنی بودن [[دین]] به [[اندیشهورزی]] و در نهایت حوزه [[خانوادگی]] [[عقل]] چون [[تدبر]] و [[تفکر]] در [[آیات]] آفاقی و انفسی و نظر و [[رؤیت]] در مسائل و امور و [[تدبر]] در [[آیات]] [[کتاب]] [[تکوین]] و تدوین است. نکته جالب این که گاه معیارهایی برای [[حیات]] [[معنوی]] و بقای آن ذکر شده تا مخاطبان در دام [[خرافات]] نمانند. | کلمه [[عقل]] به شکل اسم مصدری نیامده، بلکه به صورت فعلی آن استعمال شده است. به عنوان نمونه کلمه: یعقلون ۲۲ بار در پانزده [[سوره]] [[نقل]] شده که اکثر آنها در [[مذمت]] کسانی است که از این نیرو استفاده نمیبرند و این خود نکتهای دارد مبنی بر این که [[قرآن]] بهکارگیری این [[قوه]] را در [[امور فطری]] و کسبی [[تشویق]] میکند و نمیخواهد [[عقل]] را به عنوان یک فعالیت مجرد و صِرف، مورد توجه قرار دهد. این مشتقات مانند: یعقل، عقلوه، یعقلون، و تعقلون، به فاعلیت [[عقل]] در نظر و [[تدبیر]] و تمییز میان اضداد، مثل تشخیص [[حق و باطل]]، صحیح و غیر صحیح، [[خیر و شر]]، جائز و مستحیل، [[مصلحت]] و [[مفسده]]، [[راهنمایی]] میکند. اگر بخواهیم واژههای مشترک آن را که در یک حوزه معنایی وسیع قرار میگیرد، به این حجم اضافه کنیم، به بیش از ۳۰۰ [[آیه]] میرسد، به طور مثال: واژه [[تفکر]]، [[تدبر]]، نظر (یَنظرون) و داشتن [[علم]] (یعلمون) یا حتی از [[قلب]] که در [[روایات]] از آن به [[عقل]] [[تفسیر]] شده است. از سوی دیگر همگی این دسته از [[آیات]] در جهت توجه به [[وحی]] و [[شریعت]] با کمک به [[عقل]] است. همچنین جهتگیری عملی و [[معرفتی]] را در نگاه به [[جهان هستی]]، [[استدلال]] [[شاهد]] بر [[غایب]] و [[آگاهی]] از [[نظام]] اسباب ([[سنن]] هستیشناسانه) نشان میدهد و حتی از موانعی که ممکن است برای [[عقل]] ایجاد شود و [[مانع]] [[آزادی]] و [[فهم]] درست [[عقل]] گردد، و یا به جای [[تحقیق]] و [[کاوش]]، موجب تقلیدهای بیجا شود، بر [[حذر]] میدارد. لذا در این مدخل موضوع بحث کلیت [[تعقل]] منظور نیست و تنها از چند جهت مسئله [[عقل]] و [[خردورزی]] نسبت به [[پیامبر]] توجه شده است. یکی [[روش پیامبر]] در [[تبلیغ دین]] در توجه به [[تعقل]] و اهتمام به [[خردورزی]] است که خطاب به [[پیامبر]] میشود که چنین بگو. و دیگری، اهمیت عمل به [[خرد]] و [[تشویق]] به آن و دیگری مبتنی بودن [[دین]] به [[اندیشهورزی]] و در نهایت حوزه [[خانوادگی]] [[عقل]] چون [[تدبر]] و [[تفکر]] در [[آیات]] آفاقی و انفسی و نظر و [[رؤیت]] در مسائل و امور و [[تدبر]] در [[آیات]] [[کتاب]] [[تکوین]] و تدوین است. نکته جالب این که گاه معیارهایی برای [[حیات]] [[معنوی]] و بقای آن ذکر شده تا مخاطبان در دام [[خرافات]] نمانند. | ||
#{{متن قرآن|قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«بگو اگر خداوند میخواست آن را برای شما نمیخواندم و او شما را از آن آگاه نمیکرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیستهام پس آیا خرد نمیورزید؟» سوره یونس، آیه ۱۶.</ref>. | #{{متن قرآن|قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«بگو اگر خداوند میخواست آن را برای شما نمیخواندم و او شما را از آن آگاه نمیکرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیستهام پس آیا خرد نمیورزید؟» سوره یونس، آیه ۱۶.</ref>. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
#{{متن قرآن|قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«بگو: پروردگار آسمانها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیدهاید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگیها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریکهایی تراشیدهاند که همانند آفرینش او را آفریدهاند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.</ref>. | #{{متن قرآن|قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«بگو: پروردگار آسمانها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیدهاید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگیها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریکهایی تراشیدهاند که همانند آفرینش او را آفریدهاند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.</ref>. | ||
#{{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ * قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قُلِ اللّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ فَأَنّی تُؤْفَکُونَ * قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ * وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که آفرینش را بیاغازد سپس آن را بازگرداند؟ بگو خداوند است که آفرینش را میآغازد سپس آن را باز میگرداند پس (از حق) به کجا بازگردانده میشوید؟ * بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی حق رهنمون باشد؟ بگو خداوند به حق رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟ * بیشتر آنان جز از گمانی پیروی نمیکنند، به راستی گمان برای (شناخت) حقیقت، هیچ بسنده نیست. به یقین خداوند به آنچه انجام میدهند، داناست» سوره یونس، آیه ۳۴-۳۶.</ref>. | #{{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ * قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قُلِ اللّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ فَأَنّی تُؤْفَکُونَ * قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ * وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که آفرینش را بیاغازد سپس آن را بازگرداند؟ بگو خداوند است که آفرینش را میآغازد سپس آن را باز میگرداند پس (از حق) به کجا بازگردانده میشوید؟ * بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی حق رهنمون باشد؟ بگو خداوند به حق رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟ * بیشتر آنان جز از گمانی پیروی نمیکنند، به راستی گمان برای (شناخت) حقیقت، هیچ بسنده نیست. به یقین خداوند به آنچه انجام میدهند، داناست» سوره یونس، آیه ۳۴-۳۶.</ref>. | ||
==نکات آیات== | == نکات آیات == | ||
در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است: | در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است: | ||
# [[تصدیق]] [[حقانیت]] [[پیامبر اسلام]] بر اساس شواهد گویا از [[زندگی]] آن [[حضرت]]، نشانه [[عقل]] و [[خردمندی]]: {{متن قرآن|قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}؛ | # [[تصدیق]] [[حقانیت]] [[پیامبر اسلام]] بر اساس شواهد گویا از [[زندگی]] آن [[حضرت]]، نشانه [[عقل]] و [[خردمندی]]: {{متن قرآن|قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}؛ | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
# [[دستور خداوند]] به [[پیامبر]] نسبت به [[دعوت]] [[مردم]] به [[تفکر]] و [[تعقل]] در [[زمین]] و [[آسمان]] و موجودات دیگر و [[نظم]] [[حاکم]] بر آنها و این که به [[خرد]] خود [[رجوع]] کنند در خواهند یافت که [[خدایان]] آنها ناتوانند از [[خلق]] و [[هدایت]] [[انسانها]] و موجودات دیگر: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ}}، {{متن قرآن|قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ}}، {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ * قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قُلِ اللّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ فَأَنّی تُؤْفَکُونَ * قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ * وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ}}<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۲۶۲.</ref>. | # [[دستور خداوند]] به [[پیامبر]] نسبت به [[دعوت]] [[مردم]] به [[تفکر]] و [[تعقل]] در [[زمین]] و [[آسمان]] و موجودات دیگر و [[نظم]] [[حاکم]] بر آنها و این که به [[خرد]] خود [[رجوع]] کنند در خواهند یافت که [[خدایان]] آنها ناتوانند از [[خلق]] و [[هدایت]] [[انسانها]] و موجودات دیگر: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ}}، {{متن قرآن|قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ}}، {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ * قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ قُلِ اللّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ فَأَنّی تُؤْفَکُونَ * قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ * وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ}}<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۲۶۲.</ref>. | ||
==اهتمام قرآن به عقل== | == اهتمام قرآن به عقل == | ||
اهتمام به تعقّل و بها دادن به [[عقل]] در [[فرهنگ قرآن]] تا به آنجاست که [[خداوند]] وجه تمایز [[انسان]] از حیوان را به [[تعقل]] [[توحیدی]] او بیان میدارد و میفرماید: {{متن قرآن|وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ میکند که جز فراخواندن و آوایی نمیشنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از اینرو خرد نمیورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>. | اهتمام به تعقّل و بها دادن به [[عقل]] در [[فرهنگ قرآن]] تا به آنجاست که [[خداوند]] وجه تمایز [[انسان]] از حیوان را به [[تعقل]] [[توحیدی]] او بیان میدارد و میفرماید: {{متن قرآن|وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ میکند که جز فراخواندن و آوایی نمیشنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از اینرو خرد نمیورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>. | ||
[[قرآن کریم]]، کسانی را که در [[زندگی]] از عقل [[الهی]] و تعقّل در [[امور معنوی]] بیبهره هستند، به بدترین جنبندگان [[تشبیه]] مینماید و میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.</ref>. | [[قرآن کریم]]، کسانی را که در [[زندگی]] از عقل [[الهی]] و تعقّل در [[امور معنوی]] بیبهره هستند، به بدترین جنبندگان [[تشبیه]] مینماید و میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.</ref>. | ||
==توصیه [[قرآن]] به تعقّل== | == توصیه [[قرآن]] به تعقّل == | ||
در [[آیات]] مختلف قرآن، به تعقّل و [[تدبّر]] در [[آیات آفاقی]]، انفسی و یا [[امور دینی]] توصیه شده است: {{متن قرآن|لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«بیگمان کتابی برای شما فرستادهایم که یادکرد شما در آن است، آیا خرد نمیورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰.</ref>. | در [[آیات]] مختلف قرآن، به تعقّل و [[تدبّر]] در [[آیات آفاقی]]، انفسی و یا [[امور دینی]] توصیه شده است: {{متن قرآن|لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«بیگمان کتابی برای شما فرستادهایم که یادکرد شما در آن است، آیا خرد نمیورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰.</ref>. | ||
#'''تعقل در آیات آفاقی''': در [[جهانبینی توحیدی]]، همه عالم [[آیات الهی]] هستند که با تعقل در آنها، همگی [[هدایت]] به [[توحید]] مینمایند. این آیات، یا در بیرون از وجود انسان و در عالم [[تکوین]] هستند، که به آنها آیات آفاقی گفته میشود، و یا در درون انسانند و آیات انفسی نام دارند. قرآن درباره تعقل در آیات آفاقی میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.</ref>. | # '''تعقل در آیات آفاقی''': در [[جهانبینی توحیدی]]، همه عالم [[آیات الهی]] هستند که با تعقل در آنها، همگی [[هدایت]] به [[توحید]] مینمایند. این آیات، یا در بیرون از وجود انسان و در عالم [[تکوین]] هستند، که به آنها آیات آفاقی گفته میشود، و یا در درون انسانند و آیات انفسی نام دارند. قرآن درباره تعقل در آیات آفاقی میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.</ref>. | ||
#'''تعقل در [[آیات انفسی]]''': قرآن، بیش از آنکه توصیه به آیات آفاقی بنماید، سفارش به تعقّل در وجود خود و [[شناخت]] توحید از طریق آیات انفسی مینماید و میفرماید: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>. [[خداوند]] در توصیه به [[تعقل]] در [[آیات انفسی]] میفرماید: {{متن قرآن|وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ * وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ}}<ref>«و در زمین برای اهل یقین نشانههایی است * و (نیز) در خودتان، آیا نمینگرید؟» سوره ذاریات، آیه ۲۰-۲۱.</ref>. [[قرآن کریم]]، در بیانی [[زیبا]]، برای [[نجات]] از مکائد [[شیطان]] و [[سیر]] در مراتب [[ملکوت انفسی]]، به [[مؤمنین]] توصیه به تعقل در آیات انفسی و معرفتالنفس مینماید و میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! خویش را دریابید! چون رهیاب شده باشید آن کس که گمراه است به شما زیان نمیرساند؛ همگان بازگشتتان به سوی خداوند است آنگاه شما را از آنچه میکردهاید آگاه میگرداند» سوره مائده، آیه ۱۰۵.</ref>. | # '''تعقل در [[آیات انفسی]]''': قرآن، بیش از آنکه توصیه به آیات آفاقی بنماید، سفارش به تعقّل در وجود خود و [[شناخت]] توحید از طریق آیات انفسی مینماید و میفرماید: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>. [[خداوند]] در توصیه به [[تعقل]] در [[آیات انفسی]] میفرماید: {{متن قرآن|وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ * وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ}}<ref>«و در زمین برای اهل یقین نشانههایی است * و (نیز) در خودتان، آیا نمینگرید؟» سوره ذاریات، آیه ۲۰-۲۱.</ref>. [[قرآن کریم]]، در بیانی [[زیبا]]، برای [[نجات]] از مکائد [[شیطان]] و [[سیر]] در مراتب [[ملکوت انفسی]]، به [[مؤمنین]] توصیه به تعقل در آیات انفسی و معرفتالنفس مینماید و میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! خویش را دریابید! چون رهیاب شده باشید آن کس که گمراه است به شما زیان نمیرساند؛ همگان بازگشتتان به سوی خداوند است آنگاه شما را از آنچه میکردهاید آگاه میگرداند» سوره مائده، آیه ۱۰۵.</ref>. | ||
#'''تعقل در [[امور دینی]]''': بیشترین توصیه در [[قرآن]]، مربوط به [[تدبّر]] و تعقّل در امور دینی است؛ تا به آنجا که علّت [[کفر]] [[کافران]] را عدم تعقّل در [[دین]] و [[معارف الهی]] بر میشمارد و میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.</ref>. | # '''تعقل در [[امور دینی]]''': بیشترین توصیه در [[قرآن]]، مربوط به [[تدبّر]] و تعقّل در امور دینی است؛ تا به آنجا که علّت [[کفر]] [[کافران]] را عدم تعقّل در [[دین]] و [[معارف الهی]] بر میشمارد و میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.</ref>. | ||
خداوند کافران را، که بدون تدبّر از کنار [[دعوت انبیاء]] و [[اولیاء الهی]]{{عم}} به [[سادگی]] رد میشوند، به حیواناتی [[تشبیه]] میکند که تنها صداهای نامفهوم از دهانشان خارج میشود: {{متن قرآن|وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ میکند که جز فراخواندن و آوایی نمیشنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از اینرو خرد نمیورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>. | خداوند کافران را، که بدون تدبّر از کنار [[دعوت انبیاء]] و [[اولیاء الهی]] {{عم}} به [[سادگی]] رد میشوند، به حیواناتی [[تشبیه]] میکند که تنها صداهای نامفهوم از دهانشان خارج میشود: {{متن قرآن|وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ میکند که جز فراخواندن و آوایی نمیشنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از اینرو خرد نمیورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>. | ||
خلاصه آنکه، در [[فرهنگ دینی]]، [[عقل]] به معنای [[قوه]] تمییز [[حق]] از [[باطل]] است و کسی که چنین قوهای را به کار نمیاندازد، در مرتبه حیوانات، بلکه پستتراز آنهاست: {{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref>. | خلاصه آنکه، در [[فرهنگ دینی]]، [[عقل]] به معنای [[قوه]] تمییز [[حق]] از [[باطل]] است و کسی که چنین قوهای را به کار نمیاندازد، در مرتبه حیوانات، بلکه پستتراز آنهاست: {{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref>. | ||
==مفهوم عقل در [[قرآن]]== | == مفهوم عقل در [[قرآن]] == | ||
گستره مسئله عقل در قرآن، بسیار فراتر از آن است که در کتابهای لغت و یا مباحث [[عقلی]] و یا [[اخلاقی]] مطرح شده؛ زیرا: | گستره مسئله عقل در قرآن، بسیار فراتر از آن است که در کتابهای لغت و یا مباحث [[عقلی]] و یا [[اخلاقی]] مطرح شده؛ زیرا: | ||
#اولاً، [[انسان]] در [[فرهنگ قرآن]]، [[خلیفه الهی]] و دارای [[مقام]] جامع در مقایسه با سایر [[مخلوقات]] است. او از یک سو، میتواند در سیرکمالی، تا عالیترین مراتب [[قرب الهی]] را طی کند و ملقب به خطابهایی چنین ارجمند گردد که {{متن قرآن|وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي}}<ref>«و تو را برای خویشتن پروراندم» سوره طه، آیه ۴۱.</ref>. {{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.</ref>. او از سوی دیگر، امکان [[دنائت]] و [[پستی]] تا پایینترین مراتب حیوانی و حتی [[جمادی]] را دارد؛ چنانکه قرآن میفرماید: {{متن قرآن|أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا}}<ref>«آیا گمان میکنی که بیشتر آنان میشنوند یا خرد میورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراهترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«باز از پس آن، دلهایتان به سختیگرایید چونان سنگها بلکه سختتر زیرا بیگمان از برخی سنگها جویبارها فرا میجوشد و برخی میشکافد و از آن آب بیرون میزند و برخی از بیم خداوند فرو میغلتد و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۷۴.</ref>. | # اولاً، [[انسان]] در [[فرهنگ قرآن]]، [[خلیفه الهی]] و دارای [[مقام]] جامع در مقایسه با سایر [[مخلوقات]] است. او از یک سو، میتواند در سیرکمالی، تا عالیترین مراتب [[قرب الهی]] را طی کند و ملقب به خطابهایی چنین ارجمند گردد که {{متن قرآن|وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي}}<ref>«و تو را برای خویشتن پروراندم» سوره طه، آیه ۴۱.</ref>. {{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.</ref>. او از سوی دیگر، امکان [[دنائت]] و [[پستی]] تا پایینترین مراتب حیوانی و حتی [[جمادی]] را دارد؛ چنانکه قرآن میفرماید: {{متن قرآن|أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا}}<ref>«آیا گمان میکنی که بیشتر آنان میشنوند یا خرد میورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراهترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«باز از پس آن، دلهایتان به سختیگرایید چونان سنگها بلکه سختتر زیرا بیگمان از برخی سنگها جویبارها فرا میجوشد و برخی میشکافد و از آن آب بیرون میزند و برخی از بیم خداوند فرو میغلتد و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۷۴.</ref>. | ||
# ثانیاً، [[انسان]] در همه مراتب، دارای [[قوه]] تشخیص خیروشر و [[تدبیر امور]] خود است. از همین رو، گستره مصادیق [[عقل]] ـ با [[حفظ]] معنای لغوی آن ـ در انسان بسیار وسیع است. ولی در [[فرهنگ قرآن]]، چون اصل در [[فطرت انسانی]]، توجه به [[توحید]] و [[فضائل]] [[الهی]] است، عقل در [[قرآن]] به مرتبه کمال [[نفسانی]] انسان اطلاق شده؛ که [[قدرت]] بر تشخیص [[حق و باطل]] و [[صلاح]] و [[فساد]] را بر اساس معیارهای الهی دارد؛ چنان که [[حضرت]] [[امام صادق]] {{ع}} درباره آن میفرمایند: {{متن حدیث|الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ، قِيلَ: فَمَا الَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ؟ قَالَ {{ع}}: تِلْكَ النَّكْرَاءُ، تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ، وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ}}<ref>هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة {{عم}}، ج۱، ص۴.</ref>. | |||
#ثانیاً، [[انسان]] در همه مراتب، دارای [[قوه]] تشخیص خیروشر و [[تدبیر امور]] خود است. از همین رو، گستره مصادیق [[عقل]] ـ با [[حفظ]] معنای لغوی آن ـ در انسان بسیار وسیع است. ولی در [[فرهنگ قرآن]]، چون اصل در [[فطرت انسانی]]، توجه به [[توحید]] و [[فضائل]] [[الهی]] است، عقل در [[قرآن]] به مرتبه کمال [[نفسانی]] انسان اطلاق شده؛ که [[قدرت]] بر تشخیص [[حق و باطل]] و [[صلاح]] و [[فساد]] را بر اساس معیارهای الهی دارد؛ چنان که [[حضرت]] [[امام صادق]]{{ع}} درباره آن میفرمایند: {{متن حدیث|الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ، قِيلَ: فَمَا الَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ؟ قَالَ{{ع}}: تِلْكَ النَّكْرَاءُ، تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ، وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ}}<ref>هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة{{عم}}، ج۱، ص۴.</ref>. | |||
بنابراین، عقل در قرآن، به مرتبه عالی نفس [[انسانی]] اطلاق شده که به واسطه [[تربیت]] [[علمی]] و عملی تحت [[هدایت]] ولیّالله، [[استعداد]] [[سیر]] تا عالیترین مراتب [[کمال انسانی]] را دارد. | بنابراین، عقل در قرآن، به مرتبه عالی نفس [[انسانی]] اطلاق شده که به واسطه [[تربیت]] [[علمی]] و عملی تحت [[هدایت]] ولیّالله، [[استعداد]] [[سیر]] تا عالیترین مراتب [[کمال انسانی]] را دارد. | ||
==عقل [[فطری]]== | == عقل [[فطری]] == | ||
[[عقل انسان]] در ابتدای [[تولد]]، ماهیتاً استعداد محض است و لذا [[خداوند]] درباره این مخلوق گرانقدر خود میفرماید: {{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا}}<ref>«و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید» سوره نحل، آیه ۷۸.</ref>. این اشاره [[آیه شریفه]] به [[نادانی]] انسان در ابتدای تولد، نه به معنای [[جهل]] مطلق او در مقابل [[علم]] است؛ بلکه به معنای عدم ملکهای است که با [[رشد]] [[قوای ادراکی انسان]]، به تدریج [[قدرت]] بر [[درک]] امور مختلف و تحلیل آنها پیدا میکند؛ لذا [[خداوند]] در ادامه میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.</ref>. | [[عقل انسان]] در ابتدای [[تولد]]، ماهیتاً استعداد محض است و لذا [[خداوند]] درباره این مخلوق گرانقدر خود میفرماید: {{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا}}<ref>«و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید» سوره نحل، آیه ۷۸.</ref>. این اشاره [[آیه شریفه]] به [[نادانی]] انسان در ابتدای تولد، نه به معنای [[جهل]] مطلق او در مقابل [[علم]] است؛ بلکه به معنای عدم ملکهای است که با [[رشد]] [[قوای ادراکی انسان]]، به تدریج [[قدرت]] بر [[درک]] امور مختلف و تحلیل آنها پیدا میکند؛ لذا [[خداوند]] در ادامه میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.</ref>. | ||
با توجه به آنکه شکر به معنای استفاده از [[نعمت]] در [[جهت]] رضای [[صاحب نعمت]] است، فراز ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}، به نحوه صحیح استفاده از [[قوه]] [[عقل]]، یعنی برای تعقّل در امور [[توحیدی]]، اشاره دارد؛ به این ترتیب که چون [[گرایش]] به [[توحید]] و [[دین]] و لوازم آن ـ از [[اصول اعتقادی]] گرفته تا [[احکام عملی]] ـ امری [[فطری]] برای [[انسان]] است و از طرف دیگر، [[عقل انسان]] نیز از جمله قوای [[نفسانی]] و در نتیجه، [[متحد]] با نفس و ذاتی آن است، پس بنابراین، [[شکر نعمت]] عقل در هر مرتبه که باشد یعنی ارتقاء دادن نفس، با ارتقاء [[قوه عاقله]] آن و در نتیجه، [[بهکارگیری عقل]] در مسیر [[قرب]] [[پروردگار]]. | با توجه به آنکه شکر به معنای استفاده از [[نعمت]] در [[جهت]] رضای [[صاحب نعمت]] است، فراز ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}، به نحوه صحیح استفاده از [[قوه]] [[عقل]]، یعنی برای تعقّل در امور [[توحیدی]]، اشاره دارد؛ به این ترتیب که چون [[گرایش]] به [[توحید]] و [[دین]] و لوازم آن ـ از [[اصول اعتقادی]] گرفته تا [[احکام عملی]] ـ امری [[فطری]] برای [[انسان]] است و از طرف دیگر، [[عقل انسان]] نیز از جمله قوای [[نفسانی]] و در نتیجه، [[متحد]] با نفس و ذاتی آن است، پس بنابراین، [[شکر نعمت]] عقل در هر مرتبه که باشد یعنی ارتقاء دادن نفس، با ارتقاء [[قوه عاقله]] آن و در نتیجه، [[بهکارگیری عقل]] در مسیر [[قرب]] [[پروردگار]]. | ||
در ضمن فرازهای بعدی، به [[مراتب عقل]] و راههای [[تربیت]] آن در تحت [[تدبیر]] [[هادیان الهی]]{{عم}} اشاره خواهد شد. | در ضمن فرازهای بعدی، به [[مراتب عقل]] و راههای [[تربیت]] آن در تحت [[تدبیر]] [[هادیان الهی]] {{عم}} اشاره خواهد شد. | ||
#'''تعقّل در [[آیات الهی]]''': آیه در لغت یعنی نشانه و علامتی که به امر دیگری [[هدایت]] میکند. توجه به عالم، گاه از سر [[غفلت]] و بدون توجه به [[خالق]] آن است و گاه، به آیه بودن عالم و قدرت و [[علم]] و سایر صفات کمالی پروردگار در [[آیات]] او توجه میشود. به این ترتیب، [[تعقل]] در آیات، یعنی تعقل در مراتب صفات و [[اسماء الهی]] و در نتیجه، بالا رفتن [[معرفت]] توحیدی انسان به خداوند و [[اسماء و صفات]] کمالی پروردگار؛ چنانکه [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رامشدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره نحل، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و در پیاپی آمدن شب و روز و در بارانی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن آن بدان زنده میدارد و در گرداندن بادها نشانههایی است برای گروهی که خرد میورزند» سوره جاثیه، آیه ۵.</ref>. رهاورد چنین نگاهی به عالم، [[خضوع]] و [[خشوع]] در برابر [[خالق]] آن و در نتیجه، ارتقاء [[ایمان]] [[انسان]] است. | # '''تعقّل در [[آیات الهی]]''': آیه در لغت یعنی نشانه و علامتی که به امر دیگری [[هدایت]] میکند. توجه به عالم، گاه از سر [[غفلت]] و بدون توجه به [[خالق]] آن است و گاه، به آیه بودن عالم و قدرت و [[علم]] و سایر صفات کمالی پروردگار در [[آیات]] او توجه میشود. به این ترتیب، [[تعقل]] در آیات، یعنی تعقل در مراتب صفات و [[اسماء الهی]] و در نتیجه، بالا رفتن [[معرفت]] توحیدی انسان به خداوند و [[اسماء و صفات]] کمالی پروردگار؛ چنانکه [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رامشدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد میورزند نشانههایی است» سوره نحل، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«و در پیاپی آمدن شب و روز و در بارانی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن آن بدان زنده میدارد و در گرداندن بادها نشانههایی است برای گروهی که خرد میورزند» سوره جاثیه، آیه ۵.</ref>. رهاورد چنین نگاهی به عالم، [[خضوع]] و [[خشوع]] در برابر [[خالق]] آن و در نتیجه، ارتقاء [[ایمان]] [[انسان]] است. | ||
#'''تعقّل در [[قرآن]] و [[معارف الهی]]''': قرآن از جمله اعظم [[آیات الهی]] است. در نتیجه، [[انس]] و [[تدبّر]] در آن، از جلوههای دیگر ارتقاء [[عقلانی]] انسان است. {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«ما آن را قرآنی عربی فرو فرستادهایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا}}<ref>«آیا در قرآن نیک نمیاندیشند یا بر دلها، کلون زدهاند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.</ref>. با توجه به آنکه قرآن حقیقتی ذومراتب است، [[تعقل]] در آن شامل همه مراتب آن میشود. در نتیجه، [[عقل]] در این مرحله، یعنی قوهای که [[لیاقت]] [[درک]] [[ظاهر و باطن قرآن]] را مییابد و به تناسب طهارتی که کسب نموده، اجازه ورود به [[معارف]] این [[کتاب الهی]] را پیدا میکند؛ چنان که میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ * وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref>«به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید * و بیگمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۳-۴.</ref>. | # '''تعقّل در [[قرآن]] و [[معارف الهی]]''': قرآن از جمله اعظم [[آیات الهی]] است. در نتیجه، [[انس]] و [[تدبّر]] در آن، از جلوههای دیگر ارتقاء [[عقلانی]] انسان است. {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«ما آن را قرآنی عربی فرو فرستادهایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا}}<ref>«آیا در قرآن نیک نمیاندیشند یا بر دلها، کلون زدهاند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.</ref>. با توجه به آنکه قرآن حقیقتی ذومراتب است، [[تعقل]] در آن شامل همه مراتب آن میشود. در نتیجه، [[عقل]] در این مرحله، یعنی قوهای که [[لیاقت]] [[درک]] [[ظاهر و باطن قرآن]] را مییابد و به تناسب طهارتی که کسب نموده، اجازه ورود به [[معارف]] این [[کتاب الهی]] را پیدا میکند؛ چنان که میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ * وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref>«به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید * و بیگمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۳-۴.</ref>. | ||
#'''تعقّل در [[علوم]] و معارف الهی ([[حکمت]])''': [[خداوند]]، صاحبان عقل را به صاحبان [[علم]] توصیف مینماید و میفرماید: {{متن قرآن|وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ}}<ref>«و این مثلها را برای مردم میزنیم و آنها را جز دانشوران درنمییابند» سوره عنکبوت، آیه ۴۳.</ref>. [[مفهوم مخالف]] این بیان آن است که هر آن کس که [[جاهل]] به علوم [[توحیدی]] است، [[عاقل]] نیست: {{متن قرآن|قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ}}<ref>«گفت: این را تنها خداوند میداند و من آنچه را که بدان فرستاده شدهام به شما میرسانم اما شما را قومی نادان میبینم» سوره احقاف، آیه ۲۳.</ref>. | # '''تعقّل در [[علوم]] و معارف الهی ([[حکمت]])''': [[خداوند]]، صاحبان عقل را به صاحبان [[علم]] توصیف مینماید و میفرماید: {{متن قرآن|وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ}}<ref>«و این مثلها را برای مردم میزنیم و آنها را جز دانشوران درنمییابند» سوره عنکبوت، آیه ۴۳.</ref>. [[مفهوم مخالف]] این بیان آن است که هر آن کس که [[جاهل]] به علوم [[توحیدی]] است، [[عاقل]] نیست: {{متن قرآن|قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ}}<ref>«گفت: این را تنها خداوند میداند و من آنچه را که بدان فرستاده شدهام به شما میرسانم اما شما را قومی نادان میبینم» سوره احقاف، آیه ۲۳.</ref>. | ||
با توجه به آنکه مثلهای [[قرآن]]، تعبیرهایی برای عبور از الفاظ قرآن به حقایق [[قرآنی]] است، روشن میشود که [[عقل]] و [[علوم الهی]] در [[فرهنگ قرآن]]، دو جلوه یک [[حقیقت]] هستند که هماهنگ با یکدیگر، نفس را در ابعاد عملی و نظری به [[توحید]] نزدیک میکنند. بر این اساس، کسی که عقل متعارف [[اجتماعی]] در [[تدبیر]] [[امور دنیوی]] خود دارد، ولی از [[دین]] و [[معارف الهی]] عملاً و نظراً فاصله گرفته، نه تنها عاقل نیست، بلکه عالم نیز نیست؛ او به تعبیر قرآن، در رتبه حیوان کروگنگی است که [[تظاهر]] به [[درک]] و [[فهم]] مینماید: {{متن قرآن|أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا}}<ref>«آیا گمان میکنی که بیشتر آنان میشنوند یا خرد میورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراهترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ میکند که جز فراخواندن و آوایی نمیشنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از اینرو خرد نمیورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۱۹۷-۲۰۴.</ref> | با توجه به آنکه مثلهای [[قرآن]]، تعبیرهایی برای عبور از الفاظ قرآن به حقایق [[قرآنی]] است، روشن میشود که [[عقل]] و [[علوم الهی]] در [[فرهنگ قرآن]]، دو جلوه یک [[حقیقت]] هستند که هماهنگ با یکدیگر، نفس را در ابعاد عملی و نظری به [[توحید]] نزدیک میکنند. بر این اساس، کسی که عقل متعارف [[اجتماعی]] در [[تدبیر]] [[امور دنیوی]] خود دارد، ولی از [[دین]] و [[معارف الهی]] عملاً و نظراً فاصله گرفته، نه تنها عاقل نیست، بلکه عالم نیز نیست؛ او به تعبیر قرآن، در رتبه حیوان کروگنگی است که [[تظاهر]] به [[درک]] و [[فهم]] مینماید: {{متن قرآن|أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا}}<ref>«آیا گمان میکنی که بیشتر آنان میشنوند یا خرد میورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراهترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ میکند که جز فراخواندن و آوایی نمیشنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از اینرو خرد نمیورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۱۹۷-۲۰۴.</ref> | ||
==کاربردهای [[عقل]] در [[قرآن]]== | == کاربردهای [[عقل]] در [[قرآن]] == | ||
در [[قرآن کریم]]، ۴۹ بار مشتقات واژه «عقل» به کار رفته است و در [[آیات]] متعددی، [[انسانها]] به [[خردورزی]] و [[تفکر]] [[دعوت]] و [[تشویق]] شدهاند. عباراتی مانند {{متن قرآن|أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«آیا خرد نمیورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«برای گروهی که خرد میورزند» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref> و {{متن قرآن|إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«..........».. سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.</ref>، تأکید بر اهمیت جایگاه خردورزی در [[فهم]] [[حقایق]] [[جهان]] و [[دستورهای الهی]] است. در برخی آیات، استفاده نکردن از عقل، از [[عوامل کفر]] و [[انحرافات فکری]] معرفی شده است: {{متن قرآن|وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ میکند که جز فراخواندن و آوایی نمیشنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این رو خرد نمیورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>. از [[ابن عباس]] نقل شده است که [[خداوند]] در این [[آیه کریمه]]، [[منافقان]] و [[کفار]] را به حیوانات [[تشبیه]] کرده است؛ زیرا آنان [[تعقل]] نمیکنند<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن ج۲، ص۴۸؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم ج۱، ص۲۸۲؛ احمد ثعلبی نیشابوری، الاکشن و البیان عن تفسیر القرآن، ج۲، ص۱؛ عبدالرحمن بن محمد ثعالبی، جواهر الحسن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۵۵، جلال الدین سیوطی، الدر المشور فی تفسیر المأثور، ج۱، ص۱۶۷.</ref>. خداوند در آیهای دیگر فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمیورزند برقرار میدارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.</ref>. [[مفسران]] نخستین مانند ابن عباس، [[پلیدی]] را در این آیه کریمه به [[خشم خداوند]]، [[گناه]] یا [[عذاب]] [[تفسیر]] کردهاند<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۲۰؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۱۹۹۰؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۲، ص۳۵۲؛ علی بن محمد بغدادی، لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج۲، ص۴۶۶؛ جلال الدین سیوطی، الدر المشور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۳۱۸.</ref>. «اولی الالباب»، یعنی صاحبان عقلهای [[سلیم]]<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، ص۷۳۳:{{عربی|اللُّبُّ: العقل الخالص من الشّوائب، و سمّي بذلك لكونه خالص ما في الإنسان من معانيه}}.</ref>، یکی دیگر از تعابیر [[قرآنی]] است که به [[ستایش]] خردورزان میپردازد. در [[قرآن کریم]]، [[فهم]] [[مصلحت]] [[قصاص]]<ref>{{متن قرآن|وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}} «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.</ref>، رسیدن به [[حکمت]]<ref>{{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}} «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>، [[عبرتگیری]] از حوادث<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}} «به راستی در داستان آنان برای خردمندان پندی (نهفته) است؛ (قرآن) گفتاری بربافته نیست بلکه کتاب پیش از خویش را راست میشمرد و روشنگر همه چیز و رهنمود و بخشایشی برای گروه مؤمنان است» سوره یوسف، آیه ۱۱۱.</ref>، توجه به نشانههای [[خداوند]] در [[طبیعت]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}} «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰؛ همچنین ر.ک: زمر، ۲۱.</ref>، [[هدایت]] پذیری از [[کتابهای آسمانی]]<ref>.{{متن قرآن|هُدًى وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ}} «که رهنمود و یادکردی برای خردمندان بود» سوره غافر، آیه ۵۴؛ همچنین ر.ک: ص، ۲۹.</ref>، [[شناخت]] دقیق [[حقایق]]<ref>.{{متن قرآن|أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ}} «آیا کسی که میداند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند میپذیرند؛» سوره رعد، آیه ۱۹؛ همچنین ر.ک: ابراهیم، ۵۹؛ زمر، ۹.</ref>، [[پیروی]] از بهترین سخنان<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ}} «کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.</ref> و... به اولی الالباب نسبت داده شده است. از این کاربردها، میتوان نکته پیش گفته را [[تأیید]] کرد که مقصود از اولی الالباب، افرادی است که [[عقل]] آنان به خطاها و [[هواهای نفسانی]] [[آلوده]] نباشد. این افراد با [[تدبر در آیات]] [[الهی]]، [[حکمت]] آنها را در مییابند. | در [[قرآن کریم]]، ۴۹ بار مشتقات واژه «عقل» به کار رفته است و در [[آیات]] متعددی، [[انسانها]] به [[خردورزی]] و [[تفکر]] [[دعوت]] و [[تشویق]] شدهاند. عباراتی مانند {{متن قرآن|أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«آیا خرد نمیورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«برای گروهی که خرد میورزند» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref> و {{متن قرآن|إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«..........».. سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.</ref>، تأکید بر اهمیت جایگاه خردورزی در [[فهم]] [[حقایق]] [[جهان]] و [[دستورهای الهی]] است. در برخی آیات، استفاده نکردن از عقل، از [[عوامل کفر]] و [[انحرافات فکری]] معرفی شده است: {{متن قرآن|وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ میکند که جز فراخواندن و آوایی نمیشنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این رو خرد نمیورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>. از [[ابن عباس]] نقل شده است که [[خداوند]] در این [[آیه کریمه]]، [[منافقان]] و [[کفار]] را به حیوانات [[تشبیه]] کرده است؛ زیرا آنان [[تعقل]] نمیکنند<ref>ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن ج۲، ص۴۸؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم ج۱، ص۲۸۲؛ احمد ثعلبی نیشابوری، الاکشن و البیان عن تفسیر القرآن، ج۲، ص۱؛ عبدالرحمن بن محمد ثعالبی، جواهر الحسن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۵۵، جلال الدین سیوطی، الدر المشور فی تفسیر المأثور، ج۱، ص۱۶۷.</ref>. خداوند در آیهای دیگر فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمیورزند برقرار میدارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.</ref>. [[مفسران]] نخستین مانند ابن عباس، [[پلیدی]] را در این آیه کریمه به [[خشم خداوند]]، [[گناه]] یا [[عذاب]] [[تفسیر]] کردهاند<ref>ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۲۰؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۱۹۹۰؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۲، ص۳۵۲؛ علی بن محمد بغدادی، لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج۲، ص۴۶۶؛ جلال الدین سیوطی، الدر المشور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۳۱۸.</ref>. «اولی الالباب»، یعنی صاحبان عقلهای [[سلیم]]<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، ص۷۳۳:{{عربی|اللُّبُّ: العقل الخالص من الشّوائب، و سمّي بذلك لكونه خالص ما في الإنسان من معانيه}}.</ref>، یکی دیگر از تعابیر [[قرآنی]] است که به [[ستایش]] خردورزان میپردازد. در [[قرآن کریم]]، [[فهم]] [[مصلحت]] [[قصاص]]<ref>{{متن قرآن|وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}} «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.</ref>، رسیدن به [[حکمت]]<ref>{{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}} «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>، [[عبرتگیری]] از حوادث<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}} «به راستی در داستان آنان برای خردمندان پندی (نهفته) است؛ (قرآن) گفتاری بربافته نیست بلکه کتاب پیش از خویش را راست میشمرد و روشنگر همه چیز و رهنمود و بخشایشی برای گروه مؤمنان است» سوره یوسف، آیه ۱۱۱.</ref>، توجه به نشانههای [[خداوند]] در [[طبیعت]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}} «بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰؛ همچنین ر. ک: زمر، ۲۱.</ref>، [[هدایت]] پذیری از [[کتابهای آسمانی]]<ref>.{{متن قرآن|هُدًى وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ}} «که رهنمود و یادکردی برای خردمندان بود» سوره غافر، آیه ۵۴؛ همچنین ر. ک: ص، ۲۹.</ref>، [[شناخت]] دقیق [[حقایق]]<ref>.{{متن قرآن|أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ}} «آیا کسی که میداند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند میپذیرند؛» سوره رعد، آیه ۱۹؛ همچنین ر. ک: ابراهیم، ۵۹؛ زمر، ۹.</ref>، [[پیروی]] از بهترین سخنان<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ}} «کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.</ref> و... به اولی الالباب نسبت داده شده است. از این کاربردها، میتوان نکته پیش گفته را [[تأیید]] کرد که مقصود از اولی الالباب، افرادی است که [[عقل]] آنان به خطاها و [[هواهای نفسانی]] [[آلوده]] نباشد. این افراد با [[تدبر در آیات]] [[الهی]]، [[حکمت]] آنها را در مییابند. | ||
[[تدبر]] و [[تعقل]] در [[آیات]] [[خداوند]] در [[جهان]]<ref>ر.ک: بقره، ۱۶۴؛ آل عمران، ۱۹۰-۱۹۱؛ اعراف، ۱۸۵؛ یونس، ۶: ابراهیم، ۳۲؛ روم، ۸؛ لقمان، ۲۵؛ شوری، ۲۹.</ref>، وجود [[انسان]]<ref>ر.ک: فصلت، ۵۳؛ روم، ۸؛ مؤمنون، ۱۲-۱۴.</ref> و [[قرآن کریم]]<ref>ر.ک: محمد، ۲۴؛ نساء، ۸۲؛ کهف، ۵۴؛ روم، ۵۸؛ زمر، ۲۷، قمر، ۱۷، ۲۲، ۳۲ و ۴۰.</ref> از مسائلیاند که آیات متعددی بر آنها تأکید دارند. افزون بر این موارد، [[خداوند متعال]] در آیاتی متعدد، از استدلالهای روشن [[عقلی]] برای [[بیان معارف]] [[دینی]] استفاده کرده<ref>{{متن قرآن|وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ * قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ}} «و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟ * بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زندهاش میگرداند و او به (حال) هر آفریدهای داناست» سوره یس، آیه ۷۸-۷۹؛ همچنین ر.ک: غافر، ۵۶-۵۷؛ اسراء، ۹۹؛ نحل، ۱۷؛ نساء، ۷۸؛ حج، ۱۲؛ هود، ۲۴؛ زمر، ۹ و....</ref> و در کلمات [[پیامبران الهی]] مانند [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} نیز این گونه استدلالها آمده است. [[دلایل]] این [[پیامبر]] بزرگوار در رد [[شایستگی]] [[بتها]] برای [[پرستش]]<ref>ر.ک: شعراء، ۷۰-۸۳.</ref>، [[نقد]] [[تفکر]] [[ستاره]]، ماه و [[خورشید]] پرستان<ref>ر.ک: انعام، ۷۶-۷۹.</ref>، و استدلالهای روشن آن [[حضرت]] در برابر [[نمرود]]<ref>ر.ک: انبیاء، ۵۱-۹۷؛ بقره، ۲۵۸.</ref>، نمونههایی روشن از استفاده از [[نعمت]] [[عقل]] و [[علوم عقلی]] است. | [[تدبر]] و [[تعقل]] در [[آیات]] [[خداوند]] در [[جهان]]<ref>ر. ک: بقره، ۱۶۴؛ آل عمران، ۱۹۰-۱۹۱؛ اعراف، ۱۸۵؛ یونس، ۶: ابراهیم، ۳۲؛ روم، ۸؛ لقمان، ۲۵؛ شوری، ۲۹.</ref>، وجود [[انسان]]<ref>ر. ک: فصلت، ۵۳؛ روم، ۸؛ مؤمنون، ۱۲-۱۴.</ref> و [[قرآن کریم]]<ref>ر. ک: محمد، ۲۴؛ نساء، ۸۲؛ کهف، ۵۴؛ روم، ۵۸؛ زمر، ۲۷، قمر، ۱۷، ۲۲، ۳۲ و ۴۰.</ref> از مسائلیاند که آیات متعددی بر آنها تأکید دارند. افزون بر این موارد، [[خداوند متعال]] در آیاتی متعدد، از استدلالهای روشن [[عقلی]] برای [[بیان معارف]] [[دینی]] استفاده کرده<ref>{{متن قرآن|وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ * قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ}} «و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟ * بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زندهاش میگرداند و او به (حال) هر آفریدهای داناست» سوره یس، آیه ۷۸-۷۹؛ همچنین ر. ک: غافر، ۵۶-۵۷؛ اسراء، ۹۹؛ نحل، ۱۷؛ نساء، ۷۸؛ حج، ۱۲؛ هود، ۲۴؛ زمر، ۹ و....</ref> و در کلمات [[پیامبران الهی]] مانند [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} نیز این گونه استدلالها آمده است. [[دلایل]] این [[پیامبر]] بزرگوار در رد [[شایستگی]] [[بتها]] برای [[پرستش]]<ref>ر. ک: شعراء، ۷۰-۸۳.</ref>، [[نقد]] [[تفکر]] [[ستاره]]، ماه و [[خورشید]] پرستان<ref>ر. ک: انعام، ۷۶-۷۹.</ref>، و استدلالهای روشن آن [[حضرت]] در برابر [[نمرود]]<ref>ر. ک: انبیاء، ۵۱-۹۷؛ بقره، ۲۵۸.</ref>، نمونههایی روشن از استفاده از [[نعمت]] [[عقل]] و [[علوم عقلی]] است. | ||
از مجموع این کاربردها میتوان دریافت که در [[قرآن]]، معنای لغوی عقل به کار رفته و به قوهای اشاره دارد که [[فهم]] و [[یادگیری]] به آن وابسته است؛ درست و نادرست را تشخیص میدهد و ثمره آن [[علم]] است. | از مجموع این کاربردها میتوان دریافت که در [[قرآن]]، معنای لغوی عقل به کار رفته و به قوهای اشاره دارد که [[فهم]] و [[یادگیری]] به آن وابسته است؛ درست و نادرست را تشخیص میدهد و ثمره آن [[علم]] است. | ||
بنا بر برخی اصطلاحات، فقط علومی [[عقلی]] نامیده میشوند که حواس در به دست آوردن آنها هیچ دخالت نداشته و تمام مقدمات آن عقلی محض باشد<ref>ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۱، ص۷۱: «همه علوم را با توجه به روشهای کلی تحقیق، میتوان به سه دسته تقسیم کرد: الف) علوم عقلی که فقط با براهین عقلی و استنتاجات ذهنی قابل بررسی است مانند منطق و فلسفه الهی؛ ب) علوم تجربی که با روشهای تجربی قابل اثبات است؛ مانند فیزیک، شیمی و زیستشناسی؛ ج) علوم نقلی که بر اساس اسناد و مدارک منقول و تاریخی بررسی میشود؛ مانند تاریخ علم رجال و علم فقه»؛ سمیح دغیم، موسوعة مصطلحات الامام فخر الدین الرازی، ص۳۲:{{عربی|أما الإدراک الحسی و الخیال فإنهما لا یتعلقان بالماهیة إلا عند کونها مقارنة لمادة معینة و لأعراض مشخصة... أما الإدراک العقلی فإنه یجب أن یکون مجردأ عن جمیع اللواحق والعوارض}}.</ref>؛ اما در معنایی عام، میتوان علومی را که با تفکر و [[تدبر]] به دست میآیند، عقلی نامید؛ هر چند برخی مقدمات آن، [[حسی]] یا [[نقلی]] باشد؛ زیرا [[ادراک]] امور حسی و نقلی نیز به [[خردورزی]] وابسته است<ref>جعفر آل یاسین، الفارابی فی حدوده و رسومه، ص۳۶۶: {{عربی|العقل لیس هو شیئا غیر التجارب، ومهما کانت هذه التجارب أکثر کانت النفس أتم عقلا}}؛ علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، ص۶۵: (العقل) {{عربی|مأخوذ من عقال البعیر یمنع ذوی العقول عن العدول عن سواء السبیل و الصحیح أنه جوهر مجرد یدرک الغائبات بالوسائط والمحسوسات بالمشاهدة}}؛ مجمع البحوث الاسلامیة، شرح المصطلحات الفلسفیة، ص۲۱۳: {{عربی|إن العقل اسم مشترک یقال علی معنیین: أحدهما ما تشیر به الفلاسفة إلی أنه أول موجود اخترعه الباری وهو جوهر بسیط روحانی محیط بالأشیاء کلها إحاطة روحانیة. المعنی الآخر مایشیر به جمهور الناس إلی أنه قوة من قوی النفس الإنسانیة التی فعلها التفکر والرویة والنطق والتمییز والصنائع وما شاکلها}} </ref>. کاربردهای [[قرآنی]] واژه [[عقل]] و مشتقات آن، با این معنا هماهنگ است. [[تأمل]] و [[تفکر]] درباره پدیدههای طبیعی، رخدادهای خارجی و [[آیات قرآن]]، از مصادیق [[تعقل]] به شمار میآیند؛ در حالی که بنا بر اصطلاح اول، این [[علوم]]، [[عقلی]] نیستند. در این نوشتار، این معنای عام از [[علوم عقلی]] مقصود است که با کاربردهای قرآنی نیز [[هماهنگی]] دارد.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۹۲.</ref> | بنا بر برخی اصطلاحات، فقط علومی [[عقلی]] نامیده میشوند که حواس در به دست آوردن آنها هیچ دخالت نداشته و تمام مقدمات آن عقلی محض باشد<ref>ر. ک: محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۱، ص۷۱: «همه علوم را با توجه به روشهای کلی تحقیق، میتوان به سه دسته تقسیم کرد: الف) علوم عقلی که فقط با براهین عقلی و استنتاجات ذهنی قابل بررسی است مانند منطق و فلسفه الهی؛ ب) علوم تجربی که با روشهای تجربی قابل اثبات است؛ مانند فیزیک، شیمی و زیستشناسی؛ ج) علوم نقلی که بر اساس اسناد و مدارک منقول و تاریخی بررسی میشود؛ مانند تاریخ علم رجال و علم فقه»؛ سمیح دغیم، موسوعة مصطلحات الامام فخر الدین الرازی، ص۳۲:{{عربی|أما الإدراک الحسی و الخیال فإنهما لا یتعلقان بالماهیة إلا عند کونها مقارنة لمادة معینة و لأعراض مشخصة... أما الإدراک العقلی فإنه یجب أن یکون مجردأ عن جمیع اللواحق والعوارض}}.</ref>؛ اما در معنایی عام، میتوان علومی را که با تفکر و [[تدبر]] به دست میآیند، عقلی نامید؛ هر چند برخی مقدمات آن، [[حسی]] یا [[نقلی]] باشد؛ زیرا [[ادراک]] امور حسی و نقلی نیز به [[خردورزی]] وابسته است<ref>جعفر آل یاسین، الفارابی فی حدوده و رسومه، ص۳۶۶: {{عربی|العقل لیس هو شیئا غیر التجارب، ومهما کانت هذه التجارب أکثر کانت النفس أتم عقلا}}؛ علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، ص۶۵: (العقل) {{عربی|مأخوذ من عقال البعیر یمنع ذوی العقول عن العدول عن سواء السبیل و الصحیح أنه جوهر مجرد یدرک الغائبات بالوسائط والمحسوسات بالمشاهدة}}؛ مجمع البحوث الاسلامیة، شرح المصطلحات الفلسفیة، ص۲۱۳: {{عربی|إن العقل اسم مشترک یقال علی معنیین: أحدهما ما تشیر به الفلاسفة إلی أنه أول موجود اخترعه الباری وهو جوهر بسیط روحانی محیط بالأشیاء کلها إحاطة روحانیة. المعنی الآخر مایشیر به جمهور الناس إلی أنه قوة من قوی النفس الإنسانیة التی فعلها التفکر والرویة والنطق والتمییز والصنائع وما شاکلها}} </ref>. کاربردهای [[قرآنی]] واژه [[عقل]] و مشتقات آن، با این معنا هماهنگ است. [[تأمل]] و [[تفکر]] درباره پدیدههای طبیعی، رخدادهای خارجی و [[آیات قرآن]]، از مصادیق [[تعقل]] به شمار میآیند؛ در حالی که بنا بر اصطلاح اول، این [[علوم]]، [[عقلی]] نیستند. در این نوشتار، این معنای عام از [[علوم عقلی]] مقصود است که با کاربردهای قرآنی نیز [[هماهنگی]] دارد.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۹۲.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |