پرش به محتوا

علم به زبان حیوانات: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==آشنایی با زبان حیوانات در حدیث==
== آشنایی با زبان حیوانات در حدیث ==
* [[امام علی]]{{ع}}: ما همچون سلیمان بن داوود، با زبان پرندگان و هر جانورِ خشکی یا دریایی آشنایی یافته ایم.<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"الإمام علیّ{{ع}}: عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ کَما عُلِّمَهُ سُلَیمانُ بنُ داوودَ، وکُلِّ دابَّةٍ فی بَرٍّ أو بَحرٍ"}}. المناقب لابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۵۴، بصائر الدرجات: ص ۳۴۴ ح ۱۲ کلاهما عن زرارة عن الإمام الصادق{{ع}}، بحار الأنوار: ج ۲۷ ص ۲۶۴ ح ۱۰.</ref>
* [[امام علی]] {{ع}}: ما همچون سلیمان بن داوود، با زبان پرندگان و هر جانورِ خشکی یا دریایی آشنایی یافته ایم.<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"الإمام علیّ {{ع}}: عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ کَما عُلِّمَهُ سُلَیمانُ بنُ داوودَ، وکُلِّ دابَّةٍ فی بَرٍّ أو بَحرٍ"}}. المناقب لابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۵۴، بصائر الدرجات: ص ۳۴۴ ح ۱۲ کلاهما عن زرارة عن الإمام الصادق {{ع}}، بحار الأنوار: ج ۲۷ ص ۲۶۴ ح ۱۰.</ref>
*امام علی{{ع}}: ما با زبان پرندگان آشنایی یافته‌ایم و از هر چیزی بهره برده‌ایم که این خود، فضلی بزرگ است.<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"عنه{{ع}}: عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ، إنَّ هذا لَهُوَ الفَضلُ العَظیمُ"}}. إثبات الوصیّة: ص ۱۶۰، الاختصاص: ص ۲۹۳، بصائر الدرجات: ص ۳۴۵ ح ۱۸ کلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر{{ع}}، الخرائج والجرائح: ج ۲ ص ۸۳۵ ح ۵۰ عن الإمام الباقر{{ع}}، بحار الأنوار: ج ۲۷ ص ۲۶۴ ح ۱۲.</ref>
* امام علی {{ع}}: ما با زبان پرندگان آشنایی یافته‌ایم و از هر چیزی بهره برده‌ایم که این خود، فضلی بزرگ است.<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"عنه {{ع}}: عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ، إنَّ هذا لَهُوَ الفَضلُ العَظیمُ"}}. إثبات الوصیّة: ص ۱۶۰، الاختصاص: ص ۲۹۳، بصائر الدرجات: ص ۳۴۵ ح ۱۸ کلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر {{ع}}، الخرائج والجرائح: ج ۲ ص ۸۳۵ ح ۵۰ عن الإمام الباقر {{ع}}، بحار الأنوار: ج ۲۷ ص ۲۶۴ ح ۱۲.</ref>
*بصائر الدرجات ـ به نقل از علی بن ابی حمزه ـ : مردی از وابستگان امام ابوالحسن [کاظم]{{ع}} خدمت ایشان رسید و گفت: فدایت گردم! دوست دارم با من غذا بخوری. امام ابوالحسن{{ع}} با او به راه افتاد تا به خانه رسیدند. در خانه، تختی بود. امام{{ع}} بر تخت نشست. زیر تخت، یک جفت کبوتر بود. کبوتر نر با ماده بغبغو می‌کرد. آن مرد برای آوردن طعام، بیرون رفت و وقتی بازگشت، امام{{ع}} را دید که می‌خندد. گفت: خداوند بر لب و دندانت خنده بنشاند! برای چه می‌خندی؟ امام{{ع}} فرمود: «این کبوتر نر برای ماده خود، آواز می‌خوانْد و به او می‌گفت: آرام دلم! عروسم! به خدا سوگند، نزد من هیچ کس در زمین، محبوب تر از تو نیست، مگر آن که بر این تخت نشسته است». گفتم: قربانت گردم! مگر تو سخن پرندگان را می‌فهمی؟ فرمود: «آری. زبان پرندگان را به ما آموخته‌اند و از هر چیزی بهره‌ای داریم».<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"بصائر الدرجات عن علیّ بن أبی حمزة: دَخَلَ رَجُلٌ مِن مَوالی أبِی الحَسَنِ{{ع}} فَقالَ: جُعِلتُ فِداکَ، اُحِبُّ أن تَتَغَدّی عِندی، فَقامَ أبُو الحَسَنِ{{ع}} حَتّی مَضی مَعَهُ فَدَخَلَ البَیتَ، فَإِذا فِی البَیتِ سَریرٌ، فَقَعَدَ عَلَی السَّریرِ، وتَحتَ السَّریرِ زَوجُ حَمامٍ، فَهَدَرَ الذَّکَرُ عَلَی الاُنثی. وذَهَبَ الرَّجُلُ لِیَحمِلَ الطَّعامَ فَرَجَعَ وأبُو الحَسَنِ{{ع}} یَضحَکُ، فَقالَ: أضحَکَ اللّهُ سِنَّکَ، مِمَّ ضَحِکتَ ؟ فَقالَ: إنَّ هذَا الحَمامَ هَدَرَ عَلی هذِهِ الحَمامَةِ فَقالَ لَها: یا سَکَنی وعِرسی، وَاللّهِ ما عَلی وَجهِ الأَرضِ أحَدٌ أحَبُّ إلَیَّ مِنکِ، ما خَلا هذَا القاعِدَ عَلَی السَّریرِ، قالَ: قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ وتَفهَمُ کَلامَ الطَّیرِ ؟ فَقالَ: نَعَم، عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ"}}. بصائر الدرجات: ص ۳۴۶ ح ۲۵، مختصر بصائر الدرجات: ص ۱۱۴، الخرائج والجرائح: ج ۲ ص ۸۳۳ ح ۴۹، بحار الأنوار: ج ۴۸ ص ۵۶ ح ۶۵ .</ref>
* بصائر الدرجات ـ به نقل از علی بن ابی حمزه ـ: مردی از وابستگان امام ابوالحسن [کاظم]{{ع}} خدمت ایشان رسید و گفت: فدایت گردم! دوست دارم با من غذا بخوری. امام ابوالحسن {{ع}} با او به راه افتاد تا به خانه رسیدند. در خانه، تختی بود. امام {{ع}} بر تخت نشست. زیر تخت، یک جفت کبوتر بود. کبوتر نر با ماده بغبغو می‌کرد. آن مرد برای آوردن طعام، بیرون رفت و وقتی بازگشت، امام {{ع}} را دید که می‌خندد. گفت: خداوند بر لب و دندانت خنده بنشاند! برای چه می‌خندی؟ امام {{ع}} فرمود: «این کبوتر نر برای ماده خود، آواز می‌خوانْد و به او می‌گفت: آرام دلم! عروسم! به خدا سوگند، نزد من هیچ کس در زمین، محبوب تر از تو نیست، مگر آن که بر این تخت نشسته است». گفتم: قربانت گردم! مگر تو سخن پرندگان را می‌فهمی؟ فرمود: «آری. زبان پرندگان را به ما آموخته‌اند و از هر چیزی بهره‌ای داریم».<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"بصائر الدرجات عن علیّ بن أبی حمزة: دَخَلَ رَجُلٌ مِن مَوالی أبِی الحَسَنِ {{ع}} فَقالَ: جُعِلتُ فِداکَ، اُحِبُّ أن تَتَغَدّی عِندی، فَقامَ أبُو الحَسَنِ {{ع}} حَتّی مَضی مَعَهُ فَدَخَلَ البَیتَ، فَإِذا فِی البَیتِ سَریرٌ، فَقَعَدَ عَلَی السَّریرِ، وتَحتَ السَّریرِ زَوجُ حَمامٍ، فَهَدَرَ الذَّکَرُ عَلَی الاُنثی. وذَهَبَ الرَّجُلُ لِیَحمِلَ الطَّعامَ فَرَجَعَ وأبُو الحَسَنِ {{ع}} یَضحَکُ، فَقالَ: أضحَکَ اللّهُ سِنَّکَ، مِمَّ ضَحِکتَ؟ فَقالَ: إنَّ هذَا الحَمامَ هَدَرَ عَلی هذِهِ الحَمامَةِ فَقالَ لَها: یا سَکَنی وعِرسی، وَاللّهِ ما عَلی وَجهِ الأَرضِ أحَدٌ أحَبُّ إلَیَّ مِنکِ، ما خَلا هذَا القاعِدَ عَلَی السَّریرِ، قالَ: قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ وتَفهَمُ کَلامَ الطَّیرِ؟ فَقالَ: نَعَم، عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ"}}. بصائر الدرجات: ص ۳۴۶ ح ۲۵، مختصر بصائر الدرجات: ص ۱۱۴، الخرائج والجرائح: ج ۲ ص ۸۳۳ ح ۴۹، بحار الأنوار: ج ۴۸ ص ۵۶ ح ۶۵.</ref>
*الثاقب فی المناقب ـ به نقل از علی بن اسباط ـ : با امام جواد{{ع}} ـ در حالی که بر الاغی سوار بود ـ از کوفه خارج شدیم. امام{{ع}} به گلّه گوسفندی رسید. گوسفندی گلّه را ترک کرد و در حالی که ضجّه می‌زد، به سوی امام{{ع}} دوید. امام{{ع}} او را نگاه داشت و به من دستور داد چوپان را به سوی او بخوانم. من نیز چنین کردم. امام{{ع}} به او فرمود: «ای چوپان! این گوسفند از تو می‌نالد و ادّعا می‌کند که دو مرد را مأمور [دوشیدن شیر] او کرده‌ای و در دوشیدن شیر بر او ستم می‌کنی و وقتی شامگاه به سوی صاحبش می‌رود، دیگر در او شیر نمی‌یابد. اگر از ستمِ بر او دست شستی، چه بهتر، و گرنه، از خدا می‌خواهم عمر تو را کوتاه کند». چوپان گفت: گواهی می‌دهم خدایی جز خدای یکتا نیست و محمّد، پیامبر خداست و تو جانشین اویی. از تو می‌خواهم به من بگویی از کجا این مقام را یافته‌ای؟ امام جواد{{ع}} فرمود: «ما گنجوران علم و غیب و حکمت خدا و جانشینان پیامبران او و بندگانی ارجمندیم».<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"الثاقب فی المناقب عن علیّ بن أسباط: خَرَجتُ مَعَ أبی جَعفَرٍ [الجَوادَ]{{ع}} مِنَ الکوفَةِ وهُوَ راکِبٌ عَلی حِمارٍ، فَمَرَّ بِقَطیعِ غَنَمٍ، فَتَرَکَت شاةٌ الغَنَمَ وعَدَت إلَیهِ وهِیَ تَرغو، فَاحتَبَسَ{{ع}} وأمَرَنی أن أدعُوَ الرّاعِیَ إلَیهِ، فَفَعَلتُ. فَقالَ أبو جَعفَرٍ{{ع}}: أیُّهَا الرّاعی، إنَّ هذِهِ الشّاةَ تَشکوکَ وتَزعُمُ أنَّ لَها رَجَلَینِ[الرَّجَلُ: أن یُترک الفصیلُ والمُهر والبَهمَة مع اُمّه یرضعها متی شاء. [یقال :] بَهمَةٌ رَجَلٌ ورَجِلٌ (لسان العرب: ج ۱۱ ص ۲۷۲ «رجل»)] وأنَّکَ تَحیفُ عَلَیها بِالحَلبِ، فَإِذا رَجَعَت إلی صاحِبِها بِالعَشِیِّ لَم یَجِد مَعَها لَبَنا، فَإِن کَفَفتَ مِن ظُلمِها، وإلّا دَعَوتُ اللّهَ تَعالی أن یَبتُرَ عُمُرَکَ. فَقالَ الرّاعی: إنّی أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ، وأنَّکَ وَصِیُّهُ، أسأَلُکَ لَمّا أخبَرتَنی مِن أینَ عَلِمتَ هذَا الشَّأنَ ؟ فَقالَ أبو جَعفَرٍ{{ع}}: نَحنُ خُزّانُ اللّهِ عَلی عِلمِهِ وغَیبِهِ وحِکمَتِهِ، وأوصِیاءُ أنبِیائِهِ، وعِبادٌ مُکرَمونَ"}}. الثاقب فی المناقب: ص ۵۲۲ ح ۴۵۵.</ref>
* الثاقب فی المناقب ـ به نقل از علی بن اسباط ـ: با امام جواد {{ع}} ـ در حالی که بر الاغی سوار بود ـ از کوفه خارج شدیم. امام {{ع}} به گلّه گوسفندی رسید. گوسفندی گلّه را ترک کرد و در حالی که ضجّه می‌زد، به سوی امام {{ع}} دوید. امام {{ع}} او را نگاه داشت و به من دستور داد چوپان را به سوی او بخوانم. من نیز چنین کردم. امام {{ع}} به او فرمود: «ای چوپان! این گوسفند از تو می‌نالد و ادّعا می‌کند که دو مرد را مأمور [دوشیدن شیر] او کرده‌ای و در دوشیدن شیر بر او ستم می‌کنی و وقتی شامگاه به سوی صاحبش می‌رود، دیگر در او شیر نمی‌یابد. اگر از ستمِ بر او دست شستی، چه بهتر، و گرنه، از خدا می‌خواهم عمر تو را کوتاه کند». چوپان گفت: گواهی می‌دهم خدایی جز خدای یکتا نیست و محمّد، پیامبر خداست و تو جانشین اویی. از تو می‌خواهم به من بگویی از کجا این مقام را یافته‌ای؟ امام جواد {{ع}} فرمود: «ما گنجوران علم و غیب و حکمت خدا و جانشینان پیامبران او و بندگانی ارجمندیم».<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"الثاقب فی المناقب عن علیّ بن أسباط: خَرَجتُ مَعَ أبی جَعفَرٍ [الجَوادَ]{{ع}} مِنَ الکوفَةِ وهُوَ راکِبٌ عَلی حِمارٍ، فَمَرَّ بِقَطیعِ غَنَمٍ، فَتَرَکَت شاةٌ الغَنَمَ وعَدَت إلَیهِ وهِیَ تَرغو، فَاحتَبَسَ {{ع}} وأمَرَنی أن أدعُوَ الرّاعِیَ إلَیهِ، فَفَعَلتُ. فَقالَ أبو جَعفَرٍ {{ع}}: أیُّهَا الرّاعی، إنَّ هذِهِ الشّاةَ تَشکوکَ وتَزعُمُ أنَّ لَها رَجَلَینِ[الرَّجَلُ: أن یُترک الفصیلُ والمُهر والبَهمَة مع اُمّه یرضعها متی شاء. [یقال :] بَهمَةٌ رَجَلٌ ورَجِلٌ (لسان العرب: ج ۱۱ ص ۲۷۲ «رجل»)] وأنَّکَ تَحیفُ عَلَیها بِالحَلبِ، فَإِذا رَجَعَت إلی صاحِبِها بِالعَشِیِّ لَم یَجِد مَعَها لَبَنا، فَإِن کَفَفتَ مِن ظُلمِها، وإلّا دَعَوتُ اللّهَ تَعالی أن یَبتُرَ عُمُرَکَ. فَقالَ الرّاعی: إنّی أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ، وأنَّکَ وَصِیُّهُ، أسأَلُکَ لَمّا أخبَرتَنی مِن أینَ عَلِمتَ هذَا الشَّأنَ؟ فَقالَ أبو جَعفَرٍ {{ع}}: نَحنُ خُزّانُ اللّهِ عَلی عِلمِهِ وغَیبِهِ وحِکمَتِهِ، وأوصِیاءُ أنبِیائِهِ، وعِبادٌ مُکرَمونَ"}}. الثاقب فی المناقب: ص ۵۲۲ ح ۴۵۵.</ref>
*دلائل الإمامة ـ به نقل از [[عبداللّه بن سعید]] ـ: [[محمد بن علی بن عمر تَنوخی]] به من گفت: امام جواد{{ع}} را دیدم که با گاوی سخن می‌گفت و آن گاو، سرش را تکان می‌داد. به ایشان گفتم: نه؛ بلکه [اگر راست می‌گویی ،] دستور بده گاو با تو سخن بگوید. فرمود: «زبان پرندگان را به ما آموخته‌اند و ما از هر چیزی بهره داریم». امام{{ع}} سپس به گاو گفت: «بگو: لا إله إلّا اللّه وحده لا شریک له». گاو، آن را گفت و سپس امام{{ع}} با دست خود، سر او را نوازش داد.<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"دلائل الإمامة عن عبد اللّه بن سعید: قالَ لی مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ عُمَرَ التَّنوخِیُّ: رَأَیتُ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ [الجواد]{{ع}} وهُوَ یُکَلِّمُ ثَورا فَحَرَّکَ الثَّورُ رأسَهُ، فَقُلتُ: لا، ولکِن تَأمُرُ الثَّورَ أن یُکَلِّمَکَ. فَقالَ: وعُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ. ثُمَّ قالَ لِلثَّورِ: قُل: «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ»، فَقالَ. ثُمَّ مَسَحَ بِکَفِّهِ عَلی رَأسِهِ"}}. دلائل الإمامة: ص ۴۰۰ ح ۳۵۶، وراجع: الاختصاص: ص ۲۹۳ وبصائر الدرجات: ص ۳۴۱ باب أنّهم یعرفون منطق الطیر.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰]]، ص۵۸-۶۱.</ref>
* دلائل الإمامة ـ به نقل از [[عبداللّه بن سعید]] ـ: [[محمد بن علی بن عمر تَنوخی]] به من گفت: امام جواد {{ع}} را دیدم که با گاوی سخن می‌گفت و آن گاو، سرش را تکان می‌داد. به ایشان گفتم: نه؛ بلکه [اگر راست می‌گویی ،] دستور بده گاو با تو سخن بگوید. فرمود: «زبان پرندگان را به ما آموخته‌اند و ما از هر چیزی بهره داریم». امام {{ع}} سپس به گاو گفت: «بگو: لا إله إلّا اللّه وحده لا شریک له». گاو، آن را گفت و سپس امام {{ع}} با دست خود، سر او را نوازش داد.<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"دلائل الإمامة عن عبد اللّه بن سعید: قالَ لی مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ عُمَرَ التَّنوخِیُّ: رَأَیتُ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ [الجواد]{{ع}} وهُوَ یُکَلِّمُ ثَورا فَحَرَّکَ الثَّورُ رأسَهُ، فَقُلتُ: لا، ولکِن تَأمُرُ الثَّورَ أن یُکَلِّمَکَ. فَقالَ: وعُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ. ثُمَّ قالَ لِلثَّورِ: قُل: «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ»، فَقالَ. ثُمَّ مَسَحَ بِکَفِّهِ عَلی رَأسِهِ"}}. دلائل الإمامة: ص ۴۰۰ ح ۳۵۶، وراجع: الاختصاص: ص ۲۹۳ وبصائر الدرجات: ص ۳۴۱ باب أنّهم یعرفون منطق الطیر.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰]]، ص۵۸-۶۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش