غزوه فتح مکه: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
*از مهمترین حوادث [[تاریخ]] [[صدر اسلام]]، جریان "[[فتح مکه]]" در [[سال هشتم هجرت]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۸.</ref> است که نقطه عطفی در [[تاریخ اسلام]] به شمار میآید. این [[فتح]] بزرگ که ریشههای آن را باید در [[صلح حدیبیه]] جستجو کرد، ۲۲ [[ماه]] پس از آن [[صلح]] سرنوشتساز اتفاق افتاد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲.</ref>. بر پایه این [[صلح]]، هر قبیلهای میتوانست در [[عهد]] و [[پیمان]] [[محمد]]{{صل}} یا [[قریش]] باشد. بر این اساس پس از امضای [[صلحنامه]]، [[خزاعیان]] با [[پیامبر]]{{صل}}[[پیمان]] بستند. آنان پیش از [[اسلام]] نیز از [[همپیمانان]] [[بنیهاشم]] به شمار میرفتند. طایفه [[بنیبکر]] (از کنانیان [[قریش]]) نیز [[پیمان]] خود را با [[قریشیان]] اعلام کردند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۳.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۸۷.</ref>. | * از مهمترین حوادث [[تاریخ]] [[صدر اسلام]]، جریان "[[فتح مکه]]" در [[سال هشتم هجرت]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۸.</ref> است که نقطه عطفی در [[تاریخ اسلام]] به شمار میآید. این [[فتح]] بزرگ که ریشههای آن را باید در [[صلح حدیبیه]] جستجو کرد، ۲۲ [[ماه]] پس از آن [[صلح]] سرنوشتساز اتفاق افتاد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲.</ref>. بر پایه این [[صلح]]، هر قبیلهای میتوانست در [[عهد]] و [[پیمان]] [[محمد]] {{صل}} یا [[قریش]] باشد. بر این اساس پس از امضای [[صلحنامه]]، [[خزاعیان]] با [[پیامبر]] {{صل}}[[پیمان]] بستند. آنان پیش از [[اسلام]] نیز از [[همپیمانان]] [[بنیهاشم]] به شمار میرفتند. طایفه [[بنیبکر]] (از کنانیان [[قریش]]) نیز [[پیمان]] خود را با [[قریشیان]] اعلام کردند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۳.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۸۷.</ref>. | ||
==[[خزاعیان]] و [[بنیبکر]]== | == [[خزاعیان]] و [[بنیبکر]] == | ||
*درباره این دو [[قبیله]] باید گفت که آنان پیش از [[اسلام]]، سابقه درگیری و [[جنگ]] داشتند؛ ولی با [[ظهور اسلام]]، [[اختلافات]] خود را کنار گذاشته بودند. آنها [[کینه]] و [[دشمنی]] پیشین خود را در سینهها مخفی نگه داشته بودند و تنها [[اسلام]] [[مانع]] از [[ظهور]] این [[کینهها]] شده بود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۸۹- ۳۹۰؛ محمد بن جریر طبری تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۳.</ref>. | * درباره این دو [[قبیله]] باید گفت که آنان پیش از [[اسلام]]، سابقه درگیری و [[جنگ]] داشتند؛ ولی با [[ظهور اسلام]]، [[اختلافات]] خود را کنار گذاشته بودند. آنها [[کینه]] و [[دشمنی]] پیشین خود را در سینهها مخفی نگه داشته بودند و تنها [[اسلام]] [[مانع]] از [[ظهور]] این [[کینهها]] شده بود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۸۹- ۳۹۰؛ محمد بن جریر طبری تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۳.</ref>. | ||
*درباره [[صلحنامه]] نیز باید گفت که بر طبق آن اگر [[همپیمانان]] دو طرف، وارد [[جنگ]] با یکدیگر میشدند، هیچ یک از [[قریش]] یا [[رسول خدا]]{{صل}}[[حق]] کمک به [[همپیمانان]] خود را نداشتند. در صورت مداخله یکی از دو طرف، [[معاهده]] [[صلح]]، نقض میشد. پس از [[گذشت]] نزدیک دو سال از زمان [[صلح]]<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۳.</ref>، بین گروهی از افراد "بنینفاثه" از [[بنیبکر]] و [[خزاعیان]] درگیری اتفاق افتاد. [[نزاع]] از آنجا آغاز شد که [[انس]] بن زنیم از [[بنیبکر]] در شعری، [[رسول خدا]]{{صل}} را هجو کرد. مردی از [[خزاعه]] به وی [[اعتراض]] کرد که به درگیری و زخمی شدن آن مرد انجامید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۳.</ref>. در پی این حادثه [[بنیبکر]] با [[همراهی]] [[قریش]]<ref>موسی بن عقبة، المغازی النبویه، ص۳۴۹.</ref>، به [[خزاعیان]] [[شبیخون]] زدند. در این [[جنگ]] از پیش [[برنامهریزی]] شده، حتی برخی از بزرگان [[قریش]] مانند [[صفوان بن امیه]]، حویطب بن عبدالعزی و مکرز بن حفص بن اخیف نیز شرکت کردند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۴.</ref>. بنیخزاعه که بیخبر از همه جا در [[خواب]] بودند، وحشتزده فرار کردند. آنان دفاعهای پراکندهای نیز از خود کردند؛ اما بیثمر بود. دامنه درگیری به "[[مکه]]" و [[حرم امن الهی]] گسترش یافت که به کشته شدن ۲۳ نفر از مردان [[خزاعی]] انجامید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۷.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۸۷-۱۸۸.</ref>. | * درباره [[صلحنامه]] نیز باید گفت که بر طبق آن اگر [[همپیمانان]] دو طرف، وارد [[جنگ]] با یکدیگر میشدند، هیچ یک از [[قریش]] یا [[رسول خدا]] {{صل}}[[حق]] کمک به [[همپیمانان]] خود را نداشتند. در صورت مداخله یکی از دو طرف، [[معاهده]] [[صلح]]، نقض میشد. پس از [[گذشت]] نزدیک دو سال از زمان [[صلح]]<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۳.</ref>، بین گروهی از افراد "بنینفاثه" از [[بنیبکر]] و [[خزاعیان]] درگیری اتفاق افتاد. [[نزاع]] از آنجا آغاز شد که [[انس]] بن زنیم از [[بنیبکر]] در شعری، [[رسول خدا]] {{صل}} را هجو کرد. مردی از [[خزاعه]] به وی [[اعتراض]] کرد که به درگیری و زخمی شدن آن مرد انجامید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۳.</ref>. در پی این حادثه [[بنیبکر]] با [[همراهی]] [[قریش]]<ref>موسی بن عقبة، المغازی النبویه، ص۳۴۹.</ref>، به [[خزاعیان]] [[شبیخون]] زدند. در این [[جنگ]] از پیش [[برنامهریزی]] شده، حتی برخی از بزرگان [[قریش]] مانند [[صفوان بن امیه]]، حویطب بن عبدالعزی و مکرز بن حفص بن اخیف نیز شرکت کردند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۴.</ref>. بنیخزاعه که بیخبر از همه جا در [[خواب]] بودند، وحشتزده فرار کردند. آنان دفاعهای پراکندهای نیز از خود کردند؛ اما بیثمر بود. دامنه درگیری به "[[مکه]]" و [[حرم امن الهی]] گسترش یافت که به کشته شدن ۲۳ نفر از مردان [[خزاعی]] انجامید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۷.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۸۷-۱۸۸.</ref>. | ||
==عکسالعمل [[قریش]]== | == عکسالعمل [[قریش]] == | ||
* [[پیشبینی]] میشد [[همکاری]] [[قریش]] با [[بنیبکر]] که ظاهراً بدون [[مشورت]] با [[ابوسفیان]] صورت گرفته بود با پاسخ محکم [[رسول خدا]]{{صل}} رو به رو شود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۵.</ref>. آنان از کرده خود پشیمان شدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲.</ref>؛ از اینرو، [[تصمیم]] گرفتند [[ابوسفیان]] را با عنوان [[نماینده]] [[قریش]] برای [[مذاکره]] و جلب [[رضایت]] [[پیامبر]]{{صل}} و تمدید [[صلحنامه]] به [[مدینه]] بفرستند. [[ابوسفیان]] نیز راهی [[مدینه]] شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۵.</ref>. از سوی دیگر، [[عمرو بن سالم کعبی خزاعی]]، [[رئیس]] [[خزاعه]] به همراه گروهی از خزاعیها زودتر از [[ابوسفیان]] خود را به [[مدینه]] رساند و آن [[حضرت]] را از [[شبیخون]] [[بنیبکر]] و [[همراهی]] [[قریش]] با آنان [[آگاه]] کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۴.</ref>. | * [[پیشبینی]] میشد [[همکاری]] [[قریش]] با [[بنیبکر]] که ظاهراً بدون [[مشورت]] با [[ابوسفیان]] صورت گرفته بود با پاسخ محکم [[رسول خدا]] {{صل}} رو به رو شود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۵.</ref>. آنان از کرده خود پشیمان شدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲.</ref>؛ از اینرو، [[تصمیم]] گرفتند [[ابوسفیان]] را با عنوان [[نماینده]] [[قریش]] برای [[مذاکره]] و جلب [[رضایت]] [[پیامبر]] {{صل}} و تمدید [[صلحنامه]] به [[مدینه]] بفرستند. [[ابوسفیان]] نیز راهی [[مدینه]] شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۵.</ref>. از سوی دیگر، [[عمرو بن سالم کعبی خزاعی]]، [[رئیس]] [[خزاعه]] به همراه گروهی از خزاعیها زودتر از [[ابوسفیان]] خود را به [[مدینه]] رساند و آن [[حضرت]] را از [[شبیخون]] [[بنیبکر]] و [[همراهی]] [[قریش]] با آنان [[آگاه]] کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۴.</ref>. | ||
* [[رسول الله]]{{صل}} ردای خود را کشید؛ برخاست و فرمود: "اگر بنیکعب را [[یاری]] ندهم همچنان که خود را [[یاری]] میدهم، [[خدا]] مرا [[یاری]] ندهد"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲.</ref>. [[نبی مکرم اسلام]] با بیان این جمله، [[اصحاب]] را از [[جنگ]] با [[مشرکان]] [[مکه]] باخبر کرد. [[ابوسفیان]] که پس از [[خزاعیان]] وارد [[مدینه]] شد با سردی هرچه تمامتر [[مسلمانان]] حتی [[امحبیبه]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶.</ref>، دخترش روبهرو شد. او کوشید [[پیماننامه]] را [[تجدید]] کند و بر مدت آن بیفزاید؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} نپذیرفت و سرانجام، [[ابوسفیان]] [[دست]] خالی به [[مکه]] بازگشت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۳۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶- ۴۷.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۸۸-۱۸۹.</ref>. | * [[رسول الله]] {{صل}} ردای خود را کشید؛ برخاست و فرمود: "اگر بنیکعب را [[یاری]] ندهم همچنان که خود را [[یاری]] میدهم، [[خدا]] مرا [[یاری]] ندهد"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲.</ref>. [[نبی مکرم اسلام]] با بیان این جمله، [[اصحاب]] را از [[جنگ]] با [[مشرکان]] [[مکه]] باخبر کرد. [[ابوسفیان]] که پس از [[خزاعیان]] وارد [[مدینه]] شد با سردی هرچه تمامتر [[مسلمانان]] حتی [[امحبیبه]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶.</ref>، دخترش روبهرو شد. او کوشید [[پیماننامه]] را [[تجدید]] کند و بر مدت آن بیفزاید؛ اما [[پیامبر]] {{صل}} نپذیرفت و سرانجام، [[ابوسفیان]] [[دست]] خالی به [[مکه]] بازگشت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۳۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶- ۴۷.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۸۸-۱۸۹.</ref>. | ||
==عکسالعمل [[پیامبر]]{{صل}}== | == عکسالعمل [[پیامبر]] {{صل}} == | ||
*سرانجام در پی [[نقض]] [[صلحنامه]] از طرف [[مشرکان]] [[قریش]]، [[پیامبر]]{{صل}} [[دستور]] [[جهاد]] را صادر کرد. [[حضرت]]، [[عبدالله بن اممکتوم]] را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] قرار داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۸.</ref>. [[سپاه]] [[رسول خدا]]{{صل}} بدون اینکه مقصد را اعلام کنند با ده هزار [[نیروی نظامی]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۱- ۷۹۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۷، ص۱۱۹.</ref> از [[مردم مدینه]] و دیگر [[قبایل]] [[مسلمان]]، مانند اسع، [[غفار]]، مزینه، [[جهینه]]، اشجع و [[سلیم]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۹۹.</ref> حرکت کردند. [[پیامبر]]{{صل}} از [[خداوند]] خواست تا [[دشمن]] متوجه حرکت [[سپاه اسلام]] نشود تا ناگهان بر آنان وارد شوند؛ از اینرو، به [[دستور]] ایشان همه راهها زیر نظر گرفته شد. | * سرانجام در پی [[نقض]] [[صلحنامه]] از طرف [[مشرکان]] [[قریش]]، [[پیامبر]] {{صل}} [[دستور]] [[جهاد]] را صادر کرد. [[حضرت]]، [[عبدالله بن اممکتوم]] را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] قرار داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۸.</ref>. [[سپاه]] [[رسول خدا]] {{صل}} بدون اینکه مقصد را اعلام کنند با ده هزار [[نیروی نظامی]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۱- ۷۹۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۷، ص۱۱۹.</ref> از [[مردم مدینه]] و دیگر [[قبایل]] [[مسلمان]]، مانند اسع، [[غفار]]، مزینه، [[جهینه]]، اشجع و [[سلیم]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۹۹.</ref> حرکت کردند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[خداوند]] خواست تا [[دشمن]] متوجه حرکت [[سپاه اسلام]] نشود تا ناگهان بر آنان وارد شوند؛ از اینرو، به [[دستور]] ایشان همه راهها زیر نظر گرفته شد. | ||
*گفتنی است حین [[تجهیز]] [[سپاه]]، یکی از افراد [[مدینه]] به نام [[حاطب بن ابیبلتعه]] نامهای به [[قریش]] نوشت تا آنان را از حرکت [[سپاه اسلام]] [[آگاه]] کند. [[پیامبر]] از این امر [[آگاه]] شد و [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} را همراه [[مقداد بن عمرو]](یا [[زبیر]]) فرستاد. آنان فرستاده [[حاطب بن ابیبلتعه]] و [[نامه]] را گرفتند و [[خدمت]] آن [[حضرت]] آوردند. در این میان، [[حاطب بن ابیبلتعه]] بازخواست و [[سرزنش]] شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۹.</ref>. [[سپاه اسلام]] که عصر روز چهارشنبه، دهم [[رمضان]] از [[مدینه]] خارج شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۸- ۳۹۹؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۲.</ref> تا نزدیک منطقه "مرّالظهران" آمد؛ حال آنکه هیچ کس نمیدانست مقصد [[سپاه]] باعظمت [[اسلام]] کجاست<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۰.</ref>. همین امر باعث شد ثقیف و [[هوازن]] [[احساس]] خطر کنند و آماده [[دفاع]] از خود شوند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۵.</ref>. عدهای هرچه کوشش کردند از لابهلای صحبتهای [[رسول خدا]] مقصد را بفهمند، موفق نشدند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۲-۸۰۳.</ref>. [[سپاهیان]] [[اسلام]] تا منطقه "قدید" هیچ پرچمی در دست نداشتند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۰.</ref>. [[حضرت]] در این منطقه، پرچمداران را مشخص کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۰-۸۰۱؛ ۸۱۳.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}}، [[پرچم]] [[مهاجران]] را به دست [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} و [[زبیر]] و [[سعد بن ابیوقاص]] داد <ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۰.</ref>. زمانی که [[سپاهیان]] [[اسلام]] به مرالظهران رسیدند، [[رسول الله]]{{صل}} [[دستور]] توقف داد. | * گفتنی است حین [[تجهیز]] [[سپاه]]، یکی از افراد [[مدینه]] به نام [[حاطب بن ابیبلتعه]] نامهای به [[قریش]] نوشت تا آنان را از حرکت [[سپاه اسلام]] [[آگاه]] کند. [[پیامبر]] از این امر [[آگاه]] شد و [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} را همراه [[مقداد بن عمرو]](یا [[زبیر]]) فرستاد. آنان فرستاده [[حاطب بن ابیبلتعه]] و [[نامه]] را گرفتند و [[خدمت]] آن [[حضرت]] آوردند. در این میان، [[حاطب بن ابیبلتعه]] بازخواست و [[سرزنش]] شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۹.</ref>. [[سپاه اسلام]] که عصر روز چهارشنبه، دهم [[رمضان]] از [[مدینه]] خارج شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۸- ۳۹۹؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۲.</ref> تا نزدیک منطقه "مرّالظهران" آمد؛ حال آنکه هیچ کس نمیدانست مقصد [[سپاه]] باعظمت [[اسلام]] کجاست<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۰.</ref>. همین امر باعث شد ثقیف و [[هوازن]] [[احساس]] خطر کنند و آماده [[دفاع]] از خود شوند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۵.</ref>. عدهای هرچه کوشش کردند از لابهلای صحبتهای [[رسول خدا]] مقصد را بفهمند، موفق نشدند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۲-۸۰۳.</ref>. [[سپاهیان]] [[اسلام]] تا منطقه "قدید" هیچ پرچمی در دست نداشتند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۰.</ref>. [[حضرت]] در این منطقه، پرچمداران را مشخص کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۰-۸۰۱؛ ۸۱۳.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}}، [[پرچم]] [[مهاجران]] را به دست [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} و [[زبیر]] و [[سعد بن ابیوقاص]] داد <ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۰.</ref>. زمانی که [[سپاهیان]] [[اسلام]] به مرالظهران رسیدند، [[رسول الله]] {{صل}} [[دستور]] توقف داد. | ||
*از سوی دیگر، [[قریش]] به علت [[پیمانشکنی]]، هر لحظه [[منتظر]] عکسالعمل شدید [[پیامبر]]{{صل}} بود. بر اثر تاکتیک آن [[حضرت]]، خبر حرکت [[سپاهیان]] [[اسلام]] به [[مشرکان]] [[مکه]] نرسید. [[قریش]] از [[ترس]] آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} با آنان بجنگد، سخت ناراحت بودند؛ از اینرو، [[تصمیم]] گرفتند [[ابوسفیان]] را دوباره برای [[گفتگو]] و گرفتن [[امان]] برای [[اهل مکه]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} بفرستند. [[ابوسفیان]] همراه [[حکیم بن خرام]] و [[بدیل بن ورقاء]]، شبانه از [[مکه]] بیرون آمد. آنان از دور با دیدن آتشی که [[مسلمانان]] برافروخته بودند به [[هراس]] و [[وحشت]] عجیبی افتادند. [[تصور]] آنان، حمله [[هوازن]] یا گروههای دیگر به [[مکه]] بود <ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۵.</ref>. به هر حال، نزدیک [[سپاهیان]] رفتند و بهتزده متوجه حضور [[مسلمانان]] شدند. آنان با [[عباس بن عبدالمطلب]] برخورد کردند. [[عباس]]، [[ابوسفیان]] و دو همراهش را در [[پناه]] خود، وارد [[اسلام]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۵.</ref>. او آن سه را به [[خیمه]] [[پیامبر]]{{صل}} رساند و آن [[حضرت]] به آنان [[امان]] داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۲.</ref>. | * از سوی دیگر، [[قریش]] به علت [[پیمانشکنی]]، هر لحظه [[منتظر]] عکسالعمل شدید [[پیامبر]] {{صل}} بود. بر اثر تاکتیک آن [[حضرت]]، خبر حرکت [[سپاهیان]] [[اسلام]] به [[مشرکان]] [[مکه]] نرسید. [[قریش]] از [[ترس]] آنکه [[رسول خدا]] {{صل}} با آنان بجنگد، سخت ناراحت بودند؛ از اینرو، [[تصمیم]] گرفتند [[ابوسفیان]] را دوباره برای [[گفتگو]] و گرفتن [[امان]] برای [[اهل مکه]] نزد [[پیامبر]] {{صل}} بفرستند. [[ابوسفیان]] همراه [[حکیم بن خرام]] و [[بدیل بن ورقاء]]، شبانه از [[مکه]] بیرون آمد. آنان از دور با دیدن آتشی که [[مسلمانان]] برافروخته بودند به [[هراس]] و [[وحشت]] عجیبی افتادند. [[تصور]] آنان، حمله [[هوازن]] یا گروههای دیگر به [[مکه]] بود <ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۵.</ref>. به هر حال، نزدیک [[سپاهیان]] رفتند و بهتزده متوجه حضور [[مسلمانان]] شدند. آنان با [[عباس بن عبدالمطلب]] برخورد کردند. [[عباس]]، [[ابوسفیان]] و دو همراهش را در [[پناه]] خود، وارد [[اسلام]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۵.</ref>. او آن سه را به [[خیمه]] [[پیامبر]] {{صل}} رساند و آن [[حضرت]] به آنان [[امان]] داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۲.</ref>. | ||
* [[ابوسفیان]] که شب را در [[خیمهگاه]] [[اسلام]] به سر برد، هنگام [[اذان]] صبح، وقتی [[مسلمانان]] را دید که دور [[رسول خدا]]{{صل}} جمع شدهاند و به [[آب]] وضوی ایشان [[تبرک]] میجویند، بسیار متحیر شد<ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۳.</ref>. سرانجام، وی به ظاهر، [[اسلام]] را برگزید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۱۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۹؛ ابن هشام السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۱.</ref> و قرار شد به [[مکه]] بازگردد و اعلام کند هر که [[شهادتین]] را بر زبان جاری کند و [[مسلمان]] شود و دست از [[جنگ]] بردارد، در [[امان]] است. همچنین کسانی که سلاحهای خود را [[زمین]] بگذارند و آنان که کنار [[کعبه]] یا در [[خانه]] [[ابوسفیان]] بنشینند، در اماناند<ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۶.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۸۹-۱۹۱.</ref>. | * [[ابوسفیان]] که شب را در [[خیمهگاه]] [[اسلام]] به سر برد، هنگام [[اذان]] صبح، وقتی [[مسلمانان]] را دید که دور [[رسول خدا]] {{صل}} جمع شدهاند و به [[آب]] وضوی ایشان [[تبرک]] میجویند، بسیار متحیر شد<ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۳.</ref>. سرانجام، وی به ظاهر، [[اسلام]] را برگزید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۱۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۹؛ ابن هشام السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۱.</ref> و قرار شد به [[مکه]] بازگردد و اعلام کند هر که [[شهادتین]] را بر زبان جاری کند و [[مسلمان]] شود و دست از [[جنگ]] بردارد، در [[امان]] است. همچنین کسانی که سلاحهای خود را [[زمین]] بگذارند و آنان که کنار [[کعبه]] یا در [[خانه]] [[ابوسفیان]] بنشینند، در اماناند<ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۶.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۸۹-۱۹۱.</ref>. | ||
==[[فتح مکه]]== | == [[فتح مکه]] == | ||
* [[ابوسفیان]] پس از آنکه [[عظمت]] [[سپاهیان]] [[اسلام]] را دید، به [[مکه]] بازگشت و مکیان را به [[جنگ]] و [[مقاومت]] نکردن برانگیخت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۴.</ref>. از طرفی دیگر، برخی از [[مشرکان]]، مانند [[سهیل بن عمرو]] و [[عکرمة بن ابیجهل]] [[مردم]] را به [[جنگ]] علیه [[پیامبر]]{{صل}} فرا میخواندند. عدهای از [[قریش]] و بنیهذیل و [[بنیبکر]] با آنان همراه شدند و قسم یاد کردند که اجازه ندهند [[رسول خدا]]{{صل}} وارد [[مکه]] شود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۲۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۷.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}}، [[سپاهیان]] را تقسیم کرد، قرار شد [[سعد بن عباده]]، [[زبیر بن عوام]]، [[خالد بن ولید]] و خود آن [[حضرت]] از مناطق مختلف وارد [[مکه]] شوند <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳.</ref>. ورود [[مسلمانان]]، تنها از ناحیهای که [[فرماندهی]] آن را [[خالد بن ولید]] عهدهدار بود، با [[مقاومت]] روبهرو شد. در این درگیری که به کشته شدن ۲۳ یا ۲۴ نفر از [[مشرکان]] انجامید، هیچ صدمهای به [[مسلمانان]] وارد نشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۷.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۹۱.</ref>. | * [[ابوسفیان]] پس از آنکه [[عظمت]] [[سپاهیان]] [[اسلام]] را دید، به [[مکه]] بازگشت و مکیان را به [[جنگ]] و [[مقاومت]] نکردن برانگیخت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۴.</ref>. از طرفی دیگر، برخی از [[مشرکان]]، مانند [[سهیل بن عمرو]] و [[عکرمة بن ابیجهل]] [[مردم]] را به [[جنگ]] علیه [[پیامبر]] {{صل}} فرا میخواندند. عدهای از [[قریش]] و بنیهذیل و [[بنیبکر]] با آنان همراه شدند و قسم یاد کردند که اجازه ندهند [[رسول خدا]] {{صل}} وارد [[مکه]] شود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۲۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۷.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}}، [[سپاهیان]] را تقسیم کرد، قرار شد [[سعد بن عباده]]، [[زبیر بن عوام]]، [[خالد بن ولید]] و خود آن [[حضرت]] از مناطق مختلف وارد [[مکه]] شوند <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳.</ref>. ورود [[مسلمانان]]، تنها از ناحیهای که [[فرماندهی]] آن را [[خالد بن ولید]] عهدهدار بود، با [[مقاومت]] روبهرو شد. در این درگیری که به کشته شدن ۲۳ یا ۲۴ نفر از [[مشرکان]] انجامید، هیچ صدمهای به [[مسلمانان]] وارد نشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۷.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۹۱.</ref>. | ||
==پس از [[فتح]]== | == پس از [[فتح]] == | ||
* [[پیامبر]]{{صل}} پیش از حرکت، از [[قتل]] و [[خونریزی]] [[نهی]] کرد؛ اما [[دستور]] [[قتل]] شش مرد و دو [[زن]] از مکیان را صادر فرمود. مردان، [[عکرمة بن ابیجهل]]، [[هبار بن اسود]]، [[عبدالله بن سعد بن ابیسرح]]، [[مقیس بن صبابة لیثی]]، [[حویرث بن نفیذ]] و [[عبدالله بن هلال بن خطل ادرمی]]، و [[زنان]]، [[هند دختر عتبه]] و [[ساره]] بودند. گفتنی است همه این افراد سابقه اسلام ستیزی و [[دشمنی]] با [[رسول خدا]]{{صل}} را در کارنامه خود داشتهاند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۵۵-۸۶۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۷.</ref>. سرانجام [[مسلمانان]] با دادن دو [[شهید]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۷.</ref>، وارد [[مکه]] شدند. [[پیامبر]]{{صل}} همراه [[مسلمانان]]، تکبیرگویان به [[مسجدالحرام]] وارد شد. شماری از [[مشرکان]] از فراز کوه این صحنهها را [[مشاهده]] میکردند. [[حضرت]] پس از [[طواف]]، وارد [[کعبه]] شد. به [[دستور]] ایشان ۳۶۰ [[بت]] که بزرگترین آنها "[[هبل]]" نام داشت، همراه تصاویر و [[شمایل]] دیوارها از بین برده شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۲- ۸۳۴.</ref>. [[رسول الله]]{{صل}} به هر یک از [[بتها]] که میرسید، این [[آیه شریفه]] را [[تلاوت]] میکرد: {{متن قرآن|جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا}}<ref>«و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بیگمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.</ref><ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۷.</ref>. | * [[پیامبر]] {{صل}} پیش از حرکت، از [[قتل]] و [[خونریزی]] [[نهی]] کرد؛ اما [[دستور]] [[قتل]] شش مرد و دو [[زن]] از مکیان را صادر فرمود. مردان، [[عکرمة بن ابیجهل]]، [[هبار بن اسود]]، [[عبدالله بن سعد بن ابیسرح]]، [[مقیس بن صبابة لیثی]]، [[حویرث بن نفیذ]] و [[عبدالله بن هلال بن خطل ادرمی]]، و [[زنان]]، [[هند دختر عتبه]] و [[ساره]] بودند. گفتنی است همه این افراد سابقه اسلام ستیزی و [[دشمنی]] با [[رسول خدا]] {{صل}} را در کارنامه خود داشتهاند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۵۵-۸۶۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۷.</ref>. سرانجام [[مسلمانان]] با دادن دو [[شهید]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۷.</ref>، وارد [[مکه]] شدند. [[پیامبر]] {{صل}} همراه [[مسلمانان]]، تکبیرگویان به [[مسجدالحرام]] وارد شد. شماری از [[مشرکان]] از فراز کوه این صحنهها را [[مشاهده]] میکردند. [[حضرت]] پس از [[طواف]]، وارد [[کعبه]] شد. به [[دستور]] ایشان ۳۶۰ [[بت]] که بزرگترین آنها "[[هبل]]" نام داشت، همراه تصاویر و [[شمایل]] دیوارها از بین برده شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۲- ۸۳۴.</ref>. [[رسول الله]] {{صل}} به هر یک از [[بتها]] که میرسید، این [[آیه شریفه]] را [[تلاوت]] میکرد: {{متن قرآن|جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا}}<ref>«و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بیگمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.</ref><ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۷.</ref>. | ||
* [[شعار]] [[مسلمانان]] هنگام ورود به [[مکه]]، "[[اسلام]] از گذشته کسی که [[مسلمان]] شود، [[چشمپوشی]] میکند" بود<ref>{{عربی|الإسلام يجبّ ما قبله}}محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۴۸.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} نام [[طلقاء]] ([[آزادشدگان]]) را بر تازه [[مسلمانان]] [[مکه]] نهاد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۱؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۹۰؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۵۲.</ref>؛ عنوانی که به [[منت]] [[رسول خدا]]{{صل}} در [[آزاد]] کردن آنها اشاره میکرد. چون وقت [[نماز]] فرا رسید، [[بلال]] بر فراز [[کعبه]] [[اذان]] گفت، و این اول [[اذان]] [[مسلمانان]] در آنجا بود <ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۴.</ref>. | * [[شعار]] [[مسلمانان]] هنگام ورود به [[مکه]]، "[[اسلام]] از گذشته کسی که [[مسلمان]] شود، [[چشمپوشی]] میکند" بود<ref>{{عربی|الإسلام يجبّ ما قبله}}محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۴۸.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} نام [[طلقاء]] ([[آزادشدگان]]) را بر تازه [[مسلمانان]] [[مکه]] نهاد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۱؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۹۰؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۵۲.</ref>؛ عنوانی که به [[منت]] [[رسول خدا]] {{صل}} در [[آزاد]] کردن آنها اشاره میکرد. چون وقت [[نماز]] فرا رسید، [[بلال]] بر فراز [[کعبه]] [[اذان]] گفت، و این اول [[اذان]] [[مسلمانان]] در آنجا بود <ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۴.</ref>. | ||
* [[حضرت]] در مسیر بازگشت از [[مسجدالحرام]]، در کنار "حزوره"، [[بازار]] نزدیک [[مسجدالحرام]] ایستاد و خطاب به [[زمین]] [[مکه]] فرمود: "تو برای من [[بهترین]] و محبوبترین [[زمین]] [[خدا]] هستی و اگر مرا از تو بیرون نمیراندند، هرگز از تو جدا نمیشدم"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۴.</ref>. [[رسول الله]]{{صل}} در طول حضور پانزده روزه خود در [[مکه]]، گروههایی را برای شکستن بتهای اطراف [[شهر]] روانه کردند. از بتهای بزرگ و معروفی که شکسته شد، میتوان به [[عزی]]، [[منات]]، سواع، بوانه و ذوالکفین اشاره کرد. همچنین منادی از طرف آن [[حضرت]] ندا داد که هر کس به [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}}[[ایمان]] دارد، نباید در خانه خود [[بت]] نگه دارد و باید آنها را بشکند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۴.</ref>. | * [[حضرت]] در مسیر بازگشت از [[مسجدالحرام]]، در کنار "حزوره"، [[بازار]] نزدیک [[مسجدالحرام]] ایستاد و خطاب به [[زمین]] [[مکه]] فرمود: "تو برای من [[بهترین]] و محبوبترین [[زمین]] [[خدا]] هستی و اگر مرا از تو بیرون نمیراندند، هرگز از تو جدا نمیشدم"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۴.</ref>. [[رسول الله]] {{صل}} در طول حضور پانزده روزه خود در [[مکه]]، گروههایی را برای شکستن بتهای اطراف [[شهر]] روانه کردند. از بتهای بزرگ و معروفی که شکسته شد، میتوان به [[عزی]]، [[منات]]، سواع، بوانه و ذوالکفین اشاره کرد. همچنین منادی از طرف آن [[حضرت]] ندا داد که هر کس به [[خدا]] و [[رسول خدا]] {{صل}}[[ایمان]] دارد، نباید در خانه خود [[بت]] نگه دارد و باید آنها را بشکند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۴.</ref>. | ||
*بدین ترتیب، [[مکه]] پس از بیست سال [[مقاومت]]، سرانجام از وجود [[شرک]] و [[بتپرستی]] [[پاک]] شد و تحت [[حاکمیت اسلام]] در آمد و [[اسلام]] به سرعت بر سرتاسر شبه [[جزیره عربستان]] [[سایه]] افکند<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۹۲-۱۹۳.</ref>. | * بدین ترتیب، [[مکه]] پس از بیست سال [[مقاومت]]، سرانجام از وجود [[شرک]] و [[بتپرستی]] [[پاک]] شد و تحت [[حاکمیت اسلام]] در آمد و [[اسلام]] به سرعت بر سرتاسر شبه [[جزیره عربستان]] [[سایه]] افکند<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۹۲-۱۹۳.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |