فصاحت و بلاغت امام حسین: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = امام حسین | عنوان مدخل = فصاحت و بلاغت امام حسین| مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = امام حسین | عنوان مدخل = فصاحت و بلاغت امام حسین| مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | ||
'''[[امام حسین]]{{ع}} از جنبه ادبی'''، مانند جدّ بزرگوار و پدر و [[برادر]] خود به شمار میآمد. درباره خطابههای ایشان در [[کربلا]] و [[عاشورا]] گفته شده است: هرگز شنیده نشده قبل و بعد از [[حسین]] کسی با آن [[فصاحت]] و [[بلاغت]] سخن گفته باشد. | '''[[امام حسین]] {{ع}} از جنبه ادبی'''، مانند جدّ بزرگوار و پدر و [[برادر]] خود به شمار میآمد. درباره خطابههای ایشان در [[کربلا]] و [[عاشورا]] گفته شده است: هرگز شنیده نشده قبل و بعد از [[حسین]] کسی با آن [[فصاحت]] و [[بلاغت]] سخن گفته باشد. | ||
==[[شخصیت ادبی امام حسین]]{{ع}}== | == [[شخصیت ادبی امام حسین]] {{ع}}== | ||
تردیدی نیست که امام حسین{{ع}} از جنبه [[شناخت]] و توان [[هنری]] بیان، نظیر جدّ بزرگوار و پدر ارجمند و [[برادر]] والامقامش به شمار میآمد. دشمنانشان درباره آنان گفتهاند: «آنها [[اهل]] بیتیاند که [[علم]] و [[دانش]] با خونشان آمیخته شده است» «آنان از بنی هاشماند که صخره را میشکافند و دانش را از دریا برمیگیرند»<ref>المجالس السنیه، ج۲۱، ص۲۸، ۳۰.</ref>. | تردیدی نیست که امام حسین {{ع}} از جنبه [[شناخت]] و توان [[هنری]] بیان، نظیر جدّ بزرگوار و پدر ارجمند و [[برادر]] والامقامش به شمار میآمد. دشمنانشان درباره آنان گفتهاند: «آنها [[اهل]] بیتیاند که [[علم]] و [[دانش]] با خونشان آمیخته شده است» «آنان از بنی هاشماند که صخره را میشکافند و دانش را از دریا برمیگیرند»<ref>المجالس السنیه، ج۲۱، ص۲۸، ۳۰.</ref>. | ||
[[عمر سعد]] در [[روز عاشورا]] در [[تعریض]] و کنایهای بر [[خطابه امام حسین]]{{ع}} میگوید: «او (امام حسین) پسر پدرش [[علی]] است اگر یک [[روز]] دیگر نیز چنین سخن بگوید، سخنش پایانی ندارد و از سخن باز نمیماند»<ref>المجالس السنیه، ج۲۱، ص۲۸، ۳۰.</ref>. | [[عمر سعد]] در [[روز عاشورا]] در [[تعریض]] و کنایهای بر [[خطابه امام حسین]] {{ع}} میگوید: «او (امام حسین) پسر پدرش [[علی]] است اگر یک [[روز]] دیگر نیز چنین سخن بگوید، سخنش پایانی ندارد و از سخن باز نمیماند»<ref>المجالس السنیه، ج۲۱، ص۲۸، ۳۰.</ref>. | ||
مقاتلنویسان در مورد سخنان و خطابههای [[ابا عبدالله الحسین]]{{ع}} در [[کربلا]] و [[عاشورا]] گفتهاند: هرگز شنیده نشده قبل و بعد از [[حسین]] کسی با آن [[فصاحت]] و [[بلاغت]] سخن گفته باشد<ref>المجالس السنیه، ج۲۱، ص۲۸، ۳۰.</ref>. | مقاتلنویسان در مورد سخنان و خطابههای [[ابا عبدالله الحسین]] {{ع}} در [[کربلا]] و [[عاشورا]] گفتهاند: هرگز شنیده نشده قبل و بعد از [[حسین]] کسی با آن [[فصاحت]] و [[بلاغت]] سخن گفته باشد<ref>المجالس السنیه، ج۲۱، ص۲۸، ۳۰.</ref>. | ||
با اینکه مدت [[امامت]] آن بزرگوار چندان طولانی نشد و فرصتی [[سیاسی]] که معمولا ساختار خطابههای حضرت را به وجود آورد، پیش نیامد به ویژه که [[امام]]{{ع}} به [[قرارداد صلح]] برادرش [[امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]]، همچنان پایبندی نشان میداد، اما در عرصه [[خطابه]] و دیگر امور، [[روایات]] زیادی از آن حضرت رسیده است، افزون بر اینکه وی در [[زمان]] پدر بزرگوارش علی{{ع}} در خطابههای مشورتی و [[جنگ]]، سهیم بوده و در جهت هدفی که [[تصمیم]] داشت آن را به همه [[مردم]] برساند، کلیّه مظاهر هنری متناسب با آن را به کار برد. | با اینکه مدت [[امامت]] آن بزرگوار چندان طولانی نشد و فرصتی [[سیاسی]] که معمولا ساختار خطابههای حضرت را به وجود آورد، پیش نیامد به ویژه که [[امام]] {{ع}} به [[قرارداد صلح]] برادرش [[امام حسن]] {{ع}} با [[معاویه]]، همچنان پایبندی نشان میداد، اما در عرصه [[خطابه]] و دیگر امور، [[روایات]] زیادی از آن حضرت رسیده است، افزون بر اینکه وی در [[زمان]] پدر بزرگوارش علی {{ع}} در خطابههای مشورتی و [[جنگ]]، سهیم بوده و در جهت هدفی که [[تصمیم]] داشت آن را به همه [[مردم]] برساند، کلیّه مظاهر هنری متناسب با آن را به کار برد. | ||
با اینکه [[حادثه کربلا]] از آغاز تا انجام، دهها خطابه پدید آورد، ولی خطابههای آتشین که در عرصه [[طف]] و کربلا به ایراد آن پرداخت با ساختار و مضمون خاصی، دارای تنوع بودند. امام{{ع}} در آن خطابهها [[دشمن]] را به نامههایی که برایش فرستاده بودند و به [[اطاعت خدا]] و [[یاریرسانی]] او و نیز دست برداشتن آنها از [[یاری]] خود، یادآوری نموده که در یکی از آنها آمده است: {{متن حدیث|تَبّاً لَكُمْ أَيَّتُهَا الْجَمَاعَةُ وَ تَرَحاً، أَ حِينَ اسْتَصْرَخْتُمُونَا وَالِهِينَ، فَأَصْرَخْنَاكُمْ مُوجِفِينَ مُؤَدِّينَ مُسْتَعِدِّينَ سَلَلْتُمْ عَلَيْنَا سَيْفاً لَنَا فِي أَيْمَانِكُمْ وَ حَشَشْتُمْ عَلَيْنَا نَاراً قَدَحْنَاهَا عَلَى عَدُوِّكُمْ وَ عَدُوِّنَا فَأَصْبَحْتُمْ أَلْباً عَلَى أَوْلِيَائِكُمْ وَ يَداً عَلَيْهِمْ لِأَعْدَائِكُمْ بِغَيْرِ عَدْلٍ أَفْشَوْهُ فِيكُمْ وَ لَا أَمَلٍ أَصْبَحَ لَكُمْ فِيهِمْ إِلَّا الْحَرَامُ مِنَ الدُّنْيَا أَنَالُوكُمْ وَ خَسِيسُ عَيْشٍ طَمِعْتُمْ فِيهِ}}<ref>«مردم کوفه! مرگتان باد؛ این شما بودید که با ابراز عشق و علاقه از ما درخواست کمک کردید و آنگاه که ما به دادخواهی شما پاسخ مثبت داده و بیدرنگ و با احساسی انسانی به یاریتان شتافتیم، شمشیرهای آختهای را که از آن خود ما بود بر ضد ما به کار گرفتید و آتش فتنهای را که دشمن مشترک ما و شما برافروخته بود، شعلهور ساختید و به حمایت از دشمنان و بر ضد پیشوایان خود بپاخاستید، بیآن که دشمنان گامی در راه عدلوداد به سود شما بردارند و یا امید آیندهای بهتر از آنان داشته باشید جز اینکه متاع حرامی از دنیا به شما رسانده و اندکی از عیشونوش دنیایی را به کامتان چشاندند.»..</ref>. | با اینکه [[حادثه کربلا]] از آغاز تا انجام، دهها خطابه پدید آورد، ولی خطابههای آتشین که در عرصه [[طف]] و کربلا به ایراد آن پرداخت با ساختار و مضمون خاصی، دارای تنوع بودند. امام {{ع}} در آن خطابهها [[دشمن]] را به نامههایی که برایش فرستاده بودند و به [[اطاعت خدا]] و [[یاریرسانی]] او و نیز دست برداشتن آنها از [[یاری]] خود، یادآوری نموده که در یکی از آنها آمده است: {{متن حدیث|تَبّاً لَكُمْ أَيَّتُهَا الْجَمَاعَةُ وَ تَرَحاً، أَ حِينَ اسْتَصْرَخْتُمُونَا وَالِهِينَ، فَأَصْرَخْنَاكُمْ مُوجِفِينَ مُؤَدِّينَ مُسْتَعِدِّينَ سَلَلْتُمْ عَلَيْنَا سَيْفاً لَنَا فِي أَيْمَانِكُمْ وَ حَشَشْتُمْ عَلَيْنَا نَاراً قَدَحْنَاهَا عَلَى عَدُوِّكُمْ وَ عَدُوِّنَا فَأَصْبَحْتُمْ أَلْباً عَلَى أَوْلِيَائِكُمْ وَ يَداً عَلَيْهِمْ لِأَعْدَائِكُمْ بِغَيْرِ عَدْلٍ أَفْشَوْهُ فِيكُمْ وَ لَا أَمَلٍ أَصْبَحَ لَكُمْ فِيهِمْ إِلَّا الْحَرَامُ مِنَ الدُّنْيَا أَنَالُوكُمْ وَ خَسِيسُ عَيْشٍ طَمِعْتُمْ فِيهِ}}<ref>«مردم کوفه! مرگتان باد؛ این شما بودید که با ابراز عشق و علاقه از ما درخواست کمک کردید و آنگاه که ما به دادخواهی شما پاسخ مثبت داده و بیدرنگ و با احساسی انسانی به یاریتان شتافتیم، شمشیرهای آختهای را که از آن خود ما بود بر ضد ما به کار گرفتید و آتش فتنهای را که دشمن مشترک ما و شما برافروخته بود، شعلهور ساختید و به حمایت از دشمنان و بر ضد پیشوایان خود بپاخاستید، بیآن که دشمنان گامی در راه عدلوداد به سود شما بردارند و یا امید آیندهای بهتر از آنان داشته باشید جز اینکه متاع حرامی از دنیا به شما رسانده و اندکی از عیشونوش دنیایی را به کامتان چشاندند.»..</ref>. | ||
این [[خطابه]] افزون بر دارا بودن دو عنصر [[محاکمه]] و [[عاطفه]]، سرشار از عناصر متنوع [[هنری]] است و تنها درخور توان هنرمندی حرفهای است که شگفتیهای هنری فوقالعاده هیجانانگیز آن را دریابد<ref>تاریخ الادب العربی فی ضوء المنهج الاسلامی، ص۳۱۱- ۳۰۳.</ref>. | این [[خطابه]] افزون بر دارا بودن دو عنصر [[محاکمه]] و [[عاطفه]]، سرشار از عناصر متنوع [[هنری]] است و تنها درخور توان هنرمندی حرفهای است که شگفتیهای هنری فوقالعاده هیجانانگیز آن را دریابد<ref>تاریخ الادب العربی فی ضوء المنهج الاسلامی، ص۳۱۱- ۳۰۳.</ref>. | ||
[[نامهها]]، خاطرهها، گفتار، [[دعاها]]، [[شعر]] و بیان هنری<ref>برای شرح بیشتر به هریک از اشکال ادبی امام حسین{{ع}} به تاریخ الادب العربی فی ضوء المنهج الاسلامی از دکتر محمود بستانی مراجعه شود.</ref>، صورت دیگری از جنبههای ادبی است که [[امام حسین]]{{ع}} بدان [[عنایت]] داشته که در اینجا به تناسب بحث به دو نمونه از اشعار آن حضرت اشاره میکنیم: {{متن حدیث|تَبارَكَ ذو العُلا وَ الكِبرِياءِ... تَفَرَّدَ بِالجَلالِ وَ بِالبَقاءِ | [[نامهها]]، خاطرهها، گفتار، [[دعاها]]، [[شعر]] و بیان هنری<ref>برای شرح بیشتر به هریک از اشکال ادبی امام حسین {{ع}} به تاریخ الادب العربی فی ضوء المنهج الاسلامی از دکتر محمود بستانی مراجعه شود.</ref>، صورت دیگری از جنبههای ادبی است که [[امام حسین]] {{ع}} بدان [[عنایت]] داشته که در اینجا به تناسب بحث به دو نمونه از اشعار آن حضرت اشاره میکنیم: {{متن حدیث|تَبارَكَ ذو العُلا وَ الكِبرِياءِ... تَفَرَّدَ بِالجَلالِ وَ بِالبَقاءِ | ||
وَ سَوّى المَوتَ بَينَ الخَلقِ طُرّاً... وَ كُلُّهُمُ رَهائِنُ لِلفَناءِ | وَ سَوّى المَوتَ بَينَ الخَلقِ طُرّاً... وَ كُلُّهُمُ رَهائِنُ لِلفَناءِ | ||
وَ دُنيانا وَ إِن مِلنا إِلَيها... وَ طالَ بِها المَتاعُ إِلى انقِضاءِ | وَ دُنيانا وَ إِن مِلنا إِلَيها... وَ طالَ بِها المَتاعُ إِلى انقِضاءِ |