پرش به محتوا

لیلة المبیت در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = لیلة المبیت| عنوان مدخل  = [[لیلة المبیت]]| مداخل مرتبط = [[لیلة المبیت در قرآن]] - [[لیلة المبیت در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  =}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = لیلة المبیت| عنوان مدخل  = [[لیلة المبیت]]| مداخل مرتبط = [[لیلة المبیت در قرآن]] - [[لیلة المبیت در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  =}}


'''لیلة المبیت''' شبی است که [[امام علی|علی]]{{ع}} در بستر [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] خوابید و [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]]{{صل}} از [[مکه]] بیرون رفت و پس از چند روز درنگ در [[غار ثور]]، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. لیلة المبیت یکی از فضایل بزرگ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} محسوب می‌شود.
'''لیلة المبیت''' شبی است که [[امام علی|علی]] {{ع}} در بستر [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] خوابید و [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} از [[مکه]] بیرون رفت و پس از چند روز درنگ در [[غار ثور]]، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. لیلة المبیت یکی از فضایل بزرگ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} محسوب می‌شود.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[بیعت عقبه دوم]] در ذی‌الحجه سال سیزدهم [[بعثت]] به انجام رسید. در فاصله‌ای کمتر از سه [[ماه]]، بیشتر [[یاران]] [[رسول خدا]]{{صل}} به سوی [[مدینه]] رهسپار شدند و [[مدینه]]، پایگاه بزرگی برای [[مسلمانان]] شد.
[[بیعت عقبه دوم]] در ذی‌الحجه سال سیزدهم [[بعثت]] به انجام رسید. در فاصله‌ای کمتر از سه [[ماه]]، بیشتر [[یاران]] [[رسول خدا]] {{صل}} به سوی [[مدینه]] رهسپار شدند و [[مدینه]]، پایگاه بزرگی برای [[مسلمانان]] شد.


[[قریش]] از [[هجرت]] [[رسول خدا]]{{صل}} بیمناک بود و برای جلوگیری از [[هجرت]] حضرت در دارالنُدوه (مرکز تصمیم‌گیری [[قریش]] که [[قصّی بن کلاب]]، جدّ [[پیامبر]]{{صل}} آن را ساخت) جمع شدند، تا در این باره [[تصمیم]] بگیرند. اشراف [[قریش]]، از [[قبایل]] "[[بنی عبدشمس]]"، "[[بنی‌نوفل بن عبدمناف]]"، "بنی عبدالدار"، "بنی‌اسد"، "[[بنی‌مخزوم]]"، "بنی‌سهم" و "بنی‌جمح" حضور داشتند. در آن روز که برای این کار اجتماع کردند، بعضی از مؤرخان [[نقل]] کرده‌اند، [[شیطان]] به صورت [[پیری]] پشمینه پوش، خوش‌قیافه و آراسته، در آنجا حاضر شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۰.</ref> و در انجمن آنها نشست و گفت: "من از [[مردم]] نَجد هستم، گزارش کار شما را شنیدم و به اینجا آمدم که از [[رأی]] من استفاده کنید"<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰۲؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵.</ref>.
[[قریش]] از [[هجرت]] [[رسول خدا]] {{صل}} بیمناک بود و برای جلوگیری از [[هجرت]] حضرت در دارالنُدوه (مرکز تصمیم‌گیری [[قریش]] که [[قصّی بن کلاب]]، جدّ [[پیامبر]] {{صل}} آن را ساخت) جمع شدند، تا در این باره [[تصمیم]] بگیرند. اشراف [[قریش]]، از [[قبایل]] "[[بنی عبدشمس]]"، "[[بنی‌نوفل بن عبدمناف]]"، "بنی عبدالدار"، "بنی‌اسد"، "[[بنی‌مخزوم]]"، "بنی‌سهم" و "بنی‌جمح" حضور داشتند. در آن روز که برای این کار اجتماع کردند، بعضی از مؤرخان [[نقل]] کرده‌اند، [[شیطان]] به صورت [[پیری]] پشمینه پوش، خوش‌قیافه و آراسته، در آنجا حاضر شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۰.</ref> و در انجمن آنها نشست و گفت: "من از [[مردم]] نَجد هستم، گزارش کار شما را شنیدم و به اینجا آمدم که از [[رأی]] من استفاده کنید"<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰۲؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵.</ref>.


صحبت درباره [[پیامبر]]{{صل}} شروع شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref>. بعضی گفتند: [[رسول خدا]]{{صل}} را به زنجیر کرده، زندانی کنند تا روز [[مرگ]] وی فرا رسد. بعضی دیگر گفتند: او را از [[مکّه]] بیرون کنیم که این نظر مردود واقع شد. [[ابوجهل]] نظر داد، از هر [[قبیله]] [[جوانی]] دلیر [[انتخاب]] شود، شبانه بر او بتازند و دسته‌جمعی او را بکشند؛ زیرا در این صورت، [[خون]] او در میان همه [[قبایل]] پراکنده می‌شود و [[بنی‌هاشم]] نمی‌توانند با همه طوایف [[قریش]] بجنگند و ناچار به گرفتن دیه می‌شوند و ما هم دیه‌اش را می‌پردازیم<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>. [[تعداد این [[جوانان]] را تا بیست و پنج نفر گفته‌اند<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۱؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۷۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۸؛ الامالی (طوسی)، ص۴۴۶.</ref>، که از تمام [[قبایل]] اصلی و فرعی قریش [[انتخاب]] شده بودند<ref>قبایل اصلی و فرعی قریش در مروج الذهب مسعودی آمده است (ج۲، ص۳۲ و ۳۳).</ref>. این پیشنهاد به اتفاق آرا پذیرفته شد و با همین [[تصمیم]] پراکنده شدند و قرار شد که چون شب فرا رسید، آن را عملی<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[لیلة المبیت (مقاله)|لیلة المبیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref> آنها می‌خواستند که [[خون]] ایشان بین تمام [[طوایف]] قریش، تقسیم شود، [[بنی هاشم]] نتوانند یک تیره خاص را [[مسئول]] بدانند،؛ چراکه اگر یک نفر از یک طائفه خاص پیامبر را می‌کشت، گرفتار [[قصاص]] می‌گردید، تیره و طائفه او در معرض خطر [[انتقام]] قرار می‌گرفت؛ ولی با شرکت همه [[طوایف]] در [[قتل]]، دیگر امکان انتقام و [[قصاص]] وجود نداشت. با خود می‌گفتند: اگر [[بنی هاشم]] خیلی فشار بیاورند، مجبور خواهند بود در آخر از ما دیه [[طلب]] کنند، ما دیه را خواهیم پرداخت<ref>تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۲؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۰۶؛ سبل الهدی، ج۲، ص۲۳۲؛ الامالی (طوسی)، ص۴۶۵؛ المناقب، ج۱، ص۱۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۷.</ref>
صحبت درباره [[پیامبر]] {{صل}} شروع شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref>. بعضی گفتند: [[رسول خدا]] {{صل}} را به زنجیر کرده، زندانی کنند تا روز [[مرگ]] وی فرا رسد. بعضی دیگر گفتند: او را از [[مکّه]] بیرون کنیم که این نظر مردود واقع شد. [[ابوجهل]] نظر داد، از هر [[قبیله]] [[جوانی]] دلیر [[انتخاب]] شود، شبانه بر او بتازند و دسته‌جمعی او را بکشند؛ زیرا در این صورت، [[خون]] او در میان همه [[قبایل]] پراکنده می‌شود و [[بنی‌هاشم]] نمی‌توانند با همه طوایف [[قریش]] بجنگند و ناچار به گرفتن دیه می‌شوند و ما هم دیه‌اش را می‌پردازیم<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>. [[تعداد این [[جوانان]] را تا بیست و پنج نفر گفته‌اند<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۱؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۱۷۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۸؛ الامالی (طوسی)، ص۴۴۶.</ref>، که از تمام [[قبایل]] اصلی و فرعی قریش [[انتخاب]] شده بودند<ref>قبایل اصلی و فرعی قریش در مروج الذهب مسعودی آمده است (ج۲، ص۳۲ و ۳۳).</ref>. این پیشنهاد به اتفاق آرا پذیرفته شد و با همین [[تصمیم]] پراکنده شدند و قرار شد که چون شب فرا رسید، آن را عملی<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[لیلة المبیت (مقاله)|لیلة المبیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref> آنها می‌خواستند که [[خون]] ایشان بین تمام [[طوایف]] قریش، تقسیم شود، [[بنی هاشم]] نتوانند یک تیره خاص را [[مسئول]] بدانند،؛ چراکه اگر یک نفر از یک طائفه خاص پیامبر را می‌کشت، گرفتار [[قصاص]] می‌گردید، تیره و طائفه او در معرض خطر [[انتقام]] قرار می‌گرفت؛ ولی با شرکت همه [[طوایف]] در [[قتل]]، دیگر امکان انتقام و [[قصاص]] وجود نداشت. با خود می‌گفتند: اگر [[بنی هاشم]] خیلی فشار بیاورند، مجبور خواهند بود در آخر از ما دیه [[طلب]] کنند، ما دیه را خواهیم پرداخت<ref>تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۲؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۰۶؛ سبل الهدی، ج۲، ص۲۳۲؛ الامالی (طوسی)، ص۴۶۵؛ المناقب، ج۱، ص۱۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۷.</ref>


== نزول پیک [[وحی]] به [[پیامبر]] {{صل}} ==
== نزول پیک [[وحی]] به [[پیامبر]] {{صل}} ==
[[مشرکان]] [[مکّه]] به دنبال تصمیمی که گرفته بودند، [[انتظار]] آمدن شب را می‌کشیدند تا از [[تاریکی]] استفاده کرده و نقشه خود را عملی کنند. [[جبرئیل]] بر حضرت نازل شد و گفت: "شما مأمورید که امشب در بستر خویش نخوابی و [[رسول خدا]]{{صل}} را از [[تصمیم]] [[مشرکان]] [[آگاه]] ساخت و به این صورت، [[فرمان]] [[هجرت]] را از جانب [[خداوند]] صادر کرد"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰.</ref>.
[[مشرکان]] [[مکّه]] به دنبال تصمیمی که گرفته بودند، [[انتظار]] آمدن شب را می‌کشیدند تا از [[تاریکی]] استفاده کرده و نقشه خود را عملی کنند. [[جبرئیل]] بر حضرت نازل شد و گفت: "شما مأمورید که امشب در بستر خویش نخوابی و [[رسول خدا]] {{صل}} را از [[تصمیم]] [[مشرکان]] [[آگاه]] ساخت و به این صورت، [[فرمان]] [[هجرت]] را از جانب [[خداوند]] صادر کرد"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰.</ref>.


[[رسول اکرم]]{{صل}} به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: "آیا شما جانت را فدای من می‌کنی؟ گفت: آری، ای [[رسول خدا]]!<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.</ref> [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: در بستر من بخواب و روپوش مرا روی سر خود بکش"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.</ref>.
[[رسول اکرم]] {{صل}} به [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: "آیا شما جانت را فدای من می‌کنی؟ گفت: آری، ای [[رسول خدا]]!<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.</ref> [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: در بستر من بخواب و روپوش مرا روی سر خود بکش"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.</ref>.


پس [[حضرت علی]]{{ع}} از سر شب در [[جایگاه]] [[پیامبر]]{{صل}} خوابید. [[مشرکان]] [[قریش]]، حجره [[پیامبر]]{{صل}} را محاصره کردند و از شکافِ در به داخل [[خانه]] نگاه می‌کردند. آنان تصوّر کردند [[پیغمبر]]{{صل}} در [[جایگاه]] خود خوابیده است. [[کفّار]] [[قریش]] می‌خواستند، همان شب به [[خانه]] بریزند؛ ولی [[ابولهب]] گفت که شب، [[خانه]] را حراست می‌کنیم و همین که صبح طلوع کرد، به [[خانه]] [[هجوم]] می‌بریم<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۳.</ref>. [[کفّار]] [[خانه]] را در محاصره‌شان گرفتند. [[پیامبر]]{{صل}} از [[خانه]] خارج شد و مشتی شن برداشت و بر سر آنان پاشید، سپس چند [[آیه]] اول [[سوره]] "[[یس]]" را تا [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۹.</ref> [[تلاوت]] کرد و [[پیامبر]]{{صل}} از میان آنها گذشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ و شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۳.</ref>. [[مشرکان]] که بیرون [[خانه]] بودند، با هم به [[گفتگو]] پرداختند. [[ابوجهل]] رو به رفقای خود کرد و گفت: "[[محمد]] [[گمان]] می‌کند اگر شما از او [[پیروی]] بکنید، بر [[عرب]] و [[عجم]] [[حکومت]] و [[سلطنت]] خواهید کرد و پس از [[مرگ]] نیز، دوباره زنده خواهید شد و به باغ‌های [[اردن]] و [[شام]]، خواهید رفت؛ ولی اگر از او [[پیروی]] نکنید، کشته خواهید شد و پس از [[مرگ]] نیز که زنده شوید، آتش‌های افروخته در [[انتظار]] شماست"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.
پس [[حضرت علی]] {{ع}} از سر شب در [[جایگاه]] [[پیامبر]] {{صل}} خوابید. [[مشرکان]] [[قریش]]، حجره [[پیامبر]] {{صل}} را محاصره کردند و از شکافِ در به داخل [[خانه]] نگاه می‌کردند. آنان تصوّر کردند [[پیغمبر]] {{صل}} در [[جایگاه]] خود خوابیده است. [[کفّار]] [[قریش]] می‌خواستند، همان شب به [[خانه]] بریزند؛ ولی [[ابولهب]] گفت که شب، [[خانه]] را حراست می‌کنیم و همین که صبح طلوع کرد، به [[خانه]] [[هجوم]] می‌بریم<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۳.</ref>. [[کفّار]] [[خانه]] را در محاصره‌شان گرفتند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[خانه]] خارج شد و مشتی شن برداشت و بر سر آنان پاشید، سپس چند [[آیه]] اول [[سوره]] "[[یس]]" را تا [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۹.</ref> [[تلاوت]] کرد و [[پیامبر]] {{صل}} از میان آنها گذشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ و شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۳.</ref>. [[مشرکان]] که بیرون [[خانه]] بودند، با هم به [[گفتگو]] پرداختند. [[ابوجهل]] رو به رفقای خود کرد و گفت: "[[محمد]] [[گمان]] می‌کند اگر شما از او [[پیروی]] بکنید، بر [[عرب]] و [[عجم]] [[حکومت]] و [[سلطنت]] خواهید کرد و پس از [[مرگ]] نیز، دوباره زنده خواهید شد و به باغ‌های [[اردن]] و [[شام]]، خواهید رفت؛ ولی اگر از او [[پیروی]] نکنید، کشته خواهید شد و پس از [[مرگ]] نیز که زنده شوید، آتش‌های افروخته در [[انتظار]] شماست"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.


در همان لحظه، رهگذری از پیش [[مشرکان]] گذشت و به آنها گفت: "به [[انتظار]] چه کسی در اینجا نشسته‌اید؟" گفتند: "به [[انتظار]] [[محمد]]". رهگذر گفت: "خدایتان [[ناامید]] کرد و به [[خدا]] [[سوگند]]! [[محمد]] از [[خانه]] خارج شد و به سر همه شما خاک ریخت، دنبال کار خود رفت و اگر [[صدق]] گفتار مرا می‌خواهید، [[دست]] به سرهای خود بکشید". این را گفت و از پیش آنها رفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳.</ref>.
در همان لحظه، رهگذری از پیش [[مشرکان]] گذشت و به آنها گفت: "به [[انتظار]] چه کسی در اینجا نشسته‌اید؟" گفتند: "به [[انتظار]] [[محمد]]". رهگذر گفت: "خدایتان [[ناامید]] کرد و به [[خدا]] [[سوگند]]! [[محمد]] از [[خانه]] خارج شد و به سر همه شما خاک ریخت، دنبال کار خود رفت و اگر [[صدق]] گفتار مرا می‌خواهید، [[دست]] به سرهای خود بکشید". این را گفت و از پیش آنها رفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳.</ref>.


[[مشرکان]] [[دست]] به سر خود کشیدند و دیدند روی سرشان خاک ریخته است؛ از این رو برخاستند و به طرف در [[خانه]] آمدند و شروع به تفحص کردند؛ چون [[علی]]{{ع}} در جای آن حضرت خوابیده بود و بُرِد مخصوص [[رسول خدا]]{{صل}} را به خود پیچیده بود، با هم گفتند: "به [[خدا]] این [[محمد]] است که در جای خود خوابیده و این برد مخصوص اوست که روی او افتاده است". همین مطلب سبب شد که آنها تا صبح در همانجا بمانند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.
[[مشرکان]] [[دست]] به سر خود کشیدند و دیدند روی سرشان خاک ریخته است؛ از این رو برخاستند و به طرف در [[خانه]] آمدند و شروع به تفحص کردند؛ چون [[علی]] {{ع}} در جای آن حضرت خوابیده بود و بُرِد مخصوص [[رسول خدا]] {{صل}} را به خود پیچیده بود، با هم گفتند: "به [[خدا]] این [[محمد]] است که در جای خود خوابیده و این برد مخصوص اوست که روی او افتاده است". همین مطلب سبب شد که آنها تا صبح در همانجا بمانند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.


از آیاتی که در این باره نازل شد، می‌توان به دو مورد اشاره کرد:
از آیاتی که در این باره نازل شد، می‌توان به دو مورد اشاره کرد:
خط ۲۵: خط ۲۵:
#{{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ}}<ref>«بلکه می‌گویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم بگو: چشم به راه بدارید که من هم با شما از چشم‌دارندگان به راهم» سوره طور، آیه ۳۰-۳۱.</ref>.
#{{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ}}<ref>«بلکه می‌گویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم بگو: چشم به راه بدارید که من هم با شما از چشم‌دارندگان به راهم» سوره طور، آیه ۳۰-۳۱.</ref>.


[[جبرئیل]] به [[رسول اکرم]]{{صل}} گفت: "به طرف [[غار ثور]] حرکت کن، هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}} عازم [[غار ثور]] بود، در بین راه، [[ابوبکر]] را دید، پس او را نیز با خود برد. وقتی صبح شد و هوا روشن گردید، [[مشرکان]] ناگهان به [[خانه]] ریختند و به طرف بستر [[پیامبر]]{{صل}} رفتند. ناگهان [[حضرت علی]]{{ع}} از بستر برخاست و فرمود: "چه می‌خواهید؟" [[مشرکان]] گفتند: "[[محمد]] را می‌خواهیم، او کجاست؟" [[علی]]{{ع}} فرمود: "مگر او را به من سپرده بودید تا از من تحویل بگیرید؟ شما به او گفتید که [[مکه]] را ترک کند و او نیز [[مکه]] را ترک کرده است" <ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[لیلة المبیت (مقاله)|لیلة المبیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۵۱-۲۵۳.</ref>
[[جبرئیل]] به [[رسول اکرم]] {{صل}} گفت: "به طرف [[غار ثور]] حرکت کن، هنگامی که [[رسول خدا]] {{صل}} عازم [[غار ثور]] بود، در بین راه، [[ابوبکر]] را دید، پس او را نیز با خود برد. وقتی صبح شد و هوا روشن گردید، [[مشرکان]] ناگهان به [[خانه]] ریختند و به طرف بستر [[پیامبر]] {{صل}} رفتند. ناگهان [[حضرت علی]] {{ع}} از بستر برخاست و فرمود: "چه می‌خواهید؟" [[مشرکان]] گفتند: "[[محمد]] را می‌خواهیم، او کجاست؟" [[علی]] {{ع}} فرمود: "مگر او را به من سپرده بودید تا از من تحویل بگیرید؟ شما به او گفتید که [[مکه]] را ترک کند و او نیز [[مکه]] را ترک کرده است" <ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[لیلة المبیت (مقاله)|لیلة المبیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۵۱-۲۵۳.</ref>


[[مشرکان]] آن قدر از ناکامی و [[شکست]] نقشه‌شان [[خشمگین]] بودند که فریادزنان بر سر [[امیرالمؤمنین]] ریخته و ایشان را در میان گرفته و تا می‌توانستند به ضرب و شتم ایشان پرداختند و سخت مضروب نمودند. سپس او را به [[مسجدالحرام]] برده و [[محبوس]] کردند؛ اما ساعتی بعد چون می‌خواستند پیامبر را تعقیب کنند ایشان را رها کردند<ref>تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۴؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۵۷؛ الکامل، ج۲، ص۱۰۳.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۸.</ref>
[[مشرکان]] آن قدر از ناکامی و [[شکست]] نقشه‌شان [[خشمگین]] بودند که فریادزنان بر سر [[امیرالمؤمنین]] ریخته و ایشان را در میان گرفته و تا می‌توانستند به ضرب و شتم ایشان پرداختند و سخت مضروب نمودند. سپس او را به [[مسجدالحرام]] برده و [[محبوس]] کردند؛ اما ساعتی بعد چون می‌خواستند پیامبر را تعقیب کنند ایشان را رها کردند<ref>تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۷۴؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۵۷؛ الکامل، ج۲، ص۱۰۳.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۸.</ref>


== لیلة المبیت فضیلتی برای [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ==
== لیلة المبیت فضیلتی برای [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ==
شب هجرت [[رسول خدا]]{{صل}} و خوابیدن [[حضرت علی]]{{ع}} در بستر [[پیامبر]]{{صل}} را "[[لیلة المبیت]]" می‌گویند. خوابیدن [[امام علی|علی]]{{ع}} در آن شب هجرت در جای [[پیامبر]] که نمونۀ اعلای [[فداکاری]] و نوعی [[عملیات استشهادی]] بود، از [[فضایل]] برجستۀ آن حضرت است و آیۀ [[قرآن]] این جانفشانی را فروختن [[جان]] در برابر کسب [[رضای خدا]] دانسته است:{{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>.<ref>فخرالدین رازی، تفسیر فخر رازی، ج۵؛ ۶، ص۲۰۴؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۳۵.</ref> این [[فداکاری]]، نظیر [[فداکاری]] [[اسماعیل]] ذبیح و [[عبداللّه]] پسر [[عبد المطلب]] بود که آمادۀ [[فدا]] شدن بودند<ref>مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۲ ص ۶۰</ref>.
شب هجرت [[رسول خدا]] {{صل}} و خوابیدن [[حضرت علی]] {{ع}} در بستر [[پیامبر]] {{صل}} را "[[لیلة المبیت]]" می‌گویند. خوابیدن [[امام علی|علی]] {{ع}} در آن شب هجرت در جای [[پیامبر]] که نمونۀ اعلای [[فداکاری]] و نوعی [[عملیات استشهادی]] بود، از [[فضایل]] برجستۀ آن حضرت است و آیۀ [[قرآن]] این جانفشانی را فروختن [[جان]] در برابر کسب [[رضای خدا]] دانسته است:{{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>.<ref>فخرالدین رازی، تفسیر فخر رازی، ج۵؛ ۶، ص۲۰۴؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۳۵.</ref> این [[فداکاری]]، نظیر [[فداکاری]] [[اسماعیل]] ذبیح و [[عبداللّه]] پسر [[عبد المطلب]] بود که آمادۀ [[فدا]] شدن بودند<ref>مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۲ ص ۶۰</ref>.


این [[فضیلت]]، در شعرهای [[عربی]] و [[فارسی]] متعددی مطرح شده است. خود [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} نیز در ابیاتی به این واقعه اشاره فرموده است<ref>روایات مربوط به لیلة المبیت و این آیه را در «بحار الأنوار»، ج ۳۶ ص ۴۰ ببینید.</ref>.
این [[فضیلت]]، در شعرهای [[عربی]] و [[فارسی]] متعددی مطرح شده است. خود [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} نیز در ابیاتی به این واقعه اشاره فرموده است<ref>روایات مربوط به لیلة المبیت و این آیه را در «بحار الأنوار»، ج ۳۶ ص ۴۰ ببینید.</ref>.


از جمله آیاتی که بر [[امامت]] آن حضرت به آن [[استدلال]] شده، یکی هم همین [[آیه]] است که گویای [[فضیلت]] خاصّ اوست<ref>بحار الأنوار، ج ۳۶ ص ۴۵.</ref>. ماجرای خوابیدن [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در بستر [[پیامبر]] را در مورد [[شب]] رفتن آن حضرت به [[شعب]] هم [[نقل]] کرده‌اند. [[شیخ مفید]] احتمال می‌دهد که دوبار در رختخواب [[پیامبر]] خوابیده باشد<ref>همان، به نقل از الفصول</ref>. [[امام علی]]{{ع}} دربارۀ این [[فضیلت]] و [[فداکاری]] خود چنین سروده است: با جانم از کسی نگه‌داری کردم که [[بهترین انسان]] بر روی [[زمین]] و بهترین کسی است که خانۀ [[خدا]] و [[حجر اسماعیل]] را [[طواف]] کرده است. [[پیامبر خاتم|محمد]]{{صل}} چون از [[نیرنگ]] آنان بیمناک شد، [[پروردگار]] باشکوهم او را از [[نیرنگ]] نگه داشت و من به جای او خوابیدم، مراقب بودم که چه زمانی مرا پاره پاره کنند و خود را برای [[مرگ]] و [[اسارت]] آماده کرده بودم. [[پیامبر خدا]] در [[غار]] ایمن آرمید، در [[حفاظت]] [[خدا]] و [[پوشش]] او<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۲۲؛ [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۹.</ref>.
از جمله آیاتی که بر [[امامت]] آن حضرت به آن [[استدلال]] شده، یکی هم همین [[آیه]] است که گویای [[فضیلت]] خاصّ اوست<ref>بحار الأنوار، ج ۳۶ ص ۴۵.</ref>. ماجرای خوابیدن [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} در بستر [[پیامبر]] را در مورد [[شب]] رفتن آن حضرت به [[شعب]] هم [[نقل]] کرده‌اند. [[شیخ مفید]] احتمال می‌دهد که دوبار در رختخواب [[پیامبر]] خوابیده باشد<ref>همان، به نقل از الفصول</ref>. [[امام علی]] {{ع}} دربارۀ این [[فضیلت]] و [[فداکاری]] خود چنین سروده است: با جانم از کسی نگه‌داری کردم که [[بهترین انسان]] بر روی [[زمین]] و بهترین کسی است که خانۀ [[خدا]] و [[حجر اسماعیل]] را [[طواف]] کرده است. [[پیامبر خاتم|محمد]] {{صل}} چون از [[نیرنگ]] آنان بیمناک شد، [[پروردگار]] باشکوهم او را از [[نیرنگ]] نگه داشت و من به جای او خوابیدم، مراقب بودم که چه زمانی مرا پاره پاره کنند و خود را برای [[مرگ]] و [[اسارت]] آماده کرده بودم. [[پیامبر خدا]] در [[غار]] ایمن آرمید، در [[حفاظت]] [[خدا]] و [[پوشش]] او<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۲۲؛ [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۹.</ref>.


== راز خوابیدن [[امام]] در بستر [[پیامبر]] {{صل}} ==
== راز خوابیدن [[امام]] در بستر [[پیامبر]] {{صل}} ==
#خوابیدن امام{{ع}} [[شب هجرت]] در بستر پیامبر به منزله [[اعلان]] پختگی [[شخصیت]] [[الهی]] [[امام علی]]{{ع}} و [[شایستگی]] وی در عهده‌داری [[جانشینی پیامبر اکرم]]{{صل}} در هر امر دشوار و رخداد پراهمیت و [[دعوت]] مهم، به شمار می‌آمد.
# خوابیدن امام {{ع}} [[شب هجرت]] در بستر پیامبر به منزله [[اعلان]] پختگی [[شخصیت]] [[الهی]] [[امام علی]] {{ع}} و [[شایستگی]] وی در عهده‌داری [[جانشینی پیامبر اکرم]] {{صل}} در هر امر دشوار و رخداد پراهمیت و [[دعوت]] مهم، به شمار می‌آمد.
# امام{{ع}} با [[پوشیدن]] ردای [[رسول اکرم]]{{صل}} و خوابیدن در بستر آن بزرگوار و این عمل، [[خویشاوندی]] را به [[ارتباط]] در [[دین]] و [[عقیده]] مرتبط می‌ساخت و تأکید بر این اصل بود که [[جان]] علی{{ع}} همان جان [[رسول]] خداست{{صل}} به ویژه آن‌گاه که امام{{ع}} در سایر مسئولیت‌های مربوط به [[امور مالی]] و [[اجتماعی]] مخصوص رسول اکرم{{صل}} عمل نمود.
# امام {{ع}} با [[پوشیدن]] ردای [[رسول اکرم]] {{صل}} و خوابیدن در بستر آن بزرگوار و این عمل، [[خویشاوندی]] را به [[ارتباط]] در [[دین]] و [[عقیده]] مرتبط می‌ساخت و تأکید بر این اصل بود که [[جان]] علی {{ع}} همان جان [[رسول]] خداست {{صل}} به ویژه آن‌گاه که امام {{ع}} در سایر مسئولیت‌های مربوط به [[امور مالی]] و [[اجتماعی]] مخصوص رسول اکرم {{صل}} عمل نمود.
#سه [[روز]] درنگ امام{{ع}} در [[مکه]] و اعلان موضع‌گیری اصولی خود که بی‌پروا و با [[اطمینان]] اظهار داشت بر همان شیوه رسول اکرم{{صل}} [[ثابت قدم]] است و [[دستورات]] [[حضرت]] را [[اجرا]] و مسئولیت‌هایی را که به وی سپرده در کمال [[آرامش]] و دقت انجام خواهد داد و آن‌گاه که در برابر دیدگان [[قریش]] آشکارا [[هجرت]] خویش را آغاز کرد، دلیل بر [[شجاعت]] و [[دلاوری]] آن بزرگ‌مرد است.
# سه [[روز]] درنگ امام {{ع}} در [[مکه]] و اعلان موضع‌گیری اصولی خود که بی‌پروا و با [[اطمینان]] اظهار داشت بر همان شیوه رسول اکرم {{صل}} [[ثابت قدم]] است و [[دستورات]] [[حضرت]] را [[اجرا]] و مسئولیت‌هایی را که به وی سپرده در کمال [[آرامش]] و دقت انجام خواهد داد و آن‌گاه که در برابر دیدگان [[قریش]] آشکارا [[هجرت]] خویش را آغاز کرد، دلیل بر [[شجاعت]] و [[دلاوری]] آن بزرگ‌مرد است.
#در ماجرای خوابیدن امام{{ع}} به جای پیامبر{{صل}} برخی از زوایای شخصیت آن حضرت مثل شجاعت و دلاوری امام و [[قدرت]] [[نفسانی]] و جسمی و پختگی [[ذهنی]] و [[آگاهی]] [[دینی]] آن بزرگوار و ظرفیت‌پذیری نسبت به [[دستورات الهی]] نمودار گشت<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۹۴.</ref>.
# در ماجرای خوابیدن امام {{ع}} به جای پیامبر {{صل}} برخی از زوایای شخصیت آن حضرت مثل شجاعت و دلاوری امام و [[قدرت]] [[نفسانی]] و جسمی و پختگی [[ذهنی]] و [[آگاهی]] [[دینی]] آن بزرگوار و ظرفیت‌پذیری نسبت به [[دستورات الهی]] نمودار گشت<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۹۴.</ref>.


== مأموریت‌های پس از [[لیلة المبیت]] ==
== مأموریت‌های پس از [[لیلة المبیت]] ==
با نزدیک شدن سپیده‌دم نخستین [[روز]] [[هجرت]] [[مبارک]]، که سایه [[آرامش]] و [[امنیت]] [[الهی]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را در هر گامی که به سمت [[مدینه]] مقرّ و پایگاه جدید [[رسالت]] [[اسلامی]] برمی‌داشت، در میان گرفته بود، بر [[سرور]] و [[شادی]] علی افزوده می‌شد. آن شب هراس‌انگیز با احتمالات فراوان و دشواری‌های زیادش به پایان رسید بی‌آن‌که خطر و یا حادثه [[ناگواری]] متوجه [[امام]]{{ع}} شود و آن بزرگوار توانست [[مأموریت]] خویش را به شکلی کامل به انجام رساند که در [[مقام]] [[اجرا]] و پیاده کردن آن در سطح بسیار بالایی از دقت و [[آگاهی]] قرار داشت.
با نزدیک شدن سپیده‌دم نخستین [[روز]] [[هجرت]] [[مبارک]]، که سایه [[آرامش]] و [[امنیت]] [[الهی]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را در هر گامی که به سمت [[مدینه]] مقرّ و پایگاه جدید [[رسالت]] [[اسلامی]] برمی‌داشت، در میان گرفته بود، بر [[سرور]] و [[شادی]] علی افزوده می‌شد. آن شب هراس‌انگیز با احتمالات فراوان و دشواری‌های زیادش به پایان رسید بی‌آن‌که خطر و یا حادثه [[ناگواری]] متوجه [[امام]] {{ع}} شود و آن بزرگوار توانست [[مأموریت]] خویش را به شکلی کامل به انجام رساند که در [[مقام]] [[اجرا]] و پیاده کردن آن در سطح بسیار بالایی از دقت و [[آگاهی]] قرار داشت.


در برابر امام{{ع}} مسئولیت‌های دیگری نیز وجود داشت که از عهده کسی جز او ساخته نبود از جمله: برگرداندن امانت‌هایی که نزد [[رسول خدا]]{{صل}} بود صاحبان آنها- که بیشتر آنها [[مشرک]] بودند- به دلیل [[امانتداری]] و [[اخلاص]] پیامبر اکرم{{صل}} به آن بزرگوار [[اعتماد]] داشتند؛ زیرا [[پیامبر]] میان [[قریش]] به راست گویی و امانتداری معروف بود هم‌چنین عرب‌هایی که در موسم [[حج]] به آن دیار می‌آمدند [[زر و زیور]] و [[دارایی]] خویش را نزد آن [[حضرت]] به [[امانت]] سپرده بودند و رسول خدا{{صل}} هیچ‌گاه بر خلاف تعهدات خود عمل نمی‌کرد و در امانت‌های خویش [[خیانت]] نمی‌ورزید هرچند شرایط موجود دشوار می‌نمود و در آن لحظات زودگذری که [[انسان]] [[عاقل]] را مات و مبهوت می‌ساخت و خطرات، وجود [[مقدس]] پیامبر را [[تهدید]] می‌کرد حضرت فراموش نکرد آن مأموریت را به فردی بسپارد که به بهترین شکل ممکن آن را به انجام رساند و چنان شخصی جز علی{{ع}} نبود؛ چراکه آن حضرت به امور مربوط به رسول خدا{{صل}} و امانت سپردگان و دارایی آنها، آشناتر از همه و از [[قدرت]] و توان فوق‌العاده‌ای برخوردار بود.
در برابر امام {{ع}} مسئولیت‌های دیگری نیز وجود داشت که از عهده کسی جز او ساخته نبود از جمله: برگرداندن امانت‌هایی که نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بود صاحبان آنها- که بیشتر آنها [[مشرک]] بودند- به دلیل [[امانتداری]] و [[اخلاص]] پیامبر اکرم {{صل}} به آن بزرگوار [[اعتماد]] داشتند؛ زیرا [[پیامبر]] میان [[قریش]] به راست گویی و امانتداری معروف بود هم‌چنین عرب‌هایی که در موسم [[حج]] به آن دیار می‌آمدند [[زر و زیور]] و [[دارایی]] خویش را نزد آن [[حضرت]] به [[امانت]] سپرده بودند و رسول خدا {{صل}} هیچ‌گاه بر خلاف تعهدات خود عمل نمی‌کرد و در امانت‌های خویش [[خیانت]] نمی‌ورزید هرچند شرایط موجود دشوار می‌نمود و در آن لحظات زودگذری که [[انسان]] [[عاقل]] را مات و مبهوت می‌ساخت و خطرات، وجود [[مقدس]] پیامبر را [[تهدید]] می‌کرد حضرت فراموش نکرد آن مأموریت را به فردی بسپارد که به بهترین شکل ممکن آن را به انجام رساند و چنان شخصی جز علی {{ع}} نبود؛ چراکه آن حضرت به امور مربوط به رسول خدا {{صل}} و امانت سپردگان و دارایی آنها، آشناتر از همه و از [[قدرت]] و توان فوق‌العاده‌ای برخوردار بود.


بدین ترتیب، علی{{ع}} [[امانت‌ها]] را به صاحبان آنها رساند و سپس در [[مسجد الحرام]] با صدای بلند اعلام کرد: «[[مردم]]! آیا کسی هست که امانتش به وی باز گردانده نشده باشد؟ آیا کسی هست که سفارشی داشته باشد؟ آیا کسی هست که از پیامبر‌طلبی داشته باشد؟» و چون کسی حاضر نشد، رهسپار [[مدینه]] شد و به [[رسول خدا]]{{صل}} پیوست. [[علی بن ابی طالب]]{{صل}} بعد از ([[هجرت]]) [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تنها سه [[روز]] در [[مکه]] درنگ کرد<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۵۸؛ مروج الذهب مسعودی، ج۲، ص۲۸۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۸۸.</ref>
بدین ترتیب، علی {{ع}} [[امانت‌ها]] را به صاحبان آنها رساند و سپس در [[مسجد الحرام]] با صدای بلند اعلام کرد: «[[مردم]]! آیا کسی هست که امانتش به وی باز گردانده نشده باشد؟ آیا کسی هست که سفارشی داشته باشد؟ آیا کسی هست که از پیامبر‌طلبی داشته باشد؟» و چون کسی حاضر نشد، رهسپار [[مدینه]] شد و به [[رسول خدا]] {{صل}} پیوست. [[علی بن ابی طالب]] {{صل}} بعد از ([[هجرت]]) [[پیامبر اکرم]] {{صل}} تنها سه [[روز]] در [[مکه]] درنگ کرد<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۵۸؛ مروج الذهب مسعودی، ج۲، ص۲۸۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۸۸.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش