مبارزه با حاکم جائر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
اصل اولیه نزد [[امامان معصوم]]{{ع}} در ارتباط با [[حاکمان]]، مخالفت با آنها و نپذیرفتن مشروعیتشان بوده است. ایشان شیوه‌های مختلفی در این [[مبارزه]] داشته‌اند مانند: ترک [[بیعت]]؛ [[اعتراض]] به حاکمان؛ [[نفرین]] [[ستمگران]]؛ مبارزه و [[جهاد]]؛ مبارزه با دستگاه قضایی [[حاکمان جور]]؛ ترک [[همکاری]] با [[دستگاه خلافت]]؛ همکاری نکردن با حاکم جائر و [[تقیه]].
اصل اولیه نزد [[امامان معصوم]] {{ع}} در ارتباط با [[حاکمان]]، مخالفت با آنها و نپذیرفتن مشروعیتشان بوده است. ایشان شیوه‌های مختلفی در این [[مبارزه]] داشته‌اند مانند: ترک [[بیعت]]؛ [[اعتراض]] به حاکمان؛ [[نفرین]] [[ستمگران]]؛ مبارزه و [[جهاد]]؛ مبارزه با دستگاه قضایی [[حاکمان جور]]؛ ترک [[همکاری]] با [[دستگاه خلافت]]؛ همکاری نکردن با حاکم جائر و [[تقیه]].


== مقدمه ==
== مقدمه ==
یکی از مهم‌ترین مسائل [[فقه سیاسی]] که از [[عصر ائمه]]{{عم}} مطرح بوده، چگونگی تعامل با حکومت‌های جائر است. با توجه به دیدگاه [[شیعیان]] مبنی بر امامت [[بلافصل]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و [[فرزندان رسول خدا]]{{صل}} و [[لزوم عصمت]] در [[امام]] جامعه و غصب [[حکومت]] که یکی از [[شئون امامت]] [[جامعه]] است، از سوی [[حاکمان]] جائر همواره این [[پرسش]] برای [[شیعیان]] مطرح بوده که [[وظیفه]] آنان در تعامل با [[حکومت‌ها]] چیست؟ آنان هرچند در [[اقلیت]] بودند، اما با [[حکومت]] و [[شئون]] آن در [[ارتباط]] بودند و نمی‌توانستند نسبت به آن بی‌تفاوت باشند. در بسیاری از [[امور اجتماعی]] و [[اقتصادی]] با [[حکومت‌ها]] سر و کار داشتند. در ده‌ها مسئله مرتبط با [[حکومت]]، مانند پرداخت [[زکات]] و [[خراج]]، [[جهاد]]، [[دفاع]] از [[مرزهای کشور اسلامی]]، [[قضاوت]] در [[نزاع‌ها]] و [[اختلاف‌ها]] و... [[نیازمند]] روشن شدن [[تکالیف شرعی]] خود بودند. به همین جهت، به [[امام]] [[معصوم]] مراجعه می‌‌کردند و [[تکالیف]] خود را می‌‌پرسیدند.  
یکی از مهم‌ترین مسائل [[فقه سیاسی]] که از [[عصر ائمه]] {{عم}} مطرح بوده، چگونگی تعامل با حکومت‌های جائر است. با توجه به دیدگاه [[شیعیان]] مبنی بر امامت [[بلافصل]] [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} و [[فرزندان رسول خدا]] {{صل}} و [[لزوم عصمت]] در [[امام]] جامعه و غصب [[حکومت]] که یکی از [[شئون امامت]] [[جامعه]] است، از سوی [[حاکمان]] جائر همواره این [[پرسش]] برای [[شیعیان]] مطرح بوده که [[وظیفه]] آنان در تعامل با [[حکومت‌ها]] چیست؟ آنان هرچند در [[اقلیت]] بودند، اما با [[حکومت]] و [[شئون]] آن در [[ارتباط]] بودند و نمی‌توانستند نسبت به آن بی‌تفاوت باشند. در بسیاری از [[امور اجتماعی]] و [[اقتصادی]] با [[حکومت‌ها]] سر و کار داشتند. در ده‌ها مسئله مرتبط با [[حکومت]]، مانند پرداخت [[زکات]] و [[خراج]]، [[جهاد]]، [[دفاع]] از [[مرزهای کشور اسلامی]]، [[قضاوت]] در [[نزاع‌ها]] و [[اختلاف‌ها]] و... [[نیازمند]] روشن شدن [[تکالیف شرعی]] خود بودند. به همین جهت، به [[امام]] [[معصوم]] مراجعه می‌‌کردند و [[تکالیف]] خود را می‌‌پرسیدند.  


== شیوه‌های مبارزه معصومان با حاکمان ==
== شیوه‌های مبارزه معصومان با حاکمان ==
خط ۱۴: خط ۱۴:


=== ترک [[بیعت]] ===
=== ترک [[بیعت]] ===
اولین [[انحراف]] در [[سیستم]] [[حکومتی]] [[اسلام]] با درگذشت [[رسول خدا]]{{صل}} رخ داد. امیرالمؤمنین {{ع}}، [[خلیفه بلافصل]] آن حضرت، خانه‌نشین و از [[حق]] خود [[محروم]] شد. برابر شواهد مسلّم [[تاریخی]]، امیرالمؤمنین علی{{ع}} با [[خلیفه]] برخاسته از [[سقیفه]] بیعت نکرد. در خبری که [[شیخ طوسی]] نقل کرده، آمده است، [[ابوبکر]] و [[عمر]] از [[علی]]{{ع}} خواستند با ابوبکر بیعت کند. حضرت به [[مسجد]] رفت و در آنجا خطبه‌ای خواند و به نقل [[فضایل]] خود پرداخت و بدون بیعت به [[منزل]] بازگشت<ref>شیخ طوسی، الأمالی، ص۵۶۸.</ref>. در [[نقلی]] دیگر، وقتی از حضرت خواسته شد به مسجد بیاید و بیعت کند، حضرت فرمود: من [[سوگند]] خورده‌ام تا [[قرآن]] را گردآوری نکنم، عبایی بر دوش نیندازم جز برای [[نماز]] (و [[خانه]] را ترک نکنم)<ref>عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۷.</ref>. در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} سؤال می‌شود که عموم [[مردم]] [[تصور]] می‌کنند [[بیعت با ابوبکر]] وقتی مردم جمع شدند، مورد رضای [[خداوند]] بوده و خداوند [[امت]] [[محمد]]{{صل}} را بعد از آن [[امتحان]] نمی‌کند. حضرت این نظر را با اشاره به [[آیات قرآن]] رد می‌کند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷۰.</ref>.
اولین [[انحراف]] در [[سیستم]] [[حکومتی]] [[اسلام]] با درگذشت [[رسول خدا]] {{صل}} رخ داد. امیرالمؤمنین {{ع}}، [[خلیفه بلافصل]] آن حضرت، خانه‌نشین و از [[حق]] خود [[محروم]] شد. برابر شواهد مسلّم [[تاریخی]]، امیرالمؤمنین علی {{ع}} با [[خلیفه]] برخاسته از [[سقیفه]] بیعت نکرد. در خبری که [[شیخ طوسی]] نقل کرده، آمده است، [[ابوبکر]] و [[عمر]] از [[علی]] {{ع}} خواستند با ابوبکر بیعت کند. حضرت به [[مسجد]] رفت و در آنجا خطبه‌ای خواند و به نقل [[فضایل]] خود پرداخت و بدون بیعت به [[منزل]] بازگشت<ref>شیخ طوسی، الأمالی، ص۵۶۸.</ref>. در [[نقلی]] دیگر، وقتی از حضرت خواسته شد به مسجد بیاید و بیعت کند، حضرت فرمود: من [[سوگند]] خورده‌ام تا [[قرآن]] را گردآوری نکنم، عبایی بر دوش نیندازم جز برای [[نماز]] (و [[خانه]] را ترک نکنم)<ref>عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۷.</ref>. در روایتی از [[امام باقر]] {{ع}} سؤال می‌شود که عموم [[مردم]] [[تصور]] می‌کنند [[بیعت با ابوبکر]] وقتی مردم جمع شدند، مورد رضای [[خداوند]] بوده و خداوند [[امت]] [[محمد]] {{صل}} را بعد از آن [[امتحان]] نمی‌کند. حضرت این نظر را با اشاره به [[آیات قرآن]] رد می‌کند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷۰.</ref>.


درباره بیعت دیگر [[معصومان]] گزارش روشنی در دست نداریم. فقط در [[تاریخ]] ذکر شده که [[امام حسن]]{{ع}} هنگام [[صلح]]، با [[معاویه]] بیعت کرد<ref>شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد‌، ج۲، ص۱۵.</ref> و [[امام حسین]]{{ع}} حاضر نشد با [[یزید بن معاویه]] بیعت کند<ref>شیخ صدوق، الأمالی‌، ص۱۵۲؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۲: در امالی آمده که حاکم مدینه به یزید نوشت: {{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ{{ع}} لَيْسَ يَرَى لَكَ خِلَافَةً وَ لَا بَيْعَةً}}.</ref>. روشن نیست که آیا [[امام صادق]]{{ع}} با خلفای [[بنی‌عباس]] بیعت کرده یا نه؛ ولی [[دستگاه خلافت]] ایشان را به "[[حیره]]"<ref>حیره شهری قدیمی در سه مایلی کوفه و در محدوده نجف که بنی‌عباس در آغاز خلافت خود آنجا را مقر حکومت خویش قرار دادند و در سال ۱۴۰ منصور عباسی از حیره احرام حج بست (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۲۸؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۷، ص۵۰۳).</ref> و [[کوفه]] [[دعوت]] می‌کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۴۸.</ref> یا به اجبار می‌برد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۸۷.</ref> تا مدعی شود ایشان مخالفتی با [[خلافت بنی‌عباس]] ندارد.
درباره بیعت دیگر [[معصومان]] گزارش روشنی در دست نداریم. فقط در [[تاریخ]] ذکر شده که [[امام حسن]] {{ع}} هنگام [[صلح]]، با [[معاویه]] بیعت کرد<ref>شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد‌، ج۲، ص۱۵.</ref> و [[امام حسین]] {{ع}} حاضر نشد با [[یزید بن معاویه]] بیعت کند<ref>شیخ صدوق، الأمالی‌، ص۱۵۲؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۲: در امالی آمده که حاکم مدینه به یزید نوشت: {{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ {{ع}} لَيْسَ يَرَى لَكَ خِلَافَةً وَ لَا بَيْعَةً}}.</ref>. روشن نیست که آیا [[امام صادق]] {{ع}} با خلفای [[بنی‌عباس]] بیعت کرده یا نه؛ ولی [[دستگاه خلافت]] ایشان را به "[[حیره]]"<ref>حیره شهری قدیمی در سه مایلی کوفه و در محدوده نجف که بنی‌عباس در آغاز خلافت خود آنجا را مقر حکومت خویش قرار دادند و در سال ۱۴۰ منصور عباسی از حیره احرام حج بست (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۲۸؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۷، ص۵۰۳).</ref> و [[کوفه]] [[دعوت]] می‌کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۴۸.</ref> یا به اجبار می‌برد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۸۷.</ref> تا مدعی شود ایشان مخالفتی با [[خلافت بنی‌عباس]] ندارد.


اگر [[معصومان]] بیعتی کرده باشند، از باب [[مصلحت]] و [[حفظ اسلام]]<ref>{{متن حدیث|لَمْ يُمْنَعْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} مِنْ أَنْ يَدْعُوَ إِلَى نَفْسِهِ إِلَّا نَظَراً لِلنَّاسِ وَ تَخَوُّفاً عَلَيْهِمْ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنِ الْإِسْلَامِ فَيَعْبُدُوا الْأَوْثَانَ... وَ بَايَعَ مُكْرَهاً حَيْثُ لَمْ يَجِدْ أَعْوَاناً}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۹۵‌.</ref> یا مانند [[امام حسن]]{{ع}} از سر [[اجبار]] و [[ناچاری]] بوده است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۵۸-۶۲.</ref>.
اگر [[معصومان]] بیعتی کرده باشند، از باب [[مصلحت]] و [[حفظ اسلام]]<ref>{{متن حدیث|لَمْ يُمْنَعْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} مِنْ أَنْ يَدْعُوَ إِلَى نَفْسِهِ إِلَّا نَظَراً لِلنَّاسِ وَ تَخَوُّفاً عَلَيْهِمْ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنِ الْإِسْلَامِ فَيَعْبُدُوا الْأَوْثَانَ... وَ بَايَعَ مُكْرَهاً حَيْثُ لَمْ يَجِدْ أَعْوَاناً}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۹۵‌.</ref> یا مانند [[امام حسن]] {{ع}} از سر [[اجبار]] و [[ناچاری]] بوده است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۵۸-۶۲.</ref>.


=== [[اعتراض]] به [[حاکمان]] ===
=== [[اعتراض]] به [[حاکمان]] ===
شاید بشود گفت مهم‌ترین اعتراض آشکاری که در [[تاریخ]] در برابر [[خلفا]] و حاکمان به‌طورصریح و روشن ثبت شده است، اعتراض [[فاطمه]]{{س}} [[دختر رسول خدا]]{{صل}} به [[ابوبکر]] [[خلیفه اول]] است. این اعتراض و [[مخالفت]]، هم در [[منابع شیعه]] و هم در آثار معتبر [[اهل‌سنت]] آمده است.
شاید بشود گفت مهم‌ترین اعتراض آشکاری که در [[تاریخ]] در برابر [[خلفا]] و حاکمان به‌طورصریح و روشن ثبت شده است، اعتراض [[فاطمه]] {{س}} [[دختر رسول خدا]] {{صل}} به [[ابوبکر]] [[خلیفه اول]] است. این اعتراض و [[مخالفت]]، هم در [[منابع شیعه]] و هم در آثار معتبر [[اهل‌سنت]] آمده است.


امیرالمؤمنین علی{{ع}} به [[سیره]] خلفای قبل از خود [[اعتراض]] داشته و آن را مورد [[نقد]] قرار داده است<ref>شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۳۶۱؛ همو، علل الشرائع، ج۱، ص۱۵۰؛ نهج البلاغه‌، خ۳.</ref>. [[اعتراضات]] حضرت به عملکرد [[عثمان]] بسیار زیاد است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۶۸‌؛ شیخ طوسی، الأمالی‌، ص۷۱۴.</ref>، همچنین اعتراض به عملکرد [[معاویه]] که از گذشته بر [[شام]] [[حکومت]] می‌کرد<ref>شیخ طوسی، الأمالی‌، ص۲۱۷.</ref> و در [[زمان]] حضرت نیز، غاصبانه حکومتش بر شام ادامه داشت<ref>نهج البلاغه‌، ص۲۳۷، خ‌۱۹۱؛ ص۳۳۰، نامه ۲۸؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول‌، ج۱۰، ص۳۲۴، نقل خ‌۱۹۱.</ref>. [[امام حسین]]{{ع}} نیز در نامه‌ای به معاویه، به عملکرد وی اعتراض کرد که افراد بی‌گناهی را به [[شهادت]] رسانده است<ref>شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال‌، ص۴۹؛ ابومنصور احمد بن علی طبرسی‌، الإحتجاج‌، ج۲، ص۲۹۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار‌، ج۴۴، ص۲۱۲.</ref>. [[خطبه]] آن حضرت در [[منا]] در اعتراض به [[وضعیت نابسامان]] [[اجتماعی]] زمانِ معاویه است و [[دعوت]] بزرگان [[اسلام]] به [[انجام وظیفه]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]، در برابر بی‌توجهی که به [[دستورهای اسلام]] می‌شود<ref>ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۳۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۶۲.</ref>
امیرالمؤمنین علی {{ع}} به [[سیره]] خلفای قبل از خود [[اعتراض]] داشته و آن را مورد [[نقد]] قرار داده است<ref>شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۳۶۱؛ همو، علل الشرائع، ج۱، ص۱۵۰؛ نهج البلاغه‌، خ۳.</ref>. [[اعتراضات]] حضرت به عملکرد [[عثمان]] بسیار زیاد است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۶۸‌؛ شیخ طوسی، الأمالی‌، ص۷۱۴.</ref>، همچنین اعتراض به عملکرد [[معاویه]] که از گذشته بر [[شام]] [[حکومت]] می‌کرد<ref>شیخ طوسی، الأمالی‌، ص۲۱۷.</ref> و در [[زمان]] حضرت نیز، غاصبانه حکومتش بر شام ادامه داشت<ref>نهج البلاغه‌، ص۲۳۷، خ‌۱۹۱؛ ص۳۳۰، نامه ۲۸؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول‌، ج۱۰، ص۳۲۴، نقل خ‌۱۹۱.</ref>. [[امام حسین]] {{ع}} نیز در نامه‌ای به معاویه، به عملکرد وی اعتراض کرد که افراد بی‌گناهی را به [[شهادت]] رسانده است<ref>شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال‌، ص۴۹؛ ابومنصور احمد بن علی طبرسی‌، الإحتجاج‌، ج۲، ص۲۹۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار‌، ج۴۴، ص۲۱۲.</ref>. [[خطبه]] آن حضرت در [[منا]] در اعتراض به [[وضعیت نابسامان]] [[اجتماعی]] زمانِ معاویه است و [[دعوت]] بزرگان [[اسلام]] به [[انجام وظیفه]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]، در برابر بی‌توجهی که به [[دستورهای اسلام]] می‌شود<ref>ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۳۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۶۲.</ref>


=== [[نفرین]] [[ستمگران]] ===
=== [[نفرین]] [[ستمگران]] ===
گاهی [[ستم]] [[حاکمان]] به گونه‌ای وسیع و گسترده بود که [[امامان معصوم]] به‌ناچار آنان را نفرین و علیه‌شان [[دعا]] می‌کردند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[معاویه]]، [[عمروعاص]] و [[بسر بن ابی ارطاة]] را نفرین کرد<ref>ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات‌، ص۴۴۲.</ref>. یکی از این نمونه‌ها نفرین [[امام صادق]]{{ع}} به داود بن علی، اولین حاکم مدینه از سوی [[بنی‌عباس]] است. او معلی بن خنیس را که از [[یاران]] حضرت و خدمت‌گزار ایشان بود، به [[شهادت]] رساند. [[کلینی]] [[تهدید]] حضرت به نفرین و دعایی را که علیه [[داود]] خوانده، نقل کرده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص‌۵۱۳ و ۵۵۷.</ref>. [[امام رضا]]{{ع}} در [[روز عرفه]] برامکه را به سبب نقشی که در شهادت موسی‌بن [[جعفر]]{{ع}} داشتند<ref>شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد‌، ج۲، ص۲۳۷.</ref>، نفرین کرد و بر اثر دعای حضرت، آنان مورد [[غضب]] [[هارون]] قرار گرفتند و همه آنان توسط هارون کشته شدند<ref>{{متن حدیث|كَانَ أَبُو الْحَسَنِ{{ع}} وَاقِفاً بِعَرَفَةَ يَدْعُو ثُمَّ طَأْطَأَ رَأْسَهُ فَسُئِلَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ: إِنِّي كُنْتُ أَدْعُو اللَّهَ تَعَالَى عَلَى الْبَرَامِكَةِ بِمَا فَعَلُوا بِأَبِي{{ع}} فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لِيَ الْيَوْمَ فِيهِمْ فَلَمَّا انْصَرَفَ لَمْ يَلْبَثْ إِلَّا يَسِيراً حَتَّى بُطِشَ بِجَعْفَرٍ وَ يَحْيَى وَ تَغَيَّرَتْ أَحْوَالُهُمْ}}؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۲۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۶۶.</ref>
گاهی [[ستم]] [[حاکمان]] به گونه‌ای وسیع و گسترده بود که [[امامان معصوم]] به‌ناچار آنان را نفرین و علیه‌شان [[دعا]] می‌کردند. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[معاویه]]، [[عمروعاص]] و [[بسر بن ابی ارطاة]] را نفرین کرد<ref>ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات‌، ص۴۴۲.</ref>. یکی از این نمونه‌ها نفرین [[امام صادق]] {{ع}} به داود بن علی، اولین حاکم مدینه از سوی [[بنی‌عباس]] است. او معلی بن خنیس را که از [[یاران]] حضرت و خدمت‌گزار ایشان بود، به [[شهادت]] رساند. [[کلینی]] [[تهدید]] حضرت به نفرین و دعایی را که علیه [[داود]] خوانده، نقل کرده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص‌۵۱۳ و ۵۵۷.</ref>. [[امام رضا]] {{ع}} در [[روز عرفه]] برامکه را به سبب نقشی که در شهادت موسی‌بن [[جعفر]] {{ع}} داشتند<ref>شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد‌، ج۲، ص۲۳۷.</ref>، نفرین کرد و بر اثر دعای حضرت، آنان مورد [[غضب]] [[هارون]] قرار گرفتند و همه آنان توسط هارون کشته شدند<ref>{{متن حدیث|كَانَ أَبُو الْحَسَنِ {{ع}} وَاقِفاً بِعَرَفَةَ يَدْعُو ثُمَّ طَأْطَأَ رَأْسَهُ فَسُئِلَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ: إِنِّي كُنْتُ أَدْعُو اللَّهَ تَعَالَى عَلَى الْبَرَامِكَةِ بِمَا فَعَلُوا بِأَبِي {{ع}} فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لِيَ الْيَوْمَ فِيهِمْ فَلَمَّا انْصَرَفَ لَمْ يَلْبَثْ إِلَّا يَسِيراً حَتَّى بُطِشَ بِجَعْفَرٍ وَ يَحْيَى وَ تَغَيَّرَتْ أَحْوَالُهُمْ}}؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۲۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۶۶.</ref>


=== [[مبارزه]] و [[جهاد]] ===
=== [[مبارزه]] و [[جهاد]] ===
در [[رفتار]] [[سیاسی]] و سخنان [[اهل بیت]]{{عم}}، اغلب می‌توان [[مبارزه]] با [[حاکمان جور]] را دید؛ مگر در موارد خاصی که شرایط و مقتضیاتی آنان را از انجام این [[اقدام]] باز می‌داشته است. برای مثال، وقتی [[مردم]] پس از مدت طولانی نزد [[حضرت علی]]{{ع}} آمدند و خواهان [[بیعت با امام]] شدند، ایشان [[پذیرش]] این [[حاکمیت]] را بر [[اقامه حدود الهی]] و بازستاندن [[حقوق]] [[مظلومان]] از [[ظالمان]] مبتنی دانستند. [[امام]] در این راه با منحرفانی چون [[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]] پیکاری گسترده کردند. [[قیام امام حسین]]{{ع}} علیه دستگاه [[حکومتی]] [[یزید بن معاویه]]، یکی دیگر از نمونه‌های [[مبارزه]] با [[حاکمان جور]] به شمار می‌آید که سرمنشأ بسیاری از [[قیام‌ها]] در طول [[تاریخ]] [[تشیع]] شده است.
در [[رفتار]] [[سیاسی]] و سخنان [[اهل بیت]] {{عم}}، اغلب می‌توان [[مبارزه]] با [[حاکمان جور]] را دید؛ مگر در موارد خاصی که شرایط و مقتضیاتی آنان را از انجام این [[اقدام]] باز می‌داشته است. برای مثال، وقتی [[مردم]] پس از مدت طولانی نزد [[حضرت علی]] {{ع}} آمدند و خواهان [[بیعت با امام]] شدند، ایشان [[پذیرش]] این [[حاکمیت]] را بر [[اقامه حدود الهی]] و بازستاندن [[حقوق]] [[مظلومان]] از [[ظالمان]] مبتنی دانستند. [[امام]] در این راه با منحرفانی چون [[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]] پیکاری گسترده کردند. [[قیام امام حسین]] {{ع}} علیه دستگاه [[حکومتی]] [[یزید بن معاویه]]، یکی دیگر از نمونه‌های [[مبارزه]] با [[حاکمان جور]] به شمار می‌آید که سرمنشأ بسیاری از [[قیام‌ها]] در طول [[تاریخ]] [[تشیع]] شده است.


[[قیام توابین]] در [[کوفه]]، [[حسین بن علی بن حسین]] صاحب فخ در [[مدینه]]، [[محمد بن عبدالله بن حسن مثنی]] در [[حجاز]] و [[ابراهیم بن عبدالله بن حسن]] در [[عراق]]، در شمار قیام‌هایی هستند که پیشینه [[شیعی]] داشتند و گاه از [[تأیید]] و [[حمایت]] [[ائمه]]{{عم}} بهره‌مند بوده‌اند<ref>برای مطالعه بیشتر دراین‌باره، ر.ک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، تقدیم و اشراف کاظم المظفر.</ref>.<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۲۲؛ [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۶۶.</ref>
[[قیام توابین]] در [[کوفه]]، [[حسین بن علی بن حسین]] صاحب فخ در [[مدینه]]، [[محمد بن عبدالله بن حسن مثنی]] در [[حجاز]] و [[ابراهیم بن عبدالله بن حسن]] در [[عراق]]، در شمار قیام‌هایی هستند که پیشینه [[شیعی]] داشتند و گاه از [[تأیید]] و [[حمایت]] [[ائمه]] {{عم}} بهره‌مند بوده‌اند<ref>برای مطالعه بیشتر دراین‌باره، ر. ک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، تقدیم و اشراف کاظم المظفر.</ref>.<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۲۲؛ [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۶۶.</ref>


=== [[مبارزه]] با دستگاه قضایی [[حاکمان جور]] ===
=== [[مبارزه]] با دستگاه قضایی [[حاکمان جور]] ===
محاکم و دادگاه‌های [[قضایی]] از مظاهر اصلی [[حاکمیت]] [[حکومت‌ها]] در طول [[تاریخ]] بوده‌اند؛ به تعبیر دیگر در گذشته دو [[قوه]] برای [[اعمال]] حاکمیت قدرت‌ها وجود داشته است: یکی حاکم و [[سلطان]] و [[خلیفه]] که همه چیز در [[اختیار]] او بوده و از آن به قوۀ مجریه تعبیر می‌شود و دیگر [[قوه قضائیه]] و [[قاضی]] که حکومت‌های به‌ظاهر [[عادل]] از آن استفاده می‌کردند و قاضی توسط حاکم و خلیفه یا با [[تأیید]] وی [[برگزیده]] می‌شد یا خود حاکم به [[قضاوت]] می‌پرداخت. در آن [[زمان]] [[قوۀ مقننه]] وجود نداشت و کار آن را [[قوه مجریه]] یعنی همان [[حاکمان]] انجام می‌دادند. [[مظهر]] [[اعمال قدرت]] در بسیاری از اوقات [[قاضی]] بود. وی [[نماینده]] [[حکومت]] محسوب می‌شد؛ بنابراین احکامی که صادر می‌کرد، نباید موجبات [[مخالفت]] [[حاکم]] را فراهم می‌کرد؛ چراکه در این صورت به‌سرعت [[عزل]] و [[مجازات]] می‌شد. [[شیعیان]] مانند دیگر [[مردمان]] در مواردی دچار [[اختلاف]] می‌شدند و نیاز بود شخصی مشکل آنان را طبق [[موازین شرع]] حل کند و در این‌گونه موارد مراجعه به دادگاه‌ها مورد توجه قرار می‌گرفت. [[روایات]] متعددی نقل شده که در آنها [[معصومان]] [[یاران]] خود و شیعیان را از حضور در محاکم [[قضایی]] وقت [[نهی]] می‌کردند و این [[دستور]] یکی از مظاهر روشن [[مبارزه]] آنان با [[حاکمان]] وقت بوده و نشان می‌دهد که این نوع دادگاه‌ها را به رسمیت نمی‌شناختند. در روایات متعددی سمت [[قضاوت]] از آنِ [[نبی]] و [[وصی]] نبی دانسته شده است<ref>{{متن حدیث|اتَّقُوا الْحُكُومَةَ فَإِنَّ الْحُكُومَةَ إِنَّمَا هِيَ لِلْإِمَامِ الْعَالِمِ بِالْقَضَاءِ الْعَادِلِ فِي الْمُسْلِمِينَ لِنَبِيٍّ أَوْ وَصِيِّ نَبِيٍّ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۰۶؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۲۱۷.</ref>. در [[سخن امام علی]]{{ع}} به [[شریح]]، تصریح شده که قضاوت از آنِ نبی یا وصی نبی یا [[شقی]] است<ref>{{متن حدیث|يَا شُرَيْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لَا يَجْلِسُهُ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ أَوْ شَقِيٌّ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۰۷؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۲۱۷.</ref>. حضرت به شریح دستور داد که [[احکام]] قضایی‌اش را بعد از عرضه بر حضرت، [[اجرا]] نماید<ref>{{متن حدیث|لَمَّا وَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} شُرَيْحاً الْقَضَاءَ اشْتَرَطَ عَلَيْهِ أَنْ لَا يُنْفِذَ الْقَضَاءَ حَتَّى يَعْرِضَهُ عَلَيْهِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۰۷؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۲۱۷.</ref>.
محاکم و دادگاه‌های [[قضایی]] از مظاهر اصلی [[حاکمیت]] [[حکومت‌ها]] در طول [[تاریخ]] بوده‌اند؛ به تعبیر دیگر در گذشته دو [[قوه]] برای [[اعمال]] حاکمیت قدرت‌ها وجود داشته است: یکی حاکم و [[سلطان]] و [[خلیفه]] که همه چیز در [[اختیار]] او بوده و از آن به قوۀ مجریه تعبیر می‌شود و دیگر [[قوه قضائیه]] و [[قاضی]] که حکومت‌های به‌ظاهر [[عادل]] از آن استفاده می‌کردند و قاضی توسط حاکم و خلیفه یا با [[تأیید]] وی [[برگزیده]] می‌شد یا خود حاکم به [[قضاوت]] می‌پرداخت. در آن [[زمان]] [[قوۀ مقننه]] وجود نداشت و کار آن را [[قوه مجریه]] یعنی همان [[حاکمان]] انجام می‌دادند. [[مظهر]] [[اعمال قدرت]] در بسیاری از اوقات [[قاضی]] بود. وی [[نماینده]] [[حکومت]] محسوب می‌شد؛ بنابراین احکامی که صادر می‌کرد، نباید موجبات [[مخالفت]] [[حاکم]] را فراهم می‌کرد؛ چراکه در این صورت به‌سرعت [[عزل]] و [[مجازات]] می‌شد. [[شیعیان]] مانند دیگر [[مردمان]] در مواردی دچار [[اختلاف]] می‌شدند و نیاز بود شخصی مشکل آنان را طبق [[موازین شرع]] حل کند و در این‌گونه موارد مراجعه به دادگاه‌ها مورد توجه قرار می‌گرفت. [[روایات]] متعددی نقل شده که در آنها [[معصومان]] [[یاران]] خود و شیعیان را از حضور در محاکم [[قضایی]] وقت [[نهی]] می‌کردند و این [[دستور]] یکی از مظاهر روشن [[مبارزه]] آنان با [[حاکمان]] وقت بوده و نشان می‌دهد که این نوع دادگاه‌ها را به رسمیت نمی‌شناختند. در روایات متعددی سمت [[قضاوت]] از آنِ [[نبی]] و [[وصی]] نبی دانسته شده است<ref>{{متن حدیث|اتَّقُوا الْحُكُومَةَ فَإِنَّ الْحُكُومَةَ إِنَّمَا هِيَ لِلْإِمَامِ الْعَالِمِ بِالْقَضَاءِ الْعَادِلِ فِي الْمُسْلِمِينَ لِنَبِيٍّ أَوْ وَصِيِّ نَبِيٍّ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۰۶؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۲۱۷.</ref>. در [[سخن امام علی]] {{ع}} به [[شریح]]، تصریح شده که قضاوت از آنِ نبی یا وصی نبی یا [[شقی]] است<ref>{{متن حدیث|يَا شُرَيْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لَا يَجْلِسُهُ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ أَوْ شَقِيٌّ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۰۷؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۲۱۷.</ref>. حضرت به شریح دستور داد که [[احکام]] قضایی‌اش را بعد از عرضه بر حضرت، [[اجرا]] نماید<ref>{{متن حدیث|لَمَّا وَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} شُرَيْحاً الْقَضَاءَ اشْتَرَطَ عَلَيْهِ أَنْ لَا يُنْفِذَ الْقَضَاءَ حَتَّى يَعْرِضَهُ عَلَيْهِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۰۷؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۲۱۷.</ref>.


در روایات، مراجعه به دادگاه‌های خلفای [[بنی‌امیه]] و [[بنی‌عباس]] مراجعه به [[طاغوت]] معرفی شده است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هر کس با [[برادر]] مذهبی خود [[نزاع]] کند و او را [[دعوت]] کنند تا به [[داوری]] فقهای [[مذهب]] [[رضایت]] دهد ولی رضایت ندهد، جز آنکه به [[دادگاه]] غیرشرعی [[حکام جور]] [[شکایت]] نماید، در ردیف کسانی است که [[قرآن مجید]] می‌گوید: "به این [[مدعیان دروغین]] نمی‌نگری که می‌گویند به [[قرآن]] و [[تورات]] [[ایمان]] داریم و می‌خواهند از [[طاغوت]] [[سرکش]] [[دادخواهی]] نمایند، با آنکه [[دستور]] مؤکد دارند که به طاغوت سرکش [[کافر]] شوند. [[شیطان]] می‌خواهد هرچه بیشتر آنان را از [[مسیر حق]] دور نماید"<ref>{{متن حدیث|أَيُّمَا رَجُلٍ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَخٍ لَهُ مُمَارَاةٌ فِي حَقٍّ فَدَعَاهُ إِلَى رَجُلٍ مِنْ إِخْوَانِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ فَأَبَى إِلَّا أَنْ يُرَافِعَهُ إِلَى هَؤُلَاءِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ}} }}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۱۱؛ ابونصر محمد بن عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی‌، ج۱، ص۲۵۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۶۷.</ref>
در روایات، مراجعه به دادگاه‌های خلفای [[بنی‌امیه]] و [[بنی‌عباس]] مراجعه به [[طاغوت]] معرفی شده است. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: هر کس با [[برادر]] مذهبی خود [[نزاع]] کند و او را [[دعوت]] کنند تا به [[داوری]] فقهای [[مذهب]] [[رضایت]] دهد ولی رضایت ندهد، جز آنکه به [[دادگاه]] غیرشرعی [[حکام جور]] [[شکایت]] نماید، در ردیف کسانی است که [[قرآن مجید]] می‌گوید: "به این [[مدعیان دروغین]] نمی‌نگری که می‌گویند به [[قرآن]] و [[تورات]] [[ایمان]] داریم و می‌خواهند از [[طاغوت]] [[سرکش]] [[دادخواهی]] نمایند، با آنکه [[دستور]] مؤکد دارند که به طاغوت سرکش [[کافر]] شوند. [[شیطان]] می‌خواهد هرچه بیشتر آنان را از [[مسیر حق]] دور نماید"<ref>{{متن حدیث|أَيُّمَا رَجُلٍ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَخٍ لَهُ مُمَارَاةٌ فِي حَقٍّ فَدَعَاهُ إِلَى رَجُلٍ مِنْ إِخْوَانِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ فَأَبَى إِلَّا أَنْ يُرَافِعَهُ إِلَى هَؤُلَاءِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ}} }}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۱۱؛ ابونصر محمد بن عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی‌، ج۱، ص۲۵۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۶۷.</ref>


=== ترک [[همکاری]] با [[دستگاه خلافت]] ===
=== ترک [[همکاری]] با [[دستگاه خلافت]] ===
[[معصومان]] از هرگونه همکاری مستقیم با دستگاه خلافت [[پرهیز]] می‌کردند و این مسئله، اصلی مسلّم نزد [[شیعیان]] بود؛ به همین جهت در [[دوران خلفا]] سمتی نداشتند و به دنبال آن هم نبودند. امیرالمؤمنین علی{{ع}} در [[مدینه]] به کار خود می‌پرداخت و در ۲۵ سال دوران خلفا، از بُعد [[سیاسی]] [[خانه‌نشین]] بود. بنابراین اگر ادعایی در همکاری بشود، نیاز به دلیل قابل [[اعتماد]] دارد؛ البته برخی از همکاری‌ها به [[دلایل]] خاص و شرایط ویژه و [[مصلحت]] [[اجتماعی]] بوده است؛ مانند همکاری [[امام علی]]{{ع}} با دستگاه خلافت که خودشان می‌فرمایند برای [[حفظ اسلام]] و [[مصونیت]] آن بوده است<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ج۱، ص۲۰۲.</ref>؛ همچنین دادن [[مشورت]] در مسائل اجتماعی، نظامی و [[قضایی]] که در جهت [[حفظ نظام اسلامی]] و [[جامعه مسلمین]] بوده است؛ ازهمین‌روی [[عمر]] بارها می‌گفت: "اگر [[علی]]{{ع}} نبود، عمر هلاک می‌شد"<ref>{{متن حدیث|لَو لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۲۳؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام‌، ج۲، ص۴۵۳؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۰۶ و ج۱۰، ص۵۰.</ref> و می‌گفت: "بهترینِ ما در [[داوری]]، علی{{ع}} است"<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵۹؛ ابن‌شبّه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۶۰۶؛ محمد بن خلف وکیع، أخبار القضاة، ج۱، ص۸۸؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۶۸ و ج۳، ص۱۱۰۴؛ محسن امین، أعیان الشیعه، ج۲، ص۴۵۶.</ref>. همکاری [[امام رضا]]{{ع}} با [[مأمون]] نیز به جهت شرایط ویژه آن [[زمان]] و موقعیت حضرت بوده است<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۳۹.</ref>. برخی بر این عقیده‌اند که [[حضرت رضا]]{{ع}} از این [[فرصت]] استفاده کرد تا [[معارف]] [[مکتب اهل‌بیت]] را در [[شرق]] [[جهان اسلام]] بیان کند.
[[معصومان]] از هرگونه همکاری مستقیم با دستگاه خلافت [[پرهیز]] می‌کردند و این مسئله، اصلی مسلّم نزد [[شیعیان]] بود؛ به همین جهت در [[دوران خلفا]] سمتی نداشتند و به دنبال آن هم نبودند. امیرالمؤمنین علی {{ع}} در [[مدینه]] به کار خود می‌پرداخت و در ۲۵ سال دوران خلفا، از بُعد [[سیاسی]] [[خانه‌نشین]] بود. بنابراین اگر ادعایی در همکاری بشود، نیاز به دلیل قابل [[اعتماد]] دارد؛ البته برخی از همکاری‌ها به [[دلایل]] خاص و شرایط ویژه و [[مصلحت]] [[اجتماعی]] بوده است؛ مانند همکاری [[امام علی]] {{ع}} با دستگاه خلافت که خودشان می‌فرمایند برای [[حفظ اسلام]] و [[مصونیت]] آن بوده است<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (یک‌جلدی)، ج۱، ص۲۰۲.</ref>؛ همچنین دادن [[مشورت]] در مسائل اجتماعی، نظامی و [[قضایی]] که در جهت [[حفظ نظام اسلامی]] و [[جامعه مسلمین]] بوده است؛ ازهمین‌روی [[عمر]] بارها می‌گفت: "اگر [[علی]] {{ع}} نبود، عمر هلاک می‌شد"<ref>{{متن حدیث|لَو لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۲۳؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام‌، ج۲، ص۴۵۳؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۰۶ و ج۱۰، ص۵۰.</ref> و می‌گفت: "بهترینِ ما در [[داوری]]، علی {{ع}} است"<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵۹؛ ابن‌شبّه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۶۰۶؛ محمد بن خلف وکیع، أخبار القضاة، ج۱، ص۸۸؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۶۸ و ج۳، ص۱۱۰۴؛ محسن امین، أعیان الشیعه، ج۲، ص۴۵۶.</ref>. همکاری [[امام رضا]] {{ع}} با [[مأمون]] نیز به جهت شرایط ویژه آن [[زمان]] و موقعیت حضرت بوده است<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۳۹.</ref>. برخی بر این عقیده‌اند که [[حضرت رضا]] {{ع}} از این [[فرصت]] استفاده کرد تا [[معارف]] [[مکتب اهل‌بیت]] را در [[شرق]] [[جهان اسلام]] بیان کند.


امام صادق{{ع}} درباره [[لزوم]] اجتناب از [[همکاری با حاکم جائر]] می‌فرماید: "صورت [[حرام]] از [[ولایت]] و [[فرمانداری]]، ولایت [[والی]] [[ستمگر]] و [[ولایت]] [[والیان]] [[منصوب]] شده اوست، چه [[رئیس]] ایشان و چه در درجات پایین‌تری از [[فرمانداری]] تا پایین‌ترین آنان که هر کدام بر عدّه‌ای [[حکومت]] و ولایت دارند. کارکردن برای ایشان و کسب کردن با ایشان [[حرام]] است و کسی که کم یا زیاد، با ایشان و برای ایشان کار کند، به [[عذاب]] [[خدا]] گرفتار خواهد شد؛ زیرا هر کاری که کمک به [[ستمگر]] باشد، [[گناه کبیره]] است"<ref>{{متن حدیث|وَ أَمَّا وَجْهُ الْحَرَامِ مِنَ الْوِلَايَةِ فَوِلَايَةُ الْوَالِي الْجَائِرِ وَ وِلَايَةُ وُلَاتِهِ الرَّئِيسِ مِنْهُمْ وَ أَتْبَاعِ الْوَالِي فَمَنْ دُونَهُ مِنْ وُلَاةِ الْوُلَاةِ إِلَى أَدْنَاهُمْ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ هُوَ وَالٍ عَلَيْهِ وَ الْعَمَلُ لَهُمْ وَ الْكَسْبُ مَعَهُمْ بِجِهَةِ الْوِلَايَةِ لَهُمْ حَرَامٌ وَ مُحَرَّمٌ مُعَذَّبٌ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ عَلَى قَلِيلٍ مِنْ فِعْلِهِ أَوْ كَثِيرٍ لِأَنَّ كُلَّ شَيْ‏ءٍ مِنْ جِهَةِ الْمَعُونَةِ مَعْصِيَةٌ كَبِيرَةٌ مِنَ الْكَبَائِرِ}}؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۳۲؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۸۴؛ محمدرضا و محمد و علی حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۴۸۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۷۰.</ref>
امام صادق {{ع}} درباره [[لزوم]] اجتناب از [[همکاری با حاکم جائر]] می‌فرماید: "صورت [[حرام]] از [[ولایت]] و [[فرمانداری]]، ولایت [[والی]] [[ستمگر]] و [[ولایت]] [[والیان]] [[منصوب]] شده اوست، چه [[رئیس]] ایشان و چه در درجات پایین‌تری از [[فرمانداری]] تا پایین‌ترین آنان که هر کدام بر عدّه‌ای [[حکومت]] و ولایت دارند. کارکردن برای ایشان و کسب کردن با ایشان [[حرام]] است و کسی که کم یا زیاد، با ایشان و برای ایشان کار کند، به [[عذاب]] [[خدا]] گرفتار خواهد شد؛ زیرا هر کاری که کمک به [[ستمگر]] باشد، [[گناه کبیره]] است"<ref>{{متن حدیث|وَ أَمَّا وَجْهُ الْحَرَامِ مِنَ الْوِلَايَةِ فَوِلَايَةُ الْوَالِي الْجَائِرِ وَ وِلَايَةُ وُلَاتِهِ الرَّئِيسِ مِنْهُمْ وَ أَتْبَاعِ الْوَالِي فَمَنْ دُونَهُ مِنْ وُلَاةِ الْوُلَاةِ إِلَى أَدْنَاهُمْ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ هُوَ وَالٍ عَلَيْهِ وَ الْعَمَلُ لَهُمْ وَ الْكَسْبُ مَعَهُمْ بِجِهَةِ الْوِلَايَةِ لَهُمْ حَرَامٌ وَ مُحَرَّمٌ مُعَذَّبٌ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ عَلَى قَلِيلٍ مِنْ فِعْلِهِ أَوْ كَثِيرٍ لِأَنَّ كُلَّ شَيْ‏ءٍ مِنْ جِهَةِ الْمَعُونَةِ مَعْصِيَةٌ كَبِيرَةٌ مِنَ الْكَبَائِرِ}}؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۳۳۲؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۸۴؛ محمدرضا و محمد و علی حکیمی، الحیاة، ج۵، ص۴۸۲.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۷۰.</ref>


== شیعیان و حکومت‌های جائر ==
== شیعیان و حکومت‌های جائر ==
خط ۴۷: خط ۴۷:


=== [[قیام]] و [[مبارزه]] ===
=== [[قیام]] و [[مبارزه]] ===
[[روایات]] متعددی از [[اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] شده که خلفای پس از [[پیامبر]] و [[حکومت‌های اموی]] و [[حکومت‌های عباسی|عباسی]] را [[غاصب حق]] [[جانشینان معصوم پیامبر]] شمرده و در فرصت‌های مناسب به تخطئه آنان می‌‌پرداختند. از این‌رو، بسیاری از [[شیعیان]] که در طول [[تاریخ]] در [[اقلیت]] و غالباً تحت فشار [[حکومت‌ها]] بودند، به [[فکر]] [[قیام]] و [[مبارزه با حکومت‌ها]] بوده‌اند. قیام و [[مبارزه]] با حکومت‌های [[جائر]] با [[هدف]] براندازی و جایگزین کردن [[حکومت]] مشروع، رویکرد گروه‌هایی از [[شیعیان]] در مصاف با [[حکومت‌ها]] بود؛ هر چند در [[مقام عمل]] امکان آن بسیار [[ضعیف]] بود. به همین جهت، به‌رغم شیفتگی گروه‌هایی از [[شیعیان]] به [[قیام]] و [[مبارزه]] و [[دستیابی به قدرت]] و گاه [[اعتراض]] به [[ائمه]] که چرا [[دست]] روی [[دست]] نهاده‌اید؟ ایشان حاضر به [[رهبری]] این [[قیام‌ها]] نبودند و کمتر به [[تأیید]] آنان می‌‌پرداختند.
[[روایات]] متعددی از [[اهل بیت]] [[رسول خدا]] {{صل}} [[نقل]] شده که خلفای پس از [[پیامبر]] و [[حکومت‌های اموی]] و [[حکومت‌های عباسی|عباسی]] را [[غاصب حق]] [[جانشینان معصوم پیامبر]] شمرده و در فرصت‌های مناسب به تخطئه آنان می‌‌پرداختند. از این‌رو، بسیاری از [[شیعیان]] که در طول [[تاریخ]] در [[اقلیت]] و غالباً تحت فشار [[حکومت‌ها]] بودند، به [[فکر]] [[قیام]] و [[مبارزه با حکومت‌ها]] بوده‌اند. قیام و [[مبارزه]] با حکومت‌های [[جائر]] با [[هدف]] براندازی و جایگزین کردن [[حکومت]] مشروع، رویکرد گروه‌هایی از [[شیعیان]] در مصاف با [[حکومت‌ها]] بود؛ هر چند در [[مقام عمل]] امکان آن بسیار [[ضعیف]] بود. به همین جهت، به‌رغم شیفتگی گروه‌هایی از [[شیعیان]] به [[قیام]] و [[مبارزه]] و [[دستیابی به قدرت]] و گاه [[اعتراض]] به [[ائمه]] که چرا [[دست]] روی [[دست]] نهاده‌اید؟ ایشان حاضر به [[رهبری]] این [[قیام‌ها]] نبودند و کمتر به [[تأیید]] آنان می‌‌پرداختند.


تجربه [[حکومت علوی]] که با زیاده‌خواهی برخی از اصحاب، دشمنی بنی‌امیه و عدم [[همراهی]] در حد [[انتظار]] [[مردم]] با [[امام]] و در نهایت به [[شهادت]] آن حضرت منتهی شد و تجربه تلخ [[حکومت]] [[امام مجتبی]]{{ع}} که با [[خیانت]] [[یاران]] آن حضرت در مصاف با [[امویان]] همراه بود و در نهایت به واگذاری [[حکومت]] به [[معاویة بن ابی‌سفیان]] منجر شد، و سرانجام [[قیام]] [[سیدالشهدا]]{{ع}} و [[همراهی]] نکردن [[مردم]]، آن هم در زمانی که [[مردمان]] بسیاری از [[اصحاب]] [[پیغمبر]] حضور داشتند، [[امامان]] دیگر را نسبت به [[آمادگی مردم]] برای [[قیام]] و [[مبارزه]] و [[ایثار]] [[جان]] و [[مال]] نه تنها دچار تردید کرد، بلکه به [[دلیل]] آشنایی کامل از وضعیت [[جامعه]]، نسبت به عدم [[آمادگی مردم]] برای این منظور [[اطمینان]] یافتند. از این‌رو، خودشان به خاطر موقعیتی که داشتند، ورود به عرصه [[قیام]] و [[مبارزه]] را به [[مصلحت]] ندانستند و به علاقه‌مندان به [[قیام]] به [[رهبری امام]] روی خوش نشان نمی‌دادند، البته قیام‌کنندگان از [[شیعیان]] را هم تخطئه نمی‌کردند و در برخی از موارد به صورت غیر آشکار [[تأیید]] هم می‌‌کردند. آنان چون [[قیام]] و [[انقلاب]] را برای [[تشیع]] و [[پیروان]] خویش مفید نمی‌دانستند، برای [[حفظ]] کیان [[تشیع]] و [[هویت]] [[شیعیان]] راهکار دیگری را در پیش گرفته و به [[پیروان]] خود آموختند، راهکاری که دوران آن بس طولانی شد. بسا به صورت یک اصل ثابتی جلوه کرد، به گونه‌ای که حتی در دوران طولانی [[غیبت]]، [[عالمان]] [[امت]] که [[مردم]] از آنان [[انتظار]] [[قیام]] و [[مبارزه]] علیه دولت‌های [[جائر]] را داشتند، با وجود فراهم بودن شرایط، با این [[استدلال]] که قبل از [[قیام حضرت حجت]]، [[شیعیان]] [[وظیفه]] [[قیام]] و [[انقلاب]] ندارند یا عصر [[غیبت امام]] [[معصوم]] دورانِ [[تقیه]]، [[سکوت]] و [[انتظار]] است، از ورود به عرصه [[قیام]] و [[مبارزه]] [[پرهیز]] داشتند.
تجربه [[حکومت علوی]] که با زیاده‌خواهی برخی از اصحاب، دشمنی بنی‌امیه و عدم [[همراهی]] در حد [[انتظار]] [[مردم]] با [[امام]] و در نهایت به [[شهادت]] آن حضرت منتهی شد و تجربه تلخ [[حکومت]] [[امام مجتبی]] {{ع}} که با [[خیانت]] [[یاران]] آن حضرت در مصاف با [[امویان]] همراه بود و در نهایت به واگذاری [[حکومت]] به [[معاویة بن ابی‌سفیان]] منجر شد، و سرانجام [[قیام]] [[سیدالشهدا]] {{ع}} و [[همراهی]] نکردن [[مردم]]، آن هم در زمانی که [[مردمان]] بسیاری از [[اصحاب]] [[پیغمبر]] حضور داشتند، [[امامان]] دیگر را نسبت به [[آمادگی مردم]] برای [[قیام]] و [[مبارزه]] و [[ایثار]] [[جان]] و [[مال]] نه تنها دچار تردید کرد، بلکه به [[دلیل]] آشنایی کامل از وضعیت [[جامعه]]، نسبت به عدم [[آمادگی مردم]] برای این منظور [[اطمینان]] یافتند. از این‌رو، خودشان به خاطر موقعیتی که داشتند، ورود به عرصه [[قیام]] و [[مبارزه]] را به [[مصلحت]] ندانستند و به علاقه‌مندان به [[قیام]] به [[رهبری امام]] روی خوش نشان نمی‌دادند، البته قیام‌کنندگان از [[شیعیان]] را هم تخطئه نمی‌کردند و در برخی از موارد به صورت غیر آشکار [[تأیید]] هم می‌‌کردند. آنان چون [[قیام]] و [[انقلاب]] را برای [[تشیع]] و [[پیروان]] خویش مفید نمی‌دانستند، برای [[حفظ]] کیان [[تشیع]] و [[هویت]] [[شیعیان]] راهکار دیگری را در پیش گرفته و به [[پیروان]] خود آموختند، راهکاری که دوران آن بس طولانی شد. بسا به صورت یک اصل ثابتی جلوه کرد، به گونه‌ای که حتی در دوران طولانی [[غیبت]]، [[عالمان]] [[امت]] که [[مردم]] از آنان [[انتظار]] [[قیام]] و [[مبارزه]] علیه دولت‌های [[جائر]] را داشتند، با وجود فراهم بودن شرایط، با این [[استدلال]] که قبل از [[قیام حضرت حجت]]، [[شیعیان]] [[وظیفه]] [[قیام]] و [[انقلاب]] ندارند یا عصر [[غیبت امام]] [[معصوم]] دورانِ [[تقیه]]، [[سکوت]] و [[انتظار]] است، از ورود به عرصه [[قیام]] و [[مبارزه]] [[پرهیز]] داشتند.


==== [[دلایل]] جواز یا [[وجوب]] [[قیام]] ====
==== [[دلایل]] جواز یا [[وجوب]] [[قیام]] ====
افزون‌بر [[آیات قرآن]] که [[دستور]] [[قیام]] فردی و جمعی صادر کرده، می‌‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى}}<ref>«بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید» سوره سبأ، آیه ۴۶.</ref> و اعتماد به ستمگران را [[نهی]] کرده، می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref> و مراجعه به طاغوت در [[امور اجتماعی]] و حتی احقاق [[حق]] خویش، را [[سرزنش]] کرده و از [[عاقبت]] آن [[بیم]] داده، می‌‌فرماید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا}}<ref>«آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.</ref>.
افزون‌بر [[آیات قرآن]] که [[دستور]] [[قیام]] فردی و جمعی صادر کرده، می‌‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى}}<ref>«بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید» سوره سبأ، آیه ۴۶.</ref> و اعتماد به ستمگران را [[نهی]] کرده، می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref> و مراجعه به طاغوت در [[امور اجتماعی]] و حتی احقاق [[حق]] خویش، را [[سرزنش]] کرده و از [[عاقبت]] آن [[بیم]] داده، می‌‌فرماید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا}}<ref>«آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.</ref>.


[[رسول خدا]] با صراحت [[نهی]] [[حاکم جائر]] و [[قیام]] علیه او را لازم شمرده و کسانی را که از انجام این [[تکلیف]] [[اجتماعی]] سر باز می‌‌زنند، به [[مجازات]] [[اخروی]] [[تهدید]] کرده است. [[امام حسین]]{{ع}} در پاسخِ نامه‌های [[دعوت]] [[کوفیان]] با استناد به سخنی از [[رسول خدا]]{{صل}}، فرمود: {{متن حدیث|بسم اللّٰه الرَّحمن الرَّحيم مِنَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ إلى سُلَيمانَ بنِ صُرَدٍ، والمُسَيَّبِ بنِ نَجْبَةٍ، ورُفاعَةَ بنِ شَدَّادٍ، وعبدِاللّٰه بن والِ، وجَماعَةِ المُؤمِنينَ: أمَّا بعدُ؛ فَقَد عَلِمتُم أنَّ رَسولَ اللّٰهِ{{صل}} قَد قالَ في حَياتِهِ: مَن رَأى سُلطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرَمِ أو تارِكاً [ناكثا] لِعَهدِ اللّٰهِ، ومُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسولِ اللّٰهِ{{صل}}، فَعَمِلَ في عِبادِ اللّٰهِ بالإثْمِ والعُدوانِ، ثُمَّ لَم يُغَيِّر عَلَيهِ بِقَولٍ وَلا فِعلٍ، كانَ حَقَّاً عَلى اللّٰهِ أَن يُدخِلَهُ مُدخَلَهُ؛ وَقَد عَلِمتُم أنَّ هؤلاءِ لَزِموا طاعَةَ الشَّيطانِ، وَتَوَلَّوا عن طاعَةِ الرَّحمنِ، وأظهَروا الفَسادَ، وَعَطَّلُوا الحُدودَ، واسْتأثَروا بالْفَيء، وَأحَلُّوا حَرَامَ اللّٰهِ، وَحَرَّموا حَلالَهُ. وأنا أحَقُّ مِن غيري بِهذا الأمرِ لِقَرابَتي مِن رَسولِ اللّٰهِ{{صل}}... فَلَكُم فِيَّ أُسْوَةٌ}}<ref>احمدی میانجی، مکاتیب الائمه، ج ۳، ص ۱۴۳.</ref>. سپس [[نامه]] را به [[قیس]] بن مسهر صیداوی داد تا به [[کوفه]] ببرد.
[[رسول خدا]] با صراحت [[نهی]] [[حاکم جائر]] و [[قیام]] علیه او را لازم شمرده و کسانی را که از انجام این [[تکلیف]] [[اجتماعی]] سر باز می‌‌زنند، به [[مجازات]] [[اخروی]] [[تهدید]] کرده است. [[امام حسین]] {{ع}} در پاسخِ نامه‌های [[دعوت]] [[کوفیان]] با استناد به سخنی از [[رسول خدا]] {{صل}}، فرمود: {{متن حدیث|بسم اللّٰه الرَّحمن الرَّحيم مِنَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ إلى سُلَيمانَ بنِ صُرَدٍ، والمُسَيَّبِ بنِ نَجْبَةٍ، ورُفاعَةَ بنِ شَدَّادٍ، وعبدِاللّٰه بن والِ، وجَماعَةِ المُؤمِنينَ: أمَّا بعدُ؛ فَقَد عَلِمتُم أنَّ رَسولَ اللّٰهِ {{صل}} قَد قالَ في حَياتِهِ: مَن رَأى سُلطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرَمِ أو تارِكاً [ناكثا] لِعَهدِ اللّٰهِ، ومُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسولِ اللّٰهِ {{صل}}، فَعَمِلَ في عِبادِ اللّٰهِ بالإثْمِ والعُدوانِ، ثُمَّ لَم يُغَيِّر عَلَيهِ بِقَولٍ وَلا فِعلٍ، كانَ حَقَّاً عَلى اللّٰهِ أَن يُدخِلَهُ مُدخَلَهُ؛ وَقَد عَلِمتُم أنَّ هؤلاءِ لَزِموا طاعَةَ الشَّيطانِ، وَتَوَلَّوا عن طاعَةِ الرَّحمنِ، وأظهَروا الفَسادَ، وَعَطَّلُوا الحُدودَ، واسْتأثَروا بالْفَيء، وَأحَلُّوا حَرَامَ اللّٰهِ، وَحَرَّموا حَلالَهُ. وأنا أحَقُّ مِن غيري بِهذا الأمرِ لِقَرابَتي مِن رَسولِ اللّٰهِ {{صل}}... فَلَكُم فِيَّ أُسْوَةٌ}}<ref>احمدی میانجی، مکاتیب الائمه، ج ۳، ص ۱۴۳.</ref>. سپس [[نامه]] را به [[قیس]] بن مسهر صیداوی داد تا به [[کوفه]] ببرد.


از این [[سند]] [[تاریخی]] که از [[امام]] [[معصوم]] صادر شده، چند نکته اساسی در موضوع بحث ما استفاده می‌‌شود:
از این [[سند]] [[تاریخی]] که از [[امام]] [[معصوم]] صادر شده، چند نکته اساسی در موضوع بحث ما استفاده می‌‌شود:
# [[اعتراض]] و [[مخالفت]] با زبان و [[اقدام عملی]] علیه [[دولت]] جائری که [[حلال]] [[خدا]] را [[حرام]] کرده، [[پیمان الهی]] را زیر پا می‌‌گذارد، با [[سنت پیامبر]] [[مخالفت]] می‌‌ورزد، و با [[مردم]] براساس [[گناه]] و [[ستم]] [[رفتار]] می‌‌کند، [[تکلیف]] همگانی است ({{متن حدیث|مَن رَأى}})، و ترک این [[تکلیف]] موجب می‌‌شود که [[خداوند]] آنان را با همان [[سلطان جائر]] در یک [[جایگاه]] قرار دهد؛
# [[اعتراض]] و [[مخالفت]] با زبان و [[اقدام عملی]] علیه [[دولت]] جائری که [[حلال]] [[خدا]] را [[حرام]] کرده، [[پیمان الهی]] را زیر پا می‌‌گذارد، با [[سنت پیامبر]] [[مخالفت]] می‌‌ورزد، و با [[مردم]] براساس [[گناه]] و [[ستم]] [[رفتار]] می‌‌کند، [[تکلیف]] همگانی است ({{متن حدیث|مَن رَأى}})، و ترک این [[تکلیف]] موجب می‌‌شود که [[خداوند]] آنان را با همان [[سلطان جائر]] در یک [[جایگاه]] قرار دهد؛
# [[حکومت]] [[یزید]] و [[کارگزاران]] وی دقیقاً مصداق سخن [[رسول]] خدایند. چون همه می‌دانند که اینان از [[شیطان]] [[پیروی]] کرده، و از [[پیروی]] [[خدا]] روی برگردانده و [[فساد]] را آشکار، و [[حدود الهی]] را تعطیل کرده، به [[بیت المال]] [[مسلمین]] دست‌اندازی نموده، و [[حرام]] [[خدا]] را [[حلال]] و حلالش را [[حرام]] کرده‌اند؛
# [[حکومت]] [[یزید]] و [[کارگزاران]] وی دقیقاً مصداق سخن [[رسول]] خدایند. چون همه می‌دانند که اینان از [[شیطان]] [[پیروی]] کرده، و از [[پیروی]] [[خدا]] روی برگردانده و [[فساد]] را آشکار، و [[حدود الهی]] را تعطیل کرده، به [[بیت المال]] [[مسلمین]] دست‌اندازی نموده، و [[حرام]] [[خدا]] را [[حلال]] و حلالش را [[حرام]] کرده‌اند؛
#در میان [[مردم]]، [[امام]] خود را به خاطر [[قرابت]] با [[پیامبر]]{{صل}} و نیز به خاطر اعلام [[آمادگی]] [[کوفیان]] برای [[بیعت]] با آن [[حضرت]]، سزاوارتر از دیگران بر [[قیام]] و [[مبارزه]] با [[دولت]] [[نامشروع]] [[یزید]] می‌شمارد و از [[مردم]] می‌‌خواهد تا ایشان را [[اسوه]] و الگوی خود قرار دهند.
# در میان [[مردم]]، [[امام]] خود را به خاطر [[قرابت]] با [[پیامبر]] {{صل}} و نیز به خاطر اعلام [[آمادگی]] [[کوفیان]] برای [[بیعت]] با آن [[حضرت]]، سزاوارتر از دیگران بر [[قیام]] و [[مبارزه]] با [[دولت]] [[نامشروع]] [[یزید]] می‌شمارد و از [[مردم]] می‌‌خواهد تا ایشان را [[اسوه]] و الگوی خود قرار دهند.


[[فقیهان]] در خصوص [[قیام]] علیه دولت‌های جائر در طول [[تاریخ]] دیدگاه یکسانی نداشتند. بعضی از آنان [[قیام]] را در صورت فقدان ضرر و [[مفسده]] جایز دانسته؛ بعضی دیگر اصولا [[قیام]] و [[مبارزه]] را منوط به [[اذن امام]] [[معصوم]] و مربوط به زمان [[ظهور امام عصر]]{{ع}} شمرده و بعضی دیگر با استناد به [[قیام امام حسین]]{{ع}} آن را در شرایط خاص و فراهم بودن شرایط مجاز شمرده‌اند. ویژگی‌های خاص [[قیام حسینی]] و ناسازگاری برخی از این ویژگی‌ها با [[موازین]] [[فقهی]] مثل احتمال اثر در [[نهی]] از منکر و فقدان ضرر جانی و مالی موجب شده که تحلیل‌ها و ارزیابی‌ها نسبت به این [[قیام]] در [[میراث]] [[فقهی]] [[شیعه]] متفاوت باشد. بسیاری آن را [[تکلیف]] اختصاصی [[امام حسین]]{{ع}} دانسته‌اند که قابل [[الگو]] گرفتن نیست. [[امام خمینی]] آن قابل را [[تأسی]] دانسته و از آموزه‌های [[قیام حسینی]] در [[انقلاب اسلامی ایران]] بهره فراوانی برد. ایشان ضمن [[انتقاد]] از نظریه فقیهانی که [[قیام حسینی]] را قیامی شخصی دانسته‌اند، [[معتقد]] بود که [[امام]] [[راه]] و رسم [[مبارزه]]، [[ایثار]] و [[فداکاری]] در [[راه]] [[دین]] را به همه ما آموخته است<ref>برای آشنایی با دیدگاه‌های مختلف در این زمینه ر.ک: مرتضوی، سیدضیاء، عاشورا در فقه</ref>.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص۱۰۷-۱۱۰.</ref>
[[فقیهان]] در خصوص [[قیام]] علیه دولت‌های جائر در طول [[تاریخ]] دیدگاه یکسانی نداشتند. بعضی از آنان [[قیام]] را در صورت فقدان ضرر و [[مفسده]] جایز دانسته؛ بعضی دیگر اصولا [[قیام]] و [[مبارزه]] را منوط به [[اذن امام]] [[معصوم]] و مربوط به زمان [[ظهور امام عصر]] {{ع}} شمرده و بعضی دیگر با استناد به [[قیام امام حسین]] {{ع}} آن را در شرایط خاص و فراهم بودن شرایط مجاز شمرده‌اند. ویژگی‌های خاص [[قیام حسینی]] و ناسازگاری برخی از این ویژگی‌ها با [[موازین]] [[فقهی]] مثل احتمال اثر در [[نهی]] از منکر و فقدان ضرر جانی و مالی موجب شده که تحلیل‌ها و ارزیابی‌ها نسبت به این [[قیام]] در [[میراث]] [[فقهی]] [[شیعه]] متفاوت باشد. بسیاری آن را [[تکلیف]] اختصاصی [[امام حسین]] {{ع}} دانسته‌اند که قابل [[الگو]] گرفتن نیست. [[امام خمینی]] آن قابل را [[تأسی]] دانسته و از آموزه‌های [[قیام حسینی]] در [[انقلاب اسلامی ایران]] بهره فراوانی برد. ایشان ضمن [[انتقاد]] از نظریه فقیهانی که [[قیام حسینی]] را قیامی شخصی دانسته‌اند، [[معتقد]] بود که [[امام]] [[راه]] و رسم [[مبارزه]]، [[ایثار]] و [[فداکاری]] در [[راه]] [[دین]] را به همه ما آموخته است<ref>برای آشنایی با دیدگاه‌های مختلف در این زمینه ر. ک: مرتضوی، سیدضیاء، عاشورا در فقه</ref>.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص۱۰۷-۱۱۰.</ref>


=== [[تقیه]] و [[حفظ]] [[هویت]] [[شیعیان]] ===
=== [[تقیه]] و [[حفظ]] [[هویت]] [[شیعیان]] ===
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش