محسن بن علی بن ابی‌طالب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[محسن بن علی بن ابی‌طالب در تاریخ اسلامی]] - [[محسن بن علی بن ابی‌طالب در حدیث]] - [[محسن بن علی بن ابی‌طالب در معارف و سیره فاطمی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[محسن بن علی بن ابی‌طالب در تاریخ اسلامی]] - [[محسن بن علی بن ابی‌طالب در حدیث]] - [[محسن بن علی بن ابی‌طالب در معارف و سیره فاطمی]]| پرسش مرتبط  = }}


==محسن کیست؟==
== محسن کیست؟ ==
[[محسن بن علی]]{{ع}} آخرین [[فرزند فاطمه زهرا]]{{س}} است، برای او [[لقب]] و کنیه‌ای ذکر نشده است. در منابع متقدم [[شیعی]] نام محسن{{ع}} را جزو [[فرزندان فاطمه]]{{س}} آورده‌اند<ref>تفسیر القمی، علی بن ابراهیم بن هاشم قمی، ج۱، ص۱۲۸؛ دلائل الامامیه، طبری امامی، ص۱۰۴؛ کامل الزیارات، ابن قولویه قمی، ص۵۵۱؛ اختصاص، شیخ مفید، ص۱۸۵؛ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۳۵۵.</ref>. [[ابن شهرآشوب]] یکی از [[کنیه‌های حضرت فاطمه]]{{س}} را [[ام المحسن]] ثبت کرده است<ref>مناقب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۳۵۷.</ref>.
[[محسن بن علی]] {{ع}} آخرین [[فرزند فاطمه زهرا]] {{س}} است، برای او [[لقب]] و کنیه‌ای ذکر نشده است. در منابع متقدم [[شیعی]] نام محسن {{ع}} را جزو [[فرزندان فاطمه]] {{س}} آورده‌اند<ref>تفسیر القمی، علی بن ابراهیم بن هاشم قمی، ج۱، ص۱۲۸؛ دلائل الامامیه، طبری امامی، ص۱۰۴؛ کامل الزیارات، ابن قولویه قمی، ص۵۵۱؛ اختصاص، شیخ مفید، ص۱۸۵؛ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۳۵۵.</ref>. [[ابن شهرآشوب]] یکی از [[کنیه‌های حضرت فاطمه]] {{س}} را [[ام المحسن]] ثبت کرده است<ref>مناقب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۳۵۷.</ref>.


در منابع متقدم [[اهل سنت]] نیز نام او به عنوان یکی از [[فرزندان حضرت فاطمه]]{{س}} نام برده شده است<ref>مسند، ابن حنبل، ج۱، ص۹۸؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۳، ص۹۶؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۶۵.</ref>.  
در منابع متقدم [[اهل سنت]] نیز نام او به عنوان یکی از [[فرزندان حضرت فاطمه]] {{س}} نام برده شده است<ref>مسند، ابن حنبل، ج۱، ص۹۸؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۳، ص۹۶؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۶۵.</ref>.  


تاریخ نویسان [[شیعه]] و گروهی از علمای [[سنت]] و [[جماعت]] فرزند پسری برای [[حضرت فاطمه]] {{س}} به نام حضرت [[محسن]]{{ع}} نوشته‌اند.
تاریخ نویسان [[شیعه]] و گروهی از علمای [[سنت]] و [[جماعت]] فرزند پسری برای [[حضرت فاطمه]] {{س}} به نام حضرت [[محسن]] {{ع}} نوشته‌اند.


[[مصعب زبیری]] نویسنده کتاب [[نسب]] [[قریش]] که در ۲۳۶ [[هجری]] مرده، از محسن{{ع}} نامی نبرده است، اما [[بلاذری]] متوفای سال ۲۷۹ می‌نویسد: [[فاطمه]]{{س}} برای علی، حسن و حسین و محسن{{عم}} را به [[دنیا]] آورد. محسن{{ع}} در خردی در گذشت<ref>انساب الأشراف، أحمد بن یحیی بلاذری، ص۴۰۲.</ref> و نیز می‌نویسند چون محسن{{ع}} متولد شد، پیغمبر از فاطمه{{س}} پرسید او را چه نامیده‌اید گفت [[حرب]] منظور از حرب چه کسی است؟ فرمود نام او محسن{{ع}} است<ref>انساب الأشراف، أحمد بن یحیی بلاذری، ص۴۰۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۰۰-۱۷۱۲.</ref>
[[مصعب زبیری]] نویسنده کتاب [[نسب]] [[قریش]] که در ۲۳۶ [[هجری]] مرده، از محسن {{ع}} نامی نبرده است، اما [[بلاذری]] متوفای سال ۲۷۹ می‌نویسد: [[فاطمه]] {{س}} برای علی، حسن و حسین و محسن {{عم}} را به [[دنیا]] آورد. محسن {{ع}} در خردی در گذشت<ref>انساب الأشراف، أحمد بن یحیی بلاذری، ص۴۰۲.</ref> و نیز می‌نویسند چون محسن {{ع}} متولد شد، پیغمبر از فاطمه {{س}} پرسید او را چه نامیده‌اید گفت [[حرب]] منظور از حرب چه کسی است؟ فرمود نام او محسن {{ع}} است<ref>انساب الأشراف، أحمد بن یحیی بلاذری، ص۴۰۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۰۰-۱۷۱۲.</ref>


==[[سقط جنین حضرت فاطمه]]==
== [[سقط جنین حضرت فاطمه]] ==
[[علی بن احمد بن سعید اندلسی]] (۳۸۴ - ۴۵۶) مؤلف کتاب جمهرة انساب العرب نیز می‌نویسد: محسن در خردسالی مرد<ref>انساب الأشراف، أحمد بن یحیی بلاذری، ص۱۶.</ref>. [[ابن صباغ مالکی]]، [[صالحی شامی]] و [[ابن طلحه شافعی]] گفته‌اند که محسن{{ع}} سقط شد، اما از سبب سقط شدن چیزی نگفته‌اند و آن را مبهم گذاشته‌اند<ref>مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ابن طلحه شافعی، ص۴۶؛ مناقب آل ابی طالب، ابن صباغ مالکی، ج۱، ص۶۴۷.</ref>.
[[علی بن احمد بن سعید اندلسی]] (۳۸۴ - ۴۵۶) مؤلف کتاب جمهرة انساب العرب نیز می‌نویسد: محسن در خردسالی مرد<ref>انساب الأشراف، أحمد بن یحیی بلاذری، ص۱۶.</ref>. [[ابن صباغ مالکی]]، [[صالحی شامی]] و [[ابن طلحه شافعی]] گفته‌اند که محسن {{ع}} سقط شد، اما از سبب سقط شدن چیزی نگفته‌اند و آن را مبهم گذاشته‌اند<ref>مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ابن طلحه شافعی، ص۴۶؛ مناقب آل ابی طالب، ابن صباغ مالکی، ج۱، ص۶۴۷.</ref>.


مقدسی از علمای [[اهل سنت]] می‌نویسد: شیعه [[معتقد]] است محسن با ضربه [[عمر]] سقط شده است<ref>البدء و التاریخ، مطهر بن طاهر، ج۵، ص۲۰.</ref>. [[شیخ مفید]]، [[فرزندان علی]]{{ع}} را از فاطمه{{س}} چنین می‌شمارد: حسن حسین، [[زینب]] کبری، زینب صغری که [[کنیه]] او [[ام کلثوم]] است<ref>الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، ج۱، ص۳۵۵.</ref> و در پایان این باب می‌افزاید: [[شیعیان]] گفته‌اند که [[فاطمه زهرا]]{{س}} پس از پیغمبر پسری را سقط کرد؛ هنگامی که او را در شکم داشت محسن نامید<ref>الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، ج۱، ص۳۵۶؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن عیسی بن ابی الفح الإربلی، ج۱، ص۴۴۰ و ۴۴۱. </ref>.
مقدسی از علمای [[اهل سنت]] می‌نویسد: شیعه [[معتقد]] است محسن با ضربه [[عمر]] سقط شده است<ref>البدء و التاریخ، مطهر بن طاهر، ج۵، ص۲۰.</ref>. [[شیخ مفید]]، [[فرزندان علی]] {{ع}} را از فاطمه {{س}} چنین می‌شمارد: حسن حسین، [[زینب]] کبری، زینب صغری که [[کنیه]] او [[ام کلثوم]] است<ref>الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، ج۱، ص۳۵۵.</ref> و در پایان این باب می‌افزاید: [[شیعیان]] گفته‌اند که [[فاطمه زهرا]] {{س}} پس از پیغمبر پسری را سقط کرد؛ هنگامی که او را در شکم داشت محسن نامید<ref>الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، ج۱، ص۳۵۶؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن عیسی بن ابی الفح الإربلی، ج۱، ص۴۴۰ و ۴۴۱. </ref>.
[[طبری]] نوشته است «گویند فاطمه{{س}} را از علی{{ع}} پسری دیگر به نام [[محسن]] بود که در خُردی در گذشت».
[[طبری]] نوشته است «گویند فاطمه {{س}} را از علی {{ع}} پسری دیگر به نام [[محسن]] بود که در خُردی در گذشت».


در [[روایات]] [[شیعی]] و نیز برخی کتب [[اهل سنت و جماعت]] آمده است که این فرزند بر اثر آسیبی که در روزهای پر گیر و دار پس از [[رحلت پیغمبر]] بر دختر او وارد آمد، سقط گردید<ref>الملل و النحل، أبوالفتح محمد بن عبدالکریم بن أبی بکر شهرستانی، ج۱، ص۷۷.</ref>.
در [[روایات]] [[شیعی]] و نیز برخی کتب [[اهل سنت و جماعت]] آمده است که این فرزند بر اثر آسیبی که در روزهای پر گیر و دار پس از [[رحلت پیغمبر]] بر دختر او وارد آمد، سقط گردید<ref>الملل و النحل، أبوالفتح محمد بن عبدالکریم بن أبی بکر شهرستانی، ج۱، ص۷۷.</ref>.


[[قاضی عبدالجبار]] اسدآبادی از علمای [[اهل سنت]] از قول [[شیعیان]] می‌نویسد: به [[اعتقاد]] کسانی، [[ابوبکر]] [[فاطمه]]{{س}} را کتک زده که باعث [[قتل]] محسن{{ع}} شده است. او همچنین از تعدادی از علمای [[زمان]] خود در [[مصر]]، [[عکا]]، [[صور]]، [[عسقلان]]، [[دمشق]] و [[بغداد]] نام برده که از جمله آنان [[محمد بن نعمان]] [[شیخ مفید]] است که [[مردم]] را به [[تشیع]] و [[محبت اهل بیت]] [[دعوت]] می‌کند و بر فاطمه{{س}} و فرزندش محسن{{ع}} که به [[زعم]] ایشان [[عمر]] او را به قتل رسانده است، [[گریه]] می‌کنند<ref>تثبیت دلائل النبوه، عبدالجبار بن احمد، قاضی عبدالجبار اسد آبادی، قاهره - دار المصطفی، ج۱، ص۲۳۹ و ج۲، ص۵۹۴.</ref>.
[[قاضی عبدالجبار]] اسدآبادی از علمای [[اهل سنت]] از قول [[شیعیان]] می‌نویسد: به [[اعتقاد]] کسانی، [[ابوبکر]] [[فاطمه]] {{س}} را کتک زده که باعث [[قتل]] محسن {{ع}} شده است. او همچنین از تعدادی از علمای [[زمان]] خود در [[مصر]]، [[عکا]]، [[صور]]، [[عسقلان]]، [[دمشق]] و [[بغداد]] نام برده که از جمله آنان [[محمد بن نعمان]] [[شیخ مفید]] است که [[مردم]] را به [[تشیع]] و [[محبت اهل بیت]] [[دعوت]] می‌کند و بر فاطمه {{س}} و فرزندش محسن {{ع}} که به [[زعم]] ایشان [[عمر]] او را به قتل رسانده است، [[گریه]] می‌کنند<ref>تثبیت دلائل النبوه، عبدالجبار بن احمد، قاضی عبدالجبار اسد آبادی، قاهره - دار المصطفی، ج۱، ص۲۳۹ و ج۲، ص۵۹۴.</ref>.


[[علامه مجلسی]] در [[بحارالانوار]] می‌نویسد: [[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} می‌فرماید: هیزم زیادی بر در [[خانه]] ما جمع کردند و [[آتش]] آوردند که خانه ما را آتش بزنند. پشت در ایستادم و آنان را به [[خدا]] و [[مردم]] [[سوگند]] دادم که دست از ما بردارند و منصرف شوند. [[عمر]] لگدی به در زد که آن را به طرف من راند. من که باردار بودم به روی در افتادم. آتش شعله کشید و صورتم را گداخت. سپس چنان مرا سیلی زد که گوشواره از گوشم کنده شد. درد زایمان گرفتم و [[محسن]] بی‌گناه کشته و سقط شد<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۳، ص۳۴۱.</ref>.
[[علامه مجلسی]] در [[بحارالانوار]] می‌نویسد: [[حضرت فاطمه زهرا]] {{س}} می‌فرماید: هیزم زیادی بر در [[خانه]] ما جمع کردند و [[آتش]] آوردند که خانه ما را آتش بزنند. پشت در ایستادم و آنان را به [[خدا]] و [[مردم]] [[سوگند]] دادم که دست از ما بردارند و منصرف شوند. [[عمر]] لگدی به در زد که آن را به طرف من راند. من که باردار بودم به روی در افتادم. آتش شعله کشید و صورتم را گداخت. سپس چنان مرا سیلی زد که گوشواره از گوشم کنده شد. درد زایمان گرفتم و [[محسن]] بی‌گناه کشته و سقط شد<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۳، ص۳۴۱.</ref>.


«[[ابن ابی الحدید]]» می‌نویسد: عمر با جماعتی از [[انصار]] و دیگران به [[خانه فاطمه]]{{س}} آمدند. دستور داد [[شمشیر]] [[زبیر]] را بگیرند. گرفتند و برسنگ کوبیدند تا شکسته شد. همه کسانی را که در [[خانه]] بودند به سوی [[ابوبکر]] بردند. [[بیعت]] را بر آنان [[تحمیل]] کرد به جز علی{{ع}} که در [[خانه فاطمه]]{{س}} متحصن شده بود<ref>شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید معتزلی، ج۲، ص۲۱.</ref>.
«[[ابن ابی الحدید]]» می‌نویسد: عمر با جماعتی از [[انصار]] و دیگران به [[خانه فاطمه]] {{س}} آمدند. دستور داد [[شمشیر]] [[زبیر]] را بگیرند. گرفتند و برسنگ کوبیدند تا شکسته شد. همه کسانی را که در [[خانه]] بودند به سوی [[ابوبکر]] بردند. [[بیعت]] را بر آنان [[تحمیل]] کرد به جز علی {{ع}} که در [[خانه فاطمه]] {{س}} متحصن شده بود<ref>شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید معتزلی، ج۲، ص۲۱.</ref>.


آنچه که مسلم است و بین [[شیعه]] و [[سنی]] توافق وجود دارد این است که دستور هیزم آوردن و [[تهدید]] به آتش زدن را داشته است. این خود [[گناه بزرگ]] و عملی [[زشت]] است. آن هم در مورد یادگار [[پیامبر خدا]] و پاره تن او. [[شخصیت]] هرچه بزرگ‌تر باشد، توهین نیز عظیم‌تر خواهد بود. بزرگان شیعه مانند مرحوم [[طبرسی]] با همین قراینی که اهل سنت آورده‌اند، از کتاب [[سلیم بن قیس]] نقل می‌کنند که به خانه فاطمه{{س}} [[حمله]] کردند و علی{{ع}} را دستگیر کردند. فاطمه{{س}} بین [[مردم]] و علی{{ع}} قرار گرفت. [[قنفذ]] وی را با تازیانه زد که آثار آن تا پایان عمر زهرا{{س}} باقی بود. زهرا{{س}} به درب خانه چسبید، قنفذ استخوان سینه زهرا{{س}} را [[شکست]]. جنینش سقط شد و از آن پس زمین‌گیر شد تا به [[شهادت]] رسید<ref>الإحتجاج، أبومنصور أحمد بن علی بن أبی طالب طبرسی، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۳.</ref>.
آنچه که مسلم است و بین [[شیعه]] و [[سنی]] توافق وجود دارد این است که دستور هیزم آوردن و [[تهدید]] به آتش زدن را داشته است. این خود [[گناه بزرگ]] و عملی [[زشت]] است. آن هم در مورد یادگار [[پیامبر خدا]] و پاره تن او. [[شخصیت]] هرچه بزرگ‌تر باشد، توهین نیز عظیم‌تر خواهد بود. بزرگان شیعه مانند مرحوم [[طبرسی]] با همین قراینی که اهل سنت آورده‌اند، از کتاب [[سلیم بن قیس]] نقل می‌کنند که به خانه فاطمه {{س}} [[حمله]] کردند و علی {{ع}} را دستگیر کردند. فاطمه {{س}} بین [[مردم]] و علی {{ع}} قرار گرفت. [[قنفذ]] وی را با تازیانه زد که آثار آن تا پایان عمر زهرا {{س}} باقی بود. زهرا {{س}} به درب خانه چسبید، قنفذ استخوان سینه زهرا {{س}} را [[شکست]]. جنینش سقط شد و از آن پس زمین‌گیر شد تا به [[شهادت]] رسید<ref>الإحتجاج، أبومنصور أحمد بن علی بن أبی طالب طبرسی، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۳.</ref>.


البته [[اهل سنت]] در مورد سقط جنین چیزی نمی‌گویند ولی اعتراف کرده‌اند که [[حضرت فاطمه]]{{س}} [[فرزندی]] به نام [[محسن]]{{ع}} داشت که در [[کودکی]] از [[دنیا]] رفت<ref>تاریخ یعقوبی، أحمد بن أبی الیعقوب، ج۲، ص۲۱۳؛ ینابیع المودة، سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ج۱، ص۱۷۴؛ ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، محب الدین أحمد بن عبدالله طبری، ص۵۵.</ref>. [[شهرستانی]] هم می‌نویسد: [[روز]] [[بیعت]]، [[عمر]] چنان ضربه‌ای به شکم [[فاطمه]]{{س}} زد که جنین از شکم افتاد. او فریاد می‌کشید که [[خانه]] را با هر که در آن است بسوزانید؛ با آنکه در آن خانه جز علی، فاطمه، حسن و حسین{{عم}} کس دیگری نبود<ref>الملل و النحل، أبوالفتح محمد بن عبدالکریم بن أبی بکر شهرستانی، ج۱، ص۵۷. </ref>. همچنین [[ابن ابی‌درام]] در کتاب [[میزان]] الاعتدال می‌نویسد: عمر لگدی بر فاطمه{{س}} زد و او فرزندی به نام محسن را که در رحم داشت، سقط کرد<ref>آتش به خانه وحی، ناصر مکارم شیرازی، ص۴.</ref>.
البته [[اهل سنت]] در مورد سقط جنین چیزی نمی‌گویند ولی اعتراف کرده‌اند که [[حضرت فاطمه]] {{س}} [[فرزندی]] به نام [[محسن]] {{ع}} داشت که در [[کودکی]] از [[دنیا]] رفت<ref>تاریخ یعقوبی، أحمد بن أبی الیعقوب، ج۲، ص۲۱۳؛ ینابیع المودة، سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ج۱، ص۱۷۴؛ ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، محب الدین أحمد بن عبدالله طبری، ص۵۵.</ref>. [[شهرستانی]] هم می‌نویسد: [[روز]] [[بیعت]]، [[عمر]] چنان ضربه‌ای به شکم [[فاطمه]] {{س}} زد که جنین از شکم افتاد. او فریاد می‌کشید که [[خانه]] را با هر که در آن است بسوزانید؛ با آنکه در آن خانه جز علی، فاطمه، حسن و حسین {{عم}} کس دیگری نبود<ref>الملل و النحل، أبوالفتح محمد بن عبدالکریم بن أبی بکر شهرستانی، ج۱، ص۵۷. </ref>. همچنین [[ابن ابی‌درام]] در کتاب [[میزان]] الاعتدال می‌نویسد: عمر لگدی بر فاطمه {{س}} زد و او فرزندی به نام محسن را که در رحم داشت، سقط کرد<ref>آتش به خانه وحی، ناصر مکارم شیرازی، ص۴.</ref>.


در [[نامه]] عمر به [[معاویه]] هم این [[تعدی]] به وضوح آمده است: درد زایمان بر او سخت شد و من وارد [[خانه]] شدم. جنینی سقط کرد که علی{{ع}} او را محسن نامید<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۳، ص۲۹۴ و ۲۹۵.</ref>.
در [[نامه]] عمر به [[معاویه]] هم این [[تعدی]] به وضوح آمده است: درد زایمان بر او سخت شد و من وارد [[خانه]] شدم. جنینی سقط کرد که علی {{ع}} او را محسن نامید<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۳، ص۲۹۴ و ۲۹۵.</ref>.
[[امام باقر]]{{ع}} فرمود: فاطمه{{س}} به محسن باردار شد. پس هنگامی که [[پیامبر خدا]] از [[دنیا]] رفت و آنچه در روز وارد شدن آن گروه بر او در خانه‌اش و بیرون آوردن پسرعمویش [[امیر مؤمنان]] اتفاق افتاد و آنچه از آن مرد به او رسید؛ پسری کامل را سقط کرد<ref>دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۲۶ و ۲۷؛ عوالم العلوم، شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۰۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۰۰-۱۷۱۲.</ref>.
[[امام باقر]] {{ع}} فرمود: فاطمه {{س}} به محسن باردار شد. پس هنگامی که [[پیامبر خدا]] از [[دنیا]] رفت و آنچه در روز وارد شدن آن گروه بر او در خانه‌اش و بیرون آوردن پسرعمویش [[امیر مؤمنان]] اتفاق افتاد و آنچه از آن مرد به او رسید؛ پسری کامل را سقط کرد<ref>دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۲۶ و ۲۷؛ عوالم العلوم، شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۰۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۰۰-۱۷۱۲.</ref>.


==سزای قاتل محسن{{ع}}==
== سزای قاتل محسن {{ع}} ==
[[عبدالله بن بکر ارجائی]] می‌گوید: در راه [[مکه]] از [[مدینه]] با [[حضرت صادق]]{{ع}} همراه بودم. در یکی از منازل به نام «عسفان» پیاده شدیم. پس از سمت چپ راه، به [[کوه]] سیاه رنگ وحشتناکی رسیدیم؛ به حضرت عرض کردم: ای فرزند [[رسول خدا]] چقدر این کوه وحشتناک است؛ من در راه چنین کوهی ندیده‌ام. حضرت فرمود: ای پسر بکر، می‌دانی این چه کوهی است؟ گفتم: نه. فرمود: این کوهی است به نام «کَمَد» که بر روی یکی از بیابان‌های [[جهنم]] بنا شده است و کُشندگان پدرم حسین{{ع}} در آن به سر می‌برند که [[خداوند]] آنان را در اینجا گذارده است؛ از زیر آنان آب‌های جهنم از چرک‌ها و لجن‌ها و آب‌های داغ و آنچه که از چاه‌های ته جهنم بیرون می‌آید، سرازیر است. در هر باری که به [[مسافرت]] آمدم از کنار این کوه نگذشتم مگر اینکه فریاد [[استغاثه]] آن دو نفر را شنیدم؛ به کُشندگان پدرم می‌نگریستم و به آن دو نفر می‌گفتم: اینان کاری انجام دادند که شما پایه‌گذاری کردید. هنگامی که به [[حکومت]] رسیدید به ما رحم نکردید؛ ما را کشتید و [[محروم]] ساختید؛ به [[حق]] ما [[تجاوز]] کردید و در مقابل ما خودسرانه عمل کردید. هر کس را که به شما رحم کند خداوند نیامرزد، نتیجه کارهایی را که پیش از این انجام داده‌اید، بچشید. خداوند نسبت به [[بندگان]] [[ستمگر]] نیست. دومی [[زاری]] و ناله‌اش بیش از اولی است. گهگاهی بر کنار آنها برای تسلای دلم می‌ایستادم و گاهی بر بالای کوه «کمد» که آنان در زیر آن محبوسند قدم می‌زدم. عرض کردم: به هنگامی که کوه را می‌پیمودید چه صدایی می‌شنیدید؟ فرمود: فریاد آنان را می‌شنیدم که می‌گفتند: بر ما بالا آی تا با تو بگوییم که ما [[توبه]] کرده‌ایم. از سمت راست کوه صدایی می‌شنیدم که می‌گفت به آنان پاسخ بده که خاموش باشید و صحبت نکنید. عرض کردم: چه کسی با آنان همدم است؟ فرمود: هر [[فرعونی]] که بر [[خداوند]] [[جسارت]] و [[سرکشی]] کرده و [[پروردگار]] کارهای او را بازگو نموده و هر کس که به [[بندگان]] [[کفر]] را بیاموزد ... و قاتل امیرالمؤمنین، قاتل فاطمه{{س}} و [[محسن]]{{ع}} و کشنده حسن و حسین{{ع}}<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۲۵، ص۳۷۲.</ref>.
[[عبدالله بن بکر ارجائی]] می‌گوید: در راه [[مکه]] از [[مدینه]] با [[حضرت صادق]] {{ع}} همراه بودم. در یکی از منازل به نام «عسفان» پیاده شدیم. پس از سمت چپ راه، به [[کوه]] سیاه رنگ وحشتناکی رسیدیم؛ به حضرت عرض کردم: ای فرزند [[رسول خدا]] چقدر این کوه وحشتناک است؛ من در راه چنین کوهی ندیده‌ام. حضرت فرمود: ای پسر بکر، می‌دانی این چه کوهی است؟ گفتم: نه. فرمود: این کوهی است به نام «کَمَد» که بر روی یکی از بیابان‌های [[جهنم]] بنا شده است و کُشندگان پدرم حسین {{ع}} در آن به سر می‌برند که [[خداوند]] آنان را در اینجا گذارده است؛ از زیر آنان آب‌های جهنم از چرک‌ها و لجن‌ها و آب‌های داغ و آنچه که از چاه‌های ته جهنم بیرون می‌آید، سرازیر است. در هر باری که به [[مسافرت]] آمدم از کنار این کوه نگذشتم مگر اینکه فریاد [[استغاثه]] آن دو نفر را شنیدم؛ به کُشندگان پدرم می‌نگریستم و به آن دو نفر می‌گفتم: اینان کاری انجام دادند که شما پایه‌گذاری کردید. هنگامی که به [[حکومت]] رسیدید به ما رحم نکردید؛ ما را کشتید و [[محروم]] ساختید؛ به [[حق]] ما [[تجاوز]] کردید و در مقابل ما خودسرانه عمل کردید. هر کس را که به شما رحم کند خداوند نیامرزد، نتیجه کارهایی را که پیش از این انجام داده‌اید، بچشید. خداوند نسبت به [[بندگان]] [[ستمگر]] نیست. دومی [[زاری]] و ناله‌اش بیش از اولی است. گهگاهی بر کنار آنها برای تسلای دلم می‌ایستادم و گاهی بر بالای کوه «کمد» که آنان در زیر آن محبوسند قدم می‌زدم. عرض کردم: به هنگامی که کوه را می‌پیمودید چه صدایی می‌شنیدید؟ فرمود: فریاد آنان را می‌شنیدم که می‌گفتند: بر ما بالا آی تا با تو بگوییم که ما [[توبه]] کرده‌ایم. از سمت راست کوه صدایی می‌شنیدم که می‌گفت به آنان پاسخ بده که خاموش باشید و صحبت نکنید. عرض کردم: چه کسی با آنان همدم است؟ فرمود: هر [[فرعونی]] که بر [[خداوند]] [[جسارت]] و [[سرکشی]] کرده و [[پروردگار]] کارهای او را بازگو نموده و هر کس که به [[بندگان]] [[کفر]] را بیاموزد ... و قاتل امیرالمؤمنین، قاتل فاطمه {{س}} و [[محسن]] {{ع}} و کشنده حسن و حسین {{ع}}<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۲۵، ص۳۷۲.</ref>.


از جمله [[احادیث]] [[معراج]] است: نخستین مطلبی که در [[قیامت]] درباره آن [[حکم]] می‌شود، موضوع محسن{{ع}}، پسر [[حضرت علی]]{{ع}} و [[قاتل]] او و سپس درباره [[قنفذ]] است. او را با رفیقش می‌آورند؛ با تازیانه‌ای از [[آتش]] بر آنها می‌زنند به طوری که اگر یک تازیانه از آن بر دریا فرود آید از [[شرق]] تا [[غرب]] آن به [[جوش]] آید و اگر بر کوه‌های دنیا فرود آید ذوب می‌شوند به گونه‌ای که تبدیل به خاکستر می‌گردند<ref>کامل الزیارات، أبوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه، ص۳۳۸.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۶۹۸.</ref>
از جمله [[احادیث]] [[معراج]] است: نخستین مطلبی که در [[قیامت]] درباره آن [[حکم]] می‌شود، موضوع محسن {{ع}}، پسر [[حضرت علی]] {{ع}} و [[قاتل]] او و سپس درباره [[قنفذ]] است. او را با رفیقش می‌آورند؛ با تازیانه‌ای از [[آتش]] بر آنها می‌زنند به طوری که اگر یک تازیانه از آن بر دریا فرود آید از [[شرق]] تا [[غرب]] آن به [[جوش]] آید و اگر بر کوه‌های دنیا فرود آید ذوب می‌شوند به گونه‌ای که تبدیل به خاکستر می‌گردند<ref>کامل الزیارات، أبوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه، ص۳۳۸.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۶۹۸.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش