مکه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==مکه در عصر رسالت== | == مکه در عصر رسالت == | ||
[[مکه]] در عرض جغرافیایی ۳۳ [[درجه]] و ۲۸ دقیقه و طول ۴۹ [[درجه]] قرار دارد. این [[شهر]]، جزئی از هلالی منطقه تهامه و ارتفاع آن از سطح دریا، حدود ۳۳۰ متر است.[[شهر]] [[مکه]] در درّهای تنگ و هلالی شکل پیرامون [[خانه کعبه]]<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم، ص۷۱.</ref>، در میان دو کوه ابوقبیس و قیقعان واقع شده است. هوای این دره به واسطه احاطه کوهها، بسیار گرم و خشک است<ref>حسین قره چانلو، حرمین شریفین، ص۱۳.</ref>. | [[مکه]] در عرض جغرافیایی ۳۳ [[درجه]] و ۲۸ دقیقه و طول ۴۹ [[درجه]] قرار دارد. این [[شهر]]، جزئی از هلالی منطقه تهامه و ارتفاع آن از سطح دریا، حدود ۳۳۰ متر است. [[شهر]] [[مکه]] در درّهای تنگ و هلالی شکل پیرامون [[خانه کعبه]]<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم، ص۷۱.</ref>، در میان دو کوه ابوقبیس و قیقعان واقع شده است. هوای این دره به واسطه احاطه کوهها، بسیار گرم و خشک است<ref>حسین قره چانلو، حرمین شریفین، ص۱۳.</ref>. | ||
جامعهشناختی این [[شهر]] در سالهای منتهی به [[ظهور]] [[پیامبر]] [[رحمت]]{{صل}}، میتواند به [[درک]] بیشتر و بهتر ما از [[اسلام]] کمک کند. [[مکه]] از [[آب]] سطحی برخوردار نیست و [[آب]] شرب آن فقط از چاهها تأمین میشود که از بارانهای زمستان و [[بهار]]، مایه میگیرند. این بارانها گاه به صورت رگبارهای شدیدی در میآیند که به فاصله چند لحظه، سیلابهای عظیمی را تشکیل میدهند. این سیلابها از کوههای اطراف به سمت دره ([[مکه]]) سرازیر میشوند و [[شهر]] را به خرابی [[تهدید]] میکنند<ref>حسین قره چانلو، حرمین شریفین، ص۱۳.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۲.</ref>. | جامعهشناختی این [[شهر]] در سالهای منتهی به [[ظهور]] [[پیامبر]] [[رحمت]] {{صل}}، میتواند به [[درک]] بیشتر و بهتر ما از [[اسلام]] کمک کند. [[مکه]] از [[آب]] سطحی برخوردار نیست و [[آب]] شرب آن فقط از چاهها تأمین میشود که از بارانهای زمستان و [[بهار]]، مایه میگیرند. این بارانها گاه به صورت رگبارهای شدیدی در میآیند که به فاصله چند لحظه، سیلابهای عظیمی را تشکیل میدهند. این سیلابها از کوههای اطراف به سمت دره ([[مکه]]) سرازیر میشوند و [[شهر]] را به خرابی [[تهدید]] میکنند<ref>حسین قره چانلو، حرمین شریفین، ص۱۳.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۲.</ref>. | ||
==وجه تسمیه [[مکه]]== | == وجه تسمیه [[مکه]] == | ||
در علت نامگذاری [[مکه]] به این نام (بین [[عالمان]] و مؤرخان) [[اختلاف]] است. گفته میشود این نام، برگرفته است از: تمکّ الجبارین (تمک اعناق الجباره)<ref>ابن فقیه، ابو عبدالله احمد بن محمد؛ البلدان، ص۷۴.</ref>؛ "[[ستمگران]] و [[فاجران]] را میبلعد و از بین میبرد"<ref>محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۱۹۸؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۱.</ref>. همچنین گفتهاند: "برای اینکه [[مردم]] را به خود جذب میکند"<ref>{{عربی|لأنها تجذب الناس این الیها}}؛ ابن فقیه، ابوعبدالله احمد بن محمد، البلادان، ص۷۴.</ref> و نیز گفته شده است: این [[شهر]] را از این لحاظ، [[مکه]] نامیدهاند که جای کمآبی است و گویا [[زمین]] آن، آبش را مکیده است<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۱۸۲.</ref>. | در علت نامگذاری [[مکه]] به این نام (بین [[عالمان]] و مؤرخان) [[اختلاف]] است. گفته میشود این نام، برگرفته است از: تمکّ الجبارین (تمک اعناق الجباره)<ref>ابن فقیه، ابو عبدالله احمد بن محمد؛ البلدان، ص۷۴.</ref>؛ "[[ستمگران]] و [[فاجران]] را میبلعد و از بین میبرد"<ref>محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۱۹۸؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۱.</ref>. همچنین گفتهاند: "برای اینکه [[مردم]] را به خود جذب میکند"<ref>{{عربی|لأنها تجذب الناس این الیها}}؛ ابن فقیه، ابوعبدالله احمد بن محمد، البلادان، ص۷۴.</ref> و نیز گفته شده است: این [[شهر]] را از این لحاظ، [[مکه]] نامیدهاند که جای کمآبی است و گویا [[زمین]] آن، آبش را مکیده است<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۱۸۲.</ref>. | ||
عدهای [[مکه]] را مترادف کلمه بکه به معنای ازدحام دانستهاند و علت نامگذاریاش را در این بیان کردهاند که [[مردم]]، هنگام [[حج]] در آن ازدحام میکنند<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۲ ابن فقیه، ابو عبدالله احمد بن محمد، البلدان، ص۷۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۲-۳۲۳.</ref>. | عدهای [[مکه]] را مترادف کلمه بکه به معنای ازدحام دانستهاند و علت نامگذاریاش را در این بیان کردهاند که [[مردم]]، هنگام [[حج]] در آن ازدحام میکنند<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۲ ابن فقیه، ابو عبدالله احمد بن محمد، البلدان، ص۷۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۲-۳۲۳.</ref>. | ||
==اوضاع [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] [[مکه]]== | == اوضاع [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] [[مکه]] == | ||
در [[مکه]] نیز چونان دیگر نقاط شبه [[جزیره عربستان]]، اساس اجتماع بر [[نظام]] قبیلگی [[استوار]] بود. [[قریش]] در [[مکه]] با تیرهها و طوایفش، عمده ساکنان این [[شهر]] را تشکیل میدادند. [[همسایگی]] [[خانه خدا]] باعث حرمتشان نزد عموم [[قبایل]] [[عرب]] میشد و به آنان چنان [[امنیتی]] بخشیده بود که دیگر [[قبایل]] را از آن بهرهای نبود<ref>حمیری کلاعی، ابوالربیع الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء ج۱، ص۶۲؛ احمد ابراهیم الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.</ref>. [[مردم]] [[عرب]] [[قریش]] را، به دیده [[احترام]] و بزرگی مینگریستند و نزدشان به بسیاری از [[اختلافات]] خاتمه میدادند<ref>الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.</ref>. [[احساس]] [[زعامت]] بر دیگر [[اعراف]]، [[انسجام]] بیشتری به طوایف [[قریش]] بخشیده بود، به طوری که تمام بطون و طوایفش، خود را ملزم به [[حفظ]] این [[اتحاد]] دانستهاند و ضمن [[پرهیز]] از [[اختلافات]] داخلی، میکوشیدند هیچ بطنی از دایره آن خارج نشود<ref>الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.</ref>؛ چیزی که در سایر [[قبایل]]، امری رایج و عادی به حساب میآمد. همین [[وحدت]] و [[انسجام]] از [[قریش]]، چهرههای پرقدرت و با [[صلابت]] در نظر سایر [[اعراب]] میساخت و [[حس]] [[ریاست]] و سروریشان را بر خود تشدید میکرد<ref>الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۳.</ref>. | در [[مکه]] نیز چونان دیگر نقاط شبه [[جزیره عربستان]]، اساس اجتماع بر [[نظام]] قبیلگی [[استوار]] بود. [[قریش]] در [[مکه]] با تیرهها و طوایفش، عمده ساکنان این [[شهر]] را تشکیل میدادند. [[همسایگی]] [[خانه خدا]] باعث حرمتشان نزد عموم [[قبایل]] [[عرب]] میشد و به آنان چنان [[امنیتی]] بخشیده بود که دیگر [[قبایل]] را از آن بهرهای نبود<ref>حمیری کلاعی، ابوالربیع الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء ج۱، ص۶۲؛ احمد ابراهیم الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.</ref>. [[مردم]] [[عرب]] [[قریش]] را، به دیده [[احترام]] و بزرگی مینگریستند و نزدشان به بسیاری از [[اختلافات]] خاتمه میدادند<ref>الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.</ref>. [[احساس]] [[زعامت]] بر دیگر [[اعراف]]، [[انسجام]] بیشتری به طوایف [[قریش]] بخشیده بود، به طوری که تمام بطون و طوایفش، خود را ملزم به [[حفظ]] این [[اتحاد]] دانستهاند و ضمن [[پرهیز]] از [[اختلافات]] داخلی، میکوشیدند هیچ بطنی از دایره آن خارج نشود<ref>الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۵.</ref>؛ چیزی که در سایر [[قبایل]]، امری رایج و عادی به حساب میآمد. همین [[وحدت]] و [[انسجام]] از [[قریش]]، چهرههای پرقدرت و با [[صلابت]] در نظر سایر [[اعراب]] میساخت و [[حس]] [[ریاست]] و سروریشان را بر خود تشدید میکرد<ref>الشریف، مکه و المدینه فی الجاهلیه و عهد الرسول، ص۲۳۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۳.</ref>. | ||
===بطون [[قریش]]=== | === بطون [[قریش]] === | ||
گفته میشود که در زمان [[ظهور اسلام]]، [[قریش]] مشتمل بر ۲۵ [[طایفه]] بوده است که عبارت بودند از:[[بنیهاشم بن عبدمناف]]، [[بنیمطلب بن عبدمناف]]، [[بنیحارث بن عبدالمطلب]]، [[بنی امیة بن عبدشمس]]، [[بنینوفل بن عبدمناف]]، [[بنیحارث بن فهر]]، [[بنیاسد بن عبدالعزی]]، [[بنیعبدالدار بن قصی]]، [[بنیزهرة بن کلاب]]، [[بنیتیم بن مرّه]]، [[بنیمخزوم بن یقظه]]، [[بنییقظة بن مره]]، [[بنیمرة بن کعب]]، [[بنیعدی بن کعب]]، [[بنیسهم بن عمرو]]، [[بنیجمع بن عمرو]]، [[بنیمالک بن حنبل]]، [[بنیمعیط بن عامر بننزار بن عامر]]، [[بنیسامة بن لؤی]]، [[بنیادرم تیم بن غالب بن فهر]]، [[بنیمحارب بن فهر]]، [[بنیحارث بن عبدالله بن کنانه]]، [[بنینباته]] و [[بنیعائذه]]. سپس [[مسعودی]] میافزاید: از [[بنیهاشم]] تا بنیجمح جزء بطون "[[قریش]] بطاح"<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۶۹.</ref> و از [[بنیمالک]] تا به آخر، جزء بطون "[[قریش]] [[ظواهر]] است"<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۶۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۴.</ref>. | گفته میشود که در زمان [[ظهور اسلام]]، [[قریش]] مشتمل بر ۲۵ [[طایفه]] بوده است که عبارت بودند از:[[بنیهاشم بن عبدمناف]]، [[بنیمطلب بن عبدمناف]]، [[بنیحارث بن عبدالمطلب]]، [[بنی امیة بن عبدشمس]]، [[بنینوفل بن عبدمناف]]، [[بنیحارث بن فهر]]، [[بنیاسد بن عبدالعزی]]، [[بنیعبدالدار بن قصی]]، [[بنیزهرة بن کلاب]]، [[بنیتیم بن مرّه]]، [[بنیمخزوم بن یقظه]]، [[بنییقظة بن مره]]، [[بنیمرة بن کعب]]، [[بنیعدی بن کعب]]، [[بنیسهم بن عمرو]]، [[بنیجمع بن عمرو]]، [[بنیمالک بن حنبل]]، [[بنیمعیط بن عامر بننزار بن عامر]]، [[بنیسامة بن لؤی]]، [[بنیادرم تیم بن غالب بن فهر]]، [[بنیمحارب بن فهر]]، [[بنیحارث بن عبدالله بن کنانه]]، [[بنینباته]] و [[بنیعائذه]]. سپس [[مسعودی]] میافزاید: از [[بنیهاشم]] تا بنیجمح جزء بطون "[[قریش]] بطاح"<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۶۹.</ref> و از [[بنیمالک]] تا به آخر، جزء بطون "[[قریش]] [[ظواهر]] است"<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۶۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۴.</ref>. | ||
===[[دین]] [[مردم]] [[مکه]]=== | === [[دین]] [[مردم]] [[مکه]] === | ||
[[مردم]] [[مکه]]، همواره بر [[آیین]] [[ابراهیم]]{{ع}} بودند تا اینکه از زمان [[عمرو بن لحی]]، [[امیر]] [[خزاعی]] [[مکه]]، [[بتپرست]] شدند<ref>هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۸.</ref>. از آن پس، [[دین ابراهیم]]{{ع}} از میان غالب [[مردم]] [[مکه]] رخت بربست و جز در امور [[حج]]، اثری از آن باقی نماند. | [[مردم]] [[مکه]]، همواره بر [[آیین]] [[ابراهیم]] {{ع}} بودند تا اینکه از زمان [[عمرو بن لحی]]، [[امیر]] [[خزاعی]] [[مکه]]، [[بتپرست]] شدند<ref>هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۸.</ref>. از آن پس، [[دین ابراهیم]] {{ع}} از میان غالب [[مردم]] [[مکه]] رخت بربست و جز در امور [[حج]]، اثری از آن باقی نماند. | ||
[[عزی]]، [[هبل]]، أساف، [[نائله]] و مناة از بتهای معروف [[قریش]] به شمار میآمدند. "[[عزی]]" بزرگترین بتشان بود؛ بدین سبب، [[قریش]] را [[امت]] عزّی هم میخواندند. آنان [[عزی]] را [[زیارت]] میکردند، برایش هدیه میبردند و [[قربانی]] انجام میدادند تا به آن [[تقرب]] بجویند<ref>هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۱۱۴.</ref>. | [[عزی]]، [[هبل]]، أساف، [[نائله]] و مناة از بتهای معروف [[قریش]] به شمار میآمدند. "[[عزی]]" بزرگترین بتشان بود؛ بدین سبب، [[قریش]] را [[امت]] عزّی هم میخواندند. آنان [[عزی]] را [[زیارت]] میکردند، برایش هدیه میبردند و [[قربانی]] انجام میدادند تا به آن [[تقرب]] بجویند<ref>هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۱۱۴.</ref>. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
دیگر [[بت]] [[قریش]]، "[[هبل]]" نام داشت که با عقیق سرخ، به شکل [[انسان]] ساخته شده بود و بزرگترین [[بت]] درون [[کعبه]] به شمار میرفت<ref>هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۱۲۳.</ref>. أساف و [[نائله]] هم دو [[بت]] دیگر [[قریش]] بودند که آنها را به صورت دو سنگ [[مسخ]] شده، پیشاپیش [[کعبه]] نهادند تا [[مردمان]] از آن [[پند]] بگیرند<ref>ابن کلبی، الاصنام، ص۹؛ ۱۱۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۲.</ref>. مناة نیز از دیگر بتهایی بود که علاوه بر دیگر [[اعراب]]، [[قریش]] نیز آن را بزرگ میداشتند<ref>ابن کلبی، الاصنام، ص۱۱۱.</ref>. | دیگر [[بت]] [[قریش]]، "[[هبل]]" نام داشت که با عقیق سرخ، به شکل [[انسان]] ساخته شده بود و بزرگترین [[بت]] درون [[کعبه]] به شمار میرفت<ref>هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۱۲۳.</ref>. أساف و [[نائله]] هم دو [[بت]] دیگر [[قریش]] بودند که آنها را به صورت دو سنگ [[مسخ]] شده، پیشاپیش [[کعبه]] نهادند تا [[مردمان]] از آن [[پند]] بگیرند<ref>ابن کلبی، الاصنام، ص۹؛ ۱۱۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۲.</ref>. مناة نیز از دیگر بتهایی بود که علاوه بر دیگر [[اعراب]]، [[قریش]] نیز آن را بزرگ میداشتند<ref>ابن کلبی، الاصنام، ص۱۱۱.</ref>. | ||
تحمس<ref>بدعتگذاری و نوآوری در دین.</ref> و سختگیری [[قریش]] در امر [[دین]] نیز از دیگر خصیصههای بارز [[دینی]] در [[مکه]] بر شمرده میشد؛ از اینرو به [[قریش]] "حمس" ([[بدعتگذار]]) اطلاق میشد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۶.</ref>. [[قریش]] وقوف در [[عرفه]] و انجام مراسم آن را - که از مشاعر [[دین ابراهیم]]{{ع}} بود - تنها برای سایر [[اعراب]]، [[واجب]] میدانستند؛ ولی خودشان این عمل را ترک کردند و آنها میگفتند: "ما [[فرزندان]] [[ابراهیم]] و اهل [[حرم]] و [[خادمان]] [[کعبه]] و ساکنان آن هستیم. برای ما سزاوار نیست که از [[حرم]] خارج شویم و غیر [[حرم]] را مانند خود آن بزرگ بشماریم؛ چرا که این کار از [[حرمت]] و شأنمان نزد [[عرب]] میکاهد"<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۲۷.</ref>. این بدعتگذاریها به ویژه از زمانی که [[خداوند]]، [[لشکر]] ابرهه را تار و مار کرد، شدت گرفت؛ چرا که [[مقام]] [[کعبه]] و [[قریش]]، بعد از این واقعه پیش از پیش در انظار [[عرب]] بالا رفت. [[اعراب]] میگفتند: "اینان ([[قریش]]) اهل [[الله]] هستند؛ چه آنکه [[خداوند]] از ایشان [[دفاع]] کرد و دشمنانشان را نابود ساخت"<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۲۷.</ref>. | تحمس<ref>بدعتگذاری و نوآوری در دین.</ref> و سختگیری [[قریش]] در امر [[دین]] نیز از دیگر خصیصههای بارز [[دینی]] در [[مکه]] بر شمرده میشد؛ از اینرو به [[قریش]] "حمس" ([[بدعتگذار]]) اطلاق میشد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۶.</ref>. [[قریش]] وقوف در [[عرفه]] و انجام مراسم آن را - که از مشاعر [[دین ابراهیم]] {{ع}} بود - تنها برای سایر [[اعراب]]، [[واجب]] میدانستند؛ ولی خودشان این عمل را ترک کردند و آنها میگفتند: "ما [[فرزندان]] [[ابراهیم]] و اهل [[حرم]] و [[خادمان]] [[کعبه]] و ساکنان آن هستیم. برای ما سزاوار نیست که از [[حرم]] خارج شویم و غیر [[حرم]] را مانند خود آن بزرگ بشماریم؛ چرا که این کار از [[حرمت]] و شأنمان نزد [[عرب]] میکاهد"<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۲۷.</ref>. این بدعتگذاریها به ویژه از زمانی که [[خداوند]]، [[لشکر]] ابرهه را تار و مار کرد، شدت گرفت؛ چرا که [[مقام]] [[کعبه]] و [[قریش]]، بعد از این واقعه پیش از پیش در انظار [[عرب]] بالا رفت. [[اعراب]] میگفتند: "اینان ([[قریش]]) اهل [[الله]] هستند؛ چه آنکه [[خداوند]] از ایشان [[دفاع]] کرد و دشمنانشان را نابود ساخت"<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۲۷.</ref>. | ||
آنان ساکنان خارج از [[حرم]] را وادار میکردند که غذای خود را وارد [[حرم]] نکنند، بلکه باید از غذای اهل آنجا استفاده میکردند و در موقع [[طواف]] باید از لباسهای [[مردم]] [[مکه]] که [[لباس]] ملی و قومی بود، بهره بگیرند؛ اگر هم کسی [[توانایی]] خریدش را نداشت، میبایست برهنه [[طواف]] کند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹.</ref>. | آنان ساکنان خارج از [[حرم]] را وادار میکردند که غذای خود را وارد [[حرم]] نکنند، بلکه باید از غذای اهل آنجا استفاده میکردند و در موقع [[طواف]] باید از لباسهای [[مردم]] [[مکه]] که [[لباس]] ملی و قومی بود، بهره بگیرند؛ اگر هم کسی [[توانایی]] خریدش را نداشت، میبایست برهنه [[طواف]] کند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹.</ref>. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
آنجا در حال انجام [[مناسک]] [[حج]] در خیمههای چرمی ساکن میشدند و...<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۶؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۲۸-۱۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹.</ref>. | آنجا در حال انجام [[مناسک]] [[حج]] در خیمههای چرمی ساکن میشدند و...<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۶؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۲۸-۱۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹.</ref>. | ||
با این حال، [[مکه]] از خداپرستانی که از [[پرستش]] بتان، سر باز زده بودند و حنیفی یا [[نصرانی]] شده بودند، خالی نبود. در بین [[قریش]]، به ویژه در [[طایفه]] [[بنیهاشم]]، [[آیین حنیف]] [[ابراهیم]]{{ع}} پیروانی داشت. | با این حال، [[مکه]] از خداپرستانی که از [[پرستش]] بتان، سر باز زده بودند و حنیفی یا [[نصرانی]] شده بودند، خالی نبود. در بین [[قریش]]، به ویژه در [[طایفه]] [[بنیهاشم]]، [[آیین حنیف]] [[ابراهیم]] {{ع}} پیروانی داشت. | ||
[[ورقة بن نوفل بن اسد]] از جمله کسانی بود که از [[پرستش]] [[بتها]] سر باز زد و [[آیین مسیحیت]] [[اختیار]] کرد<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۵۹؛ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۳، ص۱۱۹.</ref>. [[زید بن نفیل]] نیز با [[پرهیز]] از [[پرستش]] بتان، به دنبال [[دین]] بود تا اینکه در [[شام]]، به دست [[مسیحیان]] کشته شد<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۵۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۷؛ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۳، ص۱۲۳.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۴-۳۲۶.</ref>. | [[ورقة بن نوفل بن اسد]] از جمله کسانی بود که از [[پرستش]] [[بتها]] سر باز زد و [[آیین مسیحیت]] [[اختیار]] کرد<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۵۹؛ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۳، ص۱۱۹.</ref>. [[زید بن نفیل]] نیز با [[پرهیز]] از [[پرستش]] بتان، به دنبال [[دین]] بود تا اینکه در [[شام]]، به دست [[مسیحیان]] کشته شد<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۵۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۷؛ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۳، ص۱۲۳.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۴-۳۲۶.</ref>. | ||
===[[مناصب]] و تشکیلات [[اداری]] [[مکه]]=== | === [[مناصب]] و تشکیلات [[اداری]] [[مکه]] === | ||
[[دارالندوه]]، محل بررسی امور مهم و اساسی [[مکه]] بود؛ البته برخی مسائل روزمرّه، همچون [[ازدواج]]، حرکت کاروانهای تجاری و... نیز در آن انجام میشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. این مجلس مختص [[فرزندان]] بنیقصی بود<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج۱، ص۱۵۵؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه ج۲، ص۳۴.</ref>؛ اما غیر از بنیقصی، تنها صاحب نظرانی امکان حضور در آن را داشتند که [[چهل]] سال از عمرشان گذشته باشد<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. | [[دارالندوه]]، محل بررسی امور مهم و اساسی [[مکه]] بود؛ البته برخی مسائل روزمرّه، همچون [[ازدواج]]، حرکت کاروانهای تجاری و... نیز در آن انجام میشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. این مجلس مختص [[فرزندان]] بنیقصی بود<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج۱، ص۱۵۵؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه ج۲، ص۳۴.</ref>؛ اما غیر از بنیقصی، تنها صاحب نظرانی امکان حضور در آن را داشتند که [[چهل]] سال از عمرشان گذشته باشد<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. | ||
[[قریش]] برای [[اداره امور]] [[مکه]]، [[مناصب]] و تشکیلاتی را به وجود آوردند؛ عمده [[مناصب]] این [[شهر]]؛ سقایت، رفادت، سدانت، حجابت و لواء بود<ref>احمد بن یحی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳، محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۰. سقایت، مسئول دادن آب به حاجیان، رفادت، مسئول مهمانداری از حجاج، سدانت، خآدمی و پردهداری خانه خدا، حجابت، دربانی و کلیدداری کعبه و لوا پرچمدار مکه بودند.</ref>. و در کنار این [[مناصب]]؛ ایسار، تحجیر اموال، [[شورا]]، اشناق، [[عقاب]]، [[قبه]]، اعنه و [[سفارت]]<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷؛ ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۳، ص۲۶۷-۲۶۸. ایسار تولیت چوبههای تیر قرعهکشی، تحجیر اموال مسئول نذورات بتان، اشناق تعیین کننده میزان دیه و ضررهای مالی، عقاب پرچمدار ملی، قبه و اعنه مسئول رزم آرایی و حرکت لشکر و سفارت نماینده قریش در امور پیش آمده بین قبیلگی بود.</ref> نیز از دیگر مسئولیتهایی بود که تا قبل از ورود [[اسلام]] در این [[شهر]]، مرسوم بوده است و آن را از یکدیگر به [[ارث]] میبردند.<ref>ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۳، ص۲۶۸؛ سید علی حسنی الندوی، السیرة النبویه، ص۱۳۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۶-۳۲۷.</ref>. | [[قریش]] برای [[اداره امور]] [[مکه]]، [[مناصب]] و تشکیلاتی را به وجود آوردند؛ عمده [[مناصب]] این [[شهر]]؛ سقایت، رفادت، سدانت، حجابت و لواء بود<ref>احمد بن یحی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳، محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۰. سقایت، مسئول دادن آب به حاجیان، رفادت، مسئول مهمانداری از حجاج، سدانت، خآدمی و پردهداری خانه خدا، حجابت، دربانی و کلیدداری کعبه و لوا پرچمدار مکه بودند.</ref>. و در کنار این [[مناصب]]؛ ایسار، تحجیر اموال، [[شورا]]، اشناق، [[عقاب]]، [[قبه]]، اعنه و [[سفارت]]<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷؛ ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۳، ص۲۶۷-۲۶۸. ایسار تولیت چوبههای تیر قرعهکشی، تحجیر اموال مسئول نذورات بتان، اشناق تعیین کننده میزان دیه و ضررهای مالی، عقاب پرچمدار ملی، قبه و اعنه مسئول رزم آرایی و حرکت لشکر و سفارت نماینده قریش در امور پیش آمده بین قبیلگی بود.</ref> نیز از دیگر مسئولیتهایی بود که تا قبل از ورود [[اسلام]] در این [[شهر]]، مرسوم بوده است و آن را از یکدیگر به [[ارث]] میبردند.<ref>ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۳، ص۲۶۸؛ سید علی حسنی الندوی، السیرة النبویه، ص۱۳۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۶-۳۲۷.</ref>. | ||
===[[فجار]] [[مکه]]=== | === [[فجار]] [[مکه]] === | ||
با اینکه [[جامعه]] [[مدنی]] [[مکه]] تا حدودی از [[روحیات]] و [[خلق و خوی]] [[خشن]] بدویگری فاصله گرفته بود؛ اما این امر، [[مانع]] از ورود آنان به جنگهای [[جاهلی]] نشده بود. | با اینکه [[جامعه]] [[مدنی]] [[مکه]] تا حدودی از [[روحیات]] و [[خلق و خوی]] [[خشن]] بدویگری فاصله گرفته بود؛ اما این امر، [[مانع]] از ورود آنان به جنگهای [[جاهلی]] نشده بود. | ||
مشهورترین این [[جنگها]] [[جنگ]] [[فجار القرد]]<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶ ص۱۰۴؛ معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۵؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۰.</ref>، [[فجار الرجل]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۳؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۱ به بعد.</ref>، [[فجار المرأه]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۲ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۰۴؛ ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۶ ص۱۰۲.</ref> و [[فجار براض]]<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۴ به بعد.</ref> بود که [[فجار براض]]، خود پنج فجره را شامل میشد: [[یوم النخله]]<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۱۰۲؛ و احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷؛ سید علی حسنی الندوی، السیرة النبویه، ص۱۸۶؛ معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۶.</ref>، [[یوم الشمطه]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۳۳۱؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۹.</ref>، [[یوم العبلاء]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۷.</ref>، [[یوم الشرب]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۷؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۳۲۲.</ref> و یومالحریره<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۲۴؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۵۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۷.</ref>. | مشهورترین این [[جنگها]] [[جنگ]] [[فجار القرد]]<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶ ص۱۰۴؛ معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۵؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۰.</ref>، [[فجار الرجل]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۳؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۱ به بعد.</ref>، [[فجار المرأه]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۲ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۰۴؛ ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۶ ص۱۰۲.</ref> و [[فجار براض]]<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۴ به بعد.</ref> بود که [[فجار براض]]، خود پنج فجره را شامل میشد: [[یوم النخله]]<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۱۰۲؛ و احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷؛ سید علی حسنی الندوی، السیرة النبویه، ص۱۸۶؛ معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۶.</ref>، [[یوم الشمطه]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۳۳۱؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۱۶۹.</ref>، [[یوم العبلاء]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۷.</ref>، [[یوم الشرب]]<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۱۷؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۳۲۲.</ref> و یومالحریره<ref>معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۲۴؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۵۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[مکه در عصر بعثت (مقاله)|مکه در عصر بعثت]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲۷.</ref>. | ||
==اوضاع [[اقتصادی]] [[مکه]]== | == اوضاع [[اقتصادی]] [[مکه]] == | ||
علاوه بر وجود [[کعبه]]، قرار داشتن [[مکه]] در مسیری بازرگانی که از [[یمن]] به [[شام]]، [[فلسطین]] و [[مصر]] میرفته است، بر اهمیت این [[شهر]] بیش از پیش افزوده بود. [[قریش]] نیز به امر [[تجارت]] پرداختند؛ اما در ابتدا تجارتشان از [[مکه]] عدول نمیکرد. تجار [[غیر عرب]]، کالاهایشان را میخریدند و در اطراف بلاد [[عرب]] میفروختند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۲.</ref> تا اینکه [[هاشم بن عبدمناف]]، [[سنت]] [[تجارت]] [[قریش]] به [[شام]] و [[یمن]] را بنیان نهاد. [[هاشم]] از [[ملوک]] [[شام]] اجازه [[تجارت]] در آن بلاد را گرفت. سپس برادرش - عبدشمس - موفق به کسب اجازه از [[حاکم]] [[حبشه]] برای [[تجارت]] به آنجا شد و [[نوفل بن عبد مناف]]، کوچکترین [[فرزند]] [[عبدمناف]] نیز با سفر به [[عراق]] از کسرا، نامهای برای [[تجارت]] در [[عراق]] دریافت کرد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۲؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۴۵-۴۳-۴۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۵۲-۲۵۱؛ سید علی حسنی الندوی، السیرة النبویه، ص۱۳۶.</ref>. | علاوه بر وجود [[کعبه]]، قرار داشتن [[مکه]] در مسیری بازرگانی که از [[یمن]] به [[شام]]، [[فلسطین]] و [[مصر]] میرفته است، بر اهمیت این [[شهر]] بیش از پیش افزوده بود. [[قریش]] نیز به امر [[تجارت]] پرداختند؛ اما در ابتدا تجارتشان از [[مکه]] عدول نمیکرد. تجار [[غیر عرب]]، کالاهایشان را میخریدند و در اطراف بلاد [[عرب]] میفروختند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۲.</ref> تا اینکه [[هاشم بن عبدمناف]]، [[سنت]] [[تجارت]] [[قریش]] به [[شام]] و [[یمن]] را بنیان نهاد. [[هاشم]] از [[ملوک]] [[شام]] اجازه [[تجارت]] در آن بلاد را گرفت. سپس برادرش - عبدشمس - موفق به کسب اجازه از [[حاکم]] [[حبشه]] برای [[تجارت]] به آنجا شد و [[نوفل بن عبد مناف]]، کوچکترین [[فرزند]] [[عبدمناف]] نیز با سفر به [[عراق]] از کسرا، نامهای برای [[تجارت]] در [[عراق]] دریافت کرد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۲؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۴۵-۴۳-۴۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۵۲-۲۵۱؛ سید علی حسنی الندوی، السیرة النبویه، ص۱۳۶.</ref>. | ||