کعبالاحبار: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
[[ابواسحاق کعب بن ماتع حمیری]]، معروف به '''کعب الاحبار''' از دانشمندان بزرگ یهود در یمن بود که در اوایل [[خلافت عمر]] به اسلام گروید. [[صحابه]] از جمله [[عمر]] در آغاز برای اطّلاع از برخی معلومات به او مراجعه میکردند؛ امّا پس از مدّتی بر اثر نقل روایات دروغ به سخنان او با دیده تردید نگریسته، او را [[تکذیب]] کردند. این [[یهودی]] توانست [[خرافات]] و داستانهای دروغ و جعلی فراوانی را وارد [[معارف دینی]] [[مسلمانان]] کند. | [[ابواسحاق کعب بن ماتع حمیری]]، معروف به '''کعب الاحبار''' از دانشمندان بزرگ یهود در یمن بود که در اوایل [[خلافت عمر]] به اسلام گروید. [[صحابه]] از جمله [[عمر]] در آغاز برای اطّلاع از برخی معلومات به او مراجعه میکردند؛ امّا پس از مدّتی بر اثر نقل روایات دروغ به سخنان او با دیده تردید نگریسته، او را [[تکذیب]] کردند. این [[یهودی]] توانست [[خرافات]] و داستانهای دروغ و جعلی فراوانی را وارد [[معارف دینی]] [[مسلمانان]] کند. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[ابواسحاق کعب بن ماتع حمیری]]، معروف به کعب الاحبار از [[دانشمندان]] بزرگ یهود در [[یمن]] بود که در اوایل [[خلافت عمر]] به اسلام گروید و در سال ۳۴ هجری در [[شهر]] [[حمص]] درگذشت<ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص۴۸۹ ـ ۴۹۰؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۹۷. </ref>. | [[ابواسحاق کعب بن ماتع حمیری]]، معروف به کعب الاحبار از [[دانشمندان]] بزرگ یهود در [[یمن]] بود که در اوایل [[خلافت عمر]] به اسلام گروید و در سال ۳۴ هجری در [[شهر]] [[حمص]] درگذشت<ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص۴۸۹ ـ ۴۹۰؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۹۷. </ref>. | ||
[[صحابه]] از جمله [[عمر]] در آغاز برای اطّلاع از برخی معلومات به او مراجعه میکردند؛ امّا پس از مدّتی بر اثر نقل [[روایات دروغ]] به سخنان او با دیده تردید نگریسته، او را [[تکذیب]] کردند<ref>حلیهالاولیاء، ج ۵، ص۴۲۶ ـ ۴۲۷؛ سیر اعلامالنبلاء، ج ۳، ص۴۸۹ ـ ۴۹۰؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۹۸.</ref>. همچنین [[روایت]] شده است که [[علی]]{{ع}} او را [[دروغگو]] خواند<ref>شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص۲۹۲. </ref>. | [[صحابه]] از جمله [[عمر]] در آغاز برای اطّلاع از برخی معلومات به او مراجعه میکردند؛ امّا پس از مدّتی بر اثر نقل [[روایات دروغ]] به سخنان او با دیده تردید نگریسته، او را [[تکذیب]] کردند<ref>حلیهالاولیاء، ج ۵، ص۴۲۶ ـ ۴۲۷؛ سیر اعلامالنبلاء، ج ۳، ص۴۸۹ ـ ۴۹۰؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۹۸.</ref>. همچنین [[روایت]] شده است که [[علی]] {{ع}} او را [[دروغگو]] خواند<ref>شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص۲۹۲. </ref>. | ||
این [[یهودی]] به ظاهر [[مسلمان]]، توانست به کمک برخی [[صحابه]] از جمله [[ابوهریره]] که بیشترین نقش را در نقل و گسترش روایات کعب برعهده داشت، [[خرافات]] و داستانهای دروغ و جعلی فراوانی را وارد [[معارف دینی]] [[مسلمانان]] کند<ref>اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۶۴.</ref>.<ref>[[محمد هادی معرفت|معرفت، محمد هادی]]، [[اسرائیلیات (مقاله)|مقاله «اسرائیلیات»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۳]]، ج۳.</ref> | این [[یهودی]] به ظاهر [[مسلمان]]، توانست به کمک برخی [[صحابه]] از جمله [[ابوهریره]] که بیشترین نقش را در نقل و گسترش روایات کعب برعهده داشت، [[خرافات]] و داستانهای دروغ و جعلی فراوانی را وارد [[معارف دینی]] [[مسلمانان]] کند<ref>اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۶۴.</ref>.<ref>[[محمد هادی معرفت|معرفت، محمد هادی]]، [[اسرائیلیات (مقاله)|مقاله «اسرائیلیات»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۳]]، ج۳.</ref> | ||
==معاویه و کعب الاحبار== | == معاویه و کعب الاحبار == | ||
با مراجعه به شرح احوال [[صحابه]] و [[تابعان]] معلوم میشود که بسیاری از [[روایات]] آنان و لو با چند واسطه به [[کعب الاحبار]] میرسد. این میرساند که کعب [[شاگردان]] بسیاری داشته است. شاید سبب این کار، [[اعتماد]] زیادی بود که [[خلیفه دوم]]، [[عمر بن خطاب]] به او داشت و بارها به [[نیکی]] از او یاد کرد. از جمله هنگامی که کعب به او نزدیک میشد و با [[چاپلوسی]] و چربزبانی با او سخن میگفت، عمر میگفت: {{متن قرآن|وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}}<ref>«و از قوم موسی گروهی هستند که به حق راهنمایی میکنند و به حق دادگری میورزند» سوره اعراف، آیه ۱۵۹.</ref><ref>لباب آلاداب، ص۲۳۴.</ref>. | با مراجعه به شرح احوال [[صحابه]] و [[تابعان]] معلوم میشود که بسیاری از [[روایات]] آنان و لو با چند واسطه به [[کعب الاحبار]] میرسد. این میرساند که کعب [[شاگردان]] بسیاری داشته است. شاید سبب این کار، [[اعتماد]] زیادی بود که [[خلیفه دوم]]، [[عمر بن خطاب]] به او داشت و بارها به [[نیکی]] از او یاد کرد. از جمله هنگامی که کعب به او نزدیک میشد و با [[چاپلوسی]] و چربزبانی با او سخن میگفت، عمر میگفت: {{متن قرآن|وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}}<ref>«و از قوم موسی گروهی هستند که به حق راهنمایی میکنند و به حق دادگری میورزند» سوره اعراف، آیه ۱۵۹.</ref><ref>لباب آلاداب، ص۲۳۴.</ref>. | ||
پس از او [[معاویه]] هم اهتمام بیشتری به کعب الاحبار نشان داد و مدالهای [[افتخار]] بیشتری تقدیم او کرد<ref>بنگرید: التراتیب الاداریه، ج۲، ص۴۲۶.</ref>. کعب از این تعریف و تمجیدها استفاده کرد و آن را برای جلب هر چه بیشتر [[شاگرد]] به کار گرفت و آنچه خواست قریحه و اقتضای اهدافش بود، در میان شاگردان رواج داد. [[ابو هریره]] یکی از شاگردان او بود و چنان که از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] میکرد، از وی نیز روایت میکرد<ref>بنگرید: البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۷.</ref>. | پس از او [[معاویه]] هم اهتمام بیشتری به کعب الاحبار نشان داد و مدالهای [[افتخار]] بیشتری تقدیم او کرد<ref>بنگرید: التراتیب الاداریه، ج۲، ص۴۲۶.</ref>. کعب از این تعریف و تمجیدها استفاده کرد و آن را برای جلب هر چه بیشتر [[شاگرد]] به کار گرفت و آنچه خواست قریحه و اقتضای اهدافش بود، در میان شاگردان رواج داد. [[ابو هریره]] یکی از شاگردان او بود و چنان که از [[رسول خدا]] {{صل}} [[روایت]] میکرد، از وی نیز روایت میکرد<ref>بنگرید: البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۷.</ref>. | ||
[[مقام]] کعب الاحبار نزد معاویه آن قدر بالا گرفت که شخصا از او تقاضا کرد، [[منصب]] [[قصّهگویی]] را بر عهده گیرد. این مرد برای [[مردم]] منشأ [[برکت]] بود تا آنجا که کتّانی گفت: معاویه قیمت گلیم کعب را بالا برد. این مسأله معروف و مشهور است<ref>الدر المنثور، ج۴، ص۲۴۸.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۶۴.</ref> | [[مقام]] کعب الاحبار نزد معاویه آن قدر بالا گرفت که شخصا از او تقاضا کرد، [[منصب]] [[قصّهگویی]] را بر عهده گیرد. این مرد برای [[مردم]] منشأ [[برکت]] بود تا آنجا که کتّانی گفت: معاویه قیمت گلیم کعب را بالا برد. این مسأله معروف و مشهور است<ref>الدر المنثور، ج۴، ص۲۴۸.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۶۴.</ref> | ||
==رشوههای کعب== | == رشوههای کعب== | ||
کعب الاحبار میدانست که چگونه [[اعتماد]] مردم را جلب و آنان را با خود موافق کند. او خوب میدانست که چگونه میتوان در [[جان]] و [[روح]] مردم رخنه کرد و چگونه، چه وقت و به چه صورت رشوههای خود را در میان [[پیروان]] و هواداران خویش [[توزیع]] کند تا همچنان به او [[محبّت]]، [[دوستی]] و اعتماد داشته باشند. برخی از این موارد عبارت است از: | کعب الاحبار میدانست که چگونه [[اعتماد]] مردم را جلب و آنان را با خود موافق کند. او خوب میدانست که چگونه میتوان در [[جان]] و [[روح]] مردم رخنه کرد و چگونه، چه وقت و به چه صورت رشوههای خود را در میان [[پیروان]] و هواداران خویش [[توزیع]] کند تا همچنان به او [[محبّت]]، [[دوستی]] و اعتماد داشته باشند. برخی از این موارد عبارت است از: | ||
===کعب الاحبار و [[خلافت امام علی]]{{ع}}=== | === کعب الاحبار و [[خلافت امام علی]] {{ع}} === | ||
کعب از سیاستهای کلی [[خلافت]] درباره علی{{ع}} و [[اهل بیت]] او [[آگاه]] بود. او به خوبی میدانست جریانی در کار است که علی{{ع}} و [[خاندان]] او را از خلافت، و خلافت را از آنان دور سازد. از اینرو هنگامی که عمر در خصوص خلافت با کعب الاحبار [[مشورت]] کرد و اسامی نامزدها را به او گفت، چون به [[نام علی]]{{ع}} رسید، کعب سرسختانه با آن [[مخالفت]] کرد<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۸۱.</ref>. او از سیاستهای پنهانی دستگاه خبر داشت و میدانست که ردّ وی به مذاق [[خلیفه]] خوش میآید و با [[آیندهنگری]]، [[دوراندیشی]] و آرزوهای وی [[هماهنگی]] دارد<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۶۶.</ref>. | کعب از سیاستهای کلی [[خلافت]] درباره علی {{ع}} و [[اهل بیت]] او [[آگاه]] بود. او به خوبی میدانست جریانی در کار است که علی {{ع}} و [[خاندان]] او را از خلافت، و خلافت را از آنان دور سازد. از اینرو هنگامی که عمر در خصوص خلافت با کعب الاحبار [[مشورت]] کرد و اسامی نامزدها را به او گفت، چون به [[نام علی]] {{ع}} رسید، کعب سرسختانه با آن [[مخالفت]] کرد<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۸۱.</ref>. او از سیاستهای پنهانی دستگاه خبر داشت و میدانست که ردّ وی به مذاق [[خلیفه]] خوش میآید و با [[آیندهنگری]]، [[دوراندیشی]] و آرزوهای وی [[هماهنگی]] دارد<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۶۶.</ref>. | ||
===[[لقب]] فاروق=== | === [[لقب]] فاروق=== | ||
[[اهل کتاب]] با اعطای لقب [[فاروق]]، خود را به [[خلیفه دوم]] نزدیک ساختند. این لقب به مذاق عمر خوش آمد. [[منابع تاریخی]] نشان میدهد که اهل کتاب نخستین کسانی بودند که به عمر، فاروق گفتهاند<ref>الطبقات الکبری، ج۳ و ۱، ص۱۹۳.</ref>. شاید از [[روایت]] [[طبری]] به دست آید که شخص کعب الاحبار، پسر خطّاب را فاروق نامید<ref>تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.</ref>. این لقب نوعی [[رشوه]] بود و شاید [[پاداش]] کاری که عمر برای [[اهل کتاب]]، انجام داد و دست آنان را بازگذاشت تا ترهات و [[اباطیل]] خود را در میان [[مسلمانان]] واگویند و [[مسلمین]] از [[روایت]] و [[کتابت حدیث]] [[پیامبر]]{{صل}} و حتی [[قرآن]] [[محروم]] بمانند<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۶۶.</ref>. | [[اهل کتاب]] با اعطای لقب [[فاروق]]، خود را به [[خلیفه دوم]] نزدیک ساختند. این لقب به مذاق عمر خوش آمد. [[منابع تاریخی]] نشان میدهد که اهل کتاب نخستین کسانی بودند که به عمر، فاروق گفتهاند<ref>الطبقات الکبری، ج۳ و ۱، ص۱۹۳.</ref>. شاید از [[روایت]] [[طبری]] به دست آید که شخص کعب الاحبار، پسر خطّاب را فاروق نامید<ref>تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.</ref>. این لقب نوعی [[رشوه]] بود و شاید [[پاداش]] کاری که عمر برای [[اهل کتاب]]، انجام داد و دست آنان را بازگذاشت تا ترهات و [[اباطیل]] خود را در میان [[مسلمانان]] واگویند و [[مسلمین]] از [[روایت]] و [[کتابت حدیث]] [[پیامبر]] {{صل}} و حتی [[قرآن]] [[محروم]] بمانند<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۶۶.</ref>. | ||
===[[تمجید]] [[کعب الاحبار]] از ابو هریره=== | === [[تمجید]] [[کعب الاحبار]] از ابو هریره=== | ||
وی در تمجید از [[ابو هریره]] گفت: کسی را ندیدم که [[تورات]] خوانده باشد، امّا به محتوای آن از ابو هریره آگاهتر باشد<ref>التراتیب الاداریه، ج۲، ص۲۲۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۶۰۰؛ السنة قبل التدوین، ص۴۳۳.</ref>. نمیدانیم چگونه ابو هریره به [[علوم]] تورات دست یافت و بدون خواندن این کتاب، از محتوای آن [[آگاه]] شد؟!<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۶۷.</ref>. | وی در تمجید از [[ابو هریره]] گفت: کسی را ندیدم که [[تورات]] خوانده باشد، امّا به محتوای آن از ابو هریره آگاهتر باشد<ref>التراتیب الاداریه، ج۲، ص۲۲۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۶۰۰؛ السنة قبل التدوین، ص۴۳۳.</ref>. نمیدانیم چگونه ابو هریره به [[علوم]] تورات دست یافت و بدون خواندن این کتاب، از محتوای آن [[آگاه]] شد؟!<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۶۷.</ref>. | ||