سوء ظن: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[سوء ظن در قرآن]] - [[سوء ظن در حدیث]] - [[سوء ظن در نهج البلاغه]] - [[سوء ظن در اخلاق اسلامی]] - [[سوء ظن در معارف دعا و زیارات]] - [[نفی سوء ظن در معارف و سیره نبوی]] - [[سوء ظن در جامعهشناسی اسلامی]]| پرسش مرتبط = سوء ظن (پرسش)}} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[سوء ظن در قرآن]] - [[سوء ظن در حدیث]] - [[سوء ظن در نهج البلاغه]] - [[سوء ظن در اخلاق اسلامی]] - [[سوء ظن در معارف دعا و زیارات]] - [[نفی سوء ظن در معارف و سیره نبوی]] - [[سوء ظن در جامعهشناسی اسلامی]]| پرسش مرتبط = سوء ظن (پرسش)}} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
این [[رذیلت]]، در [[حقیقت]] از [[خباثت باطنی]] [[انسان]] سرچشمه گرفته [[دنیا]] را برای او تیره و تار میسازد. آن کس که به چنین رذیلتی مبتلاست، گویا عینکی سخت تیره بر چشم نهاده عالَم را تنها و تنها سیاه میبیند و بس! [[قرآن کریم]] با یادکرد از این افراد، آنان را در معرض هلاک و نابودی قلمداد کرده است: {{متن قرآن|وَظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَكُنْتُمْ قَوْمًا بُورًا}}<ref>«و بدگمانی ورزیدید و قومی شایسته نابودی شدید» سوره فتح، آیه ۱۲.</ref> | این [[رذیلت]]، در [[حقیقت]] از [[خباثت باطنی]] [[انسان]] سرچشمه گرفته [[دنیا]] را برای او تیره و تار میسازد. آن کس که به چنین رذیلتی مبتلاست، گویا عینکی سخت تیره بر چشم نهاده عالَم را تنها و تنها سیاه میبیند و بس! [[قرآن کریم]] با یادکرد از این افراد، آنان را در معرض هلاک و نابودی قلمداد کرده است: {{متن قرآن|وَظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَكُنْتُمْ قَوْمًا بُورًا}}<ref>«و بدگمانی ورزیدید و قومی شایسته نابودی شدید» سوره فتح، آیه ۱۲.</ref> | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
توجّه به این نکته که [[ناامیدی]] از درمان بیماریهای روحی، خود در شمار [[دامهای شیطان]] قرار دارد، در ممکن ساختن این معالجه سخت کارآمد است و مفید. از این رو، هرچند مقابله با [[نفس]] در این میدان سخت مشکل است، امّا [[آدمی]] با [[تضرّع]] به درگاه [[الهی]] و درخواست [[کمک]] از او، میتواند از این میدان سرافراز بیرون آید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۱.</ref>. | توجّه به این نکته که [[ناامیدی]] از درمان بیماریهای روحی، خود در شمار [[دامهای شیطان]] قرار دارد، در ممکن ساختن این معالجه سخت کارآمد است و مفید. از این رو، هرچند مقابله با [[نفس]] در این میدان سخت مشکل است، امّا [[آدمی]] با [[تضرّع]] به درگاه [[الهی]] و درخواست [[کمک]] از او، میتواند از این میدان سرافراز بیرون آید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۱.</ref>. | ||
*تکرار عبارت [[شریف]] {{عربی| لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ}} نیز در این راستا بسیار مؤثّر و [[نافع]] است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۲.</ref>. | * تکرار عبارت [[شریف]] {{عربی| لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ}} نیز در این راستا بسیار مؤثّر و [[نافع]] است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۲.</ref>. | ||
==انواع سوء ظن== | == انواع سوء ظن == | ||
این [[رذیلت]] را نیز مراتب و انواعی است، که در مقابل مراتب و انواع [[فضیلت]] مقابل آن - یعنی [[حسن ظن]] -، قرار دارد: | این [[رذیلت]] را نیز مراتب و انواعی است، که در مقابل مراتب و انواع [[فضیلت]] مقابل آن - یعنی [[حسن ظن]] -، قرار دارد: | ||
===سوء ظن به [[خداوند متعال]]=== | === سوء ظن به [[خداوند متعال]] === | ||
این نوع از سوء ظن، بدترین انواع آن بوده تنها نادانان، [[منافقان]] و [[مشرکان]] به آن آلوده میشوند. در این زمینه [[آیه]] ذیل سخت گویا است و روشنگر: {{متن قرآن|وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند بدگمانند عذاب کند، بر آنان گردش بد (روزگاران) باد! و خداوند بر آنان خشم و لعنت آورده و دوزخ را برای آنان فراهم کرده است و این بد پایانهای است» سوره فتح، آیه ۶.</ref>. | این نوع از سوء ظن، بدترین انواع آن بوده تنها نادانان، [[منافقان]] و [[مشرکان]] به آن آلوده میشوند. در این زمینه [[آیه]] ذیل سخت گویا است و روشنگر: {{متن قرآن|وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند بدگمانند عذاب کند، بر آنان گردش بد (روزگاران) باد! و خداوند بر آنان خشم و لعنت آورده و دوزخ را برای آنان فراهم کرده است و این بد پایانهای است» سوره فتح، آیه ۶.</ref>. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
مهمترین مشکلی که از این [[رذیلت]] برای [[انسان]] حاصل میشود، آن است که تکیه گاه [[آدمی]] در مشکلات و [[مصائب]] را از او سلب کرده، [[قدرت]] [[مبارزه]] با ناخواستنیها را از او میگیرد. [[شک]] در [[عدل الهی]] -که سرانجام به [[کفر]] ختم میشود!- نیز، در این راستا قرار دارد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۲-۹۳.</ref>. | مهمترین مشکلی که از این [[رذیلت]] برای [[انسان]] حاصل میشود، آن است که تکیه گاه [[آدمی]] در مشکلات و [[مصائب]] را از او سلب کرده، [[قدرت]] [[مبارزه]] با ناخواستنیها را از او میگیرد. [[شک]] در [[عدل الهی]] -که سرانجام به [[کفر]] ختم میشود!- نیز، در این راستا قرار دارد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۲-۹۳.</ref>. | ||
===سوء ظن به عالَم هستی=== | === سوء ظن به عالَم هستی === | ||
آلودگان به این [[رذیلت]]، عالَم هستی که [[مظهر]] [[رحمت الهی]] است را، شوم و [[ناپاک]] میبینند؛ زیبائیهای آن را [[زشت]]، و محَسَّنات آن را [[ناپسند]] میشمارند. بسیاری از آنچه که از شعرای پیشین و پسین در مذمّت [[دنیا]] [[نقل]] شده است، در همین راستا قابل [[تفسیر]] است. آوردهاند که اَبُوالعلاء معرّی که در همه [[عمر]] از [[ازدواج]] سرباز زده بود، [[وصیّت]] نمود تا بر سنگ قبرش باز نویسند: این جنایتی بود که پدرم در [[حق]] من نمود، اما من در [[حقّ]] هیچکس چنین جنایتی را روا نداشتم!. | آلودگان به این [[رذیلت]]، عالَم هستی که [[مظهر]] [[رحمت الهی]] است را، شوم و [[ناپاک]] میبینند؛ زیبائیهای آن را [[زشت]]، و محَسَّنات آن را [[ناپسند]] میشمارند. بسیاری از آنچه که از شعرای پیشین و پسین در مذمّت [[دنیا]] [[نقل]] شده است، در همین راستا قابل [[تفسیر]] است. آوردهاند که اَبُوالعلاء معرّی که در همه [[عمر]] از [[ازدواج]] سرباز زده بود، [[وصیّت]] نمود تا بر سنگ قبرش باز نویسند: این جنایتی بود که پدرم در [[حق]] من نمود، اما من در [[حقّ]] هیچکس چنین جنایتی را روا نداشتم!. | ||
پر واضح است که اینگونه نگریستن به [[دنیا]]، اگر [[شرک]] و [[کفر]] واضح نباشد، حداقل مراتبی از [[کفر]] [[نهان]] را در خود [[نهان]] کرده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۲-۹۳.</ref>. | پر واضح است که اینگونه نگریستن به [[دنیا]]، اگر [[شرک]] و [[کفر]] واضح نباشد، حداقل مراتبی از [[کفر]] [[نهان]] را در خود [[نهان]] کرده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۲-۹۳.</ref>. | ||
===سوء ظن به خویشتن=== | === سوء ظن به خویشتن === | ||
این گونه از سوء ظن نیز، بر دو نوع است: | این گونه از سوء ظن نیز، بر دو نوع است: | ||
# [[گمان]] [[ضعف]] به خویشتن داشتن، که خود را [[جاهل]] [[ناتوانی]] فرض کند که امکان تحصیل [[علم]] و [[قدرت]] در او نیست. این خود در شمار [[دامهای شیطان]] است، تا [[مردمان]] را به زنجیر کشد. امروزه دولتهای بزرگ نیز در کار [[استعمار]] دول ضعیف، از همین راه بهره میبرند، گویا حیات دولتهای کوچک تنها به وجود آن [[دولتها]] بسته است، و اینان را [[توان]] حرکت و رسیدن به مدارج [[برتر]] نیست. [[قرآن کریم]] نیز با اشاره به همین مطلب میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد» سوره قصص، آیه ۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۵-۹۶.</ref>. | # [[گمان]] [[ضعف]] به خویشتن داشتن، که خود را [[جاهل]] [[ناتوانی]] فرض کند که امکان تحصیل [[علم]] و [[قدرت]] در او نیست. این خود در شمار [[دامهای شیطان]] است، تا [[مردمان]] را به زنجیر کشد. امروزه دولتهای بزرگ نیز در کار [[استعمار]] دول ضعیف، از همین راه بهره میبرند، گویا حیات دولتهای کوچک تنها به وجود آن [[دولتها]] بسته است، و اینان را [[توان]] حرکت و رسیدن به مدارج [[برتر]] نیست. [[قرآن کریم]] نیز با اشاره به همین مطلب میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد» سوره قصص، آیه ۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۵-۹۶.</ref>. | ||
#تردید در درستی گفتار و [[اعمال آدمی]]؛ این حالت - که از آن به "وسواس" تعبیر میشود-، در شمار بدترین بلاهای نفسانی است. مبتلایان به این بلیه، به هزار راه دچار میشوند تا از سادهترین امور [[اطمینان]] یافته، [[تکلیف]] خود را در قبال آن انجام شده بدانند. تکرار [[نمازها]] و بهویژه برخی از مقدّمات آن، در این شمار است. | # تردید در درستی گفتار و [[اعمال آدمی]]؛ این حالت - که از آن به "وسواس" تعبیر میشود-، در شمار بدترین بلاهای نفسانی است. مبتلایان به این بلیه، به هزار راه دچار میشوند تا از سادهترین امور [[اطمینان]] یافته، [[تکلیف]] خود را در قبال آن انجام شده بدانند. تکرار [[نمازها]] و بهویژه برخی از مقدّمات آن، در این شمار است. | ||
[[شیطان]]، این دام را بهویژه در مسیر مقدّسانی که از مبانی علمیِ [[دین]] بیبهرهاند، پهن مینماید. [[شیطان]]، خود خبر داده است که گاه [[ایمان]] را دامی میسازد تا [[آدمی]] را بدان بفریبد: {{متن قرآن|قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}}<ref>«گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان مینشینم آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۶-۱۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۶.</ref>. | [[شیطان]]، این دام را بهویژه در مسیر مقدّسانی که از مبانی علمیِ [[دین]] بیبهرهاند، پهن مینماید. [[شیطان]]، خود خبر داده است که گاه [[ایمان]] را دامی میسازد تا [[آدمی]] را بدان بفریبد: {{متن قرآن|قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}}<ref>«گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان مینشینم آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۶-۱۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۶.</ref>. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
علاج این [[بیماری]] نیز - همانگونه که باز دیدیم -، در بیاعتنائی به آن است؛ به شماری از [[روایات]] این مسأله پس از این اشاره خواهیم کرد. [[اجماع]] و هم آوائیِ [[فقیهان]] [[امّت]]، بر آنکه حالات نفسی وسواسی [[حجّت]] نبوده نه به قطع او اعتنائی است، و نه به ظنّ او اعتباری؛ و نیز اتّفاق آنان بر آنکه تمامی اعمالی که وسواسیان انجام میدهند و به مشقّتِ آنان میانجامد، در شمار محرّمات بوده هیچ اجری برآن مترتّب نخواهد بود نیز، برای بازداشتن اینان از [[پیروی]] [[شیطان]] بوده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۷.</ref>. | علاج این [[بیماری]] نیز - همانگونه که باز دیدیم -، در بیاعتنائی به آن است؛ به شماری از [[روایات]] این مسأله پس از این اشاره خواهیم کرد. [[اجماع]] و هم آوائیِ [[فقیهان]] [[امّت]]، بر آنکه حالات نفسی وسواسی [[حجّت]] نبوده نه به قطع او اعتنائی است، و نه به ظنّ او اعتباری؛ و نیز اتّفاق آنان بر آنکه تمامی اعمالی که وسواسیان انجام میدهند و به مشقّتِ آنان میانجامد، در شمار محرّمات بوده هیچ اجری برآن مترتّب نخواهد بود نیز، برای بازداشتن اینان از [[پیروی]] [[شیطان]] بوده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۷.</ref>. | ||
===سوء ظن و بدبینی نسبت به دیگران=== | === سوء ظن و بدبینی نسبت به دیگران === | ||
[[حضرت حق]] در این رابطه میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref>. از این [[آیه شریفه]]، بهخوبی روشن میشود که سوء ظن، هرچند [[حرام]] است اما تا آنگاه که نتایج آن بر زبان نیاید، عِقابی بر آن مترتّب نخواهد شد؛ چرا که تا [[قبل از ظهور]] آن بر زبان، تنها در شمار [[وسوسه]] ذهنی بوده و این وسوسهها نیز در شمار حرامهائی است، که [[خداوند]] ازباب [[لطف]] خود، آنها را پیشاپیش بخشیده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۰۴.</ref>. | [[حضرت حق]] در این رابطه میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref>. از این [[آیه شریفه]]، بهخوبی روشن میشود که سوء ظن، هرچند [[حرام]] است اما تا آنگاه که نتایج آن بر زبان نیاید، عِقابی بر آن مترتّب نخواهد شد؛ چرا که تا [[قبل از ظهور]] آن بر زبان، تنها در شمار [[وسوسه]] ذهنی بوده و این وسوسهها نیز در شمار حرامهائی است، که [[خداوند]] ازباب [[لطف]] خود، آنها را پیشاپیش بخشیده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۰۴.</ref>. | ||
در این زمینه [[روایات]] بسیاری نیز وارد شده است در این شمار است [[روایت]] مشهور منقول از [[امام صادق]]{{ع}}:[[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: "نُه مسأله بر [[امّت]] من بخشیده شده است: اشتباه، [[فراموشی]]، آنچه را نمیدانند، آنچه از [[توان]] آنان خارج است، آنچه را از سر ناچاری انجام میدهند، آنچه را ناخواسته بدان مجبور میشوند، بددلی، وسوسههای ذهنی درباره [[آفرینش]]، و [[حسد]] تا آنگاه که بر زبان نیاید و یا در عمل ظاهر نشود" <ref>{{متن حدیث| قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وُضِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعُ خِصَالٍ الْخَطَأُ وَ النِّسْيَانِ وَ مَا لَا يَعْلَمُونَ وَ مَا لَا يُطِيقُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ الطِّيَرَةُ وَ الْوَسْوَسَةُ فِي التَّفَكُّرِ فِي الْخَلْقِ وَ الْحَسَدُ مَا لَمْ يُظْهِرْ بِلِسَانٍ أَوْ يَدٍ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۶۳.</ref>.<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۰۴.</ref> | در این زمینه [[روایات]] بسیاری نیز وارد شده است در این شمار است [[روایت]] مشهور منقول از [[امام صادق]] {{ع}}:[[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمودند: "نُه مسأله بر [[امّت]] من بخشیده شده است: اشتباه، [[فراموشی]]، آنچه را نمیدانند، آنچه از [[توان]] آنان خارج است، آنچه را از سر ناچاری انجام میدهند، آنچه را ناخواسته بدان مجبور میشوند، بددلی، وسوسههای ذهنی درباره [[آفرینش]]، و [[حسد]] تا آنگاه که بر زبان نیاید و یا در عمل ظاهر نشود" <ref>{{متن حدیث| قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} وُضِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعُ خِصَالٍ الْخَطَأُ وَ النِّسْيَانِ وَ مَا لَا يَعْلَمُونَ وَ مَا لَا يُطِيقُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ الطِّيَرَةُ وَ الْوَسْوَسَةُ فِي التَّفَكُّرِ فِي الْخَلْقِ وَ الْحَسَدُ مَا لَمْ يُظْهِرْ بِلِسَانٍ أَوْ يَدٍ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۶۳.</ref>.<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۰۴.</ref> | ||
بر این اساس، هرچند [[وسوسه فکری]] در شمار محرّمات [[فقهی]] نیست، امّا باید نسبت به خطر بزرگ آن [[آگاه]] بوده از آن اجتناب ورزید. از همین روست که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فردی که [[مبتلا]] به این [[رذیلت اخلاقی]] است را، [[مؤمن]] ندانسته میفرمایند:"[[ایمان]] با [[بدگمانی]] جمع نمیشود" <ref>{{متن حدیث| لَا إِيمَانَ مَعَ سُوءِ ظَنٍّ}}غرر الحکم.</ref>؛ نیز آن [[حضرت]]، اینان را بدترین [[مردمان]] دانستهاند:"بدترین [[مردمان]]، کسی است که به خاطر بدگمانیاش به دیگران به هیچکس [[اطمینان]] نمیکند" <ref>{{متن حدیث| شَرُّ النَّاسِ مَنْ لَا يَثِقُ بِأَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ}}؛ غرر الحکم.</ref>. | بر این اساس، هرچند [[وسوسه فکری]] در شمار محرّمات [[فقهی]] نیست، امّا باید نسبت به خطر بزرگ آن [[آگاه]] بوده از آن اجتناب ورزید. از همین روست که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فردی که [[مبتلا]] به این [[رذیلت اخلاقی]] است را، [[مؤمن]] ندانسته میفرمایند:"[[ایمان]] با [[بدگمانی]] جمع نمیشود" <ref>{{متن حدیث| لَا إِيمَانَ مَعَ سُوءِ ظَنٍّ}}غرر الحکم.</ref>؛ نیز آن [[حضرت]]، اینان را بدترین [[مردمان]] دانستهاند:"بدترین [[مردمان]]، کسی است که به خاطر بدگمانیاش به دیگران به هیچکس [[اطمینان]] نمیکند" <ref>{{متن حدیث| شَرُّ النَّاسِ مَنْ لَا يَثِقُ بِأَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ}}؛ غرر الحکم.</ref>. | ||
فراتر از آن، هم ایشان [[بدگمانی]] به [[نیکوکاران]] را بالاترین [[گناه]] دانستهاند:"[[بدگمانی]] به [[نیکوکار]]، بدترین [[گناه]] و زشتترین ظلمهاست" <ref>{{متن حدیث| سُوءُ الظَّنِّ بِالْمُحْسِنِ شَرُّ الْإِثْمِ وَ أَقْبَحُ الظُّلْمِ}}؛ غرر الحکم.</ref>. | فراتر از آن، هم ایشان [[بدگمانی]] به [[نیکوکاران]] را بالاترین [[گناه]] دانستهاند:"[[بدگمانی]] به [[نیکوکار]]، بدترین [[گناه]] و زشتترین ظلمهاست" <ref>{{متن حدیث| سُوءُ الظَّنِّ بِالْمُحْسِنِ شَرُّ الْإِثْمِ وَ أَقْبَحُ الظُّلْمِ}}؛ غرر الحکم.</ref>. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
بیاعتنائی به وسوسههای ذهنی، تنها راه مقابله با آن است؛ از این رو اگر مبتلایان به این [[بیماری]] نسبت به کسی سوء ظنّی یافتند، میباید با بیاعتنائی به آن، به رفع [[بیماری]] خود [[اقدام]] کنند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۰۵.</ref>. | بیاعتنائی به وسوسههای ذهنی، تنها راه مقابله با آن است؛ از این رو اگر مبتلایان به این [[بیماری]] نسبت به کسی سوء ظنّی یافتند، میباید با بیاعتنائی به آن، به رفع [[بیماری]] خود [[اقدام]] کنند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۹۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۰۵.</ref>. | ||
در [[اسلام]]، [[مؤمن]] آن چنان عزّتمند است، که [[عزّت]] او با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. بهگونهای که بیاحترامی به او، بیاحترامی به [[حضرت حق]] و اعلام [[جنگ]] با او قلمداد شده است؛ [[امام باقر]]{{ع}} میفرمایند: "چون [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[معراج]] رفتند، از [[حضرت حق]] باز پرسیدند: پروردگارا! حال [[مؤمن]] نزد تو چگونه است؟ پاسخ آمد: ای [[محمّد]]! هرکس به یکی از [[اولیاء]] من اهانت کند، به میدان [[جنگ]] با من آمده است" <ref>{{متن حدیث| لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِّ{{صل}} قَالَ يَا رَبِّ مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ؟ قَالَ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.</ref>؛ این امر اهانت به خویشتن را نیز شامل میشود. | در [[اسلام]]، [[مؤمن]] آن چنان عزّتمند است، که [[عزّت]] او با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. بهگونهای که بیاحترامی به او، بیاحترامی به [[حضرت حق]] و اعلام [[جنگ]] با او قلمداد شده است؛ [[امام باقر]] {{ع}} میفرمایند: "چون [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[معراج]] رفتند، از [[حضرت حق]] باز پرسیدند: پروردگارا! حال [[مؤمن]] نزد تو چگونه است؟ پاسخ آمد: ای [[محمّد]]! هرکس به یکی از [[اولیاء]] من اهانت کند، به میدان [[جنگ]] با من آمده است" <ref>{{متن حدیث| لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِّ {{صل}} قَالَ يَا رَبِّ مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ؟ قَالَ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.</ref>؛ این امر اهانت به خویشتن را نیز شامل میشود. | ||
از این رو، آنچه درباره برخی از مدّعیان بیبهره از عرفان شنیده میشود، که خویشتن را برای [[گریز]] از شهرت به [[تقوی]]، در معرض اهانت و [[تهمت]] قرار میدادند، نه تنها قابل [[پیروی]] نیست، که [[حرام]] واضح بوده اعلام [[جنگ]] با [[حضرت حق]] شمرده میشود!. آری! بر [[فاجران]] نیز جائز نیست که خود را در معرض شهرت به [[فسق]] قرار دهند، تا چه رسد به [[مؤمنان]] که به [[دروغ]] خود را [[فاسق]] خوانند!. | از این رو، آنچه درباره برخی از مدّعیان بیبهره از عرفان شنیده میشود، که خویشتن را برای [[گریز]] از شهرت به [[تقوی]]، در معرض اهانت و [[تهمت]] قرار میدادند، نه تنها قابل [[پیروی]] نیست، که [[حرام]] واضح بوده اعلام [[جنگ]] با [[حضرت حق]] شمرده میشود!. آری! بر [[فاجران]] نیز جائز نیست که خود را در معرض شهرت به [[فسق]] قرار دهند، تا چه رسد به [[مؤمنان]] که به [[دروغ]] خود را [[فاسق]] خوانند!. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
پر واضح است که این [[آیات]]، به شدّت به محکمکاری در معاملات و دیگر روابط و مناسبتهای [[اجتماعی]] [[فرمان]] میدهد، در عین آنکه آیاتی نظیر: {{متن قرآن|لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا}}<ref>«از چه رو چون آن را شنیدید مردان و زنان مؤمن نیکاندیشی نکردند و نگفتند که این دروغی آشکار است؟» سوره نور، آیه ۱۲.</ref>، به تأکید امر مینماید که به دیگران ظنّ خیر داشته از [[گمان]] تخلّف در [[حقّ]] آنان بپرهیزید. | پر واضح است که این [[آیات]]، به شدّت به محکمکاری در معاملات و دیگر روابط و مناسبتهای [[اجتماعی]] [[فرمان]] میدهد، در عین آنکه آیاتی نظیر: {{متن قرآن|لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا}}<ref>«از چه رو چون آن را شنیدید مردان و زنان مؤمن نیکاندیشی نکردند و نگفتند که این دروغی آشکار است؟» سوره نور، آیه ۱۲.</ref>، به تأکید امر مینماید که به دیگران ظنّ خیر داشته از [[گمان]] تخلّف در [[حقّ]] آنان بپرهیزید. | ||
به این ترتیب، میتوان دریافت که هیچ تناقضی در میان این دو دسته از [[آیات]] وجود ندارد؛ همانگونه که تناقضی میان روایاتی که امر به [[گمان]] نیکوبردن میکند، از سوئی، و روایاتی که با [[افزایش فساد]] در [[جامعه]]، [[گمان]] [[نیکو]] را در [[حقّ]] دیگران منتفی میداند، وجود نخواهد داشت. به این [[روایت]] بنگرید: [[امام هادی]]{{ع}} میفرمایند: "هرگاه زمانی باشد که [[عدالت]] در آن بیشتر از [[ظلم]] رواج داشته باشد، در آن زمان [[حرام]] است که به کسی سوء ظن برَند، تا آنگاه که امر ناشایستی از او ظاهر شود" <ref>{{متن حدیث| إِذَا كَانَ زَمَانٌ الْعَدْلُ فِيهِ أَغْلَبُ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرَامٌ أَنْ يُظَنَّ بِأَحَدٍ سُوءٌ حَتَّى يُعْلَمَ ذَلِكَ مِنْهُ وَ إِذَا كَانَ زَمَانٌ الْجَوْرُ فِيهِ أَغْلَبُ مِنَ الْعَدْلِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَظُنَّ بِأَحَدٍ خَيْراً حَتَّى يَبْدُوَ ذَلِكَ مِنْهُ}}؛ بحار الأنوار، ج۷۵.</ref>؛ در این حالت، دیگر نمیتوان با اصل [[گمان]] [[نیکو]] بردن به [[مردم]]، آنان را [[نیکو]] دانست. | به این ترتیب، میتوان دریافت که هیچ تناقضی در میان این دو دسته از [[آیات]] وجود ندارد؛ همانگونه که تناقضی میان روایاتی که امر به [[گمان]] نیکوبردن میکند، از سوئی، و روایاتی که با [[افزایش فساد]] در [[جامعه]]، [[گمان]] [[نیکو]] را در [[حقّ]] دیگران منتفی میداند، وجود نخواهد داشت. به این [[روایت]] بنگرید: [[امام هادی]] {{ع}} میفرمایند: "هرگاه زمانی باشد که [[عدالت]] در آن بیشتر از [[ظلم]] رواج داشته باشد، در آن زمان [[حرام]] است که به کسی سوء ظن برَند، تا آنگاه که امر ناشایستی از او ظاهر شود" <ref>{{متن حدیث| إِذَا كَانَ زَمَانٌ الْعَدْلُ فِيهِ أَغْلَبُ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرَامٌ أَنْ يُظَنَّ بِأَحَدٍ سُوءٌ حَتَّى يُعْلَمَ ذَلِكَ مِنْهُ وَ إِذَا كَانَ زَمَانٌ الْجَوْرُ فِيهِ أَغْلَبُ مِنَ الْعَدْلِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَظُنَّ بِأَحَدٍ خَيْراً حَتَّى يَبْدُوَ ذَلِكَ مِنْهُ}}؛ بحار الأنوار، ج۷۵.</ref>؛ در این حالت، دیگر نمیتوان با اصل [[گمان]] [[نیکو]] بردن به [[مردم]]، آنان را [[نیکو]] دانست. | ||
[[امام صادق]]{{ع}} میفرمایند: "میخواستم [[مال]] التّجارهای را به [[یمن]] فرستم. از این رو نزد پدرم آمده گفتم: میخواهم فلان کس را به عنوان [[رئیس]] کاروان برگزینم، پدرم فرمود: آیا نمیدانی که او شرابخوار است؟ گفتم: شنیدهام که گروهی از [[مؤمنان]] گفتهاند او اینچنین است! پدرم فرمود: آنان را [[تصدیق]] کن، چه [[خداوند]] میفرماید: [[پیامبر]]، به [[خدا]] [[ایمان]] دارد و [[مؤمنان]] را تأیید مینماید". این [[روایت]]، در آنچه گفتیم بهخوبی [[ظهور]] داشته نشان میدهد که دائره [[حسن ظن]]، مؤمنانِ متّهم را در بر نمیگیرد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۱۱.</ref>. | [[امام صادق]] {{ع}} میفرمایند: "میخواستم [[مال]] التّجارهای را به [[یمن]] فرستم. از این رو نزد پدرم آمده گفتم: میخواهم فلان کس را به عنوان [[رئیس]] کاروان برگزینم، پدرم فرمود: آیا نمیدانی که او شرابخوار است؟ گفتم: شنیدهام که گروهی از [[مؤمنان]] گفتهاند او اینچنین است! پدرم فرمود: آنان را [[تصدیق]] کن، چه [[خداوند]] میفرماید: [[پیامبر]]، به [[خدا]] [[ایمان]] دارد و [[مؤمنان]] را تأیید مینماید". این [[روایت]]، در آنچه گفتیم بهخوبی [[ظهور]] داشته نشان میدهد که دائره [[حسن ظن]]، مؤمنانِ متّهم را در بر نمیگیرد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۱۱۱.</ref>. | ||
==اقسام سوء ظن== | == اقسام سوء ظن == | ||
هرچند در [[متون دینی]] برای [[حسن ظن]] درجات و مراتبی ذکر نشده، برای سوء ظن میتوان حداقل سه مرتبه قائل شد. چون [[گمان]] [[بدی]] که [[ذهن]] [[انسان]] را مشغول میکند، گاهی آثارش در گفتار و [[رفتار]] آشکار میشود و گاهی هیچ اثری در [[قول و فعل]] انسان ندارد. قسم دوم که اثری ظاهری ندارد، گاهی به گونهای است که انسان میتواند آن را از ذهن خود [[پاک]] کند و گاهی پاککردن آن غیرممکن است؛ بنابراین [[بدگمانی]] یا سوء ظن دارای سه قسم است که هریک در مرتبهای خاص قرار میگیرد.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص ۲۳۷.</ref>. | هرچند در [[متون دینی]] برای [[حسن ظن]] درجات و مراتبی ذکر نشده، برای سوء ظن میتوان حداقل سه مرتبه قائل شد. چون [[گمان]] [[بدی]] که [[ذهن]] [[انسان]] را مشغول میکند، گاهی آثارش در گفتار و [[رفتار]] آشکار میشود و گاهی هیچ اثری در [[قول و فعل]] انسان ندارد. قسم دوم که اثری ظاهری ندارد، گاهی به گونهای است که انسان میتواند آن را از ذهن خود [[پاک]] کند و گاهی پاککردن آن غیرممکن است؛ بنابراین [[بدگمانی]] یا سوء ظن دارای سه قسم است که هریک در مرتبهای خاص قرار میگیرد.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص ۲۳۷.</ref>. | ||
===مرتبه اول: گمان بیاثر غیراختیاری=== | === مرتبه اول: گمان بیاثر غیراختیاری === | ||
گمانی که هیچ اثری در گفتار و [[رفتار انسان]] ندارد و بهطور کلی از حیطه [[اختیار]] بیرون است، به این معنی که بدون دخالت ما در خاطر پدید میآید و انسان برای زدودن آن راهی پیشرو ندارد. چنین گمانی مادام که در محیط ذهن باقی بماند و در حوزه رفتار و گفتار [[خودنمایی]] نکند مشمول [[ادله شرعی]] نیست و هیچ حکمی ندارد و صاحب آن نیز [[مستحق نکوهش]] و [[سرزنش]] نیست.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص ۲۳۷.</ref>. | گمانی که هیچ اثری در گفتار و [[رفتار انسان]] ندارد و بهطور کلی از حیطه [[اختیار]] بیرون است، به این معنی که بدون دخالت ما در خاطر پدید میآید و انسان برای زدودن آن راهی پیشرو ندارد. چنین گمانی مادام که در محیط ذهن باقی بماند و در حوزه رفتار و گفتار [[خودنمایی]] نکند مشمول [[ادله شرعی]] نیست و هیچ حکمی ندارد و صاحب آن نیز [[مستحق نکوهش]] و [[سرزنش]] نیست.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص ۲۳۷.</ref>. | ||
===مرتبه دوم: گمان بیاثر اختیاری=== | === مرتبه دوم: گمان بیاثر اختیاری === | ||
گمانی که بیاختیار در ذهن پیدا میشود هیچ اثری در قول و فعل ما ندارد، ولی انسان میتواند با [[تفکر]]، [[اندیشه]] و [[تغییر]] شرایط و مقدماتی که پیدایش و دوام آن را موجب میشوند، به درمان آن بپردازد. [[پایداری]] چنین گمانی حتی در محیط ذهن بدون [[حکم شرعی]] نیست و ممکن است مشمول [[ادله]] [[حرمت]] باشد، چون صاحبش میتواند آن را از ذهن خود پاک کند و با اینحال به آن [[فرصت]] ادامه [[حیات]] میدهد. | گمانی که بیاختیار در ذهن پیدا میشود هیچ اثری در قول و فعل ما ندارد، ولی انسان میتواند با [[تفکر]]، [[اندیشه]] و [[تغییر]] شرایط و مقدماتی که پیدایش و دوام آن را موجب میشوند، به درمان آن بپردازد. [[پایداری]] چنین گمانی حتی در محیط ذهن بدون [[حکم شرعی]] نیست و ممکن است مشمول [[ادله]] [[حرمت]] باشد، چون صاحبش میتواند آن را از ذهن خود پاک کند و با اینحال به آن [[فرصت]] ادامه [[حیات]] میدهد. | ||
نکته: دو مرتبهای که نام بردیم بر این فرض استوارند که انسان در پیدایش گمان بد هیچ نقشی نداشته باشد؛ بنابراین اگر انسان خود در پیدایش گمان بد مؤثر باشد، نمیتوان او را بیگناه شمرد، حتی اگر از عهده درمان آن برنیاید.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص ۲۳۷.</ref>. | نکته: دو مرتبهای که نام بردیم بر این فرض استوارند که انسان در پیدایش گمان بد هیچ نقشی نداشته باشد؛ بنابراین اگر انسان خود در پیدایش گمان بد مؤثر باشد، نمیتوان او را بیگناه شمرد، حتی اگر از عهده درمان آن برنیاید.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱۴، ص ۲۳۷.</ref>. | ||
===مرتبه سوم: گمان مؤثر=== | === مرتبه سوم: گمان مؤثر === | ||
مرتبه سوم بدگمانی که بدون [[شک]] مشمول ادله شرعی است، گمانی است که آثار آن در گفتار و [[کردار]] [[آدمی]] پیدا شود؛ چنین گمانی بدون [[شک]] [[حرام]] است. | مرتبه سوم بدگمانی که بدون [[شک]] مشمول ادله شرعی است، گمانی است که آثار آن در گفتار و [[کردار]] [[آدمی]] پیدا شود؛ چنین گمانی بدون [[شک]] [[حرام]] است. | ||
نکته: مرتبه سوم [[بدگمانی]] بسته به اینکه [[انسان]] در پیدایش [[گمان]] بد مؤثر باشد یا گمان بد بدون [[اختیار]] در [[ذهن]] متولد شود، خود، دارای دو مرتبه است؛ بنابراین بدترین مرتبه بدگمانی آن است که انسان خود در پیدایش گمان بد مؤثر باشد و آثار آن را در قول و فعلش بروز دهد. | نکته: مرتبه سوم [[بدگمانی]] بسته به اینکه [[انسان]] در پیدایش [[گمان]] بد مؤثر باشد یا گمان بد بدون [[اختیار]] در [[ذهن]] متولد شود، خود، دارای دو مرتبه است؛ بنابراین بدترین مرتبه بدگمانی آن است که انسان خود در پیدایش گمان بد مؤثر باشد و آثار آن را در قول و فعلش بروز دهد. |