پرش به محتوا

هجرت به مدینه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۷٬۱۴۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'واحدی' به 'واحدی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'واحدی' به 'واحدی')
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = هجرت
| موضوع مرتبط = هجرت
خط ۶: خط ۵:
| پرسش مرتبط  = پیامبر خاتم (پرسش)
| پرسش مرتبط  = پیامبر خاتم (پرسش)
}}
}}
'''هجرت''' به معنای دوری و ترک کردن است و مصداق روشن آن در [[هجرت پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[مکه]] به [[مدینه]] تبلور یافته است که در ربیع الاول [[سال]] سیزده هجری در پی افزایش [[آزار]] و اذیت‌های [[مشرکان]] نسبت به [[مسلمانان]] به وقوع پیوست. [[هجرت پیامبر]] به از مکه به مدینه مبدأ تاریخ اسلام قرار گرفته است.
'''هجرت''' به معنای دوری و ترک کردن است و مصداق روشن آن در [[هجرت پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[مکه]] به [[مدینه]] تبلور یافته است که در ربیع الاول [[سال]] سیزده هجری در پی افزایش [[آزار]] و اذیت‌های [[مشرکان]] نسبت به [[مسلمانان]] به وقوع پیوست. [[هجرت پیامبر]] به از مکه به مدینه مبدأ تاریخ اسلام قرار گرفته است.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[رسول خدا]]{{صل}} پس از سیزده سال تلاش و [[دعوت]] مستمر در [[شهر مکه]]، می‌دید که سختگیری‌های [[قریش]] نسبت به [[مسلمانان]] افزایش یافته و [[پیشرفت]] دعوت در [[مکه]] با کندی و مشکل رو به رو شده است، از این رو، [[تدبیر]] و راهکار [[توفیق]] را در [[هجرت]] دید، چنان که پیشتر مسلمانان را برای [[هجرت به حبشه]] توصیه کرده بود و خود نیز به [[طائف]] رفت تا شاید با دعوت آنان شرایط بهتر شود، اما با عدم [[پذیرش اسلام]] از سوی آنان، نتیجه‌ای حاصل نشد. از این رو فشارها بر روی مسلمانان در مکه، به پیشبرد دعوت لطمه می‌زد و ممکن بود موجب [[تزلزل]] افراد [[ضعیف الایمان]] شود، اما [[هجرت پیامبر خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] هرگز نتیجه [[ترس]] از [[آزار]] و [[شکنجه]] [[بت‌پرستان]] و گریختن از مکه نبود، بلکه در شرایط خاص مکه، [[خداوند]] به او [[اجازه]] هجرت داد<ref>طبرسی، اعلام الوری، ص۶۳.</ref>، تا گسترش [[دین جهانی]] و [[فرهنگ]] جهانی [[اسلام]] را در منطقه دیگری دنبال کند<ref>نجفی، هجرت یا جهانی کردن اسلام، ص۷۲.</ref>. در واقع، [[تصمیم]] به [[هجرت]]، به نوعی خواست و [[دستور الهی]] بود. خداوند در [[سوره عنکبوت]] که سوره‌ای نازل شده در مکه است به پهناوری و گستردگی [[سرزمین]] خویش اشاره فرموده و [[دینداران]] را به هجرت سفارش کرده است<ref>{{متن قرآن|يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ}} «ای بندگان مؤمن من! زمین من گسترده است پس، تنها مرا بپرستید!» سوره عنکبوت، آیه ۵۶.</ref>. [[پیامبر]] برای گسترش دعوت خویش، به [[یثرب]] (مدینه) که در فاصله ۴۵۰ کیلومتری شمال مکه قرار داشت هجرت کرد<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص۱۵۰.</ref>.
== معناشناسی ==
"[[هجرت]]" در لغت به معنای دوری و ترک کردن است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref>. [[هجرت]] خصوصاً اگر به منظور فراهم آوردن شرایط بهتری برای [[ترویج]] و [[حفظ دین]] و یا دوری از محیط [[گناه]] باشد، مورد سفارش [[اسلام]] است<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[هجرت به مدینه (مقاله)|هجرت به مدینه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۳-۳۹۸.</ref>.
"[[هجرت]]" در لغت به معنای دوری و ترک کردن است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref>. [[هجرت]] خصوصاً اگر به منظور فراهم آوردن شرایط بهتری برای [[ترویج]] و [[حفظ دین]] و یا دوری از محیط [[گناه]] باشد، مورد سفارش [[اسلام]] است<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[هجرت به مدینه (مقاله)|هجرت به مدینه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۳-۳۹۸.</ref>.


== هجرت در [[آیات]] و [[روایات]] ==
== هجرت در [[آیات]] و [[روایات]] ==
در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] به اهمیت چنین هجرت‌هایی که نمونه بارز آن در [[هجرت پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[مکه]] به [[مدینه]] تبلور یافته، اشاره شده است. [[خداوند متعال]] در [[آیه]] ۱۰۰ [[سوره نساء]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و هر که از خانه خویش برای هجرت به سوی خداوند و پیامبرش برون آید سپس مرگ او را دریابد؛ بی‌گمان پاداش او بر عهده خداوند است» سوره نساء، آیه ۱۰۰.</ref> در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند به راستی مؤمن‌اند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۴.</ref>. در [[حدیثی]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره اهمیت [[هجرت]] (از محیط [[گناه]]) آمده است: "هر کس برای [[حفظ]] دینش از نقطه‌ای از [[زمین]] به نقطه‌ای دیگر [[هجرت]] کند، اگرچه یک وجب باشد، مستوجب رسیدن به [[بهشت]] است"<ref>{{متن حدیث| مَنْ فَرَّ بِدِينِهِ مِنْ أَرْضٍ إِلَى أَرْضٍ وَ إِنْ كَانَ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ}}؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏۱۹، ص۳۱.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[هجرت به مدینه (مقاله)|هجرت به مدینه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۳-۳۹۸.</ref>
در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] به اهمیت چنین هجرت‌هایی که نمونه بارز آن در [[هجرت پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[مکه]] به [[مدینه]] تبلور یافته، اشاره شده است. [[خداوند متعال]] در [[آیه]] ۱۰۰ [[سوره نساء]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و هر که از خانه خویش برای هجرت به سوی خداوند و پیامبرش برون آید سپس مرگ او را دریابد؛ بی‌گمان پاداش او بر عهده خداوند است» سوره نساء، آیه ۱۰۰.</ref>؛ در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند به راستی مؤمن‌اند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۴.</ref>. در [[حدیثی]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره اهمیت [[هجرت]] (از محیط [[گناه]]) آمده است: "هر کس برای [[حفظ]] دینش از نقطه‌ای از [[زمین]] به نقطه‌ای دیگر [[هجرت]] کند، اگرچه یک وجب باشد، مستوجب رسیدن به [[بهشت]] است"<ref>{{متن حدیث|مَنْ فَرَّ بِدِينِهِ مِنْ أَرْضٍ إِلَى أَرْضٍ وَ إِنْ كَانَ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ}}؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏۱۹، ص۳۱.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[هجرت به مدینه (مقاله)|هجرت به مدینه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۳-۳۹۸.</ref>
 
== علت انتخاب [[مدینه]] برای هجرت ==
درباره اسباب و عوامل [[انتخاب]] این [[شهر]] به عنوان محل [[هجرت رسول خدا]]{{صل}}، وجوهی گفته شده است؛ از جمله اینکه دعوت رسول خدا{{صل}} با شهر مکه [[پیوستگی]] تمام داشت و لازم بود مکانی برای هجرت انتخاب شود که نزدیک به مکه باشد تا آن حضرت و مسلمانان بتوانند اوضاع آن شهر را تحت نظر قرار داده و به هنگام [[لزوم]] بر آن فشار [[سیاسی]] یا [[اقتصادی]] وارد آورند و یثرب چنین موقعیتی داشت؛ زیرا در مسیر [[بازرگانی]] [[قریش]] قرار گرفته بود. ضمن آنکه این [[شهر]]، از نظر [[کشاورزی]] بسیار [[غنی]] بود و می‌توانست در برابر فشارهای [[اقتصادی]] [[دشمنان]] دوام آورد. مهم‌تر از همه این بود که [[مردم مدینه]]، خود از [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[هجرت]] به این شهر [[دعوت]] کردند و [[دفاع]] از ایشان را [[متعهد]] شدند. چنان که حضور [[یهود]] در [[مدینه]] و [[وعده]] ایشان برای [[ظهور پیامبر]] [[موعود]]، زمینه را برای پذیرش [[پیامبری]] رسول خدا{{صل}} فراهم و آماده کرده بود. با توجه به نکات یاد شده، حضرت مدینه را جایگاه مناسبی برای هجرت ارزیابی کرد.
 
مناطق دیگر، [[قدرت]] دفاع از رسول خدا{{صل}} و مقابله با قریش را نداشتند؛ چنان که [[تجربه]] هجرت به [[شهر طائف]] نیز با [[موفقیت]] همراه نبود. مناطق دوردستی چون [[ایران]]، [[روم]] و [[حبشه]]، جایگاه مناسبی برای هجرت نبودند؛ زیرا افزون بر دوری این مناطق از [[مکه]]، در بعضی از آنها دولت‌هایی مستقر بودند که مانع [[آزادی]] فعالیت رسول خدا{{صل}} می‌شدند.
 
افزون بر این، پیوستن [[مسلمانان]] به دولت‌هایی که [[عرب]] نبودند، همه قبائل عرب را به دلیل [[نژادی]] و [[عصبیت]] [[عربی]]، در کنار [[مکیان]] قرار می‌داد<ref>ر.ک: جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم{{صل}}، ج۴، ص۱۶۰.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص۱۵۰.</ref>
 
== دلایل گرایش اهل مدینه به اسلام ==
درباره دلائل [[گرایش]] یثربیان به [[اسلام]] و گسترش سریع این [[آیین]] در آن [[دیار]]، مطالب گوناگونی گفته شده است. از جمله اینکه یثربیان به دلیل بهره‌مندی از [[زندگی]] متوسط و [[اشتغال]] به کشاورزی، تضادی میان [[منافع]] خود و اسلام نمی‌دیدند؛ برخلاف مکیان که در عرصه [[تجارت]]، [[ثروت‌اندوزی]]، [[رباخواری]] و [[اشرافیت]]، اسلام را با منافع خویش در تضاد جدی می‌دیدند. دیگر اینکه، وضعیت [[بحرانی]] یثرب در این [[زمان]] و جنگ‌های درگرفته و دامنه‌دار میان [[اوس و خزرج]] که آخرین آنها [[جنگ]] «[[بُعاث]]» بود، زمینه را برای استقبال از رسول خدا{{صل}} آماده کرد و آن حضرت با استقبال رؤسای قبائل مواجه شد.


== آغاز [[هجرت]] از [[مکه]] به [[مدینه]] ==
یثربیان با اطلاع از بشارت‌های [[اهل کتاب]] بر ظهور پیامبری در آن دیار و با [[آگاهی]] یافتن از [[شخصیت]] و [[دعوت پیامبر]]، چنین [[استنباط]] می‌کردند که شخصیتی چون [[رسول خدا]]{{صل}}، با [[قدرت]] مبتنی بر [[دین]]، می‌تواند به اختلاف‌های دیرینه ایشان پایان دهد. بنابراین، یثربیان هر چند در ابتدا، [[اسلام]] را برای بهبود اوضاع داخلی خود و ایجاد [[امنیت]] و استقرار در آن پذیرا شدند، ولی چون [[مصعب بن عمیر]] از سوی رسول خدا{{صل}} برای [[تبلیغ دین]] جدید به آن [[شهر]] اعزام شد، در مدت کوتاهی، با اسلام و برنامه‌های آن چنان آشنا شدند که در میان [[اوس و خزرج]] کمتر خانه‌ای پیدا می‌شد که اسلام در آن راه نیافته باشد<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص۱۵۰.</ref>.
[[حضرت محمد]] {{صل}} سیزده سال در [[مکه]] به [[تبلیغ]] [[دین اسلام]] مشغول بود<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۷۴؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۸۷.</ref>. آن حضرت با [[مشکلات]] بسیار در راه [[تبلیغ]] مواجه بود. [[مشرکان]] [[مکه]] با تمام توان سعی داشتند جلوی [[رشد]] [[اسلام]] را بگیرند؛ از این رو در این سیزده سال، تعداد [[مسلمانان]] (نسبت به ده سال [[تبلیغ]] در [[مدینه]]) بسیار کم بود. با فراهم شدن زمینه [[تشکیل حکومت اسلامی]] در [[مدینه]] و [[گرایش]] دو [[قبیله]] بزرگ آنجا ([[اوس]] و [[خزرج]]) به [[اسلام]]، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[تصمیم]] گرفت با [[یاران]] ستمدیده خویش به آن دیار [[مهاجرت]] کند. در واقع، [[تصمیم]] به [[هجرت]]، به نوعی خواست و [[دستور الهی]] بود. بنابراین [[رسول اکرم]] {{صل}} از [[مسلمانان]] خواست تا به [[مدینه]] [[هجرت]] کنند. [[مسلمانان]] کم کم [[شهر]] [[مکه]] و در واقع، [[خانه]] و [[زندگی]] خویش را ترک کردند و به [[مدینه]] رفتند، جز [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، [[علی]] {{ع}}، [[ابوبکر]] و عده‌ای از [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} و تعداد معدودی از دیگر [[مسلمانان]]، کسی از آنها در [[مکه]] باقی نماند<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۵؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۷۲.</ref>.


== توطئه قتل پیامبر و جانفشانی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ==
[[مشرکان]] [[مکه]] پس از اطلاع از [[هجرت]] [[مسلمانان]] به [[مدینه]]، سخت نگران شدند و با خود گفتند: اگر [[محمد]] {{صل}} هم به [[مدینه]] [[هجرت]] کند، این [[شهر]]، پایگاهی جدی علیه آنها خواهد شد. بنابراین [[تصمیم]] گرفتند در "[[دارالندوه]]"<ref>محلی که معمولاٌ برای مشورت در خصوص مسائل مهم به آنجا می‌رفتند.</ref> جمع شوند و در این باره به [[رایزنی]] بپردازند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>.
[[مشرکان]] [[مکه]] پس از اطلاع از [[هجرت]] [[مسلمانان]] به [[مدینه]]، سخت نگران شدند و با خود گفتند: اگر [[محمد]] {{صل}} هم به [[مدینه]] [[هجرت]] کند، این [[شهر]]، پایگاهی جدی علیه آنها خواهد شد. بنابراین [[تصمیم]] گرفتند در "[[دارالندوه]]"<ref>محلی که معمولاٌ برای مشورت در خصوص مسائل مهم به آنجا می‌رفتند.</ref> جمع شوند و در این باره به [[رایزنی]] بپردازند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>.


خط ۲۷: خط ۴۰:
[[دشمنان]] هنگام صبح به [[خانه]] حضرت ریختند؛ اما از آن حضرت خبری نبود. [[حضرت علی]] {{ع}} را دیدند که در بستر [[پیامبر]] خوابیده است. وقتی از آن حضرت از [[پیامبر]] {{صل}} سؤال کردند، آن بزرگوار اظهار بی‌اطلاعی کرد. طبق [[نقلی]] دیگر، [[حضرت علی]] {{ع}} فرمود: "شما از او خواستید از این [[شهر]] بیرون رود و او رفت"<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹.</ref>. [[ایثار]] و [[فداکاری]] [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} در این شب که به "[[لیلةالمبیت]]" مشهور شده است، سبب شد [[آیه]] ۲۰۷ [[سوره بقره]] در این باره نازل شود<ref>فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیرفرات الکوفی، ص۶۵.</ref>. در این [[آیه]] آمده است: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>.
[[دشمنان]] هنگام صبح به [[خانه]] حضرت ریختند؛ اما از آن حضرت خبری نبود. [[حضرت علی]] {{ع}} را دیدند که در بستر [[پیامبر]] خوابیده است. وقتی از آن حضرت از [[پیامبر]] {{صل}} سؤال کردند، آن بزرگوار اظهار بی‌اطلاعی کرد. طبق [[نقلی]] دیگر، [[حضرت علی]] {{ع}} فرمود: "شما از او خواستید از این [[شهر]] بیرون رود و او رفت"<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹.</ref>. [[ایثار]] و [[فداکاری]] [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} در این شب که به "[[لیلةالمبیت]]" مشهور شده است، سبب شد [[آیه]] ۲۰۷ [[سوره بقره]] در این باره نازل شود<ref>فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیرفرات الکوفی، ص۶۵.</ref>. در این [[آیه]] آمده است: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>.


[[مشرکان]] [[مکه]]، وقتی نقشه خویش را نقش بر [[آب]] دیدند [[ناامید]] نشدند. آنها با تمام توان [[تصمیم]] گرفتند به جستجوی [[پیامبر]] {{صل}} بپردازند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲ُ ص۳۹.</ref>. آنان در [[مکه]] اعلام کردند هر کس [[محمد]] {{صل}} را زنده دستگیر کند و به [[قریش]] بسپارد، صد شتر به او [[پاداش]] خواهند داد<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۴۸۹.</ref>. [[مشرکان]] [[مکه]] در جستجوی [[پیامبر]] {{صل}} تا نزدیک [[غار ثور]] هم آمدند؛ اما تارهای عنکبوت که بر در [[غار]] تنیده شده بود و کبوتری که در آنجا لانه ساخته بود، آنها را مطمئن ساخت که کسی داخل این [[غار]] نشده است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹.</ref>.
[[مشرکان]] [[مکه]]، وقتی نقشه خویش را نقش بر [[آب]] دیدند [[ناامید]] نشدند. آنها با تمام توان [[تصمیم]] گرفتند به جستجوی [[پیامبر]] {{صل}} بپردازند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲ ص۳۹.</ref>. آنان در [[مکه]] اعلام کردند هر کس [[محمد]] {{صل}} را زنده دستگیر کند و به [[قریش]] بسپارد، صد شتر به او [[پاداش]] خواهند داد<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۴۸۹.</ref>. [[مشرکان]] [[مکه]] در جستجوی [[پیامبر]] {{صل}} تا نزدیک [[غار ثور]] هم آمدند؛ اما تارهای عنکبوت که بر در [[غار]] تنیده شده بود و کبوتری که در آنجا لانه ساخته بود، آنها را مطمئن ساخت که کسی داخل این [[غار]] نشده است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[هجرت به مدینه (مقاله)|هجرت به مدینه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۳-۳۹۸؛ [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[گاه‌شمار (مقاله)|گاه‌شمار]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸.</ref>
 
== آغاز هجرت ==
[[هجرت پیامبر]]{{صل}} پس از [[هجرت]] بیشتر [[مسلمانان]] [[مکه]] انجام شد و [[رفتار رسول خدا]]{{صل}} بدین گونه نبود که مسلمانان را در [[مشکلات]] رها کرده و خود را برهاند. آن حضرت پس از خروج از مکه در اول ماه [[ربیع الاول]] [[سال]] چهاردهم [[بعثت]]، سه شب در [[غار ثور]] در نزدیکی مکه ماند. در این مدت [[امام علی]]{{ع}} برای او [[غذا]] می‌برد و وسائل [[سفر]] را مهیا می‌کرد. [[پیامبر]]{{صل}} در شب چهارم ربیع الاول، شبانه و از [[بیراهه]] رهسپار یثرب شد.
 
از [[مکه]] تا [[مدینه]]، مشکل چندانی برای [[پیغمبر]] پیش نیامد. تنها مؤرخان به این نکته اشاره دارند که فردی به نام "[[سراقة بن مالک]]" به [[امید]] رسیدن به جایزه [[قریش]]، به تعقیب [[پیامبر]] و همراهانش پرداخت؛ اما بر اثر [[دعای پیامبر اکرم]] {{صل}} دستان اسبش به [[زمین]] فرو رفت و سرانجام از کرده خویش پشیمان شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۰؛ أحمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۳.</ref>.


[[پیامبر اکرم]] {{صل}} سه شبانه روز<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۱.</ref> در [[غار ثور]] به‌سر برد. در این مدت، [[ابوبکر]] نیز با [[پیامبر]] {{صل}} بود. [[آرامش]] بر آن حضرت [[حاکم]] بود و حتی گاهی که [[ابوبکر]] اظهار [[اضطراب]] می‌کرد، به او [[دلداری]] می‌داد و می‌فرمود: {{متن قرآن|لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}}<ref>«مهراس که خداوند با ماست» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref>.
پس از هشت [[روز]] در روز [[دوازدهم ربیع الاول]] به [[قبا]] که از مناطق اطراف یثرب و در مدخل آن شهر قرار داشت رسید و بیش از یک هفته در آنجا به [[انتظار امام]] علی{{ع}} ماند و در این مدت [[مسجد قبا]] را بنا کرد<ref>کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۳۹.</ref>. امام علی{{ع}} نیز پس از بازگرداندن [[اموال]] و سپرده‌هایی که [[مردم]] به رسم [[امانت]] نزد پیامبر گذاشته بودند، هجرت کرد. در این هجرت، امام علی{{ع}} را گروهی از [[بنوهاشم]] [[همراهی]] می‌کردند که از جمله ایشان، [[فاطمه زهرا]]{{س}}، [[فاطمه بنت اسد]] ـ [[مادر امام علی]]{{ع}} ـ و [[فاطمه]] دختر [[زبیر بن عبدالمطلب]] بودند. [[مشرکان]] تلاش کردند ایشان را از هجرت باز دارند، اما با [[مقاومت]] و [[شجاعت امام علی]]{{ع}}، روبه‌رو شدند و نتوانستند به مقصود خویش نائل شوند. [[امام]] و همراهان به مسیر خود ادامه دادند و در منطقه [[قبا]] به [[پیامبر]]{{صل}} پیوستند<ref>اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۳۹۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۶۶.</ref>. چون [[امام علی]]{{ع}} بخشی از مسیر [[هجرت]] را پیاده پیموده بود، پاهایش آسیب دیده بود، پیامبر{{صل}} به [[دیدار]] علی{{ع}} رفت و او را در آغوش کشید و با آب دهان [[مبارک]] خود پاهای علی{{ع}} را چنان خوب کرد که تا [[زمان]] [[شهادت]] پا درد نداشت. آنگاه با هم وارد [[مدینه]] شد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰۶.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص۱۵۰.</ref>


با عادی‌تر شدن اوضاع، آن حضرت [[تصمیم]] گرفت از [[غار ثور]] خارج شده، به سوی [[مکه]] حرکت کند. [[ابن اثیر]] زمان [[خروج]] [[پیامبر]] را از [[غار]]، اول [[ربیع الاول]] ۱۴ [[هجری]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۲۸.</ref> نوشته است. هنگام حرکت به سمت [[مدینه]] علاوه بر [[ابوبکر]]، [[غلام]] [[ابوبکر]]، [[عامر بن فهیره]] و [[عبدالله بن اریقط]] (به عنوان [[راهنما]]) همراه حضرت بودند <ref>ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۷.</ref>.
== ورود [[رسول خدا]]{{صل}} به مدینه ==
بر اساس برخی [[اخبار]] هنگام ورود پیامبر به مدینه، [[مردم]] [[شهر]] در محلی به نام [[ثنیة الوداع]] به استقبال رسول خدا{{صل}} آمدند. در این [[مراسم]] سرودی از سوی مردم خوانده می‌شد که با عنوان {{عربی|طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَيْنَا}} [[شهرت]] دارد. خبر این سرود از طریق صحیحی وارد نشده و افزون بر [[مشکل سندی]]، در متن نیز دشواری‌هایی دارد، از جمله، در یکی از بیت‌های آن از [[شهر مدینه]] نام برده می‌شود و حال آنکه در این زمان نام «یثرب» هنوز به مدینه [[تغییر]] نیافته است. ضمن آنکه ثنیة الوداع مشهور در شمال مدینه و در مسیر [[شام]] قرار دارد، نه در مسیر مدینه به [[مکه]]. نخستین کتاب سیره‌ای که این [[روایت]] در آن آمده، [[دلائل النبوه]] [[بیهقی]] است که خبر را به نقل [[از ابن عائشه]] (م ۲۲۸) آورده که خود تا زمان حادثه فاصله زیادی دارد. بیهقی می‌نویسد: علمای ما این خبر را مربوط به وقت ورود آن [[حضرت]] به مدینه در هنگام هجرت از مکه می‌دانند نه وقت آمدن آن حضرت از [[تبوک]]<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ج۲، ص۵۰۶.</ref>، اما این سخن صحیح نیست و چنان که [[جعفر مرتضی عاملی]] [[استدلال]] کرده است، این سروده مربوط به بازگشت پیامبر از تبوک است<ref>عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۴، ص۳۰۰.</ref>.


از [[مکه]] تا [[مدینه]]، مشکل چندانی برای [[پیغمبر]] پیش نیامد. تنها مؤرخان به این نکته اشاره دارند که فردی به نام "[[سراقة بن مالک]]" به [[امید]] رسیدن به جایزه [[قریش]]، به تعقیب [[پیامبر]] و همراهانش پرداخت؛ اما بر اثر [[دعای پیامبر اکرم]] {{صل}} دستان اسبش به [[زمین]] فرو رفت و سرانجام از کرده خویش پشیمان شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۰؛ أحمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۳.</ref>. طبق قول مشهور، [[رسول اکرم]] {{صل}} [[دوشنبه]] دوازدهم [[ربیع‌الاول]] [[سال]] سیزدهم [[بعثت]]، به منطقه [[قبا]] (ابتدای [[مدینه]]) رسیدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۳.</ref>. [[مسلمانان]] که مشتاقانه [[منتظر]] رسیدن [[پیامبر]] {{صل}} به [[شهر مدینه]] بودند، به استقبال آن حضرت آمده بودند. حضرت در همین منطقه ماند تا [[علی]] {{ع}} و همراهانش به ایشان ملحق شوند. طبق برخی نقل‌ها [[پیامبر]] {{صل}} چهار شبانه روز یعنی روزهای [[دوشنبه]] تا [[پنجشنبه]] را در [[قبا]] (دو فرسخی [[مدینه]]) ماند و در این مدت، [[مسجد قبا]] را بر پا کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۳.</ref>.
هنگام ورود رسول خدا{{صل}} به یثرب، قبائل گوناگونی از ایشان [[دعوت]] می‌کردند که در میان آنان پیاده شود و اقامت کند. آن حضرت نیز در [[اندیشه]] یافتن محل مناسبی برای استقرار خود بود که مرکزیت و بر مناطق و محله‌های دیگر یثرب اشراف داشته باشد. از این رو، در پاسخ به [[اصرار]] [[بنی عمرو بن عوف]] فرمود: {{متن حدیث|أُمِرْتُ بِقَرْيَةٍ تَأْكُلُ الْقُرَى‌}}: «من مأمورم در محلی بمانم که محله‌های دیگر را دربر گیرد». محلی که سرانجام [[رسول خدا]]{{صل}} در آنجا پیاده شد، محله [[بنی مالک بن نجار]] بود که دایی‌های جدش [[عبدالمطلب]] در آن سکنی داشتند. این محل به لحاظ موقعیت جغرافیایی در میانه [[شهر]] یثرب قرار داشت و می‌توانست به مناطق دیگر شهر مشرف باشد. بنابراین، این مکان آگاهانه از سوی رسول خدا{{صل}} [[انتخاب]] شد<ref>ر.ک: جعفریان، حکمت انتخاب مسجد النبی، ج۱، ص۳۰۱.</ref>. [[هجرت رسول خدا]]{{صل}} از [[مکه]] به [[مدینه]]، توسط خود آن حضرت مبدأ [[تاریخ هجری]] [[مسلمانان]] قرار گرفت<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص۱۵۲؛ [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[هجرت به مدینه (مقاله)|هجرت به مدینه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۳-۳۹۸؛ [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[گاه‌شمار (مقاله)|گاه‌شمار]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸.</ref>.


[[علی]] {{ع}} سه روز بعد، پس از برگرداندن امانات به [[مردم]]، با دختر [[رسول خدا]] {{صل}} و [[فاطمه]] دختر [[زبیر]] روانه [[مدینه]] شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۳؛ صالحی، محمد یوسف، سبل الهدی و رشاد فی سیرة خیر العباد، ج۴، ص۲۳۱.</ref>. [[پیغمبر]] {{صل}} در [[روز جمعه]] با گروهی از "بنی‌النجار" و هشتاد خانوار از [[قبیله]] "بنی‌سالم بن عوف" که [[اسلام]] آورده بودند، نخستین "[[نماز جمعه]]" را در [[مدینه]] برپا کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۴.</ref>.
== نخستین اقدامات پیامبر در مدینه ==
رسول خدا{{صل}} از ورود به مدینه، مشکلاتی پیش روی خود داشت. از جمله این [[مشکلات]]، بافت قبیله‌ای ساکنان یثرب بود که پیش از این در قالب رقابت‌ها و نزاع‌های دو [[قبیله]] [[اوس و خزرج]] بارها بروز کرده بود؛ چنان که حضور گروه‌هایی چون [[یهودیان]]، تنظیم [[روابط]] میان گروه‌های گوناگون را دشوار ساخت و تنظیم برنامه‌ای از سوی رسول خدا{{صل}} در این زمینه، ضروری به نظر می‌رسید. مشکل دیگر رسول خدا{{صل}}، نداشتن افراد نظامی و [[سازمان]] رزمی بود که اینک با توجه به [[دشمنان]] گسترده‌ای که برای آن حضرت با [[هجرت]] پدید آمده بود، ضروری [[احساس]] می‌شد. اقدامات بعدی رسول خدا{{صل}} برای مقابله با این مشکلات بود:
#فعالیت‌ها و اقدامات پیامبر{{صل}} در سال اول حضور در مدینه نشانگر تلاش ایشان برای تأسیس و [[تشکیل حکومت]] است. نخستین کاری که [[پیامبر خدا]]{{صل}} در مدینه انجام داد، تأسیس مرکزی به نام [[مسجد]] برای فعالیت‌های خود بود.
#دومین [[اقدام]] برقراری پیوند [[برادری]] میان [[مهاجران]] و [[انصار]] بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵.</ref> که با توجه به [[شئون]] [[اجتماعی]] و [[روحی]] افراد صورت گرفت<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۷، ج۹، ص۴۰۹.</ref>. این کار افزون بر زدودن کینه‌های مربوط به تقسیم‌بندی‌های طائفه‌ای، مهاجران را در تقویت [[مالی]] و روحی که به دلیل دوری از [[خانه]] و کاشانه نیازمند آن بودند، کمک می‌کرد. مهاجران از این پس میان خانه‌های انصار تقسیم شدند و براساس این [[پیمان برادری]] از یکدیگر [[ارث]] می‌بردند<ref>ارث بری تا جنگ بدر بود و پس از آن با نزول آیه ۷۵ سوره انفال نسخ شد. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴.</ref> و روابطشان عمیق‌تر می‌شد<ref>ابن سعد، همان‌جا؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۶۹.</ref>. در [[پیمان]] [[مؤاخات]] [[رسول خدا]]{{صل}} دست [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را گرفت و فرمود: این [[برادر]] من است<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ‌{{ع}}، فَقَالَ: هَذَا أَخِي‌}}؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵.</ref>؛ یا فرمود: تو برادر من در [[دنیا]] و [[آخرتی]]<ref>حلبی، السیرة الحلبیة، ج۲، ص۱۲۵؛ ر.ک: ابن هشام، همان‌جا؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۳، ص۳۸۲؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۲۶.</ref>. پیمان برادری میان علی{{ع}} و رسول خدا{{صل}} از [[آرزوها]] و در خواست‌های رسول خدا{{صل}} بود که به [[فرمان الهی]] [[اجابت]] شد<ref>کوفی، المناقب الامام امیرالمؤمنین{{ع}}، ج۱، ص۲۲۰.</ref> و [[پیامبر]]{{صل}} با کار هم‌شأنی علی{{ع}} را با خود اعلام کرد و بی‌همتایی ایشان را در میان [[صحابه]] به [[اثبات]] رساند<ref>برای آگاهی از ابعاد تاریخی و حدیثی پیمان مواخات میان پیامبر{{صل}} و علی{{ع}} ر.ک: هدایت پناه، محمدرضا، حدیث برادری در سیره نبوی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵.</ref>.
#سومین گام رسول خدا{{صل}} در [[مدینه]] برای [[هم‌زیستی]] [[مسالمت‌آمیز]] میان [[مسلمانان]]، [[یهودیان]] و [[مشرکان]]، تنظیم «پیمان [[نامه]] عمومی» بود که پژوهش‌های جدید از آن تعبیر به «[[قانون اساسی]]» مدینه کرده‌اند<ref>ر.ک: حمید الله محمد، اولین قانون اساسی مکتوب در جهان.</ref>. مدینه پیش از حضور مسلمانان، افزون بر اینکه [[حکومت و دولت]] نداشت و رؤسای قبائل در آنجا [[حکم]] می‌راندند، اختلاف‌های قبیله‌ای در آن [[سرزمین]] موج می‌زد. [[رسول خدا]]{{صل}} برای زدودن این [[کاستی‌ها]]، پیمانی جامع و قانونی فراگیر که شامل همه گروه‌های [[عرب]] ساکن [[مدینه]] می‌شد، تنظیم کرد و ساکنان ملزم به رعایت آن شدند. متن [[پیمان‌نامه]] را [[سیره‌نویسان]] کهن همچون [[ابن اسحاق]] آورده‌اند که از جمله مواد آن، [[دفاع]] همه معاهدان از یثرب بود. بر اساس این [[پیمان]]، همه کسانی که در پیمان حضور داشتند، لازم بود [[حقوق اجتماعی]] یکدیگر را رعایت کنند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۴۷؛ بیات، وثاقت پیمان نامه مدینه، ص۸۷.</ref>. این پیمان‌نامه دارای ۴۷ بند بود که [[ترجمه]] بخش‌هایی از آن به نقل از ابن اسحاق چنین است: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}. این نوشته‌ای است از محمد [[پیامبر]]، میان [[مسلمانان]] [[قریش]] و یثرب و کسانی که به آنها ملحق شوند و به همراهشان [[جهاد]] کنند. آنان امتی واحدند. [[مهاجران]] در پرداخت خون‌بها بر [[آداب]] پیش از [[اسلام]] باقی‌اند و به [[نیکی]] و [[عدالت]] آن را بپردازند. [[بنی عوف]]، [[بنی ساعده]] و [[بنی اوس]] هم بر [[رسوم]] پیش از اسلام باقی‌اند...، [[مؤمنان]] هیچ فردی را که بر اثر فشار [[قرض]] از پا درآمده باشد (بدون کمک) به حال خود وانگذارند و در موضوع فدیه نیز بر اساس اصول عدالت و [[نیکوکاری]] رایج میان مؤمنان و همچنین راجع به خون‌بها رعایت حال چنان شخصی را نمایند. هیچ مؤمنی با مولای (هم پیمان) [[مؤمن]] دیگری علیه او به [[مخالفت]] برنخیزد. مؤمنان [[پرهیزکار]] باید در برابر آن فردی که از میان ایشان [[یاغی]] شود یا بخواهد به دیگران [[تجاوز]] و ستم‌کاری کند، یا اینکه موجبات [[تعدی]] و جنایتی را فراهم سازد یا در میان مؤمنان فسادی ایجاد کند، همه با یکدیگر [[همکاری]] کنند و او را مغلوب سازند. حتی اگر [[قیام]] کننده و [[متجاوز]] فرزند یکی از مؤمنان باشد. هیچ مؤمنی نباید مؤمن دیگری را که کافری را کشته، بکشد و به هیچ کافری علیه مؤمنی نباید کمک کند. [[حمایت]] [[خدا]] یکی بیش نیست و حمایت [[مؤمنان]] از فروترین فرد [[مسلمان]]، در موردی که به نام [[اسلام]] تعهدی کرده باشد [[قطعی]] و همگانی است و همه مؤمنان در برابر همه [[مردم]]، با یکدیگر برابرند. هر [[یهودی]] که از ما [[پیروی]] کند، [[یاری]] می‌شود و با دیگر [[مسلمانان]] مساوی است. بر او [[ستم]] نمی‌شود و دشمنش یاری نمی‌گردد...؛ [[یهود]] به هنگام [[جنگ]] همراه مسلمانان هزینه آن را می‌پردازد. یهود [[بنی عوف]] و بردگانش با مسلمانان در [[حکم]] یک [[امت]] هستند. [[یهودیان]] [[دین]] خود را دارند و مسلمانان دین خود را، اما هر که ستم کند، خود و خانواده‌اش را به [[هلاکت]] خواهد انداخت. برای یهودیان [[بنی نجار]]،... همان [[حقوق]] بنی عوف ثابت است. [[نزدیکان]] آنان هم از این مزایا بهره‌مندند. کسی بدون [[اجازه]] محمد از این مجموعه بیرون نمی‌رود. افرادی از یهودیان که به ما کمک کنند، حمایت و کمک ما را جلب خواهند کرد و با ما برابر خواهند بود و هیچ کس نخواهد توانست بر آنها تحمیلی روا دارد و [[بدیهی]] است به [[مخالفان]] آنها نیز کمکی نخواهد شد. [[صلح]] مؤمنان یکی بیش نخواهد بود و اگر احیاناً در [[راه خدا]] [[جنگی]] پیش آید هیچ مؤمنی [[حق]] ندارد بدون موافقت مؤمنان با طرف [[مخاصمه]] صلح کند، مگر اینکه این صلح مورد موافقت همه مؤمنان باشد که در آن صورت، صلحی که بر اساس [[عدالت]] و [[برابری]] استقرار یابد، برای همه الزام‌آور خواهد بود. هر طایفه‌ای که همراه ما جنگ کند، وابستگان به آن [[طایفه]]، باید به نوبت همراه ما بجنگند. از [[قصاص]] جراحتی کوچک هم گذشت نخواهد شد. هر که دیگری را به [[قتل]] برساند، خود و خانواده‌اش را در معرض قتل قرار داده، مگر اینکه به او ستم شده باشد. به [[قریش]] و دوستانشان [[پناه]] داده نمی‌شوند. اگر کسی به [[مدینه]] [[حمله]] کرد، همه [[دفاع]] خواهند کرد. یهود [[اوس]] و موالی‌شان نیز از این [[حقوق]] بهره‌مندند. درون [[مدینه]] برای پذیرندگان این [[پیمان‌نامه]] [[حرم]] است. [[پناهنده]] هر کس در [[حکم]] خود اوست و هیچ کس نباید به پناهنده‌اش زیانی برساند، یا نسبت به او مرتکب جرمی شود. پناهنده نمی‌تواند جز با [[اجازه]] شخص [[حمایت]] کننده، دیگری را در این [[حق]] اصلی [[شریک]] کنند. هرگاه میان کسانی که تابع این دستور هستند، کشتاری روی دهد، یا مشاجره‌ای درگیرد که [[بیم]] [[فساد]] در آن باشد، [[مرجع]] امر رسیدگی [[خدا]] و محمد، که فرستاده خداست، خواهند بود. این نوشته، [[ستمگر]] یا [[پیمان‌شکنی]] را از [[کیفر]] باز نخواهد داشت. نیز روشن است که هر کس از مدینه بیرون رود و هر که در مدینه بماند، در [[امان]] خواهد بود، مگر کسی که [[ستم]] کند و پیمان‌شکند. خدا و پیامبرش، محمد، [[پناهگاه]] [[پرهیزگاران]] و استواران بر پیمانند<ref>ابن هشام، همان، ج۱، ص۵۰۱.</ref>.


سرانجام با ورود [[حضرت علی]] {{ع}} و همراهانش به [[قبا]]، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} با استقبال پرشور [[مسلمانان]] [[مدینه]] وارد این [[شهر]] شدند و [[رسالت]] خویش را در این [[شهر]] دنبال کردند. [[هجرت پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[مدینه]] سرآغاز تحولی [[عظیم]] در [[تاریخ اسلام]] محسوب می‌شود. از اولین اقدامات آن حضرت پس از ورود به این [[شهر]]، خریداری [[زمین]] مسجدی بود که بعدها به [[مسجد النبی]] معروف شد. آن حضرت، این [[زمین]] را از دو [[کودک]] [[یتیم]] خرید<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴-۴۹۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۹۷-۱۹۹.</ref>.
[[رسول خدا]]{{صل}} افزون بر این [[پیمان]]، با [[یهودیان]] [[بنی قینقاع]]، [[بنی نضیر]] و [[بنی قریظه]] که از گروه‌های پرنفوذ مدینه بودند نیز پیمان بست. در این پیمان، یهودیان [[متعهد]] شدند، علیه رسول خدا{{صل}} اقدامی نکنند و کسی را بر [[ضد]] آن [[حضرت]] و اصحابش [[یاری]] ندهند و در صورت [[عهدشکنی]]، [[پیامبر]] در ریختن [[خون]] آنان و [[اسیر]] کردن [[زنان]] و [[فرزندان]] و ضبط [[اموال]] ایشان [[آزاد]] باشد<ref>طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۱۵۷؛ صادقی، برخوردهای مسالمت‌آمیز پیامبر با یهود، ص۷.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص۱۵۳.</ref>


با ورود [[پیامبر]] {{صل}} به [[مدینه]]، [[حکومت اسلامی]] در این [[شهر]] تشکیل شد، [[پیروان]] [[دین اسلام]] زیاد شدند و کمتر از ده سال، تقریباً تمام شبه جزیره [[عربستان]] به [[دین اسلام]] گرویدند. در واقع، همین اهمیت سبب شد که [[هجرت پیامبر]] {{صل}} به [[مدینه]] به عنوان آغاز [[تاریخ اسلام]] مطرح شود<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[هجرت به مدینه (مقاله)|هجرت به مدینه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۳-۳۹۸؛ [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[گاه‌شمار (مقاله)|گاه‌شمار]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸.</ref>.
== تأسیس [[حکومت]] ==
رسول خدا{{صل}} در سایه اقدامات یاد شده در صدد تنظیم [[روابط اجتماعی]] در مدینه در سایه [[دین جدید]] بود و این اقدامات عناصر و ارکان چهارگانه‌ای را که در [[تأسیس دولت]] بدان نیاز بود، تأمین می‌کرد. این عناصر عبارت بودند از:
# [[جمعیت]]: رسول خدا{{صل}} با سفارش و تأکید بر هجرت به مدینه، جمعیت مدینه را به عنوان عامل [[انسانی]] [[دولت]]، افزایش داد، جمعیتی که در تغییرات نوین، «[[امت]]» نامیده می‌شد. برقراری [[نظام]] [[برادری]] که پیامبر بر آن [[همت]] کرد، تلاشی بود تا اینکه تاروپود [[روابط اجتماعی]] [[امت]] را مستحکم سازد. بنابر [[فرمان]] [[رسول خدا]]{{صل}}، هر [[مسلمانی]] باید به [[مدینه]] [[هجرت]] می‌کرد و در آن سکونت می‌گزید. بدین‌سان، مدینه در کنار [[مهاجران]] [[مسلمان]] [[قریش]] که همراه [[پیامبر]] آمده بودند، مهاجران دیگری را از قبائل گوناگون در خود جای داد. رسول خدا{{صل}} برای پرورش این جمیعت برنامه داشت و هر هجرت کننده به مردی از [[انصار]] سپرده می‌شد تا دستورهای [[دین]] را به وی [[آموزش]] دهد و [[خواندن قرآن]] را به او بیاموزد<ref>ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۴۸۷.</ref>. البته حضور مهاجران در مدینه برای رونق [[اقتصادی]] این [[شهر]] نیز مؤثر بود؛ زیرا شماری از مهاجران مانند [[عبدالرحمان بن عوف]]، دارای آگاهی‌های لازم در زمینه [[تجارت]] و [[بازرگانی]] بودند. این افراد دانسته‌های خویش را در این زمینه در مدینه به کار گرفتند و شروع به کار بازرگانی کردند<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ج۶، ص۲۰۱؛ احمد العلی، دولت رسول خدا{{صل}}، ص۳۱۲.</ref>؛
# [[سرزمین]]: در [[پیمان]] [[نامه]] عمومی بر مرزهای جغرافیایی مدینه و پیدایش [[حرم]] تأکید شده است. در این [[پیمان‌نامه]] مرکزیت [[حکومت]]، یثرب/ [[مدینة النبی]] تعیین شده و به عنوان منطقه [[امن]] و به دور از [[منازعات]] دانسته شده است؛
# حکومت: [[قدرت سیاسی]] پیامبر{{صل}} در پیمان نامه عمومی پذیرفته شده است و موقعیت [[رهبری]] وی در لابه‌لای بندهای پیمان نامه به خوبی پیداست و [[تصمیم‌گیری‌ها]] و [[داوری]] در [[اختلاف‌ها]] بر عهده اوست. وضعیت پرداخت هزینه‌ها و محدوده [[قدرت]] قبائل، آزادی‌ها و [[حقوق مدنی]] قبیله‌ها و افراد هم پیمان آنها مشخص شده است و به نحوی بر [[امنیت]] داخلی و [[دفاع]] مشترک از مدینه و جلوگیری از [[تجاوز]]، توجه شده و بدان پرداخته و قانون‌گذاری‌های [[سیاسی]]، [[مالی]] و قضائی انجام شده است؛ بدین‌سان، نهادهای [[فرمانروا]] و [[وظایف]] و اختیارات هر کدام و [[روابط]] میان آنها روشن و چگونگی و روش اداره [[اجتماع]] بیان شده است.
# [[حاکمیت]]: قدرت [[مشروع]] و [[وضع قوانین]] در [[جامعه]] بر عهده [[خدا]] و [[رسول]] نهاده شده و [[داوری]] بر عهده ایشان قرار گرفته است<ref>فیرحی، دولت شهر پیامبر، ص۱۸۳.</ref>؛ نظامی که [[رسول خدا]]{{صل}} آن را بر پا کرد، بر اساس هم‌خونی یا رابطه [[نژادی]] [[استوار]] نبود، بلکه بر پایه‌های [[اخلاقی]] و [[عقیدتی]] بنیان نهاده شده بود. در [[جامعه]] نوین، [[مسلمانان]] به پروردگاری یگانه [[ایمان]] داشته و به دستورهای [[دینی]] واحدی، سر [[تعظیم]] فرود می‌آوردند و از رسول خدا{{صل}} [[پیروی]] می‌کردند. در این دیدگاه، مسلمانان، مجموعه‌ای یگانه بودند که هر یک [[پشتیبان]] دیگری است. هر یک از آنان، از [[پشتیبانی]] دیگر افراد [[امت]] بهره‌مند بود و هنگام نیاز، از کمک و [[یاری]] دیگری برخوردار می‌شد. [[نظام قبیله‌ای]] [[حاکم]] در [[حجاز]] می‌توانست یکی از موانع تحقق ایده‌های رسول خدا{{صل}} باشد، اما آن [[حضرت]] اصل نظام قبیله‌ای [[عرب]] را پذیرفت و کوشید این [[نظام]] را [[هدایت]] کرده و در قالب [[شعارها]] و ایده‌های [[اسلامی]] کنترل کند و از رقابت‌های قبیله‌ای در [[پیشرفت]] [[اسلام]] بهره برد<ref>ر.ک: حسینیان مقدم، مناسبات مهاجر و انصار، ص۲۲۶. برای اطلاع از نظام اداری رسول خدا{{صل}} به بخش سیره، سیره سیاسی و نظام اداری مراجعه شود.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص۱۵۷.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۴۵: خط ۷۳:
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[گاه‌شمار (مقاله)|گاه‌شمار]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[گاه‌شمار (مقاله)|گاه‌شمار]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[هجرت به مدینه (مقاله)|هجرت به مدینه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[هجرت به مدینه (مقاله)|هجرت به مدینه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']]
# [[پرونده:IM010504.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام ج۱ (کتاب)|'''تاریخ اسلام ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۲۱۸٬۱۹۱

ویرایش