پرش به محتوا

آیا مخالفان امامت کافراند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
[[پرونده:11355.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسن قدردان قراملکی]]]]
[[پرونده:11355.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسن قدردان قراملکی]]]]
::::::حجت الاسلام والمسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]''' در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام والمسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]''' در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«یکی از انتقادها و [[شبهات]] [[اهل سنت]] بر [[امامیه]] این است که [[شیعه]] با خارج کردن مسئله [[امامت]] از مسئله فرعی [[علم فقه|فقهی]] و تلقی آن از [[اصول دین]] منکران آن را [[خارج از دین]] و [[تکفیر]] می‌‌نمایند. در حالی که [[امامت]] یک مسئله [[علم فقه|فقهی]] و فرعی است <ref>ر.ک: ابن حزم، الفصل، ج ۳، ص ۱۰؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، فصل ۶، صص ۱۴۶ و ۱۶۴؛ تلخیص المحصل، ص ۴۰۸.</ref>.
::::::«در ارزیابی این [[شبهه]] به نکاتی اشاره می‌‌شود:
::::::'''در ارزیابی این [[شبهه]] به نکاتی اشاره می‌‌شود:'''
::::#'''[[تکفیر]] رویکرد افراطیون فریقین:''' نگاهی به [[ادیان آسمانی]] و غیر آسمانی نشان می‌‌دهد [[ادیان]] به عللی در تاریخ به [[مذاهب]] و فرقه‌های مختلف درونی منشعب می‌‌شوند که این فرق و [[مذاهب]] نوعاً دیگر فرق را برنتافته و خود را سره و رقیب را ناسره و چه‌بسا کافر نیز وصف نماید. انشعاب [[مسیحیت]] به [[کاتولیک]] ، [[ارتودوکس]] و [[پروتستان]] و مناقشات آن‌ها نمونه بارز این ادعاست. متأسفانه این داستان در تاریخ [[اسلام]] نیز تکرار شد، بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} و در طول تاریخ، [[مذاهب]] و فرقه‌های مختلفی اعم از [[علم کلام|کلامی‌]] و [[علم فقه|فقهی]] و تفسیری ظاهر شد که مهم‌ترین آن دو مذهب عمده [[اهل سنت]] "طرفدار انتخابی بودن [[تعیین]] [[خلیفه]]" و [[تشيع]] "طرفدار اصل [[نصب]]" است که هر کدام نیز به فرقه‌های درونی متعدد دیگر مانند انشعاب [[اهل سنت]] از حیث [[علم کلام|کلامی‌]] به [[اشاعره]]، [[معتزله]] و ماتریدیه و از حیث [[علم فقه|فقهی]] به چهار [[مکتب]] [[علم فقه|فقهی]] "شافعی، حنفی، مالکی و حنبلی" و انشعاب [[شیعه]] به اسماعیلیه، زیدیه و [[امامیه]] و غیره، منشعب شده‌اند، متأسفانه اکثر طرفداران فرقه‌های مختلف مزبور تنها فرقه خود را حقیقت ناب توصیف و دیگران را باطل یا معجونی از حقیقت و باطل می‌‌انگارند. تاریخ نزاع و جنگ‌های مختلف، چهار فرقه [[علم فقه|فقهی]] [[اهل سنت]] را در خود ثبت کرده است که از باطل‌انگاری و [[تکفیر]] فرقه دیگر نشأت گرفته است<ref>ر.ک: محمد عرفه، رسالة الأسلام، ج ۷، ص ۳۸۰.</ref>. ما در این مجال در صدد نشان دادن مناقشات درونی فرقه‌های [[اهل سنت]] یا [[شیعه]] نیستیم، بلکه اینجا به این نکته اشاره می‌‌کنیم که [[تکفیر]] برخی از [[شیعیان]] [[مخالفان]] "[[اهل سنت]]" خود را تنها به آنان اختصاص نیافته، بلکه [[تکفیر]] دو طرفه بوده است، افراطیون [[اهل سنت]] نیز اصل [[تشيع]] را برنتافته و آن را مجعول و ابداع شده توسط امثال [[عبد‌الله بن سبا]] یهودی توصیف<ref>ر.ک: التنبیة و الرد علی اهل الاهواء و البدع، مقدمه، ص «س».</ref> نموده و به [[کفر]] آنان حکم صادر نموده‌اند که در سایه آن [[تشيع]] شهیدان بسیاری در طول تاریخ تقدیم کرده است که [[علامه امینی]] - صاحب الغدیر - آن را در کتابی به نام شهدا الفضیلة<ref>این کتاب به نام «شهیدان را فضیلت» به فارسی ترجمه شده است. </ref> تدوین کرده است. اینجا می‌‌توان به [[سیف الدین آمدی]]<ref>الروافض والامامیة الخارجین من ربقة الدین؛ غایه المرام فی [[علم]] الکلام، ص ۳۲۹.</ref>، [[ابو الفتح اشروشنی]]<ref>وی به [[کفر]] [[منکر امامت]] [[ابوبکر]] رأی داده است؛ الفصول الاشروشنی، مبحث امامت.</ref>، قاضی [[بیضاوی]]<ref>وی [[امامت]] را از اصول دانسته که مخالفت با آن موجب [[کفر]] و بدعت می‌‌شود؛ کتاب المنهاج، مبحث الأخبار. </ref>،  شیخ [[نوح حنفی]]<ref>«و اما الکفر فمن وجوه...، منها الهم ینکرون خلافة الشیخین... فیجب قتل هؤلاء الأشرار الکفار»؛ تنقیح الفتاوی الحامدیه، ج ۱، ص ۱۰۳، به نقل از: شرف الدین، الفصول المختاره، فصل ۹. </ref>، [[ابن تیمه]]<ref>ابن تیمه، منهاج السنة النبویة، ج ۱، ‌ص ۷. </ref>، [[ابو عمر ربه اندلسی]]<ref>ر.ک: عقد الفرید، ج ۲، ص ۴۱۰. </ref>، [[ابو محمد عثمان عراقی حنفی]]<ref>ر.ک: الفرق المفترقة بین اهل الزیغ و الزندقة، ص ۳۰. </ref>، [[ابن حزم]]<ref>ر.ک: الفصل، ج ۴، ص ۱۸۵.</ref> و [[عبد الله قمیصی]]<ref>ر.ک: الصراع بین الاسلام و الوثنیة، ج ۱، مقدمه، ص ۴. </ref> اشاره کرد که پیشگامان آنان سلفیه است<ref>ر.ک: دکتر صالح عبد الرحمان، عقیدة الشیخ محمد بن عبد الوهاب، ص ۳۶. </ref> برخی یا بیشتر [[عالمان]] [[اهل سنت]] به دلیل [[رافضی]] ([[شیعه]]) بودن راوی [[روایت]] او را تضعیف می‌‌کردند<ref>به عنوان مثال [[ابن ابی الحدید]] معتزلی که به [[شیعه]] تا حدودی نزدیک و شارح [[نهج‌البلاغه]] اوست، [[روایت|روایتی]] را که بر منقصت [[خلیفه سوم]] دلالت می‌‌کند را به دلیل آن‌که روایت آن فقط در کتب [[شیعه]] نقل شده است را انکار می‌‌کند؛ ر.ک: شرح [[نهج‌البلاغه]]، ج ۱۲، ص ۲۷۵ و نیز: [[رسول]] جعفریان، تاریخ [[تشيع]] در ایران، ص ۲۴.</ref>، [[شیعیان]] در طول تاریخ توسط [[خلفا]] و [[حاکمان]] [[سنی]] مذهب نوعاً در فشار و محرومیت زندگی می‌‌کردند. باری در طول تاریخ برخی از [[عالمان]] [[شیعه]] نیز متقابلاً [[اهل سنت]] را [[تکفیر]] نمودند. بنابراین [[تکفیر]] از دو طرف صورت گرفته است و اگر امر قبیحی بوده - که هست - متوجه هر دو [[مکتب]] می‌‌شود<ref>در زمان نگارش این اوراق شاهد کشتار و ترور صدها نفر [[شیعه]] در عراق و پاکستان توسط وهابیون، سلفی‌گراها و به تعبیر دقیق‌تر «تکفیری‌ها» هستیم، آنان بارگاه [[امام حسن]] عسگری در سامرا را نیز تحمل ننموده و آن را با بمب منفجر نمودند. در همین روزها (۱۶ ذیقعده ۱۴۲۸ق) پیامی‌ با امضای ۳۷ تن به اصطلاح از اساتید دانشگاه‌های دینی و معلمان مدارس عربستان منتشر شده است که در آن اهل سنت به قتل [[شیعیان]] به بهانه [[رافضی]] تهییج شده‌اند، (روزنامه جمهوری اسلامی‌، ۳ اسفند ۸۵، ص ۱۲) اما اهل سنت واقعی به این افراطی‌گرایان توجهی نکردند، از جمله شیخ یوسف قرضاوی یکی از رهبران معروف [[اهل تسنن]] ضمن حمایت از حزب الله لبنان کشتار [[شیعیان]] را توسط تکفیری‌ها محکوم نمود. نگارنده در هنگام تحقیق این کتاب به کتابی برخورد نمود که در آن جرح‌های اهل سنت افراطی و متعصب شبه قاره (هند و پاکستان) جمع‌آوری شده بود که از مشاهده بعض جرح‌ها مانند دفاع از مشروعیت [[حکومت]] [[یزید]] در مقابل [[امام حسین]]{{ع}}، انکار اصل خلافت [[امام علی|علی]]{{ع}} و حصر [[خلفای راشدین]] به [[سه خلیفه اول]] و اتهام ارتداد و [[کفر]] به [[شیعیان]] و [[امام خمینی]] [[روح]] هر [[مسلمان|مسلمانی]] اعم از [[شیعه]] و [[سنی]] از شنیدن آن آزرده می‌‌شود؛ر.ک: فهر ستوارة ایرادات و [[شبهات]] علیه [[شیعیان]] در هند و پاکستان، دکتر سید [[کمال]] حاج سید جوادی.</ref>
::::#'''[[تکفیر]] رویکرد افراطیون فریقین:''' نگاهی به [[ادیان آسمانی]] و غیر آسمانی نشان می‌‌دهد [[ادیان]] به عللی در تاریخ به [[مذاهب]] و فرقه‌های مختلف درونی منشعب می‌‌شوند که این فرق و [[مذاهب]] نوعاً دیگر فرق را برنتافته و خود را سره و رقیب را ناسره و چه‌بسا کافر نیز وصف نماید. انشعاب [[مسیحیت]] به [[کاتولیک]] ، [[ارتودوکس]] و [[پروتستان]] و مناقشات آن‌ها نمونه بارز این ادعاست. متأسفانه این داستان در تاریخ [[اسلام]] نیز تکرار شد، بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} و در طول تاریخ، [[مذاهب]] و فرقه‌های مختلفی اعم از [[علم کلام|کلامی‌]] و [[علم فقه|فقهی]] و تفسیری ظاهر شد که مهم‌ترین آن دو مذهب عمده [[اهل سنت]] "طرفدار انتخابی بودن [[تعیین]] [[خلیفه]]" و [[تشيع]] "طرفدار اصل [[نصب]]" است که هر کدام نیز به فرقه‌های درونی متعدد دیگر مانند انشعاب [[اهل سنت]] از حیث [[علم کلام|کلامی‌]] به [[اشاعره]]، [[معتزله]] و ماتریدیه و از حیث [[علم فقه|فقهی]] به چهار [[مکتب]] [[علم فقه|فقهی]] "شافعی، حنفی، مالکی و حنبلی" و انشعاب [[شیعه]] به اسماعیلیه، زیدیه و [[امامیه]] و غیره، منشعب شده‌اند، متأسفانه اکثر طرفداران فرقه‌های مختلف مزبور تنها فرقه خود را حقیقت ناب توصیف و دیگران را باطل یا معجونی از حقیقت و باطل می‌‌انگارند. تاریخ نزاع و جنگ‌های مختلف، چهار فرقه [[علم فقه|فقهی]] [[اهل سنت]] را در خود ثبت کرده است که از باطل‌انگاری و [[تکفیر]] فرقه دیگر نشأت گرفته است<ref>ر.ک: محمد عرفه، رسالة الأسلام، ج ۷، ص ۳۸۰.</ref>. ما در این مجال در صدد نشان دادن مناقشات درونی فرقه‌های [[اهل سنت]] یا [[شیعه]] نیستیم، بلکه اینجا به این نکته اشاره می‌‌کنیم که [[تکفیر]] برخی از [[شیعیان]] [[مخالفان]] "[[اهل سنت]]" خود را تنها به آنان اختصاص نیافته، بلکه [[تکفیر]] دو طرفه بوده است، افراطیون [[اهل سنت]] نیز اصل [[تشيع]] را برنتافته و آن را مجعول و ابداع شده توسط امثال [[عبد‌الله بن سبا]] یهودی توصیف<ref>ر.ک: التنبیة و الرد علی اهل الاهواء و البدع، مقدمه، ص «س».</ref> نموده و به [[کفر]] آنان حکم صادر نموده‌اند که در سایه آن [[تشيع]] شهیدان بسیاری در طول تاریخ تقدیم کرده است که [[علامه امینی]] - صاحب الغدیر - آن را در کتابی به نام شهدا الفضیلة<ref>این کتاب به نام «شهیدان را فضیلت» به فارسی ترجمه شده است. </ref> تدوین کرده است. اینجا می‌‌توان به [[سیف الدین آمدی]]<ref>الروافض والامامیة الخارجین من ربقة الدین؛ غایه المرام فی [[علم]] الکلام، ص ۳۲۹.</ref>، [[ابو الفتح اشروشنی]]<ref>وی به [[کفر]] [[منکر امامت]] [[ابوبکر]] رأی داده است؛ الفصول الاشروشنی، مبحث امامت.</ref>، قاضی [[بیضاوی]]<ref>وی [[امامت]] را از اصول دانسته که مخالفت با آن موجب [[کفر]] و بدعت می‌‌شود؛ کتاب المنهاج، مبحث الأخبار. </ref>،  شیخ [[نوح حنفی]]<ref>«و اما الکفر فمن وجوه...، منها الهم ینکرون خلافة الشیخین... فیجب قتل هؤلاء الأشرار الکفار»؛ تنقیح الفتاوی الحامدیه، ج ۱، ص ۱۰۳، به نقل از: شرف الدین، الفصول المختاره، فصل ۹. </ref>، [[ابن تیمه]]<ref>ابن تیمه، منهاج السنة النبویة، ج ۱، ‌ص ۷. </ref>، [[ابو عمر ربه اندلسی]]<ref>ر.ک: عقد الفرید، ج ۲، ص ۴۱۰. </ref>، [[ابو محمد عثمان عراقی حنفی]]<ref>ر.ک: الفرق المفترقة بین اهل الزیغ و الزندقة، ص ۳۰. </ref>، [[ابن حزم]]<ref>ر.ک: الفصل، ج ۴، ص ۱۸۵.</ref> و [[عبد الله قمیصی]]<ref>ر.ک: الصراع بین الاسلام و الوثنیة، ج ۱، مقدمه، ص ۴. </ref> اشاره کرد که پیشگامان آنان سلفیه است<ref>ر.ک: دکتر صالح عبد الرحمان، عقیدة الشیخ محمد بن عبد الوهاب، ص ۳۶. </ref> برخی یا بیشتر [[عالمان]] [[اهل سنت]] به دلیل [[رافضی]] ([[شیعه]]) بودن راوی [[روایت]] او را تضعیف می‌‌کردند<ref>به عنوان مثال [[ابن ابی الحدید]] معتزلی که به [[شیعه]] تا حدودی نزدیک و شارح [[نهج‌البلاغه]] اوست، [[روایت|روایتی]] را که بر منقصت [[خلیفه سوم]] دلالت می‌‌کند را به دلیل آن‌که روایت آن فقط در کتب [[شیعه]] نقل شده است را انکار می‌‌کند؛ ر.ک: شرح [[نهج‌البلاغه]]، ج ۱۲، ص ۲۷۵ و نیز: [[رسول]] جعفریان، تاریخ [[تشيع]] در ایران، ص ۲۴.</ref>، [[شیعیان]] در طول تاریخ توسط [[خلفا]] و [[حاکمان]] [[سنی]] مذهب نوعاً در فشار و محرومیت زندگی می‌‌کردند. باری در طول تاریخ برخی از [[عالمان]] [[شیعه]] نیز متقابلاً [[اهل سنت]] را [[تکفیر]] نمودند. بنابراین [[تکفیر]] از دو طرف صورت گرفته است و اگر امر قبیحی بوده - که هست - متوجه هر دو [[مکتب]] می‌‌شود<ref>در زمان نگارش این اوراق شاهد کشتار و ترور صدها نفر [[شیعه]] در عراق و پاکستان توسط وهابیون، سلفی‌گراها و به تعبیر دقیق‌تر «تکفیری‌ها» هستیم، آنان بارگاه [[امام حسن]] عسگری در سامرا را نیز تحمل ننموده و آن را با بمب منفجر نمودند. در همین روزها (۱۶ ذیقعده ۱۴۲۸ق) پیامی‌ با امضای ۳۷ تن به اصطلاح از اساتید دانشگاه‌های دینی و معلمان مدارس عربستان منتشر شده است که در آن اهل سنت به قتل [[شیعیان]] به بهانه [[رافضی]] تهییج شده‌اند، (روزنامه جمهوری اسلامی‌، ۳ اسفند ۸۵، ص ۱۲) اما اهل سنت واقعی به این افراطی‌گرایان توجهی نکردند، از جمله شیخ یوسف قرضاوی یکی از رهبران معروف [[اهل تسنن]] ضمن حمایت از حزب الله لبنان کشتار [[شیعیان]] را توسط تکفیری‌ها محکوم نمود. نگارنده در هنگام تحقیق این کتاب به کتابی برخورد نمود که در آن جرح‌های اهل سنت افراطی و متعصب شبه قاره (هند و پاکستان) جمع‌آوری شده بود که از مشاهده بعض جرح‌ها مانند دفاع از مشروعیت [[حکومت]] [[یزید]] در مقابل [[امام حسین]]{{ع}}، انکار اصل خلافت [[امام علی|علی]]{{ع}} و حصر [[خلفای راشدین]] به [[سه خلیفه اول]] و اتهام ارتداد و [[کفر]] به [[شیعیان]] و [[امام خمینی]] [[روح]] هر [[مسلمان|مسلمانی]] اعم از [[شیعه]] و [[سنی]] از شنیدن آن آزرده می‌‌شود؛ر.ک: فهر ستوارة ایرادات و [[شبهات]] علیه [[شیعیان]] در هند و پاکستان، دکتر سید [[کمال]] حاج سید جوادی.</ref>
::::#'''تقیید تکفیر:''' نکته دیگر در [[تکفیر]] اینکه [[تکفیر کنندگان]] [[تکفیر]] [[منکر امامت]] [[امام علی]]{{ع}} را به فرض [[علم]] و [[آگاهی]] به آن مقید نموده‌اند، و اگر برای آن بتوان مصداقی پیدا کرد، تعداد آن‌ها بسیار اندک خواهد بود؛ چراکه [[اکثریت]] [[عالمان]] [[اهل سنت]] معتقدند اصل [[نصب|نصبی]] برای هیچ فردی از طرف [[پیامبر]] صورت نگرفته است. لذا آنان در ردیف منکران در حد [[کفر]] نمی‌‌گنجند. [[تکفیر کنندگان]] بیشتر به عصر [[رحلت پیامبر]]{{صل}} نظر دارند که برخی با [[علم]] به [[نصب]] [[حضرت علی]]{{ع}} به [[امامت]] ازآن‌رو برگرداندند. [[امام خمینی]] به این نکته اشاره داشته که [[اکثریت]] [[عالمان]] [[اهل سنت]] به [[امامت حضرت علی]]{{ع}} [[یقین]] نداشتند <ref>ر.ک: کتاب الطهارة، ج ۳، صص ۳ - ۳۲۱.</ref>. بر این اساس [[اهل سنت]] در این عصر و سده‌های پیشین در ردیف منکران [[امامت]] نیستند نهایت به آن جاهل‌اند.  
::::#'''تقیید تکفیر:''' نکته دیگر در [[تکفیر]] اینکه [[تکفیر کنندگان]] [[تکفیر]] [[منکر امامت]] [[امام علی]]{{ع}} را به فرض [[علم]] و [[آگاهی]] به آن مقید نموده‌اند، و اگر برای آن بتوان مصداقی پیدا کرد، تعداد آن‌ها بسیار اندک خواهد بود؛ چراکه [[اکثریت]] [[عالمان]] [[اهل سنت]] معتقدند اصل [[نصب|نصبی]] برای هیچ فردی از طرف [[پیامبر]] صورت نگرفته است. لذا آنان در ردیف منکران در حد [[کفر]] نمی‌‌گنجند. [[تکفیر کنندگان]] بیشتر به عصر [[رحلت پیامبر]]{{صل}} نظر دارند که برخی با [[علم]] به [[نصب]] [[حضرت علی]]{{ع}} به [[امامت]] ازآن‌رو برگرداندند. [[امام خمینی]] به این نکته اشاره داشته که [[اکثریت]] [[عالمان]] [[اهل سنت]] به [[امامت حضرت علی]]{{ع}} [[یقین]] نداشتند <ref>ر.ک: کتاب الطهارة، ج ۳، صص ۳ - ۳۲۱.</ref>. بر این اساس [[اهل سنت]] در این عصر و سده‌های پیشین در ردیف منکران [[امامت]] نیستند نهایت به آن جاهل‌اند.  
۲۱۸٬۱۵۹

ویرایش