پرش به محتوا

اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا در شورای تعیین خلیفه سوم شرکت کرد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{پرسش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش | موضوع اصلی = امامت (پرسش)|بانک جمع پ...» ایجاد کرد)
 
خط ۱۸: خط ۱۸:
[[پرونده:11355.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسن قدردان قراملکی]]]]
[[پرونده:11355.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسن قدردان قراملکی]]]]
::::::حجت الاسلام والمسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]''' در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام والمسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]''' در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[خلیفه دوم]] در‌ آخرین روزهای خود [[انتخاب]] [[خلیفه]] بعدی خود را به عهده‌ [[شورای شش‌ نفره]] مرکب از: [[امام علی|علی]]{{ع}}، [[زبیر]]، [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[عثمان]]، [[طلحه]] و [[سعد بن مالک]] گذاشت <ref>الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۶۱؛ کنز العمال، ج ۵، ص ۷۳۲؛ تاریخ کامل، ج ۳، ص ۶۶؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۵۰؛ موسوعة الامام علی، ج ۳، ص ۹۷.</ref>، [[حضرت علی]]{{ع}} با شرکت در جلسات این [[شورا]] عملاً [[مشروعیت]] [[خلافت]] [[خلیفه دوم]] و هم‌چنین راهکاری وی برای [[تعیین]] [[خلیفه سوم]] را [[تأیید]] نمود؛ چراکه اصل [[خلافت عمر]] را قبول نمی‌کرد، می‌بایست فرمان‌های او را رد و با اعلام ا[[نص]]راف از شورای مزبور عملاً اعتراض خود را علنی می‌کرد؛ در حالی‌که حضرت چنین نکرد بلکه با شرکت خود در شورای فوق به [[تأیید]] اصل [[خلافت]] [[خلیفه دوم]] و فرمان تشکیل شورای مزبور پرداخت.
::::::«در تحلیل دلیل یا شاهد مزبور نکات ذیل اندر تأمّل است:
::::::این دلیل از سوی [[متکلمان]] متقدّم [[اهل سنت]] و معاصران به عنوان یکی از ادلّهٔ فقدان [[نصب]] در امر [[حکومت]] و [[مشروعیت]] [[خلافت]] [[خلفای راشدین]] از قرن‌ها پیش ارائه و تقریر شده است<ref>ر.ک: قاضی عبدالجبّار، المغنی، کتاب الامامة، ج ۲۰؛ ابن حزم، الفصل، ج ۳، ص ۱۵؛ شرح [[نهج‌البلاغه]] ابن ابی‌الحدید، ج ۱۲، صص ۲۵۶ - ۲۶۸ و ۲۷۱، ج ۱، ص ۱۸۹، ج ۱۸، ص ۴۱۵؛ احمد کاتب، تطور الفکر السیاسی الشیعی، ص ۲۳.</ref>.
::::::علاوه بر آن با توجه به ترکیب اعضای [[شورا]] می‌توان پیش‌بینی کرد<ref>نکته قابل ذکر این‌که [[خلیفه دوم]] تصریح کرده بود که اگر آرای [[شورا]] نصف نصف شدند، یعنی سه نفر اوّل بر یکی و سه نفر دوم به فرد دیگری اتّفاق نمودند، ملاک گزینش آن ترکیبی است که در آن عبدالرّحمن قرار دارد و [[عمر]] دستور داد سه نفر دیگر را به قتل برسانند، از ترکیب [[شورا]] معلوم بود با توجه به این‌که عبدالرّحمن داماد [[عثمان]] و پسر عموی سعد می‌باشد آن سه نفر بر فردی اتفاق نموده و سه نفر دیگر که در آن [[امام علی|علی]]{{ع}} قرار دارد عملاً از صحنه حذف می‌شدند، این نکته را خود [[حضرت علی]]{{ع}} و ابن‌عباس و غیره از ترکیب [[شورا]] و دستور خاص [[عمر]] پیش بینی کرده بودند؛ ر.ک: [[نهج‌البلاغه]]، [[خطبه]] سوم؛ موسوعة الامام علی، ج ۳، صص ۱۲۷ و ۱۱۸.</ref> که [[خلافت]] به [[عثمان]] خواهد رسید، پس [[امام علی|علی]]{{ع}} چه حجّتی برای شرکت خود در شورای مزبور داشت؟
::::::'''در تحلیل دلیل یا شاهد مزبور نکات ذیل اندر تأمّل است:'''
::::#'''دفع [[شبهه]] [[سکولارها]]:''' اولین نکته که برای شرکت حضرت در [[شورای شش‌نفره]] [[تعیین]] [[خلیفه]] به نظر می‌رسد، رفع اتهام دوری حضرت از عرصه [[حکومت]] و [[سیاست]] است که این [[شبهه]] در قرن‌های پیش مطرح و امروزه پررنگ‌تر [[تبلیغ]] می‌شود. طرفداران تفکیک [[دین]] از [[سیاست]] و [[حکومت]] می‌کوشند از هر بهانه‌ای برای [[تأیید]] مدّعای خود مستمسکی بسازند، در صفحات گذشته ذکر شد آنان سکوت حضرت، عدم اقدام برای گرفتن [[حکومت]]، استنکاف از [[خلافت]] بعد از قتل [[عثمان]] را به عنوان دلیل و [[تأیید]] مدّعای خود تقریر و [[تبیین]] نمودند، در مسئله [[شورا]] نیز اگر حضرت از شرکت در آن سر باز می‌زد، [[سکولارها]] بالفور آن را به عنوان مؤیّد تز خود معرفی می‌کردند. لکن برای این‌که طرفداران [[سکولارها]] عدم شرکت حضرت در شورای مزبور را به نفع مدعای خود مصادره نکنند حضرت به عنوان یک تکلیف الهی در آن [[شورا]] شرکت نمود.  
::::#'''دفع [[شبهه]] [[سکولارها]]:''' اولین نکته که برای شرکت حضرت در [[شورای شش‌نفره]] [[تعیین]] [[خلیفه]] به نظر می‌رسد، رفع اتهام دوری حضرت از عرصه [[حکومت]] و [[سیاست]] است که این [[شبهه]] در قرن‌های پیش مطرح و امروزه پررنگ‌تر [[تبلیغ]] می‌شود. طرفداران تفکیک [[دین]] از [[سیاست]] و [[حکومت]] می‌کوشند از هر بهانه‌ای برای [[تأیید]] مدّعای خود مستمسکی بسازند، در صفحات گذشته ذکر شد آنان سکوت حضرت، عدم اقدام برای گرفتن [[حکومت]]، استنکاف از [[خلافت]] بعد از قتل [[عثمان]] را به عنوان دلیل و [[تأیید]] مدّعای خود تقریر و [[تبیین]] نمودند، در مسئله [[شورا]] نیز اگر حضرت از شرکت در آن سر باز می‌زد، [[سکولارها]] بالفور آن را به عنوان مؤیّد تز خود معرفی می‌کردند. لکن برای این‌که طرفداران [[سکولارها]] عدم شرکت حضرت در شورای مزبور را به نفع مدعای خود مصادره نکنند حضرت به عنوان یک تکلیف الهی در آن [[شورا]] شرکت نمود.  
::::#'''اتمام حجّت:'''هرچند نتیجه شورای مزبور از پیش معلوم بود (در پاورقی صفحهٔ گذشته علّت آن ذکر شد)، لکن در صورت عدم حضور حضرت ممکن بود برخی از [[شیعیان]] و غیره حضرت را به سستی در [[حاکمیت]] [[دین]] متهم می‌کردند که ممکن بود در صورت شرکت حضرت در شورا، حضرت رأی [[اکثریت]] را با توجه به سوابق و [[فضایل]] و نیز [[نصب]] حضرت توسّط [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} به دست می‌آورد. حضرت با شرکت خود نشان داد که اعضای [[شورا]] چقدر از حق دورند و به صرف قرابت فامیلی حق را به حق‌دار نداده و فرد دیگری را [[نصب]] نمودند. به تعبیر دیگر حضرت با شرکت خود مظلومیّت شخص خود و نیز مظلومیّت عدالت و حق را در طول تاریخ ثبت نمود. امّا در صورت عدم حضور حضرت، ممکن بود تاریخ حضرت را متهم می‌کرد که با کناره‌گیری از شورا، عملاً [[حکومت]] را به دست نااهلان سپرد و به نوعی حضرت را نیز شریک جرم تلقی می‌کرد<ref>مقصود از جرم، حدّاقل بخشش‌های بی‌حساب [[خلیفه سوم]] از بیت‌المال به نزدیکان خود می‌باشد که آن یکی از علل قیام [[مردم]] و قتل [[خلیفه]] را موجب شد که در منابع تاریخی ثبت شده است.</ref>
::::#'''اتمام حجّت:'''هرچند نتیجه شورای مزبور از پیش معلوم بود (در پاورقی صفحهٔ گذشته علّت آن ذکر شد)، لکن در صورت عدم حضور حضرت ممکن بود برخی از [[شیعیان]] و غیره حضرت را به سستی در [[حاکمیت]] [[دین]] متهم می‌کردند که ممکن بود در صورت شرکت حضرت در شورا، حضرت رأی [[اکثریت]] را با توجه به سوابق و [[فضایل]] و نیز [[نصب]] حضرت توسّط [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} به دست می‌آورد. حضرت با شرکت خود نشان داد که اعضای [[شورا]] چقدر از حق دورند و به صرف قرابت فامیلی حق را به حق‌دار نداده و فرد دیگری را [[نصب]] نمودند. به تعبیر دیگر حضرت با شرکت خود مظلومیّت شخص خود و نیز مظلومیّت عدالت و حق را در طول تاریخ ثبت نمود. امّا در صورت عدم حضور حضرت، ممکن بود تاریخ حضرت را متهم می‌کرد که با کناره‌گیری از شورا، عملاً [[حکومت]] را به دست نااهلان سپرد و به نوعی حضرت را نیز شریک جرم تلقی می‌کرد<ref>مقصود از جرم، حدّاقل بخشش‌های بی‌حساب [[خلیفه سوم]] از بیت‌المال به نزدیکان خود می‌باشد که آن یکی از علل قیام [[مردم]] و قتل [[خلیفه]] را موجب شد که در منابع تاریخی ثبت شده است.</ref>
۲۱۸٬۰۹۰

ویرایش